جمع بندی آیا «ما به الامتیاز» قرائات می تواند متواتر باشد؟

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا «ما به الامتیاز» قرائات می تواند متواتر باشد؟

با سلام

قرآنی که پیامبر بر مردم خواندند از حیث لهجه و لفظ و معنا، یک قرائت بیشتر نبود.
پس قرائات مردم و ائمه ی قرائت از آن جهت که اختلاف دارند درست نیستند.
نمیتوان پذیرفت که چند قرآن به صورت متواتر از پیامبر نقل شده باشد.
و میتوان گفت خود اختلاف در قرائات دلیل بر عدم تواتر اختلافات خواهد بود.
ممکن است قرائاتی که حاصل اختلاف لهجه باشند مورد قبول واقع شوند. ( اما باز قرآنی که بر لهجه ی پیامبر و قریش و فصیح باشد اولی تر هستند)
اما قرائاتی که در معنا و لفظ اختلاف داشته باشند نمیتوانند قرآنی باشند که پیامبر ص قرائت می فرمود.

در نتیجه تنها ، مشترکات قرائات تواتر دارند، نه اختلافاتشان.

و اختلاف در قرائاتی که معنای متفاوت یا افزونه داشته باشند خبر واحد هستند و امکان ندارد چند قرآن به صورت متواتر از پیامبر نقل شده باشد؛ چون قرآن واحد است و یک قرائت ( حداقل در لفظ و معنا نه لهجه ) بیش تر ندارد.
از میان اختلافات، کدام قرائت، احتمال بیشتری دارد که همان قرائت پیامبر باشد ؟
ما در تحلیل این موضوع با سه چیز مواجهیم:
1
ما به الاشتراک قرائات
2
ما به الامتیاز قرائات
3
افزونه ها

1
ما به الاشتراک قرائات متواترند.
2
ما به الامتیاز قرائات متواتر نیستند و تنها یکی پذیرفته میشود.
مثلا در یکی از این اختلافات ( لفظ و معنا نه لهجه ) از میان قرائت فاسعوا و فامضوا
قرائت ;فاسعوا به عنوان قرآن پذیرفته میشود.
3
افزونه ها متواتر نیستند و تنها یکی پذیرفته میشود
و اگر یکی باشد همان را میپذیریم.
مثلا قرائتی میگوید نصرکم الله ببدر بسیف علی و انتم اذله

همه قرائات (چه قرائات دهگانه و چه غیر آن) از حیث سند، خبر واحد هستند. اما از این جهت که مشترکاتشان در تمام اعصار جریان داشته است و این قرائات بازتاب قرائت جاری بوده اند، ما به الاشتراک آنها را متواتر میدانیم.

پس شهرت یافتن یک قرائت ( ما به الامتیاز آن ) لزوما دلیل بر متواتر بودنش نیست. مثلا قرائت حفص اصلا در کوفه رواج نداشته است و هر قرائتی از حیث اختلافش، در جایی رواج داشته است اما دلیل بر تواتر و درست بودنش نبوده است. چرا که قرآن واحد است.

البته ممکن است کسی بگوید فلان قرائت، دروغ است یا راوی آن دروغگو بوده و مانند آن. اما با فرض اینکه همه ی اینها قرائت نام گرفته اند باید از حیث اختلافاتشان ( که خبر واحد هستند) مورد بررسی قرار بگیرند و یکی از آنها مقدم تر و معتبرتر اعلام شود.

از چه جهت یک قرائت بر قرائت دیگر ( از حیث اختلافشان) مقدم میشود ؟
از حیث لهجه، از حیث فصاحت و بلاغت، از جهت معنا، از جهت آهنگ و سجع ، از جهت سند ، از جهت شهرت، از جهت ابعاد سیاسی و نفوذ علمای درباری و یهودیان و ...

با توجه به آنچه گفته شد :
ما میخواهیم قرآن واحد را بشناسیم همان قرآنی که حداقل از جهت لفظ و معنا، نازل شده ی خدا می باشد. ( لهجه ها را فعلا کاری نداریم )

دو سوال دارم :

1
آیا اینکه میگوییم و میدانیم قرآن واحد است، دلیل بر این نیست که اختلافات قرائات ( حداقل از حیث معنا و لفظ نه لهجه ) متواتر نیستند بلکه خبر واحد هستند ؟
2
آیا میتوانیم از تواتر داشتن ''ما به الاشتراک قرائات'' ، نتیجه بگیریم ''ما به الامتیاز قرائات'' و ''افزونه ها'' جزو قرآن نیست؟
یعنی آیا خبر واحد بودن ما به الامتیاز قرائات و افزونه ها دلیل بر این است که جزو قرآن نیستند؟


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیقین

و طاها;772737 نوشت:
اختلاف در قرائات دلیل بر عدم تواتر اختلافات خواهد بود.
سلام
اختلاف در قرائات حاصل اجتهاد برخی افراد به ویژه تابعین بوده است. نوع قرائات اختلافی هم خبر واحد محسوب می شوند و سندشان تا پیامبر، تواتری ندارد.

و طاها;772737 نوشت:
همه قرائات (چه قرائات دهگانه و چه غیر آن) از حیث سند، خبر واحد هستند. اما از این جهت که مشترکاتشان در تمام اعصار جریان داشته است و این قرائات بازتاب قرائت جاری بوده اند، ما به الاشتراک آنها را متواتر میدانیم.
استدلال از آن جنبه که فرموده اید:
و طاها;772737 نوشت:
مشترکاتشان ... بازتاب قرائت جاری بوده
قابل قبول است. قرائت حفص هم چون بازتاب قرائت جاری از صدر اسلام تا کنون بوده، مورد قبول همگان است. برای همین است که در عموم چاپ های قرآن در اقصی نقاط ممالک اسلامی _جز برخی کشورهای آفریقایی که قرائت ورش را چاپ می کنند_ قرائت حفص از عاصم چاپ می شود. این خیلی مساله جالب و مهمی است که با این همه اختلاف عقیدتی و سیاسی، همگی به یک قرائت و یک چاپ معتقد هستند و این از کرامات قرآن است. اهمیت مساله وقتی روشن می شود که بدانیم اناجیل کنونی که در چهار نسخه لوقا و متی و مرقس و یوحنا چاپ می شود، حاصل توافق شورای کلیسا بوده و الا قبل از آن دهها نسخه متفاوت از انجیل موجود بوده و این اختلاف لفظی نسخه ها، معضل بزرگی پیش روی کلیسا قرار داده بود و مجبور شدند با توافق هم (!)، نسخه های دیگر را معدوم و ممنوع اعلام کنند تا مردم فقط به همین نسخه های موجود مراجعه کنند!

