چه مدلی کتابخانه در اتاقم ایجاد کنم؟

تب‌های اولیه

72 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه مدلی کتابخانه در اتاقم ایجاد کنم؟

سلام
شاید این موضوع مستقیما به تحصیل مربوط نشه اما از اعراض عام تحصیل که محسوب میشه بالاخره!
لذا چون انجمن بهتری به نظرم نرسید اینجا درج می کنم:

من علاقه زیادی به تهیه کتاب دارم. خوب برای نگهداری شون هم باید کتابخانه داشته باشم. یک کتابخانه 4 قفسه ای خریدم (دیواری) و در اتاق گذاشتم. پس از مدتی پر شد. کتابخانه دوم را هم خریدم و گذاشتم کنارش. اونم الان پر شده و من کتابهایی دارم که جاشون نیست بذارم.

مشکل اینجاست: اگه بخوام هی کتابخانه بخرم ، تعدادشون زیاد میشه.
اونایی که کتاب زیاد دارند چه جور کتابخانه ای استفاده میکنند؟ چندبار در تلویزیون ، علمای بزرگ را دیدم که صحبت میکنند ،پشت سرشان کتابخانه بود اما مثل مال من نبود که شیشه و قفل و ... داشته باشه. بیشتر شبیه قفسه های مغازه های سوپری بود. یعنی به نظرم رسید اونجوری به دیوار قفسه زده اند. دیگه شیشه و قفل و ... نداشت ظاهراً.

من درست متوجه شدم؟ میشه کلا یک دیوار اتاق را از کف تا نزدیک سقف اینطوری قفسه بزنم؟

اگه دوستان کسی اطلاعی داره راهنمایی کنن. اگه کتابخانه دارین و ممکنه ، لطفا عکسشو بزارین.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

قابل توجه:

موضوع جهت بحث و تبادل نظر میان کاربران باز گذاشته می شود.

خواهشمندم فقط در موضوع اصلی تاپیک مطلب ارسال نمایید

و از هرگونه بحثهای حاشیه ای و نیز گفتگوهای دونفره خودداری نمایید.

با تشکر

:Gol:


yalda solimani;760775 نوشت:
با سلام این تصویر کتابخانه منه شاید دوست داشته باشید.





سلام و تشکر
جنسش چیه (چوب ، فلز ،...)؟
خیلی شیک هستش مال شما. اگه ساده تر باشه با طبع من و هدف من که علم محض هست بیشتر جور در میاد.
هنوز هم برای کتابهای من جا کمه. ظاهرا باید یک دیوار اتاق را قفسه بزنم.

یاقوت احمر;760792 نوشت:
سلام و تشکر
جنسش چیه (چوب ، فلز ،...)؟
خیلی شیک هستش مال شما. اگه ساده تر باشه با طبع من و هدف من که علم محض هست بیشتر جور در میاد.
هنوز هم برای کتابهای من جا کمه. ظاهرا باید یک دیوار اتاق را قفسه بزنم.

سلام

جنسش چوبه مثل کمد دیواری ساخته شده بدست بهترین نجار شهرمون موفق باشید.

روحانیون و طلاب و اهل علم که طبیعتا کتابهای زیادی دارند ، آنها را چگونه نگهداری میکنند و از چه مدل کتابخانه ای استفاده می کنند.

(لطفاً روحانیون و طلاب جواب بدهند)

یاقوت احمر;760910 نوشت:
روحانیون و طلاب و اهل علم که طبیعتا کتابهای زیادی دارند ، آنها را چگونه نگهداری میکنند و از چه مدل کتابخانه ای استفاده می کنند.

(لطفاً روحانیون و طلاب جواب بدهند)


سلام
بنده الان ترجیح می دهم، در صورت امکان دیگر کتاب نخرم، از کتابهای امانتی مراکز علمی استفاده کنم، یا از نرم افزارها.
حالا در حد یکی دو قفسه کتاب از کتابهای منابع تفسیری و روایی و لغه، بد نیست باشد.
الان بنده واقعا پشیمانم که چه قدر کتاب گرفته ام و تو خونه هم جا نمیشه، بالاخره تصمیم گرفته ام به کتابخانه ها وقف کنم.
و توصیه می کنم به جای خریدن و نگهداشتن، سعی بر خواندن و مطالعه داشته باشید، الحمدالله کتابخانه ها پر از کتاب های نفیس و ارزشمند هست.( از لحاظ اقتصادی هم به صرف خواهد بود)
در نهایت می توان برای خود یک دفترچه راهنمای کتاب طراحی کرد ، که در صورت امکان و نیاز فوری خیلی راحت می توان رجوع کرد.
موفق باشید.
در صورت تهیه قفسه کتاب:
حتما از قفسه های چوبی mdf استفاده کنید.
ضمنا فهرست بندی و موضوع بندی کتابها را هم در نظر بگیرید.

سلام استاد
اصلا روحیه ام با کتاب امانی جور نیست. میخواهم کتاب خودم باشد که مطمئن باشم هر وقت نیازم شد ، مطلب قابل رجوع است. نرم افزار هم بیشتر چشم را خسته می کند و مقدماتی دارد مثل روشن کردن کامپیوتر و بالا آمدن ویندوز و ... . هیچ چیز بهتر از خود کتاب نیست.
...

نشاط;761577 نوشت:
در صورت تهیه قفسه کتاب:
حتما از قفسه های چوبی mdf استفاده کنید.
ضمنا فهرست بندی و موضوع بندی کتابها را هم در نظر بگیرید.

مزیت قفسه چوبی بر قفسه فلزی چیست؟
فکر کنم قیمت قفسه چوبی بیشتر از قیمت قفسه فلزی باشد.

یاقوت احمر;761579 نوشت:
سلام استاد
اصلا روحیه ام با کتاب امانی جور نیست. میخواهم کتاب خودم باشد که مطمئن باشم هر وقت نیازم شد ، مطلب قابل رجوع است. نرم افزار هم بیشتر چشم را خسته می کند و مقدماتی دارد مثل روشن کردن کامپیوتر و بالا آمدن ویندوز و ... . هیچ چیز بهتر از خود کتاب نیست.
...

با سلام
جسارتا طلبه اید؟ پایه چندم؟ چه قدر اهل مطالعه ای و چه قدر برای خواندن وقت می گذارید؟ رشته تون چیه؟ از کدوم کتابها خوشتان میاد؟

نشاط;761583 نوشت:
با سلام
جسارتا طلبه اید؟ پایه چندم؟ چه قدر اهل مطالعه ای و چه قدر برای خواندن وقت می گذارید؟ رشته تون چیه؟ از کدوم کتابها خوشتان میاد؟
استاد ، طلبه نیستم. اما از بچگی علاقمند دانش بوده ام. دانشجوی ارشدم. اصلا زندگی برای من یعنی اینکه دنبال علاقه ها و دغدغه های علمی ام بروم.... دنبال افکار و سئوالات علمی که از بچگی برایم مطرح بود و آن موقع به دلایل بچگی و عدم استقلال مالی و عدم سواد کافی نمی توانستم آن ها را پیگیری کنم.
گاهی به شوخی به اطرافیانم میگم: من دنبال افکار بچگی ام هستم که یا شما آن موقع نداشتید یا با بزرگ شدنتان ، آنها را فراموش کرده اید.

مثلا: ماهیت زمان - ماهیت نیروی جاذبه ، ماهیت خوابهایی که شب می بینیم و ...

چند نظریه شخصی دارم که رویشان کار میکنم.

علاقه هایم: فیزیک ، فلسفه ، معرفت نفس ، علوم مرتبط به قرآن و حدیث ، زندگینامه عرفا ، ....

دوست دارم کتب دانشمندان بزرگ مثل علامه حسن زاده آملی ، علامه جوادی آملی ، علامه طباطبایی ، استاد مطهری و ... را جمع کنم. البته بنابر محدودیتهایی که هست ، برخی از کتبشان را دارم نه همه شان.

رشته اصلی و شغلیم هم کاملاً از همه موارد فوق جداست و نامرتبط است.

یاقوت احمر;761582 نوشت:
مزیت قفسه چوبی بر قفسه فلزی چیست؟
فکر کنم قیمت قفسه چوبی بیشتر از قیمت قفسه فلزی باشد.


چوبی ها خیلی با کلاس اند و تنوع رنگی و طرحی در آنها زیاد هست، منتها فلزی های با کلاسی هم تو بازار هست ولی دیگر تنوع آنچنانی ندارند. (پر دوام هم هستند)
صمنا بستگی به روحیه و فضای اطاق و خونه تون هست، اگر یک فضای ثابتی است، و می تونید خوب هزینه کنید، انواع طرح های کتابخونه را از گوگل سرچ کنید، وبعدا به نجار سفارش بدهید.
فضا هر چه قدر روشن ترع شیک تر ، تمیز تر باشد، میزان علاقه ورغبت فرد برای مطالعه هم بیشتر خواهد شد.

یاقوت احمر;761584 نوشت:
استاد ، طلبه نیستم. اما از بچگی علاقمند دانش بوده ام. دانشجوی ارشدم. اصلا زندگی برای من یعنی اینکه دنبال علاقه ها و دغدغه های علمی ام بروم.... دنبال افکار و سئوالات علمی که از بچگی برایم مطرح بود و آن موقع به دلایل بچگی و عدم استقلال مالی و عدم سواد کافی نمی توانستم آن ها را پیگیری کنم.
گاهی به شوخی به اطرافیانم میگم: من دنبال افکار بچگی ام هستم که یا شما آن موقع نداشتید یا با بزرگ شدنتان ، آنها را فراموش کرده اید.

مثلا: ماهیت زمان - ماهیت نیروی جاذبه ، ماهیت خوابهایی که شب می بینیم و ...

چند نظریه شخصی دارم که رویشان کار میکنم.

علاقه هایم: فیزیک ، فلسفه ، معرفت نفس ، علوم مرتبط به قرآن و حدیث ، زندگینامه عرفا ، ....

دوست دارم کتب دانشمندان بزرگ مثل علامه حسن زاده آملی ، علامه جوادی آملی ، علامه طباطبایی ، استاد مطهری و ... را جمع کنم. البته بنابر محدودیتهایی که هست ، برخی از کتبشان را دارم نه همه شان.

رشته اصلی و شغلیم هم کاملاً از همه موارد فوق جداست و نامرتبط است.

با سلام
احسنتم
از روحیه تون خیلی خوشم آومد.
واقعا عالی است.
منتها سعی کنید ،فضای خوبی را انتخاب کنید، هر چه قدر شیک تر و محیط آرام تری باشد، رو حوصله و روحیه تون اثرات مثبتی می گذارد.
واقعا ارزش دارد که انسان برای کتابخانه و فضای مطالعه خود هزینه کند، انصافا ارزش دارد. از گل و گیاه هم حتما استفاده کنید.

