***** محبوب ترین کار در محضر دوست *****

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***** محبوب ترین کار در محضر دوست *****

توسّل یعنی کسی را در پیشگاه خداوند شفیع قرار دادن، البته آدمی می‏تواند و مجاز است که مستقیماً از خداوند حاجت خود را بخواهد، ولی اگر بتواند در این مسیر دعای دیگران- به خصوص مقرّبان درگاه الهی را نیز همراه خود سازد، احتمال تأثیر فزون‏تری در کار خواهد بود. ولی اگر خداوند به طور کلی فراموش گردد و تنها وسایط دیده شوند، بدیهی است که این امر با آموزه‏های دینی و قرآنی سازگاری ندارد.
توسل به اولیای الهی موجب شرک نیست؛ ‌زیرا کسانی که توسل به اولیای الهی پیدا می‌کنند، هیچ گونه استقلالی برای ایشان قائل نمی‌شوند .
فرق توسل به ائمه (ع) و معبودهای ساختگی آن است که: توسل جویندگان به معبودها آنها را عوامل مستقل و تصمیم گیرنده در عرض خداوند به حساب می‏آورند و این شرک است. ولی به اعتقاد ما نقش ائمه و انبیا (ع) و اولیای الهی شفاعت اذنی است. یعنی آنان با اذن خدا و طبق خواست او به مدد مددجویان می‏شتابند. چنین دیدگاهی هرگز مستلزم شرک نیست. زیرا اراده ائمه (ع) را در طول اراده خدا و مجرای همان قرار می‏دهد، نه مستقل از آن. از توضیح فوق اشتباه وهابیون که شیعه را در این زمینه متهم به شرک می‏کنند ،به خوبی روشن می‏شود.
به دلائل ذیل به اولیای الهی متوسل می‌شویم:
اولاً: خداوند در قرآن فرموده است: «وَ اِبْتَغُوا إِلَیهِ اَلْوَسِیلَةَ ؛به سوی خداوند وسیله برگیرید»،(1). این وسیله می‏تواند اعمال صالح باشد و می‏تواند شخص صالح و وجیهی باشد. زیرا انسان آلوده و گنهکار چون از ساحت قرب الهی دور است، با توسل به محبوبین درگاه خدا تضمین بهتری برای درخواست خود می‏یابد. در قرآن نیز آیاتی در مورد توسل به اولیا آمده است. فرزندان یعقوب هنگام پشیمانی از گناه خود گفتند: «یا أَبانَا اِسْتَغْفِرْ لَنا؛ ای پدر ! برای ما طلب آمرزش نما»،(2) در آیه دیگر می‏فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً ؛اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند "ای پیامبر" و استغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی ،خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت»،(3).
دوم: خداوند عنایت دارد که در مراحل گوناگون و به راه های مختلف انسان‏ها به افراد برگزیده و الگوهای راستین توجه یابند تا از این طریق راهی به سوی تربیت درست بیابند و توسل یکی از همان راه‏هاست.
بنا براین متوسلان، با معرفت بر این اسباب‌ها و وسائل، نه اصالتی قائلند و نه استقلالی، بلکه وسیله ای می‌اندیشند که خدای سبب ساز آن‌ها را مجرای فیض و طریق رحمت خود قرار داده و
مومنان را بر آن امر نموده است.
پی‏نوشت‏‌ها:
1. مائده(5) آیه 25.
2. یوسف (12) آیه 97.
3. نساء (4) آیه 64.


سلام

وهابيون ميگويند كه مشركين هم الله را ميشناختند وبتها وسايل جهت تقرب به الله بودند اما وسيله باعث شرك است ! وخواندن غير خدا موجب شرك بر اساس آيات قران ! فلا تدعوا مع الله احدا ...

جوابشان چيست ؟

بتي بنام الله وابراهيم هم وجود داشت ؟!

فلسفه اتخاذ مصلي از مقام ابراهيم ع چيست؟

با سلام

توسل در لغت؛ یعنی تقرب به چیزی به وسیله عملی.
آنچه را در توسل به اولیای خدا باید در نظر داشت، این است که توسل برای تقرب به خداوند است و توسل به اولیای الاهی هیچ منافاتی با صحبت کردن با خدا بدون واسطه ندارد؛ یعنی انسان از دو راه می تواند با پروردگار و خالق خود ارتباط برقرار کند: 1. با واسطه قرار دادن اولیای خداوند 2. بدون واسطه. بدون شک، تقرب به خداوند به وسیله اولیایش که مورد محبت اویند، چه بسا آسان تر باشد و باعث شود انسان راحت تر به بارگاه قرب الهی برسد.
توسل به اولیای الهی و امامان معصوم(ع) که همان انسان های کامل هستند، یکی از امور مسلمی است که در آیات قرآن و احادیث آمده است.
قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اکرم (ص)می فرماید: [=Courier New] "و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم می‌‏کردند (و فرمان هاى خدا را زیر پا می‌‏گذاردند)، به نزد تو می‌‏آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌‏کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار می‌‏کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌‏یافتند
بر همین اساس قرآن کریم، انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و قرب به درگاه الهی، امر به توسل به اسباب تقرب کرده و می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ...) در روایات پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نیز بر لزوم توسل به اولیای الهی هنگام دعا، تأکید شده است.

توسل به معنای مدد جستن از وسیله برای رسیدن به مقصود است، انسان برای رسیدن به هدف باید به اسباب و واسطه‌های فیض متوسل شود . توسل به معنای استفاده از اسباب برای دستیابی به هدف است.
خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب هدایت مردم را فراهم کرده که یکی از آن ها فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است. هر چند خداوند توانا است که مستقیم تمام عالم را اداره کند و نیاز به واسطه های فیض ندارد، اما با استفاده از ضمیر جمع(انّا) اشاره به اسباب و نظام عالم می کند و در عین حال که می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد . فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. امام صادق(ع) می فرماید: "ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ (1) خداوند امور و اشیا را از طریق علل و سببش جاری می سازد".
بر این اساس انسان در همه کارهای زندگی(مادی یا معنوی) به اسباب و وسایل توسل می جوید.
خداوند برای اعطای فیض خویش ، راه ها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند نماز ، روزه ، نیکی به یتیم ، خدمت به مردم . از جمله اسباب و عوامل، نزول فیض و رحمت الهی ، وجود انسان های به حق رسیده (امامان و پیامبران) هستند. همان گونه که در نزول برکات مادی نیز از ابزار و اسباب مادی بهره گرفته . شفا را در دارو قرار داده و به پزشک‌ آگاهی برای درمان انسان ها داده است.
بر همین اساس ریشه اصلی توسل در قرآن کریم آمده :
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛(2) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و با وسیله به او توسل جویید».
با توجه به اینکه کلمه وسیله در آیه اطلاق دارد، شامل همه امور معنوی می‌شود که انسان را برای دریافت حاجت از خداوند کمک می‌کند، بنابر این همان طور که برای گرفتن حاجت به خانه خدا و حجر الاسود و نماز و روزه و درود به پیامبر متوسل می‌شویم، به ارواح و قبور مطهر پیامبر، اولیای الهی، و بندگان صالح نیز می‌توان متوسل شد و آن ها را در پیشگاه خداوند شفیع قرار داد و از خداوند حاجت خواست.
حکمت اعطای این نقش به بزرگان دین و اولیای الهی، جایگاه معنوی آنان است، همه موجودات عالم هستی، آیات و نشانه‌های حضرت حق‌اند، هر موجودی به اندازه وسعت وجودی خود نشانگر اسما و صفات خداوند هستند، عالی‌ترین و تابناک‌ترین جلوه و ظهور حضرت حق تعالى در آینه وجود پیامبر و ائمه تحقق یافته است، آن ها مظهر کامل اسما و صفات خداوندند، توسل به ارواح و قبور مطهر آنان توجه به مظاهر اسمای خداوند است. برای دریافت فیض الهی . این کار از نظر عقلی و شرعی نه تنها محذوری ندارد،‌ بلکه یک کار پسندیده است . در آموزه‌های دینی در این باره دلایل بسیار وجود دارد.(3)
آیت الله سبحانی در کتاب آیین وهابیت درباره دلایل قرآن و روایی وتاریخ توسل به اولیای الهی به تفصیل بحث کرده ، به نمونه‌هایی از دلایل ایشان در آن کتاب اشاره می‌شود . تفصیل بحث را در همان کتاب ملاحظه فرمایید.
یکی از دلایل قرآنی آیه‌ای است که در سورة یوسف آمده، حضرت یوسف خطاب به برادران خود فرمود:
«اذْهَبُواْ بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا؛(4) پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود».
قرآن کریم در ادامه از بینایی یعقوب به برکت پیراهن یوسف چنین خبر داده است:
«فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا؛(5) پس چون مژده‏ رسان آمد (پیراهن) را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید».
بر اساس این آیه قرآن معلوم می‌شود که توسل حتى به پیراهن یکی از اولیای الهی برای یک پیامبر الهی نظیر یعقوب مؤثر واقع شد.
آیت الله سبحانی از کتاب‌های معتبر اهل سنت جریان‌های بسیار نقل کرده که اصحاب در حیات حضرت و در زمان بعد از رحلت او به حضرت توسل می‌کردند، تفصیل این رخدادها را به کتاب یاد شده مراجعه نمایید.(6) در این جا به حدیث امیر مؤمنان(ع) اشاره می‌شود :
«سه روز از دفن پیامبر گذشته بود که عربی آمد و خود را بر قبر پیامبر افکند. خاک قبر او را بر سر خود پاشید و شروع کرد به سخن گفتن با قبر پیامبر . از جمله این آیه را خواند: اگر کسی به خود ستم کند، آن گاه نزد پیامبر بیاید و او برایش از خدا طلب آمرزش نماید، بخشیده می‌شود(7) بر خویشتن ستم کرده‌ام .برای من از خدا طلب آمرزش بفرما، ناگهان ندایی شنید که گناهان تو آمرزیده شد».(8)
بر اساس مبانی اعتقادی و روایات صحیح و عملکرد صحابه به روشنی معلوم می‌شود که توسل به پیامبر و اهل بیت(ع) و امامزاده‌ها و علما و صلحا و شهدا مؤثر است، در آموزه‌های وحیانی و عقلانی نه تنها منع و محذوری برای آن ذکر نشده بلکه بر انجام آن تأکید گردیده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. کافی،ج1، ص 183.
2. مائده (5) آیه 35.
3. شفاعت و توسل، سید کاظم روحانی، ص 49 ـ 50.
4. یوسف (12) آیه 93.
5. همان، آیه 96.
6. آیین وهابیت، ص 188.
7. نساء (4) آیه 64.
8. آیین وهابیت، ص 190.

سلام
استاد گرامی سئوالی که گاهی میپرسن ازمون اینه که: از نظر روانشناسی آدم به هر چی "اعتقاد" داشته باشه ، اون اعتقاد باعث میشه هدف مورد نظرش تحقق پیدا کنه. مثلاً اگر آدم به یک "سنگ" اعتقاد داشته باشه (مبنی بر این که این سنگ میتونه مشکلشو حل کنه) بعد به نوعی به اون سنگ متمسک بشه ، مشکلش حل میشه.
در درمانهای روانشناسی هم گاهی از این روش استفاده میکنن.
مثلاً به بچه ای که ترس داره یا کمرو هستش یا میخواد مسابقه ای بده ،.... بگن: اگه این شی در جیبت باشه ، تو بر همه رقیبات پیروز میشی. ، اگه "واقعاً" این اعتقاد در او ایجاد بشه ، او بر رقیباش پیروز میشه. یا اگه در بیماری این اعتقاد ایجاد بشه که اگه او فلان سنگ را در جیبش بذاره ، حالش خوب میشه ، اون وقت اگه بذاره ، چون این اعتقاد در او هست ، واقعا خوب میشه.

این یک مساله روانشناسی است.
از طرفی ، ما توسل را به صورتی که توضیح دادین قبول داریم.
سئوال اینکه که فرق بین او دو چیه؟ چطور میشه ثابت کرد که توسل به امامان (ع) ، همانند اعتقاد داشتن به یک شیء بی جان ، از طریق تأثیر روحی عمل نمی کند؟

یاقوت احمر;763484 نوشت:
سلام
استاد گرامی سئوالی که گاهی میپرسن ازمون اینه که: از نظر روانشناسی آدم به هر چی "اعتقاد" داشته باشه ، اون اعتقاد باعث میشه هدف مورد نظرش تحقق پیدا کنه. مثلاً اگر آدم به یک "سنگ" اعتقاد داشته باشه (مبنی بر این که این سنگ میتونه مشکلشو حل کنه) بعد به نوعی به اون سنگ متمسک بشه ، مشکلش حل میشه.
در درمانهای روانشناسی هم گاهی از این روش استفاده میکنن.
مثلاً به بچه ای که ترس داره یا کمرو هستش یا میخواد مسابقه ای بده ،.... بگن: اگه این شی در جیبت باشه ، تو بر همه رقیبات پیروز میشی. ، اگه "واقعاً" این اعتقاد در او ایجاد بشه ، او بر رقیباش پیروز میشه. یا اگه در بیماری این اعتقاد ایجاد بشه که اگه او فلان سنگ را در جیبش بذاره ، حالش خوب میشه ، اون وقت اگه بذاره ، چون این اعتقاد در او هست ، واقعا خوب میشه.

این یک مساله روانشناسی است.
از طرفی ، ما توسل را به صورتی که توضیح دادین قبول داریم.
سئوال اینکه که فرق بین او دو چیه؟ چطور میشه ثابت کرد که توسل به امامان (ع) ، همانند اعتقاد داشتن به یک شیء بی جان ، از طریق تأثیر روحی عمل نمی کند؟

