نامه‌ای از یک دختر آریایی به پیامبر اسلام

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامه‌ای از یک دختر آریایی به پیامبر اسلام

با سلام و عرض ادب
بدون مقدمه عرض میکنم،
با شخصی در مورد مسائل اعتقادی بحثی شد تا اینکه ایشان مسئله ای رو (البته نمیدانم از کجا) مطرح و خواستار رفع شبهات شدند.
متن مسئله:
نامه ای از یک دختر آریایی به محمد ابن عبدالله پیامبر دین کامل اسلام...
به نام انسان بخشنده مهربان...
میدانم زبانم را نمیدانی و الله تو فقط عربی میداند، اما در جهنم که پر از کفار است قطعا کسی هست که زبان من را بداند و عربی هم بلد باشد تا برایت ترجمه کند...

من یک دختر ایرانیم که طبق گفته ات خواندن و نوشتن برای من کراهت دارد (رسائل الشیعه ج ۲۰ ص ۱۷۶) اما من خواندن و نوشتن را آموختم و دینت را شناختم...

هر چه آیات کتاب آسمانیت را جست و جو کردم، چیزی نیافتم که از حق و حقوق من دفاع کرده باشی، تو شاید زنان سرزمینت را از زنده به گور کردن نجات دادی، اما زنان سرزمین پارس را به اسارت کشاندی، بی شک خودت هم فکر نمیکردی دینت آنقدر گسترش یابد( ۹۲ انعام و ۷ شوری)

اما وقتی با وعده بهشت تعدادی را پیرو خود کردی به این پی بردی که دینت جهانی خواهد شد و مخصوص تمام انسانهاست ( اعراف۱۵۱ ) و مردمان زیادی را اسیر خود میکنی...

به تو تبریک میگویم زیرا ایرانی ها را اسیر کردی، به نظر من جایزه اسکار زیرک ترین و باهوش ترین فرد را باید به تو بدهند...

مردان و زنان سرزمین من که بی شک جا مانده اعرابی هستند که به سرزمین من حمله کردند و تعداد زیادی هم از جهنم تو میترسند، به خاطر دین تو بارها دیده ام به هموطن خود فحاشی میکنند، و زنان نیز بدون خواندن "تازی نامه" و برخی هم که در دام تفاسیر شیخ ها افتاده اند بدون پی بردن از افکارت از آن دفاع میکنند...

انتظاری بیش از این نیست اینان از قادسیه خبر ندارند، و به جای بابک خرمدین در عزای حسین میگریند، هیچ کدام فتوح البلدان را نخوانده اند تا ببینند چگونه دینشان اسلام شده است...

بی شک "پیروز نهاوندی" و "بابک خرمدین" غریب این سرزمینند...

اینان کسانی هستند که توسط مبلغان دینت و ملایان مغزشویی شده اند، الگوی اینان به جای یوتاب و آرتمیس زنان تازی شده اند...

اینان حتی نمیدانند چرا میگویند زنان سیده شصت سالگی یائسه میشوند...؟

زنان سرزمین من حتی نمیدانند چرا دختر از سن ۹ سالگی به بلوغ میرسند، اگر هم بدانند دلایلی است کودکانه...؟

اینان نمیدانند چرا اجازه ی ازدواج دختر با پدر است، حتی معنای نکاح و خطبه عقد را نمیدانند وگرنه شرم داشتند که بر زبان خود بیاورند...

تمدن باشکوه و بافرهنگ آریایی مرا دین تو خراب کرده و از ایران ویرانه ای بیش نمانده است...

اما این را بدان هنوز نوادگان "بابک خرمدین" و دیگر دلاوران هنوز زنده اند و اسیر خرافات نشده اند...

اگر دینت کامل است چرا حکم ارتداد و خروج از دینت را مرگ قرار دادی؟ (بخاری ج ۴/۷۵ و مغنی ۹/۱۶ رسائل الشیعه ج ۲ ص ۳۲۴ )

مگر انسان اشرف مخلوقات نیست؟ و عقل ندارد؟ قطعا اگر دین خوبی بود از آن خارج نمیشد...! اما من آگاهانه از دین تو خارج شدم و جهنم را به عشرتکده ی بهشت تو ترجیح میدهم...

عده ای از مردمان سرزمینم نمیدانند و نمیخواهند که بدانند، حق هم دارند جهنمی که تو وعده دادی خیلی ترسناک است...!