نشاط;761585 نوشت:

چوبی ها خیلی با کلاس اند و تنوع رنگی و طرحی در آنها زیاد هست، منتها فلزی های با کلاسی هم تو بازار هست ولی دیگر تنوع آنچنانی ندارند. (پر دوام هم هستند)
صمنا بستگی به روحیه و فضای اطاق و خونه تون هست، اگر یک فضای ثابتی است، و می تونید خوب هزینه کنید، انواع طرح های کتابخونه را از گوگل سرچ کنید، وبعدا به نجار سفارش بدهید.
فضا هر چه قدر روشن ترع شیک تر ، تمیز تر باشد، میزان علاقه ورغبت فرد برای مطالعه هم بیشتر خواهد شد.

ممنون استاد.
روحیه ام بیشتر سادگی را می پسندد. به شدت مخالف اینم که به کتاب و کتابخانه ، به عنوان تزیین و زیبایی اتاق نگاه کنم. ذات علم مهم است . کمی هم روحیه زهد دارم و ظاهر برایم مهم نیست (البته نباید زشت باشد ). مایلم به سبک دانشمندان قدیم ( امثال ابن سینا و ملاصدرا و ...) دنبال علم بروم ، نه اهل تحقیق معاصر....

این قفسه ها که فرمودید ، آماده توی بازار هست؟ یا باید نجار یا فلزکار بیاید و دیوار را اندازه بگیرد و بسازد؟ شیشه و قفل و درب هم دارند یا نه؟ اصلا اینها قفسه اند یا کتابخانه دیواری؟

بهترین کتابخانه فقط با 10 هزار تومان: http://www.noorlib.ir/view/fa/default

سلام
خدا رحمت كنه خانم دادستان را از چهره هاي ماندگار روان شناسي بودند
با جمعي از طلاب رفتيم منزلشون
يك ميز بزرگ 12 نفري داشتند و با فاصله كتاب هاي زيادي چيده بودند روي ميز
مي گفتند اينجا كارهاي فلان كتابم را انجام مي دهيم
اينجا مربوط به انتشارات رشد است
اينجا براي تدريس شما است و...
بعد مي گفتند خدمتكاري مي آمد كارهاي منزل را بكند فكر مي كرد اينها بي نظم است آمد مرتب كند گفتم اينها در اين بي نظمي خود نظمي دارند:Nishkhand:
...
حاج آقاي فياضي هم استاد فلسفه و از شاگردان برجسته استاد جوادي آملي و علامه حسن زاده هستند اتاق كار ايشان هم جالب است و ميز بزرگ كنار هم دارند گاهي ده دوازه كتاب در كنار هم باز است و به آنها هنگام مطالعه يك بحث فلسفي يا ديني رجوع مي كند.

...
بنده هم مانند بچه ها كه كار بزرگترها را تقليد مي كنند هستم
وقتي دارم كاري پژوهشي انجام مي دهم كتابخانه ام را ببينيد وحشت مي كنيد:Nishkhand: حدود صد كتاب دور و برم هست.
به نظرم افرادي كه كتابخانه سانتال مانتال دارند پژوهشگر نيستند (پژوهش مو دارند)

...
هر از گاهي كتاب هايم را مي بخشم به كتابخانه ها و مساجد.
يك بار چند دوره تفسير بردم هديه بدهم به شهركي كه طلبه زياد دارد فردي گفت برو فردا بيا گفتم مرد حسابي 10-15 كيلومتر راه آمده ام شما كتاب ها را بگيريد گفت اجازه ندارم
گفتم چرا؟ گفت ممكن است مسؤول به من گير بدهد كه چرا اينها را گرفتي؟ گفتم بابا اگر نخواست بدهيد به مسجدي يا يك روحاني.
گفت مي ترسم مثلا كتاب ها مشكل داشته باشند گفتم تفسير كنزالدقائق و مجمع البيان و....ايراد دارد
خلاصه ديدم اين طوري است رفتم يك مدرسه علميه قديمي پيدا كردم هديه دادم آنجا.
....
مدتي قبل هم به معاونت فرهنگي يك امام زاده تماس گرفتم گفتم مي خواهم تعدادي از كتاب هايي كتابخانه ام را هديه كنم. وقتي بردم هزار ايراد گرفت. گفتم مرد حسابي اين همه راه من را كشانده اي اينجا حالا ايرادي هم مي گيري. مثلا لابه لاي كتاب ها يك قرآن بود و يك مفاتيح گفت ما قران مفاتيح به اندازه كافي داريم گفتم برداريد يك بنده خدايي كه آمد گفت ندارم بدهيد به او. گفت شرمنده ام.
يك كارتون و پلاسيك پر هم جزوات مشاوره اي و بروشور داشتم گفتم اينها را جايي نمي توانيد به اين راحتي بيابيد گفت اينها كاغذ به دردمان نمي خورد بعد به همكارش گفت اينها را بگيرد بيندازيد روي كتاب پاره ها بفروشيم به اين ماشين ها كه كاغذ كارتون كيلويي مي خرند!!!!
انگاري با پتك زد تو سرم
نزديك صد تا يا بيشتر سي دي و نرم افزار هم دادم
بعد با شك و ترديد گفت نمي دانم به درد مي خورد يا نه
گفتم مرد حسابي اينها به اين راحتي پيدا نمي شود مثلا درج 3 نو است و كلي پول هم برايش داده ام
ديدم اين طوري است گفتم دست نزنيد اينها را مي دهم به حوزه علميه كنار شما.
كتاب ها و بروشورها را هم بردم مستقيم يك منطقه محروم اين قدر خوشحال شدند و دعا كردند.
...
بعد از دو سه ماه يكي تماس گرفت گفت فلان جزوه را داريد شما؟ گفتم بله هديه داده ام به فلان منطقه محروم. گفت من نياز دارم گفتم خب من هديه داده ام
ولي شايد بشه جايگزين كرد آنها كتاب دعا نداشتند شما مي توانيد پول كتاب دعا بدهيد برايشان تهيه كنيم من هم آن را براي شما پست مي كنم؟
گفت بله
70 هزارتومان ارسال كرد من هم رفتم از يك كتاب فروشي كتاب هاي دعا خريدم با 50 درصد تخفيف و تخفيفش را هم كتاب دعا خريدم و براي ان محل بردم و ان جزوه را هم برايش پست كردم.
گفتم اين كتابها را يك نفر از مشهد به مسجدتان هديه داده برايش دعا كنيد.
....

حامی;761623 نوشت:
كتاب هاي دعا خريدم با 50 درصد تخفيف

اول تخفيف نمي داد بعد به فروشنده اشاره كردم به كتابي و گفتم صاحب اين مغازه همين كتاب را از امثال من با 60- 70 درصد تخفيف در اين آشفته باز مي گيرد (نمي خرد به شكل اماني مي گيرد و 9- 8 ماه ها پول هم نمي دهد‌) و ادعا مي كند به مشتري تخفيف مي دهم و كار فرهنگي مي كنم ولي در عمل مي بينيم كه خودش تخفيف را بر مي دارد
وقتي متوجه نشد
گفتم اين كتاب ها كه مي فروشي با تخفيف كم از بنده است:Ghamgin:
...
امشب هم بنده خدايي تماس گرفته بود گفت: من در فلان كتاب فروشي در فلان مركز فرهنگي هستم كتابتان تخفيف ندارد گفتم چرا دارد. آنها با تخفيف زيادي به شكل اماني از من مي گيرند و مي گويند 10-20 درصد هم به مشتري تخفيف مي دهيم
گفت: ولي به من مي گفت قيمت پشت جلد:Ghamgin:

حامی;761625 نوشت:
اول تخفيف نمي داد بعد به فروشنده اشاره كردم به كتابي و گفتم صاحب اين مغازه همين كتاب را از امثال من با 60- 70 درصد تخفيف در اين آشفته باز مي گيرد (نمي خرد به شكل اماني مي گيرد و 9- 8 ماه ها پول هم نمي دهد‌) و ادعا مي كند به مشتري تخفيف مي دهم و كار فرهنگي مي كنم ولي در عمل مي بينيم كه خودش تخفيف را بر مي دارد
وقتي متوجه نشد
گفتم اين كتاب ها كه مي فروشي با تخفيف كم از بنده است
...
امشب هم بنده خدايي تماس گرفته بود گفت: من در فلان كتاب فروشي در فلان مركز فرهنگي هستم كتابتان تخفيف ندارد گفتم چرا دارد. آنها با تخفيف زيادي به شكل اماني از من مي گيرند و مي گويند 10-20 درصد هم به مشتري تخفيف مي دهيم
گفت: ولي به من مي گفت قيمت پشت جلد
وقتی متولی فروش کتاب، کسانی باشند که نه از رنج تحقیق و نویسندگی چیزی می فهمند، و نه اساسا دنبال کمترین کار فرهنگی هستند، نتیجه اش می شود همین اوضاع آشفته ی بازار کتاب و گریز مردم از کتاب و کتابخوانی!

کتاب قبلی ام را ناشری چاپ و پخش کرد، اما کتاب تازه ام _که بیشتر دوستش دارم و زحمت ها برایش کشیده ام_ را به صورت ناشرمؤلف و با سرمایه خودم، چاپ و منتشر کرده ام و توفیق اجباری شد به طور مستقیم با بازار آشفته پخش کتاب کشور آشنا شوم! این آشنایی نامیمون، منجر شد به اینکه به درستی بفهمم کُمیت گریز مردم این کشور از کتاب و کتابخوانی، از کجا لنگ می زند! مردم کشوری که قدمت فرهنگی و علم آموزی‌شان، چند هزار ساله است و قرار است خورشید علم را از ثریا به زیر بکشند!

البته از تغییر روحیه و مزاج عمومی جامعه هم نباید غافل شد! از روحیه کسانی که با با خیال راحت می روند فست فود و پیتزایی و از این جور جاها، و ماشاء الله حسابی سر کیسه‌شان را شل می کنند و به راحتی 70 هزار، 100 هزار، 150 هزار به خانم ویزیتور پرداخت می کنند! آن هم برای خوراک ندیده و نچشیده!

ولی همین جماعت وقتی اشتباهی پایشان به یک کتابفروشی باز می شود، اولا هیچ کتابی را بر نمی دارند مبادا گازشان بگیرد! تازه وقتی مطمئن می شوند که کتاب گاز نمی گیرد، با احتیاط برش می دارند و آنقدر بالا و پایین و ور اندازش می کنند که انگار می خواهند تنشان کنند و بپوشند! خیلی برایشان دشوار است که مثلا 5 تا 10 هزار تومان بابت غذای روحشان بپردازند! (ای بابا! روح کیلویی چنده؟!)

سر آخر که مثلا حضرت والا راضی می شود فلان کتاب وامانده _که هفتاد بار، چپ و راستش کرده_ را بخرد، خانمش یواشکی نیشگونش می گیرد و با تشری، درگوشی می گوید: "ول کن بابا! خیلی پول داری؟! به جاش منو ببر سینما! پوکیدم توی اون خونه صاب مرده! کتاب خوندنت کجا بود؟! بیا بریم دیگه!"

