جمع بندی قرینه های حدیث

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرینه های حدیث

با سلام و خسته نباشید

سوالی در رابطه با لزوم رجوع به قراین حدیثی دارم که آیا در احادیث معصومین ع لزوم ارجاع حدیث به احادیث دیگه بیان شده ؟!
به عنوان مثال یک حدیث بیان میشود و قرینه هایی نیز برای فهم و درک این حدیث در احادیث دیگر وجود دارد !
با تشکر


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد آلاء

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامي و محترم ؛‌

سوال بسيار خوبي پرسيديد انشا الله بتوانم در حد توان پاسخگو باشم :

asemoon abi;774211 نوشت:
ا سلام و خسته نباشید

سوالی در رابطه با لزوم رجوع به قراین حدیثی دارم که آیا در احادیث معصومین ع لزوم ارجاع حدیث به احادیث دیگه بیان شده ؟!
به عنوان مثال یک حدیث بیان میشود و قرینه هایی نیز برای فهم و درک این حدیث در احادیث دیگر وجود دارد !
با تشکر

در جواب سوال شما بايد عرض کنم حتما و قطعا لازم هست تا براي فهم يک حديث به ساير روايات مراجعه کرد و يک گام ضروري در فهم احايث به خصوص براي کساني که به اين امر يعني حديث پژوهي مشغوليت دارند همين گام است.

در اولين مرحله به عنوان منبعي که مي تواند کاملا در اين موضوع شما را ياري برساند کتاب « روش فهم حديث» از آقاي « عبدالهادي مسعودي» ؛‌انتشارات دارالحديث و سمت است. اين کتاب در فصول 4 و 5 و 6و 7 به خصوص در فصل 4 به پاسخ مفصل بحث شما پر داخته است .

اما در پاسخ شما بايد عرض کنم که بحثي در سال هاي اخير در فقه الحديث و فهم روايات مطرح شده است با عنوان « خانواده حديث» ؛ که کامل ناظر به سوال شماست. در اين بحث مطرح مي شود که قرينه هاي منفصل؛ يعني قرينه هايي که داخل خود روايت نيست و در جاي ديگري خارج از روايت قرار دارد از ابزار هاي مهم فهم روايات است. يکي از اين قرينه هاي منفصل يا جدا ،روايات ديگري هستند که ممکن است از همان معصوم يا ساير معصومان صادر شده باشند و ممکن است در چند حالت با حديثي که در پي فهم آن هستيم ارتباط داشته باشند : ممکن است مخصص و مقيد و مبين و گاه شارح و ناسخ و معارض آن حديث باشند .
اما بايد توجه داشت حديثي که براي فهم آن ساير احاديث را مورد مطالعه قرار مي دهيم بايد در يک وجه با آنها اشتراک داشته باشد و آن موضوع حديث است. يعني شما براي اين که مقلا حديثي را که در موضوع زمان نماز صبح است مي خواهيد بفهميد بايد تمامي رواياتي که در مورد نماز صبح است را مورد مطالعه قرار دهيد ؛ اگر آنها را دسته بندي کنيد مي بنيد برخي از آنها حکم مخصص ( تخصيص دهنده ) را براي روايت شما دارند برخي از آنها نقش مبين را دارند و ....

اگر با ما همراه باشيد به لطف خدا مطلب حاضر را با ذکر نمونه هايي از احاديث در پست هاي بعدي توضيح مي دهم .

