جمع بندی آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود مهربان است؟
تبهای اولیه
با عرض سلام
آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود در این جهان مهربان است؟ مهربانی او چه معنایی دارد، کاربرد مهربانی او برای موجودات مختلف اعم از انسان، سایر جانداران و اجسام چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
با تشکر
با عرض سلام
آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود در این جهان مهربان است؟ مهربانی او چه معنایی دارد، کاربرد مهربانی او برای موجودات مختلف اعم از انسان، سایر جانداران و اجسام چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
با تشکر
باسلام وتشکر .
بدلیل تعدد فراز های سوال در چند نکته مطالبی اشاره میشود :
1 - دلایل عقلی ونقلی بسیاری ممکن است بر صفات الهی مطرح نمود که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره میگردد:
اولا: خداوند امر بر محبت، عدالت، بخشایش، رحمت، رافت و مانند آن نموده ، بندگان خود را توصیه کرده که بدین صفات متصف شوند . وجود دهنده این گونه صفات است، از این به روشنی به دست میآید که خود همه صفات متعالی را به نحوی کامل و عالی دارا است، زیرا بر اساس قاعده عقلی و فلسفی «فاقد الشیء معطی شیء نمیتواند باشد» یعنی کسی که صفت و کمالی را ندارد، نمیتواند به دیگران بدهد و یا بدان سفارش کند، از این رو به حکم عقل خداوند تمام صفات متعالی که در پرسش اشاره گردیده ، به صورت اکمل و اعلی داراست.
دوم: سادهترین راه عقلی برای اثبات صفات کمالی نظیر مهربانی، رحمت، علم،قدرت، حیات این است که این مفاهیم هنگامی که در مورد مخلوقات به کار میرود ،حکایت از کمالات آن ها میکند، پس باید کامل ترین مرتبه آن ها در علت هستی بخش، موجود باشد، زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود ،از خدای متعال است و بخشنده آن ها باید واجد آن ها باشد تا به دیگران افاضه کند .
ممکن نیست کسی که حیات را میآفریند، خودش فاقد حیات باشد یا کسی که علم و قدرت را به مخلوقات افاضه میکند ،خودش جاهل و ناتوان باشد، پس وجود این صفات کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانه وجود آن ها در آفریدگار متعال میباشد، بدون این که توام با نقص و محدودیتی باشد .
خدای متعال، دارای حیات و علم و قدرت نامتناهی است. (1)
سوم: یکی از راههای عقلی آشنایی با صفات خدا این است که آشنایی با صفات خدا مانند آشنایی با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پی می برید، از چگونگی الفاظ و کلمات، مقدار آشنایی نویسنده آن را با لغات به دست میآورید، از انشای آن قدرت نویسندگی او را می فهمید . از مطالبش متوجه روحیه و هدف نویسنده می شوید، پس از طریق صفات آفریدگان به آسانی میتوان به صفات آفریدگار پی برد. (2)
2 - بی تردید خداوند بر همه مخلوقان بخصوص انسان ها بالاخص مومنین رحیم و مهربان است ناگفته نماند رحمت خداوند سبحان دو گونه رحمت دارد:
الف ـ رحمت مطلق، فراگیر و بی مقابل
ب ـ رحمت خاص که در برابر غضب اوست.
صفت "رحمان" گویای معنای نخست یعنی رحمت مطلق و فراگیر او میباشد. رحمت رحمانیة خداوند، همه چیز را زیر پوشش خود دارد; دنیا و آخرت، مؤمن و کافر و... این گونه رحمت، رحمتی نامتناهی است، مانند آفتابی که به زندگی همه میتابد و بارانی که بر هر سرزمینی میبارد: "وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیْءٍ;(3) و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است."; "رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا;(4)پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است." در این آیات، به رحمت فراگیر خداوند متعال اشاره شده است و مقابل چنین رحمت فراگیری، "عدم" است، نه "غضب"، زیرا اگر مقابل آن "غضب" باشد، باید قبول کنیم که خود "غضب" از زیر پوشش رحمت رحمانی خارج شود و در نتیجه رحمت مطلق خداوند، مقید و محدود شود.(5)بنابراین رحمت الهی گستره نامحدود دارد و هرگز نمی توان برای آن میزانی مشخصی بیان نمود.
3 - علامه طبا طبایی در تفسیر المیزان ذیل تفسیر بسم الله ... میگوید:
رحمت ومهربانی به معنای انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.
4 - با توجه به معنای رحمت ومهربانی در باره خداوند که در بند قبل ذکر شد جواب فراز اخر سوال روشن است ، زیرا اگر خداوند بر مخلوقان وبندگان خود مهربان نمی بود آنها را وجود نمی داد واز نعمت وجود وکمالات وجودی بی نصیب می ماند .
پینوشتها:
1. محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، (دوره کامل سه جلدی) ص 75.
2. محسن قرائتی، اصول عقاید، ص 112.
3. . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، بهأالدین خرمشاهی، مدخل "رحمت"ج 1 ص1101 نشر دوستان تهران 1377 ش
4 . اعراف (7) آیه 156.
16. غافر (40) آیه 7.
با سلام
محبت یک رابطه وجودی است و یکی از مهم ترین اسباب محبت، حب ذات است که در هر موجودی وجود دارد. خداوند به ذات خود و کمالات خود آگاهی دارد و از این جهت به خود عشق می ورزد و خود را دوست دارد. همچنان که آفریده های خود را به جهت حب ذات دوست دارد؛ چرا که این آفریده ها از افعالی است که از ذات او نشأت می گیرد.
محبت خداوند به بندگان به معنای متفاهم عرفی آن نیست؛ زیرا که لازمه این معنای عرفی انفعال نفسانی است که خداوند از آن پاک و منزه است، بلکه حب خدا ناشی از حب او به ذات خویش است. حب خداوند به خویش همان ادراک خیر است. خداوند از آن رو که مدرک جمال خویش است، عاشق است و از آن رو که ذات او مدرک است به ذات، معشوق است و چون فعل خداوند از ذات او جدایی ندارد، آن نیز مورد محبت خداوند است. بدین معنا که خداوند افعال خویش را دوست دارد و چون مخلوقاتش، نتیجه فعل حضرتش هستند، آنها را نیز دوست دارد.
در قرآن کریم گروهایی معرفی شده اند که مورد محبت خدایند و خداوند آنان را دوست دارد. در زیر برخی از آنان به عنوان نمونه بیان می شود.
1. صابران، "... والله یحب الصابرین"؛ خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
2. پرهیزکاران، "... فان الله یحب المتقین"؛ خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.
3. توکل کنندگان، "... ان الله یحب المتوکلین"؛ خداوند متوکلان را دوست دارد.
4. توبه کنندگان و پاکان، "... ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین"؛ خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و پاکان را (نیز) دوست دارد.
5. نیکوکاران، "... ان الله یحب المحسنین"؛ خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.
6. مجاهدان، "ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله..."؛ خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند.
7. مجریان قسط و عدالت، "... ان الله یحب المقسطین"؛ خدا عادلان را دوست دارد.
اینها گروهی از انسان ها هستند که مورد محبت خدا قرار گرفته و خداوند آنان را دوست دارد.
با عرض سلام
ضمن تشکر از پاسخ کارشناس محترم جناب صادق و دوست عزیز جناب یلدا سلیمانی.
پاسخ های داده شده عموما از منظر رویت یک انسان مسلمان به حهان است در صورتیکه هدف من از طرح این سوال کلی تر از این میباشد. توضیحا عرض میکنم جهانی را در نظر بگیرید که اساسا نه انسانی که ما آنرا اشرف مخلوقات میخوانیم در آن وجود دارد و نه به تبع آن نه دین و مکتب و فلسفه ای. تنها و تنها کرات و کهکشان ها و موجودات غیر هوشمند ساکنین این جهانند. در چنین جهان فرضی ای باز هم خدا باید مهربان باشد چون این مهربانی یکی از صفات اوست همانطور که عدالت یکی از صفات اوست. ما به راحتی میتوانیم عدالت خدا را در چنین جهان بدون انسانی ثابت کنیم. چگونه میتوان به مهربانی خدا در این جهان فرضی نگریست و آنرا اثبات کرد؟ میخواهم عرض کنم مهربانی خداوند مستقل از انسان و دین و مسلک او چه تعریفی دارد و چگونه فابل اثبات است؟ توجه بفرمایید که چنین جهانی خیلی هم فرضی نیست و به هرحال به نوعی پیش از خلقت انسان وجود داشته. اگر مهربانی در چنین شرایطی اثبات شود میتوان آنرا به جهان در بر دارنده مخلوقی به نام انسان هم تعمیم داد. همانگونه که جناب صادق اشاره فرمودند سوال چند وجه مختلف دارد لذا خواهش میکنم فعلا فقط به تعریف صفت مهربانی خداوند نسبت به مخلوقات بپردازیم.
با تشکر
با عرض سلام
ضمن تشکر از پاسخ کارشناس محترم جناب صادق و دوست عزیز جناب یلدا سلیمانی.
با سلام
اگر زمان و مکان را در مورد خداوند منتفی بدانیم (چون خدا خود ایجاد کننده زمان و مکان است)، سؤال این است که خدا قبل از ایجاد عالم و خلق عالم –هرچند این قبل بودن به معنای زمانی نباشد- چه نسبتی با وجود و فیض داشته و در واقع چگونه بدون این که جایی باشد بوده و چگونه فیض و رحمت او بدون این که آسمان و زمین و مخلوقات آن حادث شده باشند وجود داشته. به پاسخ این سؤال در روایتی از پیامبر (ص) اشاره شده و عرفا در توضیح آن مطالب زیادی بیان کرده اند که اجمالی از آن نقل خواهد شد
از پیامبر اکرم (ص) سوال شد: پروردگار ما قبل از این که مخلوقات خود را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: در «عماء» که نه بالای آن چیزی بود و نه پایین آن.
همچنان که گذشت خداوند، به این که: «کجا بوده» نسبت داده نمی شود؛ چون جا و مکان مخلوق خدا است؛ یعنی نبوده و بعد شده است. مگر این که منظور این باشد که خدا قبل از خلق زمین و آسمان، فیاضیتش چگونه و در چه مرتبه ای بوده؛ گوییم در مرتبه عماء.
توضیح این که عرفا، عالم وجود و تجلیات حق را -هرچند خارج از حد و شمارش می دانند- ولی به طور کلی به پنج مرتبه یا پنج حضرت تقسیم کرده اند.
نخستین مرتبه همان مرتبه ای است که در روایت مذکور «عماء» نامیده شده. برای این مقام و مرتبه نام های دیگری نیز اطلاق شده؛ از جمله عالم اطلاق، عالم لاهوت، غیب الغیوب، غیب مطلق و ...؛ همچنانکه در قرآن می فرماید: "وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ"؛ و کلید خزائن غیب در دست او است، کسى جز او بر آن آگاه نیست.
مراتبی که بعد از این مرتبه نخستین، ذکر شده است به ترتیب عبارت اند از: جبروت، ملکوت، عالم شهادت و مرتبه جامعه که همان حضرت «انسان» است. که مجموعاً حضرات خمس نام گذاری شده اند.
در توضیح مقام «عماء» گوئیم: خداوند در این مقام دارای عزتی تمام و از هر چیزی و از هر نسبتی بی نیاز است و تمامی اسماء و صفات در این مقام، مستهلک و فانی اند. بنابراین هیچ گونه توصیفی هم برای آن امکان پذیر نیست؛ چرا که از هر صفتی منزه است. برای رساندن این معنا می توان به آیات زیر اشاره کرد:
1. "فَإِنَّ اللَّهَ غَنىٌِّ عَنِ الْعَالَمِینَ"؛ خداوند از عالمیان بی نیاز است.
2. "سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ"؛ پروردگار تو -که صاحب عزت است- از آنچه که وصف می کنند منزه است.
اگر زمان و مکان را در مورد خداوند منتفی بدانیم.......
با عرض سلام
سوال من در رابطه با قبل از ایجاد عالم نبود. در رابطه با قبل از خلقت آدم بود و اینکه در حالت کلی اگر برداشت های انسانی را از تعریف صفت مهربانی برای خدا حذف کنیم، خود واژه مهربانی در مورد خلق کائناتی (بدون حضور انسان به عنوان اشرف مخلوقات) چه مفهومی دارد؟ جهت روشن تر شدن مجدد سوال میتوانم عدالت خدا را مثال بزنم. در این مثال چه انسان بوده باشد و چه نه، ساز و کار جهان بر مبنایی عادلانه که پایداری را در پی دارد در حال انجام است و اگر معتقد به وجود خدا باشیم این مبنا را به او نسبت میدهیم و میگوییم او جهان را بر اساس عدالت آفریده است. حال سوال این است بر همین اساس مهربانی خدا نسبت به جهان چه معنایی دارد؟
من متاسفانه در پاسخ شما جواب سوال خودم را یا ندیدم و یا نفهمیدم.
با تشکر
با عرض سلام
سوال من مهربانی خدا نسبت به جهان چه معنایی دارد؟
من متاسفانه در پاسخ شما جواب سوال خودم را یا ندیدم و یا نفهمیدم.
با تشکر
با سلام مجدد
[="][="]از[="] [="]صفات خداوند است: لطيف، رئوف، عطوف، رحمان، رحيم و ... و تا آنجايي که بنده اطلاع[="] [="]دارم تمامي يا حداقل بعضي از اين اسماء جلاله، ناشي از صفت مهرباني خداست حتي من[="] [="]شنيده ام که مي گويند خداوند از مادر نيز مهربانتر است. حقيقتش را بخواهيد بنده[="] [="]مادري دارم که از لحاظ محبت و علاقه نسبت به فرزندش( که بنده باشم) کم نظير است. بي[="] [="]نهايت به من عشق مي ورزد و راضي به کمترين ميزان رنجش و ناراحتي من نيست. اگر بنده[="] [="]مطمئن شوم که خداوند متعال به اندازه مادرم مهربان است ديگر هيچ نگراني از بابت[="] [="]حساب و کتاب نخواهم داشت. اين رأفت و عطوفت بي پايان خداوند چگونه با عذاب ، آتش جهنم[="] [="]و مشکلاتي که بندگان خدا به آن دچار مي شوند، جور درمي آيد؟[="] [="][="][="][="] مهربانی به آن معنایی که در انسانها معنی دارد ، برای خداوند متعال صفت نقص محسوب می شود. لذا چنین صفتی را نمی توان به خدا نسبت داد. مهربانی مادرانه اوّلاً صفتی غریزی است که ریشه در ترشّح برخی هورمونهای درون ریز دارد. لذا اگر اختلالی در ترشّح این هورمونها پیدا شود ، مهربانی مادرانه نیز دچار اختلال خواهد شد. ثانیاً مهربانی مادرانه ، اگر چه در مواردی به نفع فرزند او تمام می شود ، ولی شخص مادر آن را صرفاً به نیّت نفع فرزند انجام نمی دهد ؛ بلکه نیاز خود او به محبّت ورزیدن است که وی را وادار به چنین کاری می کند. لذا اگر چنین مادری محبّت نورزد ، خودش احساس کمبود می کند. همان گونه که وقتی ما به نیازمندی کمک می کنیم ، برای این است که حسّ همنوع دوستی خود را ارضاء نماییم و الّا دچار عذاب وجدان می شویم. به تعبیر دیگر ، تمام کارهای آدمیان برای رفع نقص خودشان و کسب کمالات وجودی است ؛ و چنین کاری در مورد خدایی که کمال محض می باشد ، بی معنی است. ثالثاً مهربانی مادرانه ، اگر چه در مواردی به نفع فرزند او تمام می شود ، ولی همواره چنین نیست ؛ و برخی مادرها برای ارضاء حسّ مادرانه ی خویش ، دست به محّبت ورزی مخرّب زده ، فرزند خود را از تربیت درست و کسب برخی کمالات ، که در سایه ی تحمّل برخی مشکلات می باشد ، محروم می سازند. در حالی که محال است خداوند بنده ی خود را از کسب کمالات محروم سازد ؛ بلکه هر آنچه برای بنده کمال آور باشد ، خداوند متعال آن را در اختیار بشر قرار می دهد ؛ حتّی بلاها و مصیبتها و جهنّم نیز نوعی وسیله ی ایجاد کمال برای برخی بندگان می باشند. [="]
[="]امّا اینکه گفته می شود: خدا مهربانتر از مادر می باشد ؛ به این معنا نیست که محبّت خدا نیز از سنخ مهر مادری است ؛ بلکه مقصود این است که خود همان غریزه ی مادرانه نیز موهبتی از جانب خداست تا مادران
با عرض سلام
ضمن تشکر از پاسخ کارشناس محترم جناب صادق و دوست عزیز جناب یلدا سلیمانی.