مرد زن ذلیل هم _به روال معمول_ ذلیل‌تر می شود و کتاب صد بار زیر و رو شده را سر جایش می گذارد!

**************

روحیاتمان واقعا دارد بد می شود! توضیحش مفصل است و حرف‌ها دارم!
امروز سر پیچ خیابان، راننده پرایدی، برای ماشین جلویی‌اش چند تا بوق زد! بعد هم چند تا بوق دیگه! و بعد هم بوق ممتد، به نشانه اعتراض به چند ثانیه معطل شدنش! راضی نشد و از پشت فرمان، چند تا فحش و بد و بیراه نثار اون راننده بیچاره کرد که قدری حواسش پرت کبابی کنار خیابون شده بود! باز هم به این مقدار بوق زدن و بد و بیراه گفتن، راضی نشد! چند قدم جلوتر، الاغ آهنی‌اش را پارک کرد و با قلدری و بد و بیراه‌گویان، پیاده شد و رفت طرف آن بیچاره _که از ترس پشت فرمانش بند شده بود و تکان نمی خورد_ تا مثلا حالش را جا بیاورد! در این بین، جوانمردی پیدا شد و ماجرا ختم به خیر شد!

این گذشت، اما در دلم به حال نزار این قلدر بیچاره، تاسف خوردم! او از قماش همان آدم هایی است که به جای گفتگوی منطقی، چوب و چماق بر می دارد و گره را به جای دست، با دندان باز می کند! چنین آدم هایی هیچوقت گذرشان به کتابفروشی نیفتاده و نمی افتد! این گروه، هرگز با کتاب دوست نبوده و آداب گفتگو و "خوب حرف زدن" و "حرف خوب زدن" را نیاموخته اند.

جامعه پیرامون ما دارد با کتاب بیگانه می شود و آداب گفتمان را فراموش می کند. کافی است کمی سرمان را به دعواهای زیادی که در خیابان ها رخ می دهد، بچرخانیم! این، چوب دشمنی با قلم و کتاب است!

سلام عليكم

بنده محل كتابهايم را خودم ساخته ام . فضاي خالي در هر خانه اي هست . مثل تاقچه يا هر فرو رفتگي در اتاق ( مثل جائي كه سركار يلدا سليماني قفسه گذاشته اند ) براي محل موقت كتاب هائي كه مطالعه ميكنيد جاي مناسبي است . ولي مابقي را حتما در مكان پوشيده و در دار نه چندان دوري بگذاريد . بالاخص آفتاب , نم , چائي , بچه مهمان و خاك نخورد .

صدیقین;761676 نوشت:
روحیاتمان واقعا دارد بد می شود! توضیحش مفصل است و حرف‌ها دارم!

لطفا ادامه بدهيد .

صدیقین;761676 نوشت:
اما کتاب تازه ام _که بیشتر دوستش دارم و زحمت ها برایش کشیده ام_ را به صورت ناشرمؤلف و با سرمایه خودم، چاپ و منتشر کرده ام

بنده هم وقتي خودم كتابم را چاپ كردم آشفته بازار بودن را با گوشت و پوستم درك كردم. مافياي كتاب ما را هم مثل خودشان مي بينند يعني يادشون مي رود با نويسنده طرف هستند فكر مي كنند تاجر هستيم.
چندين فروشنده كتابم را گرفتند بعد كه بعد 8-9 ماه رفتم سراغ كتاب ديدم بسته كتاب را باز نكرده اند و در انبارشان هست و جايي نگذاشتند كه مردم ببينند
وفتي شاكي شدم گفت ديگي كه براي ما نچوشد.....
اگر يك تخيفيف خيلي مشتي داشت بنده هم انگيزه داشتم تبليغ كنم گفت بنده خدا شما نگران سود بالا هستيد بنده نگران هزينه هايي كه كرده ام برگردد حق التاليف كه بماند:Ghamgin:

حامی;761623 نوشت:
سلام
خدمتكاري مي آمد كارهاي منزل را بكند فكر مي كرد اينها بي نظم است آمد مرتب كند گفتم اينها در اين بي نظمي خود نظمي دارند:Nishkhand:
...
....

حالا خدمتکار ، این طور برداشت کند به جایی بر نمیخورد. اما اگر همسر آدم اینجور برداشت کند ، زندگی تلخ می شود... و با روحیه بد هم نمیشه کار علمی کرد..
کی شعر تر انگیزد ، خاطر که حزین باشد؟
حامی;761623 نوشت:
مدتي قبل هم به معاونت فرهنگي يك امام زاده تماس گرفتم گفتم مي خواهم تعدادي از كتاب هايي كتابخانه ام را هديه كنم

کار خیلی خوبی است. اما این مطلب در دل من هست که طبق تعالیم دینی ، ما باید "أحسن و أطیب چیزی را که داریم" انفاق کنیم. نه چیزی را که به دردمان نمیخورد یا لازم نداریم. لذا اگر کتابی را که لازمش ندارم ( و خیلی تخصصی و گاهی به زبان عربی است که چون خودم نمیتوانم استفاده کنم ، لذا خیلی لازم ندارم) انفاق کنم ، دلم به من می گوید کار خوبی نکرده ای.

حامی;761623 نوشت:
به نظرم افرادي كه كتابخانه سانتال مانتال دارند پژوهشگر نيستند (پژوهش مو دارند)

درست می فرمایید. من گاهی از ترس خانمم ، مخفیانه کتاب میخرم. چون وقتی حجم کارتن کتابهای خریداری شده که پست یا ترمینال می آورد را می بیند ، می پرسد: چقدر هزینه اینها شده؟ اگر پولی داری به من بده که فلان چیزها را برای آشپزخانه لازم دارم و ...
حالا هر چه من در اهمیت علم و ... برایش صحبت کنم ، فایده ندارد. می گوید: علمی که فایده (اقتصادی) نداشته باشد و فقط برای دلت باشد ، ارزش ندارد.
(البته تا حدودی حق دارد ، چون زندگی ما از لحاظ مادی ، روی حداقل ها تنظیم شده است).

حامی;761623 نوشت:
كتابخانه ام را ببينيد وحشت مي كنيد حدود صد كتاب دور و برم هست.

وای.... به نظر من دارید " بهشت " را توصیف می کنید...

پاساژ قدس قم هم برای من " بهشت " است. اما مشروط به یک جیب پر از پول.

استاد ، ممکن است درباره نوع کتابخانه تان توضیح بفرمایید؟ درب و شیشه دار است؟ یا قفسه عادی؟ چوب یا فلز؟ گنجایش حدود چند جلد کتاب را دارد؟
در صورت امکان اگر تصویرش را اینجا بگذارید موجب مزید امتتان است.

یاقوت احمر;761722 نوشت:
درست می فرمایید. من گاهی از ترس خانمم ، مخفیانه کتاب میخرم. چون وقتی حجم کارتن کتابهای خریداری شده که پست یا ترمینال می آورد را می بیند ، می پرسد: چقدر هزینه اینها شده؟ اگر پولی داری به من بده که فلان چیزها را برای آشپزخانه لازم دارم و ...
حالا هر چه من در اهمیت علم و ... برایش صحبت کنم ، فایده ندارد. می گوید: علمی که فایده (اقتصادی) نداشته باشد و فقط برای دلت باشد ، ارزش ندارد.
(البته تا حدودی حق دارد ، چون زندگی ما از لحاظ مادی ، روی حداقل ها تنظیم شده است).

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
ابتدا جا دارد به این روحیه کتابخوانی شما تبریک گفت ،زیرا بسیار ارزشمنداست، ان شاءالله موفق و سربلند باشید و از این علمی که از مطالعه به دست می آورید در مسیر تبلیغ و احیای دین استفاه نمایید که در این صورت ماجور خواهید بود ان شاءالله
بنده حقیر فقط میخواهم چند نکته را بگویم که ان شاءالله خودتان نیز دقت دارید و فقط به عنوان یادآوری عرض میکنم

خیلی مراقب باشید دچار افراط و تفریط نشوید و به گونه ای عمل نکنید که خدایی نکرده باعث شوید همسر و فرزندانتان از کتاب متنفر شوند!
ببینید بزرگوار،علم نور است ،و نور را خداوند باید بردل انسان جاری سازد و ما هم موظفیم برای جاری شدن آن به دنبال پیدا کردن آن برویم(با مطالعه و تحقیق و غیره) اما گاهی ممکن است فرض آقا یا خانمی یک اتاق پر از کتاب داشته باشد و بخوانند ولی فرض به نیاز های پدرو مادرش اهمیت ندهد ،اینجا ممکن است آن علم برایش برکتی نداشته باشد زیرا برخلاف رضای الهی دارد عمل میکند پس تا زمانی که دارد برخلاف رضای الهی عمل میکند نمیتواند از نور الهی بهره مند شود،از آن طرف ممکن است فردی عاشق این باشد که همه ساعات عمرش را مطالعه کند! اما خب به خاطر رضایت فرض والدین میرود سرکار و بخش زیادی را به رسیدگی به آنان میپردازد و در ساعات بی کاریش مطالعه میکند،اینجا چونکه مطابق رضای الهی عمل نموده ممکن است با خواندن یک مطلب خداوند درهای حکمتش را به رویش باز کند و نور علمش را برقلبش جاری سازد و به علمش برکت هد
پس شما اگر میدانید همسرتان برروی این موضوع حساس شده اند سعی کنید کمتر کتاب تهیه کنید و اول تمام کتابهایی که خریداری نموده اید را مطالعه نمایید،و اگر کتابی نیاز شد امانت بگیرید و در عوض هراز گاهی (هرچندماه یکبار) هدیه ای برای همسرتان بخرید و دلشان را به دست آورید یا وقت بیشتری برای رسیدگی به همسر و فرزندانتان بگذارید،مطمئن باسید اینگونه خداوند آنقدر به علم و وقتتان برکت میدهد که باور نمیکنید و حتی مطالبی را که دنبالش هستید از جاهایی که فکرش را نمیکنید به شما میرسد!

گاهی ما دلمان میخواه یک سری کارها را انجام دهیم اما رضای الهی چیز دیگری است ! پس وقتی ما میتوانیم در مسیر پیش رو اوج بگیرم که هرکجا خواسته دل ما با خواسته خدا در تضاد بود به آنچه خدا میخواهد عمل کنیم نه آنچه دلمان میخواهد

یاقوت احمر;761721 نوشت:
اما این مطلب در دل من هست که طبق تعالیم دینی ، ما باید "أحسن و أطیب چیزی را که داریم" انفاق کنیم. نه چیزی را که به دردمان نمیخورد یا لازم نداریم. لذا اگر کتابی را که لازمش ندارم ( و خیلی تخصصی و گاهی به زبان عربی است که چون خودم نمیتوانم استفاده کنم ، لذا خیلی لازم ندارم) انفاق کنم ، دلم به من می گوید کار خوبی نکرده ای.

