خواهر طغیانگر من !

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواهر طغیانگر من !

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
ما در خانواده ای نسبتا مذهبی و فرهنگی بزرگ شده ایم.
پدر و مادر من حدودا 60 ساله و هر دو فرهنگی و مذهبی (نماز خوان) می باشند.
من متولد 1363 و برادرم که ازدواج کرده متولد 1361 و خواهر بزرگترم که ازدواج کرده و مقیم آمریکا است، متولد سال 65 می باشد و خواهر کوچکتر بنده متولد سال 74 می باشد.
با توجه به اینکه مادر بنده ، خواهر کوچکترم را لوس بار آورده و همچنین به جهت اختلاف سنی نسبتا بالای وی با کل افراد خانواده و همچنین تشنج روانی خفیف ایشان، ایشان بسیار بی بند و بار شده تا حدی که بارها وی را در خیابان با همکلاسی های دبیرستانی و دانشگاهی اش دیده ایم که در حال سیگار کشیدن بوده و یا حتی به ارتباط وی با پسر شک داریم. بیشتر اوقات تا ساعت 9 شب با دوستانش بیرون است (شهرک غرب)و واقعا از کمک و تربیت وی عاجز مانده ایم. نزدیک دو سال است که ظاهرش کاملا عوض شده است. موهایش را رنگ می کند و لباس های بسیار جلف می پوشد و بینی خود را عمل کرده و با آرایش بسیار غلیظ بیرون می رود.
به جهت بیماری تشنج خفیف وی، مادر بنده از هر گونه رفتار تند و خشن ما با او جلوگیری کرده و حتی پس از هر گونه رفتار خشونت آمیز ما بااو ، با وی همراه و همگام شده و ما را سرزنش می کند.
بیشتر مشکلات ما به جهت رفتار مادر خانواده با وی است که حتی گاهی وی را پس از خرید لباس های جلف و زننده و ... تشویق کرده و همواره بیماری روانی اش (تشنج خفیف و نیاز به آرامش و دوری از استرس) شده آلت دست این دختر گستاخ و طغیانگر برای سو استفاده از خانواده...
نه در کارهای خانه به مادرمان کمک می کند و نه حتی وسایل خود را جمع و جور می کند. همواره مادر ما، همه کارهای وی را انجام می دهد. با وجود اینکه چند سال مدام وی را به نماز و ... تشویق می کردم اما هیچگاه موفق به نماز خوان کردن وی نشده و بی خیال شدم.(بنده خودم نماز می خوانم)
از آشپزی هیچ نمی داند و حقیقتا نمی تواند از پس کارهای خود به تنهایی بر بیاید.
یکی از عواملی که شاید باعث افسردگی و وخامت اوضاع شده، مهاجرت خواهر بزرگترم به آمریکا می باشد.خواهر کوچکترم از ابتدا به وی تکیه می کرده است. جدایی در سن بحرانی 20 سال...
البته اشتباه دیگر ما این بود که به او اجازه می دادیم با خواهر بزرگترم و دوستانش که چند سال از وی بزرگتر بودند به کوه، سینما و تئاتر و ... بروند و شاید بودن با خانواده ای بزرگ سال و دوستان بزرگسال وی را به این وادی کشانده است.
البته کمی هم از دوستی های وی با همکلاسی هایش در دبیرستان و دانشگاه غافل بودیم، دوستانی که شاید سیگاری یا پسر باز یا مشروب خوار یا شیشه باز بودند. معاون مدرسه اش، گوشی یکی از دوستان صمیمی وی را به جرم داشتن فیلم های مبتذل گرفته بود.
حقیقتا ما به دنبال مشاوری خوب برای این مورد هستیم و از طرفی هر کداممان، مشغله ها و گرفتاری های خاص خود را داریم و از طرفی هم نمی توانیم غرق شدن یکی از عزیزان خود را ببینیم.
در حال حاضر من با خواهر کوچکترم و پدر و مادرم زندگی می کنیم.
آیا می توان مشاوری خوب برای وی پیدا کرد؟


