نفاق چیست ؟ علائم نفاق و خصوصیات منافقین کدامست ؟ ( مباحث نفاق شناسی )

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نفاق چیست ؟ علائم نفاق و خصوصیات منافقین کدامست ؟ ( مباحث نفاق شناسی )
تصویر ناشناس
ناشناس

خدا در قرآن کافران را از منافقان مجزا کرده است. در تاریخ اسلام منافق حتی از معاند هم خطرناک تر است.
خدا در سوره توبه آیه 101 برای این دسته دو عذاب را وعده داده است.
و برخى از باديه‏نشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده‏اى] بر نفاق خو گرفته‏اند تو آنان را نمى‏شناسى ما آنان را مى‏شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى‏كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى‏شوند (۱۰۱)

اما اینکه چرا خدا برای این گروه دو عذاب نازل کرده است شاید به این دلیل باشد که اولا شناخت وی از مسلمان واقعی اشتباه است . اما خدای در قرآن نیت آنان را آشکار خواهد کرد: انچنان که در آیه 64 توبه می فرماید
منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره‏اى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست‏خبر دهد بگو ريشخند كنيد بى‏ترديد خدا آنچه را كه [از آن] مى‏ترسيد برملا خواهد كرد (۶۴)
صدق الله العلی العظیم.

در روايت است شخصي كه سه هفته در نماز جمعه شركت نكند منافق است با توجه به اين روايت احتمالا نفاق داراي درجاتي است اگر اينچنين است
لطفا درجات نفاق را بفرماييد.

نفاق چیست ؟
نفاق در لغت به معني شكاف و نقب زدن است و در فرهنگ قرآن و نهج البلاغه به معناي يك نوع كانال زدن شرك آميز و در پوشش در آوردن كفر است . به عبارت ديگر شرك به صورت آشكار و صريح كفر و هنگام پيچيدگي نفاق قلمداد مي گردد .



رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند :

" مثل المنافق مثل جذع النخل ، اراد صاحبه ان ينتفع به في بعض بنائه فلم يستقيم له الموضع الذي اراد فحوله في موضع آخرله فكان ذلك ان احرقه بالنار ؛

داستان منافق مثل وضع شاخه خرمايي است كه كسي آن را براي استفاده در ساختمان از درخت بريده باشد ، اما براي آن كار مناسب و مستقيم از كار در نمي آيد . ناچار تصميم مي گيرد آن را در موضع ديگري به كار برده كه به خاطر كجي و اعواج بدان كار موفق نمي شود و بالاخره آخرين چاره سوزاندن و از بين بردن آن شاخه است .

علائم و خصوصیات منافقین :

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه در یکی از خطب نهج البلاغه شریف خصوصیات اهل نفاق را بر می شمرد ،که این خصوصیات به حق با منافقین و فتنه گران عصر ما نیز قابل تطبیق است :


اوصيكم عبادلله بتقوي الله و احذركم اهل النفاق " ای بندگان خدا شما را به پروا از خدا سفارش مي كنم و از منافقين برحذر مي دارم.

  • "‌ فانهم الضالون المضلون " : اينان گمراه و گمراه كننده اند.
  • " والزالون المزلون" : منافقين لغزشكار و لغزاننده اند.
  • " يتلونون الوانا و يفتنون افتنانا ": به رنگ هاي گوناگون در می آیند و به فنون مختلف دست می یازند .
  • " و يعمدونكم بكل عماد و يرصدونكم بكل مرصاد "‌ : منافقين به هر وسيله اي شما را در نظر گرفته و در همه جا در كمين شما هستند.
  • "قلوبهم دويه و صفاحهم نقيه ": آنان در دل بيمار و در ظاهر آراسته اند.
  • "يمشون الخفاء و يدبون الضراء " :در خفا حرکت می کنند و همانند بیماری ، در بدن نفوذ مي نمايند .
  • " وصفهم الدواء‌ و ذكرهم الشفاء و فعلهم الداء العياء‌ " : توصیفشان درمان و سخنان شان شفابخش است ولي عمل شان درد درمان ناپذير مي باشد.
  • " حسدة الرخاء و موكد و البلاء و مقنطوا الرجاء " : نسبت به رفاه مردم حسادت مي ورزند و روي سختي (به زحمت افتادن مردم) پافشاري نموده اميد مردم را نا امید می کنند .
  • "لهم بكل طريق صريع و الي كل قلب شفيع و لكل شجود موع " : در هر راهي مسلمانان راستين را به هلاكت رسانده و به هر دلي (جهت القاءشيطنت ها و نقشه هايشان) از طريق واسطه ها راه مي يابند و براي هر اندوهياشك ها( تصنعی) مي ريزند.
  • "يتقارضون الثناء و يتراقبون الجزاء" :از همديگر تمجيد و تعريف كرده انتظار پاداش و چشم داشت دارند .
  • " ان سالوا الحنوا و ان عذلوا لشفوا و ان حكموا اسرفوا ": اگر سؤالي را مطرح كردند روي آن اصرار مي ورزند و اگر به انتقادپرداختند پرده دري مي نمايند و اگر در مسئله اي قضاوت كنند ستم روا ميدارند و راه خيانت را مي پيمايند.
  • "قد اعدو الكل حق باطلا و لكل قائم مائلا و لكل حي قاتلا " : آنان در برابر هر حقي ، باطلي و در مقابل هر مستقيمي ، انحرافي و در برابرهر زنده ای ، قاتلی را تدارک دیده اند .
  • " و لكل باب مفتاحا و لكل ليل مصباحا " : براي هر دربي كليدي و براي هر شب تاريكي چراغي آماده كرده اند ( راه در رو ).
  • " يتوصلون الي الطمع بالياس ليقيموا به اسواقهم و ينفقوا به اعلاقهم": با اظهار بی میلی به طمع راه می یابند ، تا بازارهای خویش را گرم کنند ، و کالاهای خود را مصرف نمایند .
  • "يقولون فيشبهون و يصفون فيموهون ، قد هونوا الطریق ، و اضلعوا المضیق " : گفتارشان شبهه انگیز است ، در سخن حق را با باطل می آمیزند ، راه را آسان جلوه می دهند و راه باریک را کج می کند .
  • "فهم لمة الشيطان و حمة النيران "‌‌ : پس آنان گروه شيطان و شعله آتشند .
[=tahoma][=&quot]"اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون "[/][/]: اينان گروه و پيروان شيطانند و آگاه باشيد كه گروه شيطان تحقیقاَ در زیان غیر قابل جبران هستند .1

