جمع بندی آیا حق گناهکار عذاب ابدی است؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حق گناهکار عذاب ابدی است؟

سلام
با توجه به این که قران میگه گناهکاران تا ابد در جهنم میمونن،سوال اینه که آیا این درسته که یک انسان به خاطر جهل در یک زندگی کوتاه مدت در جهنم ابدی بشه؟
کاری به امثال فرعون و این ها ندارم منظورم گنهکاران دیگر هست که از روی جهالت گناه کردند یا به خاطر یک سری مسایل از دین روی برگردوندن ولی در دنیا مثل امثال فرعون نبودند و مانند یک انسان عادی با ما زندگی کردند.
نعوذبالله این ظلم نیست؟
این یک شبهس که پیش اومد برداشت کفر آمیز نکنید لطفا


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام و تشکر بابت سوالی که مطرح کردید

در مورد این سوال، لازم است به چند نکته توجه کرد.
نکته اول: فلسفه عذاب الهی چیست؟
نکته دوم: فلسفه خلود در جهنم چیست؟
نکته سوم: چه کسانی خالد در جهنم میشوند؟

اما نکته اول:
در این زمینه، اندیشمندان و متکلمان اسلامی چندین دیدگاه را مطرح کرده اند:
اقتضای عدالت الهی، ضمانت اجرایی تکالیف، اقتضای وعید الهی، لطف الهی، اقتضای معصیت، اقتضای حق مولویت، ظهور اسماء الهی و مایه تصفیه و تطهیر نفس.(1)

هر یک از این دیدگاه ها، طرفداران و ادله و شواهدی دارد.(2)
با این حال، دقت نظر در هر کدام از آنها نشان میدهد که هیچ کدام از این دیدگاه ها، کامل و عاری از نقص نیست و اشکالاتی را دارد.

نظر دیگری که گروهی از متکلمان متقدم و بیشتر محققان متاخر بدان معتقد شده اند، نظریه تجسم اعمال است.
معنای تجسم اعمال این است که اعمال نیک دنیایی انسان در رستاخیز تغییر شکل داده، به صورت نعمت‎های بهشتی درخواهد آمد، چنان‎که اعمال بد به صورت آتش و زنجیر و انواع عذاب نمودار خواهند شد.

طرفداران این دیدگاه معتقدند هر کرداری که انسان انجام می‎دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، یک صورت دنیوی دارد و یک صورت اخروی که هم‎اکنون در دل و نهاد عمل نهفته است،که برای بیشتر انسانها قابل دیدن و مشاهده نیست. روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ می‎دهد، شکل کنونی و دنیوی خود را از دست داده، با واقعیت اخروی خود جلوه می‎کند، و موجب لذت و شادمانی، و یا آزار و اندوه می‎گردد.

بر اساس این دیدگاه، حتی نیت و ملکات نفسانی انسان همین وضعیت را خواهد داشت. بدین معنا که صورت حقیقی انسان بستگی به همان نیت‎ها، خصلت‎ها و ملکات نفسانی او دارد، و براین اساس، اگر چه انسان‎ها از نظر صورت ظاهری یکسانند، ولی از نظر صورت باطنی یعنی خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگونی دارد.

بنابراین، رابطه بین اعمال و رفتار انسان با عذاب و کیفر یا پاداش و نعمتهای اخروی، رابطه ای تکوینی و واقعی است نه صرفا رابطه ای ناشی از قرارداد و اعتبار خداوند. کیفر اخروی در این نگاه، نه تنها نتیجه تکوینی عمل انسان است بلکه با نگاه دقیق عین آن است و جدای از آن نیست.

چنانکه در قران کریم و متون دینی نیز بارها و بارها بر این حقیقت اشاره شده که اعمال انسان به صورتهای مختلف نمایان میشوند.
در آیه 10 سوره نساء در مورد خوردن به ناحق مال یتیم گفته شده که این کار، در حقیقت خوردن آتش است:

«انما یاکلون فی بطونهم نارا»

یا رسول گرامی اسلام میفرماید:
موقعی که میت در قبر گذاشته میشود، شخصی مقابل او مجسم میشود و وقتی میت از هویت او سوال میکند، او میگوید:
من عمل تو در دنیا بودم که از این به بعد همیشه با تو هستم.


