جمع بندی ضرورت مرجع تقلید

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ضرورت مرجع تقلید

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به شما و همگی

چندی پیش، در همین انجمن با شخصی محترم، بحثمون شد سر همین مسئله و ایشون گفتن که بدون داشتن مرجع تقلید تمامی اعمال شخص، باطل هست. از همین رو سوالی برام پیش اومد که باید مطرح کنم تا به جواب برسم.
در این انجمن هم مطرح کردم چون فتوا یا استفتا شرعی نمیخوام، بلکه یک بحث عقیدتی میخوام.

(پیش از شروع بحث باید نکته ای بگم: دوستان، اگر میبنین من اینجا از خودم دارم میگم، قصدم این نیست که بگم فقط منم که دارم اینکارو میکنم، بلکه صد در صد هستن بسیار بسیار افراد که منم مشابه اونائم اما خب من الان پرسشگرم و از احوالات خودم آگاهم نه از دیگران، برای همین خودم رو مثال میزنم - این نکته رو گفتم چون ممکنه بعضی ها * فکر کنن این "من" گفتنم از روی غرور و تکبره که در اشتباهن)

سوال اول: توجه بفرمایین، (اصلا منظورم خودم نیست، به طور کلی میپرسم) یک انسان که خوبی کنه، همنوعش رو دوست بداره،سعی کنه دروغ نگه، خدا رو به شیوه ی پیامبر حضرت محمد (ص) نماز بزاره، به طور کلی اعمال شرعی (مثل روزه، غسل و ...) رو انجام بده،سعی کنه متواضع باشه، و خلاصه صفات نیک رو سعی کنه داشته باشه اما، هم یک مرجع تقلید نداشته باشه و هم مجتهد نباشه. چطور ممکنه این شخص تمامی این اعمالش باطل بشه؟ صرفا بر همین مبنی که "چون مرجع تقلید ندارد" اعمالش باطله!؟ چطور میشود خداوند عادل و رحیمی که ما میشناسیم فقط به همین دلیل، تمامی خوبی ها و نیکی های شخص رو نادیده بگیره و بگه باطله؟ چه دلیل عقلانی و یا قرآنی ای بر این موضوع وجود داره؟

شما فرض بفرما، از نظر خداوند همه ی ما انسان هستیم و درجه ایمان و نیک بودنمونه که باعث میشه پیش خدا ارزشمند بشیم. حالا خداوندی که میگه براش ایمان و خوب بودن مهمه، چطور ممکنه خوب و با ایمان بودن یک شخص رو فقط به دلیل اینکه "مرجع تقلید ندارد" نادیده بگیره و بگه اعمالت باطله؟

سوال دوم: حالا شما فرض کنید، (این درباره خودمه) شخصی نخواد که "یک" مرجع تقلید داشته باشه. این شخص دوست داره برای مسائل شرعی و ...، نظر اکثر مراجع رو مطلع بشه (یا با خوندن رساله هاشون یا رفتن به سایتشون یا پرس و جو و خلاصه روش های مختلف) و بعد با تصمیم و عقل خودش بسنجه که کدوم میتونه مناسب باشه و بعد بگه فرض مثال آیت الله فلانی نظر خوبی داره و کاری که من میکنم شبیه گفته ایشونه یا دوست دارم که شبیه ایشون انجام بدم چون به نظرم به حقه.

خب چنین کسی چرا باید اعمالش باطل باشه؟ توجه بفرمایین، این شخص نمیگه "مراجع تقلید کشک تشریف دارن(بنابر تهمتی که شخص محترم به من زدن این جمله رو به کار بردم)" و خودش واسه خودش قرآن و روایات و ... رو تفسیر نمیکنه که بعد بخواد بهشون عمل کنه(تا یک شخصی از راه برسه و انگ گمراه بزنه و بره)، بلکه میگه من عقلا نمی پسندم که فقط به یک مرجع بسنده کنم. بلکه میخوام که نظر اکثریت تا اونجا که بتونم رو ببینم و بعد انتخاب کنم که کدوم بیشتر عقلانی به نظر میرسه.

