خاطرات مذهبی

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خاطرات مذهبی

[=tahoma]سلام وعرض ادب:
بنده قصد دارم خاطراتی که در اماکن مقدسه مانند، بیت الله الحرام، عتبات، مشهد وسایر اماکن مقدسه برایم پیش آمده است. ودانستنش خالی از لطف نیست. خدمت دوستان عرضه کنم. واگر دوستان هم چنین خاطراتی داشتند بیان کنند.

همراهی مردم با امامشان:
در بقیع وروبری قبر مظلوم ائمه بقیع در سال89 مشغول زیارت بودیم. ومزدوران وهابی دائما می گفتند. اینها شرک است وغیره، یکی از آنها در بیان اینکه شیعیان در مورد ائمه غلو می کنند به این فقره زیارت جامعه کبیره استناد کرد:
إِيَابُ‏ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم‏، باز گشت مردم بسوی شماست. وحسابشان با شما اهل بیت(ع) است.
(ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص612، دفتر انتشاراتاسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.)
[=Calibri][="B Lotus - S\@eed Heid\@ri"]واین خلاف صریح آیه قرآن است. که می فرماید:
[/]
[/]
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ‏ (غاشیه/25و26)[=Calibri][=Calibri][=Calibri]، [="B Lotus - S\@eed Heid\@ri"]در حقيقت، بازگشت آنان به سوى ماست.آنگاه حساب [خواستن از] آنان بهعهده ماست[/][="2 Arabic Style"].[/][/][/]
[/]
زیارت جامعه کبیره از معتبرترین زیارات ماست. ونمی شود ردش کرد. وسخن وهابی هم به ظاهر درست بود. لذا بنده به لطف الهی همین آیه شریفه به ذهنم خطور کرد که:
[/]

[=tahoma]إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ‏ ، يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّأُناسٍ بِإِمامِهِم(اسراء/71)[="B Lotus - S\@eed Heid\@ri"]‏[/]،[="B Lotus - S\@eed Heid\@ri"][ياد كن‏] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‏خوانيم.
یعن یمردم در قیامت همراه با امام خود محشور خواهند شد. وامور آنها با امامشان می باشد. لذا متن زیارت جامعه کبیره با آیه قرآن قابل جمع است. ومنافاتی ندارند.
فبهت الّذي کفر، وهابی جوابی نداشت.
[/]
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
برادر واقعا تایپیک جالبی باز کردید خیلی ممنون که باعث شدید بالاخره ما هم این خاطراتمان را بجای جمع کردن در کنج دلمان در یک جایی بازگو کنیم . البته خاطره زیاد است اما امروز میخواهم یکی از بهترین هایش را برایتان نقل کنم .
چند ماه پیش شبی خیلی دلم گرفته بود و از برخورد های نامناسب برخی از اقوام و دوستان که خیلی هایشان هم غیر دینی است و از برخی سرکوفت ها و تمسخرها و توهین های کسانی که نه دین دارند و نه خدا میشناسند خیلی ناراحت بودم چاره را در آن دیدم که با تضرع و زاری از خداوند بخواهم حداقل برای یک بار هم که شده در خواب چشمم به جمال قائم آل محمد(عج) روشن شود . در این زمینه خیلی گریه و زاری و دعا کردم اما آن شب گذشت و خبری نشد . روز بعد قصد انجام گناهی را در ذهن داشتم اما قبل از انجامش از آن منصرف شدم . شب که خوابیدم در عالم رویا دیدم شخصی به من میگوید (( بگویم ؟ بگویم میخواستی چه کنی ؟)) و به این طریق به من فهماندند که دیدار محبوب ایمانی قوی و عزمی راسخ میخواهد و عاشق امام زمان باید در جمیع رفتار و احوالاتش حتی در فکرش مراقبت کند چنان که آیت الله بهجت میفرمایند (( خداوند حتی به افکار ما هم آگاه است )) پس درست است که فکر و نیت بد داشتن بدون انجام عمل منکر گناه نیست اما در نظر اولیاء الهی زشت و ناپسند و برای لقای محبوب یک مانع اساسی محسوب میشود.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
تابستان امسال بود که یک شب خواب دیدم رفتم مشهد و در حرم امام رضا ایستاده و مشغول زیارت و مناجاتم . از خواب که بلند شدم خوابم یادم بود و با مادرم هم درمیان گذاشتم اما زیاد جدی اش نگرفتم چند روز گذشت که یکدفعه از اداره ی امور رفاه کارکنان محل کار پدرم بهش تلفن کردند و گفتند اسمتان برای مشهد در آمده آماده باشید فردا باید حرکت کنید که جمعه هتل باشید . ماهم توی این گیر و دار تو فکر این بودیم که توی این ایام زواری که تمام بلیط های مشهد از چند روز قبل از حرکت رزرو میشه چطوری بلیط قطار گیر بیاریم اما خدا خواست و بلیط هم گیرمون اومد . بعد از این قضیه به مادرم گفتم (( دیدی خوابم درست بود و امام رضا ما رو طلبیده بود )) خلاصه اینطوری بود که قسمتمون شد رفتیم مشهد و جاتون خالی کلی زیارت کردیم.

توفیق الهی وخواست شخص:
انسان باید خودش بخواهد تا خدا هم زیارت را قسمتش کند.
بنده در سال 88-89 خیلی به ذهنم زده بود برم زیارت بیت الله الحرام، ولی توان مالی نداشتم از یک طرف واز طرف دیگر ثبت نام نکرده بودم که نوبتم شده باشد.
سهمیه حوزه هم ثبت نام کردم اسمم در نیامد. تا اینکه پامک آمد سهمیه حوزه بیشتر شده، واسم شما هم درآمده است. واینطور شد که زیارت خانه خدا که واقعا لذت بخش ومعنوی بود. قسمت ما هم شد.
پس دوستان اگر ما بخواهیم خدا هم درست می کند.

سلام...
من سال اول دانشگام تصمیم گرفتم برم راهیان شانس ما اون سال تعداد ثبت نامی ها خیلی زیاد بود جوری که 5تا اتوبوس داشتن و شاید 3,4برابر ظرفیت متقاضی!
خلاصه قرار شد قرعه کشی کنن! قرعه کشی شدو اسمم درنیومد دوستم بایکی دیگه از طریق یه آشنا رفت و ثبت نام کرد
من مونده بودم چیکارکنم دوستم گفت مسئول بسیج آقای فلانیه برو باهاش حرف بزن بعد بگو آشنای فلانی م شاید کاری کرد و تونستی بیای! من یه هفته ازاین و اون سراغ این آقارو میگرفتم که کجاست و بالاخره روزی که میخواستم ببینم...
رفتم جلو گفتم ببخشید ... هنوز حرف از دهنم درنیومده بود
یهو گفت فامیلی شما چیه؟؟؟ گفتم گفت اسم کوچیکتون؟؟؟ چپ چپ نگاش کردمو گفتم گفت همین الان یه نفر انصراف داد ما قرعه کشی کردیم و اسم شما دراومد!!!

من حتی هنوز نگفته بودم چیکار دارم باهاش ایشونم منو اصلا نمیشناخت! فهمیدم شهدام باید بطلبن!
خدارو شکر بعد اون تقریبا هرسال توفیق نصیبم شد برم ...



سلام من سال 91 خیلی هوای کربلا کرده بودم بدجور دلم میخواست برم اما همش میگفتم اخه چطوری ممکنه بریم کربلا منکه تنها نمیتونم برم با خانواده هم که هزینش جور در نمیاد همگی بریم تا اینکه همون سال عرفه گفتم یا امام حسین من نمیدونم چطوری ممکنه اما ازت کربلا میخوام هر جوری ممکنه خودت جورش کن

چند ماه بعدش که شد اسفند ماه داییم گفت میخواد مادر بزگم رو ببره کربلا وثبت نام کردند فروردین برن عید که شد بعد از تعطیلات داداشم زنگ زد گفت بلیط هوابیما رزرو کردم هفته ی دیگه حرکت میکنیم همتون آماده بشید هاج و واج مونده بودم اصلا فکرشم نمیکردم به این زودی برم کربلا اونم اینظوری زنگ بزنن بگن هفته دیگه کربلایی...نه تنها خاطره مذهبی که بهترین خاطره زندگیم هست

ملیتا:
جاتون خالی، قبل ماه مبارک همین امسال، دو هفته ای برای یک دوره آموزشی رفتیم لبنان، اولین جایی که رفتیم ملیتا بود. بالای قله کوه، نزدیک فلسطین اشغالی، محل عشاق، جایی که سید عباس برای رزمنده در سنگرش دعا می خواند. وصحبت می کرد.
منطقه ای زیبا با پوشش درختی، جایی که عطر شهداء دارد، شهدای برای دفاع وصیانت از شیعیان ابوذری.
حزب الله در اینجا نمایشگاهی از غنیمت های بجا مانده جنگ 33 روزه برپا داشته وانصافا نمایشگاه قشنگی است.

بشکه های سوخت:
یک نکته قابل توجه این بود که راوی که خود دکترای کامپیوتر داشت ودر بخش فرهنگی حزب الله کار می کرد. در توضیح قسمتی که گودالی بود وتانک وبشکه داشت. ودر تصاویر لینک خواهدی دید. می گفت:
این بشکه ها حامل سوخت ونفت بود که اسرائیل با هواپیما در این منطقه می ریخت تا بافت درختی از بین برود. اما بعد از انداختن این بشکه ها باران شروع می شد. ودر کمترین زمان آتش خاموش می گشت. وبافت درختی هنوز هم باقی است.
در این منطقه رزمنده های حزب الله تونل هایی برای بردن مهمات ونیرو درست کرده اند. که در تصاویر لینک زیر می توانید ببینید. وبازدید بزرگان کشورهای اسلامی از این منطقه.

https://www.google.com/search?hl=fa&site=imghp&tbm=isch&source=hp&biw=1093&bih=521&q=%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%A7&oq=%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%A7&gs_l=img.3...2955.3781.0.4733.0.0.0.0.0.0.0.0..0.0....0...1ac.1.64.img..0.0.0.Eetz2UiTB_Q

معجزه امام زاده (جبلکه اجاقی):
روستای ما در نزدیک شهرستان ورزقان ومعدن سونگون، استان آذربایجان شرقی واقع شده است.
نزدیک این روستا امام زاده ای است بنام جبلکه اجاقی یا جبلکی دایممق(اسم روستای کناره امامزاده، که بنده بچه که بودم روزهای عاشورا دسته عزاداری نوعا می رفت آنجا.
ایام بچگی در مسیر این امامزاده که در منطقه ای کوهستانی واقع شده است. چاچوب ماشینی ته دره مانده بود وزنگ زده بود. من خودم زیاد دیده بودم.

ماجرا از این قراراست، که مادر وپدر بنده که خود آنزمان شاهد صحنه بودند واهالی قدیم روستا نقل می کنند. دهه پنجاه شمسی تعدادی از اهالی روستاهای این امامزاده که یکی شان هم از روستای ماست. برای خوشگذرانی وتفریح اطراف این امامزاده که چمن وسرسبز بوده، همراه با ابزار خوشگذرانی از دف وآلات موسیقی وشراب حاضر می شوند.
اینها پنج الی شش نفر بودند. کسی که اهل روستی ما بوده برای بردن برخی وسایل لازم به روستا بر می گردد ولی نمی تواند ماشین را با خود بیاورد لذا بالای یک دره مشین را رها می کند. وپیاده می یاد.
مادرم نقل م یکرد. یک موقع دیدم چیزی شبیه یک ستون بزرگ مثل اینکع ا زآسمان به زمین چسبده است. وباد شدیدی شروع به وزیدن کرد.(گردباد)
بعد از اتمام ماجرا در اثر شدت باد ماشین به ته دره پرت شده بود. وکسانی که در حال شراب خوری وبزن وبرقص بودند. همه به درک واصل شده بودند.
چهره های آنها کاملا سیاه شده بود.
روستای ما آلچه قشلاق در بخش بکر آباد ورزقان واقع شده است.

سفر به قم:
اولین بارکه راهی زیارت ق شدم. در سال 1378 وسال دوم طلبگی بود. شهریه ما وپولی که داشتم فقط در حد تهیه بلیط بود. ولی چون دوستان قصد داشتند، مشرف شوند. بنده هم تا به آنروز بخاطر ضعف مالی خانواده توفیق زیارت هیچ مکان زیارتی را هم نداشتم. هر طور شد. راهی شدم. وبا هر زحمتی بود. با حداقل مبلغ این زیارت را به پایان رسانیدم. ئتوفیق زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها را برای بار اول ودیدار از مدرسه فیضیه که بعدها از سال 82 تا بحال ساکن آن شدیم را پیدا کردیم.
وقتی اشتیاق باشد. پول کم وعوامل دیگر نمی تواند مانع باشد.
رزمنده های ما در جبهه هم همینطور بودند که هیچ مانعی نمی توانست مانع آنها باشد.

