جلوه هاي غدير در ثقلين

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جلوه هاي غدير در ثقلين

تاريخ اسلام
این مقاله در پی اثبات واقعه غدیر نیست.
بلکه آنچه در این نوشتار می¬آید تامّلی در آیات و روایات غدیر است. قرنهاست که دانشمندانی چون علامه امینی در باره اصل حادثه غدیر، کتاب نوشته اند؛ آنجایی که صد و ده تن از صحابه های راوی حدیث غدیر را بر¬¬¬¬¬¬¬می شمارد.[1] میرحامد حسین در عبقات الانوار که به گفته عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی کتابی در اسلام و ادیان دیگر مانند آن در باب وصایت نوشته نشده است.[2]
شهید قاضی نور الله شوشتری در کتاب احقاق الحق هنگامی که راویان متعددی از میان علماى بزرگ اهل سنت (مانند: سيوطى، جزرى، جلال الدين نيشابورى، تركمانى ذهبى) را بر می شمارد که جزء راویان حدیث غدیر بوده و آن را متواتر دانسته اند،[3] حجت را بر همگان تمام کرده است. آنجا که خود علی (ع) به غدیر احتجاج می کند.[4] و آن هنگام که زهرای مرضیه با غدیر حجت را بر همگان تمام شده میداند.[5]
دیگر چه جای سخن گفتن از این است که آیا غدیری رخ داده است یا نه ؟ شگفتا از کسانی که می گویند چگونه با این تواتر عظیم غدیر انکار شد؟ مگر نه آن است که خود پیامبران انکار شدند؟[6]
مگر نه آن است که معجزات الهی سِحر پنداشته شد؟[7] مگر نه آنست که سیدالشهدایی که از جانب حضرت پیامبر (ص)، سرور جوانان بهشت لقب گرفته بود،[8] به مسلخ فرستاده شد و برای راس نورانیش جایزه گذاشته شد. [9]
آری! گرچه اهل سنت آنچنان که شیعیان می گویند، دلالت حدیث غدیر را بر منصوص بودن امامت امیر المومنین نپذیرفته اند، اما صدور حدیث غدیر در نگاه همه بزرگان شیعه و بسیاری از اندیشمندان اهل سنت ماجرایی قطعی است.[10]
غدیر در ثقل اکبر آیه تبلیغ: بعد از آخرین حج حضرت پیامبر (ص) ایشان مامور به ابلاغ امامت امیر المومنین (ع) به مردم شدند، پیامبر از نصب امامت حضرت علی از جانب خدا مطلع بودند، اما برای ابلاغ آن به مردم نگرانی هایی وجود داشت که در ذیل آیه تبلیغ خواهد آمد. در محلی به نام غدیر خم، آیه تبلیغ نازل گردید: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرین»[11]
«اى پيغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان كه اگر نرسانى تبليغ رسالت و اداء وظيفه نكرده‏اى، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوى دار كه) خدا كافران را (به هيچ راه موفقيتى) راهنمايى نخواهد كرد» نکات آیه: کلمه«رسول» 1. بكار رفتن لقب رسول خود اشاره‏اى است به علت حكم، يعنى وجوب تبليغى كه بوسيله همين آيه به رسول اللَّه (ص) گوشزد شده است، و مى‏فهماند كه رسول، جز انجام رسالت و رسانيدن پيام كارى ندارد، و كسى كه زير بار رسالت رفته البته به لوازم آن كه همان تبليغ و رسانيدن است، قيام مى‏كند.[12]
کلمه«بلّغ» 2. در این آیه شریفه و یازده آیه دیگر صحبت از ابلاغ پیام الهی آمده است.[13] در همه این موارد خداوند به رسول خود به صراحت و یا اشاره می فرماید که وظیفه تو ابلاغ است هر چند آنها نپذیرند، با دقت در معنای آیات ،روشن می شود، همه موارد ابلاغ پیام که در قرآن آمده است، گویی با نوعی عدم پذیرش از طرف عده ای همراه است. نمونه آیات: «...فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِباد» (آل عمران/20) «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ» (مائده/92) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبينُ» (نحل/82) عبارت « ما انزل الیک من ربک » 3. پیام خلافت امیرالمومنین (ع) از سوی خدا بر پیامبر نازل شده بود و ایشان هم مترصد فرصتی مناسب بودند تا آن را به مردم ابلاغ کنند. چه زمانی بهتر از زمانی که مسلمانان جهت انجام مناسک حج از سراسر بلاد اسلامی جمع شده باشند و پس از آن هر کدام پس از مراجعت به منزله پیکی باشند که جریان غدیر را به اهالی سرزمین خویش بازگو کنند. عبارت " و ان لم تفعل فما بلغت رسالته " 4. در مورد این بخش از آیه دو احتمال وجود دارد: الف- تهدید پیامبر به این که اگر این پیام را به مردم ابلاغ نکنی، اصلا گویا رسالت پیامبری خدا را انجام نداده ای. ب- این آیه تهدید نیست، بلکه حاکی از این است که ابلاغ این پیام به اندازه کل رسالت اهمیت دارد.
احتمال اول مردود است؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» «خدواند میداند رسالتش را در نزد چه کسی قرار دهد» و در آیه تطهیر(احزاب/33) هر گونه گناه را از دامان اهل بیت می زداید. در نتیجه این قسمت از آیه، بیانگر اهمیت عظیم ابلاغ این پیام است.[14] عبارت "والله یعصمک من الناس" 5. به راستی پیامبر خدا نگران چه چیزی می تواند باشد، تا خداوند به او دلداری دهد که من تو را حفظ میکنم؟ اشتباه است اگر گمان کنیم پیامبر از نثار جان خویش در راه ابلاغ وحی الهی، واهمه داشته است؛ پیامبر در طول حیات خود در جنگهای بسیاری شرکت مینماید و خطرات بسیاری را به جان میخرد. او از دادن جان خود در راه خدا بیمی ندارد.
در پاسخ به این پرسش به دو روایت زیر اشاره میکنیم: 1. عياشى در تفسير خود- با واسطه‏هايى- از ابن عباس و جابر بن عبد اللَّه، روايت كرده است كه: خداوند پيامبر را مأمور كرده بود كه على را به خلافت، نصب كند. لكن بيم داشت كه بگويند: پسر عموى خود را برگزيده و او را مورد انتقاد قرار دهند. [15] 2. قال أبو جعفر و أبو عبد اللَّه (عليهما السلام): «إن اللَّه تعالى لما أوحى الى النبي (ص) أن يستخلف علياً كان يخاف أن يشق ذلك على جماعة من أصحابه، فأنزل اللَّه تعالى هذه الآية تشجيعاً له على القيام بما أمره بادائه»[16] ‏ «زمانی که خداوند به پیامبرش جانشینی علی را وحی کرد، پیامبر می ترسید که پذیرش این امر بر گروهی از اصحاب دشوار باشد؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد (آیه تبلیغ) ‏ تا او را در انجام کاری که امر کرده بود؛ شهامت بخشد» با توجه به معنی دو حدیث فوق کاملا روشن است که : 1. نگرانی پیامبر عدم پذیرش ولایت حضرت علی (ع) بوده است. 2. ممکن بود مردم گمان کنند خلافت امری موروثی است و پیامبر می خواهد آن را برای پسر عموی خود به ارث گذارد.
به حتم این تصور سبب انحرافی عمیق در مسیر امامت مسلمین می گشت. 3. در این حالت بود که آیه تبلیغ؛ نگرانی های پیامبر را بر طرف نمود. عبارت "ان الله لا یهدی القوم الکافرین" 6. کفر در قرآن گاهی به معنای انکار به کار رفته است.[17]