پی نوشت :

1 - نهج البلاغه ( صبحی صالح ) خطبه 194 و در سایر نسخ خطبه 185

نقل قول:

در روايت است شخصي كه سه هفته در نماز جمعه شركت نكند منافق است با توجه به اين روايت احتمالا نفاق داراي درجاتي است اگر اينچنين است لطفا درجات نفاق را بفرماييد

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و تشکر
با توجه به روایات وارد شده در مورد نماز جمعه جمع بین روایات این است که نماز جمعه در زمان ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء واجب تعیینی است لذا این روایت هم حمل بر همان زمان می شود.
موفق باشید و خوشحال:Nishkhand:


نفاق از واژه‌های قرآنی است و یکی از سوره‌ها نیز منافقین نام دارد. نفاق یعنی دورویی، یعنی بی‌دینی در عین اظهار مسلمانی کردن. قرآن مجید به دلیل اینکه نفاق در مدینه معضلی اجتماعی شده بود، چندین بار به این مسأله پرداخته و منافقین را با صفاتی یاد می کند؛ قرآن منافقین را « مفسد فی الارض » و آنها را بزرگ‌ترین دشمن حق و حقیقت می‌شمارد، به پیامبر هشدار می‌دهد که به آنان اطمینان نکند و می‌فرماید جایگاه منافق و کافر در آخرت، آتش دوزخ است.

از خصوصیات منافقین آن است که:
1) هنگام حضور در صف‌های نماز جماعت کسل و بی‌حوصله‌اند.
2) برای حضور در جبهه های جنگ علیه باطل این دست و آن دست می‌کنند.
3) دل‌هایشان مریض است.
4) استغفار هیچ‌کس- حتی کسی مانند پیامبر - برایشان سودی ندارد چرا که ضربه‌ای که اسلام از سوی منافقین خورده است از دست کافران نخورده است.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می‌گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«من از سوی مؤمنان و مشرکان برای امتم هراسناک نیستم. خداوند مؤمن را به وسیله ایمانش حفظ می کند و مشرک را به وسیله شرکش نابود می‌سازد. من از منافقان هراسناکم که زبانشان با شماست اما عملکردی پنهانی بر ضد شما دارند.»

منابع:
نهج البلاغه نامه 27
المیزان ج 2 ص 97 ج 5 ص 121.

برخي نشانه هاي نفاق

1-دروغگوئي
شاخص ترين علامت منافقين دروغ گفتن آنان در ارتباط با ديگران است. آنان نه تنها اخبار دروغ و گزاره هاي كذب را در گفت و گوهايشان به كار مي گيرند بلكه باقسم هائي كه بر آن مي افزايند در سقوط به دره هولناك معصيت شتاب مي ورزند:
«اي پيامبر! هرگاه اهل نفاق به سوي تو مي آيند اظهار مي كنند كه ما گواهي مي دهيم كه تو رسول خدائي، اما پروردگارت مي داند كه تو رسول الله هستي و خداوند گواه است كه منافقين دروغگو هستند، آنان سوگندهاي خود را سپر قرار داده اند ]تا خود را حفظ كرده و مردم را فريب دهند و به اين وسيله[ راه خدا را سد كنند اما آنان كار بسيار بدي انجام مي دهند.» (منافقون/2) بنابراين دروغگوئي و يادكردن قسم هاي كذب يكي از گناهان كبيره و از نشانه هاي بارز منافقين است.
2-استفاده ابزاري از مقدسات
منافقين و دنياپرستان معمولا براي رسيدن به اهداف مادي خود از هر وسيله اي استفاده مي كنند، علي(ع) در توضيح اين ويژگي اهل نفاق مي فرمايد: «در مورد منافقان به شما هشدار مي دهم و از ترفندهايشان مي ترسانم، آنان گمراه و گمراه كننده و خطاكارند و ديگران را به سوي خطا و گناه مي كشانند، به هر رنگي در مي آيند و در رسيدن به مقصود، شيوه هاي متفاوت به كار مي برند، براي انحراف و شكار شما از هر پناهگاهي استفاده مي كنند و در هر كمين گاهي براي صيد دلهاي شما مخفي مي شوند.»(1) آري آنان چهره واقعي خود را در چتر مقدسات پنهان كرده و به فريب مردم مي پردازند.
3-آرايش ظاهري و قيافه اي جذاب
خداوند متعال يكي ديگر از ويژگي هاي اهل نفاق را آراستگي ظاهر و جذابيت صوري آنان مي داند و مي فرمايد: «و اذا رايتهم تعجبك اجسامهم (منافقون/4) هرگاه آنان را ببيني از ظاهر آراسته شان شگفت زده مي شوي!» آنان با اين شيوه بسياري از مردم عوام و افراد ساده لوح را به دام انداخته و از راه حق منحرف مي كنند. علي(ع) در تشريح اين ويژگي مي فرمايد: آنان دلي بيمار اما ظاهري آراسته دارند، در پنهاني راه مي روند و از بيراهه ها حركت مي كنند، گفتارشان درمان، اما عملكرد آنان دردي است كه درمان ندارد، بر رفاه و آسايش مردم حسد ورزيده و بر بلا و گرفتاري آنان مي افزايند، آنان هميشه آيه يأس خوانده و اميدواران را نااميد مي گردانند.(2)