اهمیت زیارت امام رضا علیه السلام:
مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری فرزند موسس حوزه علمیه قم وپدر خانم مرحوم شهید مصطفی خمینی، خیلی علاقه به زیارت امام رضا علیه السلام داشت. واز هر فرصتی برای زیارت حضرت استفاده می کرد. که در یک مورد می فرماید: این بار 99 است که به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شوم. وایشان کتابی دارند به اسم سر دلبران که در آن برخی از کرامات وشرح حال خود وپدر بزرگوارشان را بیان فرموده اند.
بعد از وفات یکی از دوستداران ایشان دیده بود که در عالم برزخ خیلی حال خوش دارد. وپرسیده بود این حال ووضعیت خوب شما رد اینجا بخاطر چیست؟
جواب داده بودند، بخاطر زیارتهای امام رضا علیه السلام است.
با توجه به اینکه آن مرحوم سالها استاد بزرگانی همچون برخی از مراجع فعلی بوده ودر عین حال خود مجسمه تقوا بود. که این تعبیر یکی از اساتید ما بود.

زیارت اهل بیت علیهم السلام از نزدیک خیلی ارزشمند است. مخصوصا امام رضا علیه السلام که در کشور ما واقع شده است. وهر چه برکت ونعمت داریم در سایه وجود آن بزرگوا رمی باشد. ولی متاسفانه برخی رسوم غلط وتکلف آمیز مانع می شود خیلی از علاقمندان توفیق زیارت آنحضرت را براحتی یا زیاد بدست بیاورند. واز جمله آنها مساله تهیه سوغات است که هزینه اش چند برابر هزینه کل زیارت آنحضرت می باشد.
بنده در اینجا برخی از احادیث مروط به ارزش وثواب زیارت آنحضرت را محضر عزیزان تقدیم می دارم. باشد که زغبت بیشتری برای زیارت آنحضرت ایجاد شود. واز ثوان آن ما هم بی نصیب نمانیم.
1- قَالَ الرِّضَا ع‏ مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ.[1]
هر كس مرا با دورى راه زيارت كند و ازراه دور بزيارت من آيد در روز قيامت در سه موقف بيارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتيهاى آن حال نجات دهم:
اوّل- در آن هنگام كه نامه‏هاى اعمال پخش مى‏شود از جانب راست و از جانب چپ (كه‏ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً هر كس كه نامه عملش بدست راستش داده شود با نرمى و سهولت بحساب او رسند؛ وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ: يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ‏- إلى- هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ‏ (و امّا آنكه كتابش را بدست چپش دهند خواهد گفت كه اى كاش نامه‏اش را بدو نمى‏دادند، و بحسابش نمى‏رسيدند).
دوم- در آن هنگام كه از صراط ميگذرد.
سوم- در آن وقت كه بپاى ميزان عمل ميرسد و عمل او را بررسى كرده مى‏سنجند.
2- عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ سَيُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَا يَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: بزودى پاره‏اى از تن من بسرزمين خراسان مدفون ميگردد، هيچ مؤمنى بزيارت او نرود جز آنكه خداوند عزّ و جلّ بهشت را براى او واجب و آتش دوزخ را بر وى حرام كرده است.
3- هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع يَقُولُ‏ إِنَّ بَيْنَ جَبَلَيْ طُوسَ قَبْضَةً قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ مَنْ دَخَلَهَا كَانَ آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ النَّارِ.
داود بن قاسم جعفرى روايت كرده كه گفت: از امام جواد عليه السّلام شنيدم ميفرمود:
براستى كه در ميان دو كوه شهر طوس، مشتى خاك بهشت است، هر كس در آن دشت وارد شود، روز رستاخيز در امان خدا خواهد بود.

4- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع قَالَ: ضَمِنْتُ‏ لِمَنْ زَارَ أَبِي ع بِطُوسَ عَارِفاً بِحَقِّهِ الْجَنَّةَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.
امام جواد عليه السّلام فرمود: من براى آن كس كه مزار پدرم عليه السّلام را در طوس زيارت كند در صورتى كه عارف بحقّ او باشد ضامن بهشت ميباشم از جانب خداوند متعال.
5- عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ فَقِيلَ لَهُ وَ مَنْ يَقْتُلُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ ثُمَّ يَدْفِنُنِي فِي دَارٍ مُضَيَّقَةٍ وَ بِلَادِ غُرْبَةٍ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ صِدِّيقٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ مُجَاهِدٍ وَ حُشِرَ فِي زُمْرَتِنَا وَ جُعِلَ فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي الْجَنَّةِ رَفِيقَنَا.
ابو صلت هروىّ روايت كرد كه گفت: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم ميفرمود:
بخدا قسم هيچ يك از ما ائمّه نيست مگر آنكه بقتل ميرسد و شهيد ميگردد، از او سؤال شد: چه كسى (شخص) شما را بقتل ميرساند اى فرزند رسول خدا؟
فرمود: بدترين خلق خدا در زمان من مرا با خورانيدن زهر ميكشد، سپس مرا در خانه‏اى تنگ در شهرى غريب دفن ميكند، آگاهى ميدهم كه هر كس مرا در غريبيم زيارت كند، خداوند متعال اجر يك صد هزار شهيد، و يك صد هزارصدّيق، و يك صد هزار حاجّ و معتمر (كسى كه بحجّ و عمره رفته) و يك صد هزار مجاهد و مبارز در راه حقّ در نامه عمل او بنويسد، و او را در زمره ما محشور فرمايد، و در بهشت او را رفيق ما در درجات بلند قرار دهد.
همه این احادیث در باب 66 عیون أخبار الرضا که در مورد فضیلت زیارت آن حضرت می باشد بیان شده است.



[/HR][1] . صدوق، عیون أخبارالرضا، ج‏2 ؛ ص255، تهران، نشر جهان، 1378ق، چ اول.


قبرستان ابوطالب:
در سال 89 که توفیق زیارت خانه خدا را داشتیم. روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با اینکه توفیق حضور در مدینه را نداشتیم تا از نزدیک به حضرت عرض اردات داشته باشیم. اما در عوض توفیق الهی نصیب شد تا قبر مادر بزرگوارشان حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را زیارت کنیم.
قبر آنحضرت در قبرستانی به اسم قبرستان ابوطالب واقع شده است که در مکه قرار دارد وقبر بزرگانی چون: عبدالمطب ودیگر اجداد رسول خدا(ص)، ابوطالب مومن آل قریش، حضرت خدیجه و... در این قبرستان قرار دارد.
جاتون خالی یکی از دوستان نیز آنجا روزه حضرت زهرا(س) خواند به کوری چشم وهابی ها.
البته مثل دیگر اماکن وهابی ها قبه ها وضریح هایی که بر روی این قبرها بوده را از بین بردند.