در پايان آيه به عنوان يك تهديد و مجازات، به آنهايى كه اين رسالت مخصوص را انكار كنند و در برابر آن از روى لجاجت كفر بورزند، مى‏گويد: «خداوند كافران لجوج را هدايت نمى‏كند» [18] آیه اکمال: «... ٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في‏ مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» [19]
عبارت "الیوم یئس الذین کفورا" ياس كفار حتما بايد به خاطر علتى بوده باشد كه عقل، اعتبار صحيح آن را تنها عامل نااميدى كفار بداند، و آن اين است كه خداى سبحان براى اين دين كسى را نصب كند، كه قائم مقام رسول خدا (ص) باشد. آرى مادام كه امر دين قائم به شخص معينى باشد، دشمنان آن مى‏توانند اين آرزو را در سر بپرورانند كه با از بين رفتن آن شخص، دين هم از بين برود؛
ولى وقتى قيام به حاملى شخصى، مبدل به قيام به حاملى نوعى شد، آن دين به حد كمال مى‏رسد، و از حالت حدوث به حالت بقاء متحول گشته، نعمت اين دين تمام مى‏شود [20] عبارت" فلاتخشوهم واخشون" نهى در آن ارشادى است، نه مولوى، و معنايش اين است که ديگر جايى براى ترسيدن شما باقى نمانده است؛
زيرا با نوميدى كفار آن خطر كه قبلا از آن مى‏ترسيديد، بر طرف شد- شما مسلمانان از امروز از ناحيه كفار ايمن خواهيد بود، ديگر جا ندارد كه از آنان بر دين خود بترسيد، پس از آنان مترسيد و از من بترسيد.[21] عبارت "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" كلمه" اكمال" و كلمه" اتمام" معنايى نزديك به هم دارند، راغب مى‏گويد: كمال هر چيزى عبارت است از اينكه غرض از آن چيز حاصل بشود و در معناى كلمه" تمام" گفته: تمام بودن هر چيز منتهى شدن آن به حدى است كه ديگر احتياج به چيزى خارج از خود نباشد،
به خلاف ناقص كه محتاج به چيزى خارج از ذات خودش است تا او را تمام كند. پس حاصل معناى آيه مورد بحث اين شد: امروز- كه همان روزى است كه كفار از دين شما مايوس شدند- مجموع معارف دينيه‏اى كه به شما نازل كرديم را با حكم ولايت كامل كرديم، و نعمت خود را كه همان نعمت ولايت يعنى اداره امور دين و تدبير الهى آن است بر شما تمام نموديم، چون اين تدبير تا قبل از امروز با ولايت خدا و رسول صورت مى‏گرفت، و معلوم است كه ولايت خدا و رسول تا روزى مى‏تواند ادامه داشته باشد كه رسول در قيد حيات باشد، و وحى خدا همچنان بر وى نازل شود،
.