ادامه دارد...
ـــــــــــــــــــ
1. برای مطالعه و آشنایی با این نظریات و برخی انتقادات مربوط به آنها ر.ک: جهنم چرا، قدردان قراملکی، صص29-76

[=microsoft sans serif]اما مطلب دوم: فلسفه خلود در جهنم و عذاب

بر اساس مطالبی که در بخش قبل گفتیم، گاهی انسان در اثر تکرار گناه یا انجام برخی گناهان خاص که تاثیر زیادی بر نفس دارد، صورتی در نفسش ایجاد میشود که قابل زائل شدن نیست.
این دیدگاه، خصوصا بر اساس حرکت جوهری قابل فهم تر است.
توضیح اینکه:

انسان به تناسب کارهایی که در زندگی دنیایی خود انجام میدهد، صورتی در نفسش ایجاد میشود.
اگر نفس احوال و ملکاتی نیکو تحصیل کند، صورتی زیبا در نفس ایجاد می‌شود و اگر به عکس باشد، صورتی زشت پدید می‌آید.
صورتهای خوب و بد، تا زمانی که در نفس رسوخ نکرده باشد و به عبارتی عادت انسان و ملکه او نشده باشد، قابل زوال است و اثر آن باقی نمیماند.
به همین جهت، اگر ذات نفس انسان خوب باشد، صورت‌های زشت از آن پاک می‌گردند؛ اما اگر ذات نفس بد باشد، صورت‌های زیبای آن زایل می‌شوند.

حال، اگر صورت‌های زشت با نفس انسان یکی نشده باشند، نفس بعد از عذابی محدود رها می‌شود؛ ولی اگر گناهان جزو ذات نفس او شده باشند، یعنی اگر نفس بدون هیچ ترس و واهمه و نیز بدون هیچگونه سختی و فشار و ناراحتی ای به معصیت تن در دهد و با گناه سنخیت پیدا کند، در عذاب جاودان خواهد ماند. (1)

ملاصدرا به عنوان فیلسوفی که به مباحث دینی زیاد پرداخته است و با طرح مبانی فلسفی خویش، نوآوری های زیادی [=microsoft sans serif] در این زمینه [=microsoft sans serif]دارد در این مورد بیان میکند:

انسان گاه با اخلاق حیوانی آنقدر تغییر میکند که دیگر با اخلاق روحانی و پاک سروکاری ندارد و آئینه قلب انسان صفای فطری خود را از دست میدهد. وقتی هم که کفر به این اخلاق ناپسنداضافه میشود، تاثیر صفات ظلمانی را بیشتر میکند و قابلیت برای پذیرش نور ایمان ومعرفت را از قلب انسان میگیرد و به همین جهت در آتش دوزخ جاودان میشود.(2)

بنابراین، فلسفه خلود در جهنم این است:

زمانی که تکرار معاصی باعث رسوخ ملکات حیوانی در انسان شود، آئینه قلب انسان تیره و تار میگردد و از قبول نور رحمت الهی یا نورشفاعت جلوگیری میکند به همین جهت، صاحب این گناهان کبیره در آتش مخلد میشوند.
البته برخی از گناهان همانند قتل عمد، به این دلیل که نشان دهنده بی مبالاتی و عدم توجه و اهتمام مرتکب آن به دین و دستورات خداوند است، حتی با یکمرتبه انجام آن، شخص مستحق عذاب ابدی میشود
.(
3)

ـــــــــــــــ
1. تفسیر المیزان، ج1، ص412-414(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 14147ق)
2. تفسیر القران الکریم، ج3، ص325-326( ملاصدرا، قم، نشر بیدار، 1366)
3. همان، ج3، ص343
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]اما مطلب سوم: چه کسانی در آتش دوزخ مخلد میشوند.

