جمع بندی آیا تقلید عقلانی است؟

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا تقلید عقلانی است؟

با عرض سلام و خسته نباشید
درمورد تقلید می خواستم یک سری نقد ها داشته باشم و سولاتی بپرسم؟
اول توضیح بدم که سوال من از باب تفرقه افکنی نیست و اگر فکر می کنید این طور است سوال مرا به بحث نگذاشته و خصوصی جواب بدید.
سوال من این است که به دلایل زیر تقلید از مرجع عقلانی نیست:

1- مراجع با هم اختلاف نظر دارند. دریک سخنرانی شنیدم که حتی در مواردی اختلاف سر این است که فلان مرجع وجوب عینی یک فعل را مدنظر دارد امامرجع یگر حتی آن عمل را واجب تخییری هم نمی داند . البته در آن سخنرانی ، سخنران می گوید این مسئله مشکلی ایجاد نمی کند اما من نفهمیدم چرا مشکلی ایجاد نمی کند؟ مگر می شود یک عمل همزمان هم واجب باشد و هم واجب نباشد . بالاخره یکی از این ها اشتباه می کنند.
2- ما معتقدیم که مراجع معصوم نیستند بنابراین احتمال خطا در آن ها می رود .

ابتدا در مورد این دو دلیل بحث کنیم. ما اعتقاد داریم که دین الهی یک ضرورت در زندگی بشر است. حداقل من این اعتقاد را دارم. ما به دین به عنوان یک دستورالعمل برای زندگیمان احتیاج داریم و دین یک حقیقتی است که ما را می تواند به سعادت برساند. بنابراین باید دین را از منبع متقنی پیدا کنیم. به دو دلیلی که گفتم مراجع منابع متقنی نیستند.
بگذارید بیشتر توضیح بدهم. شما فرض کنید که من از مرجعی تقلید می کنم که نماز جمعه را واجب نمی داند. من تا آخر عمرم نمی رم نماز جمعه بخونم. اگر مرجع من مستحب کرده باشد گاهی می رم و گاهی نمی رم. اگر ما این دید را نسبت به یک عمل واجب داشته باشیم که یک عمل واجب به این خاطر واجب شده است که مانند دارویی است که انسان اگر نخورد مریض می شود( آیا این دید نسبت به عمل واجب غلط است؟) خوب من اگر از این مرجع تقلید می کردم که تا آخر عمرم از دارو محروم بودم . حالا از کجا معلوم که این مرجعی که الان دارم یک چیزهایی که واجب است را به من نگفته باشد؟ همین که دو مرجع آرائی متناقض دارند نشان می دهد که یکی شان اشتباه می کند؟ بنابراین عقلانی نیست که مرجعی که احتمال خطا در آن می رود را به عنوان کسی که دین را می خواهیم از او بگیریم انتخاب کنیم.
همچنین بیاییم راه هایی را برای انتخاب مرجع و مرجع اعلم بیان شده است نقد کنیم:
1- راه اول این است که خود انسان اهل علم باشد تا بتواند مرجع را انتخاب کند. این راه غلط است. چرا که انسان هرچقدر اهل علم باشد نمی تواند بالاتر از خودش را تایید یا تکذیب کند. چگونه یک طلبه پایه 5 یا 6 به خود اجازه می دهد در مورد شخصی که 20سال بیشتر از او درس خوانده است نظر دهد. او حق این را ندارد. وای به حال این که طرف عوام باشد و یک کلام هم درس فقهی نخوانده باشد.
2- دونفر عادل از اهل علم به او خبر دهند که فلانی اعلم است. به دلیلی که گفتم این راه هم غلط است. اصلا کسی که اهل علم باشد و در مورد بالاتر از خودش نظر دهد نشان می دهد که عادل نیست زیرا حقی نداشته در مورد بالاتر از خودش نظر بده و نظر داده.

3- آن چنان میان اهل علم مشهور باشد که انسان به اعلم بودن آن یقین کند. این راه نمی گویم غلط است اما مبهم است. مشهور بودن مقداری ابهام دارد. همچنین امروز این راه عملی نیست زیرا چندین مرجع وجود دارد که مشهور اند . چگونه بینشان انتخاب کنیم؟ با در نظر گرفتن این واقعیت که با هم اختلاف دارند. خوب چه راه متقنی پیداکنیم برای پیدا کردن احکام جزئیه دین که بسیار واجب هستند در زندگی ما ؟
حتی اجتهاد هم راه متقنی نیست. زیرا ممکن است که من اجتهاد کنم و به چیزی برسم که مخالف اجتهاد دیگران است و بنابراین ممکن است به حقیقت حقه دین نرسم. چه معیاری وجود دارد که بفهمیم حقیقت حقه دین چیست؟ و کجاست؟

توضیحی بدم که بحث من کاملا عقلانی است و قصد تخریب مرجعیت را ندارم . فقط دغدغه های ذهنی ام را بیان کردم .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد کریم

فلسفه تقلید در فروع دین:
سلام وعرض ادب محضر جناب ابوالبرکات:
همانطور که می دانید ما در عقاید دینی نمی توانیم تقلید کنیم، بلکه باید همه در این زمینه اجتهاد داشته باشیم. واساس دین هم عقاید واصول دین است نه فروع دین، چون فروع دین در مرتبه بعدی قرار دارد.
اما در فروع دین، سه راه بیشتر وجود ندارد، یا باید شخص خود مجتهد باشد که ایده آل ترین حالت است، یا اینکه احتیاط کند واگر هیچکدام از این دو طریق را نتوانست انجام دهد. باید تقلید کند.
اولا باید بدانیم که تقلید از باب مراجعه به متخصص است. چون بنده در فروع دین واحکام عملی اجتهاد ندارم، وهر کس هم که نمی تواند به خواست شخصی خود عمل کند باید به کسی که در این زمینه تخصص دارد مراجعه کند. وآن شخص مجتهد است.
اما در عصر غیبت امام معصوم که عامل آنهم خود انسانها واعمال وقدرنشناسی آنهاست. طبق احادیثی مثل حدیث واما الحوادث الواقعة فارجعو فیها إلی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجة الله علیهم.
ما موظف هستیم که به مجتهد اعلم مراجعه کنیم. وزمانی که در انجام وظیفه دینی خود وشناخت اعلم کوتاهی نکردیم. در واقع به وظیفه خود عمل کرده ایم.
از طرف دیگر مجتهد ومرجع دینی موظف است تمام تلاش خود را انجام دهد تا از منابع موجود حکم حقیقی وواقعی را بدست آورد. واگر این وسط حکمی خلاف واقع هم بود چون او تلاش خود را انجام داده است معذور است. واجر خود را برده است. ومقلد او هم موظف است طبق ظر مرجع خود عمل کند. که در این صورت ثواب لازم را برده وبه وظیف دینی اش عمل کرده است.
در مساله تقلید معیار تبعیت از مرجع دینی در احکام است. واگر جایی او خطا هم کرده باشد چون تعمدی در کار نبوده واو تمام تلاش خود را انجام داده است. ثواب لازم را خواهد بود، همچنین مقلدانش.
اما در مورد روشهای شناخت مرجع اعلم، کسی نگفته که اینجا معیار پایه پنج یا شش است. بلکه معیار کسی که بخاطر داشتن اجتهاد وشناخت اصول اجتهاد می تواند تشخیص دهد کدامیک از این مراجع اعلم هستند. مثلا دانشجویی که ریاضی می خواند نمی تواند تشخیص دهد که کدامیک از این اساتید قوی تر هستند؟ بالطبع می تواند ولی معنایش این نیست که از آنها داناتر است. چون هر علمی متدی دارد وطبق آن متد می توان تشخیص داد چه کسی در این رشته وزمینه داناتر است.
چرا انسان نمی تواند در مورد بالاتر از خود نظر دهد؟ وقتی کسی به مبانی علمی تسلط دارد، می تواند بر اساس نوع استدلالت یک شخص تشخیص دهد که قوی است یا نه؟ واینها را با هم مقایسه کند. در عین اینکه اینجا معیار گواهی یک نفر هم نیست بلکه گواهی وتایید دو نفر شخص عادل وقادر برتشخیص اعلم است.

با عرض سلام مجدد
از راهنمایی شما متشکرم.البته این که گفتم پایه 5 یا 6 به عنوان مثال گفتم ومنظورم شخصی بود که مقداری از فقاهت سررشته دارد ولی هنوز مجتهد نشده است. اما در مورد تشبیه عمل واجب به دارو و رابطه آن با مرجعیت که در سوالم مطرح کردم اگر می شه نظرتان را بگویید؟ آیا خدا به خاطر این که مرجع تمام تلاشش را کرده و انسان هم چاره ای جز تقلید نداشته نیاز به دارو را در انسان ازبین خواهد برد یا یک طوری بدون خوردن آن دارو(انجام عمل واجب) تاثیر آن دارو را در انسان محقق خواهد کرد؟آیا منظور از مغفرت همین است؟

ابوالبرکات;761693 نوشت:
آیا خدا به خاطر این که مرجع تمام تلاشش را کرده و انسان هم چاره ای جز تقلید نداشته نیاز به دارو را در انسان ازبین خواهد برد یا یک طوری بدون خوردن آن دارو(انجام عمل واجب) تاثیر آن دارو را در انسان محقق خواهد کرد؟آیا منظور از مغفرت همین است؟

ما در عصر غیبت از سرچشمه فیض که حضرت حجت(عج) باشد محروم هستیم. وخود این محرومیت موجب می شود که انسان بخشی از نعمتهای معنوی را از دست بدهد. وبرای اینکه تمام مصلحت را از دست ندهیم ما را به روات احادیث وفقهاء ارجاع داده اند. ولی چون طبق صریح قرآن لایکلف الله النفس إلا وسعها، انسان بمقدار وسع وتوان خود مکلف است. وقتی مرجعی تمام تلاش خود را کرد ومقلد هم در انجام شریعت کوتاهی نمی کند. خداوند باقی ا جبران خواهد کرد. ان شاء الله.

با سلام

نظر مشهور فقهای شیعه بر وجوب یکی از سه امر اجتهاد، احتیاط یا تقلید برای مکلف است اما در نوع این وجوب اختلاف نظر وجود دارد. برخی این وجوب را شرعی دانسته‌اند؛ یا از آنرو که ادله وجوب شرعیِ فراگیری احکام بر آن دلالت دارد یا از آن جهت که تقلید مقدمة انجام دادن تکالیف شرعی است و «وجوب مقدَّمی» دارد. برخی دیگر این وجوب را عقلی دانسته‌اند، زیرا عقل درک می‌کند که مکلف در صورت انجام دادن حرام و ترک کردن واجب مستوجب عِقاب است، پس باید مستند و حجتی بیابد که او را از عذاب و عقاب ایمن سازد. این حجت از یکی از سه راه مذکور (اجتهاد، احتیاط، تقلید) حاصل می‌شود. بر این اساس، تقلید در کنار دو راه دیگر وجوب تخییری دارد و مکلف می‌تواند از راه تقلید، احکام شرعی خود را فرا گیرد. بنابراین اگر اجتهاد برای او ممکن نباشد، تقلید واجب تعیینی می‌شود. به تصریح فقها حکم تقلید، خود نمی‌تواند مورد تقلید قرار گیرد، بلکه مقلد باید با یقین خود و به استناد حکم عقل تقلید نماید و گرنه دور باطل لازم می‌آید، هر چند در مورد جزئیات احکام تقلید، امکان تقلید وجود دارد
برای وجوب یا جواز تقلید ادلهٔ متعددی مطرح شده، از جمله آنکه جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع می‌کند. دلیل دیگر این است که سیرهٔ عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آنجا که شارع این سیره را منع نکرده، مورد تأیید اوست و گرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی می‌کرد.

تقلید در رساله آیت الله خمینی

عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد، ولى در احكام غير ضرورى دين بايد يا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل به دست آورد،يا از مجتهد تقليد كند، يعنى به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده‏اى از مجتهدين عملى را حرام مى‏دانند و عده ديگر مى‏گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى‏دانند آن را بجا آورد. پس كسانى كه مجتهد نيستند و نمى‏توانند به احتياط عمل كنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.

ابوالبرکات;760003 نوشت:
ما معتقدیم که مراجع معصوم نیستند بنابراین احتمال خطا در آن ها می رود .

ابوالبرکات;760003 نوشت:
بنابراین باید دین را از منبع متقنی پیدا کنیم. به دو دلیلی که گفتم مراجع منابع متقنی نیستند.

ابوالبرکات;760003 نوشت:
بنابراین عقلانی نیست که مرجعی که احتمال خطا در آن می رود را به عنوان کسی که دین را می خواهیم از او بگیریم انتخاب کنیم.

ابوالبرکات;760003 نوشت:
خود اجازه می دهد در مورد شخصی که 20سال بیشتر از او درس خوانده است نظر دهد. او حق این را ندارد. وای به حال این که طرف عوام باشد و یک کلام هم درس فقهی نخوانده باشد.

ابوالبرکات;760003 نوشت:
خوب چه راه متقنی پیداکنیم برای پیدا کردن احکام جزئیه دین که بسیار واجب هستند در زندگی ما ؟
حتی اجتهاد هم راه متقنی نیست. زیرا ممکن است که من اجتهاد کنم و به چیزی برسم که مخالف اجتهاد دیگران است و بنابراین ممکن است به حقیقت حقه دین نرسم. چه معیاری وجود دارد که بفهمیم حقیقت حقه دین چیست؟ و کجاست؟

بسمه الحق

با سلام

بگذارید از سخنان حضرتعالی یک قضیه ی منطقی درست کنیم:

مراجع تقلید معصوم نیستند

فرد غیر معصوم خطا می کند

پس مراجع تقلید خطا می کنند

مراجع تقلید با اینکه ملکه عصمت را مانند معصوم ندارند اما دارای ملکه تقوا و همینطور علم و تخصص در دین باید باشند تا به مقام مرجعیت برسند.