از این همین جا علت این مساله روشن تر می شود که چرا موضوع «اختلاف قرائات در قرآن» _که یک مساله دست چندمی در حوزه علوم قرآن محسوب می شود_ چرا این قدر در کتاب ها و نوشتارهای مستشرقین پُر رنگ و مهم جلوه داده شده و این همه درباره اش سر و صدا به راه انداخته اند و صدها کتاب و مقاله درباره اش منتشر کرده اند! یک علت بیشتر ندارد: سرپوشی بر ضعف اختلاف نسخ اناجیل و پیدا کردن راهی برای خدشه دار کردن اعتبار قرآن کریم!

در چنین فضایی، وقتی می بینیم وهابی های خبیث، همان قرائتی را برگزیده و چاپ می کنند که شیعیان می خوانند و چاپ می کنند، وقتی می بینیم برادران اهل سنت نیز همین قرائت را برگزیده و چاپ می کنند، با این کرامت قرآن بیشتر و بهتر آشنا می شویم.

و طاها;772737 نوشت:
افزونه ها متواتر نیستند و تنها یکی پذیرفته میشود و اگر یکی باشد همان را میپذیریم. مثلا قرائتی میگوید نصرکم الله ببدر بسیف علی و انتم اذله
افزونه ها جزو قرآن نیستند! بلکه روایات تفسیری اند.

در روايات متعددی، الفاظی به عنوان توضیح متن آيات ذکر شده است، مثلا در مورد آيه ابلاغ (مائده/67) _که مربوط به جريان غدير و نصب امام علی (علیه السلام) است_ در رواياتی آمده که: «بلّغ ما انزل اليک فی علي». اين گونه روايات باعث شده عده‌ای گمان کنند قرآن تحريف شده است و مثلا لفظ «فی علی» جزو آیه مورد اشاره بوده اما پس از پیامبر، توسط دشمنان ولایت حذف شده است! در حالی که با دقت در مجموعه این روايات مشخص می‌شود که پيشوايان ما در صدد تفسير و بيان منظور آيات بوده‌اند و اینکه آیه درباره چه کسی و به چه مناسبتی نازل شده، و منظورشان تغيير يافتن لفظ آيات نبوده است.

و طاها;772737 نوشت:
ما میخواهیم قرآن واحد را بشناسیم همان قرآنی که حداقل از جهت لفظ و معنا، نازل شده ی خدا می باشد. ( لهجه ها را فعلا کاری نداریم ) دو سوال دارم: آیا اینکه میگوییم و میدانیم قرآن واحد است، دلیل بر این نیست که اختلافات قرائات ( حداقل از حیث معنا و لفظ نه لهجه ) متواتر نیستند بلکه خبر واحد هستند ؟
قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست؛ همین قرائتی که اکنون میان عموم مسلمانان _شیعه و سنی_ مورد قبول است و خوانده و چاپ می شود. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده و هست.

و طاها;772737 نوشت:
آیا میتوانیم از تواتر داشتن ''ما به الاشتراک قرائات'' ، نتیجه بگیریم ''ما به الامتیاز قرائات'' و ''افزونه ها'' جزو قرآن نیست؟ یعنی آیا خبر واحد بودن ما به الامتیاز قرائات و افزونه ها دلیل بر این است که جزو قرآن نیستند؟
افزونه ها _که تعبیر شماست_ جزو قرآن نیست؛ به توضیحی که در اینجا #4 گذشت.

از "الفاظ اختلافی قرّاء خبر واحد هستند"، لزوما نمی توان نتیجه گرفت که "موارد اختلاف قرآنی نیست"، چون ممکن است یکی از آن قرائات، با قرائت متداول و جاری همسان باشد.

با توجه به سخنان کارشناس محترم
اگر ما به الامتیاز قرائات، خبر واحد باشد تمام آیاتی که از حیث لفظ و معنا مورد اختلاف هستند، متواتر نیستند. تعداد این ایات شاید ده تا و شاید صد تا و بیشتر باشد.

هم ''افزونه ها'' و هم '' ما به الامتیاز قرائات'' قرائت، دانسته شده اند و از حیث سندی، خبر واحد محسوب میشوند.
در یک نگاه اگر ما به المتیازها جزو قرآن باشند باید افزونه ها نیز جزو قرآن باشند.
اگر یکی از ما به الامتیاز ها قرائت پیامبر باشد باید یکی از قرائات افزون دار هم قرائت پیامبر باشد.
یعنی هر دو قرائت و خبر واحد هستند و از این جهت تفاوتی ندارند.

اما عده ای میفرمایند
درست است که افزونه ها جزو قرائات هستند اما با بررسی ما این افزونه ها جزو قرائات اشتباه هستند و جزو قرآن نیستند.
یعنی همانطور که قرائت فامضوا، جزو قرائات است و ما بررسی میکنیم و اشتباه بودن این قرائت را میفهمیم، افزونه ها نیز همینطورند.

پس با بررسی قرائات، قرائات اشتباه را تشخیص میدهیم چه قرائت اختلافی باشد و چه افزونه دار.

پس اگر ثابت شود قرائت افزونه دار، تفسیر نیست نمیتوان ان را قرآن ندانست.
و اگر ثابت نشود قرائت افزونه دار، تفسیر است باز نمیتوان ان را قرآن ندانست.

جهت اگهی خواننده: تصور نکنید بنده درصدد تایید افزونه ها هستم.

