جمع بندی جبر و اختیار مسئولیت انسان ها

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جبر و اختیار مسئولیت انسان ها

مقدمه : من سوال و پاسخی را در سایت مطالعه کردم تحت عنوان :
هدف از آفرینش انسان چیست ؟ چرا ما محکوم به زندگی کردن هستیم؟ و البته پاسخ آن را نیز دیدم .
شما در بخشی از پاسخ خود به بحث مهم اختیار انسانها اشاره داشتید مبنی بر اینکه انسانها با اختیار خود به کارهای بد و خوب روی می آورند .
حالا سوال من این است:
قبول داریم که انسانها با اختیار خود کار خوب و بد می کنند اما نکته ای که همواره ذهن من را مشغول می کند مربوط به پراکندگی انسانها در نقاط مختلف جهان می باشد ، پراکندگی به انحاء مختلف ، به نحوی که عده زیادی در نقاط دور از مرکزیت اسلام ، یا حتی دینهای آسمانی دیگر رشد و نمو می کنند و این امر سبب می گردد که آنها با تعالیم الهی آشنا نشوند (یا اگر هم با تعالیم دینهای دیگر آشنا می شوند با تعالیمی آشنا می شوند که عمدتاً تحریف شده است) و به همین ترتیب دوران زندگی را سپری نمایند . همچنین از کودکی در خانواده ای مثلا کمونیست بزرگ می شوند و بالطبع کمونیسم و ضد دین پرورش می یابند یا اینکه در خانواده ای از اهل سنت بدنیا می آیند پس از اهل سنت به شمار می آیند یا اینکه به لحاظ تربیت خانوادگی و فرهنگ محیط خود انسانهای بی تفاوت به دین و مسائل دینی رشد می کنند (حتی در جوامع مسلمان و شیعی) پس می توان گفت جامعه آنها ، محیط و خانواده عامل اصلی در نحوه رشد آنهاست و بالطبع اختیار اولیه ای ندارند تا انتخاب طریق بکنند.
خلاصه کلام : من در خانواده ای مسلمان و شیعی بدنیا می آیم و مسلمان وشیعه هستم و کودکی دیگر در خانواده لائیک یا در خانواده ای از اهل سنت ، من شیعی بزرگ می شوم و آن یکی لائیک یا سنی. (توضیح اینکه نمی خواهم لائیک یا سنی را در یک ردیف قرار دهم و علت عنوان کردن آن این است که همواره شیعه دوازده امامی را کاملترین و جامعترین مذهب معرفی می کنند. یا حتی برخی بجز شیعه بقیه را عاقبت بخیر نمی شمارند و تنها آنها را نجات یافته می پندارند ؟ که این مسئله نیز خود جای تامل و بحث جداگانه دارد)
همچنین این مسئله را می توان به جوامع اسلامی و شیعی هم تعمیم داد بدین ترتیب که فردی در خانواده ای مذهبی رشد می کند و بالطبع مذهبی بار می آید اما فرد دیگری در خانواده ای که به مسائل دینی اهمیت نمی دهد رشد می کند
خوب سوال اینجاست: این فرد با شرایطی که گفته شد چه اختیاری از خود دارد یا اگر اختیاری در بزرگسالی برای او قائل شویم به لحاظ شرایطی که برایش شمردیم (مانند محیط و خانواده و نحوه رشد او در چنین جوامعی) چه مسئولیتی متوجه اوست؟
ممکن است در پاسخ دلایلی برای این مباحث مطرح گردد مثلا عنوان گردد که در جوامع لائیک نیز انسانهایی هستند که راه سعادت را می یابند و سعادمتند می شوند اما با نظر و دید کلی به جوامع مختلف می بینیم که این آمار پایین است و همین نکته یکی از درگیریهای ذهنی من می باشد.
یا اینکه پاسخی مبنی بر قاصر و مقصر بودن مطرح گردد باز در اینجا می بینیم که اکثریت قاصر خواهند بود خوب اگر اکثریت قاصر باشند سوال دیگری ذهن من را مشغول به خود می کند مبنی بر اینکه خداوند انسانهای زیادی را آفریده که به بسیاری از حقایق قاصر بوده و تقصیری ندارند حال حکمت آفرینش این همه انسانهای قاصر چیست؟ چرا نباید سرنوشت اخروی انسانهای قاصر همسان با سرنوشت نیک اخروی انسان های خوب باشد یا اگر اینگونه است و هم ردیف در یک جایگاه قرار دارند چرا باید انسانهای خوب در دنیا با مشقت فراوان برای بدست آوردن عاقبت اخروی نیک باشند و انسانهای قاصر با چنین مشکلاتی روبرو نباشند؟
با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