بنابراین اگر به فرض خطایی باشد،محدود در استنباط از منابع حکم است،نه خطای عمدی در اثر بی تقوایی

و خطای در استنباط هم برای فرد متخصص در دین بسیار کمتر از فرد غیر متخصص است.(اصلا فرد عامی علم استنباط حکم از منابع را ندارد)

حال یک قضیه ی منطقی دیگر درست می کنیم.

ما معصوم نیستیم

هر غیر معصومی خطا می کند

پس ما خطا می کنیم

اما این مائی که عرض کردم و شامل همه ی غیر مجتهدین می شود،اغلبمان در بعضی موارد ملکه تقوا نداریم اولا،علم و تخصص در دین هم نداریم ثانیا.

حال شما بفرمائید عقل چه حکمی می کند؟

در چیزی که نه علمش را داریم و نه تقوای عملی(بعضا) که ما را از تبعیت نفس دور دارد بهتر است چه کنیم؟

عقل حکم نمی کند از فرد متخصص در دین، که دارای ملکه تقوا در عمل نیز هست تقلید کنیم؟

اگر اینکار را نکنیم چه کنیم؟

کریم;761705 نوشت:
ما در عصر غیبت از سرچشمه فیض که حضرت حجت(عج) باشد محروم هستیم. وخود این محرومیت موجب می شود که انسان بخشی از نعمتهای معنوی را از دست بدهد. وبرای اینکه تمام مصلحت را از دست ندهیم ما را به روات احادیث وفقهاء ارجاع داده اند. ولی چون طبق صریح قرآن لایکلف الله النفس إلا وسعها، انسان بمقدار وسع وتوان خود مکلف است. وقتی مرجعی تمام تلاش خود را کرد ومقلد هم در انجام شریعت کوتاهی نمی کند. خداوند باقی ا جبران خواهد کرد. ان شاء الله.

یک سوال مهمتری پیش می آید که فکر کنم مربوط به مسئله مهدویت باشد و شاید هم مقداری ساده نگرانه باشد که مگر همه ی اهل زمین گناه کارحرفه ای اند. اگر نیستند پس چرا آن هایی که گناه کار نیستند به خاطر غیبت حضرت حجت(عج) باید از بخشی از نعمات معنوی محروم باشند؟

ابوالبرکات;762226 نوشت:
یک سوال مهمتری پیش می آید که فکر کنم مربوط به مسئله مهدویت باشد و شاید هم مقداری ساده نگرانه باشد که مگر همه ی اهل زمین گناه کارحرفه ای اند. اگر نیستند پس چرا آن هایی که گناه کار نیستند به خاطر غیبت حضرت حجت(عج) باید از بخشی از نعمات معنوی محروم باشند؟

سلام وعرض ادب
اصلا سخن در گنهکار حرفه ای نیست. امام قرار نیست معجره وار در میان مردم زندگی کند، این امام باید امنیت جانی داشته باشد، تا بتواند مردم را هدایت وخواست الهی را در زمین پیاده کند. در حالی که یازده امام ما به دست ظالمان شهدی شده اند. وعامه مردم هم از جان آنها دفاع نکرده اند. در مورد خود حضرت حجت هم که در همان اول امامت اگر غایب نمی شد. دستگاه حاکم بدنبال کشتن ایشان بود.
خداوند منتی که بر مردم گذاشته است. چون بدون حجت الهی زمین واهل آن باقی نمی ماند. غایبش کرده تا از برکت وجود او محروم نباشند.
لذا باید شیعه ومسلمان واقعی به حدی باشد که آن حضرت بتوانند اهداف الهی خود را پیاده کنند ودر مقابل ستمگران ایستادگی کنند. واگر این وسط برخی هم از محضر وجود آنحضرت محروم هستند. بخاطر تقصیر قاطبه از خواص وعوام هر کدام به طریقی است.
در عین حال اگر کسی در عصر غیبت از منتظران واقعی باشد. چنان است که در عصر ظهور زندگی می کند. چون در ایمان ویقین دینی خود ذره ای شک ندارد.
چنانچه امام سجاد علیه السلام به ابوخالد کابلی می فرماید:
[=Calibri]يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِين َبِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِوَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَشِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج‏،(احتجاج طبرسی، ج2، ص318)
ای ابا خالد مردم زمان غیبت که معتقد به امامت ومنتظر ظهور باشند بهترین مردم هر زمانی هستند، چون خداوند به آنها عقلها، فهمها ومعرفتی عنایت کرده است، که غیبت نزد آنها مانند مشاهده است. وآنها در عصر غیبت مانند مجاهدان در نزد رسول خدا(ص) قرار داده است. واینها واقعا مخلص وشیعه راستین هستند. ودعوت کننده به دین در پنهانی وآشکارا می باشند. وفرمود: انتظار فرج خود بزرگترین فرج است.
خیلی ها بودند مانند بخاری وغیره که در عصر ائمه زندگی می کردند، اما ذره ای معرفت به آنها نداشته واز محضرشان استفاده نکردند. ولی برخی هم در زمان غیبت هستند. وبخاطر معرفت صحیح وبصیرت درست. چنان درست به وظیفه عمل می کنند که در عصر ظهور هم باشند با الانشان فرقی نخواهد کرد.
به هر حال راه ومسیر بسته نیست.

خداوند آنقدر کریم است که نعمتی که داده باشد نمی گیرد. مگر اینکه خود مردم نخواهند. ونعمتی بالاتر از امام معصوم وحجت الهی وجود ندارد. متاسفانه ظلم وجنایتی که در حق اهل بیت علیهم السلام صورت گرفت در مورد احد الناسی رخ نداد. در حالی که مودت ومحبت آن بزرگواران مزد رسالت بود. ورسول خدا(ص) طبق احادیث متواتری چون ثقلین، سفینه نوح ودیگر احادیث سفارش آنهار ا کرده بود.
برخی خواص حق آنها را سلب کردند. وعموم مردم در مقابل این ظلمها سکوت کردند. واهل بیت(ع) را یاری ننمودند.
لذا خداوند برای حفظ جان ولی خود، او را زا دیده ها غایب کرد. ولی برای اینکه مردم بلاتکلیف نمانند. وامور دین تعطیل نشود. فقهاء وروات احادیث اهل بیت علیهم السلام را حجت در زمان غیبت قرار داد. وکسانی که زا مسیر اهل بیت(ع) فاصله گرفته وبه سمت روات احادیث نیامدند. در شریعت خود دچار خرافات وبدعتهای متفاوتی شدند. که در نوع احکام عملیه غیرشیعه امامیه از مذاهب سنی وشیعه می توانید مشاهده کنید.
حمایت وپیروی از ولایت فقیه وفقهاء جامع شرایط موجب حفظ دین ومسیر اهل بیت(ع) خواهد شد. لذا این سخن امام خمینی (ره) فراموش نکنیم که فرمود:
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیبی نرد.

ابوالبرکات;760003 نوشت:
درمورد تقلید می خواستم یک سری نقد ها داشته باشم و سولاتی بپرسم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مطالبی را به نقل از رساله توضیح المسائل آیت الله العظمی دکتر صادقی تهرانی(ره) خدمت شما عرض میکنم

به این منبع:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin


مسائل شرعيه چند قسم است:

الف) عقايد اصلى: اصول دين، كه خود اجتهادى و به دوگونه است: 1 ـ نوعى كه به گونه اى خودكفا خودتان آن ها را با دليل هايشان مى دانيد و بدان ها قانعيد. 2 ـ نوعى ديگر كه با پرسش از شرعمداران با ادله ى قانع كننده به آن ها در حد توان و امكانتان قانع مى شويد.

ب) احكام فرعى كه اين نيز بر دو قسم است: 1 ـ احكامى كه هم چون عقايد نيازمند به دلايل قانع كننده است. 2 ـ احكامى كه در هرصورت يا بايد درباره ى آن ها اجتهاد خودى و يا غيرى كرد. و يا در صورت عدم توان اجتهاد نوبت به احتياط يا تقليد مى رسد.

مسائل اجتهاد و تقليد و احتياط، و تقليد اعلم از قبيل مسأله ى اخيرند كه تقليد بى دليل در آن ها باطل است.

ادامه...

ابوالبرکات;760003 نوشت:
درمورد تقلید می خواستم یک سری نقد ها داشته باشم و سولاتی بپرسم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ادامه پست قبلی


مسأله ى 1ـ تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.

ادامه...

ابوالبرکات;760003 نوشت:
درمورد تقلید می خواستم یک سری نقد ها داشته باشم و سولاتی بپرسم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ادامه پست قبلی

مسأله ى 2ـ «اجتهاد» و يا ـ با واژه اى بهتر و رساتر ـ «استنباط» برحسب كريمه ى:«وَلَوْ رَدُّوهُ إلَى الرَّسُولِ وَ إلى اُولى الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»(سوره ى نسا، آيه ى 83) «اگر ـ مسأله ى تاكتيك سرّى جنگى راـ به پيامبر و به فرماندهان جنگى شان ارجاع دهند همواره حكم آن را برخى از استنباط كنندگانشان: «فرماندهان دانشور» استنباط و كاوش مى كنند.

مسأله ى 3ـ «تقليد» هم به واژه ى برترش «اِتّباعِ احسن القول»: پيروى از بهترين سخن پيرامون احكام شرعيه است

برحسب آيه ى كريمه ى: «فَبَشِّرْ عبادِ. الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ أولئكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّه ُ وَ أولئكَ هُمْ أولُوا الألْبابِ»(سوره زمر، آيه ى 18) «پس به بندگان من نويد ده، آنان كه سخن[حق] را با كوشش و كاوش به گوش [دل] مى شنوند و بهترينش را پيروى مى كنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده و هم اينان خردمنداند».

اين دو واژه، كه اجتهاد و استنباطش در اصل به معنى جستجويى شايسته از آب هاى صاف پنهان، و به اصطلاح تكاپويى شايسته براى به دست آوردن مخازن علمى و معرفتى كتاب و سنت است، تقليد و پيروى نيز به معناى آشاميدن همان آب آشكار شده است،

و در اين جا با افزودن واژه ى «احتياط» مثلثى از هندسه ى مسئوليت مكلفان را در زمينه هاى احكام شرعيه ى مورد اختلاف فقيهان تشكيل مى دهد.

رضا ثقلین;762522 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ادامه پست قبلی


مسأله ى 1ـ تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.

ادامه...


سلام صفحه اول این رساله را خواندم . جالب بود و ادامه مبحث تقلیداش را حتما خواهم خواند. در مورد این پستتان باید بگویم که اون مسائلی که در فروع دین گفتید تقلید در آن ها راه ندارد را می شود کامل نام ببرید. اما بخش دوم پستتان مبهم است. این که گفتید مراد از تقلید پیروی بی چون و چرا نیست. گفتید با پیروی شما از دلایل قانع کننده مجتهد است و یا با اطمینان به این که مستندات آن مجتهد بر مبنای قرآن و سنت قطعی است. در این جا این نقد به کلام شما وارد است که اولا :اگه مراد از تقلید در احکام فرعی مثلا روزه پیروی بی چون وچرا نیست پس این دیگه اسمش تقلید نیست. ثانیا پیروی از دلایل قانع کننده و یا اطمینان به این که مستندات مجتهد برمبنای قرآن و سنت قطعی است برای کسانی که از فقه سررشته ای ندارند امکان پذیر نیست. بالاخره هرکسی هم نمی تواند در احکام فرعی استدلال کند که آن ها بر مبنای سنت قطعی نیستند.

ابوالبرکات;762573 نوشت:
سلام صفحه اول این رساله را خواندم . جالب بود و ادامه مبحث تقلیداش را حتما خواهم خواند. در مورد این پستتان باید بگویم که اون مسائلی که در فروع دین گفتید تقلید در آن ها راه ندارد را می شود کامل نام ببرید. اما بخش دوم پستتان مبهم است. این که گفتید مراد از تقلید پیروی بی چون و چرا نیست. گفتید با پیروی شما از دلایل قانع کننده مجتهد است و یا با اطمینان به این که مستندات آن مجتهد بر مبنای قرآن و سنت قطعی است. در این جا این نقد به کلام شما وارد است که اولا :اگه مراد از تقلید در احکام فرعی مثلا روزه پیروی بی چون وچرا نیست پس این دیگه اسمش تقلید نیست. ثانیا پیروی از دلایل قانع کننده و یا اطمینان به این که مستندات مجتهد برمبنای قرآن و سنت قطعی است برای کسانی که از فقه سررشته ای ندارند امکان پذیر نیست. بالاخره هرکسی هم نمی تواند در احکام فرعی استدلال کند که آن ها بر مبنای سنت قطعی نیستند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

باید عرض کنم که اگر شما هر 3 پست قبلی بنده را کامل و با دقت بیشتری بخوانید و هم چنین آدرسی هم که دادم را کامل مطالعه فرمایید پاسخ خود را خواهید یافت

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

[=arial black][=comic sans ms][=arial black][=comic sans ms]خدای سبحان در بزرگترین منشور اسلامی و الهی برای بشر یعنی قرآن کریم بیش از 700 آیه (دقت بفرمایید بیش از 700 آیه به تحقیق علامه جعفری) در باب این صحبت کرده که:
تفکر کنید-تدبر کنید-اندیشه کنید-چرا فکر نمیکنید-چرا کور کورانه تقلید میکنید-به فطرت و وجدان خود توجه کنید-با علم و دانش باشید و ...