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

طاهر;771281 نوشت:
سلام
ما در خانواده ای نسبتا مذهبی و فرهنگی بزرگ شده ایم.
پدر و مادر من حدودا 60 ساله و هر دو فرهنگی و مذهبی (نماز خوان) می باشند.
من متولد 1363 و برادرم که ازدواج کرده متولد 1361 و خواهر بزرگترم که ازدواج کرده و مقیم آمریکا است، متولد سال 65 می باشد و خواهر کوچکتر بنده متولد سال 74 می باشد.
با توجه به اینکه مادر بنده ، خواهر کوچکترم را لوس بار آورده و همچنین به جهت اختلاف سنی نسبتا بالای وی با کل افراد خانواده و همچنین تشنج روانی خفیف ایشان، ایشان بسیار بی بند و بار شده تا حدی که بارها وی را در خیابان با همکلاسی های دبیرستانی و دانشگاهی اش دیده ایم که در حال سیگار کشیدن بوده و یا حتی به ارتباط وی با پسر شک داریم. بیشتر اوقات تا ساعت 9 شب با دوستانش بیرون است (شهرک غرب)و واقعا از کمک و تربیت وی عاجز مانده ایم. نزدیک دو سال است که ظاهرش کاملا عوض شده است. موهایش را رنگ می کند و لباس های بسیار جلف می پوشد و بینی خود را عمل کرده و با آرایش بسیار غلیظ بیرون می رود.
به جهت بیماری تشنج خفیف وی، مادر بنده از هر گونه رفتار تند و خشن ما با او جلوگیری کرده و حتی پس از هر گونه رفتار خشونت آمیز ما بااو ، با وی همراه و همگام شده و ما را سرزنش می کند.
بیشتر مشکلات ما به جهت رفتار مادر خانواده با وی است که حتی گاهی وی را پس از خرید لباس های جلف و زننده و ... تشویق کرده و همواره بیماری روانی اش (تشنج خفیف و نیاز به آرامش و دوری از استرس) شده آلت دست این دختر گستاخ و طغیانگر برای سو استفاده از خانواده...
نه در کارهای خانه به مادرمان کمک می کند و نه حتی وسایل خود را جمع و جور می کند. همواره مادر ما، همه کارهای وی را انجام می دهد. با وجود اینکه چند سال مدام وی را به نماز و ... تشویق می کردم اما هیچگاه موفق به نماز خوان کردن وی نشده و بی خیال شدم.(بنده خودم نماز می خوانم)
از آشپزی هیچ نمی داند و حقیقتا نمی تواند از پس کارهای خود به تنهایی بر بیاید.
یکی از عواملی که شاید باعث افسردگی و وخامت اوضاع شده، مهاجرت خواهر بزرگترم به آمریکا می باشد.خواهر کوچکترم از ابتدا به وی تکیه می کرده است. جدایی در سن بحرانی 20 سال...
البته اشتباه دیگر ما این بود که به او اجازه می دادیم با خواهر بزرگترم و دوستانش که چند سال از وی بزرگتر بودند به کوه، سینما و تئاتر و ... بروند و شاید بودن با خانواده ای بزرگ سال و دوستان بزرگسال وی را به این وادی کشانده است.
البته کمی هم از دوستی های وی با همکلاسی هایش در دبیرستان و دانشگاه غافل بودیم، دوستانی که شاید سیگاری یا پسر باز یا مشروب خوار یا شیشه باز بودند. معاون مدرسه اش، گوشی یکی از دوستان صمیمی وی را به جرم داشتن فیلم های مبتذل گرفته بود.
حقیقتا ما به دنبال مشاوری خوب برای این مورد هستیم و از طرفی هر کداممان، مشغله ها و گرفتاری های خاص خود را داریم و از طرفی هم نمی توانیم غرق شدن یکی از عزیزان خود را ببینیم.
در حال حاضر من با خواهر کوچکترم و پدر و مادرم زندگی می کنیم.
آیا می توان مشاوری خوب برای وی پیدا کرد؟

با عرض سلام و ادب
امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض میکنم راهگشا باشد
به سایت خوبی مراجعه نموده اید مطالب آن را که تناسب با مسئله شما می باشد را مطالعه نمایید امیدوارم نکات خوبی نصیب شما شود و راهکارهای مفیدی بیابید.
چون خواهر سن شما حدود 20 سال دارد و در میانه سن نوجوانی و جوانی قرار دارد نمی شود با او به دعوا و نصیحت و...صحبت کرد چرا که نه تنها فایده ای ندارد بلکه سبب می شود ارتباط شما با او کمتر و بی ثمرتر شود لذا اصلا در پی نصیحت و برخوردهای خشونت آمیز و...نباشید.بلکه:

