جمع بندی نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد

تب‌های اولیه

157 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد

سلام...
یک شبهه ای داشتم....
یکی کودکی توسط آقای x زجر کش می شود با اشک و زاری و هزار آه و ناله، پس از مصیبت ها از دنیا می رود،آیا حق آن کودک در این دنیا ضایع شده و بی عدالتی صورت گرفته؟؟
اگر پاسخ بلی است...
پس خدا ظلمی انجام داده.چرا که....گفته می شود.... بی عدالتی را آقای x انجام داده و این دخلی به خدا ندارد، آن شخص بی عدالتی روا داشته و اوست که عادل نیست و نه خدا....
پاسخ اینکه:چه کسی آن شخص را آفریده و لوازم و وسایل و اختیار و آزادی را برای آن شخص فراهم نموده در حالی که می دانسته ظلمی صورت خواهد گرفت؟آیا پاسخ خدا نیست؟؟پس آیا خدا مقصر اولی نیست و در این بی عدالتی سهیم نیست؟مثل این است که من کودک و حیوانی را در یک قفس رها کنم، در حالی که متوجه هستم با همه تربیت ها و نصیحت ها که به آن شیر دارم، آن شیر به کودک حمله خواهد کرد و او را به وحشت خواهد انداخت... و در حالی که می توانستم، و اختیار داشتم که همچین صحنه ای را محیا نکنم(یعنی شیر و کودک را در قفس نگذارم)، بگویم من که مسئول به وحشت افتادن آن کودک نیستم و این به وحشت افتادن کودک هیچ دخل و ربط به من ندارد.....


ممنون به این شبهه پاسخ بدهید...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

پیروز;762766 نوشت:
سلام...
یک شبهه ای داشتم....
یکی کودکی توسط آقای x زجر کش می شود با اشک و زاری و هزار آه و ناله، پس از مصیبت ها از دنیا می رود،آیا حق آن کودک در این دنیا ضایع شده و بی عدالتی صورت گرفته؟؟
اگر پاسخ بلی است...
پس خدا ظلمی انجام داده.چرا که....گفته می شود.... بی عدالتی را آقای x انجام داده و این دخلی به خدا ندارد، آن شخص بی عدالتی روا داشته و اوست که عادل نیست و نه خدا....
پاسخ اینکه:چه کسی آن شخص را آفریده و لوازم و وسایل و اختیار و آزادی را برای آن شخص فراهم نموده در حالی که می دانسته ظلمی صورت خواهد گرفت؟آیا پاسخ خدا نیست؟؟پس آیا خدا مقصر اولی نیست و در این بی عدالتی سهیم نیست؟مثل این است که من کودک و حیوانی را در یک قفس رها کنم، در حالی که متوجه هستم با همه تربیت ها و نصیحت ها که به آن شیر دارم، آن شیر به کودک حمله خواهد کرد و او را به وحشت خواهد انداخت... و در حالی که می توانستم، و اختیار داشتم که همچین صحنه ای را محیا نکنم(یعنی شیر و کودک را در قفس نگذارم)، بگویم من که مسئول به وحشت افتادن آن کودک نیستم و این به وحشت افتادن کودک هیچ دخل و ربط به من ندارد.....


ممنون به این شبهه پاسخ بدهید...

باسلام .
اولا - تمثیل تان ما را به یاد سخن مولوی انداخت که گفته است :
از قیاسش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را
در ثانی -خداوند جهان هستی را بر اساس سنّت هایی آفریده و بر اساس سنّت‏ها و قوانین الهی، جهان هستی و از جمله انسان‏ها اداره می‏شوند. این سنّت‏ها همان گونه که خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغییر و تبدیل نیست.
یکی از سنت‏های الهی برای جامعه انسانی آن است که: "خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی‏دهد، مگر آن که سرنوشت خویش را تغییر دهند".(1) بر اساس این سنت الهی، انسان‏های نیک کردار و پیروان ادیان الهی اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاکمان زمین بوده و زیر سلطه انسان‏های نابکار قرار نگیرند، باید خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گام‏های عملی برای رسیدن به این هدف را بردارند و شرایط رسیدن به آن را فراهم کرده و موانع را از بین ببرند.
خداوند انسان را موجودی صاحب اراده و اختیار آفریده و او را د رمقابل آن مسئول قرار داده است ، حال اگر عده ای با استفاده از سوء اختیار بر طغیان و ستمگری اقدام می کنند ، خداوند نمی تواند به اراده تکوینی آنها را از این کار باز دارد ، زیرا در این صورت اراده و اختیار معنا نداشت.

اما در تحلیل فلسفی وجود شردر جهان به طور کلی باید گفت :
شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسان‏ها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است.
شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.
خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد، که چنین چیزی در دار هستی نمی‏تواند وجود داشته باشد.
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
از دیدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امکان وجود دارد:
خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.
شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(2)
از طرف دیگر شرور «نسبی» هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر است، به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. آن نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ به درختان، گیاهان و سنگ‏ها سنجیده شود، نسبت به آن‏ها هیچ گونه بدی ندارد، اما نسبت به گوسفند یا انسان شر است.
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آن‏ها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آن چه شر نسبی است، به خودی خود خیر است ، اما این که چرا خداوند آن‏ها را آفریده است. مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد. باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود. در نسبت به انسان‏ها می توان گفت هدف این بوده که انسان دلبسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زیرا دلبستگی مانع تکامل انسان می باشد.
برخی از این شرور و مصائب ،شکننده تفاخر و غرور انسان‏ها هستند. گذشته از این که شرور دارای آثار تربیتی فراوانی است، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قله‏ های مرتفع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختی‏ها و محرومیت‏ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمی‏رفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند و او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمی‏تواند درخت و جود او را از جا کند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند.(3)

پی نوشت‏ها:
1. انفال(8) آیه 53.
2. عدل الهی، ج 19، ص 216.
3. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، استاد مکارم شیرازی، ج چهارم، همچنین تفسیر نمونه مراجع نمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم
بحث امروزمان بحث ظلم است. چون بچه و بزرگ، زن و مرد باسواد و بی سواد و هر كدام از ما به یك نحوی گرفتار ظلم هستیم. گاهی ظلم میكنیم و گاهی مورد ظلم قرار می گیریم و در قرآن هم چند مرتبه در مورد بحث ظلم و ظالمین سخن به میان آمده است. می خواهیم بحث ظلم را داشته باشیم و بعد به یك نتیجه هایی برسیم. خدا كند این بحث ما مفید و موثر باشد، هم برای دنیا فایده داشته باشد و هم ذخیره قیامت ما باشد.
1- سیمای ظالمان در قرآن

در بحث ظلم اول سراغ قرآن برویم و هشدارهایی كه قرآن به ظالم داده است مطرح كنیم. آیات زیادی در این زمینه وجود دارد و من به طور خلاصه می گویم. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» (بقره/258)افرادی كه ظلم می كنند خدا لطفش را از آنها برمی دارد. هدایتشان نمی كند. راه حق را پیدا نمی كنند و در باطل گم می شوند. «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (انعام/21)افرادی كه ظلم می كنند رستگار نمیشوند «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمینَ» (ابراهیم/13)قرآن میگوید: پدر ظالم را در میآوریم. «أَلا لَعْنَه یُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ» (هود/18) «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ» (هود/44) «وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (بقره/270)روز قیامت ظالم یار و یاور ندارد. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُواای مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعراء/227)به ظالمها خواهم گفت كه چه عاقبت تلخی خواهند داشت. «ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ» (غافر/18)افرادی كه ظلم میكنند ممكن است اینجا یك باندی باشند و كمك هم كنند، ولی روز قیامت دوست صمیمی و حمیمی نیست. «حَمیمٍ» یعنی رفیق دلسوز. «حمیم» یعنی داغ داغ. حمام میگویند چون در حمام آب داغ است. «حَمیمٍ» یعنی رفیق داغ. آنوقت آنجا میگوید در قیامت رفیقهایی كه در دنیا خیلی رفیق داغ داغ بودند، آنجا یخ یخ میشوند. «ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ» . «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلیمٍ» (زخرف/65)وای بر ظالمین. «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن/15)آتش گرفته و در دوزخند. «تَرَی الظَّالِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا كَسَبُوا» (شوری/22)روز قیامت كه پرونده باز میشود، ظالم سرش را پایین میاندازد و شرمنده است. تعبیرات: خدا ظالم را هدایت نمی كند. ظالم روی رستگاری را نخواهد دید. ظالم تحت تعقیب قهر خداست، ظالم قیامت یار نخواهد داشت. وای بر ظالم. ظالم آتش زننده دوزخ است، پرونده ظالم وقتی كه روز قیامت باز می شود «مُشْفِقینَ مِمَّا كَسَبُوا» شرمنده است. این ها هشدارهای قرآن نسبت به ظالم است. افرادی كه ظلم می كنند لذت نبرند از اینكه مثلاً كسی را چاپیدیم، كلاه سرش گذاشتیم، احتكار كردیم، رشوه گرفتیم، اذیتش كردیم، حقش را خوردیم، خوشی نكنند. چون «لَا خَیْرَ فِی لَذَّه یٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّارُ» (أمالی صدوق، ص 498)امیرالمومنین (ع) می فرماید: «لَا خَیْرَ فِی لَذَّه یٍ» خیر نیست در لذت هایی كه «مِنْ بَعْدِهَا النَّارُ» بعدش باید انسان گرفتار آتش شود. آن كیفی كه بعدش آتش است، كیف نیست «لَا خَیْرَ فِی لَذَّه یٍ

اکبر چاقو رو میده دست زید ...
زید با چاقو اصغر رو میکشه ...

با اینکه اکبر میدونسته ممکن هست زید از چاقو سو استفاده کنه ... آیا اکبر در این امر مقصر هست یا خیر ؟؟؟؟

مثلا اگر من هر کاری بکنم ... نمیتونم 1 سانت رویه قدم بزارم ... این پورت برای من بسته شده ...
چرا خداوند پورت مردم آزاری و شکنجه رو نبسته ؟؟؟ مثلا خدا میتونست کاری کنه که انسانها مرگ اختیاری داشته باشند ؟؟؟ تا مورد شکنجه قرار نگیرند !!!

سلام

صادق;763527 نوشت:
خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.

چیزایی که شرش بیشتره هم وجود داره! پرتوی فرابنفش، یه نمونه از چیزاییه که شرش خیلی بیشتر از خوبیاشه! اگه لایه ی اُزُن دور زمین تشکیل و مانع قسمت اعظم این پرتو نمیشد، حیات هیچوقت بوجود نمیومد! همین طور الان نگرانی بشر از سوراخ شدن لایه ی اُزُن، بخاطر همین مطلبه که البته همین الانشم که کمی سوراخ شده، بیماریهای پوستی رو گسترش داده!
همینطور مثلا ویروس hiv چه سودی داره!؟ بیماری msـم که وضعش مشخصه!(حمله ی گلبولای سفید به سلولای عصبی!)

یه نکته! اگه اشتباه نکنم قران گفته که خدا جهانو(یا حداقل بگیم سیاره ی زمین) برای انسان بوجود آورده! و نباید در این مورد از نظر علمی حرف بزنیم، بلکه فقط وضعیت اون عوامل برای انسانو بیان کنیم!

صادق;763527 نوشت:
شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(2)

مثلا موقع گفتن، فقط راست و دروغ مطرحه!؟ هر کی که راست نگفت دروغ گفته!؟ و برعکس!؟ کسی که حرف نزده جزو کدومه!؟
آیا اینطور نمیشه گفت جهنم وجود نداره و جهنم جاییه که بهشت نیست!؟؟

سلام..استاد گرامی..امیدوارم...این تاپیک به نتیجه برسد...چون واقعا این پاسخ هایی که شما دادید.مرا فعلا قانع نکرده...باور کنید که بنده همه ی این پاسخ ها را از کودکی می شنوم...ولی قانع کننده نیستند//

صادق;763527 نوشت:
یکی از سنت‏های الهی برای جامعه انسانی آن است که: "خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی‏دهد، مگر آن که سرنوشت خویش را تغییر دهند".(1) بر اساس این سنت الهی، انسان‏های نیک کردار و پیروان ادیان الهی اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاکمان زمین بوده و زیر سلطه انسان‏های نابکار قرار نگیرند، باید خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گام‏های عملی برای رسیدن به این هدف را بردارند و شرایط رسیدن به آن را فراهم کرده و موانع را از بین ببرند.

تا اینجا که استاد گرامی بنده پاسخی نگرفتم...یعنی یکی از سنت های خدا این است که بچه و کودک که قدرت و توانی ندارد،زور بازو ندارد که ایستدگی کند، باهوش است..و رو دست هوشش هوش ظالم است که بالاتر است...محکوم است که زیر دست یک ظالم، شکنجه شود؟یعنی از سنت های خدا این است؟؟واقعا چه سنت خوبی است..بعد خدا که این سنت را قرار داده، در ظلم آن ظالم نقشی ندارد؟؟.خدا این سنت ها را تبیین و اندازه گرفته؟؟؟بعد اینجا خدا تقش و دخالتی در ظلمی که بر کودک شده ندارد؟؟؟
صادق;763527 نوشت:
خداوند انسان را موجودی صاحب اراده و اختیار آفریده و او را د رمقابل آن مسئول قرار داده است ، حال اگر عده ای با استفاده از سوء اختیار بر طغیان و ستمگری اقدام می کنند ، خداوند نمی تواند به اراده تکوینی آنها را از این کار باز دارد ، زیرا در این صورت اراده و اختیار معنا نداشت.

استاد گرمی ببینید....اینکه اختیار و اراده معنا ندارد...دلیلی نمی شود...و اصلا پاسخ سوال بنده نیست...در سوال من این است که ظلمی صورت می گیرد توسط خدا...بعد شما می قرمایید که اگر خدا بخواهد جلوگیری کند و باز دارد و چنین و چنان کند..اختیار دیگر معنا ندارد، اگر ظلم نکند خدا، اختیار معنا پیدا نمی کند؟؟؟..خوب نداشته باشد.مگر واجب است که اختیار معنا داشته باشد؟خوب اگر این دنیا با انسان بی اختیار معنا ندارد.خوب اصلا خدا، این دنیا و این انسان را خلق نمی کرد.مثل این است که خدا دنیای سرشار از دروغ و تهمت خلق کند و بعد ما بگوییم که این دنیا بدون تهمت و دروغ معنا ندارد...خوب، خدا این دنیای سرشار از دروغ و تهمت را خلق نمی کرد....در مثال من هم آمده که آن شخص، می توانست و این قدرت و اختیار را داشت، که آن صحنه شیر و کودک و قفسش را محیا نکند و که کودک وحشت نکند(خدا هم این صحنه بازی دنیا را خلق نمی کرد، به همین سادگی...یعنی نهایتش همین است دیگر....حالا بماند....که اگر خدا خداست...می تواند بدون سلب اختیار به طور کل، این مشکلات و ایرادات را هم از بین ببرد...یعنی دنیا را به گونه ای خلق می کرد که اینطور مشکلات نمی بود...مثل همان حرف که کاربر مارینر در بالا فرمودن)...پس اگر می شود..در این مورد بیشتر صحبت نمایید....واقعا اگر استاد پاسخ بنده این ها بود..بنده بار ها و بارها این پاسخ ها را از کودکی در تلویزیون و مدرسه شنیده ام...اگر فکر می کنید پاسخی غیر از اینها نیست...پس بزرگی کنید..کمی با موشکافی بیشتر توضیح دهید..لطف می کنید....
صادق;763527 نوشت:
شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسان‏ها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است.
شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.