radestan;761923 نوشت:
حالا سوال من این است:
قبول داریم که انسانها با اختیار خود کار خوب و بد می کنند اما نکته ای که همواره ذهن من را مشغول می کند مربوط به پراکندگی انسانها در نقاط مختلف جهان می باشد ، پراکندگی به انحاء مختلف ، به نحوی که عده زیادی در نقاط دور از مرکزیت اسلام ، یا حتی دینهای آسمانی دیگر رشد و نمو می کنند و این امر سبب می گردد که آنها با تعالیم الهی آشنا نشوند (یا اگر هم با تعالیم دینهای دیگر آشنا می شوند با تعالیمی آشنا می شوند که عمدتاً تحریف شده است) و به همین ترتیب دوران زندگی را سپری نمایند . همچنین از کودکی در خانواده ای مثلا کمونیست بزرگ می شوند و بالطبع کمونیسم و ضد دین پرورش می یابند یا اینکه در خانواده ای از اهل سنت بدنیا می آیند پس از اهل سنت به شمار می آیند یا اینکه به لحاظ تربیت خانوادگی و فرهنگ محیط خود انسانهای بی تفاوت به دین و مسائل دینی رشد می کنند (حتی در جوامع مسلمان و شیعی) پس می توان گفت جامعه آنها ، محیط و خانواده عامل اصلی در نحوه رشد آنهاست و بالطبع اختیار اولیه ای ندارند تا انتخاب طریق بکنند.

سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان:Gol:

در پاسخ این بخش سؤالتان گفتنی است: گرچه عامل محیط و فرهنگ دینی و خانوادگی که انسان در آن رشد می کند بعنوان عاملی در جهت گیری اعتقادی فرد مؤثر است اما این عامل در مقطع زمانی خاصی روی اندیشه شخص تأثیرگزار است و پس از رسیدن انسان به بلوغ فکری که روح پرسشگر و جستجوگر و حقیقت جویش بیدار می شود انسان طالب شناخت حقایق بیشتر و کاملتری از معارف هستی و پیرامونی اش می شود و این عامل که ریشه در فطرت کمال جو و حقیقت جویی انسان دارد او را متوقف در یافته های قبلی نمی سازد فلذا اگر کاهلی و تنبلی نکرده و روحش تشنه حقیقت باشد و روحش درگیر تیرگی ها و تاریکی های شبهات و تشکیکات و تعصبات بیجا نشود آنقدر جستجو خواهد کرد تا حقیقت را بیابد. کما اینکه بسیاری از پیروان دیگر شرایع و مکاتب، از این طریق به حقیقت دست یافته اند. و عامل مؤثر در این فرایند حق جویی و حقیقت یابی همان اختیار و نقش برجسته خود انسانی است که در سازندگی زندگی انسان، عاملی مؤثرتر در مقایسه با عوامل دیگر می باشد.

پس اینگونه نیست که انسان محکوم یافته های پیشین خود در دوران متأثر از عوامل محیطی و خانوادگی باشد و شخصیت و راه و مسلک و مرامش ناگزیر، تحت تأثیر جبر محیطی شکل خواهد گرفت و خود انسانی و اختیار هیچ نقشی در این فرایند نخواهد داشت. بعبارت دیگر، شاید بتوان گفت: در دوران کودکی و نوجوانی تا بلوغ فکری و بیداری روح پرسشگر و حقیقت جوی انسانی، این عامل محیطی است که نقش اصلی را در شکل دادن به جهت و مسیر انسانی ایفا می کند اما پس از بلوغ، این اصالت و تأثیرگزاری جای خود را به نقش خود و اختیار و روح و فطرت جستجوگر و حقیقت جو خواهد داد.