به این آیات مبارکات توجه کنید:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ 22

بى چون بدترين جنبندگان نزد خدا كرها و گُنگ هايى اند كه خردورزى نمى كنند. انفال آیه 22


فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ 30

پس چهره ى (انسانى) خود را به - حالِ رويگردانى از هر باطلى - براى دين استوار بدار: فطرت و سرشت خدا ساخته(اى) را كه مردم را بر پايه ى آن (استوار) ساخت. هرگز تبديلى براى (اين) آفريده ى (ويژه ى) خدا نيست. اين (همان) دين پر ارزشِ استوارِ پاى برجاست
ولى بيشتر مردمان نمى دانند. روم آیه 30


فَبَشِّرْ عِبَادِ 17 الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُو أُوْلَـلـءِكَ الَّذِينَ هَدَلـهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَـلـءِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ 18

پس بندگانم را بشارت ده، 17 كسانى كه به سخن (حق) گوش فرا مى دهند، پس بهترينش را پيروى مى كنند. اينانند كه خدايشان (آنان را) راه نموده، و ايشانند، (هم)اينان انديشمندان خالص. 18 سوره زمر

این ها نمونه ای کوچک از آیات فراوان قرآن کریم در باب تفکر و تعقل و فطرت و وجدان و دین داری است!!

(آیات و ترجمه آن از سایت علوم قرآن و ترجمه آیت الله دکتر صادقی تهرانی است)

روایات هم در این باب بسیار زیاد است:
مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره)نقل کردند(بنده نقل به مضمون میکنم):
شخصی به رسول الله صلوات الله علیه وآله و سلم عرض کرد: یا رسول الله فلان کس نمازش این طور است روزه اش این طور است عبادتش آن طور است(مقصود از کثرت عبادت شخصی نزد پیامبر سخن گفته شد)
رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم فرمود: عقلش چه طور؟

ببنید تفکر و اندیشه در اسلام چه قدر مهم است در دین چقدر مهم است!!(البته این به معنای نفی روزه و نماز نیست بلکه عظمت عقل را نشان میدهد)
توصیه میکنم حتما کتاب حدیثی تحف العقول شیخ حرانی را مطالعه کنید!

این معیار دین است! مطابقت با عقل و اندیشه! مطابقت دادن با فطرت و وجدان! مطابقت دادن با اخلاق! همه بر محور کتاب الله!

ابوالبرکات;762573 نوشت:
اگه مراد از تقلید در احکام فرعی مثلا روزه پیروی بی چون وچرا نیست پس این دیگه اسمش تقلید نیست. ثانیا پیروی از دلایل قانع کننده و یا اطمینان به این که مستندات مجتهد برمبنای قرآن و سنت قطعی است برای کسانی که از فقه سررشته ای ندارند امکان پذیر نیست. بالاخره هرکسی هم نمی تواند در احکام فرعی استدلال کند که آن ها بر مبنای سنت قطعی نیستند.

در توضیح این سخن می توان که اعراب جاهلی به پیامبر(ص) ایمان نمی آوردند. ومیگفتند. ما به چیزی ایمان آورده ایم که آباء واجداد ما امان داشتند. این تقلید ازگذشتکان کورکورانه و بدون چون وچرا بود. اما وقتی ما مقلد مرجعی هستم. ا زاین باب از او تقلید می کنیم. که اطمنان داریم او از خود سخن نم گود. بلکه فتاوای خود را بر اساس استنباط خود از قرآن وسنت وادله شرع یپذیرفته شده بیان می کند. ودر واقع غر مستقیم از کتاب وسنت اطاعت وتقلید می کنم. واینطور نیست که چون پدران ما چنین روشی داشتند. واز مرجعی تقلید می کرند. ما هم تقلید می کنیم. بلکه تقلید ما عن علم، واز رو دلیل وبرهان است.
ولی یک نکته را هم باید در نظر بگیریم. که وقتی مرجع عالم را پیدا کردیم. واز او تقلید نمودیم به این معنی نیست که دائما از او سوال کنیم که این سخن را به چه دلیلی می گویی؟ بلکه بعد تقلید تابع او هستم. وباید طبق فتاوایش عمل کنیم.

حبیبه;761875 نوشت:
بسمه الحق

با سلام

بگذارید از سخنان حضرتعالی یک قضیه ی منطقی درست کنیم:

مراجع تقلید معصوم نیستند

فرد غیر معصوم خطا می کند

پس مراجع تقلید خطا می کنند

مراجع تقلید با اینکه ملکه عصمت را مانند معصوم ندارند اما دارای ملکه تقوا و همینطور علم و تخصص در دین باید باشند تا به مقام مرجعیت برسند.

بنابراین اگر به فرض خطایی باشد،محدود در استنباط از منابع حکم است،نه خطای عمدی در اثر بی تقوایی

و خطای در استنباط هم برای فرد متخصص در دین بسیار کمتر از فرد غیر متخصص است.(اصلا فرد عامی علم استنباط حکم از منابع را ندارد)

حال یک قضیه ی منطقی دیگر درست می کنیم.

ما معصوم نیستیم

هر غیر معصومی خطا می کند

پس ما خطا می کنیم

اما این مائی که عرض کردم و شامل همه ی غیر مجتهدین می شود،اغلبمان در بعضی موارد ملکه تقوا نداریم اولا،علم و تخصص در دین هم نداریم ثانیا.

حال شما بفرمائید عقل چه حکمی می کند؟

در چیزی که نه علمش را داریم و نه تقوای عملی(بعضا) که ما را از تبعیت نفس دور دارد بهتر است چه کنیم؟

عقل حکم نمی کند از فرد متخصص در دین، که دارای ملکه تقوا در عمل نیز هست تقلید کنیم؟

اگر اینکار را نکنیم چه کنیم؟

سلام قضیه ای که از سخنان من ساختید ناقص است. یک بند در انتهای آن می بایست اضافه می کردید که چون مرجع تقلید خطا می کند پس تقلید از او عقلانی نیست. اما شما خودتان قبول کردید که مرجع خطا می کند.شما خطا دراثر بی تقوایی را خطا می دانید و خطای مثلا ذهنی در استنباط را خطا نمی دانید. خطا خطاست دیگه. حالا من قبول دارم که مراجع کم خطا می کنند اما بالاخره خطا که می کنند.اصلا خطا نمی کنند بالاخره احتمال خطا درآن ها که می رود. چرا باید به کسی که احتمال خطا در او می رود اعتماد کرد. اما در مورد ملکه تقوا که گفتید از کجا می دانید فلان مرجع ملکه تقوا دارد؟ ازکجا؟ اما در مورد قضیه ای که گفتیدباید بگم که درسته که ما نه علمش را داریم و نه تقوایش را اما چرا باید ازکسی که مطمئن نیستیم او درست می گوید سوال کنیم. شما احتمال خطا در مرجع را قبول کردید دیگه؟ می توانیم هیچ کار نکنیم و همین طور واستیم تا اصل قضیه بیاید. البته می دانم این غیر عقلانی است. اما چرا باید غیر عقلانی را با غیر عقلانی جواب داد.اگر فکرمی کنیم تقلید عقلانی است می دانید چرا؟ چون چاره ای دیگه نداریم. اما چیز متقنی نیست. ما در یک چند راهی ایستادیم و نمی دانیم کدام به سرمنزل مقصود می رسدفقط احتمال می دهیم یکی شان به مقصد می رسد (احتمال می دیم یقین که نداریم) پس آن راه را انتخاب می کنیم اما اگر کسی نخواست آن راه را انتخاب کند نمی توانیم به او بگوییم اشتباه می کندزیرا ما کاملا منطقی آن راه را نمی رویم. تقلید فقط همان انتخاب چیز بهتر است اما انتخاب بهترین نیست. این را در تعابیر بعضی از علما هم می بینیم. راه عاقلانه صرف ، همان مراجعه به امام معصوم است که متاسفانه در عصر غیبت برای ما امکان پذیر نیست.

کریم;764953 نوشت:
در توضیح این سخن می توان که اعراب جاهلی به پیامبر(ص) ایمان نمی آوردند. ومیگفتند. ما به چیزی ایمان آورده ایم که آباء واجداد ما امان داشتند. این تقلید ازگذشتکان کورکورانه و بدون چون وچرا بود. اما وقتی ما مقلد مرجعی هستم. ا زاین باب از او تقلید می کنیم. که اطمنان داریم او از خود سخن نم گود. بلکه فتاوای خود را بر اساس استنباط خود از قرآن وسنت وادله شرع یپذیرفته شده بیان می کند. ودر واقع غر مستقیم از کتاب وسنت اطاعت وتقلید می کنم. واینطور نیست که چون پدران ما چنین روشی داشتند. واز مرجعی تقلید می کرند. ما هم تقلید می کنیم. بلکه تقلید ما عن علم، واز رو دلیل وبرهان است.
ولی یک نکته را هم باید در نظر بگیریم. که وقتی مرجع عالم را پیدا کردیم. واز او تقلید نمودیم به این معنی نیست که دائما از او سوال کنیم که این سخن را به چه دلیلی می گویی؟ بلکه بعد تقلید تابع او هستم. وباید طبق فتاوایش عمل کنیم.
نظرتون رو در مورد این رساله ای که لینک دانلودش رو دوستمون گذاشتند بگویید. در این رساله گفته شده که باید مرجع تقلید دلایل احکامش را بگه به مقلدینش. مثلا در مسئله 5آمده که امام صادق (علیه السلام) به مقلدینشان می فرمودند که هرگاه برای شما حدیثی گفتم از من مستند قرآنی اش را بپرسید. چیزی که ایشون با دلایلی می گویند درست برخلاف چیزی است که شما می گویید. ایشون می گویند باید از مراجع تند تند سوال کرد تا تقلید کورکورانه نشودواسم این گونه تقلید را تقلید اجتهادی می نامند. اما شما می گویید نه نباید این طور باشد. می خواستم بپرسم در رد این حرف چه می گویید.

ابوالبرکات;765495 نوشت:
راه عاقلانه صرف ، همان مراجعه به امام معصوم است که متاسفانه در عصر غیبت برای ما امکان پذیر نیست.

بسمه الحق المبین

با سلام

راه برای کسی که بخواهد مطیع باشد روشن و واضح است.

امام معصوم علیه السلام ما را امر به مراجعه ی به مراجع تقلید کرده اند،این در توقیع شریف ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

آمده است:" و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم "

و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد ؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند

و من حجت خدا بر آنان هستم»(الحر العاملي , محمد بن الحسن , وسائل الشيعه , تهران : مكتبه الاسلاميه ,ج18, ص 101)

در حدیثی از امام صادق علیه السلام دیدم،که صحابی از ایشان می پرسند زمانی که به شما دسترسی نداریم چه کنیم؟

حضرت می فرمایند به علمای امت مراجعه کنید(نقل به مضمون).

شما در هر حوزه ای سخن متخصصین ان حوزه بر ردی خودتان ترجیح می دهید و تبعیت از آنها را شرط عقل می دانید

حال چه شده که بعضی به دین که می رسند عقل کلّ می شوند و مجتهدین و مراجع تقلید را مخطئ و نظر و رأی خویش

را صائب می بینند؟!!!!

حبیبه;765501 نوشت:
بسمه الحق المبین

با سلام

راه برای کسی که بخواهد مطیع باشد روشن و واضح است.

امام معصوم علیه السلام ما را امر به مراجعه ی به مراجع تقلید کرده اند،این در توقیع شریف ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

آمده است:" و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم "

و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد ؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند

و من حجت خدا بر آنان هستم»(الحر العاملي , محمد بن الحسن , وسائل الشيعه , تهران : مكتبه الاسلاميه ,ج18, ص 101)

در حدیثی از امام صادق علیه السلام دیدم،که صحابی از ایشان می پرسند زمانی که به شما دسترسی نداریم چه کنیم؟

حضرت می فرمایند به علمای امت مراجعه کنید(نقل به مضمون).

شما در هر حوزه ای سخن متخصصین ان حوزه بر ردی خودتان ترجیح می دهید و تبعیت از آنها را شرط عقل می دانید

حال چه شده که بعضی به دین که می رسند عقل کلّ می شوند و مجتهدین و مراجع تقلید را مخطئ و نظر و رأی خویش

را صائب می بینند؟!!!!

