***** حماقت = دردی بی درمان *****

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***** حماقت = دردی بی درمان *****

عیسی مریم به کوهی می‌گریخت

شیرگویی خون او می‌خواست ریخت

آن یکی در پی دوید و گفت خیر

در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر

با شتاب او آنچنان می‌تاخت جفت

کز شتاب خود جواب او نگفت

یک دو میدان در پی عیسی براند

پس بجد جد عیسی را بخواند

کز پی مرضات حق یک لحظه بیست

که مرا اندر گریزت مشکلیست

از کی این سو می‌گریزی ای کریم

نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم

گفت از احمق گریزانم برو

می‌رهانم خویش را بندم مشو

گفت آخر آن مسیحا نه توی

که شود کور و کر از تو مستوی

گفت آری گفت آن شه نیستی

که فسون غیب را ماویستی

چون بخوانی آن فسون بر مرده‌ای

برجهد چون شیر صید آورده‌ای

گفت آری آن منم گفتا که تو

نه ز گل مرغان کنی ای خوب‌رو

گفت آری گفت پس ای روح پاک

هرچه خواهی می‌کنی از کیست باک

با چنین برهان که باشد در جهان

که نباشد مر ترا از بندگان

گفت عیسی که به ذات پاک حق

مبدع تن خالق جان در سبق

حرمت ذات و صفات پاک او

که بود گردون گریبان‌چاک او

کان فسون و اسم اعظم را که من

بر کر و بر کور خواندم شد حسن

بر که سنگین بخواندم شد شکاف

خرقه را بدرید بر خود تا بناف

برتن مرده بخواندم گشت حی

بر سر لاشی بخواندم گشت شی

خواندم آن را بر دل احمق بود

صد هزاران بار و درمانی نشد

سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت

ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت

گفت حکمت چیست کآنجا اسم حق

سود کرد اینجا نبود آن را سبق

آن همان رنجست و این رنجی چرا

او نشد این را و آن را شد دوا

گفت رنج احمقی قهر خداست

رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست

ابتلا رنجیست کان رحم آورد

احمقی رنجیست کان زخم آورد

آنچ داغ اوست مهر او کرده است

چاره‌ای بر وی نیارد برد دست

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خونها که ریخت

اندک اندک آب را دزدد هوا

دین چنین دزدد هم احمق از شما

گرمیت را دزدد و سردی دهد

همچو آن کو زیر کون سنگی نهد

آن گریز عیسی نه از بیم بود

آمنست او آن پی تعلیم بود

زمهریر ار پر کند آفاق را

چه غم آن خورشید با اشراق را


صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست

چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست


صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت
میوة شیرین دهد پرمنفعت

گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشه‌ها برساختند


صبر با نااهل، اهلان را جلاست

صبر، صافی می[=&quot]‌کند هر جا دلی است

همان گفتگوی شما نیست راست / بر این بر روان مسیحا گواست

نبینی که عیسی مریم چه گفت / بدانگه که بگشاد راز ازنهفت
که پیراهنت گر ستاند کسی / میاویز با او به تندی بسی
وگر بر زند کف به رخسار تو / شود تیره زان زخم دیدار تو

میاور تو اخم و مکن روی زرد / بخوابان تو خشم و مگو هیچ سرد


مصطفی بین که چو صبرش شد براق
برکشانیدش به بالای طباق


می گن حماقت چیزی نیست که کسی رو بکشه
ولی اطرافیان رو دق مرگ میکنه!

IMAGE(<a href="http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/563/1_1430156792356668.jpg" class="bb-url" rel="nofollow"><img src="http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/563/medium/1_1430156792356668.jpg" alt="" class="bb-image" /></a>)

فرو کردن حرف حساب توی مغز آدم احمق، یه چیزیه توی این مایه ها...

بسمه الحکیم

نادان را در نادانیش معذور دارید و از عقل خویش به او ببخشید.

چون در مقابل نادان خاموشی گزینید وی را در مخفی کردن جهالتش

مدد رسانیده اید و بدین سان مظهر ستار العیوبی حق گشته اید.

سخن گفتن با جاهل وی را بر ظاهر نمودن جهلش مدد می کند و این بر نادانیش

می افزاید ندیده اید که چون کاری را تمرین کنید در آن استاد می گردید؟!

نادان هر چه بیشتر سخنان جاهلانه گوید بر میزان جهالتش می افزاید

و اگر استعدادی در او باقی مانده باشد،نابود می گردد.

بگذارید جهلش را با شنیدن و دیدن رفتار و گفتار عالمان و اهل بصیرت و دانش

درمان کند،وی را به نمودن جهلش تحریض ننمائید.این غایت کمک به او و نهایت محبت

در حق اوست.

حنیف;764012 نوشت:
می گن حماقت چیزی نیست که کسی رو بکشه

سلام استاد.
اصل حیات ، حیات روح است. حیات جسم فرع است.
از این لحاظ ، احمق اصلاً زنده نیست تا اینکه حماقتش او را بکشد! اموات غیر أحیاء و ما یشعرون.

احمق در شعر فوق ، دقیقاً چه کسی است؟

شاید بتوانیم بگوییم جاهل دو معنی دارد که یک معنای آن با احمق تناسب دارد (معنای دوم):

1- جاهل در برابر عالم

2- جاهل در برابر عاقل

اولی ، خیلی خطرناک نیست. کسی است که چیزی را نمی داند. به او آموزش می دهند ، یاد می گیرد ( ولو با سختی و در طولانی مدت) ، از جهل خارج می شود.

اما دومی: کسی است که هر چه به او بگویند ، یاد نمی گیرد... اصلاً نمی خواهد یاد بگیرد.... متوجه نمی شود.

می شود به کسی "علم" داد. اما آیا می شود به کسی عقل هم داد؟

البته عقل ، با استفاده از ابزاری مثل مطالعه ، تجربه و ... رشد می کند. اما اگر کسی خمیر مایه اولیه عقل را نداشته باشد ، چیزی در او نیست که بخواهد رشد کند.

شمس الضحی;764364 نوشت:
سلام استاد.
اصل حیات ، حیات روح است. حیات جسم فرع است.
از این لحاظ ، احمق اصلاً زنده نیست تا اینکه حماقتش او را بکشد! اموات غیر أحیاء و ما یشعرون.

علیکم السلام و رحمه الله.
درست میفرمائید. ولی در ظاهر و به حسب معنای عرفیِ زندگی، اینقدری زنده هست که اطرافیانش را دق بدهد! :vamonde:

حضرت علی (ع) فرمود: احمق واقعی انسانی است كه زشتي هاي دیگران را زشت تلقی كند ولی خود مرتكب همان زشتی ها شود.
(حكمت 349نهج البلاغه)

سلیمان باش و دستور بده

به خشمت بگو ،

برو اونطرف وایسا،

برو و بر سر تکبرم خالی شو

به قهرت بگو،

شما بفرمایید و بین من و جناب دروغ قهر برقرار کنید،

به دیو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نیستم

تو غلام منی

مانند سلیمان مُـلک وجودت را فرمانروایی کن.