4-خودخواهي و غرور
عجب و غرور كه از صفات ناپسند انساني است چنان در شخصيت آنان ريشه دوانيده است كه هيچگاه به گذشته خود نمي انديشند و فرصت جبران لغزش هاي گذشته را نمي يابند. اشتباهات خود را نمي پذيرند و از بازگشت و توبه، گريزانند.
خداوند مي فرمايد: «و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رءوسهم و رايتهم يصدون و هم مستكبرون (منافقون/5) هنگامي كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براي شما استغفار كند سرهاي خود را ]از روي استهزاء و كبر[ تكان مي دهند و آنان را مي بيني كه تكبركنان از تو روي بر مي تابند»
اهل نفاق به خود اجازه تفكر در عملكردهاي گذشته شان را نمي دهند و اين مهم ترين عامل بدبختي آنان است كه بدترين جايگاه جهنم را به خود اختصاص مي دهند.
5-نگراني و افسردگي
منافقين گرچه در ظاهر خود را شاداب و پرنشاط نشان مي دهند اما در حقيقت چنان نيستند، آنان در زير پوشش سيماي خندان، دلي مضطرب، نگران و افسرده دارند و هر لحظه منتظر حادثه اي ناگوار بر عليه خود هستند.
هر حركت كوچكي را توطئه اي بر ضد خود پنداشته و هر گفتاري را اهانتي به خود تلقي مي كنند. قرآن مي فرمايد: «يحسبون كل صيحه عليهم؛ (منافقون/4) آنان هر فريادي را بر عليه خويش مي پندارند.»
نداشتن توكل و اخلاص، چنان روحيه شان را تضعيف كرده كه رعب و وحشت و هراس از آينده اي مبهم، تمام وجودشان را فرا گرفته است.
اين مقال را با سخني از اميرمؤمنان (عليه السلام) به پايان مي بريم كه فرمود: «لو ضربت خيشوم المومن بسيفي هذا علي ان يبغضني ما ابغضني ولو صببت الدنيا بجماتها علي المنافق علي ان يحبني ما احبني؛(3) اگر با شمشيرم بر بيني انسان مؤمن بزنم كه دشمن من شود هرگز دشمن من نخواهد شد و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم كه مرا دوست بدارد هرگز دوست من نخواهد شد.»]مركز فرهنگ و معارف قرآن[
پانوشتها:
1 و 2- نهج البلاغه، خطبه 194
3-همان، حكمت 45

نفاق ، يك مرض روحى ومنافق بيمار است . همانطور كه بيمار، نه سالم است و نه مرده ، منافق هم نه مؤ من است و نه كافر.





نفاق در اصل از ماده (نَفْق) بر وزن (نَفْخْ) به معنى نفوذ و پيشروى است.وهمچنین (نَفَق) بر وزن (شَفَق) به معنى كانال‏ها و نقب‏هايى است كه زير زمين می ‏زنند تا براى استتار يا فرار از آن استفاده كنند.





به اين ترتيب (منافق) كسى است كه طريقى مرموز و مخفيانه براى خود برگزيند، تا با مخفی ‏كارى در جامعه نفوذ كند و به هنگام خطر از طريق ديگر فرار كند.





علامه طباطبايى(ره)می فرمايد: منافقين در كينه‏ توزى و عداوت نسبت به شما مسلمانان در حد كامل هستند، به دليل اينكه بدترين دشمن انسان آن كسى است كه واقعا دشمن باشد و آدمى او را دوست خود پندارد.









امام علی علیه السلام می فرمایند:

إِنَّ المُؤمِنَ إذَا استَغنى شَكَرَ... وَ المُنافِقُ إِذَا استَغنى طَغى؛

مؤمن هنگام بى نيازى شكر مى گزارد و منافق هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند.


تحف العقول، ص212

امام كاظم عليه السلام می فرمایند :

اَلمُؤمِنُ قَليلُ الكَلامِ كَثيرُ العَمَلِ، وَ المُنافِقُ كَثيرُ الكَلامِ قَليلُ العَمَلِ؛


مؤمن كم حرف و پر كار است و منافق پر حرف و كم كار.

تحف العقول، ص397


امام على علیه السلام می فرمایند:

و النِّفاقُ شَيْنُ الْاخْلاقِ.