ببینید مقداری ترمز کنید. تند نروید. آرام باشید و یک لیوان آب نوش جان کنید بعد بیایید پست مرا بخوانید. بنده نظر خودم را صائب ندانستم در احکام فقهی. اگر دقت کرده باشید بنده گفتم که حتی اجتهاد هم عقلانی نیست. بحث من بیشتر جنبه ی فلسفی دارد تا صرف یک بهانه گیری برای گریز از دین. من خودم مقلد هستم و تقلید می کنم. فقط دارم بحران فکری ای که روبرو است را توضیح می دهم. من مطیع دین هستم اما آیا باید مطیع مرجعی که احتمال خطا در آن می رود باشم؟ این عقلانی نیست. البته قبول دارم مطیع مرجع نبودن هم عقلانی نیست. بحران فکری همین جا پیش می آید. یعنی وارد یک مقوله جدلی الطرفین می شویم. نه می توانیم با اتقان بپذیریم مرجعیت را و نه می توانیم با اتقان ردش کنیم. بگذارید یکی ازحرف های یک فیلسوف آلمانی برایتان بگویم. ایشون دانشمندان را به دو دسته دانشمند محترم و دانشمند غیر محترم تقسیم می کند. دانشمند محترم از دیدگاه او یعنی کسی که اگر تئوری ای می دهد می پذیرد که جاهایی از این تئوری مشکلاتی دارد. اگر به او بگویند این تئوری تو فلان جاش مشکل دارد سریع نگوید آقا چی میگی ؟ بهونه گیری نکن. برو اشتباه می کنی. واقعا بپذیرد که این تئوری فلان جایش مشکل دارد. دانشمند غیر محترم از دیدگاه او دانشمندی است که می گوید این تئوری من الا و لابد مشکلی ندارد. بابا این جای تئوری تو با واقعیت نمی خواند. قرار نیست تئوری تو را دور بیندازیم که. شفاف بگویم که شما جزو غیر محترم ها هستید. تازه فقط نه به معنایی که این فیلسوف می گوید بلکه به معنای اخلاقی هم شخصی که به دیگران دروغ می بندد غیر محترم است. بنده هیچ وقت نظر خودم را صائب ندانستم در احکام فقهی اما شما دراین مورد به من دروغ بستید. اما یک حدیث نقل می کنم از یکی از امامان که ((هرگاه حدیثی از ما به شما رسید و با عقلتان ناسازگار بود آن را به دیوار بکوبید.)) اگر بخواهید سندش را پیدا می کنم ولی فکر کنم حدیث معروفی است. طبق این حدیث اگر تقلید را غیر عقلانی بدانیم آن احادیثی که شما فرمودید را باید به دیوار بکوبیم.
درمورد تقلید ازنظر متخصص در هرحوزه ای باید بگم که همان هم محل اشکال است. مثلا یک مکانیک را درنظر بگیرید. شما تا به حال نشده بروید پیش یک مکانیک خبره ولی ماشین شما رابه خوبی درست نکند. دوباره مشکل پیش بیاید. آیارفتن پیش مکانیک عاقلانه است؟ تازه ما می رویم از نتیجه ی کار او درگذشته باخبر می شویم و می فهمیم خبره است اما از نتیجه ی کار مرجع که نمی توانیم با خبر شویم. چون نتیجه ی دین که این قدر محسوس نیست. یا یک پزشک قبلا می بینیم که فلان عمل را خوب انجام داده بعد می فهمیم او کارش خوب است. تازه باز هم صائب دانستن نظر آن ها عقلانی نیست زیرا احتمال اشتباه در آن ها می رود. دروغ دومی که شما به من می بندید اینه که من در هر حوزه ای پیروی از متخصصان آن را عقلانی می دانم. من عقلانی نمی دانم. پیروی می کنم اما عقلانی نمی دانم.
یک توصیه هم بهتون می کنم که سریع آن چه که ته ذهنتان تارعنکبوت بسته را روی دایره نریزید. به هیچ عنوان برداشت نمی شود از حرف های من که من خودم را عقل کل می دانم.

بسمه العَفُو الکریم

ابوالبرکات;765534 نوشت:
ببینید مقداری ترمز کنید. تند نروید. آرام باشید و یک لیوان آب نوش جان کنید بعد بیایید پست مرا بخوانید. بنده نظر خودم را صائب ندانستم در احکام فقهی. اگر دقت کرده باشید بنده گفتم که حتی اجتهاد هم عقلانی نیست.

روی سخن بنده شخص شما نبود بلکه این نوع فکر بود که در احکام باید به معصوم(ع) مراجعه کرد و حال که در خدمت معصوم علیهم السلام نیستیم

و اجتهاد هم عقلانی نیست پس.حالا بعد از این پس چه چیزی باید قرار گیرد جای بحث است.

ابوالبرکات;765534 نوشت:
دانشمند غیر محترم از دیدگاه او دانشمندی است که می گوید این تئوری من الا و لابد مشکلی ندارد. بابا این جای تئوری تو با واقعیت نمی خواند. قرار نیست تئوری تو را دور بیندازیم که. شفاف بگویم که شما جزو غیر محترم ها هستید. تازه فقط نه به معنایی که این فیلسوف می گوید بلکه به معنای اخلاقی هم شخصی که به دیگران دروغ می بندد غیر محترم است. بنده هیچ وقت نظر خودم را صائب ندانستم در احکام فقهی اما شما دراین مورد به من دروغ بستید

فکر می کنم عرض کردم که موضوع شخص نیست و اگر دقت بیشتری می فرمودید عرض کردم بعضی،بنابراین خطابم به جنابعالی نبود.

ضمنا بنده که دانشمند نیستم تا جزء محترمها یا غیر محترمهای آنها باشم.

ابوالبرکات;765534 نوشت:
اگر بخواهید سندش را پیدا می کنم ولی فکر کنم حدیث معروفی است. طبق این حدیث اگر تقلید را غیر عقلانی بدانیم آن احادیثی که شما فرمودید را باید به دیوار بکوبیم.

خب الان شما بفرمائید تقلید غیر عقلانی است را از کدام حکم عقلی استخراج فرمودید؟

حدیثی را که به دیوار می کوبید حدیثی مشهور است و کاملا عقلانی.

ابوالبرکات;765534 نوشت:
دروغ دومی که شما به من می بندید اینه که من در هر حوزه ای پیروی از متخصصان آن را عقلانی می دانم. من عقلانی نمی دانم. پیروی می کنم اما عقلانی نمی دانم.

گرامی در بحث این نوع برداشتها،مانع نتیجه گیری صحیح خواهد شد.

شما کاری را عاقلانه نمی دانید اما از آن پیروی می کنید؟!

پس چرا حدیث را به خاطر به زعم خودتان غیر عقلانی بودنش به دیوار می کوبید؟

ابوالبرکات;765534 نوشت:
یک توصیه هم بهتون می کنم که سریع آن چه که ته ذهنتان تارعنکبوت بسته را روی دایره نریزید. به هیچ عنوان برداشت نمی شود از حرف های من که من خودم را عقل کل می دانم.

از توصیه ی حضرتعالی متشکرم،حتما در بحث لحاظ خواهم کرد،فورا نباید آنچه به ذهن می رسد بیان کرد.

اما اصل بحث:

شما در عمل به احکام سه راه دارید:

1- اجتهاد خودتان

2-عمل به احتیاط

3-تقلید

در موضع تقلید هم باید از مجتهد أعلم تقلید بفرمائید.

بنابراین تقلید یک گزینه از سه گزینه ی پیش روی شماست.البته برای مورد اول و دوم باید علمش را داشته باشید

و اگر نداشتید باید از شخص اعلم تبعیت کنید،خب این کاملا عاقلانه است،هیچ منافاتی با حکم عقل ندارد.

این دیگه مشخص بود روی سخنتان با من بود. جای توضیح ندارد.بعدش هم من گفتم که تقلید نکردن هم غیر عقلانی است. پس قصد ندارم تفکرات انجمنی خاص را رواج بدهم.این که تقلید غیر عقلانی است را گفتم چون مراجع معصوم نیستند و با هم اختلاف دادند. در همین سایت بعضی مراجع فلسفه را در جاهایی واجب دانسته و بعضی خطرناک می دانند. بعضی فلسفه راکشک و بعضی فقه اکبر می دانند.این یک مورد از اختلاف. یا در مورد وجوب نماز جمعه. و از نا محترم بودن شما هم این مغالطات شماست. بنده مگر حدیث را به دیوار کوبیدم. بنده گفتم اگر اثبات شود تقلید غیر عقلانی است باید برطبق حدیث معروف دیگر این حدیث را به دیوار بکوبیم. بنده هم تقلید را غیر عقلانی می دانم و هم تقلید نکردن را غیر عقلانی می دانم. یک نفر باید پیداشود که این تناقض را حل کند.

ابوالبرکات;765563 نوشت:
این دیگه مشخص بود روی سخنتان با من بود. جای توضیح ندارد.بعدش هم من گفتم که تقلید نکردن هم غیر عقلانی است. پس قصد ندارم تفکرات انجمنی خاص را رواج بدهم.این که تقلید غیر عقلانی است را گفتم چون مراجع معصوم نیستند و با هم اختلاف دادند. در همین سایت بعضی مراجع فلسفه را در جاهایی واجب دانسته و بعضی خطرناک می دانند. بعضی فلسفه راکشک و بعضی فقه اکبر می دانند.این یک مورد از اختلاف. یا در مورد وجوب نماز جمعه. و از نا محترم بودن شما هم این مغالطات شماست. بنده مگر حدیث را به دیوار کوبیدم. بنده گفتم اگر اثبات شود تقلید غیر عقلانی است باید برطبق حدیث معروف دیگر این حدیث را به دیوار بکوبیم. بنده هم تقلید را غیر عقلانی می دانم و هم تقلید نکردن را غیر عقلانی می دانم. یک نفر باید پیداشود که این تناقض را حل کند.


خب نمی خواهیم بگوئیم بنده چه گفتم و مقصودم چه بود و شما چه فرمودید و مقصودتان چه بود.

اینها بی جهت عارض بحث شده است و ارزشی هم برای پرداختن به آن ندارد.

تناقضی که شما می فرمائید در اصل بحث نیست،چیزی یا عقلانی است یا نیست،نمی شود یک چیز همزمان هم عقلانی باشد هم غیر عقلانی!

حبیبه;765552 نوشت:
بسمه العَفُو الکریم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.

رضا ثقلین;765578 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.


بسمه العلیم

سلام علیکم

وقتی صحبت از تقلید می گردد مسلما در محدوده ی فروع دین و احکام است و اصول دین از این دایره بیرون.

در مورد تقلید از مجتهد هم مسائلی که فرمودید قبل از انتخاب مرجع تقلید است و نه بعد از آن،اصولا انسان

وقتی تقلید می کند که نه علم اجتهاد دارد و نه احتیاط و با شرایطی که برای انتخاب و تشخیص اعلمیت

مراجع وجود دارد،پیروی کور کورانه از دایره بحث خارج می گردد،بعد از احراز أعلمیت مرجع،عمل به احکام تعبدی

می گردد.(گرچه اینها را حتما جنابعالی می دانستید).

حبیبه;765572 نوشت:
[/]

خب نمی خواهیم بگوئیم بنده چه گفتم و مقصودم چه بود و شما چه فرمودید و مقصودتان چه بود.

اینها بی جهت عارض بحث شده است و ارزشی هم برای پرداختن به آن ندارد.

تناقضی که شما می فرمائید در اصل بحث نیست،چیزی یا عقلانی است یا نیست،نمی شود یک چیز همزمان هم عقلانی باشد هم غیر عقلانی!


قبول دارم که بحث کردن سر مسائلی که گفتید فایده نداره. اما تناقضی که گفتم همین است که یک چیز نمی تواند همزمان هم عقلی باشد و هم ضدش عقلی باشد. اما دلیلی برای اثبات ناعاقلانه بودن هردوطرفش نداریم. این از عجایب است.

ابوالبرکات;765629 نوشت:
قبول دارم که بحث کردن سر مسائلی که گفتید فایده نداره. اما تناقضی که گفتم همین است که یک چیز نمی تواند همزمان هم عقلی باشد و هم ضدش عقلی باشد. اما دلیلی برای اثبات ناعاقلانه بودن هردوطرفش نداریم. این از عجایب است.

بسم الله الرحمان الرحیم

شما لطفا آن دلیلی را که برای غیر عقلانی بودن تقلید دارید بیان بفرمائید ببینیم چیست.ممکن است با یک تحلیل صحیح از مطلب، آنچه را انسان

تناقض تصور می کند حل شود.

ابوالبرکات;765495 نوشت:
اما اگر کسی نخواست آن راه را انتخاب کند نمی توانیم به او بگوییم اشتباه می کندزیرا ما کاملا منطقی آن راه را نمی رویم. تقلید فقط همان انتخاب چیز بهتر است اما انتخاب بهترین نیست. این را در تعابیر بعضی از علما هم می بینیم. راه عاقلانه صرف ، همان مراجعه به امام معصوم است که متاسفانه در عصر غیبت برای ما امکان پذیر نیست.

از همین باب هم باید یک مرتبه تنزل کنیم وبرای اینکه احکام دین زمین نماند به کارشناس آن که همین مراجع تقلید هستند. مراجعه کنیم. ملکه تقوا هم از ارتباط وسلوک شخص فهمیده می شود. چون این مرجع را کسانی انتخاب می کنند که با او معارشت داشته اند ومی شناسند. مثلا شما مراجعی را که ما تا بحال داشته ایم در نر بگیرید که همه انسانهای با تقوا وفراری از دنیا بوده اند. سلوک وتاریخ زندگی آنها شاهد بر این مطلب است.

ابوالبرکات;765497 نوشت:
نظرتون رو در مورد این رساله ای که لینک دانلودش رو دوستمون گذاشتند بگویید. در این رساله گفته شده که باید مرجع تقلید دلایل احکامش را بگه به مقلدینش. مثلا در مسئله 5آمده که امام صادق (علیه السلام) به مقلدینشان می فرمودند که هرگاه برای شما حدیثی گفتم از من مستند قرآنی اش را بپرسید. چیزی که ایشون با دلایلی می گویند درست برخلاف چیزی است که شما می گویید. ایشون می گویند باید از مراجع تند تند سوال کرد تا تقلید کورکورانه نشودواسم این گونه تقلید را تقلید اجتهادی می نامند. اما شما می گویید نه نباید این طور باشد. می خواستم بپرسم در رد این حرف چه می گویید.

پرسیدن از مرجع هیچ ایرادی ندارد. وقبل از آنکه ما سوال بپرسیم تمام مراجع درس خارج فقه دارند ودر این درس ادله فتاوای خود را بیان می کنند. وراه برای کسی که دنبال ادله فقهی فتاوای مرجعش باشه باز است. وهمین درسها تبدیل به کتاب شده وچاپ می شود ومی توان به آنها مراجعه کرد.
اما سخن در این است که کسی که درس حوزه نخوانده باشد. از این ادله سر در نمی آورد. برای اینکه این ادله را بفهمد باید ادبیات عرب، معانی وبیان، علم رجال ودرایه، حدیث وبرخی علوم دیگر را بداند تا سخن مرجع را بفهمد.