یک سوال... مگر همه ی پیامبران از سمت یک خدا برای هدایت بشر نیامده اند؟
پس چرا الله تو دستور داده است که از یهودیان و پیروان اهل کتاب جزبه دریافت کنی؟ (توبه ۲۹)

مگر دین کسی را میشود خرید؟
چرا خدای تو آنقدر علاقه به مال و ثروت دارد؟
(آیه ۴۱ انفال: یک پنجم غنایم متعلق به خدا و رسولش)

همه خدایان از نظر من افسانه ای هستند و به راستی که "خدای هر کس به اندازه خرد اوست..."

همه ما انسان هستیم و این خدایان و مذهب هستند که بین بشریت نفاق و تفرقه انداخته اند...

الله تو هم خدای جالبی ست، انسانی که تمام اصول انسانی را رعایت کند و فقط به وجود تو اعتقاد نداشته باشد را به جهنم میبرد و او را میسوزاند...؟!

به راستی که چه خدای عادلی است...!

منتظر جوابت هستم ای رسول خدا...
و جواب این نامه را میتوانی توسط عفیر
(خر رسول الله که با او حرف زده است اصول کافی ج ۱ ص ۱۴۳ )
برای من ارسال کنی،
نمیدانم چند سال نوری طول میکشد تا از آسمان هفتم به زمین برسد!
فقط امیدوارم الله به من عمری بیشتر از نوح بدهد تا پاسخ خود را بدانم.

سپاسگزار می گردم تا پاسخی قانع کننده و موثق در کمترین زمان را بفرمایید،التماس دعا


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد رئوف

ali10644;774448 نوشت:
با سلام و عرض ادب
بدون مقدمه عرض میکنم،
با شخصی در مورد مسائل اعتقادی بحثی شد تا اینکه ایشان مسئله ای رو (البته نمیدانم از کجا) مطرح و خواستار رفع شبهات شدند.
متن مسئله:
نامه ای از یک دختر آریایی به محمد ابن عبدالله پیامبر دین کامل اسلام...
به نام انسان بخشنده مهربان...
میدانم زبانم را نمیدانی و الله تو فقط عربی میداند، اما در جهنم که پر از کفار است قطعا کسی هست که زبان من را بداند و عربی هم بلد باشد تا برایت ترجمه کند...

من یک دختر ایرانیم که طبق گفته ات خواندن و نوشتن برای من کراهت دارد (رسائل الشیعه ج ۲۰ ص ۱۷۶) اما من خواندن و نوشتن را آموختم و دینت را شناختم...

هر چه آیات کتاب آسمانیت را جست و جو کردم، چیزی نیافتم که از حق و حقوق من دفاع کرده باشی، تو شاید زنان سرزمینت را از زنده به گور کردن نجات دادی، اما زنان سرزمین پارس را به اسارت کشاندی، بی شک خودت هم فکر نمیکردی دینت آنقدر گسترش یابد( ۹۲ انعام و ۷ شوری)

اما وقتی با وعده بهشت تعدادی را پیرو خود کردی به این پی بردی که دینت جهانی خواهد شد و مخصوص تمام انسانهاست ( اعراف۱۵۱ ) و مردمان زیادی را اسیر خود میکنی...

به تو تبریک میگویم زیرا ایرانی ها را اسیر کردی، به نظر من جایزه اسکار زیرک ترین و باهوش ترین فرد را باید به تو بدهند...

مردان و زنان سرزمین من که بی شک جا مانده اعرابی هستند که به سرزمین من حمله کردند و تعداد زیادی هم از جهنم تو میترسند، به خاطر دین تو بارها دیده ام به هموطن خود فحاشی میکنند، و زنان نیز بدون خواندن "تازی نامه" و برخی هم که در دام تفاسیر شیخ ها افتاده اند بدون پی بردن از افکارت از آن دفاع میکنند...

انتظاری بیش از این نیست اینان از قادسیه خبر ندارند، و به جای بابک خرمدین در عزای حسین میگریند، هیچ کدام فتوح البلدان را نخوانده اند تا ببینند چگونه دینشان اسلام شده است...

بی شک "پیروز نهاوندی" و "بابک خرمدین" غریب این سرزمینند...

اینان کسانی هستند که توسط مبلغان دینت و ملایان مغزشویی شده اند، الگوی اینان به جای یوتاب و آرتمیس زنان تازی شده اند...

