جمع بندی آیا خداوند لایق پرستش است؟

تب‌های اولیه

112 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا خداوند لایق پرستش است؟

با سلام
من زیاد تو سایت جستجو کردم اما مطلبی زیاد شبیه با تایپیک خودم نیافتم به همین دلیل این تایپیکو ایجاد کردم امیدوارم کارشناسان به این شبهه من پاسخ بدن.
یه مسئله ای هست که زیاد ذهن منو درگیر کرده اون هم اینه که اگه ما فرض کنیم خدا وجود داره و دین اسلام حقه اونوقت یک سری سوالات واسه آدم پیش میاد.
سوال اینه که چرا انسان ها همیشه باید با خضوع و خشوع تو هر شرایطی خدا رو بپرستند و شکر گذارش باشن کاری با ثروتمندان و افراد سالم جامعه که هیچ مشکل جسمی و روانی واسشون پیش نمیاد ندارم!
افرادی که معلول به دنیا میان یا زشتن یا در طول عمر مثلا دچار یک بیماری عذاب آور میشن یا در کشوری جنگ زده یا قحطی زده یا بدون امکانات به دنیا میان این افراد چه دلیلی داره از خدا به خاطر زندگی سخت و عذاب آورشون تشکر کنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستیم که طبق هر شرایطی برده و فرمان بردار خدا باشیم ؟ این معامله و درخواست یک طرفه بوده ما آدما وارد یک بازی زندگی شدیم که هیچ اختیاری روز اول نداشتیم و این زندگی به ما تحمیل شد وقتی هم چشم باز کردیم خودمونو وسط دنیایی از بیماری ها و سختی هایی دیدیم که برای خیلی از ما قابل تحمل نیست....مثلا خود بنده به مدت چند سال با یک بیماری عذاب آور درگیر بودم در بهترین سالهای جوانی باعث شد تو تحصیلم دچار مشکل بشم فرصت های زیادی رو از دست دادم الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر الکی عمرم و زندگیم تو اون شرایط حساس از دست رفت فقط به خاطر اون بیماری...من قبلا خیلی مذهبی و مومن بودم از بچگی تمام روضه های امام حسینو میرفتم بچه هیئتی بودم....اکثر روزای ماه رمضون رو روزه میگرفتم...نمازهام سروقت خونده میشد حتی قرآن رو ختم کردم..یه بارم خواب بهشتو دیدم...تعریف از خود نباشه تو فامیل خیلی رو من حساب میکردن از لحاظ دیندار بودن و.......بگذریم! اما بعد ها که با سخنان مخالفین اسلام روبرو شدم و کمی فکرم از اون چارچوب بسته و مسخ شده بندگی و بردگی بی چون و چرای خداوند آزاد شد به خودم اومدم... و فهمیدم نه بابا حق من خیلی بیشتر از اینهاست..من که روز اول خدارو ندیم و باهاش معامله ای نکردم اما اون از من انتظاراتی در حد خیلی زیادی داره...من چرا باید بازی داده بشم بیمار بشم بیکار و بی پول بشم اما همیشه شکر گذارش باشم ؟ اخه به خاطر کدوم نعمتش ؟ نه جسم سالمی به من داد نه خوانواده پولداری به من داد پدرم رو هم که تو بچگی ازم گرفت....خدا خودش اون بالا راحت نشسته از من میخواد مثل برده واسش خم و راست بشم که چی بشه ؟ خودش اگه یه مدت جای من یا بدتر از من بود میتونست تحمل کنه ؟ مگه نه اینکه حتی انسان ها خودشون واسه خودشون حقوق بشر درست کردن چرا ما پیش خدا حقوف انسانیت نداریم ؟ آیا اصولا هر موجودی که از ما بزرگتر و قویتر باشه باید احترام گذاشت و پرستید ؟ این که میشه ترس و بردگی....به هر موفقیتی هم رسیدم هرچند کم بود همش علت طبیعی و قابل توضیح داشته هیچ جا تو زندگیم علت غیر قابل کشف و غیر منتظره ماورالطبیعی ندیدم...اگه به وجود خدا اعتقاد نداشته باشم کمتر دچار عذاب روحی میشم چون فکر میکنم خدایی که نیست پس همش به علت جبر محیط و طبیعت و خودمه و از خدایی که نیست دیگه شاکی نمیشم...چون فکر میکنم اگه خدا و قدرت برتری بود بالاخره وضع زندگی و سلامتیم اینجوری نبود بهم کمک میکرد....آقا من نه رودخونه شیر و عسل میخوام نه حرمسرای بهشتی میخوام نه 100 تا حوری خوشگل که تا میلیارد ها سال باهاشون تو بهشت خوش بگذرونم...فقط یک جسم سالم و یه زندگی مرفه تو این دنیا میخوام کاریم به کار کسی ندارم...تو اون دنیا هم منو تو دیگ مواد مذاب یا آبجوش نندازه واسم کافیه من انتظار زیادی از خدا ندارم....آخه یعنی چی با خم و راست شدن نماز روزانه اونم با کلمات عربی و انجام ندادن گناهان کبیره و گریه واسه ائمه آدم بهشت جاویدانو بخره این کجاش عاقلانه و عادلانس ؟ اما بعضی که اعمال خیرخواهانه انجام مبدن و به کسی ظلم و تجاوز نکردن اما خدا رو با دلایل منطقی نمیپرستن و قوانین خدارو قبول ندارن باید تو جهنم برن؟ یه آدم باید چقد شستشوی مغزی و مسخ شده باشه که این حرفارو باور کنه ؟ مگه خدا عقده اییه که آدما رو بخاطر عبادت نکردنش عذاب بده ؟ خدا که اینقد عابد داره چه کمبودی داره که همه از ترس جهنم باید مثل برده تو هر شرایطی باید شکرگذارش باشن حتی افراد سرطانی و بدبختی که مثل آب خوردن جون میدن اونا واسه چی خدارو باید بپرستن و شکر گذار باشن؟ به امید حرمسرا تو بهشت ؟ یا نیفتادن تو دیگ مواد مذاب ؟ اون چیزی که من فهمیدم خدا پارتی بازی میکنه الان در جهان علما و روحانیونی هستن قدرت و ثروت دارن که ما اونارو مقدس تصور کردیم هم تو این دنیا تو رفاهن هم تو اخرت..اما یه عده خیلی زیادی هم تو این دنیا تو عذابن هم تو اون دنیا...ببخشید بحثم به درازا کشید حرف دلم زیاد بود.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام خدمت شما و ممنون از مشارکتی که داشتید.

در پستی که ایجاد کردید، مطالب متنوع و زیادی را مطرح کردید.
از فلسفه پرستش خدا، از نیاز خدا به پرستش ما، از فایده پرستش برای ما، از علت عذاب، از عذاب کافران، از فایده ایمان به خدا و اموری از این دست.
محور اساسی سوال شما، به این باز میگردد که چرا انسان باید خدا را عبادت کند؟
وقتی پاسخ این سوال مشخص شود، فلسفه عبادت همه انسانها، حتی کسانی که دچار مشکلات جسمی و روحی در این دنیا هستند نیز مشخص میشود.
در ضمن، لازم است به این نکته نیز توجه شود، تمامی مشکلاتی که برای انسان در دنیا پیش می آید، ناشی از خداوند است یا نه؟

قرآن کریم، فلسفه و هدف آفرینش انسان را عبادت و به قول بزرگی عبودیت و بندگی معرفی کرده است:

[=microsoft sans serif]«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(1[=microsoft sans serif])
«و ما جن و انس را خلق نکردیم، مگر به خاطر اینکه عبادت کنند»
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
آفرینش انسان دارای هدف و قصدی بوده است، اما این قصد و غرض، عبادت کردن بندگان و عابد شدن آنان است نه معبود شدن خداوند.
به همین جهت، می فرماید هدف از خلقت، عبادت کردن بندگان است نه عبادت شدن خدا.
وگرنه می فرمود: "لاعبد" یا "لاکون معبودا لهم" یعنی نفرموده تا انکه من پرستش شود یا تا من معبودشان باشم.

[=microsoft sans serif]بنابراین، با همین بیان لطیف مشخص میشود که فایده عبادت و عبودیت به خود انسان میرسد نه خداوند. چون خداوند غنی مطلق است:

[=microsoft sans serif]«[=microsoft sans serif]لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ [=Traditional Arabic]الْغَنِيُ‏ الْحَميدُ [=microsoft sans serif]»[=microsoft sans serif](2)[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]«
[=microsoft sans serif]آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايى اوست؛ و يقيناً خداست كه خود بى‏نياز و ستوده است‏[=microsoft sans serif]»[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
خداوند انسان را خلق کرد تا انان عابد و عبد شوند.
عابد میشوند تا خداوند را بهتر بشناسند و معرفت کامل بیابند.
از طریق معرفت، کامل میشوند و از رهگذر تمام این امور، رحمت و مغفرت خداوند شامل حالشان میشود.
پس مشخص میشود که عبادت خودش هدف اصلی خلقت نیست بلکه هدف میانی است و هدف نهایی کمال و قرب انسان است که از طریق عبادت و معرفت برایش حاصل میشود.
[=microsoft sans serif](3)

چنانکه امام حسین(علیه السلام) در روایتی به این نکته اشاره دارد و می فرماید:

[=microsoft sans serif]«[=microsoft sans serif]ان اللَّه عز و جل ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه‏[=microsoft sans serif]»(4)
[=microsoft sans serif]«[=microsoft sans serif] خداوند بزرگ بندگان را نيافريده مگر به خاطر اين كه او را بشناسند، هنگامى كه او را بشناسند عبادتش مى‏ كنند، و هنگامى كه بندگى او كنند از بندگى غير او بى نياز مى ‏شوند[=microsoft sans serif]»
[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]ــــــــــــــــــــــــــــــ
1.
[=microsoft sans serif]سوره ذاریات، آیه56.[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]2. [=microsoft sans serif]سوره حج، آیه64[=microsoft sans serif]
3.
[=microsoft sans serif]تفسیر المیزان، ج18، ص386، جامع التفاسیر
[=microsoft sans serif]4. بحار الانوار، ج5، ص312، طبع بیروت، جامع الاحادیث

[=microsoft sans serif]مطلب دوم: عبادت چیست؟
ایا عبادت،
[=microsoft sans serif]تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه است؟ يا حقيقتى است بالاتر از اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.
[=microsoft sans serif]عبادت از ریشه "عبد" است و عبد کسی است که آخرین درجه خضوع در برابر معبود و مولایش را انجام میدهد. در برابر او مالک چیزی نیست و در اطاعت او هیچگونه سستی به خود راه نمیدهد.(1)
عبادت، حقیقتی دارد که انسان را به کارهایی وا میدارد تا این حالت درونی را به مولایش نمایان کند.

مطلب سوم: فایده عبادت چیست؟
عبادت فواید زیادی دارد.
بعضی ازاین فواید اخروی و برخی دنیوی است.
بعضی برای خود فرد است و برخی مربوط به اجتماع میشود.

برخی از فواید عبادت عبارتند از:
1. رهایی از پوچی و سرگردانی در زندگی: کسی که در دنیای امروز که موج انسان پرستی و خودپرستی سراسر عالم را گرفته است، خداوند را معبود خودش گرفته و او را از صمیم قلب دوست دارد و میپرستد، افرینش خود را دارای هدفی میداند و به همین جهت هیچ گاه گرفتار پوچی و یاس و ناامیدی نمیشود.(2)

2. یافتن پشتوانه نیرومند و مهربان: انسانی که خداوند را عبادت میکند، در دنیایی که سراپا سختی، ظلم و مشکلات است، پشتوانه ای را برای خودش یافته است که در مشکلات به او پناه میبرد. میداند که اگر، این نیروی قهار مشکلاتش در این دنیا حل میکند و اگر حل و برطرف نکند حتما به صلاحش بوده و با صبر منتظر اجر اخروی پاداش صبرش می ماند.

3. سلامت و ارامش روان: عبادت به انسان آرامش روحی می بخشد. همانطور که قران کریم، یاد خداوند را مایه اطمینان قلب و آرامش معرفی میکند.(3) خصوصا در دنیای امروز که انسان همه تلاشش برای رسیدن به آرامش است، چه راهی بهتر از این.

4. جلوگیری از غرور و تکبر: حضرت علی(ع) در خطبه 196 نهج البلاغه بیان میکند که نماز و زکات و روزه، بندگان مومن را از سرکشی، ظلم و تکبر باز میدارد.

5. جلوگیری از فحشا و بی بند وباری: قرآن کریم به این فایده عبادت و خصوصا نماز اشاره دارد و در این مورد میفرماید:
همانا نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد:
«[=microsoft sans serif]ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر[=microsoft sans serif]»(4)

با توجه به این نکات مشخص میشود که عبادت، برای خود انسان است و فایده آن به خود انسان میرسد نه به خداوند. پس دیگر این سوال که چرا کسی که بدبخت است باید عبادت کند. این سوال درست مانند این میماند که درمورد کسی که نان شب ندارد بخورد، بگوییم چرا باید لباس داشته باشد؟


ـــــــــــــــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]1.
[=microsoft sans serif]تفسیر نمونه، ج22، ص387، جامع التفاسیر
2. یادداشتهای شهید مطهری، ج6، ص196
3. سوره رعد، آیه28
4. سوره عنکبوت، آیه45


[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]مطلب چهارم: نکته دیگری که باید به آن توجه کرد آن است که بر اساس مباحث فلسفی و نیز آموزه های قران کریم، تمام بدبختی هایی که به انسان میرسد، از جانب خودش است.
خداوندی که بر اساس ادله عقلی، رحیم، کریم، علیم و قدیر است، هیچ گاه بد بنده اش را نمیخواهد.
سختی هایی که به انسان در این دنیا میرسد از جهت منشأ و به وجود آورنده بر 2 و به یک تعبیری 4 دسته کلی است:
دسته اول: مشکلاتی که مستقیما نتیجه خواست خداوند است و با هدف و مصلحتی به وجود آمده است.
دسته دوم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه خواست و اراده و عملکرد خود شخص است.
دسته سوم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه اراده و عملکرد دیگران(انسانهای دیگر، حیوانات) است.
دسته چهارم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه قهری و تکوینی این دنیاست.

دسته دوم و سوم که بحث چندانی ندارد.
مشکلی که نتیجه قهری اراده و فعل خود انسان است که ربطی به خداوند ندارد و خداوند نباید پاسخگوی آن باشد. به همین جهت، هیچ عوضی نیز برای این دسته از مشکلات در جهان آخرت در نظر گرفته نمیشود. به قول معروف "خودم کردم که لعنت بر خودم باد"
مشکلی که نتیجه اراده و فعل انسانهای دیگر است نیز مستقیما ربطی به خداوند ندارد. نتیجه اراده آزاد و اختیار داشتن انسانهاست. اینکه چرا خداوند چنین اختیاری به انسانها داده تا به دیگران ظلم کنند، ربطی به این تاپیک ندارد و تحت عنوان "شرور اخلاقی" باید پیگیری شود. با این حال، خداوند به جهت لطفی که به بندگانش دارد، عوض این سختی ها را در سرای آخرت به انسان میدهد. بعلاوه اگر انسان صبر کند، پاداش صبرش را نیز در آخرت خواهد دید.
مشکلات دسته چهارم نیز تحت عنوان "شرور طبیعی" معروف است و نتیجه تراحمات و کاستی های عالم ماده است. عالم ماده بیش از این تاب و کشش ندارد و در آن منافع همگان تامین نمیشود. نتیجه قهری و تکوینی تراکم گازهای درون زمین، زلزله است و ... هرچند برخی اوقات، این شرور طبیعی نتیجه افعال اراده و "شرور اخلاقی" است. با این حال، خداوند متعال، به جهت اینکه این شخص خودش باعث این مشکل نشده است، هم عوض این مشکلش را در اخرت می بیند و هم اگر صبر کند، اجر صبرش را در می یابد.
میماند دسته اول مشکلات که مستقیما نتیجه اراده خود خداوند است و هیچ اراده و قانون طبیعی عامل آن نیست. مانند جریاناتی که در داستان حضرت خضر و موسی(علیهما السلام) روی داد.
این دسته که البته خیلی کم است و در موارد معدود صورت میگیرد، به جهت اینکه خداوند را رحیم و عالم میدانیم، قطعا دارای هدف و مصلحتی است که گاه فقط خود خداوند از آن آگاه است و خودش است که میداند به چه جهتی است. این موارد نیز قطعا عوض و پاداشی برای تحمل و صبر خواهد داشت.
به همین جهت خداوند می فرماید:
[=microsoft sans serif]«[=microsoft sans serif]عَسى‏ أَنْ [=Traditional Arabic]تَكْرَهُوا [=Traditional Arabic]شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏[=microsoft sans serif]»(1)
«
[=microsoft sans serif]و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مى‏ داند و شما نمى ‏دانيد.[=microsoft sans serif]»

ــــــــــــــــــــــ
1. [=microsoft sans serif]سوره بقره، آیه216[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]در انتها نیاز به توجه به چندین نکته نمود.
نکته اول: [=microsoft sans serif]این دنیا محل گذر است و انسان با عمر 60- 70 سال، قرار نیست در این سرا بماند. بلکه باید توشه جمع کند و به سرای ابدی برود.
[=microsoft sans serif]بنابراین، اگر انسان بداند که عبادت برای خودش است و فایده اش کمال خودش و راحتی در سرای ابدی آخرت است، بی قراری نمیکند و امیدوار به فضل و رحمت خدا باقی میماند.