باسلاموتشکر .
آنچه از روان شناسی مطرح نموده اید تنها در حد یک فرضیه است ولی مسله توسل یک تکیه ها مهم دینی دارد.
چه این که بفرض صحت آن فرضه تازه آن نکته موئید تاثیر توسل است .
البته در توسل شی بی جان و با جان فرقی ندارد در قران آمده که چشمان جناب یعقوب با لباس بی جان یوسف شفا یافت .
تاملي در ماهيت توسل داشته باشيم ؛ توسل به معنای مدد جستن از وسیله اي برای رسیدن به مقصود است، انسان برای رسیدن به هدف باید به اسباب و وسايل يا واسطه‌های فیض متوسل شود . اين امري طبيعي است ؛ پس توسل به معنای استفاده از اسباب برای دستیابی به هدف است.
خداوند به مقتضای لطف و رحمت بی انتهای خویش، اسباب هدایت مردم را فراهم کرده که یکی از آن ها فرستادن پیامبران و نزول کتب آسمانی و راهنمایی رهبران دینی است. هر چند خداوند توانا است که مستقیم تمام عالم را اداره کند و نیاز به واسطه های فیض ندارد، اما با استفاده از ضمیر جمع (انّا) اشاره به اسباب و نظام عالم می کند . در عین حال که می تواند بدون واسطه، فیض خود را به موجودات برساند، ولی سنت الهی بر این تعلق گرفته که جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و عوامل قرار دهد . فیض خود را تنها از راه علل و اسباب اعطا کند. امام صادق (ع) می فرماید:
"ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ (3) خداوند امور و اشیاء را از طریق علل و سببش جاری می سازد". بر این اساس انسان در همه کارهای زندگی (مادی یا معنوی) به اسباب و وسایل توسل می جوید.
خداوند برای اعطای فیض خویش ، راه ها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند نماز ، روزه ، نیکی به یتیم ، خدمت به مردم . از جمله اسباب و عوامل، نزول فیض و رحمت الهی ، وجود انسان های به حق رسیده (امامان و پیامبران) هستند. همان گونه که در نزول برکات مادی نیز از ابزار و اسباب مادی بهره گرفته . شفا را در دارو قرار داده و به پزشک‌، آگاهی برای درمان انسان ها داده است.
چنان كه در گذشته اشاره شد، ریشه اصلی توسل در قرآن کریم آمده :
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛ (4) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و با وسیله به او توسل جویید ».
با توجه به این که کلمه وسیله در آیه اطلاق دارد، شامل همه امور معنوی می‌شود که انسان را برای دریافت حاجت از خداوند کمک می‌کند، بنا بر این همان طور که برای گرفتن حاجت به خانه خدا و حجر الاسود و نماز و روزه و درود به پیامبر متوسل می‌شویم، به ارواح مطهر پیامبر، اولیای الهی، و بندگان صالح نیز می‌توان متوسل شد . آن ها را در پیشگاه خداوند شفیع قرار داد و از خداوند حاجت خواست .
در نتيجه درخواست وساطت از اولياي الهي بر آن مبنا استوار مي گردد كه ما اين عمل را در راستاِِِِِِي درخواست از خود خداوند قلمداد مي نماييم . تمام قدرت و اراده و توانمندي اين بزرگواران را در طول قدرت و اراده و خواست خداوند مي دانيم ، در نتيجه كمك خواستن از ايشان همانند استفاده از هر وسيله ديگري است كه خداوند براي آن قدرت تاثيرگذاري و برطرف كردن مشكلي براي ما را قرار داده است كه اثر بخشي آن هيچ منافاتي با قدرت و اراده الهي ندارد .
حکمت اعطای این نقش به بزرگان دین و اولیای الهی هم امور مختلفي همچون جایگاه معنوی آنان است؛ همه موجودات عالم هستی، آیات و نشانه‌های حضرت حق‌اند. هر موجودی به اندازه وسعت وجودی خود نشانگر اسما و صفات خداوند هستند. عالی‌ترین و تابناک‌ترین جلوه و ظهور حضرت حق تعالى در آینه وجود پیامبر و ائمه تحقق یافته است. آن ها مظهر کامل اسما و صفات خداوندند. توسل به ارواح و قبور مطهر آنان توجه به مظاهر اسمای خداوند است. برای دریافت فیض الهی . این کار از نظر عقلی و شرعی نه تنها محذوری ندارد،‌ بلکه یک کار پسندیده است . در آموزه‌های دینی در این باره دلایل بسیار وجود دارد. (5)
پس همه خواستن هاي ما از اين واسطه ها عين درخواست از خود خداوند است و تفاوت ماهوي ندارد و همه اين امور نوعي عبادت و توجه به خداوند محسوب مي گردند ، همان گونه كه خود خداوند براي عبادت خود بندگان را به سوي نمادها و مظاهري چون كعبه و ... فراخوانده است ؛ آيا مي توان گفت وقتي خدا هست ديگر چرا توجه به كعبه و طواف بر گرد او ؟
به علاوه اگر خداوند تا اين حد به انسان نزديك است كه براي تقرب به او و يا رسيدن به برخي از نتايج مطلوب و مورد نظر هيچ نيازي به كمك خواستن از امور ديگر نيست ، چرا خود برخي از اعمال و عبادات را به عنوان وسايلي براي رسيدن به نتيجه به ما معرفي مي فرمايد ؟ چنان كه در قرآن تاكيد مي نمايد :
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ ؛(6) اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد » آيا منطقي است بگوييم وقتي خود خدا هست، كمك گرفتن از نماز چه معنايي دارد ؟
به علاوه اگر براي تقرب به خداوند و توجه به او نياز به هيچ واسطه ديگري نبود چرا خداوند خود براي وساطت پيامبر در طلب مغفرت از خداوند براي گنهكاران تاثير و نتيجه قائل است ؟ در قران آمده است :
« و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوااللّه توابا رحیما . (7) اگـر آنـان هنگام ستم بر خویشتن , نزد تو مى آمدند و از خدا درخواست آمرزش مى کردند و پیامبر نیز براى آنان طلب آمرزش مى نمود , خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند».
يا در داستان برادران حضرت يوسف ، درخواست وساطت در استغفار و طلب بخشش از درگاه خداوند صراحتا از جانب برادران گنهكار در نزد پدرشان نقل شده است كه گفتند :
« یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین ؛ (8) اى پدر ! براى ما استغفار کن که ما خطا کار بودیم ».
حضرت یعقوب نیز این تقاضا را نه تنها انکار نکرد، بلکه به آنها قول مساعد داد و فرمود: «سوف استغفر لکم ربى؛ به زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مى‏کنم ».
از اين قبيل آيات به خوبي روشن مي شود كه:
نفس توجه و كمك خواستن از واسطه هاي آبرومند در درگاه خداوند همانند استفاده از ابزارهايي تاثير گذار در نتيجه گيري براي امور مورد نظر است و اين امر هيچ منافاتي با قدرت و خواست و اراده الهي هم ندارد ، همان گونه كه همه موحدين براي بهبود از بيماري دست به دامان درمان و دارو مي شوند و اين امر را هم در تنافي با قدرت خداوند و شفا بخش بودن او نمي دانند .
بر این اساس درخواست از اولیاء الهی منشای کاملا قرآنی دارد و توجه به همین آیات در تایید و درستی این رفتار و مطلوب بودن آن از جانب خداوند کافی است ، هرچند در این خصوص روایات بسیار زیادی هم وجود دارد که راهکارهای روشن و مشخص بررسی صحت سندی این روایات که در علم درایه و حدیث تبیین شده برای کشف ارزش سندی و محتوایی این روایات وجود دارد و این راهکارها برای کارشناسان فن روشن و بدیهی است .
در مورد بخش پایانی هم مقصود شما به روشنی برای ما حاصل نشد ؛ لطفا دقیق تر سوال خود را بیان بفرمایید ؛ البته اگر منظور آن است که توسل ما بخاطر واسطه فیض بودن است باید گفت واسطه فیض بودن هم به نوعی منشا درخواست و توسل ما از این بزرگواران محسوب می شود .

پی نوشت ها :
1. ق (50)، آیه 16.
2. غافر (40)، آیه 60.
3. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج1، ص 183. دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش ،
4. مائده ، آیه 35.
5. نمونه هاي متعدد اين امر را مي توانيد در كتاب «آیین وهابیت» تألیف آیه الله جعفر سبحانی ،نشر موسسه امام صادق عليه السلام قم مطالعه فرمایید.
6. بقره (2)، آيه 153.
7. نساء (4)، آيه 64 .
8. يوسف (12)، آيه 97 .

فلسفه شفاعت و رابطه آن با عدل الهی چیست؟

شفاعت به مفهوم صحیح آن مورد قبول همه ی مومنان عالم از همه ی ادیان است. شفاعت به معنای تبعیض و پارتی بازی و دور زدن قانون و فرار از قانون و حاکمیت خدا، غلط است و با توحید و عدالت خدا منافات دارد اما شفاعت به معنای ساز و کار قانونمندی که خود خدا قرار داده و همگان را به بهره مندی از این ساز و کار فرا خوانده ،نه مخالف توحید است و نه مخالف عدالت.
اگر شفاعت به معنای وسیله ای باشد که به وساطت آن بتوان از نفوذ حکم خدا جلوگیری کرد ،این پارتی بازی و شرک است که در اجتماعات بشری است نه در درگاه خدا.
اگر کسی شفاعت را این گونه تصور کند که در کنار دستگاه خدا ، دستگاه دیگری است با قانونمندی دیگر که گناهکار می تواند بدون توبه و عمل صالح فقط با توسل به صاحب آن دستگاه -مثلا امام حسین (ع) - و گریه و زاری برای مظلومیت او ،از عذاب نجات یابد و کسب رضای امام با گریه کافی است و ایمان و توبه و عمل و...، لازم نیست ؛چنین شفاعتی هم انکار توحید است و هم اقرار به ظلم در درگاه خدا.
شفاعت باید نه تنها مخالف قانونمندی حاکم بر جهان نباشد بلکه تایید کننده و حافظ آن باشد.
اصولا شفاعت بنا بر آیات و روایات بر دو نوع است:
1-شفاعت رهبری؛همچنان که رهبر در دنیا سبب هدایت و نجات و کمال پیروان می گردد ، تجسم این مناسبات در قیامت، شفاعت است و پیروان در قیامت به وساطت و شفاعت رهبران از جهنم نجات یافته و بهشتی می شوند:
یوم ندعوا کل اناس بامامهم (1)
روزی که هر کس را به نام پیشوایش بخوانیم.
یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار (2)
فرعون قوم خود را به سوی آتش راهبری می کند و آنان را وارد آتش می گرداند.
بنا بر این نظام ،هر رهبری شفیع قوم خویش است و به همین جهت در این نظام سلسله ی شفیعان داریم که مثلا رسول خدا در راس است و امامان در مرحله ی بعد و عالمان و پدر و مادر و مومنان و...
این که در روایات داریم که خلق کثیری به شفاعت امام حسین وارد بهشت می شوند؛ از آن روست که پیروان مکتب حسینی بیش از پیروان سایر مکاتبند و افراد بیشتری به واسطه ی امام حسین هدایت شده و می شوند.
2-شفاعت مغفرت؛از آنجا که رحمت خدا واسعه است و بر غضبش سبقت دارد، بنای خدا بر آن است که بندگان را با کمترین دستاویزی ببخشد :
یا من سبقت رحمته غضبه(3)
ای که رحمتت بر غضبت سبقت گرفته است.
از این رو دو عامل برای نجات انسان ها قرار داده :اول ایمان و عمل ،دوم رحمت واسعه ی خودش . رسول خدا فرمود :«لا ینجی الا عمل مع رحمه (4)جز عمل با رحمت خدا، نجات بخشی نیست».
این رحمت عام و مغفرت گسترده نیز مانند همه ی اجزای دیگر این جهان قانونمند است و گزاف و گتره نمی باشد.شفاعت مجرای این رحمت است.
در واقع این رحمت است که شامل حال بندگان می شود و شفاعت تنها یک مجرا است ، همان گونه که توبه نیز یک مجرای آن است و صفت رحمت خدا مغایر با صفت عدالت نیست. چون عدالت آن است که بدکارن جزا داده و نیکوکاران به بهشت الهی راه یابند . حال عده ای از بدکارن باشند که از اعمال نیک هم برخوردار باشند و ایمان به خدا و قیامت داشته باشند ، آیا اگر رحمت و مغفرت الهی شامل حال اینان شود و به جهت آن ایمان و اعمال که نیک داشتند از برخی گناهان آنها گذشت نماید ؟ خلاف عدالت واقع شده است؟
به نظر ما چنین نیست ، چون در کنار صفت عدالت رحمت نیز باید دیده شود .
بحث ما در شفاعت این است که این مجرای همان رحمت است که در واقع خود خدا بخشیده است اما از مجرای برگزیدگان خود ، همان گونه که در عالم هستی همه چیز فعل خداست ، اما از طریق اسباب و علل دیگر جریان می یابد . بنابراین در موضوع شفاعت خداوند این رحمت عام را از مجرای بندگان صالح و برگزیده اش اعما ل می کند. ملائکه نیز یکی از مجراهای این رحمت هستند: الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون للذین آمنوا(5)
ملائکه حامل و اطراف عرش به حمد خدا تسبیح او می گویند و برای مومنان طلب آمرزش می کنند.
پیامبر و اهل بیت والا مقامش از دیگر مجراهای این شفاغت هستند:
رسول خدا فرمود:
ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی(6)
شفاعتم را برای مرتکبان کبیره ذخیره کرده ام.
دو عامل مهم در این بین هست که یاد آوری آن بسیار لازم می باشد:
اول : شفاعت فقط به مومنان می رسد و ضعف عملی آنان را جبران می کند.
دوم: شفاعت فقط یک وعده ی اجمالی است و امید زا و یاس زدا می باشد ولی قطعی و غره کننده نیست.خداوند در اصل کلی مربوط به این شفاعت می فرماید :
ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفرما دون ذالک لمن یشاء(7)
خداوند هرگز شرک را نمی آمرزد ولی غیر آن را برای هر کس بخواهد می بخشد.
خداوند مومنانی را که به حکمت بالغه ی خودش شایسته ببیند با این شفاعت می آمرزد و به بهشت می برد .
بنا بر این شفاعت قانونمند بوده و هر کسی می تواند از این قانون با تمهید شرایط بهرمند گردد و هیچ تبعیض و محدودیتی برای بعضی وجود ندارد تا آن را غیر عادلانه بدانیم.
مثال آن این گونه است: دونفر از حیث عمل یکسان هستند ولی یکی یا به خاطر سستی، مقام پیامبر و جانشینانش را نشناخته یا بدانان متوسل نشده و به سوی آنان دست دراز نکرده و دیگری مقام آنان را شناخته واز آنان شفاعت طلبیده است . آیا اگر نفر دوم به شفاعت آنان ترفیع درجه بیابد ، ظلم است؟اینکه دومی به خاطر سستی یا طلب نکردن محروم شده ،ظلم است؟آری اگر هر دو متوسل می شدند و یکی بهره مند می شد و دیگری محروم؛ این ظلم بود.
ضمن آن که طبق روایات شفاعت به معنای تخفیف مجازات است، نه به معنای برداشتن تمام مجازات ها ، حتی در عالم برزخ ؛ به همین خاطر در روایتی از امام صادق آمده است که من از برزخ بر شما (شیعیان) بسیار بیمناکیم .(8)
برخی از شفیعان درگاه الهی بر اساس قرآن کریم و احادیث معتبر به قرار ذیل است:
1- رسول گرامی اسلام (ص)2- امیر مؤمنان (ع)3- فاطمه زهرا(ع)4- ائمه از نسل ایشان 5-پیامبران الهی 6 -فرشتگان 7- شهیدان 8- علمای دین 9- متعلّمان و حافظان عامل به قرآن 10- خویشاوندان 11- همسایگان 12- مؤمنان , شیعیان 13- قرآن مجید 14- روزه .
پاورقی
1-اسراء 17/71
2-هود11/98
3-بحار الانوار،91/ 239
4-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج2،ص863.
5-غافر40/7.
6-بحارالانوار،ج8،ص34.
7-نساء4/48.
8- . پیام قرآن، ج 5، ص 447، به نقل از تفسیر برهان، ج 3، ص 120.

صادق;763590 نوشت:
در مورد بخش پایانی هم مقصود شما به روشنی برای ما حاصل نشد ؛ لطفا دقیق تر سوال خود را بیان بفرمایید

با سلام و تشکر.
ببینید ْ ما به عنوان شیعه ْ توسل را قبول داریم.
از طرف دیگر این مساله روانشناسی که اگر کسی به چیزی حتی یک جسم بی جان ْ اعتقاد داشته باشد ْ این اعتقاد باعث بروز مسایلی می شود (به خواسته اش می رسد ْ به علت عقیده قاطعی که دارد و اثر روانشناسی آن).

در حالیکه توسل ْ این نیست.
در توسل ْ ائمه اطهار با توجه به قربی که به درگاه الهی دارند ْ واسطه در برآوردن حاجت ما می شوند.
اما در آن مساله روانشناسی ْ جسم بی جان (فرضا)ْ کاری نمی تواند بکند! و هر اتفاقی که برای شخص می افتد (رسیدن به هدفش : مانند بهبود بیماری و ...) در حقیقت معجزه روان خود او و به خاطر آن عقیده بوده است. این مطلب در روانشناسی هست دیگر.

ظاهر این دو ( توسل ْ مساله روانشناسی فوق) مثل هم است: به کسی یا چیزی توسل می کنی ْ حاجتت برآورده می شود.
مخالفان شیبعه ْ ممکن است بگویند: این توسل به ائمه اطهار که به قول شیعه باعث برآوردن حاجات می رسد ْ ربطی به ائمه اطهار و مقام و قرب آنها ندارد. بلکه طبق همان اثری که در علم روانشناسی بحث شده و موارد زیادی از آن تجربه شده است ْ قابل توجیه است و دلیلی بر مقام اهل بیت (ع) نیست.

نمیدانم منظورم را خوب بیان کردم یا خیر؟

یاقوت احمر;764147 نوشت:
با سلام و تشکر.
ببینید ْ ما به عنوان شیعه ْ توسل را قبول داریم.
از طرف دیگر این مساله روانشناسی که اگر کسی به چیزی حتی یک جسم بی جان ْ اعتقاد داشته باشد ْ این اعتقاد باعث بروز مسایلی می شود (به خواسته اش می رسد ْ به علت عقیده قاطعی که دارد و اثر روانشناسی آن).

در حالیکه توسل ْ این نیست.
در توسل ْ ائمه اطهار با توجه به قربی که به درگاه الهی دارند ْ واسطه در برآوردن حاجت ما می شوند.
اما در آن مساله روانشناسی ْ جسم بی جان (فرضا)ْ کاری نمی تواند بکند! و هر اتفاقی که برای شخص می افتد (رسیدن به هدفش : مانند بهبود بیماری و ...) در حقیقت معجزه روان خود او و به خاطر آن عقیده بوده است. این مطلب در روانشناسی هست دیگر.

ظاهر این دو ( توسل ْ مساله روانشناسی فوق) مثل هم است: به کسی یا چیزی توسل می کنی ْ حاجتت برآورده می شود.
مخالفان شیبعه ْ ممکن است بگویند: این توسل به ائمه اطهار که به قول شیعه باعث برآوردن حاجات می رسد ْ ربطی به ائمه اطهار و مقام و قرب آنها ندارد. بلکه طبق همان اثری که در علم روانشناسی بحث شده و موارد زیادی از آن تجربه شده است ْ قابل توجیه است و دلیلی بر مقام اهل بیت (ع) نیست.