پاسخ های داده شده عموما از منظر رویت یک انسان مسلمان به حهان است در صورتیکه هدف من از طرح این سوال کلی تر از این میباشد. توضیحا عرض میکنم جهانی را در نظر بگیرید که اساسا نه انسانی که ما آنرا اشرف مخلوقات میخوانیم در آن وجود دارد و نه به تبع آن نه دین و مکتب و فلسفه ای. تنها و تنها کرات و کهکشان ها و موجودات غیر هوشمند ساکنین این جهانند. در چنین جهان فرضی ای باز هم خدا باید مهربان باشد چون این مهربانی یکی از صفات اوست همانطور که عدالت یکی از صفات اوست. ما به راحتی میتوانیم عدالت خدا را در چنین جهان بدون انسانی ثابت کنیم. چگونه میتوان به مهربانی خدا در این جهان فرضی نگریست و آنرا اثبات کرد؟ میخواهم عرض کنم مهربانی خداوند مستقل از انسان و دین و مسلک او چه تعریفی دارد و چگونه فابل اثبات است؟ توجه بفرمایید که چنین جهانی خیلی هم فرضی نیست و به هرحال به نوعی پیش از خلقت انسان وجود داشته. اگر مهربانی در چنین شرایطی اثبات شود میتوان آنرا به جهان در بر دارنده مخلوقی به نام انسان هم تعمیم داد. همانگونه که جناب صادق اشاره فرمودند سوال چند وجه مختلف دارد لذا خواهش میکنم فعلا فقط به تعریف صفت مهربانی خداوند نسبت به مخلوقات بپردازیم.
با تشکر
باسلام وتشکر .
جناب چالشگر که گویا در پی چالش علمی وفلسفی است اگر در پاسخ قبل دقت می فرمود همین قسمت فرمایش شان نیز جواب داده شده است ،
چون عرض شد که عالم وآدم همه وهمه در وجود وکمال وجودی خود وامدار رحمت ومهربانی خداوند است . حال بالتوجه به این نکته در همان عالم فرضی که البته فرضی نیست بلکه عینی است کهکشان ها واجرام سماوی وکرات فوقانی همه بدون سکنه ی موجودات زنده هستند ونه تنها انسانی در آن وجود ندارد بلکه هیچ زنده جان در آن ها زندگی نمی کند ، ولی از وجودش در پی رحمت خدا خلق شده است چه این که بقای شان هم وامدار رحمت خدا وند است ، توجه دارید که جهان بگونه ی بزرگ است که زمین وکره خاکی به اندازه ذره در برابر آن به حساب می آید وسعت و عظمت جهان آفرینش به قدری است که همه دانشمندان در برابر آن انگشت حیرت به دندان دارند. با این که از بزرگی و وسعت و تعداد کهکشانها و ستارگان و کرات، اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی تنها در کهکشان ما، 150000 میلیون ستاره ثابت شمرده شده که میان آنها تعداد قابل توجهی شبیه خورشید ما وجود دارد .
در هر صورت تمام ماسوی مدیون رحمت .مهربانی خدواند است یعنی رحمت رحمانی خداوند موجب وجود وبقای آنها است .
با سلام
فرض کنید موجودات شعور و ادراک دارند.
خداوند انها را خلق میکند.
ایا خلق کردن مهربانی نیست؟
فرض کنید موجودات علاوه بر شعور و ادراک، اختیار و تکلیف دارند.
بنا به ایات قران
خداوند به اسمانها و زمین امر میکند.
حیوانات محشور میشوند.
شتر صالح و سگ اصحاب کهف و خر بلعم باعورا و شتری که چند سال در امر حج باشد، بهشتی میشوند.
موجودات عالم از حیث اینکه ولایت را پذیرفته باشند یا نه
به دو دسته کلی تقسیم میشوند. چنان که نقل شده است( اینطور به یاد دارم) برخی پرندگان ولایت را نپذیرفتند.
سنگ عقیق ولایت را پذیرفته است.
این هم میشود رحمت خاص.
با توجه به این نگاه
رحمت عام و خاص شامل همه موجودات میشود. اما اینکه چه مقدار کسب رحمت کنند بسته به اختیار و ظرفیتشان دارد.
با عرض سلام
سوال من در رابطه با قبل از ایجاد عالم نبود. در رابطه با قبل از خلقت آدم بود و اینکه در حالت کلی اگر برداشت های انسانی را از تعریف صفت مهربانی برای خدا حذف کنیم، خود واژه مهربانی در مورد خلق کائناتی (بدون حضور انسان به عنوان اشرف مخلوقات) چه مفهومی دارد؟ جهت روشن تر شدن مجدد سوال میتوانم عدالت خدا را مثال بزنم. در این مثال چه انسان بوده باشد و چه نه، ساز و کار جهان بر مبنایی عادلانه که پایداری را در پی دارد در حال انجام است و اگر معتقد به وجود خدا باشیم این مبنا را به او نسبت میدهیم و میگوییم او جهان را بر اساس عدالت آفریده است. حال سوال این است بر همین اساس مهربانی خدا نسبت به جهان چه معنایی دارد؟
من متاسفانه در پاسخ شما جواب سوال خودم را یا ندیدم و یا نفهمیدم.
با تشکر
باسلام وتشکر .
دانشمندان اسلامی گفته اند براى خداى تعالى دو قسم رحمت است:
یکى رحمت عام که مؤمن و کافر، نیکوکار و فاجر و با شعور و بىشعور همه به وسیله آن به وجود آمده و از ابتداى هستى و در مسیر وجودشان تا وقتى که وجود دارند ، به وسیله آن از نعمت های الهی بهره مند می شوند.
دیگری، رحمت خاص خداوند است که بخششى است که خداوند آن را تنها به کسانى مىدهد که داراى ایمان و عبودیت باشند،
مصادیقی چون حیات طیبه و زندگى نورانى در دنیا، و جنت و رضوان در آخرت دارد که کفار و مجرمان به خاطر کفر و جرمشان از آن بهرهاى ندارند، بهره آنان چیزى است در مقابل این رحمت، مانند عذاب استیصال یا معیشت نکبت بار از دنیا، و آتش و آلام آن در آخرت.
این دو رحمت را از این آیه می توان استفاده کرد :« وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُون(1) ؛ رحمتم همه چیز را فرا گرفته است . به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مىکنند و زکات مىدهند و آنان که به آیات ما ایمان مىآورند، مقرر مىدارم»
بنابراین همه موجودات در اصل وجود و بهره ای که از وجود دارند ،مصداق بارز رحمت عام الهی هستند . هر نعمتی که موجودات دارند، نشأت گرفته از رحمت عام و واسعه الهی می باشد . مصادیق این رحمت قابل شمارش نیستند :« وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها؛(2) اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز نمىتوانید آنها را شمارش کنید».
اما رحمت خاص خداوند مختص انسان هایی است که قدر نعمت های خدادادی را بدانند. با اراده و اختیار خود شکر گزار آن باشند. شکر گزار بودن مهم ترین عامل ازدیاد نعمت های خداوند متعال است:
« وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید؛(3)به یاد آوردیدآن گاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».
پی نوشت ها:
1.اعراف(7) آیه 156.
2. نحل(16) آیه 18.
3. ابراهیم(14) آیه 7.
با عرض سلام
جناب چالشگر که گویا در پی چالش علمی وفلسفی است
من اگر سوالاتم را از شما عزیزان نپرسم از که بپرسم؟ باور کنید بی تقصیرم، هیچ مسئله ای را بی استدلال نمیتوانم بپذیرم :Gol:
عالم وآدم همه وهمه در وجود وکمال وجودی خود وامدار رحمت ومهربانی خداوند است . حال با توجه به این نکته در همان عالم فرضی که البته فرضی نیست بلکه عینی است کهکشان ها واجرام سماوی وکرات فوقانی همه بدون سکنه ی موجودات زنده هستند ونه تنها انسانی در آن وجود ندارد بلکه هیچ زنده جان در آن ها زندگی نمی کند ، ولی از وجودش در پی رحمت خدا خلق شده است چه این که بقای شان هم وامدار رحمت خدا وند است
1- آیا از فرمایش شما اینگونه میتوان نتیجه گرفت که رحمت و مهربانی خداوند در حق هر موجودی همان خلق کردن و ایجاد شرایط مناسب برای بقای آن موجود است؟ اگر چنین است، پس در مرتبه خلق، صفات خلاقیت و رحمت یکی میشوند و در مرتبه دوام و بقا صفات عدل که موجب پایداری جهان است با رحمت یکی میگردند. به عبارت دیگر اگر خالقیت خداوند را عامل خلق موجودات بدانیم و عدل او را عامل بقا، آنگاه رحمت باید معنایی دیگر داشته باشد. اگر اینطور است، آن معنا چیست؟
2- بر اساس تعریفی که شما فرموده اید دیگر از رحمت و مهربانی خدا نمیتوان برداشت لطفی خاص در حق برخی انسان ها در مواقع درماندگی و دعا به درگاه او را داشت. چون فرموده اید عالم وآدم همه وهمه در وجود وکمال وجودی خود وامدار رحمت ومهربانی خداوند است. با این ترتیب ظاهرا بسیاری از برداشت های عامیانه در خصوص انتظارتی از مهربانی، کمک، لطف یا رحمت خداوند غلط است چون رحمت متناسب با شان هر موجود در مرحله خلق آن موجود و پس از آن متناسب با ظرفیت آن موجود در رسیدن به کمال به او اعطا میگردد. آیا این برداشت درست است؟
دیگری، رحمت خاص خداوند است که بخششى است که خداوند آن را تنها به کسانى مىدهد که داراى ایمان و عبودیت باشند،
مصادیقی چون حیات طیبه و زندگى نورانى در دنیا، و جنت و رضوان در آخرت دارد که کفار و مجرمان به خاطر کفر و جرمشان از آن بهرهاى ندارند، بهره آنان چیزى است در مقابل این رحمت، مانند عذاب استیصال یا معیشت نکبت بار از دنیا، و آتش و آلام آن در آخرت.
آیا این ساز و کار خود بخشی از نظام فراگیر علت و معلولی در جهان نمیتواند باشد؟
با تشکر
آیا از فرمایش شما اینگونه میتوان نتیجه گرفت که رحمت و مهربانی خداوند در حق هر موجودی همان خلق کردن و ایجاد شرایط مناسب برای بقای آن موجود است؟ اگر چنین است، پس در مرتبه خلق، صفات خلاقیت و رحمت یکی میشوند و در مرتبه دوام و بقا صفات عدل که موجب پایداری جهان است با رحمت یکی میگردند. به عبارت دیگر اگر خالقیت خداوند را عامل خلق موجودات بدانیم و عدل او را عامل بقا، آنگاه رحمت باید معنایی دیگر داشته باشد. اگر اینطور است، آن معنا چیست؟
من میگم همپوشانی دارند
مثلا خدا غیور است این با رحمت منافاتی ندارد
بلکه از جنس همان است
فکر میکنم خدا مصداق همه اسما خودش رو در این جهان قرار داده تا انسان بهتر درک کنه
مثلا خدا غیرتمند است رو هر انسانی کاملا میتونه لمس کنه چون در خودش هست
یا خدا نور است، همه گستر بودن نور و روشنایی بخشی نور رو هر کسی کاملا حس میکنه
با عرض سلام
باسلام وتشکر .
من اگر سوالاتم را از شما عزیزان نپرسم از که بپرسم؟ باور کنید بی تقصیرم، هیچ مسئله ای را بی استدلال نمیتوانم بپذیرم :Gol:
این که خوب است .
پرسشگری دلیل بر ذهن جستجو گر شما وکمال تان تلقی می شود .
لذا به گفته مولوی :
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
هیچ ترتیبی وادابی مجو1- آیا از فرمایش شما اینگونه میتوان نتیجه گرفت که رحمت و مهربانی خداوند در حق هر موجودی همان خلق کردن و ایجاد شرایط مناسب برای بقای آن موجود است؟ اگر چنین است، پس در مرتبه خلق، صفات خلاقیت و رحمت یکی میشوند و در مرتبه دوام و بقا صفات عدل که موجب پایداری جهان است با رحمت یکی میگردند. به عبارت دیگر اگر خالقیت خداوند را عامل خلق موجودات بدانیم و عدل او را عامل بقا، آنگاه رحمت باید معنایی دیگر داشته باشد. اگر اینطور است، آن معنا چیست؟
2- بر اساس تعریفی که شما فرموده اید دیگر از رحمت و مهربانی خدا نمیتوان برداشت لطفی خاص در حق برخی انسان ها در مواقع درماندگی و دعا به درگاه او را داشت. چون فرموده اید عالم وآدم همه وهمه در وجود وکمال وجودی خود وامدار رحمت ومهربانی خداوند است. با این ترتیب ظاهرا بسیاری از برداشت های عامیانه در خصوص انتظارتی از مهربانی، کمک، لطف یا رحمت خداوند غلط است چون رحمت متناسب با شان هر موجود در مرحله خلق آن موجود و پس از آن متناسب با ظرفیت آن موجود در رسیدن به کمال به او اعطا میگردد. آیا این برداشت درست است؟آیا این ساز و کار خود بخشی از نظام فراگیر علت و معلولی در جهان نمیتواند باشد؟
با تشکر
به طورکلی منافاتی در کار نیست صفات خدا عین ذات اوست ودر هر شرایط خدا وند با اسم وصفت خاص تجلی می کند .
مثلا در جای وبه مناسبتی با صفت عدل و در شرایطی با صفت رحمت ومانند آن .
توجه داشته باشید که صفات خدا با صفات آدمی فرق دارد مثلا در انسان علم با عدل دو صفت جلوه متفاوت از انسان است ولی در خداوند
رحمت او نشانه عدلش وبالعکس .