آیا واقعا از نظر عقلی چنین مسئله ای اشتباهه؟

یک توضیحی و دفاعی درباره ی این نوع طرز تفکر برای شما دارم:

ببینین فرض مثال، نظر یک فیلسوف آلمانی بر یه چیزه، نظر یه فیلسوف فرانسوی بر یه چیز دیگه... و خب صراحتا مکاتب مختلف فلسفی-سیاسی حرف های متنوع و تفکرات مختلفی رو بیان میکنن. حالا شما فکر کن بیاین، با مطالعه ی اکثر آثار، جمع آوریشون و مقایسه ی بین مفاهیم و مطالب مذکور در هر مکتب و ریشه، به یک نتیجه که به نظر شما با جهان بینی و منطق شما یکسو هست برسین. آیا این روش مفید تر هست یا اینکه من بگم پیرو فرض مثال مارکس هستم و بس! هرچی او میگوید حق است.

من واقعا چنین کاری رو در حد محدود ترش انجام دادم و دیدم که با تجمع نظرات فیلسوفان (معاصر بیشتر) به نظراتی میرسیم که سخن حق دارن ! یعنی حتی میتونن در راستای اثبات خدا و مسائل دینی قرار بگیرن. خب چرا وقتی چنین کاری چنین نتیجه ی خوبی میده رو نباید انجام داد؟
برای همینه که من روی اوردم به روش تلفیق. درباره ی مراجع هم به همین شیوه. من فرض مثال مشکل دارم درباره ی فلان موضوع و فکر میکنم که خودم به تنهایی نمیتونم جواب مناسبی بدم یا اصلا برای اینکه بتونم به جواب برسم، نیازمندم که نظر مراجع رو مطلع بشم. در این حالت به جای اینکه بیام ببینم فقط مثلا آیت الله مکارم شیرازی چی گفته، میرم میبینم علاوه بر ایشون بقیه چی گفتن. و بعد نتیجه گیری میکنم از بین گفته هاشون که کدوم صحیحه.

نگاه کنین این دقیقا عین همون کار بقیه هست، بقیه هم حق انتخاب دارن که مرجعی که میخوان رو انتخاب کنن. منم همینکارو میکنم. اما بقیه (بقیه که میگم منظورم همه نیست، منظورم متدین هایی هست که از چنین روشی جلو میرن) به طور مطلق یک شخص رو انتخاب میکنن که همیشه ازش پیروی کنن. اما من برای هر موضوعی که برام علامت سواله، نظر اونی که میخوام رو انتخاب میکنم.

فرض مثال در موقع قنوت فارسی خوندن از نظر این مراجع جایزه:
آیت الله خامنه ای،آیت الله اراکی، آیت الله بهجت، و در همون تایپیک گفتن که آیت الله مظاهری.

و کسانی مثل آیت الله تبریزی، آیت الله خویی، آیت الله سیستانی گفتن که مشکلی نداره اما وظیفه قنوتی به غیر عربی اشکال داره یا ادا نمیشه. در صورتی که من دعاهایم که به فارسی بوده در زمان قنوت (مثال هم زده بودم سه تا که بیشتر از اون رخ داده) به تحقق رسیده. خب این نشون دهنده ی اینه که آیت الله خامنه ای و ایت الله اراکی و آیت الله مظاهری و آیت الله بهجت درست میگفتن.

بعد از طرفی فرض مثال درباره ی نشان دادن چهره ی پیامبر و ائمه در یک بازی رایانه ای از آیت الله خامنه ای استفتا میگیرم. و ایشون بنابر شرایطی میگه صحیحه و مانعی نداره. (درصورتی که ممکنه خیلی ها بگن نه، جایز نیست)

خب چه مانعی داره برای مسائل مختلف به نظرات مراجع مختلف نگاه کنم و اونی که به نظر عقلانی (منظور از عقل، عقلِ شخص هست) میرسه رو انتخاب کنم؟

ممنونم از شما و منتظر پاسختون می مونم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
مسئله تقلید از چند جهت قابل توجه است.
جهت اول: اصل تقلید و ضرورت آن.
جهت دوم: تقلید از چه کسی؟
جهت سوم: تکلیف انسان در صورت عدم تقلید درست.
جهت چهارم: تبعیض در عمل