نمیدانم منظورم را خوب بیان کردم یا خیر؟

با سلام و درود
بگذارید یک دیدگاه به ظاهر عجیب را مطرح کنم.
در واقع در جهان طبیعت قانونی وجود ندارد. این برداشت ما از طببعت است که قوانین را میسازد. و خواست خدا به نوع باور ما کمک میکند. و نوعی تلقین است که خداوند در ما به وجود میاورد. در واقع علیتی در کار نیست. و به عبارتی سنخیت به معنای امروزیش در کار نیست. به این معنا که چیزی ذاتا سبب چیز دیگری باشد. که خود این فکری شرک الود است. هر چیزی میتواند هر کاری را سبب شود اما بسته به خواست و نیاز ما دارد. ممکن استت اتش گرم نباشد و اتش باشد. ممکن است کسی فکر کند سنگ میتواند سرطان را درمان کند او درست فکر میکند چون سنگ هم میتواند سرطان را درمان کند. این بسته به خواست شما و قدرت اراده دارد..خود سنگ نیز اراده دارد شعور دارد. اتش نمرود هم شعور داشت. هر چیزی شعور دارد.
بت چوبی هم شعور دارد. میتواند جواب بدهد. هر چیزی شعور دارد و میتواند جواب بدهد اما این دلیل بر این نیست که حتما جواب دهد.
بسته به این دارد که خدا اجازه بدهد و ان موجود نیز بخواهد. چه ان موجود سنگ باشد یا دارو...
در واقع دو چیز اراده میکند و خدا اذن میدهد. انسان اراده میکند. سنگ اراده میکند و خدا اذن میدهد. در واقع قوانین طبیعت از نوع تشریع اند نه تکوین.

و طاها;764350 نوشت:
با سلام و درود
بگذارید یک دیدگاه به ظاهر عجیب را مطرح کنم.
در واقع در جهان طبیعت قانونی وجود ندارد. این برداشت ما از طببعت است که قوانین را میسازد. و خواست خدا به نوع باور ما کمک میکند. و نوعی تلقین است که خداوند در ما به وجود میاورد. در واقع علیتی در کار نیست. و به عبارتی سنخیت به معنای امروزیش در کار نیست. به این معنا که چیزی ذاتا سبب چیز دیگری باشد. که خود این فکری شرک الود است. هر چیزی میتواند هر کاری را سبب شود اما بسته به خواست و نیاز ما دارد. ممکن استت اتش گرم نباشد و اتش باشد. ممکن است کسی فکر کند سنگ میتواند سرطان را درمان کند او درست فکر میکند چون سنگ هم میتواند سرطان را درمان کند. این بسته به خواست شما و قدرت اراده دارد..خود سنگ نیز اراده دارد شعور دارد. اتش نمرود هم شعور داشت. هر چیزی شعور دارد.
بت چوبی هم شعور دارد. میتواند جواب بدهد. هر چیزی شعور دارد و میتواند جواب بدهد اما این دلیل بر این نیست که حتما جواب دهد.
بسته به این دارد که خدا اجازه بدهد و ان موجود نیز بخواهد. چه ان موجود سنگ باشد یا دارو...
در واقع دو چیز اراده میکند و خدا اذن میدهد. انسان اراده میکند. سنگ اراده میکند و خدا اذن میدهد. در واقع قوانین طبیعت از نوع تشریع اند نه تکوین.

سلام
در مطلب فوق ، هم جمله های منفرد درستی وجود دارد و هم جمله های منفرد اشتباه.
کل مطلب را اگر یکجا و روی هم در نظر بگیریم ، اشتباه است.
کل این دیدگاه روی هم ، شبیه دیدگاه امام محمد غزالی است که معتقد بود وقتی آتش پنبه را می سوزاند ، این آتش نیست که پنبه را می سوزاند بلکه خدا پنبه را می سوزاند....

تفصبل نقد مطلب.... با اساتید محترم سایت.

یاقوت احمر;764389 نوشت:
سلام
در مطلب فوق ، هم جمله های منفرد درستی وجود دارد و هم جمله های منفرد اشتباه.
کل مطلب را اگر یکجا و روی هم در نظر بگیریم ، اشتباه است.
کل این دیدگاه روی هم ، شبیه دیدگاه امام محمد غزالی است که معتقد بود وقتی آتش پنبه را می سوزاند ، این آتش نیست که پنبه را می سوزاند بلکه خدا پنبه را می سوزاند....

تفصبل نقد مطلب.... با اساتید محترم سایت.

سلام و عرض ادب
این نظر از جهتی شبیه گفتار کسانی است که سنخیت را نفی میکنند از جمله مذهب تفکیک
از جهتی سخنی فلسفی است که فلاسفه در ایه یا نار کونی بردا و سلاما گفته اند
و از جهتی شبیه نظریه کسب است که چند تبیین مختلف دارد که در یک تقریر همان فاعلیت طولی خواهد بود.

البته انچه نوشتم اشتباه و ابهام دارد.

سلام...اگر امکان دارد..کارشناس در مورد این قضیه صحبتی کنند که...گفته می شود که ما در آخرت...تجسم اعمال خود را می بینیم...بخشش و نبخشیدن معنی ندارد....انتقام معنی ندارد...خدا از کسی انتقام نمی گیرد...بلکه ما تجسم اعمال خود را می بینیم، بهشت و هنم تجسم اعمال ماست و خدا انتقام نمی گیرد...اگر همچین گفته می شود و همچین حرفی صحت دارد...پس این حرف چطور با شفاعت جمع بسته می شود؟آیا در شفاعت کسی شفیع و واسطه رحمت و بخشش نمی شود؟

یاقوت احمر;764147 نوشت:
با سلام و تشکر.
ببینید ْ ما به عنوان شیعه ْ توسل را قبول داریم.
از طرف دیگر این مساله روانشناسی که اگر کسی به چیزی حتی یک جسم بی جان ْ اعتقاد داشته باشد ْ این اعتقاد باعث بروز مسایلی می شود (به خواسته اش می رسد ْ به علت عقیده قاطعی که دارد و اثر روانشناسی آن).

در حالیکه توسل ْ این نیست.
در توسل ْ ائمه اطهار با توجه به قربی که به درگاه الهی دارند ْ واسطه در برآوردن حاجت ما می شوند.
اما در آن مساله روانشناسی ْ جسم بی جان (فرضا)ْ کاری نمی تواند بکند! و هر اتفاقی که برای شخص می افتد (رسیدن به هدفش : مانند بهبود بیماری و ...) در حقیقت معجزه روان خود او و به خاطر آن عقیده بوده است. این مطلب در روانشناسی هست دیگر.

ظاهر این دو ( توسل ْ مساله روانشناسی فوق) مثل هم است: به کسی یا چیزی توسل می کنی ْ حاجتت برآورده می شود.
مخالفان شیبعه ْ ممکن است بگویند: این توسل به ائمه اطهار که به قول شیعه باعث برآوردن حاجات می رسد ْ ربطی به ائمه اطهار و مقام و قرب آنها ندارد. بلکه طبق همان اثری که در علم روانشناسی بحث شده و موارد زیادی از آن تجربه شده است ْ قابل توجیه است و دلیلی بر مقام اهل بیت (ع) نیست.

نمیدانم منظورم را خوب بیان کردم یا خیر؟

اولاً: آنچه در روان شناسی مطرح است ازه دبیب بر تایید ونه تعارض مسله ، از این گذشته طبق مَثَل معروف: «هر گردو، گرد است، ولی هر گردی گردو نیست» . مقایسه توسلات شیعیان و مشاهد متبرکه امام معصوم(ع) با ره آورد علمی روان شناسی بسیار دور از انصاف است.
دوم: معجزه و کرامت که از سوی انبیا و اولیای معصوم(ع) اظهار شده ،نشانه حقانیت و دلیل صدق گفتار آنان است ولی ممکن است برخی آن را نشانه حقانیت تلقی نکنند، از این رو بسیاری از مردم به ‌رغم معجزه و کرامت ،باز هم به آنان ایمان نمی‌آورده‌اند، ولی غیر از اعجاز و کرامت ،دلایلی عقلانی و وحیانی بسیار برای اثبات حقانیت ائمه(ع) وجود دارد . اعتقاد شیعیان به حقانیت ائمه(ع) بر آن دلایل عقلی و وحیانی استوار است و نه بر آنچه در پرسش آمده، گرچه کرامت و اعجاز آنان در جای خود حق و اطمینان‌آور است.
بنابر این دلیل شیعیان بر حقانیت تنها اعجاز و کرامت نیست، بلکه اعجاز و کرامت تنها یکی از شواهد همه کس فهم است.
سوم: شیعیان شفا را از خداوند و درمان مریض را از او می‌خواهند، ولی برای برآورده شدن حاجت‌شان به مرقد مطهر ائمه مراجعه نموده و به روح آنان متوسل می‌شوند . خداوند را برای شفای مریض‌های شان می‌خوانند، چه بسا هم خداوند دعای آنان را به برکت توسل به بندگان صالح خود حضرات معصومین(ع) می‌پذیرد و مریض‌شان شفا می‌یابد.
بنابر این، شیعیان حقانیت ائمه(ع) را با دلیل عقلی و وحیانی پذیرفته‌اند . شفای مریض‌های شان را هم از خداوند می‌دانند.حضور آنان بر سر قبور ائمه(ع) و توسل به ارواح مطهر آنان به عنوان وسیله است که در قرآن کریم فرمود: «وابْتَغُوا إلیهِ الوَسِلَة».(1)

پی‌نوشت:
1. مائده (5) آیه 35.

واژه شفاعت از مادة شفع و در مقابل وتر است. شخصی که متوسل به شفیع می‌شود، به دلیل این که توان و نیرویش را برای رسیدن به کمال مطلوب کافی نمی‌داند، نیروی خود را با نیروی شفیع پیوند می‌زند تا از این راه به آنچه که می‌خواهد دست یابد، باید توجه داشت شفاعت در موارد ی مؤثر است که زمینه و استعداد این همراهی در شخص وجود داشته باشد.
بنابر این شفیع به منزلة بال دوم برای کسی است که دارای یک بال است و با کمک شفیع، بال دیگری برای پرواز می‌یابد، در کلمات امیر مؤمنان آمده است:
«الشیفیع جناح الطالب»؛(1) بنابر این کسانی که در ظلمت کامل قرار دارند، زمنیه‌ای برای شفاعت در آنها وجود ندارد و از شفاعت شافعان محروم خواهند بود.(2)
بزرگان معتقدند که هدایت‌پذیری و حرکت در مسیر ولایت ،تأمین کننده شفاعت در عالم آخرت است . اگر کسی در دنیا از هدایت بی‌نصیب باشد، در آخرت نیز از شفاعت بی‌نصیب خواهد بود.
عارف بی‌بدیل معاصر امام خمینی(ره) سخن شنیدنی دارد :
شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بی‌بهره‌اند ،ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آنها را زیاد فرا گرفته باشد ،ممکن است پس از مدت‌ها مدیدی به شفاعت نایل شوند، بنابر این باید به فکر اصلاح خود باشیم و با انوار اطاعت و مودّت اولیا(ع)خود را متناسب با آنها کنیم تا مورد شفاعت آنها شویم و نور شفاعت آنها با نورانیت اطاعت ما شفع و جذبة روحانیت آنها ما را مجذوب کند.(3)
شفاعت گرچه حقیقتی غیر قابل انکار است و بدون تردید عده‌ای از شفاعت بهره‌مند می‌شوند، اما باید توجه داشت که بذر هدایت دنیوی در آخرت به صورت شفاعت شکوفه می‌زند . توقع شفاعت از سوی کسی که در دنیا بذر هدایت را دریافت نکرده ، در آخرت درست مثل کشاورزی است که بدون پاشیدن بذر توقع محصول داشته باشد.(4)
کسانى که داراى بینش و عقائد فکرى و رهبرى صحیح باشند و تنها در عمل دچار لغزش هایى شده باشند، مشمول شفاعت شافعان مى‏شوند. قرآن مى‏فرماید: «لایَملِکُونُ الشَّفاعَةَ الاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً» (5) تنها کسانى از شفاعت بهره‏مند مى‏شوند که میان خود و خدایشان پیمانى داشته باشند و خدا و اولیاى او و راه آنان را قلباً پذیرفته باشند.
آرى، کسانى که در دنیا از اولیاى خدا و علماى ربّانى پیروى کرده باشند، در آن روز هم مى‏توانند از آنان بهره گیرند و مشمول شفاعت آن بزرگواران باشند، یعنى باید بذر شفاعت را در دنیا کاشت تا در آخرت برداشت کرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید: «اِستَجِیبُوا الاَنبیاءَ وَ سَلِّمُوا بِاَمرِهِم وَ اعْمَلوا بِطاعَتِهِم تَدخُلُوا فِى شَفاعَتِهِم» دعوت و نداى پیامبران گرامى را بپذیرید و نسبت به فرمان‏هاى آن بزرگواران تسلیم باشید و عمل شما طبق دستور و فرمان آنان باشد تا مشمول شفاعت آنان
شوید.
روایاتى نسبت به پیامد کوتاهى در بعضى از اعمال مهم، نظیر کوتاهى و سبک شمردن نماز آمده است که شفاعت اولیاى خدا شامل حال آنان نمى‏شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 63.
2. ر،ک: سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 191، نشر مؤسسه آثار امام 1387ش.
3. شرح جنود عقل و جهل، ص 374، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1377ش.
4. ر،ک: سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 194.
5. مریم (19)آیه87

به چه کسانی می توان توسل نمود؟

بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مورد نظر خود - چه مادی و چه معنوی - به غیر خود، یعنی، به خارج از محدوده وجود خویش، نیازمند است. همه موجودات عالم هستی این گونه‏اند؛ زیرا عالم هستی براساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، برای نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است. خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنی، امر به توسّل کرده است.: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ؛ ای مؤمنان پروای الهی داشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید (مائده / 35 )
به هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به درگاه الهی را داشته باشد می‏توان توسّل جست. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان ،خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای هم‏نوعان و عباداتی همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است - می‏توان به انسان‏های پاک و معصوم و وارسته‏ای که مرضی خداوند و از مقرّبان درگاه الهی‏اند،(همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست . حقیقت توسل به اولیای الهی،به معنای واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان‏های پاک و مقرب درگاه الهی و طلب دعای خیر آنان در حق متوسّلان است.
کسی از چهارده معصوم به خدا نزدیک تر نیست؛ ازاین‏رو انسان باید به آنان متمسک شود و در پیشگاه خداوند متعال آنها را واسطه قرار دهد. به همین خاطربرای استجابت دعا سفارش شده است که قبل از دعا و بعد از دعا، صلوات فرستاده شود؛ یعنی، قبل از دعا و توسل برای محمد و آل او دعا شود و بعد از اتمام دعا و خواستن حوایج نیز برای محمد و آل او دعا گردد؛ یعنی، وسط قرار دادن حوایج بین دو دعایی که قطعا مستجاب است، سبب برای استجابت آن حوایج می‏شود؛ یعنی، حوایج به دنبال اجابت آن دعای اول و آخر اجابت می‏شود. ازاین‏رو در صحیفه سجادیه، امام‏زین‏العابدین(ع) هر چند سطری که دعامی‏کند، صلوات می‏فرستد. اما در مقام ظاهر برای این که ظلم‏هایی که بنی‏امیه و بنی‏عباس بر این بزرگواران روا داشتندآشکار شود و حقانیت اینها بیشتر برای مردم بازگو شود، دستور داده‏اند که به امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام‏حسین،امام‏زین العابدین، امام‏کاظم و یا امام‏رضا(ع) متوسل بشویم.و یا به امام‏زمان(عج) که امام‏ زنده است باید توسل جست.