با توجه به سخنان کارشناس بزرگوار
در پاسخ سوال ابتدایی :
میتوان گفت ایات اختلافی و ما به الامتیاز ، خبر واحد هستند و تواتر ندارند.

در پاسخ به سوال دوم
کارشناس محترم
ما به الامتیازها و افزونه ها را خبر واحد دانستند.

اما
فرمودند نمیتوان ما به الامتیازها را از قرآن ندانست.
اما افزونه ها جزو قرآن نیستند.

البته باید گفت تنها یکی از قرائات ما به الامتیاز میتواند از قرآن باشد و بقیه اشتباه هستند ( لفظ و معنا نه لهجه) و از قرآن نیستند.

حال چرا ما به الامتیاز که متواتر نیست جزو قران است اما قرائات افزونه دار جزو قرآن نیست؟
به نظر میرسد که عده ی بسیاری از علما به این نتیجه رسیدند که این قرائات اشتباه هستند و جزو قرآن نیستند.
برخی از انها را جعلی و برخی را تفسیری میدانند.
فکر میکنم تفصیل مطلب و اینکه چرا باید این قرائات را تفسیری بدانند به جستار دیگری موکول شود.

با توجه به عنوان جستار و توضیحات داده شده

آیا کسی میتواند بگوید تمام قرآن متواتر است؟

اگر بپذیریم بخشی از قرآن( ما به الامتیازها و شاید افزونه ها) خبر واحد است نباید ادعا کنیم قرآن و قرائات متواترند.

با توجه به توضیحات کارشناس محترم
قران واحد است و اختلافات از روات است.
با این حساب تنها یک قرائت میتواند قرائت درست باشد.
اما آن قرائت ( ما به الامتیاز ان قرائت) کدام قرائت است؟
اگر کسی بفرماید ان ''ما به الامتیاز'' که درست است، قرائت حفص است. ایا سخن درستی می باشد؟
قرائت حفص از جهت سند، خبر واحد است.
از جهت رواج ، همه گیر نبوده است مثلا میگویند اصلا در کوفه رواج نداشته است.

در اینجا میتوان این سوال را مطرح کرد که
آیا قرائات ، بازتاب قرائت مردم بود یا اینکه مردم از ائمه قرائت پیروی میکردند؟

میتوان اینچنین تصور کرد که مردم اختلافات را از ائمه ی قرائت میگرفتند چون تواتر نداشتند و به اعتبار امام قرائت انگونه قرائت میکردند.
اما مشترکات قرائات که توسط ائمه قرائت هم منتشر میشد متواتر بودند.

اگر بگوییم مردم تمام قرائت را از ایمه قرائت میگرفتند در نتیجه کل قرآن متواتر نیست.

زمان پیامبر را تصور کنید. پیامبر قرآن را مکتوب میکردند. تعداد انگشت شماری از صحابه قران را برای خود مینوشتند. در کنارش قاریان قران وجود داشت. از همه مهمتر خود پیامبر ص حضور داشتند.
بعد از شهادت پیامبر ص مصحفی تهیه گردید.
میفرمایند این مصحف و مصاحف و قاریان و مسلمانان تواتر را حفظ کردند.
در زمان عثمان مصاحف سوزانده شد و مصحف عثمانی رسمیت پیدا کرد.
با وجود مصحف عثمانی ما شاهد قرائات افزونه دار و اختلافات بودیم که توسط قاریان منتشر میشد.
با اینکه بهد از شهادت پیامبر ص مصحف وجود داشت اما قرائات اختلافی و افزونه دار توسط قاریان و مصاحف اصحاب منتشر میشد.
در اینجا باید قبول کنیم که
همان طور که اختلاف قرائات داشتیم
اختلاف در مصاحف نیز داشته ایم.
با وجود توحید مصاحف در زمان عثمان اما اختلاف قرائات توسط قاریان و صحابه ادامه یافت.
ایا تنها میتوانیم '' ما به الاشتراک '' مصاحف و قرائات را متواتر بدانیم؟

با توجه به اختلاف مصاحف نمیتوان ادعا کرد مصحف عثمانی همان مصحف پیامبر ص است.
مگر اینکه ثابت کنیم تمام اختلافاتی که در تحریق مصاحف و اختلاف قرائت انجام گرفته است دروغین است. یعنی مصاحف اصحاب و قرائاتشان درست نبوده اند.

البته میفرمایند
ما درست بودن مصحف عثمانی را ثابت میکنیم و ثابت میکنیم متواتر است. و با اثبات تواتر و درست بودنش ، ثابت میشود مصاحف اصحاب و قرائات انها از قران نیست.و عثمان حق داشت قران های جعلی و تحریفی را بسوزاند.

قبلا در جستاری در مورد کاتبان وحی مطالبی گفته شده
در مورد اینکه آیا قرآن معجزه با قرآن بیانی تفاوت دارد یا خیر؟
همچنین گفته میشود قرائات، عرضه ی اول و عرضه اخیر داشته اند و اختلاف مصاحف و اختلاف قرائات از این باب است.

یک احتمال درباره عرضه ی اول و عرضه ی اخیر :
عرضه ی اول ، قرآن معجزه بوده است.
و عرضه های بعدی و خصوصا عرضه ی آخر قرآن، دارای افزونه های تفسیری و تاویلی بوده است.

اگر این احتمال را صحیح فرض کنیم، قرآن ابن مسعود، بر اساس عرضه ی اخیر بوده است که قرآن بیانی را شامل میشده است. و به همین دلیل برخی اسامی و مصادیق در آن به کار رفته است.

پیش تر این سوال را مطرح کرده بودم برخی از افزونه ها با آهنگ و سجع قرآنی همخوانی ندارد و این میتواند دو توضیح داشته باشد :
1
این افزونه ها جزو قرآن نیستند و این افزونه ها یا تفسیر و تاویل اند و یا جعلی.

2
این افزونه ها، عرضه ی اخیر و قرآن بیانی هستند که به عرضه ی اول یعنی قرآن معجزه اضافه شده اند. و لذا انچه بیشتر در افواه و اذهان مردم باقی ماند و انچه بیشتر باب طبع منافقان بود عرضه ی اول بود.