[=Franklin Gothic Medium]با عرض سلام
آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود در این جهان مهربان است؟ مهربانی او چه معنایی دارد، کاربرد مهربانی او برای موجودات مختلف اعم از انسان، سایر جانداران و اجسام چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب چالشگر،
بله خداوند نسبت به مخلوقات خود در این جهان هم مهربان است و مهربانی او به این معنای عام است که «أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ»، یعنی اعطا کرد به هر شیء خلقت آن را سپس هدایت فرمود ... یعنی او خلق کرده و سپس مخلوقش را به خودش واگذار نکرده و رها نکرده است و مسیر رشد و هدایت را برای آن فراهم کرده است، برای انسان قسمتی از این هدایت شکل تشریع پیدا کرده است و هدایت شدن یا نشدن به عهدهی خودش قرار داده شده است و در پی هر انتخابی که بکند هم انتهایی قرار داده است که از پیش نیز معرفیاش نموده است ... این مهربانی خداوند تنها شامل انسان نمیشود ولی اثبات آن از طریق باطن است، در کتاب توحید مفضل که در تاپیک دیگرتان به شما معرفی کردم مصداقهای این مهربانی را زیاد از زبان امام صادق علیهالسلام میتوان یافت ... در هیچ کدام از گزارههای آن کتاب امام علیهالسلام نیامدهاند احتمالات متفاوت برای شکلگیری آن وضعیتهایی که مصداق مهربانی خالق نسبت به مخلوق برشمرده شده است را بیان کنند و بعد همه را با دلایل متفاوت رد کنند تا فقط انتساب آن مهربانی به خدا اثبات شود (حتی بر این باورم که چنان اثباتی که روز کاغذ باشد و مستقل از درک باطنی انسانها باشد وجود هم ندارد و اگر بیان شود همواره میتوان در آن تردید وارد کرد)، بلکه اینکه این مهربانیها از طرف خداست را از طریق شناخت باطنی خود شما نسبت به خداست که اثبات مینمایند، یعنی ایشان میگویند و شما در باطن خود میدانید که درست است و تصدیق مینمایید، گرچه اگر به آن تأیید قلبی اهمیت زیادی ندهید خودتان میتوانید با دودوتاچهارتای منطقی احتمالات دیگری را مطرح کرده و سعی کنید اثباتهای امام علیهالسلام را باطل کنید، ولی اگر دقت شود که این اثباتها فطری هستند و نه منطقی در این صورت مشخص میشود که ابطال آن هم ممکن نیست، مگرنه چند نفر از مسلمین در همین سایت در تلاشند تا اثبات کنند که کتاب توحید مفضل پر از غلط است و در نتیجه نباید آن را منتسب به امام علیهالسلام دانست! ... حقیر تا قبل از خواندن آن کتاب تصوری که از خدا داشتم اینطور بود که خدایی هست که باید از او اطاعت کرد، ولی بعد از خواندن این کتاب دیدم نسبت به خدا عوض شد و تازه فهمیدم چرا اولیاء خدا اینقدر محبت خدا را در دل دارند ... گرچه این فهمیدن در مقابل آن فهمیدن اولیاء خدا ناچیز باشد ولی چشیدن قطرهای از محبت نسبت به خدا هم برایم غنیمت بود و تجربهای گرانبها ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
با عرض سلام
گفته میشود: (تعرف الشیاء باضدادها). بر این اساس اگر بخواهیم صفات خداوند را با ضد آنها بشناسیم، در مورد خالقیت خداوند به راحتی میتوانیم تصور کنیم اگر او خالق نبود هیچ چیز وجود نداشت، اساسا دنیایی نبود. اگر او عادل نبود استمرار جهان ناممگن بود. اگر او عالم نبود باز این استمرار ناممکن بود. ولی اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ چه امری در جهان خلقت مستقیما از مهربانی خداوند تاثیر میگیرد؟ در خلقتی که بر اساس علم الهی بنا شده و عدل الهی در قالب نظام علت و معلولی به آن استمرار می بخشد و سرنوشت هر جزیی از آن (در صورت داشتن علم لازم) قابل پیش بینی است مهربانی چه معنایی دارد؟ فقط لطفا همین سوال را جواب دهید: اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ یا مهربانی او چه تاثیری در خلقت او دارد؟ توجه بفرمایید من مشکلی با اینکه خالق را مهربان بنامم ندارم و برعکس بسیار هم علاقمندم که او مهربان باشد. ولی این انتظار من بر اساس تعریفی است که من از مهربانی دارم. تعریفی که بر اساس آن من با دیگران رفتار میکنم و یا دوست دارم دیگران با من رفتار کنند. این دیگران انسان هایی مانند من هستند با تعریفی از مهربانی مانند تعریف من. آیا خالق هم مانند من مهربان است؟ من اگر نیازمندی را ببینم از سر مهربانی به او کمک میکنم، آیا خالق هم این کار را میکند؟ یا نظام آفرینش را بر پایه عدل و نظام علت و معلولی قرار داده که در این نظام اگر این نیازمند از گرسنگی بمیرد هم در واقع عدل الهی و نظام علت و معلولی بی نقص اجرا شده است. یک معلم میتواند نسبت به برخی از دانش آموزان خود مهربان تر باشد و نسبت به برخی اینطور نباشد. آیا خداوند میتواند نسبت به برخی بندگان مهربان تر باشد؟ اگر معلم چنین کند میگوییم بی عدالتی کرده ، اگر خداوند هم چنین کند بی عدالتی کرده. اگر این معلم نسبت به همه یکسان برخورد کند میگوییم معلم عادلی است. خداوند را هم عادل میدانیم چون میدانیم تبعیضی بین مخلوقات خود قائل نیست. پس چنین مهربانی در نظام آفرینش نمیتواند جایی داشته باشد. نهایتا باز به همانجا میرسیم که تعریف مهربانی خداوند چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
اگر بفرمایید او به ما امکان حیات را داده، چشم داده تا ببینیم و گوش تا بشنویم.....، من میگویم این اقتضای خلقت من بوده، لطفی در حق (من) نبوده چون اگر چشم را به انسان نمیداد انسان انتظار داشتن چشم را نداشت و بنا بر این کاستی ای در زندگی خود احساس نمیکرد و زندگی را بدون چشم تجربه میکرد کما اینکه الان هم که چشم ما امواج مادون قرمز را نمیبیند ما این را به حساب نامهربانی خالق نمیگذاریم و آن را اقتضای خلقت خود میدانیم. هیچکس به دلیل نداشتن چشمی در پشت سر خود ناراجت نیست و خدا را ناشکری نمیکند و آن را از نا مهربانی خدا نمیداند.
کمی که فراتر برویم و از حوزه انسانی خارج شویم موضوع پیچیده تر میشود. مهربانی خدا در حق یک سنگ چگونه تعریف میشود؟ در حق ویروس آنفولانزا چگونه تعریف میشود؟ این ویروس وجود دارد چون بر اساس قوانین الهی و قانون علت و معلول استعداد بوجود آمدن آن وجود داشته. وجود آن نه مهربانی است در حق ویروس و نه نامهربانی در حق آنهایی که با آلودگی به این ویروس می میرند.
...در یک کلام، این مهربانی چیست؟ اولین فرض من این است که من تعریف مهربانی خداوند را نمیدانم. لذا دنبال این تعریف هستم.
با تشکر
[="Franklin Gothic Medium"] با تشکربا عرض سلام
گفته میشود: (تعرف الشیاء باضدادها). بر این اساس اگر بخواهیم صفات خداوند را با ضد آنها بشناسیم، در مورد خالقیت خداوند به راحتی میتوانیم تصور کنیم اگر او خالق نبود هیچ چیز وجود نداشت، اساسا دنیایی نبود. اگر او عادل نبود استمرار جهان ناممگن بود. اگر او عالم نبود باز این استمرار ناممکن بود. ولی اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ چه امری در جهان خلقت مستقیما از مهربانی خداوند تاثیر میگیرد؟ در خلقتی که بر اساس علم الهی بنا شده و عدل الهی در قالب نظام علت و معلولی به آن استمرار می بخشد و سرنوشت هر جزیی از آن (در صورت داشتن علم لازم) قابل پیش بینی است مهربانی چه معنایی دارد؟ فقط لطفا همین سوال را جواب دهید: اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ یا مهربانی او چه تاثیری در خلقت او دارد؟ توجه بفرمایید من مشکلی با اینکه خالق را مهربان بنامم ندارم و برعکس بسیار هم علاقمندم که او مهربان باشد. ولی این انتظار من بر اساس تعریفی است که من از مهربانی دارم. تعریفی که بر اساس آن من با دیگران رفتار میکنم و یا دوست دارم دیگران با من رفتار کنند. این دیگران انسان هایی مانند من هستند با تعریفی از مهربانی مانند تعریف من. آیا خالق هم مانند من مهربان است؟ من اگر نیازمندی را ببینم از سر مهربانی به او کمک میکنم، آیا خالق هم این کار را میکند؟ یا نظام آفرینش را بر پایه عدل و نظام علت و معلولی قرار داده که در این نظام اگر این نیازمند از گرسنگی بمیرد هم در واقع عدل الهی و نظام علت و معلولی بی نقص اجرا شده است. یک معلم میتواند نسبت به برخی از دانش آموزان خود مهربان تر باشد و نسبت به برخی اینطور نباشد. آیا خداوند میتواند نسبت به برخی بندگان مهربان تر باشد؟ اگر معلم چنین کند میگوییم بی عدالتی کرده ، اگر خداوند هم چنین کند بی عدالتی کرده. اگر این معلم نسبت به همه یکسان برخورد کند میگوییم معلم عادلی است. خداوند را هم عادل میدانیم چون میدانیم تبعیضی بین مخلوقات خود قائل نیست. پس چنین مهربانی در نظام آفرینش نمیتواند جایی داشته باشد. نهایتا باز به همانجا میرسیم که تعریف مهربانی خداوند چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
اگر بفرمایید او به ما امکان حیات را داده، چشم داده تا ببینیم و گوش تا بشنویم.....، من میگویم این اقتضای خلقت من بوده، لطفی در حق (من) نبوده چون اگر چشم را به انسان نمیداد انسان انتظار داشتن چشم را نداشت و بنا بر این کاستی ای در زندگی خود احساس نمیکرد و زندگی را بدون چشم تجربه میکرد کما اینکه الان هم که چشم ما امواج مادون قرمز را نمیبیند ما این را به حساب نامهربانی خالق نمیگذاریم و آن را اقتضای خلقت خود میدانیم. هیچکس به دلیل نداشتن چشمی در پشت سر خود ناراجت نیست و خدا را ناشکری نمیکند و آن را از نا مهربانی خدا نمیداند.
کمی که فراتر برویم و از حوزه انسانی خارج شویم موضوع پیچیده تر میشود. مهربانی خدا در حق یک سنگ چگونه تعریف میشود؟ در حق ویروس آنفولانزا چگونه تعریف میشود؟ این ویروس وجود دارد چون بر اساس قوانین الهی و قانون علت و معلول استعداد بوجود آمدن آن وجود داشته. وجود آن نه مهربانی است در حق ویروس و نه نامهربانی در حق آنهایی که با آلودگی به این ویروس می میرند.
...در یک کلام، این مهربانی چیست؟ اولین فرض من این است که من تعریف مهربانی خداوند را نمیدانم. لذا دنبال این تعریف هستم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب چالشگر،
با تعریفی که ارائه شد چه مشکلی دارید؟
شاید علت مخالفتتان همین است که فرمودید «من میگویم این اقتضای خلقت من بوده، لطفی در حق (من) نبوده» ... پاسخ حقیر این است که مهربانی خالق به مخلوقاتش از طریق همین فراهم کردن اقتضائات خلقت ایشان است ... ظاهراً این «تعریف» مهربانی خالق است نسبت به مخلوقاتش، چه آن مخلوق انسان باشد و چه انسان نباشد ... در مورد بهشت و جهنم هم هر کسی به اندازهی وسعت وجودی که در دنیا کسب کرده است از رحمت خدا استفاده میبرد، حتی اینکه خداوند بیحساب میبخشد هم از جهتی بیحساب است مگرنه از جهات دیگر حساب و کتاب دارد ... و الله العالم
چیزی که در مورد چشم و ندیدن نور فرابنفش و مادون قرمز فرمودید این مطلب در مورد انسان چندان راحت نیست که پاسخ داده شود ولی اگر این مسائل را در مورد سایر جانداران مطالعه بفرمایید احتمالاً بهتر جواب سؤالتان را بگیرید ... در مورد انسان مثلاً در روایات آمده که کسی که در این زندگی دنیا مثلاً نابینا باشد و بر این نقص خود صبوری کند در آخرت چندان پاداش صبرش را میگیرد که میگوید ای کاش در دنیا مشکلات خیلی بزرگتر و تواقص خیلی بیشتری داشتم و بر آنها هم صبر میکردم، کلاً سختیهای زندگی دنیا از هر جهتی که بر زندگی انسان تحمیل شود اثر مهربانی خدا در قبال آن را باید در آخرت دنبال نمود ... همان کتاب توحید مفضل را اگر فرصت کردید و حوصله داشتید بخوانید با مثالهای زیادی میتوانید منظور اسلام از توجه خداوند به مخلوقات خدا را متوجه شوید ... اینکه خداوند نسبت به نیازهای بندگانش بیتفاوت نیست را مهربانی خداوند نسبت به بندگانش میگویند ... این تعریف مهربانی برای کاربردهای دیگر هم معتبر است، حتی در روابط انسانی، حتی محبت کردن از طریق یک لبخند هم در صدد جواب دادن به نیازهای عاطفی شخص است و شخصی که نیازی ندارد و در واقع نیازی احساس نمیکند اگر برایش کاری شود که نمیخواهد حتی با تعاریف معمول از مهربانی هم معنای مهربانی نمیدهد ... پس تعریف ارائه شده واقعاً تعریف مناسبی است برای مهربانی ... آیا هنوز با آن مشکلی دارید؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
با عرض سلام
گفته میشود: (تعرف الشیاء باضدادها). بر این اساس اگر بخواهیم صفات خداوند را با ضد آنها بشناسیم، در مورد خالقیت خداوند به راحتی میتوانیم تصور کنیم اگر او خالق نبود هیچ چیز وجود نداشت، اساسا دنیایی نبود. اگر او عادل نبود استمرار جهان ناممگن بود. اگر او عالم نبود باز این استمرار ناممکن بود. ولی اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ چه امری در جهان خلقت مستقیما از مهربانی خداوند تاثیر میگیرد؟ در خلقتی که بر اساس علم الهی بنا شده و عدل الهی در قالب نظام علت و معلولی به آن استمرار می بخشد و سرنوشت هر جزیی از آن (در صورت داشتن علم لازم) قابل پیش بینی است مهربانی چه معنایی دارد؟ فقط لطفا همین سوال را جواب دهید: اگر او مهربان نبود چه رخ میداد؟ یا مهربانی او چه تاثیری در خلقت او دارد؟ توجه بفرمایید من مشکلی با اینکه خالق را مهربان بنامم ندارم و برعکس بسیار هم علاقمندم که او مهربان باشد. ولی این انتظار من بر اساس تعریفی است که من از مهربانی دارم. تعریفی که بر اساس آن من با دیگران رفتار میکنم و یا دوست دارم دیگران با من رفتار کنند. این دیگران انسان هایی مانند من هستند با تعریفی از مهربانی مانند تعریف من. آیا خالق هم مانند من مهربان است؟ من اگر نیازمندی را ببینم از سر مهربانی به او کمک میکنم، آیا خالق هم این کار را میکند؟ یا نظام آفرینش را بر پایه عدل و نظام علت و معلولی قرار داده که در این نظام اگر این نیازمند از گرسنگی بمیرد هم در واقع عدل الهی و نظام علت و معلولی بی نقص اجرا شده است. یک معلم میتواند نسبت به برخی از دانش آموزان خود مهربان تر باشد و نسبت به برخی اینطور نباشد. آیا خداوند میتواند نسبت به برخی بندگان مهربان تر باشد؟ اگر معلم چنین کند میگوییم بی عدالتی کرده ، اگر خداوند هم چنین کند بی عدالتی کرده. اگر این معلم نسبت به همه یکسان برخورد کند میگوییم معلم عادلی است. خداوند را هم عادل میدانیم چون میدانیم تبعیضی بین مخلوقات خود قائل نیست. پس چنین مهربانی در نظام آفرینش نمیتواند جایی داشته باشد. نهایتا باز به همانجا میرسیم که تعریف مهربانی خداوند چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
اگر بفرمایید او به ما امکان حیات را داده، چشم داده تا ببینیم و گوش تا بشنویم.....، من میگویم این اقتضای خلقت من بوده، لطفی در حق (من) نبوده چون اگر چشم را به انسان نمیداد انسان انتظار داشتن چشم را نداشت و بنا بر این کاستی ای در زندگی خود احساس نمیکرد و زندگی را بدون چشم تجربه میکرد کما اینکه الان هم که چشم ما امواج مادون قرمز را نمیبیند ما این را به حساب نامهربانی خالق نمیگذاریم و آن را اقتضای خلقت خود میدانیم. هیچکس به دلیل نداشتن چشمی در پشت سر خود ناراجت نیست و خدا را ناشکری نمیکند و آن را از نا مهربانی خدا نمیداند.