  1. ابتدا پدر و مادر را با خود همراه سازید و عواقب کار را به آنها گوشزد نمایید.
  2. سپس در پی دوستی با او برآیید(بسیار مهم) و تا حدودی او را درک نمایید (درک؟)
  3. درک کردن نه به معنای تایید کار او باشد خیر بلکه کارهای او را با توجه به برخورد پدر و مادر و دوستان و وضعیت جامعه طبیعی بدانید و البته این به معنای بی تفاوت بودن نیست بلکه به معنای این است که خود را جای او بگذارید و سپس در صدد اصلاح بر آیید.
  4. سعی کنید ارتباط او را با دوستان نامناسب او کم کنید و البته نه با نصیحت چرا که در این سن و حتی پایین تر انسان از نصیحت بیزار می شود و دوست دارد که به او شخصیت داده شود بلکه با جایگزین مناسب . که میتوانید خود یا افراد دیگری باشند با او به پارک و اماکن تفریحی و... بروید البته مواظب خود هم باشید.
  5. به او شخصیت دهید و او را بزرگ حساب کنید و با او مشورت نمایید و ویژگیهای سنی او را درک نمایید.
  6. فضا را آرام نمایید و به هیچ عنوان از بحث و دعوا و مشاجره استفاده ننمایید.چرا که بی فایده می باشد و تاثیر منفی نیز دارد.
  7. سعی نمایید به صورت غیر مستقیم روی ایشان اثر بگذارید رفتن به اماکن و مجالس مذهبی و مسافرتهای مذهبی همچون مشهد و راهیان نور و...،خواندن کتابهای علما و شهدا،استفاده از برنامه ها و فیلمهای خوب تلویزیون و...می تواند اثر گذار باشد البته به صورت غیر مستقیم باشد به این صورت که شما خود استفاده نمایید و جلو چشمان او قرار دهید که خود رغبت کند که مطالعه نماید.
  8. از دعا و توسل به اهل بیت هرگز غافل نشوید و سعی نمایید با زبان نه بلکه با عمل تبلیغ دین نمایید
ادامه دارد...

از راههای جلب محبت و مهارتهای اثر گذاری روی دیگران استفاده نمایید :


راههای جلب محبت:

  1. آراستگی ظاهر
  2. نرم و ملایم بودن
  3. خود را محترم دانستن و به دیگران احترام گذاشتن
  4. حق شناسی و تشکر از دیگران
  5. آغاز به سلام
  6. گذشت از لغزشهای دیگران
  7. هدیه دادن
  8. اظهار کردن دوستی خود به دیگران
  9. تواضع و فروتنی
  10. به جای عیبجویی از دیگران به اصلاح عیبهای خود پرداختن
  11. سکوت به موقع و حرف زدن به موقع و گوش دادن به موقع
  12. پرهیز از منت گذاشتن
  13. ایمان و عمل صالح
  14. همدردی با دیگران همراه با صداقت نه تظاهر
  15. خوشرویی
  16. کارگشایی و خیر خواهی برای دیگران

مهارتهای اثرگذاری بر دیگران

  1. محبت و صمصمیت


  2. برخورد با نشاط


  3. آغاز مثبت


  4. شنونده خوب بودن


  5. ارج گذاری


  6. رفتار مطلوب


  7. هدیه دادن


  8. گفتار زیبا


  9. تبلیغ عملی



در پناه قرآن و عترت موفق باشید

یا علی

من نه کارشناسم نه چیزی

چیزی که تجربه خودم دیدم خواهر یکی از دوستانم بود ان هم شاکی بود بدحجاب بود و اصلا نماز نمیخوند و مدام تو دوست پسر بازی بود گفت پیش هر کی بردیمش مشاور و .. درست نشده

من شانسی یاد یک فیلم افتادم به اسم از جیغ لاک تا خدا بهش گفتم که تو داداشش هستی روزی یک قسمتش براش بزار خودت هم بشین کنارش ببین

