جمع بندی چگونه باید به خدا ایمان داشت؟ و چرا؟ (شرح حال خودم)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه باید به خدا ایمان داشت؟ و چرا؟ (شرح حال خودم)

با عرض سلام وخسته نباشید
فکر کنم داستان زندگی مرا خیلی ها در این سایت بدانند. می توانید به تاپیک هایی که قبلا من زده ام مراجعه کنید .
من در کودکی به علت ندانم کاری های پدر و مادر به افسردگی و عادت به فیلم های مستهجن و خودارضایی مبتلا شدم . الان 23 ساله هستم . هر کار می کنم نمی توانم این کار را ترک کنم . به هر دری می زنم شرایط ازدواج من جور نمی شود.تمام کودکی من ، نوجوانی من ، جوانی من پر است از این عمل . از این عمل بدم میاد نه به خاطر این که گناه است بلکه ذاتا بدم میاد ولی نمی توانم ترکش کنم. انگیزه ام را برای زندگی از دست داده ام. آبروم رفته. یک بار اقدام به خودکشی کردم. قرص اعصاب هم مصرف می کنم.

بعضی ها میگن :((برو ازدواج کن خوب.)) می گم:(( من هنوز دانشجو هستم و شغلی ندارم و باید برم سربازی.))می گن :((خوب برو ازدواج کن و به خدا توکل داشته باش.خدا خودش در قرآن گفته که ان یکونوا فقرا یغنهم الله من فضله. ایمان داشته باش. توکل داشته باش.)) می بینید که آدمی مثل من باید فقط ایمان داشته باشد وگرنه مشکل ازدواجش حل نمی شود. باید ایمان داشته باشد تا بتواند به پدر دختره بگوید من هیچی ندارم .دخترت رو بده تا 2 ماه دیگه خدا می رسونه. اما چرا من باید ایمان داشته باشم؟ چرا باید به قرآن ایمان داشته باشم؟ نمی خوام کفر بگویم. دارم درد دلم رو می گم.
آدمی که از ابتدای کودکی اش مثل تفاله ای پرت شده بیرون چگونه می تونه به آیات قرآن ایمان داشته باشه؟ چگونه می تونه ایمان داشته باشه به این آیه ((الیس الله بکاف عبده))؟ خوب هیچ وقت خدا برای این آدم کفایت نکرده . چگونه می تونه به مهربانی خدایی که بالای سرش است اعتقاد داشته باشه وقتی ندیده. چگونه می تونه ایمان داشته باشه به خدایی که گرسنگی او را فقط می بیندوهیچ کاری نمی کنه. خدا برای این آدم مهربانی نکرده که این آدم تصویری از مهربانی خدا داشته باشه. از کجاباید این ایمانه بیاد؟ منشا ایمان به خدا چیست؟مومنین از کجا ایمان می آورند؟ یکی به من بگه از کجا باید ایمان بیاورم؟ یکی به من بگه از کجا باید به این آیات قرآن ایمان بیاورم در حالی که در زندگی همش خلافشون رو می بینم.