عده ای میگویند علت انتخاب زید برای جمع مصحف اطلاع او بر عرضه اخیر بوده است. با این حساب قرائت ابن مسعود، عرضه اول است نه اخر. البته طبعا باید عرضه اول نمود اعجاز باشد نه عرضه ی اخر. و قرائت زید بیشتر با اعجاز همخوانی دارد تا قرائت ابن مسعود که یک دلیل عمده آهنگ و سجع متناسب با اعجاز در قرائت زید است.
در طرف مقابل عده ای زید را یهودی و عامل نفوذی میدانند و قرائت ابن مسعود را مقدم میدانند.

سلام

موضوع قرأن وقرائات و مدرجات وحروف سبعه وعرضه اول وأخر و حرف حرف شدن قران و منسوخات آن و... بسيار مهم وگسترده است و نياز به مطالعاتي عميق ،دقيق وبدون تعصب دارد و به نظر من هركس خودش بايد تحقيق كند تا بتواند به نتيجه مطلوب برسد .

ما قبلا مطالعاتي داشتيم كه همراه أخرين بروز رساني در لينكهاي زير جمع هستند :

Download

Download

بیایید یک مورد را بررسی کنیم.
مثلا میفرمایند آیه رجم جزو قران بوده است.
فرض ما این است که قران یعنی قران معجزه بعلاوه قران بیانی.

منقول است که عمر گفته است: ایه ی رجم جزو قرآن بوده است اما از بین رفته است.
ایه ی رجم به صورت نقل به معنا یا به صورت دقیق نقل شده است.
اگر ان ایه را نقل به معنا بدانیم میتوان پذیرفت جزو قران معجز بوده باشد.
اما اگر انچه به عنوان ایه رجم مطرح میشود نقل به معنا نباشد و درست نقل شده باشد بعید است جزو قران معجز باشد. یا این ایه جزو قران بیانی است یا اصلا جزو قران نیست.
تحلیل وقایع تاریخی خیلی مهم است.
مثلا برخی از تحلیل ها میگوید: ایه رجم دلالت میکند که ایه ای از قران در مصحف کنونی نیست.
اما برخی تحلیلی کاملا متفاوت دارند. ان تحلیل چیست؟
عمر به علت اینکه رابطه ی تنگاتنگی با یهود داشت. و در میان یهودیان رجم وجود داشت. قصد داشت رجم را در حکومت خود اجرا کند. اما باید برای حکم خودش یک خواستگاه دینی درست میکرد. لذا با این فریب قصد داشت بقبولاند که رجم یک حکم قرانی است. ( البته این تحلیل برگرفته از کتاب نسخ سنگسار گفته شد. انجا گفته میشود رجم به مقصود کشتن نیست اما در میان یهودیان با تحریفاتی که انجام شد، رجم به مقصود کشتن بود نه اظهار نفرت عمومی و قصد عمر جا انداختن رجم یهودی به جای رجم اسلامی بود)
خلاصه اینکه تحلیل خیلی مهم است.

خیر البریه;773003 نوشت:
سلام

موضوع قرأن وقرائات و مدرجات وحروف سبعه وعرضه اول وأخر و حرف حرف شدن قران و منسوخات آن و... بسيار مهم وگسترده است و نياز به مطالعاتي عميق ،دقيق وبدون تعصب دارد و به نظر من هركس خودش بايد تحقيق كند تا بتواند به نتيجه مطلوب برسد .

ما قبلا مطالعاتي داشتيم كه همراه أخرين بروز رساني در لينكهاي زير جمع هستند :

Download

Download

سلام علیکم جناب خیرالبریه
به نظرم بهترین و منطقی ترین تحلیل برای تحریف، همان وحی معجز و بیانی میتواند باشد.
نمیدانم شما یک گروه هستید یا به تنهایی تحقیق میکنید اما واقعا کارهای شما جای تقدیر و تشکر دارد. به خلاف عده ای که همیشه این موضوعات را مهر و موم شده نگه میدارند و به صورت خلاصه و گذرا از ان میگذرند من معتقدم اینها باید مطرح شود. چون حقیقت همیشه از خودش دفاع میکند.
با سپاس

و طاها;773079 نوشت:
بیایید یک مورد را بررسی کنیم.
مثلا میفرمایند آیه رجم جزو قران بوده است.
فرض ما این است که قران یعنی قران معجزه بعلاوه قران بیانی.

منقول است که عمر گفته است: ایه ی رجم جزو قرآن بوده است اما از بین رفته است.
ایه ی رجم به صورت نقل به معنا یا به صورت دقیق نقل شده است.
اگر ان ایه را نقل به معنا بدانیم میتوان پذیرفت جزو قران معجز بوده باشد.
اما اگر انچه به عنوان ایه رجم مطرح میشود نقل به معنا نباشد و درست نقل شده باشد بعید است جزو قران معجز باشد. یا این ایه جزو قران بیانی است یا اصلا جزو قران نیست.
تحلیل وقایع تاریخی خیلی مهم است.
مثلا برخی از تحلیل ها میگوید: ایه رجم دلالت میکند که ایه ای از قران در مصحف کنونی نیست.
اما برخی تحلیلی کاملا متفاوت دارند. ان تحلیل چیست؟
عمر به علت اینکه رابطه ی تنگاتنگی با یهود داشت. و در میان یهودیان رجم وجود داشت. قصد داشت رجم را در حکومت خود اجرا کند. اما باید برای حکم خودش یک خواستگاه دینی درست میکرد. لذا با این فریب قصد داشت بقبولاند که رجم یک حکم قرانی است. ( البته این تحلیل برگرفته از کتاب نسخ سنگسار گفته شد. انجا گفته میشود رجم به مقصود کشتن نیست اما در میان یهودیان با تحریفاتی که انجام شد، رجم به مقصود کشتن بود نه اظهار نفرت عمومی و قصد عمر جا انداختن رجم یهودی به جای رجم اسلامی بود)
خلاصه اینکه تحلیل خیلی مهم است.

سلام

مکرر گفتم که تا معنی قران فهم نشود این قبیل مشکلات باقی است .