در باب توسل قبل از همه بايد روشن شود كه اساساً‌ دل بستن و اميد به غير را چگونه تفسير مي شود ؟ چرا كه به اعتقاد ما منافات بین توسل و اميد به اولیای الهی با توحید، زمانی قابل طرح است که توجه به اولیاء الهی در عرض توجه به خدا قرار گیرد و حال آن که این توجه در طول توجه به خداست، و ما در روی آوردن و توجه به خدا دریچه هایی به روی خودمان باز می کنیم که اولیاء الهی هستند.
به عبارت ديگر: براي نوع درخواست از اهل بيت سه حالت مي توان فرض كرد:
1- اينكه شخص، بر آورده شدن حاجتي را از خداوند طلب كند و فقط از ائمه بخواهد در برابر دعا و طلب آنها از خدا ، آمین بگویند؛ همان گونه که در بسیاری از مواقع شخصی دعا می کند و از جمع می خواهد در برابر دعای ایشان آمین بگویند؛ حال در این مورد بحثی وجود ندارد؛ چرا که ما قطعاً در برآوردن نیاز، از خداوند طلب کمک کرده و فقط به او اميد داشته ايم ولي از دیگران خواسته ایم آن ها نیز براي برآورده شدن، این دعا را از خداوند طلب کنند و به تعبیر دیگر از آن جا که بزرگان دین به خصوص ائمه را از مقربان درگاه حق می دانیم، دعای آن ها را در حق خود دارای تاثیر بیشتری دانسته، در نتیجه از آن ها می خواهیم نزد خدا بر ایمان وساطت کنند. حال در این نوع طلب هیچ منع عقلي و شرعي وجود ندارد. آن چنان که خود رسول خدا (ص) در جریان مباهله وقتی که حسين (ع) را در آغوش و دست حسن (ع) را در دست گرفته، فاطمه (س) دنبالش و على (ع) به دنبال فاطمه (س) به راه افتادند، فرمود: هر گاه من دعائى كردم شما آمين بگوئيد (1) و يا خداوند در قرآن خطاب به پيغمبر (ص) می‏فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً ؛ (2) اگر به هنگام ستم برخویش نزد تو آیند "ای پیامبر" و استغفار کرده و تو نیز برای آنان استغفار کنی خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت"، حال همان گونه كه ملاحظه مي كنيد آنچه در مجموع از اين آيه و روايت استفاده مي شود آن است كه واسطه قرار دادن ديگري براي رسيدن به حاجت مانعي ندارد آن چنان كه ما در برخي از امورعادي و روزانه اين گونه بر خورد مي نماييم يعني براي رسيدن به يك امر دنيايي و سهل الوصول شدن امر،ديگري را واسطه قرار مي دهيم و حال آنكه در اين مورد به هيچ وجه كسي ادعا نمي كند اين كار شما با اميد داشتن محض به خداوند متعال منافات دارد.
2- فرض دوم آن است که ما مستقیماً از آنها طلب کمک کرده و بخواهیم که فلان حاجت ما را بر آورده کنند یعنی از آنجا که آنها را از مقربان در گاه حق می دانیم، اعتقاد داریم خداوند به آن ها قدرتی عنایت کرده است که بواسطه آن قادرند فلان حاجت ما را برآورده کنند همچنانکه ما برای درمان بیماری علاوه بر دعا، نزد متخصصین امر رفته و از آن ها کمک می خواهیم که البته در این امر نیز اگر چه درخواستمان مستقیماً از ائمه و يا مثلاَ از پزشک متخصص است. اما در حقیقت تمام این امور را فقط وسیله ای دانسته که با اذن و اراده خداوند تاثیر گذارند حال در این مورد نیز هیچ منع عقلی و شرعی وجود ندارد آنچنان که در جنگ خیبر حضرت علی (ع) برای رهایی از درد چشم، مستقیماً خدمت رسول خدا (ص) رفت و حضرت با آب دهانش چشم علی (ع) را شفا داد (3) یا قرآن از قول حضرت عیسی (ع) نقل می کند که می فرمود" : فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيرَْا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتىَ‏ بِإِذْنِ الله" (4) از گل برايتان چيزى به شكل مرغ مى‏سازم، سپس در آن مى‏دمم بلادرنگ و به اذن خدا مرغى مى‏شود و نيز كور مادر زاد و برص را شفا مى‏دهم و مرده را به اذن خدا زنده مى‏كنم" حال دقت در این آیه روشن می شود که حضرت شفای کور مادرزاد و برص را مستقیماً به خود نسبت داده و می فرماید من شفا می دهم و ... بر این اساس هیچ مانعی ندارد که ما مستقیماً از آنها به خاطر قدرتی که خداوند عطاء فرموده (آن چنان که حضرت عیسی همه را منسوب به خدا می داند ) طلب حاجت کنیم
3- اين كه ما از آن ها مستقيماً و با اين اعتقاد كه آن ها بدون اذن و اراده خدا و مستقلاً قادر به برآوردن درخواست ما مي باشند؛ آنچه كه شرك در برابر خداوند محسوب شده و ما به شدت از آن نهي شده ايم. تنها اين مورد است و حال آن كه كسي، از ائمه با اين نيت طلب كمك نمي كند، خلاصه آنكه دو مورد قبلي، در حقيقت و با نگاه دقيق، تمام اميد انسان تنها به خداوند است و ديگران در حقيقت با اذن و اراده او قادر به انجام فعل هستنند و مورد اشكال تنها، شكل سوم آن است كه احدي بدان قائل نيست بر اين اساس چنین توسلي نه تنها نهي نشده، بلكه با توجه به دلائل مطرح شده، خداوند بسيار بدان سفارش كرده است حال كه چنين است، ما بندگان چه اصراري بر انكار و حذف آن داريم.
اما مطلب دوم شما يعني"اماماني كه هيچ كدامشان را نديده ايم و..."خيلي عجيب است چرا كه اگر براي باور و پذيرش چيزي، حتماً رويت شما شرط باشد، شما نيز بايد خيلي از مسلمات را انكار كنيد مثلاً جنابعالي به وجود افرادي مثل سعدي ، فردوسي، ابن سينا ،جد پدربزرگ خود وبسياري از افراد ديگر ، ايمان داريد و حال آنكه اصلاً آنها را نديده ،بلكه به نقل قول ديگران اعتماد و با توجه به برخي از آثار به جا مانده از آنها به وجودشان يقين كرده ايد آيا به راستي نقل قول عده اي در وجود شخصي مثل سعدي و... از اعتبار بيشتري بر خوردار است يا نقل قول ميليونها، بلكه ميلياردها انسان در طول تاريخ؟ به علاوه آنكه شما سهم ما از اهل بيت (ع) را يك قبر و چند روايت مي دانيد و حال آنكه نوع نگاه و معرفت ما به ائمه بسيار فراتر از آن است به اعتقاد ما جداي از قبور و روايات (كه در آثار و بركات آنها نيز جاي سخن بسيار است ) ائمه در زندگي ما حضور داشته و بر اعمال ما نظارت دارند و در مواردي خود برايمان دعا مي كنند لذا خدا در قرآن صريحاً فرموده است: " قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون؛ (5) بگو عمل كنيد خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى‏بينند و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار باز گردانده مى‏شويد و شما را به آنچه عمل كرديد خبر مى‏دهد"حال اگر كسي روايات اهل بيت در اين زمينه را قبول نداشته باشد حداقل ائمه به عنوان انسانهاي مومن و مصداقي از مصاديق مومنين در آيه را قبول دارد كه ناظر بر اعمالند يا در زيارتنامه امام رضا (ع) خطاب به ايشان مي خوانيم: "اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی". (6)

پی‏نوشت‏ها:
1. موسوى همدانى، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم‏ 1374 ش‏، ج‏3، ص 365.
2. نساء (4) آیه 64.
3. عطاردى، عزيز الله،‏ زندگانى چهارده معصوم (ع)، چ اسلاميه،تهران 1390ق، ص 145.
4. آل عمرن، (3 ) آيه 49 .
5. توبه(9)آيه 94.
6. مفاتيح الجنان،زيارتنامه امام رضا (ع).

در ابتدا باید گفت سخن دقیق این است که در توسلات ائمه ع به عنوان واسطه فیض مطرح اند و مومنین بر اساس همین نکته به وجود آن حضرات توسل می جویند و اساسا معنای واژه توسل هم همین است چون توسل بدین معنا است که به وسیله ی برای رسیدن به هدف دست زده شود . ولی در عین حال لازم به ذکر است که در آموزه های اهلبیت به طور صریح روایتی که آن حضرات از مردم خواسته باشند از خود آنها رزق ویا شفا حاجت بخواهند ذکر نشده ویا در منابع معتبر نیامده است ولی طلب حاجت از ائمه به غیر صریح در آموزه های اهلبیت فراوا ن آمده که به نمونه های از آن اشاره می شود :
امام هادی در زیارت جامعه کبیره از ائمه به پناه گاه یاد نموده وفرمود :
«السلام علی أئمه الهدی و مصابیح الدجی وکهف الوری؛ (1)سلام بر پیشوایان هدایت و چراغ‌های هدایت در تاریکی‌ها و پناه مخلوقات».
امام صادق (ع) فرمود:
«نحن کهف لمن التجأ إلینا؛ (2) پناه برای هر کسی هستیم که به ما پناه آورد».
رسول خدا (ص) درباره امام حسین (ع) فرمود:
«أمّا الحسین فانّه منّی و کهف المستجیرین؛ (3)حسین از من است و او پناهگاه پناه‌جویان است».
طبق این گونه آموزه‌های متعالی معلوم می‌شود که ائمه (ع) پناهگاه پناه‌جویان اند، ولی پناهگاه بودن دو قسم است :یکی بالذات و دیگر بالعرض، خداوند متعال بالذات پناهگاه خلق است و ائمه به عنوان خلیفه الهی در زمین پناگاه اند . از این رو درباره حضرت مهدی آمده
«ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء ؛ (4)
حجت الهی که جانشین دوازدهم است، قائم منتظر مهدی است. چشم امید عالم به اوست. دنیا به بقای او باقی است. به برکت او به خلق روزی می‌رسد، زمین و آسمان به وجودش برقرار است».

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان نشر بلاغت قم ، ص 200 .
2. مفاتیح‌الجنان ، ص 902.
3. بحارالانوار، ج 5، ص 299، ج 69، ص 44، نشر دارالاحیاء ا لتراث العربی، بیروت 1403 ق.
4. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان نشر بلاغت ، قم .، ص 155،

گرچه وهابی‌ها که فرفه از اهل سنت‌اند و مرکز آن عربستان است ، در سراسر جهان اسلام مشغول تبلیغ اندیشه افراطی خود و یارگیری هستند. با توسل مخالف‌اند و آن را شرک می‌پندارند، ولی سایر اهل سنت نسبت به توسل مخالفتی ندارند . به نظر آنها نیز این کار مشکلی ندارد .برخی عبارات عالمان اهل سنت در ذیل می آید.
اما در نظرگاه شیعه که عقاید خود را از آموزه‌های قرآن و عترت می‌گیرند و در فهم آموزه‌های وحیانی از روایات اهل بیت(ع) پیروی می‌کنند، توسل یکی از باورهای اساسی تلقی می‌شود، ولی به نکته‌هایی اشاره می‌شود:
1ـ توسل در لغت به معنای مدد جستن از وسیله برای رسیدن به مقصود است. انسان برای رسیدن به مرادش باید به اسباب و واسطه‌های فیض متوسل شود، مثلاً: ایجاد مزرعه‌ای آباد، جز از طریق شخم‌زدن زمین و کاشتن نهال و دادن آب و کود به مقدار لام و زمان مشخص و... امکان‌پذیر نیست. بر این اساس توسل به معنای استفاده از اسباب، لازمه زندگی انسان در جهان است که بر آن قانون اسباب و مسببات حاکم است.
2ـ خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکی به درگاه خویش قرار داده و ما را به توسل به آن امور، فرمان داده است:
«یا أیّها الّذینَ آمَنوا اتّقوا اللهَ وابْتَغوا إلیهِ الوسیلَة؛(1) ای مؤمنان !پروای الهی داشته باشید و به سوی او وسیله‌ای تحصیل کنید».
با توجه به عدم تقیّد کلمه «وسیله» اطلاق آن شامل هر چیزی می‌شود که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه خداوند را دارد. همان طور که نماز،‌روزه، احسان به مستمندان اسباب و وسایل تقرب به خداوند هستند، استمداد از پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرّب به خداوند است. از این رو هنگام دعا، خداوند را به حق بندگان صالح او قسم می‌دهیم و یا از اولیای الهی می‌خواهیم که برای ما در درگاه الهی دعا کنند .با توجه به ریشه قرآنی توسل،‌آیات و روایات فراوانی بر درستی و لزوم توسل به اولیای الهی وجود دارد.
3ـ همة موجودات عالم هستی،‌آیات و نشانه‌های حضرت حق‌اند. هر موجودی به اندازة وسعت وجودی‌اش، نشانگر اسما و صفات خداوند سبحان است. عالی‌ترین و تابناک‌ترین جلوه و ظهور خداوند در آینه وجود انسان کامل (پیامبر و اهل بیت‌) محقق گردیده، انسان کامل آینه تمام نمای اسما و صفات حضرت حق و جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است.
توسل به انسان کامل در حقیقت توجه به جلال و جمال خدا و توسل به چشمه فیض او است. از این رو همان طور که از سایر موجودات به عنوان آیات الهی می‌توان برای رفع نیازهای خود بهره‌مند شد، از انسان کامل نیز برای رسیدن به آرزوهای متعالی و رفع نیازهای خود متوسل شد . از آنها برای رسیدن به اهداف معنوی خود بهره جست . این کار نه تنها منع و محذور عقلی و شرعی ندارد، بلکه عقلاً صحیح و شرعاً روایات بسیاری در این باب از شیعه و سنی نقل شده است .به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:
سمهودی یکی از علمای اهل سنت در فصلی از کتاب خود تحت عنوان توسل زایر به رسول خدا و شفیع قرار دادن وی به پیشگاه خدا می‌نویسد:
بدان که استغاثه از پیامبر اکرم و جاه و منزلت او را به درگاه خداوند شفیع قراردادن، کار انبیا و مرسلین و سیره صالحان پیشین بوده است. قبل از خلقت آن حضرت و بعد از آن، چه در حال حیات و چه بعد از رحلت، چه در عالم برزخ و چه در عرصه قیامت. عمر بن خطاب خلیفه دوم می‌گوید: پس از این که آدم ابوالبشر مرتکب ترک اولى شد ،در مقام توبه به پیشگاه خداوند عرضه داشت: پروردگارا ،به حق محمد از تو می‌خواهم که مرا بیامرزی.(2)
ونیز در کتاب و مدارک معتبر اهل سنت آمده که هرگاه قحطی و خشکسالی پیش می‌آمد، عمر از طریق توسل به عباس عموی پیامبر طلب باران می‌کرد و می‌گفت: خداوندا، به وسیلة عموی پیامبرمان به تو رو می‌آوریم. پس سیرابمان بفرما.(3)
نیز می گفت: خدایا ، به وسیلة عموی پیامبرت از تو باران می‌خواهیم . موی‌سفید او را به درگاه تو شفیع می‌آوریم.(4)
از این گونه نقل‌ها معلوم می‌شود که پیشوایان اهل سنت نیز به توسل باور داشته و اهل توسل بوده‌اند.
حتى توسل در زمان حیات رسول خدا بین اصحاب مطرح بوده است. عثمان بن حنیف می‌گوید: روزی در محضر پیامبر بودم،‌حضرت به شخصی که مشکل خود را به ایشان عرضه می‌کرد، شیوة دعا و توسل را چنین تعلیم فرمود:
«برو وضو بساز و دو رکعت نماز به جا آور . سپس خداوند را با این جملات بخوان:
اللهمّ إنّی أسألک وأتوجه إلیک بنبیّک نبی الرحمه .یا محمد إنّی أتوجّه بک إلى ربّی فی حاجتی لتقضی، اللهمّ شفّعه فیّ؛(5) بار خدا ،از تو درخواست می‌کنم و به تو روی می‌آورم به پیامبرت، پیامبر رحمت. ای محمد ، به حق تو به سوی خدایم روی آوردم تا حاجتم برآورده شود. خدایا پیامبرت را در مورد من شفیع قرار ده».
منابع شیعی در این باره مطلب فراوان دارد. آنچه بیان شد ،بیشتر از منابع برادران اهل سنت است.
بر اساس آموزه‌های اسلامی اعم از شیعی و سنی توسل حقیقت انکارناپذیر است، گرچه وهابی‌ها که فرقة خاصی از اهل سنت‌اند ، دچار توهماتی بی‌جا شده .

پی‌نوشت‌ها:
1. مائده (5) آیه 35.
2. مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 615.
3. اسد الغابه، ج 3، ص 165.
4. شرح نهج البلاغه،‌ابن ابی الحدید، ج 7، ص 274، صحیح بخاری، ج 2، ص 16، ح 4، ص 209.
5. مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138، حاکم نیسابوری، مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 313.