نکته دوم: [=microsoft sans serif]مشکلات مالی و سعادت اخروی نه ملازم هم هستند نه منافات با هم دارند.
[=microsoft sans serif]به همین جهت، چه بسا انسانهایی که پولدار هستند و هیچ مشکل بدنی ندارند و سعادت اخروی نیز دارند(نمونه بارز آن حضرت سلیمان است)
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلات زیادی دارند و به سعادت نیز دست نمی یابند.
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلی در دنیا ندارند ولی میدانیم که بدبخت شدند(نمونه بارز این دسته، قارون و فرعون و نمرود و... است)
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلات دنیایی دارند ولی سعادتمند شدند.(مانند خیلی از انسانها و مومنان)

[=microsoft sans serif]خلاصه اینکه،
[=microsoft sans serif]اولا: فایده عبادت برای خود انسان است نه برای خداوند.
[=microsoft sans serif]ثانیا: مشکلات مالی و جسمانی در صورتی بهانه درستی برای عدم عبادت بود که فایده عبادت به خداوند میرسید، درصورتی که فایده آن برای خود انسان است. پس به این بهانه نمیتوان عبادت را ترک کرد. درست همانطور که انسان به بهانه لباس مناسب نداشتن، از خوردن غذا یا نفس کشیدن یا ... صرف نظر نمیکند.
[=microsoft sans serif]ثالثا: اکثر مشکلات انسان، از جانب خود او، انسانهای دیگر یا طبیعت است. با این حال، خداوند در آخرت پاداشی برای صبر در برابر این مشکلات به او میدهد و عوضی نیز به او خواهد داد.

صدیق;770601 نوشت:
[=microsoft sans serif]در انتها نیاز به توجه به چندین نکته نمود.
نکته اول: [=microsoft sans serif]این دنیا محل گذر است و انسان با عمر 60- 70 سال، قرار نیست در این سرا بماند. بلکه باید توشه جمع کند و به سرای ابدی برود.
[=microsoft sans serif]بنابراین، اگر انسان بداند که عبادت برای خودش است و فایده اش کمال خودش و راحتی در سرای ابدی آخرت است، بی قراری نمیکند و امیدوار به فضل و رحمت خدا باقی میماند.

نکته دوم: [=microsoft sans serif]مشکلات مالی و سعادت اخروی نه ملازم هم هستند نه منافات با هم دارند.
[=microsoft sans serif]به همین جهت، چه بسا انسانهایی که پولدار هستند و هیچ مشکل بدنی ندارند و سعادت اخروی نیز دارند(نمونه بارز آن حضرت سلیمان است)
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلات زیادی دارند و به سعادت نیز دست نمی یابند.
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلی در دنیا ندارند ولی میدانیم که بدبخت شدند(نمونه بارز این دسته، قارون و فرعون و نمرود و... است)
[=microsoft sans serif]چه بسا انسانهایی که مشکلات دنیایی دارند ولی سعادتمند شدند.(مانند خیلی از انسانها و مومنان)

[=microsoft sans serif]خلاصه اینکه،
[=microsoft sans serif]اولا: فایده عبادت برای خود انسان است نه برای خداوند.
[=microsoft sans serif]ثانیا: مشکلات مالی و جسمانی در صورتی بهانه درستی برای عدم عبادت بود که فایده عبادت به خداوند میرسید، درصورتی که فایده آن برای خود انسان است. پس به این بهانه نمیتوان عبادت را ترک کرد. درست همانطور که انسان به بهانه لباس مناسب نداشتن، از خوردن غذا یا نفس کشیدن یا ... صرف نظر نمیکند.
[=microsoft sans serif]ثالثا: اکثر مشکلات انسان، از جانب خود او، انسانهای دیگر یا طبیعت است. با این حال، خداوند در آخرت پاداشی برای صبر در برابر این مشکلات به او میدهد و عوضی نیز به او خواهد داد.

سلام.

حال که صحبت از لیاقت عبادت است، بنده هم در مورد آیه های 75 و 76 سورۀ مائده سؤالی داشتم: مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا وَاللّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

بر اساس این دو آیه آیه مشخص می شود غذا خوردن لیاقت پرستش را از بین می برد: لم یستحق المسیح ولا امه للعبادة; فانهما کانا محتاجین لحفظ حیاتهما باکل الطعام، وان الذی یستحق العبادة غنی فی ذاته عن غیره. والمسیح بنفسه کان یعبد الله کما ان امه الصدیقة کانت تعبد الله، فلم تعبد ولدها، کما لم تعبد نفسها ولم یعبد المسیح امه. (به نقل از رسالة المسیح)

سؤال اینجاست که چرا اگر موجودی غذا بخورد، لیاقت پرستش را از دست می دهد؟

سلام
نکته هایی نیز به ذهن این حقیر می رسد:

- آیا شما خودتان برای شفا یافتن و بهتر شدن سلامتی خود تلاش نکردید؟ آیا لوازم و امکانات موجود در حد توانتان را استفاده نکردید که از آن سختی جسمی رهایی پیدا کنید؟
نه تنها من و شما، بلکه تمام موجودات نیز در تلاش هستند که چیزی را که دارند نگه دارند و یا زیاد کنند.
اینها همه لوازم و نتایج «بودن» است. ما همه هستیم و همین که می خواهیم بودن و لوازم و نتایج آن را حفظ کنیم، نشان می دهد که بودن برای ما ارزشمند است.
از همه ی موجودات (حتی سنگ ها) نیز اگر بتوان سؤال کرد که آیا حاضری بودنت را از تو بگیرند؟ او قطعا پاسخ خواهد که خیر! ما خیلی اوقات آرزوی مرگ و نیستی می کنیم، اما حواسمان نیست که این آرزو (یا حتی خود کشی) صرفا برای رهایی از وضعیت الآن ماست، و گرنه هیچ موجودی دوست ندارد «بودن» خود را از دست بدهد.

- خودتان و خودتان باشید و پاسخ این سؤال را به خودتان بدهید: آیا اگر عاملی (فعلا اسمش را خدا نگذاریم) چیز با ارزشی را که شما خودتان اعتراف به خوب بودن و ارزش آن دارید به شما بدهد، صحیح است که به جای تشکر از او، او را نفرین کنیم یا از او طلبکار باشیم یا بخواهیم او را از بین ببریم؟! نهاد هر انسانی شهادت می دهد که در مقابل لطفی که عامل یا چیزی به او کرده، از او سپاسگزار باشد. نکته دیگر در این سپاسگزاری این است که ما خودمان می فهمیم و می بینیم که اگر کسی بدون هیچ انتظار و چشم داشت و نیازی، به ما لطف کند، از او طلبکار نمی شویم که چرا بیشتر ندادی، مگر این که بدی و صفت نکوهیده ای در ما باشد که همیشه در طلبکاری و حرص باشیم. این که عرض کردم، از ارتباط والدین و فرزند هم بالاتر و والاتر است. شاید پدر و مادر در تأمین فرزندشان، هدف و انتظاری داشته باشند که مثلا در پیری از آنها مواظبت نماید یا منبع درآمد والدین باشد و ... . اما وقتی کسی بدون چشم داشت به ما لطف و مرحمت می کند، ما واقعا در برابر او حس تشکر و سپاس گزاری داریم.

- حال با خودتان ببینید عاملی (فعلا اسمش را خدا نگذاریم) که بزرگترین و ارزشمند ترین و والاترین چیز، یعنی «بودن» (که همه ی ما آن را می خواهیم و اصلا دوست نداریم از دست بدهیم!) را به ما بدهد، آن هم بدون این که به ما نیازی داشته باشد یا چشم داشتی داشته باشد، ما در برابرش چطور باید باشیم؟ آیا شایسته است که در برابر او سپاسگزار باشیم؟ یا سرکشی کنیم؟

- ما با استفاده از عقلمان (که آن هم به ما بدون دلیل و چشم داشت داده شده، و گرنه فقط انسان بودن، حتما عاقل بودن نیست!) می فهمیم و می بینیم که تمام چیزهایی که بودن آنها را شناخته ایم نیز مانند ما هستند! یعنی بودنشان به آنها داده شده، وگرنه خودشان چیزی نبودند که اصلا قابل ذکر و یادآوری باشند، چه برسد به این که توانایی داشته باشند که اعتراض کنند! و همین نشانه ی این است که بودن ما و موجودات اطرافمان را خودمان نداشته ایم. بودنمان را چیزی به ما داده که نمی شود مانند خود ما نیازمند «بودن» باشد!

- و اگر نبود معرفی خدا در عالم ذر به ما، که باز این لطف و مهربانی اوست (و جای سپاسگزاری دارد!) نمی توانستیم بفهمیم که آن عامل که این لطف «بودن» را به ما کرده، خداست. اسمش را می گذاشتیم طبیعت، یا عوامل خارجی! اما به گواهی عقل و آن شناسایی که در نهاد ماست، می فهمیم که همین طبیعت و جبر محیط که شما نام بردید، خودشان وام دار و نیازمند آن خدا هستند.

- شما خود بگویید، آیا شایسته نیست که در برابر این لطف و مهربانی بزرگ و شگرف که هیچ کلمه و هیچ جمله و فکر و تعقل و هر چه و هر چه، نمی تواند آن را وصف کند، خاضع و سپاسگزار باشیم؟ حتی فلج 100% که 100% هم فقیر است، باز در تلاش است که همین بودن خود را حفظ کند و سختی های این بودن را کم کند، حال شما که اکنون سلامتی خود را باز یافته اید، حاضرید دوباره این سلامتی (قسمتی از بودن خود) را از دست بدهید؟ چرا در برابر خدایی که این بودن را به شما داده، به جای اعتراض و سرکش بودن و طلبکار بودن، تشکر نکنید؟

- همین خدا با تمام مهربانی و لطف و رحمتش، البته بزرگ است و سلطان ماست و اصلا همین بودن را که به ما داده به دل ما می اندازد که بزرگی او را ببینیم و از او بترسیم که همو که این را داده، قدرت گرفتنش را هم دارد!! ولی نمی گیرد. همیشه در این ترس و امید (یا به قول با سواد تر ها، خوف و رجاء) باشیم که همو که بودن را به من داده، همو مرا می چرخاند و تغییر می دهد و می تواند بودن من را بگیرد! همین سلطان و بزرگ و با عظمت، از ما خواسته کارهایی بکنیم و کارهایی نکنیم! آن نیز باز به خاطر جهل و نادانی ماست که نمی دانیم کارهایی که می کنیم چه اثرات مخرب یا سازنده برای خود ما دارد. به این خدای مهربان و بزرگ، اعتماد نمی کنیم و او را پشت گوش می اندازیم و حتی اندازه ی همکلاسی خود قبولش نداریم! اگر هم کلاسی ما بگوید فردا مدرسه تعطیل است باور می کنیم، ولی وقتی خدا می گوید این کار را نکن بد است، می گوییم به تو چه! ما اصلا کاری به خدا نداریم و او را تحویل نمی گیریم! و باز اوست که با لطف و مهربانی اش ما را به سوی خودش می خواند!

- زیاد حرف زدم، این دو جمله را هم بگویم: همین خدا از بشر خواسته که ربا نخورد و مستی نکند و دزدی نکند و ... . چرا بیماری یا فقر یا سختی زندگی خودمان را گردن گذشتگان خودمان یا افراد بدکار اطراف خودمان نمی اندازیم؟ چطور وقتی آب می نوشیم و سیراب می شویم، اعتراضی نمی کنیم، اما وقتی اطرافیانمان یا خودمان یا گذشتگانمان ربا خورده اند یا دزدی کرده اند (و با این که جهل داشته اند که این کارشان در دیگرانی مثل ما اثر می گذارد، باز به خدا اعتماد نکرده و پیروی شیطان را کرده اند) به آنها اعتراض نمی کنیم که فقر یا سختی و بیماری ما تقصیر شماها بوده؟!

- چرا از خود خدا نمی خواهید که همین سؤالات شما را پاسخ دهد؟!! حتی من پیشنهاد جالب تری دارم: از امام زمان بخواهید که این سؤالات شما را پاسخ دهد! وگرنه هر چه ما ها با هم حرف بزنیم و تایپ کنیم، شاید دلمان آرام نگیرد (:

با سلام

«امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: گروهی در عبادت، به انگیزه دستیابی به منافع اخروی و بهشت، خدا را می پرستند که این رقم عبادت، عبادت تجار و بازرگانان است که هدف، سودجوئی است. گروهی دیگر به انگیزه ترس از عذاب و جهنم، خدا را عبادت می کنند؛ این هم عبادت بردگان است. گروهی هم به انگیزه شکر و سپاس از نعمت های فراوان خداوندی، عبادت خود را انجام می دهند و این عبادت آزاد مردان است.
بر اساس فرمایش علی بن ابی طالب علیه السّلام سه هدف و انگیزه در عبادت خداوند وجود دارد. 1- رسیدن به بهشت و رضوان الاهی. 2- دوری و اجتناب از جهنم. 3- سپاس از خداوند. چون خداوند لایق پرستش است. اگر یک وعده مهمان کسی باشید، یا پزشکی، بیمار شما را از مرگ نجات دهد، تا آخر عمر خود را مدیون میزبان و پزشک، دانسته و هر وقت ایشان را ببینید؛ کرنش کرده و تشکر می نمایید. بندگان، در تمام لحظات بر سر سفره خداوند نشسته اند. هر چه دارند از خداست. وجود، سرمایه، امنیت، سلامتی، خوراک، پوشاک و غیره همه را خداوند ارزانی کرده است. آیا تشکر از چنین شخصیت کریمی، لازم و واجب نیست. کریمی که هر چه عنایت کرده، بی منّت است. پزشک از شما توقع پول دارد، میزبان بشری، معمولا انتظار جبران دارد. ولی خداوند تمام نعمت ها را به انسان داده و توقع جبران ندارد. حال عقل بشر دستور به تشکر از چنین خدایی نمی دهد؟
شما به هر انگیزه ای که تشکر کنید؛ می شود عبادت. چون بشر در تشکر از انسان ها نیازی به آموزش ندارد؛ ولی در تشکر از خدا نمی داند که چگونه تشکر کند که لایق ایشان باشد، نیاز به آموزش دارد. به همین دلیل خداوند انبیا را فرستاده تا راه هدایت بشر و نحوه پرستش خدا را به آن ها آموزش دهند. پس هدف از عبادت، برطرف کردن نیازمندی های خداوند نیست؛ چرا که او وجودی نامحدود، نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز و غنی مطلق است. پس احتیاجی به پرستش ما ندارد. در قرآن کریم آمده است: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید؛ خدا بی نیاز و درخور ستایش است «زیرا هر که خدا را سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسی کند، خدا بی نیاز و ستودنی است»

صدیق;770598 نوشت:
آفرینش انسان دارای هدف و قصدی بوده است، اما این قصد و غرض، عبادت کردن بندگان و عابد شدن آنان است نه معبود شدن خداوند.
به همین جهت، می فرماید هدف از خلقت، عبادت کردن بندگان است نه عبادت شدن خدا.
وگرنه می فرمود: "لاعبد" یا "لاکون معبودا لهم" یعنی نفرموده تا انکه من پرستش شود یا تا من معبودشان باشم.

بنابراین، با همین بیان لطیف مشخص میشود که فایده عبادت و عبودیت به خود انسان میرسد نه خداوند. چون خداوند غنی مطلق است:

«لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُ‏ الْحَميدُ »(2)
«آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايى اوست؛ و يقيناً خداست كه خود بى‏نياز و ستوده است‏»

خداوند انسان را خلق کرد تا انان عابد و عبد شوند.
عابد میشوند تا خداوند را بهتر بشناسند و معرفت کامل بیابند.
از طریق معرفت، کامل میشوند و از رهگذر تمام این امور، رحمت و مغفرت خداوند شامل حالشان میشود.
پس مشخص میشود که عبادت خودش هدف اصلی خلقت نیست بلکه هدف میانی است و هدف نهایی کمال و قرب انسان است که از طریق عبادت و معرفت برایش حاصل میشود.(3)

چنانکه امام حسین(علیه السلام) در روایتی به این نکته اشاره دارد و می فرماید:
«ان اللَّه عز و جل ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه‏»(4)
« خداوند بزرگ بندگان را نيافريده مگر به خاطر اين كه او را بشناسند، هنگامى كه او را بشناسند عبادتش مى‏ كنند، و هنگامى كه بندگى او كنند از بندگى غير او بى نياز مى ‏شوند»

سلام حاج آقا ممنون که به پست بنده توضیحات مفصلی ارائه کردید امام در جواب این قسمت از سخنان شما که گفتید هدف از عبادت شناخت خدا بوده باید عرض کنم متاسفانه وقتی من با توجه به محکوم شدن اجباری یه زندگی و اومدن به این دنیا این معامله یک طرفه جلوم گذاشته شده تا حد توان سعی در عبادت خدا داشتم اما باعث گمراهی بیشتر من و سوء ظن به خدا شد چون در این سنین جوانی هیچ رحمت و مغفرتی که ندیدم هیچ بدتر دچار مشکلات شدم و این شبیه اینه حاکم یک کشور مردمشو به سختی بندازه و خودش راحت زندگیشو بکنه و براشون قوانین سخت بزاره و تو زندان بیفتن تا فقط بعدا مثلا 50 سال دیگه بهشون آپارتمان و پول و امکانات بده و تازه اون موقع بفهمن عجب حاکم خوبی دارن !این با عقل متاسفانه جور در نمیاد وقتی من تو این دنیا به شناخت نمیرسم دیگه تو اخرت که خودشو میبینم شناخت حضوری دازم به چه دردم میخوره ؟ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!

صدیق;770599 نوشت:
مطلب سوم: فایده عبادت چیست؟
عبادت فواید زیادی دارد.
بعضی ازاین فواید اخروی و برخی دنیوی است.
بعضی برای خود فرد است و برخی مربوط به اجتماع میشود.

برخی از فواید عبادت عبارتند از:
1. رهایی از پوچی و سرگردانی در زندگی: کسی که در دنیای امروز که موج انسان پرستی و خودپرستی سراسر عالم را گرفته است، خداوند را معبود خودش گرفته و او را از صمیم قلب دوست دارد و میپرستد، افرینش خود را دارای هدفی میداند و به همین جهت هیچ گاه گرفتار پوچی و یاس و ناامیدی نمیشود.(2)

2. یافتن پشتوانه نیرومند و مهربان: انسانی که خداوند را عبادت میکند، در دنیایی که سراپا سختی، ظلم و مشکلات است، پشتوانه ای را برای خودش یافته است که در مشکلات به او پناه میبرد. میداند که اگر، این نیروی قهار مشکلاتش در این دنیا حل میکند و اگر حل و برطرف نکند حتما به صلاحش بوده و با صبر منتظر اجر اخروی پاداش صبرش می ماند.