جواب این مطلب که امام صادق ع هم فرمودند آیه رجم در قرآن بود عمر هم درست میگفت ، برمیگردد به اینکه واژه قران در قرن اول هجری به مجموع آیات و روایات گفته میشد که عمر دستور داد : جردوا القران : یعنی قران را از احادیث و... تجرید و تنقیح کنید و از احادیث رسول الله ص ممانعت کردند و ...

مصاحف وقرائات بعضی از اصحاب مانند ابن مسعود رض وابی و ابن عباس هم شاهدی قوی بر مدعای ماست .

وبا دقت وامعان نظر بهمه جوانب و در احادیث وشواهد صحیح شیعه و سنی میدانیم که آیه رجم وحی بیانی بوده (= سنت) نه وحی معجز (یعنی یکی از حروف سبعه بوده ) !

بنابراین قرآن در معنی اول تحریف شده اما در معنی مصطلح دوم ( قرآن مجرد) تحریف نشده !

و طاها;773081 نوشت:
سلام علیکم جناب خیرالبریه
به نظرم بهترین و منطقی ترین تحلیل برای تحریف، همان وحی معجز و بیانی میتواند باشد.
نمیدانم شما یک گروه هستید یا به تنهایی تحقیق میکنید اما واقعا کارهای شما جای تقدیر و تشکر دارد. به خلاف عده ای که همیشه این موضوعات را مهر و موم شده نگه میدارند و به صورت خلاصه و گذرا از ان میگذرند من معتقدم اینها باید مطرح شود. چون حقیقت همیشه از خودش دفاع میکند.
با سپاس

با سلام خدمت شما دوست فرزانه

جای خوشوقتی است که امروز تحقیق و تعقل و منطق در بین دوستان و جوانان فراگیر شده و آینده روشنی در پیش روی ایشان است .

اینجانب نیز مانند شما علاقه مند به تحقیق در دینم بودم و هستم و نظرات خودم را نوشته ام البته برای انتقاد ونقد علمی همواره اماده ام و در سایتها وگروهها نیز انها را منتشر میکنم چون با انتشار نظر ، معایب ان آشکار وبر طرف میشود .

و طاها;772926 نوشت:
با توجه به سخنان کارشناس بزرگوار در پاسخ سوال ابتدایی : میتوان گفت
سلام
نوشتار بنده پیش روی دوستان خواننده است و معنایشان روشن است؛ پس بهتر است به جای تبیینِ درست یا نادرست سخنان بنده، ادعا یا مطلب خود را مطرح بفرمایید.

و طاها;772926 نوشت:
با توجه به سخنان کارشناس بزرگوار در پاسخ سوال ابتدایی : میتوان گفت ایات اختلافی و ما به الامتیاز ، خبر واحد هستند و تواتر ندارند.
درباره اختلاف قرائات پرسیدید، بنده هم درباره آنها نظر دادم. عرض شد مطابق روایت، آن اختلافات حاصل اجتهاد برخی قرّاء بوده. درباره موارد اشتراک و اختلاف آن قرائات با قرائت مشهور، می توان نظری همانند چیزی که در اینجا (#3 و #5) عرض کردم مطرح نمود؛ بنابراین آنچه که در ادامه نوشته اید که:
و طاها;772933 نوشت:
اگر بپذیریم بخشی از قرآن( ما به الامتیازها و شاید افزونه ها) خبر واحد است نباید ادعا کنیم قرآن و قرائات متواترند.
وارد نیست!

بین تواتر نداشتن قرائات از یک سو و تواتر قرآن تفاوت است. بحث مفصلش را با مراجعه به توضیحات استاد معرفت در تلخیص التمهید، ص 257 تا 282 مطالعه و پیگیری فرمایید.

********************

اما درباره _به تعبیر شما_ افزونه ها، در اینجا #4 عرض کردم که اینها روایات تفسیری اند و برخی روایات دیگر هم از باب جری و تطبیق اند و نه متن قرآنِ نازل شده؛ توضیح مستند این عناوین تفصیل دارد که برای مطالعه بیشتر می توانید لینک های زیر را مطالعه فرمایید:

تا به اینجا فرض ما این بود که قران واحد است.

اما نظریه دیگری نیز وجود دارد.
در این نظر بنا به نظرات علمای شیعه در اعصار گذشته، گفته میشود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است و هر کدام از سوی خداوند بر قلب پیامبر نزول یافته اند.
اما اینکه میبینیم این علما هفت حرف را میپذیرند و در کنارش روایاتی مبنی بر تکذیب هفت حرف داریم از جهت دیگری است.

هفت حرف در میان عرف و عامه به این معنا بود که مرادف گویی جایز است. یعنی از باب توسع و راحتی مردم، خودشان معادل گویی و نقل به معنا میکردند.
پس
حروف سبعه اگر به صورت متواتر یا خبر واحد به شارع برسد درست است.
اما
اگر از شارع نباشد و مرادف گویی و نقل به معنا باشد درست نیست.

اگر ما فرض کنیم قران هفت نزول و هفت حرف دارد لازم نیست بگوییم تنها یک قرائت صحیح است.

بلکه میتوانیم چند قرائت را صحیح بدانیم. کما اینکه قرائت نماز را با چند قرائت میتوان خواند.

اما همچنان سوال اصلی پابرجاست که
ایا ما به الامتیاز قرائات متواتر است؟
یا بفرمایید
ایا همه حروف سبعه که بر پیامبر نازل شد به صورت متواتر نقل شد؟
یا اصلا همه ی این حروف بر مردم خوانده شد؟ یا فقط یک حرفش خوانده شد؟ یا در برخی ایات چند حرفش از باب اهمیت و لزوم گفته شد؟

و طاها;773894 نوشت:
تا به اینجا فرض ما این بود که قران واحد است.

اما نظریه دیگری نیز وجود دارد.
در این نظر بنا به نظرات علمای شیعه در اعصار گذشته، گفته میشود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است و هر کدام از سوی خداوند بر قلب پیامبر نزول یافته اند.
اما اینکه میبینیم این علما هفت حرف را میپذیرند و در کنارش روایاتی مبنی بر تکذیب هفت حرف داریم از جهت دیگری است.