در توسل و حاجت خواستن از ارواح حضرات معصومین (ع) در هر جا و هر زمان به خصوص هنگام تشرف به زیارت آن ها باید توجه داشت که آن حضرات واسطه فیض خداوند اند و حاجت را خداوند می دهد . همه امور زندگی انسان به دست خداست ،ولی قبور ائمه به عنوان محل پاک ،زمینه استجابت دعا را فراهم می سازد .توسل به ارواح ائمه به عنوان واسطه فیض خداوند موثر است. توسل با این روش نه تنها محذوری ندارد، بلکه بسیار مفید و موثر است . در آموزه‌های دینی توصیه شده وهرگز با توحیدمنافات ندارد.از این رو گفته شده: با اندک دقت در اطراف خود متوجه می شویم که گردش امور هستی، بر اساس اسباب و وسایل و به تعبیری دیگر توسل است، آب و مواد غذایی از طریق ریشه، تنه و شاخه درخت، به برگ آن می رسد . ریشه درخت از طریق برگ، نور و هوا را دریافت می‌کند. باران که می‌بارد، به واسطه ابر است . ابر به وسیله گرم شدن آب دریا در اثر نور خورشید ایجاد می شود .در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسبابها؛ (1) خدا ابا دارد که کارها بدون سبب و علت و واسطه جریان پیدا کند». پس خداوند برای هر کاری واسطه قرار داده. در قرآن درباره توسل آمده: «وابتغوالیه الوسیله؛ (2) وسیله ای برای تقرب به خدا جست وجو نماید». حال باید دید آن وسیله چیست؟
در هر کاری وسیله خاصی ممکن است موثر باشد، ولی در اموری نظیر آنچه در پرسش آمده، توسل به معصومین بهترین راهکار برای دریافت فیض خداوند است، و این با توحید هیچ گونه تعارضی ندارد و شرک آلود نیست ، زیرا مومنان با توسل به اهل بیت حاجات خود را از خداوند می خواهند . خداوند حاجت های آنان را برآورده کرده و مشکلات شان را برطرف می سازد. اهل تنها واسطه و وسیله کارند. (3) بنابراین آنچه در پرسش آمده ،هرگز به معنای شرک نیست ،ولی باید آداب زیارت و حاجت خواستن مراعات شود که بیان گردید.

پی‌نوشت‌ها:
1- بحار الانوار، ج 2، ص 90.
2- ما ئده (5) آیه 35.
3- محسن قرائتی، اصول عقاید ص 99 - 100.

فلسفه وجود اهل بیت(ع)؟

در روایات در این باره نکته‌هایی زیبا و شنیدنی فراوان آمده که به بعضی اشاره می‌شود:
1ـ رسول خدا خطاب به امیر مؤمنان فرمود:
«یا علیّ لولا نحن ما خلق الله آدم ولا حوّاء ولا الجنة والنار ولا السماء والأرض؛(1) ای علی، اگر ما اهل بیت نبودیم، خداوند آدم و حوا، بهشت و جهنم، آسمان و زمین را نمی‌آفرید».
از این حدیث معلوم می‌شود که وجود اهل بیت واسطة فیض بر عالم و آدم است.
2ـ در برخی روایات بر این نکته تأکید شده که اگر وجود ائمه(ع) نبود و وجود امام زمان هم اکنون نباشد، عالم متلاشی می‌گردد، مثلاً فرمود:
«لو بقیت الارض بغیر إمامٍ لساخت؛(2) اگر زمین بدون امام شود، نظام آن را از هم فرو می‌پاشد».
در روایت دیگر آمده:
«لو أنّ الإمام رُفع من الأرض ساعةً لماجت بأهلها کما یموج البحر بأهله؛(3) اگر امام از زمین برداشته شود، زمین و اهل مثل امواج دریا دچار اضطراب می‌شوند».
3ـ در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه(ع) آمده است:
«بکم فتح الله وبکم یختم، وبکم ینزّل الغیث وبکم یمسک السماء أن تقع على الأرض وبکم ینفّس الهمّ ویکشف الضرّ؛(4) خداوند با حقیقت وجود شما آفرینش هستی را آغاز کرد و با شما ختم می‌کند. به خاطر شما باران فرو می‌ریزد. باران بر زمین می‌ایستد و با توسل به شما گرفتاری‌ها و مشکلات برطرف می‌شود».
در خصوص حضرت مهدی آمده است:
«ثمّ الحجة الخلف القائم المنتظر المهدی المرجى الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیُمنه رُزق الورى وبوجوده ثبتت الأرض والسماء؛(5) حجت قائم که امیدها به او است و به واسطه او دنیا باقی و برقرار است . از برکت وجود اوست که مردم روزی دریافت می‌کنند . در سایه وجود اوست که آسمان و زمین برقرار است».
غیر از آنچه در بارة فلسفة وجود ائمه در نظام تکوینی ذکر شده، در بارة فلسفة وجود اهل بیت در نظام تشریع نیز نکته‌های زیبا در روایات آمده که به نمونه‌ای اشاره می‌شود:
1ـ امیر المؤمنین در نهج البلاغه فرمود:
«بنا اهتدیتم فی الظماء وتسنمتم ذرّة العلیاء وبنا افجرتم عن السرار؛(6) به وسیله ما اهل بیت از تاریکی‌های گمراهی هدایت یافتید و به قله فضیلت رسیدید و از شب تیره به سپیده دم صبح درآمدید».
در جامعه کبیره آمده:
«خداوند به وسیله شما ما را از پرتگاه‌های سقوط و نابودی و از آتش نجات نجات داد داد .به خاطر محبت شما ناشنه‌های دین را به ما آموخت . آنچه از دنیا ما تباه شده بود اصلاح کرد. با محبت شما کلمه توحید کامل و نعمت بزرگ شد . در سایه محبت شما طاعت و عبادت‌های واجب پذیرفته می‌شود».(7)
5ـ وظیفه ما در برابر اهل بیت(ع) چیست؟
باید آنها را بشناسیم و طوری عمل نماییم که آنها از عملکرد ما راضی باشند ،به خصوص آن که آنها از عملکرد ما با خبر می‌شوند. اگر خلاف احکام شرع عمل نماییم، امام زمان از ما ناراضی خواهد شد. در روایتی آمده:
«تُعرض الأعمال یوم الخمیس على رسول الله وعلى الأئمّة؛(8) هر هفته روزهای پنج‌شنبه اعمال مردم بر رسول خدا و ائمه(ع) عرضه می‌شود».
نیز در توقیعی از ناحیه مقدّسه امام زمان رسیده :
«فإنّا نحیط بأنباءکم ولا یعزب عنّا شیء من أخبارکم ومعرفتنا بالزلل الّذی أصابکم؛(9) به اخبار شما علم داریم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست . از لغزش و کاستی‌های عملکرد شما آگاه هستیم . چیزی بر ما پوشیده نمی‌ماند».
امام خمینی با الهام از این گونه روایات گفته است: نباید طوری عمل نماییم که باعث سرشکستگی حضرت بقیةالله نزد ملائکه الهی بشود.(10)
امام صادق(ع) فرمود:
«فوالله لو أنّ رجلاً عبدالله عمراً ما بین الرکن والمقام، ثمّ مات ولم یجیئ بولایتنا لأکبّه الله فی النار على وجهه؛(11) سوگند به خدا !اگر کسی تمام عمر خود را بین رکن و مقام عبادت کند، سپس از دنیا برود، در حالی که ولایت ما را به همراه نداشته باشد، خداوند او را با صورتش در آتش می‌اندازد».
در روایت دیگر آمده:
«لو أنّ رجلاً قام لیه و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله وحجّ جمیع دهره ولم یعرف ولایة ولیّ الله فیوالیه، ما کان له على الله حقّ فی ثوابه ولا کان من أهل الایمان؛(12) اگر کسی شب‌ها به نماز و عبادت بپردازد و روزها روزه باشد‌، همه اموال خود را صدقه دهد و هر سال حج به جا آورد اما ولایت ولی الله و اهل بیت(ع) را نشناسد و نپذیرد ،هیچ گونه حقی بر خداوند در گرفتن پاداش خود ندارد و اهل ایمان محسوب نمی‌شود».
البته در روایات دیگر توضیح داده می شود که این برای کسانی است که حق اهل بیت و حقانیت آنها را انکار کنند.

پی‌نوشت‌ها:
1. عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 237، نشر مؤسسه الأعلمی، بیروت 1404ق.
2. الکافی، ج 2، ص 252، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1388ق.
3. همان. ص 253.
4. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615، نشر دفتر نشر انتشارات اسلامی، قم ـ بی‌تا.
5. مفتایح الجنان، دعای عدیله، ص 63.
6.‌نهج البلاغه، خطبة 4.
7. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
8. بحار الانوار، ج 23، ص 345، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت 1403ق.
9. همان، ج 53، ص 175.
10. صحیفة امام، ج 8، ص 423، نشر مؤسسه آثار امام، ص1378ش.
11. مجمع البیان، ج 7 ـ 8، ص 39، نشر دار المعرفه، بیروت 1406ق.
12. الکافی، ج 2، ص 19.

رویکرد شیعه در مقوله توسل به ائمه امری کاملا معقول و روشن و منطقی است؛ در واقع از آنجا که ما ایشان را هم بندگان مقرب درگاه الهی می دانیم و هم دارای قدرت و توانایی های خدادادی در انتقال فیوضات الهی به دیگر بندگان، در مقام توسل به آنان به سه شکل می توان رفتار نمود:
1- خداوند را به حق این وجودات مقرب درگاه او قسم دهیم و از خداوند بخواهیم که به قداست مقام و منزلتی که ایشان در نزد او دارند حاجت ما را برآورد؛ چنان که در بسیاری از ادعیه توسل و زیارات همین مضمون به چشم می خورد ؛ مثلا در تعقیبات نماز صبح و مغرب آمده است:
« «اللّهمّ إنّي أسألك بحقّ محمّد و آل محمّد عليك صلّ على محمّد و آله محمّد و اجعل النور في بصري ...(1) خدایا به حق محمد وآل محمد بر تو ، از تو درخواست می کنم که بر محمد و آلش درود فرستی و نور را در دیده من قرار دهی و.. ».
2- از این بزرگواران بخواهیم که بواسطه آبرویی که در درگاه الهی دارند. حاجت ما را از درگاه خداوند مسالت نمایند که درخواست ایشان به هدف اجابت نزدیک تر است؛ در واقع ما ار ائمه می خواهیم که واسطه عرض حاجت ما در نزد خداوند متعال باشند و به گونه ای شفاعت ما را در نزد خداوند انجام دهند تا ما به حاجت خود برسیم؛ چنان که در دعای مشهور توسل خطاب به همه حضرات معصومین عرضه می داریم:
« يا وجيهاً عنداللّه اشفع لنا عنداللّه‏ (2) ای کسی که در نزد خداوند آبرومندی ! برای ما در نزد خداوند شفاعت و وساطت بفرما »
3- آنکه از خود این بزرگواران بخواهیم از جایگاه قدرت و توانمندی که خداوند به آنان داده واسطه انتقال فیض الهی به ما شوند و خود مشکل ما را حل نموده حاجت ما را برآورند؛ این امر همانند درخواست هریک از ما از انسانی دیگر که در زمینه خاصی دارای توانایی و قدرت انجام کاری است می باشد؛ مثلا همانند درخواست ما از یک پزشک برای درمان بیماری ما، در حالی که می دانیم این پزشک هرچه دارد از خداوند دارد و بر اساس علم و توانایی و قدرتی که خداوند به او داده می تواند بیماری ما را تشخیص داده و زمینه درمان را فراهم نماید.
بر این اساس درخواست از شخص ائمه برای حل مشکل ما از طریق قدرت و توانی که خداوند به آنان عنایت فرموده هیچ منافاتی با توحید الهی نداشته عین بهره مندی از واسطه های فیض خداوند است و هیچ ارتباطی با شرک یا دوری از قرب الهی نیز ندارد.
البته اگر در همین مقام فرد از شخصی بخواهد که خود حاجتش را بدهد و در عین حال او را مستقل در اعمال قدرت و حل مشکل بداند این امر شرک به خداوند بوده، اما مسلم است که هیج انسان شیعه ای، بلکه هیچ مسلمانی چنین اعتقادی را در مورد هیچ یک از اولیاء دین ندارد.(3)

پی نوشت ها :
1. مولى صالح مازندرانى،شرح أصول كافي، دار الكتب الإسلامية، تهران‏1388 ق‏ ، ج 10، ص 330.
2. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، بخش اول، دعای توسل.
3. رک : سيد محسن خرازى ، بداية المعارف الإلهية في شرح عقائد الإمامية ، مؤسسة النشر الإسلامي‏، قم‏ 1417 ق‏، ج 1،ص 71.

در بسیاری از مشکلات به اولیا متوسل شده، از این طریق به دنبال حل مشکلات خود بر می آییم ؛ اما نتیجه گیری معمولا به دو شکل متصور است ؛
گاهی تنها این بزرگواران را واسطه و شفیع بین خود و خدا قرار می دهیم ،یعنی از خداوند می خواهیم که به حق این بزرگواران و به احترام ایشان مشکل ما را برطرف نماید ،چنان که در ابتدای دعای توسل می گوییم :
«اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمه ..؛ خدایا ! از تو درخواست می کنم و به تو توجه می نمایم ،به حق نبیت که پیامبر رحمت بود ... ؛ در این صورت که اغلب توسلات ما را در بر می گیرد ، از خداوند درخواست حل مشکل می کنیم و خداوند مشکلات را برطرف می نماید .
اما در صورت دیگر از حضرات معصومین در خواست رفع مشکلات و برآورده شدن حاجات را می نماییم . بارها دیده شده که در این توسلات بسیاری از مشکلات برطرف می گردد . افرادی که مثلا به حرم امام رضا علیه السلام رفته ،شفای بیماریشان را از آن حضرت می طلبند ، شفا یافته و یا حاجات گوناگون خود را دریافت می نمایند . این گونه توسلات و حل مشکلات نظیر شفای بیماران و ... به وسیله امامان یا پیامبر در فرهنگ دینی ،معجزه یا کرامت محسوب می­شود .
آیا معجزه یا کرامت هایی این گونه، فعل مستقیم خدا است یا فعل پیامبر یا امام به اذن خدا ؟
دو نظریه مطرح است که به توضیح آن می‌پردازیم:
أ ) برخی بر این باورند که معجزه یا کرامت فعل مستقیم خدا است و اولیا تنها واسطه تحقق این امر هستند .
ب)در مقابل برخی دیگر معتقدند که این امر با قدرت و اراده پیامبر یا امام صورت می‌گیرد، یعنی دارای قدرت و اراده فوق العاده می‌شود که با قدرت و اراده، هر چه را که بخواهد، انجام می‌دهد، ولی با اذن خدا این کارها را انجام می­دهد.
قدرت را خدا به او داده است و در نتیجه او اراده می‌کند که فلان کار انجام بگیرد و انجام هم می‌گیرد. مانند این که خداوند این اثر را در آتش قرار داد که بسوزاند یا آب آتش را خاموش و سرد کند؛ بنابراین خداوند در نفس انسان کامل مانند امام معصوم یا پیامبر این اثر را قرار داد که بیمار را شفا دهد و در علت های عالم تأثیر گذارد.
این گروه به آیاتی استناد می‌کنند که قرآن این معجزات را به پیامبر نسبت می‌دهد، ولی همواره تکیه‌اش این است که این کار "باذن الله" صورت می‌گیرد. فعل پیامبر یا امام است، ولی با اذن الهی، زیرا در قرآن آمده است : "هرگز نمی‌توانیم معجزه‌ای جز به فرمان خدا بیاوریم".(1)
نظریه دوم با رجوع به آیات و روایات صحیح تر به نظر می­رسد . نیز با توجه به عقیده شیعیان که امامان معصوم دارای ولایت تکوینی هستند . معنای ولایت تکوینی نیز این است که می توانند در نظام و علل عالم تأثیر بگذارند، اما همیشه این مسئله به اذن خداوند صورت می گیرد.
بر اساس حقیقت توحید فاعلی هر آنچه در عالم رخ می دهد ، به قدرت الهی و از منشا فاعلیت او انجام می پذیرد اما همانند کارهای عادی ما که هر چند در حقیقت به خاطر اعطای قدرت الهی به ما به خداوند منسوب است، ولی در عین حال فعل خود ما به حساب می آید . کرامات معصومین هم در عین اینکه ناشی از اعطای قدرت الهی به آنها و از طرف خداست اما کار خود این بزرگواران به حساب می آید . می توان گفت امام به اذن الهی از طریق قدرتی که خداوند به او اعطا نموده ، مشکل ما را حل می نماید .

پی‌نوشت‌ها:
1 . سوره ابراهیم (14) آیه 11؛ برای توضیح بیشتر ر. ک. به: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 484 - 464.