3. سلامت و ارامش روان: عبادت به انسان آرامش روحی می بخشد. همانطور که قران کریم، یاد خداوند را مایه اطمینان قلب و آرامش معرفی میکند.(3) خصوصا در دنیای امروز که انسان همه تلاشش برای رسیدن به آرامش است، چه راهی بهتر از این.

4. جلوگیری از غرور و تکبر: حضرت علی(ع) در خطبه 196 نهج البلاغه بیان میکند که نماز و زکات و روزه، بندگان مومن را از سرکشی، ظلم و تکبر باز میدارد.

5. جلوگیری از فحشا و بی بند وباری: قرآن کریم به این فایده عبادت و خصوصا نماز اشاره دارد و در این مورد میفرماید:
همانا نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد:
«ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر»(4)

با توجه به این نکات مشخص میشود که عبادت، برای خود انسان است و فایده آن به خود انسان میرسد نه به خداوند. پس دیگر این سوال که چرا کسی که بدبخت است باید عبادت کند. این سوال درست مانند این میماند که درمورد کسی که نان شب ندارد بخورد، بگوییم چرا باید لباس داشته باشد؟



این قسمت سخنان شما هم عمدتا در خصوص فواید روانشناسانه عبادت هست و ربطی به حقیقت نداره...این شرایط وقتی برقرار میشه که انسان در سلامتی و رفاه باشه و با فراغ بال بتونه در مورد خدای خودش تفکر کنه و به خاطر نعماتش که هم جسمی و هم روحی هستند شکرگذارش باشه تازه اون موقع فقط از فواید روانشناسانه عبادت بهره مند میشه چه بسا ممکنه اینها مثل یک داروی مسکن باشه فقط ! اما کسی که دچار مشکلات جسمی و روحی باشه اعتقاد به وجود خدا همیشه باعث شاکی بودن و شکاک بودن در وجود خدا میشه چون نمیتونه قبول کنه مخلوق کسی شده که ازش انتظارات زیادی داره اما خودش هیچ مشکلی نداره حتی باعث حسادت میشه میگه ای کاش من جای خدا بودم ! در مورد فحشا و بی بندو باری شما عامل ترس رو در نظر گرفتید که معمولا قانون میتونه جلوی فحشا رو بگیره نه اعتقاد و انجام ندادن فحشا از روی ترس فقط فواید اجتماعبی داره نه اخلاقی چون انسان با نیت ناپاک همواره اون عمل زشت تو اعماق وجودش هست که امیدواره با رفتن به بهشت بهش جامه عمل بده ! چه بسا عرفا و علمایی که در خلوت چه معصیت هایی که نکردن که فقط خدا داند !

صدیق;770600 نوشت:
مطلب چهارم: نکته دیگری که باید به آن توجه کرد آن است که بر اساس مباحث فلسفی و نیز آموزه های قران کریم، تمام بدبختی هایی که به انسان میرسد، از جانب خودش است.
خداوندی که بر اساس ادله عقلی، رحیم، کریم، علیم و قدیر است، هیچ گاه بد بنده اش را نمیخواهد.
سختی هایی که به انسان در این دنیا میرسد از جهت منشأ و به وجود آورنده بر 2 و به یک تعبیری 4 دسته کلی است:
دسته اول: مشکلاتی که مستقیما نتیجه خواست خداوند است و با هدف و مصلحتی به وجود آمده است.
دسته دوم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه خواست و اراده و عملکرد خود شخص است.
دسته سوم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه اراده و عملکرد دیگران(انسانهای دیگر، حیوانات) است.
دسته چهارم: مشکلاتی که مستقیما نتیجه قهری و تکوینی این دنیاست.

دسته دوم و سوم که بحث چندانی ندارد.
مشکلی که نتیجه قهری اراده و فعل خود انسان است که ربطی به خداوند ندارد و خداوند نباید پاسخگوی آن باشد. به همین جهت، هیچ عوضی نیز برای این دسته از مشکلات در جهان آخرت در نظر گرفته نمیشود. به قول معروف "خودم کردم که لعنت بر خودم باد"
مشکلی که نتیجه اراده و فعل انسانهای دیگر است نیز مستقیما ربطی به خداوند ندارد. نتیجه اراده آزاد و اختیار داشتن انسانهاست. اینکه چرا خداوند چنین اختیاری به انسانها داده تا به دیگران ظلم کنند، ربطی به این تاپیک ندارد و تحت عنوان "شرور اخلاقی" باید پیگیری شود. با این حال، خداوند به جهت لطفی که به بندگانش دارد، عوض این سختی ها را در سرای آخرت به انسان میدهد. بعلاوه اگر انسان صبر کند، پاداش صبرش را نیز در آخرت خواهد دید.
مشکلات دسته چهارم نیز تحت عنوان "شرور طبیعی" معروف است و نتیجه تراحمات و کاستی های عالم ماده است. عالم ماده بیش از این تاب و کشش ندارد و در آن منافع همگان تامین نمیشود. نتیجه قهری و تکوینی تراکم گازهای درون زمین، زلزله است و ... هرچند برخی اوقات، این شرور طبیعی نتیجه افعال اراده و "شرور اخلاقی" است. با این حال، خداوند متعال، به جهت اینکه این شخص خودش باعث این مشکل نشده است، هم عوض این مشکلش را در اخرت می بیند و هم اگر صبر کند، اجر صبرش را در می یابد.
میماند دسته اول مشکلات که مستقیما نتیجه اراده خود خداوند است و هیچ اراده و قانون طبیعی عامل آن نیست. مانند جریاناتی که در داستان حضرت خضر و موسی(علیهما السلام) روی داد.
این دسته که البته خیلی کم است و در موارد معدود صورت میگیرد، به جهت اینکه خداوند را رحیم و عالم میدانیم، قطعا دارای هدف و مصلحتی است که گاه فقط خود خداوند از آن آگاه است و خودش است که میداند به چه جهتی است. این موارد نیز قطعا عوض و پاداشی برای تحمل و صبر خواهد داشت.
به همین جهت خداوند می فرماید:
«عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏»(1)
« و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وبسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] مى‏ داند و شما نمى ‏دانيد.»



بله خیلی از مشکلات علت اونها خود انسانه اما خودتون مستحضر هستید که انسان چقدر موجود ضعیفیه و در صورتی که به وجود خدا اعتقاد داشته باشیم حداقل انتظار ما اینه که سکوت نکنه ! بزارین برای روشن شدن موضوع با مثالی منظورمو بیان کنم :
مثلا اگه شما دو بچه 1 ساله و 3 ساله داشته باشید و اگه اون نوزاد شما مریض بشه شما اونو دکتر نمیبرین ؟ یا خدای نکرده بچه 3 ساله شما به چاقو بخواد به بچه کوچک تر حمله کنه شما صبر میکنید تا به بچه ضعیف تر آسیب برسه که بچه بزرگترو بعدا مثلا بکشید یا ادب کنید ؟! که بفهمه چه کار بدی کرده ؟یا مثلا به این اکتفا میکنید که شما به همسایتون (در نقش پیامبران در ادیان) قبلا گفتید که به فرزند شما بگه اگه بخواد داداششو بکشه شما اونو تو دیگ آب جوش میندازین ؟! و همچنین به همسایتون گفتید که در هر صورتی حتی اگه بچتون مریض بشه اون باید به شما بگه چشم و به حرفاتون گوش بده تا بعدا که مثلا 60 سال دیگه ! که بزرگ شد واسش دوچرخه بخرین و زن بگیرین اما تو این مدت باید به حرف پدرش گوش بده و تازه پدرش تو مسافرته و از طریق تلفن با همسایه در ارتباطه و اون همسایه نماینده شماست. وجدان کجای این حرفا و انتظارات عاقلانه و عادلانست؟
اون قسمت هم که گفتین بعضی مشکلات از جانب خداست اما ما حکمتشو نمیدونیم این هم مشکل بزرگیه که میتونه فقط توجیه باشه برای یک ادعای بزرگ !

seresht;770644 نوشت:
- زیاد حرف زدم، این دو جمله را هم بگویم: همین خدا از بشر خواسته که ربا نخورد و مستی نکند و دزدی نکند و ... . چرا بیماری یا فقر یا سختی زندگی خودمان را گردن گذشتگان خودمان یا افراد بدکار اطراف خودمان نمی اندازیم؟ چطور وقتی آب می نوشیم و سیراب می شویم، اعتراضی نمی کنیم، اما وقتی اطرافیانمان یا خودمان یا گذشتگانمان ربا خورده اند یا دزدی کرده اند (و با این که جهل داشته اند که این کارشان در دیگرانی مثل ما اثر می گذارد، باز به خدا اعتماد نکرده و پیروی شیطان را کرده اند) به آنها اعتراض نمی کنیم که فقر یا سختی و بیماری ما تقصیر شماها بوده؟!

- چرا از خود خدا نمی خواهید که همین سؤالات شما را پاسخ دهد؟!! حتی من پیشنهاد جالب تری دارم: از امام زمان بخواهید که این سؤالات شما را پاسخ دهد! وگرنه هر چه ما ها با هم حرف بزنیم و تایپ کنیم، شاید دلمان آرام نگیرد (:

در خصوص سوال اول شما که گفتید شما آیا تلاشی برای سلامتی خودتون نکردین باید عرض کنم بله اتفاقا با وجود توان مالی ضعیف سالها دنبال دوا و درمان بودم که بالاخره بعد از 4 سال یک دکتر مسیحی بدون هیچ چشم داشت منو درمان کردن که بنده تا آخر عمر مدیون و مرید ایشون هستم...تو همین سالها بود که اعتقادمو به خدا به شدت از دست دادم و فهمیدم برای انسانیت و انسان بودن لزوما نیاز به اعتقاد به خدا نیست بلکه چیز بسیار با ارزش تری مهمه !
شما میگید در سختی ها آیا حاضرید بودن رو ازتون بگیرن من میگم بله حاضرم چون شما اون درد ها یی که من کشیدم و گریه ها و بی کسی های منو ندیدید و درک نکردید که چه روزگاری بر من گذشت حتی یکبار قصد خودکشی داشتم اما جراتشو نداشتم اما راضی بودم ناخواسته بمیرم من زمانی که در اواسط بیماری بودم نماز و همه واجبات رو ترک کرده بودم یه روز گفتم شاید تقصیر خودمه با عبادت و برگشتن به آغوش خدا خوب بشم اما باور کنید با اینکه مدت ها هم دوباره شروع به عبادت کردم هیچ لطفی از جانب پروردگار به من نشد و دوباره من از دین برگشتم...قسمت دیگر سخن شما بیشتر منو آزار میده که گفتید گناهان گذشتگان موجب عذاب من شده که اگه واقعا اینجور باشه نفرت من از خداوند بیشتر میشه چون من به گناه نکرده باید تاوان بدم پس منو گمراه تر نکنید دوست عزیز!
من از خدا بارها خواستم جواب سوالات منو بده اما در خواب و بیداری چیزی جز سکوت سنگین خدا ندیدم....در مورد امام زمان هم که با عرض معذرت باید عرض کنم ایمان و باور چندانی بهش ندارم چون نه از لحاظ تاریخی قابل اثبات هست و نه از لحاظ عقلی...متاسفانه امام زمان هم سکوت کرده و حتی جنایات ظالمانی مثل داعش رو میبینه و کاری بهشون نداره چه برسه به من حقیر ! نهایت باور من به خدا و امام زمان اینه که خدا فقط داره کینه یک عده افراد رو زمینو فقط تو خودش میریزه تا روز قیامت تا عذابشون بده و امام زمان هم احتمالا فقط نظاره گر و داره گریه میکنه...بیشتر از این تو کتم نمیره

yalda solimani;770750 نوشت:
با سلام

«امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: گروهی در عبادت، به انگیزه دستیابی به منافع اخروی و بهشت، خدا را می پرستند که این رقم عبادت، عبادت تجار و بازرگانان است که هدف، سودجوئی است. گروهی دیگر به انگیزه ترس از عذاب و جهنم، خدا را عبادت می کنند؛ این هم عبادت بردگان است. گروهی هم به انگیزه شکر و سپاس از نعمت های فراوان خداوندی، عبادت خود را انجام می دهند و این عبادت آزاد مردان است.
بر اساس فرمایش علی بن ابی طالب علیه السّلام سه هدف و انگیزه در عبادت خداوند وجود دارد. 1- رسیدن به بهشت و رضوان الاهی. 2- دوری و اجتناب از جهنم. 3- سپاس از خداوند. چون خداوند لایق پرستش است. اگر یک وعده مهمان کسی باشید، یا پزشکی، بیمار شما را از مرگ نجات دهد، تا آخر عمر خود را مدیون میزبان و پزشک، دانسته و هر وقت ایشان را ببینید؛ کرنش کرده و تشکر می نمایید. بندگان، در تمام لحظات بر سر سفره خداوند نشسته اند. هر چه دارند از خداست. وجود، سرمایه، امنیت، سلامتی، خوراک، پوشاک و غیره همه را خداوند ارزانی کرده است. آیا تشکر از چنین شخصیت کریمی، لازم و واجب نیست. کریمی که هر چه عنایت کرده، بی منّت است. پزشک از شما توقع پول دارد، میزبان بشری، معمولا انتظار جبران دارد. ولی خداوند تمام نعمت ها را به انسان داده و توقع جبران ندارد. حال عقل بشر دستور به تشکر از چنین خدایی نمی دهد؟
شما به هر انگیزه ای که تشکر کنید؛ می شود عبادت. چون بشر در تشکر از انسان ها نیازی به آموزش ندارد؛ ولی در تشکر از خدا نمی داند که چگونه تشکر کند که لایق ایشان باشد، نیاز به آموزش دارد. به همین دلیل خداوند انبیا را فرستاده تا راه هدایت بشر و نحوه پرستش خدا را به آن ها آموزش دهند. پس هدف از عبادت، برطرف کردن نیازمندی های خداوند نیست؛ چرا که او وجودی نامحدود، نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز و غنی مطلق است. پس احتیاجی به پرستش ما ندارد. در قرآن کریم آمده است: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید؛ خدا بی نیاز و درخور ستایش است «زیرا هر که خدا را سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسی کند، خدا بی نیاز و ستودنی است»


علیک سلام خواهر گرامی
احساس میکنم شما منظور منو اشتباه متوجه شدید بنده نپرسیدم به چه روشی خداوند را عبادت کنم که لایقش باشه...برعکس پرسیدم با توجه به اینکه به من که سلامتی و امنیت نداده چه دلیلی برای عبادتش پیدا کنم ؟ آیا به خاطر قدرتش ؟ این که میشه ترس...من روز اول با خدا معامله ای نکردم که بهش پایبند باشم اگه شما رو به زور به ازدواج کسی در بیارن که در زندگی نه به شما پول بده نه محبت بکنه و نه در مواقع بیماری و سختی ها تکیه گاه شما باشه آیا شما اون فرد رو لایق ادامه زندگی و تعهد به فرامینش میکنید ؟ آیا واقعا حس خوبی بهش دارید ؟ آیا انسانیت حکم میکنه خود اون فرد کاملا بی نیاز باشه اما شما بدون هیچ پناهگاه به اون نیازمند باشید و شوهرتون بهتون هیچ اهمیتی نده ؟و ازتون انتظار حرف شنوی داشته باشه که مثلا 30 سال دیگه باهاتون مهربون بشه ؟ آیا این زندگی عادلانست به نظر شما ؟ بنده فعلا هیچ انگیزه ای برای پرستش خدا ندیدم جز اینکه منو تو اون دنیا دوباره عذاب نده که اوج بی انصافیه...هیچ چشم داشتی هم به بهشت وعده داده شده ندارم که آواز دهل شنیدن از دور خوش است!

[=microsoft sans serif]

rejection;770614 نوشت:
بر اساس این دو آیه آیه مشخص می شود غذا خوردن لیاقت پرستش را از بین می برد: لم یستحق المسیح ولا امه للعبادة; فانهما کانا محتاجین لحفظ حیاتهما باکل الطعام، وان الذی یستحق العبادة غنی فی ذاته عن غیره. والمسیح بنفسه کان یعبد الله کما ان امه الصدیقة کانت تعبد الله، فلم تعبد ولدها، کما لم تعبد نفسها ولم یعبد المسیح امه. (به نقل از رسالة المسیح)

سؤال اینجاست که چرا اگر موجودی غذا بخورد، لیاقت پرستش را از دست می دهد؟

باسلام
به این جهت که:
م1. مسیح مانند سایر انسانها، نیازمند بود.( زیرا مسیح نیز مانند سایر انسانها، غذا میخورد و اگر غذا نمیخورد از بین میرفت و کسی که برای زنده ماندنش نیاز به غذا خوردن دارد، پس نیازمند است)
م2. هیچ نیازمندی واجب الوجود نیست.(چون احتیاج اولین نشانه و دلیل بر امکان و مخلوقیت است؛ به بیان دیگر، تفاوت واجب الوجود و ممکن الوجود، غنای ذاتی و نیازمندی به علت است)
پس: مسیح واجب الوجود نیست.(ر.ک: تفسیر المیزان، ج6، ص106)

[=microsoft sans serif]

بازی زندگی;770962 نوشت:
سلام حاج آقا ممنون که به پست بنده توضیحات مفصلی ارائه کردید امام در جواب این قسمت از سخنان شما که گفتید هدف از عبادت شناخت خدا بوده باید عرض کنم متاسفانه وقتی من با توجه به محکوم شدن اجباری یه زندگی و اومدن به این دنیا این معامله یک طرفه جلوم گذاشته شده تا حد توان سعی در عبادت خدا داشتم اما باعث گمراهی بیشتر من و سوء ظن به خدا شد

باسلام
شناخت که هدف نهایی نیست.
اگر کسی به خاطر یک سری موانع نتواند به کمال لایق خود برسد و این موانع مستقیما ناشی از خودش و سوء تدبیر خودش نباشد، خداوند برایش این کمبود را جبران خواهد کرد.
البته اگر با دقت پستهای قبلی را بخوانید، میبینید که خیلی از مشکلات زندگی ما ربطی به خداوند ندارد. خوب چرا باید خدا را در این میان مقصر ببینیم.