هفت حرف در میان عرف و عامه به این معنا بود که مرادف گویی جایز است. یعنی از باب توسع و راحتی مردم، خودشان معادل گویی و نقل به معنا میکردند.
پس
حروف سبعه اگر به صورت متواتر یا خبر واحد به شارع برسد درست است.
اما
اگر از شارع نباشد و مرادف گویی و نقل به معنا باشد درست نیست.

اگر ما فرض کنیم قران هفت نزول و هفت حرف دارد لازم نیست بگوییم تنها یک قرائت صحیح است.

بلکه میتوانیم چند قرائت را صحیح بدانیم. کما اینکه قرائت نماز را با چند قرائت میتوان خواند.

اما همچنان سوال اصلی پابرجاست که
ایا ما به الامتیاز قرائات متواتر است؟
یا بفرمایید
ایا همه حروف سبعه که بر پیامبر نازل شد به صورت متواتر نقل شد؟
یا اصلا همه ی این حروف بر مردم خوانده شد؟ یا فقط یک حرفش خوانده شد؟ یا در برخی ایات چند حرفش از باب اهمیت و لزوم گفته شد؟

مسایل مختلفی که خارج از بحث است مطرح می شود. به نظرم نه بحث به این صورت جزیی مربوط به کانون است و نه برای عموم خوانندگان فایده چندانی دارد! مباحث تخصصی و فنی را باید در کلاس های درس و دانشگاه و با تحقیقاتی مفصل و مستند، طرح و پیگیری کرد که اینجا نه فرصتش برای بنده وجود دارد و نه متناسب با گفتمان های عمومی انجمن است. بنابراین از دوستان تقاضا می شود چنین مباحثی را در کلاس های تخصصی علوم قرآن و تفسیر مطرح بفرمایید.

****************

درباره حروف سبعه (که اشاره نمودید):


روایات مشهور به «احرف سبعه» در منابع روایی امامیه و اهل سنت به شکل های گوناگون نقل شده است. در ادامه گزارشی کوتاه از روایات فریقین در این باب ذکر می شود:

روایات امامیه:

چند روایت از طریق امامیه در این باب وارد شده که اسنادشان مخدوش است و هر یک به گونه ای از ضعف سندی مبتلاست. به طور کلی این روایات دو مدلول دارند:

اول: بخشی از این روایات ناظر به لهجه های مختلف عرب است و منظورشان اینست که خداوند دامنه گسترده ای در مورد قرآن برای امت اسلامی فراهم نموده تا آنان بتوانند قرآن را به لهجه های مختلفشان بخوانند و قرائت کنند.

دوم: بخشی دیگر از این روایات هم ناظر به بطون مختلف قرآن است و اینکه آیات قرآن دارای وجوه مختلف معنایی می باشد.

روایات اهل سنت:

روایت مختلفی از طریق اهل سنت در این باب وارد شده که به طور کلی چهار مدلول دارند:

اول: احادیثی که ناظر به اختلاف لهجه در ادای کلمات است (که همانند مدلول اول روایات امامیه است). حدیثی که پرسشگر محترم در پست اول اشاره نموده، مصداق همین قسم است و ناظر به اختلاف لهجه در ادای کلمات است.

دوم: احادیثی که ناظر به جواز تبدیل کلمات قرآن به کلمات مترادف دیگر است (این قسم قطعا مدلول اشتباهی دارد زیرا عمل به آن، موجب بر هم ریختن اساس قرآن و تغییر کلی کلمات و جملات آنست).

سوم: احادیثی که ناظر به اختلاف معانی آیات است و اینکه هر آیه ای تاب تحمل معانی مختلفی دارد که برخی از آنها ظاهری و برخی دیگر باطنی است (این قسم، با قسم دوم مدلول روایات امامیه شباهت دارد).

چهارم: احادیثی که ناظر به تقسیم آیات به هفت عنوان امر و نهی و تشویق و تهدید و استدلال و مثال و داستان می باشد.

******


استاد معرفت پس از بررسی روایات مذکور، نتیجه می گیرند که مدلول کلی روایات «احرف سبعه» اینست که قرائت قرآن بر وفق یک لهجه، تکلیفی است که از حد توانایی عموم افراد مسلمین خارج است لذا مطابق این روایات، هر کس مجاز است که بر وفق لهجه ای که می تواند، قرآن را قرائت نماید زیرا خداوند هر کس را تنها به اندازه توانش تکلیف می کند. این نوعی تسهیل از جانب پروردگار سبحان برای مسلمین است که قرآن را به لهجه ای که دارند قرائت نمایند.

توجه:
روایات «سبعة احرف» هیچ ارتباطی با قرائات سبع ندارد و هیچ دانشمندی از فریقین چنین نظری نداده است.

آنچه که ذکر شد مطابق تحقیق و نظر استاد معرفت بود که در حوزه علوم قرآنی، خبره و صاحب نظر هستند. برای اطلاعات بیشتر از متن روایات و تحلیل دقیق تر آنها، رجوع کنید به: علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 183 تا 197. نیز می توانید رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج 1، ص 284 تا 289.

و اما درباره تواتر قرائت فعلی و برخی نکات که درباره قرائت حفص مطرح فرمودید، عرض می کنم که:

پذیرش قرائت حفص از عاصم، مختص شیعیان نیست بلکه این قرائت، قرائتی جهانی و مورد پذیرش همه مسلمین _به ویژه اهل سنت_ است. قرآن هایی که معمولا در کشورهای مختلف چاپ می شود به همین روایت، یعنی روایت حفص از عاصم است.

بهتر است ادامه توضیحات را از بیان شیوا و قلم توانای استاد معرفت _که در این مبحث، صاحب نظر هستند_ عرض کنم. برای توضیحات بیشتر، به آدرس نقل شده در پی نوشت مراجعه فرمایید. ایشان می نویسد:

قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست. همانطور که امام صادق (علیه السلام) فرموده: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده است.

