جمع بندی چند مکتب اخلاقی در اسلام وجود دارد؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند مکتب اخلاقی در اسلام وجود دارد؟

چند مکتب اخلاقی در اسلام وجود دارد؟
و این که غیر مسلمانان هم مکاتب اخلاقی دارند ؟ لطفا اگر دارند چند نمونه با ذکر چند منبع معرفی بفرمایید .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: جناب استاد

محدثه83;758740 نوشت:
چند مکتب اخلاقی در اسلام وجود دارد؟
و این که غیر مسلمانان هم مکاتب اخلاقی دارند ؟ لطفا اگر دارند چند نمونه با ذکر چند منبع معرفی بفرمایید .

سلام علیکم و رحمة الله

در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق در طول تاريخ، مكاتب و ديدگاه‌هاي بسيار متعدد و متنوعي از سوي انديشمندان و فيلسوفان شرق و غرب پديد آمده است. بسياري از فيلسوفان، از روزگار يونان باستان تا عصر حاضر، همواره كوشيده‌ و مي‌كوشند تا متناسب با مباني فكري و فلسفي خود، نظامي اخلاقي ارائه دهند. اين مكاتب و نظام‌هاي اخلاقي از سوي نويسندگان مختلف، به گونه‌هاي متفاوتي دسته‌بندي و تنظيم شده‌اند.
در مورد تفصیل این مکاتب لطفا به آدرس زیر مراجعه فرمایید:(به دلیل کثرت و طولانی بودن مطالب)

http://www.mesbahyazdi.ir/node/4755

در بحثهای نظری می توان 4 دسته کلی را در مکاتب اخلاقی اسلام بیان و معرفی کرد:
1- اخلاق فلسفی
فلاسفه،حکمت را بر دو قسم نظری و عملی تقسیم و تفاوتشان را به دو گونه بیان کرده اند:
الف- حکمت نظری آگاهی از چیزهائی است که شایسته دانستن هستند،در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن هستند.
ب- حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست،حال آنکه حکمت عملی ،علم به احوال موجوداتی است که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی (قلبی و قالبی) است.
سپس فلاسفه،حکمت عملی را به سه بخش: اخلاق ،تدبیر منزل، سیاست مُدُن تقسیم کرده اند.
حکما بر آنند که خاستگاههای روحی و روحانی رفتارهای درست و نادرست دائمی یا اغلبی، هیئآت و ملکاتی هستند که در شاکله شخصیت فرد استقرار می یابند. از این ملکات با واژه «خُلق» یاد می شود که خود بر دو قسم اند:خلق نیک و خلق بد. نیز اولی را فضیلت و دومی را رذیلت نامیده اند.
نقطه عزیمت رویکرد فلسفی به باز شناسی،طبقه بندی و تحلیل فضایل و رذایل، در واقع به نگرش انسان شناختی آن باز می گردد. که در این مقام جای بحث در باب این مبانی انسان شناختی وجود ندارد.
البته در درون این رویکرد اخلاق فلسفی،رویکردهای جزئی تری نیز وجود دارد مانند: رویکرد جالینوسی - رویکرد افلاطونی - رویکرد فیثاغوری _هرمسی - رویکرد ارسطوئی.