و اما بعد از در گذشت رسول و انقطاع وحى ديگر رسولى در بين مردم نيست تا از دين خدا حمايت نموده و دشمنان را از آن دفع كند، پس بر خدا واجب است كه براى ادامه تدبير خودش كسى را نصب كند، و آن كس همان ولى امر بعد از رسول است. من اسلام را بدان جهت كه دينى از اديان توحيد است براى شما پسنديدم، در اين دين غير از خدا كسى پرستيده نمى‏شود، و با در نظر گرفتن اينكه طاعت همان عبادت است، قهرا غير از او كسى اطاعت نمى‏شود.[22] غدیر در ثقل اصغر[23] روایات متعددی در عظمت روز غدیر و اعمالی که شایسته است در آن انجام شود، وجود دارد که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می گردد: 1. امام صادق علیه السلام این روز را بزرگترین عید برای مسلمانان معرفی کردند.[24] 2. حضرت رضا عليه السلام فرمود: «هنگامى كه روز قيامت برپا شود، چهار روز را زينت مي دهند، همان طور كه عروس را آرايش ميكنند» گفته شد: اين چهار روز كدام ايام هستند؟ فرمود: «روز عيد قربان، روز فطر، روز جمعه، و روز غدير اما روز غدير در بين اضحى و فطر و روز جمعه مانند ماه در بين ستارگان است، و آن روزيست كه ابراهيم عليه السلام از آتش نجات پيدا كرد و براى شكرگزارى آن روز را روزه گرفت» روز عيد غدير همان روزيست كه خداوند دين را كامل گردانيد و حضرت رسول (صلى اللَّه عليه و آله) على (عليه السلام) را بعنوان خلافت و حكومت براى مردم برگزيد، و فضيلت و وصايت او را آشكار كرد، و آن روز را روزه مى‏گرفت. روز غدير را روز كمال مي گويند، و روزى كه شياطين رانده مي شوند، روزى كه در آن اعمال شيعيان و دوستان آل محمد پذيرفته ميگردد، و آن روزى است كه در آن خداوند اعمال مخالفين را رد مي كند و آن‏ها را ناچيز مي شمارد. روز عيد غدير روزى است كه جبرئيل (عليه السلام) كرسى مخصوصى را كه خداوند كرامت كرده در مقابل بيت المعمور قرار مي دهد و بالاى آن مي رود، و فرشتگان پيرامون وى را فرا مي گيرند و بر محمد درود و تهنيت مي فرستند و براى شيعيان على و اولاد او (عليهم السلام) و دوستان آنها استغفار مي كنند...[25] اعمال روز غدیر برای عید غدیر اعمال بسیاری نقل شده است از آن جمله اند: 1. زیارت امیر المومنین (ع) (برای حضور به مرقد آن حضرت تاکید بسیاری شده است، ولی برای کسانی هم که می خواهند از راه دور حضرت را زیارت کنند، زیاراتی مانند زیارت «امین الله» سفارش شده است)؛ 2. خواندن دعای ندبه؛ 3. غسل؛ 4.روزه داری که ثواب آن به اندازه ثواب صد حج و عمره بیان شده است؛ 5. گفتن صد مرتبه : الحمد لله الذی جعل کمال دینه و تمام نعمته بولایت امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام؛ 6. پوشیدن جامه نو ، صله رحم ، زینت کردن، شادی نمودن، اطعام ، هدیه دادن که در روایت آمده است: ثواب هدیه دادن در این روز صد هزار برابر روزهای دیگر است و.26

