جمع بندی چرا اون شاگرد اول تبدیل شد به شاگرد تنبل؟؟!!

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا اون شاگرد اول تبدیل شد به شاگرد تنبل؟؟!!

سلام.من 24 سالمه و دانشجوی ارشد هستم در یکی از دانشگاه های تهران. من دوران دبیرستان رو در مدرسه نمونه گذروندم و ازونجایی که به درس خیلی علاقه داشتم جزو نفرات برتر و بعبارتی اکثرا شاگرد اول کلاس بودم. تو کنکور هم رتبه سه رقمی تو رشته ریاضی آوردم و تو شهرستانمون نفر دوم شدم. اما نمیدونم چی شد که با ورود به دانشگاه همه چی تغییر کرد. من دیگه نتونستم در درس خیلی موفق باشم و افت داشتم.. دوران کنکور و حتی دبیرستان انگیزه و امید زیادی داشتم اما با ورود به دانشگاه دیگه اون انگیزه رو حس نمیکردم. نمیدونم چی شد که ترم دو درگیر یه رابطه شدم و باعث شد معدلم به شدت افت کنه و بعد قطع رابطه و شکست های روحی که خوردم کارو بدتر کرد و دوباره ترم بعد باز وارد یه رابطه جدید شدم و بعد چندماه این هم تموم شد. و اینطوری حدود نصف دوران کارشناسیم با هدر رفتن وقت سپری شد..ولی ترم های بعد هم وضعیتم درست نشد و کم درس میخوندم و وقتمو زیاد توی نت و کارای بیخود تلف میکردم..حتی برای کنکور ارشد هم زیاد نتونستم بخونم ولی بازم تونستم جای خوبی قبول بشم.. میدونستم که استعدادی که خدا بهم داده خوبه ولی نمیدونم چرا انقد انگیزم کم بود برای درس خوندن..کارشناسی رو با معدل نه چندان خوب تموم کردم و به خودم قول دادم تو مقطع ارشد جبران کنم و از همون اول درس بخونم.. اما ارشد رو بهتر که نه بدتر عمل کردم..متاسفانه وقت خیلی زیادی پای اینترنت تلف میکردم..متاسفانه از 15 سالگی به عادت بد خودارضایی دچار شدم که هیچوقت موفق نشدم کامل کنار بذارمش.. و همین عامل اصلی تلف کردن وقتم بود.. ترم دو مشروط شدم و این ترم رو هم مجبور شدم حذف کنم چون در معرض مشروطی بودم و اگه مشروط میشدم اخراج میشدم. دو هفته برای امتحانام وقت داشتم ولی نمیدونم چرا هیچ انگیزه ای نداشتم برای درس خوندن و انقد به تعویق انداختم تا اینکه نزدیک امتحانا شد و دیدم هیچی نخوندم و مجبور ترمو جذف کنم..
خیلی از همکلاسیای دبیرستانم که اون زمان معدلشون کمتر بود از من و دانشگاه پایین تری هم قبول شدن الان دانشگاه بالاتری هستن و معدل هاشون بالاست. و وضعیتشون خوبه. ولی من نمیدونم چی شد که به این روز افتادم...در اصل باید این ترم واحدهام تموم میشد ولی هنو 12 واحد دیگه دارم.. خیلی افسردمو ناامید.. دلم میخواست زندگی خوبی داشتم و موفق میبودم..برمیگشتم به عقب و از نو شروع میکردم..ولی نمیشه... چرا اینطور شد؟ چرا اون شاگرد اول که انقد به درس علاقه داشت تبدیل شده به این آدم ناامید و تنبل که در معرض اخراج از دانشگاهه... واقعا خسته ام از خودم.. با خودم فکر میکنم اگه ترم یک کارشناسی ازدواج کرده بودم شاید الان شرایطم بهتر بود و درگیر اون همه رابطه نمیشدم و انگیزه داشتم ولی حتی الان هم خبری نیست چه برسه به اون موقع.. چیکار کنم که حالم بهتر شه!؟!