اینان حتی نمیدانند چرا میگویند زنان سیده شصت سالگی یائسه میشوند...؟

زنان سرزمین من حتی نمیدانند چرا دختر از سن ۹ سالگی به بلوغ میرسند، اگر هم بدانند دلایلی است کودکانه...؟

اینان نمیدانند چرا اجازه ی ازدواج دختر با پدر است، حتی معنای نکاح و خطبه عقد را نمیدانند وگرنه شرم داشتند که بر زبان خود بیاورند...

تمدن باشکوه و بافرهنگ آریایی مرا دین تو خراب کرده و از ایران ویرانه ای بیش نمانده است...

اما این را بدان هنوز نوادگان "بابک خرمدین" و دیگر دلاوران هنوز زنده اند و اسیر خرافات نشده اند...

اگر دینت کامل است چرا حکم ارتداد و خروج از دینت را مرگ قرار دادی؟ (بخاری ج ۴/۷۵ و مغنی ۹/۱۶ رسائل الشیعه ج ۲ ص ۳۲۴ )

مگر انسان اشرف مخلوقات نیست؟ و عقل ندارد؟ قطعا اگر دین خوبی بود از آن خارج نمیشد...! اما من آگاهانه از دین تو خارج شدم و جهنم را به عشرتکده ی بهشت تو ترجیح میدهم...

عده ای از مردمان سرزمینم نمیدانند و نمیخواهند که بدانند، حق هم دارند جهنمی که تو وعده دادی خیلی ترسناک است...!

یک سوال... مگر همه ی پیامبران از سمت یک خدا برای هدایت بشر نیامده اند؟
پس چرا الله تو دستور داده است که از یهودیان و پیروان اهل کتاب جزبه دریافت کنی؟ (توبه ۲۹)

مگر دین کسی را میشود خرید؟
چرا خدای تو آنقدر علاقه به مال و ثروت دارد؟
(آیه ۴۱ انفال: یک پنجم غنایم متعلق به خدا و رسولش)

همه خدایان از نظر من افسانه ای هستند و به راستی که "خدای هر کس به اندازه خرد اوست..."

همه ما انسان هستیم و این خدایان و مذهب هستند که بین بشریت نفاق و تفرقه انداخته اند...

الله تو هم خدای جالبی ست، انسانی که تمام اصول انسانی را رعایت کند و فقط به وجود تو اعتقاد نداشته باشد را به جهنم میبرد و او را میسوزاند...؟!

به راستی که چه خدای عادلی است...!

منتظر جوابت هستم ای رسول خدا...
و جواب این نامه را میتوانی توسط عفیر
(خر رسول الله که با او حرف زده است اصول کافی ج ۱ ص ۱۴۳ )
برای من ارسال کنی،
نمیدانم چند سال نوری طول میکشد تا از آسمان هفتم به زمین برسد!
فقط امیدوارم الله به من عمری بیشتر از نوح بدهد تا پاسخ خود را بدانم.

سپاسگزار می گردم تا پاسخی قانع کننده و موثق در کمترین زمان را بفرمایید،التماس دعا


با سلام خدمت شما دوست گرامی

پیش از پرداختن به متن مورد نظر، بایستی به یک نکته بسیار مهم توجه کنیم. گاهی ما در پی فهم و درک حقیقت هستیم. یعنی در پی این هستیم که با بررسی استدلال ها و دلایل، حقیقت را در باب یک موضوع بفهمیم. اما گاهی در پی حقیقت نیستیم بلکه در پی ایجاد سر و صدا و شکل دادن یک جو روانی هستیم. بایستی در ابتدای هر بحثی به این مسئله توجه داشت که هدف واقعی از یک بحث چیست؟

متن فرستاده شده به روشنی، در پی فهم و درک حقیقت نیست بلکه عملا در پی القای یک مطلب از پیش تعیین شده است. ابتدایی ترین مسئله در راه فهم حقیقت این است که سوالات انبوه را در یک متن به همراه کنایه ها و حرف ها نیش دار همراه نکنیم. اگر ما واقعا در مورد این مسائل سوال داریم، بایستی برای آنها وقت بگذاریم و یک یک آنها را مطرح کنیم و بدون پیش داوری و حقیقتا صادقانه در مورد آنها بحث کنیم و دلایل طرف مقابل را بشنویم. این گونه می توان به بحث امیدوار بود. اما طرح تعداد بسیار سوال آن هم با جانبداری و بیان سخنان نیش دار، نشانه بحث حق طلبانه نیست.

ادامه دارد ...