می گن خوب عوض کن دیدگاهتو. خوب نمی تونم. نمی تونم دیدگاهم رو عوض کنم. من نمی تونم اتقان صنع این عالم رو با این همه کثافت که در این عالم است ببینم. من نمی تونم بپذیرم خدایی که از مادر مهربانتر است و نابودی بنده را می بیند هیچ برای او نمی کند. من نمی تونم قبول کنم که یک جوان 28 ساله به علت خودارضایی گریه می کند ولی کسی کمکش نمی کند. خوب کی صبر خدا تموم می شود؟ کی ؟ کی ؟ کی؟ کی؟ کی؟
من نمی توانم خدایی را که با خودارضایی بندگانش را امتحان می کند قبول کنم. نمی تونم. یکی بیاد بگه چگونه می توان به این خدا ایمان داشت؟ بلکه ما هم ایمان آوردیم و مشکلاتمان حل شد.
مگه خدا نگفته :((ادعونی استجب لکم)) . چرا هرچه دعا می کنیم اثر نمی کند؟ خوب از کجا می شه به این آیه ایمان داشت؟ علما هم هرچه بهشون می گی از این آیه پاست می دهند به اون روایت یا اون آیه و از اون آیه به جای دیگه. اما این ها قابل قبول نیست. چگونه می توانم به خدایی که به زجه های من جواب نمی ده ایمان داشته باشم؟
اصلا چرا باید به قرآن ایمان داشته باشیم؟ یکی بیاد جواب این سوال من رو بده. اصلا چرا ما باید به قرآن اعتقاد داشته باشیم؟ شما بر چه اساسی به قرآن اعتقاد دارید؟ برچه اساسی به خدا اعتقاد دارید؟خوب بگید تا من هم ایمان پیدا کنم و اون وقت وقتی رفتم خواستگاری بگم من دانشجوام و هیچ کاری ندارم و دربه در دنبال کارم حالا شما به استناد به این آیه به من زن بدید. الان نسخه ای که شما برای ازدواج می پیچید همینه دیگه. من نمی توانم از یک طرف رحمن و رحیم خدا رو بپذیرم و از طرف دیگر نگاه کنم به زندگی ام و به فنا رفتن آن را ببینم در حالی که تنها نسخه ای که خدا برای نوجوان 13 ساله 14 ساله 17 ساله دارد این است که تحمل کن. خسته شدم از این که هی گفتند امتحانه. اگه به گند کشیدن زندگی من امتحان هم باشه این امتحان بس است دیگه. بسه بابا. اما می بینیم که برای خدا بس نیست. او تا به گند کشیدن ذات ما رو نبیند ول نمی کند. حالا شما بگید برای آدمی مثل من با این تجربه چگونه ایمان به خدا معنی دارد؟
اصلا وقتی جوان 28 ساله به خاطرخودارضایی گریه می کند معلوم است او همه کار کرده ولی نتونسته ازدواج کنه. شما می گید نه تقصیر خودش بوده.خوب می بایسته بره دنبال کار. یک بار بیایید بگویید اون کسی که قرار بود کافی این آدم باشه ولش کرده . پرتش کرده توی این دنیا خودش هم رفته ولش کرده. بگذارید سوال مهمتری درباره خودم بپرسم. من در به اعتیاد کشیده شدن در این عمل هیچ دخالتی نداشتم. خدا اون روز که اون فیلم رو می دیدم می بایست یک اتفاقی برای من پیش بیاره که من اون فیلم رو نگاه نکنم که به این کثافت کشیده نشم.اون روز این کار رو نکرد بعد چگونه من باید توقع داشته باشم که وقتی رفتم خواستگاری و ازدواج کردم خدا رزق من رو می رسونه.حالا می گیم با قید تلاش. آیا می شود خدا یک زمان خواب باشد و زمانی دیگر بیدار باشد؟؟؟؟؟؟؟ آیا چون این آیه در این مورد به خصوص آمده من باید این تناقض را منتفی بدونم و بگویم نه اون جا که آیه ای نبوده ،آیه ای نبوده که بگوید ما از خودارضایی و به کثافت کشیده شدن نوجوانان معصوم جلوگیری می کنیم. بنابراین دلیلی ندارد که این دو را با هم قیاس کنیم. اما آیا آیات دیگری مبنی بر حمایت خدا از کودکان و نوجوانان نداریم؟ آیا آیه ای نداریم که درآن بگوید خدا بندگانش را دوست دارد؟آیا آیه ای نداریم که بگوید خدا انسان را ول نکرده است؟ آیا آیه ای نداریم که از آن استفاده شود که خدا دلش برای بندگانش می سوزد؟ آیا آیه ی ((ادعونی استجب لکم )) نیست در قرآن؟
چگونه چگونه چگونه چگونه به این آیات اعتقاد داشته باشیم؟چگونه باید به خدا ایمان داشت؟چگونه قبول کنیم صاحب داریم؟ آیا ما صاحب داریم؟ آیا ما کسی را داریم که کفایتمان را بکند؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

سلام و درود بر شما دوست عزیز

همینکه شما از این عمل زشت منزجر و در صدد رفع آن هستید، خیلی ارزش داره... حضرت محمد (ص) می فرماید : هرکس از کار خوب و نیکویش خوشحال و از کار گناهی که کرده ناراحت شود آن کس مومن است. (خصال الصدوق جلد 1 صفحه 87 )

اما نکته مهم اینه که خداوند متعال به انسان اختیار و اراده داده و از اون خواسته با امکاناتی که به او داده شده بهترین انتخابها رو انجام بده. البته عدالت الهی در مورد شرایط متفاوت زمانی و مکانی انسان نیز متفاوت خواهد بود. به همین دلیل خداوند می فرماید: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها(بقره/ 286)؛خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايى‏اش تكليف نمى‏ كند. و همچنین: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها(طلاق/ 7)؛ خدا هيچ كس را جز به مقدار آنچه (توانايى) داده تكليف نمى‏ كند.

