سومین شهید گمنام خمین

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سومین شهید گمنام خمین

[h=1][/h]
[h=2]پیکر مطهر و نورانی شهید «علیرضا قاسمی» بعد از ۳۲ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. در ادامه مروری داریم بر زندگی و شهادت با این شهید بزرگوار.[/h]


بسیجی شهید علیرضا قاسمی، فرزند عزیز متولد 18 اردیبهشت 45 در شهر خمین و اعزامی از لشکر 17 علی ابن ابیطالب (ع) بود. شهید علیرضا قاسمی در سال 62 به عنوان بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در همان سال در عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل شده و مفقودالاثر شد.این شهید در اول مهرماه سال 87 مصادف با 21 ماه مبارک رمضان طی مراسمی باشکوه به عنوان شهید گمنام در قله نورالشهدای اراک تشییع و به خاک سپرده شد و درنهایت خبر احراز هویت این شهید شهر خمین صبح امروز، دوم دی توسط جمعی از مسئولان استان و شهرستان خمین با حضور در منزل شهید به خانواده وی اعلام شد.شهید علیرضا قاسمی سومین شهید گمنام شناسایی شده در استان مرکزی است که هر سه شهید در یک سال گذشته شناسایی شده اند.
[h=2][/h][h=2]محل تولد[/h] شهید مفقودالجسد علیرضا قاسمی در سال 1345 در خرمشهر دیده به جهان گشود، خانواده او با شروع جنگ و سقوط خرمشهر به خمین مهاجرت کردند و او در سن 16 سالگی به جبهه حق علیه باطل اعزام شد و در سال 62 در جزیره مجنون به سوی معبود خود شتافت.شهرستان خمین زادگاه امام (ره) در دوران هشت سال دفاع مقدس بیش از یک هزار شهید، دو هزار و 500 جانباز و 90 آزاده تقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است.
[h=2]دلم گواهی داد دیگر نمی بینمش[/h] خوش دارم گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم، خدایا دردمندم، روحم از شدت درد می سوزد و قلبم می خروشد، احساس، شعله می کشد و بندبند وجودم از شدت درد ضجه می زند زیرا در بستر مرگ آسایش بخش خسته شده ام

عزیزالله قاسمی، پدر این شهدی بزرگوار می گوید: علیرضا بسیار رئوف بود، صداقتش عصای دستم بود ما جنگ زده خرمشهر بودیم و به خمین مهاجرت کرده بودیم علیرضا همیشه می گفت دوست دارم خانه و شهرم را از دشمن بگیرم.وی افزود: آخرین باری که علیرضا پنهانی به جبهه حق علیه باطل رفته بود، هر چه دنبالش گشتیم نبود وقتی از دوستانش پرسیدیم گفتند به جبهه رفته است.
این پدر بزرگوار افزود: دلم این بار خیلی شور می زد و گواهی می داد دیگر علیرضا را نمی بینم و برای همیشه رفته است، همان هم شد.
[h=2]خواب های مادرانه[/h] فاطمه عبدی، مادر این شقایق پرپر نیز گفت: در خواب دیدم که برف زیادی باریده است و شهید دوان دوان می آید و می گوید که مادر آب می خواهم و من به او آب می دهدم، شهید می گوید: آب گرم است و جگرم آتش گرفته و من از برف های توی حیاط درون آب می ریزم.وی افزود: یک شب دیگر خواب دیدم سر سفره حضرت ابوالفضل (ع) شرکت کردم علیرضا دم درمی آید و به من سفارش می کند از این که به جبهه رفتم صبور باشید.
[h=2]گمنامی را خوش دارم[/h] این شهید گلگون کفن در وصیت نامه خود آورده است، باید خدا و قرآن را شناخت و باپوست و گوشت خود شهادت را لمس کرد و یا به عبارت دیگر از مرحله ایمان و جهاد گذشت تا به مرز شهادت رسید.شهید قاسمی در وصیت نامه خود خطاب به پدر و مادرش گفته است: نمی دانم شهادت، سعادت من می شود یا نه؛ اما اکنون که به جبهه حق علیه باطل آمده ام تا با نفس سرکشم مبارزه کنم امیدوارم که با یک پیروزی کامل برای اسلام و قرآن جان بی ارزشم را به آفریننده خود تسلیم کنم.این شهید بزرگوار به والدین خود سفارش کرده، هر وقت که به یاد من افتادید و خواستید گریه کنید برای آن طفل شش ماهه امام حسین (ع) گریه کنید که آن طفل در آن روز هدف تیر دشمن قرار گرفت و شما پیرو همان مکتب هستید. شهید قاسمی خطاب به مادر خود گفته است: مگر سیدالشهدا (ع) و یارانش در روز عاشورا برای اسلام به شهادت نرسیدند، مگر دودست حضرت عباس (ع) را از بدن جدا نکردند، مگر علی اکبر و قاسم (ع) کشته نشدند و مگر خدا در قرآن نفرموده، خداوند آن کسانی را دوست می دارد که درراه او در یک صف بجنگند پس ما نیز بر همین اساس در این دنیای خاکی بر دشمنان یورش می بریم، پس اگر درراه خدا به شهادت رسیدم مانند زینب صبر پیشه کنید.
این شهید مفقودالجسد در وصیت نامه خود آورده است: خوش دارم گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم، خدایا دردمندم، روحم از شدت درد می سوزد و قلبم می خروشد، احساس، شعله می کشد و بندبند وجودم از شدت درد ضجه می زند زیرا در بستر مرگ آسایش بخش خسته شده ام، دل شکسته ام دیگر آرزویی ندارم احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست می خواهم باخدای خود تنها باشم، خدایا به سوی تو می آیم مرا بپذیر.


[/HR] منابع: روابط عمومی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، سایت دفاع مقدس استان مرکزی