نفاق، ننگ و ويرانى اخلاق است.

یا خَیْرَ الْمَقْصُودینَ

یکی از صفاتی که همواره شخص منافق به آن عادت کرده وگویا برایش ملکه شده است دروغ پرداز‏یست.چرا که نفاق صاحب خويش را مجبور مى ‏كند كه براى سرپوش گذاشتن بر اهدافش، به دروغ متوسل شود و حقايق را وارونه جلوه دهد و به تعبير امام زين ‏العابدين (ع):

... انْ حَدَّثَكَ كَذِبَكَ وَ انْ وَعَدَكَ اخْلَفَكَ ...

(منافق) اگر با تو سخن گويد، دروغ مى ‏گويد و اگر وعده بدهد، تخلّف مى ‏ورزد.

یا عَلاّمَ الْغُیُوب

وسعت معنى نفاق

وقتی واژه ی نفاق را می شنویم سریعا این خصوصیت را ،صفت افراد بی ایمان تلقی می کنیم وتصویری از انسانهای بی ایمان در ذهنمان تداعی می شود یعنی افرادی که در ظاهر مسلمان هستند اما در باطن کافر.ولی باید بدانیم که نفاق معنایی گسترده تر ازاین معنا دارد در واقع هر جا دو گانگی در ظاهر وباطن وجود داشته باشد نوعی نفاق وجود دارد حتی اگر آن اشخاص کافر نباشند ودر زمره ی مؤمنان باشند اگر رفتار وگفتارشان یکی نباشد گرفتار رذیله ی نفاق هستند. مسلما اين گونه افراد رگه‏ هائى از نفاق در وجود شان هست که اگر در مان نشود عوارض بدی در انتظارشان خواهد بود.

امام به حق ناطق حضرت صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد :
براى منافق نشانه‏هايى است :
1 ـ از دروغ گفتن به حق و به خلق باك ندارد .
2 ـ خائن به دين و خائن به مال و آبرو و عرض مسلمانان است .
3 ـ از حيا و شرم كه نتيجه ايمان به حق و آخرت است ، خالى و در انواع فسق و فجور در كمال بى‏حيايى و بى‏شرمى است .
4 ـ بدون داشتن علم و كمال و عشق و معرفت و عمل و كوشش ، داراى ادّعا است و خود را واجد اين همه كمالات مى‏داند ، در حالى كه درون و برونش از حسنات خالى است .
5 ـ آدمى تيز چشم است ، به اين معنا كه در تمام امورى كه تجسّس ، مشروعيت ندارد ، در مقام تجسس و پى بردن به اسرار مردم است .
6 ـ نادان و سفيه است و در امور تأمّلى از خود نشان نمى‏دهد و ادب را در هيچ برنامه‏اى رعايت نمى‏كند .
7 ـ در موقع حيا كم حياست . فرق بين قلّت حيا و وقاحت به شدت و ضعف است ، مرتبه سلب حيا و شدّت آن را وقاحت مى‏گويند و مرتبه ضعيف او را كه فى الحقيقه مقدمه وقاحت است قلّت حيا مى‏نامند .
8 ـ گناه و معصيت را با آن همه اهتمامى كه در تركش شده ، سبك شمرده و انجام آن برايش آسان است .
9 ـ ارباب دين و كرامت و مردم مؤمن و مسلمان را چنانچه شايسته است ادب نمى‏كند و آنان را با آن همه ارزش سبك مى‏شمارد .
10 ـ مصايب در دين را كه تحمّلش داراى برترين ارزش است ، سهل و سبك شمرده و سعى مى‏كند در معرض آن‏ها قرار نگيرد .
11 ـ متكبر است و خود را در همه امور بزرگ مى‏شمارد .
12 ـ علاقه دارد مردم او را مدح كنند و همه جا از او ستايش نمايند .
13 ـ داراى مرض خطرناك حسد است ، آرزو مى‏كند كه نعمت‏هاى خدا از بندگانش سلب شود .
14 ـ دنيا را بر آخرت و بدى را بر خوبى ترجيح مى‏دهد .
15 ـ بر سخن‏چينى و نمّامى حريص است و مصدر فتنه و فساد در بين مردم مى‏باشد .
16 ـ به كارهاى بيهوده و لهو و لعب رغبت دارد .
17 ـ مددكار اهل فسق و اهل بدعت است .
18 ـ اهل خير و خيرات نيست و بلكه اهل خيرات را دوست ندارد و نمى‏خواهد كسى به كسى احسان كند .
19 ـ كار خود را هر چند بد باشد خوب به حساب مى‏آورد و كار خوب ديگران را بد مى‏داند .
شبيه اين اوصاف در منافقان زياد است و از اين جهت با قاطعيت مى‏توان گفت :
منافقين از كفار بدترند ! ! [ وَقَدْ وَصَفَ اللّهُ الْمُنافِقينَ فى غَيْرِ مَوْضِعٍ ، فَقالَ عَزَّ مِنْ قائِلٍ . وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ [89] .
وَقالَ عَزَّ مِنْ قائِلٍ أيْضاً فى صِفَتِهِمْ : وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ امَنّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَما هُمْ بِمُؤمِنينَ * يُخادِعُونَ اللّهَ وَالَّذينَ آمَنُوا وَما يَخْدَعُونَ إلاّ أنْفُسَهُمْ وَما يَشْعُرُونَ * فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً [90] ] .