ابوالبرکات;765534 نوشت:
((هرگاه حدیثی از ما به شما رسید و با عقلتان ناسازگار بود آن را به دیوار بکوبید.)) اگر بخواهید سندش را پیدا می کنم ولی فکر کنم حدیث معروفی است.

اگر سندش را لطف کنید ومتن عربی حدیث را پیدا کنید ممنون می شم.

ابوالبرکات;765563 نوشت:
بنده هم تقلید را غیر عقلانی می دانم و هم تقلید نکردن را غیر عقلانی می دانم. یک نفر باید پیداشود که این تناقض را حل کند.

چرا غیر عقلانی است؟ مگر مراجعه به متخصص غیر عقلانی است؟ شما دو راه دارید: یا به جهل بیفتید، وخطا عمل کنید. یا اینکه به متخصص رجوع کنید که احتمال خطا خیلی کاهش پیدا می کند. این عین حکم عقل است. کجایش غیر عقلانی است که ما دنبال راه چاره باشیم؟!
مگر عقل می گویید هر کجا چیزی صد درصد درستی اش ثابت شد دنبالش بروید؟
کار عقل تشخیص صحیح از سقیم، در بحث عمل به احکام در عصر غیبت هم سه راه وجود دارد که باید یکی از آنها را انتخاب کنی، اجتهاد، احتیاط، تقلید. غیر از اینها موجب تعطیلی احکام الهی خواهد شد. راه دیگری وجود ندارد.
چطور می شود تقلید نکردن به احتمال اینکه مرجع اشتباه می کند، عقلانی باشد. إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال، همین احتمال استدلال شما وغیر عقلانی بودن تقلید را باطل می کند.
در ثانی مبنای احکامی که مراجع استباط می کنند احادیث صحیح وآیات قرآن است. لذا میزان خطا خیلی پایین است. والنادر کالمعدوم، چیز کم مثلا احتمال خطای 5% عقلانی بودن تقلید را زیر سوال نمی برد. از نظر فلسفی هم خیر کثیر بر شر قلیل ارجحیت دارد. وقتی 95% صحیح است وفقط 5% احتمال خطا می باشد. عقلانی ترین کار تقلید است.
با عنایت به اینکه طبق احادیثی که دوستان اشاره کردند. در زمان غیبت سخن فقهاء حجت بر ماست. واگر او خطایی هم بکند شارع مقدس جبران می کند.

کریم;765662 نوشت:
اگر سندش را لطف کنید ومتن عربی حدیث را پیدا کنید ممنون می شم.

چرا غیر عقلانی است؟ مگر مراجعه به متخصص غیر عقلانی است؟ شما دو راه دارید: یا به جهل بیفتید، وخطا عمل کنید. یا اینکه به متخصص رجوع کنید که احتمال خطا خیلی کاهش پیدا می کند. این عین حکم عقل است. کجایش غیر عقلانی است که ما دنبال راه چاره باشیم؟!
مگر عقل می گویید هر کجا چیزی صد درصد درستی اش ثابت شد دنبالش بروید؟
کار عقل تشخیص صحیح از سقیم، در بحث عمل به احکام در عصر غیبت هم سه راه وجود دارد که باید یکی از آنها را انتخاب کنی، اجتهاد، احتیاط، تقلید. غیر از اینها موجب تعطیلی احکام الهی خواهد شد. راه دیگری وجود ندارد.
چطور می شود تقلید نکردن به احتمال اینکه مرجع اشتباه می کند، عقلانی باشد. إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال، همین احتمال استدلال شما وغیر عقلانی بودن تقلید را باطل می کند.
در ثانی مبنای احکامی که مراجع استباط می کنند احادیث صحیح وآیات قرآن است. لذا میزان خطا خیلی پایین است. والنادر کالمعدوم، چیز کم مثلا احتمال خطای 5% عقلانی بودن تقلید را زیر سوال نمی برد. از نظر فلسفی هم خیر کثیر بر شر قلیل ارجحیت دارد. وقتی 95% صحیح است وفقط 5% احتمال خطا می باشد. عقلانی ترین کار تقلید است.
با عنایت به اینکه طبق احادیثی که دوستان اشاره کردند. در زمان غیبت سخن فقهاء حجت بر ماست. واگر او خطایی هم بکند شارع مقدس جبران می کند.

در یک تاپیک در همین سایت با موضوع ((کوباندن حدیث به دیوار)) این حدیث آمده است. البته من این را از حاج آقای قرائتی چند سال پیش شنیدم و به خاطر آن نقل کردم و گفتم حدیث معروفی است. شاید من اشتباه کردم که گفتم معروف است. دقت کنید که من نگفتم تقلید نکردن عقلانی است . هم تقلید کردن عقلانی نیست هم تقلید نکردن. تقلید نکردن به دلایلی که شما می گویید عقلانی نیست و تقلید کردن به دلایلی که من می گویم که عبارتند از 1- اختلاف مراجع در بعضی مسائل که کوچک هم نیستند.نمونه اش را در مورد فلسفه گفتم. یا در مورد حکم نماز جمعه. 2- مراجع معصوم نیستند و بنابراین احتمال خطا در آن ها می رود. دلایل دیگر خیلی مهم نیستند. بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم. چند وقت پیش در دانشگاه بودم داشتیم با دوستان صحبت می کردیم. یک دفعه موضوعی پیش آمد و من شعری از مولانا خواندم. یکی از دوستان من آن چنان با تندی با من صحبت کرد و مولانا را محکوم کرد که نزدیک بود مرا بزند. بعدش که دقت کردم متوجه شدم ایشون مقلد یک نفر است که به شدت با مولانا بد است.منظورم ازبد است اینه که قبول ندارد. اما خیلی ها در ایران هستند که به شدت به مولانا احترام می گذارند و انسان های کمی نیستند. نمونه اش علامه جعفری و خیلی های دیگه. خوب چگونه باید این را هضم کرد. مسئله فقط سر این نیست که یک مجتهد می گوید یک بار کافی است تسبیحات اربعه و دیگری می گوید نه سه بار کافی است. یک مرجع می گوید(( فلسفه اسلامی... فقه اکبر است؛ پایه دین است؛ مبنای همه معارف دینی در ذهن و عمل خارجی انسان است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و بروید و این به کار و تلاش احتیاج دارد)) یک مرجع می گوید :((فلسفه کشک است.)) بعضی ها به شدت پرهیز داده اند مردم را از فلسفه خوانی و بعضی تشویق هم می کنند. در این شرایط از کجا بدانیم کدام درست می گویند. همه شان انسان های باتقوا و همه مریدان حضرت علی و همه کاردرست هستند. همین رفیق من که گفتم با من تند برخورد کرد آدم بدی نیست. حالا البته خیلی ام پسر عالی ای نبود ولی بچه خوبی بود. اما حرف هاشون متناقضه. شما در بین بعضی از اساتید دانشگاه ببینید چقدر سر این مسائل اختلافه. یک استاد دانشگاه میاد می گه که حوزویان وقت خود را تلف کرده اند روی عرفان.البته اومی گوید عرفان بازی. یکی میاد از فلسفه وعرفان دفاع سرسخت می کنه. حالا با این همه تفاسیر ما چه کار کنیم؟ از طرفی اگه تقلید نکنیم که نمی شه. ما به تقلید نیاز داریم. از طرفی اگه تقلید بخواهیم بکنیم که بازم نمی شه. این همه جریانات مخالف هم بین خود روحانیون وجود داره. آدم می ترسه اگه این رو قبول کنه فردا گمراه بشه. اون رو قبول کنه فردا گمراه بشه یا چیزی دستش رو نگیره. با این شرایط باز هم تقلید عقلانی است؟ شما بگویید ما فلسفه بخوانیم یا نخوانیم؟ من که صادقانه بگم می خونم فلسفه رو اما آیا من کار درستی می کنم در شرایطی که بسیاری از مراجع با فلسفه و عرفان میانه خوبی ندارند؟ امام خمینی (رحمه الله علیه) می فرمایند:ملاصدرا و ما ادراک ملاصدرا. بعضی ها می گویند:ملاصدرا دیگه کیه؟ دلایل دیگه ای هم برای اثبات این که تقلید عقلانی نیست دارم که اهمیت کمتری دارند اما شاید بیانشان کردم.

رضا ثقلین;765578 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


تقليد در اصول عقايد و مانندشان ـ چون وجوب اصل تقليد و تقليد اعلم ـ جايز نيست، بلكه يا بايد با دلايل كافى خودتان در اين زمينه اجتهاد كنيد، و يا با پرسش از شرعمداران با ادله ى كافى قانع گرديد.

در فروع دين نيز در مسائلى مانند اصل وجوب نماز، روزه و... تقليد راه ندارد و تنها در مانند احكام فرعى نماز، روزه و... بايد تقليد كرد،

كه البته مراد از تقليد پيروى بى چون و چرا هم چون يهود و نصارى از علمايشان نيست، بلكه با پيروى شما از دلايل قانع كننده ى مجتهد است، و يا با اطمينان به اين كه مستندات آن مجتهد برمبناى قرآن و سنت قطعى است.


بنده خواندم مبحث تقلید رساله را. یکی ازمشکلاتش فقط مبهم بودن این بخشی است که قرمز کرده اید که نمی شود برای مردم عادی دلایل قانع کننده را توضیح داد.

ابوالبرکات;765704 نوشت:
اختلاف مراجع در بعضی مسائل که کوچک هم نیستند.نمونه اش را در مورد فلسفه گفتم. یا در مورد حکم نماز جمعه. 2- مراجع معصوم نیستند و بنابراین احتمال خطا در آن ها می رود.

ابوالبرکات;765704 نوشت:
شما بگویید ما فلسفه بخوانیم یا نخوانیم؟ من که صادقانه بگم می خونم فلسفه رو اما آیا من کار درستی می کنم در شرایطی که بسیاری از مراجع با فلسفه و عرفان میانه خوبی ندارند؟

سلام وعرض ادب
اینکه مراجع وفقها در مورد فلسفه اختلاف نظر دارند حرفی نیست.
شما مد نظر داشته باشید که بزرگانی چون سید علی قاضی، علامه طباطبایی و... در فضایی فلسفه وعرفان را ادامه دادند که جو کاملا علیه این علوم بود.
من می توانم ار مرجع یتقلید کنم که فلسفه را حرام نمی داند. همین که اختلافی است، که البته اکثرا ایرادی نمی دانند. خود کافی است، چون در بین مراجع اعلم نوعا کمتر پیدا می شود که خواندن فلسفه وعرفان را حرام بدانند.
بنده خودم هم فلسفه خوانده ام وخواندن فلسفه در عصر فعلی را از ضروریات می دانم.
مرجع تقلید هم براساس آنچه در استنباط احکام به آن می رسد فتوی می دهد. لذا معذور است. ولی اینطور نیست که راه بر من بسته باشد. در مورد نماز جمعه یا سایر فتاوای اختلافی هم بنده عرض کردم که اینها خیلی کم است. وهر کس که به حکم مرجع خود عمل می کنند معذور است. وگناهی بر گردنش نیست.

ابوالبرکات;765709 نوشت:
بنده خواندم مبحث تقلید رساله را. یکی ازمشکلاتش فقط مبهم بودن این بخشی است که قرمز کرده اید که نمی شود برای مردم عادی دلایل قانع کننده را توضیح داد.

ببینید مردم عادی ما هم اینرا می دانند که ما مقلد سخنان شخصی مجتهد نیستیم بلکه با توجه به اینکه او به قرآن وحدیث وعلوم اهل بیت(ع) آشناست از او تقلید می کنیم.

کریم;765724 نوشت:
سلام وعرض ادب
اینکه مراجع وفقها در مورد فلسفه اختلاف نظر دارند حرفی نیست.
شما مد نظر داشته باشید که بزرگانی چون سید علی قاضی، علامه طباطبایی و... در فضایی فلسفه وعرفان را ادامه دادند که جو کاملا علیه این علوم بود.
من می توانم ار مرجع یتقلید کنم که فلسفه را حرام نمی داند. همین که اختلافی است، که البته اکثرا ایرادی نمی دانند. خود کافی است، چون در بین مراجع اعلم نوعا کمتر پیدا می شود که خواندن فلسفه وعرفان را حرام بدانند.
بنده خودم هم فلسفه خوانده ام وخواندن فلسفه در عصر فعلی را از ضروریات می دانم.
مرجع تقلید هم براساس آنچه در استنباط احکام به آن می رسد فتوی می دهد. لذا معذور است. ولی اینطور نیست که راه بر من بسته باشد. در مورد نماز جمعه یا سایر فتاوای اختلافی هم بنده عرض کردم که اینها خیلی کم است. وهر کس که به حکم مرجع خود عمل می کنند معذور است. وگناهی بر گردنش نیست.

ببینید مردم عادی ما هم اینرا می دانند که ما مقلد سخنان شخصی مجتهد نیستیم بلکه با توجه به اینکه او به قرآن وحدیث وعلوم اهل بیت(ع) آشناست از او تقلید می کنیم.