موضوع مقاله : تاريخ اسلام نویسنده : محسن مروتي

.. .] ________________________________________ [1] امینی، عبد الحسین؛ الغدير فى الكتاب و السنه و الادب‏، قم، مرکز الغدیرللدراسات الاسلامیه، چ اول، 1416ق، ج 1، ص 41-144. [2] ترجمه المراقبات، تالیف: آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ترجمه: علیرضا خسروی، بی جا، انتشارات مومنین، بی تا، چ پنجم، ص 466. [3] شوشتری، قاضی نورالله؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، مکتبه آیت الله المرعشی، چ اول، 1409ق ج2، ص423. [4] طبرسی، احمد ابن علی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، قم، نشر مرتضی، ، 1403ق، چ اول، ج1، ص136. [5] امینی، عبدالحسین؛ پیشین، ج‏1، ص 397. [6] سوره حجر/ آیه 11. [7] سوره قمر/ آیه 2. [8] ساعدی، محمد باقر؛ فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، بی جا، انتشارات فیروزآبادی، چ اول، 1374 ش، ج‏3، ص352. [9] اشاره به حادثه کربلا. [10] امینی، عبد الحسین؛ پیشین، ج 1، ص313-327. [11] مائده/ آیه 67. [12] موسوى همدانى، سيد محمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ 5، 1374، صص 70-71. [13] آل عمران/20، مائده/92، مائده99، رعد/40، نحل/35، نحل/82، نور/54، عنکبوت/18، یس/17، شوری/48، تغابن/ 12. [14] موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ پیشین، ج 6، ص 72. [15] طبرسی، فضل ابن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چ سوم، ج3، 1372، ص 344. [16] طوسی، محمد حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار احياء التراث العربى‏، بی تا، ج‏3، ص 588. [17] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ اول، 1374، ج5، ص21. [18] بابایی، احمد علی؛ برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1382، ج1، ص 538. [19] مائده/ آیه 3. [20] موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ پیشین، ج 5، ص 1384. [21] همان،ص 1385. [22] همان،صص 288-292. [23] اخوان حکیمی، احمد آرام؛ الحیاة، مترجم احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380ش، ج2، ص287 . [24] شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه ابراهیم محدث بندر بیگی، قم، اخلاق،1380، ص 165. [25] عطاردی، عزیزالله؛ اخبار و آثار امام رضا علیه السلام، تهران، انتشارات کتابخانه صدر ، 1379ش، چ اول، ج 1، ص566. [26] قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان، مترجم مرتضی احمدیان، قم، نشر روح، 1379، ص 5

موضوع قفل شده است