faryad2;8192 نوشت:
خدا در قرآن کافران را از منافقان مجزا کرده است. در تاریخ اسلام منافق حتی از معاند هم خطرناک تر است.
خدا در سوره توبه آیه 101 برای این دسته دو عذاب را وعده داده است.
و برخى از باديه‏نشينانى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده‏اى] بر نفاق خو گرفته‏اند تو آنان را نمى‏شناسى ما آنان را مى‏شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى‏كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى‏شوند (۱۰۱)

اما اینکه چرا خدا برای این گروه دو عذاب نازل کرده است شاید به این دلیل باشد که اولا شناخت وی از مسلمان واقعی اشتباه است . اما خدای در قرآن نیت آنان را آشکار خواهد کرد: انچنان که در آیه 64 توبه می فرماید
منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره‏اى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست‏خبر دهد بگو ريشخند كنيد بى‏ترديد خدا آنچه را كه [از آن] مى‏ترسيد برملا خواهد كرد (۶۴)
صدق الله العلی العظیم.


باسمه تعالی
با سلام
صفای سینه ز اهل نفاق چشم مدار
شب سیاه درونان سحر نمی دارد(1)
نفاق در کتاب لغت(2) از ریشه نافقاء است که به معنای این است که موش صحرایی وقتی سوراخی را در صحرا برای نجات از دشمن حفر می کند به یک عمل احتیاطی دست می زند یک در برای حفره اش باز می گذارد که همان درب معمولی است و محل رفت وآمد اوست بعد از زیرزمین راه دیگری می سازد که منتهی به یک نقطه دور دست می شود آنگاه این راه از زیر زمین بالا می آید تا به کف زمین نزدیک می شود اما آنقدر ادامه نمی دهد تا سطح زمین ظاهر شود بلکه یک سطح نازکی باقی می گذارد در این حد که اگر یک روزی خطری از در ورودی پیدا شد و یک حیوان درنده وارد لانه موش بشود موش صحرایی بتواند از آنجا فرار کند و با ضربه محکمی که با سرش می زند آن سطح نازک را خراب کند و به این ترتیب وقتی که دشمن از این در وارد می شود او از آن در دیگر خارج شود عرب به این راه نافقا می گوید یعنی یک راه مخفی درونی سر پوشیده ای که تقریبا جزء اسرار نظامی برای دنیای آن موش صحرایی است
از همین جا معنای اصطلاحی نفاق و منافق معلوم می گردد در اصطلاح اسلام منافق کسی است که دو در برای خود انتخاب کرده یکی در ورودی و ظاهری که اسلام باشد و دیگری در پنهانی که کفر باشد بنابراین منافق یعنی کفر زیر پرده که به سادگی قابل تشخیص نیست
پی نوشت:
1- صائب
2- النهایة فی غریب الحدیث والاثر جلد6ص98

سمیع;241260 نوشت:
باسمه تعالی
با سلام
صفای سینه ز اهل نفاق چشم مدار
شب سیاه درونان سحر نمی دارد(1)
نفاق در کتاب لغت(2) از ریشه نافقاء است که به معنای این است که موش صحرایی وقتی سوراخی را در صحرا برای نجات از دشمن حفر می کند به یک عمل احتیاطی دست می زند یک در برای حفره اش باز می گذارد که همان درب معمولی است و محل رفت وآمد اوست بعد از زیرزمین راه دیگری می سازد که منتهی به یک نقطه دور دست می شود آنگاه این راه از زیر زمین بالا می آید تا به کف زمین نزدیک می شود اما آنقدر ادامه نمی دهد تا سطح زمین ظاهر شود بلکه یک سطح نازکی باقی می گذارد در این حد که اگر یک روزی خطری از در ورودی پیدا شد و یک حیوان درنده وارد لانه موش بشود موش صحرایی بتواند از آنجا فرار کند و با ضربه محکمی که با سرش می زند آن سطح نازک را خراب کند و به این ترتیب وقتی که دشمن از این در وارد می شود او از آن در دیگر خارج شود عرب به این راه نافقا می گوید یعنی یک راه مخفی درونی سر پوشیده ای که تقریبا جزء اسرار نظامی برای دنیای آن موش صحرایی است
از همین جا معنای اصطلاحی نفاق و منافق معلوم می گردد در اصطلاح اسلام منافق کسی است که دو در برای خود انتخاب کرده یکی در ورودی و ظاهری که اسلام باشد و دیگری در پنهانی که کفر باشد بنابراین منافق یعنی کفر زیر پرده که به سادگی قابل تشخیص نیست
پی نوشت:
1- صائب
2- النهایة فی غریب الحدیث والاثر جلد6ص98

