جمع بندی آیا مزدکیان و مانویان یکتا پرست بودند؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مزدکیان و مانویان یکتا پرست بودند؟

سلام
در زمان ساسانیان دین های مانی و مزدک در ایران طرف داران و مخالفانی داشتند. آیا این دو یکتا پرست بودند؟؟
دین بودا چطور؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد کریم

زهرا22;755642 نوشت:
سلام
در زمان ساسانیان دین های مانی و مزدک در ایران طرف داران و مخالفانی داشتند. آیا این دو یکتا پرست بودند؟؟
دین بودا چطور؟

سلام وعرض ادب
دین مانی ومزدک از دین هایی بودند که در عصر ساسانیان از طرف مانی ومزدک که ایرانی بودند. تاسیس شدند. مانی توانست، نظر شاپور وفرزند او را که حاکمان وقت بودند. جلب کند. وآیین خود را گسترش دهد. اینکه دین مانی منبعث از چه دینی بوده است اختلاف نظر وجود دارد.
برخی معتقدند از زرتشت منشعب شده است. وبرخی از مسیحیت وبرخی می گویند از بودایی سرچشمه گرفته است. چرا که در دین مانی آموزه هایی از هر کدام از اینها وجود داشت. مثل عشاء ربانی وجایگاه خاص حضرت عیسی علیه السلام در نزد آنها واینکه اور ا روزی باز خواهد گشت. واعتقاد به نور وظلمت همانند زرتشتی ها، واین باورها نشان می دهد که آنها یکتاپرست نبودند.
مزدکیان نیز همانند آنها معتقد به نور وظلمت یا همان ایزدواهریمن بودند. وآنها دو اله تاثیر گذار هستند که ایزد موجب گسترش نور می شود واهریمن موجب گسترش ظلمت واینها همیشه در حال جدال هستند.
ودر این آیین ها خداوند تاثیری در عالم هستی ندارد. وهمه چیز به مردم واگذار شده است. لذا اینها جزء ادیان یکتاپرست بشمار نمی روند.
آیین بودایی نیز جزء ادیان ابراهیمی والهی نیست. وخود بودا در بین آنها محل پرستش است. وبیشتر روی مهر ومحبت تاکید دارند.
اینها خلاصه مطالبی بود از کتاب ادیان در گذر زمان از آغاز تا کنون، نوشته محمد اسماعیل صالحی مقدم.
ان شاء الله توضیحات بیشتر بیان خواهد شد.

استاد حسین توفیقی نیز در کتاب آشنایی با ادیان بزرگ از ص63-68 مطالبی را بیان داشته است.
بحث جنگ بین نور وظلمت در دین مانی خیلی اهمیت دارد. وباید گفت مانی هیچ یک از پیامبران سابق را رد نمی کرد. بلکه قائل بود آنها در زمان خود حق بودند والان هم دین حق ما هستیم. واو علاوه بر کتاب شاپورگان که بیانگر آداب واحکام دینی آنها بود. بخاطر بی سوادی مردم عقاید وآداب دینی را بصورت نقاشی هم برای مردم ترسیم می کرد. که در کتابی به اسم ارژنگ گرد آمده است. که در نهایت با دشمنی زرتشتی ها ومسیحی ها مانی مبغوض بهرام شد. واور ا کشتند.
وجود طبقات مختلف در دیین مانی واینکه فقط طبقات بالاتر حق سواد آموزی داشتند. از آموزه ها ی آنها بوده است. وداشتن ده فرمان بصورت منفی مثل نباید زنا کرد، دیگران را اذیت کرد وغیره از باورها وفرامین اصلی این دین بود.
وسه مساله مهم کرادر نیک ، رفتارنیک وگفتار نیک از مهمترین توصیه آنها بود.
دین مزدک هم برای خود فرقه هاومذاهبی داشت. مثل خرم دینان وسایر مذاهب آنها که بعدها با مسلمانان جنگ ها ونزاع ها داشتند.
بودا هم که برگرفته از برهمنان بودند. والان هم پیروان آنها زیاد هستند. وخواستگاه آن هندوستان بوده است. ودر این آیین هر کس به نیروانه رسید جاودانه خواهد شد.
به هر حال با توجه به آموزه های موجود در این سه دین نمی توان گفت آنها یکتاپرست هستند.