در عرف مردم هر كس زيرك و زرنگ در كارهاي مادي و امور دنيوي باشد، عاقل شمرده مي‏شود ، هر چند در كارهاي اخروي و الهي ضعيف و ناتوان باشد، در حالي كه از نظر قرآن و روايات كسي كه بتواند آخرت خود را تضمين کند و خود را به خدا نزديك سازد ،عاقل و زيرك است ،هر چند در امور دنيايي و مادي ضعيف و ناتوان بوده باشد. از نظر علي(ع) «كم سخني و گزيده گويي»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دين»، «همنشيني با نيكان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستي»، «ادب ورزيدن»، «عفت ورزيدن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل كردن از خطاهاي مردم»، «غيبت نكردن»، «زهد ورزيدن در دنيا»، «موقع سكوت ذكر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نكردن»، نشانه‏هاي عقل و بصيرت شمرده شده است.(1)
از حضرت اميرمؤمنان على عليه السلام تقاضا كردند عاقل را براى ما توصيف كن، فرمود:
الْعاقِلُ هُوَالَّذِى يَضَعُ الشَّى‏ءَ مَواضِعَهُ ؛
عاقل كسى است كه هر چيز را به جاى خود مى‏نهد.(2)
عقل چيزى جز اين نيست كه هر چيز را به جاى خود نهند. هر شخصى را در محل شايسته و مناسب خود در اجتماع قرار دهند. غم و شادى، دوستى و دشمنى، نرمش و خشونت، محبّت و شدت عمل، عبادت، كسب و كار و تفريح سالم و هر كار ديگر را در جاى خود و به وقت خود انجام دهند. در حديث ديگرى در همين زمينه از امام صادق عليه السلام مى‏خوانيم: «دَليلُ الْعاقِلِ التَّفَكُّرُ وَ دَليلُ التَّفَكُّرِ الصَمْتُ؛
نشانه عاقل فكر كردن و نشانه فكر كردن، سكوت نمودن است.»(3)
دروغ با عقل سازگار نيست، همان گونه كه در حديثى از امام كاظم عليه السلام مى‏خوانيم: «انَّ الْعاقِلَ لايَكْذِبُ وَ انْ كانَ فِيهِ هَواهُ؛ عاقل دروغ نمى‏گويد هر چند به آن تمايل داشته باشد». (4)
یکی دیگر از خصوصیات عاقل به جا صحبت کردن است. امام علی (ع) می فرماید :
«لِسَانُ الْعَاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ؛
زبان عاقل پشت قلب او قرار گرفته و قلب احمق پشت زبان او است.» يعنى خردمندان نخست مى‏انديشند، سپس سخن مى‏گويند، ولى سفيهان، نخست سخن مى‏گويند، سپس پيرامون صحّت و بطلان كلام خود انديشه مى‏كنند.(5)
آخرت گرایی از ویژگی های دیگر عاقلان است. اميرمؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد:
«مَنْ عَمَّرَ دارَ إِقامَتِهِ فَهُوَ الْعاقِلُ؛ عاقل كسى است كه خانه اقامت خود را آباد سازد». ( 6)
اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد:العاقِلُ يَعْتَمِدُ عَلى‏ عَمَلِهِ وَالْجاهِلُ يَعْتَمِدُ عَلَى‏ أَمَلِهِ ؛خردمند بر سعى و عمل خويش تكيه مى‏كند و بى‏خرد بر آرزوهاى خويش.( 7)
رازداری نشانه دیگر عاقلان است:صَدْرُ الْعاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ؛ سينه عاقل صندوق سرّ او است». (8)
پی نوشت ها:

1. غررالحکم.
2. نهج‏البلاغه، قصار40.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 300.
4. همان، ص 305.
5. نهج‏البلاغه، كلمات قصار40.
6. غررالحكم.ج5 ،ص269
7.همان،ج1،ص324
8. نهج البلاغه، قصار 6.

هر ناراحتی موجب شعله ور شدن آتش غضب نمی گردد، بلکه خشم آن گاه زبانه می کشد که انسان خود را حریف طرف مقابل و شخص مغضوب ببیند. لااقل خود را با او متساوی و در یک مرتبه احساس کند، امّا اگر از عمل و برخورد فرد قدرتمندی ناراحت گردد، اگر چه غم و حزن در قلب او پدیدار می شود، امّا چون از انتقام ناتوان است،‌چاره ای ندارد جز این که غضب خود را فرو برد. این خشم به باطن بر می گردد و عقده درونی ایجاد می کند و به کینه تبدیل می شود.(1)
بنابراین چون فرد خشم آلود غالباً خود را در موضع قدرت و برتری و سلطه می بیند، باید با عواملی که باعث شعله‌ور شدن غضب می شود، پنجه درافکند. با عامل آن ها که "حبّ نفس" (خویشتن خواهی) می باشد، یا مال دوستی و جاه طلبی و شهرت خواهی و تکبّر و ... مبارزه کند. روحیه و میانه روی به نفس ببخشد تا "حبّ نفس" وسیلة انسان گردد و او را در جاده "کرامت و عزّت" راه ببرد، نه این که بر آدمی چیره گردد و او را در لجنزار "غرور و خودپسندی" فرو ببرد.

پی نوشت ها:
1.سید عبدالله شبر،کتاب الاخلاق، ترجمه محمد رضا جباران، ص 248،انتشارات هجرت قم.

رسول اکرم(ص) حیا را دو قسم کرده و فرمود:
«حیا بر دو قسم است: حیای عاقلانه و حیای احمقانه. حیای عقلانی ناشی از علم و حیای احمقانه ناشی از جهل است». (1)

پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، ج 3، ص 166.


[/HR] احمق کیست...؟!
:Sham: احمق ها ، چه نشانه ها و زیان هایی دارند ، چگونه آن هارا بشناسیم و از آن ها فاصله بگیریم ؟
بخواهیم یا نخواهیم ، دور از ذهن نیست گاهی احمقی همراه و همسفر شود یا همسایه ما ، هم صحبت شود یا هم اتاق ما ، هم سفره شود یا هم کلاس ما ، جاری شود یا باجناق ما ، همکار شود یا شریک ما ، داماد شود یا عروس ما ،همسر شود یا هم راز ما ، کارفرما شود یا کارگر ما ، هم بحث شود یا هم نشین ما و خیلی " هم " های تعاملی دیگر .
این است و جز این نیست و بخشی از زندگی همین است و ظاهرا چاره ای نیست جز شناسایی و پذیرش لازمه های زندگی اجتماعی و یکی از لازمه هایش ، همین موضوع تحمل انسان های احمق در وقت ضرورت ؛ و یا فرار از آن ها برای همیشه است . کلّاً . اما چگونه ؟

پیش تر ، ببینیم حماقت چیست و احمق کیست ؟
حُمق یعنی نادانی و حَمِق یعنی شخص نادان ، بی عقل و بی خرد که واژه شکل تفضیلی آن می شود احمق . یعنی نادان تر ، بی عقل تر و بی خرد تر .
تحمیق ، از همین ماده و مصدر است به معنای احمق خواندن و نسبت حماقت به کسی دادن که بحثی جدا از این مبحث است :

به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق .

و ابله ، مفهوم و معنایی متفاوت با احمق دارد و نباید نابخرد و نادان ترجمه کرد . ابله به معنای بی غلّ و غشّ و شخص خوش باور و ساده دل است .
در وصف حماقت و بی خردی گفته اند بدترین بیماری و بدترین فقر و بی چیزی است و گفته اند زیانی که بی خرد به خود می زند ، دشمن به دشمنش نمی زند .
از عیسی بن مریم حضرت مسیح علیه السلام پرسیدند احمق کیست و چه ویژگی هایی دارد ؟
پاسخ دادند :
" خود رأىِ خود پسند ، كسى كه هرچه فضيلت است از آن خود مى‏داند و كسى را برتر از خود نمى‏بيند ، همه حقوق را براى خود مى‏داند وهيچ حقى براى ديگران بر خود قائل نيست . اين همان بى‏خردى است كه چاره‏اى براى درمان او وجود ندارد . "

شما چه فکر می کنید ؟
شما چه تعریفی از حماقت و احمق دارید ؟
چه راهکارهایی برای سوق جامعه به عقلانیت ، پیشنهاد می کنید ؟
شما چه نشانه ها و روش هایی برای شناخت افراد احمق و نابخرد معرفی می کنید ؟
راهکاری برای تبدیل احمق به انسان با شعور و بخرد وجود دارد ؟
عوامل اجتماعی ، خانوادگی ، آموزشی و محیط های دیگر ، کدام بیشتر در توسعه نیافتگی عقل و شعور فرد اثر گذار هستند ؟
آیا ممکن است افراد با سواد یا ثروتمند هم ، احمق باشند ؟
بی سواد ولی با تربیت ، باز هم احمق است ؟
با سواد ولی بی تربیت ، احمق است ؟
آیا هر پر حرفی احمق است ؟
سواد یا تخصص یا ثروت ، ملاک و معیار خردمندی است ؟
چه زیان هایی از سوی افراد نابخرد و احمق متوجه خودشان ، خانواده ، دوستان و جامعه می شود ؟
چه مقدار از نابخردی و حماقت ، ذاتی و چه اندازه اکتسابی است ؟

بسمه العلیم

با سلام و ادب

روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و اله است به این مضمون:"با هوش ترین مؤمنان کسانی هستند که فراوان

به یاد مرگند و بهتر از دیگران خویش را برای آن آماده می کنند"

ظاهرا ذکاوت و حماقت در مقابل همند.با این تفصیل به نظر می رسد احمق ترین آدمها کسانی هستند

که سود آنی و مادی و زودگذر را بر سودای آخرت و حیات ابد ترجیح می دهند.

و همین ترجیح است که منشأ همه ی خطاهای انسان می گردد.کدام عاقل هوشمندی است سود

بیکران را فدای آن(لحظه) بکند،جز اینکه احمق باشد!حال باید گشت و عاقلی پیدا کرد،گرچه عقل هم ذو درجات است

انسان هر چه عاقل تر، نسبت به متاع دنیا زاهدتر(اللهم ارزقنا عقلا کاملا).

no-one;768903 نوشت:
جامعه ای که دچار ایدیولوژی بشه به خاک سیاه میشینه......

جامعه ای که ایدئولوژی را خاک سیاه بداند،بر خاک سیاه نشسته و خود خبر ندارد!

no-one;768908 نوشت:
بله اونم مخصوصا از نوع اسلامی........

آنکه سر در خاک فرو برد،همه چیز را سیاه می بیند،کاش سر از خاک بر آوریم و افق را بنگریم.

(عذرخواه قصد جدل نداشتم) امّا نوع احسنش ایرادی ندارد.

no-one;768912 نوشت:
جنابعالی خودتان در گیر ایدیولوزی های ساخته ذهن خودتان هستید....خیال میکنید سرتان از خاک بیرونه و ما سر در خاک داریم.عجب!

این بحثی بی فایده است،از صدر تاریخ انسان شروع شده و ادامه دارد،لذا مصدّع اوقات شریف حضرتعالی نمی شوم.

از اساتید بزرگوار هم عذرخواهم.

به نام خدا.

no-one;768917 نوشت:
فواید ایدیولوژی اسلامی به حال بشر:ازاساتید عذر میخوام.
ایدئولوژی که اسلام معرفی میکنه سودی به حال بشر نداره هیچ ضررم داره.باعث ایجاد جبهه هایی اینچنینی میشه.برچسب کافر و ... زدن .بر پایه همین ایدیولوژی اسلامی چه قدر کشت و کشتار در صدر اسلام شد.یا حتی همین اوایل انقلاب و تا الانم جریان داره.زندانی های عقیدتی. اعدام ..شلاق ...همین چند روز پیش تلویزیون اومده این مردم کهن فکرو باز شست و شو میداد و میگفت ((فتنه گران 88)) و یه اهنگ غرور انگیزی هم پخش میکردن.اینا هیچ سودی به حال جامعه نداره.
اینا کم از داعش ندارن همون داعشیا هم بر اساس ایدیولوژی ساخت خودشون این کارا رو میکنن.حالا خدا رو شکر این دولت باز شدتش کمتره.
ما باید ایدیولوژی نوینی طراحی کنیم.که بخشی ازش کمک به دیگران و عدم دخالت در امور خصوصی یک شخص باشه.و کلا انسان رو محترم تر بشناسیم.

واقعا حماقت درمان نداره.

آیا ایدئولوژی و چارچوب فکری موجود هست که انسان ها رو به دودسته ی "معتقد به اون چارچوب فکری" و "نامعتقد به اون چارچوب فکری" تقسیم نکنه؟ این در ذات یک چارچوب فکری هست که چنین تقسیم بندی رو ایجاد میکنه. این رو حتی جرج بوش هم متوجه میشد که گفت " هر ملتی، در مقابل یک انتخاب قرار داره یا با ماست یا بر علیه ما ".