radestan;761923 نوشت:
خلاصه کلام : من در خانواده ای مسلمان و شیعی بدنیا می آیم و مسلمان وشیعه هستم و کودکی دیگر در خانواده لائیک یا در خانواده ای از اهل سنت ، من شیعی بزرگ می شوم و آن یکی لائیک یا سنی. (توضیح اینکه نمی خواهم لائیک یا سنی را در یک ردیف قرار دهم و علت عنوان کردن آن این است که همواره شیعه دوازده امامی را کاملترین و جامعترین مذهب معرفی می کنند. یا حتی برخی بجز شیعه بقیه را عاقبت بخیر نمی شمارند و تنها آنها را نجات یافته می پندارند ؟ که این مسئله نیز خود جای تامل و بحث جداگانه دارد)
همچنین این مسئله را می توان به جوامع اسلامی و شیعی هم تعمیم داد بدین ترتیب که فردی در خانواده ای مذهبی رشد می کند و بالطبع مذهبی بار می آید اما فرد دیگری در خانواده ای که به مسائل دینی اهمیت نمی دهد رشد می کند
خوب سوال اینجاست: این فرد با شرایطی که گفته شد چه اختیاری از خود دارد یا اگر اختیاری در بزرگسالی برای او قائل شویم به لحاظ شرایطی که برایش شمردیم (مانند محیط و خانواده و نحوه رشد او در چنین جوامعی) چه مسئولیتی متوجه اوست؟

در پاسخ به این بخش کلامتان گفتنی است: دین حق چون مؤید عقل بوده و آن را حجت درونی انسان دانسته و برای آن ارزش و اعتبار خاصی قائل است، به همه بشریت توصیه می کند که انسان وظیفه دارد در هر شرایطی برای شناخت دین و مسلک و مرام حق به مطالعه و تحقیق و تفکر با استفاده و مدد گرفتن از عقل، این موهبت الهی بپردازد. علیرغم این توصیه دین، عقل نیز این طریقه را منطبق با سلوک عقلانی دانسته بر آن صحه می گذارد. با توجه به تعدد و تکثر ادیان و شرایع اعم از توحیدی و غیرتوحیدی، برای شناخت دین حق راهی جز این نیست که انسان به مدد عقل، مبانی و اصول اعتقادی و عملی این شرایع را بررسی و مقایسه نموده و هر کدام که انطباق بیشتری با عقلانیت داشته و از کمال و جامعیت بیشتری برخوردار است را بعنوان شریعت حقه و کمال بخش انتخاب کند، نه اینکه بدون تحقیق و مطالعه و بکارگیری عقل به همان دین آباء و اجداد (دین یافته از طریق خانواده و محیط زندگی مان) پایبند باشیم. فلذا اسلام قابل مقایسه با برخی شرایع و مکاتب دیگر نیست که بدلیل تحریف و ساختگی بودن، تمام یا بخش وسیعی از آموزه های آنها با روح عقل و اصول انسانی معاضدت و مخالفت دارند. اسلام اصول دین را تقلیدی ندانسته و برای شناخت و ایمان آوردن به حق توصیه به تعقل می کند بعبارتی از منظر اسلام ایمان مبتنی بر تعقل و معرفت است و بدون تعقل و معرفت یافتن، ایمان حقیقی حاصل نخواهد شد.

از اینرو، دین و مسلک و مرامی که ابناء بشر تحت تأثیر شرایط محیطی و خانوادگی یافته اند، باید پس از رسیدن به بلوغ، مورد مطالعه و تحقیق و مقایسه با دیگر شریعت ها قرار بگیرد و در میان ادعای حقانیت و نجات بخشی شرایع مختلف (اسلام، مسیحیت و یهود) هر کدام که دلایل محکم و استوارتری از لحاظ اصول و مبانی و معتقدات؛ جامعیت و کمال بیشتری از جهت اموزه ها و مؤانست بیشتری با عقل و علم و دیگر شئون زندگی بشری دارند بعنوان دین حق انتخاب شود. در واقع، چنین ایمانی شایسته استواری و صلابت و حقانیت است و در غیر اینصورت معلوم نیست تا چه اندازه منطبق با ایمان حقیقی بوده و یا در یوم تبلی السرائر مورد قبول حقتعالی قرار گیرد.