شما در ادامه..خواستید بگویید که مثلا لازم است که شری باشد..انسان مثلا برای بالا رفتن از نردبان علم باید که شر را تجربه کند و امثال اینها...
ببینید...این کمی فاصله گرفتن از آن سوال بنده است...سوال بنده این بود که آیا آن شخص در حق کودک ظلمی انجام داده...اگر بلی پس خدا هم در آن ظلمی سهیم است... خوب اگر واقعا ظلمی صورت گرفته...که خوب خدا هم سهیم است و نقش دارد دیگه..این ربطی به نتیجه و هدف ندارد..حالا ما فلسفه بسازیم که مثلا بله این ظلم لازم است برای تکامل بشر...این چیزی را عوض نمی کند و این بحثی دیگر است...به هر حال، خدا ظلمی انجام داده...حالا ما می خواهیم ظلم را توجیه کنیم!!!!!..مثلا خدا دروغ بگوید و بعد ما بخواهیم دروغ را توجیه کنیم!!!..که بله این دروغ لازم است.. برای تکامل بشر خدا باید دروغ می گفت.... !!
اگر می خواهیم این فلسفه عمل را بگوییم که در نتیجه بگیریم که این عمل خدا ظلمی نیست(یعنی به هدف و فلسفه نگاه کنیم و نتیجه بگیریم) که خدا ظلمی انجام نداده...پس، آن عمل فردی که کودک را زجر کش کرده هم را نباید ظلم در نظر بگیریم..خوب آن شخص عملی که در حق کودک انجام داده، باعث ترقی و تکامل کودک می شود!!!!!این که خوب است....
بعد سوال اینکه....مثلا کودک از کودکی زجر کش شده، به تکامل و سعادت رسیده...ولی کودکی که با ناز بزرگ شده و در بهترین مدارس رشد پیدا کرده و با تربیت عالی بزرگ شده...به تکامل نرسیده، و خنگ بار آمده؟؟ زمانه برعکس شده..من یادم باشد در آینده ازدواج کردم و بچه دار شدم..بچه ام را از کودکی زیر انواع و اقسام فشار های روحی قرار دهد،زجر کشش کنم و از مدرسه هم محرومش کنم...بگزارم که به تکامل برسد .از نردبان علم بالا برود...:Gig:
به عبارتی جناب استاد..اگر هم شر باعث پیشرفت و تکامل است..این شر باید حدودی داشته باشد...یعنی اگر و اگر و اگر شر لازمه پیشرفت است..این شر باید محدودیتی داشته باشد..غیر از این است؟؟؟اگر خیر، پس ما از این بعد بعد بچه هایمان را تربیت نکنیم...زیر لگد بزرگ کنیم از بچگی زجرش بدهیم، دردش بدهیم...(توجه داشته باشید که در مثال بنده هم، این بود که کودکی از بچکی زجر کش می شود و با آه و ناله و گریه و زاری از دنیا می رود)آن حد بیشتر از مجاز را چه می گویید؟؟؟
این پاسخ ها به هیچ وجه قانع کنده نیست...

دنیا برای‌انسان‌خانه‌عمل‌است‌، نه‌خانه‌مجازات‌. انسان‌برای‌این‌آفریده‌شد که‌با استفاده‌از هدایت‌الهی‌و راهنمایی‌پیامبران‌و به‌کارگیری‌عقل‌و هوش‌خود، راه‌تکامل‌را پیموده‌و به‌خوش‌بخشی‌و سعادت‌همیشگی‌رسیده‌و از نعمت‌های‌لذت‌بخش‌و جاویدان‌بهشتی‌بهره‌مند شود.
اعمال‌انسان‌وقتی‌ثمر بخش‌است‌و او را به‌کمال‌می‌رساند که‌اختیاری‌باشد، یعنی‌اگر انسان‌با اختیار خود، کار خوب‌را انجام‌داد، اثر انسانی‌و تربیتی‌دارد و به‌او ثواب‌داده‌می‌شود. وقتی‌فردی‌از مال‌خودش‌احسان‌می‌دهد و به‌فقیران رسیدگی‌می‌کند و مدرسه‌می‌سازد و به‌مسجد کمک‌می‌نماید، هم‌اثر روحی‌و تربیتی‌دارد و هم‌پاداش‌عظیم‌از طرف‌خداوند به‌چنین‌شخصی‌داده‌می‌شود، لیکن‌چنان‌چه‌از همین‌شخص‌به‌زور پول‌گرفته‌و به‌مصرف‌خیریه‌رسانده‌ شود، اثر روحی‌و تربیتی‌ندارد و ثواب‌احسان‌داده‌نمی‌شود. کسی‌که‌با خلوص‌نیت‌و با اراده‌خود نماز بخواند و روزه‌بگیرد، به‌پاداش‌بهشتی‌این‌اعمال‌می‌رسد، ولی‌اگر با نیت‌ریایی‌یا سبب‌اجبار اعمالش‌را انجام ‌دهد، پاداش‌و ثوابی‌نخواهد داشت‌.
در جنایات‌و گناهان‌هم‌اگر خداوند هر گناه‌کار را بلافاصله‌بعد از ارتکاب‌گناه‌مجازات‌می‌گرد دیگر ترک‌گناه‌اختیاری‌نمی‌شد، بلکه‌به‌خاطر ترس‌از مجازات‌دنیوی‌ترک‌می‌شد، مثلا اگر به‌محض‌گفتن‌دروغ‌خار در زبان‌فرو می‌رفت‌و بوی‌گند همه‌جا را می‌گرفت‌و مشخص‌می‌شد طرف‌دروغ‌می‌گوید، کسی‌دروغ‌نمی‌گفت‌، که‌این‌اثر تربیتی‌نداشت‌و موجب‌تکامل‌انسان‌نمی‌شد.
انسان‌مؤمن‌و با تقوا دست‌به‌دزدی‌نمی‌زند، چون‌این‌عمل‌را برخلاف‌مقررات‌الهی‌می‌داند. دزد به‌زندان‌افتاده
هم‌دزدی‌نمی‌کند، اما نه‌به‌این‌خاطر که‌دزدی‌حرام‌است‌، بلکه‌از این‌جهت‌که‌در بند است‌و قدرت‌بر دزدی‌ندارد.
پس‌این‌که‌خداوند در دنیا گناه‌کاران‌را بلافاصله‌مجازات‌نمی‌کند، نه‌از این‌جهت‌است‌که‌عادل‌نیست‌و با قدرت‌بر مجازات‌جانیان‌ندارد یا بر بندگانش‌رحم‌نمی‌کند، بلکه‌بدین‌خاطر است‌است‌که‌بشر باید دردنیا آزاد باشد و با اختیار خود کارها را انتخاب ‌کند و در غیر این‌صورت‌به‌هدف‌خلقتش‌که‌رسیده‌به‌کمال‌و قرب‌الهی‌است‌، نایل‌نمی‌گردد.
هدف‌از خلقت‌انسان‌به‌کمال‌رسیدن‌از راه‌اختیار و انتخاب‌است‌خدا در قرآن‌می‌فرماید: «من‌جن‌و انس‌را نیافریدم‌جز برای‌این‌که‌عبادتم‌کنند (و از این‌راه‌تکامل‌یابند و به‌من‌نزدیک ‌شوند.»(1) و فرمود: «ما راه‌را به‌او (انسان‌) نشان‌دادیم‌، خواه‌شاکر باشد و با اختیار خود پذیرا گردم‌ناسپاس.» پس‌رمز عدم‌مجازات‌متخلفین‌در دنیا این‌است‌که‌دنیا سرای‌تکلیف‌و عمل‌است‌، نه‌محل‌ثواب‌و عقاب‌. از طرف‌دیگر خدای مهربان‌، سرانجام داد مظلوم‌را از ظالم‌خواهد گرفت‌. این‌گونه‌نیست‌که‌مجرم‌مجازات‌نشود. هنگامی‌که‌قیامت‌بر پا شد، به‌حساب‌همه‌رسیدگی‌می‌شود و ظالمان‌و جانیان‌چنان‌مجازات‌می‌‌گردند که‌تصورش‌را نمی‌‌کردند.
قرآن‌می‌فرماید: «آن‌ها که‌ستم‌کردند، به‌زودی‌می‌دانند که‌بازگشت‌شان‌به‌کجا است‌.»(2) «ما ترازوهای‌عدل‌را در روز قیامت‌بر پا می‌کنیم‌. پس‌به‌هیچ‌کس‌کم‌ترین‌ستمی‌نمی‌شودو اگر به‌مقدار یک‌دانه‌خردل‌، کار نیک‌و بد باشد، ما آن‌را حاضر می‌کنیم‌.»(3)«روزی‌که‌ ستمکار از شدت‌حسرت‌) دست‌خود را به‌دندان‌می‌‌گیرد و می‌گوید: ای‌کاش‌با رسول‌خدا راهی‌برگزیده‌بودم‌.»(4)
از سوی‌دیگر در دنیا تحقق‌عدل‌کامل‌در مقام‌پاداش‌و کیفر امکان‌پذیر نیست‌، زیرا سرنوشت‌پاکان‌و مجرمان‌به‌هم‌گره‌خورده‌و از یکدیگر تفکیک‌پذیر نیست‌، نیز دنیا گنجایش‌پاداش‌و کیفر برخی‌را ندارد. چگونه‌ممکن‌است‌کسی‌را که‌حق‌جویان‌و بی‌گناهان‌بی‌شماری‌را نابود ساخته‌، در این‌جهان‌کیفر داد، در حالی‌که‌جای‌یک‌جان‌بیش‌تر ندارد و با یک‌تیر می‌میرد؟! این‌گونه‌افراد باید در قیامت‌و جهان‌آخرت‌که‌مرگ‌ندارد و پایان‌نمی‌پذیرد، مجازات‌شوند. در این‌جا به‌مسئله‌دیگری‌باید توجه‌داشت‌و آن‌این‌که‌در زندگی‌مصائب‌زیادی‌دامن‌انسان‌را می‌گیرد که‌عامل‌اصلیش‌خود او است‌، منتها بسیاری‌از افراد برای‌این‌که‌خود را تبرئه‌کنند، و ندانم‌کاری‌و تنبلی‌ها و سستی‌های‌خود را نادیده‌بگیرند و به‌گردن‌عوامل‌دیگر بیندازند، همه‌این‌ها را به‌حساب‌خدا می‌گذارند و عدالت‌خدا را زیر سؤال‌می‌برند، در حال‌که‌اگر درست‌بنگریم‌، فرد یا جامعه‌عامل‌اصلی‌و مقصر واقعی‌هستند.
گرفتاری‌هایی‌که‌از سوی‌حکومت‌های‌جبار دامن‌مردم‌را می‌گیرد، معمولاً از این‌قبیل‌است‌، چرا که‌ظالمان‌افراد معدودی‌هستند. این‌سکوت‌و تسلیم‌بی‌دلیل‌و گاه‌همکاری‌مردم‌با آن‌ها است‌که‌به‌آنان‌نیرو و توان‌می‌بخشد که‌بر گُرده مردم‌سوارشوند و هزار گونه‌بدبختی‌برای‌آن‌بیافرینند.(5) خدا به‌مردم‌دستور داده‌زیر بار ظلم‌نروید تا آقا باشید، ولی‌مردم‌گوش‌نمی‌دهند و به‌جای‌شجاعت‌و اعتراض‌و قیام‌، ترس‌و سستی‌و تسلیم‌را پیشه‌می‌کنند و ظلم‌را تحمل‌می‌کنند. قرآن‌مجید خوش‌بختی‌و بدبختی‌جامعه‌ها را به‌عنوان‌سنت‌تغییرناپذیر به‌دست‌جامعه‌می‌داند: «خداوند وضع‌هیچ‌ملتی‌را عوض‌نمی‌کند تا که‌خودشان‌تغییری‌ایجاد کنند.» (6) «فساد در خشکی‌و دریا به‌خاطر کارهایی‌که‌مردم‌انجام‌داده‌اند، آشکار شده‌است‌.
خدا می‌خواهد نتیجه‌بعضی‌از اعمال‌شان‌را به‌آنان‌بچشاند، شاید (به‌سوی‌حق‌) بازگردند. (7) رسول‌گرامی‌اسلام‌فرمود: «هیچ‌نکبتی‌دامن‌گیر شخص‌ نمی‌شود مگر به‌واسطة‌گناهی‌که‌مرتکب‌شده‌است‌.» (8)
علی‌(ع) فرمود: «بنده هیچ‌کس‌مباش‌، خداوند تو را آزاد آفریده‌است‌». حضرت‌در خطبه جهاد می‌فرماید: «مردمی‌که‌از جهاد روی‌برگردانند، خداوند لباس‌ذلت‌بر تن‌آنان‌می‌پوشاند و بلا به‌آنانی‌هجوم‌می‌آورد، حقیر و ذلیل‌می‌شوند، عقل‌و فهم‌شان‌تباه‌می‌گردد و به‌خاطر تضیع‌جهاد، حق‌آن‌ها پایمال‌می‌شود.» (9)
نتیجه‌: خدا عادل‌است‌و به‌احدی ظلم‌نمی‌کند و دنیا محل‌عمل‌است‌، نه‌پاداش‌و جزا در آخرت‌ظالمان‌و تضییع‌کنندگان‌حقوق‌مجازات‌می‌شوند و حق‌مظلوم‌از ظالم‌گرفته‌می‌شود. از طرف‌دیگر منشأ بسیاری‌ از ستم‌ها خود مردم‌! که‌ظلم‌را می‌پذیرند و جهاد و مبارزه‌را رها می‌کنند. سنت‌همیشگی‌خدا این‌است‌که‌فرد و جامعه‌با توکل‌
به‌خدا، خود باید تغییر وضعیت‌بدهند و خود را با وضعیت‌مطلوب‌اداره‌کنند و جلوی‌جنایات‌را بگیرند.

پی­نوشت­ها:
1. ذاریات‌(51) آیه‌56.
2. شعرا (26) آیه‌227.
3. انبیاء (21) آیه‌47.
4. فرقان‌(25) آیه‌27.
5. آیت‌الله‌فاضل‌مکارم‌شیرازی‌، پیام‌قرآن‌، ج‌2 ص‌456.
6. رعد (13) آیه‌11.
7. روم‌(30) آیه‌41.
8. محمد تقی‌فلسفی‌، کودک‌، ج‌1، ص‌15 (اصول‌کافی‌، ج‌2، ص‌269.
9. نهج‌البلاغه‌فیض‌الاسلام‌.

پیروز;762766 نوشت:
سلام...
یک شبهه ای داشتم....
یکی کودکی توسط آقای x زجر کش می شود با اشک و زاری و هزار آه و ناله، پس از مصیبت ها از دنیا می رود،آیا حق آن کودک در این دنیا ضایع شده و بی عدالتی صورت گرفته؟؟
اگر پاسخ بلی است...
پس خدا ظلمی انجام داده.چرا که....گفته می شود.... بی عدالتی را آقای x انجام داده و این دخلی به خدا ندارد، آن شخص بی عدالتی روا داشته و اوست که عادل نیست و نه خدا....
پاسخ اینکه:چه کسی آن شخص را آفریده و لوازم و وسایل و اختیار و آزادی را برای آن شخص فراهم نموده در حالی که می دانسته ظلمی صورت خواهد گرفت؟آیا پاسخ خدا نیست؟؟پس آیا خدا مقصر اولی نیست و در این بی عدالتی سهیم نیست؟مثل این است که من کودک و حیوانی را در یک قفس رها کنم، در حالی که متوجه هستم با همه تربیت ها و نصیحت ها که به آن شیر دارم، آن شیر به کودک حمله خواهد کرد و او را به وحشت خواهد انداخت... و در حالی که می توانستم، و اختیار داشتم که همچین صحنه ای را محیا نکنم(یعنی شیر و کودک را در قفس نگذارم)، بگویم من که مسئول به وحشت افتادن آن کودک نیستم و این به وحشت افتادن کودک هیچ دخل و ربط به من ندارد.....


ممنون به این شبهه پاسخ بدهید...