بازی زندگی;770962 نوشت:
این شبیه اینه حاکم یک کشور مردمشو به سختی بندازه و خودش راحت زندگیشو بکنه و براشون قوانین سخت بزاره و تو زندان بیفتن تا فقط بعدا مثلا 50 سال دیگه بهشون آپارتمان و پول و امکانات بده و تازه اون موقع بفهمن عجب حاکم خوبی دارن !این با عقل متاسفانه جور در نمیاد وقتی من تو این دنیا به شناخت نمیرسم دیگه تو اخرت که خودشو میبینم شناخت حضوری دازم به چه دردم میخوره ؟ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!

واقعا مقایسه زندگی 60 ساله دنیا و زندگی ابدی، با مثالی که شما زدید خیلی دور و قیاس نادرستی است.
در ضمن شما در این قیاس، خداوند را عامل و مقصر تمام مشکلات میبینید و اینکه به لطفش فرموده اگر صبر کنید اجر و پاداش و عوض مشکلاتی که حتی ازناحیه دیگران برایتان پیش امده را میدهم، را نسیه فروش می بینید.

[=microsoft sans serif]

بازی زندگی;770964 نوشت:
ین قسمت سخنان شما هم عمدتا در خصوص فواید روانشناسانه عبادت هست و ربطی به حقیقت نداره...این شرایط وقتی برقرار میشه که انسان در سلامتی و رفاه باشه و با فراغ بال بتونه در مورد خدای خودش تفکر کنه و به خاطر نعماتش که هم جسمی و هم روحی هستند شکرگذارش باشه

لطفا نظر خود را تعمیم ندهید.
این همه انسانهایی که خود من در اطرافم سراغ دارم که با وجود مشکلات زیاد جسمی همواره شکرگذار خداوند بوده اند.

بازی زندگی;770964 نوشت:
تازه اون موقع فقط از فواید روانشناسانه عبادت بهره مند میشه چه بسا ممکنه اینها مثل یک داروی مسکن باشه فقط !

خیلی چیزها ممکنه و احتمال داره ولی درصد وقوعش بسیار پائین یا صرفا یک احتمال ذهنی عقلی و بدون در نظر گرفتن محیط خارج است.

بازی زندگی;770964 نوشت:
اما کسی که دچار مشکلات جسمی و روحی باشه اعتقاد به وجود خدا همیشه باعث شاکی بودن و شکاک بودن در وجود خدا میشه چون نمیتونه قبول کنه مخلوق کسی شده که ازش انتظارات زیادی داره اما خودش هیچ مشکلی نداره حتی باعث حسادت میشه میگه ای کاش من جای خدا بودم !

ادعای بدون دلیل!!!

بازی زندگی;770964 نوشت:
در مورد فحشا و بی بندو باری شما عامل ترش رو در نظر گرفتید که معمولا قانون میتونه جلوی فحشا رو بگیره نه اعتقاد و انجام ندادن فحشا از روی ترس فقط فواید اجتماعبی داره نه اخلاقی چون انسان با نیت ناپاک همواره اون عمل زشت تو اعماق وجودش هست که امیدواره با رفتن به بهشت بهش جامه عمل بده ! چه بسا عرفا و علمایی که در خلوت چه معصیت هایی که نکردن که فقط خدا داند !

فحشا و منکر، یعنی اینکه غریزه جنسی را از طریقی که اخلاق یا شرع نمی پسندد انجام دهیم. وگرنه اینکه انسان غریزه خود را از راه درست(حالا یا دینی یا اخلاقی) ارضا کند که فحشا نامیده نمیشود.

بازی زندگی;770992 نوشت:
علیک سلام خواهر گرامی
احساس میکنم شما منظور منو اشتباه متوجه شدید بنده نپرسیدم به چه روشی خداوند را عبادت کنم که لایقش باشه...برعکس پرسیدم با توجه به اینکه به من که سلامتی و امنیت نداده چه دلیلی برای عبادتش پیدا کنم ؟ !

با سلام مجدد

در خصوص آفرینش انسان هر چند خلقت انسان به نوعی خارج از حیطه اختیار و اراده او صورت پذیرفته است و هر انسان در نتیجه نوعی جبر علٌی و معلولی یعنی در اثر توالد و تناسل والدینمان پا در عرصه این عالم می نهد ، اما در عین حال این امر بدان معنا نیست که برای هریک از ما انسان ها امکان اختیار و انتخاب خلقت ممکن بود اما خداوند آن را از ما دریغ نمود و ما را به زور و اکراه به عالم آورد .
بیایید قدری دقیق تر به این مسئله نگاه بیندازیم. اگر خوب به داستان خلقت نظر کنیم، در می یابیم که انسان دارای دو نوع زندگی و حیات است:
1. حیات حیوانی و مادی:
این نوع حیات، بین انسان و حیوان مشترک است. اموری از قبیل: اصل وجود داشتن، مكان و زمان ولادت، توانمندي هاي روحي و جسمي و ديگر ويژگي هاي شخصي مانند والدين معين و ... در این گونه امور اختیار راه ندارد؛ زیرا : اوّلاً، قبل از خلقت، کسی نیست تا به او اختیار داده شود که خلق شود یا نشود يا چگونه خلق شود. اختیار دادن در خلق شدن، مشروط به این است که کسی باشد تا از او سؤال شود: دوست داری خلق شوی یا نه!
اگر آفریده شده باشد، دیگر سؤال از خلقت اختیاری، بی فایده است؛ چون تحقق یافته است. اگر آفریده نشده، سؤال از او بی معنا است؛ چون وجود ندارد تا سؤال شود. پس این نوع انتخاب و اختیار حیات، عقلاً ممکن نبود؛ نه آن که ممکن بود و خدا آن را از ما دریغ کرد.
ثانياً، طبق قانون علیّت، هر گاه علت تامه برای وجود معلول مهیّا شود، معلول حتماً موجود خواهد شد. معلول در اصل وجود خویش، هیچ گونه نقشی ندارد. این قاعده در اصطلاح فلسفه، جبر عِلّی و معلولی نامیده می شود؛ یعنی آفرینش انسان، مانند همه حوادث و پدیده‏ها بر اساس قانون علیّت است و معلول و پدیده در به وجود آمدن خود، هیچ نقشی ندارد.
باید پذیرفت در عالم، جبرهای بسیاری وجود دارد که همه آن ها ناپسند نیستند، مانند جبر تحقق معلول پس از تحقق علت. بنابراین، اراده و اختیار داشتن انسان در اصل خلقت، غیر منطقی و غیر عقلانی است .
2. حیات انسانی و معنوی که حیات فکری و عقلانی است و از مختصات آدمی است.
به جهت این نوع از خلقت، خداوند انسان را بر سایر مخلوقات برتری داده است. این حیات، اختیاری بوده و انسان چنان آفریده شده که با اختیار خویش توانایی آن را دارد تا در مسیر تکامل قدم نهاده و به جایی رسد که جز خدا نبیند، یا آن قدر سقوط کند که مانند حیوان، بلکه بدتر شود.
دعوت اسلام نیز به سوی همین حیات اختیاری است: «يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحُْيِيكُمْ »؛
ای کسانی که ایمان آوردید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خوانند که مایه حیات تان است».
بنابراین، درست است که انسان به اختیار خود نیامده است، اما بدین معنا نخواهد بود که هیچ اختیاری در کیفیت زندگی و تعیین اهداف خود،و رفتن به بهشت و جهنم نداشته باشد.
جمادات، گیاهان، حیوانات، ملائک و انسان ها، هر کدام در مرتبه‏ای از کمال قرار دارند. اشرف مخلوقات، انسان است که تمامی کمالات در وجود او به ظهور رسیده و یا به صورت بالقوه موجود می­باشد که با سعی و اختیار خویش به آن‏ها فعلیّت می بخشد. هر یک از موجودات به فراخور مرتبه وجودی خویش، به وجود آمده‏اند و جماداتی مثل سنگ، قابلیت حیوان شدن را ندارند؛ چنان که حیوان قابلیّت انسان شدن را ندارد.

بازی زندگی;770987 نوشت:
در خصوص سوال اول شما که گفتید شما آیا تلاشی برای سلامتی خودتون نکردین باید عرض کنم بله اتفاقا با وجود توان مالی ضعیف سالها دنبال دوا و درمان بودم که بالاخره بعد از 4 سال یک دکتر مسیحی بدون هیچ چشم داشت منو درمان کردن که بنده تا آخر عمر مدیون و مرید ایشون هستم...تو همین سالها بود که اعتقادمو به خدا به شدت از دست دادم و فهمیدم برای انسانیت و انسان بودن لزوما نیاز به اعتقاد به خدا نیست بلکه چیز بسیار با ارزش تری مهمه !

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

در زندگی همه ی انسانها از بی خداترینشان تا موحدترینشان سختی و رنج وجود داشته و دارد.

اگر شما خدا را از صحنه ی زندگیتان حذف کنید سختی هایتان تمام می شوند؟

خداوند عالم را با اسباب و مسبباتش اداره می فرماید،آن پزشک مسیحی هم یکی از اسباب الهی برای معالجه ی

شما بوده است در واقع مأمور الهی برای درمان شما.این خداست که مسبب الاسباب است.

آن دسته از مشکلاتی را که خودمان مسببب آن هستیم می گذاریم کنار.آن دسته ای از مشکلات زندگی را انسانهای بی خدا

برای انسان ایجاد می کنند،اگر همه ی مردم دستورات الهی را در کمک به فقرا و رسیدگی به حال آنها و دستور اسلام را در پرداخت

خمس و زکات و صدقات،اکرام ایتام رسیدگی به همسایه ووووو رعایت می کردند شما اینقدر رنج می کشیدید؟

اگر مردم خدا پرست بودند و به احکام دین التزام داشتند با هم مهربان می شدند،منافع مادی حرف اول و آخر زندگیشان را نمی زد.

ایثار می کردند.شخص اول حکومت در صدر اسلام علی ابن ابیطالب سلام الله علیه با اینکه خلیفه ی مسلمین بودند مانند فقیرترین مردم

زندگی می کردند و می فرمودند:نمی توانم اب خنک بنوشم شاید جگری در یمن تشنه باشد!

شما روش زندگی اولیاء را مطالعه بفرمائید،خدای حقیقی را در سیرت و صورت آنها می بینید.فقر و بدبختی و رنج و زحمت حاصل خدا پرستی

نیست نتیجه ی بی خدایی است.دین برای انسانها پیام آور رحمت و شفقت بوده است.شما مهربانی را در بین اهل ایمان می یابید

و یا کسانی که فطرت الهیشان سالم مانده است و به تعبیری انسانیت دارند.

هر چه بدی است در بی دینی و بی خدایی و دوری از فطرت سلیم الهی -انسانی است.

خداوند لایق پرستش است و لایق بندگی،بندگی او انسان را بردگی حرص و طمع و خودخواهی و خودپرستی و خودبینی رها می کند.

جهان ما زشت شده است چون از خدا دور شده است.قران را بخوانید،آیات روح بخش آن را مطالعه کنید،چقدر دستور رسیدگی به ایتام

فقرا،بیوه زنان،اسرا و وووووو دارد،خب اگر خدا پرستش شود این احکام هم در زندگی هر کس پیاده شود که جهان گلستان می شود.

صدیق;771318 نوشت:
[=microsoft sans serif]

باسلام
به این جهت که:
م1. مسیح مانند سایر انسانها، نیازمند بود.( زیرا مسیح نیز مانند سایر انسانها، غذا میخورد و اگر غذا نمیخورد از بین میرفت و کسی که برای زنده ماندنش نیاز به غذا خوردن دارد، پس نیازمند است)
م2. هیچ نیازمندی واجب الوجود نیست.(چون احتیاج اولین نشانه و دلیل بر امکان و مخلوقیت است؛ به بیان دیگر، تفاوت واجب الوجود و ممکن الوجود، غنای ذاتی و نیازمندی به علت است)
پس: مسیح واجب الوجود نیست.(ر.ک: تفسیر المیزان، ج6، ص106)


با سلام.

پس بنا به فرمایش شما، ابتدا یک مقدمه داریم که مسیح واجب الوجود نیست، کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، آنگاه می توان گفت مسیح لیاقت پرستش ندارد.

اینکه کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، را چگونه ثابت می کنیم؟

rejection;772009 نوشت:
ا سلام.

پس بنا به فرمایش شما، ابتدا یک مقدمه داریم که مسیح واجب الوجود نیست، کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، آنگاه می توان گفت مسیح لیاقت پرستش ندارد.

اینکه کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، را چگونه ثابت می کنیم؟


سلام
به نظر من برای پاسخ به سوال شما در ابتدا ، باید دید پرستش یعنی چه؟ و ما چرا نیاز داریم کسی را پرستش کنیم؟
پرستش آن حالتی را می گویند که در آن، انسان یک توجهی می کند از ناحیه باطنی خودش به آن حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند، [="#FF0000"]خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند[/]
وقتی به چیزی نیازمند هستیم ، این وجود باید کامل و بی نقص باشد.
وجودی که واجب الوجود نیست یعنی کامل نیست و یعنی ناقص است. پس ایا می توان به وجودی که ناقص است اعتماد داشت ؟ او که خود نیاز مند است چطور می تواند پاسگوی نیازهای متنوع و متعدد انسان باشد؟

سلام دوباره

- عبادت دستور خداست و البته راه بسیار مهم و اساسی در شناخت خداست. خداوند روش و چگونگی عبادت خودش را طوری قرار داده که ما در طی آن، کوچکی و خواری و ذلیل بودن و کوچک بودن در برابر او را در یابیم.
شناخت اصلی خدا و شناخت خود خدا، در این دنیا میسر نیست، چرا که ما ابزاری بر آن نداریم. هم چنین، ما در آخرت به شناخت حضوری خدا نمی رسیم! اصلا راهی برای ما برای رسیدن به شناخت خدا وجود ندارد و تا او خودش، خودش را به ما نشناساند، ما هیچ ابزاری برای شناخت او نداریم. خداوند این شناخت را به ما داده. اما در زمانی که به دنیا آمدیم، خداوند جا و زمان این دادن معرفت را از یاد ما برد، ولی اثرش در ما هست. همان طور که امام صادق علیه السلام می فرماید، اگر شناساندن خدا خودش را به بندگان نبود، حتی یک بنده نیز مؤمن به خدا نمی گشت. عبادت یک معادله نیست که آن را حل کنیم، و مانند آب که روی آتش می گذاریم و بعد از مدتی گرم می شود، عبادت نیز بعد از مدتی به شناخت برساند و معادله حل شود! باید همه ی ما توجه کنیم که بنده ی خدا باشیم و حرف گوش کن باشیم و همیشه این توجه را داشته باشیم که او خدای ماست و ما بنده ی او هستیم، نه بر عکس!

- و نکته ی مهم دیگر این که ما بدون راهنمایی و روشنگری انبیاء و خلفای الهی، نمی توانیم حکمت و دلیل و جهت سختی ها و راحتی ها و مشکلات و خوشی ها را که خداوند در راه زندگی ما قرار می دهد بدانیم! این نکته ای بسیار مهم است که به «سر قدر» معروف است. ما واقعا نمی دانیم خدا چرا بیماری یا ثروت را در راه زندگی ما قرار می دهد. بله، بسیاری از سختی ها در زندگی به خاطر گناهان یا اشتباهات خود ماست. خداوند می تواند اثر کار زشت ما را از بین ببرد، یا جزای آن را به آخرت وا گذارد. شاید هم برای یک شخص ثروتمند بدکار، همین کار را کرده! اما واقعا نمی توانیم انگشت بر روی واقعه ای بگذاریم و بگوییم این واقعه در پی آن واقعه است و حکمت این بیماری یا سلامتی من، آن گناه یا آن عبادت بوده است. آقا خدا کجا باید خدایی خودش را ثابت کند پس؟! چنین جاهایی است که ما باید به بنده بودن و حقیر بودن خود معترف باشیم و خدایی او را ببینیم که واقعا نمی دانیم چرا من بیماری شدم و چرا دیگری سالم است؟ شاید دلیل سختی یا بیماری که بر ما وارد می شود گناه ما باشد، شاید هم نباشد. این ها همه می توانند سبب باشند، اما ما در جایگاهی نیستیم که تعیین مصداق کنیم. این گفتگوها در مقام تذکر هستند و امیدوارم اگر از صحبت من برداشت خوبی نداشته اید، خدا مرا ببخشد.

