جمع بندی پاسخ به شبهه «تضاد عقاید غلو آمیز شیعیان با آیات قرآن»!!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ به شبهه «تضاد عقاید غلو آمیز شیعیان با آیات قرآن»!!

با سلام
لطفا اساتید به این شبهه اهل سنت جواب دهند

شیعه ها بر این باورند که پیامبران و امامان از هرگونه خطا و اشتباه بری هستند، و از بدو تولد تا لحظه مرگ نمیتوانستند که گناه کنند! یا بعضی هایشان میگویند میتوانستد اما هرگز خطا و اشتباهیی از انها سر نزده است، مثلا در مورد کار حضرت یونس علیه السلام،(یعنی ترک پیش از وقت محل ماموریت ( میگویند که ایشان اشتباه نکردند بلکه عمل شان ترک اولی بحساب میاید، ( ترک اولی یعنی بین دو کار خوب و خوبتر کار خوب را انتخاب کردن)

این در حالی است که حضرت یونس خودشان متوجه اشتباه خود شده بودند و در شکم ماهی دعا میکردند: لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین .
حالا سوال این است که چرا شیعه اینقدر اصرار دارد تا پیامبران در همواره کارها و در همه سن ها ( ازتولد تا مرگ معصوم و از کوچکترین خطا بری بداند؟
ظاهرا شیعه ها نیت خوبی دارند!
اما در حقیقت نیت آنها شوم است!
زیرا این اصرار بخاطر علاقه آنها به پیامبران نیست، بلکه به این نیت است که علمای شیعه برای تشویق مردم به شرک ورزیدن، به این عقیده نیاز مبرم دارند!
آنها مجبورند بگویند پیامبران، حتی وقتی که کودک بودند ، نیز کوچکترین اشتباهی نمیکردند، زیرااگر غیر از این را بگویند ، پس چگونه امامت، امام زمان ۵ ساله را بمردم بقبولانند؟!!
شیعه ها اگرقبول کنند که پیامبران همیشه غیب نمیدانستند ، پس باید زیارت گاه های خود را تعطیل کنند! زیرا حاجت خواهنده گان از قبرها، هرگز حاضر نیستند از مرده های مدد بخواهند و به مردهای توکل کنند که همیشه و همه وقت غیب ندانند! آنوقت به زیارت قبر میروند که یقین داشته باشند مرده، (حی و قیوم و لایموت) است!!
مرده لایموت دیگه چی باشه؟!!
امان از دست این شیعه با این عقاید عجیبش!
بد نیست این را یاد آوری کنم ،هنگامیکه شیعه به امامان نسبت غیب دانی و معصومیت را میدهد زیاد دچار مشکل نمیشود زیرا امامانش را قرآن نمیشناسد!!!
پس برای ما سنی ها ، رد عقاید آنها در این باره( با استناد به قرآن ) کمی مشکل است ، اما وقتیکه همین نسبتهای غلو را به پیامبران میدهند باید محتاط باشند زیرا درباره پیامبران، قرآن اطلاعات زیادی بما داده است.

برای مثال تصور کنید یکی بگوید در فاصله صد هزار سال نوری ما، ستاره ای است که صد ها شهر و روستا در آن وجود دارد!! رد ادعای او مشکل است ،زیرا میزان دانش بشری از اماکن خیلی دوردست تقریبا هیچ است.
پس رد ادعا هم آسان نیست.
اما اگر کسی ادعا کند که در قطب جنوب کشوری به وسعت چین با شهرهای چند میلیونی وجود دارد با استناد به حقایق مسلم علم جغرافیا و دسترس بودن قطب جنوب ،براحتی میتوانیم این ادعای دروغ را رد کنیم.

بر این روش ما با توجه به حقایقی که قرآن از پیامبران در اختیار ما قرار داده براحتی میتوانیم باور شیعه را رد کنیم برای مثال به فقط به یک مورد توجه کنید:وقتی حضرت موسی از طور سینا برگشت قوم خود را آلوده به گوساله پرستی دید، با آنکه برادرش هارون پیامبر،قوم را منع کرده بود، باز حضرت موسی که تصور دیگری از ماجرا داشت ،هارون را بشدت سرزنش کرد و از سر غضب، موی سر و ریشش را کشید!! که چرا نافرمانی کردی؟!!