باب الحوائج ابوالفضل ؟

باب به معنای در و حوائج جمع حاجت است. باب الحوائج، یعنی در حاجت ها؛ یعنی هر که حاجتی دارد، می تواند از این طریق حاجتش را بگیرد.
حضرت ابی الفضل العباس (ع) به جهت این که در درگاه خدا مقرب است، باب الحوائج خوانده می شود، چون می توان با توسل به آن حضرت، حاجت خویش را گرفت.
علت این که چنین مقامی به حضرت ابوالفضل داده شد، به خاطر ایثار و فداکاری او است، چون عبد صالح و مطیع خدا است، از اولی الامر پیروی کرد و آخرت را برای دنیا نفروخت و چنین مقامی پیدا کرد.

توسل خود امامان ؟

امامان نیز یکدیگر را وسیله قرار می دادند، چنان که در دعای عرفه امام حسین می خوانیم :
«اللّهمّ انّا نتوجّه إلیک فی هذه العشیّة الّتى فرضتها و عظّمتها بمحمّد نبیّک و رسولک و خیرتک من خلقک؛
خدایا در همچون وقتى که تو آن را بر من بزرگ داشته‏اى، به تو توجه کرده و تو را به محمّد پیامبر و فرستاده و مهم ترین خلقت سوگند مى‏دهم».
ابو بصیر مى‏گوید: به امام صادق (ع) گفتم :دعاى یوسف (ع) در چاه چه بوده است؟ زیرا ما در آن اختلاف نظر داریم.
فرمود: همین که یوسف در چاه افکنده و از زندگى خویش ناامید شد گفت :خدایا بر فرض که گناهان چهره مرا در پیشگاه تو تباه کرده و نداى دعاى من به سوى تو نمى‏رسد و برآورده نمى‏شود، من از تو به حق آن پیرمرد (یعقوب) مسألت مى‏کنم که بر ناتوانى او رحمت آورى و من و او را به یک دیگر برسانى که تو بى‏تابى او براى من و شوق من براى او را مى‏دانى. (5)
ابو بصیر مى‏گوید: آنگاه امام صادق (ع) گریست و فرمود :من عرضه مى‏دارم‏ :
پروردگارا! اگر گناهان و خطاها چهره مرا در پیشگاه تو تباه کرده است و نداى دعاى من به سوى تو نمى‏رسد و برآورده نمى‏شود ، به حق خودت که هیچ چیز چون تو نیست، مسألت مى‏کنم و به محمد (ص) که پیامبر تو و پیامبر رحمت است ،مسألت مى‏کنم. بار خدایا، بار خدایا، بار خدایا.
سپس امام صادق (ع) فرمود: این دعا را بگویید و فراوان بخوانید که چه بسیار در گرفتاری هاى بزرگ، من این دعا را مى‏خوانم(روضة الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى، ص 525)
روایت زیر نیز توسل پیامبر و امام علی به یکدیگر را بیان می کند :ابن مسعود می گوید:خدمت رسول ا لله ،امام علی را در حال رکوع و سجود دیدم که به خدا عرض می کرد:به حق پیامبرت محمد،شیعیان گناهکار را ببخش!بعد دیدم رسول خدا هم نیایش میکرد:خدایا !به حق علی،گناهکاران امت را بیامرز( بحارالأنوار ،ج 36 ،ص 74).


«زائر»، هر که باشد و «زیارت» هرگاه که انجـام شود و «مزار» در هر جا و هر سرزمین که باشد، کانونى براى رشد معنویّات و زمینه اى براى رشد ارزش هـاى الهـى در انسان هاسـت.
چه زیارتِ «خانه خدا» باشد، چه زیارت «مرقد رسول الله». چه زیارت قبور اولیاى دین و مدفونین مظلوم «بقیع» باشد و چه شهداى «اُحد» و مدفونینِ قبرستان ابوطالب و به خاک آرمیدگان در زیارتگاه هاى مختلف دور و نزدیک، مشهور و گمنام، اینها همه، دل و جان را روشن ساخته و امید مى بخشد. حتى زیارت قبور مؤمنان و صالحان نیز انسان را به یاد آخرت و صلاح مى اندازد و یاد خدا را در دل ها بیدار مى سازد.
از قبور اولیاءالله، نورِ معرفت و هدایت مى درخشد.
مکان هاى مقدّس و مذهبى، انسان را به خدا نزدیک مى کند و حالت خضوع و خشوع و آرامش ایجاد کرده، روح را سرشار از خلوص، دل را پر از امید، جان را لبریز از صفا و عشق مى نماید.
نباید زیارت، تنها یک عمل تکرارى و بى روح باشد. زائر، نباید به ظواهر و شکل ها و ساختمان ها و در و دیوار و نور و رواق بنگرد و از عظمتِ معنویّتِ معصومینى که در این زیارتگاه ها آرمیده اند، غافل شود.
زیارتگاه ها، باید محیطى پاک، معنوى، یادآور صداقت و کمال، بازدارنده از گناه ها و رذایل و زنده کننده ارزش هاى اسلامى باشد.
این جاست که انسان از راه زیارت، به خدا نزدیک مى شود; چرا که با نیّتى خالص «ولىّ خدا» را زیارت کرده است.
زمینه ساز این قرب، «معرفت» است.
هر چه میزان خداشناسى، پیغمبرشناسى و ولى شناسىِ ما بیشتر باشد، به همان اندازه، نصیب ما از برکات این قبور نورانى و مزارهاى متبرّک بیشتر خواهد شد.

در روایات از و کم سخن گفتن تمجید شده است، چون بسیارى از گناهان از سخن گفتن به وجود مى آید. در روایت آمده است: «اگر سخن گفتن نقره باشد ، سکوت طلا است».(1)
از علی(ع) نقل شده است: «خاموشى نشانه عقل است».(2)
امام رضا(ع) فرمود: «خاموشى درى از درهاى حکمت و باعث جلب محبّت است».(3) سکوت درجایی خوب است که انسان را از گناه یا بیهوده گویی باز دارد ولی امر به معروف ونهی از منکر واجب است.در جایی که انسان باید امر به معروف و نهی از منکر کند ،سکوت جایز نیست،چون موجب ترک یک امر واجب می شود.
البته امر به معروف ونهی از منکر شرایطی دارد که با وجود آن شرایط واجب است، نه بدون وجود شرایط، برای وجوب امر به معروف و نهى از منکر چهار شرط است:

1 - علم و معرفت ، کسی که مى‏خواهد امر به معروف و نهى از منکرکند، باید معروف ( واجب ها و خوبى‏ها) و منکر (حرام ها و زشتى‏ها) را بداند. بنابر این کسى که نمى‏داند فلان کار واجب است یا مستحب یا مباح، نمى‏تواند دیگران را امر به آن کار کند، یا اگر نمى‏داند فلان کار حرام است یا مکروه یا مباح نباید نهى کند.
2 - احتمال اثر،یعنی آمر و ناهی احتمال بدهد که امر و نهى او تأثیر مى‏کند.از این رو اگر بداند یا مطمئن باشد که امر و نهیش بی اثر است، امر و نهی واجب نیست 0
3 - ادامه و اصرار متخلف ،یعنی آن کس که معروف را ترک کرده،یامرتکب منکر شده ، منصرف نشده و بنا بر ادامه کارش داشته باشد 0 بنابر این اگر آمر و ناهی بداند که متخلف دیگر آن کار را انجام نخواهد داد، امر ونهی برایش واجب نیست 0
4 - مفسده نداشتن کار آمر و ناهی ، یعنی چنانچه کسی که می خواهد امر به معروف ونهی از منکر کند ،بداند یا گمان کند که اگر امر یا نهى کند، ضرر جانى یا مالى یا آبرویى به آمر وناهی یا به خانو اده و بستگانش وارد ‏می شود،امر به معروف ونهی از منکر واجب نیست.
امر به معروف و نهى از منکر مراتبى دارد که اگر با مرتبه پایین‏تر حاصل شد، نباید به مرتبه بعدى متوسل شد.
مرتبه اول:انکار قلبی همراه با برخورد ی که طرف بفهمد از کار اشتباه او راضى نیستیم مثل رو گرداندن و اخم کردن 0
مرتبه دوم: اگر مرتبه اول مفید واقع نشد، باید با زبان امر و نهى کنیم. البته در این مرتبه ابتدا با زبان نرم و همراه با استدلال.
مرتبه سوم: اقدام عملی است. در این صورت نباید از قدر لازم تجاوز نمود.مثلا اگر با مانع شدن بین او و منکر از کار وی جلو گیری می شود ،نباید به بیش از آن متوسل شد. اگر نیاز به جرح و قتل باشد، جائز نیست مگر با اذن حاکم شرع، که از وظایف حکومت است. 0
اما روز سکوت در اسلام ممنوع است. به این معنا که کسى نیت کند به خاطر خدا روزه سکوت بگیرد. چنین چیزى در اسلام روا نیست. حضرت امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله فرمود:‌«روزه سکوت جائز نیست».(4)
چون چنین مطلبى تشریع نشده . امّا سکوت و کم سخن گفتن پسندیده است.
امام سجاد(ع) فرمود: «صوم السکوت حرام؛(5) روزه ‌سکوت حرام است».
یکى از آداب روزة کامل در اسلام آن است که انسان به هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و مکروهات حفظ کند، هم چنین چشم خود را از هر گونه آلودگى برگیرد، چنان که در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است: «روزه تنها از خوردنى و نوشیدنى نیست».

پی نوشت ها:
1 . بحارالأنوار، ج 68، ‌ص 294.
2 . میزان الحکمه، عنوان 2325.
3 . همان، عنوان 2326.
4 . تحریرالوسیله، ج 1، ص 304.
5. تفسیر نمونه،‌ج13، ص 46، به نقل از وسائل الشیعه، ج 7، ص 390.

به چه کسانی می توان توسل نمود؟

بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مورد نظر خود - چه مادی و چه معنوی - به غیر خود، یعنی، به خارج از محدوده وجود خویش، نیازمند است. همه موجودات عالم هستی این گونه‏اند؛ زیرا عالم هستی براساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، برای نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است. خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنی، امر به توسّل کرده است.: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ؛ ای مؤمنان پروای الهی داشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید (مائده / 35 )
به هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به درگاه الهی را داشته باشد می‏توان توسّل جست. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان ،خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای هم‏نوعان و عباداتی همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است - می‏توان به انسان‏های پاک و معصوم و وارسته‏ای که مرضی خداوند و از مقرّبان درگاه الهی‏اند،(همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست . حقیقت توسل به اولیای الهی،به معنای واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان‏های پاک و مقرب درگاه الهی و طلب دعای خیر آنان در حق متوسّلان است.
کسی از چهارده معصوم به خدا نزدیک تر نیست؛ ازاین‏رو انسان باید به آنان متمسک شود و در پیشگاه خداوند متعال آنها را واسطه قرار دهد. به همین خاطربرای استجابت دعا سفارش شده است که قبل از دعا و بعد از دعا، صلوات فرستاده شود؛ یعنی، قبل از دعا و توسل برای محمد و آل او دعا شود و بعد از اتمام دعا و خواستن حوایج نیز برای محمد و آل او دعا گردد؛ یعنی، وسط قرار دادن حوایج بین دو دعایی که قطعا مستجاب است، سبب برای استجابت آن حوایج می‏شود؛ یعنی، حوایج به دنبال اجابت آن دعای اول و آخر اجابت می‏شود. ازاین‏رو در صحیفه سجادیه، امام‏زین‏العابدین(ع) هر چند سطری که دعامی‏کند، صلوات می‏فرستد. اما در مقام ظاهر برای این که ظلم‏هایی که بنی‏امیه و بنی‏عباس بر این بزرگواران روا داشتندآشکار شود و حقانیت اینها بیشتر برای مردم بازگو شود، دستور داده‏اند که به امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام‏حسین،امام‏زین العابدین، امام‏کاظم و یا امام‏رضا(ع) متوسل بشویم.و یا به امام‏زمان(عج) که امام‏ زنده است باید توسل جست.

شیخ طوسی با سه سند این زیارت شریفه را نقل می‏نماید:
1- عقبة ابن خالد از امام باقرعلیه‏السلام ؛
2- صفوان بن مهران از امام صادق‏علیه‏السلام از پدرانش از پیامبرو جبرئیل و سرانجام از خدا؛
3- علقمه بن محمد حضرمی از امام باقرعلیه‏السلام.
بیش تر رجال ین سه سند مورد تأیید علمای علم رجال می‏باشند . سند آن مورد قبول‏ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی است . می‏توان گفت این زیارت شریفه از دو یا سه نفر از معصومین نقل شده است.
جریان این زیارت بدین صورت است که علقمه بن محمد حضرمی به حضرت باقر(ع) گفت: مرا در این روز (روز عاشورا) دعایی تعلیم دهید تا در هر مکانی که هستم، چه دور و چه نزدیک بخوانم، حضرت فرمود: ابتدا دو رکعت نماز به جا آور، پس از آن الله اکبر بگو و زیارت عاشورا را بخوان. هر که چنین امام حسین را زیارت کند، مثل کسی است که همراه او شهید شده باشد و از جمله شهیدان کربلا خواهد بود، نیز برای تو نوشته شود ثواب زیارت تمامی پیامبران و ثواب زیارت هر کسی که امام حسین را زیارت کرد،‌از روزی که شهید شده است.
برای اطلاع بیش تر می‌توانید به مقدمه زیارت عاشورا در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباسی قمی مراجعه نمایید.
چون تعلیم و دستور این زیارت در روز عاشورا توسط حضرت صادق بوده، بدین خاطر(1)
این زیارت امروزه به زیارت عاشورا شهرت یافته، خواندن آن در همه اوقات و هر روز دارای فوائد و برکات زیادی است. این زیارت تجدید عهد همه روزه پیروان حسین بن علی‏علیهما‏السلام با مولای خویش است. همراه با تولّی و تبری است . خط فکری زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بیت‏علیهم‏السلام ترسیم می‏کند . اعلام همبستگی با موافقان راه حسین‏علیه‏السلام و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وی به جهاد بیرونی بیانجامد.(2)

پی‌نوشت‌ها:
1. مفاتیح الجنان، ص 832.
2. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 207.

بدون شک آدمی برای تحصیل کمالات مورد نظر خود - چه مادی و چه معنوی - به غیر خود، یعنی، به خارج از محدوده وجود خویش، نیازمند است. همه موجودات عالم هستی این گونه‏اند؛ زیرا عالم هستی براساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، برای نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است. خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنوی و قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنی، امر به توسّل کرده است.: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ؛ ای مؤمنان پروای الهی داشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید (مائده / 35 )
به هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به درگاه الهی را داشته باشد می‏توان توسّل جست. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان ،خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای هم‏نوعان و عباداتی همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است - می‏توان به انسان‏های پاک و معصوم و وارسته‏ای که مرضی خداوند و از مقرّبان درگاه الهی‏اند،(همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست . حقیقت توسل به اولیای الهی،به معنای واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان‏های پاک و مقرب درگاه الهی و طلب دعای خیر آنان در حق متوسّلان است.
کسی از چهارده معصوم به خدا نزدیک تر نیست؛ ازاین‏رو انسان باید به آنان متمسک شود و در پیشگاه خداوند متعال آنها را واسطه قرار دهد. به همین خاطربرای استجابت دعا سفارش شده است که قبل از دعا و بعد از دعا، صلوات فرستاده شود؛ یعنی، قبل از دعا و توسل برای محمد و آل او دعا شود و بعد از اتمام دعا و خواستن حوایج نیز برای محمد و آل او دعا گردد؛ یعنی، وسط قرار دادن حوایج بین دو دعایی که قطعا مستجاب است، سبب برای استجابت آن حوایج می‏شود؛ یعنی، حوایج به دنبال اجابت آن دعای اول و آخر اجابت می‏شود. ازاین‏رو در صحیفه سجادیه، امام‏زین‏العابدین(ع) هر چند سطری که دعامی‏کند، صلوات می‏فرستد. اما در مقام ظاهر برای این که ظلم‏هایی که بنی‏امیه و بنی‏عباس بر این بزرگواران روا داشتندآشکار شود و حقانیت اینها بیشتر برای مردم بازگو شود، دستور داده‏اند که به امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام‏حسین،امام‏زین العابدین، امام‏کاظم و یا امام‏رضا(ع) متوسل بشویم.و یا به امام‏زمان(عج) که امام‏ زنده است باید توسل جست.