از اینرو اشکال شما وارد نیست، انسان پس از بلوغ به همان دلایلی که گفتیم اولین مسئولیت او جستجوگری و تحقیق برای شناخت و انتخاب حق است، و همه عوامل و اقتضاءات وجودی او (عقل و فطرت و ویژگیهای روح کمال جو، جستجوگر و حقیقت طلبش)، نیز وی را به این سمت و سو فرا می خواند، پس هیچ عذری پذیرفته نیست. (مگر شرایطی در ادامه خواهیم گفت) پس از شناخت و انتخاب حق، تکلیف و مسئولیت های بعدی انسان روشن است و هر مکتب و جهان بینیی تکالیف و وظایف انسان را در قالب ایدئولوژی (بایدها و نبایدها) روشن ساخته که پرداختن به این بحث از حوصله این مجال خارج است.

radestan;761923 نوشت:
ممکن است در پاسخ دلایلی برای این مباحث مطرح گردد مثلا عنوان گردد که در جوامع لائیک نیز انسانهایی هستند که راه سعادت را می یابند و سعادمتند می شوند اما با نظر و دید کلی به جوامع مختلف می بینیم که این آمار پایین است و همین نکته یکی از درگیریهای ذهنی من می باشد.
یا اینکه پاسخی مبنی بر قاصر و مقصر بودن مطرح گردد باز در اینجا می بینیم که اکثریت قاصر خواهند بود خوب اگر اکثریت قاصر باشند سوال دیگری ذهن من را مشغول به خود می کند مبنی بر اینکه خداوند انسانهای زیادی را آفریده که به بسیاری از حقایق قاصر بوده و تقصیری ندارند حال حکمت آفرینش این همه انسانهای قاصر چیست؟ چرا نباید سرنوشت اخروی انسانهای قاصر همسان با سرنوشت نیک اخروی انسان های خوب باشد یا اگر اینگونه است و هم ردیف در یک جایگاه قرار دارند چرا باید انسانهای خوب در دنیا با مشقت فراوان برای بدست آوردن عاقبت اخروی نیک باشند و انسانهای قاصر با چنین مشکلاتی روبرو نباشند؟
با تشکر

در تبیین این مبحث و پاسخ به اشکالات مطروحه شما گفتنی است: در این بحث، جوامع بشری و آحاد مردم (به هر مذهبی که باشند) با فرصتها و تهدیدهایی مواجهند از طرفی انفجار اطلاعات و گستردگی منابع و کانالهای خبری و اطلاع رسانی و امکان دستیابی آسان و راحت به هرگونه اخبار و اطلاعاتی که آحاد بشری خواهان و متقاضی آن باشند برای دستیابی به شناخت، فرصتی است که در اختیار اکثریت است و اگر کسی حقیقتاً طالب حقیقت و جستجوگر راه نجات و درک و فهم حقایق هستی و دین حقه باشد، هیچ مانعی نمی تواند او را از دستیابی به منابع اصلی مکاتب و شرایع برای مطالعه و تحقیق و بررسی و مقایسه باز دارد. بعیارتی می توان گفت: حجت برای اکثریت قریب به اتفاق آحاد بشری اگر دارای روح آزاداندیش و طالب حقیقت باشند تمام است و کسی نمی تواند عذر بیاورد که امکان تحقیق و دستیابی به منابع دینی دیگر مکاتب نداشتم.

از طرفی تهدیدی که وجود دارد سیطره دستگاه تبلیغاتی غرب و استکبار جهانی بر اکثر قریب به اتفاق کانالها و شبکه های رسانه ای و نشریات پرتیراژ جهانی با راه انداختن جنجالها و هوچی گری های متعدد تحت عنوان (اسلام ستیزی، شیعه ستیزی، تخریب چهره مکتب حقه به انحاء مختلف، معرفی اسلام و تشیع بعنوان نمادهای تروریسم و خشونت و نظائر آن) از یکسو و تأثیر گزاری جامعه خواص غیرمسلمان شرق و غرب عالم در بی خبر نگه داشتن عوام جامعه از دستیابی به دین حقه (اسلام و تشیع) از سوی دیگر دو مانع بزرگ بر سر راه بشریت است.

