جمع بندی مهربانی خداوند در حق بنده هایش

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مهربانی خداوند در حق بنده هایش

با سلام

زیاد پیش میاد که فردی خواسته و دعایی از خداوند داره ، و براورده نمیشه .... یکی از دلایل برای این موضوع این هست که اون فرد چون از اینده زمانی و مکانی خودش خبر نداره ، و متوجه نیست که اون خواسته ای که داره ، موجب ضرر زدن و اسیب رساندن بهش میشه ، بنابراین چون خداوند اون بنده رو دوست داره ، دعای او رو اجابت نمیکنه..... خوب پاسخ منطقی هست... ما در برابر خداوند همچون طفلی در برابر مادرش هستیم که ممکنه مادر بخاطر علاقه به فرزندش خیلی از خواسته های فرزندش رو اجابت نکنه...

اما سوالی که هست اینه که گاهی بخاطر اجابت نشدن خواسته های یک فرد ، اون فرد اونقدر تحت فشار قرار میگیره که یا دین خودش و یا دنیای خودش رو نابود میکنه ... یعنی فردی بخاطر فشارهای مادی و یا فرا مادی ، یا به کفر میفته و یا اینکه بقدری تحت فشار میبینه خودش رو ، که چاره ای جز خودکشی نمیبینه و خودش رو نابود میکنه در نهایت....

حال سوالی که اینجا مطرحه... خدایی که در مهربونی اون شکی نیست ، چرا وقتی میدونه بنده ای ، مثلا چند روز دیگه بخاطر مشکلاتی که داره ، در نهایت خودش رو نابود میکنه ، و خوب مجازات اخروی کسی که خودکشی میکنه مشخص هست ... اما با این وجود ، باز هم خداوند گشایشی برای اون فرد ایجاد نمیکنه ؟

حال اگر اینطور فرض کنیم که همیشه مهربانی خداوند در راستای مصلحت بنده ها هست ،مثلا ایا مصلحت بنده ای بین رسیدن به خواسته اش و یا مردن ، کافر شدن و یا خودکشی هست که خداوند در لحظات اخر ، اون بنده رو نجات نمیده و یا اینکه این موضوع تفسیر و تاویل دیگه ای داره؟

مثالی میزنم که موضوع بهتر روشن بشه:

فرضا یک اقاپسر خام و کم تجربه ، عاشق دختر خانمی میشه که اصلا سنخیتی با اون دختر خانم نداره ، ولی عاشقی باعث میشه اون اقا پسر کر و کور بشه و نفهمه با ازدواج با اون دختر خانم در نهایت خودش رو بدبخت میکنه... بخاطر اینکه انتخاب این اقاپسر اشتباه هست ، و چون پدر و مادر این اقاپسر ، به فرزندشون علاقه دارند و دوست ندارند بدبختی فرزندشون رو ببینن ، حاضر نمیشن برای پسرشون قدمی بردارن و تمام سعیشون رو میکنن تا این پسر رو از این ازدواج منصرف کنند... قطعا این رفتار سرسختانه والدین با اقاپسر ، از سر بدجنسی نیست ، بلکه از سر خیرخواهی و مهربانی هست و کاملا هم منطقی هست..... حال فرض کنید این پسر بجای اینکه قوه عقل و منطق خودش رو به کار بندازه ، دچار احساسات میشه و مثلا خودش رو به روی پشت بام خونشون میرسونه و از اونجا پدر و مادرش رو تهدید میکنه که اگر حاضر با این وصلت نشن ، خودش رو نابود خواهد کرد... خوب قطعا همین پدر و مادر مهربان ، در این شرایط مجبور هستند بین شرایط بد و بدتر ، شرایط بد رو قبول کنند و رضایت به وصلت و حتی بدبخت شدن فرزندشون بدن ، تا او رو از خودکشی منصرف کنند ... چون مرگ پایان همه چیز هست.... و اگر بلا تشبیه نسبت مهربانی خداوند به بنده رو از همین جنس مهربانی مادر به فرزند بدونیم ، چرا خداوند در روزها و لحظات اخری که فرد داره دین خودش رو از دست میده یا مثلا میخواد خودش رو نابودکنه ... گشایشی برای فرد حاصل نمیکنه و علی الظاهر خداوند راضی به مرگ و شقاوت ابدی فرد هست اما حاضر نیست خواسته اون بنده رو اجابت کنه؟

با تشکر.