با سلام

این حرف رو که قبول دارید :

هیچ فردی ظالم متولد نمی شود ==> یعنی بدو تولد برنامه ظلم بر کودک نصب نیست

.

مثال فیزیکی میزنم :

من از بازار یه گوشی اکبند میخرم ===> هیچ برنامه خلافی در گوشی نصب نیست==> بقولی گوشی معصوم هست

حالا بنده میارم و یه برنامه خلافی روی گوشی نصب میکنم و شروع به استفاده خلاف

ایا شرکت تولیدی گوشی مقصر هست ؟

مسلما خیر

_________________

میگید که خداوند چرا شرایط رو برای اون فرد ظالم محیا کرده ====> خب خیر و شر از ویژگی ها دنیای مادی هست ===> یعنی خلاف این بود اختیار معنایی نداشت

یعنی انسان مثل یه رباتی ===> فقط برنامه خیر روش نصب میشد

زندگی جبری

_____________________

نکته دیگر دیگر اینکه :

دید ما محدود هست به عقل و احساسات و نگرش انسانی خودمون و قیاس هایی که میکنیم هم ناشی از این ها .

هیچ موقع ما بعنوان یه فرد عادی نمی تونیم دیدی که یه مثلا رییس جمهور داره به امورات داشته باشیم
چون در اون موقعیت نیستیم

چه برسد به اینکه در مورد مسائل هستی قضاوتی کنیم با محدودیت انسانی خودمون!

ابوالفضل;763646 نوشت:
من از بازار یه گوشی اکبند میخرم ===> هیچ برنامه خلافی در گوشی نصب نیست==> بقولی گوشی معصوم هست

حالا بنده میارم و یه برنامه خلافی روی گوشی نصب میکنم و شروع به استفاده خلاف

ایا شرکت تولیدی گوشی مقصر هست ؟

مسلما خیر

سلام.
تفاوت در اینجاست که خدا میدونه شخص از اختیاراتش چطور استفاده خواهد کرد. در مثال شما مثل این میمونه که کمپانی سازنده گوشی رو به کسایی بفروش که شرکت میدونه اونها ازش سواستفاده خواهند کرد.
آیا در این حالت شرکت مقصر نیست؟
قطعا هست.

===================
به عنوان مثال، در کشورهایی که سلاح فروخته میشه، فروشنده ها حق ندارند به افرادی که دارای سوابق روانی بوده اند سلاح بفروشند، چون احتمال میدهند که این افراد از سلاح سو استفاده کنند.

در اینجا خدا به یقین میدونه که شخص چه خواهد کرد. اما تنها نظاره گره

B-neshan;763648 نوشت:
سلام.
تفاوت در اینجاست که خدا میدونه شخص از اختیاراتش چطور استفاده خواهد کرد. در مثال شما مثل این میمونه که کمپانی سازنده گوشی رو به کسایی بفروش که شرکت میدونه اونها ازش سواستفاده خواهند کرد.
آیا در این حالت شرکت مقصر نیست؟
قطعا هست.

===================
به عنوان مثال، در کشورهایی که سلاح فروخته میشه، فروشنده ها حق ندارند به افرادی که دارای سوابق روانی بوده اند سلاح بفروشند، چون احتمال میدهند که این افراد از سلاح سو استفاده کنند.

در اینجا خدا به یقین میدونه که شخص چه خواهد کرد. اما تنها نظاره گره

باسلام
استاد میدونه دانشجوش درس نخونده ( استفاده از اختیار در راه نادرست ) آیا ازش امتحان نمیگیرد ؟
چرا ازش امتحان میگیره میدونه که اون برای نتیجه تلاش نکرده
خدا در هر انسان توان انجام خیر رو قرار داده حال اون علاقه به شر داره دیگه خودش انتخاب کرده به همان میزان که شر شده می تونست خیر باشه

ابوالفضل;763646 نوشت:
من از بازار یه گوشی اکبند میخرم ===> هیچ برنامه خلافی در گوشی نصب نیست==> بقولی گوشی معصوم هست

حالا بنده میارم و یه برنامه خلافی روی گوشی نصب میکنم و شروع به استفاده خلاف

ایا شرکت تولیدی گوشی مقصر هست ؟
مسلما خیر


سلام، گرامی...من احساس می کنم..این تمثیل و مثال شما با اصل قضیه تفاوت ها دارد....

من از بازار گوشی اکبند می خرم..شما می فرمایید که در گوشی هیچ برنامه خلافی نیست....
چرا اتفاقا در برنامه خدا برنامه خلاف بسیار هست...فقط اجرا کردنش اختیاری است...نه اینکه هیچ برنامه خلافی نداشته باشد...پتانسیلش را دارد..
برنامه مخرب دارد...هرچند شاید اجرا نشود و به اختیار فرد باشد...هر چند فکر می کنم به نظر گاهی از اختیار افراد هم خارج است....)
یا اصلا به شکل دیگری به قضیه نگاه کنیم...شما آن برنامه خلافی را که روی گوشی نصب می کنی را از کجا تهیه می کنی و از کجا به شما این جواز و اختیار داده شده که از آن استفاده کنی؟؟؟همان بازاری که به قول شما آن گوشی معصوم را به فروش رسانده، یا آن شرکتی که گوشی را تولید کرده؟؟حالا آیا این شرکت باز هم مقصر نیست؟؟؟پس اولن برنامه مخرب دارد و شرایط و لوازم و آزادی اجرای آن را هم قرار داده شده است....در حالی که علم هست که قرار سوء استفاده شود...

ابوالفضل;763646 نوشت:
میگید که خداوند چرا شرایط رو برای اون فرد ظالم محیا کرده ====> خب خیر و شر از ویژگی ها دنیای مادی هست ===> یعنی خلاف این بود اختیار معنایی نداشت

یعنی انسان مثل یه رباتی ===> فقط برنامه خیر روش نصب میشد

زندگی جبری


ببینید... یک حرف اینکه، نهایت و نهایت و نهایت این است که خدا این دنیا را خلق نمی کرد....که بخواهد یک دنیای مادی باشد و از ویژگی های ذاتی اش چنان و چنین باشد.....
حرف شما مثل این است که گفته شود...یک شرکتی، یک رباتی بسازد....که کار این رباط این است که برود مردم را اذیت کند و شکنجه کند...یعنی اصلا ذات این ربات و هدف از تولید این ربات همین قضیه ای باشد که من عرض کردم...بعد این ربات را ساخته شد...در میان انسان ها بچرخد و انسان ها را عذاب دهد...بعد بنده به شما بگویم که این ربات را سازنده اش، عجب آدم نامرد و مردم آزاری بوده...بعد شما در پاسخ بگویید که از ویژگی های ذاتی ربات شکنجه گر، این است که در میان مردم بچرخد و مردم را شکنجه کند...اگر شکنجه نکند که دیگر ربات شکنجه گر و مردم آزار نیست...و از این طریق بخواهید که مردم آزاری و ستم سازنده ربات را کتمان کنید....!!!در حالی که بنده می توانم...به شما بگویم...که خوب آن سازنده ربات، چرا اصلا ربات سکنجه گر ساخته؟؟مگر ضرورتی دارد که ربات سکنجه گر بسازد که ویژگی ذاتی اش لان جور باشد؟؟؟آیا شما پاسخی را که دادی را منطقی می دانید؟؟؟
اینجا هم اگر فرض بگیریم که این دنیا به قول شما مادی، حکم آن ربات شکنجه گر و مردم آزار را دارد....بنده می گویم، این دنیای مادی هست...یعنی آن ربات مردم آزار هست..و پس سازنده اش هم مثلا ظالم است...بعد شما می گویید که از ویژگی های ذاتی این دنیای مادی(ربات) شر است؟آیا پاسخ منطقی است...خوب نهایت این است که خدا این دنیا را خلق نمی کرد...پس بنده اصلا متوجه نمی شود که این حرف شما که می گویید که از ویژگی هایی دنیای ماده شر است و اگر شر نبود، اختیار نبود و اینها چیست...چون نهایت و نهایت پاسخی که می توان داد این است که خوب این دنیا خلق نمی شد...حالا که این جور است دنیا.پس دنیا را خلق نمی کرد خدا...به همین سادگی...
از طرفی...کیفیات و حد و اندازه این شر است...قبول دارید که اگر هم ماده ذاتا فلان جور است..خدا تعیین و مقدر داشاه دیگر...غیر از این است؟؟آیا خدا نمی توانست دنیا را از بدو خلقت به گونه ای خلق کند و حد و حدود هایی قرار دهد که در عین اینکه اختیار هم سلب نشود و جبری پیش نیاید...ولی اینگونه ظلم ها هم یش نیاید...غیر از این است؟شما الان نمی توانی با اختیارت قدت را به چند متر برسانید....آیا اختیار شما سلب شده؟آیا جبری پیش آمده؟

ابوالفضل;763646 نوشت:
دید ما محدود هست به عقل و احساسات و نگرش انسانی خودمون و قیاس هایی که میکنیم هم ناشی از این ها .

گرامی مگر ما وقتی در مورد برهان نظم...نمی دانم فلسفه چیدن واجب و الوجود و ممکن الوجود و امثال اینها...هزاران موارد از این قبیل، صحبت می کنیم...با همین دید به قول شما محدود، و با همین عقل و احساسات صحبت نمی کنیم؟؟؟پس شما هم هرچقدر، در مورد وجود خدا از برهان نظم بگویید...بنده می گویم که خیر، از کجا انقد مطمئن..از کجا معلوم قیاسهایتان ناقص نباشد...خوب اگر اینجا شما این ایراد را مطرح می کنید...آنجا هم باید این ایراد را مطرح کنید.....این موارد را هم که بنده می گویم..با اما و اگر نمی گویم...به همان روشنی که که در مورد برهان نظم، حرف می زیم..می توانیم در مورد این قضیه هم صحبت کنیم....

پیروز;762766 نوشت:
سلام...
یک شبهه ای داشتم....
یکی کودکی توسط آقای x زجر کش می شود با اشک و زاری و هزار آه و ناله، پس از مصیبت ها از دنیا می رود،آیا حق آن کودک در این دنیا ضایع شده و بی عدالتی صورت گرفته؟؟
اگر پاسخ بلی است...
پس خدا ظلمی انجام داده.چرا که....گفته می شود.... بی عدالتی را آقای x انجام داده و این دخلی به خدا ندارد، آن شخص بی عدالتی روا داشته و اوست که عادل نیست و نه خدا....
پاسخ اینکه:چه کسی آن شخص را آفریده و لوازم و وسایل و اختیار و آزادی را برای آن شخص فراهم نموده در حالی که می دانسته ظلمی صورت خواهد گرفت؟آیا پاسخ خدا نیست؟؟پس آیا خدا مقصر اولی نیست و در این بی عدالتی سهیم نیست؟مثل این است که من کودک و حیوانی را در یک قفس رها کنم، در حالی که متوجه هستم با همه تربیت ها و نصیحت ها که به آن شیر دارم، آن شیر به کودک حمله خواهد کرد و او را به وحشت خواهد انداخت... و در حالی که می توانستم، و اختیار داشتم که همچین صحنه ای را محیا نکنم(یعنی شیر و کودک را در قفس نگذارم)، بگویم من که مسئول به وحشت افتادن آن کودک نیستم و این به وحشت افتادن کودک هیچ دخل و ربط به من ندارد.....


ممنون به این شبهه پاسخ بدهید...

هو الله

با سلام

مفاهیم عالی وجود طوری بهم پیوسته و متصلند که با حذف یک مفهوم سلسله ی زنجیر واری از مفاهیم از صحنه ی هستی حذف خواهند شد

و این همان ارتباط و یکپارچگی است که میان اجزای هستی مشاهده می گردد،هم در فلسفه و متافیزیک و هم در فیزیک.

هایدگر یک فیلسوف آلمانی است که بعضی او را ملحد و برخی مکتب فکری او را شبیه مکتب وحدت وجودی ملا صدرا می دانند،راجع به این شباهت

و یا افتراق باید تحقیق بیشتری انجام شود امّا یکی از آراء او را بسیار عمیق می دانم،او شیئ را گردهمایی یک جهان تلقی می کند،یعنی مفهوم یک

شیء منوط به چیزی است که آن را گرد هم می آورد،در واقع بخشی که ظاهر شده و بخشی که پنهان مانده است.

در مورد سؤال شما موضوع را از زاویه ی دیگری ببینیم،از آن زاویه ای که کل هستی را یک کلّ واحدِ در برگیرنده ی مفاهیم متعدد و در عین حال یکپارچه

نشان می دهد.

به فرض اینکه هیچ ظلمی در جهان رخ ندهد،یک حلقه از این زنجیره ی متوالی در میان پدیده های هستی مفقود می گردد،حلقه ای که حلقات دیگری را با

خویش می برد مثل عدالت،چرا که عدل به ضد آن که ظلم است ادراک و شناخته می شود و یا به عبارتی نمود می یابد.

ظلم و عدالت مفقود می گردند و در نتیجه اراده و اختیار نیز مفقود می شوند،چرا که اختیار ظالم و یا عادل بودن با شماست.

و چون ظلم و عدالت نباشد و یا بعکس آن دیگری هم نخواهد بود،این حلقه را هم از صحنه ی هستی حذف فرمائید.

عدل-ظلم-اختیار-اراده،اراده که نباشد قدرت هم از میان می رود و قدرت که برود،حلقات دیگری هم حذف خواهند شد و به همین ترتیب.

همه ی ارکان و اجزاء هستی بهم وابسته و پیوسته اند.

حبیبه;763678 نوشت:
به فرض اینکه هیچ ظلمی در جهان رخ ندهد،یک حلقه از این زنجیره ی متوالی در میان پدیده های هستی مفقود می گردد،حلقه ای که حلقات دیگری را با

خویش می برد مثل عدالت،چرا که عدل به ضد آن که ظلم است ادراک و شناخته می شود و یا به عبارتی نمود می یابد.


با سلام
من مبنای استدلال شما را نفهمیدم. یعنی باید ظلم باشد که عدل شناخته شود؟ این که خودش ظلم مظاعف است! مگر نظم ضد بی نظمی نیست؟ با استدلال شما ما باید شاهد بی نظمی در نظام خلقت هم باشیم ، اما شما در کجای دستگاه آفرینش میتوانید یک مورد بی نظمی پیدا کنید؟ تمام داستان ها از آنجا شروع میشود که پای انسان و اختیار به میان میآید، بدی، ظلم، بی نظمی، جنایت،...... همه سرمنشا انسانی دارند چون انسان در حیطه تحت کنترل خود قادر است هرگونه که بخواهد عمل کند و روی محیط اطرافش تاثیر بگذارد.

B-neshan;763648 نوشت:
سلام.
تفاوت در اینجاست که خدا میدونه شخص از اختیاراتش چطور استفاده خواهد کرد. در مثال شما مثل این میمونه که کمپانی سازنده گوشی رو به کسایی بفروش که شرکت میدونه اونها ازش سواستفاده خواهند کرد.
آیا در این حالت شرکت مقصر نیست؟
قطعا هست.

===================
به عنوان مثال، در کشورهایی که سلاح فروخته میشه، فروشنده ها حق ندارند به افرادی که دارای سوابق روانی بوده اند سلاح بفروشند، چون احتمال میدهند که این افراد از سلاح سو استفاده کنند.

در اینجا خدا به یقین میدونه که شخص چه خواهد کرد. اما تنها نظاره گره

خب این نکته برای شرکت اشکار هست که تکنولوژی مثل یک چاقو هست

یعنی در ان واحد یه نفری ممکن هست استفاده مثبت و نفر دیگر استفاده منفی کند !

اگر جنبه منفی رو در نظر بگیریم باید تولید رو متوقف کنیم !

.

