راه حل نزدیک برای درمان نگرانی ها!

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه حل نزدیک برای درمان نگرانی ها!

گاهی می بینیم، برخی همیشه پریشان، نگران، مضطرب، ناراحت، زندگی خودشان را می گذارانند.
همین دغدغه ها آنها را اذیت و آزار می دهد.
اما راه حل های نزدیکی هستند که می توانند برای حل این مسئله موثر باشند.
4 مرحله مهم در این راستا:
1.تعریف صحیح از مشکل
برای اینکه بتوانیم مشکل را معین کنیم باید از خود بپرسیم؟
چه چیز مرا نگران کرده است؟
با تمرکز دقیق می توان به کشف مشکل رسید و همین مرحله شناسایی تا حدودی در کاهش نگرانی خیلی مفید می باشد.
یک آمار تحقیقی نشان می دهد، 50درصد نگرانی با شناسایی مشکل، و کشف ریشه های آن از بین می رود.
2. تجزیه و تحلیل مشکل
با اندکی دقت و تدبیر می توان به کشف ریشه مشکل رسید ( در صورت عدم توانایی می توان از راهنمایی های مشاور متخصص بهره برد)
3. مرحله تصمیم
در این مرحله باید طبق اولویتهای لحاظ شده به تدریج برای حل مشکل قدم هایی برداشت.،هر گونه عجله و بی دقتی و ترک اولویتها مسئله را سخت تر و چه بسا مشکلات دیگری را بوجود بیاورد.
در این مرحله استفاده از تدابیر شخص مشاور یا افراد با تجربه می تواند موثر واقع شود.

4. مرحله اجرا و عملیاتی تصمیم برای حل مشکل

منبع: نگرانیها و نا امیدیها، از محمد جعفر امامی

ممنون بسیار به درد میخوره عالی
ان شالله خدا خیرتان بدهد:ok::ok::ok::Gol:

[="Purple"]

نشاط;768951 نوشت:
راه حل نزدیک برای درمان نگرانی ها!

یه راه حل دیگه م وجود داره اینکه تلاشمونو کنیم و نتیجه رو به خدا واگذار کنیم ...
توکل ، آرامش خاطر به دنبال داره!!!
اینجوری استرس و نگرانی ها از بین میره!!!![/]

سلام.
استاد نشاط در خصوص مورد اول توضیح بفرمایید چطوری با تعریف مشکل 50 درصد از نگرانی ها از بین میرن؟

با سلام

آدمي موجودي كمال طلب است و دليل اين ادعا دنياي صنعتي امروز است كه انسان به قيمت كمال خود،درد و استرس و آلودگي هايش را بر خود هموار ساخته ست.انديشيدن هنر آدمي است.اگر اين هنر بر اثر استرس ها و تنيدگي هاي روزمره تحت تاثير قرار گيرد،گويي نقطه قوتي در كار نخواهد بود.اين مقاله را به اين دليل بخوانيد چون ما كمال طلبيم و نياز به انيدشيدن داريم.

آيا تا بحال با مشكل مواجه شده ايد؟اين مشكل تا چه اندازه روند زندگي شما را تحت تاثير قرار داده است؟تا چه حد در مقابل آن احساس توانمندي براي مقابله و يا احساس عجز كرده ايد؟آيا مشكل خود را مورد تجزيه و تحليل قرار داده ايد،تا زير بناي آن را بيابيد؟بنظر شما مشكلتان تا چه اندازه واقعي بوده و تا چه حد به نحوه نگرش شما نسبت به آن مربوط بوده است؟

در پاسخ به اين سوالات و سوالاتي از اين قبيل بايد عنوان كرد هر فردي حتما در برهه اي از زندگي خود دچار ناراحتي و نگرانی شده و تفاوت فقط در تعداد يا ميزان مواجهه با مشكلات بوده است

با اين حال بحث بر اين است كه آيا همه افراد در مقابل موقعيتهاي مشابه واكنشهايي يكسان نشان ميدهند يا نه هر كدام بگونه اي متفاوت از ديگري پاسخ ميدهند و ديگر اينكه اگر واكنشها به گونه هاي متفاوت است نتيجه چيست؟اينك براي مقابله با مشكلات به نكاتي به شرح ذيل اشاره مي شود:

احساسات شما متاثر از افكار شماست؟

ما به اين دليل پيش از صحبت در برابر جمع مضطرب مي شويم كه اين گونه حرفها را به خودمان مي گوئيم

مثلا به خودمان مي گوئيم

الف)ممكن است اشتباه كنم و آبرويم جلوي ديگران برود ويا

ب)اگر اشتباه كنم و آبرويم جلوي ديگران برود خيلي بد خواهد شد

احساس اضطراب ما نيز دقيقا به خاطر گفتن همين حرفهاي فاجعه آميز است

اما اگر به جاي جمله (ب)فقط جمله(الف)را به خودمان بگوئيم يا جمله ديگري مثل (ج)را به خودمان بگوئيم كه اگر اشتباه كنم و آبرويم برود درست است كه ناجور شده اما لزومي ندارد تصور كنم كه خيلي بد شده است،عملا" هرگز مضطرب نخواهيم شد