خیر اینگونه نیست!
اگر بنده فرض بخواهم لباس یا وسیله ای به کسی یا جایی هدیه دهم قطعا باید بهترینش را هدیه دهم،یعنی اگر لباسم آنقدر کهنه شده که قابل استفاده نیست بیایم بدهم به فرد دیگری خب طبیعی است اونیز نمیتواند استفاده کند!! و در اینجا اسلام ما را از چنین کاری نهی میکند و میگوید بهترین چیزهایتان را هدیه دهید
اما فرض بنده لباسی خریده ام بسیار هم نو و زیباست اما برایم کوچک است اینجا اگر دادم به کسی که میتواند از آن استفاده کند و به دردش میخورد به این معنا نیست بهترین وسیله ام را نداده ام چونکه به درد خودم نمیخورد! منظور از اینکه احسن چیزی را که داریم ببخشیم یعنی چیزی را بدهیم که برای طرف قابل استفاده باشد و کهنه و به درد نخور نباشد
در مورد کتاب نیز همینگونه است ممکن است بنده کتابی داشته باشم که اصلا به دردم نخورد! اما یک نفر در به در دنبال پیدا کردن آن باشد! اینجا قطعا بخشیدن این کتاب خیلی خیلی ارزش دارد و در واقع بنده بهترین چیز را به اوبخشیده ام!

پس مراقب باشید این دو مطلب را باهم خلط نفرمایید

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)

yalda solimani;760775 نوشت:
با سلام این تصویر کتابخانه منه شاید دوست داشته باشید.

با سلام
عرض ادب
خیلی جالبه داشتم دنبال مدل کتابخانه مناسب برای این تاپیک میگشتم عکس کتابخانه شما هم توی گوگل بود.
بنده مدل زیر رو پیشنهاد میدم که در عین سادگی و زیبایی قابل توسعه است و هربار میتونید با یک باکس کوچک جدید کتابخانه رو بزرگتر کنید.
جنسشم ام دی افه اگر بخواید ارزونتر باشه از ملامینه هم میتونید سفارش بدید براتون بسازن.

حامی;761701 نوشت:
اگر يك تخيفيف خيلي مشتي داشت بنده هم انگيزه داشتم تبليغ كنم گفت بنده خدا شما نگران سود بالا هستيد بنده نگران هزينه هايي كه كرده ام برگردد حق التاليف كه بماند

سلام عليكم

اينجاست كه يك سوال مشهور بشكلي ديگر طرح ميشود : علم را ارزان كنيد تا توجيه مالي پيدا كند .

يه بنده خدائي ميگفت برو دم سبزي فروشي بشين ببين همين كتابا رو سبزي فروش ميگيره دور سبزي مي پيچه مجاني ميده دست مشتري , فقط پول سبزي رو از مشتري ميگيره .

بعد شروع كرد از وضع بد كار صحبت كردن كه پنجره هاي دو جداره پلي اتيلن اومده بازار در و پنجره سازي رو خراب كرده

پريدم وسط حرفش گفتم اين پنجره ها رو كسي ساخته كه همون كتاباي دور سبزي رو جمع كرده خونده . بيا از فردا با هم بريم دم سبزي فروشي بست بشينيم .

مشكل تاريك بين با الكي خوش

يكي از دوستان ميگفت درس خوندن يعني باد هوا خوردن و از جيب خرج كردن . يه سر برو جلوي دانشگاه تهران ببين اينهمه جوون همشون بيكار . علاف . جلوي اين كتاب فروشي خياون انقلاب رژه ميرن , يه لقمه نون ندارن بخورن , ميرن كتاب ميخرن

گفتم حق با شماست . براي شغل بدست آوردن بايد مدرك بگيرن . خب اينم پول خرج كردن ميخواد . گفت نفهميدي . اينهمه آدم مدرك گرفتن بيكارن . اينها الكي خوشن . فكر ميكنن كاري كه اونا با مدرك نتونستن بكنن اينا ميتونن بكنن

گفتم خوب شايد اينا تونستن

گفت تو هم الكي خوشي

سلام ...
موضوعتون برام جالب توجه بود چون قبلا به نوعی دیگر بهش رسیده بودم .

من هم زمانی کتابهای زیادی داشتم . شاید تعدادکتابهام به 200 عدد میرسید ولی الان شاید کتابخونم 50 تا کتاب بیشتر نداشته باشه .
زمان کتابخونه داشتن تموم شده . الان دنبال کتابخونه رفتن از نظره من کاره اشتباهی هست مگر اینکه علاقه به جمع اوری کلکسیون داشته باشی .

روش ابداعی خودم شاید بدرد شما هم بخوره ...

مشگلاتی که باهاش رو برو بودم .
1. باید همه جا به کتابهام دسترسی میداشتم .
2. باید میتونستم به راحتی بین اطلاعات موجود در کتابهام سرچ میکردم . به عنوان مثال 4 سال پیش در مورد مساله ای تحقیق کردم و به نتایجی رسیدم و همکنون نیز مطالبی قرار هست بهشون اضافه کنم .
3. برخی از داده ها از نوع کتاب نیستند بلکه مطلبی در درون اینترنت هستند .
4. داده ها تنهامتن نیستند بلکه ممکن هست فیلم . عکس . صدا یا هر چیز دیگه ای باشند .
5. باید اطلاعات خلاصه بندی میشدند تا مراجعه راحت تر و کاربردی تر میشد .
و هزاران مساله دیگر که فکر میکنم خودت هم در جریانش هستی .

فرض کن الان سال دوم دانشگاه هستی و به نوعی روز به روز داره به اطلاعاتت اضافه میشه ... میخوای بتونی روی اطلاعاتت مدیریت کنی ... طبقه لندیشون کنی ... جستجو بر رویه اونها رو راحتتر کنی و ...

خوب ... به چنین علمی در دنیا میگن " مدیریت دانش "

یعنی یک شرکت . یا مجموعه ای از انسانهادایما در حال تحقیق هستند و ... نرم افزاهایی با عنوان مدیریت دانش وجود داره که ادمها میتونند اطلاعاتشون رو به اون بدن و سپس بر اساس موضوعی که دوست دارند از بانکشون پرسش کنند .

مثلا .... شما اطلاعات علمی و رفتاری و روانشناختی و ... به اون نرم افزار وارد میکنی و هر وقت با مساله ای درگیر شدی بانکت رو مورد پرسش قرار میدی ...

مدیریت دانش تقریبا در تمامی شرکتهای موفق در حال پیاده سازی هست .

هر برنامه نویس ...
هر مهندس ...
هر کاربری که در شرکت علمی رو اموخته .... طبق استانداردهایی اطلاعات خودش رو وارد بانک نرم افزارهای مدیریت دانش میکنه و اگر اون مهندس یا اون برنامه نویس اگر روزی هم از شرکت رفت دیگران میتوانند از علم او بهره مند باشند .

میتونه اون اطلاعات خلاصه کتاب . عکس . صوت . فیلم و ... باشه

الان شرکتهای زیادی هستند که نرم افزارهای مدیریت دانش رو ارایه میکنند ... میتونید به یکی از اونها مراجعه کنید ، خواست خودتون رو بگید . تا نرم افزار رو برای کاربری شما کاستومایز کنند .

من الان دیگه کتابخونم برام مهم نیست . هر کتابی رو که میخونم یا هر مطلبی که برام مهم میشه رو در درون نرم افزاروارد میکنم و هر وقت خواستم بهش مراجعه کنم از نرم افزار پرسش میکنم .

البته نرم افزارهای مدیریت دانشی که در بازار موجود بودند بدرد من نخوردند و اینجوری شد که خودم یه نرم افزار مدیریت دانش برای کارهای شخصیم نوشتم .

سلام وعرض ادب:
اولا کتابی بخرید که حتما می دانید مطالعه خواهید کرد. وبرای اینکه استفاده از آنها راحت باشید. براساس موضوع بندی آنها را بچنید. واگر می توانید شماره گذاری کنید تا موقع نیاز راحت پیدا کنید. واگر کتابی امانت می دهید یادداشت کنید. تا یادتان نرود.
موفق باشید.

مارینر;761907 نوشت:
الان شرکتهای زیادی هستند که نرم افزارهای مدیریت دانش رو ارایه میکنند

نرم افزار رایگان چی سراغ داری؟

کلبه احزان;761786 نوشت:
با سلام
عرض ادب
خیلی جالبه داشتم دنبال مدل کتابخانه مناسب برای این تاپیک میگشتم عکس کتابخانه شما هم توی گوگل بود.
بنده مدل زیر رو پیشنهاد میدم که در عین سادگی و زیبایی قابل توسعه است و هربار میتونید با یک باکس کوچک جدید کتابخانه رو بزرگتر کنید.
جنسشم ام دی افه اگر بخواید ارزونتر باشه از ملامینه هم میتونید سفارش بدید براتون بسازن.


سلام علیکم
این مدل ، خیلی چیز خوبی است. ویژگی های خیلی خوبی دارد: قابل توسعه ، ساده ، زیبا و ...
بسیار از شما متشکرم.

اگر دوستان دیگر هم مدل دیگری سراغ دارند باز هم لطفا راهنمایی کنند.
روحانیون و اهل علم ، هنوز در این خصوص راهنمایی نفرموده اند.

دوست دارم بدانم علمای بزرگ ( امثال علامه حسن زاده آملی و ... ) کتابخانه هایشان چگونه است. اگر کسی به عکس از آنها که کتابخانه شان در آن پیدا باشد ، دسترسی دارد لطفا اینجا قرار بدهد.

کریم;761955 نوشت:
سلام وعرض ادب:
اولا کتابی بخرید که حتما می دانید مطالعه خواهید کرد. وبرای اینکه استفاده از آنها راحت باشید. براساس موضوع بندی آنها را بچنید. واگر می توانید شماره گذاری کنید تا موقع نیاز راحت پیدا کنید. واگر کتابی امانت می دهید یادداشت کنید. تا یادتان نرود.
موفق باشید.

با سلام و تشکر
جناب استاد ، ملاک بنده برای خرید کتاب ، این است که با توجه به علایق ام ، کتابی را انتخاب می کنم که احتمال میدهم بعداً به دردم بخورد.
استحضار دارد که کتب علمی ، بیشتر در مواقع پژوهش و نیاز علمی ، مورد کاوش و محل رجوع قرار می گیرند و مثل کتاب داستان نیستند که آدم از اول تا آخر آنها را حتماً بخواند.