در قرآن کریم، چندین گروه به عنوان مخلد در آتش و عذاب نام برده شده است. افرادی مانند:

۱. كافران.
۲. مشركان.[۱]
۳. منافقان.[۲]
۴. مرتدان.[۳]
۵. تكذيب كنندگان آيات الهى.[۴]
۶. دشمنان خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).[۵]
۷. عاصيان و متمردان امر خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).[۶]
۸. ظالمان و ستمگران.[۷]
۹. اشقياء.[۸]
۱۰. مجرمان.[۹]
۱۱. غوطه وران در خطا.[۱۰]
۱۲. افراد بدكار.[۱۱]
۱۳. قاتل مؤمن.[۱۲]
۱۴. رباخواران.[۱۳]
۱۵. روى گردانان از قرآن.[۱۴]
۱۶. سبك اعمالان .[۱۵]

در این فهرست، ۴ گروه اول، زیرمجموعه کافر قرار میگیرند و در مورد آنان هیچ اختلافی وجود ندارد.
اما در مورد گروه های ۱۲گانه بعدی، بین متفکران اسلامی اختلاف نظر وجود دارد که آنان نیز مانند کافران در آتش دوزخ مخلد هستند یا نه.

با دقت نظر در آیاتی که به تشریح این افراد می پردازد مشخص میشود که جاودانگی آنان در اتش جهنم در صورتی است که وضعیت آنان منتهی به کفرشان بشود. به عبارت دیگر، مواردی که نام برده شد، برخی مستقیما نام کافران و عناوین مشیر بدان برده شده است و برخی دیگر مربوط به صورتی است که این وضعیت مستلزم کفر باشد. پس [=microsoft sans serif]، هیچ مومنی در آتش دوزخ مخلد نمیشود.[=microsoft sans serif].[۱۶]
[=microsoft sans serif]
در مورد جاهل نیز باید دقت کرد که جهل بر دو نوع قصوری و تقصیری است.
در جهل قصوری، فرد مقصر جاهل بودنش نیست، یا امکانات به دست آوردن آگاهی را ندارد و یا اگر اصلا به ذهنش خطور نمیکند که بخواهد آگاهی پیدا کند.
در جهل تقصیری، فرد گرچه جاهل است و حکم و واقعیت را نمیداند ولی توان به دست آوردن آگاهی و راه درست را دارد ولی به خودش زحمت نمیدهد.
اگر کسی که جاهل است، از گروه های یاد شده بالا باشد و و جهلش قصوری باشد، گرچه از نظر اسم مشابه آنان میشود ولی چنین حکمی را ندارد و تکلیفش با آنان فرق دارد.
ولی اگر چنین کسی جاهل مقصر باشد و در از بین بردن جهلش کوتاهی کرده باشد، در آن صورت، حکم کسی را دارد که از روی علم و آگاهی و به عمد کافر شده و عناوین بالا شاملش شده و حکم همان ها را دارد.

بنابر مطالبی که گفته شد، مشخص میشود که:
اولا: کسی به خاطر جهل قصوری نه به آتش می افتد و نه مخلد در آن میشود.
ثانیا: عذاب، نتیجه قهری و تکوینی اعمال ماست نه نتیجه اعتباری آن. درست مانند شکسته شدن شیشه در اثر زدن سنگی بزرگ به آن.