اصل تقلید یک دلیل عقلائی دارد و یک دلیل شرعی.
دلیل عقلایی اصل تقلید این است که انسان در هر مسئله ای که مورد نیازش است، یا باید خودش متخصص باشد و از آن کار سررشته داشته باشد یا به سراغ متخصص میرود. این دقیقا همان کاری است که ما انسانها در کارهای روزمره خود بر اساس آن عمل میکنیم.
اطلاع از احکام شرعی و وظیفه شرعی خود نیز از جمله نیازهای انسان دیندار در زندگی روزمره اش است. هر دینداری باید نسبت به وظیفه شرعی خود اطلاع کسب کند. وظیفه اولیه هر شخصی این است که خودش آگاهی تفصیلی و متخصص شدن نسبت به وظیفه شرعی خود و احکام شرعی اش بیابد. اما از آنجا که رسیدن به این نوع آگاهی، مستلزم صرف وقت زیاد و زمین ماندن بقیه جنبه های زندگی انسان میشود، خداوند متعال دو راه دیگر را نیز پیش روی او قرار داده است:
یا از متخصصی در این رشته وظیفه خود و حکم شرعی مورد نیازش را بپرسد
یا به احتیاط عمل کند یعنی به صورتی عمل کند که مطمئن شود وظیفه شرعی خود را انجام داده است: مثلاً کاری را که بعضی از مجتهدین حرام می‌دانند و بعضی دیگر حـرام نمی‌دانند به جا نیاورد و کاری را که بعضی واجب می‌دانند و بعضی دیگر واجب نمی‌دانند، انجام دهد.
اما از انجا که راه احتیاط، خودش هم خیلی سخت است و هم عمل کردن بر اساس آن، نیازمند اگاهی از نظرات مختلف در یک مسئله است، بهتر است انسانی که خودش مجتهد و متخصص در فقه نیست، تقلید کند.
این سه راه به این خاطر است تا ما که در دوره غیبت، به صورت یقینی دست یابی به حکم واقعی شرعی نداریم، موظف هستیم از راه های جایگزین که خود شارع برای ما قرار داده است استفاده کنیم تا لااقل به حکم ظاهری دست بیابیم. این حکم ظاهری به خاطر لطف خداوند برای ما حجت شده است وگرنه به خودی خود حجیتی نداشت.

[=microsoft sans serif]جهت دوم: از چه کسی باید تقلید کرد.
در رساله های عملی، چندین شرط برای تقلید ذکر شده است که عبارتند از:
1.مرد باشد.
۲. بالغ باشد.
۳. عاقل باشد.
۴. شیعه‌ی ۱۲ امامی باشد.
۵. حلال زاده باشد.
۶. زنده باشد(به عقیده برخی، بنابر احتیاط واجب)
۷. عادل باشد.
۸. با توجه به حساسیت و اهمیت منصب مرجعیت در فتوا، بنابر احتیاط واجب، قدرت تسلط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنیا نداشته باشد.
۹. مجتهد باشد.
۱۰. اعلم باشد.(بر اساس دیدگاه برخی مراجع، بنابر احتیاط واجب)
برخی از این شرایط نیز بر اساس روایات و ادله نقلی و برخی دیگر(مانند شرط اعلمیت) بر اساس ادله نقلی و سیره عقلاء است. به هر حال، بر اساس ادله این شرایط برای تقلید از یک مجتهد گذارده شده است. البته این شرایط نیز خود در زمره مسائلی است که از ادله نقلی به دست آمده است. بنابراین اگر کسی میخواهد در این مورد اظهار نظر کند، خودش باید در زمینه دینی متخصص باشد و در آن صورت میتواند بر اساس دیدگاه خود عمل کند.

جهت سوم: تکلیف کسی که تقلید نکرده است یا از کسی تقلید کرده که شرایط مرجعیت را نداشته است.
در این صورت، بر اساس دیدگاه مراجع بزرگوار تقلید، چهار حالت متصور است:
حالت اول: اعمالی که این شخص انجام داده است، مطابق با احتیاط بوده است.
حالت دوم: اعمالی که او انجام داده است، مطابق با نظر مجتهدی است که او وظیفه داشته از او تقلید کند ولی چنین نکرده است.
حالت سوم: اعمالی که او انجام داده است، به صورت کاملا اتفاقی مطابق با حکم واقعی در آمده است
حالت چهارم: اعمال او نه مطابق با احتیاط است، نه مطابق با نظر مجتهد دارای شرایط و نه مطابق باحکم واقعی.
سه حالت اول، اعمال این شخص مورد قبول واقع میشود و صحیح است ولی در حالت چهارم، اعمال او مورد قبول نیست.
با توجه به این نکته مشخص میشود که همیشه اینطور نیست که بگوییم عمل نکردن بر اساس تقلید، موجب بطلان عمل میشود. بلکه از بین 4 حالت متصور، فقط 1 حالت آن، آن اعمال مورد قبول نیست.