چون نیاز هست به تولید و تکنولوژی ===> میگیم ما به تولید ادامه میدیم و هر کسی عقل داره و اختیار و اگر کسی استفاده منفی کرد باید خودش تاوان بدهد

شرکت در یه بروشوری اگاهی های امنیتی رو منتشر میکنه و خبررسانی در کنار محصول انجام میده ===> غیر این اگر مشکلی پیش امد و استفاده منفی شد دیگه به مشتری ربط داره

_________________

همه میگن که ظلم بد هست

معتاد شدن زندگی رو به فلاکت میکشونه
.

ظلم رو اصلا عقل هم رد میکنه با کمی تفکر و نگرش انسانی
.

حالا اگر کسی امد و بیراه رفت و ظالم شد ، معتاد شد ؟ ( قطعا آگاهی سازی شده و هیچ موقع آگاهی صفر نیست )

ایا باز هم خدارو مقصر میدونید ؟

____________

اگر خداوند به طور مستقیم ظالم رو حذف می کرد و نابود میکرد ؟ به نظرتون دنیا چه شکلی میشد ؟

اون موقع هم یه عده بهانه میاوردن که ما اصلا دوس داریم ظالم باشیم و خدایا اختیاری که به ما دادی چه شد ؟

____________

چون محور سوالات پرسشگر در همین راستا هست این مطلب نقل قول های استارتر رو هم شامل میشود

حبیبه;763678 نوشت:
مفاهیم عالی وجود طوری بهم پیوسته و متصلند که با حذف یک مفهوم سلسله ی زنجیر واری از مفاهیم از صحنه ی هستی حذف خواهند شد

و این همان ارتباط و یکپارچگی است که میان اجزای هستی مشاهده می گردد،هم در فلسفه و متافیزیک و هم در فیزیک.


سلام....
حرف شما این است که آن ظلمی که به کودک می شود...(بنده مثال زدم در پست اول شما هم نقل قول داشتید...)شما می فرمایید که آن ظلمی که به آن کودک شده، باید که انجام می گرفت...چون آن ارتباط و یکپارچگی میان اجزای هستی ای که باید باشد...دچار اختلال می شد.درست است؟؟
شما می فرمایید که اگر آن ظلم و ستمی که به آن کودک شد...حذف می شد، مفاهیمی عالی وجود، حذف می شدند...درست است؟

خوب پس به نظرم این دنیا و این مجموعه یک دنیای ظلم و سیاه در سیاه است....دنیایی که برای بقا و یک پارچگی و برای از بین نرفتن مفاهیم عالی نیاز است که در آن ظلمی که من مثال زدم، وجود داشته باشد... همان بهتر که اصلا وجود نمی داشت...همان بهتر که خدا خلقش نمی کرد و نمی بود...دنیایی که برای اینکه در آن عدالت معنا پیدا کند..باید که یک کودک زجر کش شود(مثالی که زدم) همان بهتر که خلق نمی شد...
و من فکر می کنم که با این مقدمه اصلا خلق نشده است...
حداقل نه توسط و اراده ی خدای حکیم و با شعور....

چالشگر;763804 نوشت:
با سلام
من مبنای استدلال شما را نفهمیدم. یعنی باید ظلم باشد که عدل شناخته شود؟ این که خودش ظلم مظاعف است! مگر نظم ضد بی نظمی نیست؟ با استدلال شما ما باید شاهد بی نظمی در نظام خلقت هم باشیم ، اما شما در کجای دستگاه آفرینش میتوانید یک مورد بی نظمی پیدا کنید؟ تمام داستان ها از آنجا شروع میشود که پای انسان و اختیار به میان میآید، بدی، ظلم، بی نظمی، جنایت،...... همه سرمنشا انسانی دارند چون انسان در حیطه تحت کنترل خود قادر است هرگونه که بخواهد عمل کند و روی محیط اطرافش تاثیر بگذارد.

با سلام

نظم در هستی به حدّ اتم و اکمل آن وجود دارد،اصلا آنچه که هست فقط نظم است

امّا وقتی پای افعال اختیاری وجودات مکدّر و به دور از نظم عقلایی و اخلاقی

به میان می آید در عالم واقع بی نظمی و اختلال ظهور می کند،این حاصل فعل شماست(نوعی)

نه فعل خداوندی که وجودش از هر نقص و کاستی مبراست.

ظلم نباید باشد اما هست و شما به آنچه هست معرفت می یابید نه آنچه نیست.البته این

هستی که می گویم نمودِ نقص در عدالت نداشته ی برخی انسانهاست.که شما هم فرمودید.

اما یک چیز دیگر هم هست وقتی از افق اعلای وجود فاصله می گیرید تا به اسفل السافلین جهان ماده

می رسید لازمه ی طبیعی چنین مرتبه ی محدود و مقیدی از وجود نقصها و کاستی هاست،تضاد و تزاحم

و تدریج است."قال اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک"

پیروز;763819 نوشت:
سلام....
حرف شما این است که آن ظلمی که به کودک می شود...(بنده مثال زدم در پست اول شما هم نقل قول داشتید...)شما می فرمایید که آن ظلمی که به آن کودک شده، باید که انجام می گرفت...چون آن ارتباط و یکپارچگی میان اجزای هستی ای که باید باشد...دچار اختلال می شد.درست است؟؟
شما می فرمایید که اگر آن ظلم و ستمی که به آن کودک شد...حذف می شد، مفاهیمی عالی وجود، حذف می شدند...درست است؟

خوب پس به نظرم این دنیا و این مجموعه یک دنیای ظلم و سیاه در سیاه است....دنیایی که برای بقا و یک پارچگی و برای از بین نرفتن مفاهیم عالی نیاز است که در آن ظلمی که من مثال زدم، وجود داشته باشد... همان بهتر که اصلا وجود نمی داشت...همان بهتر که خدا خلقش نمی کرد و نمی بود...دنیایی که برای اینکه در آن عدالت معنا پیدا کند..باید که یک کودک زجر کش شود(مثالی که زدم) همان بهتر که خلق نمی شد...
و من فکر می کنم که با این مقدمه اصلا خلق نشده است...
حداقل نه توسط و اراده ی خدای حکیم و با شعور....

با سلام

خیر،سؤال شما بر این مبنا است که خداوندی که مانع ظلم نمی شود،ظالم اصلی است(نعوذ بالله)

عرض بنده این است که اختیار ظالم را از او بگیرید،عدالتی هم نخواهد بود چراکه عدالت در عالم واقع در مقابل ظلم است

که نمود می یابد،شما عدالت را چگونه درک کردید؟

اختیار ظلم و یا عدالت نداشته باشید،یعنی قدرت بر انتخاب هم نخواهید داشت،ببینید با حذف اختیار و اراده و قدرت دیگر

چه کمالی برای انسان باقی می ماند؟یا اصلا دیگر هیچ کمالی محقق می گردد؟

همین دلسوزی و رأفت شما نسبت به کودک مظلوم چگونه شکل گرفت؟

اگر خداوند به اراده ی خویش مانع اختیار انسان می شد،صفت رأفت در وجود شما شکل می گرفت؟

عالم طبیعت جنسش این است،طبعش این است،تضاد،تزاحم،محدودیت،نقص ووووووو

شما این اوصاف را از عالم طبیعت بگیرید این مرتبه از هستی را از عالم وجود حذف نموده اید.

در دنیا منافع شما با منافع دیگری ممکن است در تضاد باشد،در این تضاد میان منافع شما چه می کنید؟

می توانید آن را به کلی رفع کنید؟

فکر می کنید دستورات متعالی اخلاقی دین،برای چیست؟

دستور به احسان-عدالت-پرهیزگاری و مبارزه با ظلم؟ برای اینکه انسان مختار با اختیار خودش

به این کمالات نائل شود،وگرنه که اینجا دنیا نبود،ملکوت اعلی بود.

پیروز;763662 نوشت:
ببینید... یک حرف اینکه، نهایت و نهایت و نهایت این است که خدا این دنیا را خلق نمی کرد....که بخواهد یک دنیای مادی باشد و از ویژگی های ذاتی اش چنان و چنین باشد.....
حرف شما مثل این است که گفته شود...یک شرکتی، یک رباتی بسازد....که کار این رباط این است که برود مردم را اذیت کند و شکنجه کند...یعنی اصلا ذات این ربات و هدف از تولید این ربات همین قضیه ای باشد که من عرض کردم...بعد این ربات را ساخته شد...در میان انسان ها بچرخد و انسان ها را عذاب دهد...بعد بنده به شما بگویم که این ربات را سازنده اش، عجب آدم نامرد و مردم آزاری بوده...بعد شما در پاسخ بگویید که از ویژگی های ذاتی ربات شکنجه گر، این است که در میان مردم بچرخد و مردم را شکنجه کند...اگر شکنجه نکند که دیگر ربات شکنجه گر و مردم آزار نیست...و از این طریق بخواهید که مردم آزاری و ستم سازنده ربات را کتمان کنید....!!!در حالی که بنده می توانم...به شما بگویم...که خوب آن سازنده ربات، چرا اصلا ربات سکنجه گر ساخته؟؟مگر ضرورتی دارد که ربات سکنجه گر بسازد که ویژگی ذاتی اش لان جور باشد؟؟؟آیا شما پاسخی را که دادی را منطقی می دانید؟؟؟
اینجا هم اگر فرض بگیریم که این دنیا به قول شما مادی، حکم آن ربات شکنجه گر و مردم آزار را دارد....بنده می گویم، این دنیای مادی هست...یعنی آن ربات مردم آزار هست..و پس سازنده اش هم مثلا ظالم است...بعد شما می گویید که از ویژگی های ذاتی این دنیای مادی(ربات) شر است؟آیا پاسخ منطقی است...خوب نهایت این است که خدا این دنیا را خلق نمی کرد...پس بنده اصلا متوجه نمی شود که این حرف شما که می گویید که از ویژگی هایی دنیای ماده شر است و اگر شر نبود، اختیار نبود و اینها چیست...چون نهایت و نهایت پاسخی که می توان داد این است که خوب این دنیا خلق نمی شد...حالا که این جور است دنیا.پس دنیا را خلق نمی کرد خدا...به همین سادگی...
از طرفی...کیفیات و حد و اندازه این شر است...قبول دارید که اگر هم ماده ذاتا فلان جور است..خدا تعیین و مقدر داشاه دیگر...غیر از این است؟؟آیا خدا نمی توانست دنیا را از بدو خلقت به گونه ای خلق کند و حد و حدود هایی قرار دهد که در عین اینکه اختیار هم سلب نشود و جبری پیش نیاید...ولی اینگونه ظلم ها هم یش نیاید...غیر از این است؟شما الان نمی توانی با اختیارت قدت را به چند متر برسانید....آیا اختیار شما سلب شده؟آیا جبری پیش آمده؟

این مثالی که شما مطرح کردید ==> ربات شکنجه گر

با یک انسان مختار کاملا در تضاد هست

یعنی این با یه برنامه از پیش نوشته شده کار میکنه
.
.

انسان با فطرتی پاک به دنیا میاد و با قدرت انتخاب و اختیاری که دارد راهش رو انتخاب میکنه
.

شما چطور نتیجه گیری میکنید که :

انسانی با اختیار خودش ظلم میکنه ====> شما چطور نتیجه گیری میکنید که خالقش ظالم هست ؟

اگر انسانی با جبر مطلق ظلم میکرد ==> نتیجه گیری شما صحیح بود

پیروز;763662 نوشت:
گرامی مگر ما وقتی در مورد برهان نظم...نمی دانم فلسفه چیدن واجب و الوجود و ممکن الوجود و امثال اینها...هزاران موارد از این قبیل، صحبت می کنیم...با همین دید به قول شما محدود، و با همین عقل و احساسات صحبت نمی کنیم؟؟؟پس شما هم هرچقدر، در مورد وجود خدا از برهان نظم بگویید...بنده می گویم که خیر، از کجا انقد مطمئن..از کجا معلوم قیاسهایتان ناقص نباشد...خوب اگر اینجا شما این ایراد را مطرح می کنید...آنجا هم باید این ایراد را مطرح کنید.....این موارد را هم که بنده می گویم..با اما و اگر نمی گویم...به همان روشنی که که در مورد برهان نظم، حرف می زیم..می توانیم در مورد این قضیه هم صحبت کنیم....

نکته اینجاست
یه استدلالی که مطرح میشه باید ببینیم چه میزان میتونه درست باشه ؟
چه میزان افکار و خیالات ما درش دخیل هست ؟

و پارامترهای ارزیابی دیگر . . .

به نظرتون برهان نظمی که مطرح شده چه میزان با احساسات و خیالات انسان در ارتباط میتونه باشه ؟
یا این نتیجه گیری بر اساس یه سری قوانین حاکم بر عالم هست ؟

پیروز;763662 نوشت:
سلام، گرامی...من احساس می کنم..این تمثیل و مثال شما با اصل قضیه تفاوت ها دارد....

من از بازار گوشی اکبند می خرم..شما می فرمایید که در گوشی هیچ برنامه خلافی نیست....
چرا اتفاقا در برنامه خدا برنامه خلاف بسیار هست...فقط اجرا کردنش اختیاری است...نه اینکه هیچ برنامه خلافی نداشته باشد...پتانسیلش را دارد..
برنامه مخرب دارد...هرچند شاید اجرا نشود و به اختیار فرد باشد...هر چند فکر می کنم به نظر گاهی از اختیار افراد هم خارج است....)
یا اصلا به شکل دیگری به قضیه نگاه کنیم...شما آن برنامه خلافی را که روی گوشی نصب می کنی را از کجا تهیه می کنی و از کجا به شما این جواز و اختیار داده شده که از آن استفاده کنی؟؟؟همان بازاری که به قول شما آن گوشی معصوم را به فروش رسانده، یا آن شرکتی که گوشی را تولید کرده؟؟حالا آیا این شرکت باز هم مقصر نیست؟؟؟پس اولن برنامه مخرب دارد و شرایط و لوازم و آزادی اجرای آن را هم قرار داده شده است....در حالی که علم هست که قرار سوء استفاده شود...

من کلا برداشتم از حرف های شما این هست که :

در دنیا خوبی مطلق حاکم میشد

اینم از یه راهی امکانش بود

انسان یه موجود مجبوری بود که تنها عمل خوب انجام میداد ====> عاری از اختیار ===> چون اختیار باعث میشه دوراه بوجود بیاد ===> انتخاب خوب و انتخاب بد

ولی ارزش زندگی به این هست که ==> با وجود یه سری بدی انسان بره سمت خوبی ها و خودش رو به عنوان یه انسان نشون بده

و با افتخار بگه که من برترین مخلوق هستی هستم چون با وجود بدی در عالم و جاذبه ای که بدی ها دارند رفتم سراغ خوبی

موفق باشید

حبیبه;763836 نوشت:
عدالت در عالم واقع در مقابل ظلم است

که نمود می یابد،شما عدالت را چگونه درک کردید؟

اختیار ظلم و یا عدالت نداشته باشید،یعنی قدرت بر انتخاب هم نخواهید داشت


با عرض سلام
آیا در حیات آخرت و در بهشت عدالت وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود ندارد لطفا توضیح دهید روابط بهشتیان بر چه اساسی خواهد بود و اگر وجود دارد، با فرمایش شما برای درک آن باید ظلم هم وجود داشته باشد. در این صورت ایا در آنجا ظلم وجود دارد؟

حبیبه;763836 نوشت:
اگر خداوند به اراده ی خویش مانع اختیار انسان می شد،صفت رأفت در وجود شما شکل می گرفت؟

آیا شما هیچگاه بین دو کار خوب، دو رافت در حق دیگری یا دو امر خیر یکی را انتخاب کرده اید؟ در واقع اختیار و انتخاب در تمام کارها وجود دارد هرچند کار کاملا مثبت باشد. بنا براین اختیار میتواند بین انتخاب خوب و خوبتر باشد. چرا باید حتما بین بد و خوب باشد؟

فرض کنیم سخن افرادی که میگویند بدون اختیار و بدون اینکه ظلمی وجود داشته باشد ...
نمیشد عیار انسانها رو سنجید ... دو تا سوال پیش میاد ...