کمی که فراتر برویم و از حوزه انسانی خارج شویم موضوع پیچیده تر میشود. مهربانی خدا در حق یک سنگ چگونه تعریف میشود؟ در حق ویروس آنفولانزا چگونه تعریف میشود؟ این ویروس وجود دارد چون بر اساس قوانین الهی و قانون علت و معلول استعداد بوجود آمدن آن وجود داشته. وجود آن نه مهربانی است در حق ویروس و نه نامهربانی در حق آنهایی که با آلودگی به این ویروس می میرند.
...در یک کلام، این مهربانی چیست؟ اولین فرض من این است که من تعریف مهربانی خداوند را نمیدانم. لذا دنبال این تعریف هستم.با تشکر
باسلام وتشکر .
گویا چالشگر عزیز نه تنها مفهوم مهربانی را ، بلکه مفهوم عدل را نیز فهم نکرده است ودر صد فهم آن است لذا باید گفت :
1- عدل الهی در دو حوزه تکوین(استواری نظام آفرینش بر اساس عدل و داد و توازن در تر کیب اجزا ) و تشریع(استواری دستورات و تکالیف الهی براساس عدل و داد و عدالت در داوری در روز جزا)، از مهم ترین مباحثی است که پیوسته مورد توجه متکلمان اسلامی بوده است. عظمت آن، به گونه ای است که خداوند آن را پشتوانه ای بزرگ برای شهادت به وحدانیت خویش دانسته و فرموده است:
" شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط؛(1) خدا خود شاهد است بر اينكه معبودى جز او نيست. ملائكه و صاحبان علم نيز شهادت مىدهند به يگانگى او و اينكه همواره به عدل قيام دارد" چنان که در سخن رسول اکرم(ص) آمده است:
"بالعدل قامت السموات و الارض؛(2)آسمان ها و زمين (به طور كلي هستي) بر اساس عدالت استوار شده است" .
حال آنچه در این میان روشن و مورد توافق همه فرقه های اسلامی است آن است که افعال الهی نیکو بوده و دارای نقص و خلل نمی باشد. عدل یکی از اصول مذهب شیعه محسوب می شود ، شیعیان معتقدند هر آنچه نیکوست، خدا انجام می دهد، یعنی پاره ای از افعال از نظر ذاتی حسن بوده و برخی دیگر نیز قبیح و ناپسند هستند. عقل آدمی با قطع نظر از حکم شارع به صورت مستقل می تواند حسن و قبح برخی افعال را درک نماید; همانند حکم عقل به حسن عدالت و قبح ظلم، از این رو، خداوند امر نمی کند مگر به کارهایی که حسن و شایسته باشند. نهی نمی کند مگر از کارهایی که قبیح و ناشایست باشند. احکام شرعی نیز دایر مدار مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری می باشند که در متعلقات آن ها موجودات است .روی همین اصل هر چیزی که در واقع دارای مفسده باشد، شارع نهی می کند ،چون کار قبیح و ناپسند از او سر نمی زند.
به هر حال عدل الهی در همه افعال خداوند و همه دستورات او جریان دارد و در نتیجه می توان گفت عدل خداوند در همه جا هست ، پس برای آنکه به سراغ عدل بروید نیاز به مراجعه به مکان خاصی ندارید ، کافی است قدری درست تر بنگرید .
خلاصه این که معنای عدل قرار گرفتن افراد و اشیا در جایگاه شایسته خود است ، پس عدل در معناى جامع ترى عبارت است از نهادن هر چیز در جایگاه مناسب خود. این تعریف را مى توان در کلامى از امام على (ع) یافت:
«العدل یضع الامور مواضعها؛(3) عدالت هر چیزى را در جایگاه (مناسب) آن قرار مى دهد».
مبناى این سخن والا آن است که در جهان تکوین و تشریع, هر چیزى موقعیت و جایگاه مناسب و درخور خود دارد . عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر چیز در جاى مناسب خود قرار گیرد. این معنا, جامع ترین معناى عدل است و معانى پیشین را نیز در بر مى گیرد.
بنا بر آنچه گذشت, معناى اجمالى عدالت الهى آن است که خداوند با هر موجودى, چنان که شایسته آن است, رفتار کند؛ او را در موضعى که درخور آن است, بنشاند و چیزى را که مستحق آن است, به او عطا کند.
- در باره رحمت قبلا نکته های تقدیم شد لذا در این نوبت باید عرض شود خداوند سبحان دو گونه رحمت دارد:
الف ـ رحمت مطلق، فراگیر و بی مقابل
ب ـ رحمت خاص که در برابر غضب اوست.
صفت "رحمان" گویای معنای نخست یعنی رحمت مطلق و فراگیر او میباشد. رحمت رحمانیة خداوند، همه چیز را زیر پوشش خود دارد; دنیا و آخرت، مؤمن و کافر و... این گونه رحمت، رحمتی نامتناهی است، مانند آفتابی که به زندگی همه میتابد و بارانی که بر هر سرزمینی میبارد: "وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیْءٍ;(4) و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است."; "رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا;(5) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است." در این آیات، به رحمت فراگیر خداوند متعال اشاره شده است و مقابل چنین رحمت فراگیری، "عدم" است، نه "غضب"، زیرا اگر مقابل آن "غضب" باشد، باید قبول کنیم که خود "غضب" از زیر پوشش رحمت رحمانی خارج شود و در نتیجه رحمت مطلق خداوند، مقید و محدود شود.(6)
از جمله دلایلی که سبب شده است صفت "رحمان" را به "رحمت عامّ" تفسیر کنند، این است که این صفت درهر جای قرآن که وارد شده است، به صورت مطلق به کار رفته، در حالی که صفت "رحیم" گاهی مقید آورده شده است: "وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا ;(7) خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است."
روایات نیز همین معنا را تأیید میکنند، از جملة آنها روایتی است که از امام صادقنقل شده است که میفرماید: "خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش، رحمان و نسبت به خصوص مؤمنان، رحیم است."(8)
صفت "رحمان" اگر بدون "ال" بیاید، ممکن است بر غیر خدا هم اطلاق شود، ولی اگر همراه با "ال" ـ الرحمان ـ باشد، فقط بر خداوند متعال قابل اطلاق است.(9)
پی نوشتها:
1. آل عمران (3)آیه 18.
2. عوال اللالي، ابن ابي جمهور احسايي، چ سيد الشهداء، قم 1405 ه ق، ج 4، ص 102.
3. نهج البلاغه، حکمت، شماره 437.
4. اعراف (7) آیه 156.
5. غافر (40) آیه 7.
6. همان، ص 292ـ293.
7. احزاب (33) آیه 43.
8. تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 22، نشر دارالکتب الاسلامیة.
9. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 347، نشر دارالقلم، تفسیر تنسیم، آیت اللّه جوادی آملی، ج 1، ص 281، نشر اسراء.
با عرض سلام و تشکر
گویا چالشگر عزیز نه تنها مفهوم مهربانی را ، بلکه مفهوم عدل را نیز فهم نکرده است ودر صد فهم آن است
"بالعدل قامت السموات و الارض؛(2)آسمان ها و زمين (به طور كلي هستي) بر اساس عدالت استوار شده است" .
به هر حال عدل الهی در همه افعال خداوند و همه دستورات او جریان دارد
خلاصه این که معنای عدل قرار گرفتن افراد و اشیا در جایگاه شایسته خود است ، پس عدل در معناى جامع ترى عبارت است از نهادن هر چیز در جایگاه مناسب خود
در جهان تکوین و تشریع, هر چیزى موقعیت و جایگاه مناسب و درخور خود دارد . عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر چیز در جاى مناسب خود قرار گیرد. این معنا, جامع ترین معناى عدل است و معانى پیشین را نیز در بر مى گیرد
من هم از عدل غیر از فرمایشات شما تصور دیگری ندارم با این توضیح که تمام فرمایشات شما را بجای (تعریف کلی) کردن، از دریچه ریاضی می بینم و سپس به آن باور میکنم ولی نهایتا نتیجه یکی است. تعریف بسیار ساده عدل از دید ریاضی یعنی 2+3=5
آیا هیچ یک از المان های این رابطه ساده ریاضی به دلخواه ما یا بر اساس اتفاق قابل تعییر است؟ آیا میتوان نوشت 2-3=5؟ قطعا نه. دیگر عدل نیست، دیگر معادل نیست! از نظر بنده رابطه ای همانند این مثال ساده در ترکیب اکسیژن و هیدروژن و بوجود آمدن آب وجود دارد، در تعادل نیرو های جاذبه بین اجرام آسمانی وجود دارد، در رشد و نمو ویروس آنفولانزای خوکی و در تاثیرات ژنتیک والدین در تولد فرزند نارس وجود دارد. روابطی که از روز ازل بر پیشانی این جهان حک شده اند و تا جهان باقیست ادامه دارند. در تمام این روابط که سر تا سر هستی را در بر گرفته اند، هر چیز دقیقا در جای خود است و نمیتواند در جای دیگری باشد. آیا این همان تعریفی که شما از عدل الهی فرمودید نیست؟ لطفا بفرمایید این تعریف با کدام یک از تعاریف شما مغایرت دارد؟
"وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیْءٍ;(4) و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است."; "رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا;(5) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است." در این آیات، به رحمت فراگیر خداوند متعال اشاره شده است و مقابل چنین رحمت فراگیری، "عدم" است
با این تعریف، (بودن و وجود داشتن) که در مقابل (عدم) میباشد یعنی همان رحمت خداوند. به عبارت دیگر رحمت بخش اجرا شده صفت خالقیت خداوند است. یا اینکه رحمت خداوند در خلقت این جهان نمود یافته. اگر این تعریف درست باشد، رحمت مطلق همان خالقیت است یا آنطور که دوست عزیز جناب (سین) فرموده اند:
مهربانی خالق به مخلوقاتش از طریق همین فراهم کردن اقتضائات خلقت ایشان است ... ظاهراً این «تعریف» مهربانی خالق است نسبت به مخلوقاتش، چه آن مخلوق انسان باشد و چه انسان نباشد .
آیا این برداشت میتواند درست باشد؟
چیزی که در مورد چشم و ندیدن نور فرابنفش و مادون قرمز فرمودید این مطلب در مورد انسان چندان راحت نیست که پاسخ داده شود ولی اگر این مسائل را در مورد سایر جانداران مطالعه بفرمایید احتمالاً بهتر جواب سؤالتان را بگیرید ... در مورد انسان مثلاً در روایات آمده که کسی که در این زندگی دنیا مثلاً نابینا باشد و بر این نقص خود صبوری کند در آخرت چندان پاداش صبرش را میگیرد که میگوید ای کاش در دنیا مشکلات خیلی بزرگتر و تواقص خیلی بیشتری داشتم و
این مثالها را بعنوان شواهدی دال بر این زدم که ما مخلوقات، باید خلقت را (همانگونه که هست) بپذیریم و نمیتوانیم ادعایی برای قابلیت هایی که نداریم داشته باشیم. چون جهان بر اساس رابطه علت و معلولی خلق شده و اگر چشمی در پشت سر ما نیست به خاطر این است که این چشم در این رابطه نمیگنجد نه به این دلیل که خدا ظلمی در حق ما کرده یا رحمت= خلقتش ناقص است.
نکته دیگر اینکه چون در این بحث در مرحله شناخت صفات خداوند،خصوصا رحمت او هستیم نمیتوانیم به مطالبی در خصوص آخرت استناد کنیم. رحمت او (صفات او) در این جهان باید برای من اثبات شود تا به تبع آنها به آخرت ایمان بیاورم. از آخرت نمیتوانم به اثبات صفات او برسم. (البته این به معنای عدم باور من به آخرت نیست).
با تشکر
با عرض سلام و تشکرباسلام وسپاس .
من هم از عدل غیر از فرمایشات شما تصور دیگری ندارم با این توضیح که تمام فرمایشات شما را بجای (تعریف کلی) کردن، از دریچه ریاضی می بینم و سپس به آن باور میکنم ولی نهایتا نتیجه یکی است. تعریف بسیار ساده عدل از دید ریاضی یعنی 2+3=5
آیا هیچ یک از المان های این رابطه ساده ریاضی به دلخواه ما یا بر اساس اتفاق قابل تعییر است؟ آیا میتوان نوشت 2-3=5؟ قطعا نه. دیگر عدل نیست، دیگر معادل نیست! از نظر بنده رابطه ای همانند این مثال ساده در ترکیب اکسیژن و هیدروژن و بوجود آمدن آب وجود دارد، در تعادل نیرو های جاذبه بین اجرام آسمانی وجود دارد، در رشد و نمو ویروس آنفولانزای خوکی و در تاثیرات ژنتیک والدین در تولد فرزند نارس وجود دارد. روابطی که از روز ازل بر پیشانی این جهان حک شده اند و تا جهان باقیست ادامه دارند. در تمام این روابط که سر تا سر هستی را در بر گرفته اند، هر چیز دقیقا در جای خود است و نمیتواند در جای دیگری باشد. آیا این همان تعریفی که شما از عدل الهی فرمودید نیست؟ لطفا بفرمایید این تعریف با کدام یک از تعاریف شما مغایرت دارد؟پس مشکل چیست واشکال کجاست ودعوا بر سر چیست ؟
با این تعریف، (بودن و وجود داشتن) که در مقابل (عدم) میباشد یعنی همان رحمت خداوند. به عبارت دیگر رحمت بخش اجرا شده صفت خالقیت خداوند است. یا اینکه رحمت خداوند در خلقت این جهان نمود یافته. اگر این تعریف درست باشد، رحمت مطلق همان خالقیت است یا آنطور که دوست عزیز جناب (سین) فرموده اند:
آیا این برداشت میتواند درست باشد؟
چه عیب واشکال دارد که در برخی موارد عدل در کسوت خالقیت تجلی نماید ؟این مثالها را بعنوان شواهدی دال بر این زدم که ما مخلوقات، باید خلقت را (همانگونه که هست) بپذیریم و نمیتوانیم ادعایی برای قابلیت هایی که نداریم داشته باشیم. چون جهان بر اساس رابطه علت و معلولی خلق شده و اگر چشمی در پشت سر ما نیست به خاطر این است که این چشم در این رابطه نمیگنجد نه به این دلیل که خدا ظلمی در حق ما کرده یا رحمت= خلقتش ناقص است.