یکی از چیزهایی که هرگز نفهمیدم، این هست که چرا وقتی به کافر میگی کافر ناراحت میشه! خوب کافری دیگه! در اسلام، کافر کسیه که منکر وجود خداست و اگر کسی منکر وجود خداست و به این امر معترفه، دیگه ناراحت شدنش از اینکه بهش بگن کافر دقیقا چه معنی داره جز اینکه اون فرد خودش هم از حقیقت خودش متنفره؟

کشت و کشتار و جنگ، به ذات خودش بد نیست و حتی گاهی لازمه! این هم جالبه که به مسیحیت میگن "تو چرا وقتی کسی میزنه تو گوشت، از خودت دفاع نمیکنی؟" و به اسلام میگن "تو چرا وقتی کسی زد تو گوشت پسش میزنی؟"! کاش این مدعیان "تحقیق بی تعصب" کردن جواب میدادند که اگر اسلام نظریاتش برپایه ی کشت و کشتاره، چرا 10 سال تو مکه تحت شدیدترین شکنجه ها رفتن و کاری نکردن؟ چرا سه جنگ بزرگ مسلمان ها با کفار، همه در نزدیکی مدینه ی پیغمبر(ص) رخ داد اگر که مسلمان ها دنبال جنگ بودند؟ چرا دو قبیله ی یهودی خائن رو بدون کشت و کشتار رها کردند؟ چرا در زمان توانایی مکه رو بدون جنگ فتح کردند؟ میرفتن همه رو از دم تیغ میگذروندن تا عبرتی بشه برای بقیه دیگه! حیف که تعصب این مدعیان بر نفهمیدن، مانع از تحقیق اونها میشه.

مولود قبله گاه خودتون رو هم به اسلام نسبت ندید بی زحمت! داعش فرزند و دستپرورده ی عزیزدل شما، آمریکا و سگ هارش اسرائیل و بردگان حلقه به گوش این دو، آل سقوط و ترکیه ی ملعون هست و هیچ نسبتی با مسلمان ها نداره!

و اما ایدئولوژی نوین شما، 1400 ساله ارائه شده! ولی چون مطابق میل شما نیست، همونطور که یهودی های شمال مدینه پس زدند، شما هم پس میزنید!

ستایشگر :Gol:

no-one;768941 نوشت:
اگه خیال میکنین قراراه کل دنیا زیر سلطه پادشاه شما باشه کور خوندین.

:Nishkhand::khaneh:

سلام
خب این جمله رو برای خودتون بلد کنید
خب یه باارکه بگید دوست دارید به زور خدای شما پادشاهی کنه
خدایی که ایدئولوژی شما رد کرده منظورمه
شما هم دارید در چارچوب چیزی پیش میرید که خدای شماهاست و خبرندارید
چه زوری که هی به ما بگید سرمون رو از برف بیرون بیاریم
شما و افکار شماها رو میبینیم همین پادشاهی رو بیشتر قبول داریم نکنه برای اونم باید بنده افکار شما بشیم
چه فرقی کرد در هر صورت یه چیزی داره خدایی میکنه خدا یا به قول شما پادشاه ما یا افکار شما که میخواهید به زور تحمیل کنید

width: 568

[TD="class: b"][=inherit]من از آن روز که دربند توام آزادم[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
[TD="class: b"][=inherit]همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
[TD="class: b"][=inherit]خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]تا بیایند عزیزان به مبارک‌بادم
[TD="class: b"][=inherit]من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی اُنس[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]پیش تو رَخت بیفکندم و دل بنهادم
[TD="class: b"][=inherit]دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ![/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
[TD="class: b"][=inherit]به وفای تو کزآن روز که دلبند منی[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
[TD="class: b"][=inherit]تا خیال قد و بالای تو در فکر منست[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]گر خلایق همه سَروَند، چو سرو آزادم
[TD="class: b"][=inherit]به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی[/TD]
[/TD]
[TD="class: b"][=inherit]وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]
[TD="class: b"][/TD]
[/TD]
[TD="class: b"]

به نام خدا.

no-one;768932 نوشت:
اوه اوه.....وضعیت حاد شد. ارامش خودت رو حفظ کن.ما طرف کسی نیستیم فقط نقد میکنیم به شما بر میخوره به من ربطی نداره ...دیگه داعش و ....شدن نشات گرفته از قبله گاه ما؟!اولا تاریخ اسلام همچین شیرین نیست که شما میگی.من این حرفو زیاد از طرفدارانش شنیدم.ولی کتابای تاریخی قدما مثل طبری و .... بدون تعصب نشوته شده و اینچنین کتابایی هست که مورد قبول جامعه بشر واقع شده.بدون هیچ گونه تعصب... نیومده مثل شما ماله کشی کنه و فقط خوبیاتشو بگه و یکمم اظافه ترش کنه.
اعدامای اوایل انقلاب رو که دیگه همه در جریانش هستن.اون خلخالی مسلمان از ذات شما ها بود نه من.مگه اونا چه گناهی کرده بودن که اعدامشون میکرد؟!گناهشون تفاوت اعتقاد بود؟!این به نظر شما گناهه؟!البته درسته در اسلام گناهه و میشن مفسد فیا لارض مفسد کسیه که ادم بکشه.بستگی داره تو این وسط بخوای طرف کیو بگیری.اگه طرف اسلام رو بگیری بهش حق میدی که بیاد همه جنابتی بکنه.اگه طرف افراد رو بگیری میفهمی ایدیولوژی اسلام مشکل داره که این و اونو برچسب میزنه.و اگه قبول کنیم خدا انسان دوسته تو این مورد بر علیه دین اسلام باید باشه.
اصلا الهی بودن اسلام با این تفکراتش بدون شک منتفیه.البته اینم اظاف کنم دین فعلی با یکسری اصلاحات مورد قبول واقع شده وگرنه اوضاعمون کم از عراق وسوریه نداشت.
اگه شخص سومی این وسط قرار بگیره که انسان دوست باشه تو اینچنین مواردی بین اسلام و افرادی که فقط جرمشون تفاوت عقاید هست حقو به افراد میشده.این خودش با اینکه خدای بشر دوست اسلام رو فرستاده در تناقضه!

گویا تو باید آرامش خودت رو حفظ کنی که از فرط ناراحتی و آشفتگی، "اضافه" رو "اظافه" مینویسی ( "ض" بالای کیبرد هست "ظ" پایین کیبرد! ) و حرف "ق" رو از "حقوق" میندازی و "نوشته" رو هم مینویسی "نشوته"! از این به بعد اول یه لیوان آب بخور، یه نفس عمیق بکش، حرفات رو اول مرتب کن، بعد بنویس. :khandeh!:

تو نقد نمیکنی! تو تهمت میزنی و تخریب میکنی و ما هم تفاوت این دو تا رو متوجه میشیم و برای همین ناراحت میشیم و جوابت رو میدیم و شما وضعیتت حاد میشه و آرامشت رو از دست میدی. پس، برای اعصاب خودت بهتره تهمت و تخریب اونهم جاهلانه و کورکورانه رو متوقف کنی.