- بی ادبی نباشد، مثال شما در مورد پادشاه و خدا، بچه و چاقو و والدین، خدا را ناراحت می کند! دوست دارید دوست خوب و مهربان شما به خاطر قضاوت زود هنگام شما برنجد؟ خدا بسیار بسیار از دوست خوب و مهربان، خوب تر و مهربان تر است. دعای زیبای مشلول را ببینید: یا شفیق و یا رفیق، فکنی من حلق المزیق. خدا رفیق است، خدا شفیق است. خدا با بندگان خود رفاقت می کند. اما در مثال شما، شما خدا را تشبیه کرده اید و تازه به حاکم یا پادشاهی که بر زیر دستهایش سخت می گیرد و ظالم است! شک و سوء ظن به خدا دقیقا کار ابلیس است که در برابر خدا سر کشی کرد، شما این طور نباشید (: (:و باز جسارتا، خدا را مانند انسانی گرفته اید که کینه می ورزد و یا ظالم است و ... این کار خدا را می رنجاند (:

- مگر خدا شفا را فقط در دست مسلمانان قرار داده؟ مگر قرار است فقط مسلمانان یا شیعه ها به بهشت بروند؟ در همین زمان حاضر بسیارند مسیحیان یا یهودیان یا زرتشتیانی که بهشتی هستند و خوب هستند و خدا آنها را دوست دارد! خدا خیر بدهد پزشک مسیحی که شما را درمان کرد. خوب، چرا درمان شدن خود را لطف خدا نمی بینید؟ خدا نمی توانست کاری کند که درمان ایشان بر روی شما جواب ندهد و شما (خدای نکرده) از آن بیماری از دنیا بروید؟ نمی توانست خدا کاری کند که درد بیماری در شما ماندگار باشد؟ و البته شما به دنبال درمان خود بودید و خدا نیز این مسیر را برای شما به سر انجام رساند.
ما واقعا واقعا نمی دانیم دلیل بیماری شما و خودمان چه بوده و هست. من حتی یک حدس پیشنهاد می کنم که بر رویش فکر کنید: شاید حکمت بیماری شما این بوده که به خود شما ثابت شود، خدا را برای خودش عبادت نمی کنید! چون در سختی هاست که صداقت و آن چه در درون دل انسان است بروز می کند! (فقط یک حدس است، به دل نگیرید (: )
توجه داشته باشید که انسانهای زیادی بوده اند که سختی هایی بیشتر از ما کشیده اند و هم چنان بر اعتقادشان مانده اند. مگر در قرآن ندیده اید که فرعون سحره را تهدید که دست و پای شما را برعکس هم قطع می کنم اگر به موسی ایمان بیاورید! و آنها ایمان آوردند. یا نشنیده اید که حجاج ابن یوسف سقفی، هر هفته یکی ا ز شیعیان را قربانی می کرد؟! آیا کشته شدن امام حسین را نشنیده اید؟ خوب چرا خدا آنجا به آنها کمک نکرد؟! در دنیا، فقط ما و خدا که نیستیم، بسیاری موجود و انسان دیگر هم هست که چه بسیار وضعشان از ما بدتر باشد؟ به این مزاق اگر قرار باشد فکر کنیم، باید بپرسیم چرا خدا جلوی انفجار بمب اتم را نگرفت یا چرا جلوی کشته شدن حجاج در منا را نگرفت و چرا چرا چرا چرا....! اولین دلیل چنین سؤال هایی به نظرم این است که ما خدا را با خودمان مقایسه می کنیم، حداکثر یک آدم خیلی بزرگتر از خودمان!
- اگر کسی که شما او را خوب و صادق و نیکوکار می دانید به شما بگوید، 5 سال، 18 ساعت در روز کار کن و بعد تا 140 سال، رفاه کامل و بدون تغییر و بدون کم و کاست خواهی داشت، عقل من و شما چه حکمی می کند؟ آیا بی خیال چنین پیشنهادی می شویم؟ یا این که پیش خودمان حساب می کنیم که 5 سال، روزی 18 ساعت، به 140 سال رفاه کامل می ارزد!
آیا خدا معامله ای بهتر از این با ما نکرده؟ عمر کوتاهی که در دنیا هستیم، او را عبادت کنیم و تازه نه ریاضت و چله نشینی، همین نماز های پنج گانه و سالی یک ماه روزه (تازه اگر می توانیم!) بعد تا ابد بدون انتها، رفاه کامل و مهمترین پاداش، رضایت خدا، آیا واقعا راضی می شویم این پیشنهاد را رد کنیم؟ اگر وسوسه های شیطان را گوش نکنیم، واقعا رد نمی کنیم! البته همین گوش نکردن خودش کار سختی است!

zah94;772019 نوشت:
ا سلام.

پس بنا به فرمایش شما، ابتدا یک مقدمه داریم که مسیح واجب الوجود نیست، کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، آنگاه می توان گفت مسیح لیاقت پرستش ندارد.

اینکه کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، را چگونه ثابت می کنیم؟

مسیح مخلوق خداست. خصوصیات خدا و خالق، در مخلوقات نیست. اصلا چون چنین است خداست و شایسته ی پرستش است
پیشنهاد می کنم اینقدر در گرداب بحث های فلسفی نباشید، داستان خیلی آسانتر از اثبات واجب الوجود و شایستگی پرستش و ... است

تازه اگر قرار باشد اثباتی بکنیم، باید پرستش را برای واجب الوجود من جمیع الجهات اثبات کنیم. وگرنه بنا بر مزاق فلسفی، وقتی ممکن الوجود، وجود گرفت، واجب الوجود می شود!
چقدر سخت شد!
خدا آسان است (:

بازی زندگی;769949 نوشت:
سوال اینه که چرا انسان ها همیشه باید با خضوع و خشوع تو هر شرایطی خدا رو بپرستند و شکر گذارش باشن کاری با ثروتمندان و افراد سالم جامعه که هیچ مشکل جسمی و روانی واسشون پیش نمیاد ندارم!
افرادی که معلول به دنیا میان یا زشتن یا در طول عمر مثلا دچار یک بیماری عذاب آور میشن یا در کشوری جنگ زده یا قحطی زده یا بدون امکانات به دنیا میان این افراد چه دلیلی داره از خدا به خاطر زندگی سخت و عذاب آورشون تشکر کنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستیم که طبق هر شرایطی برده و فرمان بردار خدا باشیم ؟

به نام خدا
سلام
حرف شما درست
خدا انسان هایی را بیمارخلق میکند، نابنیا و یا ناشنوا و حتی کم توان ذهنی خلق میکند، گاهی برخی در فقر متولد می شوندو...
همان خدا افرادی را خلق میکند که بینا ، شنوا و در کمال سلامت جسمی ، ثروتند و در رفاه کامل و...
ولی
خدا همه ی انسان ها را ( چه سالم و چه بیمار, چه ثروتمند و چه فقیر) با [="#00FF00"]فطرت پاک انسانی[/] خلق میکند.
اما ایا می توان گفت تنها به دلیل تفاوتهای مادی , جسمی و دنیایی موجود، این به معنای ظلم در حق برخی انسان ها و بی عدالتی خداست؟
خدا هر انسانی را با استعدادهای ذاتی مختص خود او خلق کرده و از او هم به همان اندازه انتظار دارد.

خدا اگر به شخصی بینایی داده، در عوض به او مسیولیتهایی هم داده, از فرد بینا انتظار می رود شکرگذار خدا باشد و با نعمت بینایی مرتکب گناه و نافرمانی خدا نشود، و اگر مرتکب گناه شود مجازات خواهد شد
اما شخص نابینا مسیولتی هم ندارد پس مواخذه نخواهد شد.
مثلا
اگر یک معلم به دانش اموزی مساله بدهد و بگوید 2+2 چند می شود ؟ دانش اموز میگوید:4
حال به دانش اموز دیگر بگوید 10 +10 چند می شود؟ او می گوید 20
هر دو دانش اموز جواب صحیح را گفته اند. ایا عاقلانه است معلم بگوید پاسخ دانش اموز دوم بهتر است چون پاسخش 20 است؟
و یا دانش اموز اول باید به معلم اعتراض کند که اعداد در مساله ی من کمتر است؟ خوب معلم از او چه انتظاری دارد؟ ایا غیر از جواب صحیح به مساله

ما هر کدام با مساله ی خودمان روبه رو هستیم. و باید در زندگی به دنبال پاسخ صحیح مساله ی خود باشیم. پاسخ ما همان نتیجه ایست که از داده های خدا میگیریم.
نتیجه ای که من میگیرم به داده های خود من بستگی دارد و خدا هم مرا بر همین اساس نمره می دهد. مرا به خاطر چیزهایی که نداده ، مواخذه نخواهدکرد .
در نهایت پس نباید گفت او که بیمار است خدا به او ظلم کرده خیر. چرا که از او انتظار شکر سلامتی هم نیست در عوض اگر صبر کند پاداش هم میگیرد.

[=microsoft sans serif]

rejection;772009 نوشت:
پس بنا به فرمایش شما، ابتدا یک مقدمه داریم که مسیح واجب الوجود نیست، کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، آنگاه می توان گفت مسیح لیاقت پرستش ندارد.

اینکه کسی جز واجب الوجود لیاقت پرستش ندارد، را چگونه ثابت می کنیم؟


م1. ممکن الوجود در حقیقت تنها به واجب الوجود نیازمند است .
م2. بر اساس ادله توحید، واجب الوجود تمام ممکنات، یک موجود بیشتر نیست.
م3. واجب الوجود خالق و رب انسانها و ممکنات نیز هست.
م4. رب و خالق حقیقی انسانها نیز یکی بیشتر نیست.(ر.ک: نهایه الحکمه، مرحله 12)
م5.بر اساس قاعده شکر منعم، انسان همواره میخواهد از منعم خویش تشکر کند.
م6. در ادبیات دینی به این تشکر، عبادت گفته میشود که در قالب اعمال و اذکار مختلف و مشخص و غیر مشخصی ارائه شده است. عبادتی که در طول تاریخ، انسانها به صورت فطری و امری ارتکازی، نسبت به آن ملتزم بوده و با انجام کارهای مختلف آنرا نشان میداند.

بنابراین:
تنها خالق و رب انسان است که سزاوار پرستش است(که نوعی ابراز تشکر از نعمتهای اوست) و غیر از او چنین حقی را ندارد.
ارتباط بین الوهیت و سزاوار پرستش بودن در قران کریم در قالبهای مختلف بیان شده است.
در آیه 25 سوره نوح خداوند متعال بیان میکند:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحی إِلَیهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون»
« ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید»
این یعنی انسان از توحید در الوهیت، پی به توحید عبادی پی می برد.

یا در سوره حمد بعد از اینکه گفتیم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
بعدش می گوییم: «إِیاک نَعْبُدُ»
این یعنی کسی لیاقت پرستش دارد که رب جهانیان باشد و این رب کسی نیست جز الله.
یعنی انسان از الوهیت و توحید در الوهیت و وجوب وجود، به توحید ربوبی پی میبرد و از توحید ربوبی پی به توحید در عبادت و توحید عبادی میرسد.

موفق باشید.

سلام

صدیق;771320 نوشت:
واقعا مقایسه زندگی 60 ساله دنیا و زندگی ابدی، با مثالی که شما زدید خیلی دور و قیاس نادرستی است.
در ضمن شما در این قیاس، خداوند را عامل و مقصر تمام مشکلات میبینید و اینکه به لطفش فرموده اگر صبر کنید اجر و پاداش و عوض مشکلاتی که حتی ازناحیه دیگران برایتان پیش امده را میدهم، را نسیه فروش می بینید.

اتفاقا خیلی قیاس درستی هست تازه قیاس من شرایط راحت تر و واقعی تری داره تا خدای نامرئی خداباوران

صدیق;771323 نوشت:
لطفا نظر خود را تعمیم ندهید.
این همه انسانهایی که خود من در اطرافم سراغ دارم که با وجود مشکلات زیاد جسمی همواره شکرگذار خداوند بوده اند.

اون افراد مورد ذکر شما صرفا امید به زندگی رو با روشهای روانشناسانه و تلقین با هر محرکی از جمله خدا و بهشت رو تو وجودشون افزایش دادند اما متاسفانه هر امیدی نشان از حقیقت نیست.

صدیق;771323 نوشت:
ادعای بدون دلیل!!!

سخن من کاملا مشخص بود دلیلش هم در خودش وجود داره و در مورد من و بسیاری از افراد شاهد بودم که سخن من رو تصدیق کردن!

صدیق;771323 نوشت:
فحشا و منکر، یعنی اینکه غریزه جنسی را از طریقی که اخلاق یا شرع نمی پسندد انجام دهیم. وگرنه اینکه انسان غریزه خود را از راه درست(حالا یا دینی یا اخلاقی) ارضا کند که فحشا نامیده نمیشود.

چیزی که در افراد خداباور طبق تعریف شما موجب جلوگیری از فحشا و منکر میشه فقط رضایت خدا و ترس از عقوبت و عذابش هست و هیچ ارزش اخلاقی نداره و اگه یه زمانی خدا اجازه فحشا بده با نام دین مسلمانان با جان و دل میپذیرند مثل صیغه در مذهب شیعه و زمان جنگ های پیامبر که مسلمانان در ضمن تصرف شهرهای مشرکین اجازه به کنیز گرفتن و تجاوز به همسران کفار رو به خودشون میدادند !

yalda solimani;771352 نوشت:
بنابراین، درست است که انسان به اختیار خود نیامده است، اما بدین معنا نخواهد بود که هیچ اختیاری در کیفیت زندگی و تعیین اهداف خود،و رفتن به بهشت و جهنم نداشته باشد.
جمادات، گیاهان، حیوانات، ملائک و انسان ها، هر کدام در مرتبه‏ای از کمال قرار دارند. اشرف مخلوقات، انسان است که تمامی کمالات در وجود او به ظهور رسیده و یا به صورت بالقوه موجود می­باشد که با سعی و اختیار خویش به آن‏ها فعلیّت می بخشد. هر یک از موجودات به فراخور مرتبه وجودی خویش، به وجود آمده‏اند و جماداتی مثل سنگ، قابلیت حیوان شدن را ندارند؛ چنان که حیوان قابلیّت انسان شدن را ندارد.

آیا انسان در زمین حقی نداره که بعدا پیش خدا در جهان آخرت بهانه ای نداشته باشه ؟ همونطور که گفتم انسان موجود بسار ضعیفی از لحاظ جسمی و روحی هست و همه که صبر ایوب ندارن خدا با ایجاد تبعیض در کیفیت خلقت جسم انسان و تبعیض در موقعیت جغرافیایی و رفاه خانوادگی و بسیاری از فاکتورهای دیگه جمعیت بسیاری از مسلمانان رو سرخورده کرده و نسبت به خدا و دین بدبین شدند شاید این افراد به دلایل امنیتی نتونن ابراز عقیده کنن اما این عقیده تا به رفتن به جهان آخرت تو وجودشون دارن و رسیدن به کمالی که فقط در آخرت برای انسان مسیر بشه هیچ فایده ای تداره...نمیدونم اگه به کمال در دنیا هم معتقدید از نظر شما کمال این دنیایی چی میتونه باشه ؟ شاید شما هم پیرو نظرات عرفا و کراماتشون باشید مثل احضار ارواح و اجنه و طی الارض و شعبده بازی اگه این مسائل از نظر شما در این دنیا جز کمالات محسوب میشه پس بنده میگم کافران هندی و بودایی که همین کارهارو انجام میدن هم دارای کمالن اگه هم فقط بگید این یک باور قلبی و آرامش احساسی هست که اصلا ارزش صحبت کردن نداره چون با انجام مدیتیشن و خلسه هم میتوان به آرامش مغزی و قلبی و روحی رسید.

حبیبه;771360 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

در زندگی همه ی انسانها از بی خداترینشان تا موحدترینشان سختی و رنج وجود داشته و دارد.

اگر شما خدا را از صحنه ی زندگیتان حذف کنید سختی هایتان تمام می شوند؟

خداوند عالم را با اسباب و مسبباتش اداره می فرماید،آن پزشک مسیحی هم یکی از اسباب الهی برای معالجه ی

شما بوده است در واقع مأمور الهی برای درمان شما.این خداست که مسبب الاسباب است.

آن دسته از مشکلاتی را که خودمان مسببب آن هستیم می گذاریم کنار.آن دسته ای از مشکلات زندگی را انسانهای بی خدا

برای انسان ایجاد می کنند،اگر همه ی مردم دستورات الهی را در کمک به فقرا و رسیدگی به حال آنها و دستور اسلام را در پرداخت

خمس و زکات و صدقات،اکرام ایتام رسیدگی به همسایه ووووو رعایت می کردند شما اینقدر رنج می کشیدید؟

اگر مردم خدا پرست بودند و به احکام دین التزام داشتند با هم مهربان می شدند،منافع مادی حرف اول و آخر زندگیشان را نمی زد.

ایثار می کردند.شخص اول حکومت در صدر اسلام علی ابن ابیطالب سلام الله علیه با اینکه خلیفه ی مسلمین بودند مانند فقیرترین مردم

زندگی می کردند و می فرمودند:نمی توانم اب خنک بنوشم شاید جگری در یمن تشنه باشد!

شما روش زندگی اولیاء را مطالعه بفرمائید،خدای حقیقی را در سیرت و صورت آنها می بینید.فقر و بدبختی و رنج و زحمت حاصل خدا پرستی

نیست نتیجه ی بی خدایی است.دین برای انسانها پیام آور رحمت و شفقت بوده است.شما مهربانی را در بین اهل ایمان می یابید

و یا کسانی که فطرت الهیشان سالم مانده است و به تعبیری انسانیت دارند.

هر چه بدی است در بی دینی و بی خدایی و دوری از فطرت سلیم الهی -انسانی است.

خداوند لایق پرستش است و لایق بندگی،بندگی او انسان را بردگی حرص و طمع و خودخواهی و خودپرستی و خودبینی رها می کند.

جهان ما زشت شده است چون از خدا دور شده است.قران را بخوانید،آیات روح بخش آن را مطالعه کنید،چقدر دستور رسیدگی به ایتام

فقرا،بیوه زنان،اسرا و وووووو دارد،خب اگر خدا پرستش شود این احکام هم در زندگی هر کس پیاده شود که جهان گلستان می شود.


علیک سلام خواهر
سخنان شما بیشتر شبیه خطابه و شعاری بود.
بله اگه بنده خدا رو صحنه زندگیم حذف کنم اعتماد به نفسم بالا میره و دیگه منتظر کمک خدا نمیشم و از استجابت نشدنش سرخورده نمیشم..ترجیح میدم یک فرد بیخدا باشم تا کسی که با شک و ظاهر سازی خدارو باور داشته باشم...همون جور که گفتم بنده علی رغم ارادت و توسل و عبادت خداوند تاکنون هیچ امداد غیبی و ماورالطبیعی و یکباره از طرف خداوند در دوران مسلمان بودن خودم ندیدم...هر پیروزی یا شکستی تحت تاثیر عوامل طبیعی و شخصی بود...خدا میتونست در این بین خیلی کارها بکنه اما من چیزی ندیدم که نشانی از دخالت خدا بوده باشه....انسان تا زمانی که به خدا اعتقاد داره حتی قبول شدن تو امتحانات مدرسه و دانشگاه رو کار خدا میدونه چون ذهنش از خداباوری مسخ شده ! سخنان شما مبنی بر مریض شدن بنده به علت ندادن خمس و زکات مسلمین موجب آزار من میشه...ازتون خواهش میکنم با این حرفاتون به شعور بنده توهین نکنین...متاسفانه بقیه حرفاتون هم مثل نصیحت آخوندا بود... گوشم پره از این سفسطه ها و کلی گویی ها وقیاس مع الفارق های شدید !!