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

مولکول 68;772127 نوشت:
اگر اینطور فرض کنیم که همیشه مهربانی خداوند در راستای مصلحت بنده ها هست ،مثلا ایا مصلحت بنده ای بین رسیدن به خواسته اش و یا مردن ، کافر شدن و یا خودکشی هست که خداوند در لحظات اخر ، اون بنده رو نجات نمیده و یا اینکه این موضوع تفسیر و تاویل دیگه ای داره؟

مثالی میزنم که موضوع بهتر روشن بشه:

فرضا یک اقاپسر خام و کم تجربه ، عاشق دختر خانمی میشه که اصلا سنخیتی با اون دختر خانم نداره ، ولی عاشقی باعث میشه اون اقا پسر کر و کور بشه و نفهمه با ازدواج با اون دختر خانم در نهایت خودش رو بدبخت میکنه... بخاطر اینکه انتخاب این اقاپسر اشتباه هست ، و چون پدر و مادر این اقاپسر ، به فرزندشون علاقه دارند و دوست ندارند بدبختی فرزندشون رو ببینن ، حاضر نمیشن برای پسرشون قدمی بردارن و تمام سعیشون رو میکنن تا این پسر رو از این ازدواج منصرف کنند... قطعا این رفتار سرسختانه والدین با اقاپسر ، از سر بدجنسی نیست ، بلکه از سر خیرخواهی و مهربانی هست و کاملا هم منطقی هست..... حال فرض کنید این پسر بجای اینکه قوه عقل و منطق خودش رو به کار بندازه ، دچار احساسات میشه و مثلا خودش رو به روی پشت بام خونشون میرسونه و از اونجا پدر و مادرش رو تهدید میکنه که اگر حاضر با این وصلت نشن ، خودش رو نابود خواهد کرد... خوب قطعا همین پدر و مادر مهربان ، در این شرایط مجبور هستند بین شرایط بد و بدتر ، شرایط بد رو قبول کنند و رضایت به وصلت و حتی بدبخت شدن فرزندشون بدن ، تا او رو از خودکشی منصرف کنند ... چون مرگ پایان همه چیز هست.... و اگر بلا تشبیه نسبت مهربانی خداوند به بنده رو از همین جنس مهربانی مادر به فرزند بدونیم ، چرا خداوند در روزها و لحظات اخری که فرد داره دین خودش رو از دست میده یا مثلا میخواد خودش رو نابودکنه ... گشایشی برای فرد حاصل نمیکنه و علی الظاهر خداوند راضی به مرگ و شقاوت ابدی فرد هست اما حاضر نیست خواسته اون بنده رو اجابت کنه؟

با تشکر.

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و تشکر از سوال خوب شما

برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول: اضظرار شرط استجابت

اتفاقا یکی از شرایط استجابت دعا رسیدن انسان به همین حالت اضطرار است، یعنی رسیدن به حالت اضطرار که انسان واقعا از غیر خداوند منقطع شده و مضطر شود خودش موجب استجابت دعا می شود، همانطور که امام صادق(ع) می فرماید:
«إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا يَسْأَلَ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لَا يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاه‏»؛ هنگامی که یکی از شما خواست تا خدا هرچه می خواهد به او بدهد پس از تمام مردم قطع امید کند، پس هنگامی که خداوند بداند او در قلبش چنین قطع امید کرده، چیزی از خداوند نمی خواهد مگر آنکه به او اعطاء می کند.(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج72، ص107)
پس آن حالت، حالت خوبی است اما ادامه آن مطلوب نیست، یعنی چیزی که مهم است نباید اضطرارش او را از کانال عقل و منطق خارج سازد و اقدام به تهدید کند.