باسمه تعالی
خطر منافقان براى هر جامعه از خطر هر دشمنى بيشتر است، چرا كه از يك سو شناخت آنها غالبا آسان نيست، و از سوى ديگر دشمنان داخلى هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مى‏كنند كه جدا ساختن آنها كار بسيار مشكلى است و از سوى سوم روابط مختلف آنها با ساير اعضاء جامعه كار مبارزه را با آنها دشوار مى‏سازد.
به همين دليل اسلام در طول تاريخ خود بيشترين ضربه را از منافقان خورده، و نيز به همين دليل قرآن سختترين حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر كه آنها را كوبيده هيچ دشمنى را نكوبيده است.
اما نشانه های منافقین در قرآن کریم:
یکی از علائم منافقین دروغگو بودن آنهاست همان طور که در قرآن آمده است (إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ"وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ).(1)
ودر سوره توبه به بعضی دیگر از نشانه های انها اشاره شده است
(الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ)
(2)
اول و دوم،:" آنها مردم را به" منكرات" تشويق، و از" نيكيها" باز مى‏دارند"
يعنى درست بر عكس برنامه مؤمنان راستين كه دائما از طريق" امر به معروف" و" نهى از منكر" در اصلاح جامعه و پيراستن آن از آلودگى و فساد كوشش دارند، منافقان دائما سعى مى‏كنند كه فساد همه جا را بگيرد، و معروف و نيكى از جامعه برچيده شود، تا بهتر بتوانند در چنان محيط آلوده‏اى به اهداف شومشان برسند.
سوم: آنها دست دهنده ندارند، بلكه" دستهايشان را مى‏بندند"، نه در راه خدا انفاق مى‏كنند، نه به كمك محرومان مى‏شتابند، و نه خويشاوند و آشنا از كمك مالى آنها بهره مى‏گيرند (وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ).
روشن است آنها چون ايمان به آخرت و نتائج و پاداش" انفاق" ندارند، در بذل اموال سخت بخيلند، هر چند آنها براى رسيدن به اغراض شوم خود، اموال فراوانى خرج مى‏كنند و يا به عنوان رياكارى بذل و بخششى دارند، اما هرگز از روى اخلاص و براى خدا دست به چنين كارى نمى‏زنند.
چهارم- تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان مى‏دهد كه" آنها خدا را فراموش كرده‏اند" و نيز وضع زندگى آنها نشان مى‏دهد كه" خدا هم آنها را از بركات و توفيقات و مواهب خود فراموش نموده" يعنى با آنها معامله فراموشى كرده است و آثار اين دو فراموشى در تمام زندگى آنان آشكار است (نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ).(3)

پی نوشت
1- سوره منافقون آیه 1

2- سوره توبه آیه67
3- تفسیر نمونه ج8 ص31

بحث ايندفعه کمی دقّت لازم داره و کمی هم خوندنش شجاعت ميخواد. وقتی بخونين دليلش رو متوجه ميشين:

منافقين، سه تيپ هستند:
دسته اول: منافقين صريح (اينها منافق عقيدتی هستند. يعنی هيچی رو قبول نداره، ميگه بريم ادعای ايمان کنيم، ببينيم چی ميشه؟ معاويه، نمونه اين منافقين صريحه.) ما با اين نفاق، کاری نداريم. زياد به ما مربوط نميشه.
دسته دوم: منافقين اخلاقی (مؤمن است، ولی ضعيفه. نميکِشه... کوتاه مياد. اينها پل ميشن برای منافقين صريح؛ مثال تاريخیش هم طلحه و زبير) آدم 25 سال برای علی بن ابيطالب عليه السّلام بسوزه، آخرش هيچی؟! اين منافقی است که نفاقش در اثر ضعف ايمان پديد اومده.
زبير داشت کم کم قانع ميشد با علی عليه السّلام نجنگه، ولی ميگفت: آخه من اگه الان از جنگ برگردم، زنها بهم ميخندن، ميگن اين چه قهرمانيه؟! ... آدم پل بشه برای منافقين خيلی بده. اگه طلحه و زبير، پيچ حکومت علی عليه السّلام رو شل نکرده بودن، معاويه نميتونست کاری کنه.اين اصطلاح يادت باشه: پيچ شل کن. هر کسی اهل تظاهر باشه، پيچ شل کنه.
اين نفاق، همه ما رو تهديد ميکنه. خيلی مواظبت ميخواد.... ببين، اگه در جلسات جمعی که شرکت ميکنی، شور و حال داشته باشی، تنها که ميشی بی حال باشی، يه شعبه از نفاقه.
چکار کنيم اين نفاق ما رو تهديد نکنه؟ يه راه حل داره: هرجا گناه کردی، زود به گناهت اعتراف کن در خانه خدا... فکر نکنی هر کس مؤمن ضعيف باشه، منافقه. کسی که اعتراف نکنه به ضعفش ميره جزو منافقها. پس فردا بهت پيشنهاد دادن فلان پُست رو قبول کن، ببين اگه از عهده اش بر نميای، اگه ميدونی افرادی شايسته تر از تو برای اين پُست هستن، قبول نکن.

نوع سوّم: نفاق پيچيده (خيلی وحشتناکه. خيلی مواظب باشيد. منافقين نوع سوّم، افرادی هستند که خودشون هم نميدونن منافقند. فکر ميکنه مؤمنه در حاليکه اصلاً ايمان نداره.) اين نوع نفاق، مال محيطهای مذهبيه. توی شور محيط مذهبی جَو گير ميشه، يکسری گوشه های دين او رو جذب ميکنه، اينقدر داغه که نميفهمه اين دين، هنوز ته دلش نچسبيده. خودش از خودش خبر نداره که اين دينداريهايی که ميکنه، اين شعارها و اين حفظ ظواهر داره به روحش فشار مياره. خبر نداره اين نماز و قرآنی که ميخونه هنوز با روحش همگون نشده و ظاهريه. يک دفعه، يه گوشه يه شکافی پيدا ميشه که اون بی دينی پنهان در قلبش فوران ميکنه. ميگه قربة إلی الله، شمشير رو ميگيره و ميره به سمت علی عليه السّلام... نمونه تاريخیش: خوارج
معاويه نگفت علی کافر است، اين خوارج حافظ قرآن گفتن! خبيث تر از معاويه، کسی بود که شمشير بر فرق علی عليه السّلام فرود آورد. ابن ملجم، از معاويه شقی تر است.
همين ابن ملجم وقتی آمده بود با اميرالمؤمنين عليه السّلام بيعت کنه، آقا فرمودند: حالا برو فکرهاتو بکن، ببين من رو قبول داری؟ عجله ای نيست... ميخواستن او رو به خودآگاهی برسونن.

