با فردی که ناراحتی روانی دارد، چگونه باید رفتار نمود؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با فردی که ناراحتی روانی دارد، چگونه باید رفتار نمود؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.
من پسری 18ساله هستم از یکی از شهرهای شمالی کشور
مادرم من سال هاست دچار مشکل روانی هست(البته نه شدید)یعنی گاهی عصبی میشه ولی نه خیلی هاد که به کسی اسیب بزنه!گاهی موقع خواب پاش رو زمین میکوبه یا...خلاصه از این دست موارد تحت هیچ شرایطی حاظر به دکتر امدن نیست!:Ghamgin:تاجایی که اصلا پیگیری نمیکنیم درمانش رو!

2سال پیش بود که حالش بسیار بد شد تا جایی که مجبور شدیم ببریمش بیمارستان البته با انبولانس و امپول ارامبخش و...بعد از برگشت از بیمارستان بعد1ماه تقریبا شرایط خوبی داشت دو تا قرص به نام(ریسیپریدون2)و(تریفن2)وال بته گفته بودن دوباره بیارینش ولی اصلا زیربار نرفت!منم هنوز همون قرصا رو میدم که اروم بمونه (درضمن اون با خوردن قرص اصلا خوب نیت ولی از ترس برگشت به بیمارستان میخوره)که همونم جدیدا میگه فقط شبها بده یا نده و خیلی ناراحت شده راستم میگه عوارض داره دیگه2سال 2قرصو میخوره ولی تا وقتی نیاد دکتر چطور قطعش کنم؟پدرمم اصلا ادم پیگیری نیست!اصلا با بیخیالی های اون کار به اینجا کشیده!حالا من میخوام مادرمو نجات بدم چون دوسش دارم چون دلم نمیخواد بذارمش یه جایی مادامالعمذ اونجا بمونه من واسه خودم زندگی کنم(گرچه که اینکار راحت تره)ولی من تابشو ندارم...
حالا چطور راضیش کنم بیاد دکتر و خودشو تحت درمان قرار بده؟اصلا ممکنه؟اصلا میشه مادرم منم یه روز خوب بشه؟درضمن همونطور که گفتم اون حدی نیست که مثلا شام و ناهار درست نکنه نه خیلی خوبم درست میکنه خیلی هم خوبه ولی...
من باید چیکار کنم؟درضمن برادر نامرد من هم بخاطر این مشکل مادرم و دعوا با پدرم همراه با همسرشزندگی میکنمه 2یا3سالی هست به ما سرنزده اگه زنگی هم میزنه پول میخواد...کمکم کنید چه کنم؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

طاهر;768295 نوشت:
سلام.
من پسری 18ساله هستم از یکی از شهرهای شمالی کشور
مادرم من سال هاست دچار مشکل روانی هست(البته نه شدید)یعنی گاهی عصبی میشه ولی نه خیلی هاد که به کسی اسیب بزنه!گاهی موقع خواب پاش رو زمین میکوبه یا...خلاصه از این دست موارد تحت هیچ شرایطی حاظر به دکتر امدن نیست!تاجایی که اصلا پیگیری نمیکنیم درمانش رو!

2سال پیش بود که حالش بسیار بد شد تا جایی که مجبور شدیم ببریمش بیمارستان البته با انبولانس و امپول ارامبخش و...بعد از برگشت از بیمارستان بعد1ماه تقریبا شرایط خوبی داشت دو تا قرص به نام(ریسیپریدون2)و(تریفن2)وال بته گفته بودن دوباره بیارینش ولی اصلا زیربار نرفت!منم هنوز همون قرصا رو میدم که اروم بمونه (درضمن اون با خوردن قرص اصلا خوب نیت ولی از ترس برگشت به بیمارستان میخوره)که همونم جدیدا میگه فقط شبها بده یا نده و خیلی ناراحت شده راستم میگه عوارض داره دیگه2سال 2قرصو میخوره ولی تا وقتی نیاد دکتر چطور قطعش کنم؟پدرمم اصلا ادم پیگیری نیست!اصلا با بیخیالی های اون کار به اینجا کشیده!حالا من میخوام مادرمو نجات بدم چون دوسش دارم چون دلم نمیخواد بذارمش یه جایی مادامالعمذ اونجا بمونه من واسه خودم زندگی کنم(گرچه که اینکار راحت تره)ولی من تابشو ندارم...
حالا چطور راضیش کنم بیاد دکتر و خودشو تحت درمان قرار بده؟اصلا ممکنه؟اصلا میشه مادرم منم یه روز خوب بشه؟درضمن همونطور که گفتم اون حدی نیست که مثلا شام و ناهار درست نکنه نه خیلی خوبم درست میکنه خیلی هم خوبه ولی...
من باید چیکار کنم؟درضمن برادر نامرد من هم بخاطر این مشکل مادرم و دعوا با پدرم همراه با همسرشزندگی میکنمه 2یا3سالی هست به ما سرنزده اگه زنگی هم میزنه پول میخواد...کمکم کنید چه کنم؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما
امیدوارم نکاتی که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد
از اینکه با این مسئله سخت و ناراحت کننده مواجه هستید بسیار متاسفم و خودم و اسک دینی های عزیز شما و مادرتون را دعا میکنیم
در ضمن باید عرض کنم که خداوند را بسیار شاکر باشید چرا که اولا خود بیماریها و گرفتاریها از نعمتهای الهی می باشند. و ثانیا : مادرتون بسیاری از کارهای خود و خانواده را خود انجام می دهد و لذا مشکلات ایشان برای شما و خانواده زیاد نمی باشد نسبت به بسیاری از خانواده ها.
قبل از هر کاری باید فضای خانه را آرام و دور از تنش نگه دارید لذا از بحث و صحبت های ناراحت کننده خودداری نمایید. و همه اعضاء خانواده را دعوت به آرامش نمایید.
برای راضی کردن مادرتون:

  1. خود می توانید با ایشان بیشتر صحبت نمایید و فضا را احساسی نمایید تا ایشان راضی شوند.
  2. در مورد بیماری و عواقب آن با مادرتون صحبت نمایید.و حتی اگر میتوانید سعی کنید ایشان را با افرادی که با مشکلات بیشتری مرتبط با همین بیماری دست به گریبان هستند مواجه نمایید.
  3. از افرادی که روی مادرتون تاثیر دارند بخواهید که با ایشان صحبت نمایند و او را راضی کنند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
موضوع قفل شده است