[h=2]قبرستان مَعْلاه‏ (ابوطالب)[/h]۱. كليات
گورستان تاريخى مكه، به نام ‏هاى مختلف؛ چون «ابوطالب»، «قريش»، «حَجون»، «بنى‏ هاشم» و «جَنة المُعَلّى‏» يا «جنّة المَعْلاة» مشهور است. به گفته فاكهى، در مكه شعبى نيست كه دقيقاً روبه ‏روى كعبه قرار گرفته باشد، جز همين شعب. مردم شهر در دوران جاهلى و ظهور اسلام مردگان خود را در «درّه ابى دُبّ» كه بخشى از حَجون است، دفن مى‏ كردند، بعد از آن، منطقه گورستان وسيع‏تر شد.
اين قبرستان به دليل درآغوش گرفتن بسيارى از چهره‏ هاى برجسته و ممتاز از اجداد و اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و علما و تابعين، پس از قبرستان بقيع، قبرستانى مورد توجه و اعتناى مسلمانان بوده و از زيارتگاه‏هاى عمومى زائرانِ خانه خدا به شمار مى‏ آيد. شايد علّت آن كه اين قبرستان تاكنون باقى مانده، قداستى است كه مردم مكه براى قبور قديمى آن قائلند.
قبرستان حجون تا قبل از سلطه وهابى‏‌ها مورد توجه خاصّ مكّيان و زائران بيت‏ الله الحرام بوده، و مردم براى زيارت قبور به آنجا مى‏ آمدند. محمد حسين هيكل در اين زمينه مى‏ نويسد: «قبور قبرستان معلاة، هم اينك صاف و با زمين برابر است ليكن قبل از سلطه وهابى‏‌ها بر حجاز اينچنين نبوده است. بر بالاى قبور آثارى وجود دارد كه بر روى آن با خط كوفى، و يا خط ثلث زيبا، آيات قرآن و در برخى موارد اسامى صاحبان قبور نوشته شده است. وى كه به همراه دوستش شيخ عبدالحميد به زيارت اين قبرستان رفته در ادامه مى ‏نويسد: نگهبان قبرستان ما را كمى دورتر از قبرها نگهداشت و با اشاره دست، صاحبان آنها را معرفى مى‏ كرد و مى‏گفت: اين قبر عبدالله بن زبير است، اين قبر اسماء دختر ابابكر است…
در طرف كوه و شمال قبرستان ديوار بلندى وجود داشت كه به دليل بلندى آن، قبور مشخص نبود، حميدى به من گفت: وهابى‏‌ها اين ديوار را كشيده‏ اند تا قبر مادر مؤمنان خديجه عليهاسلام‏ و قبور بنى‏ هاشم و اجداد رسول خداصلى الله عليه و آله از ديدگان مخفى بماند و حاجيان و زائران براى تبرك جويى به آنها نزديك نشوند.
نگهبان قبرستان گفت: روى قبر خديجه عليها سلام‏ گنبدى بلند و زيبا بود كه طبق عقيده مورّخان در سال ۹۵۰ هجرى و در دوره حكومت داوودپاشا بوسيله «محمد بن سلميان چركسى» رئيس دفتر وى بناگرديد و پس از سلطه وهابيان و ورود آنان به شهر مكّه به دست آنان ويران شد. قبور عبدالمطلب، عبدمناف اجداد رسول خداصلى الله عليه و آله و نيز ابوطالب عموى آن حضرت نيز گنبدهايى داشته كه همه را تخريب كرده ‏اند.
«پاشا» هنگام ورود به مكه در قبرستان معلاة، قبّه‏ هاى قبور حضرت خديجه عليهاالسلام عبدمناف، عبدالمطّلب، هاشم، و ابى‏ طالب را ديده و تصاوير آن را در پايان كتاب خود به چاپ رسانده است.
منطقه حجون علاوه بر اهميتى كه بخاطر مدفون شدگان در اين گورستان دارد، از قداست خاصى نيز نزد مسلمانان- خصوصاً اهل سنت- برخوردار است؛ زيرا پيامبرصلى الله عليه و آله هنگام مراجعت از مدينه و ورود به مكّه، از همين منطقه وارد شهر شده و در همان مكان سكونت داشتند.
محمد بن جبير بن مطعم از پدربزرگش نقل مى ‏كند كه: «پيامبرصلى الله عليه و آله در فتح مكّه در حجون داخل خيمه‏اى زندگى مى‏ كرد و براى هر نماز به مسجد مى‏ آمد».
ازرقى نيز مى ‏نويسد: «پيامبرصلى الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه، در سفر به مكه به خانه‏ هاى مكه پاى نگذاشت و هرگاه طواف ايشان تمام مى‏ شد به منطقه بالاى مكّه- در حجون- مى‏رفت و در خيمه ‏هايى كه براى آن حضرت سرپا كرده بودند اقامت داشت و از همان جا به مسجدالحرام مى ‏آمد و برمى‏ گشت».IMAGE(<a href="http://hajj.ir/_Shared/_Sites/Site" rel="nofollow">http://hajj.ir/_Shared/_Sites/Site</a>(10)/amaken/DASImage3634.jpg)
۲. موقعيت
اين قبرستان در شمال شرقى مسجدالحرام و در دو راهى خيابان مسجد الحرام- الحَجُون بر دامنه كوه حجون قرار دارد. گرداگرد اين قبرستان ديوارى كشيده ‏اند كه تا دامنه كوه امتداد مى‏ يابد. قبرستان از دو ناحيه مجزا تشكيل شده است. قبور آبا و اجداد پيامبر صلى الله عليه و آله و بنى ‏هاشم در شمال قبرستان و در درّه و دامنه كوه واقع است. سمت جنوبى اين قبور به وسيله ديوار و نرده‏هاى آهنى از بقيه قبرستان جدا شده است. قبور اجداد پيامبرخدا صلى الله عليه و آله تا قبل از حكومت آل سعود، همه داراى گنبد و بارگاه بوده كه سفرنامه ‏نويسان و سيّاحان به آن اشاره كرده‏ اند. قبرستان امروزه تا آن سوى شارع حجون نيز امتداد يافته است و مردگان در آن دفن مى‏ شوند.
۳. فضيلت
• از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه درباره اين مقبره فرمودند: نِعْمَ الشّعب و نِعم المَقبرة: نيكو شعب و نيكو قبرستانى است.
• از عبداللَّه بن مسعود نقل شده كه گفت: پيامبر صلى الله عليه و آله زمانى وارد اين مقبره شد كه قبرى‏ از مسلمانان در آن نبود و در اينجا بود كه فرمود: از اين مكان و از حرم خداوندى هفتاد هزار نفر بدون حساب به بهشت مى ‏روند و هر يك هفتاد نفر را شفاعت مى‏ كنند. اين در حالى است كه صورت‏هاى آنان؛ چه از اولين و چه از آخرين، همانند ماه شب بدر مى ‏درخشد. كسانى كه در مكه و حرم وفات يابند، روز قيامت ايمن برانگيخته خواهند شد. عبدالله ‏بن مسعود افزود: «همراه پيامبر صلى الله عليه و آله به اين قبرستان آمديم. آن حضرت فرمودند: به زيارت قبور برويد و براى اموات خود استغفار كرده، نماز بخوانيد كه ديدار قبور، شما را به فكر مرگ خواهد انداخت.»
• براى زيارت قبور اين قبرستان و هر يك از آبا و اجداد پيامبر صلى الله عليه و آله دعاهاى خاصى ذكر شده است.
• ازرقي مي‌گويد هيچ درّه ‏اى را در مكه نمى‏ شناسيم كه كاملًا روبروى بخشى از كعبه باشد و در آن انحرافى نباشد، مگر همين دره‏اى كه گورستان است كه بطور مستقيم روياروى و برابر كعبه است.
• برخى از اهل سنّت زيارت اين قبرستان را بدان جهت كه تعدادى از صحابه و تابعين و بزرگان از علما و شايستگان را در خود جاى داده، مستحب دانسته ‏اند.
۴. در تاريخ
ازرقى گفته است كه مردم مكه، مردگان خويش را در چپ و راست وادى ابراهيم دفن مى‏ كردند و اين در جاهليت و صدر اسلام بود. اما اشاره پيامبر صلي الله عليه و آله به شعب و اين كه مقبره خوبى است، سبب شد تا به تدريج محل دفن مردگان مكه در بخش چپ وادى منحصر شود. در قرون اخير، كه گفته مى ‏شود قبر حضرت خديجه عليهاالسلام در آن است و البته‏ منقول است كه آن حضرت در حجون دفن شده است به عنوان برترين شعب‏هاى آن قبرستان شناخته مى‏ شده است. اين نكته نيز افزودنى است كه قبر هيچ يك از صحابه، از زن و مرد، در آنجا به طور معين و مشخص شناخته شده نبوده است.
اين مكان را در قرون اخير به نام «مقبره بنى‏ هاشم» نيز مى ‏شناسند. سنگى كه در مدخل ورودى قبرستان نصب شده نشان مى ‏دهد كه قبرستان ياد شده در سال ۱۳۸۳ ق تجديد بنا شده است. در حال حاضر، با كندن كوه حجون تلاش مى‏ شود تا محدوده قبرستان در آن سمت نيز گسترش يابد.
در گذشته ورود به قبرستان ممنوع بود، اما در حال حاضر امكان ورود به قبرستان تا پشت پنجره‏ هاى قسمت مربوط به بخش كهن قبرستان، براى مردان وجود دارد.
۵. مدفونين در اين قبرستان
در اين قبرستان كه در جاهليت و اسلام، مردگان مكه، به ويژه مردگان از ساكنان وادى ابراهيم در آن دفن مى ‏شدند، شمارى از بزرگان مدفون هستند كه در ادامه به تعدادي از ايشان اشاره مي‌كنيم
۵. ۱. قُصَىّ بن كِلاب (جدّ اعلاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله)
وى فرزند كلاب بن مُرَّه است. مادرش فاطمه دختر سعد بن سيل بود. قصىّ چهار پسر به نام‏هاى عبد مناف، عبد الدّار، عبدالعزّى و عبد قصىّ و دو دختر داشت كه همه در اين قبرستان مدفون ‏اند. لقب او ابوالمغيره و مُجَمَّعْ بود.
قصىّ هنگام نوجوانى همراه حاجيان قُضاعه به مكه برگشت. در اين زمان، كليد دارى كعبه با قبيله خزاعه بود كه پس از جرهميان بر مكه غالب بودند. قصى دست آنان را پس از جنگى، از اجازه حج كوتاه كرد و امور كعبه و مكه را در دست گرفت. وى نخستين كسى است كه قبيله قريش را از ميان طوايف پراكنده گرد آورد و آنان را به عزّت و سربلندى رسانيد و ضيافت حاجيان را واجب ساخت و مناصب كعبه را بنيان نهاد و آنان را ميان فرزندان خود تقسيم كرد. قصىّ نخستين كسى بود كه در اين قبرستان به خاك سپرده شد و پس از او، قبايل مردگان خود را كنار وى دفن كردند.
۵. ۲. عبدمناف
۵. ۳. عبدالمطّلب،
وى فرزند هاشم بن عبد مناف بن قُصىِّ بن كِلاب است. مادرش «سَلْمى‏» دختر عمرو بن زيد بود.
كنيه عبدالمطّلب «ابو الحارث» و نامش «شيبة الحمد» بود. او پس از مرگ عمويش مطّلب همه كاره قريش شد و چاه زمزم را مجدداً حفر و مردم را به يگانگى خداوند و پرستش او و ترك بت‏ها دعوت كرد. سنت‏هاى پسنديده و نيكى را در دوران جاهلى به ‏جاى گذاشت كه بسيارى از آن‏ها در دوران اسلام نيز پا بر جا ماند. در زمان او بود كه ابرهه با سپاه فيل به مكه روى آورد. گويند وى نخستين كسى بود كه در غار حِرا به اعتكاف مى‏ پرداخت و در تمام ماه مستمندان را اطعام مى‏ كرد.
او از افراد بسيار با شخصيت شهر مكه بود كه ميان عرب‏ها نفوذى فراوان داشت. عبدالمطّلب دو سال سرپرستى‏ رسول‏ خدا صلي الله عليه و آله را عهده ‏دار بود. برخى از اعمال او كه به احتمال قريب به يقين، برگرفته از سنّت ابراهيمى و از مكتب حُنَفا بود، همچون سنّتى در ميان عرب‏ها پيروى مى‏ گرديد و حتى اسلام نيز شمارى از آنها را تأييد كرد مانند هفت شوط بودن طواف يا ميزان ديه كه برابر با ۱۰۰ شتر است. عبدالمطّلب را بايد يكى از احياگران آيين ابراهيمى دانست. مدفن وى در نزديكى قبر ابوطالب است. قبر عبدالله بن زبير نيز در كنار او، در زير يك گنبد قرار داشته است.
۵. ۴. ابوطالب،
چهره شاخص ديگر، ابوطالب فرزند عبدالمطّلب و عموى پيامبر صلي الله عليه و آله است. وى پدر گرامى امام على عليه السلام، طالب، عقيل، جعفر، امّ هانى و جُمانه است. او در پرده تقيّه توانست حمايتى قابل ستايش از رسول خدا صلي الله عليه و آله در برابر فشار مشركان از خود نشان دهد. او در برابر تهديدهاى قريش، حاضر نشد رسول خدا صلي الله عليه و آله را به آنان تسليم كند و حمايت آشكار خود را از آن حضرت در همه مراحل اعلام كرد. داستان تبعيد بنى‏ هاشم و خاندان ابوطالب در «شعب ابى‏ طالب» در منابع تاريخى ثبت و ضبط است. ايمان ابوطالب به اسلام يقينى است و تاكنون رساله‏‌ها و كتب متعدّدى از سوى محدّثان و محقّقان شيعه درباره اين موضوع به رشته نگارش درآمده است. اشعار زيادى از ابوطالب بر جاى مانده كه، علاوه بر ايمان عميق او، نشان‏ دهنده چهره ادبى اين بزرگمرد هاشمى است. اين اشعار، ضمن ديوان وى كه در قرن سوم فراهم آمده، موجود و به چاپ رسيده است. بر اساس اسناد دقيق تاريخى، وى بزرگترين حامى پيامبر صلي الله عليه و آله در سال‏هاى خفقان در مكه بود. ابوطالب در همان آغاز بعثت، فرزندانش على و جعفر را به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله فرستاد و خود نيز تا سال دهم بعثت كه زنده بود، هرگز در دفاع از آن حضرت كوتاهى نكرد.
او را كنار قبر پدر گرامى‏ اش به خاك سپردند. بر مقبره آن دو، گنبد و بارگاهى ساختند كه در ۱۳۲۵ ق. تعمير و بازسازى شد.
۵. ۵. خديجه ‏سلام الله عليها
خديجه بنت خويلد بن اسد بن عبدالعزّى بن قصىّ بن كلاب، همسر گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله نخستين زنى است كه مسلمان شد و با مال و ثروت خويش پيامبر را يارى كرد.
علاقه‏ اى كه پيامبر به ايشان داشت، به هيچ يك از همسران ديگرش نداشت. روايات زيادى از آن حضرت در مورد اوصاف و القاب حضرت خديجه نقل شده است؛ از جمله: «أَفْضَلُ نِساءَ أَهْلَ الْجَنَّةَ خَدَيجَة…»
در جاى ديگر مى‏ فرمايد: «همانا من خديجه را بر زنان امّتم برترى مى دهم، همان‏گونه كه مريم بر زنان عالم برترى داده شد. به خداوند سوگند كه بهتر از خديجه، پس از او براى من جايگزين نكرد… او ايمان آورد هنگامى كه مردم مرا تكفير كردند و هنگامى كه مردم مرا تكذيب كردند، او مرا تأييد كرد، هنگامى كه مردم مالشان را از من دريغ كردند، او اموالش را در اختيار من گذاشت. خداوند از او فرزندانى به من عطا كرد در حالى كه از زنان ديگر نداد.»
شب‏هاى تاريك راه خانه خديجه تا غار حِرا، به روزى روشن از اخلاص و اميد و فداكارى بدل شد. كوه بزرگ نور، كه امروزه بعضى از مردان نيز از صعود به آن عاجزند، در سايه اخلاص و فداكارى و عظمت گام‏هاى خديجه كوچك مى‏ نمود. آن بانوى فداكار به رغم آن همه ثروت و مكنت، سه سال در شعب ابى طالب، گرسنه در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ماند و آرامشِ جان او بود. سرانجام نيز در پايان آن محاصره وفات يافت و پيامبر صلى الله عليه و آله او را در قبرستان حَجُون به خاك سپردند. در سال ۹۰۵ ق. «محمد بن سليمان چركسى» امين الدفاتر مصر در دوران سليمان قانونى، پادشاه عثمانى، گنبدى بر قبر خديجه عليهاالسلام ساخت كه پيش از آن، تابوتى چوبين و ضريحى بر روى قبر او بود. اين گنبد در سال ۱۲۹۸ ق. بازسازى شد. در كنار اين بانوى بزرگ اسلام، شانزده تن از اشراف در يك چهار ديوارى مدفون شده ‏اند.
۵. ۶. قاسم بن محمد صلى الله عليه و آله‏
قاسم، فرزند رسول الله صلى الله عليه و آله بود كه آن حضرت به سبب نام اين فرزند، كنيه ‏اش‏ «ابوالقاسم» شد. وى نخستين مولودى است كه خداوند از خديجه عليهاالسلام به پيامبر صلى الله عليه و آله ارزانى كرد. قاسم زودتر از فرزندان ديگرِ پيامبر صلى الله عليه و آله دار فانى را وداع كرد و آن حضرت او را در جايى كه اكنون نزديك قبر خديجه عليهاالسلام است دفن كرد.
۵. ۷. سميّه مادر عمّار اوّلين زن شهيده اسلام، نام وى سميّه دختر خباط است.
۵. ۸. عبدالله فرزند ياسر و برادر عمّار.
۵. ۹. حذامه بنت خويلد خواهر حضرت خديجه كبرى عليها سلام
۵. ۱۰. تعدادي از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام
فرزندان امام حسن يا سادات حسني كه به ايشان شريف مي‌گويند قريب به هزار سال حكومت مكه را در اختيار داشتند. از اين رو تعدادي از ايشان نيز در اين قبرستان مدفونند.
۵. ۱۱. عالمان و مشاهير شيعه،
بسيارى از عالمان شيعه نيز كه در مكه درگذشته يا به شهادت رسيده ‏اند در اين قبرستان مدفونند. يكى از آنها سيد زين العابدين كاشانى است كه از بانيان تجديد بناى كعبه در سال ۱۰۳۹ هجرى است. در آن سال كعبه در سيل خراب شد و اين عالم شيعي، با كمك شمارى ديگر آن را بازسازى كرد.
به هر حال اين نكته قابل توجه خواهد بود كه مكّه و خصوصاً قبرستان ابوطالب مدفن تعداد قابل توجهي از عالمان و انديشمندان بزرگ شيعه مي‌باشد. و مناسب است زائران و حاجيان شيعه، قبور بي نشان اين خادمان فقه و فرهنگ اهل بيت را نيز در مكّه زيارت نمايند. برخي از ايشان عبارتند از:
۱. سديف بن مهران بن ميمون المكي
۲. طاوس بن كيسان
۳. أبو الحسن يحيى النسابة ابن أبي محمد الحسن بن أبي الحسن جعفر بن زين العابدين.
۴. ابن مُسدي
۵. شيخ داود بن عمر الأنطاكي (الطبيب المكفوف)
۶. ميرزا محمد بن علي بن إبراهيم الأسترآبادي
۷. ميرزا محمد أمين الأسترآبادي
۸. سيد زين العابدين الشهيد الكاشاني المكي
۹. حيدر بن علي بن نجم الدين الموسوي، العاملي السّكيكي
۱۰. محمد بن الحسن بن زين الدين العاملي (نوهٔ شهيد ثاني)
۱۱. زين الدين بن محمد (شارح استبصار) بن حسن (صاحب معالم) بن الشهيد الثاني (نتيجهٔ شهيد ثاني)
۱۲. علي بن محمد بن الحسن بن زين الدين العاملي الجبعي (نتيجهٔ شهيد ثاني)
۱۳. السيد نور الدين علي (برادر صاحب المدارك) بن نور الدين علي بن أبي الحسن الموسوي العاملي الجبعي
۱۴. ميرزا محمد مؤمن بن دوست محمد الحسيني الأسترآبادي
۱۵. سيد علي بن حيدر بن نور الدين علي العاملي الموسوي
۱۶. سيد محمد حيدر العاملي (يا محمد العاملي يا محمد بن حيدر بن نجم الدين)
۱۷. الميرزا محمود ابن شيخ الإسلام ميرزا علي أصغر الطباطبائي التبريزي
۱۸. و تعدادي از روحانيون محترم كاروان‌ها كه در مكه مكرمه به لقاء الله پيوستند.
۵. ۱۲. عالمان و مشاهير سنّى،
به هر روى قبرستان مَعْلاة از زيارتگاه‏هاى مورد علاقه‏ مسلمانان سنى و شيعه است. فيروزآبادى، لغوى معروف، رساله‏اى با نام «اثارة الحُجون لزيارة الحَجون» درباره تاريخچه قبرستان معلات و مدفونين آن نوشته است. محيى لارى در قصيده بلند خود با نام «فُتُوح الحَرَمَيْن»، از برخى از چهره‏هاى زاهد و صوفى ياد كرده كه در اين قبرستان دفن شده ‏اند. منصور عباسى هم كه در مكه درگذشت، در همين قبرستان مدفون شده است. عبدالله غازى در افاده الانام نام شمارى از تابعان مدفون در مقبره مَعْلات را آورده است.
۱. عبداللَّه بن زبير. حجاج، او را در سال ۷۳ در كنار همين قبرستان به دار آويخت.
۲. فضيل بن عياض.
۳. شيخ علي كرماني
۴. شيخ اسماعيل شيرواني
۵. شيخ تقى الدين السُّبكى.
۶. سفيان بن عُيَيْنه.
۷. منصور عباسي
۸. و بسياري از انديشمندان و تابعان و صحابه.
۶. بقعه حضرت خديجه كبري
گويا نخستين بار در سال ۹۵۰ محمد بن سليمان دفتردار مصر قبه‏ اى از سنگ شميسى ساخت و روى قبر نيز صندوقى با پارچه ‏اى فاخر گذاشت و خادمى براى آن‏ معين كرد و حقوقى براى او تعيين كرد. اين بقعه در سال ۱۲۴۲ ق بار ديگر تجديد شد كه تا زمان تأليف كتاب «افادة الانام» در ميانه قرن سيزدهم باقى بوده است. عبدالله غازى، نويسنده كتاب مزبور مى‏ نويسد كه پارچه سبز رنگى روى قبر حضرت خديجه عليهاالسلام است و اين پارچه را مادر عباس پاشا در سال هزار و دويست و شصت و اندى فرستاد.
به هر روى، تا اين اواخر، قبر منسوب به حضرت خديجه عليهاالسلام بقعه‏ اى بوده است كه وهابى‏‌ها آن را خراب كردند. همين طور بقعه ‏هاى ديگرى روى برخى از مزارهاى ديگر وجود داشته كه پس از تسلّط وهابى‏‌ها تخريب شده است.
گفتني است روى قبور منسوب به اجداد پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بقعه ‏هايى بوده است.
۷. يك اشتباه
گاهى به غلط و البته تنها ميان ايرانيان از اين قبرستان به عنوان شِعْب ابى‏ طالب نام برده مى‏شود. محل واقعى شعب ابى‏ طالب جايى است كه اكنون با نام شعب على شناخته مى ‏شود كه از فضاى باز خارج مسعى تا كوه خندمه امتداد مى‏ يابد؛ به عبارت ديگر، حدّ فاصل ميان كوه ابوقبيس، تونل كنار آن، كوهى كه در كنار تونل‏ واقع شده تا «مكتبة المكّة المكرمه»، تا بناى دورات مياه، با مركزيت تقريبى ايستگاه بزرگ اتوبوس، شعب ابى‏ طالب نام دارد.
۸. ديگر قبرستان‌هاي مكه
دومين قبرستان مكه، قبرستان شبيكه است كه در پايين مكه بوده است و طوايفى از قريش (كه به آنها احلاف گفته مى‏ شد) چون بنوعبدالدار، بنومخزوم، بنوسهم، و بنوجمح مردگان خود را در آن دفن مى‏ كردند، اين در حالى بود كه طوايف ديگر قريش (كه به آنان مطيبين گفته مى‏شد) بنوعبدمناف، بنو اسد بن عبدالعزى، بنوزهره و بنو تيم، مردگان خود را در همان مَعلات به خاك مى‏ سپردند.
۹. منابع جهت مطالعه بيشتر:
- اخبار مكه فاكهي
- شفاءالغرام
- افاده الانام
- آثار اسلامي مكه و مكدينه
- تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه
- مقالات مجله ميقات حج در باب قبرستان ابوطالب