بسم الله الرحمن الرحيم
عرض ادب و سلام مجدد خدمت شما دوست گرامي و عزيز ،

asemoon abi;774211 نوشت:
الی در رابطه با لزوم رجوع به قراین حدیثی دارم که آیا در احادیث معصومین ع لزوم ارجاع حدیث به احادیث دیگه بیان شده ؟!
به عنوان مثال یک حدیث بیان میشود و قرینه هایی نیز برای فهم و درک این حدیث در احادیث دیگر وجود دارد !
با تشکر

همان گونه که در پست قبلي به آن اشاره کردم ، بحث از يافتن قرينه هايي که بتواند در فهم بهتر احاديث ما را ياري برساند، بحث مهم و حائز اهميتي است که حديث پژوهان به آن اهتمام داشته اند . دست يابي به اين قرائن گاهي در درون خود روايت است و گاهي در بيرون از روايت . اما نکته مورد سوال شما جزو قرائن خارج از روايت است که اصطلاحا به آن قرائن برون متني يا منفصل مي گويند . قرائن خارج از يک حديث که مي تواند فهم کامل تري از آن را براي ما فراهم کند انوعي دارد که يکي از آنها احاديث مشترک در موضوع همان احاديث است که از همان امام يا امامان ديگر صادرشده است.
مثلا شما حديثي در موضوع « خمس» داريد و مي خواهيد در مورد آن اطلاعات کافي و درستي داشته باشيد و حديث را کامل بفهيمد در اين مورد يکي از قرائن بسيار مهم مراجعه به مجموعه رواياتي است که از جميع معصومان عليهم السلام در موضوع «خمس» صادر شده است.
بر اساس اصل هماهنگي ميان سخنان معصومين عليهم السلام و نزديک بودن گفته هاي آنان به يکديگر ، مي توان چنين گفت که يافتن احاديث هم مضمون با حديث مورد نظر ، چينش پازل گونة قطعه هاي از يک تصوير نامشخص است که با نشاندن هر قطعه در جايگاه واقعي و درست خود ،‌به سيما و نماي نهايي تصوير نزديک تر مي شويم.
احاديث ناظر به يک موضوع ،‌در بسياري از موارد به يک ديگر ناظر هستند و در اصطلاح جديد به اين مجموعه احاديث که با همديگر مي توانند فهم بهتري را براي حديث پژوه فراهم کنند « خانواده حديث» گويند ، که در اين مورد اطلاعاتي را به تفصيل خدمتتان عرض مي کنم .
يکي از کاربرد هاي خانواده احاديث که در بحث قبلي به آن اشاره شد،‌عام و خاص است که در ادامه به اين مورد با ذکر شاهدي از روايات اشاره مي کنم:
عام در اصطلاح علمي ، عبارت است از لفظي که معناي آن همه گير و فراگير است و قابل تسري به تمام مصاديق خود هست. در مقابل لفظ خاص عبارت است از لفظي که آن واژه عام را محدود و مشخص مي کند و از عموميت آن مي کاهد.
در روايات معصومين برخي از اخاديث صادرشده در حکم روايات عام هستند که مفهومي کلي و فراگير دارند و در مقابل روايات ديگري ، آن مفهوم عام را تخصيص و محدود مي کند و ما متوجه مي شويم که حکم نهايي عام نيست بلکه حکمي عام است.
شاهد مثال اين که ،‌ احاديث متعددي همگام با قرآن اسراف کاري را امري ناپسند و مذموم مي داند که از جمله آنها:‌«الْإِسْرَافُ‏ يُفْنِي‏ الْجَزِيل‏[1]»؛‌ « اسراف (مال) زياد را هم نابود مي کند»‌و « أَقْبَحُ‏ الْبَذْلِ‏ السَّرَف‏[2]» ؛‌« بدترين ريخت و پاش اسراف است»‌ . اگر خواننده به اين نوع روايات تنها مراجعه کند به اين نتيجه مي رسد که کلا اسراف مال امري ناپسند است در هر زمينه اي( اين همان عموميت مفهوم است» اما در مقابل رواياتي هست که اين معنا را تحديد و محدودکرده است از جمله :‌« الْإِسْرَافُ‏ مَذْمُومٌ‏ فِي‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ إِلَّا فِي أَفْعَالِ الْبِرِّ [3]» ،‌« اسراف در هر کاري ناپسند است جز در کارهاي خير» و يا « لَيْسَ‏ فِيمَا أَصْلَحَ‏ الْبَدَنَ‏ إِسْرَاف‏[4]» ؛‌« در آنچه بدن را به سامان مي رساند اسراف نيست»
با توجه به اين روايات به دست مي آيد که پس هر اسراف مالي بد نيست و اسرافي که در راه خير باشد و يا در راه اصلاح بدن باشد جزو اين موارد نيست .
البته دقت فرماييد بايد براي معلوم شدن مفهوم برّ که در احاديث گفته شده اسراف در اين راه مذموم نيست و يا مشخص شدن راه اصلاح بدن بازهم به روايات مراجعه کرد اما فعلا براي پاسخ به سوال شما تا همين اندازه گوياست .