با سلام مجدد من ابتدا توضیح بدم که اگر در ابتدای بعضی از پست هام یادم می ره سلام کردن به خاطر این است که در بحث مقداری گرم شده ام و یادم می ره. شما به بزرگواری خود ببخشید.
درست است که مراجع کمتر فلسفه و عرفان را حرام می دانند اما طوری صحبت می کنند که آدم می ترسد بخواند. این کم از حرام کردن نیست. شما می توانید به تاپیکی که در همین سایت تحت عنوان نظر مراجع درباره فلسفه است مراجعه کرده و ببینید چه می گویند. خوب آدم از گمراهی خودش می ترسد.پیش خودش آدم می گه بالاخره این ها درس خوانده اند و یک چیزی می فهمند که می گویند. آدم می ترسه. بعد می بینی یک عده درس خوانده دیگه جزو ضروریات می دانند. انسان سردرگم می شه خوب. من خودم تابحال در زمینه فلسفه مطالعات داشتم اما در زمینه فلسفه اسلامی کمتر و بیشتر روی فلسفه علم مطالعه کردم. اما الان می ترسم برم فلسفه را کامل و مبسوط تربخونم. برم بخونم یا نرم؟

ابوالبرکات;765739 نوشت:
درست است که مراجع کمتر فلسفه و عرفان را حرام می دانند اما طوری صحبت می کنند که آدم می ترسد بخواند. این کم از حرام کردن نیست. شما می توانید به تاپیکی که در همین سایت تحت عنوان نظر مراجع درباره فلسفه است مراجعه کرده و ببینید چه می گویند. خوب آدم از گمراهی خودش می ترسد.پیش خودش آدم می گه بالاخره این ها درس خوانده اند و یک چیزی می فهمند که می گویند. آدم می ترسه. بعد می بینی یک عده درس خوانده دیگه جزو ضروریات می دانند. انسان سردرگم می شه خوب. من خودم تابحال در زمینه فلسفه مطالعات داشتم اما در زمینه فلسفه اسلامی کمتر و بیشتر روی فلسفه علم مطالعه کردم. اما الان می ترسم برم فلسفه را کامل و مبسوط تربخونم. برم بخونم یا نرم؟

سلام وارادت
البته یک نکته را محضرتان عرض کنم. که بزرگان توصیه می کنند که قبل از فلسفه کلام وعقابد بخوانید. چون اگر انسان در زمینه کلام وعقاید خوب کار کرده وعقاید خودر ا با دلایل محکم پذیرفته باشد دیگر در فلسفه به مشکل بر نمی خورد. حتی استاد ما می فرمود: بنده محضر آیت الله بهجت بودم، وایشان توصیه می کردند. حتما شرح منظومه را بخوانید،( منظومه مرحوم سبزواری که کتابی فلسفی است واز قدیم تو حوزه می خواندند) ولی قبل از آن کتاب باب حادی عشر را بخوانید. که کتابی کلامی، اعتقادی از علامه حلی را بخوانید.
نکته دیگری که هست. انسانهای سطح هوششان فرق می کند، لذا باید دید طرف از نظر هوشی توان هضم این مباحث فلسفی را دارد. یانه؟
از باب نمونه در کتاب شریف قصص العلماء تنکابنی از میرزای قمی داستانی نقل می کند که ایشان هیچوقت فلسفه تدریس نمی کردند. چون اول طلبگی ایشان فلسفه تدریس می کردند. وشبهه مربوط به مادی گراها را نقل می کنند تا پاسخ دهند. که در همین حین یکی از طلبه پا شده ومی گوید، دلیل وسخن آنها از نظر من درست است. ایشان اصرار می کنند که به جواب شبهه هم گوش کند که به هیچ وجه قبول نمی کند. وهمین خاطره بد باعث می شود تدریس فلسفه را رها کند.
لذا در این زمینه باید سطح هوش افراد را هم مد نظر گرفت. وهر کسی نمی تواند فلسفه بخواند. حضرت آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر خود بارها تاکید می کردند. که بدون خواندن فلسفه نیم توان به خیلی از این شبهات موجود جواب داد. وبنده از این باب است که می گویم خواندن فلسفه از ضروریات است.

کریم;765724 نوشت:
ببینید مردم عادی ما هم اینرا می دانند که ما مقلد سخنان شخصی مجتهد نیستیم بلکه با توجه به اینکه او به قرآن وحدیث وعلوم اهل بیت(ع) آشناست از او تقلید می کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

استاد گرامی به همین دلیل است که 10 ها فتوای مشهور در میان شیعه وسنی خلاف قرآن و سنت قطعیه معصومین علیهم السلام وجود دارد؟؟

اتفاقا نکته همین جاست که متاسفانه بعضا علمای شیعه و سنی خلاف نص قرآن و سنت فتوا داده اند!:ok:

ابوالبرکات;765709 نوشت:
بنده خواندم مبحث تقلید رساله را. یکی ازمشکلاتش فقط مبهم بودن این بخشی است که قرمز کرده اید که نمی شود برای مردم عادی دلایل قانع کننده را توضیح داد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

کاربر گرامی فرمودید ((یکی از مشکلاتش)) پس اگر غیر از آنچه اینجا نقل کردید مطلبی به نظر شما میرسد بفرمایید (البته در خصوصی باشد بهتر است چون ممکن است از موضوع تاپیک خارج شود ولی اگر اینجا هم گفتید بنده مشکلی ندارم)

چرا نمیشود بزرگوار؟؟ قرآن و حدیث نه گنگ است نه شل است نه مبهم است نه نیاز به این همه تفاسیر عجیب و غریب و اضافی دارد!

خود قرآن میفرماید:(( هذا بیان لناس)) خوب این یعنی چه؟ یعنی همه مردم متوجه کلیات آن میشوند!(البته قبول دارم که برخی از آیات شناخت حقیقی و کاملش منحصر به معصوم است اما این برخی از آیات است نه همه آن و بلکه میشود گفت این بیان لناس بیشتر آیات را در بر میگیرد)

به قول مرحوم قابل چگونه این آیه که:(( فَبَشِّرْ عِبَادِ 17 الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُو أُوْلَـلـءِكَ الَّذِينَ هَدَلـهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَـلـءِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ 18

پس بندگانم را بشارت ده، 17 كسانى كه به سخن (حق) گوش فرا مى دهند، پس بهترينش را پيروى مى كنند. اينانند كه خدايشان (آنان را) راه نموده، و ايشانند، (هم)اينان انديشمندان خالص. 18 سوره زمر ))

برای مردم جاهلیت عرب کاربرد دارد اما برای استاددانشگاه و دانشجو و ... امروز کاربرد ندارد؟؟؟؟؟؟؟!!!!(مضمون فرمایش ایشان را نقل کردم)

در مورد حدیث هم همین طور است در مستند حدیث سرو آن بخشی که در مورد آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) بود حجت الاسلام عادل علوی مطلب را از آقای مرعشی نقل کردند به این مضمون که ما باید حدیث را طوری بفهمیم که یک عرب فهمیده نه اینکه نظر من یا فهم من چیست!

خوب چرا؟ چون اهل بیت علیهم السلام در پاسخ به یک فرد عادی یا یک عالم و سایر افراد مطلبی را به عنوان جواب میگویند آن مطلب برای ما میشود حدیث!
خوب آن حدیث اگر قرار باشد اینقدر گنگ و پیچیده و لازم التفسیر باشد که سالها روی آن کار کرد این از نظر عقلی و عرفی خلافی است بزرگ چون آن فرد عامی که پاسخ امام را دریافت میکند نه آن قدر وقت دارد نه آن قدر علم دارد و ... پس چگونه امام تکلیفی قبیح بر روی دوش او میگذارد؟؟؟؟؟

(البته این مطلب را عرض کنم چون ما در عصر غیبتیم و خود امام ظهور ندارند و مطالبی از ایشان به عنوان حدیث به ما رسیده بنده منکر این نیستم که باید روی مطالب منقول از ائمه هدی علیهم السلام تامل و تدبر و درایت کنیم اما اینکه اینقدر این احادیث ثقیل و گنگ باشد که نتوان به مردم عادی آنها را به عنوان دلیل گفت بنده مخالفم)


رضا ثقلین;765890 نوشت:
استاد گرامی به همین دلیل است که 10 ها فتوای مشهور در میان شیعه وسنی خلاف قرآن و سنت قطعیه معصومین علیهم السلام وجود دارد؟؟

اتفاقا نکته همین جاست که متاسفانه بعضا علمای شیعه و سنی خلاف نص قرآن و سنت فتوا داده اند!


سلام علیکم
در مورد فقهاء شیعه شما بفرمایید کدام یک از فقهاء بزرگ شیعه ومرجع اعلم فتوایی خلاف قرآن داده است؟ البته آدرس این فتواهای خلاف قرآن با آیه ای که مخالف آن است بیان کنید. ممنون

رضا ثقلین;765903 نوشت:
(البته این مطلب را عرض کنم چون ما در عصر غیبتیم و خود امام ظهور ندارند و مطالبی از ایشان به عنوان حدیث به ما رسیده بنده منکر این نیستم که باید روی مطالب منقول از ائمه هدی علیهم السلام تامل و تدبر و درایت کنیم اما اینکه اینقدر این احادیث ثقیل و گنگ باشد که نتوان به مردم عادی آنها را به عنوان دلیل گفت بنده مخالفم)

خوب شد خود سخن علامه مرعشی را فرمودید، بنده گفتم هیچ منعی برای شنیدم ادله فتاوا وجود ندارد. وهمه این مراجع بزرگ درس فقه داشته اند ودارند. وشرکت هم آزاد است. اما شما بفرمایید آدمی که ادبیات عربی نخوانده است. رجال بلد نیست، اصطلاحات حدیثی یاد نگرفته است. چطور می خواهد این احادیث را بفهمد؟!

کریم;765923 نوشت:
سلام علیکم
در مورد فقهاء شیعه شما بفرمایید کدام یک از فقهاء بزرگ شیعه ومرجع اعلم فتوایی خلاف قرآن داده است؟ البته آدرس این فتواهای خلاف قرآن با آیه ای که مخالف آن است بیان کنید. ممنون

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

استاد گرامی به روی چشم ان شا الله اگر وقتی باشد بنده چند مورد را عرض خواهم کرد

برای نمونه اول آیه وضو:

وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ بخشى از سرهايتان و (تمام روى) پاهايتان را تا دو برآمدگى (نخستين) مسح كنيد. 6 مائده

"وامسحوا برؤسكم" مَسَح فعل متعدى است كه طبعا مفعولش بى واسطه اش رؤسكم است، بنابراين «باء» در اينجا براى تعديه نيست، بلكه طبعا براى تبعيض است، بدين معنى كه مسح در انحصار بخشى از سر است نه كل آن، تا چه رسد به شستن سراسرى آن، ولى «ارجلَكم» منصوبْ دليل است بر اينكه روى پاها بايد كلاً تا برآمدگى هاى نخستين مسح شود، كه در اينجا كل فتاواى شيعه و سنى بر خلاف صريح اين آيه است.

فقهاى شيعه نوعا مسح روى پا را حتى به اندازه يك انگشت يا نيمه انگشت كافى مى دانند، با اين اختلاف كه آيا اين مسح تا برآمدگى اول است يا تا برآمدگى آخرين.
اما از نظر قرآن «ارجلكم» كه عطف است به مجموع «برؤسكم» نتيجه اش "وامسحوا ارجلَكم" مى باشد، بدين معنى كه كل روى پاها بايد مسح گردد،
و اگر "الى الكعبين" در كار نبود، اين مسح زير و روى پاها را تا بيخ ران شامل بود، ولى "الى الكعبين" تا برآمدگى نخستين هر دو پا را شامل است، زيرا هر پا كلاً داراى پنج يا هفت برآمدگى است كه اينجا حد مسح پا برآمدگى اول است كه تنها روى پا مى باشد، بنابراين مسح نيز در انحصار كل روى پا تا برآمدگى اول است،

به قسمت های قرمز رنگ بالا دقت کنید

برای منبع و توضیح بیشتر به این فایل صوتی هم دقت فرمایید: http://www.forghan.ir/darsname/inside/4/773/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D9%88%D8%B6%D9%88_

منتظر پاسخ شما هستم

رضا ثقلین;765965 نوشت:
ولى «ارجلَكم» منصوبْ دليل است بر اينكه روى پاها بايد كلاً تا برآمدگى هاى نخستين مسح شود، كه در اينجا كل فتاواى شيعه و سنى بر خلاف صريح اين آيه است.

فقهاى شيعه نوعا مسح روى پا را حتى به اندازه يك انگشت يا نيمه انگشت كافى مى دانند، با اين اختلاف كه آيا اين مسح تا برآمدگى اول است يا تا برآمدگى آخرين.
اما از نظر قرآن «ارجلكم» كه عطف است به مجموع «برؤسكم» نتيجه اش "وامسحوا ارجلَكم" مى باشد، بدين معنى كه كل روى پاها بايد مسح گردد،


سلام برادر بزرگوار البته اساسا بحث روی احکام وادله شرعی به بخش فقه مربوط می شود که ان شاء الله یکی از همکاران این بخش در این زمینه پاسخگو باشند. اما برای اینکه فرمایش شما خالی از عریضه نماند. وقتی گفته تا کعبین مسح کنید. شما با کدام دلیل کعبین را قید می گیرد بر اینکه باید روی پا مسح شود؟ کعبین جایی قرار دارد که می تواند کل پا را تا آنجا مسح کرد. چنانچه اهل سنت می شورند. کل پا را؟
در ثانی احادیث این وسط چه می شود؟
[="Arial"]وَ[="Arial"] عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ‏ النَّيْسَابُورِيِّعَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:[="Arial"] يُجْزِي مِنَ الْمَسْحِ عَلَى الرَّأْسِ مَوْضِعُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ وَكَذَلِكَ الرِّجْلُ‏[=Calibri] ([="Arial"]وسائل الشيعة ؛ ج‏1 ؛ ص417)
طبق این حدیث شریف اگر به اندازه سه انگشت هم مسح بکشی کافی است. لذا ضرورتی ندارد که کل پا مسح کشیده شود. در نظر داشته باشیم که احادیث مفسر آیات الهی هستند. وجزئیات را این احادیث بیان می کنند.