این قرائت را حفص از عاصم و او از استاد خود ابوعبدالرحمان سلمی و او از امام علی (علیه السلام) گرفته است و امام علی (علیه السلام) هم جز با نص وحی ای که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ کرده بود، قرائت نمی کرد. اعتماد عمومی به این قرائت، از این جهت بوده که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است و عاصم و حفص، به مانند سایر قرّاء، در این قرائت اجتهاد نظری دخالت نداده اند.

عاصم ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود و به تعبیر ابن خلکان در وفیات الاعیان، یگانه ی مورد عنایت و توجه بوده است. امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائت ها ترجیح می داد و به گفته ذهبی در میزان الاعتدال، احمد بن حنبل گفته: «عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار کرده ام». قرائت حفص به روایت عاصم، مورد توجه ویژه علمای امامیه بوده و آن را یگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصیح قریش _که قرآن بر وفق آن نازل شده_ می دانستند. البته سند عالی این قرائت که به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می رسد (1) و ایشان که کاتب خاص وحی بودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند، افتخاری برای تشیع نیز هست که سندی کاملا شیعی دارد و این قرائت در میان عموم مسلمین جهان، از ابتدا تا کنون، مورد توجه بوده و متداول گشته و رواج داشته است. در حال حاضر نیز، قرائت اصلی قرآن، همین قرائت رایج و متداول بین جمهور مسلمین است (یعنی قرائت حفص از عاصم). (2)

اما درباره تضعیف حفص که در برخی کتب رجالی اهل سنت آمده، مقاله ای جالب و تحقیقی در یکی از سایت های اهل سنت درباره توثیق حفص بن سلیمان قاری دیدم که خواندنی است. نگارنده در این مقاله با طرح این مطلب که «شهرت قرائت حفص، عالم گیر است و در بسیاری از کشورهای اسلامی، به قرائت وی از عاصم اعتماد شده است، اما در برخی کتب رجالی اهل سنت درباره او عباراتی همچون متروک الحدیث و ضعیف و مانند آن ذکر شده» اظهار تعجب می کند و چنین توثیق عملی در قرائت قرآن، و چنان اتهامی در نقل حدیث را شبیه «اجتماع نقیضین» دانسته که امری محال است!

لذا وی بر آن شده تا این تناقض را واکاوی کند، و کلید حل این تناقض را در بررسی ریشه طعن و سر منشأ تضعیفی می داند که اولین افراد، نثار حفص کرده اند، و دیگران به مرور زمان آن تضعیف ها را در کتاب هایشان نقل و انتشار داده اند.

وی سر منشأ تضعیف های حفص را دو چیز می داند:

1- یکی قول شعبة الحجاج است که مدعی شده: حفص بن سلیمان کتاب های مردم را امانت می گرفت و نسخه برداری می کرد اما آن را به آنها برنمی گرداند!
2- و دیگری قول ایوب بن متوکل است که مدعی شده: ابوبکر بن عیاش از حفص بن سلیمان، در قرائت اوثق و مورد اعتمادتر بوده، و حفص غیر ثقه بوده و ...!

نگارنده در مقاله مستند و تحقیقی اش، با قراین متعدد، ثابت می کند که گفتار شعبة بن حجاج درباره «حفص بن سلیمان منقری بصری» گفته شده اما ناقلین قول شعبة، حفص بن سلیمان منقری بصری را با حفص بن سلیمان قاری، اشتباه گرفته اند و گفتار شعبة را به اشتباه در ترجمه «حفص بن سلیمان قاری» آورده اند و همین نقل های مکرر، منشأ تضعیف بی دلیل او شده است!

نیز در نقل صحیح گفتار ایوب بن متوکل، به خوبی مناقشه می کند، و نقل صحیح وی را به طریقی دیگر از ابن جزری نقل می کند که به هیچ رو، دال بر ضعف حفص بن سلیمان نیست؛

و بدین ترتیب ثابت می کند حفص بن سلیمان قاری، از دو منشأ ضعفی که درباره او ادعا شده مبراست، و اشتغال زیاد او به امر مهم قرائت قرآن را مانع طبیعی بر آن دانسته که وی در نقل روایت _همچون امر قرائت_ شهره آفاق گشته و متخصصی شهیر قلمداد شود. (3)

پی نوشت
--------------------------
1- برای اثبات این منظور می توانید مراجعه کنید به: تلخیص التمهید، محمد هادی معرفت، ج1، ص 327 تا 330 ؛ طبقات القرّاء، ابن جوزی، ج 1، ص 348 ؛ معرفة القرّاء الکبار، ذهبی، ج1، ص 75 و ص 348. و در کتاب های فارسی هم می توانید مراجعه کنید به: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 213 تا 217.
2- علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 213 تا 224 / با تلخیص و تصرف اندک در عبارات. نیز رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج1، ص 326 به بعد.
3- منبع مقاله http://vb.tafsir.net/tafsir3767

همان طور که عرض شد طرح مباحث تخصصی، آن هم به این صورت جزیی نه مربوط به کانون است و نه برای عموم خوانندگان فایده چندانی دارد! چه بسا طرح ساده پرسشی که نیازمند پاسخی مفصل است، به جای مفید بودن، موجب شک و تردید اعتقادات خواننده ای شود که حوصله مطالعه پاسخ های مستند و طولانی را ندارد!

مباحث تخصصی و فنی را باید در کلاس های درس و دانشگاه و با تحقیقاتی مفصل و مستند، طرح و پیگیری کرد که اینجا نه فرصتش برای بنده وجود دارد و نه متناسب با گفتمان های عمومی انجمن است. بنابراین از دوستان تقاضا می شود چنین مباحثی را در کلاس های تخصصی علوم قرآن و تفسیر مطرح و پیگیری فرمایید.

ضمن تشکر از دوستان شرکت کننده در این بحث، به همین مقدار گفتگو در این موضوع _که برای متخصصین فن و در کلاس های تخصصی، خیلی جای بحث و تحقیق دارد_ اکتفا می کنیم و دوستان را برای اطلاعات بیشتر، به مطالعه منابعی که در پاسخ ها عرض شد، ارجاع می دهیم.