قبرستان ابوطالب معروف به حجون، محل دفن بسیاری از افراد خاندان بنی هاشم مانند حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) ، حضرت ابوطالب (علیه السلام) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) می باشد.این مکان، یکی از زیارتگاه های مسلمانان در مکه به شمار می‏ آید.
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


امام امت رحمة الله علیه وظلم در حق مرقدش:
اولین باری که توفیق زیارت مرقد امام را پیدا کردم در خرداد 78 بود. که با کاروانی از حوزه علیمه آمده بودیم. در آن سفر برای اولین بار به زیارت شاه عبدالعظیم هم رفتیم.
یادم هست. وقتی رسیدم نزدیک قبر امام مکان خاکی بود که ماشین ها توقف کردند. وما برای تجدید وضو به سرویس بهداشتی رفتیم. که برای هر سرویس باید نیم ساعت صف می ایستادی، واز آن بدتر اینکه آب نبود. لذا صرف نظر کردیم.
بعدها در زیارت مشهد که به طهران سر زدیم. همان قسمت های خاکی تبدیل به فضای سبز شده بود. ومحلی برای استراحت. بازهم قابل قبول بود.
اما حدود پنج سال پیش که دوباره به زیارت رفتیم. سرویس بهداشتی که تا دلت بخواد بود. از همه مهمتر فروشگاه مجللی که آهنگ های مختلف پخش می شد. وهمه نوع پوششی دیده می شد.
متاسفانه متولیان امر کاری کرده اند که آن معنویتی که باید در مرقد امام وجود داشته باشد نیست. وپرداختن به امور حاشیه ای مرقد امام ومعنویت آن را تحت تاثیر قرار داده است.
البته در آن زیارت سال78 توفیق زیارت بهشت زهرا مخصوصا قبر شهید صیاد شیرازی که تازه به شهادت رسیده بودند نصیب شد. که خدا قبول کند.
یادش بخیر بعضی از دوستان برای اینکه از فرصت استفاده کنند. شبانه جیم شده بودند تا به زیارت قم بروند. وفردا به ما ملحق شدند.
از دیگر خاطرات آن سفر توفیق اقامه نماز جمعه پشت سر حضرت آقا در زیر نور آفتاب بود.
به نظر بنده سادگی آنموقع مرقد امام که پر از معنویت بود. به زینت بیش از حد الان می چربید.

معنویت امامزاده ها وشهرهای مذهبی:
از جمله اشتباهاتی که در شهرهای مذهبی وامامزاده ها می تواند صورت بگیرد. از بین بردن فضای معنوی آنهاست. که در زمان ما این مساله برخی جاها مثل حرم امام صورت گرفته وبرخی جاها هم باید مثل قم متولیان امر مواظبت کنند.
این مساله از پاساژ سازی گرفته تا نوع پوشش در این اماکن مقدس را شامل می شود. متاسفانه در حرم امام رضا علیه السلام انسان با نوع پوشش ها وآرایش هایی مواجه می شود. ودیده می شود که مثل اینکه این آقا وخانم برای ساحت تشریف آورده اند نه زیارت.
در قم هم که واقعا بافت وفضای مذهبی آن حفظ شده بود.در سایه عدم رعایت برخی زوار وحضور با لباسهای جلف ومانتو باعث شده است روی برخی جوانان هم این مساله تاثیر گذاشته باشد. بالاخص دانشجویانی که در شهرهای مختلف حاضر می شوند. ودر مثل قم. نوع پوشش ها را تغییر می دهند. وباعث می شود مردم از فرهنگ خود فاصله بگیرند. لذا باید خیلی مواظبت کرد.
البته در عی حال ساخت وساز حرم ها هم مهم است که به شکلی نباید که از فضای معنوی وسادگی خود فاصله بگیرد.

مهمان نوازی امام رضا علیه السلام:
استاد حجة الاسلام والمسلیمن نقل می کنند: در زمان رژیم پهلوی جوانی بوده هوسران واهل فسق وفجور وکارش خوانندگی در مجالس لهو ولعب بوده است. ولی در عین حال خیلی به امام رضا علیه السلام علاقه داشت وهر ساله به زیارت حضرت می رفت.
در یکی از این سفرها به خاطر کثرت زوار جایی برای اسکان پیدا نمی کند. وبه درب منزل یکی از اهالی مشهد مراجعه کرده ودرب را به صدا در می آورد.
صاحب خانه بعد از باز کردن درب نگاهی معنا داری به این شخص می کند. واجازه می دهد. که در منزل او سکونت گزیند. ومیزبانی خوبی انجام داده وبوق العاده به این شخص احترام می گزارد.

روز آخری که این شخص قصد برگشت به تهران داشت. بعد از تشکر وقدردانی قصد دادن اجرت داشت. که میزبان بعد از کلی اصرار قبول نمی کند.
جوان به او می گوید: شما در ابتدا آنچنان به من نگاه کردید. واینقدر احترام کردید وحالا هم پول قبول نمی کنید. مرد می گوید: چون شما مهمان خاص امام رضا علیه السلام بودید.

چطور؟!
می گوید: شب قبل از آمدن شما امام رضا علیه السلام به خواب من آمد. ومیمونی همراه ایشان بود، وفرمود: فلانی فردا برای شما مهمانی می آید، هرچند انسان خوبی نیست. وعمل خوبی ندارد. ولی چون مهمان من است شما قبولش کنید. واین ماجرا سبب می شود جوان متحول شود. وتوبه کرده وکارهای پیشین را کنار گزارد.

همین چند هفته پیش این خاطره برای من رخ داد

مادر من مریض هستش حرم امام رضا نشون داد از ته دل گفت دلم برای حرم تنگ شده

منم ان روز مشکل برام پیش اومده بود ناراحت بودم

حسابی به قول خیلی از خانم ها میگن مردها گریه نمیکنند

ولی من حسابی گریه کردم و درد و دلم با امام رضا کردم بهش گفتم امام غریب مامانم دلش برای حرمت تنگ شده وسیله اش فراهم کن

الان دقیقا 2 هفته نیست مادرم دعوت کردن به صورت رایگان زیارت حرم امام رضا تو همین ماه میخواد بره زیارت حرم امام رضا :hamdel:

قربون امام غریب

سلام ...
سالها آرزو میکردم موقعیتش پیش بیاد که بتونم پوشیه بزنم ... سالها گریه کردم .. تلاش کردم اما انگار نمیشد...

مدت زیادی آرزو میکردم از شر دانشگاه خلاص بشم و برم حوزه ...مدت ها و سالها آرزوی حفظ قرآن و ... رو داشتم ...

حالا با خودم این شعر رو میخونم ....