اصلاً نمیتوانم کتاب به کسی امانت بدهم. چون در این صورت خیلی استرس دارم تا زمانی که کتابم دوباره به دستم برسد. امانت داری مردم زمان ما ، تعریفی ندارد. کتابی را به یکی از دوستان طلبه امانت داده بودم ، وقتی پس از مدتی طولانی برگرداند ، اول آن را نشناختم! عذر خواست که آن را به شخص ثالثی امانت داده بود و بچه آن شخص ، کتاب را معیوب کرده بود. وقتی طلبه مان اینطور باشد ، از دیگران چه انتظاری هست؟

چند روز پیش شخصی از نزدیکان ، شواهد الربوبیه ملاصدرا را از من امانت گرفت. در رودربایستی گیر کردم و دادم. اما فردا صبحش با انتشاراتش تماس گرفتم و یکی دیگر خریدم. چون احتمال داشت طرف آن را برنگرداند یا مخدوش شده برگرداند.

یارب;761776 نوشت:
خیلی مراقب باشید دچار افراط و تفریط نشوید و به گونه ای عمل نکنید که خدایی نکرده باعث شوید همسر و فرزندانتان از کتاب متنفر شوند! ببینید بزرگوار،علم نور است ،و نور را خداوند باید بردل انسان جاری سازد و ما هم موظفیم برای جاری شدن آن به دنبال پیدا کردن آن برویم(با مطالعه و تحقیق و غیره) اما گاهی ممکن است فرض آقا یا خانمی یک اتاق پر از کتاب داشته باشد و بخوانند ولی فرض به نیاز های پدرو مادرش اهمیت ندهد ،اینجا ممکن است آن علم برایش برکتی نداشته باشد زیرا برخلاف رضای الهی دارد عمل میکند پس تا زمانی که دارد برخلاف رضای الهی عمل میکند نمیتواند از نور الهی بهره مند شود،از آن طرف ممکن است فردی عاشق این باشد که همه ساعات عمرش را مطالعه کند! اما خب به خاطر رضایت فرض والدین میرود سرکار و بخش زیادی را به رسیدگی به آنان میپردازد و در ساعات بی کاریش مطالعه میکند،اینجا چونکه مطابق رضای الهی عمل نموده ممکن است با خواندن یک مطلب خداوند درهای حکمتش را به رویش باز کند و نور علمش را برقلبش جاری سازد و به علمش برکت هدپس شما اگر میدانید همسرتان برروی این موضوع حساس شده اند سعی کنید کمتر کتاب تهیه کنید و اول تمام کتابهایی که خریداری نموده اید را مطالعه نمایید،و اگر کتابی نیاز شد امانت بگیرید و در عوض هراز گاهی (هرچندماه یکبار) هدیه ای برای همسرتان بخرید و دلشان را به دست آورید یا وقت بیشتری برای رسیدگی به همسر و فرزندانتان بگذارید،مطمئن باسید اینگونه خداوند آنقدر به علم و وقتتان برکت میدهد که باور نمیکنید و حتی مطالبی را که دنبالش هستید از جاهایی که فکرش را نمیکنید به شما میرسد!گاهی ما دلمان میخواه یک سری کارها را انجام دهیم اما رضای الهی چیز دیگری است ! پس وقتی ما میتوانیم در مسیر پیش رو اوج بگیرم که هرکجا خواسته دل ما با خواسته خدا در تضاد بود به آنچه خدا میخواهد عمل کنیم نه آنچه دلمان میخواهد
حق با شماست. ظرافتهای روانشناختی در هر کاری باید رعایت شوند. قطعاً اگر من صفات شخصیتی منفی داشته باشم و از نظر اطرافیانم شخص منفوری باشم ، اگر اهل کتاب خواندن باشم ، به تبع من ، کتابخوانی هم در نظر آنها منفور خواهد شد.بله. منم معتقدم هر چیزی هم عرض دارد و هم طول. برای رسیدن به هدف ، هم باید عرض را انجام داد (مثلاا مطالعه و تحقیق) و هم طول را انجام داد (عمل به وظایف شرعی و اخلاقی و تقدم دیگران بر خود). اتفاقاً نزد بنده ، طول مهمتر از عرض است. امور دست خداست. دست ما نیست. اگر ما از چیزی که دوست داریم ، به خاطر خدا بگذریم ، قطعاً خداوند ما را بی اجر نخواهد گذاشت.

یارب;761776 نوشت:

خیر اینگونه نیست!
اگر بنده فرض بخواهم لباس یا وسیله ای به کسی یا جایی هدیه دهم قطعا باید بهترینش را هدیه دهم،یعنی اگر لباسم آنقدر کهنه شده که قابل استفاده نیست بیایم بدهم به فرد دیگری خب طبیعی است اونیز نمیتواند استفاده کند!! و در اینجا اسلام ما را از چنین کاری نهی میکند و میگوید بهترین چیزهایتان را هدیه دهید
اما فرض بنده لباسی خریده ام بسیار هم نو و زیباست اما برایم کوچک است اینجا اگر دادم به کسی که میتواند از آن استفاده کند و به دردش میخورد به این معنا نیست بهترین وسیله ام را نداده ام چونکه به درد خودم نمیخورد! منظور از اینکه احسن چیزی را که داریم ببخشیم یعنی چیزی را بدهیم که برای طرف قابل استفاده باشد و کهنه و به درد نخور نباشد
در مورد کتاب نیز همینگونه است ممکن است بنده کتابی داشته باشم که اصلا به دردم نخورد! اما یک نفر در به در دنبال پیدا کردن آن باشد! اینجا قطعا بخشیدن این کتاب خیلی خیلی ارزش دارد و در واقع بنده بهترین چیز را به اوبخشیده ام!

پس مراقب باشید این دو مطلب را باهم خلط نفرمایید

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(س)


خواهر محترم
منظور بنده این است که اگر آدم چیزی را که دوست دارد و به آن نیاز دارد ، در راه خدا بدهد ، خیلی ارزش دارد. اما وقتی چیزی را لازم ندارد و از نگهداری آن به دلیل اشغال فضا یا ... عاجز و خسته است ، آن را بدهد ، این ارزش معنوی آن چنانی ندارد. این راه خوبی است برای رهایی از چیزی که نمیخواهد. بهتر از دور ریختن آن یا فروختن آن است. اما ارزش معنوی زیادی ندارد. چون "آن را نمی خواسته است".

البته اگر بگردد و کسی را پیدا کند که به آن نیاز داشته باشد ، خیلی خوب است و در راه رفع نیاز یک فردی ، متحمل زحمت شده است. اما مثلاً من کجا می توانم کسی را بیابم که فرضاً به فلان کتاب خواجه نصیرالدین طوسی که به زبان عربی هم هست ، نیاز داشته باشد؟ (به عنوان مثال گفتم).

بحث لباسی که اندازه نیست ، بحث دیگری است.

منظور از احسن چیزی که داریم بدهیم ، این نیست که فقط برای طرف مقابل قابل استفاده باشد و کهنه و به درد نخور نباشد! معنی آن در خود کلمات هست: "أحسن چیزی که داریم". مادران شهدا مصداق خوبی برای این افراد هستند. جگر گوشه های خود را دادند. در حالیکه اگر فرضاً یک یا چند پتوی نو می دادند ، باز طبق فرمایش شما ، "أحسن" بود زیرا قابل استفاده و مفید بود.

آمین.

مارینر;761907 نوشت:
سلام ...
موضوعتون برام جالب توجه بود چون قبلا به نوعی دیگر بهش رسیده بودم .

من هم زمانی کتابهای زیادی داشتم . شاید تعدادکتابهام به 200 عدد میرسید ولی الان شاید کتابخونم 50 تا کتاب بیشتر نداشته باشه .
زمان کتابخونه داشتن تموم شده . الان دنبال کتابخونه رفتن از نظره من کاره اشتباهی هست مگر اینکه علاقه به جمع اوری کلکسیون داشته باشی .

روش ابداعی خودم شاید بدرد شما هم بخوره ...

مشگلاتی که باهاش رو برو بودم .
1. باید همه جا به کتابهام دسترسی میداشتم .
2. باید میتونستم به راحتی بین اطلاعات موجود در کتابهام سرچ میکردم . به عنوان مثال 4 سال پیش در مورد مساله ای تحقیق کردم و به نتایجی رسیدم و همکنون نیز مطالبی قرار هست بهشون اضافه کنم .
3. برخی از داده ها از نوع کتاب نیستند بلکه مطلبی در درون اینترنت هستند .
4. داده ها تنهامتن نیستند بلکه ممکن هست فیلم . عکس . صدا یا هر چیز دیگه ای باشند .
5. باید اطلاعات خلاصه بندی میشدند تا مراجعه راحت تر و کاربردی تر میشد .
و هزاران مساله دیگر که فکر میکنم خودت هم در جریانش هستی .

فرض کن الان سال دوم دانشگاه هستی و به نوعی روز به روز داره به اطلاعاتت اضافه میشه ... میخوای بتونی روی اطلاعاتت مدیریت کنی ... طبقه لندیشون کنی ... جستجو بر رویه اونها رو راحتتر کنی و ...

خوب ... به چنین علمی در دنیا میگن " مدیریت دانش "

یعنی یک شرکت . یا مجموعه ای از انسانهادایما در حال تحقیق هستند و ... نرم افزاهایی با عنوان مدیریت دانش وجود داره که ادمها میتونند اطلاعاتشون رو به اون بدن و سپس بر اساس موضوعی که دوست دارند از بانکشون پرسش کنند .

مثلا .... شما اطلاعات علمی و رفتاری و روانشناختی و ... به اون نرم افزار وارد میکنی و هر وقت با مساله ای درگیر شدی بانکت رو مورد پرسش قرار میدی ...

مدیریت دانش تقریبا در تمامی شرکتهای موفق در حال پیاده سازی هست .

هر برنامه نویس ...
هر مهندس ...
هر کاربری که در شرکت علمی رو اموخته .... طبق استانداردهایی اطلاعات خودش رو وارد بانک نرم افزارهای مدیریت دانش میکنه و اگر اون مهندس یا اون برنامه نویس اگر روزی هم از شرکت رفت دیگران میتوانند از علم او بهره مند باشند .

میتونه اون اطلاعات خلاصه کتاب . عکس . صوت . فیلم و ... باشه

الان شرکتهای زیادی هستند که نرم افزارهای مدیریت دانش رو ارایه میکنند ... میتونید به یکی از اونها مراجعه کنید ، خواست خودتون رو بگید . تا نرم افزار رو برای کاربری شما کاستومایز کنند .

من الان دیگه کتابخونم برام مهم نیست . هر کتابی رو که میخونم یا هر مطلبی که برام مهم میشه رو در درون نرم افزاروارد میکنم و هر وقت خواستم بهش مراجعه کنم از نرم افزار پرسش میکنم .

البته نرم افزارهای مدیریت دانشی که در بازار موجود بودند بدرد من نخوردند و اینجوری شد که خودم یه نرم افزار مدیریت دانش برای کارهای شخصیم نوشتم .


سلام.
این کار خیلی خوبی است که بتوانیم اطلاعات خود را در یک جا به نحوی داشته باشیم که قابلیت جستجو و ... را داشته باشد.
اما چند سئوال:
1- چگونه می توان مثلاً یک کتاب 500 صفحه ای را به این برنامه داد؟ آنهم به نحوی که کاراکترهای کلمات را بشنسد و بشه سرچ کرد.