آیات قرآن را ببینید: قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲) أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی (۹۳) قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (۹۴ ) سوره طهموسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند…از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی,( هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستیأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۱۵۰) اعراف , (و سر برادر خود هارون را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ هارون گفت: « یا فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران یکسان قرار مده) حالا اگر با دقت بنگریم،

نتایجی که از این آیات بدست میاید همگی و سراسر بر خلاف و بر ضد عقیده شیعه است :

۱–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود، پس نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند و این ممکن نیست که هارون خطاکار باشد و بتصور اینکه هارون در این گناه شریک است، موی سر و ریش آن بیچاره را با غضب کشید و دردش آورد!
۲–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند، لذا خودش باید اشتباه نمیفرمود و درباره هارون پیش داوری نمیکرد!
۳–حضرت هارون هم چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که پیغمبران قاعدتا غیب میدانند و لازم بوده که او بداند حضرت موسی در صورت روبرو شدن با گوساله پرستی چه عکس العملی نشان میداد، و باید عین او عمل مینمود، نه اینکه روش دیگری را روش صبر را بکار می بست،و دیدیم تدبیر هارون( صبر کردن تا برگشت برادر ) حضرت موسی را خوش نیامد و از او شدت عمل بیشتری میخواست از او انتظار داشت که دست کم از مشرکین کناره گیری کند نه اینکه در مجالسشان بنشیند!
۴ -حضرت موسی نیز چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس نمیدانسته که خودش هم غیب میداند، و با توجه به علم غیبش باید میدانست که هارون نافرمانی مرتکب نشده بلکه برای کار خود دلیل معقولی داشته، اما ظاهرا موسی عکس این را دانست و بعد برادرش که توضیح داد ، قانع شدپس ای خواننده گرامی اگر شما با دقت قرآن را بخوانید در هرصفحه اش دلایلی بر ضد عقاید شیعه خواهید دید, و ما بشما گفتیم که شیعه برای قبر پرستی و امام پرستی نیاز بغلو در حق پیامبران نیز دارد، اما چون قرآن تحریف نشده، پس نجات از مکر علمای شیعه بسیار راحت است.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدرا

رضا;773136 نوشت:
با سلام
لطفا اساتید به این شبهه اهل سنت جواب دهند

شیعه ها بر این باورند که پیامبران و امامان از هرگونه خطا و اشتباه بری هستند، و از بدو تولد تا لحظه مرگ نمیتوانستند که گناه کنند! یا .

با سلام و عرض ادب

1) ابتدا باید توجه نمود که اعتقاد به عصمت انبیا(علیهم السلام) اختصاصی به شیعه نداشته؛ بلکه اهل سنت نیز معتقد به عصمت انبیاء بوده؛[1] هر چند که در حیطه و دایره ی عصمت اختلاف است؛ اما لغزشهایی که نسبت به برخی از انبیای الهی(علیهم السلام) در قرآن آمده؛ قطعا همچون لغزشهای مردم عادی نبوده؛[2] بلکه این امور درجایگاه رفیع رسالت و نبوت عنوان لغزش را پیدا نموده؛ همچنان که نقل شده:«حسنات الابرار سیئات المقربین».[3]

بیهقی در شعب الایمان روایت می کند: حضرت ابراهیم(علیه السلام) در باره ی امر آدم تفکر نمود و به خداوند عرض نمود: بارپروردگارا !آدم را با دستان خود خلق نمودی و از روحت در او دمیدی و ملائکه ات بر او سجده کردند اما آنگاه به واسطه ی یک گناه کار او را بر سر زبانهای مردم جاری ساختی؟! خداوند به ابراهیم وحی نمود که ای ابراهیم! آیا نمی دانی مخالفت حبیب بر حبیب شدید و سنگین است؟[4] 2