موفق باشید.
[=microsoft sans serif]ـــــــــــــــــــــــــــــ
[۱]. نحل/۲۹؛ احزاب/۶۴ـ ۶۵؛ زمر/۷۱ـ ۷۲؛ غافر/۷۶؛ تغابن/۱۰؛ بينه/۶ و آيات ديگر.
[۲]. توبه/۶۸; مجادله/۱۷.
[۳]. آل عمران/۸۶ـ ۸۸.
[۴]. اعراف/۳۶.
[۵]. توبه/۶۳.
[۶]. جن/۲۲ـ ۲۳.
[۷]. يونس۵۲; انعام/۱۲۸ـ ۱۲۹.
[۸]. هود/۱۰۶ـ ۱۰۷.
[۹]. زخرف/۷۴ـ ۷۵; سجده/۱۲ـ ۱۴.
[۱۰]. بقره/۸۱.
[۱۱]. فرقان/۶۸ـ ۶۹.
[۱۲]. نساء/۹۳; فرقان/۶۸.
[۱۳]. بقره/۲۷۵.
[۱۴]. طه/۱۰۰ـ ۱۰۱.
[۱۵]. مؤمنون/۱۰۳ـ ۱۰۴.
[۱۶]. منشور جاويد، ج۹، ص ۳۷۶ ـ ۴۰۲.

با سلام

به وجود آمدن این پرسش به علت غفلت از یک اصل اساسی است و آن ، فرق میان مجازاتهاى قرار دادى و مجازاتهاى طبیعی (تکوینى) است که نتیجه ی طبیعى اعمال و یا زندگى کردن در کنار خود اعمال است. توضیح اینکه: گاهى قانونگذار قانونى وضع مى کند که هرکس مرتکب فلان خلاف شود باید فلان مقدار جریمه مالى بدهد، یا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنین جایى باید تناسب «جرم» و «جریمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى یک کار کوچک مجازات اعدام یا حبس ابد نمى توان قرار داد، و به عکس براى کار مهمى همچون قتل نفس یک روز زندان بى معنى است، حکمت و عدالت ایجاب مى کند که این دو باهم کاملاً متناسب باشد.
ولى کیفرهائى که در حقیقت اثر طبیعى عمل است و خاصیت تکوینى آن محسوب مى شود، این گفتگوها را نمى پذیرد، خواه در مورد آثار عمل در این جهان باشد یا در جهان دیگر.
مثلاً اگر گفته شود کسى که از مقررات رانندگى تخلف کند و با سرعت غیر مجاز و سبقت بى دلیل و عبور از مناطق ممنوع رانندگى کند ممکن است به خاطر همین چند لحظه تخلف، چنان تصادفى کند که دست و پاى او بشکند و یک عمر زمینگیر شود، در اینجا کسى نمى گوید، این نتیجه ی تلخ براى آن تخلف کوچک عادلانه نیست، زیرا مسلّم است که این، از قبیل جریمه هاى قرار دادى اداره راهنمائى نیست که در آن مسأله ی تناسب و هماهنگى جرم و جریمه در نظر گرفته شود، بلکه این، اثر طبیعى عمل است که انسان آگاهانه به سراغ آن رفته، و خود را گرفتار آن کرده است.
همچنین اگر گفته شود سراغ مشروبات الکلى یا مواد مخدر نروید، چرا که در مدت کوتاهى قلب و معده و مغز و اعصاب شما را تباه مى کند، حال اگر کسى رفت و گرفتار ضعف شدید اعصاب، و بیمارى قلب و عروق و زخم معده شد و در برابر چند روز هوسبازى تا پایان عمرش در عذاب الیم و رنج شدید بود، هیچکس ایراد عدم تناسب جرم و جریمه را در اینجا مطرح نمى کند.
حال فرض کنید چنین انسانى به جاى یکصد سال، هزار سال عمر کند و یا یک میلیون سال در دنیا بماند، مسلماً باید تحمل آن رنج و عذاب را در این مدت طولانى به خاطر مثلاً چند روز هوسبازى بنماید.
در مورد عذابها و کیفرهاى اخروى مسأله از این فراتر است، آثار طبیعی اعمال و نتائج مرگبار آن ممکن است براى همیشه دامان انسان را بگیرد، بلکه خود اعمال در برابر انسان مجسم مى شود، و چون آن جهان جاویدان است اعمال نیک و بد، جاودانه با انسان خواهند بود، و او را نوازش یا کیفر مى دهد.
برای مطالعه بیش تر در این باره رجوع شود به کتاب عدل الهی نوشته استاد شهید مرتضی مطهری .