با این وجود، نمی توان بطور قطع گفت که چه میزان از جوامع جهانی و آحاد بشری جاهل قاصر یا مقصرند و این در حیطه ی علم خدای متعال است، لکن می توان گفت: تلاشهای کمپانی ها و دستگاه های تبلیغاتی غرب و دروغ پردازی های آنها(که بخش وسیعی از انگیزه و اغراض آنها حتی برای غربیان و غیرمسلمانان مکشوف شده) بعنوان یک عامل محیطی صد در صد مؤثر نمی تواند دلیل موجهی برای عموم بشریت باشد که چون فضا تیره و تار بود ما نتوانستیم به حقیقت دست یابیم، شاید در این فضا، امکان دستیابی دشوار بشود اما بطور کلی منتفی نیست و رسیدن به حقیقت و نجات، از چنان ارزشی برخوردار است که حتی اگر انسان تمام عمرش را مصروف آن کند ارزشمند است کمااینکه بسیاری در همین شرایط تیره و تار، دست از تلاش بر نداشته و به حقیقت دست یافته اند، چه بسا کسانی به حقیقت دست یافته اند که حتی از امکان و شرایط و اقتضاءات کمتری نسبت به اکثریت بشری برخوردار بوده اند و خداوند با بسیاری از همین اکثریت از همین طریق احتجاج خواهد کرد.(دقت کنید)

اما بدون شک، خدای متعال با توجه به علم مطلق و ازلی و ابدی که دارد می داند چه کسانی امکان تحقیق داشته و یا نداشته اند، چه کسانی حداکثر تلاش خود را بقدر طاقت و توان کرده و یا نکرده اند، صرفنظر از اینکه به حق رسیده یا نرسیده باشند و دیگر شرایط و اقتضائاتی که این بحث دارد فلذا با کسانی که به هیچ نحوی امکان تحقیق نداشته اند (که بر خلاف نظر شما نمی تواند اکثریت باشد) و یا تلاش حداکثری بقدر توان و طاقتشان را کرده اند لکن به حق دست نیافته اند و کسانی که به هر دلیلی محروم نگاه داشته شده اند با لطف و رحمت خودش برخورد می کند و آنها در زمره "مستضعفین فی الارض" و "مرجون لامرالله" خواهند بود.

اما بدون شک، برخورداری کسانی که با تلاش و استفاده از عقل و اختیار خود به دین حق دست یافته و به دستورات و تکالیف الهی تن داده اند با کسانی که بدلیل استضعاف، مشمول رحمت الهی قرار می گیرند یکسان نخواهد بود. زیرا زندگی دینداران در حیات دنیا توأم با محدودیت هایی بوده که این طریق را آگاهانه و با اختیار خود بمنظور بندگی و اطاعت خدای متعال برگزیده اند و به همین دلیل شایسته برخورداری بیشتر در عالم عقبی هستند. در حالیکه کسانی که به هر دلیلی در حیات دنیوی در زمره دینداران قرار نگرفته و زندگیشان عاری از تکالیف و مسئولیتهای اهل ایمان بوده و بعبارتی در حیات دنیوی از برخورداری های مادی بیشتری بهره مند گشته و آزاد از تقیدات بندگی زیستند به همین دلیل، به کمالات والای انسانی که زمینه ساز مقامات و درجات قرب الهی در بهشت نیز هست دست نیافته و صرفاً بدلیل استضعاف، مشمول رحمت الهی خواهند بود.

پس مقایسه این دو گروه، مقایسه نادرستی است. و اشکالی بر برتری و تعالی و تقرب و کمال اهل ایمان در بهشت، در مقایسه با مستضعفین فی الارض وارد نیست.

موفق باشید ...:Gol:

بنام خدا

سلام علیکم:Gol:

سؤال:
محدوده و قلمرو جبر و اختیار و مسئولیت انسانها در زندگی و در قبال شناخت دین حق تا کجاست؟

پاسخ و جمعبندی:

پاسخ سؤال شما از چند زاویه قابل بررسی است:

اول. عامل محیط و فرهنگ دینی و خانوادگی که انسان در آن رشد می کند بعنوان عاملی در جهت گیری اعتقادی فرد مؤثر است اما این عامل در مقطع زمانی خاصی روی اندیشه شخص تأثیرگزار است و پس از رسیدن انسان به بلوغ فکری که روح پرسشگر و جستجوگر و حقیقت جویش بیدار می شود انسان طالب شناخت حقایق بیشتر و کاملتری از معارف هستی و پیرامونی اش می شود و این عامل که ریشه در فطرت کمال جو و حقیقت جویی انسان دارد او را متوقف در یافته های قبلی نمی سازد فلذا اگر کاهلی و تنبلی نکرده، روحش تشنه حقیقت بوده و درگیر تیرگی ها و تاریکی های شبهات و تشکیکات و تعصبات بیجا نشده باشد آنقدر جستجو خواهد کرد تا حقیقت را بیابد. پس اینگونه نیست که انسان محکوم و مجبور یافته های پیشین خود در دوران متأثر از عوامل محیطی و خانوادگی باشد و شخصیت و راه و مسلک و مرامش ناگزیر، تحت تأثیر جبر محیطی شکل بگیرد و خود انسان و اختیارش هیچ نقشی در این فرایند نداشته باشند.