بار ک الله .
به قول شاعر :
جهان مانند چشم وخال وابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکو ست .
نکته دیگر اینکه چون در این بحث در مرحله شناخت صفات خداوند،خصوصا رحمت او هستیم نمیتوانیم به مطالبی در خصوص آخرت استناد کنیم. رحمت او (صفات او) در این جهان باید برای من اثبات شود تا به تبع آنها به آخرت ایمان بیاورم. از آخرت نمیتوانم به اثبات صفات او برسم. (البته این به معنای عدم باور من به آخرت نیست).
با تشکر
بلی قطعا چنین است .
جناب چالشگر عزیز به طور یقین اهل باور وایمان به آخرت است .
برای اثبات صفات مورد نظر در باره خدا در دنیا برای جناب تان نزدیکترین راه نگاه مجدد وهمه جانبه به وجود خودت است .
ببنید که چندین صفت خدا در وجود جناب شما تجلی نموده است :
1- خالقیتش در خلقت تان تجلی نموده است .
2- عالمیتش در علم دادند به شما ظهور نموده .
3- رازقیتش در رزق دادن به شما جلوه گری نموده .
4- رحیم بودنش در مهربان بودن تان ظاهر شده است .
5- جمالش در زیبای های تان .
6- عدلش در اعتدال تان .
7- وووووو
توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
با عرض سلام
آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود در این جهان مهربان است؟ مهربانی او چه معنایی دارد، کاربرد مهربانی او برای موجودات مختلف اعم از انسان، سایر جانداران و اجسام چیست و اگر مهربان نبود چه رخ میداد؟
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
قسمتی از تفسیر صفت رحمان و رحیم خداوند (حضرت علامه جوادی آملی)
رحمت الهي منزه از هر انفعال
خداي سبحان كه رحيم است و رحمان است، نياز هر نيازمندي را بر طرف ميكند بدون انفعال قلبي و تأثر،چون آن نقص است. و درباره رحمان و رحيم اين معلوم ميشود كه اين انسان به يك كمال بالاتري رسيده است و معلوم ميشود كه در حقيقت رحمت، انفعال و تأثر دروني اخذ نشده است و اگر بر خداي سبحان رحمت اطلاق ميشود نه يعني آن كمال همراه با نقص بلكه خصوص آن كمال. يعني آن فيضي كه خداي سبحان به مستمند اعطا ميكند همان رحمت است. لازمهاش اين نيست كه با انفعال و تأثر قلبي همراه باشد. قساوت چون همراه با كمال نيست، قساوت چون همراه با كمال نيست، نقص است. اين تأثر و انفعال و سوزش دل در اثر آميختگي با آن كمال، زمينة آن كمال است. ترحم يك جهت وجودي دارد كه خير به غير ميرساند. و يك جهت نقصي دارد كه انسان خودش متأثر ميشود. اگر انسان كامل باشد در همه موارد خيري كه ميرساند منطقش اين است *«انما نطعمكم لوجه الله»* اين نقص ذاتي نيست. ترحم اگر ذاتي باشد كه به قول شما يك عده قسي نخواهند بود. آنها كه *«فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم»* معلوم ميشود كه ذاتي آنها ترحم نيست. ترحم ذاتي نيست. گاهي به اين صورت قساوت درميآيد، گاهي به صورت كمال. گاهي انسان موظف است دلش بسوزد. گاهي موظف است كه جلوي دلسوزي را بگيرد. درباره اجراي حدود الهي ميفرمايد كه *«و لا تأخذكم بهما رأفة في دين الله إن كنتم تؤمنونَ بالله و اليوم الآخِر و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين»*اين دلسوزي را خدا نهي ميكند. چون دين، دين عقل است نه دين دلسوزي. گاهي عقل دستور رحمت ميدهد، گاهي فرمان قساوت ميدهد. كمال در عقل است. چون كمال در عقل است عقل به انسان به دستور و راهنمايي خداي سبحان ميگويد اگر ديديد محدودي را دارند حد جاري ميكنند و دستش را قطع ميكنند يا مثلاً تازيانه ميزنند كما در اين آيه ياد شده، اينجا جاي رحم نيست. جاي عاطفه نيست. اين عاطفهاي بودن نقص است. پس عاطفي بودن كمال نيست،عاقل بودن كمال است و هو المطلوب. *«فَبما رحمة من الله لنتَ لهم»*دلسوزي غير از رئوف بودن است. رأفت يك جهت كمال به همراه دارد،كه آن تربيت و پرورش و ديگران را به خير رساندن است. يك جهت نقص به همراه دارد كه آن دلسوزي است و تأثر دروني است. فرشتگان و موجودات عاليه و ذات اقدس اله رحمت دارند بدون دلسوزي. يعني اين رحمت كامله، در آنجاست. همراهش كه نقص است در آنجا نيست.
[="Franklin Gothic Medium"]با عرض سلام و تشکر
...
این مثالها را بعنوان شواهدی دال بر این زدم که ما مخلوقات، باید خلقت را (همانگونه که هست) بپذیریم و نمیتوانیم ادعایی برای قابلیت هایی که نداریم داشته باشیم. چون جهان بر اساس رابطه علت و معلولی خلق شده و اگر چشمی در پشت سر ما نیست به خاطر این است که این چشم در این رابطه نمیگنجد نه به این دلیل که خدا ظلمی در حق ما کرده یا رحمت= خلقتش ناقص است.
نکته دیگر اینکه چون در این بحث در مرحله شناخت صفات خداوند،خصوصا رحمت او هستیم نمیتوانیم به مطالبی در خصوص آخرت استناد کنیم. رحمت او (صفات او) در این جهان باید برای من اثبات شود تا به تبع آنها به آخرت ایمان بیاورم. از آخرت نمیتوانم به اثبات صفات او برسم. (البته این به معنای عدم باور من به آخرت نیست).
با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب چالشگر،
شکر در مقابل نعمت است و هر چه و مطلقاً هر چه که خداوند به ما داده است نعمت است، نعمتی که خداوند بدون استحقاق اولیهای مخلوق به او اعطا فرموده است، هرچه داده نعمت است و در نتیجه اگر نعمتی را نداده باشد ظلمی نکرده، کمتر محبت کردن به معنای ظلم کردن نیست بلکه همچنان معنای محبت کردن میدهد، هر چه داده است نعمت است ... شخصی از مصائبی که به او رسیده بود شکایت داشت، خدمت امام معصوم علیهالسلام رسید، هنوز لب باز نکرده بود که امام فرمودند شکر کدام نعمت خدا را میتوانی به جا بیاوری؟ ... به همین دلیل هم هست که همیشه خداوند میتواند بر رحمتش بیافزاید ... اما میزان رحمت و مهربانی خداوند در هر لحظه و در قبال هر موجودی از انسان کرفته تا غیر انسان را حکمت اوست که تعیین میکند ... فرق حکمت با علم در جامعنگر بودنش هست ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
برای اثبات صفات مورد نظر در باره خدا در دنیا برای جناب تان نزدیکترین راه نگاه مجدد وهمه جانبه به وجود خودت است .
ببنید که چندین صفت خدا در وجود جناب شما تجلی نموده است :
1- خالقیتش در خلقت تان تجلی نموده است .
2- عالمیتش در علم دادند به شما ظهور نموده .
3- رازقیتش در رزق دادن به شما جلوه گری نموده .
4- رحیم بودنش در مهربان بودن تان ظاهر شده است .
5- جمالش در زیبای های تان .
6- عدلش در اعتدال تان .
7- وووووو
توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .
با عرض سلام
قبل از هر چیز بعلت ادامه بحث از شما پوزش میخواهم. شاید این گفتگو برای شما خسته کننده باشد، چون باید دائم توضیح واضحاتی را بدهید که کاملا برای شما جا افتاده اند. ولی متاسفانه به هر دلیل، من نمیتوانم با این توضیحات خودم را قانع کنم. لذا باید گفتگو را ادامه بدهم تا به نتیجه ای برسم. امیدوارم این نتیجه هم سو با توضیحات شما و سایر دوستان باشد ولی اگر بحث قطع شود یا به نتیجه ای دیگر برسم، حد اقل دیگر خودم را شماطت نمیکنم و وجدانم زیاد عذابم نخواهد داد. :Gol:
اما بعد:
مطالبی که اشاره فرمودید جالب و زیبا هستند، اینکه خوبی هایمان را به خالقمان نسبت بدهیم و از این ارتباط بین خود و خدایمان احساس شعف و اطمینان کنیم. اما من بیشتر دنبال دلیل عقلی مهربانی خداوند نسبت به مخلوقاتش هستم. همانطور که برای عدالت او دلیل عقلی دارم. اصلا بگذارید مسئله را جور دیگری طرح کنم:
چه دلیلی دارد که خالقی که تمام جهان را با علم و اراده خود خلق کرده و به آن نظم بخشیده و تمام موجودات مخلوق او چه بخواهند و چه نخواهند تابع نظام علت و معلولی او هستند و این نظام علت و معلولی است که سرنوشت هر حرکت و عملی را در این جهان تعیین میکند، نسبت به مخلوفات خود مهربان هم باشد؟ مگر مهربانی او بر نطام علت و معلولی میتواند چیره شود؟ یا اینکه با مهربانی خود لطف خاصی در حق مخلوقی بکند که استحقاق آنرا ندارد؟ ما میگوییم او عادل است پس باید با همه در حد ظرفیتی که برایشان تعیین کرده برخورد کند.
اتفاقاتی که شخصا در زندگی من افتاده و حوادثی که من را تا سرحد مرگ برده، کم نبوده اند. من از تمام این حوادث با شاید کمترین صدمات جانی و مالی ممکن جان سالم به در برده ام. آیا این ها را باید به حساب مهربانی خدا در حق این بنده اش بگذارم و یا نظام علت و معلولی او را عامل نجات خود بدانم؟ در کنار آن، مواردی هم که درخواست هایی از خدا داشته ام که اجابت نشده اند کم نبوده اند. آنها را باید به چه جسابی بگذارم؟ نمیشود مهربانی آنهم از نوع بینهایتش جایی عمل کند و جایی عمل نکند. اما نظام علت و معلولی همه جا عمل میکند، چه به صلاح ما باشد و چه نباشد. آیا برداشت من از مهربانی اشتباه است؟ ...
با عرض سلام
قبل از هر چیز بعلت ادامه بحث از شما پوزش میخواهم. شاید این گفتگو برای شما خسته کننده باشد، چون باید دائم توضیح واضحاتی را بدهید که کاملا برای شما جا افتاده اند. ولی متاسفانه به هر دلیل، من نمیتوانم با این توضیحات خودم را قانع کنم. لذا باید گفتگو را ادامه بدهم تا به نتیجه ای برسم. امیدوارم این نتیجه هم سو با توضیحات شما و سایر دوستان باشد ولی اگر بحث قطع شود یا به نتیجه ای دیگر برسم، حد اقل دیگر خودم را شماطت نمیکنم و وجدانم زیاد عذابم نخواهد داد. :Gol:
اما بعد:
مطالبی که اشاره فرمودید جالب و زیبا هستند، اینکه خوبی هایمان را به خالقمان نسبت بدهیم و از این ارتباط بین خود و خدایمان احساس شعف و اطمینان کنیم. اما من بیشتر دنبال دلیل عقلی مهربانی خداوند نسبت به مخلوقاتش هستم. همانطور که برای عدالت او دلیل عقلی دارم. اصلا بگذارید مسئله را جور دیگری طرح کنم:
چه دلیلی دارد که خالقی که تمام جهان را با علم و اراده خود خلق کرده و به آن نظم بخشیده و تمام موجودات مخلوق او چه بخواهند و چه نخواهند تابع نظام علت و معلولی او هستند و این نظام علت و معلولی است که سرنوشت هر حرکت و عملی را در این جهان تعیین میکند، نسبت به مخلوفات خود مهربان هم باشد؟ مگر مهربانی او بر نطام علت و معلولی میتواند چیره شود؟ یا اینکه با مهربانی خود لطف خاصی در حق مخلوقی بکند که استحقاق آنرا ندارد؟ ما میگوییم او عادل است پس باید با همه در حد ظرفیتی که برایشان تعیین کرده برخورد کند.
اتفاقاتی که شخصا در زندگی من افتاده و حوادثی که من را تا سرحد مرگ برده، کم نبوده اند. من از تمام این حوادث با شاید کمترین صدمات جانی و مالی ممکن جان سالم به در برده ام. آیا این ها را باید به حساب مهربانی خدا در حق این بنده اش بگذارم و یا نظام علت و معلولی او را عامل نجات خود بدانم؟ در کنار آن، مواردی هم که درخواست هایی از خدا داشته ام که اجابت نشده اند کم نبوده اند. آنها را باید به چه جسابی بگذارم؟ نمیشود مهربانی آنهم از نوع بینهایتش جایی عمل کند و جایی عمل نکند. اما نظام علت و معلولی همه جا عمل میکند، چه به صلاح ما باشد و چه نباشد. آیا برداشت من از مهربانی اشتباه است؟ ...
باسلام وسپاس .
تداوم بحث وچالشگری جناب چالشگر عزیز موجب خیر وبرکت وتولید دانش در فضای اسکدین خواهد شد .
از این رو منعی وملالی در تداوم آن نخواهد بود .
توجه داشته باشید که جریان علیت نه تنها با مهربانی خداوند تعارضی ندارد که مجرای تجلی رحمت اوست چون بر اساس اصل کلی که در کلام صادق آل احمد آمده دنیا محل علت و معلول های مختلف است که بر اساس آن هر علت، معلولی خاص و هر معلول، علتی خاص دارد. لذا مسلم آن است که امور عالم بر اساس نظام اسباب و مسببات صورت می گیرد. آن چنانکه از امام صادق (ع)نقل شده است که فرمود"َ أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب..."(1)خداوند امور و اشيا را از طريق علل و سببش جاري مي سازد..."
توجه داشته باشید، از نظر جهان بینی الهی، هیچ گاه علت منحصر در علت مادی و محسوس نبوده و چه بسا اموری دارای دلائل مختلف مادی و غیر مادی باشد یعنی برای تحقق امری در خارج همانگونه که علت مادی تاثیر گذار است، ممکن است علتی غیر مادی برای وقوع همان امر در خارج تاثیر گذار باشد . تازه خود مهربانی یکی از علل در نظام هستی است از این رو خدا بدلیل مهربانیش جناب چالشگر را از آنهامه خطر های نجات داده .
پس او نیز باید به وظیفه بندگی خوب عمل نماید وشکر نعمت ودفع بلا بجا آورد .
