داستان زیبا درباره حجاب و عفیف بودن

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان زیبا درباره حجاب و عفیف بودن

دختره با کلی آرایش برگشته میگه:

واقعاً شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوس دارین؟

پسره خیلی رک گفت: آره!!!

دختره جواب داد:


پس اگه دوسشون دارین چرا نگاهشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟؟؟


پسره گفت:


ره تو راس میگی ما نباید سرمون رو پایین بندازیم


اصلا سر پایین انداختن کمه؛


باید تعظیم کرد در مقابل حیا و عفت و پاکدامنی و حجاب اسلامی


[=fixedsys]شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!

[=fixedsys]بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.


[=fixedsys]صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.

ما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید!

ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد…

روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم…

شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»

[=fixedsys]


با سلام. یک تاپیک در همین سایت داشتیم که همینجور رمانها رو مطرح می کرد. بهتره تاپیکهای موازی نداشته باشیم.

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با سلام

حجاب همواره بخشی عمده از رسالت انبیاء و اولیاء ادیان و علما بوده است به طوری که یکی از وظایف علمای دین و جامعه مقوله عفاف است. اساس اسلام سعادت و نجات آدمی است و باورهای دینی و احکام اخلاقی و فقهی در احکام الهی مربوط به پوشش زن نیز با این فلسفه و حکمت حکیمانه صادر شده است. زن با رعایت حجاب اسلامی، به تهذیب و تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم ساخته و زمینه رشد معنوی مردان را هم در اثر حفظ نگاه فراهم می کند. حجاب از کارکرد اجتماعی نیز برخوردار است، غرایز و التهاب جسمی و معاشرتهای بی بندوبار را کنترل و بر تحکیم نظام خانواده افزوده و از انحلال کانون محکم زناشویی جلوگیری و امنیت اجتماعی را فراهم می سازد. حجاب و پوشش اسلامی و به تبع آن، حفظ نظام خانواده نیز از آن رو ارزش دارند که تامین کننده سعادت آدمی و منشاء قرب الهی هستند.

[=georgia,times new roman,times,serif]

" آقا اصلا دینو میذاریم کنار.. بیا اصلا این قرآنو میذاریم کنار..

حجاب یه مساله عقلیه... یعنی هر عقل سالمی میتونه قبول کنه

به یه خانم بگو: حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه ؟

کسی هست بگه من حاضرم ؟؟

[=georgia,times new roman,times,serif]


[=georgia,times new roman,times,serif]

پس همون طور که دوس داری شوهرت همه ی عشقش مال تو باشه جوری از خونه بیرون نرو

که عشق شوهر مردمو بدزدی ... یه جور لباس نپوش آرایش نکن که 1% عشق یه مردو مال

خودت کنی ...

[=fixedsys]دختربا نازبه خداگفت:


[=fixedsys]چطور زيبا مي آفريني ام و انتظار داري خود را براي همگان نكنم؟


[=fixedsys]خدا گفت:زيباي من!تو را فقط براي خودم آفريدم


[=fixedsys]دخترك،پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمي ورزد،بگذار آزاد باشم


[=fixedsys]*خدا چادر را به دخترك هديه داد*


[=fixedsys]دخترك با بغض گفت:با اين؟اينطور كه محدودترم.اصلا مي خواهي زنداني ام كني؟يعني اسير اين چادر مشكي شوم ؟؟؟؟


[=fixedsys]خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه هاي آلوده خواهي شد...هر چيز قيمتي را كه در دسترس همه نمي گذارند.تو جواهري


[=fixedsys]دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت ديگر كسي مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند


[=fixedsys]خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام!

منم كه زود راضي مي شوم و نامم سريع الرضاست.


[=fixedsys]آدميانند و هزاران نوع سليقه!

هرطور كه بپوشي و بيارايي،باز هم از تو راضي نمي شوند!

اصلا مگر تو فقير نگاه مردمي؟آن نگاه ها مصدومت ميكند


[=georgia,times new roman,times,serif][=arial black][=fixedsys]*دخترك آرزويش را به خدا گفته بود و مي خواست چونان فرشته اي محبوب جلوه كند*

[=georgia,times new roman,times,serif][=arial black][=fixedsys]

به احترام ...

صورت متلاشی شده شهدا...


صورت خود را بپوشانید...!!!

حجاب را رعایت کنید...

حجاب...

حجاب...!!!

آمـــده بود مرخصی داشتیم در مورد جبهه با هم حرف می زدیــم

لابه لای صحبت گفتم :


«کـــاش می شد من هم باهات بیام جبـهه»

لبخــندی زد و پاسخـــی داد که قـــانع شدم.