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
دوستان اگر تجریبات خوب و مفیدی دارند، جهت راهنمایی ارائه دهند.

ye-nafar;774700 نوشت:
سلام.من 24 سالمه و دانشجوی ارشد هستم در یکی از دانشگاه های تهران. من دوران دبیرستان رو در مدرسه نمونه گذروندم و ازونجایی که به درس خیلی علاقه داشتم جزو نفرات برتر و بعبارتی اکثرا شاگرد اول کلاس بودم. تو کنکور هم رتبه سه رقمی تو رشته ریاضی آوردم و تو شهرستانمون نفر دوم شدم. اما نمیدونم چی شد که با ورود به دانشگاه همه چی تغییر کرد. من دیگه نتونستم در درس خیلی موفق باشم و افت داشتم.. دوران کنکور و حتی دبیرستان انگیزه و امید زیادی داشتم اما با ورود به دانشگاه دیگه اون انگیزه رو حس نمیکردم. نمیدونم چی شد که ترم دو درگیر یه رابطه شدم و باعث شد معدلم به شدت افت کنه و بعد قطع رابطه و شکست های روحی که خوردم کارو بدتر کرد و دوباره ترم بعد باز وارد یه رابطه جدید شدم و بعد چندماه این هم تموم شد. و اینطوری حدود نصف دوران کارشناسیم با هدر رفتن وقت سپری شد..ولی ترم های بعد هم وضعیتم درست نشد و کم درس میخوندم و وقتمو زیاد توی نت و کارای بیخود تلف میکردم..حتی برای کنکور ارشد هم زیاد نتونستم بخونم ولی بازم تونستم جای خوبی قبول بشم.. میدونستم که استعدادی که خدا بهم داده خوبه ولی نمیدونم چرا انقد انگیزم کم بود برای درس خوندن..کارشناسی رو با معدل نه چندان خوب تموم کردم و به خودم قول دادم تو مقطع ارشد جبران کنم و از همون اول درس بخونم.. اما ارشد رو بهتر که نه بدتر عمل کردم..متاسفانه وقت خیلی زیادی پای اینترنت تلف میکردم..متاسفانه از 15 سالگی به عادت بد خودارضایی دچار شدم که هیچوقت موفق نشدم کامل کنار بذارمش.. و همین عامل اصلی تلف کردن وقتم بود.. ترم دو مشروط شدم و این ترم رو هم مجبور شدم حذف کنم چون در معرض مشروطی بودم و اگه مشروط میشدم اخراج میشدم. دو هفته برای امتحانام وقت داشتم ولی نمیدونم چرا هیچ انگیزه ای نداشتم برای درس خوندن و انقد به تعویق انداختم تا اینکه نزدیک امتحانا شد و دیدم هیچی نخوندم و مجبور ترمو جذف کنم..
خیلی از همکلاسیای دبیرستانم که اون زمان معدلشون کمتر بود از من و دانشگاه پایین تری هم قبول شدن الان دانشگاه بالاتری هستن و معدل هاشون بالاست. و وضعیتشون خوبه. ولی من نمیدونم چی شد که به این روز افتادم...در اصل باید این ترم واحدهام تموم میشد ولی هنو 12 واحد دیگه دارم.. خیلی افسردمو ناامید.. دلم میخواست زندگی خوبی داشتم و موفق میبودم..برمیگشتم به عقب و از نو شروع میکردم..ولی نمیشه... چرا اینطور شد؟ چرا اون شاگرد اول که انقد به درس علاقه داشت تبدیل شده به این آدم ناامید و تنبل که در معرض اخراج از دانشگاهه... واقعا خسته ام از خودم.. با خودم فکر میکنم اگه ترم یک کارشناسی ازدواج کرده بودم شاید الان شرایطم بهتر بود و درگیر اون همه رابطه نمیشدم و انگیزه داشتم ولی حتی الان هم خبری نیست چه برسه به اون موقع.. چیکار کنم که حالم بهتر شه!؟!


دیدن این ویدئو رو به همه پیشنهاد میکنم

لطفاً تا آخرش گوش کنید :

http://s6.picofile.com/d/adec1393-432d-4968-8f8d-863329ea4164/VID_20160121_WA0010.mp4

.
.
.