اين منافقها اون وقتی که دينداری ميکنند، نميفهمند دين ندارند. اون وقتی هم که جنايت ميکنند، نميفهمند از دين خارج شدند. اين نفاق، نفاق وحشتناکیه.
اللّهم اجعل عواقب أمورنا خيراً: خدايا، عاقبت ما رو ختم به خير کن.
چکار کنيم بفهميم ايمان در دلمون هست يا نه؟ راه داره؛ به قلبت نگاه کن ببين حب علی بن ابيطالب و محبّت فاطمه زهرا و ائمه اطهار سلام الله عليهم رو چقدر در دل داری؟
خوب، بحث طولانی شد ولی نميشد نصفه کاره رهاش کرد. اميدوارم خسته نشده باشين.
خدانگهدار

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

در سوی دیگر صداقت ؛ نفاق ودورویی قرار دارد که چاشنی اصلی آن دروغگویی است
برای شخص منافق ویژگی های زیادی را شمرده اند که متعاقبا" به چند روایت از ائمه معصومین (ع) اشاره می شود :

امام صادق علیه السلام:مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
کافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص307، ح7

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:مؤمن به میل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل مى کند.
کافى(ط-الاسلامیه)، ج4، ص12، ح6

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
تحف العقول، ص 496

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشیدن؛ مانند حیوانات.
تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ،ج1، ص 99

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:مَثَل مؤمن مانند ساقه کاشته است که بادها آن را به این سو و آن سو خم مى کند هم چنین مؤمن را دردها و بیماریها خم مى کند و مثل منافق مانند عصاى آهنى است که چیزى به او نمى رسد تا اینکه مرگ او فرا رسد و او را سخت مى شکند.
الکافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص 258

امام علی علیه السلام:منافق، بى شرم، کودن، چاپلوس و بدبخت است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ، ج 2 ، ص65

حق یارتان :Gol:

سوال : ويژگي هاي منافقان در نهج البلاغه چيست ؟
امير مومنان علي عليه السلام در نهج البلاغه در خطبه 185 نهج البلاغه [1] مردم را از نفاق و نيرنگ هاي منافقان برحذر داشته است و مي فرمايند :

اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهيزگارى سفارش مى‏كنم و از اهل نفاق و دو رويى بر حذر مى‏دارم . سپس منافقان را اينگونه توصيف می کنند :