گفت:

« هیــچ می دانی سیاهـــی چادر تو از ســرخی خون من کوبنده تـر است؟

همیــن که حجـــابت را رعایت کنـــی ، مبـــارزه ات را انجـــام داده ای »

[=yekan]چادر نورانی
[=yekan]با صدای جیغ زن از خواب پرید.
[=yekan]_
[=yekan]مرد یهودی از خواب پرید و با شتاب به سمت اتاق رفت.چادررا که دید,همه چیز به یادش آمد.
[=yekan]چادر فاطمه(س)را به جای قرض به علی(ع) امانت گرفته بود.حالا نور چادر اتاق را پر کرده
[=yekan]بود.مرد یهودی و همسرش از تعجب و شگفت زدگی اقوامشان را خبر کردند و برای دیدن چادر
[=yekan]نورانی به منزل آوردند.با دیدن نور چادرفاطمه(س)هشتاد نفراز یهودی های مدینه مسلمان شدند.
[=yekan]بحار ج 43 ص 40 و خلاصه ای از این روایت در مناقب شهرآشوب ج 3 ص 118117 ,منتهی الآمال ص 160

سلام چطوری میشه اینجا عکس گذاشت؟خیلی دوست داشتم عکس راجع به حجاب بزارم؟

تبسم73;766125 نوشت:
سلام چطوری میشه اینجا عکس گذاشت؟خیلی دوست داشتم عکس راجع به حجاب بزارم؟

سلام. اینجا کلیک کنید:

http://www.askdin.com/thread8566.html#post58172

چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد...
نه فقط شبه عبایی مشکیست
که سرت بندازی
و خیالت راحت
که شدی چادری و محجوبه!
.
چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد
قاعده، رسم، شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست...
محض اجبار پدر یا مادر
یا که قانون ورودیه دانشگاه است
یا قرار است گزینش شوی از ارگانی
یا فقط محض ریا
شایدم زیبایی، باکمی آرایش!
نمی ارزد به ریالی خواهر...
چادر مادر من فاطمه،شرطش عشق است
عشق به حجب و حیا
به نجابت به وفا
عشق به چادر زهرا
که برای تو و امنیت تو خاکی شد
تا تو امروز شوی راحت و آسوده
کسی سیلی خورد
خون این سیل شهیدان
همه اش با هدف چادر تو ریخته شد.
.
خواهرم
حرمت این پارچه ی مشکی تو
مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست
یادگار زهراست
نکند چادر او سرکنی اما روشت
منشت
بشود عین زنان غربی
خنده های مستی
چشمک و ناز و ادا
عشوه های ناجور
.
به خدا قلب خدا می گیرد
به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود
به همان لحظه سیلی خوردن
لحظه پشت در او سوگند
خواهرم
چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد
خواهرم!
من،پدرم ایل و تبارم
همه ی دار و ندارم
به فدایش
حرمتش را نشکن...

کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد....

«شهید مطهری»

[=times new roman]آنکس که میگوید : " نمی توانی " و " نخواهی توانست" ؛


[=times new roman]احتمالا همان کسی است که :


[=times new roman]از اینکه بتوانی انجامش دهی و موفق شوی ؛


[=times new roman]میترسد .

خدا را شکر میکنم برای داشتنت...
برای وجودم که وقتی احساس لطیف دخترانه ام را به تو میسپارم پر میشود از آرامش شیرین تو...
با تو دل قرص ترم انگار...
محافظ داشتن هم حال و هوایی دارد.
احساس مهم بودن میکنم با حضورت...
و عجیب تاب صدمه دیدنت را ندارم عاشقت هستم
ترسی از فریاد عشق ندارم که نه تنها آبرویم را نمیبری که تو آبرو هم میخری
با خدا نسبتی داری که اینگونه ای؟!
آری...حجاب من...
با تو نفس میکشم

[=fixedsys]بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم

[=fixedsys]مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند

[=fixedsys]( شهید محمد جهان آرا)[=fixedsys]
[=fixedsys]
[=fixedsys]امیدوارم کاری نکنیم که شرمنده شهدا شویم

گلشیفته اونطرف دنیا خودشو لخت میکنه،

میشه مظهر آزادگی و منتقد و آزادی خواه!!

الهام چرخنده چادری میشه میگن چاپلوس و جوگیر!!

باز یه یارویی میاد هرجفنگی دلش میخاد میخونه،

عزاداری امام حسینو به مسخره میگیره،

میشه هنرمند نسل تجدد و آزادی بیان،

بعد حامدزمانی اگه بیاد هنرشو ارزشی کنه میشه نون خور حکومت!!

ﻓﻀﺎﭘﯿﻤﺎ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺁﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﻪ،

ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻪ ” ﺁﺏ ﻭ ﻧﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ“!!

ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺁﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ،

ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻪ ” ﺁﺏ ﻭ ﻧﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ“!!!

ﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺁﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ،

ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺳﺎﻧﺪﯾﺲ ﺧﻮﺭﻫﺎ!!

ﺗﻪ ﺭﯾﺶ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮊﯾﮕﻮﻝ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿشه ﻋﺸﻖ ﺑﻌﻀﯿﺎ،

ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﻭ ﻫﯿﺎﺗﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﻣﻞ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺧﻮﺭ!!

تبریک اگه واسه عید غدیر و قربان باشه میشه عرب پرستی،اگه واسه کریسمس و ولنتاین باشه میشه آخر باکلاسی و روشنفکری

راستی راستی:

آخه تو تابستون کی چادر سر میکنه؟

میخای خفمون کنی؟ولی خب تو زمستون میشه با ساپورت بیرون رفت

و از سرما یخ نکرد!!!.

[=fixedsys]آن ها چفیه داشتند…

[=fixedsys]من چادر دارم!!!

[=fixedsys]آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…

[=fixedsys][=fixedsys]من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…

[=fixedsys]آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…

[=fixedsys][=fixedsys]من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…

[=fixedsys]آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…

[=fixedsys][=fixedsys]من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…

[=fixedsys]آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …

[=fixedsys][=fixedsys]من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…

[=fixedsys]آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…

[=fixedsys][=fixedsys]من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…

[=fixedsys]