با سلام

دربحث هاي روانشناسي، ريشه اهمال کاري وتنبلي کردن را در خود فريبي وفرار از قبول مسئوليت دانسته وچند روش را براي درمان تنبلي بيان نموده اند:

1. از کم شروع کنيم، به اين معنا که يک روز به زمان حال بينديشيم وزمان کوتاهي را براي انجام يک عمل درنظر گرفته وسعي در انجام آن کار در آن زمان کوتاه نموده واز به تعويق انداختن آن اجتناب کنيم؛ مثلاًً اگر چاي را صرف نموديم، اکنون برخاسته واستکان را شسته و درجاي خود بگذاريم، وآن را به وقت ديگري وانگذاريم!

2- با شروع کاري يا خواندن کتابي به اين بينديشيم که اگر من فلان کار را يا خواندن آن کتاب را به تعويق انداختم، اين طفره رفتن واهمال کاري ضرورتي نداشته است، بنابراين بايد اين کار را به پايان برسانم ولذت ببرم.

مناسب است دراين جا به مطلب زير توجه کنيم:

«به ابوتمام (شاعر عرب) گفتند: چرا چيزي نمي گويي که قابل فهم باشد؟ پاسخ داد: چرا مردم آنچه را گفته مي شود، نمي فهمند؟! راستي...کدام يک درست است؟ نويسنده و شاعر بايد خود را به سطح خوانندگان تنزل دهد، يا بايد خوانندگان به حد ومرتبه او بالا بيايند؟ بي شک نويسنده، دومي را دوست دارد وعلاقمند است که مردم خود را به او برسانند. واين، برتري طلبي نسبت به خود يا تحقير نسبت به مردم نيست، بلکه تعالي بخشيدن به رابطه مردم با مسايل ادبي وهنري است.
ناگفته نماند: مردم نيز برخي دچار تنبلي و بيماري ساده طلبي اند وحال وحوصله خواندن نوشته هاي عميق ودقيق ونيازمند به امعان نظر وتأمل وتفکر را ندارند واين، درجاي خود آفتي است که بايد درحد توان آن را زدود...».

3- تصميم گرفتن واهل اراده وعزم بودن. اساساً بايد کلماتي مانند : «اميد»، «آرزو» و «شايد» را از فرهنگ لغات خود حذف کنيد وهر وقت آن کلمات وارد ذهن شما شد، جمله هاي تازه اي را جايگزين آنها نماييد؛ مثلاًَ جمله «اميدوارم کارها رو به راه شوند»را به جمله «آن کار را انجام خواهم داد، (به ياري خدا)» تبديل کنيد.

درحديثي ازامام علي (ع) چنين آمده است:

«ضادوا التواني بالعزم؛ به مبارزه با سستي و کاهلي برخيزيد با عزم وجد وجهد در کارها ».

نکته مهمي که درکتاب هاي اخلاق مطرح مي کنند، اين است که انسان بايد براي درمان «صفات رذيله» به پي آمدهاي نامطلوب آن توجه کند وپس از آن به صفاتي که ضد آن است، بنگرد وتلاش نمايد که آن «صفات نيک» را جايگزين صفات زشت بنمايد.از اين رو در موضوع مورد بحث ما بايد به آنچه ضد «تنبلي» است، مانند: «جد وجهد»، «بلند همت بودن» و «نشاط درزندگي» روي آوريم. از سوي ديگر، ايمان به خدا واينکه کارها زير نظر اوست وهمه چيز دردست او، واينکه او بر هر چيز توانا است ومسئوليت هايي را بر دوش ما گذاشته و پاداش مناسب را در دنيا وآخرت براي آنها در نظر گرفته است، راهگشاي ما دراين مسير است. آري، «نشاط وشادي» درمکتب اسلام مورد عنايت قرار گرفته ودرجاي خود به آن سفارش شده است، ودر زندگي و سيره معصومان (ع) نيز به چشم مي خورد، تا آنجا که امام سجاد(ع) در دعاي همه روزه ماه مبارک رمضان از درگاه خداوند چنين مي طلبد:«اللهم ارزقني فيه الجد والاجتهاد والقوه والنشاط...؛ خدايا! دراين ماه کوشش وتلاش فراوان ونيرو و نشاط را روزي ام کن!».نشاط که بخشي از سرشت انسان است، همان حس خوشي، رضايت دروني، سر زندگي و آمادگي براي کار وپيشرفت است واز نشانه هايش، حرکت هاي جسماني ولبخند به شمار آمده است.