2- ضمناً ما که برنامه نویسی بلد نیستیم.

مدتی است - از زمانی که موبایل به بازار آمده - من به جای نوشتن یادداشتهای علمی ، نظراتم را در فایل های صوتی ضبط می کنم. در زمینه هایی که مورد تحقیق هستند ، شاید تا حالا حدود سه هزار فایل صوتی تهیه کرده ام. صحبت کردن ، خیلی راحتتر و سریعتر از نوشتن است. اما موقع استفاده ، متن مکتوب بهتر از صوت قابل استفاده است. می دانم نرم افزارهایی هستند که صوت را به متن تبدیل می کنند. اما فکر نمیکنم آنها از زبان فارسی پشتیبانی کنند.

[="Arial Black"]از این سایت برای دانلود کتاب استفاده کنید اگر علاقه دارید :

Ghbook.ir

یاقوت احمر;762009 نوشت:
خواهر محترم
منظور بنده این است که اگر آدم چیزی را که دوست دارد و به آن نیاز دارد ، در راه خدا بدهد ، خیلی ارزش دارد. اما وقتی چیزی را لازم ندارد و از نگهداری آن به دلیل اشغال فضا یا ... عاجز و خسته است ، آن را بدهد ، این ارزش معنوی آن چنانی ندارد. این راه خوبی است برای رهایی از چیزی که نمیخواهد. بهتر از دور ریختن آن یا فروختن آن است. اما ارزش معنوی زیادی ندارد. چون "آن را نمی خواسته است".

البته اگر بگردد و کسی را پیدا کند که به آن نیاز داشته باشد ، خیلی خوب است و در راه رفع نیاز یک فردی ، متحمل زحمت شده است. اما مثلاً من کجا می توانم کسی را بیابم که فرضاً به فلان کتاب خواجه نصیرالدین طوسی که به زبان عربی هم هست ، نیاز داشته باشد؟ (به عنوان مثال گفتم).

بحث لباسی که اندازه نیست ، بحث دیگری است.

منظور از احسن چیزی که داریم بدهیم ، این نیست که فقط برای طرف مقابل قابل استفاده باشد و کهنه و به درد نخور نباشد! معنی آن در خود کلمات هست: "أحسن چیزی که داریم". مادران شهدا مصداق خوبی برای این افراد هستند. جگر گوشه های خود را دادند. در حالیکه اگر فرضاً یک یا چند پتوی نو می دادند ، باز طبق فرمایش شما ، "أحسن" بود زیرا قابل استفاده و مفید بود.

آمین.

سلام علیکم
شهادت امام رضا (علیه السلام ) را به محضرتان تسلیت عرض میکنم

از توضیحاتتان سپاسگزارم
اما "انتخاب احسن" در موضوعی که شما عنوان نمودید(بخشش کتابهایی که نیاز ندارید) مصداق پیدا نمیکند!
ببینید بزرگوار، درصورتی شما باید احسن را انتخاب میکردید که فرض دوتا کتاب خواجه نصیرالدین طوسی داشتید،یکی به درد نخور و غیر قابل استفاده،یکی نو و قابل استفاده! حالا میخواستید ببخشید ،اینجا دستور اسلام است که احسنش را ببخشید یعنی کتاب نوتر را!

اما در حال حاضر اصلا بحث این نیست! بحث این است که شما یک سری کتاب دارید،به دردتان نمیخورد،جاتنگ کن است،
دو تا موضوع اینجا است
1- اگر از اول به دردتان نمیخورده چرا تهیه نمودید؟!
2-کتاب را تهیه نکردید فرض هدیه گیرتان آمده یا فکر میکردیدبه دردتان میخورد الان میبینید برایتان قابل استفاده نیست!

اگر مورد اول باشد کوتاهی از شما بوده است
اما در هر صورت اکنون میتوانید با نیت الهی کتاب را ببحشید! زیراشما میتوانید همین کتابها را نبخشید و بگذارید در کتابخانه اتان خاک بخورد! میتوانید هم بدهید به کتابخانه های عمومی،یا به کتابخانه های دانشگاهی علومانسانی و اسلامی یا به حوزه های علمیه تا اگر کسی موردنیازش شد استفاده کند، شاید یک نفر آمد دنبالش و توانست استفاده کند،قطعا در این صورت شما هم در علمی که از این طریق به افراد میرسد سهیم خواهید بود،پس فکر نکنید اگر کتابهایی را که نیاز ندارید بدهید کتابخانه فرض عمومی کسی به دردش نمیخورد ،یا بخشش" احسن" نکرده اید! این گونه فکر کردن باعث میشود شما از انجام یک کار خیر محروم شوید!!
مطمئن باشید کتابخانه اکثر کتابها به دردشان میخورد،خصوصا با سیستم الان کتابخانه ها که با "امانت بین کتابخانه ای" میشود از کتابخانه های دیگر هم کتاب امانت گرفت! یعنی نمیگذارند کتابی بی استفاده بماند و خودشان میگردند و به جایی که نیاز دارند امانت میدهد(کاری که شاید شما خودتان نتوانید یا سخت باشد انجام دهید)

برای اینکه مطمئن باشید اگر کتابهایتان را که به آنها نیاز ندارید به کتابخانه ها بدهید قابل استفاه است حقیر کتابخانه خودمان را برایتان مثال میزنم
یه بنده خدایی چند سال پیش یک سری کتاب وقف کتابخانه حوزه ما کرده است که تقریباهیچ استفاه ای برای طلاب ما ندارد! و به درد طلاب پایه های خیلی بالا در حوزه برادران میخورد،از یک طرف وقف است و نمیتوانیم آنها را به جایی هدیه کنیم یا بفروشیم و به جایش کتابهای دیگر بخریم(قیمتش هم زیاد است،حدود 10 میلیون تومان کتاب های دسته اول و عربی است) از طرفی اگر اینجا بماند غیر قابل استفاده است،درنتیجه تصمیم گرفتیم در کتابخانه حوزه ثبتشان دهیم اما به صورت امانت بدهیم به حوزه های برادران در شهرهای بزرگ که مورد نیازشان است و بتوانند از آنها استفاده کنند،و درعوض ما نیز کتابهای مورد نیازمان را از آنها امانت بگیریم
.......................

یک تجربه هم بنده حقیر در خصوص نگهداری کتاب به محضرتان عرض کنم
شما اگر بخواهید هرکتابی را بخرید زمانی میرسد که اگرتمام خانه را کتابخانه کنید بازهم جا کم دارید! پس سعی کنید یک سری کتابهایی که منبع است و بیشتر مورد رجوعتان است تهیه کنید ،و مابقی را از کتابخانه ها امانت بگیرید ،یا بروید کتابخانه همانجا در کتابهای مختلف تحقیقتان را انجام دهید،تا ان شاءالله به مرور بتوانید در خانه یک اتاقی را کامل به کتابخانه شخصیتان اختصاص دهید و تمام اتاق را قفسه بزنید و داخل آن کتاب هایتان را نگهداری نمایید
درضمن کتابخانه نیازی به در و شیشه ندارد! و اصولا کتابخانه بزگان دین بدون در است و به صورت قفسه ای است(مانند کتابخانه شخصی امام خامنه ای روحی فداه)

یازهرا(س)

یارب;762126 نوشت:
درضمن کتابخانه نیازی به در و شیشه ندارد! و اصولا کتابخانه بزگان دین بدون در است و به صورت قفسه ای است(مانند کتابخانه شخصی امام خامنه ای روحی فداه)

با سلام و تشکر.
کاش میشد تصویری از آنها دید.

فاتح;761685 نوشت:
لطفا ادامه بدهيد .
چه چیزی را ادامه بدهم؟ از بد شدن روحیاتمان بگویم، یا از اوضاع غمبار کتاب و مؤلف، یا از ندیدن زحمت ها و رنج ها، یا حیف و میل شدن بیت‌المال و چپاول‌ها و غارت‌ها، یا از هدر رفتن این همه استعداد ناب و مواج قشر پرانرژی و جوان جامعه و تکیه اقتصادی بر نامردمان بیگانه یا ... ! ؛ درد یکی دو تا که نیست، رفیق! وانگهی، اینها همه‌اش حرف است و «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»! آنکه باید بشنود نمی شنود، و آنکه باید عمل کند نمی‌کند!

با این حال، از برخی کارهای بدمان _که بیانگر روحیات بدترمان است_ می نگارم و تیری در تاریکی رها می کنم، تا بسان آن کودک نادانی شوم که سعدی در گلستانش از او یاد نموده که:


گه بود کز حکیم روشن رای ................... برنیاید درست تدبیری
گاه باشد که کودکی نادان ................... به غلط بر هدف زند تیری

********************



چند سال پیش بود که اتفاقی فهمیدم در یکی از سایت های معتبر _که متعلق به یکی از ارگان های مهم کشور است_ متن یکی از کتاب های بنده را منتشر کرده اند! (حالا اسم سایت و ارگان مربوطه را ذکر نمی کنم، اگر اسمش را ببرم از تعجب شاخ در می آورید که اینها و این کار؟!)

هاج و واج مانده بودم که این سایت ادعای فلان امر مقدس را دارد، پس این بساطِ بی‌اجازه منتشر کردنِ رایگانِ زحمات دیگران، برای چیست؟! چطوری بدون رضایت مؤلف _که از قضا بنده باشم_ متن کتاب را منتشر کرده اند؟! اصلا متن کتاب را از کجا به دست آورده اند؟!

خیلی ناراحت شدم! به شماره اداره ای که در سایت نوشته بودند زنگ زدم و بعد از چند بار این ور و آن ور تماس گرفتن، بالاخره مسؤول مربوطه را پیدا کردم و گفتم: "چرا بدون اجازه بنده، متن کتابم را منتشر کرده اید؟! من برای این کتاب زحمت ها و شب‌بیداری ها کشیده ام!"

گفت: "مطابق فتوای فلانی، اشکال نداره!"

وا رفتم! گفتم: "این دیگه چه منطقیه؟! اینجوری سنگ روی سنگ بند نمیشه! اگه هر کس بیاید و مطابق فتوای کسی که به کارش بخورد، چوب حراج بزند به زحمات دیگران، دیگه انگیزه ای برای تالیف و نوشتن باقی نمی مونه! لطفا متن کتاب را از سایت بردارید!"

بعد از کلی کل‌کل کردن و جواب صد من یه غاز دادن، سر آخر با بی‌میلی گفت: "باشه حالا! ورش می داریم!"

یک روز، دو روز، ده روز ... ، ورش نداشتند!

گفتم: خدایا من با این جماعت چکار کنم؟! زبان همدیگر رو نمی فهمیم!