دوم. دین و مسلک و مرامی که ابناء بشر تحت تأثیر شرایط محیطی و خانوادگی یافته اند، باید پس از رسیدن به بلوغ، مورد مطالعه و تحقیق و مقایسه با دیگر شریعت ها قرار بگیرد و در میان ادعای حقانیت و نجات بخشی شرایع مختلف (اسلام، مسیحیت و یهود) و حتی مکاتب غیر الهی و غیر ابراهیمی؛ هر کدام که دلایل محکم و استوارتری از لحاظ اصول و مبانی و معتقدات؛ جامعیت و کمال بیشتری از جهت اموزه ها و مؤانست بیشتری با عقل و علم و دیگر شئون زندگی بشری دارد، بعنوان دین حق انتخاب شود. در واقع، چنین ایمانی شایسته استواری و صلابت و حقانیت است و در غیر اینصورت معلوم نیست تا چه اندازه منطبق با ایمان حقیقی بوده باشد. اولین مسئولیت انسان پس از رسیدن به بلوغ فکری، جستجوگری و تحقیق برای شناخت و انتخاب دین حق و پیروی از آنست، در این راستا همه عوامل و اقتضاءات وجودی او (عقل و فطرت و ویژگیهای روح کمال جو، جستجوگر و حقیقت طلبش)، نیز وی را به این سمت و سو فرا می خواند، پس هیچ عذری پذیرفته نیست. (مگر شرایطی که در ادامه خواهیم گفت) پس از شناخت و انتخاب دین حق، تکلیف و مسئولیت های بعدی انسان روشن است و هر مکتب و جهان بینیی تکالیف و وظایف انسان را در قالب ایدئولوژی (بایدها و نبایدها) روشن ساخته است.

سوم. در خصوص امکان دسترسی به مکتب و دین و مذهب حقه و تفاوت راه یافتگان و محرومان از وصال به حق، توجه به نکاتی چند ضروری است:

الف- جوامع بشری و آحاد مردم (به هر مذهبی که باشند) با فرصتها و تهدیدهایی مواجهند از طرفی انفجار اطلاعات و گستردگی منابع و کانالهای خبری و اطلاع رسانی و امکان دستیابی آسان و راحت به هرگونه اخبار و اطلاعاتی که آحاد بشری خواهان و متقاضی آن باشند برای دستیابی به شناخت، فرصتی است که در اختیار اکثریت است و اگر کسی حقیقتاً طالب حقیقت و جستجوگر راه نجات و درک و فهم حقایق هستی و دین حقه باشد، هیچ مانعی نمی تواند او را از دستیابی به منابع اصلی مکاتب و شرایع برای مطالعه و تحقیق و بررسی و مقایسه باز دارد. بعیارتی می توان گفت: حجت برای اکثریت قریب به اتفاق آحاد بشری اگر دارای روح آزاداندیش و طالب حقیقت باشند تمام است و کسی نمی تواند عذر بیاورد که امکان تحقیق و دستیابی به منابع دینی دیگر مکاتب نداشتم.

ب- از طرفی تهدیدی که وجود دارد سیطره دستگاه تبلیغاتی غرب و استکبار جهانی بر اکثر قریب به اتفاق کانالها و شبکه های رسانه ای و نشریات پرتیراژ جهانی است که با راه انداختن جنجالها و هوچی گری های متعدد تحت عنوان (اسلام ستیزی، شیعه ستیزی، تخریب چهره مکتب حقه به انحاء مختلف، معرفی اسلام و تشیع بعنوان نمادهای تروریسم و خشونت و نظائر آن) از یکسو و تأثیر گزاری جامعه خواص غیرمسلمان شرق و غرب عالم در بی خبر نگه داشتن عوام جامعه از دستیابی به دین حقه (اسلام و تشیع) از سوی دیگر دو مانع بزرگ بر سر راه بشریت است.