کریم;766063 نوشت:
سلام برادر بزرگوار البته اساسا بحث روی احکام وادله شرعی به بخش فقه مربوط می شود که ان شاء الله یکی از همکاران این بخش در این زمینه پاسخگو باشند. اما برای اینکه فرمایش شما خالی از عریضه نماند. وقتی گفته تا کعبین مسح کنید. شما با کدام دلیل کعبین را قید می گیرد بر اینکه باید روی پا مسح شود؟ کعبین جایی قرار دارد که می تواند کل پا را تا آنجا مسح کرد. چنانچه اهل سنت می شورند. کل پا را؟
در ثانی احادیث این وسط چه می شود؟
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ‏ النَّيْسَابُورِيِّعَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُجْزِي مِنَ الْمَسْحِ عَلَى الرَّأْسِ مَوْضِعُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ وَكَذَلِكَ الرِّجْلُ‏ (وسائل الشيعة ؛ ج‏1 ؛ ص417)
طبق این حدیث شریف اگر به اندازه سه انگشت هم مسح بکشی کافی است. لذا ضرورتی ندارد که کل پا مسح کشیده شود. در نظر داشته باشیم که احادیث مفسر آیات الهی هستند. وجزئیات را این احادیث بیان می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

چند مطلب بیان کردید که پاسخ هایی خدمت شما عرض میشود:

خیلی عجیب است که شما به عنوان یک روحانی شیعه در جواب پرسش بنده به نوعی سوال اهل سنت را مطرح کردید!! :Moteajeb!:

به هر حال الحمد الله آیه چنان صراحت دارد و سنت چنان قطعیت دارد که جایی برای هیچ ان قلتی باقی نمیگذارد! :ok:

اما آیه:
اهل سنت در «ارجلكم» شستن زير و روى پاها را واجب مى دانند، بدين توجيه كه «وارجلكم» را عطف مى كنند به «ايديكم» بدين صورت كه "فاغسلوا وجوهكم و ايديكم و ارجلكم الى المرافق" و مرفق كه در انحصار دست است، صورت و پا هم مرفق ندارند تا اين عطف درست باشد، وانگهى با وجود دو فعل كه براى هر يك دو مفعول هست چگونه مى شود مفعول دومِ فعل دوم را به مفعول اول برگرداند، و اين نه تنها فصيح نيست، بلكه صحيح هم نيست مانند اينكه گوئى تقى و جواد آمدند و حسن و محمد مردند كه محمد را عطف كنيم به آمدند، و در كل اين عطفى بى عاطفه و مرده است.

اما از نظر قرآن «ارجلكم» كه عطف است به مجموع «برؤسكم» نتيجه اش "وامسحوا ارجلَكم" مى باشد، بدين معنى كه كل روى پاها بايد مسح گردد، و اگر "الى الكعبين" در كار نبود، اين مسح زير و روى پاها را تا بيخ ران شامل بود، ولى "الى الكعبين" تا برآمدگى نخستين هر دو پا را شامل است، زيرا هر پا كلاً داراى پنج يا هفت برآمدگى است كه اينجا حد مسح پا برآمدگى اول است كه تنها روى پا مى باشد، بنابراين مسح نيز در انحصار كل روى پا تا برآمدگى اول است، و اينكه در پا «كعبين» فرمود و در دست «مرافق» دليل است بر اينكه در هر يك از دو دست بايد كل مرفقها شسته شود ولى در هر پا تا برآمدگى اول مورد مسح است.

اهل سنت مى گويند اگر ما سر و پا را كلاً بشوئيم هم آنها را شسته ايم و هم مسح كرده ايم، و اين خود ـ اضافه بر احتياط جمعى ـ است بين كتاب و سنت، ولى نخست بايد گفت كه شستن بر خلاف نص كتاب مى باشد، آرى سنت قبل از آيه مائده شستن پا بوده، چنانكه در حدود چهل روايت شيعى نيز وارد است، ولى با نص «امسحوا» در اين آيه هر چهل حديث نسخ گرديده،

وانگهى شستن جمع بين مسح و غَسل نيست، بلكه مَسح مسح است و غَسل غَسل، در صورتى كه ما امر به مسح شده ايم و نه غَسل، جمع ميان غَسل و مسح خود بدعت است، زيرا اضافه اى است بر برنامه مسح، مانند نماز صبح كه تنها دو ركعت است، آيا مى شود آنرا بيش از دو ركعت خواند و گفت كه بيش از دو ركعت هم دو ركعت است و هم افزون بر آن؟!!

ادامه...

کریم;766063 نوشت:
در ثانی احادیث این وسط چه می شود؟
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ‏ النَّيْسَابُورِيِّعَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُجْزِي مِنَ الْمَسْحِ عَلَى الرَّأْسِ مَوْضِعُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ وَكَذَلِكَ الرِّجْلُ‏ (وسائل الشيعة ؛ ج‏1 ؛ ص417)
طبق این حدیث شریف اگر به اندازه سه انگشت هم مسح بکشی کافی است. لذا ضرورتی ندارد که کل پا مسح کشیده شود. در نظر داشته باشیم که احادیث مفسر آیات الهی هستند. وجزئیات را این احادیث بیان می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ادامه پست قبلی

فرمودید احادیث چه میشود؟

اولا در احادیث فراوانی داریم (که به حد تواتر رسیده و بابی در این مطلب در کتاب شریف اصول کافی داریم) که معصومین علیهم السلام فرمودند هرگاه حدیثی از ما به شما رسید که مخالف قرآن بود دروغی است آراسته یا به دیوار بکوبید و ... پس اگر بر فرض محال 100 هزار حدیث صحیح السند داشته باشیم که مخالف قرآن کریم باشد به دستور صریح رسول الله و اهل بیت علیهم السلام هیچ کدام اعتبار ندارد و دروغی است!

و اساسا پایه احکام و احادیثی که معصومان میگویند بر اساس خود قرآن کریم است و آنها خلاف قرآن نمیگویند مگر امام باقر صلوات الله علیه نفرمودند که هرگاه چیزی به شما باز گویم از من بپرسید کجای قرآن است؟؟؟؟!!! (اصول کافی-کتاب فضل علم-حدیث 185)

50- كا، الكافي عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ الْعِدَّةُ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشَيْ‏ءٍ فَاسْأَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِي حَدِيثِهِ إِنَّ اللَّهَ نَهَى عَنِ الْقِيلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ كَثْرَةِ السُّؤَالِ فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَيْنَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ- لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ‏ الْآيَةَ وَ قَالَ‏ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ قَالَ‏ لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏.ًًًًًًًًًًًًّّّّّّّّّّّّّ ًًًًًًًًًًًًًّّّّّّّّّّّّ ج46 ص 303

________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

(به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث)

پس نص قرآن با آنچه آقایان میگویند متفاوت است اما در خود روایات هم مطالبی مخالف آنچه آقایان میگویند و موافق نص آیه وجود دارد به عنوان مثال:

در کافی از عبد الاعلی مولی آل سام روایت آورده که گفت به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: من در اثر زمین خوردن ناخنم شکست، و انگشتم را باند پیچی کردم، حال بفرما برای وضو چه کنم؟ می گوید امام (علیه السلام) فرمود: حکم این مسأله و امثال آن در کتاب خدای تبارک و تعالی آمده، می فرماید: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ)[638] /[639].

خوب میشود بفرمایید چرا حضرت نفرمود خوب شما بر روی یک انگشت که مسح کنی کافی است بلکه حضرت فرمود خدا حرجی در دین قرار نداده و اگر اشتباه نکنم در ادامه همین حدیث دارد که بر روی همان مسح کن(همان وضوی جبیره ای که معروف است)
(به این منبع http://www.ghadeer.org/Book/2324/352615 )

روایت دیگر:

از هفتمين امام معصوم در اين مورد سئوال شد، كه آن حضرت دست مبارك را بر انگشتان پا نهاد و تا برآمدگى آن مسح نمود.
سؤال شد: اگر كسى با دو انگشت دست تا برآمدگى پاها را مسح كند، چگونه خواهد بود؟
فرمود: بايد با همه كف دست مسح كند.
«سئلت ابا الحسن عليه السلام عن المسح على القدمين، كيف هو؟ فوضع عليه السلام بكفّه على الاصابع ثم مسحها الى الكعبين، فقلت له: لو انّ رجلاً قال بأصبعين من اصابعه هكذا الى الكعبين؟ قال عليه السلام: لا إلاّ بكفّه كلّها...»(29)

به این منبع:( http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=18395&AyeID=677 )

روایت دیگر:

روایت 4 از باب 24 صحیحه بزنطی عن الرضا علیه السلام سئلته عن المسح علی القدمین فوضع کفه علی الاصابع فمسحها الی الکعبین الی ظاهر الدقدم که امام رضا علیه السلام همه روی پای مبارکشان را به واسطه همه انگشتان مسح کردند

نظر برخی علما:

عرض کردم مرحوم صاحب جواهر این نجات العباد رساله صاحب جواهر است بعد مرحوم شیخ انصاری و مرحوم میرزای بزرگ و
مرحوم صدر بزرگ این‌ها حاشیه دارند مثل عروه، این‌ها حاشیه دارند بر نجات العباد و این‌ها به روایت بزنطی عمل کرده‌اند گفته‌اند
که
همه دست به همه پا باید کشیده شود.
به این منبع( http://almazaheri.ir/Farsi/Print/Pri...=Lesson&ID=971 )

خوب حالا با نص صریح قرآن کریم و روایات صحیح آیا آقایان اشتباه نکردند؟؟

رضا ثقلین;766270 نوشت:
خوب میشود بفرمایید چرا حضرت نفرمود خوب شما بر روی یک انگشت که مسح کنی کافی است بلکه حضرت فرمود خدا حرجی در دین قرار نداده و اگر اشتباه نکنم در ادامه همین حدیث دارد که بر روی همان مسح کن(همان وضوی جبیره ای که معروف است)

سلام
بنده از شما پرسیدم که چطور می فرمایید، طبق آیه 6سوره مائده که استشهاد شماست. کعبین دلیل بر این است که باید روی پا مسح شود نه همه پا.
اکثر آقایان مثل مقام رهبری، آیت الله بهجت وغیره می فرمایند. مراد از کعبین مفصل پاست. لذا طبق آیه قرآن باید کل پا از رو گرفته تا کف واطراف مسح شود. کدام فقیهی چنین فتوایی داده است؟!
در ثانی روایات که می فرمایید همه روایات را فقهاء بررسی می کنند، سند، دلالت آنها را مد نظر می گیرند واگر همه صحیح باشند. وقابل تقیید باشد. مطلق را با مقید تخصیص می زنند وسایر اصول استنباط.
لذا نیم توان دو حدیث دال بر نظر خود را آورد وگفت حدیث سخن مرا می گوید.

رضا ثقلین;766233 نوشت:
اما از نظر قرآن «ارجلكم» كه عطف است به مجموع «برؤسكم» نتيجه اش "وامسحوا ارجلَكم" مى باشد، بدين معنى كه كل روى پاها بايد مسح گردد، و اگر "الى الكعبين" در كار نبود، اين مسح زير و روى پاها را تا بيخ ران شامل بود، ولى "الى الكعبين" تا برآمدگى نخستين هر دو پا را شامل است، زيرا هر پا كلاً داراى پنج يا هفت برآمدگى است كه اينجا حد مسح پا برآمدگى اول است كه تنها روى پا مى باشد، بنابراين مسح نيز در انحصار كل روى پا تا برآمدگى اول است، و اينكه در پا «كعبين» فرمود و در دست «مرافق» دليل است بر اينكه در هر يك از دو دست بايد كل مرفقها شسته شود ولى در هر پا تا برآمدگى اول مورد مسح است.

برادرم چرا مصادره به مطلوب می فرمایید. خیلی از فقهاء می فرمایند مراد از کعبین مفصل پاست. بنابراین طبق دیدگاه این بزرگواران واستفاده شما زا آیه شریفه باید کل پا مسح شود. آنوقت آب دست به نظر شما آنقدر رطوبت دارد که کل پا مسح شود.

کریم;766334 نوشت:
سلام
بنده از شما پرسیدم که چطور می فرمایید، طبق آیه 6سوره مائده که استشهاد شماست. کعبین دلیل بر این است که باید روی پا مسح شود نه همه پا.
اکثر آقایان مثل مقام رهبری، آیت الله بهجت وغیره می فرمایند. مراد از کعبین مفصل پاست. لذا طبق آیه قرآن باید کل پا از رو گرفته تا کف واطراف مسح شود. کدام فقیهی چنین فتوایی داده است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

الحمد الله آیه چنان صراحت دارد و سنت چنان قطعیت دارد که جایی برای هیچ ان قلتی باقی نمیگذارد! :ok:

اولا عموم مترجمین قرآن کریم الی الکعبین را تا بر آمدگی روی پا ترجمه کرده اند(که بنده نام های زیادی از مترجمین را میشناسم که نام نمیبرم اما دوستان میتوانند با مراجعه به سایت قران آنلاین ترجمه های مختلف را ببینند) حتی راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن ذیل کلمه کعب میگوید: استخوان برآمده روی پا

ثانیا مفصل کجاست؟ آیا در کف پا هم مفصل مورد نظر وجود دارد؟ آیه کاملا واضح است! بنده تعجب میکنم که شما اینقدر مطلب را پیچیده میکنید! مسلم است که وقتی میگوید بر آمدگی روی پا یا همان مفصل یا مچ پا عملا از سر انگشتان را میگوید تا همان برآمدگی که عملا چند سانت هم با هم فاصله ندارند(مچ پا با برآمدگی)

ثالثا شما فرمودید رهبری و آقای بهجت بنده نظر این دو بزرگوار و سایر بزرگواران دیگر را مستند خدمت شما و دوستان عرض میکنم ببینیم آنها میگویند بر امدگی روی پا یا مفصل:

بهجت:
مسأله 53 :

بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند.