1. گمراهان و گمراه کنندگان : اينها هم گمراهند يعنى از راه خدا منحرف شده و هدايت نيافته‏اند و هم با القاى شبهه‏هاى باطل و سخنان نادرست ديگران را به گمراهى مى‏كشانند.هم خطاکارند و هم ديگران را به خطا وا می دارند .
2. دگرگوني در رفتارها و همرنگ جماعت شدن : منافقان به رنگ هاى گوناگون در مى‏آيند يعني به سبب مقاصد باطل و اغراض فاسدى كه دارند احوال آنها پيوسته در تغيير و گفتار و رفتار آنها جوراجور و دستخوش دگرگونى است و با هر كس با چهره و زبانى جداگانه برخورد مى‏كنند.
3. فريب کاري : وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً : و به هر وسيله و با هر زبان در صدد فريفتن شمايند.
در جاي ديگر حضرت مي فرمايند : راه را براى فريب دادن مردم هموار گردانيده و طريق رهايى آنان را از تنگناى نيرنگ هاي شان پر پيچ و خم ساخته‏اند.[2]
باز می فرمايد : پنهانى به سوى مقاصد خويش گام بر مى‏دارند. و مانند حركت بيمارى در بدن، آرام آرام به جنبش در مى‏آيند. [3]
اين سخن كنايه از اين است كه اقدامات زبانى و عملى خود را در جهت مقاصد و اهدافى كه دارند پوشيده داشته و دور از فهم و اطّلاع ديگران انجام مى‏دهند.
باز حضرت می فرمايد: منافقان براى اين كه حقّ را باطل جلوه دهند و آن را در جامه تزوير خود بپوشانند شبهاتى آماده كرده‏اندو براى از ميان بردن هر حقّى وسيله‏اى مهيّا كرده‏اند و براى هر درى از حيله و تزوير كليدى ساخته‏اند .
4. فرصت طلبي : و در هر فرصتى شما را هدف خود قرار داده. و در هر كمينگاهى در كمين شما نشسته‏اند.
5 . بيمار دل و خوش ظاهر : دل هاي شان بيمار. و ظاهرشان از نشانه‏هاى پاكيزگان است.
مراد از بيمارى دل هاى منافقان و پاكيزگى ظاهر آنان، دردهاى نفسانى است كه جان آنها را فرا گرفته مانند حسد ،كينه، مكر و فريب، كه در نهان بر ضدّ آنان حيله و تزوير به كار مى‏برند و در آشكار نسبت به آنان اظهار خوشرويى و دوستى و محبّت و خيرخواهى مى‏كنند و اين رويّه كه انسان با زبان چيزى را خوب و پسنديده بداند و خلاف آن را در دل داشته و پنهان كرده باشد ، قانون و ضابطه نفاق است.
6. خوش سخن و بدکردار : سخن پردازى آنها دواست و گفتارشان شفاست. ليكن كردارشان دردى است درمان ناپذير.
يعنى آنها مانند زاهدان و پارسايان مردمان را موعظه كرده به پرهيزگارى و فرمانبردارى خداوند دستور مى‏دهند. آشكار است كه اين سخنان درمان ناپاكى و شفابخش گمراهى است، امّا با گناهانى كه مرتكب مى‏شوند كردار آنها كردار فاسقان و گمراهان است و گناه کاری منافقان بزرگ ترين درد و درمان ناپذير است .
در جاي ديگر فرمودند : تنها كسانى كه از شر آنها بر شما مى‏ترسم آنها هستند كه در دل منافقند و در زبان دانا، سخنانى مى‏گويند دل پسند ولى اعمالى دارند زشت و ناپسند . [4]
7. حسود و دردسر ساز : اگر در زندگى كسى فراخى و گشايشى بينند بر او حسد مى‏ورزند و اگر كسى را در سختى و گرفتارى مشاهده كنند با سخن چينى و فتنه‏انگيزى بر رنج او مى‏افزايند .
8 . سوق جامعه به نااميدي : اگر كسى اميد چيزى را داشته باشد مقتضاى طبع آنها اين است كه او را نوميد گردانند، زيرا روش منافق دروغگو همواره بر اين است كه دور را نزديك و نزديك را دور نشان دهد .
9 . مردمي جلوه دادن خود : و در هر غم و اندوهى اشك ها مى‏ريزند.
اين سخن حضرت كنايه از اين است كه براى دست يافتن به مقاصد و اغراض خود در برابر گريه و اندوه ديگران، به دروغ اظهار غمگينى مى‏كنند و اشك مى‏ريزند در حالى كه آنان دشمن غمديدگانند.
10 . چاپلوسي و سمج براي رسيدن به دنيا : مدح و ستايش را به يكديگر وام مى‏دهند و پاداش خود را انتظار دارند. يعنى هر يك از آنها همكار خود را مى‏ستايد تا او نيز به ستايش وى اقدام كند و در برابر كار خود از او انتظار پاداش دارد.واگر از كسى درخواستى داشته باشند براى اين كه او درخواست آنها را انجام دهد اصرار مى‏ورزند و پافشارى مى‏كنند و اين از صفات زشت به شمار آمده چنان كه حقّ تعالى فرموده است: (انفاقِ شما، مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏اند و نمى‏توانند مسافرتى كنند و از شدّت خويشتن‏دارى، افراد ناآگاه آنها را بى‏نياز مى‏پندارند امّا آنها را از چهره‏هاي شان مى‏شناسى و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى‏خواهند. (اين است مشخّصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.[5]
11 . هتاک : اگر كسى را سرزنش كنند عيب هاى او را آشكار و از اين طريق او را شرمنده و سرافكنده مى‏سازند و بسا اين كه عيب هاى او را در حضور كسى به او مى‏گويند كه دوست نمى‏دارد وى در جريان آنها قرار گيرد.
12 . ستمگری در حکومت : اگر يكى از آنها حكمرانى و فرمانروايى يابد در بيدادگرى و شكم خوارگى زياده روى مى‏كندو در شهوترانى و بهره‏گيرى از خوشي هاى دنيا پا از حدّ فراتر مى‏گذارد. [6]
حضرت در پايان خطبه فرمودند : آنان ياران و پيروان شيطانند، خداوند متعال مي فرمايند " شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند! [7]‏
13 . گنه گاران : در خطبه ی ديگري مي فرمايند : منافقان گناه مى‏كارند و كشته خويش به آب غرور آبياری مى‏کنند و هلاكت درو و برداشت می کنند .[8]
14 . دشمن امير مومنان علی عليه السلام : امير مومنان مي فرمايند : اگر با شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد كردو اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شدو اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى شد و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت كه فرمود: اى على! مؤمن تو را دشمن نگيردو منافق تو را دوست نخواهد داشت . [9]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر :
1 . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحراني ، مترجم : قربانعلي محمدي مقدم و علي اصغر نوايي يحيي زاده ، ج 3 ، ص 773
2 . شرح نهج البلاغه ، سيد عباس موسوي ، ج 3 ، ص 370 .
حديث اخلاقي :
امير مومنان على عليه السلام فرمود : از جدال و دشمنى دورى كنيد كه اين دو، دل را بيمار و در آن نفاق و دورويى مى‏روياند . [10]

از خطبه 185 نهج البلاغه :

حضرت در پايان خطبه فرمودند : آنان ياران و پيروان شيطانند، خداوند متعال مي فرمايند " شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند! [7]

قرآن و اهل بیت علیهم السلام رمز ماندگاری

پی نوشتها در آدرس فوق