پیشنهاد بنده این است که تک تک این موضوعات به صورت مجزا طرح شود، تا صورت مسئله در هر کدام از آنها به روشنی معلوم شود و دیدگاه اسلام در آن زمینه بیان شود و دلایل به محک عقل و استدلال سنجیده شود. با این حال برای اینکه بطلان این متن روشن شود، به برخی نکات به نحو خلاصه در مورد این متن می پردازم.

- آیا خداوند (الله) فقط عربی می داند؟ آیا اگر کسی به زبان دیگری با خدا سخن بگوید، خداوند آن را نمی فهمد؟ خدای قادر مطلق که زمین و زمان را آفریده، نمی تواند زبان فارسی بفهمد؟ مسلما خداوند قادر به این مسئله است، پس چرا شبهه کننده، این چنین سخن می گوید؟ برای اینکه عنصر عرب و عجم را پر رنگ کند و این طور جلوه دهد که اسلام دین عرب هاست و ما فارس ها نباید از آن پیروی کنیم. در حالی که حقیقت طلبی اقتضا می کند که حقیقت در هر جایی یافت شد، پیروی شود. فرقی نمی کند در میان اعراب باشد، یا فارس ها یا ترک ها و ..
بنابراین این اولین نشانه از عدم حقیقت طلبی و نیز غرض ورزی نویسنده است.

- در مورد اینکه زنان بایستی علم بیاموزند یا نه، گفته شده که از نظر اسلام علم آموزی برای زن کراهت دارد. در این باب هم بایستی به چند مسئله توجه کرد:
این چنین نیست که بتوان هر حدیثی را حدیث معتبر تلقی کرد. در علوم دینی، دانش های بسیاری وجود دارند که هدف از آنها تشخیص حدیث صحیح از غیر صحیح است. بنابراین نمی توان هر حدیثی را صحیح تلقی نمود.

در احادیث بسیاری آموختن دانش، فریضه (امر واجب) شمرده شده است. و در این بین تفاوتی بین زن و مرد نیست. به طور مثال در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) می خوانیم:

طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة (1) یادگیری دانش، وظیفه ای برای هر مرد و زن مسلمانی است.

با وجود چنین احادیث روشنی، چرا بایستی از یک حدیث تایید نشده، استفاده کرد. آن هم بدون آنکه بررسی نمود که آیا وجه خاصی داشته یا خیر. این مسئله خود نشانگر عدم صداقت نویسنده است.

- گفته شده که در مورد زنان هیچ امر مناسبی در قرآن پیدا نشد. باید عرض کنم که ای کاش واقعا در این زمینه جستجو میشد و سپس ادعا میشد که چیزی پیدا نشده. در این زمینه منابع بسیاری وجود دارد که می توانید به سادگی مراجعه کنید. (2)

- در مورد اینکه پیامبر (ص) فکر نمی کرد، رسالتش فراگیر شود، باید گفت که این یک اتهام است. آیاتی که در این زمینه وجود دارند را بایستی با همدیگر نگاه کرد و نیز مراحل مختلف دعوت پیامبر (ص) را در نظر گرفت. پیامبر مدتی صرفا در مکه بودند سپس به مدینه مهاجرت کردند و تا زمانی که حکومت اسلامی ایشان مستحکم نشده بود، نسبت به دیگر مناطق وظیفه ای نداشتند. اگر ما بیایم وظیفه مرحله اول پیامبر را به تمام دوران رسالت ایشان تعمیم بدهیم، در واقع مرتکب مغالطه شده ایم و هیچ انسان حقیقت طلبی به سراغ مغالطه نمی رود.

- تعصبات قومی در این متن غوغا می کند. ایجاد دوگانه عرب و فارس و تاکید بر برتری فارس ها، هیچ توجیهی ندارد. اتفاقا مناسب است پرسشگر محترم بدانند که در آموزه های اسلامی، این نژاد و قومیت افراد نیست که مایه برتری آنهاست بلکه این خودساختگی و تقوای آنهاست که موجب می شود فردی از دیگری برتر باشد.

- متن مملو از اتهامات و حرف های بی پایه است که به صورت انبوه در کنار هم گردآوری شده است تا فرصت پاسخگویی و بررسی دقیق را سلب کند.

- به طور مثال، آیا جزیه، خریدن دین فرد محسوب می شود؟!! کسی که اندک اطلاعی از ماهیت این مسئله داشته باشد، چنین حرف نمی زند مگر برای اینکه دیگران را فریب بدهد.

- در مورد ارتداد بحث های بسیاری در سایت صورت گرفته است و مسئله این چنین که تصویر شده است نیست. ولی برای نویسنده، اساسا حقیقت مطلب مهم نیست. او در پی عقده گشایی است.