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود

گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی بساط عیش خودش جور می شود

گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیرمی شود
ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود
گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم کجایی چه می کنی

بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امروز میخوام چند تا خاطره ی عقیدتی تپل براتون تعریف کنم که حسابی حالتون جا بیاد .

ما توی مدرسه مان یک همکلاسی کرد شافعی مذهب داریم که اتفاقا خیلی بچه ی خوب و بی آزاری هم هست . چند وقتی بود که من حس میکردم این فرد استعداد شیعه شدن را دارد بنابر این توی موقعیت های مناسب بازبانی گرم و دوستانه از در صحبت باهاش وارد میشم و برخی از عقاید غلط اهل سنت رو مستقیم و غیر مستقیم براش نقد میکنم . چند وقت پیش رفتم پیشش نشستم و بعد از حال و احوال و کمی مقدمه بهش گفتم فلانی به نظرت خود ارضایی کار خوبیه ؟ گفت نه . بعد شروع کردیم باهم از مضراتش از نظر پزشکی و روان شناسی باهم صحبت کردیم . آخرش بهش گفتم فلانی هم من و هم تو قبول داریم که خود ارضایی کار بدیه و این یه چیزه که هم علم بهش رسیده هم عقل و هم شرع اما نمیدونم چرا امام شافعی خود ارضایی رو مباح اعلام کرده . خدا میدونه به چه روایت یا اصل فقهی استدلال کرده نظر تو چیه ؟ بنده ی خدا از خجالت سرش رو انداخت پایین و جوابی نداشت که بده.

چند وقت پیش فهمیدم یکی از دوستام مشروب میخوره . رفتم نشستم پیشش گفتم رفیق اگه یه سوالی بپرسم ناراحت نمیشی ؟ گفت نه بپرس . گفتم تو مشروب میخوری ؟ گفت آره . گفتم چرا مگه نمیدونی حرامه . گفت من مسلمون نیستم و دین ندارم . من فقط خدا رو قبول دارم . گفتم خوب برفرض که مسلمون نیستی لااقل آزاده باش . عقل که داری ؟ از امام علی (ع) پرسیدند زنا بدتر است یا شرب خمر ؟ حضرت فرمود شرب خمر . پرسیدند چرا ؟ حضرت فرمود چون زنا کار فقط یک گناه انجام میدهد ولی شخص شارب الخمر (به واسطه ی مستی اش ) هم زنا میکند هم فحش میدهد هم تهمت میزند و ... (منبع کتاب قضاوت های حضرت علی (ع) ) . در ادامه بعد از نقل این روایت بهش گفتم آدمی که مشروب میخوره عقلش رو از دست میده و هر کار قبیحی ازش بر میاد حالا بگو ببینم بر فرض که تو دین نداری کدام عقل سلیمی میگوید به واسطه ی شرب خمر مست کنی و این همه اعمال قبیح انجام بدی که شاید توی حالت هشیاری حتی از اسمشونم بدت بیاد ؟ بنده ی خدا دیگه چیزی نگفت سرش رو انداخت پایین و گفت راست میگی.

از این دو خاطره نتیجه میگیریم که جوانان ما فطرتا بچه های با معرفت و منطق گرایی هستند اما بدلیل قصور امثال من و تبلیغات گسترده ی دشمنان اسلام و تشیع و جو مسموم جامعه به چنین گناهانی کشیده شده و راه حق را گم میکنند و یا از درک حقایق و معارف تشیع غافل میمانند.

والسلام علی من اتبع الهدی

navid;773340 نوشت:
از این دو خاطره نتیجه میگیریم که جوانان ما فطرتا بچه های با معرفت و منطق گرایی هستند اما بدلیل قصور امثال من و تبلیغات گسترده ی دشمنان اسلام و تشیع و جو مسموم جامعه به چنین گناهانی کشیده شده و راه حق را گم میکنند و یا از درک حقایق و معارف تشیع غافل میمانند.

سلام، احسنت خیلی خوب گفتی،
بنده هم اعتقاد شما را دارم. جوانان ما باید بگیم. مظلوم هستند. از یک طرف این همه هجمه تبلیغاتی، سخت بودن ازدواج، آداب دست وپا گیرو...
کاش بزرگان ما بجای نوشتن مقاله وکتاب که فقط در کتابخانه خاک می خوردند، میان مردم بیان وبا آنها حشر ونشر داشته باشند. وجود مراجع زرگوار تقلید در قم کفایت می کند. ولی متاسفانه ا زبرخی بزرگان ما گرفته تا خانواده وفعالان فرهنگی در جاهای مختلف به آن وظیفه اصلی خود عمل نمی کنیم.
جوانان ودانشجویان ما در آتش شهوت ومشکلات وبحران هویت می سوزند. آنوقت بیشتر انرژی فعالان فرهنگی ما در دانشگاهها از جناح های مختلف صرف امور سیاسی انفعالی می شود. چون بیشتر روی اشخاص تمرکز دارد تا جریانها ودشمنان واقعی ملت.

سلام

تشکر استاد محترم به خاطر تاپیکی که باز کردید.
خیلی جالبه.

من یه خاطره دارم که برای خودم خییییییییلی مسحور کننده ست.
من هم مثل همه آدمای این دنیا مشکلات خاص خودم رو دارم.

یک شب به خاطر اصلی ترین مشکلم واقعا حال خییییلی خیییلی بدی داشتم.
کلی گریه کردم و با خدا حرفهام رو زدم.

بعد که طبق عادت هر شب خواستم یک صفحه قرآنم رو بخونم (تف به ریا!!) انگار دلم نخواست برم سر صفحه ای که باید.
دلم خواست همینطوری یک صفحه ای رو از وسط قرآن باز کنم و حرف خدا رو بخونم.

قرآن رو باز کردم و این آیه رو خوندم:

وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي

إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى

فَلا یَصدَّنَّک عَنهَا مَن لا یُؤْمِنُ بهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَترْدَی

و من تو را انتخاب کردم، اکنون به آنچه بر تو وحی می شود گوش فرا ده !.

من الله هستم، معبودی جز من نیست، مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پادار.

رستاخیز بطور قطع خواهد آمد من می خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود جزا ببیند.

و هرگز نباید افرادی که ایمان به قیامت ندارند و از هوسهای خویش پیروی کردند تو را از آن باز دارند که هلاک خواهی شد.

هنوز اون مشکلم حل نشده، ولی دیگه احساس بدی نسبت بهش ندارم.

سلام وعرض ادب،
دوستان عزیز وگرامی بنده امشب تا ساعاتی دیگر عازم زیارت بارگاه امام رضا علیه السلام هستم. ونائب الزیاره همه عزیزان هستیم. ان شاء الله که قسمت همه دوستداران زیارت آنحضرت.

سلام دوستان
اینم خاطره من که نقطه عطف زندیگم شد.
2 یا 3 سال پیش طبقه پایین خونمون ده محرم جلسه بود.
منم میرفتم همین جوری میشستم شاید اصلا نه گریه میکردم نه هیچ چیز دیگر
من به گناه کثیف خودارضاعی مبتلا بودم:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
انقدر دیگه توبه شکسته بودم که حال حوصله توبه کردن دیگه نداشتم.
یه وقتی با خودم گفتم چرا وقتی من میرم حموم براچی شهوت دیگه اود نمیکنه که ان عمل شنیع را انجام بدم و...
فهمیدم ارباب کار خودشو کرده.
اگه اشتباه نکنم فک کنم حتی موقعه ای که تو مجلس میشستم اصلا دعا هم نکردم که امام حسین منو از دست این گناه راحت کنه.
مهربونی خودشو اساسی به ما نشان داد و من تا همیشه شرمنده این عنایتشم.:hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:
این خاطره دومم خیلی درس اموز و زیبا و جذابه
اقا ما تو موبایل فروشی کار میکردیم.
یارو یه موبایل اورد کارکرده بود میخواست به ما بفروشه و ما به عنوان گوشی دسته دو بفروشیم.
صاحب کارم گوشی داد به من گفت تستش کن اگه مشکلی نداشت پولشو به یارو بدم.ما هم گوشی تست کردیم.گفتیم مشکلی نداره.پول برا یارو فرستادیم.گوشی رو گذاشتیم تو ویترین برا فروش یکی امد گوشی رو خرید گفت میبرم اگه مشکلی نداشت میایم حساب میکنم بعد از رفتنش امد گفت گوشی مشکل دار(واقعا گوشی مشکل داشت و من تو تست نفهمیده بودم) (اگه اشتباه نکنم) صاحب کارم گفت اگه گوشی فروش نره من باید هزینشو بدم(حالا کاشکی یه گوشی داغون باشه گوشیه سامسونگ s4بود که بالای 500تومن قیمتش بود)ما رو اقا ماتم گرفته بود وحشتناک.:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
از قضا یکی از مشتریامون گوشیشو فروخته بود و گوشی نداشت اومد در مغازه مون گفت امشب میخوام برم عروسی گوشی ندارم یه گوشی بدین فعلا دستم باشه تا بعدا گوشی جدید از شما خریدم اینو بدم به شما ما هم همینs4رو دادیم به بنده خدا.
فرداش اومد گفت دیشب تو عروسی گوشی رو ازم دزدیدن(اقا ما هم خوش حال میخواستیم بال دریاییم بریم اسمون).:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:
هیچی دیگه بنده خدا گوشی جدید که خرید اون گوشی دزیده شده هم رفت تو فاکتور خریدش.(البته بنده خدا وضعش خوب بود).
من اونجا یاد جمله ی اقای بهجت افتادم که فرمود:آیا میشود مولایمان از ما بی خبر باشد یا مار را به حال خودمان وابگذارد؟؟؟

نتیجه اخلاقی:اگه به زندگیمون دقت کنیم خیلی از این الطاف و عنایات اهل بیت هست که متاسفانه ما دقت نمیکنیم و شکر نعمتشو به جا نمیاریم

کریم;775014 نوشت:
سلام وعرض ادب،
دوستان عزیز وگرامی بنده امشب تا ساعاتی دیگر عازم زیارت بارگاه امام رضا علیه السلام هستم. ونائب الزیاره همه عزیزان هستیم. ان شاء الله که قسمت همه دوستداران زیارت آنحضرت.

سلام وعرض ادب استاد لطفی کنید وحتما برای ما هم دعا بفرمایید ونایب الزیاره باشید

سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها:
حضرت فاطمه معصومه(س) دختر امام، خواهر امام وعمه امام هستند. وکسی که دارای شانی در نزد خداوند متعال است. وبه مقام محمودرسیده است اگر مقام محمود بمعنای حق شفاعت باشد. که مفسران اشاره کرده اند. چون در حدیث داریم که آنحضرت همه شیعیان را شفاعت خواهند کرد. ومقام شفاعت دارند.
او کسی است که اگر کسی عارفا بحقه زیارتش کند بهشت بر او واجب خواهد شد. واین فرمایش امام جواد علیه السلام است.
من زارقبر عمتی بقم فله الجنة،( ابن قولویه، کامل الزیازات، ص324) هر کس قبر عمه ام را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می شود.
بیان لفظ قبر نشان می دهد. از نزدیک زیارت کردن خود خصوصیت دارد. یعنی قبر ایشان را زیارت کند.
ما هم خدا را شاکر هستیم که توفیق داریم 12 سالی هست در کنار جوار ملکوتی این بانوی بزرگ مشغول کسب علوم اهل بیت علیه السلام هستیم.
او کسی که به پدر آیت الله مرعشی، مرحوم آیت الله محمود مرعشی گفتند. حکمت این است که قبر مادر سادات تا زمان مشخص کشف نشود. ولی اگر قصد توسل به قبر ایشان دارید. وطالب حاجات هستید. به مضجع شریف دخترشان فاطمه معصومه پناه ببرید.
ودر این روز وفات آنحضرت توفیق داریم کنار قبر شریف بردارشان امام رئوف ومهربان که در بارگهاش دلها باز می شود. تسلیت گوی وفات خواهر گرامی شان باشیم.
خواهری که برای دیدار برادر از مدینه تا قم آمد ولی اجل مهلت دیدار برادر نداد. نائب الزیاره تمام عزیزان وهمه شیعیان امیرالمومنین علیه السلام هم هستیم.

ارزش مومن در اسلام:
یکی از اساتید ما که از شاگردان خاص علامه حسن زاده آملی بوذند. می فرمودند:
یک بار محضر ایشان بودیم. وبا شخصی صحبت می کردند. وقت نماز شد. دیدیم هنوز علامه مشغول جوابگویی وصحبت با ایشان هستند. که نماز از اول وقتش گذشت. با اینکه ایشان به نماز اول وقت خیلی حساس بودند.
بعد از اتمام وقتی علت را از ایشان پرسیدیم، فرمودند:
ارزش انسان مومن بالاتر از نماز اول وقت است. لذا حفظ احترام او بالاتر می باشد. لذا تا ایشان کلامش تمام وبلند نشدند. بنده به احترام ایشان نشستم.