ج- با این وجود، نمی توان بطور قطع گفت که چه میزان از جوامع جهانی و آحاد بشری جاهل قاصر یا مقصرند و این در حیطه ی علم خدای متعال است، لکن می توان گفت: تلاشهای کمپانی ها و دستگاه های تبلیغاتی غرب و دروغ پردازی های آنها(که بخش وسیعی از انگیزه و اغراض آنها حتی برای غربیان و غیرمسلمانان مکشوف شده) بعنوان یک عامل محیطی صد در صد مؤثر نمی تواند دلیل موجهی برای عموم بشریت باشد که چون فضا تیره و تار بود ما نتوانستیم به حقیقت دست یابیم، شاید در این فضا، امکان دستیابی دشوار بشود اما بطور کلی منتفی نیست و رسیدن به حقیقت و نجات، از چنان ارزشی برخوردار است که حتی اگر انسان تمام عمرش را مصروف آن کند ارزشمند است کمااینکه بسیاری در همین شرایط تیره و تار، دست از تلاش بر نداشته و به حقیقت دست یافته اند، چه بسا کسانی به حقیقت دست یافته اند که حتی از امکان و شرایط و اقتضاءات کمتری نسبت به اکثریت بشری برخوردار بوده اند و خداوند با بسیاری از همین اکثریت از همین طریق احتجاج خواهد کرد. اما بدون شک، خدای متعال با توجه به علم مطلق و ازلی و ابدی که دارد می داند چه کسانی امکان تحقیق داشته و یا نداشته اند، چه کسانی حداکثر تلاش خود را بقدر طاقت و توان کرده و یا نکرده اند، صرفنظر از اینکه به حق رسیده یا نرسیده باشند و دیگر شرایط و اقتضائاتی که این بحث دارد فلذا با کسانی که به هیچ نحوی امکان تحقیق نداشته اند (که بر خلاف نظر شما نمی تواند اکثریت باشد) و یا تلاش حداکثری بقدر توان و طاقتشان را کرده اند لکن به حق دست نیافته اند و کسانی که به هر دلیلی محروم نگاه داشته شده اند با لطف و رحمت خودش برخورد می کند و آنها در زمره "مستضعفین فی الارض" و "مرجون لامرالله" خواهند بود.

د- بدون تردید، برخورداری کسانی که با تلاش و استفاده از عقل و اختیار خود به دین حق دست یافته و به دستورات و تکالیف الهی تن داده اند با کسانی که بدلیل استضعاف، مشمول رحمت الهی قرار می گیرند یکسان نخواهد بود. زیرا زندگی دینداران در حیات دنیا توأم با محدودیت هایی بوده که این طریق را آگاهانه و با اختیار خود بمنظور بندگی و اطاعت خدای متعال برگزیده اند و به همین دلیل شایسته برخورداری بیشتر در عالم عقبی هستند. در حالیکه کسانی که به هر دلیلی در حیات دنیوی در زمره دینداران قرار نگرفته و زندگیشان عاری از تکالیف و مسئولیتهای اهل ایمان بوده و بعبارتی در حیات دنیوی از برخورداری های مادی بیشتری بهره مند گشته و آزاد از تقیدات بندگی زیستند به همین دلیل، به کمالات والای انسانی که زمینه ساز مقامات و درجات قرب الهی در بهشت نیز هست دست نیافته و صرفاً بدلیل استضعاف، مشمول رحمت الهی خواهند بود.

بنابراین، شناخت دین حق با توجه به وجود اصل اختیار و روحیه حقیقت جویی که امری فطری در همه انسانهاست، امری روشن و بدیهی و تردیدناپذیر است و این مسئولیتی است که بر عهده همگان است. از طرفی قطعاً کسانی که با شناخت دین حق و تن دادن به مسئولیت های زندگی راه کمال را در پیش گرفته اند در مقایسه با کسانی که بدلیل استضعاف و محروم ماندن از شناخت حق، نتوانستند سیر کمال را با بهره گیری از اختیار خویش طی کنند یکسان و مساوی نیستند. بعبارتی گرچه هر دو گروه در مهایت مشمول رحمت الهی خواهند بود اما:

میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است