با توجه به نکته ای که در جهت اول گفته شد، و حالتی که در فرض چهارم وجود دارد، این شخص نه به دستور خداوند عمل کرده است و مستقیما از یکی از سه وظیفه اولیه تبعیت کرده(اجتهاد، تقلید صحیح و احتیاط) و نه اعمالش به صورت اتفاقی مطابق با حکم ظاهری معتبر در آمده ( که با احتیاط یا تقلید صحیح به دست می آمد) و نه مطابق با حکم واقعی شده است. در این صورت، این شخص چه انتظاری میتواند داشته باشد. او که نه به وظیفه اولیه خود عمل کرده و نه اعمالش مطابق با ظاهر یا واقع در آمده است، چه انتظاری دارد.

[=microsoft sans serif]جهت چهارم: تبعیض در تقلید.
لازمه نکاتی که گفته شد این نیست که حتما انسان در تمام مسائل شرعی مورد نیاز خود از یک مجتهد و مرجع تقلید استفاده کند، بلکه انسان میتواند در تقلید خود تبعیض کند. یعنی در هر قسمت از احکام شرعی خود، از مجتهد جامع الشرایط آن قسمت تقلید کند. به طور مثال، در مسائل فردی از یک مجتهد و در مسائل اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی از مرجع تقلید دیگر تقلید کند. بنابراین، پاسخ سوال دوم شما نیز این میشود که تبعیت از نظرات مختلف در تقلید به دو صورت قابل تصور است. (رساله توضیح المسائل مراجع، بخش تقلید)
صورت اول اینکه احتیاط کند و نظری که مطابق با احتیاط است را تبعیت کند.
صورت دوم هم اینکه تبعیض در تقلید کند و در هر بخشی از مسائل، از نظرات یک مرجع تقلید استفاده کند.
اما اینکه انسان بخواهد نظرات مختلف را ببیند و بعد بر اساس میل و (به تعبیر شما) عقل خودش آنها را بسنجد و یکی را انتخاب کند، این اعمال به خودی خود و در حالت اولیه نباید قبول شود، اما خداوند به خاطر لطف خود، همانطور که در جهت سوم گفته شد، این اعمال را نیز در چند صورت میپذیرد. توضیح اینکه:
اعمالی که این شخص انجام داده است، دو حالت پیدا میکند:
یا نظری را که انتخاب کرده است، مطابق با نظر مجتهد اعلم است، که در این صورت، مطلقا عملش صحیح است. چه در واقع موظف بوده که از مجتهد اعلم تقلید کند و چه لازم نبوده است. در هر دو صورت، این شخص قطعا به تکلیف خود عمل کرده است و اعمالش مورد قبول است.
یا نظری را که انتخاب کرده، مطابق با نظر مجتهد اعلم نیست. در این صورت، اگر در واقع، نظر خداوند نیز بر این بوده که باید از اعلم تبعیت میکرده ، در این صورت، اعمالش حکم کسی را دارد که به صورت صحیح تقلید نکرده است و در سه حالت اعمالش صحیح است و در یک حالت باطل که تفصیل این بحث در جهت سوم گفته شد.(1)

ـــــــــــــــــــــ
1. ر.ک: رساله توضیح المسائل، بخش احکام تقلید

[=microsoft sans serif]پرسش: چرا اگر کسی مرجع تقلید نداشته باشه، تمام اعمالش باطل هست حتی اگر انسان خوبی باشه و عباداتش را انجام بدهد؟ چرا نمیتوان بیش از یک مرجع تقلید داشت و در هر مسئله نظر هر کدام که به نظرش بهتر بود را انتخاب کند؟

پاسخ: [=microsoft sans serif]باسلام
[=microsoft sans serif]مسئله تقلید از چند جهت قابل توجه است.
[=microsoft sans serif]جهت اول: اصل تقلید و ضرورت آن.
[=microsoft sans serif]جهت دوم: تقلید از چه کسی؟
[=microsoft sans serif]جهت سوم: تکلیف انسان در صورت عدم تقلید درست.
[=microsoft sans serif]جهت چهارم: تبعیض در عمل