- در مورد فلسفه احکام، سن بلوغ، یائسگی و دیگر موارد نیز بحث های بسیاری صورت گرفته که بر طالب حقیقت راه بسته نیست. البته اگر فردی حقیقتا طالب آن باشد!

- نویسنده خود، از نظام فکری منسجمی برخوردار نیست، در حالیکه ایران قبل از اسلام را چون بهشت زیبا و کامل تصویر می کند در بخش دیگری می گوید "همه خدایان از نظر من افسانه ای هستند" آیا در ایران پیش از اسلام، دین دیگری وجود نداشت و مردم به خدا معتقد نبودند؟! از نظر شما مردمان آن دوره طلائی هم در افسانه و توهم بودند؟

- در مجموع به روشنی می توان دید که نویسنده این متن اساسا دغدغه حقیقت ندارد و اشاره به بطلان مدعیات ایشان برای اثبات پوچ بودن سخنان ایشان کافی است. با این حال اگر هر پرسشگر راستینی در باب هر کدام از این مسائل، اشکال یا سوالی داشته باشد، می تواند به صورت آزاد و در چارچوب منطق و اخلاق، سوال خود را مطرح کند. اما در مورد چنین فردی، باید گفت "کسی که خوابیده را می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده را نمی توان بیدار کرد."

موفق باشید

1. بحارالانوار، ج 1، ص 177.
2. به طور مثال مراجعه شود به کتاب زن در آیینه جلال و جمال از آیت الله جوادی آملی که نظر اسلام در مورد زنان را بیان می کند.

ali10644;774448 نوشت:
با سلام و عرض ادب

نامه ای از یک دختر آریایی به محمد ابن عبدالله پیامبر دین کامل اسلام...
به نام انسان بخشنده مهربان...

من یک دختر ایرانیم که طبق گفته ات خواندن و نوشتن برای من کراهت دارد (رسائل الشیعه ج ۲۰ ص ۱۷۶) اما من خواندن و نوشتن را آموختم و دینت را شناختم...

با سلام
گویا این دختر آریایی با فردوسی و تاریخ ایران میانه خوبی نداشته اند
وخبر ندارند که به برکت اسلام است که امروز مینویسند اگر نه که معلوم نبود الان که رویای دوران پادشاها ن ساسانی وهخامنشی را در سر میپروراند جز کدام طبقه جامعه بود !؟و مشغول چه کاری !!


حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه داستان را چنین تعریف می کند :

از انـــدازه ی لشـکــر شهــــــــریـــار
کم آمـد ز دینـــــــــار سیصـــد هزار
بیامـد بر شــاه موبــــد چــــــــو گرد
بگنج آنچـــه بود از درم یــادکــرد

سپس تصمیم گرفتند از سرمایه داران مملکت قرض بگیرند.