احساس خوب از طريق تفكر صحيح

عملكرد ما به طور همزمان داراي جنبه هاي مختلفي است ما بطور همزمان ادراك، حركت ، تفكر مي كنيم و تهييج مي شويم. اين چهار شيوه اصلي ارتباط ما با دنيا از هم مجزا نيستند و با شروع يكديگر قطع نمي شوند . آنها باهم همپوشي دارند و هر يك جنبه هاي مختلفي از زندگي ما را دربرمي گيرند.بنابراين تفكر علاوه بر تغييرات زيستي- الكتريكي مغز و يادآوري ، يادگيري و حل مسئله ،شامل رفتارهاي حسي ، حركتي و هيجاني هم مي باشد.

نحوه خلق احساسات و هيجانات

كلمه هيجان به معاني زير استفاده مي شود:

1)حالت عاطفي دروني كه بواسطه تفسير ابراز مي شود

2)كل تغييرات فيزيولوژيك و دروني ما كه بطور آرماني تعادل ارگانيسم و محيط آن را مجدداً برقرار مي كنند

3)رفتارهاي آشكاري كه محيط محرك آنهاست و تلويحاً به معناي تعامل مستمر با محيط تغييرات فيزيولوژيك و نيز تهييج روانشناختي است.

يك هيجان متشكل از آشفتگي حادي است كه ارتباط نزديكي با تغييرات آشكار بدني دارد ، و كمابيش آن را به شكل احساس تشويش تجربه مي كنيم . مابقي ماجرا استنباط ما از وقايع است. بنابراين ، هم احساس و هم رفتاري كه از طريق آن ابراز احساس مي كنيم و نيز پاسخهاي فيزيولوژيك ما به آن وضعيت محرك مجموعه اي پويا و به هم مرتبط را تشكيل مي دهند كه تشكيل دهنده هيجان هستند .پس يك هيجان به طور همزمان پديده اي فيزيولوژيك روانشناختي و اجتماعي است زيرا اعضاي دنياي متمدن ما نيز معمولاً محركهايي هيجانزا محسوب مي شوند.

با افكارتان به جنگ آشفتگيهاي هيجاني برويد.

افرادي كه رفتارهاي روان رنجورانه دارند ظرفيتهاي بالقوه اي دارنداما نمي دانند رفتارهايشان چطور به آنها لطمه مي زند ،گاهي هم مي دانند اما به دلايلي غير عادلانه از رفتارهاي مخرب خويش دست نمي كشند از آنجا كه ما معتقديم اين افراد ظرفيتهاي بالقوه اي دارند،و فطرتا"كم هوش نيستند بر اين باوريم كه دليل مشكلات هيجاني آنان نا آگاهي آنها ازنحوه تفكر صحيح تر و انجام رفتارهاي كمتر مخرب است گاهي هم از اين موضوع با خبرند اما تلاشي در اين مورد نمي كنند.

تشخيص رفتارهاي روان رنجورانه و مقابله با آنها

تفكر روشن منجر به هيجانات مناسب مي شود و حماقت ،جهالت و آشفتگي با تفكر صحيح مغايرت دارند و باعث هيجانزدگي مفرط يا كم هيجاني مي شود تقريبا" تمام رفتارهاي روان رنجورانه يا رفتارهايي كه به ما لطمه مي زنند،ناشي از جهالتهاي بنيادي يا عدم بينش هاست

اگر چه ما انسانها گاهي به خاطر برخي از حالات و شرايط جسماني خود رفتارهاي رواني رنجورانه اي انجام مي دهيم اما غالبا" دلايل ديگري در بين هستند اختلالات ما در شرايط عادي معلول باورهاي هشيار يا ناهشيار ماست

روان رنجوري معمولا"به طرق مختلفي برانسان تاثير مي گذارد،چنانچه تظاهرات مختلف آن را رفتارهايي روان رنجوري بدانيم و اين حقيقت را بطور كامل پذيرفته باشيم كه اين خود ما هستيم كه خود را دچار اختلال مي كنيم اين شانس را پيدا خواهيم كرد كه بجاي توجيه كردن اختلال خود و يا ادامه دادن زندگي روان رنجورانه آن را تشخيص دهيم و برطرف كنيم. ناديده گرفتن روان رنجوري كار آساني ست اما مقابله با وجود دشوارتر بودن بسيار موثر تر است

mehrant;769097 نوشت:
سلام.
استاد نشاط در خصوص مورد اول توضیح بفرمایید چطوری با تعریف مشکل 50 درصد از نگرانی ها از بین میرن؟