بگو نظرت درباره اش چیه

بعد مدتی که دیده بود کامل عوض شده بود ان دختر محجبه شده بود خود من نشناختمش

من در حدی نیستم که کمک کنم چون مسیول یا کارشناس این کار ها نیستم

ولی شما این فیلم چند قسمتی جیغ لاک تا خدا دانلود کن ببین و براش بزار شاید تاثیر گذار باشه

درباره بد حجاب هایی که محجبه شدن و اثرات حجاب فهمیدن و چه کارهایی که دیگران باهاشون نکردن و حرف هایی
در کل زیباست

طاهر;771281 نوشت:
سلام
ما در خانواده ای نسبتا مذهبی و فرهنگی بزرگ شده ایم.
پدر و مادر من حدودا 60 ساله و هر دو فرهنگی و مذهبی (نماز خوان) می باشند.
من متولد 1363 و برادرم که ازدواج کرده متولد 1361 و خواهر بزرگترم که ازدواج کرده و مقیم آمریکا است، متولد سال 65 می باشد و خواهر کوچکتر بنده متولد سال 74 می باشد.
با توجه به اینکه مادر بنده ، خواهر کوچکترم را لوس بار آورده و همچنین به جهت اختلاف سنی نسبتا بالای وی با کل افراد خانواده و همچنین تشنج روانی خفیف ایشان، ایشان بسیار بی بند و بار شده تا حدی که بارها وی را در خیابان با همکلاسی های دبیرستانی و دانشگاهی اش دیده ایم که در حال سیگار کشیدن بوده و یا حتی به ارتباط وی با پسر شک داریم. بیشتر اوقات تا ساعت 9 شب با دوستانش بیرون است (شهرک غرب)و واقعا از کمک و تربیت وی عاجز مانده ایم. نزدیک دو سال است که ظاهرش کاملا عوض شده است. موهایش را رنگ می کند و لباس های بسیار جلف می پوشد و بینی خود را عمل کرده و با آرایش بسیار غلیظ بیرون می رود.
به جهت بیماری تشنج خفیف وی، مادر بنده از هر گونه رفتار تند و خشن ما با او جلوگیری کرده و حتی پس از هر گونه رفتار خشونت آمیز ما بااو ، با وی همراه و همگام شده و ما را سرزنش می کند.
بیشتر مشکلات ما به جهت رفتار مادر خانواده با وی است که حتی گاهی وی را پس از خرید لباس های جلف و زننده و ... تشویق کرده و همواره بیماری روانی اش (تشنج خفیف و نیاز به آرامش و دوری از استرس) شده آلت دست این دختر گستاخ و طغیانگر برای سو استفاده از خانواده...
نه در کارهای خانه به مادرمان کمک می کند و نه حتی وسایل خود را جمع و جور می کند. همواره مادر ما، همه کارهای وی را انجام می دهد. با وجود اینکه چند سال مدام وی را به نماز و ... تشویق می کردم اما هیچگاه موفق به نماز خوان کردن وی نشده و بی خیال شدم.(بنده خودم نماز می خوانم)
از آشپزی هیچ نمی داند و حقیقتا نمی تواند از پس کارهای خود به تنهایی بر بیاید.
یکی از عواملی که شاید باعث افسردگی و وخامت اوضاع شده، مهاجرت خواهر بزرگترم به آمریکا می باشد.خواهر کوچکترم از ابتدا به وی تکیه می کرده است. جدایی در سن بحرانی 20 سال...
البته اشتباه دیگر ما این بود که به او اجازه می دادیم با خواهر بزرگترم و دوستانش که چند سال از وی بزرگتر بودند به کوه، سینما و تئاتر و ... بروند و شاید بودن با خانواده ای بزرگ سال و دوستان بزرگسال وی را به این وادی کشانده است.
البته کمی هم از دوستی های وی با همکلاسی هایش در دبیرستان و دانشگاه غافل بودیم، دوستانی که شاید سیگاری یا پسر باز یا مشروب خوار یا شیشه باز بودند. معاون مدرسه اش، گوشی یکی از دوستان صمیمی وی را به جرم داشتن فیلم های مبتذل گرفته بود.
حقیقتا ما به دنبال مشاوری خوب برای این مورد هستیم و از طرفی هر کداممان، مشغله ها و گرفتاری های خاص خود را داریم و از طرفی هم نمی توانیم غرق شدن یکی از عزیزان خود را ببینیم.
در حال حاضر من با خواهر کوچکترم و پدر و مادرم زندگی می کنیم.
آیا می توان مشاوری خوب برای وی پیدا کرد؟