در این هنگام :
درم خــواسـت وام از پـى شهـریار
برو انجـــمن شـد بســــى مایــه ‏دار
یکى کفشگر بــود موزه ‏فـــــــروش‏
بگفـتار او پهن بگشــــــــــاد گـــــوش‏
درم چــــند بایـد بدو گفــــــت مرد
دلاور شمــــــــار درم یـــاد کــــــــــرد
چنین گفت کاى پرخـــرد مایه‏ دار
چهل مر درم هرمــــــرى صد هـــزار
بیاورد کپـــان و سنــــــــــــگ و درم
نبد هیچ دفتــــر به کـار و قلـــــــــم
بدو کفشگر گفـــت کاین من دهم‏
سپاسى ز گنجـــــــور بر ســــــر نهـم‏
چو بازارگـــان را درم ســــــخته شد
فرســـتاده از کـار پر دخـــــــــته شد
بدو کفشگر گفت کاى خوب چهـر
نرنجــــــــــى به گویى به بوذَرجُمِهـــــر
که اندر زمــــانه مرا کودکیـــــــست‏
که بازار او بر لـــــم خوار نیـــــــست‏
بگـویى مگر شهـــــــــریار جهــــــــــــان
مرا شــــــاد گردانــد انــــــدر نـــــــــهان‏
که او را ســـــــپـارم به فـــرهنگـــیان
که دارد ســرِمایـــــه و هنــــــــــگ آن
فرستاده گفت این ندارم به رنـــــج‏
که کوتـــــاه کـردى مـــرا راه گنــــــج
بیـامـــد بر شــــــــــاه ایران به شــب
وزان کفشــــــــــــــگر نیز بگشـاد لب
بیــــــــامد بر شـــــاه بـــوذرجمـــــــــهر
بر آن خواسته شــــاد بگشــــــاد چهر
در پس از ستایش شاه و تعریف داستان کفشگر :
به شاه جهان گفت بوذرجمــــهر
که ای شاه نیک اختــر خوب
چـهــــر
یکى آرزو کـــــــرد موزه‏ فـــــروش
اگر شاه دارد به گفتــــــــــــار گوش‏
فرستاده گفتا که این مــــــــــرد گفت
که شاه جهان با خرد باد جفــــــــت‏
یکى پور دارم رسیـــــــــــده بجاى‏
بفرهنگ جوید همـــــــــى رهنماى
اگر شاه باشد بدیــــــــــن دستگیر
که این پاک فرزند گردد دبیـــــــــــــــر
بیزدان بخواهم همى جان شــــاه
که جاوید باد این سزاوار گــــــــــاه
بدو گفت شاه اى خردمــــــند مرد
چرا دیو چشــــم ترا خیـــــــره کرد
برو همچنان باز گردان شتــــــــــر
مبادا کزو سیـــــــــــــم خواهیم و در
چو بازارگان بچــــــــــــه گردد دبیر
هنرمند و با دانــــــــــــــش و یادگیر
چو فرزند ما برنشــــیند به تخت
دبیرى ببایـــــــــــدش پیروزبخــــــت
هنر یابد از مرد موزه‏ فــــــــــروش
سپارد بدو چشم بیـــــــــنا و گوش‏
بدست خردمند مــــــــــــــــــرد نژاد
نماند جز از حسرت و ســـــــــرد باد
شود
پیش او خوار مــــردم شناس
چو پاسخ دهد زو نیابد سپــــــــاس
بما بر پـــــس مرگ نفــــــرین بود
چه آییـــــن این روزگار ایـــــــــن بود
نخواهیم روزى بدان گنــــــــــــج داد
درم زو مخـــــــــــواه و مکن رنج یاد
هم اکنون شتر بازگــــــــــردان ز راه‏
درم خواه و از موزه‏ دوزان مخــــــواه‏
فرستاده برگشــــــــت و شد با درم
دل کفشــــگر زان درم پر ز غـــــــــــم‏ [۱]

آرتور کریستین سن پس از این نقل این مسئله تاریخی می گوید : «این حکایت اهتمام پادشاه را در حفظ حدود طبقات نشان می دهد و کفشگر در اغلب روایات عهد ساسانى نمونه طبقه دانیه است، که هر جا مثالى آورده ‏اند، از کفشگر سخن رانده ‏اند.» [۲]

ابو منصور محمد بن عبد الملک ثعالبى متوفای ۴۲۹ ق‏مری در کتاب «غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم‏» که به شاهنامه ثغالبی مشهور گردیده، درباره ی انوشیروان می گوید که وی از تعلیم و تربیت فرزندان طبقات پایین جامعه جلوگیرى می کرد و می گفت: «همین که فرزندان مردم پست تعلیم و تربیت صحیحى ببینند به فکر مقامات عالیه مى ‏افتند.» [۳]
مؤلف تاریخ شاهی نیز بر این موضوع تاریخ صحه گذاشته است. [۴] همچنین دکتر میترا مهرآبادی در شرح شاهنامه به تفصیل این پندار و کردار انوشیروان را شرح داده است. [۵]
پی نوشت :[۱]. شاهنامه فردوسی ؛ در فهرست : سپاه کشیدن کسرى به روم و وام گرفتن از بازارگانان‏
[۲]. مرتضى راوندى‏ ، تاریخ اجتماعى ایران‏ ، انتشارات نگاه‏ ، تهران‏ ، چاپ دوم ۱۳۸۲ ، ص ۴۲۷ – ۴۲۹
[۳]. ابو منصور محمد بن عبد الملک ثعالبى ، شاهنامه ثعالبى‏ ، ترجمه: محمود هدایت‏ ، ناشر : اساطیر ، تهران ، چاپ پنجم ۱۳۸۴ ، ص ۲۹۲
[۴]. تاریخ شاهى ، مصحح : محمد ابراهیم باستانى پاریزى‏ ، ناشر بنیاد فرهنگ ایران‏ ، تهران‏ ۱۳۵۵ ، ص ۲۱ - ۲۲
[۵]. میترا مهرآبادی ، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی ، انتشارات روزگار ، تهران ، ج ۳ ، ص ۴۲۸-۴۲۹

اما برای بطلان سخنان آمده اشاره ای میکنیم به صدر اسلام و آموزش زنان :

امام صادق (ع) فرمود:

فَرُبَّ امرَأَهٍ اَفقَهُ مِن رَجلٍ
چه بسا زني از مردي فقيه تر باشد.