حسب ظاهر ممکن است چنین تصوری درست باشد که علیت هر جا وهر گونه که بخواهد عمل می کند ولی این اصل کلیت ندارد ، موارد بسیار می توان بر شمرد که علیت مطلق العنان عمل ننموده است مثلا :روشن است که آتش برافروخته شده توسط نمرود و نمرودیان از این قسم نبود. بلکه انبوهی از هیزم ها و چوب ها عالم برافروخته شدن آتشی مهیب شد و البته قبل از انداخته شدن حضرت در آتش نیز ماهیت سوزاننده خود را داشت. اما به مجرد افکنده شدن ایشان در درون آتش به امر الهی آتش بر آن بزرگوار سرد و سالم شد ؛ در واقع هرچند می توان احتمال داد که به قدرت خداوند ماهیت این آتش از شکل آتش دارای اشتعال و سوزانندگی بالا ناگهان به آتشی با قابلیت سوزانندگی پایین و درجه حرارت کم تبیدل شد، اما واقعیت آن است که تحقق این اعجاز چیزی فراتر از این امر بود و این آتش تنها برای آن حضرت بی تاثیر گشت چنان که در قرآن آمده خداوند خطاب به آتش فرمود:
« قُلْنَا يَنَارُ كُونىِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلىَ إِبْرَاهِيم (2) (سرانجام او را به آتش افكندند ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!».
از این تعبیر به روشنی دست می اید که این سرد شدن و نسوزاندن تنها برای آن بزرگوار بود تا قدرت خداوند در حفظ پیامبرش نمایان گردد و الا کماکان آتش ماهیت طبیعی خود را حفظ نمود چنان که همین امر در خلال برخی روایات نیز به دست می آید؛ در کتاب شریف اصول کافی در ضمن روایاتی در مورد این واقعه آمده است :
« فَقَالَ عَظِيمٌ مِنْ عُظَمَائِهِمْ إِنِّي عَزَمْتُ عَلَى النَّارِ أَنْ لَا تُحْرِقَهُ قَالَ فَأَخَذَ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ نَحْوَهُ حَتَّى أَحْرَقَه (3) [بعد از انداخته شدذنت ابراهیم در اتش و بی تاثیر بودن آتش بر روی او] يكى از بزرگان آن قوم گفت: من افسونى خواندم كه آتش او را نسوزاند. پس زبانهاى از آتش به سوى وى آمد و او را بلعيد و سوزاند».
در هر حال آنچه مسلم است آتش کماکان باقی بود ولی حالت سوزانندگی خود را از دست داد؛
پس علیت تحت امر علت آفرین عمل علیتش جریان دارد اگر او نخواهد ، نخواهد علیت عمل معمولش را اعمال نماید .
مثال زیاد است ولی برای جناب تان همین یک اشاره کافی است .
پی نوشت ها:
1. مجلسى،محمد باقر، بحار الأنوار،چ اسلامیه، تهران، بی تا، ج 2، ص 90 .
2. انبیاء (21) آیه 69.
3. شيخ كلينى ،اصول کافی، اسلاميه،تهران 1362 ش ، ج 8، ص 370.
[="Franklin Gothic Medium"]با عرض سلام
...
چه دلیلی دارد که خالقی که تمام جهان را با علم و اراده خود خلق کرده ... و تمام موجودات مخلوق او چه بخواهند و چه نخواهند تابع نظام علت و معلولی او هستند ... نسبت به مخلوفات خود مهربان هم باشد؟ مگر مهربانی او بر نطام علت و معلولی میتواند چیره شود؟ یا اینکه با مهربانی خود لطف خاصی در حق مخلوقی بکند که استحقاق آنرا ندارد؟ ما میگوییم او عادل است پس باید با همه در حد ظرفیتی که برایشان تعیین کرده برخورد کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
استاد جواب فرمودند، این هم یک پاسخ در حاشیه ... شاید کمکی کند و شاید هم نکند ... امیدوارم لااقل حوالی سؤالتان را کمی روشنتر گرداند و کمک کند بدانید دقیقاً کجای مطلب برایتان سؤال است که اگر رفع شود پاسختان را گرفتهاید ... :Gol:
از طرفی خود رابطهی علّی و معلولی هم از مصادیق عمدهی مهربانی خداست، چون از طریق همین رابطه است که خداوند مهربانی خود را به مخلوقاتش میچشاند ...
از طرف دیگر خداوند مجبور نیست که مهربان باشد بلکه اراده کرده است که مهربان باشد و ارادهی خداوند مخلوق ذات خداست ... خداوند اراده کرده است که اینطور خلق کند که خلق کرده است، و چون در این خلقت هر خلقتی که را خلق کرده است هدایتش را هم فراهم کرده است پس آن مخلوق را به خودش رها نکرده و خود متکفل آن شده است، مثل اینکه به انسان هم مدام میفرماید که به من توکل کن و مؤمنان هم به خدا توکل میکنند و مؤمنان در زندگی خود هیچ سختی ندارند، حال آنکه کسی که از یاد خدا دور بماند پس برای او معیشتی سخت خواهد بود ... بنابراین بررسی اینکه آیا خداوند مهربان هست یا خیر از راه بررسی خلق اوست که او آیا فقط خلق کرده است یا هر مخلوقی از مخلوقاتش را با اقتضائات مناسب زندگی آن خلق نموده است؟ مثلاً اگر سر فیل را بزرگ خلق کرده است آیا گردن آن را متناسب با همان سر بزرگ و سنگین خلق کرده است یا گردنی برایش تعبیه کرده است که هرگز طاقت نگه داشتن آن سر را نداشته باشد؟ آیا اگر نمیتواند سرش را خم کند تا آب و غذا بخورد برایش خرطومی قرار داده که آن را یاری برساند یا صرفاً نیاز به غذا و آب را برایش وضع کرده ولی هیچ کمکی برای آن در این کار قرار نداده است و او را در این نیاز خود به کل به خودش واگذارده است؟ ... این یک راه بررسی مهربانی خداوند نسبت به مخلوقاتش است ... این راه شما را کمک میکند که تحقیق کنید خداوند نسبت به مخلوقاتش مهربان بوده و هست یا خیر ... ولی چیزی در مورد اینکه چرا خداوند مهربان است نمیگوید ... یا نمیگوید که آیا خداوند لازم است که مهربان باشد یا خیر ... ما میدانیم که خداوند مهربان است و نمیگوییم خداوند ناچار است از مهربانی ... ما خداوند را مجبور به مهربان بودن نمیدانیم ...
[SPOILER]ما خداوند را مجبور به مهربان بودن نمیدانیم ... فلاسفه شاید تلویحاً بدانند ولی عدهای که حقیر هم در زمرهی ایشان هستم و منتقد فلسفهی امروز مسلمین هستیم چنین نظری نداریم ... شاید اشتباه میکنم ولی علیالظاهر فلاسفه معمولاً بحث را طوری پیش میبرند که اگرچه بیان نمیکنند ولی در عمل خداوند را ناچار از چنین خلقتی معرفی مینمایند، چرا که ایشان خداوند را علّةالعلل معرفی میکنند و میگویند اگر علت تامّ باشد معلول ناچار از به وجود آمدن است، سپس طبق قاعدهی الواحد (که ما هم اصل آن را قبول داریم ولی شاید نه به آن صورتی که ایشان بیانش میکنند) میفرمایند که از خدای احد و واحد یک مخلوق بیشتر نمیتوانسته ایجاد شود که همان عقل اول بوده است و بعد از او سایر موجودات خلق شدهاند و تکثر یافتهاند، و در نتیجه چون خلقت به ناچار باید اینطور میبوده است و مهربانی خداوند را هم با شکل خلقتش معرفی نمودیم پس به ناچار خداوند هم باید نسبت به مخلوقاتش مهربان بوده باشد ...
گرچه احتمالش خیلی هم زیاد است که حقیر منظور فلاسفه را اشتباه فهمیده باشم ...
به هر حال صرفنظر از اینکه فلاسفه همین را بگویند یا نگویند دانستن مغز این مطلب شاید به شما در مطلبی که پیرامونش تحقیق مینمایید کمک کند ...[/SPOILER]
اتفاقاتی که شخصا در زندگی من افتاده و حوادثی که من را تا سرحد مرگ برده، کم نبوده اند. من از تمام این حوادث با شاید کمترین صدمات جانی و مالی ممکن جان سالم به در برده ام. آیا این ها را باید به حساب مهربانی خدا در حق این بنده اش بگذارم و یا نظام علت و معلولی او را عامل نجات خود بدانم؟ در کنار آن، مواردی هم که درخواست هایی از خدا داشته ام که اجابت نشده اند کم نبوده اند. آنها را باید به چه جسابی بگذارم؟ نمیشود مهربانی آنهم از نوع بینهایتش جایی عمل کند و جایی عمل نکند. اما نظام علت و معلولی همه جا عمل میکند، چه به صلاح ما باشد و چه نباشد. آیا برداشت من از مهربانی اشتباه است؟ ...
خود آن قوانین علی و معلولی هم در راستای برطرف کردن نیازهای بندگان است ... خودش اصلیترین راه رساندن مهربانی خداست به بندگان و باز اصلیترین راه محروم کردن ایشان از مهربانیاش ... شاید بلکه تنها راه برای این کار ... لااقل در یک نگاه کلان که مهربانی خداوند هم رحمانیت و هم رحیمیت او را با هم شامل میشود ... مگرنه خیلی از بندگان خدا در شرایط سختی مشابه شرایط شما قرار میگیرند و نجات هم پیدا نمیکنند، یا خسارتهای سنگین میبینند و یا حتی جانشان را از دست میدهند، خود شما هم ایمن نیستید که اگر باز در چنان شرایطی قرار گرفتید باز به همین سادگی و با همین میزان ضرر و خسارت از مهلکه بگریزید ... هیچ کدام ما چنان ایمنیای نداریم ... خدا فقط خدای شما نیست، خدای آنها و ما هم هست، خدای دیروزمان بوده است خدای فردایمان هم خواهد بود ... مهربانی خداوند لزوماً به معنای نجات دادن ما از مهلکهها نیست که اگر بود زمانهایی که نجاتمان نمیدهد لابد باید نعوذ بالله نتیجه گرفت که این بار مهربان نبوده است ... خودش اینطور فرموده است:
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴿١٤﴾ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿١٥﴾ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ﴿١٦﴾ كَلَّا ... [الفجر]
ر آينه پروردگارت در كمينگاه است. (۱۴)اما آدمى را چون پروردگارش بيازمايد و او را گرامى دارد و نعمتش دهد، گويد: پروردگارم مرا گرامى داشت- چون شايسته اين گراميداشت بودم-. (۱۵) و اما چون او را بيازمايد و روزىاش را بر او تنگ سازد، گويد: پروردگارم مرا خوار و زبون كرد- به سبب اين ابتلا-. (۱۶) نه چنان است- نه آن كرامت است و نه اين اهانت- ...
اما اینکه شما را از مهلکه نجات داده است میتواند معنای مهربانی هم بدهد، معنای فرصتی دوباره، معنای امتحان، مثلاً چنانکه فرمود:
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ كَفُورًا ﴿٦٧﴾ أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا ﴿٦٨﴾ أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَىٰ فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ... [الأسراء]
و چون در دريا گزندى به شما رسد، همه آنهايى كه همىخوانيد گم شوند- از ياد و خاطر شما بروند- مگر او- خداى يكتا-، پس چون شما را برهاند و به خشكى رساند روى مىگردانيد و آدمى بسيار ناسپاس است. (۶۷) آيا ايمنيد از اينكه شما را در سوى خشكى فروبرد يا بر شما تندبادى سنگباران فرستد آنگاه براى خود هيچ كارسازى نيابيد؟ (۶۸) يا ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن دريا باز گرداند، پس باد سخت درهمشكننده بر شما فرستد تا شما را به سزاى آنكه كافر و منكر شديد غرق گرداند ...
میزان مهربانی خداوند به مخلوقاتش را حکمتش تعیین میکند و حکمت هم جامعنگر است، یعنی مثلاً اگر کسی کار اشتباهی بکند ممکن است همین علتی شود بر کم شدن اثر مهربانی خداوند بر او ... کما اینکه در دعای کمیل هم داریم که حضرت میفرمایند خدایا ببخش گناهانی را که کردم و نعمات تو را بر من دگرگون ساخت و ... همه نعماتی که از آنها در برطرف کردن نیازهایمان بهره میگیریم نعمات خدا بر ماست، همهی نعماتی که هر جانور دیگری هم از آن در برطرف کردن نیازهایش از آنها بهره میبرد باز نعمات خداست ... نعمات خداوند بر همگان یکسان نیست و بر یک نفر هم در شرای متفاوت یکسان نیست، میزان این نعمات را حکمت تعیین میکند، بلکه چه بسا نعمتی که ظاهرش نعمت باشد ولی باطنش نغمت و عذاب باشد که بنا به حکمتی اینطور بوده است و چه بسا نغمت و رنجشی که ظاهرش عذاب است و سخی ولی باطنش رحمت است و عاقبت اثر خوبش را در زندگی خود خواهیم یافت، اگرچه فعلاً از آن جز سختی برداشت نکنیم ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
از نظر جهان بینی الهی، هیچ گاه علت منحصر در علت مادی و محسوس نبوده و چه بسا اموری دارای دلائل مختلف مادی و غیر مادی باشد یعنی برای تحقق امری در خارج همانگونه که علت مادی تاثیر گذار است، ممکن است علتی غیر مادی برای وقوع همان امر در خارج تاثیر گذار باشد . تازه خود مهربانی یکی از علل در نظام هستی است از این رو خدا بدلیل مهربانیش جناب چالشگر را از آنهامه خطر های نجات داده .
با عرض سلام
ما اگر انسان را در نظام آفرینش نادیده بگیریم، مشاهده میکنیم مابقی جهان (شناخته شده ) با روابط علت و معلولی در حال تداوم میباشد و تا جایی که علم ما و حتی حدس و گمان ما به ما اجازه میدهد هیچ علت غیر مادی یا دخالت ناشی از مهربانی خداوند در حل مشکلی خاص در رتق و فتق امور جهان نمی توانیم بیابیم. بنا بر این موضوع حهان بینی الهی و مهربانی ای که اشاره فرمودید ظاهرا فقط مختص به انسان میشود نه نظام هستی. آیا این برداشت درست است؟
پس او نیز باید به وظیفه بندگی خوب عمل نماید وشکر نعمت ودفع بلا بجا آورد
در این قسمت من سعی دارم مطابق با فهم خودم برای مهربانی خداوند در حق انسان ها استدلالی پیدا کنم.