[=microsoft sans serif]پرسش: با توجه به این که قران میگه گناهکاران تا ابد در جهنم میمونن،سوال اینه که آیا این درسته که یک انسان به خاطر جهل در یک زندگی کوتاه مدت در جهنم ابدی بشه؟ کسانی که در دنیا از روی جهالت گناه کردند یا به خاطر یک سری مسایل از دین روی برگردوندن ولی در دنیا مثل امثال فرعون نبودند و مانند یک انسان عادی با ما زندگی کردند.[=microsoft sans serif]

پاسخ:
[=microsoft sans serif]در مورد این سوال، لازم است چند مطلب روشن شود.

مطلب اول: عذاب فلسفه آن
در این زمینه، اندیشمندان و متکلمان اسلامی چندین دیدگاه را مطرح کرده اند:
اقتضای عدالت الهی، ضمانت اجرایی تکالیف، اقتضای وعید الهی، لطف الهی، اقتضای معصیت، اقتضای حق مولویت، ظهور اسماء الهی و مایه تصفیه و تطهیر نفس.(1) هر یک از این دیدگاه ها، طرفداران و ادله و شواهدی دارد.(2) با این حال، دقت نظر در هر کدام از آنها نشان میدهد که هیچ کدام از این دیدگاه ها، کامل و عاری از نقص نیست و اشکالاتی را دارد.
نظر دیگری که گروهی از متکلمان متقدم و بیشتر محققان متاخر بدان معتقد شده اند، نظریه تجسم اعمال است.
معنای تجسم اعمال این است که اعمال نیک دنیایی انسان در رستاخیز تغییر شکل داده، به صورت نعمت‎های بهشتی درخواهد آمد، چنان‎که اعمال بد به صورت آتش و زنجیر و انواع عذاب نمودار خواهند شد.
طرفداران این دیدگاه معتقدند هر کرداری که انسان انجام می‎دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، یک صورت دنیوی دارد و یک صورت اخروی که هم‎اکنون در دل و نهاد عمل نهفته است،که برای بیشتر انسانها قابل دیدن و مشاهده نیست. روز رستاخیز پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ می‎دهد، شکل کنونی و دنیوی خود را از دست داده، با واقعیت اخروی خود جلوه می‎کند، و موجب لذت و شادمانی، و یا آزار و اندوه می‎گردد.
بر اساس این دیدگاه، حتی نیت و ملکات نفسانی انسان همین وضعیت را خواهد داشت. بدین معنا که صورت حقیقی انسان بستگی به همان نیت‎ها، خصلت‎ها و ملکات نفسانی او دارد، و براین اساس، اگر چه انسان‎ها از نظر صورت ظاهری یکسانند، ولی از نظر صورت باطنی یعنی خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگونی دارد.

بنابراین، رابطه بین اعمال و رفتار انسان با عذاب و کیفر یا پاداش و نعمتهای اخروی، رابطه ای تکوینی و واقعی است نه صرفا رابطه ای ناشی از قرارداد و اعتبار خداوند. کیفر اخروی در این نگاه، نه تنها نتیجه تکوینی عمل انسان است بلکه با نگاه دقیق عین آن است و جدای از آن نیست.

چنانکه در قران کریم و متون دینی نیز بارها و بارها بر این حقیقت اشاره شده که اعمال انسان به صورتهای مختلف نمایان میشوند.
در آیه 10 سوره نساء در مورد خوردن به ناحق مال یتیم گفته شده که این کار، در حقیقت خوردن آتش است:

[=microsoft sans serif]«انما یاکلون فی بطونهم نارا»

[=microsoft sans serif]یا رسول گرامی اسلام میفرماید:
موقعی که میت در قبر گذاشته میشود، شخصی مقابل او مجسم میشود و وقتی میت از هویت او سوال میکند، او میگوید:
[=microsoft sans serif]من عمل تو در دنیا بودم که از این به بعد همیشه با تو هستم.