بنابر آنچه مورخان نوشته اند, افراد باسواد در جامعه ي عربستان در هنگام بعثت پيامبر اكرم (ص) انگشت شمار بودند.
د رچنين هنگامه اي, پيامبر اسلام, پيام جاودانه ي خود را با مفاهيمي چون (قرائت), (قلم) و (تعليم) آغاز كرد.
زنان كه تا آن زمان بهره اي از دانش نداشتند، با تشويق و رهنمودهاي پيامبر, همگام با مردان, نهضت علمي اسلام را بنيان نهادند, به طوري كه ديري نگذشت كه جامعه شاهد درخشش صدها زن مسلمان در رشته هاي مختلف علوم آن عصر بود. در اين جا به معرفي تعدادي از معاريف فرهيخته در برخي از شاخه هاي دانش مي پردازيم.


فراگيري "خواندن و نوشتن" و "شعر و ادب"
مشهورترين چهره هاي آموزش ديده ي نخستين سال هاي رسالت پيامبر (ص) عبارتند از:

فاطمه (س)
حَفصه,
ام ّسلمه عايشه,
امّ كلثوم دختر عقبه,
كريمه دختر مقداد,
شفاء دختر عبدالله,
جويريه دختر حارث ,
همسر رسول خدا (ص).
آمار زنان اديب و انديشمند خاندان بني هاشم و ياران نزديك ايشان به نسبت از ديگر خاندان ها بيشتر بوده است.

به جهت اختصار به ذكر نام تعدادي از اين زنان ارجمند بسنده مي كنيم.

أروي دختر حارث بن عبدالمطلب,
أروي دختر عبدالمطلب,
أسماء دختر برادر حضرت علي (ع) امّ حكيم دختر عبدالمطلب,
اُميمه دختر عبدالمطلب,
خديجه دختر عمربن علي بن الحسين,
امّ حكيم همسر عبدالله بن عباس (حوريه),
رباب دختر امرأ القيس, همسر امام حسين (ع),
زينب كبري, سكينه دختر امام حسين (ع) صفيّه,
دختر عبدالمطلب, عاتكه, دختر عبدالمطلب,
فاطمه زهرا (س) امّالبنين (فاطمه),
همسر علي (ع) فاطمه صغري,
دختر امام حسين (ع) امّ سلمه,
همسر پيامبر (ص) و هند دختر أثاثه بن عباد بن عبدالمطلب.

در ميان ياران پيامبر (ص) و طرفداران حضرت علي (ع) نام اين زنان اديب و انديشمند به چشم مي خورد:
امّ ذَر,
همسر ابوذر غفاري,
خَنساء,شاعر مشهور,
امّ البراء,
دختر صفوان،
امّ رَعَلَه القشريه،
امّسنان المذحجيه,
امّ مسلم بن عبدالله,
امّ الميثم,
دختر اسود,
بكاره الهلاليه ,
سوده , سوده دختر عماره الهمداثيه,
صبيعه,
دختر خُزيمه بن ثابت و هند.
دختر زيد بن مُخرَّمه


زنان راوی که صحابه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بودند-1


1. حضرت فاطمه صدیقه سلام‌الله‌علیها، دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم:


2. اسماء بنت عمیس خثعیمه:


3. ام‌سلمه؛ همسر رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم:


4. ام‌هاني، دختر ابي‌طالب علیه‌السلام:


5. عايشه دختر ابو‌بكر و همسر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم:

6. فاطمه، دختر حمزه بن‌عبدالمطلب:


ب- زنان راوی که از تابعین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بودند


1. عایشه، دختر سعد بن ابی وقاص:

2. عميره بنت‌سعد؛ خواهر سهل و مادر رفاعه بن مبشر:


لازم به ذکر است که این زنان، کسانی هستند که علامه امینی تحت عنوان مستقل به آن‌ها پرداخته ‌است و نه کسانی که در سلسله روایات به‌عنوان راوی ذکر شده‌اند که این‌گونه تعدادشان بیش‌تر از این خواهد بود.


منابع
1. علامه امینی، الغدیر، ج1، ص107-108.