بله که شدن نشات گرفته از قبله گاه شما، بلکه اینها بودند و هستند نشات گرفته از قبله گاه شما! اینکه تکفیری هایی مثل القاعده و داعش ساخته و پرداخته و تحت حمایت های مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و اعوان و انصار جاهلش در منطقه هستند دیگه فقط از خواجه حافظ شیرازی پنهانه و اون هم دلیلش اینه که حافظ بیچاره چندین قرنه مرده! کی بود تفکرات تکفیری امثال ابن تیمیه رو از قبر درآورد با تنفس مصنوعی نفت، زنده کرد و بر سرزمین وحی مسلط کرد؟ کی بود القاعده رو تو افغانستان ساخت برای مقابله با شوروی؟ کی بود 10 سال پیش حمله کرد عراق و از همون موقع با کاشتن بذر تفرقه یک روز خوش برای این ملت بدبخت نذاشت؟ کی بود به یکباره نوکرهای منطقه ایش رو از زمین و زمان گسیل کرد تو سوریه و 6 ساله رنگ آرامش رو از این کشور برد؟ کی بود برای رسوندن آخرالزمان موهومش، پرچم های سیاه داعش رو در شام علم کرد؟ دیگه دست پرورده ی خودتون رو قبول کنید دیگه! شما همینید! یکبار لباس سیاه میپوشید و ریش میذارید و سر "مسلمان" های عراقی و شامی رو میبرید، یکبار لباس نظامی میپوشید و ریش رو سه تیغ میکنید رو سر "مسلمان" های افغانستانی و عراقی بمب میریزید، یکبار به نوکرتون، آل سقوط نکبت، میگید ائتلاف تشکیل بده بمب بریز رو سر مردم فقیرترین کشور عربی و "مسلمان" فقط به جرم اینکه رو پرچمش نوشته "مرگ بر اسرائیل" و میخواد خودش بر سرنوشتش حاکم باشه نه عربستان! همینید! ته تفکرات "انسانی" و "حقوق بشری" شما، همینه!

حالا خوبه یکی مثل طبری یه کتابی نوشته که شما ها بتونید یه گیری بدید به یه جایی بالاخره! جناب جامعه بشر، شما از کجا فهمیدید طبری بی تعصب "واقعیات" رو نوشته؟ چون اونچیزی که تو دوست داری توش هست، پس بی تعصبه؟ برای اینکه کسی بی تعصب باشه، باید حتما بگه "بله! اسلام دین خونریزیه!" و اگر به علت اینکه چنین چیزی نیست این حرف رو نگه، دیگه بی تعصب نیست؟ اگر بگه پشت هر جنگ مسلمان ها، یک خباثتی از طرف دشمنشون بوده، دیگه بی تعصب نیست؟ آیا چنین تصوری که شما نسبت به تعصب دارید، خودش تعصب نیست؟ میدونید که طبری به نقل از راویان نوشته نه اینکه خودش اونجا بوده باشه و در نتیجه درست و غلط تو کتابش ممکنه باشه و باید بررسی بشه؟

باز هم شاهد هستیم که "محققان بی تعصب" مطابق با چارچوب ذهنی معیوب خودشون برای خدا تعیین تکلیف میکنند و میگن خدا اگر خداست، باید اونجوری خدایی کنه و حکم بده که ما دوست داریم و میپسندیم! اصلا هم به این فکر نمیکنن که اونی که خداست، اونجوری که خودش دوست داره خدایی میکنه نه اونجوری که تو تعیین میکنی! اون خداست، تو آفریده! نه برعکس! حالا اگر بهشون بگی "نفس پرست"، سرخ میشن و از دماغشون بخار میزنه بیرون که چرا به ما گفتی نفس پرست!

عاقلانه و متفکرانه بودن این تفکرات شماست که بی شک منتفی هست و الهی بودن اسلام بدون شک اثبات شده! همه ی نظریات شما حول این محور میگرده که انسان باید "انسان دوست" باشه تازه اونهم طبق تعریفی که شما میکنی! مطابق با اون تیکه کاغذی که هم معلومه کی نوشته هم معلومه کی نوشته و هم همه معترفند که چند انسان نوشتنش و اسمش رو گذاشتن "حقوق بشر"! و کسی هم نباید بپرسه اون چند انسان به چه حقی برای کل بشر در طول تاریخ، "حق" تعیین میکنند؟ این سوال، ممنوع هست و اگر بپرسی، یعنی "تعصب" داری! "تعصب" بر دین حرام، "تعصب" بر نفس پرستی واجب! این راه و روش بخوره تو سر ابداع کنندگانش که هر چه بدبختی در عالم هست از گور همین ها در میاد! نداریم آقا! آقایی اون 5 تا کشور صاحب بمب اتم بر دنیا و ما فیها رو قبول نداریم! ما سروری 5 تن آل عبا رو قبول داریم و دیگر هیچ!

no-one;768941 نوشت:
جنابعالی یک تعصب کورکورانه نسبت به این دین داری و احساس میکنی از جانب خدا هست.این دین بیشتر شبیه دستورات پادشاهی میمونه که میخواد بر دنیا حکومت کنه و یک سری دستوراتی داره به نفع بعضیا پارتی بازی میکنه دشمنانی داره دوستانی داره.اخه اینم شد خدا ی افریدگار کل هستی؟!الان شما که داری به من میگی فلان چجنان دلیلش اینه که من دشمن این خدای ساختگی هستم و یا همون پادشاه هستم و شما بردشی.ایا خدای واقعی نباید بین بنده هاش تفاوتی قایل نشه؟!یه کم فکر کنید.طهرانی مقدم بر چه اساسی خیال میکرد باید بزنه اسراییل رو با خاک یکسان کنه؟!غیر از اینه که از یک پادشاه خیالی دستور میگیره؟!اخه خدا دستور ادم کشی میده؟!جمع کنید بابا.این تفکرات پادشاهانه تو کل ادیان وجود داره.
اومده به من میگه ایدیولوژی شما 1400 ساله به وجود اومده بعد میاد پشت سر یک عده ادم بی گناه حرف میزنه که اینا فلانن چنانن.اون سیاست مداراشون حسابشون جداست که جنایت میکنن.اگه خیال میکنین قراراه کل دنیا زیر سلطه پادشاه شما باشه کور خوندین.

ار کجا میدونی کورکورانه است؟ شاید چیزی رو میدونم که تو مغز بعضی ها جا نمیشه! تو افراد رو به چیزی فرا میخونی که خودت هم قبولش نداری! تو خودت مجسمه ی "تعصب کورکورانه" ای، اون هم تعصب بر باطل! باش تا اموراتت بگذره! فقط اون دنیا میگن خیلی سخته، اگر اینطوری رفتی اونور به گاز زدن زمین میوفتی!

البته که ما میخوایم بر دنیا حکومت کنیم! اصل خلقت انسان بر اساس این بوده که خلیفه ای بر روی زمین قرار بده و بقیه تحت فرمان اون خلیفه باشند ( خلیفه ای که به زودی ظهور میکنه. زود باشد که نماز جماعت رو در بیت المقدس بخونیم و به زیارت قبور مطهر بقیع بریم. صبح نزدیکه ان شاء الله. ) و باز هم میگم و بدون که خدا اگر خداست، هرطور که دلش بخواد خدایی میکنه حتی اگر کافران کراهت داشته باشند و از کسی هم مشورت نمیگیره که "من چطور خدایی کنم؟". به کسی مدیون نیست که بازخواست بشه. دلش خواسته و مناسب دیده، استعداد و نعمت و حکومت داده به شجره ی طیبه و استعداد خدمتگذاری و بندگی به کلیه ی پسران و دختران حضرت آدم(ع) داده. اگر کسی اونقدر احساس غرور و تکبر میکنه که فکر میکنه در جایگاه تعیین تکلیف برای خداست و میخواد خدایی کردن یاد خدا بده، تشریف نامبارکش رو ببره جهنم پیش اول حقیر متکبر، ابلیس، و تا بینهایت با هم و در کنار هم در آتش نفهمیشون بسوزن.

