شرح حال سليمان بن صُرد

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شرح حال سليمان بن صُرد

سليمان بن صُرد الخزاعى ، اسم او در جاهليّت يسار بوده ، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم او را سليمان نام نهاده ، مردى جليل و فاضل بوده در كوفه سكونت اختيار كرد و در خزاعه خانه بنا نهاد و او سيّد قوم خود بوده و در صِفّين ملازم ركاب حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام بود و در آنجا حوشب ذى ظليم به دست وى كشته گشت و او همان كس است كه شيعيان كوفه بعد از وفات معاويه در خانه وى جمع شدند و كاغذ براى امام حسين عليه السّلام نوشتند و آن حضرت را به كوفه دعوت كردند ولكن در ركاب سيد الشهداء عليه السّلام حاضر نگشت و از فيض شهادت در خدمت آن جناب محروم ماند.
پس از آن سخت پشيمان گشت توبت و انابت جست و از بهر خونخواهى آن حضرت كمر استوار كرد تا در سنه شصت و پنج با مُسَيَّب بن نَجَبَه فَزارى و عبداللّه بن سعد بن نُفَيْل عضدى و عبداللّه بن وال تميمى و رِفاعَة بن شَدّاد بجلى و جمعى از شيعيان كوفه كه آنها را توّابين گويند به جهت خونخواهى امام حسين عليه السّلام از بنى اميّه به سمت شام حركت كردند و در (عين ورده ) كه شهرى است از بلاد جزيره با لشكر شام تلاقى كردند و شاميان سى هزار تن بودند كه به سركردگى ابن زياد و حُصين بن نُمير و شُراحيل بن ذى الكلاع حِمْيَرى به جهت قتال شيعيان از شام حركت كرده بودند، پس مابين ايشان جنگ عظيمى واقع شد و سليمان به تير حُصين بن نمير شهيد شد و پس از آن مسيّب كشته شد، شيعيان كه چنين ديدند يكباره دست از جان بشستند و غلاف شمشيرها را شكستند و مشغول جنگ شدند و در اين حال پانصد تن از شيعيان بصره به يارى ايشان رسيدند پاى اصطبار استوار نهادند و پيوسته قتال مى كردند و مى گفتند: اَقِلْن ا رَبَّنا تَفْريطَنا فَقَدْ تُبْنا؛ تا آنكه عبداللّه بن سعد با جمله اى از وجوه لشكر شيعه كشته شدند مابقى چون تاب مقاومت در خود نديدند روى به هزيمت نهادند و به بلاد خويش ملحق شدند.
و شيخ ابن نما در (شرح الثار) كيفيّت شهادت سليمان را ذكر كرده و در آخرش گفته :فَلَقَدْ بَذَلَ فى اَهْلِ الثّارِ مُهْجَتَهُ وَاخْلَصَ للّهِ تَوْبَتَهُ وَقَدْ قُلْتُ ه ذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ حَيْثُ م اتَ مُبَرَّءً مِنَ الْعَيْبِ وَالشَّيْنِ. شعر : قَضى سُلَيْمانُ نَحْبَهُ فَعَذ ا اِلى جِنانٍ وَرَحْمَةِ الْباري مَضى حَميدا فى بَذْلِ مُهْجَتِهِ وَاَخَذِهِ لِلْحُسَيْنِ بِالّثارِ(191) و در حديث مفضّل طويل در رجعت اشاره به مدح او شده . ___
_____________________