با پذیرش اختیار انسان در انجام کارها، جبر الهی نیز منتفی خواهد بود. بنابراین انتظار اینکه هنگام گناه، دستی غیبی ما را نگه دارد و نگذارد گناه کنیم، انتظار بی جایی است، چرا که این کار ناقض اختیار و اراده انسان است. ارزش اینست که انسان با وجود قدرت و اختیار بر کار های زشت، راه درست را انتخاب کند. وگرنه اگر مجبور به انجام کار خوب باشد که هنر نیست.

همانطور که اشاره کردید، عوامل محیطی برای انجام گناه برای شما فراهم بوده، اما با این وجود شما اختیار ترک نیز داشتید. گاهی اوقات نفس انسان فرافکنی کرده و برای توجیه گناه، دنبال مقصر میگردد! امیدوارم شما دچار این حالت نشده باشید... به همین دلیل اولین قدم ترک گناه احساس گناه و مقصر بودن گناهکار است! و این پشیمانی او را به سمت راه حق هدایت خواهد کرد.

یک قانون کلی در عالم وجود دارد که هرگاه شما به چیزی نزدیک بشید، از ضد آن دور خواهید شد. این قانون در معنویات هم صادق است، بطوری که هرقدر شما به خوبی ها و حضرت حق نزدیک تر بشید، از شیطان و کارهای شیطانی هم دور خواهید شد. و البته عکس این مطلب هم صادق است. بنابراین تا میتوانید خود را به کارهای خیر مانند نماز خواندن، کمک به دیگران و ... وادار کنید. در این کار خسته نشید و ادامه بدید. در نهایت حتی اگر نتوانستید این اعتیاد را ترک کنید بلافاصله استغفار کنید و زیاد صلوات بفرستید...

ادامه دارد...

سلام و درود مجدد

انتخاب اول;769793 نوشت:
چگونه می تونه ایمان داشته باشه به این آیه ((الیس الله بکاف عبده))؟ خوب هیچ وقت خدا برای این آدم کفایت نکرده

آیا خداوند متعال واقعا در هیچ جا شما رو کفایت نکرده؟
مگر همین خدا نبود که به شما سلامت جسمی و روحی عنایت کرد؟
آیا خدا فقط شما رو کفایت نکرده یا در مورد دیگران هم همینطوره؟ و آیا بر فرض اینکه یک نفر رو کفایت نکرد این آیه از اعتبار ساقط خواهد شد؟
ثانیا مفاد آیه شریفه اینست که اگر شخص ایمان به خدا داشته و بندگی او را به جا آورد خدا او را کفایت میکند. در حديث مى‏ خوانيم:
«من أصبح و همومه هم واحد كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» كسى كه همه‏ تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواسته‏ هاى دنيا و آخرتش را برآورده مى‏ كند.(بحار الأنوار / ج‏89 / ص : 172)

هزار دشمنم ار مى‏ كنند قصد هلاك گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باك!

انتخاب اول;769793 نوشت:
منشا ایمان به خدا چیست؟مومنین از کجا ایمان می آورند؟

ایمان به خدا در مراتب اولیه با استدلال های عقلی و تعقل بدست میاد. بعد از این مرحله با انجام اعمال عبادی و انس بیشتر عبد با پروردگار این ایمان تحکیم میشود و در برخی موارد به یقین بسیار بالایی میرسد. مانند عبارت حضرت امیر(ع) که فرمود:لو كشف الغطا ما ازددت‏ يقينا؛ اگر تمام پرده ها کنار رود، ذره ای بر ایمان و یقین من اضافه نمیشود.(غرر الحكم و درر الكلم، ص : 566)

انتخاب اول;769793 نوشت:
من نمی تونم اتقان صنع این عالم رو با این همه کثافت که در این عالم است ببینم.

بحث چرایی وجود شرور در عالم هستی، بحث مفصلی است که تاپیک مجزایی رو میطلبه...
اصولا این دنیا محل امتحانه و امتحان هم الزاماتی داره، یکیش اینه که امتحان ممکنه سخت باشه و انسان رو دچار برخی مشکلات و ناملایمات هم بکنه.

http://www.askdin.com/thread4033.html
http://www.askdin.com/thread40768.html
http://www.pasokhgoo.ir/node/56058

انتخاب اول;769793 نوشت:
((ادعونی استجب لکم)) . چرا هرچه دعا می کنیم اثر نمی کند؟

اولا دعا مانند نمک طعامه! یعنی عمده، تلاش انسان است و دعا به عنوان یک کمک کار است و بس!
ثانیا استجابت دعا شرایطی دارد که باید رعایت شود...