نکته دوم:
حفظ مصلحت عمومی ارجح از مصلحت شخصی
ببینید بر فرض که بپذیریم حفظ جان یا دین شخص مهم تر از خواسته مفسده انگیزش است، اما باید توجه کرد در ورای این دو، مصلحتی وجود دارد که اهم از این دو است. تفصیل این پاسخ را به دو بیان میتوان عرض کرد:

بیان اول:
آنچه که هدف خداوند از خلقت انسان است، تحقق شرایط امتحان و رشد انسان هاست که باید در چارچوب یک نظام قانون مند مشخص و منظم باشد، همان طور که امام صادق(ع) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند إبا دارد از اینکه اشیاء جز در مجرای خویش جاری شوند، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است.(کلینی، الکافی، ج1، ص183)
اگر هرج و مرج و بی قانونی بر طبیعت حکمفرما شد و با تهدیدهای متعدد، استجابت های پی در پی و معجزه های متعدد شکل گرفت انسان از تکامل علمی و معنوی باز می ماند، لذا حتی استجابت دعا از طرف خداوند هم در قالب تحقق شرایط است و تا شرایط محقق نشود استجابت شکل نمی گیرد، گاهی وقتها تحقق شرایط یک استجابت واقعا به مصلحت نیست، علاوه بر این که بسیاری از انسان ها هستند که واقعا امروز چیزی برای از دست دادن ندارند، یا سلامتی عزیزشان را که تصادف کرده و طبق قاعده های طبیعی باید از دنیا برود از خداوند می خواهند و آنقدر وابسته هستند که بدون او نمی توانند زندگی کنند، یا خودشان مبتلا به بیماری لاعلاجی هستند که پزشکان از آنها قطع امید کرده اند، و به مرگ منتهی خواهد شد، خب طرف می گوید چرا درد بکشم؟ یا زودتر می میرم یا حاجتم را از خدا می گیرم؛ یا مثالهای بسیاری که می توان گفت، بنابر آنچه گذشت اگر خدا بخواهد حاجت برخی را بدهد ترجیح بلا مرجح خواهد بود، و اگر حاجت همه تهدید کنندگان را که برای رسیدن به بد، بدتر را بهانه کرده اند بدهد، نظم و قوانین طبیعی به هم خواهد خورد و هر روز شاهد معجزه های پی در پی خواهیم بود. پس نباید توقع داشت که خدا در این احوال حتما دعای انسان ها را به خاطر مصلحت مهمتر، یعنی حفظ دین و جانشان مستجاب کند. چون مصلحت اهمی در این بین وجود دارد که حفظ نظام آفرینش و مهیا ساختن آن برای امتحان است.

بیان دوم:
اگرچه ممکن است با نگاه از دریچه مصلحت خصوصی، استجابت حاجت آن فرد موجب ترجیح بد بین بد و بدتر باشد، اما در نگاه از دریچه مصلحت عمومی خواهید فهمید که اتفاقا اگر خداوند در چنین حالتی حاجت فرد را بدهد مفسده بزرگتری ایجاد خواهد شد، چون با این باج دهی یک بابی برای حاجت گرفتن از خدا باز می شود. به عنوان نمونه در مثالی که شما فرمودید باید توجه کنید آن شخص تهدید کننده پیش فرضی دارد، و آن این است که میداند پدر و مادرش تحت تاثیر تهدید او قرار گرفته و یا حداقل ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند و با او موافقت کنند، طبیعی است که اگر احتمال تاثیر ندهد هرگز دست به چنین تهدیدی نمی زند، پس این به خاطر انفعال پدر و مادر است، اگر فرزندی بداند خودش هم بکشد پدر و مادر با خواسته اش موافقت نمی کند خب طبیعتا تهدیدی نمی کند. لذا اگر خداوند چنین باجهایی می داد، یک بابی در این عرصه گشوده می شد، اما خداوند از ابتدا به قول معروف گربه را دم حجله کشت!!
حال اگر فرض کنید آن پدر و مادر چندتا پسر داشته باشند، پسر اولی بعد از عاشق شدن برای تهدید پدر و مادر به بالای یک برج می رود و با دیدن بی توجهی پدر و مادر خودش را از بالا به پایین می اندازد، طبیعتا برای شخص او اتفاق ناگواری می افتد که برای پدر ومادر هم سخت است، اما برای همیشه بچه های دیگر چنین فکری را از ذهنشان بیرون می کنند، اما اگر پدر و مادر تن به خواسته او بدهند اگرچه برای او بین بد و بدتر، بد را بر می گزینند اما در مقیاس عمومی بچه ها، این پدر و مادر بین بد و بدتر، بدتر را انتخاب کرده اند و مدیریت خانواده از دستشان خارج خواهد شد.
لذا در مورد تربیت کودک هم روانشناسان معتقد هستند به بچه ها نباید باج داد، که برای روشن شدن تاثیرات منفی آن می توانید عناوینی چون "باج دادن به بچه ها" را در اینترنت جستجو کنید.