2- اخلاق عرفانی
از عرفان و تصوف تعاریف زیادی شده است:عبدالرزاق کاشانی تصوف را به تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.
هدف این مکتب تربیت انسان کامل است. انسان کامل یا «کون جامع» که عصاره خلقت و جامع جمیع نشآت وجود و غایت آفرینش ماسواست،ویژگی هائی دارد که عبارتند از:
الف - شهود باطنی و درک حقیقت وحدت.
ب - گذار جان از عوالم ماده،مثال و عقل و بار یافتن به جوار قرب حق در نشأه لاهوت.
ج - مهرورزی انحصاری به خدای متعال.
د - تخلق به اخلاق الله و اتصاف به صفات حضرتش.
ه - خود گریزی و خود شکنی در حدّ تسلیم و فنای از ذات و صفات و افعال.
آدمی هنگامی که به دنیا می آید جز خوردن و خفتن چیزی نمی داند و نمی تواند. این بدان معناست که فقط پائین ترین تنزلات و ظاهری ترین لایه حقیقت نفس انسانی،یعنی نفس حیوانی در وی بالفعل،موثر و فعال است،ولی به مرور کودک رشد می کند و بالغ می شود و می آموزد و تدبیر می کند و می اندیشد،ساحت های دیگری از حقیقت جان او تجلی و فعلیت می یابد،هر چند اکثر مردم به فعلیت بخشیدن بیش از دو - سه مرتبه از مراتب نفس خود توفیق نمی یابند و در حدّ فعلیت نفس لوامه یا تا آستانه فعلیت نفس مطمئنه پیش می روند.
عرفا می گویند برای نیل به کمال حقیقی و سعادت نهائی باید به گوهر وجود خود که در باطنی ترین مراتب صقع نفس حضور دارد دست یافت و آن را شکوفا ساخت تا همه ظرفیت وجود آدمی به فعلیت برسد و این مهم تنها از رهگذر عبور از مراتب ظاهری و تربیت و پرورش لایه ها و مراتب باطنی وجود آدمی به دست می آید.
از این رو انسان برای تکامل جان خود باید دست به یک سفر بزند،اما نه در آفاق کیهانی که در عوالم انفسی هستی خویش،یعنی در این سفر،«سائر» با «مسیر» اتحاد دارد و مبداء و مقصد و منازل و مواقف نیز از مسافر بیرون نیست؛یعنی جملگی همان مراتب نفس سالکند.
اخلاق عرفانی بر خلاف دستگاههای دیگر ،اخلاق انسانی را در یک خط سیر برخوردار از مبداء و مقصد و منازل میان راهی مشخص ترسیم می کند که راه کمال جویی و سعادت مندیش جز با طی مسیر و حرکت مستدام ،به چنگ نمی آید و چنان چه از این زاویه به فضایل و رذائل بنگریم آنها را عناصری چند لایه می بینیم که در هر مرحله و طبقه از حرکت صعودی و عمودی سالک ،بخش گوهری تر و ناب تری از یک فضیلت رخ می نماید و در دسترس سالک قرار می گیرد.این همان ویژگی است که در مکاتب اخلاقی دیگر به چشم نمی آید.

3- اخلاق نقلی(مأثور)
عنوان اخلاق نقلی بر مجموعه ای از تألیفات و تصنیفات اطلاق می شود که عهده دار جمع آوری روایات اخلاقی و حداکثر دسته بندی آنها هستند،کتابهایی مانند(مشکاة الانوار طبرسی،غرر الحکم آمدی)به هر حال با اندکی مسامحه می توان گفت پیش فرض مورد اتفاق نویسندگان این آثار ،وابستگی اخلاق به وحی است.

4 -اخلاق تلفیقی
پاره ای از مولفان اخلاق اسلامی تلاش کرده اند از ظرفیت های ممتاز هر سه مکتب فلسفی،عرفانی و نقلی در آثار خود بهره گیرند و ترکیب و تلفیقی از قابلیت های این سه پدید آورند.

پرسش:
چند مکتب اخلاقی در اسلام وجود دارد؟ و این که غیر مسلمانان هم مکاتب اخلاقی دارند ؟ لطفا اگر دارند چند نمونه با ذکر چند منبع معرفی بفرمایید .
پاسخ:
الف: در موضوع اخلاق و فلسفه اخلاق در طول تاريخ، مكاتب و ديدگاه‌هاي بسيار متعدد و متنوعي از سوي انديشمندان و فيلسوفان شرق و غرب پديد آمده است. بسياري از فيلسوفان، از روزگار يونان باستان تا عصر حاضر، همواره كوشيده‌ و مي‌كوشند تا متناسب با مباني فكري و فلسفي خود، نظامي اخلاقي ارائه دهند. اين مكاتب و نظام‌هاي اخلاقي از سوي نويسندگان مختلف، به گونه‌هاي متفاوتي دسته‌بندي و تنظيم شده‌اند.
در مورد تفصیل این مکاتب لطفا به آدرس زیر مراجعه فرمایید
.
http://www.mesbahyazdi.ir/node/4755
ب: در بحثهای نظری می توان 4 دسته کلی را در مکاتب اخلاقی اسلام بیان و معرفی کرد:
1- اخلاق فلسفی
فلاسفه،حکمت را بر دو قسم نظری و عملی تقسیم و تفاوتشان را به دو گونه بیان کرده اند:
الف- حکمت نظری آگاهی از چیزهائی است که شایسته دانستن هستند،در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن هستند.
ب- حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست،حال آنکه حکمت عملی ،علم به احوال موجوداتی است که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی (قلبی و قالبی) است.
سپس فلاسفه،حکمت عملی را به سه بخش: اخلاق ،تدبیر منزل، سیاست مُدُن تقسیم کرده اند.
حکما بر آنند که خاستگاههای روحی و روحانی رفتارهای درست و نادرست دائمی یا اغلبی، هیئآت و ملکاتی هستند که در شاکله شخصیت فرد استقرار می یابند. از این ملکات با واژه «خُلق» یاد می شود که خود بر دو قسم اند:خلق نیک و خلق بد. نیز اولی را فضیلت و دومی را رذیلت نامیده اند.
نقطه عزیمت رویکرد فلسفی به باز شناسی،طبقه بندی و تحلیل فضایل و رذایل، در واقع به نگرش انسان شناختی آن باز می گردد. که در این مقام جای بحث در باب این مبانی انسان شناختی وجود ندارد.
البته در درون این رویکرد اخلاق فلسفی،رویکردهای جزئی تری نیز وجود دارد مانند: رویکرد جالینوسی - رویکرد افلاطونی - رویکرد فیثاغوری _هرمسی - رویکرد ارسطوئی.