[/HR][1] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص39.

[2] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش.

[3] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، 1جلد، دفتر تبليغات - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش، ص359.

[4] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج4،‌ص54.

[=arial]بسم الله الرحمن الرحيم

asemoon abi;774211 نوشت:
سوالی در رابطه با لزوم رجوع به قراین حدیثی دارم که آیا در احادیث معصومین ع لزوم ارجاع حدیث به احادیث دیگه بیان شده ؟!
به عنوان مثال یک حدیث بیان میشود و قرینه هایی نیز برای فهم و درک این حدیث در احادیث دیگر وجود دارد !
با تشکر

عرض ادب و سلام مجدد خدمت شما دوست گرامي،‌
در ادامه لزوم مراجعه به ساير احاديث هم موشوع يا مشترک موضوعي با يک روايت براي فهم بهتر آن ، در ادامه به بحث مطلق و مقيد اشاره مي کنم.
مطلق در اصطلاح علمي عبارت است از فراگيري معنا نسبت به تمام حالت هاي آن . مقيْد نقطه مقابل مطلق است ، يعني واژه اي که مطلق و فراگير نيست اما قابليت فراگير بودن را دارد ،‌باز هم در روايات معصومين عليهم السلام مواردي يافت مي شود که حکمي از امام صادر شده است که به نظر مطلق مي رسد اما با مراجعه به ساير روايات معصومين عليهم السلام آشکار مي شود که حکم مقيدي وجود دارد و آن قرينه مي توان معناي حديث را براي ما آشکار تر کند.
اما بيان شاهد مثال :
در روايات معصومين عليهم السلام آمده است: « الْعِتَابُ‏ حَيَاةُ الْمَوَدَّة[1]» ؛ « سرزنش مايه زنده ماندن دوستي است» . خب الان در اين حديث به شکل مطلق گفته شده است که هر نوع سرزنشي مي تواند باعث زنده شدن دوستي ها شود اما در ادامه به اين احاديث دقت فرماييد:«كَثْرَةُ الْعِتَابِ‏ تُؤْذِنُ‏ بِالارْتِيَاب‏[2]» ؛‌« زياد سرزنش کردن شک مي آفريند» و يا « وَ إِيَّاكَ‏ أَنْ‏ تُكَرِّرَ الْعَتْبَ‏ فَإِنَّ ذَلِكَ يُغْرِي بِالذَّنْبِ وَ يُهَوِّنُ الْعَتْب‏[3]» ؛‌« مبادا سرزنش را تکرار کني ،‌که اين کار به گناه دامن مي زند و سرزنش ار کم تاثير و کم منزلت مي نمايد»
خب همانگونه که ملاحظه مي کنيد بازهم دو روايت بعدي شمول هر سرزنشي را محدود کرد .


[/HR][=arial][1] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص39.

[2] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش،‌ص39

[3] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، 1جلد، دفتر تبليغات - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش، ص223

با سلام و خسته نباشید خدمت شما

متشکرم بابت زحمتی که کشیدید و مطالب مفیدی که بیان کردید

اما آیا در خودِ فرموده های معصومین ع تأکید شده است که احادیث ما را به احادیث دیگر ارجاع دهید ؟ (لطفا اگر احادیثی در این رابطه موجود هست بیان کنید ) متشکرم از شما ، خدا خیرتون بده ان شاء الله

asemoon abi;774211 نوشت:
با سلام و خسته نباشید

سوالی در رابطه با لزوم رجوع به قراین حدیثی دارم که آیا در احادیث معصومین ع لزوم ارجاع حدیث به احادیث دیگه بیان شده ؟!
به عنوان مثال یک حدیث بیان میشود و قرینه هایی نیز برای فهم و درک این حدیث در احادیث دیگر وجود دارد !
با تشکر