1. خوب چرا خدا چنین دنیایی رو افرید ؟ خوب نمی افرید .
2. استدلال میکنید که برای تحقق ازمایش الهی میبایست افراد اختار داشته باشند . ولی ایا با چنین سامانه ای که خدا افریده مظلوم اختیار داره ...

فرض کنیم ظالمی چشمان یک شهر را از حدقه در بیاورد ...
انچنانچه در تاریخ این اتفاقات کم نیوفتاده است ...

در اینصورت طبق قانون الهی یک نفر مختار است و هزاران نفر مجبور ....
مجبور به ندیدن .

بنابراین به نطره من اگر خداوند میخواست که دنیایی عادلانه تر درست کند و انسانها مختار باشند ...
باید قوانین علی معلولی را طوری کنار هم میچید که هیتلرها و چرچیل ها به چنان قدرتی نمیرسیدند .... دقیقا بخاطر اینکه اگر چنبین قواعدی را در دنیا حکم فرما میکرد انسانها مختار تر میشدند و راحت تر محک میخوردند .

سلام

ابوالفضل;763958 نوشت:
شما چطور نتیجه گیری میکنید که :

انسانی با اختیار خودش ظلم میکنه ====> شما چطور نتیجه گیری میکنید که خالقش ظالم هست ؟

اگر انسانی با جبر مطلق ظلم میکرد ==> نتیجه گیری شما صحیح بود


گرامی...بنده در همه موارد از اینکه یک انسان با علم و دانشی که دارد، با این حال با اختیار خودش ظلمی بکند....خالق را ظالم نمی خوانم...به طور مثال، یک شخص در حق خودش ظلم می کند...خودش مختار بوده..اینجا من ایرادی به خالق نمی گیرم....ایراد اینجاست....که شخص بر حق کودک ظلم می کند....هرچند بحث خیلی ساده است به نظرم...ولی بنده یک مثال می زنم....
یک ربات بنده می سازم...این ربات دارای اختیار است..به مانند آدمی...خوب و بد را هم تشخیص می دهد....بعد بنده این ربات را در شهر رها می کنم...این ربات از همه لحاظ به مانند آدمی است...خوب..بنده این ربات را رها می کنم در شهر..شما فرض کنید بنده پیشگو هستم...علم دارم که این ربات می رود در شهر خرابکاری می کند و کودگانی بی گناه و نا توان یا بزرگسالانی را که قصوری ندارند را زجر کش می کند...یعنی بنده به این رخداد علم داشته ام...حالا آیا از نظر شما بنده به عنوان خالق این ربات هیچ مسئولیت و نقشی در ظلمی و خرابکاری های این ربات ندارم؟؟( در حالی که می توانستم مثلا ربات را در شهر رها نکنم و یا اصلا او را نسازم و یا او را با محدودیت هایی همراه سازم)خوب قضیه خدا هم در ظاهر همینگونه است...اینطور نیست؟؟؟خدا می داند که این بشر که آفریده با اختیار خود بر حق آن کودک ظلم های فراوان می کند...خوب اینجا آیا خدا مقصر نیست؟؟آیا خدا نمی توانست دنیا را به گونه ای خلق کند که این مشکلات پیش نیاید؟؟اگر راهی نبود..یعنی راهی نبود که انسانی خلق شود دارای محدودیت هایی که اینگونه ظلم ها هم پدید نیاید...بنده بار ها عرض کردم..خوب خدا اصلا این بشر و دنیا را خلق نمی کرد...به همین سادگی....

ابوالفضل;763958 نوشت:
به نظرتون برهان نظمی که مطرح شده چه میزان با احساسات و خیالات انسان در ارتباط میتونه باشه ؟

اگر اشتباه نکنم...حرف شما این بود که این حرف هایی که بنده می زنم...شاید درونش خطایی هست...شاید مثلا احساساست و تلقیناتی را وارد حرفهایم می کنم و از این قبیل و مقدمات ناقض است و الی آخر...بله کاملا این حرف شما می تواند درست باشد..ولی بنده احساس می کنم در ظاهر همه چی منطقی بیان می شود...وقتی احساس می کنم که همه چیز منطقی است.. شما دیگر بدون آنکه ایرادات حرفهایم را بگیرید و ثابت کنید آنجایش مثلا اشکال دارد و ممکن است از احساسات سرچشمه گرفته باشد...نمی توانید که این شبهه و ایراد را مطرح کنید که مثلا من شاید دچار خطا شده ام و امثال اینها و حرف هایم را بی اعتبار بدانیم(اگر شما اشکالی گرفته ایم.بنده پاسخ دادم و در ظاهر به نظرم ایرادی نمی بینم)...امیدوارم منظورم را درست رسانده باشم...
ابوالفضل;763958 نوشت:
انسان یه موجود مجبوری بود که تنها عمل خوب انجام میداد ====> عاری از اختیار ===> چون اختیار باعث میشه دوراه بوجود بیاد ===> انتخاب خوب و انتخاب بد

ولی ارزش زندگی به این هست که ==> با وجود یه سری بدی انسان بره سمت خوبی ها و خودش رو به عنوان یه انسان نشون بده

و با افتخار بگه که من برترین مخلوق هستی هستم چون با وجود بدی در عالم و جاذبه ای که بدی ها دارند رفتم سراغ خوبی


یک نمونه داستان هست در قرآن...به طور مثال...داستان حضرت آدم و حوا...اینها بر خود ظلم کرده اند... و از بهشت رانده شدن...گناه کردن...به هر حال یک حقی را ضایع کردن...و توبه هم کردند...جالب است...ولی در طول این داستان...آیا آدم و حوا به کودکی ظلم کردند...کودکی را زجر کش کردند...پس اولا ضرورتا برای اینکه ما یک انسان مختار داشته باشیم که مثلا بخواهد آزمایش شود و امثال اینها...لازم نیست که ظلم هایی از قبیل زجر کش شدن یک کودک رخ بدهد...یعنی خدای دانا و قادر و توانا می توانست دنیایی را خلق کند در عین اینکه ارزش زندگی ای که شما بدان اشاره داشتی پا برجا بماند...با اینحال، ظلم هایی که من اشاره کردم در آن پیش نیاید....
گویا شما تنها دو فرض می گیرید...یا اینکه دنیا تنها می تواند به همین شکل کنونی باشد...و خدا نمی توانست آن را به شکلی دیگر خلق بکند که اینگونه ایراداتی هم به آنها گرفت....یا باید انسان ها جبرا معصومی خلق می کرد...یعنی گویا شما تنها همین دو فرض را می گیرید....اولا بنده عرض کردم...یک فرض سومی هم می شود...گرفت..مثل زدم و توضیح دادم(داستان حضرت آدم) و فرض چهارم این است...که خوب نهایت خدا این دنیا را خلق نمی کرد...این دو فرض هم را باید در نظر داشت(پس برای برون رفت از این ایرادی که بنده می گیرم..تنهای یک فرض و راه و آن هم خلقت انسانهایی جبرا معصوم نیست)

ابوالفضل;763813 نوشت:
همه میگن که ظلم بد هست

معتاد شدن زندگی رو به فلاکت میکشونه
.

ظلم رو اصلا عقل هم رد میکنه با کمی تفکر و نگرش انسانی
.

حالا اگر کسی امد و بیراه رفت و ظالم شد ، معتاد شد ؟ ( قطعا آگاهی سازی شده و هیچ موقع آگاهی صفر نیست )

ایا باز هم خدارو مقصر میدونید ؟

____________

اگر خداوند به طور مستقیم ظالم رو حذف می کرد و نابود میکرد ؟ به نظرتون دنیا چه شکلی میشد ؟

اون موقع هم یه عده بهانه میاوردن که ما اصلا دوس داریم ظالم باشیم و خدایا اختیاری که به ما دادی چه شد ؟

به نظرم شما سوالو اشتباه در نظر گرفتید!
به عنوان مثال یه ویژگی هست(مثل خوبی و ظلم و...) به نام "البیسش"! کسی الان نمیتونه پیرو ی این ویزگی باشه!! چرا نمیتونه!؟؟ چون اصلا تعریف نشده!! شما وقتی میشنوید "البیسش" چه تصویری تو ذهنتون میاد!؟ چه احساسی در وجودتون ایجاد میشه!؟
پس دنیای بدون ظلم و ظالم هم میتونه مثل دنیایی که "البیسش" نداره، وجود داشته باشه!!

چالشگر;764100 نوشت:
آیا در حیات آخرت و در بهشت عدالت وجود دارد یا خیر؟
سلام
چرا آخرت رو جدای از دنیا و مجزا درنظر میگیرید؟ بله ، آخرت اجرای عدالت در تناسب با اعمال دنیاست

چالشگر;764100 نوشت:
اختیار میتواند بین انتخاب خوب و خوبتر باشد. چرا باید حتما بین بد و خوب باشد؟
به این دلیل که خوب نسبت به خوبتر ، میشود بدتر نسبت به خوب
همچنین بد نسبت به بدتر ، میشود خوب تر نسبت به بد

مثال حرف شما اینه که من و شما یک فقیر رو می بینیم و هر دو نفر ما میتونیم 1000 تومن بهش کمک کنیم
من فقط 500 تومن کمک میکنم (خوب) و شما 1000 تومن (خوبتر)
اما نکته اینجاست که اون 500 تومن که من کمک نکردم میشود:

کار بد

مارینر;764106 نوشت:
باید قوانین علی معلولی را طوری کنار هم میچید که هیتلرها و چرچیل ها به چنان قدرتی نمیرسیدند
یعنی جبر
مارینر;764106 نوشت:
اگر چنبین قواعدی را در دنیا حکم فرما میکرد انسانها مختار تر میشدند و راحت تر محک میخوردند
یعنی اگر ما رو مجبور میکرد ، اختیارمون بیشتر میشد؟! :Gig:

مارینر;764106 نوشت:
در اینصورت طبق قانون الهی یک نفر مختار است و هزاران نفر مجبور
خیر!
اون هزاران نفر هم در زمینه های بسیاری مختار بودند

البته درمورد وجود ظلم سؤال هایی هم خودم دارم. برخی از اونها رو پاسخ گرفتم و برخی از اونها رو نه
شاید در ادامه تاپیک اومدم تو جبههء همسایه :Nishkhand:

حبیبه;763836 نوشت:
خیر،سؤال شما بر این مبنا است که خداوندی که مانع ظلم نمی شود،ظالم اصلی است(نعوذ بالله)

عرض بنده این است که اختیار ظالم را از او بگیرید،عدالتی هم نخواهد بود چراکه عدالت در عالم واقع در مقابل ظلم است


با سلام...گرامی...ابتدا، اینکه بنده هر ظلمی منظورم نیست....بنده در پست اول هم...یک مثال زدم..که بحث بیراهه نرود...به طور مثال ظلمی که انسان به خود می کند..می تواند از بزرگترین ظلم ها باشد...بنده به جناب ابوالفضل داستان آدم و حوا زدم....پس اولا حرف بنده این نیست که خدا مانع هر ظلمی شود و اگر نشود ظالم است!!!بنده یک مثال زدم...در مثال بنده کودکی زجر کش می شود...یعنی شما می فرمایید تنها راهی که انسان اختیار داشته باشد...تا به قول شما عدالتی هم باشد....این است که این اختیار و آزادی تا این حد و اندازه باشد که حتمی باید یک شخص در توان و قدرتش این باشد که کودکی را زجر کش کند؟؟؟خدا نمی توانست دنیا را به گونه ای خلق کند در اینکه انسان آزاد است و در اینکه مختار است و در اینکه می تواند ظلم کند...ولی کودکی هم زجر کش نشود؟؟مثلا آدمی به خودش ظلم کند..سیبی که خدا ممنوع کرده از آن نخورد را بخورد..نافرمانی کند... حالا فرض می گیریم که برای اینکه عدالت معنا پیدا کند...باید حتمی دنیا به همین منوال خلق می شد..انسان مختار بود و آزاد و لوازم و اختیاری داشت که یک کودک را زجر کند...یعنی دنیا به جز بدین شکل به قول شما از این جهت بی معنا بود که دیگر عدالتی هم معنا نداشت...خوب حرف بنده این است که چه بهتر که این دنیا پس خلق نمی شد..زجر کش شدن یک کودک به بهانه درک عدالت و معنا و مفهوم پیدا کردن عدالت عین بی عدالتی است... یک کودک زجر بکشد که بنده بتواند درک و مفهوم عدالت را بفهمم؟؟این که سیاه در سیاه است...ظلم در ظلم است....
حبیبه;763836 نوشت:
اختیار ظلم و یا عدالت نداشته باشید،یعنی قدرت بر انتخاب هم نخواهید داشت،ببینید با حذف اختیار و اراده و قدرت دیگر

چه کمالی برای انسان باقی می ماند؟یا اصلا دیگر هیچ کمالی محقق می گردد؟


بنده عرض کردم..برای برون رفت از این ایراد...لزوما نباید که خدا اختیار را سلب کند...آدم و حوا اختیار نداشتند؟آنها به تکامل نرسیدند....بنده تعجب می کنم.
از ثانی...انسان به کمال برسد...مگر ضرورتی هست که انسانی خلق شود که به کمال برسد؟؟مگر این یک ضرورت است؟؟یعنی اگر همچین چیزی نبود..آنوقت دو به اضافه دو می شد پنج و یک امر محال رخ می داد؟؟؟به کمال رسیدن انسان به این بهانه یک کودک زجر کش شود...؟؟؟بنده اصلا درک نمی کنم..منظور شما و توجیه شما را....اگر اینکه یک بچه ظلم می گیرد...خدا و انسان مقصر است..دیگر این توجیه اینجا اصلا جای مطرح شدن ندارد که مثلا انسان به کمال رسیدنش وابسته به این اوضاع و احوال و آزادیست!مگر بایدی در بودن انسان و به تکاملش رسیدنش هست؟؟

صادق;763527 نوشت:
باسلام . اولا - تمثیل تان ما را به یاد سخن مولوی انداخت که گفته است : از قیاسش خنده آمد خلق را چون که خود پنداشت صاحب دلق رادر ثانی -خداوند جهان هستی را بر اساس سنّت هایی آفریده و بر اساس سنّت‏ها و قوانین الهی، جهان هستی و از جمله انسان‏ها اداره می‏شوند. این سنّت‏ها همان گونه که خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغییر و تبدیل نیست.یکی از سنت‏های الهی برای جامعه انسانی آن است که: "خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی‏دهد، مگر آن که سرنوشت خویش را تغییر دهند".(1) بر اساس این سنت الهی، انسان‏های نیک کردار و پیروان ادیان الهی اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاکمان زمین بوده و زیر سلطه انسان‏های نابکار قرار نگیرند، باید خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گام‏های عملی برای رسیدن به این هدف را بردارند و شرایط رسیدن به آن را فراهم کرده و موانع را از بین ببرند. خداوند انسان را موجودی صاحب اراده و اختیار آفریده و او را د رمقابل آن مسئول قرار داده است ، حال اگر عده ای با استفاده از سوء اختیار بر طغیان و ستمگری اقدام می کنند ، خداوند نمی تواند به اراده تکوینی آنها را از این کار باز دارد ، زیرا در این صورت اراده و اختیار معنا نداشت.اما در تحلیل فلسفی وجود شردر جهان به طور کلی باید گفت : شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسان‏ها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است. شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.خیر و شر بر سه گونه است:أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد، که چنین چیزی در دار هستی نمی‏تواند وجود داشته باشد.ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.از دیدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امکان وجود دارد:خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(2)از طرف دیگر شرور «نسبی» هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر است، به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. آن نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ به درختان، گیاهان و سنگ‏ها سنجیده شود، نسبت به آن‏ها هیچ گونه بدی ندارد، اما نسبت به گوسفند یا انسان شر است. نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آن‏ها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید: پس بد مطلق نباشد در جهانبد به نسبت باشد، این راهم بدانزهر مار آن مار را باشد حیاتنسبتش با آدمی باشد مماتپس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آن چه شر نسبی است، به خودی خود خیر است ، اما این که چرا خداوند آن‏ها را آفریده است. مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد. باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود. در نسبت به انسان‏ها می توان گفت هدف این بوده که انسان دلبسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زیرا دلبستگی مانع تکامل انسان می باشد. برخی از این شرور و مصائب ،شکننده تفاخر و غرور انسان‏ها هستند. گذشته از این که شرور دارای آثار تربیتی فراوانی است، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قله‏ های مرتفع علم و آگاهی می رسد.اگر سختی‏ها و محرومیت‏ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمی‏رفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند و او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمی‏تواند درخت و جود او را از جا کند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند.(3)پی نوشت‏ها: 1. انفال(8) آیه 53.2. عدل الهی، ج 19، ص 216.3. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، استاد مکارم شیرازی، ج چهارم، همچنین تفسیر نمونه مراجع نمایید.
سلام
ظلم چه نقشی در سعادت افراد یا آن کودک مورد مثال دارد که شما میفرمایید وجود شر لازم است
قبول بفرمایید بعضی از سوالها جواب ندارد
جز پاسخ های شهید مطهری عالم دیگری در این مورد سخن نگفته؟؟سخنان شهید مطهری دیگه تکراری شده و گویای همه زوایای موضوع نیست