2- اخلاق عرفانی
از عرفان و تصوف تعاریف زیادی شده است:عبدالرزاق کاشانی تصوف را به تخلق به اخلاق الهی تعریف کرده است.
هدف این مکتب تربیت انسان کامل است. انسان کامل یا «کون جامع» که عصاره خلقت و جامع جمیع نشآت وجود و غایت آفرینش ماسواست،ویژگی هائی دارد که عبارتند از:
الف - شهود باطنی و درک حقیقت وحدت.
ب - گذار جان از عوالم ماده،مثال و عقل و بار یافتن به جوار قرب حق در نشأه لاهوت.
ج - مهرورزی انحصاری به خدای متعال.
د - تخلق به اخلاق الله و اتصاف به صفات حضرتش.
ه - خود گریزی و خود شکنی در حدّ تسلیم و فنای از ذات و صفات و افعال.
آدمی هنگامی که به دنیا می آید جز خوردن و خفتن چیزی نمی داند و نمی تواند. این بدان معناست که فقط پائین ترین تنزلات و ظاهری ترین لایه حقیقت نفس انسانی،یعنی نفس حیوانی در وی بالفعل،موثر و فعال است،ولی به مرور کودک رشد می کند و بالغ می شود و می آموزد و تدبیر می کند و می اندیشد،ساحت های دیگری از حقیقت جان او تجلی و فعلیت می یابد،هر چند اکثر مردم به فعلیت بخشیدن بیش از دو - سه مرتبه از مراتب نفس خود توفیق نمی یابند و در حدّ فعلیت نفس لوامه یا تا آستانه فعلیت نفس مطمئنه پیش می روند.
عرفا می گویند برای نیل به کمال حقیقی و سعادت نهائی باید به گوهر وجود خود که در باطنی ترین مراتب صقع نفس حضور دارد دست یافت و آن را شکوفا ساخت تا همه ظرفیت وجود آدمی به فعلیت برسد و این مهم تنها از رهگذر عبور از مراتب ظاهری و تربیت و پرورش لایه ها و مراتب باطنی وجود آدمی به دست می آید.
از این رو انسان برای تکامل جان خود باید دست به یک سفر بزند،اما نه در آفاق کیهانی که در عوالم انفسی هستی خویش،یعنی در این سفر،«سائر» با «مسیر» اتحاد دارد و مبداء و مقصد و منازل و مواقف نیز از مسافر بیرون نیست؛یعنی جملگی همان مراتب نفس سالکند.
اخلاق عرفانی بر خلاف دستگاههای دیگر ،اخلاق انسانی را در یک خط سیر برخوردار از مبداء و مقصد و منازل میان راهی مشخص ترسیم می کند که راه کمال جویی و سعادت مندیش جز با طی مسیر و حرکت مستدام ،به چنگ نمی آید و چنان چه از این زاویه به فضایل و رذائل بنگریم آنها را عناصری چند لایه می بینیم که در هر مرحله و طبقه از حرکت صعودی و عمودی سالک ،بخش گوهری تر و ناب تری از یک فضیلت رخ می نماید و در دسترس سالک قرار می گیرد.این همان ویژگی است که در مکاتب اخلاقی دیگر به چشم نمی آید.
3- اخلاق نقلی(مأثور)
عنوان اخلاق نقلی بر مجموعه ای از تألیفات و تصنیفات اطلاق می شود که عهده دار جمع آوری روایات اخلاقی و حداکثر دسته بندی آنها هستند،کتابهایی مانند(مشکاة الانوار طبرسی،غرر الحکم آمدی)به هر حال با اندکی مسامحه می توان گفت پیش فرض مورد اتفاق نویسندگان این آثار ،وابستگی اخلاق به وحی است.

4 -اخلاق تلفیقی
پاره ای از مولفان اخلاق اسلامی تلاش کرده اند از ظرفیت های ممتاز هر سه مکتب فلسفی،عرفانی و نقلی در آثار خود بهره گیرند و ترکیب و تلفیقی از قابلیت های این سه پدید آورند.

موضوع قفل شده است