بازی زندگی;772353 نوشت:
سخنان شما مبنی بر مریض شدن بنده به علت ندادن خمس و زکات مسلمین موجب آزار من میشه...ازتون خواهش میکنم با این حرفاتون به شعور بنده توهین نکنین...متاسفانه بقیه حرفاتون هم مثل نصیحت آخوندا بود... گوشم پره از این سفسطه ها و کلی گویی ها وقیاس مع الفارق های شدید !!

بسمه الرئوف

با سلام

بنده عرض نکردم علت بیماری شما عدم پرداخت خمس مسلمین بوده است!

سخن من کلی است مقصود این است که اگر مسلمانان طبق دستورات قران عمل کنند

برادران و خواهران دینیشان و حتی غیر هم کیششان برای آنها مهم می شوند و مشکل

آنها را مشکل خویش می بینند و بی تفاوت از کنار آن ردّ نمی شوند.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "مردم دو دسته اند یا هم کیش تو و یا هم نوع تو"

و در هر دو صورت محبت به آنها را توصیه می فرمایند.

امیدوارم حقیقت زندگی روزی برای شما رخ بنماید.

سلام

seresht;772024 نوشت:
بی ادبی نباشد، مثال شما در مورد پادشاه و خدا، بچه و چاقو و والدین، خدا را ناراحت می کند! دوست دارید دوست خوب و مهربان شما به خاطر قضاوت زود هنگام شما برنجد؟

واسه خدا مهم نیست من ناراحت میشم ؟ خدا که خیلی نامحدوده از همه لحاظ چرا ناراحت بشه ؟ مگه پدر از حرفای بچه ناراحت میشه ؟ پدر وقتی میبینه بچش به کمک احتیاج داره و هیچ یار و یاوری نداره باید بهش کمک کنه نه اینکه ازش نا امید بشه و از خونه فرار کنه پدری که فقط اسمش پدره و از دهن دیگران شنیده چه ارزشی واسه گوش دادن به حرفاش داره ؟ مگه نمیدونه من موجود ضعیفی هستم من هیچگاه تو زندگیم خدا رو مهربان ندیدم....واسه بقیه مهربان بود اما واسه من نه

seresht;772024 نوشت:
چرا درمان شدن خود را لطف خدا نمی بینید؟ خدا نمی توانست کاری کند که درمان ایشان بر روی شما جواب ندهد و شما (خدای نکرده) از آن بیماری از دنیا بروید؟ نمی توانست خدا کاری کند که درد بیماری در شما ماندگار باشد؟ و البته شما به دنبال درمان خود بودید و خدا نیز این مسیر را برای شما به سر انجام رساند.
ما واقعا واقعا نمی دانیم دلیل بیماری شما و خودمان چه بوده و هست. من حتی یک حدس پیشنهاد می کنم که بر رویش فکر کنید: شاید حکمت بیماری شما این بوده که به خود شما ثابت شود، خدا را برای خودش عبادت نمی کنید! چون در سختی هاست که صداقت و آن چه در درون دل انسان است بروز می کند! (فقط یک حدس است، به دل نگیرید (: )

چرا باید لطف خدا ببینم؟ بنده از آشنایان پرسیدم و اونها آدرس چند دکتر رو دادن و یکیشون منجر به درمان شد...اسم این دکتر نه تو مکاشفه به من الهام شده بود و نه خوابشو دیدم و نه شخصی گمنام بی دلیل اسمشو مثلا تو تاکسی بهم گفته باشه...همه روند کار کاملا طبیعی بود چرا دوس دارین این مسئله رو ماورالطبیعی جلوه بدید ؟ من چیزی به دل نگرفتم اتفاقا من جز اون دسته آدما بودم که به خاطر بهشت و جهنم خداوند رو عبادت نمیکردم همیشه به خاطر خودش و عمل به دستوراتش عبادتش میکردم.

seresht;772024 نوشت:
توجه داشته باشید که انسانهای زیادی بوده اند که سختی هایی بیشتر از ما کشیده اند و هم چنان بر اعتقادشان مانده اند. مگر در قرآن ندیده اید که فرعون سحره را تهدید که دست و پای شما را برعکس هم قطع می کنم اگر به موسی ایمان بیاورید! و آنها ایمان آوردند. یا نشنیده اید که حجاج ابن یوسف سقفی، هر هفته یکی ا ز شیعیان را قربانی می کرد؟! آیا کشته شدن امام حسین را نشنیده اید؟ خوب چرا خدا آنجا به آنها کمک نکرد؟! در دنیا، فقط ما و خدا که نیستیم، بسیاری موجود و انسان دیگر هم هست که چه بسیار وضعشان از ما بدتر باشد؟ به این مزاق اگر قرار باشد فکر کنیم، باید بپرسیم چرا خدا جلوی انفجار بمب اتم را نگرفت یا چرا جلوی کشته شدن حجاج در منا را نگرفت و چرا چرا چرا چرا....! اولین دلیل چنین سؤال هایی به نظرم این است که ما خدا را با خودمان مقایسه می کنیم، حداکثر یک آدم خیلی بزرگتر از خودمان!

متاسفانه این مسئله هم به قول معروف قوز بالا قوزه همین که خداوند در کشته شدن امام حسین دخالتی نکرده موجب بی اعتقادی بیشتر بنده شده که در یکی از تایپیک های همین سایت در حال بحث و گفتگو با دوستان و اساتید هستیم.

seresht;772024 نوشت:
- اگر کسی که شما او را خوب و صادق و نیکوکار می دانید به شما بگوید، 5 سال، 18 ساعت در روز کار کن و بعد تا 140 سال، رفاه کامل و بدون تغییر و بدون کم و کاست خواهی داشت، عقل من و شما چه حکمی می کند؟ آیا بی خیال چنین پیشنهادی می شویم؟ یا این که پیش خودمان حساب می کنیم که 5 سال، روزی 18 ساعت، به 140 سال رفاه کامل می ارزد!
آیا خدا معامله ای بهتر از این با ما نکرده؟ عمر کوتاهی که در دنیا هستیم، او را عبادت کنیم و تازه نه ریاضت و چله نشینی، همین نماز های پنج گانه و سالی یک ماه روزه (تازه اگر می توانیم!) بعد تا ابد بدون انتها، رفاه کامل و مهمترین پاداش، رضایت خدا، آیا واقعا راضی می شویم این پیشنهاد را رد کنیم؟ اگر وسوسه های شیطان را گوش نکنیم، واقعا رد نمی کنیم! البته همین گوش نکردن خودش کار سختی است!

متاسفانه این قیاس شما بسار مع الفارق هست...باور کردن سخنان اشخاص قابل مشاهده و قرارداد بستن با اونا بسیار باورپذیر تر و عقلانی تر هست تا خدای نامرئی و غیر قابل تصور به زعم خداباوران که سوالات بساری رو بدون جواب و بدون هیچ نماینده و پیامبری در عصر حاضر که عصر انفجار اطلاعات و پیشرفت و تکنولوژی هست و باور انسان به گذشته و حقیقت جهان و مدعیان معجزه بسیار تغییر کرده

سلام

zah94;772076 نوشت:
خدا همه ی انسان ها را ( چه سالم و چه بیمار, چه ثروتمند و چه فقیر) با فطرت پاک انسانی خلق میکند.
اما ایا می توان گفت تنها به دلیل تفاوتهای مادی , جسمی و دنیایی موجود، این به معنای ظلم در حق برخی انسان ها و بی عدالتی خداست؟
خدا هر انسانی را با استعدادهای ذاتی مختص خود او خلق کرده و از او هم به همان اندازه انتظار دارد.

چرا خدا همه انسانها رو به جز فطرت پاک انسانی با فطرت پاک جسمانی هم خلق نکرده که دیگه حجت بر همه تمام بشه ؟ و در جواب سوال دوم بله ایجاد تفاوت های جسمانی و مریضی های مادرزادگی ظلم در حق کسانیست که هنوز پا به عرصه وجود نذاشتن...همونطور که خدا به اون همه عظمتش به خودش حق میده که از یک موجود ناتوان و ضعیف انتظار حالا در هر سطحی به قول شما داشته باشه بنده هم به خودم حق میدم خدا نعمات این دنیا رو هم به من میداد که حداقل شکر گذارش باشم و موقع رفتن به جهان آخرت عذری نداشته باشم

بازی زندگی;772363 نوشت:
چرا خدا همه انسانها رو به جز فطرت پاک انسانی با فطرت پاک جسمانی هم خلق نکرده که دیگه حجت بر همه تمام بشه ؟ و در جواب سوال دوم بله ایجاد تفاوت های جسمانی و مریضی های مادرزادگی ظلم در حق کسانیست که هنوز پا به عرصه وجود نذاشتن...همونطور که خدا به اون همه عظمتش به خودش حق میده که از یک موجود ناتوان و ضعیف انتظار حالا در هر سطحی به قول شما داشته باشه بنده هم به خودم حق میدم خدا نعمات این دنیا رو هم به من میداد که حداقل شکر گذارش باشم و موقع رفتن به جهان آخرت عذری نداشته باشم

[="#800080"]به نام خدا
سلام
خدا از خلقت هر موجودی هدفی داشته است. مسلما هدف از خلقت انسان تنها پاسخ گویی به نیازهای جسمی نبوده....چرا که در این صورت تفاوتی با حیوانات نخواهد داشت. برای انسان هدفهای والاتری وجود دارد.
اینکه من خود را به خواب غفلت بزنم به کسی جز خودم ضرری نخواهد رسید.
بی قراری و اعتراض هم دردی را دوا نخواهد کرد.
پس عاقلانه است که به جای تنبلی و ناامیدی و شکوه از خدا، تلاش کنم، امیدوار باشم و شکرگذار باشم.
موفق باشید. [/]

بازی زندگی;772350 نوشت:
آیا از نظر شما کمال این دنیایی چی میتونه باشه ؟.

با سلام

در این مجموعه نوشته سعی میکنم که هم ویژگیهای دنیای کامل رو از دید منطقی بررسی کنم و هم عدالت الهی رو برای این دنیایی که داریم بررسی کنم...برای راحت شدن بررسی این مساله به ذهنم رسید که به صورت ریاضی توضیحش بدم...
خوب اول احتیاج به یه تعریف داریم...دنیای کامل یعنی چه؟
دنیای کامل به این معنی هست که دنیایی باشه که در اون همه چیز به بهترین نحو ممکن هست که چگونگی این بهترین نحو ممکن احتیاج به بررسی داره...
فرض مساله: این دنیا یه خالق با کمال مطلق داره (موضوع این نوشتم اثبات وجود خالق با کمال مطلق برای این دنیا نیست...از راههای متنوع و زیادی میشه وجود این خالق با کمال مطلق رو اثبات کرد)
هدف مساله: بررسی کردن اینکه این خالق با کمال مطلق چه جور دنیای رو خلق خواهد کرد؟
مراحل بررسی: چرایی خلقت...هدف خلقت...چگونگی خلقت...ویژگیهای دنیای کامل...بررسی ویژگیهای این دنیا و مقایسه با دنیای کامل...بررسی وجود عدالت در این دنیا...عدالت الهی
خوب این مساله رو سعی می کنم که کاملا به صورت منطقی بهش نگاه کنم و حلش کنم...یه نوشته چند قسمتی در این مورد می نویسم که هم طولانی نشه هم بهتر بتونم در موردش بنویسم...
برای اینکه ببینیم این خالق مطلق چه جور دنیایی رو خلق خواهد کرد در پله اول باید بررسی کنیم که چرا خلقت وجود داره و بعد از اون بپردازیم به اینکه هدف از خلقت توسط این خالق مطلق چی هست...
ما به خاطر جایگاه مخلوقی که داریم بررسی چرایی خلقت خالق برامون کار غیر ممکنی هست...در این راه فقط میشه نظریه هایی داد...
نظریه اول اینکه خالق با کمال مطلق به علت اینکه دارای کمال مطلق هست عده ای از صفات مطلق بودنش در خلقتش نمود پیدا می کنه...یه نمونه انسانی مثال میزنم که فهمش آسون تر باشه...
فرض کنین که یه کسی باشه که نقاش به نهایت هنرمندی هست...این هنرمندی فقط وقتی می تونه نمود پیدا کنه که اون هنرمند یه تابلو خلق بکنه و از طریق تابلویی که خلق کرده صفت هنرمندیش نمود پیدا میکنه...
با یه مقیاس بی نهایت بزرگتر همین مورد رو برای خالق با کمال مطلق نسبت بدین...پاره ای از صفات مطلق بودن خداوند ایجاب میکنه که خلقتی داشته باشه تا نمودی از اون دسته از صفاتش باشه...یه بحثی هم در این مورد پیش میاد که اهمیت زیادی داره...خداوند برای خدایی وابسته به خلقتش نیست...یعنی اینطوری نیست که نیازی به خلق کردن داشته باشه و از طریق اون خلق کردن اون نیاز برطرف بشه...بلکه ذات خداوند به خودی خود وجود خلقت رو ایجاب میکنه...بنابراین خداوند نیازمند خلقت نیست بلکه خلقت نتیجه وجودی خداوندی با کمال مطلق هست...
نظریه دومی که هست در واقع نمونه آشکارتری از دلیل خلقت رو به این ترتیب میگه که کلیه کائنات و موجودات تجلی عشق خداوند هستند...چیزی که حافظ به این نحو گفته:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
این بحث مشابه همون بحث قبلیه...یعنی تجلی پرتو حسن پروردگار خود به خود این دنیا رو پدید میاره...و نمود این عشق به نحوهای مختلف در آفرینش موجودات متفاوت نمود پیدا میکنه...و نهایت این نمود در موجودات زمینی مربوط به انسان هاست...

[=microsoft sans serif]

بازی زندگی;772347 نوشت:
اون افراد مورد ذکر شما صرفا امید به زندگی رو با روشهای روانشناسانه و تلقین با هر محرکی از جمله خدا و بهشت رو تو وجودشون افزایش دادند اما متاسفانه هر امیدی نشان از حقیقت نیست.

باسلام
واقعا جالب است که هر کسی نظر مخالف ما داشت، با هر ترفند و ان قلت و قلتی از مسیر بحث خارج کنیم.
یکی امید واهی دارد و دیگری به دنبال ارضای شهواتش و آن دیگر...

بازی زندگی;772347 نوشت:
سخن من کاملا مشخص بود دلیلش هم در خودش وجود داره و در مورد من و بسیاری از افراد شاهد بودم که سخن من رو تصدیق کردن!

دلیل!!

بازی زندگی;772347 نوشت:
چیزی که در افراد خداباور طبق تعریف شما موجب جلوگیری از فحشا و منکر میشه فقط رضایت خدا و ترس از عقوبت و عذابش هست و هیچ ارزش اخلاقی نداره

بر اساس کدام مسلک و مرام اخلاقی؟
میشود تعریف خود از اخلاق را بیان کنید.
ظاهرا بین اخلاق و اخلاص اشتباهی شده.

بازی زندگی;772347 نوشت:
و اگه یه زمانی خدا اجازه فحشا بده با نام دین مسلمانان با جان و دل میپذیرند مثل صیغه در مذهب شیعه و زمان جنگ های پیامبر که مسلمانان در ضمن تصرف شهرهای مشرکین اجازه به کنیز گرفتن و تجاوز به همسران کفار رو به خودشون میدادند !

اگر مقررات دینی نباشد، فرق استفاده جنسی از همسر دائم، موقت و کنیز چیست؟
بدون اطلاع از مقررات دینی، فرق استفاده جنسی از همسر و غیر همسر(یعنی از طریق غیر مجاز) چیست؟ اصلا مجاز وغیر مجاز در آن صورت چه معنایی میتواند داشته باشد؟
چطور یک ا ستمتاع مجاز است و دیگری نیست؟(با فرض اینکه جواز را منوط به دین نکنیم)

[=microsoft sans serif]

بازی زندگی;772345 نوشت:
اتفاقا خیلی قیاس درستی هست تازه قیاس من شرایط راحت تر و واقعی تری داره تا خدای نامرئی خداباوران

شما بدون اینکه مطالب قبلی پاسخ من را بخوانید و درنهایت رد یا قبول کنید، مدام سخن خود را تکرار کنید.
لطفا برای اینکه بحث به سرانجامی برسد، بحث را منطقی ادامه دهید و نسبت به سخنان دیگران با دلیل و استدلال برخورد کنید.

باتشکر

سلام دوست خوب، بازی زندگی

بازی زندگی;772361 نوشت:
واسه خدا مهم نیست من ناراحت میشم ؟ خدا که خیلی نامحدوده از همه لحاظ چرا ناراحت بشه ؟ مگه پدر از حرفای بچه ناراحت میشه ؟ پدر وقتی میبینه بچش به کمک احتیاج داره و هیچ یار و یاوری نداره باید بهش کمک کنه نه اینکه ازش نا امید بشه و از خونه فرار کنه پدری که فقط اسمش پدره و از دهن دیگران شنیده چه ارزشی واسه گوش دادن به حرفاش داره ؟ مگه نمیدونه من موجود ضعیفی هستم من هیچگاه تو زندگیم خدا رو مهربان ندیدم....واسه بقیه مهربان بود اما واسه من نه

- چرا برای خدا مهم است که شما ناراحت باشید یا نباشید، اما خدا دو قدم جلوتر شما را نگاه نمی کند! عرض کردم که ما نمی دانیم خدا چه می کند! او خداست او را با پدر مقایسه نکنید. مشکلات ما با خدا همه از آنجا ناشی می شود که او را با مخلوقاتش مقایسه می کنیم. اصلا او خداست چون غیر آن چیزی است که ما او را تحلیل و قضاوت می کنیم!
آیا واقعا خدا بر همه مهربان است جز شما؟ آیا خدا بر دیگران سخت نمی گیرد؟ کودکان معلول آفریقایی در رنج و سختی و فقر، بیشتر هستند یا شما عزیز که جلوی کامپیوتر نشسته اید و انگشتان و چشمان شما کار می کند و غذا دارید برای خوردن و ...؟

- خداوند ما را با خیر و شر مورد امتحان قرار می دهد. حضرت علی، (که مفسر حقیقی قرآن و راسخ در علم قرآن هستند) خیر را سلامتی و ثروت و شر را بیماری و فقر معنا فرموده اند. خلاصه مواظب باشید که در امتحان خدا نبازید (:

- چرا صبر نمی کنید؟ آیا خدا آنقدر که معشوقه ای برای عاشقش ارزش دارد و او برای رسیدن به او 20 سال صبر می کند ارزش ندارد؟ خدا با صبر کنندگان است. البته صبر و اعتماد به خدا، کاری است که شما با اختیار خود انجام یا رد خواهید کرد و کسی نمی تواند شما را قانع یا مجبور کند.