دوباره زنگ زدم و مسؤول مربوط و نامربوط را پیدا کردم و با هزار مکافات که "آقا! تو لو خدا متن کتاب را بردارید!" بالاخره خیلی زحمت کشیدند و به سر بنده منت گذاشتند و متن کتاب را برداشتند! من هم خوشحال که بالاخره تا حدی جلوی سوء استفاده از زحمتم را گرفتم! اما...
.
.
.
چند ماه بعد، دوباره متن کتاب را گذاشتند!!!

اینجا یکی از اون جاهاییه که آدم باید با مخ، مستقیم بره توی دیوار! بدترین قشر، جماعت نادانند! فوق العاده لجبازند و چیزی که سرشان نمی شود، حرف حساب است! شاید بیشتر از آنکه برای انتشار متن کتابم ناراحت شده باشم، برای این جماعت نادان ناراحت بودم که زیر لوای نامی مقدس، مسیری اشتباه را طی می کردند و تفکرشان از اساس باطل بود!

دوباره پیگیری کردم و این بار پیام دادم که "بزرگوار! حاصل زحمات بنده را از سایت مبارک بردارید! راضی نیستم! به جهنمش نمی ارزد!" چیزی نگذشت که مدیر جدید آنجا تماس گرفت و عذرخواهی کرد و گفت: آن جماعتی که آن کار را کرده اند از آنجا رفته اند و متن کتاب را هم برداشتیم.

درباره وضع کتاب و مؤلف در این کشور، باید «از رنجی که می بریم»ِ دیگری نوشت، آن وقت می فهمیم چرا این قدر وضع کتاب و کتاب‌خوانی ما اسفناک شده، و چرا این قدر هویت فرهنگی‎مان مورد تهاجم قرار گرفته و خیلی‌هایمان هم حتی احساس خطر نمی‌کنیم و ککمان هم نمی گزد!

چندی پیش که خرداد ماه به سر رسیده بود و امتحانات مدارس تمام شده بود، داشتم از خیابان می‌گذشتم. جنازه له شده کتاب درسی‌ای دیدم! برش داشتم و خاک از سر و روی زخمی‌اش تکاندم و در کناری نشاندمش، و بر این همه ارج‌ نهادن دانش‌آموز به کتاب و درس و مدرسه و معلمش، تاسف خوردم! راز عقبگرد فرهنگی این کشور را از همین نکته باید پی گرفت و جستجو و درمان کرد!

یاقوت احمر;762151 نوشت:
کاش میشد تصویری از آنها دید

IMAGE(<a href="http://center.namaz.ir/center/images/articles/IMAGE633937950415897500" rel="nofollow">http://center.namaz.ir/center/images/articles/IMAGE633937950415897500</a>[2].jpg)


کتابخانه آیت الله گلپایگانی

کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی

کتابخانه آیت الله سید محمد حسین تهرانی

♥Rey♥han♥;762283 نوشت:
IMAGE(<a href="http://center.namaz.ir/center/images/articles/IMAGE633937950415897500" rel="nofollow">http://center.namaz.ir/center/images/articles/IMAGE633937950415897500</a>[2].jpg)

سلام. با تشکر فراوان از شما که تاپیک را به این تصویر زیبا و مقدس مزین و نورانی نمودید. در مکتب عشق ، دیگر حجت بر عاشقان تمام است.

در این تاپیک، برخی دوستان گفتند کتاب را رها کنید و به نرم افزار کتاب بچسبید! برخی دیگر هم عقیده داشتند دوره کتاب خریدن و کتابخانه داشتن منسوخ شده و جایش را به کتابخانه های اندرویدی و دیجیتالی داده و به جای تلمبار کردن کتاب در قفسه های آهنی، یک گوشی دستتان بگیرید و در دنیای کرانه ناپدید صفحات الکترونیکی سیر کنید!

ولی به نظر بنده، هیچ چیز جای خود کتاب را نمی گیرد! هیچ چیز جز خود «کتاب کاغذی»، نمی تواند بر اریکه «یار مهربان» تکیه زند و دوست و همنشین تنهایی آدم باشد!

بدون شک، امروزه کتاب های دیجیتالی و نرم افزارهای کتاب، از ضروریات زندگی یک محقق و پژوهشگر است و به مدد این تکنولوژی برتر، راه پژوهش و تحقیق بسیار آسان‌‌تر و دقیق‌تر شده و از این نظر _که مساله‌ای روشن است_ بحثی نداریم، ولی سخن از مطالعه مکرر و دراز مدت است که کدام بهتر است: کتاب کاغذی یا صفحات دیجیتالی.

البته سخن بنده درباره کتاب است که حاصل مدت ها پژوهش و فکر و تحقیق است و نه امثال روزنامه که عمر مفیدشان، کمتر از 24 ساعت است و روز بعد، به هیچ دردی جز شیشه پاک کردن و دور سبزی پیچیدن نمی‌خورند!

شما در هر روز، به هر مقدار که دوست دارید می توانید به صفحات زیبای کتاب نگاه کنید و دنیای فکرتان را با ورق زدن برگ های کتاب زیر و رو کنید و از نو بسازید. از خواندن مطالبش لذت ببرید و گاهی که از فهم شیرین یک نکته ناب لذت می برید، این یار مهربان را در آغوش مهرتان بکشید و از بودن با او، احساس خوشایندی را تجربه کنید.

اما نمی توانید روزانه به هر مقدار که بخواهید به صفحات دیجیتالی خیره شوید و مطالعه بی‌دردسری داشته باشید! آن انس شیرین مطالعه کتاب کاغذی، در خواندن صفحات الکترونیکی به دست نمی آید! مطالعه صفحات دیجیتالی به مقدار زیاد، مقدور نیست و ادامه چنین وضعی، چشم ها را کم‌سو نموده و احیانا در دراز مدت، به آنها آسیب جدی وارد می کند.

یکی از عوارض کار با صفحات دیجیتالی، سرعت و عدم صبوری لازم است، در حالی که مطالعه کتاب کاغذی با صبر و حوصله و شکیبایی قرین است. یک محقق، وقتی پژوهشگر خوب و منصفی خواهد بود که صبر و شکیبایی لازم را در مطالعاتش دخیل کند و از شتابزدگی در نتیجه‌گیری پرهیز نماید.

حامی;761623 نوشت:
سلام
....

سلام استاد.
دوست داشتیم تصویری از کتابخانه حضرتعالی را ببینیم.

صدیقین;762315 نوشت:
در این تاپیک، برخی دوستان گفتند کتاب را رها کنید و به نرم افزار کتاب بچسبید! برخی دیگر هم عقیده داشتند دوره کتاب خریدن و کتابخانه داشتن منسوخ شده و جایش را به کتابخانه های اندرویدی و دیجیتالی داده و به جای تلمبار کردن کتاب در قفسه های آهنی، یک گوشی دستتان بگیرید و در دنیای کرانه ناپدید صفحات الکترونیکی سیر کنید!

ولی به نظر بنده، هیچ چیز جای خود کتاب را نمی گیرد! هیچ چیز جز خود «کتاب کاغذی»، نمی تواند بر اریکه «یار مهربان» تکیه زند و دوست و همنشین تنهایی آدم باشد!

بدون شک، امروزه کتاب های دیجیتالی و نرم افزارهای کتاب، از ضروریات زندگی یک محقق و پژوهشگر است و به مدد این تکنولوژی برتر، راه پژوهش و تحقیق بسیار آسان‌‌تر و دقیق‌تر شده و از این نظر _که مساله‌ای روشن است_ بحثی نداریم، ولی سخن از مطالعه مکرر و دراز مدت است که کدام بهتر است: کتاب کاغذی یا صفحات دیجیتالی.

البته سخن بنده درباره کتاب است که حاصل مدت ها پژوهش و فکر و تحقیق است و نه امثال روزنامه که عمر مفیدشان، کمتر از 24 ساعت است و روز بعد، به هیچ دردی جز شیشه پاک کردن و دور سبزی پیچیدن نمی‌خورند!

شما در هر روز، به هر مقدار که دوست دارید می توانید به صفحات زیبای کتاب نگاه کنید و دنیای فکرتان را با ورق زدن برگ های کتاب زیر و رو کنید و از نو بسازید. از خواندن مطالبش لذت ببرید و گاهی که از فهم شیرین یک نکته ناب لذت می برید، این یار مهربان را در آغوش مهرتان بکشید و از بودن با او، احساس خوشایندی را تجربه کنید.

اما نمی توانید روزانه به هر مقدار که بخواهید به صفحات دیجیتالی خیره شوید و مطالعه بی‌دردسری داشته باشید! آن انس شیرین مطالعه کتاب کاغذی، در خواندن صفحات الکترونیکی به دست نمی آید! مطالعه صفحات دیجیتالی، به مقدار زیاد مقدور نیست و ادامه چنین وضعی، چشم ها را کم‌سو نموده و احیانا در دراز مدت، به آنها آسیب جدی وارد می کند.

یکی از عوارض کار با صفحات دیجیتالی، سرعت و عدم صبوری لازم است، در حالی که مطالعه کتاب کاغذی با صبر و حوصله و شکیبایی قرین است. یک محقق، وقتی پژوهشگر خوب و منصفی خواهد بود که صبر و شکیبایی لازم را در مطالعاتش دخیل کند و از شتابزدگی در نتیجه‌گیری پرهیز نماید.


کاملا موافقم.
مقام معظم رهبری مد ظله العالی نیز فرمایشی با همین مضمون داشتند.

به نظرم داشتن یک کتابخانه با کمیت بزرگ، لازم نیست! داشتن یک کتابخانه با کیفیت خوب، مناسب است.

شما با محدودیت مالی و مکانی مواجه هستید پس نکته اول این است که منطقی عمل کنید و بین مقدار جا و هزینه ای که در اختیار دارید از یک سو، و تعداد خرید کتاب از سوی دیگر، توازن منطقی برقرار نمایید. طوری نشود که خرید مشتاقانه کتاب، منجر شود به کدورت حاصل از تلمبار شدن انبوه کتاب های خریداری شده و بعد هم کمبود جا و فروختن یا اهدای آنها!

هر کتابی را نخریم بلکه کتاب های خوب را بخریم. در هر رشته، ماشاء الله همین طور دارد کتاب تولید می شود که بخشی از آنها، واقعا نه ارزش خواندن دارد و نه ارزش خریدن! یکی از کتاب های رسمی دانشگاهی در مقطع دکتری که از قضا نویسنده‌اش هم تدریس می کرد را مطالعه کردم. به قدری این کتاب ضعیف و غیرمحققانه کار شده بود که خدا می داند! برای پژوهش کلاسی، هر یک از دوستان رفتند سراغ یک موضوع، بنده هم نقد این کتاب را به عنوان موضوع انتخاب کردم و با رعایت کمال ادب و احترام، حسابی از خجالت نویسنده‌ محترمش درآمدم! اتفاقا این درس را هم 20 گرفتم ولی شگفت‌زده بودم که چرا کتابی به این ضعیفی را بچه‌های مقطع دکتری مجبور‌ند خریداری و مطالعه کنند!