با سلام
به نظر می رسد: وقتی یک نگرانی در مسیر زندگی انسان به وجود میاد، ذهن و روح انسان درگیر مشکل می شود، بعد از اینکه اصل مشکل را شناسایی می کنیم، و احساس می کنیم که خیلی مسئله سحتی نیست، با اندکی تلاش و توانایی های لازم می توان مقابله کرد، در حقیقت بعد از اینکه یک حس راحتی مقابله در روح و توان انسان جهت مقابله پیش میاد، در نتیجه مختصری از نگرانی کاسته می شود، یا بعبارتی تا وقتی مشکل را نمی دانیم و یا اصلا توانایی مقابله با آن را علم و آگاهی نداریم، در این صورت حس نگرانی همواره ما را ناراحت و خسته می کند، منتها وقتی به بطن نگرانی فکر می کنیم، و برای راه حل آن تلاش می کنیم، دیگر همین مشکل، آن مشکلی نیست که قبلا چه داشتیم، و یا خود را را ضعیف می پنداشتم، در حقیقت ما به یک خود باوری رسیده ایم که می توانیم در مقابل مشکل مقاومت کنیم، این احساس بوجود آمده خود می تواند نصف راه حل مشکل باشد، و اگر ادامه پیدا کند و تا مرحله تصمیم و اجرا پیش رود ، مشکل حل خواهد شد و نگرانی از بین خواهد رفت.

(وقتی مشکلی پیش میاد، دنبال آن نگرانیها تشریف خواهند آورد، و همین نگرانیها از انسان سلب آرامش و اسایش می کنند حواسمون باشد که در این مواقع سریع به فکر چاره باشیم )
پس وقتی رسیدیم که مشکل چیست، و علت آن را کشف کردیم، گاها خود شخص به راحتی می تواند تا این مرحله خوب تحلیل کند، بعد از این باید اندیشید که راه حلهای ممکن از چه قرارند، احتمال دارد، چندین راه حل باشد، منتها راحترین و مقدور بودن آن شاید برای تصمیم اولیه خیلی بهتر باشد، بدین ترتیب می توان برای حل شکل بوجود آمده قدم های مثبتی برداشت، البته توکل به خدا و صبوری، و عدم عجله و تدبیر لازم و در مواقعی مشورت و استفاده از نظرهای اهل تجربه در تسهیل حل مشکل می تواند موثر باشد.

نشاط;768951 نوشت:
2. تجزیه و تحلیل مشکل
با اندکی دقت و تدبیر می توان به کشف ریشه مشکل رسید ( در صورت عدم توانایی می توان از راهنمایی های مشاور متخصص بهره برد)

در بحث تحلیل مشکل و رفع نگرانی، می توان گفت که یکی از عوامل نگرانی فرد ترس از وقایع آینده است.
افرادی هستند که پیوسته بر این باورند که که در اینده شاید اتفاق ( خصوصا تلخ) بیافتد و همین موضوع موجب افزایش نگرانی و استرس می شود.
افکاری مثل: نگرانی از اینده ازدواج، شغل،، بیماری، زلزله و...
باید این فکر بازسازی شود، و این نوع تفکر تعدیل و با کمک مشاور اصلاح شود، تا رفتار نگرانی به طور کامل رفع شود.
راهکار هایی مثل:
1. تعریف وقایعی که با تجربه عکس آن ثابت شده
2. توجه دادن نظم عالم و وقایع به حکمت و مصلحت الهی
3. تشویق کردن این فرد نسبت به زمان حال
4. آموزش روش صحیح انتخاب و فکر کردن
می تواند موثر واقع شود.

سلام
من وقتی کشف مشکل می کنم گاهی به این نتیجه میرسم که اصلا مشکلی درکار نیست، و معلوم نیست این احساس از کجا سر و کله اش پیدا شده
گاهی هم می بینم بله مشکل وجود داره، ولی خب راه حلی براش نیست، و در واقع همینه که هست! کاری نمیشه کرد

اما در هیچکدوم از این دو حالت این احساس حتی تخفیف پیدا نمی کنه
البته یادم هست که قرار بود بر علایمش تمرکز نکنم

چی میشه آدمی که همه عمرش توی آرامش بوده از یه بازه زمانی به بعد همیشه مضطربه؟

kobram;772751 نوشت:
سلام
من وقتی کشف مشکل می کنم گاهی به این نتیجه میرسم که اصلا مشکلی درکار نیست، و معلوم نیست این احساس از کجا سر و کله اش پیدا شده
گاهی هم می بینم بله مشکل وجود داره، ولی خب راه حلی براش نیست، و در واقع همینه که هست! کاری نمیشه کرد

اما در هیچکدوم از این دو حالت این احساس حتی تخفیف پیدا نمی کنه
البته یادم هست که قرار بود بر علایمش تمرکز نکنم

چی میشه آدمی که همه عمرش توی آرامش بوده از یه بازه زمانی به بعد همیشه مضطربه؟


با سلام
بزرگوار
یک اصلی در مباحث رفتار شناسی و مباحث معرفت شناختی هست که می گوید هیچ چیزی بدون علت نیست، گاهی ما نمی توانیم رابطه را کشف کنیم نه اینکه نیست، حتی وجود احساس خاص هم زمینه ای دارد که ناشی از یک هیجانی است که در درون ما شکل می گیرد و ما دچار همان احساس می شویم.
اگر شخصی چنین است و احساس های نا خوشایندی دارد بهتر است به یک مشاور متخصص جهت حل مشکل مراجعه کند.