- و چنین است که بقیه عمر المرء لا قیمه له یدرک بها ما قد فات و یحیی ما مات، چرا اینقدر عجله دارید؟ چرا منتظر ادامه ی زندگی تان نیستید؟

نقل قول:
..... بعضی مشکلات از جانب خداست اما ما حکمتشو نمیدونیم این هم مشکل بزرگیه که میتونه فقط توجیه باشه برای یک ادعای بزرگ ......

- ما واقعا در برابر خدا نادان و جاهل هستیم، حال شما هر چه اسمش را بگذارید. نمی شود از ضعف در جسم و علم انسان فرار کرد، چنان که خودتان به این ضعف و خواری اعتراف فرمودید (:

نقل قول:
....... هر پیروزی یا شکستی تحت تاثیر عوامل طبیعی و شخصی بود...خدا میتونست در این بین خیلی کارها بکنه اما من چیزی ندیدم که نشانی از دخالت خدا بوده باشه......

- چرا تصور می کنید که خدا کار چاق کن و نوکر ماست که هر وقت خواستیم، در وقتی که ما تعیین کرده ایم به ما پاسخ دهد؟ جایی برای خدایی و قدرت و اختیار و بزرگی او هم قائل باشید!

-

نقل قول:
.....کسی که با شک و ظاهر سازی خدارو باور داشته باشم......
اگر خدا را این طور قبول داشته باشید که در واقع خدا را قبول ندارید!! از خاطر نبرید که خدا قابل اثبات نیست! یعنی نمی شود کسی بنشیند جلوی شما و بعد از چند مقدمه، خدا را برای شما اثبات کند! (خدایی که ما را آفریده و ما را تغییر می دهد و می چرخاند و مریض می کند و شفا می دهد و سیرآب می کند و گرسنه می کند و ... را می گویم (: )

.

نقل قول:
.....کسی که دچار مشکلات جسمی و روحی باشه اعتقاد به وجود خدا همیشه باعث شاکی بودن و شکاک بودن در وجود خدا میشه.....

- ما هیچ کدام همدیگر را نمی شناسیم، قطعا گفتگوی ما در جهت کمک به هم است. بسیار مراقب شیطان باشید. شیطان دقیقا به سراغ کسانی می آید که عبادت کرده اند و مؤمن بوده اند و مسلمان و شیعه هستند و ....! او که با دزدها و مشروب خوار ها و ربا خوار ها کاری ندارد!!! او دقیقا سراغ افرادی مثل من و شما می آید که ما را به چاه بیاندازد، مانند خودش! از او به خدا پناه ببرید. او در سختی ها به سراغ ما می آید که ما را نسبت به خدا بدبین کند و ما را از خدا نا امید کند. بسیارند کسانی که مشکلات جسمی و روحی در آنها، اعتقادشان را به خدا محکم تر می کند. این «باعث شاکی بودن ...» که فرمودید صحیح نیست، بیایید شما هم با قدرت اختیار خود، جزو آن آدمها باشید.

نقل قول:
.....پس همش به علت جبر محیط و طبیعت و خودمه و از خدایی که نیست دیگه شاکی نمیشم......

- اتفاقا این جا شاکی شدن خیلی مهم تر است! طبیعت خیلی بی جا می کند که با جبر خود ما را بیمار کند! مگر طبیعت چه به ما داده و چه قدرتی دارد و چه مقامی است که بخواهد با جبرش ما را بیمار کند!!

بازی زندگی;772361 نوشت:
چرا باید لطف خدا ببینم؟ بنده از آشنایان پرسیدم و اونها آدرس چند دکتر رو دادن و یکیشون منجر به درمان شد...اسم این دکتر نه تو مکاشفه به من الهام شده بود و نه خوابشو دیدم و نه شخصی گمنام بی دلیل اسمشو مثلا تو تاکسی بهم گفته باشه...همه روند کار کاملا طبیعی بود چرا دوس دارین این مسئله رو ماورالطبیعی جلوه بدید ؟ من چیزی به دل نگرفتم اتفاقا من جز اون دسته آدما بودم که به خاطر بهشت و جهنم خداوند رو عبادت نمیکردم همیشه به خاطر خودش و عمل به دستوراتش عبادتش میکردم.

- من عرض نکردم که ماواء الطبیعی ببینید. کاملا و 100% طبیعی است. اما آیا خدا نمی توانست این روند را تغییر دهد؟ این روند کار کاملا طبیعی را؟ این طور فکر می کنید؟ آیا این که درمان شما و بقیه ی عوامل طبیعی و شخصی کار می کنند و نتیجه می دهند خارج از قدرت خدا هستند؟ چرا خدا را در جواب دادن و کار کردن این عوامل طبیعی نمی بینید و از او تشکر نمی کنید؟ آیا خدا در یک طرف است و طبیعت و خلقتش را رها کرده؟

بازی زندگی;772361 نوشت:
خدای نامرئی و غیر قابل تصور به زعم خداباوران که سوالات بساری رو بدون جواب و بدون هیچ نماینده و پیامبری در عصر حاضر که عصر انفجار اطلاعات و پیشرفت و تکنولوژی هست و باور انسان به گذشته و حقیقت جهان و مدعیان معجزه بسیار تغییر کرده

- اگر خدا مرئی بود و قابل تصور بود که خدا نبود! زاییده و خلق شده ی ذهن کوچک ما بود! توجه شما را به این نکته نیز جلب می کندم که خدا «بی نهایت» نیست! بی نهایت بودن، از خصوصیات مخلوقات و چیزهای قابل تصور ماست! خدا منزه و والاتر از چنین وصف های کوچکی است!
همین خدا ناباوران در سؤالات خیلی خیلی بیشتری بی جواب هستند. چرا دنیای اینترنت و اطلاعات و پیشرفت، شما را مقهور و خوار کرده؟ خدا به انسان ها این توانایی را داده که با تلاش خود به این توانایی ها دست بیابند، چه ربطی دارد؟ چه ربطی به توحید و اعتقاد به او دارد؟ در زمان تمام پیامبران گذشته نیز، افراد زیادی بوده اند که پیامبران را مسخره می کردند و به خدا ایمان نمی آوردند، آنها هم در عصر انفجار اطلاعات بوده اند؟ خیر!
- خدا از هر شخص و هر چیز به ما نزدیک تر است می شود او را دید، نه با چشم سر. البته به شرطی که چشم خود را نبندیم (:

بازی زندگی;772361 نوشت:
متاسفانه این مسئله هم به قول معروف قوز بالا قوزه همین که خداوند در کشته شدن امام حسین دخالتی نکرده موجب بی اعتقادی بیشتر بنده شده که در یکی از تایپیک های همین سایت در حال بحث و گفتگو با دوستان و اساتید هستیم.

- اتفاقا چون خدا در این شهادت، دست یزید و شمر را باز گذاشته، نشانه ی این است که انسان ها را مجبور نیافریده و به آنها اختیار و قدرت انتخاب داده. اگر قرار بود در هر جا، خدا وارد عمل شود و جلوی هر کار بد یا خوب انسان ها را بگیرد، دیگر اختیار معنا نداشت. و دیگر امتحان و آزمایش الهی معنا نداشت. این را نباید فراموش کنیم که اساسا آمدن ما به این دنیا، به علت آن است که دنیا محل سختی و رنج و مشقت است. دقیقا برای همین به عده ای در دنیا رفاه داده می شود! جالبی خلقت انسان و آمدن روح او در این دنیا به همین است. البته باز هم عرضم را تکرار می کنم که ما واقعا در برابر خدا و کارها و خلقت های او جاهل و نادانیم و جز دانش کمی به ما داده نشده.

و در آخر،
- من پیشنهادم را تکرار می کنم. فرض کنید که امام زمان هیچ دلیل عقلی و تاریخی ندارد. فقط این طور دعا کنید: ای امام زمانی که می گن هستی! اگر واقعا هستی به من کمک کن و من رو هدایت کن و دستم رو بگیر!

- تصادفی نیست که به ما سفارش شده در این دعا ها را بخوانیم:
- ربنا لا تزغ قلوبنا بعد از هدیتنا: خدایا بعد از این که ما را هدایت کردی، از راه بر مگردان!
- اللهم عرفنی نفسک، فان لم تعرفنی نفسک، لم اعرف نبیک. اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی: خدایا خودت را به من بشناسان، اگر تو خودت را به من نشناسانی، من پیامبرت را نمی شناسم. خدایا پیامبرت را به من بشناسان، اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجت تو را نمی شناسم، خدایا حجتت را به من بشناسان، اگر او را نشناسانی، من از دینم گمراه می شوم (ببینید، شناخت امام زمان، نیازی به تاریخ و عقل ندارد!)
- یا مقلب القلوب، ثبت قلبی علی دینک: خدایا مرا بر دینت ثابت قدم گردان! (همه ی ما در خطر هستیم، بلا استثتناء واقعا واقعا خدا ما را باید حفظ کند)

- من برای شما دعا کردم. امیدوارم خدا به شما کمک کند

سلام دوست گرامی

yalda solimani;772376 نوشت:
با یه مقیاس بی نهایت بزرگتر همین مورد رو برای خالق با کمال مطلق نسبت بدین...پاره ای از صفات مطلق بودن خداوند ایجاب میکنه که خلقتی داشته باشه تا نمودی از اون دسته از صفاتش باشه...یه بحثی هم در این مورد پیش میاد که اهمیت زیادی داره...خداوند برای خدایی وابسته به خلقتش نیست...یعنی اینطوری نیست که نیازی به خلق کردن داشته باشه و از طریق اون خلق کردن اون نیاز برطرف بشه...بلکه ذات خداوند به خودی خود وجود خلقت رو ایجاب میکنه...بنابراین خداوند نیازمند خلقت نیست بلکه خلقت نتیجه وجودی خداوندی با کمال مطلق هست...

به مقیاس بی نهایت، بالاخره قیاس است. خدا منزه است از قیاس با مخلوقاتش، به هر نحوی (:
این ایجاب می کند، به این معنی است که خدا نمی تواند جلوی خلق کردن خودش را بگیرد؟ آیا خدا ناتوان است که نیافریند؟ صفت مطلق بودن خدا یا ذات خدا او را مجبور می کند که بیافریند؟

seresht;772489 نوشت:
سلام دوست گرامی

آیا خدا ناتوان است که نیافریند؟ صفت مطلق بودن خدا یا ذات خدا او را مجبور می کند که بیافریند؟

با سلام

بايد دانست صفات خدا دوگونه است صفات ذاتي و صفات فعلي. صفات ذاتي صفاتي است كه در انتزاع آن ها ذات خداوند كافي است مثل عليم و قدير بودن. صفات فعلي صفاتي است كه انتزاع آن ها بر فرض غير متوقف است. يعني بايد چيزي غير از ذات خداوند فرض شود و بعد بين خدا و آن چيز رابطه اي باشد تا بتوان صفات فعلي را كه حاكي از اين نوع رابطه است، انتزاع كرد. صفات خالق براي خداوند جزء صفات فعلي است. وقتي به خدا صفت خالق اطلاق مي شود که چيزي ديگر به نام مخلوق فرض شود و بين خدا و آن مخلوق رابطه اي برقرار است كه به موجب آن به خدا خالق و به آن چيز، مخلوق گفته شود. بنابراين نمي توانيم بگوييم چون خدا خالق بوده، پس نمي توانسته نيافريند. چون همان طور كه گفته شد تا خدا نيافريند و بين او و موجود ديگري رابطه اي خاص برقرار نشود به خدا، خالق نمي گوييم. پس اول خلقت اتفاق مي افتد بعد به خدا صفت خالق را نسبت مي دهيم.

چون اگرچه خالق بودن را مي توان به يكي از صفات ذات برگرداند مثل اينكه بگوييم مراد از خالق، قدرت داشتن بر خلقت است. بنابراين صفت فعل را مي توان به صفت ذات برگرداند و گفت گرچه خالق بودن بعد از فعل خلقت توسط خدا و ايجاد مخلوقات، به او نسبت داده مي شود، ولي در ذات خدا بالاخره يك صفاتي بوده است كه سبب شده خلقت از او سر بزند همچون علم و قدرت خداوند.

پس علم و قدرت خدا در آفرينش موجودات دخيل بوده و به موجب اين دو صفت، خلقت صورت گرفته است. حال سؤال اين است که با توجه به علم و قدرت خدا آيا پروردگار مي توانست ما را نيافريند؟

جواب اين اشكال اين است كه وقتي مي گوييم «نمي توانسته ما را نيافريند» دو صورت دارد:

الف: يا مرادمان آن است كه در آفرينش ما مجبور بوده است. و كسي خدا را بر اين كار مجبور كرده است . اگر واقعاً اين گونه باشد، شكر كردن از او معنا ندارد. شكر از كسي بايد كرد كه با ميل و اختيار خود به ما خدمتي كند و نعمتي دهد. اما آيا واقعاً كسي خدا را بر آفرينش ما مجبور كرده است. اين كس يا خدايي است در كنار خداي تبارك و تعالي و يا مخلوقي است از آفريدگان خداي تبارك و تعالي . صورت اول با توحيد ناسازگار است و از باطل است و صورت دوم نيز بطلانش روشن و واضح است.

خداوند متعال در اين باره مي فرمايد: «بدانيد كه شما نمي توانيد خدا را ناتوان سازيد»

بلكه اين خداي يگانه است كه بر همه چيز غلبه دارد؛ اوست خداي يكتاي پيروز و قهّار. بنابراين كسي نيست كه بتواند خدا را بر چيزي مجبور كند پس اگر كاري مي كند كار خود اوست و با اختيار خود انجام داده است.

ب: يا وقتي مي گوييم «نمي توانسته نيافريند» مرادمان آن است كه به موجب ذات و صفات کماليش بايد ما را مي آفريد؟ در اين صورت شكر كردن بايد انجام گيرد و نمي توانيم بگوييم «نبايد از او تشكر كنيم» چون شكر كردن در برابر نعمت اختياري لازم است و خدا نيز نعمت خلقت و آفرينش را با اختيار خود و نه اجبار كسي به ما داده است. چون به كسي فاعل موجب و غيرمختار مي گوييم كه كارش بدون علم و اراده از او سر بزند يا اگر علم و اراده دارد كارش برخلاف ميلش صادر شود. حال آن كه خداي تعالي علم و اراده و قدرتش عين ذات او است و اين كمالات در او به نحو بي نهايت موجود است و كار او نيز موافق ذات اوست. و گرنه آن را انجام نمي داد چون كسي نيست كه او را بر كاري مجبور كند. اين شخصِ مجبور است كه كاري را برخلاف ذاتش انجام مي دهد. بنابراين خداوند كه هم نسبت به كارش علم و اراده دارد و هم كارش برطبق ذات اوست فاعل مختار است، بلكه اختيار او بالاترين اختيارها است.

اما كلمه (بايد) در اين جمله كه «بايد ما را مي آفريد» ربطي به اجبار داشتن در انجام كار ندارد. بلكه بيانگر اين است كه زمينه و علت انجام كار، فراهم است و هيچ شرط و سبب ديگري در تحقق آن لازم نيست و به قول فلاسفه حاكي از اين است كه علت تامه موجود است لذا بايد معلول نيز موجود باشد. چرا که «معلول نزد علت تامه واجب است موجود باشد». مثل اين كه علت تامه چرخيدن كليد در داخل قفل، حركت دست من باشد. پس وقتي دست من حركت مي كند بايد كليد در داخل قفل بچرخد. در مورد بحث ما وقتي خدا، علم داشته باشد كه آفرينش خير است حتماً مي آفريند، چون هم علم دارد و هم قدرت. پس چون علم و قدرت، علت تامه آفريدن است؛ لذا آفرينش نيز تحقق مي يابد. و اين وجوب صدور فعل با اختيار داشتن خدا منافاتي ندارد.بنابراين در عين اين كه خدا مختار است افعال او به نحو وجوب از او صادر مي شود، چون صفات ذاتيه او به عنوان علت تامه فراهم مي باشد در نتيجه معلول كه افعال او هستند بايد متحقق گردد و ما نيز بايد از او تشكر كنيم.

zah94;772367 نوشت:
خدا از خلقت هر موجودی هدفی داشته است. مسلما هدف از خلقت انسان تنها پاسخ گویی به نیازهای جسمی نبوده....چرا که در این صورت تفاوتی با حیوانات نخواهد داشت. برای انسان هدفهای والاتری وجود دارد.

با سلام
اگر هدف انسان متوقف به نیاز ها و خواسته ی اون نباشد، عدالت خداوند و مهربانی او چگونه برای ما ثابت میشود؟؟؟!!!

ملاali;772695 نوشت:
با سلام
اگر هدف انسان متوقف به نیاز ها و خواسته ی اون نباشد

سلام.
یعنی چه؟ منظور سوال را متوجه نشدم.

zah94;772698 نوشت:
یعنی چه؟ منظور سوال را متوجه نشدم.