اینکه میفرمایید اگر محرومیت ها نبود بشر بالا نمیرفت سخن تمامی نیست چرا که بر اساس آن میتوان گفت اگر شمر نبود امام حسین ایقدر غزیز نمیشد و این همه به واسطه او بهشتی نمیشدند پس شمر میباست میبود و این یعنی جبر

چالشگر;764100 نوشت:
با عرض سلام
آیا در حیات آخرت و در بهشت عدالت وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود ندارد لطفا توضیح دهید روابط بهشتیان بر چه اساسی خواهد بود و اگر وجود دارد، با فرمایش شما برای درک آن باید ظلم هم وجود داشته باشد. در این صورت ایا در آنجا ظلم وجود دارد؟

بسمه البصیر

علیکم السلام

"تعرف الاشیاء باضدادها" در این عالم است که عالم تزاحم و تضاد است در قیامت معرفت درک و شهود حضوری است

در واقع شما در این دنیا برای به فعلیت رسیدن معرفت و شناختتان ابزار گوناگونی دارید یکی از آنها شناخت

و ادراک عقلی است اما نظام آن عالم متفاوت است شما عین علم و عملتان خواهید بود.

چالشگر;764100 نوشت:
آیا شما هیچگاه بین دو کار خوب، دو رافت در حق دیگری یا دو امر خیر یکی را انتخاب کرده اید؟ در واقع اختیار و انتخاب در تمام کارها وجود دارد هرچند کار کاملا مثبت باشد. بنا براین اختیار میتواند بین انتخاب خوب و خوبتر باشد. چرا باید حتما بین بد و خوب باشد؟

بله و این عین عقلانیت است.خب این نوع انتخاب چه منافاتی با عرایض بنده دارد؟

وقتی شما مخیّر به انتخاب بهتر شوید باز هم حدّی از کمال بالاتر را انتخاب فرموده اید که اگر ربّ العالمین مانع انتخابش می شد

شما را از کمالی برتر باز داشته بود!

پیروز;764275 نوشت:
.زجر کش شدن یک کودک به بهانه درک عدالت و معنا و مفهوم پیدا کردن عدالت عین بی عدالتی است... یک کودک زجر بکشد که بنده بتواند درک و مفهوم عدالت را بفهمم؟؟این که سیاه در سیاه است...ظلم در ظلم است....

توجه داشته باشیم که این فعل خداوند تبارک و تعالی نیست فعل یک موجود دور از خداوند و فعل کسی است که ظرف ظهور عدالت حق تعالی نیست.

و مطلبی را که حضرتعالی به عنوان مثال ذکر می فرمائید کلیبت ندارد گرچه دنیا ظرف ظهور اتم و اکمل عدالت حق نیست ولی اینگونه هم نیست که

انسان ظالم به کلی رها شده و اجازه ی ظلم به او تفویض شده باشد،شما امروز (نوعی) قصد می کنید به کسی ظلم کنید و خداوند مانعتان می شود

هر کاری می کنید چهره ی کسی را خراب کنید و خداوند نمی گذارد و بر عکس عزت او را افزون می کند.از امیر کلام علی ابن ابیطالب

علیه السلام پرسیدند:

خدا را چگونه شناختی؟فرمود:"عرفت الله بفسخ العزائم و حلّ العقود و نقض الهمم..."یعنی خدا را به شکست تصمیمها و گشوده شدن گره ها و

نقض اراده ها شناختم"

پس جائی که ظلمی تحقق می یابد اولا فعل خدا نیست ثانیا اگر خدا مانع نمی گردد حکمتی پشت آن است.ثالثا عالم هستی،تنها آن چیزی نیست

که ما می پنداریم بلکه بسیار وسیعتر و قسمتهای ناشناخته و پنهان آن بسی عظیم تر است.

پیروز;764275 نوشت:
مگر بایدی در بودن انسان و به تکاملش رسیدنش هست؟؟

اگر منظور حضرتعالی از باید،باید الزام آوری برای حق باشد خیر.

ولی اگر منظور بایدی لازمه ی فیضان وجود باشد بله.

ملاali;764292 نوشت:
سلام
ظلم چه نقشی در سعادت افراد یا آن کودک مورد مثال دارد که شما میفرمایید وجود شر لازم است
قبول بفرمایید بعضی از سوالها جواب ندارد
جز پاسخ های شهید مطهری عالم دیگری در این مورد سخن نگفته؟؟سخنان شهید مطهری دیگه تکراری شده و گویای همه زوایای موضوع نیست

اینکه میفرمایید اگر محرومیت ها نبود بشر بالا نمیرفت سخن تمامی نیست چرا که بر اساس آن میتوان گفت اگر شمر نبود امام حسین ایقدر غزیز نمیشد و این همه به واسطه او بهشتی نمیشدند پس شمر میباست میبود و این یعنی جبر

باز ملا نطق نو آغاز کرد
نقد واشکال خودش را ساز کرد
آنچه گفتم گوشه ی از راز بود
نه تمام سرّ آن آواز بود
خداوند متعال عالم، قادر مطلق و عادل محض است؛ پس نظام جهان هستي را به بهترين وجه خلق كرده، نظام جهان احسن و نيكوترين نظام ممكن است. اگر شر با اين نظام منافات داشت، آفريده نمي‌شد، چون منشأ چنين شر و ظلمي جهل يا عجز و يا نياز است. هيچ كدام از اين ها در خداوند متعال راه ندارد. در دعاهاي مأثور از معصومين رسيده است: «و قد علمت انه ليس في حكمك ظلم... و انما يحتاج الي الظلم الضعيف و قد تعاليت يا الهي عن ذلك علواً كبيرا».(1)
2. پاسخ تفصيلي:
الف) شر امر عدمي:
بر جهان خير محض و ناب حاكم است. اموري كه آن ها را شر مي‌دانيم، اگرچه واقعيت دارند اما واقعاً شر نيستند.در نگاه نخست اين پاسخ ممكن است با راه حل اول يكسان انگاشته شود، ولي تفاوت ظريفي بين اين دو راه وجود دارد. معنا و مفهوم گزاره اول نفي مطلق شر در جهان از باب سالبه به انتفاي موضوع است؛ يعني هيچ گونه وجودي حتي سايه‌اي و عدمي براي شر نمي‌توان تصور كرد. ما انسان‌ها مانند افراد مريض هستيم كه خيال مي‌كنيم شرور وجود دارد ، ولي واقعيتي ندارد و اين برخلاف بداهت عقل است، چون هر انساني در طول زندگي خويش با شرور دست و پنچه نرم مي‌كند. اما مفاد گزارة دوم اعتراف به شر دارد ، هرچند از نوع
عدمي و سايه‌اي باشد. شأن و منزلت هستي، خير و كمال است اما شرور همان عدم وجود كمال است ، مانند سايه ـ كه هر چند واقعيت دارد ـ عبارت است از عدم روشنايي، نه اينكه سايه خود در مقابل نور و روشنايي وجود مستقل داشته باشد.(2)
ب) شر از لوازم وجود خير:
خاستگاه اوليه اين نظريه به انديشه‌هاي ارسطو باز مي‌گردد. بر اساس تفسيري كه در فلسفة اسلامي از اين نظريه شده است موجودات امكاني از پنج حالت بيرون نيستند:
الف) آنچه كه خير محض و ناب است؛
ب) آنچه كه خيرش بيش تر از شرش است؛
ج) آنچه كه خير و شرش مساوي است؛
د) آنچه كه شرش بيش تر از خيرش است؛
هـ) آنچه كه شر محض است.
ابتدا اين مطلب به اثبات مي‌رسد كه از ميان احتمالات پنجگانه، تنها احتمال اول و دوم به واقعيت پيوسته است. سپس روشن مي‌گردد كه وجود اين دو قسم در جهان، امري ضروري است. قسم اول كه روشن است اما در مورد قسم دوم گفته مي‌شود كه اگر خداوند از اين قسم از موجودات را به دليل شر ‌اندك نيافريند، خير فراواني كه ملازم با اين شر است، محقق نمي‌گردد، حال آن كه ترك خير كثير، خود شر بزرگي است كه در مقايسه با شر اندك، به مراتب عظيم‌تر است، بنابراين، خودداري خداوند از آفرينش اين قسم، از آن رو كه مقتضي تحقق شر بزرگتري است، روا نخواهد بود.(3)
اين تقسيم‌بندي بر اساس حصر عقلي است. قسم ديگري بر اين پنج قسم مذكور نمي‌توان يافت. البته در جهان آفرينش فقط قسم اول و دوم است كه لباس تحقق مي‌پوشند.
ج) ماده منشأ شر:
خداوند متعال جهان آفرينش را بر اساس سنن، قوانين و شيوه‌هاي معيني اداره مي‌كند كه در آن ها هيچ گونه تغيير و تبدلي رخ نخواهد داد. از سوي ديگر عالم (تجرد، مثال و ماده) آفريده است كه بر اساس سنخيت اين عوالم و مرتبه وجوديشان در نظام هستي، هر يك داراي قوانين و سنن مخصوص به خودند؛ يعني در عالم ماده احكام و آثار است كه در عالم مثال و تجرد نيست. نيز در عالم مثال و تجرد سنني است كه در جهان ماده نمي‌باشد. پس اگر عالم ماده باشد، ولي اثري از احكام و سنن حاكم بر آن نباشد، عالم ماده ديگر عالم ماده نخواهد بود. در اين عالم ـ برخلاف عالم تجرد كه تنها خير محض است ـ تضاد، تزاحم، محدوديت، زوال و بطلان، غم و شادي و رنج و اميد و بالاخره خير و شر وجود دارد.(4)
د) شر معلول اختيار آدمي:
كمال آدمي در گرو اختيار است. اختيار منشأ پيدايش خير و شر مي‌باشد: «انا هدينا، السبيل اما شاكراً و اما كفوراً (5)». البته جهان با موجودات مختار از جهان خالي از آنها به مراتب كامل‌تر و برتر است.(6)
ه) نسبي بودن شر و قضاوت محدود ما:
وقتي كه بارش برف و باران زندگي و رفت و آمد را سخت مي‌كند و هنگامي كه ساختمان فرسوده‌اي براي نوسازي ويران مي‌كنند و براي رهگذران غير از گرد و غبار منفعتي به بار نمي‌آورد، بسياري از مردمان اين امور را شر و بلا مي‌دانند؛ وقتي اثر آن برف و باران حياتبخش در نظر بگيريم، يا به جاي آن بناي فرسوده، بناي عظيمي را كه احتمالاً يك بيمارستان عام المنفعه است، مشاهد كنيم، تصديق خواهيم كرد كه حوادث كه در يك بررسي كوتاه شر مطلق به نظر مي رسيد، خير است.
به علاوه شرور صرفا درد و مصيبت نيست و داراي فوايد فراواني است نظير:
1. مصايب سازنده روح آدمي:
مصايب را در خوشبختي‌ها است، زيرا بسياري از خوبي‌ها از بدي‌ها زاييده مي‌شوند. زشتي‌ها و رنج‌ها مقدمه و پديدآورنده زيبايي‌ها است: فان مع العسر يسرا، ان مع العسر يسرا.(7)
2. ادراك خير از راه شر:
اگر در جهان شرور وجود نمي‌داشت، به دليل عدم مقايسه و مقارنه، خير، حسن و زيبايي عالم هستي درك نمي‌شد. مثل مورچه‌هاي سيا و يا زرد از يك نوع و اندازه؛ آيا مي‌توان گفت يكي از آن ها زيباتر از بقيه است؟(8)
3. بيدارگري:
طبق روايت «اگر بيماري، فقر و مرض نبود، چيزي سر آدمي را خم نمي كرد ، ولي با اين حال او خيلي بي‌پروا است».(9) يكي از مهم‌ترين دستاوردهاي بلايا آن است كه آدمي را از خواب غفلتي كه بر اثر فرو غلتيدن در نعمت‌هاي دنيوي بدان دچار شده ، بيدار كرده، مسئوليت‌هاي خطير او را در برابر خداي خويش يادآور مي‌شوند. استكبارش را به فروتني و خضوع مبدل مي‌سازند. قرآن كريم با اشارة به اين مطلب بيان مي‌دارد كه همواره اقوام پيامبران با انواع سختي‌ها رو به رو بودند، تا مگر از سركشي دست كشيده، در مقابل حق تسليم شوند(10) :«و در هيچ شهري پيامبري نفرستاديم مگر آن كه مردمش را به سختي و رنج دچار كرديم تا مگر به زاري در آيند.»(11)
از ديدگاه اسلام خداوند در مقابل رنج‌ها، دردها و مصائبي ـ كه بعضي از انسان‌ها ناخواسته دچار آنند، مانند كري و كوري و فلج مادرزادي كه از آن به شرور طبيعي ياد كرديم ـ در عالم ديگر (قيامت) جزاي برتري اعطا مي‌فرمايد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ (در توجيه نقص‌هاي بدني مانند نابينايي و ناشنوايي) تأكيد مي‌فرمايد كه خداوند در آخرت به چنين اشخاصي در صورت بردباري و صبر، چنان پاداش اعطا مي‌كند كه اگر ميان بازگشت به دنيا و تحمل دوبارة همين مسايل و باقي ماندن در آخرت مخير باشند، بازگشت به بلايا را انتخاب مي‌كنند تا اجرشان افزوده گردد.(12)
منظور از اجر، ثواب كلامي نيست ، چون ثواب چيزي است كه همراه با تعظيم و تجليل باشد. مراد اين است كه مصيبت با عوض شايسته جبران خواهد شد كه طبعاً عوض مانند ثواب همراه با تعظيم و گرامیداشت نخواهد بود.(13)

پي نوشت ها:
1. شيخ طوسي، مصباح المتهجدين، ص188، چاپ اول.
2. محمدحسن قدردان ملكي، خدا و مساله شر، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377، ص42، 43.
3. الوين پلانتينجا، فلسفه دين، ص202.
4. محمدرضا كاشفي، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، (دفتر اول، خداشناسي و فرجام شناسي) دفتر نشر معارف قم، بهار 81، ص58ـ55.
5. دهر/3.
6. فلسفه دين، ص205.
7. مرتضي مطهري، عدل الهي، تهران، صدار، پاييز 76، ص175ـ173.
8. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص81.
9. لولا ثلث في ابن آدم ما طأطأ رأسه شيء المرض، الفقر و الموت و كلهم فيه و انه معهم لوثاب (محمد كليني، بحارالانوار، ج5، ص316، روايت 12، باب 5)
10. محمد سعيدي مهمر و امير ديواني، معارف اسلامي(1)، انتشارات معارف، قم، پاييز 79، ص83.
11. اعراف(7)آیه94.
12. محمد كليني، بحارالانوار، ج3، ص71.
13. علامه حلي، كشف المراد، نشر اسلامي جامعه مدرسين قم، قم، محرم 1415، چاپ پنجم، ص332.