یه روز یه برنامه تو تلویزیون درباره حضرت معصومه پخش کرد. تو این فکر بودم که اگر بشه یه سر برم حرم و از نزدیک زیارت کنم این بانو رو خیلی خوب میشه. دوست داشتم برم علاوه بر زیارت جواب یکی از سوالاتم رو درباره ی آیت الله وحید خراسانی بگیرم

تو همین حس و حال بودم که بابام یه بارنامه آورد و گفت که برای قم بار گرفتم:ok::ok:
من رو میگی :khoshali::khoshali:

رفتیم و حالش رو هم بردیم، جای شما خالی.

روزه گرفتن در تبلیغ:
سالها پیش ماه رمضانی در یکی از روستاهای استان کردستان تبلیغ رفته بودم. نصف ماه مبارک را در منزل رئیس شورای روستا که شخص جوانی هم بود مهمان بودیم.
در سرمای آن ماه رمضان بماند که مجبور بودیم در سرما بخوابیم. بطوری که صبح آدم دلش نمی خواست از زیر لحاف بیرون آید. صبح برای سحری که بلند می شدیم. همینطور چند چای می خوردیم تا سحری با بیارند.
تقریبا می شود گفت همه روزها سحری موقعی تو سفره می آمد که پنج شش دقیقه به اذان مانده بود. یعنی کمتر از ده دقیقه.
حالا در آن فرصت کوتاه ما چطور این سحری را میل می کردیم. بماند.
ولی کلا 13 روز یکه آنجا بودم، بیشتر از این سرما از این سحری پنج شش دقیقه ای رنج می بردم. که به اذان نخورد.

نماز قبل از اذان:
قبل از آن هم 13روز اول خانه یکی دیگر زا اهالی روستا می ماندم. که خداییش خیلی محبت داشتند. وواقعا راحت بودم. صاخب خانه که شخصی حدود 65ساله بود. بنده خدا از صبح علی الطلوع می رفت سر کار کشاورزی با دختر هاش تا نزدیک افطار که بر می گشتند. وعمده کارشون هم سیب زمینی کاری بود.
عکس مورد بالا یک ساعت مانده به اذان صبح سحری آماده بود وبعد خوردن هم کلی منتظر می ماندیم تا وقت اذان بشه، تا نمازمان را بخوانیم.
پیر مرد بیچاره قبل از اذان نمازش را می خواند، ومی خوابید. وپسرش هر قدر می گفت، قبل اذان نباید نماز خواند. وباطل است. می گفت: اشکال ندارد.
البته خودش هم می دانست اشکال دارد. ولی از شدت خستگی علاجی نداشت وخواب همینطور داشت از چشمانش می بارید.
اینهارا از باب تقدیر از آن دوخانواده نوشتم. چون خانواده اولی هم همینقدر که غریبه را مهمانی می کردند. کار بزرگی بود. واین کار هر کسی نیست. وهمه این کارها بخاطر خدا بود.
همه اهالی این شهر در آن سال که سال83بود، به بانک کشاورزی بدهکار بودند. وتوان پرداخت اقساط وام های خود را نداشتند. چون سیب زمینی که کاشته بودند. دلال ازشون کیلویی 100 تومان خریده بود. که کفاف هزینه کاشت وبرداشت را هم نمی کرد. واین وضع کشاورزان زحمتکش ما بود. که بنده همین مشکلات را در جاهای دیگر هم دیده ام.
از داستان دومی یا خاطره دیگری افتادم:

چها ررکعت نماز صبح:

مادر بزرگی داشتم که خیلی بانمک بود. شب که می خوابید هر موقع بیدار می شد. دو تا نماز دو رکعتی برای صبح می خواند. توجیهش هم این بود که اگر وقت نماز هم نشده باشد. با دورکعت اضاقه خواندن درست می شود. فتوایی که نزد هیچ فقیهی پیدا نمی شود.

[="#0000FF"]به نام خدا
تقریبا یه دو سه سالی می شد که حرم امام رضا ع نرفته بودم.
کلی دلم هوای امام رضا داشت.
یه روز شنیدم یکی از دوستام رفته مشهد، کلی بغض کردم.
ولی خوب چون بین سال بود احتمال نمی دادم بریم حرم. موقع بدی بود
هر وقتی که اسم امام رضا ع میومد یا میشنیدم یکی رفته مشهد کلی دلم میگرفت.
یه روز زن عموم گفت میخایم برا 48 ام بریم حرم. گفتم خوشبحالتون.
هیچی دیگه
یه روز مامان گفت عموت زنگ زده گفته فردا شب میریم مشهد شما هم با ما بیاین.
دیگه چی از این بهتر...
قربونش برم الهی برا 48 ام رفتم مشهد. روز شهادت امام رضا هم مشهد بودم.
آقاجونم خیلی مهربونه ...[/]
:ok:

آثار زیارت:
دست رحمت:
زیارت اهل بیت علیهم السلام آثاری دارد. و عنایتی که این بزرگواران به ماها دارند. از جمله از مرحوم آیت الله نخودکی نقل شده است.
در مکاشفه ای که ایشان در یکی از حجره های حرم بیتوته و جله نگهداشته بوده، مشاهده می کند که حضرت امام رضا علیه السلام، روبروی قبر شریف در صحن انقلاب می نشینند. ودستور می دهند که زوار آنحضرت از یکی از درهای این صحن وارد واز در دیگر خارح می شدند. وحضرت بر سر همه این زوار دست می کشیدند.
نکته جالب مساله این بوده است، که خیلی از این افراد به شکل انسان نبودند. بلکه به شکل حیوانات بودند. وحضرت بر سر آنها هم دست رحمت می کشیدند.
واین اوج کرم ورحمت این خاندان کرم است.

تهذیب نفس:
بزرگی در آخر زیارت اخیر حرم ثامن الائمه علیه السلام می فرمود:
یکی از آثار زیارت که خیلی از ماها از آن غافل هستیم. تهذیب نفس است. واین زیارتها موجب صیقل خوردن دلها می شود.
به تصور بنده زیارت اربعین به خوبی به این مساله اشاره دارد. که بعد از زیارت معصوم متن زیارت عوض شده، وسخن به نجوا با خداوند متعال کشیده می شود. که اللهم إن قلوب المخبتین إلیم والهة و...
وسخن از اخلاص وفرازهای عرفانی است.

راستش من اوایل زیاد برام مهم نبود خانمم خیلی محجبه باشه جز خصوصیات خانم اینده ام نبود

برنامه جیغ لاک تا خدا دیدم برام جالب بود راستش تو بعضی قسمت ها اشکم در می اورد

باعث شد تصمیم بگیرم خانمم حتما خیلی خیلی محجبه باشه

مخصوصا قسمت سپیده خانم که صحبت کردن جالبه کسی خواست ببینه

واقعا تاثیر گذار بود تصمیم گرفتم خانم بشه یکی مثل سپیده خانم از لحاظ حجاب :ok:

این قسمت گفت و گوهاش دارم اپلود میکنم ببیند تاثیر گذاره واقعا

اپلود شد لینکش اینجا میزارم حجم دانلود نزدیک 40 مگابایت هستش

..................................................

این هم لینک مستقیم دانلود این گفت و گو

http://s6.picofile.com/file/8235221518/%D8%A7%D8%B2_%D9%84%D8%A7%DA%A9_%D8%AC%DB%8C%D8%BA_%D8%AA%D8%A7_%D8%AE%D8%AF%D8%A7_%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87_.MP4.html

:ok:

با سلام محضر همه عزیزان وتقدیر از آنها بالاخص کسانی که بابیان خاطرات مذهبی خود موجب تاثیرگزاری در دیگران هم می شوند.
بنده از جناب فرزند شهید هم تشکر می کنم. وتوصیه می کنم دوستان این لینکی که ایشان گذاشته اند اگر ندیده اند حتما بینند. که واقعا تاثیر گذار وموثر است. واز این کلیپ ها اگر سراغ داشتند. در این تاپیک هم قرار دهند.
در عین حال مطالعه کتاب کمکهای غیبی شهید مطهری هم مفید است. که بدانیم که خداوند چقدر هوای ما را دارد.
بنده خودذ معتقد هستم. کسانی که با هر نوع پوشش وگرایش، ورفتارهای زننده در عین حال اهل روضه امام حسین علیه السلام ومجالس اهل بیت(ع) هستند. نجات خواهند یافت.
قدر این مجالس را بدانیم. وفرزندان خود را به این مجالس عادت دهیم.

Farzandeh-Shahid;777049 نوشت:
راستش من اوایل زیاد برام مهم نبود خانمم خیلی محجبه باشه جز خصوصیات خانم اینده ام نبود

برنامه جیغ لاک تا خدا دیدم برام جالب بود راستش تو بعضی قسمت ها اشکم در می اورد

باعث شد تصمیم بگیرم خانمم حتما خیلی خیلی محجبه باشه

مخصوصا قسمت سپیده خانم که صحبت کردن جالبه کسی خواست ببینه

واقعا تاثیر گذار بود تصمیم گرفتم خانم بشه یکی مثل سپیده خانم از لحاظ حجاب :ok:

این قسمت گفت و گوهاش دارم اپلود میکنم ببیند تاثیر گذاره واقعا

اپلود شد لینکش اینجا میزارم حجم دانلود نزدیک 40 مگابایت هستش

..................................................

این هم لینک مستقیم دانلود این گفت و گو

http://s6.picofile.com/file/8235221518/%D8%A7%D8%B2_%D9%84%D8%A7%DA%A9_%D8%AC%DB%8C%D8%BA_%D8%AA%D8%A7_%D8%AE%D8%AF%D8%A7_%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87_.MP4.html

:ok:

سلام

خیلی زیبا بود .. خیلی:Sham:

تشکر

Farzandeh-Shahid;777049 نوشت:

..................................................

این هم لینک مستقیم دانلود این گفت و گو

http://s6.picofile.com/file/8235221518/%D8%A7%D8%B2_%D9%84%D8%A7%DA%A9_%D8%AC%DB%8C%D8%BA_%D8%AA%D8%A7_%D8%AE%D8%AF%D8%A7_%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D9%87_.MP4.html

:ok:


عالی بودددددد
خیلیییی خوشم اومددد
دستتون درد نکنه

ابراز وجود مقابل همسر:
یکی از مسئولان شهر ما که بنده ایشان را مخلص واهل کار دیده ام، وطلبه واهل تلبیغ هستند. هرچند به دلایلی معمم نشده اند.
می گفتند.
در مشهد مشغول درسهای طلبگی بودم. وتازه ازدواج کرده بودم. وبه اعتبار اینکه آباء واجدادی خان زاده بودیم. از یک خانواده سرآمد، وبزرگ ازدواج کردم. در حالی که شهریه ماهانه ما آنموقع 600تومان بیشتر نبود. با همسرم بیرون رفته بودیم. وبازار بودیم. که خانمم چمشش به یک چای ساز برقی افتاد. وگفت:
اگه می شد اینو می خریدیم خیلی خوب بود. تا صبحهها باهاش چای درست کنیم. تو هم زیاد معطل نشی برای رفتن به درس.
در حالی که در جیب من بیشتر زا 200 تک تومنی نبود. وقیمت آن به مراتب زیاد بود.
از یک طرف باید ابراز وجود می کردم. واز طرف دیگر پول نداشتم. گفتم:
بله خیلی خوب است. وهمینطور این طرف وآنطرف نگاه می کردم. تا راهی پیدا کنم. که چشمم آنطرف تر به ماشینی افتاد که بار آورده بود. به همسرم گفتم. خانم بنده الان وعده ای دارم که باید سریع برم. شما چیزهای دیگر هم نگاه کنید. تا بنده برم وبرگردم، همه را یکجا بخریم.
رفتم به راننده کامیون گفتم:
کارگر نیاز ندارید. گفت چرا غیر تو دونفر دیگر هم لازم است. سریع دونفر هم پیدا کردم. ودر عرض 45دقیقه بار ماشین را خالی کردیم.
وصاحب مغازه 1200 تومان اجرت به ما دادکه دوبرابر شهریه ماهانه من بود.
آمدم با 600 تومن چای ساز را خریدیم. و600 ماند در جیبم. وقتی همسرم دید که خیلی سرخ وعرقی هستم. گفتم. خانم بدو بدو آمدم، به همین خاطر این این شکلی هستم. ولی خانم نفهمید که من برای خرید آن یک کامیون میوه خالی کرده ام.
طلبه ها چنین سختی هایی هم دارند.
خدا در این شب جمعه به حق محمد وآل محمد هیچکس را شرمنده اهل وعیالش نکند.