[=microsoft sans serif]مطلب دوم: فلسفه خلود در جهنم و عذاب

بر اساس مطالبی که در بخش قبل گفتیم، گاهی انسان در اثر تکرار گناه یا انجام برخی گناهان خاص که تاثیر زیادی بر نفس دارد، صورتی در نفسش ایجاد میشود که قابل زائل شدن نیست. این دیدگاه، خصوصا بر اساس حرکت جوهری قابل فهم تر است.
توضیح اینکه:

انسان به تناسب کارهایی که در زندگی دنیایی خود انجام میدهد، صورتی در نفسش ایجاد میشود. اگر نفس احوال و ملکاتی نیکو تحصیل کند، صورتی زیبا در نفس ایجاد می‌شود و اگر به عکس باشد، صورتی زشت پدید می‌آید. صورتهای خوب و بد، تا زمانی که در نفس رسوخ نکرده باشد و به عبارتی عادت انسان و ملکه او نشده باشد، قابل زوال است و اثر آن باقی نمیماند.به همین جهت، اگر ذات نفس انسان خوب باشد، صورت‌های زشت از آن پاک می‌گردند؛ اما اگر ذات نفس بد باشد، صورت‌های زیبای آن زایل می‌شوند. حال، اگر صورت‌های زشت با نفس انسان یکی نشده باشند، نفس بعد از عذابی محدود رها می‌شود؛ ولی اگر گناهان جزو ذات نفس او شده باشند، یعنی اگر نفس بدون هیچ ترس و واهمه و نیز بدون هیچگونه سختی و فشار و ناراحتی ای به معصیت تن در دهد و با گناه سنخیت پیدا کند، در عذاب جاودان خواهد ماند. (2)

ملاصدرا به عنوان فیلسوفی که به مباحث دینی زیاد پرداخته است و با طرح مبانی فلسفی خویش، نوآوری های زیادی [=microsoft sans serif]در این زمینه [=microsoft sans serif]دارد در این مورد بیان میکند:

انسان گاه با اخلاق حیوانی آنقدر تغییر میکند که دیگر با اخلاق روحانی و پاک سروکاری ندارد و آئینه قلب انسان صفای فطری خود را از دست میدهد. وقتی هم که کفر به این اخلاق ناپسنداضافه میشود، تاثیر صفات ظلمانی را بیشتر میکند و قابلیت برای پذیرش نور ایمان ومعرفت را از قلب انسان میگیرد و به همین جهت در آتش دوزخ جاودان میشود.(3)

بنابراین، بر اساس این دیدگاه فلسفه خلود در جهنم این است:
زمانی که تکرار معاصی باعث رسوخ ملکات حیوانی در انسان شود، آئینه قلب انسان تیره و تار میگردد و از قبول نور رحمت الهی یا نورشفاعت جلوگیری میکند به همین جهت، صاحب این گناهان کبیره در آتش مخلد میشوند. البته برخی از گناهان همانند قتل عمد، به این دلیل که نشان دهنده بی مبالاتی و عدم توجه و اهتمام مرتکب آن به دین و دستورات خداوند است، حتی با یکمرتبه انجام آن، شخص مستحق عذاب ابدی میشود.(4)

[=microsoft sans serif]مطلب سوم: چه کسانی در آتش دوزخ مخلد میشوند.
در قرآن کریم، چندین گروه به عنوان مخلد در آتش و عذاب نام برده شده است. افرادی مانند: كافران، مشركان.(5)، منافقان.(6)، مرتدان.(7) تكذيب كنندگان آيات الهى.(8)، دشمنان خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)(9)، عاصيان و متمردان امر خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)(10)، ظالمان و ستمگران.(11)، اشقياء.(12)، مجرمان.(13)، غوطه وران در خطا.(14)، افراد بدكار.(15)، قاتل مؤمن.(16)، رباخواران.(17)، روى گردانان از قرآن.(18)، سبك اعمالان .(19)