با تشکر

مولکول 68;772127 نوشت:
با سلام

زیاد پیش میاد که فردی خواسته و دعایی از خداوند داره ، و براورده نمیشه .... یکی از دلایل برای این موضوع این هست که اون فرد چون از اینده زمانی و مکانی خودش خبر نداره ، و متوجه نیست که اون خواسته ای که داره ، موجب ضرر زدن و اسیب رساندن بهش میشه ، بنابراین چون خداوند اون بنده رو دوست داره ، دعای او رو اجابت نمیکنه..... خوب پاسخ منطقی هست... ما در برابر خداوند همچون طفلی در برابر مادرش هستیم که ممکنه مادر بخاطر علاقه به فرزندش خیلی از خواسته های فرزندش رو اجابت نکنه...

.

با سلام

تنها مونس و محبوب حقیقی انسان ، خداوند مهربان می باشد و اوست که می تواند تمام مشکلات و گرفتاری های آدمی را رفع نموده و حاجات وی را برآورده نماید

اما این انسان به دلیل پیچ و خم های زندگی از این محبوب حقیقی غافل شده و خود به تنهایی و بدون توکل و استمداد از خداوند متعال به سمت حل مشکلات قدم بر می دارد و در مواردی تمام تلاش خود را جهت رضایت و جلب قلوب مردم انجام می دهد تا به خواسته ی خود برسد
خداوند اذکار خاصی را همچون ذکر یونسیه در اختیار ما قرار داده است ، تا با استفاده از آن به او متوسل شده و با وی مناجات نماییم
حضرت امام صادق (ع) می فرماید : حیرانم از کسی که محزون است ، ولی به گفتن این قول خداوند « لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنِّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین » پناه نمی برد زیرا خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید : « پس دعای او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مومنان را نیز چنین نجات دهی »

آیت الله نیستم، طلبه هم نیستم، یک نفر هستم که دوست دارم خوب باشم هدف اینه که به هم دیگه کمک کنیم تا غرق دنیا نشیم / اگر هم صحبتی میشه با هدف نصیحت کردن نیست ، بلکه یادآوری سخنان اهل بیت (ع) هست تا به خدا نزدیک تر بشیم

سوال
شگی نیست که همیشه مهربانی خداوند در راستای مصلحت بنده هاست، لذا گاهی دعایشان مستجاب نمی‌شود اما خدای اینچنینی چرا وقتی میداند بنده ای مثلا چند روز دیگر بخاطر مشکلاتی که دارد اگر دعایش مستجاب نشود یا خودش رو نابود میکند یا از دین به در می‌رود چرا با این وجود، باز هم گشایشی برای او ایجاد نمیکند؟ خودکشی یا کفر که در بالاترین مراتب مفسده است و خواسته این فرد هر چقدر هم مذموم باشد در مقایسه با آن مصلحت دارد.
همان‌طور که اگر پسری خواهان دختری شود که به مصلحتش نیست پدر و مادرش از روی منطق مخالفت می‌کنند، اما اگر او ایشان را به خودکشی تهدید کند باز هم از روی منطق کوتاه آمده، و بین بد و بدتر، بد را بر می ‌گزینند.

پاسخ
نکته ای که برای پاسخ باید توجه کنید این است که حفظ مصلحت عمومی ارجح از مصلحت شخصی است. بر فرض که بپذیریم حفظ جان یا دین شخص مهم تر از خواسته مفسده انگیزش است، اما باید توجه کرد در ورای این دو، مصلحتی وجود دارد که از هر دوی اینها مهم‌تر است. تفصیل این پاسخ را به دو بیان میتوان عرض کرد:

بیان اول:

آنچه که هدف خداوند از خلقت انسان است، تحقق شرایط امتحان و رشد انسان هاست که باید در چارچوب یک نظام قانون مند مشخص و منظم باشد، همان طور که امام صادق(ع) می فرمایند:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند إبا دارد از اینکه اشیاء جز در مجرای خویش جاری شوند، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است.(1)
اگر هرج و مرج و بی قانونی بر طبیعت حکمفرما شد و با تهدیدهای متعدد، استجابت های پی در پی و معجزه های متعدد شکل گرفت انسان از تکامل علمی و معنوی باز می ماند، لذا حتی استجابت دعا از طرف خداوند هم در قالب تحقق شرایط است و تا شرایط محقق نشود استجابت شکل نمی گیرد، گاهی وقتها تحقق شرایط یک استجابت واقعا به مصلحت نیست، علاوه بر این که بسیاری از انسان ها هستند که واقعا امروز چیزی برای از دست دادن ندارند، یا سلامتی عزیزشان را که تصادف کرده و طبق قاعده های طبیعی باید از دنیا برود از خداوند می خواهند و آنقدر وابسته هستند که بدون او نمی توانند زندگی کنند، یا خودشان مبتلا به بیماری لاعلاجی هستند که پزشکان از آنها قطع امید کرده اند، و به مرگ منتهی خواهد شد، خب طرف می گوید چرا درد بکشم؟ یا زودتر می میرم یا حاجتم را از خدا می گیرم؛ یا مثالهای بسیاری که می توان گفت، بنابر آنچه گذشت اگر خدا بخواهد حاجت برخی را بدهد ترجیح بلا مرجح خواهد بود، و اگر حاجت همه تهدید کنندگان را که برای رسیدن به بد، بدتر را بهانه کرده اند بدهد، نظم و قوانین طبیعی به هم خواهد خورد و هر روز شاهد معجزه های پی در پی خواهیم بود. پس نباید توقع داشت که خدا در این احوال حتما دعای انسان ها را به خاطر مصلحت مهمتر، یعنی حفظ دین و جانشان مستجاب کند. چون مصلحت اهمی در این بین وجود دارد که حفظ نظام آفرینش و مهیا ساختن آن برای امتحان است.

بیان دوم:
اگرچه ممکن است با نگاه از دریچه مصلحت خصوصی، استجابت حاجت آن فرد موجب ترجیح بد بین بد و بدتر باشد، اما در نگاه از دریچه مصلحت عمومی خواهید فهمید که اتفاقا اگر خداوند در چنین حالتی حاجت فرد را بدهد مفسده بزرگتری ایجاد خواهد شد، چون با این باج دهی یک بابی برای حاجت گرفتن از خدا باز می شود. به عنوان نمونه در مثالی که شما فرمودید باید توجه کنید آن شخص تهدید کننده پیش فرضی دارد، و آن این است که میداند پدر و مادرش تحت تاثیر تهدید او قرار گرفته و یا حداقل ممکن است تحت تاثیر قرار بگیرند و با او موافقت کنند، طبیعی است که اگر احتمال تاثیر ندهد هرگز دست به چنین تهدیدی نمی زند، پس این به خاطر انفعال پدر و مادر است، اگر فرزندی بداند خودش هم بکشد پدر و مادر با خواسته اش موافقت نمی کند خب طبیعتا چنین تهدیدی نمی کند. لذا اگر خداوند چنین باجهایی می داد، یک بابی در این عرصه گشوده می شد، لذا باید از ابتدا به قول معروف گربه را دم حجله کشت!!
برای روشن شدن مسئله فرض کنید آن پدر و مادر چندتا پسر داشته باشند، پسر اولی بعد از عاشق شدن برای تهدید پدر و مادر به بالای یک برج می رود و با دیدن بی توجهی پدر و مادر خودش را از بالا به پایین می اندازد، طبیعتا برای شخص او اتفاق ناگواری می افتد که برای پدر ومادر هم سخت است، اما برای همیشه بچه های دیگر چنین فکری را از ذهنشان بیرون می کنند، اما اگر پدر و مادر تن به خواسته او بدهند اگرچه برای او بین بد و بدتر، بد را بر می گزینند اما در مقیاس عمومی بچه ها، این پدر و مادر بین بد و بدتر، بدتر را انتخاب کرده اند و مدیریت خانواده از دستشان خارج خواهد شد.
لذا در مورد تربیت کودک هم روانشناسان معتقد هستند که نباید به بچه ها باج داد.
____________________________
1. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج1، ص183.

موضوع قفل شده است