شهید طهرانی مقدم بر چه اساسی میخواست اسرائیل رو صاف کنه؟ بر این اساس که خدای عالم فرموده یاور مظلوم باشید و با ظالم بجنگید! اگر شما و حقوق بشرتون میتونید بشینید و ببینید که قریب به 80 سال رژیم نحس و نجس اسرائیل خون ملتی رو در شیشه بکنه و با زور اسلحه سرزمینش رو گسترش بده، خدای ما اجازه نداده و فرمان داده با چنین انسان های تنها به صورت انسانی بجنگیم و با بمب و موشک، صافشون کنیم! اینه! بر این اساس میخوایم اسرائیل رو صاف کنیم و میکنیم! وعده ی الهی به زودی محقق میشه.

فرار رو به جلو هم ممنوع! من پشت سر کدوم آدم بیگناهی حرف زدم که تو اعتراض میکنی؟ و بله! مطمئنیم که کل دنیا قراره زیر سلطه ی پروردگار جهانیان، الله، زندگی کنند و کور، اون کسیه که چنین چیز واضحی رو نمیبینه و آنکه در دنیا کور باشد، در آخرت نیز کور است.

ستایشگر :Gol:

no-one;768973 نوشت:
برادر گرامی این داستانای خدا بازی همش الکیه...کلا هر چی پیامبر بوده تو خاور میانه ظهور میکرده و یه حکومت پادشاهی زاه میفتاده.ژاپنی ها هم داستانای اساطیری شبیه شما دارن .اگه خدا گفته ظالم رو بکشید تویی که ادم میکشی ظالم به حساب نمیای؟!اینا همش تفکره و السلام.تفاوت اینه که شما طرف برادران مسلمان خود هسیتد و اونا طرف خودشونن.احتمالا اونا هم بار خودشون خدا دارن و قراره قوم برتر بشن و از این قبیل مزخرفات.تو جنگ ایران و عراق هم هر دو طرف همو کافر میخوندن.همین قدر که اونا از شما ترور کردن شما هم ترور کردید.ولی ترورای شما حق بوده چون خدا گفته!

:khaneh::khandeh!:

پس شما اینجا چیکاره هستی
ببخشید خیلی خیلی ببخشید از کلمه که خودتون گفتید استفاده میکنم
نمیدونستم مزخرفات شما درسته :Nishkhand:

به نام خدا.

no-one;768973 نوشت:
برادر گرامی این داستانای خدا بازی همش الکیه...کلا هر چی پیامبر بوده تو خاور میانه ظهور میکرده و یه حکومت پادشاهی زاه میفتاده.ژاپنی ها هم داستانای اساطیری شبیه شما دارن .اگه خدا گفته ظالم رو بکشید تویی که ادم میکشی ظالم به حساب نمیای؟!اینا همش تفکره و السلام.تفاوت اینه که شما طرف برادران مسلمان خود هسیتد و اونا طرف خودشونن.احتمالا اونا هم بار خودشون خدا دارن و قراره قوم برتر بشن و از این قبیل مزخرفات.تو جنگ ایران و عراق هم هر دو طرف همو کافر میخوندن.همین قدر که اونا از شما ترور کردین شما هم ترور کردید.ولی ترورای شما حق بوده چون خدا گفته!

"محقق بی تعصب"

1- ثابت کن هر چی پیامبر بوده تو خاورمیانه ظهور کرده.
2- ثابت کن همه ی پیامبر ها، حکومت پادشاهی راه مینداختن.
3- ثابت کن کشتن قاتل، ظلم هست.

ستایشگر :Gol:

no-one;768980 نوشت:
من اعتقاد به هیچ مزخرفاتی ندارم برا خودم زندگی میکنم.....دنبال کشت و کشتار هم نیستم:khaneh:

مثل این که به این جمله من دقت نکردید دقیقا منم همین رو گفتم
پس شما اینجا چیکاره هستی :ok:
شما رو ارجاع میدم به پست اول تایپک :ok:

[="Times New Roman"][="Navy"]عرض سلام و ادب خدمت کاربران بزرگوار
برای جلوگیری از بحثهای دو طرفه و خارج از موضوع، تاپیک تا حضور کارشناس بسته میشود.
موفق باشید.
[/]

باسلام وتشکر .
کاربران محترم با توجه به عنوان تاپیک پست بزنند
و در خصوص همین موضوع اظهار فضل نمایند .


یکی از عواملی که موجب می‌شود انسان از نور انسانیت خارج گردد و به ظلمت عصبانیت وارد شود، جهل و حماقت است. گاهی برخی جاهلان دست به کاری خشن می‌زنند، پرخاشگری می‌کنند و کار خود را نوعی شجاعت و شهامت و کمال می‌دانند. اینان از خود تعریف و توصیف‌ها می‌کنند، در حالی که عصبانیت و خشم جاهلان، ناشی از ضعف نفس سستی ایمان، سالم نبودن روح و روان آنان و خوف از دست رفتن لذّت‌ها و موقعیت‌های آنان است.(1)

پی‌نوشت‌ها:
1.امام خمینی (ره)، چهل حدیث، ص 142،

مولانا در مضمونی در مقالات شمس ( نسخه موزه قونیه ص 6 ) به این مطلب اشاره میکند که از حضرت رسول مصطفی را پرسیدند ؛ تو که همه را از تاریکی بیرون آوردی چگونه است که عموی خود ابولهب را از تاریکی بیرون نیاوری . حضرت در جواب گفتند : برای اینکه برای حمق چاره ای نیست و مشغول شدن طبیب به آن جهل ورنج بیهوده باشد . اما خیام در باره حماقت انسانها میگوید ؛
گاویست در اسمان نامش پروین
یک گاودگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیرو زبر ، دو گاو مشتی خر بین

صادق;772051 نوشت:
مولانا در مضمونی در مقالات شمس ( نسخه موزه قونیه ص 6 ) به این مطلب اشاره میکند که از حضرت رسول مصطفی را پرسیدند ؛ تو که همه را از تاریکی بیرون آوردی چگونه است که عموی خود ابولهب را از تاریکی بیرون نیاوری . حضرت در جواب گفتند : برای اینکه برای حمق چاره ای نیست و مشغول شدن طبیب به آن جهل ورنج بیهوده باشد .اما خیام در باره حماقت انسانها میگوید ؛
گاویست در اسمان نامش پروین
یک گاودگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیرو زبر ، دو گاو مشتی خر بین

سلام

خیلی جالب بود !!