«شوق مطالعه» یک چیز است که الحمد لله در شما هست، ولی «داشتن برنامه مناسب مطالعاتی» چیز دیگری است. اگر بخواهید در رشته ای غیر از رشته تخصصی خودتان مطالعه کنید چاره ای جز کمک گرفتن از کارشناسان آن رشته ندارید. با کمک از راهنمایی و مشورت آنها، می توانید کتاب های مفید و باارزش رشته هایی که دوست دارید را شناسایی و انتخاب کنید و مطالعاتتان را نتیجه‌بخش کنید. اگر با این نگاه پیش بروید و از کارشناس هر فن، کتاب های خوب آن رشته را برانداز کنید، خیلی از انتخاب هایتان تغییر خواهد کرد.

نکته دیگر اینکه بانک نرم افزاری از کتاب های دیجیتالی مورد نیاز هم تا حدی که لازم است، فراهم شود، و به عنوان تکمیل مطالعات استفاده گردد. گو اینکه بهتر است بخشی از کتاب ها را تنها با نرم افزارهای الکترونیکی کار کنیم مثلا برای جستجوی معنای واژه‌ها و لغت‌ها، نرم افزارهای مربوطه ترجیح دارد که دقیق‎‌تر و سریع‌تر و جامع‌تر است و نیازی نیست که کتاب های لغت _که حجم زیادی هم دارند_ خریداری شوند.

من معتقدم علم و ایمان باید با هم باشند.
لذا اگر امکان داشته باشه ، دوست دارم برنامه ها و مراسم عبادی مثل جلسات دعا و قرائت قرآن یا مراسم هیئت و ... ترجیحاً در اتاق کتابخانه انجام بشود یا به گونه ای باشد که از اتاق کتابخانه ، بالاترین سطح استفاده ممکن در این باره به عمل آید.

سلام عليكم

بله دردناكه . بنده اين مساله را قبلا جستجو كرده بودم ديده ام حقوق مولفين و ناشرين تدوين شده ؛ كه اگر كامل باشه , فكر كنم توي دادگاه به اندازه انحصار ورثه يك ملك مشاع دستدارمي در شهرستان بايد دويد .

امسال نمايشگاه كتاب تبليغات "فيديبو" رو شايد ديده باشيد . يك كمپين حمايتي از حقوق نويسندگان و ناشران در برابر كپي رايت هاي اينترنتي . اگر بيش از 8 سال از نشر كتابتان گذشته يك سري بزنيد تا سر از كتابناك و امثالهم در نياورد .

صدیقین;762278 نوشت:
جنازه له شده کتاب درسی‌ای دیدم!

اين مطلب رو نوشتيد ياد يك موضوعي افتادم . دليل مطالعه كم بيشتر از هر چيز سيستماتيك است . اقتصاد دولتي و مدرك گرائي چنين نتيجه هائي دارد :
دوستان دانشجو و دوستدار تحقيق و مطالعه اگر به مغازه هائي كه كاغذ باطله ميخرند نگاهي بياندازند ميتوانند چند جلد كتاب درجه يك را با قيمت نازل قبل از قالب كيف و كفش شدن بخرند . من در آنجا كتابهايي را ديده ام كه به قيمت كيلوئي 300 تا تك تومني خريداري شده كه برق از چشمانتان ميپرد .

از كتابهاي مرجع گرفته تا كتب تحقيقي تخصصي تاريخ , اديان , فقه , حقوق , فلسفه , جامعه و روانشناسي و ساير علوم .
البته رمان هم پيدا ميشود ولي از نويسنده هاي دست چندم ولي كتب علمي كه بنده ديده ام و ميبينم , خير .

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

یاقوت احمر;761721 نوشت:
کار خیلی خوبی است. اما این مطلب در دل من هست که طبق تعالیم دینی ، ما باید "أحسن و أطیب چیزی را که داریم" انفاق کنیم. نه چیزی را که به دردمان نمیخورد یا لازم نداریم. لذا اگر کتابی را که لازمش ندارم ( و خیلی تخصصی و گاهی به زبان عربی است که چون خودم نمیتوانم استفاده کنم ، لذا خیلی لازم ندارم) انفاق کنم ، دلم به من می گوید کار خوبی نکرده ای.

سلام
كتاب ها طوري نبوده كه بگوييم بد باشد يكي از علت هايي كه بنده كتاب هايم را رد مي كردم اين بوده كه مثلا بنده نرم افزاري دارم كه كتب شهيد مطهري يا ميزان الحكمه، برخي مجله هاي علمي يا ....دارد. رساله 12 مرجع يا مراجع را رد مي كردم چون غالبا به سايتشان و نرم افزارها دسترسي دارم. قرآن و مفاتيح را رد مي كردم چون روي گوشي داريم در خانه هم احساس مي شد به حد كافي داريم و...يا بنده عادت دارم وقتي مي خواهم درباره چيزي تحقيق كنم كتاب ها و نرم افزارهاي مرتبط را مي خرم و بعد از تحقيق و مطالعه آنها را رد مي كنم مثلا درباره تبليغ كتاب هايي جمع كردم كه كم ياب هم بودند ولي بعد از مطالعه و تحقيق رد كردم. گفتم جايي باشد كه افراد زيادي بتوانند مطالعه كنند[/]

سلام عليكم

احسن و اطيبي كه يك فرد عالم ميتواند هديه كند فكر نميكنم شامل كتابهاي كتابخانه اش شود ؛ آنچه كه براي رضاي خدا و خلقش تلاش و تحقيق كرده و بدست آورده را در قالب كتابي به قيمتي در اختيار عموم قرار ميدهد بخشش احسن و اطيب او بحساب مي آيد .

مثلا از يك زارع نبايد انتظار داشت كه داس و ابزار و زمينش را به ديگران ببخشد بلكه انتظار بايد داشت كه زكات محصولش را بدهد .
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ زَكاةً ، وزَكاةُ العِلمِ أن يُعَلِّمَهُ أهلَهُ

یه طرح ساده کافیه واسه تعداد زیاده کتاب
قفسه های چوبیه صاف
میتونی تخت خوابت روعوض کنی یا میز تحریرت رو" فضا بیشتر میشه
اگه اتاقه اضافی نداریدمیتونی انباری خونتون رو درست کنی بشه کتابخانه

صدیقین;761676 نوشت:
وقتی متولی فروش کتاب، کسانی باشند که نه از رنج تحقیق و نویسندگی چیزی می فهمند، و نه اساسا دنبال کمترین کار فرهنگی هستند، نتیجه اش می شود همین اوضاع آشفته ی بازار کتاب و گریز مردم از کتاب و کتابخوانی!

کتاب قبلی ام را ناشری چاپ و پخش کرد، اما کتاب تازه ام _که بیشتر دوستش دارم و زحمت ها برایش کشیده ام_ را به صورت ناشرمؤلف و با سرمایه خودم، چاپ و منتشر کرده ام و توفیق اجباری شد به طور مستقیم با بازار آشفته پخش کتاب کشور آشنا شوم! این آشنایی نامیمون، منجر شد به اینکه به درستی بفهمم کُمیت گریز مردم این کشور از کتاب و کتابخوانی، از کجا لنگ می زند! مردم کشوری که قدمت فرهنگی و علم آموزی‌شان، چند هزار ساله است و قرار است خورشید علم را از ثریا به زیر بکشند!

البته از تغییر روحیه و مزاج عمومی جامعه هم نباید غافل شد! از روحیه کسانی که با با خیال راحت می روند فست فود و پیتزایی و از این جور جاها، و ماشاء الله حسابی سر کیسه‌شان را شل می کنند و به راحتی 70 هزار، 100 هزار، 150 هزار به خانم ویزیتور پرداخت می کنند! آن هم برای خوراک ندیده و نچشیده!

ولی همین جماعت وقتی اشتباهی پایشان به یک کتابفروشی باز می شود، اولا هیچ کتابی را بر نمی دارند مبادا گازشان بگیرد! تازه وقتی مطمئن می شوند که کتاب گاز نمی گیرد، با احتیاط برش می دارند و آنقدر بالا و پایین و ور اندازش می کنند که انگار می خواهند تنشان کنند و بپوشند! خیلی برایشان دشوار است که مثلا 5 تا 10 هزار تومان بابت غذای روحشان بپردازند! (ای بابا! روح کیلویی چنده؟!)

سر آخر که مثلا حضرت والا راضی می شود فلان کتاب وامانده _که هفتاد بار، چپ و راستش کرده_ را بخرد، خانمش یواشکی نیشگونش می گیرد و با تشری، درگوشی می گوید: "ول کن بابا! خیلی پول داری؟! به جاش منو ببر سینما! پوکیدم توی اون خونه صاب مرده! کتاب خوندنت کجا بود؟! بیا بریم دیگه!"

مرد زن ذلیل هم _به روال معمول_ ذلیل‌تر می شود و کتاب صد بار زیر و رو شده را سر جایش می گذارد!

**************

روحیاتمان واقعا دارد بد می شود! توضیحش مفصل است و حرف‌ها دارم!
امروز سر پیچ خیابان، راننده پرایدی، برای ماشین جلویی‌اش چند تا بوق زد! بعد هم چند تا بوق دیگه! و بعد هم بوق ممتد، به نشانه اعتراض به چند ثانیه معطل شدنش! راضی نشد و از پشت فرمان، چند تا فحش و بد و بیراه نثار اون راننده بیچاره کرد که قدری حواسش پرت کبابی کنار خیابون شده بود! باز هم به این مقدار بوق زدن و بد و بیراه گفتن، راضی نشد! چند قدم جلوتر، الاغ آهنی‌اش را پارک کرد و با قلدری و بد و بیراه‌گویان، پیاده شد و رفت طرف آن بیچاره _که از ترس پشت فرمانش بند شده بود و تکان نمی خورد_ تا مثلا حالش را جا بیاورد! در این بین، جوانمردی پیدا شد و ماجرا ختم به خیر شد!

این گذشت، اما در دلم به حال نزار این قلدر بیچاره، تاسف خوردم! او از قماش همان آدم هایی است که به جای گفتگوی منطقی، چوب و چماق بر می دارد و گره را به جای دست، با دندان باز می کند! چنین آدم هایی هیچوقت گذرشان به کتابفروشی نیفتاده و نمی افتد! این گروه، هرگز با کتاب دوست نبوده و آداب گفتگو و "خوب حرف زدن" و "حرف خوب زدن" را نیاموخته اند.

جامعه پیرامون ما دارد با کتاب بیگانه می شود و آداب گفتمان را فراموش می کند. کافی است کمی سرمان را به دعواهای زیادی که در خیابان ها رخ می دهد، بچرخانیم! این، چوب دشمنی با قلم و کتاب است!

سلام
ماشاءالله
آنقدر ادبیات نوشتاری شما شیرین و جذاب است که شدیدا تشنه شدم یکی از کتاب هایتان را بخوانم

موضوع قفل شده است