[=microsoft sans serif]جهت اول: ضرورت تقلید:
[=microsoft sans serif]اصل تقلید یک دلیل عقلائی دارد و یک دلیل شرعی.
[=microsoft sans serif]دلیل عقلایی اصل تقلید این است که انسان در هر مسئله ای که مورد نیازش است، یا باید خودش متخصص باشد و از آن کار سررشته داشته باشد یا به سراغ متخصص میرود. این دقیقا همان کاری است که ما انسانها در کارهای روزمره خود بر اساس آن عمل میکنیم. [=microsoft sans serif]اطلاع از احکام شرعی و وظیفه شرعی خود نیز از جمله نیازهای انسان دیندار در زندگی روزمره اش است. هر دینداری باید نسبت به وظیفه شرعی خود اطلاع کسب کند. وظیفه اولیه هر شخصی این است که خودش آگاهی تفصیلی و متخصص شدن نسبت به وظیفه شرعی خود و احکام شرعی اش بیابد. اما از آنجا که رسیدن به این نوع آگاهی، مستلزم صرف وقت زیاد و زمین ماندن بقیه جنبه های زندگی انسان میشود، خداوند متعال دو راه دیگر را نیز پیش روی او قرار داده است:
[=microsoft sans serif]یا از متخصصی در این رشته وظیفه خود و حکم شرعی مورد نیازش را بپرسد
[=microsoft sans serif]یا به احتیاط عمل کند یعنی به صورتی عمل کند که مطمئن شود وظیفه شرعی خود را انجام داده است: مثلاً کاری را که بعضی از مجتهدین حرام می‌دانند و بعضی دیگر حـرام نمی‌دانند به جا نیاورد و کاری را که بعضی واجب می‌دانند و بعضی دیگر واجب نمی‌دانند، انجام دهد.
[=microsoft sans serif]اما از انجا که راه احتیاط، خودش هم خیلی سخت است و هم عمل کردن بر اساس آن، نیازمند اگاهی از نظرات مختلف در یک مسئله است، بهتر است انسانی که خودش مجتهد و متخصص در فقه نیست، تقلید کند.
[=microsoft sans serif]این سه راه به این خاطر است تا ما که در دوره غیبت، به صورت یقینی دست یابی به حکم واقعی شرعی نداریم، موظف هستیم از راه های جایگزین که خود شارع برای ما قرار داده است استفاده کنیم تا لااقل به حکم ظاهری دست بیابیم. این حکم ظاهری به خاطر لطف خداوند برای ما حجت شده است وگرنه به خودی خود حجیتی نداشت.

[=microsoft sans serif]جهت دوم: از چه کسی باید تقلید کرد.
[=microsoft sans serif]در رساله های عملی، چندین شرط برای تقلید ذکر شده است که عبارتند از:
[=microsoft sans serif]1.مرد باشد.
[=microsoft sans serif]۲. بالغ باشد.
[=microsoft sans serif]۳. عاقل باشد.
[=microsoft sans serif]۴. شیعه‌ی ۱۲ امامی باشد.
[=microsoft sans serif]۵. حلال زاده باشد.
[=microsoft sans serif]۶. زنده باشد(به عقیده برخی، بنابر احتیاط واجب)
[=microsoft sans serif]۷. عادل باشد.
[=microsoft sans serif]۸. با توجه به حساسیت و اهمیت منصب مرجعیت در فتوا، بنابر احتیاط واجب، قدرت تسلط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنیا نداشته باشد.
[=microsoft sans serif]۹. مجتهد باشد.
[=microsoft sans serif]۱۰. اعلم باشد.(بر اساس دیدگاه برخی مراجع، بنابر احتیاط واجب)
[=microsoft sans serif]برخی از این شرایط نیز بر اساس روایات و ادله نقلی و برخی دیگر(مانند شرط اعلمیت) بر اساس ادله نقلی و سیره عقلاء است. به هر حال، بر اساس ادله این شرایط برای تقلید از یک مجتهد گذارده شده است. البته این شرایط نیز خود در زمره مسائلی است که از ادله نقلی به دست آمده است. بنابراین اگر کسی میخواهد در این مورد اظهار نظر کند، خودش باید در زمینه دینی متخصص باشد و در آن صورت میتواند بر اساس دیدگاه خود عمل کند.(۱)