سلام...
مشاور به نکات خوبی اشاره کردن ولی چندتاتجربه عملی م بگم ...
هیچوقت بهش اجبار نکنین عقایدتونو چون نتیجه عکس میده،جوری رفتار نکنین که فکر کنه شما مذهبی و خشک هستین وهمه کاراشو غلط میدونین و اصلا درکش نمیکنین!!!
بلکه اینجوری فکر کنه بااینکه مذهبی هستین ولی "باز " فکر میکنین ، آدم خشک و متعصبی نیستین!!! فاصله تونو باهاش کم کنید و سعی کنین انقدر واسش شخصیت محبوبی بشین که ازتون تاثیر بگیره و الگوش بشین شما!! اگر این امکان وجود نداره زمینه های رفت و آمد و دوستی شو با اشخاص مذهبی هم سنش فراهم کنید چون دوستی واقعا تاثیرگزاره!!!!
زمینه آشنایی شو با اشخاص (اساتید خانم ) مذهبی و خوشرو به طور غیر مستقیم فراهم کنین درحد چند جمله توی احوال پرسی برای اول کار!!!
میتونین از قبل در مورد برنامه تون و خواهرتون بهشون توضیح بدین! فقط کافیه کمی فکرش درگیر بشه که چقدر خوشرو بود به ظاهرم گیر نداد
جالب حرف میزد حرفاشو نشنیده بودم و...
دفعات بعد علاقه ش برای دیدن و شنیدن حرفاش بیشترمیشه!
خودتونو همیشه مخالفش نشون ندین همش سعی نکنین مچ بگیرین،عامل تنش نباشین چون اینجوری ازتون متنفرمیشه!!!
در مورد ظاهرش میتونین یه امتحان کنین به بهونه همراهی کردن با خودتون ببرینش تو یه مکان مذهبی احتمالا اونجا کمی خجالت میکشه و حجابشو درست میکنه،اگه بعدش نگران این بود که ادمای اونجا بعدا اونو تو خیابون یه جور دیگه ببینن به درست شدن تیپش امیدوار باشین:ok:
کلا سعی کنید خواهرتونو دوست داشته باشین تا به خواسته تون برسین!!


[/HR] با سلام

چند وقت پیش یک دختری را دیدم که تاسف خوردم به حال خودم و اینده بچه هامون


ساعت نزدیک12ظهر بود موقع تعطیلیه مدرسه ها یک دختری کنارمن راه میرفت چون داشت با گوشی موبایل بلند حرف میزد تو ذهنم موند دختری با یک کوله پشتی احتمالا چهارم یا پنجم دبستان از لباس فرمش معلوم بود ابتدائیه
اون تندتر از ما راه میرفت و پیچید تو کوچه ای که من میخواستم برم شاید فاصله من تا رسیدن به اون کوچه نسبت به اون دختر3دقیقه شد وقتی وارد شدم دیدم یکی داره پشت ماشین بالا پائین مییره یکم جلوتر که رفتم دیدم همون دخترست
من نمیدونم چطوری اون دختر کل لباسهاشو عوض کرد مانتو شلوار اخر سر هم که من رسیدم یک شال سفید انداخت سرش لباسهای فرمشم انداخت تو کولش به همین راحتی واقعا این بچه مادر نداره؟نمیدونه کی تعطیل میشن ؟
متاسفم برای بعضی مادرها که اصلا خبر ندارن که بچشون کی میاد کی میره؟
اگه خبر داشت که دخترش میرفت خونه لباس عوض میکرد نه توی کوچه خوب طبیعتا وقتی هم بخواد برگرده خونه باید یک گوشه ای لباس مدرسشو بپوشه وقتی یک دختر ابتدائی تو این سن اینکار رو میکنه وای به ایندش
وقتی اونقدر راحت برای این بچه گوشی موبایل میخریم به این فکر نمیکنیم چه اثراتی میتونه داشته باشه واقعا که حیف اسم مقدس پدر و مادربرای منی که خودم باعث بی بند وباری بچم میشم گوشی من در مقابل گوشی اون صفر بود واقعا لازمه؟
چه احتیاجی داره بچه تو این سن به موبایل؟
تقصیر از خودمونه خودمون داریم دستی دستی بچه هامونو سوق میدیم به سمت بی بند وباری