سلام

... حدثني هشام بن الحكم أنه سمع أبا عبد الله عليه السلام يقول: لا تقبلوا علينا حديثا الا ما وافق القرآن والسنة، أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة... ( اختیار معرفه الرجال ج2 ص489)

ترجمه: امام صادق (ع) فرمود:هیچ حدیثی را از قول ما قبول نکنید، مگر آنکه موافق قرآن و سنت باشد، یا با آن حدیث، شاهدی از احادیث سابق ما بیابید.

حدثنا أبي رضى الله عنه قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن أبي حيون مولى الرضا عليه السلام قال: ان في اخبارنا متشابها كمتشابه القرآن ومحكما كمحكم القرآن فردوا متشابهها الى محكمها ولا تتبعوا متشابهها دون محكمها فتضلوا. (عیون الاخبار الرضا ج2 ص261)

ترجمه : امام رضا عليه السلام فرمودند : در احادیث ما نيز، همچون قرآن، محكم و متشابه وجود دارد. پس، احادیث متشابه ما را به محكمات آن ارجاع دهيد و بدون توجه به محكمات آن از متشابهاتش پيروى مكنيد كه گمراه مى شويد.

سلام علیکم و رحمة الله
خدا خیرتون بده ان شاء الله ممنونم بابت کمکتون

بسم الله الرحمن الرحيم

asemoon abi;779600 نوشت:
اما آیا در خودِ فرموده های معصومین ع تأکید شده است که احادیث ما را به احادیث دیگر ارجاع دهید ؟ (لطفا اگر احادیثی در این رابطه موجود هست بیان کنید

عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي؛‌

در پاسخ به اين سوال شما بايد عرض کنم ، ادر مورد سوال شما احاديثي وارد شده است که بيان مي دارد اصلا اگر کلام و روايت از امام صادر شده باشد هيچ تضاد و تناقضي بين روايت يک امام با امام ديگر و يا با پيامبر نيست از جمله اين روايات مي توان به روايت زير اشاره داشت:

فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ وَ لَا نَقُولُ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَيَتَنَاقَضُ كَلَامُنَا إِنَ‏ كَلَامَ‏ آخِرِنَا مِثْلُ‏ كَلَامِ‏ أَوَّلِنَا وَ كَلَامَ أَوَّلِنَا مِصْدَاقٌ لِكَلَامِ آخِرِنَا[1]

در اين روايت بيان شده است که ما اگر سخن بگوييم موافق با قرآن و سنت سخن مي گوييم ، ما از خدا و رسولش نقل مي کنيم و نمي گوييم فلان کس و فلاني گفت تا کلام ما متناقض شود ؛ سخن آخر ما مانند سخن اول ماست و سخن اولين ما تصديق کننده سخن آخرين ماست و سخن اولين ما تصديق کننده سخن آخرين ماست.
در اين روايت معياري معرفي شده است که در آن بيان شده است که براي بررسي صحت روايت آن را به روايت ديگر عرضه کرده و از صحت آن پس از مقابله با قرآن ، روايت با روايات ديگر امامان مقابله شده و از عدم ناسازگاري با آن روايات به صحت آن پي مي بريم.