[=microsoft sans serif]جهت سوم: تکلیف کسی که تقلید نکرده است یا از کسی تقلید کرده که شرایط مرجعیت را نداشته است.
[=microsoft sans serif]در این صورت، بر اساس دیدگاه مراجع بزرگوار تقلید، چهار حالت متصور است:
[=microsoft sans serif]حالت اول: اعمالی که این شخص انجام داده است، مطابق با احتیاط بوده است.
[=microsoft sans serif]حالت دوم: اعمالی که او انجام داده است، مطابق با نظر مجتهدی است که او وظیفه داشته از او تقلید کند ولی چنین نکرده است.
[=microsoft sans serif]حالت سوم: اعمالی که او انجام داده است، به صورت کاملا اتفاقی مطابق با حکم واقعی در آمده است
[=microsoft sans serif]حالت چهارم: اعمال او نه مطابق با احتیاط است، نه مطابق با نظر مجتهد دارای شرایط و نه مطابق باحکم واقعی.
[=microsoft sans serif]سه حالت اول، اعمال این شخص مورد قبول واقع میشود و صحیح است ولی در حالت چهارم، اعمال او مورد قبول نیست.
[=microsoft sans serif]با توجه به این نکته مشخص میشود که همیشه اینطور نیست که بگوییم عمل نکردن بر اساس تقلید، موجب بطلان عمل میشود. بلکه از بین 4 حالت متصور، فقط 1 حالت آن، آن اعمال مورد قبول نیست.

[=microsoft sans serif]با توجه به نکته ای که در جهت اول گفته شد، و حالتی که در فرض چهارم وجود دارد، این شخص نه به دستور خداوند عمل کرده است و مستقیما از یکی از سه وظیفه اولیه تبعیت کرده(اجتهاد، تقلید صحیح و احتیاط) و نه اعمالش به صورت اتفاقی مطابق با حکم ظاهری معتبر در آمده ( که با احتیاط یا تقلید صحیح به دست می آمد) و نه مطابق با حکم واقعی شده است. در این صورت، این شخص چه انتظاری میتواند داشته باشد. او که نه به وظیفه اولیه خود عمل کرده و نه اعمالش مطابق با ظاهر یا واقع در آمده است، چه انتظاری دارد.

[=microsoft sans serif]جهت چهارم: تبعیض در تقلید.
[=microsoft sans serif]لازمه نکاتی که گفته شد این نیست که حتما انسان در تمام مسائل شرعی مورد نیاز خود از یک مجتهد و مرجع تقلید استفاده کند، بلکه انسان میتواند در تقلید خود تبعیض کند. یعنی در هر قسمت از احکام شرعی خود، از مجتهد جامع الشرایط آن قسمت تقلید کند. به طور مثال، در مسائل فردی از یک مجتهد و در مسائل اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی از مرجع تقلید دیگر تقلید کند. بنابراین، پاسخ سوال دوم شما نیز این میشود که تبعیت از نظرات مختلف در تقلید به دو صورت قابل تصور است. (۲)
[=microsoft sans serif]صورت اول اینکه احتیاط کند و نظری که مطابق با احتیاط است را تبعیت کند.
[=microsoft sans serif]صورت دوم هم اینکه تبعیض در تقلید کند و در هر بخشی از مسائل، از نظرات یک مرجع تقلید استفاده کند.

[=microsoft sans serif]اما اینکه انسان بخواهد نظرات مختلف را ببیند و بعد بر اساس میل و (به تعبیر شما) عقل خودش آنها را بسنجد و یکی را انتخاب کند، این اعمال به خودی خود و در حالت اولیه نباید قبول شود، اما خداوند به خاطر لطف خود، همانطور که در جهت سوم گفته شد، این اعمال را نیز در چند صورت میپذیرد. توضیح اینکه:
[=microsoft sans serif]اعمالی که این شخص انجام داده است، دو حالت پیدا میکند:
[=microsoft sans serif]یا نظری را که انتخاب کرده است، مطابق با نظر مجتهد اعلم است، که در این صورت، مطلقا عملش صحیح است. چه در واقع موظف بوده که از مجتهد اعلم تقلید کند و چه لازم نبوده است. در هر دو صورت، این شخص قطعا به تکلیف خود عمل کرده است و اعمالش مورد قبول است.
[=microsoft sans serif]یا نظری را که انتخاب کرده، مطابق با نظر مجتهد اعلم نیست. در این صورت، اگر در واقع، نظر خداوند نیز بر این بوده که باید از اعلم تبعیت میکرده ، در این صورت، اعمالش حکم کسی را دارد که به صورت صحیح تقلید نکرده است و در سه حالت اعمالش صحیح است و در یک حالت باطل که تفصیل این بحث در جهت سوم گفته شد.(۳)

[=microsoft sans serif]ـــــــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif]۱-۳. ر.ک: رساله توضیح المسائل، بخش احکام تقلید

موضوع قفل شده است