مرحله اول) در حالت کلی هر اتفاق با نتیجه غیر منتظره ای دو رو دارد: آنچه که رخ داده و میتوانست رخ ندهد و اوضاع بهتر باشد و آنچه رخ نداده که اگر رخ میداد اوضاع بدتر میشد. ما از بخش اول ناراحت میشویم و از بخش دوم خوشحال. مسئوایت بخش اول را به گردن خود، اطرافیان و شرایط می اندازیم و به این وسیله نظام علت و معلول مخسوس را عملا تایید میکنیم و از بابت بخش دوم آن خدا را شکر میکنیم. تا اینجا را فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید. نکته ای که شما و سایر بزرگواران از جمله دوست عزیز سین به آن اشاره میفرمایید این است که نظام علت و معلول الهی، گسترده تر از آن بخش محسوسی است که ما در قالب روابط فیزیکی درک میکنیم. هر چند هنوز همه چیز در چهارچوب قراردادهای این نظام انجام میشود ولی عوامل آن عوامل مادی معمول نیستند و حتی برای ما شناخته شده نیستند. این قابل درک است و یک خدا باور به راحتی میتواند آنچه را از درک چگونگی رخداد آن عاجز است به خدا نسبت دهد. نکته اینجاست که حتی این بخش از فعل خداوند که به قولی با هیچ حساب و کتاب ما جور در نمی آید خود بدون حساب و کتاب و خارج از حیطه عدل خداوند نمیتواند باشد. خداوند نمیتواند بی عدالتی کند و خارج از آنچه در لوح محفوظ برای سرنوشت این جهان تدارک دیده ذره ای لطف یا مهربانی به احدی از موجودات خود بکند. کما اینکه نمیتواند ذره ای ظلم به مخلوقی بکند. با این ترتیب هر آنچه که حتی از دید ما نیز پنهان مانده و ما از سر بی علمی به آن، آن را به خداوند نسبت میدهیم نیز در چهارچوب نظام علت و معلول الهی است و اگر چنین باشد پس هیچ رخدادی نه ارتباطی به صفات خشم خداوند دارد و نه به مهربانی او. (تا اینجا.)
مرحله دوم) حال فرض کنیم هر انسانی لیاقت مقداری خاص از لطف، کمک و یا مهربانی خداوند را دارد که این مقدار به صورت عادلانه برای تمام انسان ها از سوی خداوند در نظر گرفته شده و خداوند در شرایط اضطرار بنده خود از این سپرده بنده اش در جهت منافع او استفاده میکند. این کار میتواند با اعمال عللی که منجر به معلولی خاص در جهت کمک به بنده شوند یا جبرانی برای اشتباهات بنده گردند توسط خداوند انجام شود. حال شاید بتوان نام این مرحله را مهربانی خداوند گذاشت. بدیهی است این سپرده محدود است و علاوه بر آن مجوز برداشت از آن هم با بنده خدا نیست بلکه خداوند به صلاحدید هر بنده ای در شرایط مناسب این لطف را در حق او میکند.
مرحله سوم) در این مرحله خداوند معامله می کند و به بنده خود اجازه میدهد علاوه بر داشتن سپرده، برای خود کردیت یا اعتبار درست کند. اینجا پای اختیار بنده به میان میاید و اینکه از توانایی و اختیار خود چگونه برای خود اعتبار درست کند. او میگوید به میزانی که تو نزد من اعتبار داشته باشی من به تو کمک اضافه میکنم. این هم در نظام نا پیدای علت و معلولی، از عدالت او خارج نیست بلکه حوزه عمل از چرخه تکوین خودکار حاکم بر کائنات خارج شده و به اراده انسان واگذار گردیده. علت، عملکرد انسان و معلول آن اعتبار ایجاد شده در نزد خداوند است. بدیهی است ارزش اعمال و میزان اعتبار این اعمال را بنده نمیداند و پارامتر های متعددی خارج از فهم او در این ارزش گذاری دخیل میباشند.
کما فی السابق لطفا کمک بفرمایید.با تشکر
با عرض سلامسلامی به بلندای خورشید بر چالشگر عزیز .
ما اگر انسان را در نظام آفرینش نادیده بگیریم، مشاهده میکنیم مابقی جهان (شناخته شده ) با روابط علت و معلولی در حال تداوم میباشد و تا جایی که علم ما و حتی حدس و گمان ما به ما اجازه میدهد هیچ علت غیر مادی یا دخالت ناشی از مهربانی خداوند در حل مشکلی خاص در رتق و فتق امور جهان نمی توانیم بیابیم. بنا بر این موضوع حهان بینی الهی و مهربانی ای که اشاره فرمودید ظاهرا فقط مختص به انسان میشود نه نظام هستی. آیا این برداشت درست است؟
نه خیر این فرمایش هرگز درست نیست .
عالم وآدم همه وهمه مهمان سفره گستره رحمت رحمانی خداوند است .
به قول سعدی :
بر این خان یغما چه دشمن چه دوست .
"رحمان" صیغة مبالغه است و بر "کثرت" دلالت میکند.(1)
صفت "رحمان" گویای معنای نخست یعنی رحمت مطلق و فراگیر او میباشد. رحمت رحمانیة خداوند، همه چیز را زیر پوشش خود دارد; دنیا و آخرت، مؤمن و کافر و... این گونه رحمت، رحمتی نامتناهی است، مانند آفتابی که به زندگی همه میتابد و بارانی که بر هر سرزمینی میبارد: "وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیْءٍ;(2) و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است."; "رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا;(3) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است." در این آیات، به رحمت فراگیر خداوند متعال اشاره شده است و مقابل چنین رحمت فراگیری، "عدم" است، نه "غضب"، زیرا اگر مقابل آن "غضب" باشد، باید قبول کنیم که خود "غضب" از زیر پوشش رحمت رحمانی خارج شود و در نتیجه رحمت مطلق خداوند، مقید و محدود شود.(4)
پینوشتها:
1. تفسیر تنسیم، آیت اللّه جوادی آملی، ج 1، ص 280، نشر اسراء.
2. اعراف (7) آیه 156.
3. غافر (40) آیه 7.
4. همان، ص 292ـ293.در این قسمت من سعی دارم مطابق با فهم خودم برای مهربانی خداوند در حق انسان ها استدلالی پیدا کنم.
مرحله اول) در حالت کلی هر اتفاق با نتیجه غیر منتظره ای دو رو دارد: آنچه که رخ داده و میتوانست رخ ندهد و اوضاع بهتر باشد و آنچه رخ نداده که اگر رخ میداد اوضاع بدتر میشد. ما از بخش اول ناراحت میشویم و از بخش دوم خوشحال. مسئوایت بخش اول را به گردن خود، اطرافیان و شرایط می اندازیم و به این وسیله نظام علت و معلول مخسوس را عملا تایید میکنیم و از بابت بخش دوم آن خدا را شکر میکنیم. تا اینجا را فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید. نکته ای که شما و سایر بزرگواران از جمله دوست عزیز سین به آن اشاره میفرمایید این است که نظام علت و معلول الهی، گسترده تر از آن بخش محسوسی است که ما در قالب روابط فیزیکی درک میکنیم. هر چند هنوز همه چیز در چهارچوب قراردادهای این نظام انجام میشود ولی عوامل آن عوامل مادی معمول نیستند و حتی برای ما شناخته شده نیستند. این قابل درک است و یک خدا باور به راحتی میتواند آنچه را از درک چگونگی رخداد آن عاجز است به خدا نسبت دهد. نکته اینجاست که حتی این بخش از فعل خداوند که به قولی با هیچ حساب و کتاب ما جور در نمی آید خود بدون حساب و کتاب و خارج از حیطه عدل خداوند نمیتواند باشد. خداوند نمیتواند بی عدالتی کند و خارج از آنچه در لوح محفوظ برای سرنوشت این جهان تدارک دیده ذره ای لطف یا مهربانی به احدی از موجودات خود بکند. کما اینکه نمیتواند ذره ای ظلم به مخلوقی بکند. با این ترتیب هر آنچه که حتی از دید ما نیز پنهان مانده و ما از سر بی علمی به آن، آن را به خداوند نسبت میدهیم نیز در چهارچوب نظام علت و معلول الهی است و اگر چنین باشد پس هیچ رخدادی نه ارتباطی به صفات خشم خداوند دارد و نه به مهربانی او. (تا اینجا.)
مرحله دوم) حال فرض کنیم هر انسانی لیاقت مقداری خاص از لطف، کمک و یا مهربانی خداوند را دارد که این مقدار به صورت عادلانه برای تمام انسان ها از سوی خداوند در نظر گرفته شده و خداوند در شرایط اضطرار بنده خود از این سپرده بنده اش در جهت منافع او استفاده میکند. این کار میتواند با اعمال عللی که منجر به معلولی خاص در جهت کمک به بنده شوند یا جبرانی برای اشتباهات بنده گردند توسط خداوند انجام شود. حال شاید بتوان نام این مرحله را مهربانی خداوند گذاشت. بدیهی است این سپرده محدود است و علاوه بر آن مجوز برداشت از آن هم با بنده خدا نیست بلکه خداوند به صلاحدید هر بنده ای در شرایط مناسب این لطف را در حق او میکند.
مرحله سوم) در این مرحله خداوند معامله می کند و به بنده خود اجازه میدهد علاوه بر داشتن سپرده، برای خود کردیت یا اعتبار درست کند. اینجا پای اختیار بنده به میان میاید و اینکه از توانایی و اختیار خود چگونه برای خود اعتبار درست کند. او میگوید به میزانی که تو نزد من اعتبار داشته باشی من به تو کمک اضافه میکنم. این هم در نظام نا پیدای علت و معلولی، از عدالت او خارج نیست بلکه حوزه عمل از چرخه تکوین خودکار حاکم بر کائنات خارج شده و به اراده انسان واگذار گردیده. علت، عملکرد انسان و معلول آن اعتبار ایجاد شده در نزد خداوند است. بدیهی است ارزش اعمال و میزان اعتبار این اعمال را بنده نمیداند و پارامتر های متعددی خارج از فهم او در این ارزش گذاری دخیل میباشند.
کما فی السابق لطفا کمک بفرمایید.
با تشکر
موفق باشید.
با عرض سلام خدمت جناب صادق
اگر ممکن است لطفا پاسخ خودتان را به پست شماره 26 من چک بفرمایید. به نظر میاید پاسخ کامل روی Browser دیده نمیشود. شاید هم اشکال از براوزر من باشد.
ممنون از لطف شما
در این قسمت من سعی دارم مطابق با فهم خودم برای مهربانی خداوند در حق انسان ها استدلالی پیدا کنم.مرحله اول) در حالت کلی هر اتفاق با نتیجه غیر منتظره ای دو رو دارد: آنچه که رخ داده و میتوانست رخ ندهد و اوضاع بهتر باشد و آنچه رخ نداده که اگر رخ میداد اوضاع بدتر میشد. ما از بخش اول ناراحت میشویم و از بخش دوم خوشحال. مسئوایت بخش اول را به گردن خود، اطرافیان و شرایط می اندازیم و به این وسیله نظام علت و معلول مخسوس را عملا تایید میکنیم و از بابت بخش دوم آن خدا را شکر میکنیم. تا اینجا را فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید. نکته ای که شما و سایر بزرگواران از جمله دوست عزیز سین به آن اشاره میفرمایید این است که نظام علت و معلول الهی، گسترده تر از آن بخش محسوسی است که ما در قالب روابط فیزیکی درک میکنیم. هر چند هنوز همه چیز در چهارچوب قراردادهای این نظام انجام میشود ولی عوامل آن عوامل مادی معمول نیستند و حتی برای ما شناخته شده نیستند. این قابل درک است و یک خدا باور به راحتی میتواند آنچه را از درک چگونگی رخداد آن عاجز است به خدا نسبت دهد. نکته اینجاست که حتی این بخش از فعل خداوند که به قولی با هیچ حساب و کتاب ما جور در نمی آید خود بدون حساب و کتاب و خارج از حیطه عدل خداوند نمیتواند باشد. خداوند نمیتواند بی عدالتی کند و خارج از آنچه در لوح محفوظ برای سرنوشت این جهان تدارک دیده ذره ای لطف یا مهربانی به احدی از موجودات خود بکند. کما اینکه نمیتواند ذره ای ظلم به مخلوقی بکند. با این ترتیب هر آنچه که حتی از دید ما نیز پنهان مانده و ما از سر بی علمی به آن، آن را به خداوند نسبت میدهیم نیز در چهارچوب نظام علت و معلول الهی است و اگر چنین باشد پس هیچ رخدادی نه ارتباطی به صفات خشم خداوند دارد و نه به مهربانی او. (تا اینجا.)
مرحله دوم) حال فرض کنیم هر انسانی لیاقت مقداری خاص از لطف، کمک و یا مهربانی خداوند را دارد که این مقدار به صورت عادلانه برای تمام انسان ها از سوی خداوند در نظر گرفته شده و خداوند در شرایط اضطرار بنده خود از این سپرده بنده اش در جهت منافع او استفاده میکند. این کار میتواند با اعمال عللی که منجر به معلولی خاص در جهت کمک به بنده شوند یا جبرانی برای اشتباهات بنده گردند توسط خداوند انجام شود. حال شاید بتوان نام این مرحله را مهربانی خداوند گذاشت. بدیهی است این سپرده محدود است و علاوه بر آن مجوز برداشت از آن هم با بنده خدا نیست بلکه خداوند به صلاحدید هر بنده ای در شرایط مناسب این لطف را در حق او میکند.
مرحله سوم) در این مرحله خداوند معامله می کند و به بنده خود اجازه میدهد علاوه بر داشتن سپرده، برای خود کردیت یا اعتبار درست کند. اینجا پای اختیار بنده به میان میاید و اینکه از توانایی و اختیار خود چگونه برای خود اعتبار درست کند. او میگوید به میزانی که تو نزد من اعتبار داشته باشی من به تو کمک اضافه میکنم. این هم در نظام نا پیدای علت و معلولی، از عدالت او خارج نیست بلکه حوزه عمل از چرخه تکوین خودکار حاکم بر کائنات خارج شده و به اراده انسان واگذار گردیده. علت، عملکرد انسان و معلول آن اعتبار ایجاد شده در نزد خداوند است. بدیهی است ارزش اعمال و میزان اعتبار این اعمال را بنده نمیداند و پارامتر های متعددی خارج از فهم او در این ارزش گذاری دخیل میباشند.
کما فی السابق لطفا کمک بفرمایید.
با تشکر
با عرض سلام
من پاسخی برای متن فوق دریافت نکرده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید.
با تشکر
[="Franklin Gothic Medium"]
مرحله اول) در حالت کلی هر اتفاق با نتیجه غیر منتظره ای دو رو دارد: آنچه که رخ داده و میتوانست رخ ندهد و اوضاع بهتر باشد و آنچه رخ نداده که اگر رخ میداد اوضاع بدتر میشد. ما از بخش اول ناراحت میشویم و از بخش دوم خوشحال. مسئوایت بخش اول را به گردن خود، اطرافیان و شرایط می اندازیم و به این وسیله نظام علت و معلول مخسوس را عملا تایید میکنیم و از بابت بخش دوم آن خدا را شکر میکنیم. تا اینجا را فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام جناب چالشگر،
در اصل باید در همه حال شکر خدا را کرد، سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اینطور بوده است که اگر چیزی شود که مطابق میلشان باشد بگویند «الحمد لله» و اگر چیزی شود که مطابق میلشان نباشد بگویند «الحمد لله علی کل حال» ... مطابق قرآن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای مسلمین اسوهی حسنه هستند و در نتیجه از تمام مسلمین هم انتظار میرود که همین رویکرد را در پیش بگیریند ... اینطور نیست که فقط آن چیزی که خوشایندمان هست نعمت محسوب شود و نشانهی مهربانی خدا باشد گرچه عوام به اشتباه فقط آنچه که خوشایندشان هست را نعمت خدا در نظر بگیرند ... یک اتفاقی که در دنیا برای هر کدام از ما ممکن است بیفتد بسته به اینکه ظاهرش خوشایندمان باشد یا نباشد چند حالت ممکن است باشد، اگر خوشایندمان باشد ممکن است نعمت خاص (رحیمیت) باشد یا آزمایش باشد و البته هر دو باشد هم نامحتمل نیست، همچنین اگر شخص مورد نظر دشمن دین خدا باشد این نعما خوشایند میتواند موافق با سنتهای املاء و استدراج خدا باشد که به نوعی عذاب است، آن دشمنان اینها را در جهت سود خود تصور میکنند در حالی که به ضررشان هست اگر میدانستند ... اگر خوشایندمان نباشد ممکن است عذاب باشد یا امتحان باشد ... مثل اینکه جایی بدن رسول خدا صلیاللهعلیهواله زخمهای زیادی برداشت، ایشان گفتند که خدایا اگر اینها امتحان توست بر آن صبر میکنم، اما اگر ناشی از قهر توست چگونه بر سخط و خشم تو صبر میتوان کرد؟
نکته ای که شما و سایر بزرگواران از جمله دوست عزیز سین به آن اشاره میفرمایید این است که نظام علت و معلول الهی، گسترده تر از آن بخش محسوسی است که ما در قالب روابط فیزیکی درک میکنیم. هر چند هنوز همه چیز در چهارچوب قراردادهای این نظام انجام میشود ولی عوامل آن عوامل مادی معمول نیستند و حتی برای ما شناخته شده نیستند. این قابل درک است و یک خدا باور به راحتی میتواند آنچه را از درک چگونگی رخداد آن عاجز است به خدا نسبت دهد.