تابحال به معنای حمق از این زاویه نگاه نکرده بودم!! این لج بازی کردن و کبر ورزیدن و اصرار بر اشتباه ، معنیش میشه حمق ؟ :Gig:

همیشه فکر میکردم احمق کسیه که نمیفهمه و باید بهش فهموند ! و بعدا نهایتا میفهمه! :khandeh!:.. یعنی مرز قائل بودم بین تکبر و حماقت ! اما الان بفکر فرو رفتم ...

حماقت ریشه در جهل دارد و به معنای بی عقلی و نادانی و ساده لوحی میباشد و حامقان كسانی هستند كه زیر عبای صداقت بزگترین ضربه ها را به خود و دیگران میزنند! دوستی آنان در حق خود و دیگران به مانند دوستی خاله خرسه پر از ضرر و زیان است. آنان هیچگاه از تجربه ها پند نمیگیرند و تمایلی برای فراگیری دانش درست ندارند و بدون استفاده از قدرت تفكر سالم، در زندگی تصمیمات كور كورانه میگیرند و به آن عمل میكنند، همیشه هم درگیر و گرفتار ندانم كاریهای خویشند و مدام هم گله میكنند كه كسی قدرشناس زحمات آنان نمیباشد.
آنان بدون تفكر زبان به سخن باز میكنند بدون توجه به اینكه دل دریاست و زبان ساحل و این انتخاب خود ادمیست كه از دریای دل، سخنان گرانبها و گوهرهای نفیس به ساحل زبان بریزد یا اینكه ساحل زبان را میزبان زباله های متعفن و بد بوگرداند. انان با اشتباه گرفتن معنای واقعی صداقت دست به قضاوت میزنند وتمام ذهنیات غلط و درست خود را راجع به هر كس و هر چیز به زبان می آورند ،غافل از اینكه نیازی نیست كه همیشه و در هر جا تمام افكار خود را به زبان آورد. آنان نمیدانند كه شاید لازم است در بسیاری از مواقع به جای گفتن واقعیت‌هایی كه باعث آسیب و آزار رسانی به خود و دیگران میشود سكوت پیشه كرد و بدین شكل از حریم شخصی خود و دیگران حفاظت نمود.

[h=1]مبارزه با حماقت[/h]

باید توجه داشت که هر اندازه احمق زیاد باشد، بازار نفاق داغ تر است.

مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست، زیرا احمق ابزار دست منافق است.
قهرا مبارزه با احمق و حماقت، خلع سلاح کردن منافق و شمشیر از دست منافق گرفتن است.

معیار حق و باطل
حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت.
این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی.
اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص شخصیت آنان باشند.
{از کتاب «حماسه حسینی »ج 1}

سلام استاد همیشه نکته های ناب و بی نظیری رو ارائه کردید ... واقعا متشکرم

میشه گفت کسایی که از خود رایی و استبداد خودشون رنج میبرن و حتی از وجودش در خودشون بی خبر هستن افرادی هستن که حماقت پرستی میکنن .. یعنی ناخواسته هم که باشه به ورطه هلاکت نزدیک میشن

حضرت امام صادق (ع)مگر نفرمودند که (( کسی که مشورت کند هلاک نمیشود ))

خب کسایی که حماقت میورزن از عقل به دور بودن ... رای و عقیده و نظر درست هم که با مشورت به وجود میاد...

در سوره اعراف آیه 198 داریم که
اگر آنان را به راه راست بخوانی ، گوش فرا نمی دارند ، آنان را می بینی که به تو می نگرند لیکن نمی بینند...


و همچنین
امام علی (ع) فرمودند : هرکه عقل خویش را بی نیاز بیند ، بلغزد. کافی ، الحیاة جلد 1 صفحه 312

به رسول خدا (ص) عرض شد : حزم و احتیاط چیست ؟ فرمود با صاحبان رای مشورت کردن و از آنها پیروی نمودن.
سفینة البحار .جلد 1 .صفحه 718

میشه به یه نتایجی رسید

استاد صادق اینجا واقعا دوباره احساس کردم نیاز به یه تاپیکی هست که قرآن و نهج البلاغه و ارتباطشون رو خیلی جزیی تر بررسی کنیم

بنده هم چون لطف خداشامل حالم شده و حافظش هستم میتونم توی این زمینه خدمت کنم ..اما به استادانی مثل کارشناسان گفتگوی دینی نیازدارم

این جمله جناب عالی :
بنده هم چون لطف خداشامل حالم شده و حافظش هستم میتونم توی این زمینه خدمت کنم .

موجب شد خدمت تان عرض شود :
شما که توفیق تجربه حفظ نهج البلاغه را دا رید ( تقبل الله وخوش به سعادت تان )
آیا مادر نهج البلاغه ( تعبیر از استاد جوادی آملی است ) را نیز از حفظ دارید ؟
حدود ده ماه است که طرح کوثر روی اسکرول سایت هر روز نمایان می شود .
هدف این طرح فراهم نمودن زمینه حفظ خطبه نورانی فاطمه زهرا است .
این طرح برای افراد مثل شما جهت حفظ خطبه اجراء شده است .
آیا از این خطبه تا کنون سر زده اید ؟
البته دیر نشده از همین الان اراده نماید .
خواستن توانستن است .
بخصوص برای شما که تجربه حفظ را دارید .
انشا ء الله زهرایی بدرخشید .

صادق;772644 نوشت:
مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست، زیرا احمق ابزار دست منافق است.
قهرا مبارزه با احمق و حماقت، خلع سلاح کردن منافق و شمشیر از دست منافق گرفتن است.

بسمه العزیز

با سلام و ادب

استاد بزرگوار مبارزه با احمق به شکل؟

تا جایی که می دانم باید از کنار احمق با تغافل گذشت چرا که در صورت برخورد با شخص نادان ممکن است

در اثر نادانی و به دلیل نداشتن کفّ نفس به خود و دیگران لطمه ی بیشتری بزند.

با تشکر

صادق;772644 نوشت:
مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست، زیرا احمق ابزار دست منافق است.

سلام
استاد این توضیحاتی که شما دارید میشه گفت بر ادم ساده دل وساده لوح هم تطبیق میکنه
چون ادم ساده دل خیلی ها ازش سواستفاده میکنند
میشه توضیح بدید

حماقت گاو پرستان !!!

reza64;772691 نوشت:
سلام
استاد این توضیحاتی که شما دارید میشه گفت بر ادم ساده دل وساده لوح هم تطبیق میکنه
چون ادم ساده دل خیلی ها ازش سواستفاده میکنند
میشه توضیح بدید

باسلام وتشکر .
پرسشی عمیق مطرح نموده اید .
ولی این بیان چنان که جناب عالی اشاره نموده اید شامل افراد ی ساده نیز می شود لذا در سطر اول ان سخن آمده :

حماقت ریشه در جهل دارد و به معنای بی عقلی و نادانی و ساده لوحی میباشد.
وبدلیل مذوم بودن ساده لوحی است که در روایات آمده مومن باید فطانت داشته و زرنگ باشد . قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
اَلمُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ ؛
مؤمن زيرك ، هوشيار و بيمناك و پرهيزكننده است .