سيد بحر العلوم (ره ) مى فرمايد:
در عالم رؤ يا ديدم در مدينه مشرف بودم و مرا جناب پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) احضار نمود. داخل حجره مقدسه شدم ، ديدم جناب پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) در صدر مجلس قرار گرفته و حسنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در حاشيه مجلس قرار گرفته اند و جناب على (عليه السلام) سرپا ايستاده است .
به دست بوسى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم )
مشرف شدم ، مرا مخاطب به خطاب مرحبا بولدى نموده و كمال محبت و مهربانى را درباره من مبذول داشت . مساءله اى چند سؤ ال نمودم . فرمودند: از امام زمان خود سؤ ال كن ، پس صاحب الاءمر را حاضر نمودند و مسائل خود را سؤ ال نمودم .
پس رو به فاطمه (سلام الله عليها) نموده فرمودند: پسرت را بگير.
پس فاطمه (سلام الله عليها) دست مرا گرفته ، به حجره خود برد و از من رويش را نمى گرفت . و گويا صورت مباركش الحال در نظرم هست . پس ‍ فاطمه (سلام الله عليها) براى من آش آورد كه همه حبوبات در آن بود. تناول نمودم و در نهايت شوق از خواب بيدار شدم .
چنان شرح صدرى براى من اتفاق افتاده بود كه هر چه بعد از آن در كتاب ها مى ديدم به يك مرتبه حفظ مى نمودم و هميشه طالب آن آش ‍ بودم .
روزى از مادرم سؤ ال نمودم كه آش به اين صفت ديده اى ؟
فرمودند: بلى ، در عجم متعارف است كه مى پزند و جميع حبوبات داخل آن مى كنند و آش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) مى نامند

حضرت آیت‌الله بهجت به توسل به حضرت زهرا علیهاالسلام تأکید می‌کردند. می‌فرمودند: «هرکسی که گرفتار است و مشکل دارد، چاره‌اش این است که متوسل شود به زهرای مرضیه».
ایشان داستانی را نقل می‌کردند که «آقا شیخ جواد مجتهد رشتی» در نجف بوده، زنی از بستگانش می‌گوید: ما برای زیارت عتبات رفتیم، مرا در نجف به طلبه سیدی تزویج کردند و به ایران برگشتند. از سویی دوری آنها مرا ناراحت می‌کرد و از سوی دیگر، اخلاق شوهرم؛ زیرا نزدیک ظهر، چند تا مهمان می‌آورد. من هم با او بداخلاقی می‌کردم.
این خانم می‌گوید من از شدت ناراحتی و نگرانی و دوری و تنهایی و بین عرب‌ها زندگی کردن و هیچ‌کس را نداشتن، مریض شدم. تب شدیدی گرفتم. در همان حالت تب متوسل شدم. در حالت بیداری حضرت زهرا را دیدم. فرمود شفای تو به دست شوهرت است. به این دختر توصیه فرمود با شوهرت خوش‌رفتاری کن.
همین‌که این را فرمود، شوهرم آمد و عبایش را روی من انداخت. به مجرد آنکه عبا را روی من انداخت، تب من فرو نشست. بعد رفتم حرم حضرت امیر و اصرار کردم و گریه کرم که یا مرگ مرا برسانید یا پدر و مادرم را برسانید. گریه کردم و گریه کردم تا اینکه دیدم امیرالمؤمنین از طرف مقابل من وارد صحن شد. وارد صحن شد. من تغییر مسیر دادم. حضرت باز هم آمد آن طرف. من برای اینکه باز هم با حضرت مواجه نشوم راهم را کج کردم. از اینکه این همه خواستم و جواب ندادند ناراحت بودم. تا اینکه حضرت جلوی من آمد و فرمود: خانم، ما به تو نظر داریم. به یکی از اولاد حضرت زهرا [شوهرش] خدمت می‌کرد؛ لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او فرمود: ما به تو نظر داریم. با شوهرت خوب رفتار کن. برو در سرداب منزل تا چهل روز با زغال روی دیوار علامت بگذار. روز چهلم والدینت خواهند آمد.
درباره ایام شادی حضرت زهرا علیهاالسلام هم توصیه می‌کردند که شادی کنید، ولی شادی شما در این باشد که کمالات ایشان را نقل کنید؛ نه اینکه حرف‌های بد و رکیک به مخالفین بزنید. مجلسی تشکیل بدهید و مناقب آنها را بگویید و اقامه دلیل کنید. اینها موجب تقویت دینی مردم می‌شود.
اگر ما مراعات نکنیم، متقابلاً بعضی از شیعیان را مورد آزار قرار می‌دهند. خدا می‌داند که آنها ممکن است گردن کسانی باشد که آن کارها را کرده‌اند.
این مجالس خیلی ارزشمند است و گاهی ارزش آن به جایی می‌رسد که آقا می‌فرمود: میرزا حبیب الله رشتی به منبری گفته بود: من حاضرم که ثواب تمام کارهایم را بدهم به تو، تو ثواب یک مجلست را به من بدهی. آدم باید قدر بداند.
منبع:سایت آیت الله بهجت

در روايتى از امام صادق(ع) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى، دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:
«يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينى» سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را چهارصد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 410بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضيّه(س) ان شاءاللّه در پيشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود).در همین مورد به نمونه ای از اثر شگفت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) اشاره می کنیم.
در جلد هفتم گنجینه دانشمندان از مرحوم حجت الاسلام آخوند ملا عباس سیبویه یزدی نقل شده است که گفت:
من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید .
گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟
گفت : اکنون از یزد می آیم .
گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟
گفت : پسر عمو ، دستور بده قلیان را حاضر کنند تا رفع خستگی کنم ، شرح حال خود را برای شما خواهم گفت.
بعد از صرف قلیان و استراحت ، گفت : آری روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی با ریش تراشیده و سبیلهای بلند دیدم که با لباس افندیها ایستاده بود . تا مرا دید قدری به صورت من نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا .
گفت : سلام علیکم ، اهلا و مرحبا ، و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد که به منزلش بروم . با آنکه وی را نمی شناختم با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت ، مرا فراموش کرده ای ، من از دوستان و رفقای شما هستم . خلاصه ظهر شد خواستم بیایم نگذاشت . گفت : مکه همه جای آن حرم است . همین جا نماز بخوان و برایم ناهار آورد و من هر چه گفتم رفقایم نگران و ناراحت می شوند ، گفت : چه نگرانی ؟ اینجا حریم امن خداست . خلاصه شب شد و نگذاشت من بیایم . بعد از نماز عشا دیدم افراد مختلفی به آن منزل می آیند تا جماعتی شدند و آن شخص شروع کرد به بد گفتن و مذمت کردن شیعه ها .

پس گفتم : تو شیخ جابر نیستی ؟
گفت : چرا شیخ جابرم !
بعد گفت :، ، ما امشب از تو انتقام خواهیم گرفت . هر چه التماس کردم و گفتم خدا می فرماید : ((و من دخله کان آمنا)) گفت : جرم شما بزرگ است و تو مأمون نیستی .

گفتم : خدا می فرماید : ((و ان احد من المشرکین استجارک فاجره …….)))، گفت : شما از مشرکین بدتر هستید! و خلاصه ، دیدم مشغول مذاکره درباره کیفیت قتل و کشتن من هستند ، به شیخ جابر گفتم : حالا که چنین است پس بگذار من دو رکعت نماز بخوانم . گفت بخوان .
گفتم : در اینجا ، با توطئه‌چینی شما برای قتل من ، حضور قلب ندارم . گفت : هر کجا می خواهی بخوان که راه فراری نیست!
آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند .
در این حال روزنه امیدی به قلبم باز شد ، به فکرم رسید بالای بام منزل رفته خود را به کوچه بیندازم و به دست آنها کشته نشوم و شاید مولایم امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) با دست یداللهی خود مرا بگیرد که مصدوم نشوم . پس فورا از پله ها بالا رفتم که نقشه خود را عملی کنم . به لب بام آمدم بامهای مکه اطرافش قریب یک متر حریم و دیواری دارد که مانع سقوط اطفال و افراد است . دیدم این بام اطرافش دیوار ندارد . شب مهتابی بود . نگاهی به اطراف انداختم ، دیدم گویا شهر مکه نیست ، زیرا مکه شهری کوهستانی بوده و اطرافش محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است لب بام منزل آمدم که ببینم نواصب چه می کنند ؟ با کمال تعجب دیدم اینجا منزل خودم در یزد می‌باشد ! گفتم : عجب ! خواب می بینم ، من مکه بودم ، و اینجا یزد و خانه من است ! پس آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا زدم . آنها ترسیدند و به هم گفتند : صدای بابا می آید . عیالم به آنها می گفت‌: بابایتان مکه است چند ماه دیگر می آید .پس آرام آنها را صدا زدم و گفتم : نترسید من خودم هستم بیایید در بام را باز کنید بچه ها دویدند و در را باز کردند همه مات و مبهوت بودند .
گفتم : خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا از کشته شدن نجات داد و به یک طرفت العین مرا از مکه به یزد آورد سپس مشروح جریان را برای آنها نقل کردم .

يكى از مهمترين و لازمترين امور زندگى يك مؤمن ارتباط برقرار كردن با خدا از طريق دعا و نيايش است در زندگى اولياء خدا دعا جايگاه اساسى و ويژه دارد و بخش مهمى از بهترين اوقات آنها اختصاص به دعا و نيايش دارد.
در قسمت دعا، انبوهى از دعاهايى كه از ناحيه مقدس حضرت زهرا عليهاالسلام رسيده فهرست‏وار نقل كرديم. اما يكى از مسائل ديگر در مورد دعا رعايت آداب دعا از جمله زمان دعا است. اولياء خدا مترصد اوقات بودند و بهترين زمانها را براى دعا انتخاب مى‏نمودند در اينجا به روايتى مى‏پردازيم كه يكى از اوقات مناسب براى دعا را فاطمه زهرا عليهاالسلام به ما در قول و عمل معرفى مى‏كنند.

قالت فاطمه الزهرا عليهاالسلام:
سمعت النبى صلى اللَّه عليه و آله، ان فى الجمعة لساعة لا يراقبها رجل مسلم يسال اللَّه عز و جل فيها خيرا الا اعطاه اياه قالت فقلت: يا رسول‏اللَّه اى ساعة هى؟ قال اذا تدلى نصف عين الشمس للغروب قال و كانت فاطمة عليهاالسلام تقول لغلامها: اصعد على الضراب فاذا رايت نصف عين الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو. (1)
(فاطمه زهرا عليهاالسلام مى‏فرمايد: از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم، در روز جمعه ساعتى است كه هيچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خيرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنكه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه عليهاالسلام مى‏گويد عرض كردم يا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است كه نصف قرص خورشيد در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون ديدى نصف قرص خورشيد در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم.)

1ـ كوثر ولايت/ ح 88/ ص 51

عالِم ربّانى و عارف صمدانى، مرحوم آیت اللّه‏ ملاعلى معصومى همدانى،
فرموده بودند که براى برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ۵۳۰ بار بگویید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَهَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُکَ؛ خدایا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست.» یا ۵۳۰ بار بگویید: «إِلهى بِحَقِّ فاطِمَهَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها والسِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها؛ خداى من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او، [حاجاتم را برآورده کن].» شایان توجه است نام مبارک فاطمه که حرف پایانى آن تاء گِرد عربى است، طبق حساب حروف اَبجَد با عدد ۵۳۰ برابر است. همچنین طبق همین حساب، نام «زهراء» با عدد ۲۱۴ و «یا زهراء» با عدد ۲۲۵ برابر است.

آثار دهگانه قرائت سوره یس:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است: هر که آن را قرائت کند:

1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛

2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛

3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛

4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛

5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛

6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛

7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛

8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛

9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛

10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.

كيفر سبك شمارنده نماز
فاطمه زهرا عليها السلام از پدر بزرگوارش پرسيد: پدرجان ، يا رسول الله ! زنان و مردانى كه نسبت به نماز بى اعتنا هستند و نماز را سبك مى شمارند، چه عواقبى را در پيش دارند؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى فاطمه جان ! هركسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى سازد: شش مورد در دنيا، سه مورد در وقت مرگ ، و سه مورد آن ها در قبر و سه مورد در قيامت زمانى كه از قبر خارج شود.
الف ) اما آن شش بلاهايى كه در دنيا دامنگيرش مى شود:
1 - خداوند بركت را از عمرش مى برد.
2 - خداوند بركت را از رزقش مى برد.
3 - خداوند عز و جل سيماى صالحين را از چهره اش محو مى كند.
4 - هر عملى كه انجام مى دهد پاداش داده نمى شود.
5 - دعايش به آسمان نمى رود.
6 - بهره اى از صالحين براى او نيست .
ب ) اما آن سه بلاهايى كه هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
1 - ذليل از دنيا مى رود.
2 - هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3 - تشنه از دنيا خواهد رفت ، اگرچه آب نهرهاى دنيا را به او بدهند.
ج ) اما آن سه بلاهايى كه در قبر دامنگيرش مى شود:
1 - خداوند ملكى در قبر براى او مى گمارد تا او را زجر دهد.
2 - قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3 - گرفتار ظلمت و تاريكى قبر خواهد شد.
د) اما آن سه بلايى كه در روز قيامت گرفتارش خواهد شد:
1 - خداوند ملكى را موكل مى سازد تا او را با صورت بر زمين بكشد، در حالى كه خلايق تماشا مى كنند.
2 - محاسبه اعمالش به سختى انجام مى شود.
3 - خدا به نظر لطف به او نمى نگرد و براى اوست عذاب هميشگى .

كرامت فاطمه به سيد بحر العلوم
سيد بحر العلوم (ره ) مى فرمايد:
در عالم رؤ يا ديدم در مدينه مشرف بودم و مرا جناب پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) احضار نمود. داخل حجره مقدسه شدم ، ديدم جناب پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) در صدر مجلس قرار گرفته و حسنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در حاشيه مجلس قرار گرفته اند و جناب على (عليه السلام) سرپا ايستاده است .
به دست بوسى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم )
مشرف شدم ، مرا مخاطب به خطاب مرحبا بولدى نموده و كمال محبت و مهربانى را درباره من مبذول داشت . مساءله اى چند سؤ ال نمودم . فرمودند: از امام زمان خود سؤ ال كن ، پس صاحب الاءمر را حاضر نمودند و مسائل خود را سؤ ال نمودم .
پس رو به فاطمه (سلام الله عليها) نموده فرمودند: پسرت را بگير.
پس فاطمه (سلام الله عليها) دست مرا گرفته ، به حجره خود برد و از من رويش را نمى گرفت . و گويا صورت مباركش الحال در نظرم هست . پس ‍ فاطمه (سلام الله عليها) براى من آش آورد كه همه حبوبات در آن بود. تناول نمودم و در نهايت شوق از خواب بيدار شدم .
چنان شرح صدرى براى من اتفاق افتاده بود كه هر چه بعد از آن در كتاب ها مى ديدم به يك مرتبه حفظ مى نمودم و هميشه طالب آن آش ‍ بودم .
روزى از مادرم سؤ ال نمودم كه آش به اين صفت ديده اى ؟
فرمودند: بلى ، در عجم متعارف است كه مى پزند و جميع حبوبات داخل آن مى كنند و آش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) مى نامند .