[=WebRoya]

سلام عليكم

به نق زدن بيشتر شبيه است تا دليل

ali10644;774448 نوشت:
الله تو هم خدای جالبی ست، انسانی که تمام اصول انسانی را رعایت کند و فقط به وجود تو اعتقاد نداشته باشد را به جهنم میبرد و او را میسوزاند...؟!

فرعون اهل دوزخ است . خب او نخست زادگان بني اسرائيل را سر ميبريد و زنان و دخترانشان را به بردگي جنسي ميبرد . اگر عمل او نشان از تمام اصول انساني دارد پس جايگاه او خوب جايگاهي است. و هر كسي از اين دست اصول را دارد طبعا به خداوند ايمان نياورده و جايگاه او همان است.

ali10644;774448 نوشت:
اگر دینت کامل است چرا حکم ارتداد و خروج از دینت را مرگ قرار دادی؟ (بخاری ج ۴/۷۵ و مغنی ۹/۱۶ رسائل الشیعه ج ۲ ص ۳۲۴ )

به همان دليل بالا . اين حكم براي امنيت انسان ها از دست انسان هاي اصولي .

ali10644;774448 نوشت:
همه ما انسان هستیم و این خدایان و مذهب هستند که بین بشریت نفاق و تفرقه انداخته اند...

خدايان و مذاهب قوانيني را در بين بشر وضع كردند كه باعث شد نوع بشر بدليل اعتقاد به خدا و مذهب به آن تن بدهد . يعني فرمان خدايان اديان و مذاهب را پذيرفت و اينگونه توانست بر اساس آن قوانين تمدن بزرگ بشري شكل بگيرد . ( ر.ك - عباس مخلصى- مجله حوزه شماره 105-106- مقاله دين فرهنگ و تمدن اسلامى )

اگر اعتقاد به خدايان اديان و مذاهب و تعاليم آنها نبود بشر امروز هنوز براي غار با همسايه اش ميجنگيد .

ali10644;774448 نوشت:
همه خدایان از نظر من افسانه ای هستند و به راستی که "خدای هر کس به اندازه خرد اوست..."

نظريه اي مبني بر منشاء سطوره اي خدايان وجود دارد . چون اين اسطوره ها و افسانه ها تمدن بشري را ساختند پس شعور اومانيست ها كه هنوز تمدني يا جامعه اي را نتوانسته اند بسازند يا شكل بدهند از خرد اسطوره ها و افسانه ها بسيار كمتر است.

ali10644;774448 نوشت:
تمدن باشکوه و بافرهنگ آریایی مرا دین تو خراب کرده و از ایران ویرانه ای بیش نمانده است...

دليل سقوط امپراتور ساساني را به گردن اين و آن انداختن راحت ترين كار است .
يزدگرد سوم كه در زمان شكست حدود 27 سال سن داشت پس از كشتن خسروپرويز و فرزندانش اين كنيز زاده رنگين پوست به وسيله عده اي از سرداران در استخر به حكومت دست يافت . بدليل عدم لياقت او سپه سالاران ايراني حكومت او را در دست گرفتند و پس از 13 سال و داشتن 2000 زن در حرمسرايش و 3000 آشپز و بازبان و سگ بان در برابر اعراب با سپاهي در حد كمتر از يك سوم سپاهش شكست خورد نهايتا بوسيله آسياباني به قتل رسيد. ( ر.ك تاريخ سياسي حكومت ساساني / محمدجواد مشكور / جلد دوم )

ali10644;774448 نوشت:
بی شک "پیروز نهاوندی" و "بابک خرمدین" غریب این سرزمینند...

ali10644;774448 نوشت:
اما این را بدان هنوز نوادگان "بابک خرمدین" و دیگر دلاوران هنوز زنده اند و اسیر خرافات نشده اند...

دلالت شجره نامه اي كه وجود خارجي ندارد از طرفي خرمدين و پيروز نهاوندي دين داشتند شما آن را هم نداريد . دليل انتساب ديگري مشهود نيست .

ali10644;774448 نوشت:
الگوی اینان به جای یوتاب و آرتمیس زنان تازی شده اند...

فرض كنيم بر اساس همان دو افسانه يوناني , يوتاب جنگجوئي وجود داشته و همچنين آرتميس كه معلوم نيست نام فارسي اش چه ميشود.

بجز جنگ آوري چه خصوصيت اخلاقي و اعتقادي داشتند كه بتوانند الگو يك زن در زندگي امروز و روزمره اش باشند .

بقيه مطالبش ارزش بررسي نداشت .

موضوع قفل شده است