) برخورد حضرت موسی(علیه السلام) نسبت به هارون(علیه السلام) به معنای عدم علم حضرت موسی(علیه السلام) نبوده؛ زیرا خدای متعال قبل از بازگشت حضرت موسی(علیه السلام) داستان قوم آن حضرت را بیان فرمود:«قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِي»؛[5]فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!»؛ لذا حضرت موسی(علیه السلام) با علم به اینکه سامری قوم او را گمراه نموده به میان بنی اسرائیل آمدند.
اما چرا موسی(علیه السلام) با برادر خود بشدت برخورد نمود، با اینکه حضرت هارون(علیه السلام) عمل به وظیفه ی خویش نموده بود؟ پاسخی که می توان داد این است که اين واكنش از يك سو روشنگر حال درونى موسى(علیه السلام) و التهاب و بيقرارى و ناراحتى شديد او در برابر بت‏ پرستى و انحراف قوم خویش بود، و از سوى ديگر وسيله مؤثرى براى تكان دادن مغزهاى خفته بنى اسرائيل و توجه دادن آنها به زشتى فوق العاده اعمالشان.
بنا بر اين اگر فرضا انداختن الواح تورات در اينجا زنندگى داشته باشد و حمله به سوى برادر كار صحيحى به نظر نرسد. اما با توجه به اين حقيقت كه بدون ابزار اين واكنش شديد، و عكس العمل پر هيجان، هيچگاه بنى اسرائيل به اهميت و عمق خطاى خويش پى نمى‏ بردند و ممكن بود آثار بت‏ پرستى در اعماق ذهنشان باقى بماند، اين كار نه تنها نكوهيده نبود بلكه واجب و لازم محسوب مى‏ گرديد.[6]

3) خدای متعال کسانی را برای رهبری و هدایت امت انتخاب نموده که موید به علم الهی بوده باشند که در قرآن کریم نمونه هایی بیان شده است: «فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما»؛[7](در آن جا) بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه رحمت (و موهبت عظيمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم. «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك»؛[8] كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!».

4) با تحقق مرگ حقیقت علم از نفس گرفته نخواهد شد؛[9] بلکه حقیقت انسان به شکل کامل به هنگام مرگ اخذ می گردد و با ورود به عالم دیگر حقایق گسترده ی دیگری بر انسان آشکار می گردد و توسل نیز توسل به جسم و مدد گرفتن از جسم نخواهد بود؛ بلکه در توسل، حقیقت ولی خدا واسطه شده که چنین امری نیز در گروی حیات ظاهری نخواهد بود. همچنین توسل به اولیای الهی نیز به معنای عبادت واسطه نخواهد بود؛ همچنان که قاطبه ی اهل سنت چنین اعتقادی را داشته اند.

موفق باشید.


[/HR] [1] . فقه الاکبر،ابوحنیفه، ج1، ص37، مكتبة الفرقان - الإمارات العربية:«والأنبياء عَلَيْهِم الصَّلَاة وَالسَّلَام كلهم منزهون عَن الصَّغَائِر والكبائر وَالْكفْر والقبائح وَقد كَانَت مِنْهُم زلات وخطاياوَمُحَمّد عَلَيْهِ الصَّلَاة وَالسَّلَام حَبِيبه وَعَبده وَرَسُوله وَنبيه وَصفيه ونقيه وَلم يعبد الصَّنَم وَلم يُشْرك بِاللَّه تَعَالَى طرفَة عين قطّ وَلم يرتكب صَغِيرَة وَلَا كَبِيرَة قطّ».
[2] . شفاء السقام فی زیارت خیر الانام؛ السبکی، ص394:« وهذه كلها في حق غيرهم ليست بذنوب ، لكنهم أشفقوا منها ، إذ لم تكن عن أمر الله تعالى ، وعتب على بعضهم فيها لعلو منزلتهم من معرفة الله تعالى ، ولو صدر منهم شئ غير ذلك لذكروه في ذلك المقام».
[3] . البته این کلام مضمون روایت نمی باشد؛ بلکه سخنی است که همه مفاد آنرا تلقی به قبول نموده اند.
[4] . روح المعانی،‌الآلوسی، ج8، ص583:« تفكر إبراهيم في شأن آدم عليهما السلام فقال : يا رب خلقته بيدك ونفخت فيه من روحك واسجدت له ملائكتك ثم بذنب واحد ملأت افواه الناس من ذكر معصيته فأوحى الله تعالى اليه يا إبراهيم أما علمت أن مخالفة الحبيب على الحبيب شديدة».
[5] . طه(20)؛8.
[6] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج13، ص268.
[7] . الکهف(18)،65.
[8] . النمل(27)،40.
[9] . همچنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند:«إن علمي بعد موتي كعلمي في الحياة».کنزالعمال،‌ج1، ص507.
موضوع قفل شده است