درود
یه هشدار خیلی خیلی جدی میدم و اونم اینکه وقتی الان وضع خواهرتون اینه،اگه فکری به حالش نکنید تا دوسه سال دیگه که قشنگ با محیط دانشگاه و جامعه و ... خو بگیره،وضع ده ها برابر بدتر میشه و خواهرتون احتمالا به تمام چیزهایی که ازش میترسید روی میاره(مثل سیگار و مشروب و پسربازی و ...)
کارهایی که شما میتونید بکنید:
1-خیلی خیلی مهم:سعی کنید به خواهرتون نزدیک بشید و باهاش صمیمی تر از قبل بشید و مشکلاتش رو بشناسید
2-حتما حتما حتما با یه بهونه ای اون رو چند وقت یه بار به مسجد ببرید تا با محیط آشنا بشه
3-این یکی هم که به اندازه ی قبلی ها خیلی مهمه اینه که اصلا اصلا اصلا چیزی رو بهش اجبار نکنید وگرنه نتیجه ی برعکس و وحشتناکی رو مشاهده میکنید
4-پیشنهاد میکنم همراه خواهرتون به یه سفر مذهبی (مثلا مشهد ) برید تا با حال و هوای ائمه آشنا بشن
5-و در آخر و مهم تر از همه بقیه ی اعضای خانواده رو هم با خودتون همراه کنید

سلام و درود

تا میتوانی خودت رو از نظر عاطفی بهش نزدیک کن
تا میتوانی بهش محبت کن
طوری که هیچ موقع احساس کمبود نکنه
باهاش زیاد صحبت کن ولی هیچ موقع احساس نکنه که داری نصیحتش میکنی ( خودش رو کوچیک نبینه )

هر چه قدر رابطه ات باهاش قوی باشه به همان میزان میتونی راحت تر تاثیر بزاری روی عملکردش

باید خودش رو بشناسه و برا خودش ارزش قائل بشه اینجاست که از برخی رفتارها کناره گیری میکنه
برخی نوجوان ها سعی میکنند با این کارا خودشون رو نشون بدهند
باید به این نتیجه برسه که در جهت مثبت هم میشود خود رو نشون داد

سلام.
به نظرم
به هیچ وجه نباید احساس کند که شما نسبت به او دید منفی دارید.کافیست این کلمه ی گستاخ را از ذهن شما بخواند.فقط از ذهن شما نه اینکه خدای نکرده بشنود.دیگر واضح ترین مطالب را هم از شما نخواهد پذیرفت.
او باید احساس کند که شما عمیقا دوستش دارید و فقط نسبت به رفتار اشتباه او انتقاد دارید.
او برای چه به سمت دوستانش میرود؟ برای اینکه با آنها بهش خوش میگذره.فضای خونه رو سرشار از شادی کنید.طوری که نتونه از خونه دل بکنه.
به مادرتون اطمینان خاطر بدید که قرار نیست دعوا و مشاجره کنید که خدای نکرده برای وضعیت خواهرتون بد باشه،تا ایشون هم با شما همراه بشن.
خواهرتون باید عمیقا درک کند که حجاب برای چیست.با امر و نهی به هیچ وجه قابل اصلاح نیست.
اینهمه بدون رعایت حجاب با دوستاش بیرون رفته،بهش پیشنهاد کنید یک بار هم با حجاب باهاشون بیرون بره،ببینه عکس العملشون چیه؟ آیا طردش میکنند؟چرا؟فرض کند یک روز تصادف کرد و بلایی سر ظاهرش اومد،آیا دوستاش میخوان ترکش کنند؟یعنی بیشتر به خاطر منافع خودشون باهاش رفت و آمد میکنند تا بخاطر خود خواهرتون؟
سعی کنید کم کم این جور مسائل را توی ذهنش وارد کنید.
خداوند شما خواهر یا برادر دلسوز را یاری فرماید.

موضوع قفل شده است