سلام
منم یه شرایط اینجوری رو تجربه کردم ولی واسه من موقع تغییر دانشگاه رخ داد یعنی کاردانی مو عالی بودم در حد نمرات 20 ولی با ورود به کارشناسی و تغییر دانشگاه انگار خوابیدم البته جو این دانشگاه جدید زمین تا آسمون با قبلی فرق میکرد و اینجا خیلی رقابت درسی وجود نداشت و فکر کنم واسه همین منم بیخیال درس خوندن شدم چون دیدم شاگرد زرنگ و تنبل بستگی به میل استاد یه نمره میگیرن پس من چرا زحمت بکشم و خب لیسانس رو گرفتم و به مشروطی و این حرفام نرسید ولی اینقد بد تموم اش کردم که هنوز که هنوزه حس ارشد شرکت کردن رو ندارم و دنبال یه کارهای مفید تری رفتم . و البته خب ازدواج هم کردم و اینا همه باعث شد اون دوران رو فراموش کنم. ولی خب موقعیت شما تفاوت های زیادی هم با مال بنده داره . ب نظرم یه کم باید خودتونو اجبار کنین دیگه و حتی تنبیه بذارین. خب نمیشه که الان وسط ارشد دل تون بگه دیگه حال درس ندارم پس بیخیال . یه کم به خودتون سخت بگیرین شاید بعد یه مدتی سر شوق اومدین .حتی سرتونم گرم درس بشه از این گناهایی که گفتین هم خلاص بشین . اینا چیزایی بود که به ذهن من رسید. باید یه کم با زور وارد بشین . فکر کنم زیادی به حرف دل تون گوش کردین.
موفق باشین

با سلام

خوندن این کتاب رو به همه توصیه می کنم:

راهنمای درمان اهمال کاری
رویکرد شناختی - رفتاری

نوشته مونیکا رامیرز باسکو
ترجمه مصلح میرزائی - مهدی اکبری

جزیره مجنون;776573 نوشت:
فکر کنم زیادی به حرف دل تون گوش کردین.

منظورتون رو متوجه نشدم.!! دوستانی که نمیخان کمک کنند و یا راه حلی ندارند کاش لااقل طوری پیام ندن که آدم ازینی که هست ناامیدتر بشه. پشیمون شدم از طرح سوالم تو اینجا. لطفا استاد نشاط ببندن تاپیکو.ممنون.

سلام

"چرا" ش معلومه ، خودتون در ادامه گفتید

اما میخوام بگم ناامیدی برای کسی که اونقدر موفق بوده معنایی نداره.

بنده خودم توی دوره کارشناسی به مدت یکسال پسرفت داشتم!!

یکی از ترم ها معدلم از 18 اومد نزدیک 16 !

باور نکردنی بود برای همه، مدیر گروهمون که شاخ در اورده بود!

برای من خیلی معدل مهم بود، چون تصمیم داشتم ارشد در دانشگاه خوبی درس بخونم...

خلاصه علتش اگر بگم نامعلوم بود و بخت بود که با من یار نبود و اینا، دروغه!

علتش کم و بیش واسه خودم واضح بود... یکیش اینترنت !

اما تونستم ترم بعد دوباره خودمو سرپا کنم و جبران اون اُفت رو بکنم.

هرچند اون یکی دو ترم خییییلی معدل کل منو پایین اورد

اما تجربه شد برام، که عمرم رو بیخود تلف نکنم سر چیزهای زودگذر و پوچ.

سعی کردم از دوستایی که حس خوبی بهم نمیدن/ روحیه خوبی ندارن یا درگیر چیزهای الکی هستن فاصله بگیرم

تا بتونم خودم باشم و آرامش از دست رفته م رو برگردونم.

تا حدود زیادی موفق شدم

سعی کردم برای ارزش هام "ارزش" بیشتر قائل بشم

نمازهامو بهتر بخونم، سروقت و با تمرکز بیشتر.

خلاصه خدا منو مثل همه بنده های دیگه ش دید و با دیدن تلاشم به وعده خودش (از تو حرکت از من برکت) عمل کرد.