یعنی اینکه برای اثبات عدالت و مهربانیت خداوند عقلا نمیشه نیازهای انسان رو در نظر نگرفت
در غیر اینصورت چیزی اثبات نمیشه بلکه تعبدا و تقلیدی یه چیزی رو قبول کردیم

اگه استعداد و نیاز رو در اثبات این امور محور قرار ندیم هیچی ثابت نمیشه ..در این صورت حتی میشه گفت که اگر ما بدون گناه هم تا ابد در عذاب باشیم باز خدا مهربان و عادل است
چرا؟
چون ربطی به نیاز ما ندارد

نتیجه اینکه نیاز و خواسته های ما عدالت را تعریف میکند نه بلعکس

بازی زندگی;769949 نوشت:
با سلام
من زیاد تو سایت جستجو کردم اما مطلبی زیاد شبیه با تایپیک خودم نیافتم به همین دلیل این تایپیکو ایجاد کردم امیدوارم کارشناسان به این شبهه من پاسخ بدن.
یه مسئله ای هست که زیاد ذهن منو درگیر کرده اون هم اینه که اگه ما فرض کنیم خدا وجود داره و دین اسلام حقه اونوقت یک سری سوالات واسه آدم پیش میاد.
سوال اینه که چرا انسان ها همیشه باید با خضوع و خشوع تو هر شرایطی خدا رو بپرستند و شکر گذارش باشن کاری با ثروتمندان و افراد سالم جامعه که هیچ مشکل جسمی و روانی واسشون پیش نمیاد ندارم!
افرادی که معلول به دنیا میان یا زشتن یا در طول عمر مثلا دچار یک بیماری عذاب آور میشن یا در کشوری جنگ زده یا قحطی زده یا بدون امکانات به دنیا میان این افراد چه دلیلی داره از خدا به خاطر زندگی سخت و عذاب آورشون تشکر کنن ؟ مگه ما انسانها با خدا روز اول عهد بستیم که طبق هر شرایطی برده و فرمان بردار خدا باشیم ؟ این معامله و درخواست یک طرفه بوده ما آدما وارد یک بازی زندگی شدیم که هیچ اختیاری روز اول نداشتیم و این زندگی به ما تحمیل شد وقتی هم چشم باز کردیم خودمونو وسط دنیایی از بیماری ها و سختی هایی دیدیم که برای خیلی از ما قابل تحمل نیست....مثلا خود بنده به مدت چند سال با یک بیماری عذاب آور درگیر بودم در بهترین سالهای جوانی باعث شد تو تحصیلم دچار مشکل بشم فرصت های زیادی رو از دست دادم الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر الکی عمرم و زندگیم تو اون شرایط حساس از دست رفت فقط به خاطر اون بیماری...من قبلا خیلی مذهبی و مومن بودم از بچگی تمام روضه های امام حسینو میرفتم بچه هیئتی بودم....اکثر روزای ماه رمضون رو روزه میگرفتم...نمازهام سروقت خونده میشد حتی قرآن رو ختم کردم..یه بارم خواب بهشتو دیدم...تعریف از خود نباشه تو فامیل خیلی رو من حساب میکردن از لحاظ دیندار بودن و.......بگذریم! اما بعد ها که با سخنان مخالفین اسلام روبرو شدم و کمی فکرم از اون چارچوب بسته و مسخ شده بندگی و بردگی بی چون و چرای خداوند آزاد شد به خودم اومدم... و فهمیدم نه بابا حق من خیلی بیشتر از اینهاست..من که روز اول خدارو ندیم و باهاش معامله ای نکردم اما اون از من انتظاراتی در حد خیلی زیادی داره...من چرا باید بازی داده بشم بیمار بشم بیکار و بی پول بشم اما همیشه شکر گذارش باشم ؟ اخه به خاطر کدوم نعمتش ؟ نه جسم سالمی به من داد نه خوانواده پولداری به من داد پدرم رو هم که تو بچگی ازم گرفت....خدا خودش اون بالا راحت نشسته از من میخواد مثل برده واسش خم و راست بشم که چی بشه ؟ خودش اگه یه مدت جای من یا بدتر از من بود میتونست تحمل کنه ؟ مگه نه اینکه حتی انسان ها خودشون واسه خودشون حقوق بشر درست کردن چرا ما پیش خدا حقوف انسانیت نداریم ؟ آیا اصولا هر موجودی که از ما بزرگتر و قویتر باشه باید احترام گذاشت و پرستید ؟ این که میشه ترس و بردگی....به هر موفقیتی هم رسیدم هرچند کم بود همش علت طبیعی و قابل توضیح داشته هیچ جا تو زندگیم علت غیر قابل کشف و غیر منتظره ماورالطبیعی ندیدم...اگه به وجود خدا اعتقاد نداشته باشم کمتر دچار عذاب روحی میشم چون فکر میکنم خدایی که نیست پس همش به علت جبر محیط و طبیعت و خودمه و از خدایی که نیست دیگه شاکی نمیشم...چون فکر میکنم اگه خدا و قدرت برتری بود بالاخره وضع زندگی و سلامتیم اینجوری نبود بهم کمک میکرد....آقا من نه رودخونه شیر و عسل میخوام نه حرمسرای بهشتی میخوام نه 100 تا حوری خوشگل که تا میلیارد ها سال باهاشون تو بهشت خوش بگذرونم...فقط یک جسم سالم و یه زندگی مرفه تو این دنیا میخوام کاریم به کار کسی ندارم...تو اون دنیا هم منو تو دیگ مواد مذاب یا آبجوش نندازه واسم کافیه من انتظار زیادی از خدا ندارم....آخه یعنی چی با خم و راست شدن نماز روزانه اونم با کلمات عربی و انجام ندادن گناهان کبیره و گریه واسه ائمه آدم بهشت جاویدانو بخره این کجاش عاقلانه و عادلانس ؟ اما بعضی که اعمال خیرخواهانه انجام مبدن و به کسی ظلم و تجاوز نکردن اما خدا رو با دلایل منطقی نمیپرستن و قوانین خدارو قبول ندارن باید تو جهنم برن؟ یه آدم باید چقد شستشوی مغزی و مسخ شده باشه که این حرفارو باور کنه ؟ مگه خدا عقده اییه که آدما رو بخاطر عبادت نکردنش عذاب بده ؟ خدا که اینقد عابد داره چه کمبودی داره که همه از ترس جهنم باید مثل برده تو هر شرایطی باید شکرگذارش باشن حتی افراد سرطانی و بدبختی که مثل آب خوردن جون میدن اونا واسه چی خدارو باید بپرستن و شکر گذار باشن؟ به امید حرمسرا تو بهشت ؟ یا نیفتادن تو دیگ مواد مذاب ؟ اون چیزی که من فهمیدم خدا پارتی بازی میکنه الان در جهان علما و روحانیونی هستن قدرت و ثروت دارن که ما اونارو مقدس تصور کردیم هم تو این دنیا تو رفاهن هم تو اخرت..اما یه عده خیلی زیادی هم تو این دنیا تو عذابن هم تو اون دنیا...ببخشید بحثم به درازا کشید حرف دلم زیاد بود.

با سلام

بنده هم قبول دارم که بدون عدالت و آبادی دنیا ، عموم مردم به مقام عبادت و پرستش خداوند نمیرسند
اما از دغدغه و سوال شما برمی آید که شاید شما جز اون عموم نباشید

بسم هو

با سلام و عرض ادب

دقیقا این سوال برا منم مطرح بود و من خودمو اینطوری قانع کردم که

انسان وقتی کسی رو زیاد دوست داره ممکنه تا سر حد عبادت دوستش داشته باشه و این باعث میشه صفات طرف به اون شخص منتقل بشه و عین کسی بشه که بهش علاقه داشت

و این عبادت وسیله ای هست برای اینکه صفات خداوند و معبودمون به ما منتقل بشه و در واقع برا خودمونه که به مرحله تکوینی و اشرف مخلوقات شدن برسیم

نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نع ولی خودم که قانع شدم:khaneh:

یه حدیثی میگه که:

ای فرزند آدم،
من بی نیازی هستم که نیازمند نمیشوم
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن
تا تو را آن چنان بی نیاز کنم که نیازمند نشوی
ای فرزند آدم،
من زنده ای هستم که نمیمیرم
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن
تا تو را زندگی ای بخشم که نمیری
ای فرزند آدم،
من به هر چیزی میگویم ((باش)) میشود
مرا در آنچه به تو امر کرده ام اطاعت کن
تا تو را چنان قرار دهم
که به هر چیز بگویی ((باش)) بشود...

سلام دوست گرامی، yalda solimani

البته جملاتی که عرض می کنم، بر سیاق و مبنای صحبت های شماست، و گرنه نظر این حقیر متفاوت است. اگر موافق باشید، در تاپیک دیگری به این بحث بپردازیم تا از موضوعی که دوست خوب، بازی زندگی مطرح کردن دور نشیم (:

yalda solimani;772671 نوشت:
بايد دانست صفات خدا دوگونه است صفات ذاتي و صفات فعلي. صفات ذاتي صفاتي است كه در انتزاع آن ها ذات خداوند كافي است مثل عليم و قدير بودن.

علیم بودن نیز، لازمه اش آن است که معلومی وجود داشته باشد. پس در انتزاع علیم و قدیر بودن نیز، ذات خداوند کافی نیست.
هم چنین، اگر قرار است انتزاع ما از صفات خدا را به او نسبت دهیم، با مبانی و مقسم های دیگر نیز می توان انتزاع های مختلف داشت. نسبت دادن این نظرات به خدا بر چه مبنایی صحیح است؟
ما مفاهیم و برداشت هایی از این صفات و کلمات داریم، آیا تجزیه و تحلیل خدا با این مفاهیم انسانی و عقلانی صحیح است؟

نقل قول:
ولي در ذات خدا بالاخره يك صفاتي بوده است كه سبب شده خلقت از او سر بزند همچون علم و قدرت خداوند.

آیا شما ذات خدا را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهید؟

نقل قول:
پس علم و قدرت خدا در آفرينش موجودات دخيل بوده و به موجب اين دو صفت، خلقت صورت گرفته است. حال سؤال اين است که با توجه به علم و قدرت خدا آيا پروردگار مي توانست ما را نيافريند؟

آیا واقعا چیز دیگری نمی تواند در خلقت خدا دخیل بوده باشد؟ یعنی این حصر که شما در علم و قدرت فرمودید، حصر عقلی است؟

نقل قول:
جواب اين اشكال اين است كه وقتي مي گوييم «نمي توانسته ما را نيافريند» دو صورت دارد:

الف: يا مرادمان آن است كه در آفرينش ما مجبور بوده است. و كسي خدا را بر اين كار مجبور كرده است . اگر واقعاً اين گونه باشد، شكر كردن از او معنا ندارد. شكر از كسي بايد كرد كه با ميل و اختيار خود به ما خدمتي كند و نعمتي دهد. اما آيا واقعاً كسي خدا را بر آفرينش ما مجبور كرده است. ........
ب: يا وقتي مي گوييم «نمي توانسته نيافريند» مرادمان آن است ........... اين شخصِ مجبور است كه كاري را برخلاف ذاتش انجام مي دهد. بنابراين خداوند كه هم نسبت به كارش علم و اراده دارد و هم كارش برطبق ذات اوست فاعل مختار است، بلكه اختيار او بالاترين اختيارها است.

در این بیان شما، «شکر کردن» فرض شده که خود محل بحث است. وقتی در مورد شکر کردن هنوز اتفاق نظر وجود ندارد، نمی توان آن را مقدمه ای در استدلال مربوط به طور خلقت خدا قرار داد. منظور این است که به راحتی می توان گفت: شکر کردن کلا لازم نیست، لذا استدلال شما در بخش الف، اشکال خواهد داشت. و خود ذات خدا طوری است که مجبور است بیافریند و نیازی به عامل مجبور کننده دیگر نیست. نظر فلسفه نیز با صحبت این حقیر همراه است؛ چرا که در فلسفه، واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جمیع الجهات است و واجب الرحمه و واجب الخلق و واجب الهمه چیز است!

نقل قول:
اما كلمه (بايد) در اين جمله كه «بايد ما را مي آفريد» ربطي به اجبار داشتن در انجام كار ندارد. بلكه بيانگر اين است كه زمينه و علت انجام كار، فراهم است و هيچ شرط و سبب ديگري در تحقق آن لازم نيست و به قول فلاسفه حاكي از اين است كه علت تامه موجود است لذا بايد معلول نيز موجود باشد.

چرا علت تامه محدود به جمع علم و قدرت است؟ شاید علل دیگری نیز در تامه کردن نیاز باشند که در نظر شما نیامده.
آیا نظام علیت را می توان در مورد خود خدا هم به کار برد؟ یعنی آیا علیت جهان شمول است؟ یا خدا در نظام علیت استثناء است؟

نقل قول:
چرا که «معلول نزد علت تامه واجب است موجود باشد». مثل اين كه علت تامه چرخيدن كليد در داخل قفل، حركت دست من باشد. پس وقتي دست من حركت مي كند بايد كليد در داخل قفل بچرخد. در مورد بحث ما وقتي خدا، علم داشته باشد كه آفرينش خير است حتماً مي آفريند، چون هم علم دارد و هم قدرت.

ما می دانیم که علم و قدرت خداوند ازلی است. بنا بر فرمایش شما، باید خود خلقت هم ازلی باشد. این طور نیست؟

نقل قول:
و اين وجوب صدور فعل با اختيار داشتن خدا منافاتي ندارد. بنابراين در عين اين كه خدا مختار است افعال او به نحو وجوب از او صادر مي شود، چون صفات ذاتيه او به عنوان علت تامه فراهم مي باشد در نتيجه معلول كه افعال او هستند بايد متحقق گردد و ما نيز بايد از او تشكر كنيم.

در مجموعه عللی که علت تامه را سامان می دهند، بنا بر فرموده ي شما، خبری از اختیار نیست و فقط علم و قدرت علت تامه هستند، بعد معلولی متحقق می گردد که اختیار در آن نقشی ندارد و علی السبیل بت و اللزوم باید تحقق یابد (چون تامه است)، بعد ما باید از آن تشکر کنیم؟ چرا؟ طبق فرموده ي شما در ابتدای صحبت، تشکر از چیزی که باید تحقق یابد معنی ندارد. هم چنین عرض کردم که علم و قدرت ازلی هستند، پس به طور ازلی، علت تامه بوده و خلقت هم ازلی است، چطور این ریسمان با اختیار منافات ندارد؟ این عین منافات با اختیار است! اصلا جایی برای صحبت از اختیار خدا نمی ماند. خدا ازلا علت تامه بوده برای خلقت و اگر علت تامه نبوده، پس نقصی داشته.

امیدوارم کلام این حقیر را بر گفتگو و مباحثه ي علمی حمل بفرمایید. واقعا قصد آزار ندارم (:

سلام دوست خوب

*شیوا*;772729 نوشت:
برای اینکه صفات خداوند و معبودمون به ما منتقل بشه

یعنی صفات خدای بی نهایت و بی انتها، منتقل شود به مای حقیر کوچک فقیر بی نوای ضعیف؟ :Gig:

seresht;772919 نوشت:
سلام دوست خوب

یعنی صفات خدای بی نهایت و بی انتها، منتقل شود به مای حقیر کوچک فقیر بی نوای ضعیف؟ :Gig:

سلام و عرض ادب

ما هیچوقت نمیتونیم خدا بشیم چون ما وجودمون از خودمون نیست پس در نتیجه همیشه نیازمندیم و خداست که وجودش از خودشه و نیازمند نیست

ولی اگه یکسری صفات خداوند به ما برسه بر اساس ظرفیت هرکس ... میتونیم کارهایی رو انجام بدیم و به رشد و تکوین برسیم و یعنی اشرف مخلوقات یعنی ما از جن ها هم برتریم

توان تجرد داریم ولی چون لیاقتمون رو ثابت نکردیم و همچنین عبودیتی درسته حسابی انجام ندادیم اعتا نمیشه اینجور چیزها

البته عبودیتی که برای مکاشفه باشه به دردی نمیخوره و خودش حجاب بین انسان و خداست

مهم اینه که به حضور برسیم یعنی هر لحظه خدارو کنارمون درک کنیم

شاعر میگه:

بی دلی در همه احوال خدا با او بود.........او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد

*شیوا*;773682 نوشت:
سلام و عرض ادب

ما هیچوقت نمیتونیم خدا بشیم

پس دیگه به چه امیدی زندگی کنیم ؟ تا آخر برده و بنده ، دستور میدن و بر خلاف میلمون باید اونکارو بکنیم و عذاب بکشیم ، این زندگی چه معنی میده ؟

مشکلی هست این وسط، شما میگین خداوند رحمان و رحیم هستش، پس چرا ما صفات جبار و متکبرش رو بیشتر میبینیم ؟ رحم کن خدایا، کمی مهربانتر، وجود نحیف من تحمل این زمختی دنیا را ندارد .

به من بیاموز;773942 نوشت:
مشکلی هست این وسط، شما میگین خداوند رحمان و رحیم هستش، پس چرا ما صفات جبار و متکبرش رو بیشتر میبینیم ؟ رحم کن خدایا، کمی مهربانتر، وجود نحیف من تحمل این زمختی دنیا را ندارد .

ببینید عزیز

اگه شما یک روز فقط یک روز تمام ارزهاتون قبول بشه اون موقع خواهید دید که شما مصلحت خودتون رو نمیدونید و هممون

ولی خدا حکمت میدونه

برای من این اتفاق افتاده که ارزوهام براورده شد و دیدم که چقدر خواسته هایم به ضررم هست اینه که الان دیگه زیاد هم رو چیز خاصی گیر نمیکنم همه چیزو بسپارید به خدا

چون خدا میدونه شما نحیفی و تحمل بعضی چیزهارو نداری به همین خاطر برات سخت نگرفته همیشه یادتون باشه که به بدبخت تر از خودتون هم نگاهی بکنید

به من بیاموز;773941 نوشت:
پس دیگه به چه امیدی زندگی کنیم ؟ تا آخر برده و بنده ، دستور میدن و بر خلاف میلمون باید اونکارو بکنیم و عذاب بکشیم ، این زندگی چه معنی میده ؟

به امید خدا زندگی کنید و از همه نا امید باشید :ok:

ایا کسی بجز خدا دعاهاتون رو براورده می کنه ؟! ایا دعاها و نجواهای شما به درگاه کسی دیگه ای میره ؟! کسی میتونه ازتون دفع بلا کنه یا بهتون خیر برسونه ؟!

اگه بنده ی واقعی باشید شما شاهی خواهید کرد و از همین بندگی لذت خواهید برد

یه شعر قشنگی هم هست که میگه : خدایااا من از ان دم که در بند توام ازادم

مشکل ما اینه که نمیتونیم از نفسمون بگذریم و به خدا اعتماد نداریم

غیر ممکنه بطور خالصانه خدارو صدا کنید و ازش سوال کنید و درخواستی داشته باشید و بهتون جواب نده

اگه خدا جواب نده انسانها بسیار بسیار برای خیر رسانی و ... عاجزند

موضوع قفل شده است