[/HR][1] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 2، ص 250.


asemoon abi;779600 نوشت:
اگر احادیث دیگری هم نزدتون یافت شده لطفا برای بنده بفرستید

ایضا

روي عن الحسن بن الجهم عن الرضا عليه السلام: قال: قلت للرضا عليه السلام: تجيئنا الاحاديث عنكم مختلفة ؟. قال: ما جاءك عنا فقسه على كتاب الله عزوجل واحاديثنا، فان كان يشبههما فهو منا وان لم يشبهما فليس منا. ( احتجاج ج2 ص 108 __تفسیر عیاشی ج1 ص9)

ترجمه: حسن بن جهم می گوید از امام رضا درباره احادیث متعارضی که به ما می رسد پرسیدم فرمود: آنچه که از طرف ما به تو مي‌رسد، آن را با کتاب خدا و احاديث ما مقايسه کن؛ پس اگر شبيه آن‌ها بود، از ما است و اگر شبيه آن‌ها نبود؛ پس از ما نيست.


پرسش:
آیا در احادیث ائمه؛ روایاتی دال بر رجوع به قرائن برای فهم احادیث ایشان وجود دارد؟ به طور مثال بیان شده است که برای فهم احادیث ما به احادیث دیگر مراجعه کنید؟

پاسخ:

بحثي در سال هاي اخير در فقه الحديث و فهم روايات مطرح شده است با عنوان « خانواده حديث» ؛ که کاملا ناظر بر این سوال است. در اين بحث مطرح مي شود که قرينه هاي منفصل؛ يعني قرينه هايي که داخل خود روايت نيست و در جاي ديگري خارج از روايت قرار دارد از ابزار هاي مهم فهم روايات است. يکي از اين قرينه هاي منفصل يا جدا ،روايات ديگري هستند که ممکن است از همان معصوم يا ساير معصومان صادر شده باشند و ممکن است در چند حالت با حديثي که در پي فهم آن هستيم ارتباط داشته باشند : ممکن است مخصص و مقيد و مبين و گاه شارح و ناسخ و معارض آن حديث باشند .
اما بايد توجه داشت حديثي که براي فهم آن ساير احاديث را مورد مطالعه قرار مي دهيم بايد در يک وجه با آنها اشتراک داشته باشد و آن موضوع حديث است. يعني شما براي اين که مقلا حديثي را که در موضوع زمان نماز صبح است مي خواهيد بفهميد بايد تمامي رواياتي که در مورد نماز صبح است را مورد مطالعه قرار دهيد ؛ اگر آنها را دسته بندي کنيد مي بنيد برخي از آنها حکم مخصص ( تخصيص دهنده ) را براي روايت شما دارند برخي از آنها نقش مبين را دارند و ....
اما دسته ای ازقرائن، قرائن برون متني يا منفصل هستند . قرائن خارج از يک حديث که مي تواند فهم کامل تري از آن را براي ما فراهم کند انوعي دارد که يکي از آنها احاديث مشترک در موضوع همان احاديث است که از همان امام يا امامان ديگر صادرشده است.
مثلا حديثي در موضوع « خمس» است؛ برای فهم کامل این روایت يکي از قرائن بسيار مهم مراجعه به مجموعه رواياتي است که از جميع معصومان عليهم السلام در موضوع «خمس» صادر شده است.
بر اساس اصل هماهنگي ميان سخنان معصومين عليهم السلام و نزديک بودن گفته هاي آنان به يکديگر ، مي توان چنين گفت که يافتن احاديث هم مضمون با حديث مورد نظر ، چينش پازل گونة قطعه هاي از يک تصوير نامشخص است که با نشاندن هر قطعه در جايگاه واقعي و درست خود ،‌به سيما و نماي نهايي تصوير نزديک تر مي شويم.
احاديث ناظر به يک موضوع ،‌در بسياري از موارد به يک ديگر ناظر هستند و در اصطلاح جديد به اين مجموعه احاديث که با همديگر مي توانند فهم بهتري را براي حديث پژوه فراهم کنند « خانواده حديث» گويند ، که در اين مورد اطلاعاتي را به تفصيل خدمتتان عرض مي کنم .
يکي از کاربرد هاي خانواده احاديث که در بحث قبلي به آن اشاره شد،‌عام و خاص است که در ادامه به اين مورد با ذکر شاهدي از روايات اشاره مي کنم:
عام در اصطلاح علمي ، عبارت است از لفظي که معناي آن همه گير و فراگير است و قابل تسري به تمام مصاديق خود هست. در مقابل لفظ خاص عبارت است از لفظي که آن واژه عام را محدود و مشخص مي کند و از عموميت آن مي کاهد.
در روايات معصومين برخي از اخاديث صادرشده در حکم روايات عام هستند که مفهومي کلي و فراگير دارند و در مقابل روايات ديگري ، آن مفهوم عام را تخصيص و محدود مي کند و ما متوجه مي شويم که حکم نهايي عام نيست بلکه حکمي عام است.
شاهد مثال اين که ،‌ احاديث متعددي همگام با قرآن اسراف کاري را امري ناپسند و مذموم مي داند که از جمله آنها:‌«الْإِسْرَافُ‏ يُفْنِي‏ الْجَزِيل‏
[1]»؛‌ « اسراف (مال) زياد را هم نابود مي کند»‌و « أَقْبَحُ‏ الْبَذْلِ‏ السَّرَف‏[2]» ؛‌« بدترين ريخت و پاش اسراف است»‌ . اگر خواننده به اين نوع روايات تنها مراجعه کند به اين نتيجه مي رسد که کلا اسراف مال امري ناپسند است در هر زمينه اي( اين همان عموميت مفهوم است» اما در مقابل رواياتي هست که اين معنا را تحديد و محدودکرده است از جمله :‌« الْإِسْرَافُ‏ مَذْمُومٌ‏ فِي‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ إِلَّا فِي أَفْعَالِ الْبِرِّ [3]» ،‌« اسراف در هر کاري ناپسند است جز در کارهاي خير» و يا « لَيْسَ‏ فِيمَا أَصْلَحَ‏ الْبَدَنَ‏ إِسْرَاف‏[4]» ؛‌« در آنچه بدن را به سامان مي رساند اسراف نيست»
با توجه به اين روايات به دست مي آيد که پس هر اسراف مالي بد نيست و اسرافي که در راه خير باشد و يا در راه اصلاح بدن باشد جزو اين موارد نيست .
البته دقت فرماييد بايد براي معلوم شدن مفهوم برّ که در احاديث گفته شده اسراف در اين راه مذموم نيست و يا مشخص شدن راه اصلاح بدن بازهم به روايات مراجعه کرد اما فعلا براي پاسخ به سوال شما تا همين اندازه گوياست .
باید به این نکته توجه داشت که اگر کلام و روايت از امام صادر شده باشد هيچ تضاد و تناقضي بين روايت يک امام با امام ديگر و يا با پيامبر نيست از جمله اين روايات مي توان به روايت زير اشاره داشت:

فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ وَ لَا نَقُولُ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَيَتَنَاقَضُ كَلَامُنَا إِنَ‏ كَلَامَ‏ آخِرِنَا مِثْلُ‏ كَلَامِ‏ أَوَّلِنَا وَ كَلَامَ أَوَّلِنَا مِصْدَاقٌ لِكَلَامِ آخِرِنَا[5]
در اين روايت بيان شده است که ما اگر سخن بگوييم موافق با قرآن و سنت سخن مي گوييم ، ما از خدا و رسولش نقل مي کنيم و نمي گوييم فلان کس و فلاني گفت تا کلام ما متناقض شود ؛ سخن آخر ما مانند سخن اول ماست و سخن اولين ما تصديق کننده سخن آخرين ماست و سخن اولين ما تصديق کننده سخن آخرين ماست.
در اين روايت معياري معرفي شده است که در آن بيان شده است که براي بررسي صحت روايت آن را به روايت ديگر عرضه کرده و از صحت آن پس از مقابله با قرآن ، روايت با روايات ديگر امامان مقابله شده و از عدم ناسازگاري با آن روايات به صحت آن پي مي بريم.


[/HR][1] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، 1جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، 1376 ش، ص39.
[2] همان، ص76.
[3] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، 1جلد، دفتر تبليغات - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1366ش، ص359.
[4] كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج4،‌ص54.
[5] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 2، ص 250.

موضوع قفل شده است