در پناه دانای توانا باشید.

پرسش:
آیا قرائت حفص از عاصم متواتر است؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی

پذیرش قرائت حفص از عاصم، مختص شیعیان نیست بلکه این قرائت، قرائتی جهانی و مورد پذیرش همه مسلمین _به ویژه اهل سنت_ است. قرآن هایی که معمولا در کشورهای مختلف چاپ می شود به همین روایت، یعنی روایت حفص از عاصم است. قرائت حفص در واقع بازتاب قرائت جاری از صدر اسلام تا کنون بوده و از این رو است که مورد قبول همگان است و در عموم چاپ های قرآن در اقصی نقاط ممالک اسلامی _جز برخی کشورهای آفریقایی که قرائت ورش را چاپ می کنند_ قرائت حفص از عاصم چاپ می شود. این خیلی مساله جالب و مهمی است که با این همه اختلاف عقیدتی و سیاسی، همگی به یک قرائت و یک چاپ معتقد هستند. وقتی می بینیم وهابی‌های خبیث _که بویی از اسلام و مسلمانی نبرده‌اند_ همان قرائتی را برگزیده و چاپ می کنند که شیعیان می خوانند و چاپ می کنند، وقتی می بینیم برادران اهل سنت نیز همین قرائت را برگزیده و چاپ می کنند، با این کرامت قرآن بیشتر و بهتر آشنا می شویم.

اهمیت مساله وقتی روشن می شود که بدانیم اناجیل کنونی که در چهار نسخه لوقا و متی و مرقس و یوحنا چاپ می شود، حاصل توافق شورای کلیسا بوده و الا قبل از آن دهها نسخه متفاوت از انجیل موجود بوده و این اختلاف لفظی نسخه ها، معضل بزرگی پیش روی کلیسا قرار داده بود و مجبور شدند با توافق هم (!)، نسخه های دیگر را معدوم و ممنوع اعلام کنند تا مردم فقط به همین نسخه های موجود مراجعه کنند! از این همین جا علت این مساله روشن تر می شود که چرا موضوع «اختلاف قرائات در قرآن» _که یک مساله دست چندمی در حوزه علوم قرآن محسوب می شود_ چرا این قدر در کتاب ها و نوشتارهای مستشرقین پُر رنگ و مهم جلوه داده شده و این همه درباره اش سر و صدا به راه انداخته اند و صدها کتاب و مقاله درباره اش منتشر کرده اند! یک علت بیشتر ندارد: سرپوشی بر ضعف اختلاف نسخ اناجیل و پیدا کردن راهی برای خدشه دار کردن اعتبار قرآن کریم!

ادامه توضیحات را از بیان شیوا و قلم توانای استاد معرفت _که در این مبحث، صاحب نظر هستند_ عرض کنم. برای آگاهی بیشتر، به آدرس نقل شده در پی‌نوشت مراجعه فرمایید. ایشان می نویسد:

قرائتی که در طول سال ها و قرن ها و از زمان پیامبر تا کنون، به صورت سماع و نقل متواتر، در نزد عموم مسلمین متداول بوده، یک قرائت بیشتر نیست. همانطور که امام صادق (علیه السلام) فرموده: «القرآن واحد، نزل من عند الواحد و انما الاختلاف من قبل الرواة: قرآن یک قرائت بیشتر ندارد و آن یک قرائت هم از سوی خدای یگانه نازل شده است ولی اختلاف قرائت ها از جانب قاریان [و با دخالت اجتهادهای شخصی شان] به وجود آمده است». قرائتی که با قرائت جمهور مسلمین توافق دارد، همین قرائت حفص از عاصم است؛ یگانه قرائتی که دارای سند صحیح بوده و با پشتوانه جمهور مسلمین استحکام یافته و همواره میان مسلمین متداول و رایج بوده است.

این قرائت را حفص از عاصم و او از استاد خود ابوعبدالرحمان سلمی و او از امام علی (علیه السلام) گرفته است و امام علی (علیه السلام) هم جز با نص وحی ای که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ کرده بود، قرائت نمی کرد. اعتماد عمومی به این قرائت، از این جهت بوده که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است و عاصم و حفص، به مانند سایر قرّاء، در این قرائت اجتهاد نظری دخالت نداده اند.

عاصم ضابطی بی نهایت استوار بود و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بود و به تعبیر ابن خلکان در وفیات الاعیان، یگانه ی مورد عنایت و توجه بوده است. امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائت ها ترجیح می داد و به گفته ذهبی در میزان الاعتدال، احمد بن حنبل گفته: «عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار کرده ام». قرائت حفص به روایت عاصم، مورد توجه ویژه علمای امامیه بوده و آن را یگانه قرائت برتر و مطابق با لهجه فصیح قریش _که قرآن بر وفق آن نازل شده_ می دانستند. البته سند عالی این قرائت که به امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می رسد (1) و ایشان که کاتب خاص وحی بودند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند، افتخاری برای تشیع نیز هست که سندی کاملا شیعی دارد و این قرائت در میان عموم مسلمین جهان، از ابتدا تا کنون، مورد توجه بوده و متداول گشته و رواج داشته است. در حال حاضر نیز، قرائت اصلی قرآن، همین قرائت رایج و متداول بین جمهور مسلمین است (یعنی قرائت حفص از عاصم). (2)

پی نوشت
--------------------------
1- برای اثبات این منظور می توانید مراجعه کنید به: تلخیص التمهید، محمد هادی معرفت، ج1، ص 327 تا 330 ؛ طبقات القرّاء، ابن جوزی، ج 1، ص 348 ؛ معرفة القرّاء الکبار، ذهبی، ج1، ص 75 و ص 348. و در کتاب های فارسی هم می توانید مراجعه کنید به: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص 213 تا 217.
2- علوم قرآنی، استاد محمد هادی معرفت، ص 213 تا 224 / با تلخیص و تصرف اندک در عبارات. نیز رجوع کنید به: تلخیص التمهید، ج1، ص 326 به بعد.

موضوع قفل شده است