سوگند دادن امام رضا به جان فاطمه
دو برابر، يكى نيكوكار و ديگرى بد رفتار بود كه مردم از دست و زبان آن برادر بد، ناراحت بودند و به برادر ديگرش شكايت مى كردند؛ تا اين كه برادر نيكوكار قصد زيارت حضرت رضا (عليه السلام) به همراه جماعتى داشت .
برادرى هم كه بد بود، همراه با زائران حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) قصد رفتن به مشهد را كرد. ولى طبق عادت هميشگى اش زوار امام رضا(عليه السلام) را اذيت مى كرد، تا در يكى از منزلهاى وسط راه مريض شد و از دنيا رفت . همه از فوت او خوشحال شدند، ولى برادر خوب به خاطر غيرت برادرى ، او را غسل و كفن كرد و همراه خود آورد و در حرم امام هشتم (عليه السلام) طواف داد و دفن كرد.
شب شد در عالم رؤ يا برادر را در باغى بسيار مجلل با لباسهاى استبرق در كمال شادى و نعمت ديد. پرسيد: چه شد كه به اين مرتبه و مقام رسيدى ؟ تو كه داراى اعمال نيك نبودى . گفت : اى برادر وقتى قبض روح شدم ، جانم را به سختى گرفتند، هنگام غسل ، آب براى من آتش ، و كفن پاره اى از آتش حتى مركب من آتش و دو ملك هم با عمود آتشين مرا عذاب مى كردند. تا به صحن مطهر حضرت رضا (عليه السلام) كه رسيديم ، آن دو ملك دور شدند و عذاب از من برداشته شد. همين كه مرا وارد حرم كردند، ديدم حضرت رضا (عليه السلام) بر بلندى نشسته اند و توجه به زوار خود دارد. من از حضرتش درخواست شفاعت كردم .
پوزش طلبيدم ، به من عنايتى نفرمودند. همين كه مرا بالاى سر حضرت بردند، پيرمرد نورانى ديدم ، به من فرمود: برو از حضرت طلب شفاعت كن ، و الا اگر تو را از اين حرم بيرون ببرند، همان عذاب است . گفتم : اى پيرمرد، من از امام رضا(عليه السلام) كمك طلبيدم ، حضرت اعتنايى نكردند. فرمود: ((او را به حق مادرش زهرا(سلام الله عليها) قسم بده )) كه هرگز از در خانه اش رد نخواهى شد. اين مرتبه كه امام رضا (عليه السلام ) را به حق مادرش زهرا (سلام الله عليها) قسم دادم ، آن دو ملايكه عذاب رفتند و دو فرشته رحمت آمدند، مرا به اين مقام و نعمت رسانيدند

صادق;785683 نوشت:
در روايتى از امام صادق(ع) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى، دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:
«يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينى» سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را چهارصد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 410بار مى شود)

سلام وعرض ادب ببخشید مجموعا این عبارت610بار گفته میشود؟چون اینجا نوشته شده مجموعا410بارمیشود؟

توسل امام جواد به فاطمه
امام جواد (عليه السلام) هر روز هنگام زوال به مسجد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) رفته و پس از سلام و صلوة بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) به سراغ خانه مادرش زهرا (سلام الله عليها) كه در همان نزديكى قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) است مى رفت و كفشها را در آورده و با نهايت ادب و خضوع داخل خانه شده و در آن جا نماز و دعا مى خواند و دقايقى طولانى به عبادت مشغول مى شد. و هرگز ديده نشد به زيارت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) برود و سراغ مادرش را نگيرد
و نيز از زيارت جامعه مى توان به علاقه و احترام فراوان آن حضرت به مادرش فاطمه زهرا (سلام الله عليها) پى برد

یه انتقادی به این بحث توسل دارم مثل تمامی انتقادها الزامی به پاسخ دادنش نیست ، فقط یه درد و دل انتقادی با کارشناسان عزیز سایت و معتقدین به توسل هست.
از روزی که یادم میاد خیلی تاپیک در مورد توسل ایجاد شده جالبه که یه دفعه آمار گرفتم دیدم تمامی تاپیک ها توی اصل توسل مشکل دارند کسی توی اینکه چجوری متوسل بشیم و این چیزا سوال نداره.
باور بفرمایید تمامی تاپیک ها 90 درصدشون حرف ها و پاسخ های تکراری هست یعنی مثلا اینکه ما برای اون کسی که بهش توسل میکنیم قدرت جدا از خدا قاءل نیستیم ، توی خود قرآن توسل رو گفته و .....
ولی تاحالا فکر کردید آخه چرا این پاسخ ها ملت رو قانع نکرده؟چرا خیلیا هنوز نمیتونن با این همه تاپیک و این همه پاسخ که به نظر من 90 درصدش یکی هست فقط شکل و شمایلش تغییر کرده ، نتونستم قانع بشن؟ و بنده متاسفانه مثل تمامی مطالب و شبهات دینی ، انتقادم اینه کارشناسان عزیز همون جواب هایی رو که 100 سال پیش به ملت میدادن و قانع نمیشدن هنوز وقتی تاپیکی جدید باز میشه همون جواب ها رو میدن و بازم ملت قانع نمیشن و هی این چرخه ادامه داره.
اما سوال خودم:
اگر یه شخص گاو پرست توی هند اعلام کنه که من گاو رو به عنوان خدای تنها قبول ندارم میگم گاو مثل یه واسطه میمیونه و قدرتشو از خدا و به اذن خدا داره پس با توجه به پاسخ های صفحه اول تاپیک طرف یه فرد خداپرسته واقعیه؟

muiacir;791959 نوشت:
اگر یه شخص گاو پرست توی هند اعلام کنه که من گاو رو به عنوان خدای تنها قبول ندارم میگم گاو مثل یه واسطه میمیونه و قدرتشو از خدا و به اذن خدا داره پس با توجه به پاسخ های صفحه اول تاپیک طرف یه فرد خداپرسته واقعیه؟

لابد اگر کسی بگه من جبریل رو خدا میدونم احه این چه خدائیه که نمیتونه مستقیم با بندهاش صحبت کنه راست میگه ؟

muiacir;791959 نوشت:
یه انتقادی به این بحث توسل دارم مثل تمامی انتقادها الزامی به پاسخ دادنش نیست ، فقط یه درد و دل انتقادی با کارشناسان عزیز سایت و معتقدین به توسل هست.
از روزی که یادم میاد خیلی تاپیک در مورد توسل ایجاد شده جالبه که یه دفعه آمار گرفتم دیدم تمامی تاپیک ها توی اصل توسل مشکل دارند کسی توی اینکه چجوری متوسل بشیم و این چیزا سوال نداره.
باور بفرمایید تمامی تاپیک ها 90 درصدشون حرف ها و پاسخ های تکراری هست یعنی مثلا اینکه ما برای اون کسی که بهش توسل میکنیم قدرت جدا از خدا قاءل نیستیم ، توی خود قرآن توسل رو گفته و .....
ولی تاحالا فکر کردید آخه چرا این پاسخ ها ملت رو قانع نکرده؟چرا خیلیا هنوز نمیتونن با این همه تاپیک و این همه پاسخ که به نظر من 90 درصدش یکی هست فقط شکل و شمایلش تغییر کرده ، نتونستم قانع بشن؟ و بنده متاسفانه مثل تمامی مطالب و شبهات دینی ، انتقادم اینه کارشناسان عزیز همون جواب هایی رو که 100 سال پیش به ملت میدادن و قانع نمیشدن هنوز وقتی تاپیکی جدید باز میشه همون جواب ها رو میدن و بازم ملت قانع نمیشن و هی این چرخه ادامه داره.
اما سوال خودم:
اگر یه شخص گاو پرست توی هند اعلام کنه که من گاو رو به عنوان خدای تنها قبول ندارم میگم گاو مثل یه واسطه میمیونه و قدرتشو از خدا و به اذن خدا داره پس با توجه به پاسخ های صفحه اول تاپیک طرف یه فرد خداپرسته واقعیه؟

باسلام وتشکر .
از تکرار ناراحت نباشید به چند دلیل :
1- درقران کریم نیز بر خی آیات چند بار با اندک تفاوت بر پیامبر ناز ل شده واین از باب تکرار نیست بلکه در هر کدام از این حکت ها اسراری و حکمت های نهفته است .
به قول شاعر :
نهفته ی نکته نازک بسی است در خط یار
تو فهم آن نکنی ای ادیب من دانم .
2- عنایت دارید که برخی اذکار و اعمال وعبادات پیوسته ومکرر انجام می شود مثلا نماز به همان اذکار و ارکان هر روز پنج نوبت واجب است اقامه شود ، این ها نه به معنای تکرار بلکه حقایق نهفته ی دارد که درکش برای همکان آسان نیست .
3- تکرار موجب ایجاد ملکه در نفس وجان آدمی می شود وصفحه دل اورا منقش به آن تصویر معنوی می نماید تا برای ابد دل او با آن نور روشن باشد .
4- چون کار بران ومراجعه کنند گان به این سایت وتاپیک وپست ها پیوسته در حال تغییر است ، ودارای سلایق وگرایش ها ی متفاوت اند ، از این رو لازم است که این بازگوی وباز شناسی همواره طرح و تبیین شود .

5- تذکار ویاد آوری یک کار عاقلانه وعقلای است وآثار وبرکاتی فراوان دارد .
6- توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

باعرض سلام در جواب اون کاربری که انتقاد کردند بنده اولین بار است تاپیک توسل در این سایت دیدم وخیلی برایم مفید شد ...

هم توسل کردم هم حاجت گرفتم هم آرامش خاصی بهم دست داد احساس نزدیکی خیلی بیشتر از قبل به خانم فاطمه زهرا میکردم

بعداز توسل وگریه یه ارامشی داشتم که با دنیا عوض نمیکردمش...درسته قبلا هم زیاد شنیده بودم درباره توسل ولی اون روزی که مشکل داشتم واینجا اومدم

یه یاداوری وتذکر وتلنگری شد برایم مخصوصا اون پست چناب استاد صادق:

در روايتى از امام صادق(ع) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى، دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:
«يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينى» سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را چهارصد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 410بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضيّه(س) ان شاءاللّه در پيشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود).

وحکایتی که درادامش اومده بود خیلی برایم تاثیر گذار بود......وکمک کردبهم

بنده خیلی سپاسگذارم از استاد صادق بابت این تاپیک....اجرتان با مادرمان زهرای مرضیه

تبسم73;792001 نوشت:
باعرض سلام در جواب اون کاربری که انتقاد کردند بنده اولین بار است تاپیک توسل در این سایت دیدم وخیلی برایم مفید شد ... هم توسل کردم هم حاجت گرفتم هم آرامش خاصی بهم دست داد احساس نزدیکی خیلی بیشتر از قبل به خانم فاطمه زهرا میکردم بعداز توسل وگریه یه ارامشی داشتم که با دنیا عوض نمیکردمش...درسته قبلا هم زیاد شنیده بودم درباره توسل ولی اون روزی که مشکل داشتم واینجا اومدم یه یاداوری وتذکر وتلنگری شد برایم مخصوصا اون پست چناب استاد صادق: در روايتى از امام صادق(ع) آمده است كه هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى كه از نظر روحى در فشار شديد باشى، دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تكبير و سپس تسبيح حضرت زهرا(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «يا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغيثينى» سپس سمت راست صورت را بر زمين بگذار و همين جمله را صد بار بگو، بار ديگر به سجده برو و همين جمله را چهارصد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 410بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه كه ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضيّه(س) ان شاءاللّه در پيشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود). وحکایتی که درادامش اومده بود خیلی برایم تاثیر گذار بود......وکمک کردبهم بنده خیلی سپاسگذارم از استاد صادق بابت این تاپیک....اجرتان با مادرمان زهرای مرضیه
بسم الله ارحمن الرحیم....نماز استغاثه به حضرت بسیار موثر هست،کیفیتش به این شکله: دورکعت نماز مثل نماز صبح به نیت استغاثه....بعد از نماز 30 تکبیر...تسبیحات حضرت....بعد به سجده میروید و 100 مرتبه یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی...سپس سمت راست صورت را روی مهر میگذارید و 100 مرنبه دیگه همین ذکر رو میگید....سپس سمت چپ صورت و 100 مرتبه دیگه...سپس پیشانی برمهر و 110 مرتبه دیگه این ذکر را میگید...جمعا میشود 410 مرتبه..بعد هم طلب حاجت

تنهاترین سردار;792009 نوشت:
بسم الله ارحمن الرحیم....نماز استغاثه به حضرت بسیار موثر هست،کیفیتش به این شکله: دورکعت نماز مثل نماز صبح به نیت استغاثه....بعد از نماز 30 تکبیر...تسبیحات حضرت....بعد به سجده میروید و 100 مرتبه یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی...سپس سمت راست صورت را روی مهر میگذارید و 100 مرنبه دیگه همین ذکر رو میگید....سپس سمت چپ صورت و 100 مرتبه دیگه...سپس پیشانی برمهر و 110 مرتبه دیگه این ذکر را میگید...جمعا میشود 410 مرتبه..بعد هم طلب حاجت

خیلی متشکرم خیلی دوست داشتم به طور کامل ودرست بدونم نحوه نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها را...

muiacir;791959 نوشت:
یه انتقادی به این بحث توسل دارم مثل تمامی انتقادها الزامی به پاسخ دادنش نیست ، فقط یه درد و دل انتقادی با کارشناسان عزیز سایت و معتقدین به توسل هست.
از روزی که یادم میاد خیلی تاپیک در مورد توسل ایجاد شده جالبه که یه دفعه آمار گرفتم دیدم تمامی تاپیک ها توی اصل توسل مشکل دارند کسی توی اینکه چجوری متوسل بشیم و این چیزا سوال نداره.
باور بفرمایید تمامی تاپیک ها 90 درصدشون حرف ها و پاسخ های تکراری هست یعنی مثلا اینکه ما برای اون کسی که بهش توسل میکنیم قدرت جدا از خدا قاءل نیستیم ، توی خود قرآن توسل رو گفته و .....
ولی تاحالا فکر کردید آخه چرا این پاسخ ها ملت رو قانع نکرده؟چرا خیلیا هنوز نمیتونن با این همه تاپیک و این همه پاسخ که به نظر من 90 درصدش یکی هست فقط شکل و شمایلش تغییر کرده ، نتونستم قانع بشن؟ و بنده متاسفانه مثل تمامی مطالب و شبهات دینی ، انتقادم اینه کارشناسان عزیز همون جواب هایی رو که 100 سال پیش به ملت میدادن و قانع نمیشدن هنوز وقتی تاپیکی جدید باز میشه همون جواب ها رو میدن و بازم ملت قانع نمیشن و هی این چرخه ادامه داره.
اما سوال خودم:
اگر یه شخص گاو پرست توی هند اعلام کنه که من گاو رو به عنوان خدای تنها قبول ندارم میگم گاو مثل یه واسطه میمیونه و قدرتشو از خدا و به اذن خدا داره پس با توجه به پاسخ های صفحه اول تاپیک طرف یه فرد خداپرسته واقعیه؟

سلام
توسل یک امر بدیهی و عقلایی و قرانی است.
و منکرین توسل همیشه حرفشان دوتا میشود چون توسل انکارشدنی نیست.
جستجویم نشان داد انها که کمی به قول خودشان علم دین دارند توسل را به کلی انکار نمیکنند. این نوع از جانداران وهابی توسل به مرده را شرک میدانند.

تبسم73;792011 نوشت:
خیلی متشکرم خیلی دوست داشتم به طور کامل ودرست بدونم نحوه نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها را...
بسم الله الرحمن الرحیم....این نماز به یک شکل دیگه هم وارد شده...شیخ حسن بن فضل طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق اینطوری گفته که:دورکعت نماز.....به جای یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی در همه ی سجده ها فقط بگید یا فاطمه....بعد از پایان نماز هم یک دعا داره شاید باشه اگر سرچ بزنید:یا آمنا من کل شی ء منک خایف حذر اسئلک ...والی آخر...دعاش کوتاه سرچ بزنید هستش..این نماز راحتتره از اولی

تنهاترین سردار;792014 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم....این نماز به یک شکل دیگه هم وارد شده...شیخ حسن بن فضل طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق اینطوری گفته که:دورکعت نماز.....به جای یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی در همه ی سجده ها فقط بگید یا فاطمه....بعد از پایان نماز هم یک دعا داره شاید باشه اگر سرچ بزنید:یا آمنا من کل شی ء منک خایف حذر اسئلک ...والی آخر...دعاش کوتاه سرچ بزنید هستش..این نماز راحتتره از اولی

متشکرم...اجرتان با مادرمان زهرا....

فتا 1;791969 نوشت:
لابد اگر کسی بگه من جبریل رو خدا میدونم احه این چه خدائیه که نمیتونه مستقیم با بندهاش صحبت کنه راست میگه ؟

من منظور رو متوجه نشدم میشه بیشتر توضیح بدید
و طاها;792013 نوشت:
سلام
توسل یک امر بدیهی و عقلایی و قرانی است.
و منکرین توسل همیشه حرفشان دوتا میشود چون توسل انکارشدنی نیست.
جستجویم نشان داد انها که کمی به قول خودشان علم دین دارند توسل را به کلی انکار نمیکنند. این نوع از جانداران وهابی توسل به مرده را شرک میدانند.

بنده تا به امروز خیلی تاپیک خوندم اما راستش هنوز قانع نشدم سوالاتی هم پرسیدم اما بازم قانع نشدم.خیلی ها مثل خود شما میگین این مساله خیلی بدیهیه و اگر قبول ندارید حتما خودتو زدی به خواب!
[SPOILER]یه داستانی براتون تعریف کنم
یه روزی حدود 1 قرن پیش بلکم بیشتر ، وقتی یه ترانس سکسوآل برای اولین بار به دکترها مراجعه کرد همه میگفتن این یه چیز بدیهیه که وقتی پسر هستی رفتارهای پسرونه داشته باشی نه اینکه لباس دخترونه بپوشی عاشق مرد ها بشی به جای زن ها و .... اون موقع مثل شما ، اطباء میفرمودند ایشون شیزوفرنی داره اما بعد از حدود 40 سال تازه فهمیدند که نه بابا بدیهی و شیزوفرنی هم نیست[/SPOILER]
موضوع قفل شده است