بحار الأنوار ، ج 64 ، ص 123

پیامبر گرامی اسلام( درود خدا بر او و خاندانش باد) درباره افراد احمق فرمود:
زیرکترین زیرکها، کسی است که با تقوی تر است و احمق ترین احمق ها، کسی است که فاجر است .
و نیز اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
انسانها سه دسته اند، عاقل / احمق / فاجر . 1 ـ عاقل، در زندگی، متدين، صبور و اهل فكر و نظر است. تا لازم نشود حرف نمی زند و وقتی حرف می زند، حرف درست می زند و تحمل شنيدن دارد و راست می گويد و وقتی كسی به او اعتماد می كند، به او وفا می كند .
2 ـ احمق، از كارهای خـوب و بجـا و زيبا غفلت می كند و آن را ترك می كند، ازجـهل و نادانی بيرون نمی رود، دروغ می گويد، نمی فهمد، و اگر بفهمد، نمی پذيرد و تسليم حق نمی شود .
3 ـ فاجر، قابل اعتماد نيست، اگر بتواندخيانت می كند و خير خواه تو نيست (بحارالانوارجلد 67, صفحه 9 )
امام باقر عليه السلام فرمود:
پدرم مرا نصيحت فرمود كه با احمق رفاقت نكن. چون دوست احمق می خواهد سود برساند، ولی بجای آن ضرر می زند .(کشف الغمه ج.دوم ص.123

گويند،سلطان حسين بايقرا،يكي ازاساتيدرابه تراشيدن دو سنگ .

يكي براي قبرخود،وديگري براي قبرپدرش موظف نموده به انعام شايسته اش نوازش فرمودوبه مالي بسياراميدوارساخت .

استادحجازبه مدت هفت سال ، سنگ قبرغياث الدين منصورپدربايقراراساخت ،وهفت سال ديگررنج بردتاسنگ قبرسلطان حسين به اتمام رسيد،درآن حين يكي ازپسران سلطان كه دردل پدرسخت عزيزبودازدنيابرفت .
سلطان امرفرمودسنگي راكه براي قبرخودش ساخته شده ، بالاي كورپسرش قراردهند!استادحجارآمده ممانعت نمودكه اين سنگ راازروي اخلاص ساخته ،واميدواراست كه سلطان آن رابراي تربت خويش نگهدارد!سلطان حسين استادرانوازش فرموده گفت:اين سنگ ،شايسته خاك فرزندمن است ،و مي بايديكي ديگربراي تربت مابسازي !استادساده دل به عرض رسانيد .
هفت سال تمام است كه به ساختن اين سنگ رنج برده ام ،واكنون هفت سال ديگربايدتاسنگي به اين نفاست ساخته شود!سلطان حسين ،آن پادشاه حليم وسليم ،بخنديدوگفت: خيراست !من هم چندان به مردن شتاب ندارم وصبرمي كنم تاتوسنگي بهترازين درست نمايي !"

احمق ها همان کاری را میکنند که عاقل ها میکنند، منتها کمی دیر تر !!!


...راستی این روز ها روز های اجرایی شدن برجام است، میخواستم تبریک بگویم!:ok:

مسعودى مى نویسد: پس از جنگ صفین مردى كوفى سوار بر شترى به شام آمد. مردى شامى ادعا كرد این شتر من است كه در صفین از من گرفته اى . دعواى طرفین نزد معاویه مطرح شد.
مرد شامى پنجاه نفر حاضر كرد كه گواهى دادند شتر از آن او است .
معاویه فرمان داد تا شتر را به مرد شامى تسلیم كند.
مرد كوفى خطاب به معاویه گفت : اصلحك الله انه جمل و لیس بناقة .
خدا تو را اصلاح كند، این شتر نر است ، و او ادعا دارد شترش ماده بوده است .
معاویه گفت : این حكمى است كه صادر شده ، و دیگر اعتراض فایده اى ندارد.
پس از اینكه مدعى و شهود رفتند. معاویه مرد كوفى را به حضور طلبید، و از او پرسید: قیمت شترت چقدر است ؟ دو برابر قیمت را به او داد، و گفت : وقتى به كوفه رفتى ، این پیام را از من به على ابن ابیطالب برسان :
انى اقاتله بماءة الف ، مافیهم من یفرق بین الناقة و الجمل
یعنى من باصد هزار نفر با تو مى جنگم در حالى كه بین آنان حتى یك نفر نیست كه بین شتر ماده و شتر نر تمییز بدهد

روزی معاویه در کاخ نشسته و در حضورش عمروعاص بود. عمروعاص رو به معاویه کرد و گفت :

ای پسر ابوسفیان ! آیا گمان می کنی که خود علی را شکست داده ای و خلیفه مسلمین شده ای ؟ معاویه گفت : ای پسر عاص ! آیا تو اندیشه ای غیر از این داری؟

عمروعاص گفت : مسلما اگر مردم احمق و نادان نبودند، افرادی چون من و تو نمی توانستند بر ایشان حکومت کنند.
اکنون خریت و جهالت ایشان (هوادارانت)را به تو ثابت می کنم، تا بدانی که بر چه کسانی حکومت می کنی!
هنگام ظهر آن ها به مسجد رفتند تا خلیفه(معاویه) نماز بگزارد . بعد از نماز عمروعاص رو به مردم کرد و گفت :
ای مردم شام ! می خواهم حدیثی را برایتان نقل کنم که خود صد در صد بر جعلی و ساختگی بودن آن یقین دارم.
مردم کاملا ساکت شدند و گوش به کلام او دادند ! عمرو عاص گفت:
حدیث این است که هر کس بتواند زبان خود را از دهانش بیرون آ ورد و آن را به نوک بینی اش بزند ، بهشت بر او واجب خواهد شد.
در این هنگام تمام افرادی که در مسجد بودند، زبان خود را بیرون آوردند و با سعی و کوشش زیاد آن را به بینی شان رسانیدند!
عمرو عاص که از نادانی آن ها خنده اش گرفته بود، سعی می کرد خودش را نگه دارد ، اما با دیدن معاویه که می کوشید زبانش را به بینی اش برساند، نتوانست جلوی خود را بگیرد و شروع به خندیدن نمود و برای این که اعتبار خود را در بین مردم از دست ندهد، از مسجد بیرون رفت .
عصر همان روز عمرو عاص معاویه را در کاخ ملاقات کرد و به او گفت :
بر تو ثابت شد که پیروانت چقدر احمق اند و احمق تر از آن ها تو بودی که با وجود این که می دانستی این حدیث جعلی است، باز سعی می کردی با انجام دادن آن بهشت را بر خود هموار سازی. از این رو اطمینان دارم که تو خلیفه احمق ها هستی !