صادق;764482 نوشت:
گر در جهان شرور وجود نمي‌داشت، به دليل عدم مقايسه و مقارنه، خير، حسن و زيبايي عالم هستي درك نمي‌شد. مثل مورچه‌هاي سيا و يا زرد از يك نوع و اندازه؛ آيا مي‌توان گفت يكي از آن ها زيباتر از بقيه است؟(

سلام علیکم

نفرمودید آن کودکی که رنج دید و از بین رفت و از این بحث ها به دور بود به چه درک و کمالی رسید؟
با سخنان شما نهایتا بتوان عدالت به نوع مخلوقات یا نوع انسان را ثابت کرد..نه فرد انسان را

اما اگر میخواهید بفرمایید خدا برای آن کودک در آخرت جبران میکند ..باید پرسید چه را جبران میکند و چگونه ؟؟!!این هم لازمه اش این است که مبانی دیگر را نقض کنیم
مگر کمال و رشد در دنیا محقق نمیشود؟؟ مگر این هم سنت الهی نیست که مزرعه آخرت دنیاست؟؟؟

Reza-D;764244 نوشت:
چرا آخرت رو جدای از دنیا و مجزا درنظر میگیرید؟ بله ، آخرت اجرای عدالت در تناسب با اعمال دنیاست

با عرض سلام
فکر میکنم سوال من از دوستمان حبیبه را متوجه نشده باشید. ایشان فرمودند برای درک عدالت باید ظلم باشد و من عرض کردم با این ترتیب در حهان آخرت که گفته میشود تا ابد ادامه دارد هم باید ظلم باشد تا عدالت و زیبایی های آن دیده شود و یا اینکه برعکس به نوعی ظلم وجود ندارد. خوب اگر این امکان برای خداوند وجود دارد که جهانی فارغ از ظلم را برای بندگانش بسازد که در آن جهان همه تسبیح گوی او باشند، این جهان را هم بر همین اساس پایه ریزی میکرد که مسابقه انسانها برای رشد و تعالی و رسیدن به جهان آخرت مسابقه بین خوب و خوبتر باشد. همان کاری که ما انسان ها میکنیم! در یک لیگ فوتبال تیمها برای اول شدن در ارزش های حرفه ای فوتبال مسابقه میدهند. تمام تیمها خوبند ولی بهتر ها به صدر جدول میروند و بهترین آنها اول میشود. آیا این کار غیر منطقی است؟ یا بهتر بود مسابقه بین تیمهای متمایل به خوبی و تیمهایی برقرار شود که بازیکنان آن چاقو بدست وارد زمین شوند و تیم مقابل حمله کنند؟

Reza-D;764244 نوشت:
به این دلیل که خوب نسبت به خوبتر ، میشود بدتر نسبت به خوب
همچنین بد نسبت به بدتر ، میشود خوب تر نسبت به بد

مثال حرف شما اینه که من و شما یک فقیر رو می بینیم و هر دو نفر ما میتونیم 1000 تومن بهش کمک کنیم
من فقط 500 تومن کمک میکنم (خوب) و شما 1000 تومن (خوبتر)
اما نکته اینجاست که اون 500 تومن که من کمک نکردم میشود: کار بد


بگذارید یک قدم عقب تر برویم: با پیش فرض اینکه جهان عاری از بدی بود فقیری وجود نداشت که به کمک 500 یا 1000 تومانی ما نیاز داشته باشد. انسانی وجود داشت که برای تعالی بیشتر از ما کمک میخواست و ما به او کمک میکردیم.
اما پاسخ به فرمایش شما:
کمک 500 تومانی شما کار بد نیست، کار خوب کمتر است. من به ازای کمک 1000 تومانی ام تشویق میشوم و شما به اندازه کمک 500 تومانیتان. هیچ کدام ما مواخذه نمیشویم. داستان زمانی شکل دیگری به خود میگیرد که ما سه نفر باشیم و نفر سوم تمام کمک های من و شما به آن فقیر را از او بدزدد.

حبیبه;764309 نوشت:
"تعرف الاشیاء باضدادها" در این عالم است که عالم تزاحم و تضاد است

با عرض سلام
تا جایی که من میدانم تعاریف دنیای آخرت، بهشت و جهنم هم تابع همین قانونند.
حبیبه;764309 نوشت:
این عین عقلانیت است.خب این نوع انتخاب چه منافاتی با عرایض بنده دارد؟

وقتی شما مخیّر به انتخاب بهتر شوید باز هم حدّی از کمال بالاتر را انتخاب فرموده اید که اگر ربّ العالمین مانع انتخابش می شد

شما را از کمالی برتر باز داشته بود!


خوب عرض بنده هم همین است. چرا انتخاب ها بین خوب و خوبتر نیست؟
با تشکر

چالشگر;764615 نوشت:
تا جایی که من میدانم تعاریف دنیای آخرت، بهشت و جهنم هم تابع همین قانونند.

بسمه العلیم

با سلام

خیر گرامی قوانین و نظامات اخروی با نظام دنیا به کلی متفاوت است و این نکته در قران کریم به صراحت بیان شده است:

"يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ"هنگامی که زمین به غیر زمین و آسمانها به غیر این آسمانها بدل گردند......

این به لحاظ نقل.اما دلایل عقلی آن هم در جای خویش محفوظ است.

چالشگر;764615 نوشت:
خوب عرض بنده هم همین است. چرا انتخاب ها بین خوب و خوبتر نیست؟

خوب و خوبتر متضمن انتخاب درجات کمال است که به اختیار خود انسان تعیین می گردد،امّا بعضی از مردم به بدیها متمایلند و اصلا گرد خوبیها نمی گردند

و خداوند بنا ندارد مانع سوء اختیار آنها شود.

چالشگر;764610 نوشت:
خوب اگر این امکان برای خداوند وجود دارد که جهانی فارغ از ظلم را برای بندگانش بسازد که در آن جهان همه تسبیح گوی او باشند، این جهان را هم بر همین اساس پایه ریزی میکرد که مسابقه انسانها برای رشد و تعالی و رسیدن به جهان آخرت مسابقه بین خوب و خوبتر باشد. همان کاری که ما انسان ها میکنیم

جناب چالشگر،خداوند جهانی پر از ظلم را نیافریده است در حکمت ثابت است که مجعول بالذات وجود است

که سراسر خیر است(صادر حقیقی) آنچه به عنوان شرّ از جمله ظلم در عالم ظهور می کند

از حدود و قیود و نواقص(ماهیات) سر چشمه می گیرد که جنبه ی عدمی دارند نه وجودی.

حبیبه;764625 نوشت:
خیر گرامی قوانین و نظامات اخروی با نظام دنیا به کلی متفاوت است و این نکته در قران کریم به صراحت بیان شده است

با سلام
لازمه سخن شما این است که ظاهر آیات بهشت و جهنم را به امور عقلی و روحانی تاویل کنیم چراکه فقط دراینصورت تضاد وتزاحم رخت برمی بندن
از نظر عقلی و علمی جسم هرچه قدر هم که متفاوت و کم نقص باشه باز جسمه و حد و تزاحم داشتن از ویژه گیهای ذاتی آن میباشد
نمی تونید اینو نفی کنید

ملاali;764629 نوشت:
با سلام
لازمه سخن شما این است که ظاهر آیات بهشت و جهنم را به امور عقلی و روحانی تاویل کنیم چراکه فقط دراینصورت تضاد وتزاحم رخت برمی بندن
از نظر عقلی و علمی جسم هرچه قدر هم که متفاوت و کم نقص باشه باز جسمه و حد و تزاحم داشتن از ویژه گیهای ذاتی آن میباشد
نمی تونید اینو نفی کنید

بسمه الربّ

با سلام

سر این موضوع بحثهای زیادی شده است،شخصا قول صدرالمتالهین را در این باب ترجیح می دهم،

جسم اخروی مناسب با شرایط و اقتضائات عوالم عقلی و یا اخروی است و محذور تضاد و تزاحم هم

رفع می گردد،گرچه درک آن بسیار سخت است.

چالشگر;764610 نوشت:
خوب اگر این امکان برای خداوند وجود دارد که جهانی فارغ از ظلم را برای بندگانش بسازد که در آن جهان همه تسبیح گوی او باشند، این جهان را هم بر همین اساس پایه ریزی میکرد که مسابقه انسانها برای رشد و تعالی و رسیدن به جهان آخرت مسابقه بین خوب و خوبتر باشد. همان کاری که ما انسان ها میکنیم! در یک لیگ فوتبال تیمها برای اول شدن در ارزش های حرفه ای فوتبال مسابقه میدهند. تمام تیمها خوبند ولی بهتر ها به صدر جدول میروند و بهترین آنها اول میشود. آیا این کار غیر منطقی است؟ یا بهتر بود مسابقه بین تیمهای متمایل به خوبی و تیمهایی برقرار شود که بازیکنان آن چاقو بدست وارد زمین شوند و تیم مقابل حمله کنند؟

احسنت بر شما
این بهترین جواب و مثال بود برای نفی سخن دوستانی که شر و ظلم را لازمه حیات دنیا میدانند

حبیبه;764631 نوشت:
شخصا قول صدرالمتالهین را در این باب ترجیح می دهم،

جسم اخروی مناسب با شرایط و اقتضائات عوالم عقلی و یا اخروی است و محذور تضاد و تزاحم هم

رفع می گردد،گرچه درک آن بسیار سخت است.

بله میدانیم
اما هر دفعه که ازتون خواستم این جسم مورد نظر ملاصدرا را شرح دهید به نوعی طفره رفتید
اینکه درآخرت جسم هست ولی درکش سخته که نشد پاسخ گرامی! این یعنی اینکه خودتون هم هنوز درکش نکردید
اونوقت چطوری میگید که شخصا قول ملاصدرا را قبول دارم؟!

بنده در مورد قول ملاصدرا تحقیق کرده ام
قول صریح و اعتقاد مبنایی او در مورد انسان این است:
انسان جسمانیت الحدوث و روحانیت البقاست

و اما سخن ایشان در مورد معاد جسمانی حقیقتا در مورد جسم نیست چراکه با مبانی خود ایشان سازگاری ندارد بلکه سخن ایشان در مورد ادراکات جزئی برزخی است درست مثل موجودات خواب که روحانی اند و حقیقتی خارج از ادراک ما ندارند..تازه این هم مربوط به برزخ است و با قیامت که آغاز عالم عقلی است ادراکات کلی میشوند

امیدوارم متوجه مطلب شده باشید

ملاali;764638 نوشت:
بله میدانیم

اینکه درآخرت جسم هست ولی درکش سخته که نشد پاسخ گرامی! این یعنی اینکه خودتون هم هنوز درکش نکردید
اونوقت چطوری میگید که شخصا قول ملاصدرا را قبول دارم؟!

سلام بر شما.

درک یعنی رسیدن و تا به چیزی نرسی درک بی معنی است،کسی که در جهان دو بعدی زندگی میکند درکی از ارتفاع ندارد،هر چی هم مثال بیاورید نمی توان نفس مطلب را رساند،مگر اینکه موجود دو بعدی طی تحولات و تبدیلاتی به موجود سه بعدی تبدیل گردد.....مطلب این است تا با واقع چیزی اتصال نباشد درک صورت نمیگیرد،مانند عالم ماده که اتصال واقعی حواس پنج گانه با ان میباشد....

ملاali;764638 نوشت:
اما هر دفعه که ازتون خواستم این جسم مورد نظر ملاصدرا را شرح دهید به نوعی طفره رفتید

"طفره در نظام هستی محال است"

بنده بی تقصیرم وقتی حضرتعالی هنوز سر بدایات بحثهای اصولی دارید چطور می شود

سر نهایات بحث کرد؟!

ملاali;764638 نوشت:
و اما سخن ایشان در مورد معاد جسمانی حقیقتا در مورد جسم نیست

مگر سخن ایشان چیست؟

می شود دقیقا بفرمائید؟

پیروز;762766 نوشت:
سلام...
یک شبهه ای داشتم....
یکی کودکی توسط آقای x زجر کش می شود با اشک و زاری و هزار آه و ناله، پس از مصیبت ها از دنیا می رود،آیا حق آن کودک در این دنیا ضایع شده و بی عدالتی صورت گرفته؟؟
اگر پاسخ بلی است...
پس خدا ظلمی انجام داده.چرا که....
گفته می شود.... بی عدالتی را آقای x انجام داده و این دخلی به خدا ندارد، آن شخص بی عدالتی روا داشته و اوست که عادل نیست و نه خدا....
پاسخ اینکه:چه کسی آن شخص را آفریده و لوازم و وسایل و اختیار و آزادی را برای آن شخص فراهم نموده در حالی که می دانسته ظلمی صورت خواهد گرفت؟آیا پاسخ خدا نیست؟؟پس آیا خدا مقصر اولی نیست و در این بی عدالتی سهیم نیست؟مثل این است که من کودک و حیوانی را در یک قفس رها کنم، در حالی که متوجه هستم با همه تربیت ها و نصیحت ها که به آن شیر دارم، آن شیر به کودک حمله خواهد کرد و او را به وحشت خواهد انداخت... و در حالی که می توانستم، و اختیار داشتم که همچین صحنه ای را محیا نکنم(یعنی شیر و کودک را در قفس نگذارم)، بگویم من که مسئول به وحشت افتادن آن کودک نیستم و این به وحشت افتادن کودک هیچ دخل و ربط به من ندارد.....
ممنون به این شبهه پاسخ بدهید...

سلام دوست عزیزم
به نظر بنده شما این دنیا رو از دم اشتباه فرض می کنید!
توصیه میکنم بیشتر قرآن رو مطالعه کنید ...
به قول قران دنیا محل آزمایشه و انسان هم با اختیار خودش سر صحنه ی امتحان قرار داره!

تا زمانی که مرگ فرا برسه و دیگه برگه ها بالا !!!

چرا خدا باید در این دنیا جلوی ظلم رو بگیره؟؟؟! اگه میخواست اینکارو کنه چرا به انسان دیگه اختیار داد؟؟؟ پس کشور هایی مثل امریکا و عربستان و ... که خیلی راحت میتونن جلوی ظلم و فقر جهانی رو بگیرن چرا اینکارو نمی کنن؟؟ این برای اون ها هم یک آزمایشه!

آیا اگه شما وسط امتحان یه سوال رو غلط جواب بدید و معلم بیاد بالا سرتون و ببینه شما غلط جواب دادید! غلط شمارو تصحیح میکنه؟؟؟
خیر! تصحیح مال بعد از امتحانه! نه وسط امتحان !
و داوری و اجرای عدالت مال این دنیا نیست!
اصلا این دنیا ظرفیت اجرای عدالت رو نداره!
شاید شما این حرف رو شانه خالی کردن از پاسخ دادن بدونید! ولی با یک مثال فکر کنم نظرتون تغییر کنه!
مثلا اگه شخصی مثل هیتلر زنده بود و اونو میدادن دست شما! و از شما میخواستن که هیتلرو به سزای اعمالش برسونید
شما چه جور تنبیه و مجازاتی برای هیتلر در نظر می گرفتید؟؟؟ چی کار میتونید کنید که حقش باشه؟؟؟ شما هرکاری کنید بازم کمه!
شخصی که ملیون ها انسان بی گناه رو زنده زنده آتیش زده رو چه طوردر این دنیا مجازات میکنید؟؟؟
همچنین شخصی که جان ملیون ها انسان رو نجات میده رو چه طور میشه در این دنیا بهش پاداش داد؟؟؟

میشه این طور نتیجه گرفت که این دنیا مناسب برای برپایی عدالت نیست! این دنیا با این نظامش مناسب برای امتحانه!