رهبری:
محل مسح پا عبارت است از روى پا از سر يکى از انگشتان تا مفصل ساق (مفصل را در بالا قسمت ثانیا توضیح دادم)

امام خمینی:

بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو که در دست مانده روى پاها را از سريکى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح کند.

فاضل لنکرانی:

بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند.

وحید خراسانی:

بعد از مسح سر باید با ترى آب وضو كه در دست مانده است روى پاها را مسح كند، و اندازه واجب آن از سر یكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا است،

نوری همدانی:

(مساله 253) بعد از مسح سر بايد با تري آب وضو که در دست مانده، روي پاها را از سر يکي از انگشتها تا بر آمدگي روي پا، مسح کند.

به این منبع:http://www.aviny.com/Ahkam/Resalehnoori/resale02.aspx#1

ادامه...



کریم;766334 نوشت:
لذا طبق آیه قرآن باید کل پا از رو گرفته تا کف واطراف مسح شود. کدام فقیهی چنین فتوایی داده است؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

خیر! این برداشت اشتباه شماست چنان که عرض کردم که:
اولا عموم مترجمین قرآن کریم الی الکعبین را تا بر آمدگی روی پا ترجمه کرده اند(که بنده نام های زیادی از مترجمین را میشناسم که نام نمیبرم اما دوستان میتوانند با مراجعه به سایت قران آنلاین ترجمه های مختلف را ببینند) حتی راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن ذیل کلمه کعب میگوید: استخوان برآمده روی پا

ثانیا مفصل کجاست؟ آیا در کف پا هم مفصل مورد نظر وجود دارد؟ آیه کاملا واضح است! بنده تعجب میکنم که شما اینقدر مطلب را پیچیده میکنید! مسلم است که وقتی میگوید بر آمدگی روی پا یا همان مفصل یا مچ پا عملا از سر انگشتان را میگوید تا همان برآمدگی که عملا چند سانت هم با هم فاصله ندارند(مچ پا با برآمدگی)

وانگهی این مشکل فقهاست! اگر به قول شما آیه چنین دستوری میدهد (که نمیدهد) فقها به چه مجوزی و با کدام استدلال عقلی و نقلی نص آیه را از دلالت ساقط کرده و عملا به قرآن کریم بی اعتنایی میکنند و حال آنکه عرض کردم که: در احادیث فراوانی داریم (که به حد تواتر رسیده و بابی در این مطلب در کتاب شریف اصول کافی داریم) که معصومین علیهم السلام فرمودند هرگاه حدیثی از ما به شما رسید که مخالف قرآن بود دروغی است آراسته یا به دیوار بکوبید و ... پس اگر بر فرض محال 100 هزار حدیث صحیح السند داشته باشیم که مخالف قرآن کریم باشد به دستور صریح رسول الله و اهل بیت علیهم السلام هیچ کدام اعتبار ندارد و دروغی است!

کریم;766334 نوشت:
در ثانی روایات که می فرمایید همه روایات را فقهاء بررسی می کنند، سند، دلالت آنها را مد نظر می گیرند واگر همه صحیح باشند. وقابل تقیید باشد. مطلق را با مقید تخصیص می زنند وسایر اصول استنباط.
لذا نیم توان دو حدیث دال بر نظر خود را آورد وگفت حدیث سخن مرا می گوید.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اولا تمام روایاتی که عرض کردم صحیح السند یا حداقل قوی است و ضعیف نیستند

ثانیا موافق نص آیه قرآن کریم هستند و همین برای استدلال به آنها و رد سایر جهات بررسی کافی است

ثالثا سخن بنده نیست بلکه سخن قرآن کریم و ائمه معصومین را نقل کردم

رابعا بنده خواهش دارم این آدرس را حتما با دقت مطالعه کنید http://almazaheri.ir/Farsi/Print/Pri...=Lesson&ID=971 ) آیت الله العظمی مظاهری پاسخ سوالات شمار ا میدهند

خامسا مثل اینکه در این چند خط دقت نفرمودید که: نظر برخی علما:

عرض کردم مرحوم صاحب جواهر این نجات العباد رساله صاحب جواهر است بعد م
رحوم شیخ انصاری و مرحوم میرزای بزرگ و
مرحوم صدر بزرگ این‌ها حاشیه دارند مثل عروه، این‌ها حاشیه دارند بر نجات العباد و این‌ها به روایت بزنطی عمل کرده‌اند گفته‌اند

که
همه دست به همه پا باید کشیده شود.

رضا ثقلین;766403 نوشت:
ثانیا مفصل کجاست؟ آیا در کف پا هم مفصل مورد نظر وجود دارد؟ آیه کاملا واضح است! بنده تعجب میکنم که شما اینقدر مطلب را پیچیده میکنید! مسلم است که وقتی میگوید بر آمدگی روی پا یا همان مفصل یا مچ پا عملا از سر انگشتان را میگوید تا همان برآمدگی که عملا چند سانت هم با هم فاصله ندارند(مچ پا با برآمدگی)

سلام، دوست من اولا در مقام بحث فقهی به سخن مفسر استناد نمی کنند. ثانیا سوال اصلی بنده که از اول بی جواب مانده است. این است که قرآن می فرماید: ارجلکم، که شامل کل پا می شود. شما از کجای کعبین این ارجل را به روی پا فقط تخصیص می زنید ومی گویید، مراد فقط روی پاست؟! به این سوال با استناد به ادله فقهاء جواب دهید.

رضا ثقلین;766408 نوشت:
و حال آنکه عرض کردم که: در احادیث فراوانی داریم (که به حد تواتر رسیده و بابی در این مطلب در کتاب شریف اصول کافی داریم) که معصومین علیهم السلام فرمودند هرگاه حدیثی از ما به شما رسید که مخالف قرآن بود دروغی است آراسته یا به دیوار بکوبید و ... پس اگر بر فرض محال 100 هزار حدیث صحیح السند داشته باشیم که مخالف قرآن کریم باشد به دستور صریح رسول الله و اهل بیت علیهم السلام هیچ کدام اعتبار ندارد و دروغی است!

مراجع فعلی نظرشان در مورد اندازه مسح روی پا چیست؟ یعن یهمه اینها که می فرمایند مسح با یک انگشت کافی است. دارند خلاف قرآن حرف می زنند؟

رضا ثقلین;766409 نوشت:
اولا تمام روایاتی که عرض کردم صحیح السند یا حداقل قوی است و ضعیف نیستند

چند تا از این احادیث بررسی سندی کردی؟

رضا ثقلین;766409 نوشت:
ثانیا موافق نص آیه قرآن کریم هستند و همین برای استدلال به آنها و رد سایر جهات بررسی کافی است

این برداشت شخصی شماست؟ آیه می فرماید: ارجلکم، اگر ملاک فقط قرآن است. شما چطور اینرا مختص روی پا کرده اید؟ به چه دلیلی کعبین نشانگر این مساله است. وثانیا همانطور که در فتاوای نقل کرده خودتان آمده بود. حد واجبش تا کعبین است. برفرض که ملاک را سخن شما قرار دهیم. کسی نگفته اگر تا مفصل ساق مسح کنی وضویت باطل است. لذا زمانی که می فرماید: وارجلکم، وشما می فرمایید هر حدیثی غیر کل دست را بگوید. خلاف قرآن است. پس باید کل پا مسح شود. که عملا نشدنی است.
لطفا ناظر به این سوالات جواب دهید. ممنون
در بحث هم طرف مقابل خود را هیچوقت به چیزی که ندارد متهم نکنید. در این سایت کسی به دنبال پیچاندن چیزی نیست. بلکه همه می خواهیم چیزی یاد بگیریم.

کریم;766502 نوشت:
سلام، دوست من اولا در مقام بحث فقهی به سخن مفسر استناد نمی کنند. ثانیا سوال اصلی بنده که از اول بی جواب مانده است. این است که قرآن می فرماید: ارجلکم، که شامل کل پا می شود. شما از کجای کعبین این ارجل را به روی پا فقط تخصیص می زنید ومی گویید، مراد فقط روی پاست؟! به این سوال با استناد به ادله فقهاء جواب دهید.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

استاد گرامی بنده در کجا به سخن مفسر بسنده کردم؟ و حال آنکه در جاهای مختلف سخن فقها و توضیح آیه و روایات را آوردم(دوستان به پست های 43 و 46 بنده رجوع کنند) بنده مطالب فقها و منابع فقه را آوردم
وانگهی آن مفسر گرامی خودشان فقیه هم بودند
از سویی دیگر مفسر آیات الاحکام نباید خود فقیه باشد و فقه بداند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اگر نه پس تفسیرش و سخنش بی جا و بی خود است چون در چیزی که به آن علم ندارد و در تخصصش نیست دخالت کرده!!

استاد عزیز اگر پست های بنده را به دقت بخوانید و به آیات و ارجاعات بنده و روایات هم توجه بیشتری فرمایید دیگر این سوالات تکراری را نمیپرسید!!!!!

بنده در پست شماره 46 عرض کردم:(( عموم مترجمین قرآن کریم الی الکعبین را تا بر آمدگی روی پا ترجمه کرده اند(که بنده نام های زیادی از مترجمین را میشناسم که نام نمیبرم اما دوستان میتوانند با مراجعه به سایت قران آنلاین ترجمه های مختلف را ببینند) حتی راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ قرآن ذیل کلمه کعب میگوید: استخوان برآمده روی پا))

لغت عرب و نص آیه و روایات متواتر این مطلب را به ما میگوید یعنی شما واقعا این را منکرید؟ یا قصد دیگری از این سوال از بنده دارید؟
وانگهی شما این سوال را بهتر است از فقهایی بپرسید که فتوای مسح بر روی برآمدگی پا داده اند نه از بنده!!



کریم;766502 نوشت:
مراجع فعلی نظرشان در مورد اندازه مسح روی پا چیست؟ یعن یهمه اینها که می فرمایند مسح با یک انگشت کافی است. دارند خلاف قرآن حرف می زنند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

به همین دلیل در پست قبلی گفتم بهتر است بیشتر به مطالبی که خدمت شما عرض کردم توجه کنید

استاد گرامی اولا شما و دوستان خواننده جمله ای که استاد از بنده نقل کرده و سپس پاسخ بالا را نوشتند بخوانند واقعا چه ارتباطی با همدیگر داشت؟؟؟!

ثانیا فرمودید:((در مورد اندازه مسح روی پا چیست؟ )) ببخشید چه فرمودید؟ مسح روی پا؟؟؟!! شما که دائما از بنده سوال میکنید که مسح روی پا را از کجا میگویی و یا اینکه گفتید:(( خیلی از فقهاء می فرمایند مراد از کعبین مفصل پاست )) بنده نمیدانم چه بگویم قضاوت با دوستان گرامی!

ثالثا مراجع مگرمعصومند که شما اینگونه میگویید؟؟؟! مسلما آنها هم اشتباهاتی دارند! ملاک اصلی قرآن و روایات معصومین است که صراحتا ثابت است که مسح کل روی پا با آن شرایطی که قبلا گفتم و هست واجب است نه 1 انگشت!!

دوستان را ارجاع میدهم به این فایل صوتی که بشنوند که حتی مرحوم آقای خویی بزرگ که استاد فقها و مراجع فعلی بوده در پاسخ به این مطلب چه گفته اند:

http://www.forghan.ir/darsname/insid...8%D8%B6%D9%88_

وانگهی بار دیگر مانند پست 48 از شما میخواهم این مطلب را مطالعه فرمایید که:


نظر برخی علما:

عرض کردم مرحوم صاحب جواهر این نجات العباد رساله صاحب جواهر است بعد م
رحوم شیخ انصاری و مرحوم میرزای بزرگ و
مرحوم صدر بزرگ این‌ها حاشیه دارند مثل عروه، این‌ها حاشیه دارند بر نجات العباد و این‌ها به روایت بزنطی عمل کرده‌اند گفته‌اند

که
همه دست به همه پا باید کشیده شود.



این آدرس را حتما با دقت مطالعه کنید http://almazaheri.ir/Farsi/Print/Pri...=Lesson&ID=971 ) آیت الله العظمی مظاهری پاسخ سوالات شما را میدهند

از طرفی خود همین مراجع بزرگوار در باب مسح کل پا میگویند:

مکارم:

وبهتر از آن مسح كردن تمام پشت پا با تمام كف دست است

فاضل لنکرانی:

احتياط مستحب آن است كه با تمام كف دست، روى پا را مسح كند.

صافی گلپایگانی:

ولي بهتر آن است كه به اندازه پهناي سه انگشت بسته مسح نمايد، و بهتر از آن مسح تمام روي پا است.

سیستانی:

ولى بهتر آن است كه به اندازه پهناى سه انگشت بسته بلكه تمام روى پا را با تمام دست مسح نمايد.

وحید خراسانی:

ولى افضل آن است كه تمام روى پا را با تمام كف دست مسح نماید.

نوری همدانی:

ولي بهتر آن است که به اندازه پهناي سه انگشت بسته مسح نمايد، و بهتر از مسح تمام روي پا است.


به این منبع:http://www.aviny.com/Ahkam/Resalehnoori/resale02.aspx#1

خوب دقت فرمودید عموم علما و فقها افضل و مستحب و بهتر را مسح کل روی پا میدانند چرا؟ چون حداقل همان روایات صحیحی که بنده نقل کردم را دیده و قبول دارند اما متاسفانه اگر در آیه و خود روایات دقت بیشتری میکردند مطمئنا نظرشان وجوب میشد نه استحباب!

موضوع قفل شده است