کریم;778194 نوشت:
ابراز وجود مقابل همسر:
یکی از مسئولان شهر ما که بنده ایشان را مخلص واهل کار دیده ام، وطلبه واهل تلبیغ هستند. هرچند به دلایلی معمم نشده اند.
می گفتند.
در مشهد مشغول درسهای طلبگی بودم. وتازه ازدواج کرده بودم. وبه اعتبار اینکه آباء واجدادی خان زاده بودیم. از یک خانواده سرآمد، وبزرگ ازدواج کردم. در حالی که شهریه ماهانه ما آنموقع 600تومان بیشتر نبود. با همسرم بیرون رفته بودیم. وبازار بودیم. که خانمم چمشش به یک چای ساز برقی افتاد. وگفت:
اگه می شد اینو می خریدیم خیلی خوب بود. تا صبحهها باهاش چای درست کنیم. تو هم زیاد معطل نشی برای رفتن به درس.
در حالی که در جیب من بیشتر زا 200 تک تومنی نبود. وقیمت آن به مراتب زیاد بود.
از یک طرف باید ابراز وجود می کردم. واز طرف دیگر پول نداشتم. گفتم:
بله خیلی خوب است. وهمینطور این طرف وآنطرف نگاه می کردم. تا راهی پیدا کنم. که چشمم آنطرف تر به ماشینی افتاد که بار آورده بود. به همسرم گفتم. خانم بنده الان وعده ای دارم که باید سریع برم. شما چیزهای دیگر هم نگاه کنید. تا بنده برم وبرگردم، همه را یکجا بخریم.
رفتم به راننده کامیون گفتم:
کارگر نیاز ندارید. گفت چرا غیر تو دونفر دیگر هم لازم است. سریع دونفر هم پیدا کردم. ودر عرض 45دقیقه بار ماشین را خالی کردیم.
وصاحب مغازه 1200 تومان اجرت به ما دادکه دوبرابر شهریه ماهانه من بود.
آمدم با 600 تومن چای ساز را خریدیم. و600 ماند در جیبم. وقتی همسرم دید که خیلی سرخ وعرقی هستم. گفتم. خانم بدو بدو آمدم، به همین خاطر این این شکلی هستم. ولی خانم نفهمید که من برای خرید آن یک کامیون میوه خالی کرده ام.
طلبه ها چنین سختی هایی هم دارند.
خدا در این شب جمعه به حق محمد وآل محمد هیچکس را شرمنده اهل وعیالش نکند.

خوب و تاثیر گذار بود اما این قسمتش زیاد جالب نبود.
فقط این مشکل مختص روحانیون و طلبه هاست ؟
اصطلاحاً خز اینکار ها در اومده که بگید همه بدبختی ها برای طلبه هاست.
از این قبیل افراد زیاد هستند که اکثراً طلبه هم نیستند.

رجبعلی;778243 نوشت:
خوب و تاثیر گذار بود اما این قسمتش زیاد جالب نبود.
فقط این مشکل مختص روحانیون و طلبه هاست ؟
اصطلاحاً خز اینکار ها در اومده که بگید همه بدبختی ها برای طلبه هاست.
از این قبیل افراد زیاد هستند که اکثراً طلبه هم نیستند.

سلام وعرض ادب،
حق باشماست. البته منظور بنده هم این نبود که این مشکلات مخصوص طلبه هاست.
ارادتمند:Gol:

  1. خاطره از شهید رضا کارگر برزی
✅زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانه‌ی یکی از اقوام که از قضا ماهواره هم داشتند.همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکه‌های ماهواره‌ای واسه صاحب‌خانه و بقیه صحبت کنه. توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این شبکه‌ها،منابع مالیشون،اهدافشون و حامیانشون داد ، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبت‌های رضا را هم گوش می کردن.
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا که فلانی ، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع می‌کنی از این حرف‌ها می‌زنی که بخوان مسخره‌ات کنن ؟ و کلی توپ و تشر !!!!
✅اما رضا این جوری جواب داد: من وظیفه‌ام را انجام دادم ، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم ، دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی.من کار خودم و کردم ، به وقتش این حرف‌ها جواب می‌ده. خیلی برام جالب بود ، اون اصلاً به این فکر نمی‌کرد که دارن مسخره‌اش میکنن ، فقط به فکر انجام وظیفه‌اش بود ...

[=1]

  • [=#008000] [/]
  • [="Purple"]

    کریم;776911 نوشت:
    آثار زیارت:
    دست رحمت:
    زیارت اهل بیت علیهم السلام آثاری دارد. و عنایتی که این بزرگواران به ماها دارند. از جمله از مرحوم آیت الله نخودکی نقل شده است.
    در مکاشفه ای که ایشان در یکی از حجره های حرم بیتوته و جله نگهداشته بوده، مشاهده می کند که حضرت امام رضا علیه السلام، روبروی قبر شریف در صحن انقلاب می نشینند. ودستور می دهند که زوار آنحضرت از یکی از درهای این صحن وارد واز در دیگر خارح می شدند. وحضرت بر سر همه این زوار دست می کشیدند.
    نکته جالب مساله این بوده است، که خیلی از این افراد به شکل انسان نبودند. بلکه به شکل حیوانات بودند. وحضرت بر سر آنها هم دست رحمت می کشیدند.
    واین اوج کرم ورحمت این خاندان کرم است.

    تهذیب نفس:
    بزرگی در آخر زیارت اخیر حرم ثامن الائمه علیه السلام می فرمود:
    یکی از آثار زیارت که خیلی از ماها از آن غافل هستیم. تهذیب نفس است. واین زیارتها موجب صیقل خوردن دلها می شود.
    به تصور بنده زیارت اربعین به خوبی به این مساله اشاره دارد. که بعد از زیارت معصوم متن زیارت عوض شده، وسخن به نجوا با خداوند متعال کشیده می شود. که اللهم إن قلوب المخبتین إلیم والهة و...
    وسخن از اخلاص وفرازهای عرفانی است.

    سلام....
    استاد بعضی از پستها آدمو گریه میندازه
    ممنون واقعا زیبا بود:Gol:[/]

    خاطره ای تلخ:
    ما در محله مسجدی داریم که انصافا مسجد فعالی است ودر سایه تلاش چندین روحانی وجوانان مومن وفعال در پایگاه وکانون ثمرات خوبی داشته است.
    یکی از هیات امناء این مسجد مجری مراسمات عروسی است. کارش رقصاندن مردم وکسب درآمد از این طریق است. ودر عین حال تمام تلاش خود را انجام می دهد تا مدیریت کامل مسجد را هم داشته باشد. که در سایه تلاش دوستان تا بحال موفق نشده است.
    ما با دوستان خیلی تلاش کردیم از طریق سازمان اوقاف وامور خیریه این شخص عوض شود در سایه انتخاب دوباره هیات امناء
    هر قدر تلاش کردیم کسی از کارمندان ومتولیان امر حاضر نشد تا این انتخابات را برگزار کند. ویکی از مسئولان هم قارئ معروف قرآنی واز فعالان فرهنگی بود. که در به زعم ما خوش فکر ودغدغه مند بود.
    وقتی زیاد با ایشان کلنجار رفتیم. آخر سر برگشت گفت: برید باهم تعامل کنید.
    مگر می شود با کسی که تابلوی فسق خودر ا روبروی مسجد نصب کرده است. وخحالت هم نمی کشد. مدارا کرد که هیات امناء باقی بماند. این ننگ برای همه ماست.
    ولی متاسفانه چون آقایان نمی خواستند خارج از ساعات اداری ورایگان برای خدا کار ی انجام دهند. حاضر نشدند. بیایند. ولی اگر برگه ماموریتی ویا حق ماموریتی پرداخت میشد. شاید مسابقه می دادند.
    مشکل ما این است. که ادارات فرهنگی ما هم در حد ساعات اداری کار می کنند. ولی مسجد با این چیزها باقی نمی ماندو بلکه مومنانی جهادی می خواهد که با برنامه ریزی درست وفقط برای خدا راه بیفتند. وکار کنند.

    سلام
    تازه دانشگاه را تمام کرده بودم. باید برای تکمیل مراحل بعد از فارغ التحصیلی ، به تهران می رفتم.
    با پدر پیرم سوار اتنوبوس شدیم و حرکت کردیم به سوی تهران. صندلی دوم نشسته بودیم. فاصله کمی با راننده داشتیم. بعد از یکی دو ساعت ، راننده که خیلی هم سبیل کلفتی داشت یک نوار با خوانندگی یک زن پخش کرد. من هم که اون موقع جوانتر بودم و آرمانگراتر بودم و ایمان بهتر از حالا بود ، نتوانستم بدون عکس العمل بنشینم....

    در فرصت مناسبی که شاگرد راننده از کنار صندلی ام می گذشت ، بهش اشاره کردم. اومد جلو. در گوشش گفتم: "به راننده بگو این نوار را خاموش کند ، و گرنه..."
    عمداً جمله ام را ناتمام گذاشتم. چون واقعاً کاری نمی توانستم بکنم. من با جثه نحیف و او با سینه ستبر و سبیل کلفت. اما تصمیم قطعی و عزم جدی داشتم که اگر راننده پخش نوار را ادامه داد ، برای اینکه "آهنگ حرام" نشنوم ، وسط بیابان با پدر پیرم از اتوبوس پیاده شویم. بیابان سرد و تنهایی و خطر حیوانات و ... شاید تا یک ساعت هم اتوبوسی عبور نکند و اگر هم عبور کند شاید ما را سوار نکند و .... فکرم این بود که بالاخره انوبوس دیگری ، از این مسیر می گذرد و ما سوار آن می شویم و اگر باز هم در آن اتوبوس همین مساله پیش می آمد ، همین برنامه تذکر و سپس پیاده شدن را تکرار می کردم.

    شاگرد راننده رفت و به راننده گفت. راننده نوار را خاموش کرد. من هم خیالم راحت شد که دیگر منکر انجام نمی شود....

    رسیدیم به جایی که قرار بود شام بخوریم. راننده انوبوس را نگهداشت و با لحنی که تمسخر در آن آشکار بود گفت: نماز خوانهایش پیاده شوند...
    پس از شام ( که همه خوردند ) و نماز ( که اندکی خواندند) سوار اتوبوس شدیم. من سر صندلی ام بودم. اوائل متوجه چیزی نشدم. بعد که صدای یک نفر از صندلی آخر را شنیدم که با صدای بلند به راننده گفت: "شاید سیم اتصال بدنه اش قطع شده". فهمیدم مساله چیست. راننده دوباره نوار را توی ضبط گذاشته بود. اما هر کاری می کرد ، ضبط کار نمی کرد. آن مسافری که صندلی آخر بود ، خودش آمد جلو و چون از ضبط سر در میآورد ، شروع کرد به ور رفتن با ضبط. راننده هم سرعت حرکت اتوبوس را خیلی کم کرد تا اتوبوس تکان کمتر بخورد و آن مسافر بتواند با مدارهای ضبط ور برود.

    حالا من دارم همه اینها را زیر چشمی می بینم ولی به روی خودم نمی آورم و مثلاً خودم را به خواب زده ام.
    راننده حدود یک ساعت اتوبوس را با کمترین سرعت ممکن می راند تا آن مسافر بتواند مشکل ضبط را رفع کند.... سر و صدای اعتراض مسافران در آمد که: با این سرعت کم ما خیلی دیر به مقصد می رسیم .... ،
    راننده هم مجبور شد با سرعت عادی رانندگی کند و آن مسافر که در حال ور رفتن با ضبط بود ، چون نمی توانست با وجود تکانهای اتوبوس در سرعت عادی ، کارش را ادامه دهد ، بدون حصول نتیجه به سر جایش برگشت.

    وقتی رسیدیم ، موقعی که داشتیم پیاده می شدیم ، راننده سرش را پایین انداخته بود که چشمم توی چشمش نیفتد.

    خدا مرا که از دین او دفاع کردم ، یاری کرد. اما من پند نگرفتم. در سالهای بعد ، خیلی از جاها از ترس برخی حوادث احتمالی ، از نهی از منکر و امر به معروف و یاری کردن دین خدا خودداری کردم....:Ghamgin:

    همین چند روز پیش یک جایی خواستم از دین خدا دفاع کنم ، البته قبول دارم روشم خوب نبود ، توی محاسباتم حساب یک جا را نکرده بودم. کار از همان جا خراب شد. برام صورتجلسه تنظیم کردند ، نامه ای برام اومد که خودتان را به فلان جا معرفی کنید. حالا فردا قراره بروم اونجا.... الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...

    [="Tahoma"][="DarkRed"]این پست رو یک بار دیگه بخونید.

    این آیات برای همه ما نازل شده!

    --ثمین--;774600 نوشت:
    سلام

    تشکر استاد محترم به خاطر تاپیکی که باز کردید.
    خیلی جالبه.

    من یه خاطره دارم که برای خودم خییییییییلی مسحور کننده ست.
    من هم مثل همه آدمای این دنیا مشکلات خاص خودم رو دارم.