عدالت را نظامی دیگر شاید!

MJR;764653 نوشت:
چرا خدا باید در این دنیا جلوی ظلم رو بگیره؟؟؟! اگه میخواست اینکارو کنه چرا به انسان دیگه اختیار داد؟؟؟ پس کشور هایی مثل امریکا و عربستان و ... که خیلی راحت میتونن جلوی ظلم و فقر جهانی رو بگیرن چرا اینکارو نمی کنن؟؟ این برای اون ها هم یک آزمایشه!

سلام بر شما...گرامی...شما هم به مانند تقریبا استاد صادق و جناب ابولفضل و به مانند سرکار حبیبه همچنین تا حدی...به این اشتباه افتاده اید که برای برون رفت از ایرادی که بنده می گیرم...لزوما خدا باید اختیار را از مردم سلب کند!!....مثلا وقتی اسرائیل خواست بر سر کودکی شکنجه وارد کند...خدا باید با شهابی بر سر اسزائیل بکوبد....خیر خدا می توانست...دنیای خلق کند...که به قول شما انسان هم آزمایش شود...ولی کودکی هم به شکلی که در مثال بنده بود مورد ظلم و شکنجه قرار نگیرد...بنده اصلا پاسخ هایی از جنس پاسخ شما رو که دوستان هم مطرح ردن رو درک نمی کنم و احساس می کنم تک بعدی به قضیه نگاه می کنید...به طور مثال....ما آدم و حوا را داریم...این را هم بنده باز مثال می زنم....اینها اختیار نداشتند؟؟گناه و خطا انجام ندادند؟توبه نکردند؟آزمایش نشدند؟؟ولی اصلا کودکی هم و شرایطی هم در کار نبود که آن وسط شکنجه بشود..این تنها یک مثال بود....پس خواهش سوال و شبهه را از زوایای گوناگون بررسی کنید...
البته حرف زیاد است..باز ایرادات دیگری حالا از نظر بنده که شاید هم اشتباه باشد...می توان به این پست شما گرفت...ولی به هر حال این نکته که عرض کردم..مهم بود...

پیروز;764668 نوشت:
خدا می توانست...دنیای خلق کند...که به قول شما انسان هم آزمایش شود...ولی کودکی هم به شکلی که در مثال بنده بود مورد ظلم و شکنجه قرار نگیرد

درود بر شما

خوب شما یکی از مصداق های آزمایش رو حذف کردید!
فرمودید که خدا می تونست دنیایی خلق کنه که آزمایش صورت بگیره ولی کودکی مورد ظلم قرار نگیره! ( یا به طور کل ظلمی وجود نداشته باشه! )

ولی این که نمیشه!

پس منم میگم: خدا می تونست ادمارو آزمایش کنه طوری که دزدی ای هم صورت نگیره و حق کسی خورده نشه!
فردا یکی دیگه میاد میگه : خب خدا می تونه آزمایش کنه ولی فحشا و فسادی هم در کار نباشه! کسی منحرف نشه!
و ...

می بینید؟؟

کم کم همه چی داره از صحنه آزمایش حذف میشه !!
پس دیگه شخصی که میخواد بره سمت زشتی ها و خطاها چه خطایی باید انجام بده؟؟؟
دیگه خطایی نمی مونه که!

پیروز;764668 نوشت:
ما آدم و حوا را داریم...این را هم بنده باز مثال می زنم....اینها اختیار نداشتند؟؟گناه و خطا انجام ندادند؟توبه نکردند؟آزمایش نشدند؟؟ولی اصلا کودکی هم و شرایطی هم در کار نبود که آن وسط شکنجه بشود

خب آدم و حوا هم به خودشون ظلم کردن! و روح خودشونو شکنجه کردن!
مگه غیر از اینه !؟

پیروز;764668 نوشت:
پس خواهش سوال و شبهه را از زوایای گوناگون بررسی کنید...


تا جایی که من متوجه شدم شما این قضیه رو دارید از دیدگاه اون کودک نگاه می کنید!

و به نظرم زمانی این اشتباه به وجود میاد که ما اون دنیا رو ندید بگیریم! ( خودمم این اشتباهو یه مدت می کردم )
درسته که به اون کودک هم ظلم میشه! ( نمی خوام بگم توی این ظلم صلاح هست! )
ولی حتی اگه صلاحی هم توش نباشه و دلیلش کثیفیه دیدگاه جهانیان باشه! بازم خداوند یکی از صفاتش جباره! جبار یعنی جبران کننده یعنی در دنیای پس از مرگ برای اون کودک جبران خواهد شد! طوری که خودش میگه خدارو شکر که به من ظلم کردن !!!!

ولی اگه از دیدگاه برون دینی بخواید اینو بررسی کنید به نتیجه ای نمیرسید!
چرا که در دیدگاه برون دینی جهان دیگه ای وجود نداره و این دیدگاه عدالت رو در همین دنیا میخواد!
که خب غیر ممکنه!

پیروز;764668 نوشت:
خیر خدا می توانست...دنیای خلق کند...که به قول شما انسان هم آزمایش شود...ولی کودکی هم به شکلی که در مثال بنده بود مورد ظلم و شکنجه قرار نگیرد...

هو الله

با سلام

مشکل از آنجایی آغاز می گردد که شما خداوند را خالق نواقص و شرور و کاستی ها می دانید.

از خیر مطلق چگونه شرّ صادر می شود؟

این مشکل قبل از مباحثی که شما مطرح فرمودید اگر حل شود باقی هم حل می گردد.

حبیبه;764684 نوشت:
هو الله

با سلام

مشکل از آنجایی آغاز می گردد که شما خداوند را خالق نواقص و شرور و کاستی ها می دانید.

از خیر مطلق چگونه شرّ صادر می شود؟

این مشکل قبل از مباحثی که شما مطرح فرمودید اگر حل شود باقی هم حل می گردد.

گربه ... موش رو برای خوردن شکار نمیکنتش برای شکنجه کردن شکارش میکنه .
تمام گربه ها هم اینجوری هستند . طبق برنامه ای که در درون مغزشون پر شده رفتار میکنند ؟

به نظر شما چه کسی چنین برنامه ای رو در درون مغز گربه پر کرده ؟

MJR;764683 نوشت:
کم کم همه چی داره از صحنه آزمایش حذف میشه !!
پس دیگه شخصی که میخواد بره سمت زشتی ها و خطاها چه خطایی باید انجام بده؟؟؟
دیگه خطایی نمی مونه که!

گرامی..بیشمار خطا می توان نام برد...ولی چون شما به قرآن هم اعتقاد دارید و از داستان های قرآنی بی خبر نیستید..بنده از قرآن مثال می زنم...آیا آدم و حوا با اختیار خود و دانسته خود..بر خود ظلم نکردند؟؟آیا نافرمانی خدا نکردند و از میوه آن درخت نخوردند....آیا مجازات نشدند و از بهشت رانده نشدند؟؟توبه نکردند؟؟ولی این وسط کودکی نبود که به پای این آدم شکنجه شود....و این مهم است..
MJR;764683 نوشت:
ولی حتی اگه صلاحی هم توش نباشه و دلیلش کثیفیه دیدگاه جهانیان باشه! بازم خداوند یکی از صفاتش جباره! جبار یعنی جبران کننده یعنی در دنیای پس از مرگ برای اون کودک جبران خواهد شد! طوری که خودش میگه خدارو شکر که به من ظلم کردن !!!!

بنده فکر نکنم....بهشت و جهنم...مشکلی را حل کند...اگر ظلمی وارد می شود...هزار بار هم ظالم در جهنم بسوزد....هیچیز درست نمی شود...آبی که ریخته شده جمع نمی شود...زمان که بر نمی گردد عقب..
ظلم انجام شده و رفت و تمام....ظالم ها ظلمشان را کرده اند....زمان که عقب بر نمی گردد...کسی که دروغ گفته..دیگه نمی تواند که جبران کند و بعد بگوید که من دروغ نگفته ام!!!!!
عدالت که پایمال شده باشد دیگر..جبران نمی شود...دیگر زمان عقب بر نمی گردد.
MJR;764683 نوشت:
خب آدم و حوا هم به خودشون ظلم کردن! و روح خودشونو شکنجه کردن!
مگه غیر از اینه !؟

بله..خوب خدا خیرتان بدهد...حرف بنده هم همین است...اینجا آدم و حوا به خوشان ظلم کرده اند...خودشان مختار بوده اند و علم داشتند و مفصرشان هم خودشان هستند...اینجا که بنده حرفی ندارم....بنده می گویم که کودک زجر کش می شود...بنده ایراد را اینجا مطرح می کنم....بنده مثال زدم....اگر من رباتی بسازم...که می دانم با اختیار خودش با علم و قدرتش، خودش را می زند...بر من خطایی نیست....(البته اینجا ندیدش می گیرم!!)اما وقتی بنده یک ربات می سازم و می دانم که این ربات می رود کودکان را شکنجه می کند در حالی که می توانم ربات را نسازم و یا محدودش کنم....آیا من در شکنجه شدن کودکان توسط آن ربات نقش و گناهی ندارم؟

مارینر;764688 نوشت:
گربه ... موش رو برای خوردن شکار نمیکنتش برای شکنجه کردن شکارش میکنه .
تمام گربه ها هم اینجوری هستند . طبق برنامه ای که در درون مغزشون پر شده رفتار میکنند ؟


سلام دوست عزیزم
ولی موش جزء زنجیره غذایی گربه هاست!
گربه ها موش رو برای خوردن شکار می کنن!
شما این مطلبو کجا دیدید؟

اگه این دنیا یک صحنه آزمایش باشه!

انسان همواره سره چندین هزار راهی ها قرار داره!‍ که راه درست فقط یک راه هست!
و بقیه راه ها همگی اشتباه هستن!

حالا ظلم به اون کودک هم یکی از این چندین هزار راه هست! که شما مشکلتون با همین یک راه هست! ( تا جایی که من متوجه شدم ) ...

پیروز;764692 نوشت:
بنده فکر نکنم....بهشت و جهنم...مشکلی را حل کند...اگر ظلمی وارد می شود...هزار بار هم ظالم در جهنم بسوزد....هیچیز درست نمی شود...آبی که ریخته شده جمع نمی شود...زمان که بر نمی گردد عقب..ظلم انجام شده و رفت....ظالم ها ظلمشان را کرده اند....زمان که عقب بر نمی گردد...کسی که دروغ گفته..دیگه نمی تواند که جبران کند و بعد بگوید که من دروغ نگفته ام!!!!!


شاید تاثیر ظلم ظالمان تاریخ تا ابد پابرجا باشه!
ولی من درباره زمانی صحبت می کنم که قیامت برقرار شده! اون موقع دیگه این دنیا وجود نداره
و همه انسان ها در پیشگاه خدای خودشون حاضر میشن! و اونجاست که حق اون کودک از ظالم گرفته میشه!

و ظلمی باقی نمی مونه!

شاید اون کودک به بدترین شکل ممکن در این دنیا شکنجه و کشته شده باشه ولی خدای جبار پس از مرگ براش به بهترین شکل ممکن جبران خواهد کرد .. البته این به این معنی نیست که سایر مردم دست روی دست بزارن و بگن بزار اون کودکو شکنجه کنن! خدا جباره!

نه خیر! سایر افراد هم به دلیل سکوت دربرابر ظلمی که به اون کودک شده مورد بازخواست قرار خواهند گرفت! چرا که سکوت به نوعی تایید کردن ماجراس!
و اما اون ظالم هم به سزای اعمالش میرسه ...

خب الان مشکل چیه؟؟؟

کودک که راضی شد!
ظالمم که به سزای اعمالش رسید!
سایر مردمم که با سکوتشون به نوعی به اون کودک ظلم کردن هم به سزای اعمالشون رسیدن!

حبیبه;764684 نوشت:
مشکل از آنجایی آغاز می گردد که شما خداوند را خالق نواقص و شرور و کاستی ها می دانید.

از خیر مطلق چگونه شرّ صادر می شود؟

این مشکل قبل از مباحثی که شما مطرح فرمودید اگر حل شود باقی هم حل می گردد.


بله از خیر مطلق چگونه شر صادر می شود؟...در واقع ما با این سوال...و شبهه به تناقض می رسیم...و به این نتیجه می رسیم که پس خدایی اصلا نیست...و چطور به خدا رسیدیم و ثابت کردیم خدا هست؟؟....باید در مقدمات آنها تجدید نظر کنیم....

اما در کل...من دیگر سر دوستان را درد نمی آورم...تا اینجا نکات خوبی دستگیرم شد و از دوستان که توجه داشند و پاسخ دادند ممنونم....چیزی که بنده تا اینجا نتیجه گرفتم...البته این نتیجه را پیشتر در ذهن داشتم...با این تاپیک بیشتر به این امر رسیدم که ما باید یا به کل دیدگاهمان را در مورد دنیا و عدالت و ظلم و انسان و بهشت و جهنم و از این دست مفاهیم تغییر بدهیم و یک بازنگری اساسی در اعتقاداتمان بدهیم و در کل جهان بینی و نوع نگاهمان را به این جهان و خدا عوض کنیم...خیلی اساسی یعنی تقریبا چیزی متناقض با اکثر داشته هایمان که از کودکی شنیده و می شنویم...باید همه اینها را کنار بگذاریم...یا باید به تناقض برسیم...و بپذیریم که اشتباهی به خدا رسیده بوده ایم و برهان شر به عنوان برهان و دلیلی بر عدم وجود خدا از یک شخصی که تمام براهین اثبات خدا را سست دانسته بپذیریم و اینجا من این جمله هیوم یادم آمد که چند روز پیش خواندم....هیچ چیز نمی‌تواند استواری این استدلال را متزلزل سازد، استدلالی چنین کوتاه، چنین واضح، چنین قاطع.

حبیبه;764651 نوشت:
بنده بی تقصیرم وقتی حضرتعالی هنوز سر بدایات بحثهای اصولی دارید چطور می شود

سر نهایات بحث کرد؟!

هر بحثی جای خودش ! قرار نیست از این تاپیک پاسخ تاپیک دیگر را گفت

حبیبه;764651 نوشت:
مگر سخن ایشان چیست؟

کافی است قبل از معادشناسی ایشان با مبانی فلسفیشان آشنا شوید..مقاله های بسیاری در فضای وب وجود دارد
از مبانی صریح و غیرقابل انکار صدرا این است:
که انسان جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا میباشد لذا منظور ایشان از جسم ، جسم فیزیکی نیست
این بزرگوار مفهوم جدیدی را برای خود از جسم اعتبار کرده و منظورشان از معاد جسمانی آن است

لپ کلام: ایشان اجسامی را که در خواب می بینیم را اثبات کرده که ورای درک و درون ما هیچ واقعیت خارجی ندارند
در واقع ایشان میگویند همانطور که ما در خواب می بینیم و راه میرویم و ادراکات جزئی داریم بعد از مرگ هم همه اینها را(بصورت قوی تر) داریم بدون دخالت ماده
چرا؟
چون اینها مربوط به قوه خیال است و قوه خیال مادی نیست و بامرگ فانی نمیشود لذا با نفس میماند و طبق ملکات نفس فعالیت میکند

خیلی از علما هم با اطلاق چنین چیزی به معاد جسمانی مخالفند
مثلا علامه محمد تقی آملی فرموده:
حقیقتا آنچه را که صدرا میگوید همان معاد روحانی است در لفافه جسمانیت

حالا شما بفرمایید آیا انصافا تصاویری را که قوه خیال در خواب و بیداری میسازد جسم است؟؟؟ یاجسم نما

موضوع قفل شده است