به نظر من شما تا فرصتتون از دست نرفته برگردید به خود ِ قبلی،

موفقیتتون در سال های قبل ثابت میکنه که فرد با اراده و با انگیزه ای بودید و این پتانسیل رو دارید که برترین باشید!

پس یه یاعلی بگید و با پشتکار بیشتری ادامه بدید...

+ برنامه ریزی داشته باشید

و به ازای هر موفقیت ِ هرچند کوچیک خودتون رو تشویق کنید.

حتی برای اوقات استراحتتون هم برنامه داشته باشید،

بعضی روزها به کوه برید،

کتاب متفرقه بخونید، یه صوت خوب مثل یه سخنرانی مفید و جذاب گوش کنید، به یه سایت انرژی بخش سر بزنید و غیره.

+ ارشد رو به سرانجام خوبی برسونید، تا به امیدخدا فکرتون برای انجام کارهای دیگه آزادتر باشه.

در "حال" زندگی کنید و از دستش ندید

(از گذشته فقط باید درس گرفت و نگران آینده هم نباید بود:ok:)

پرسش:
در دوران مدرسه شاگرد بسیار زرنگ و درس خوانی بودم ولی با ورود به دانشگاه دچار روابط دوستانه، تنبلی، خود ارضایی و ... شدم تا اینکه الان انگیزه ام برای درس خواندن کاملا از بین رفت چه کاری انجام دهم که حالم بهتر شود.

پاسخ:
شما باید در همان ابتدای شکل گیری مشکل به یک مشاور متخصص مراجعه می کردید، و نمی گذاشتید کار به این مرحله برسد.
و اما:
در این قصه زندگی شما این مشکلات مطرح است:
1. داشتن روابط های عاطفی متعدد و قطع شدن رابطه ها به دلایل مختلف (که اشاره نکرده اید).
2. افت تحصیلی.
3. داشتن مشکل خود ارضایی.
4. ضعف اراده.
5. حالت های سستی و نا امیدی و سردی.
6. انگیزه های پایین.

برای حل مشکل شما بزرگوار:
اولویت اول: حل مشکل خود ارضایی
برای مقابله با این عادت خود ارضایی حتما باید اقدام جدی کنید، چون عوارضی دارد که می تواند قسمت اعظم مشکلات شما مرتبط با همین مساله باشد، شما باید یک تصمیم جدی برای حل این مشکل بگیرید.

راهکارهایی مثل:
1. توجه به آثار سوء جسمانی و روحی:
انسان عاقل اگر ببیند کاری یا رفتاری در روح و روان او تاثیرات منفی می گذارد، سعی می کند که از انجام آن دوری کند، هر چند که سخت باشد. واقعا اگر مطالعه ای بکنید متوجه خواهید شد که چه قدر عوارض جسمانی و روحی در این رفتار (خود ارضایی) بیان شده است.

2. حذف عوامل تحریک کننده جنسی:
از دیدن فیلم یا عکس یا گفتگوی معشوقانه با جنس مخالف، و یا خواندن مسائلی که تحریک کننده جنسی هستند، حتی کنترل فکر می تواند برای حل این مشکل موثر واقع شود. به طوری که اگر این عوامل را حذف کنید، می توانید به راحتی این عمل مخرّب روحی را که شرعا هم کار حرامی هست را ترک کنید.

3. کنترل و تغییر برنامه غذایی.
4. پرهیز از حضور در محیط های تحریک کننده.
5. عدم رابطه با دوستانی که اهل این کار هستند..
6. ورزش و فعالیت فیزیکی بیشتر

در مورد مشکل رابطه عاطفی با جنس مخالف و یا (هم جنس):
اصول حاکم بر عواطف و هیجان ها این است که باید طبق مسیر صحیح خود تامین شوند، اگر از محدوده خود خارج شده (چه به صورت افراط و یا چه به صورت تفریط) باشد، در این صورت می تواند تعادل فکری و روحی فرد را تحت تاثیر قرار دهد. باید محدوده ارتباط عاطفی و رفتاری خودتان را با دوستان (هم جنس) کنترل و اصلاح کنید.
در عین حال که با همه دوستان گفتگو رابطه صمیمی دارید، ولی نباید حالت وابستگی عاطفی شکل بگیرید، در موقعیت های مختلف باید کنترل کنید.