    یک شب به خاطر اصلی ترین مشکلم واقعا حال خییییلی خیییلی بدی داشتم.
    کلی گریه کردم و با خدا حرفهام رو زدم.

    بعد که طبق عادت هر شب خواستم یک صفحه قرآنم رو بخونم (تف به ریا!!) انگار دلم نخواست برم سر صفحه ای که باید.
    دلم خواست همینطوری یک صفحه ای رو از وسط قرآن باز کنم و حرف خدا رو بخونم.

    قرآن رو باز کردم و این آیه رو خوندم:

    وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى

    إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي

    إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى

    فَلا یَصدَّنَّک عَنهَا مَن لا یُؤْمِنُ بهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَترْدَی

    و من تو را انتخاب کردم، اکنون به آنچه بر تو وحی می شود گوش فرا ده !.

    من الله هستم، معبودی جز من نیست، مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پادار.

    رستاخیز بطور قطع خواهد آمد من می خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود جزا ببیند.

    و هرگز نباید افرادی که ایمان به قیامت ندارند و از هوسهای خویش پیروی کردند تو را از آن باز دارند که هلاک خواهی شد.

    هنوز اون مشکلم حل نشده، ولی دیگه احساس بدی نسبت بهش ندارم.

    [/]

    یاقوت احمر;779346 نوشت:
    همین چند روز پیش یک جایی خواستم از دین خدا دفاع کنم ، البته قبول دارم روشم خوب نبود ، توی محاسباتم حساب یک جا را نکرده بودم. کار از همان جا خراب شد. برام صورتجلسه تنظیم کردند ، نامه ای برام اومد که خودتان را به فلان جا معرفی کنید. حالا فردا قراره بروم اونجا.... الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...
    تو نیکی می کن در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

    خاطره زیبایی بود، نمی دونم چرا در جوانی جسارت وخطر پذیری انسان بیشتر است. وقتی بزرگتر می شود، محاسباتش بیشتر، ما هم از این خاطرات زیاد داشتیم.
    یک مشکل هم اینجاست که علی الظاهر برخی نوارها وخواننده ها که آنموقع خود استفاده کننده ها هم قبول داشتند منکر است. کتمان هم نمی کردند. فوقش می گفتند، اگه نمی خوای برو پایین. اما الان همونها وبدتر از اونها یه چیزی یدک می کشند به اسم مجوز، آقا این نوار مجوز دارد.
    برخی وقتها فیلم هایی در اتوبوس های بین راهی پخش می کنند که انسان از خانواده خودش خجالت می کشد که این چه فیلمی است که در کشور ما هم بازی کرده اند.
    ولی نباید پا عقب کشید. چون دشمن سنگر به سنگر تسخیر می کند.

    ریاح;779405 نوشت:
    مشکل اینجاست که ما به خدا اعتماد نداریم... (خودم رو عرض میکنم)
    توکلمون کمه...
    به قادر مطلق بودن خدا، به حکیم بودنش، به مهربان بودنش، به نزدیک بودنش، ... اعتقاد واقعی نداریم ...
    مطمئن نیستیم که "لا موثر فی الوجود الی الله" !!

    فرق هست بین حرف تا عمل...


    احسنت، عمده ما خدایی را عبادت می کنیم که در ذهن خود ساخته ایم. نه خدای واقعی، لذا مثل یک انسان با خدا وارد معامله شده وبا همین حساب چرتکه می اندازیم. چون من نماز خوانده ام تو هم باید فلان چیز را بدهی، اینکه دوستم خواسته مرا براورده کرده دیگر به حساب خدا نیست. چون او دوست من است.
    ولی بابد به این برسیم که هر چه هست از خداست. واگر خدا نخواهد چیزی اتفاق نمی افتد.
    فرض کنید. خدا خوسته مرا قبول کرد ومیلیاردر شدم، که هیچ کس بدش نمی آید. وبعد با همون پول دچار فساد وتباهی شدم.
    باز هم خدا مقصر می شود که می دانست من از این پول نمی توانم خوب استفاده کنم پس چرا داد.
    به نظر من دیواری کوتاه تر از دیوار خدا در بین مانیست.

    ماجراییش عبرت آمور:
    نقل می کنند در زمان نبی مکرم اسلام یکی از صحابه ه از مال دنیا خیلی فقیر بوده است. ولی همیشه قبل از اذان در مسجد بود ونماز اول وقت شرکت می کرد.
    روزی آمد پیش رسول خدا تا سرمایه ای به او دهد. وکاری شروع کند. شاید از این فقر نجات یابد. حضرت هم دو درهم دادند وایشان ابتدا با جمع هیزم وفروش آن شروع کردند. وبعد کارها بهتر شد. تا اینکه مال واموالی به هم زد. ووضع مادی اش خیلی خوب شد.
    ولی از طرف دیگر دیر به مسجد می آمد. ونماز اول وقت نمی رسید. وبه مرور کار به جایی رسید که هفته ای یک باز هم به خاطر مشغله زیاد نمی توانست در مسجد حضور یابد.
    آنقدر نیامده بود که روزی رسول خدا(ص) سراغش را گرفت. گفتند که به خاطر کثر ت مشغله نمی رسد. لذا حضرت ایشان را طلبیدند. وفرمودند قرض ما را پس دهید.
    وبعد از گرفتن دو درهم مال واموال او هم ا زبین رفت. وشد همان آدم قبلی، لذا خیلی ها ظرفیت داشتن اموال زیاد را ندارند.

    داشتانی زیبا که مدیر فرهنگی نقل کرده بودند:
    آیه:
    خداوند متعال در قرآن می فرماید:
    أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ فیل/1
    آيا نديدى و كه پروردگارت با اصحاب فيل ( كه براى تخريب خانه خدا آمده بودند) چه كرد؟
    آینه:
    حکایت؛ در زمان مرحوم کنی می‏خواستند کاخ سلطنتی بسازند، اما مسجدی در محل کاخ واقع بود که به نقشه ساختمان نقص وارد می‏کرد لذا شاه از علمای دربار استفتاء کرد آیا می شود مسجد را خراب کنند و ساختمان سلطنتی بسازند و در عوض زمین دیگری برای مسجد معین کنند!؟
    چند نفر از علمای دربار اجازه دادند، اما با توجه به ارادتی که شاه نسبت به مرحوم کنی داشت، عده ای را خدمت مرحوم آقای کنی فرستاد تا ایشان کتباً اجازه بدهد، آقای کنی فرمود: فردا به دربار آمده و در همانجا امضاء می‏کنم.
    شاه و درباریان از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند و دستور داد مقدمات پذیرائی را فراهم نمایند، وقتی آقای کنی تشریف آوردند، شاه شخصاً مشغول پذیرائی شد، بعد طومار را که راجع به خراب کردن مسجد بود، در میان سینی گذاشتند و با قلم و دوات آوردند تا به امضای ایشان برسد.
    مرحوم کنی طومار را برداشت و ملاحظه کرد و در ذیل آن چیزی نوشت و امضاء کرد و فوری بلند شد.

    شاه و درباریان آقا را با کمال احترام بدرقه نمودند، شاه با خوشحالی زیاد آمد طومار را برداشت و دید که نوشته: «الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل!» شاه از این موضوع بسیار ناراحت شد لذا ساخت آن قصر تا زمان فوت این مرد بزرگ به تاخیر افتاد.1
    با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
    استفاده از تاپیک زیر هم که بیان خاطرات علماء است خوب می باشد.
    http://www.askdin.com/thread21048-17.html#post776720

    صبغة الله ومن احسن من الله صبغة:
    استاد مان در مورد یکی از علماء می فرمود:
    ایشان خیلی مسافرت می روند. ولی هرکجایی که سفر می کنند. ابتدا امامزاده آنجا را پیدا می کنند. وبه زیارت آنجا مشرف می شوند. وبعد بقیه برنامه های علمی وسیاحتی، برای اینکه به مسافرت خود هم رنگ دینی بدهند.
    چه خوب است که ما هم به برنامه های زندگی خود رنگ دینی بدهیم.

    سلام وقت همگی بخیر

    جاتون خالی چند ماه پیش رفتم زیارت آقا امام رضا (ع). (( بعد از 10 سال))
    اما ماجراش چی بود ، حدودا یک ماه قبل از رفتنم به مشهد خواب دیدم جلوی ضریح مطهرم و دست به سینه سلام دادم ، خیلی احساس خوبی تو خواب بهم دست داد. قبل از اینکه خواب ببینیم خانواده تصمیم گرفته بودن برن مشهد و بعد شهرهای شمالی کشور ، ولی من به دلایل کاری وچیزای دیگه گفته بودم که همراشون سفر نمیام.

    گذشت تا یک روز قبل از سفر خانواده ، تو همون شب رفتنشون یک دفعه تصمیم ما عوض شود وماهم راهی شدیم و خواب ما تعبیر شد.

    نتیجه اخلاقی : میخوام بگم چقدر ائمه معصومین بزرگوار هستن ، که نگاه به کوتاهی من نالایق نکردن و من رو هم به زیارت دعوت کردن
    خودم که یقین دارن حضرت معصومه (ع) اسباب سفر من رو فراهم کردن. چون قبل از زیارت آقا امام رضا چند باری جهت شرکت در کلاسهای دانشگاه ، به زیارت ایشون مشرف شده بودم. خدایا شکرت . انشا الله قسمت همه بشه

    اما یک خاطره شیرین مذهبی ( حتما بخونید)

    یادمه به سن بلوغ رسیدیم از طرف مدرسه ما رو بردن سفر زیارتی شهر قم.
    خوب ما رو بردن خدمت مرحوم آیه الله لنکرانی ، بعد از اینکه از خونه ایشون خارج شدیم ، تو کوچه به همه ماها یه رساله از ایشون دادن، من نمیدونم چی شد یک دفعه رساله رو باز کردم و رساله رو بو کرم ( کنجکاوی بود دیگه !!) همون موقع هم داشتن از ما فیلم میگرفتن.

    هیچی تموم شد و ما اومدیم شهرمون ، یک روز تو مدرسه یه مراسم بود یه دفعه اسم ما رو خوندن و بهمون یه هدیه دادن و کلی تشویق ، بعد فیلم رو پخش کردن و گفتن ببینید آقای فلانی بعد از دریافت رساله ، رساله رو بوسیده ، یاد بگیرید از ایشون :Khandidan!: ... خوب تو فیلم اصلا معلوم نمیشد من رساله رو بو کرده بودم:Khandidan!: ما رو بگو چه حالی داشتیم اون روز ، باور کنید هم ناراحت شده بودم ، و هم خندم گرفته بود

    البته بعدش فکر کنم موضوع رو به رئیس مدرسه گفتم(( چقدر من بچه صادقی ام ))

    خاطرات زیاده اما خاطره بد هم بگم از خودم

    یک روز تسبیح از این چوبی ها هست چون باهاش ذکر میکردم و ...........

    تو گردن انداخته بودم

    خدا شاهده جز این تو ذهنم نبود

    داشتم تو خیابون میرفتم حواسم نبود یک دفعه دیدم یکی از پشت تسبیح تو گردنم کشید نزدیک بود خفه بشم و بعدش تسبیح پاره شد تو گردنم

    برگشتم دیدم گشت ارشاد هست

    گفت بچه قرطی این چیه انداختی تو گردنت

    منم برگشتم بهش گفتم بچه قرطی که با تسبیح درست بشه بهتره از بچه قرطی که با گردنبند طلا میاد بیرون و اقا زاده هست

    تویی که مامور گشت ارشادی وای به حال بقیه

    فرق تسبیح و ..... نمیدونی

    بعد از ان بود که توبه کردم تسبیح نه تو جیب نه گردنم باشه

    همیشه خاطرات نباید خوب باشه خب

    سلام
    یکی از ایام عید با خانواده رفته بودیم مسافرت خونه ی چندتا از دوستانمونم اونجا بود ... من هر چی تلاش کردم دعا کردم که توی ایام شهادت نریم عروسی دخترخانم اون دوست خانوادگی و به گناه الوده نشیم نشد و ما مسافرت رو رفتیم اما توی شهری نزدیکای شهرستان شون موندیم چند روز محلهای دیدنی رو گشتیم تا بالاخره از یه هفته فقط دو روزش رو رفتیم و وقتی گفتن برای عروسی که شب هست می مونید گفتیم نه ما بلیت داریم باید برگردیم .. هدیه عروسی رو هم خانوادم دادن بعد دقیقا همون ساعتی که از خدا و ائمه معصومین خیلی خیلی درخواست کرده بودم خودشون کمکم کردن دقیقا همون ساعت ها توی قطار بودیم و توی مجلس گناه شرکت نکردیم به نظرم لطف خدا و معصومین (س) بود وگرنه مادر و پدرم فکر کرده بودن که دیروزش عروسیه و یک روز بعدش بلیت گرفته بودن.