در اصل اینطور نیست که یک مسلمان علت هر چیزی را که نتوانست درک کند آن چیز را به خدا نسبت دهد، چرا که مطابق روایتی خداوند کراهت دارد که کاری را جز از طریق علت و سبب آن انجام دهد ... بنابراین اگر ما علتی را نشناسیم ناچاریم بگوییم که علت آن را هنوز نشناختهایم و همچنان نسبت به آن در جهل هستیم، نه اینکه بگوییم لابد خداوند مستقیماً چنان کرده باشد ... خداوند هر خیر یا شرّی را هم که بخواهد به کسی برساند از طریق همان روابط معمول میرساند ...
به این لطیفه توجه کنید خالی از لطف نیست ... بندهی خدایی دیرش شده بود باید ماشینش را جایی پارک میکرد و سریع میرفت که به کارش برسد ولی همه جا شلوغ بود و جای پارک هم نبود، عاجزانه دعا کرد که خدایا یک جای پارک برایم مهیا کن که به کارم برسم مگرنه چه بر سرم خواهد آمد ... هنوز زبانش از جنباندن به دعا نایستاده بود که مقابلش یک ماشین از پارک بیرون آمد، بلافاصله گفت که خدایا زحمت نکش خودم یک جای پارک پیدا کردم! ... یعنی او که داشت دعا میکرد که خدا برایش یک جای پارک مهیا کند انتظار داشت که خدا چطور این کار را برایش بکند؟ یک ماشین غیب شود او برود جای آن پارک کند؟ ماشینها را خداوند برای او به هم نزدیک کند تا به اندازهی یک ماشین جا باز شود؟ ... اینکه کسی این پیدا کردن جای پارک را به خودش نسبت دهد یا به شانس نسبت دهد و فکر کند خدا در آن نقشی نداشته باشد شرک است، اگرچه شرک خفی باشد و نه شرک جلی ...
در همین راستا هم هر چیزی که به ما برسد چه رحمت و چه زحمت باید بدانیم که از غیر خدا نبوده است، ولی چرایی آن را میتوان در عوامل متفاوتی جستجو کرد، مثل اینکه خودم چه کار بدی کردم که عاقبتم اینطور رقم خورد، یا چه کار خیری کردم که چنین فرصتی برایم مهیا شد، و ... در واقع چون خداوند حکیم است میتوان در مورد حمت کارهایش فکر کرد ... مطابق اسلام ما معتقد به توحید افعالی هستیم، اگر خداوند همینطوری به صورت رندوم امور را اداره میکرد اصلاً چیزی به اسم علم وجود نمیداشت که انسان تلاش کند تا روابط میان علتها و معلولها را بشناسد و از آنها برای خودش کمک بگیرد، اما الآن که اینطور نیست میتواند چنان کند، تا آنجا که گاهی فکر کنند که شاید اصلاً فقط همین قوانین باشد و خدایی که وضع کنندهی این قوانین باشد وجود نداشته باشد ...
نکته اینجاست که حتی این بخش از فعل خداوند که به قولی با هیچ حساب و کتاب ما جور در نمی آید خود بدون حساب و کتاب و خارج از حیطه عدل خداوند نمیتواند باشد. خداوند نمیتواند بی عدالتی کند و خارج از آنچه در لوح محفوظ برای سرنوشت این جهان تدارک دیده ذره ای لطف یا مهربانی به احدی از موجودات خود بکند. کما اینکه نمیتواند ذره ای ظلم به مخلوقی بکند. با این ترتیب هر آنچه که حتی از دید ما نیز پنهان مانده و ما از سر بی علمی به آن، آن را به خداوند نسبت میدهیم نیز در چهارچوب نظام علت و معلول الهی است و اگر چنین باشد پس هیچ رخدادی نه ارتباطی به صفات خشم خداوند دارد و نه به مهربانی او. (تا اینجا.)
یک نفر یک برش کیک برداشت و خورد، آیا میشود گفت که او مجبور بوده است بخورد؟ گذشته از آنجا که قطعی است شباهتی به جبر دارد ولی معنایش جبر نیست ... دلیلش هم این است که اختیار برای انسان در زمان حال معنا دارد و تا حدودی برای آینده ... خداوند هم اگر عالم را اینطور خلق کرده است مجبور نبوده است بلکه چنین اراده کرده است و البته ارادهی خدا هم مخلوق خداست ... اینکه خداوند عالم را اینطور خلق کرده است به این معنا نیست که مجبور بوده است، ولی الآن که اینطور خلق کرده است دیگر برای ما همینطور است و طور دیگری نمیشود و چندان معنایی هم ندارد که بپرسیم میتوانست تغییرش دهد یا نه ... به همین صورت هم معنا ندارد که بگوییم خدا نمیتواند ذرهای بیش از آنکه مقدر فرموده بیشتر یا کمتر به کسی مهربانی کند ... خدایی که مدّ نظر ماست خدایی است که محصور به زمان نیست و عالم را در لازمان خلق کرده است و آینده برای او همانطور است که گذشته بوده است ...
همچنین اینطور نیست که بشود گفت این فعل خدا ارتباطی به صفات خشم خدا یا مهربانی خدا ندارد ... عالم جلوهی اسماء و صفات خداوند است و چیزی در عالم نیست که خارج از محدودهی اسماء و صفات خداوند باشد ...
مرحله دوم) حال فرض کنیم هر انسانی لیاقت مقداری خاص از لطف، کمک و یا مهربانی خداوند را دارد که این مقدار به صورت عادلانه برای تمام انسان ها از سوی خداوند در نظر گرفته شده و خداوند در شرایط اضطرار بنده خود از این سپرده بنده اش در جهت منافع او استفاده میکند. این کار میتواند با اعمال عللی که منجر به معلولی خاص در جهت کمک به بنده شوند یا جبرانی برای اشتباهات بنده گردند توسط خداوند انجام شود. حال شاید بتوان نام این مرحله را مهربانی خداوند گذاشت. بدیهی است این سپرده محدود است و علاوه بر آن مجوز برداشت از آن هم با بنده خدا نیست بلکه خداوند به صلاحدید هر بنده ای در شرایط مناسب این لطف را در حق او میکند.
شاید منظورتان همان «رحمانیت» خداوند باشد، مهربانی عام خداوند که چه در دنیا و چه در حتی آخرت شامل حال همهی موجودات میشود، به هر موجودی مطابق ظرفیت همان موجود، مثل اینکه در این دنیا مهربانی خداوند به یک گربه از نظر شکل بروز آن متفاوت است از مهربانی او به یک پرنده یا یک انسان ... در مورد انسان مثلاً حتی در جهنم هم خداوند کافران را کاملاً از رحمتش محروم نکرده است، چنانکه مثلاً برای آنها آب و غذا فراهم میکند، ولی آب و غذایی که از نظر طبع انسان موافق میل او نیست ... مثلاً توجه کنید که ما تحمل گرما و سرما از حدّی بیشتر را نداریم ولی موجوداتی هستند که محیط معمول زندگیاشان در دماهای خیلی زیاد در نزدیکی دهانهی آتشفشانها یا در دماهای خیلی پایین در قطبین کرهی زمین میباشد، در همان جهنم هم که برای جهنمیان یکسره عذاب است چه بسا موجوداتی زندگی کنند که همان جهنم برایشان بهشت محسوب میشود، مثلاً برای عقربها و مارهایی که قرار است جهنمیان را نیش بزنند ... اگر درست خاطرم باشد در روایتی خواندم که گرگی قسم خورد به خدایی که بهشت او را دریدن دشمنان دین خدا در جهنم قرار داده است، البته اگر روایتش صحیح باشد ...
مرحله سوم) در این مرحله خداوند معامله می کند و به بنده خود اجازه میدهد علاوه بر داشتن سپرده، برای خود کردیت یا اعتبار درست کند. اینجا پای اختیار بنده به میان میاید و اینکه از توانایی و اختیار خود چگونه برای خود اعتبار درست کند. او میگوید به میزانی که تو نزد من اعتبار داشته باشی من به تو کمک اضافه میکنم. این هم در نظام نا پیدای علت و معلولی، از عدالت او خارج نیست بلکه حوزه عمل از چرخه تکوین خودکار حاکم بر کائنات خارج شده و به اراده انسان واگذار گردیده. علت، عملکرد انسان و معلول آن اعتبار ایجاد شده در نزد خداوند است. بدیهی است ارزش اعمال و میزان اعتبار این اعمال را بنده نمیداند و پارامتر های متعددی خارج از فهم او در این ارزش گذاری دخیل میباشند.
این بخش از رحمت خداوند که با اختیار انسان سر و کار دارد و در پی شریعت خداوند مطرح میشود را اصطلاحاً «رحیمیت» میگویند ... خداوند زندگی اصلی انسان را در آخرت قرار داده است ولی دنیا مقدمهای است برای ساختن شکل زندگیاش در آخرت، هر که بخواهد زندگی بهتری در آخر داشته باشد باید در این دنیا توشهی بیشتری جمع کند و بیشتر بندگی خدا کند تا بهرهاش از حق بیشتر شده و در آخرت بهرهمندی بیشتری از تحقق رحمات خداوندی داشته باشد ... دنیا از این نظر مانند bonus Level در بازیهای کامپیوتری است، یک مرحلهی امتیازگیری ... البته با تفاوتهایی ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
http://www.askdin.com/thread53354.html
سوال :
آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود مهربان است؟
پاسخ :
بدلیل تعدد فراز های سوال در چند نکته مطالبی اشاره میشود :
1 - دلایل عقلی ونقلی بسیاری ممکن است بر صفات الهی مطرح نمود که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره میگردد:
اولا: خداوند امر بر محبت، عدالت، بخشایش، رحمت، رافت و مانند آن نموده ، بندگان خود را توصیه کرده که بدین صفات متصف شوند . وجود دهنده این گونه صفات است، از این به روشنی به دست میآید که خود همه صفات متعالی را به نحوی کامل و عالی دارا است، زیرا بر اساس قاعده عقلی و فلسفی «فاقد الشیء معطی شیء نمیتواند باشد» یعنی کسی که صفت و کمالی را ندارد، نمیتواند به دیگران بدهد و یا بدان سفارش کند، از این رو به حکم عقل خداوند تمام صفات متعالی که در پرسش اشاره گردیده ، به صورت اکمل و اعلی داراست.
دوم: سادهترین راه عقلی برای اثبات صفات کمالی نظیر مهربانی، رحمت، علم،قدرت، حیات این است که این مفاهیم هنگامی که در مورد مخلوقات به کار میرود ،حکایت از کمالات آن ها میکند، پس باید کامل ترین مرتبه آن ها در علت هستی بخش، موجود باشد، زیرا هر کمالی که در هر مخلوقی یافت شود ،از خدای متعال است و بخشنده آن ها باید واجد آن ها باشد تا به دیگران افاضه کند .
ممکن نیست کسی که حیات را میآفریند، خودش فاقد حیات باشد یا کسی که علم و قدرت را به مخلوقات افاضه میکند ،خودش جاهل و ناتوان باشد، پس وجود این صفات کمالی در بعضی از مخلوقات، نشانه وجود آن ها در آفریدگار متعال میباشد، بدون این که توام با نقص و محدودیتی باشد .
خدای متعال، دارای حیات و علم و قدرت نامتناهی است. (1)
سوم: یکی از راههای عقلی آشنایی با صفات خدا این است که آشنایی با صفات خدا مانند آشنایی با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پی می برید، از چگونگی الفاظ و کلمات، مقدار آشنایی نویسنده آن را با لغات به دست میآورید، از انشای آن قدرت نویسندگی او را می فهمید . از مطالبش متوجه روحیه و هدف نویسنده می شوید، پس از طریق صفات آفریدگان به آسانی میتوان به صفات آفریدگار پی برد. (2)
2 - بی تردید خداوند بر همه مخلوقان بخصوص انسان ها بالاخص مومنین رحیم و مهربان است ناگفته نماند رحمت خداوند سبحان دو گونه رحمت دارد:
الف ـ رحمت مطلق، فراگیر و بی مقابل
ب ـ رحمت خاص که در برابر غضب اوست.
صفت "رحمان" گویای معنای نخست یعنی رحمت مطلق و فراگیر او میباشد. رحمت رحمانیة خداوند، همه چیز را زیر پوشش خود دارد; دنیا و آخرت، مؤمن و کافر و... این گونه رحمت، رحمتی نامتناهی است، مانند آفتابی که به زندگی همه میتابد و بارانی که بر هر سرزمینی میبارد: "وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیْءٍ;(3) و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است."; "رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا;(4)پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است." در این آیات، به رحمت فراگیر خداوند متعال اشاره شده است و مقابل چنین رحمت فراگیری، "عدم" است، نه "غضب"، زیرا اگر مقابل آن "غضب" باشد، باید قبول کنیم که خود "غضب" از زیر پوشش رحمت رحمانی خارج شود و در نتیجه رحمت مطلق خداوند، مقید و محدود شود.(5)بنابراین رحمت الهی گستره نامحدود دارد و هرگز نمی توان برای آن میزانی مشخصی بیان نمود.
3 - علامه طبا طبایی در تفسیر المیزان ذیل تفسیر بسم الله ... میگوید:
رحمت ومهربانی به معنای انفعال و تأثر خاصى است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را برفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنى بحسب تحلیل بعطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنى خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنى رحمت در خدا بمعنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات بارى انفعال نیست.
4 - با توجه به معنای رحمت ومهربانی در باره خداوند که در بند قبل ذکر شد جواب فراز اخر سوال روشن است ، زیرا اگر خداوند بر مخلوقان وبندگان خود مهربان نمی بود آنها را وجود نمی داد واز نعمت وجود وکمالات وجودی بی نصیب می ماند .
پینوشتها:
1. محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، (دوره کامل سه جلدی) ص 75.
2. محسن قرائتی، اصول عقاید، ص 112.
3. . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، بهأالدین خرمشاهی، مدخل "رحمت"ج 1 ص1101 نشر دوستان تهران 1377 ش
4 . اعراف (7) آیه 156.
16. غافر (40) آیه 7.