در مورد رابطه با جنس مخالف در غیر چهارچوب شرع (عقد) حرام، و در عین حال از لحاظ رواشناختی خیلی آسیب زاست، ( نمونه اش مواردی است که خودتان تجربه و دیده اید) از این به بعد هم تا ازدواج حل نشده، دنبال چنین گزینه هایی نباشید.
اگر شرایط ازدواج برای شما مهیا است، برای ازدواج حتما فکر کنید. و می توان در روحیه و انگیزه شما خیلی موثر واقع شود (البته با پشتوانه و یک تصمیم عاقلانه و فرد مناسب.)

در مورد مشکل افت تحصیلی:
احتمال قوی در این است که عامل های خود ارضایی و شکست های عاطفی در این مشکل موثر بوده، و باید طبق برنامه آنها را حل کرده و چاره اندیشی کنید، تا بتوانید مشکل تحصیلی را حل کنید.
البته به نظر می رسد مشکلات دیگر و یا عوامل دیگری در افت تحصیلی هم شاید موثر باشند، که شما به عامل های دیگری اشاره نکرده اید و بهتر است به عوامل و موانع دیگری که در این مساله می تواند موثر باشند، خوب شناسایی کنید و با از بین بردن ریشه های مشکل ساز بتوانید در این زمینه گام های مثبتی در پیشرفت تحصیلی بردارید.

در مورد مشکل اراده ضعیف:
گاهی تفکرات منفی، و یا دغدغه های بیجا، یا شکست های متعدد، و یا مشکلات جسمی، و یا فراموش کردن اصل هدف و در برخی موراد عدم تحرک جسمی خصوصا ورزش کردن می تواند، و... برای فرد حالت های سستی و ضعف اراده را ایجاد کند.

بهترین راهکار تقویت ارداه:
1. ورزش (ولو که با 5 دقیقه شروع شود و بتدریج اضافه کنیم.)
2. قوی کردن اهداف زندگی، تحصیلی و ... (فکر کردن در مورد رسیدن به اهداف، آثار آن می تواند انگیزه درونی را تقویت و قدرت فرد را برای تلاش بیشتر مهیا سازد.)
3. رفاقت با دوستان با اراده و با همت. (تاثیر دوستان با اراده و بلند همت غیر قابل وصف است.)
4. عملی کردن هر تصمیمی که گرفته می شود، مثلا: تمیز کردن اتاق، پختن غذا، اتو کردن لباس، سر وقت در کلاس حاضر شدن.

و اما در مورد مشکل احساس نا امیدی و انگیزه پایین:
بزرگوار این مشکل هم ریشه در عوامل دیگری است که مطرح شد، در حقیقت مشکلات بهم پیوسته اند، وقتی یک مساله ای پیش آمد و ما نتوانستیم آن مشکل را به موقع حل کنیم، همین مشکل زمینه ساز مشکلات دیگر خواهد شد.
همین مشکل خود ارضایی که یکی از آثار سوء آن ایجاد حالت سستی است، در کنار آن عدم تلاش برای درس خواندن پیش می آورد، بعد فرد موقعیت خودش را مقایسه می کند، و احساس می کند که خیلی عقب مانده است و بعد ادامه همین روند باعث دلسردی و نا امیدی خواهد شد.
و در کنار این نا امیدی ها طبیعی است که انگیزه هم توان و رمقی ندارد.
البته شکست های عاطفی هم می تواند مثل همین زنجیره تاثیر گذار باشد.

پس بپا خیزید، با یک ارداه قوی و تصمیم محکم و قوی تر کردن رابطه با خدا و توبه از این عمل مخرب (خود ارضایی) برای پیشرفت و ساختن آینده خود اقدام کنید، مطمئن باشد که نتیجه می گیرید.
ضمنا نیاز است که برنامه های شما زیر نظر یک مشاور متخصص و متعهد و با تجربه انجام بگیرد، تا برای اصلاح و بهبود شما کمک کند، تا به یک حالت تعادل برسید.

موضوع قفل شده است