در این فهرست، ۴ گروه اول، زیرمجموعه کافر قرار میگیرند و در مورد آنان هیچ اختلافی وجود ندارد. اما در مورد گروه های ۱۲گانه بعدی، بین متفکران اسلامی اختلاف نظر وجود دارد که آنان نیز مانند کافران در آتش دوزخ مخلد هستند یا نه. با دقت نظر در آیاتی که به تشریح این افراد می پردازد مشخص میشود که جاودانگی آنان در اتش جهنم در صورتی است که وضعیت آنان منتهی به کفرشان بشود. به عبارت دیگر، مواردی که نام برده شد، برخی مستقیما نام کافران و عناوین مشیر بدان برده شده است و برخی دیگر مربوط به صورتی است که این وضعیت مستلزم کفر باشد. پس
[=microsoft sans serif]، هیچ مومنی در آتش دوزخ مخلد نمیشود.[=microsoft sans serif].(20)
[=microsoft sans serif]
در مورد جاهل نیز باید دقت کرد که جهل بر دو نوع قصوری و تقصیری است. در جهل قصوری، فرد مقصر جاهل بودنش نیست، یا امکانات به دست آوردن آگاهی را ندارد و یا اگر اصلا به ذهنش خطور نمیکند که بخواهد آگاهی پیدا کند. در جهل تقصیری، فرد گرچه جاهل است و حکم و واقعیت را نمیداند ولی توان به دست آوردن آگاهی و راه درست را دارد ولی به خودش زحمت نمیدهد. اگر کسی که جاهل است، از گروه های یاد شده بالا باشد و و جهلش قصوری باشد، گرچه از نظر اسم مشابه آنان میشود ولی چنین حکمی را ندارد و تکلیفش با آنان فرق دارد. ولی اگر چنین کسی جاهل مقصر باشد و در از بین بردن جهلش کوتاهی کرده باشد، در آن صورت، حکم کسی را دارد که از روی علم و آگاهی و به عمد کافر شده و عناوین بالا شاملش شده و حکم همان ها را دارد.

بنابر مطالبی که گفته شد، مشخص میشود که:
اولا: کسی به خاطر جهل قصوری نه به آتش می افتد و نه مخلد در آن میشود.
ثانیا: عذاب، نتیجه قهری و تکوینی اعمال ماست نه نتیجه اعتباری آن. درست مانند شکسته شدن شیشه در اثر زدن سنگی بزرگ به آن.

موفق باشید.
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]ـــــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]1. برای مطالعه و آشنایی با این نظریات و برخی انتقادات مربوط به آنها ر.ک: جهنم چرا، قدردان قراملکی، صص29-76
2. تفسیر المیزان، ج1، ص412-414(علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 14147ق)
3. تفسیر القران الکریم، ج3، ص325-326( ملاصدرا، قم، نشر بیدار، 1366)
4. همان، ج3، ص343
5. نحل/۲۹؛ احزاب/۶۴ـ ۶۵؛ زمر/۷۱ـ ۷۲؛ غافر/۷۶؛ تغابن/۱۰؛ بينه/۶ و آيات ديگر.
6. توبه/۶۸; مجادله/۱۷.
7.آل عمران/۸۶ـ ۸۸.
8.اعراف/۳۶.
9.توبه/۶۳.
10.جن/۲۲ـ ۲۳.
11.يونس۵۲; انعام/۱۲۸ـ ۱۲۹.
12.هود/۱۰۶ـ ۱۰۷.
13.زخرف/۷۴ـ ۷۵; سجده/۱۲ـ ۱۴.
14.بقره/۸۱.
15.فرقان/۶۸ـ ۶۹.
16.نساء/۹۳; فرقان/۶۸.
17.بقره/۲۷۵.
18.طه/۱۰۰ـ ۱۰۱.
19.مؤمنون/۱۰۳ـ ۱۰۴.
20.منشور جاويد، ج۹، ص ۳۷۶ ـ ۴۰۲.

موضوع قفل شده است