انتخاب اول;769793 نوشت:
شما بر چه اساسی به قرآن اعتقاد دارید؟ برچه اساسی به خدا اعتقاد دارید؟

دوست عزیز اعتقاد به خدا و قران باید از طریق دلایل عقلی بدست بیاد و به همین دلیل با احساسات و ... نقد و نقض نمیشه...

خیلی ها تو همین سایت اومدن اعلام کردن با اینکه معتاد به خود ارضایی بودن (به هر دلیلی) موفق به ترک شدن پس یقینا شما هم میتونید اقدام به ترک کنید و انشاالله موفق هم خواهید شد.

با سلام
ضمن تشکر و کسب اجازه از کارشناس بحث، جناب استاد عامل
اگر دوستان خوبی دارید از وجود آنها کمک بگیرید، و خصوصا اگر در شهرتون شخص عالمی هست از وجودشان کمک بگیرید، تصمیم به تغییر داشته باشید ولو اینکه هر روز یک وجب حرکت کنید. باید تصمیم به حرکت و تغییر را داشته باشید.
مهم حرکت است، اگر مختصری راه افتادید ان شاء الله امید جبران هست و می توانید آینده خودتان را بسازید.
ضمنا حضور در جاهای معنوی و التزام به نماز حتما جز برنامه تون باشد.
همچنین ملازم با یک مشاور متخصص و عاقل و مومن و متعهد برای شما الزامی است.

پرسش:
آیا خداوند انسان را کفایت می کند؟ اگر کفایت می کند، پس چرا در موقعیت گناه جلوی انسان را نمی گیرد؟ و آیا می توان با وجود امتحانات و مشکلات به خدا ایمان داشت؟

پاسخ:
معنا و مفاد آیه شریفه: «الیس الله بکاف عبده»(1) این است که اگر شخص ایمان به خدا داشته و بندگی او را به جا آورد خدا او را کفایت می کند. در حديث مى‏ خوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة»؛ كسى كه همه‏ تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواسته‏ هاى دنيا و آخرتش را برآورده مى‏ كند.(2)هزار دشمنم ار مى‏ كنند قصد هلاك
گرم تو دوستى از دشمنان ندارم باك!


با پذیرش اختیار انسان در انجام کارها، جبر الهی نیز منتفی خواهد بود. بنابراین انتظار اینکه هنگام گناه، دستی غیبی ما را نگه دارد و نگذارد گناه کنیم، انتظار بی جایی است، چرا که این کار ناقض اختیار و اراده انسان است. ارزش این است که انسان با وجود قدرت و اختیار بر کار های زشت، راه درست را انتخاب کند. وگرنه اگر مجبور به انجام کار خوب باشد که هنر نیست.

البته خداوند متعال به انسان اختیار و اراده داده و از او خواسته با امکاناتی که به او داده شده بهترین انتخاب ها را انجام بدهد. و البته عدالت الهی در مورد شرایط متفاوت زمانی و مکانی انسان نیز متفاوت خواهد بود. به همین دلیل خداوند می فرماید: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها(3)؛خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايى‏ اش تكليف نمى‏ كند. و همچنین: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها(4)؛ خدا هيچ كس را جز به مقدار آنچه (توانايى) داده تكليف نمى‏ كند.

ایمان به خدا در مراتب اولیه با استدلال های عقلی و تعقل بدست می آید. بعد از این مرحله با انجام اعمال عبادی و انس بیشتر عبد با پروردگار این ایمان تحکیم می شود و در برخی موارد به یقین بسیار بالایی می رسد. مانند عبارت حضرت امیر (علیه السلام) که فرمود: «لو كشف الغطا ما ازددت‏ يقينا»؛ اگر تمام پرده ها کنار رود، ذره ای بر ایمان و یقین من اضافه نمی شود.(5)

______
(1) زمر/ 36.
(2) بحار الأنوار / ج‏89 / ص : 172.
(3) بقره/ 286.
(4) طلاق/ 7.
(5) غرر الحكم و درر الكلم، ص : 566.

موضوع قفل شده است