با سلام
دین مزدکی انشقاق و انشعابی از دین مانوی شمرده شده است، همه خرافات مانوی در شریعت مزدکی با اندک تفاوت موجود است. کریستن سن می گوید: درست دین که شریعت بوندس زردشت (فسائی) و مزدک باشد در واقع اصلاحی در کیش مانی محسوب می شده است و مثل کیش مانی این آیین هم آغاز کلام را بحث در روابط اصلین قدیمین، یعنی نور و ظلمت، قرار می داد. تفاوت آن با عقائد مانی در این بود که می گفت حرکات ظلمت، ارادی و از روی علم قبلی نبوده بلکه علی العمیاء بر حسب صدفه و اتفاق جنبشی داشته است بر خلاف اصل نور که حرکاتش ارادی است، بنابراین اختلاط و آمیزش تیرگی و روشنایی که عالم محسوس مادی از آن پیدا شده، بر خلاف تعالیم مانی، نتیجه نقشه و طرح مقدمی نبوده و بر حسب تصادف وجود یافته است. پس در آیین مزدک برتری نور خیلی بیش از کیش مانی مؤکد بوده
ثنویت مانی خیلی صریح تر است از ثنویت زردشتی، ثنویت مزدکی همان ثنویت مانوی است با اندکی اختلاف. شهرستانی در الملل و النحل ثنویت را به مانی نسبت می دهد نه به زردشت و مفصل درباره آن بحث می کند، محققان و مستشرقان در عصر اخیر تحقیقات زیادی درباره مانی و دین او کرده اند. آقای تقی زاده یکی از محققان طراز اول در این موضوع به شمار می رود. برای اینکه نمونه ای به دست داشته باشیم مختصری از بیانات وی را در این باره نقل می کنیم، می گوید: دین مانی بر دو اصل یعنی خیر و شر یا نور و ظلمت و سه دور یعنی ماضی و حال و استقبال مبتنی است. منشأ کلی و اصلی وجود و در واقع خدای بزرگ دوتاست، که یکی را نور و دیگری را ظلمت می نامیم. در منابع ایرانی این دو اصل را "دو بن" نامیده اند. در بدو امر یعنی در ازل و قبل از حدوث خلقت و دنیا این دو اصل جدا و مستقل و منفک از هم بودند که آن دو را مانویان ماضی می نامند، قلمرو نور در بالا و منبسط به شمال و مشرق و مغرب بوده و مقر ظلمت در پایین و ممتد در جهت جنوب بود، و اگر چه با هم، هم حدود بودند، سرحد فاصلی داشتند و تماسی در کار نبود. بنابر بعضی بیانات از قسمت جنوبی فضا نیز یک ثلث متعلق به نور بوده و لذا وسعت قلمرو نور پنج برابر قلمرو ظلمت بود هر یک از این دو اصل در قلمرو خود ساکن و آرام قرار داشتند.
عالم نور دارای تمام صفات خوب بود و نظم و صلح و فهم و سعادت و سازش در آنجا حاکم بود، ولی در عالم ظلمت اغتشاش و بی نظمی و کثافت مستولی بود. گاهی این دو اصل را به عنوان دو درخت نامیده اند: یکی را درخت حیات و دیگری را درخت مرگ در قلمرو نور پدر عظمت حکمران است و در قلمرو ظلمت پادشاه تاریکی. قلمرو نور از پنج ناحیه و مسکن به وجود آمده که پنج عضو خدا یعنی هوش و فکر و تأمل و اراده و ائون های بی شمار (موجودات جاوید و مظاهر خدا)، در آن ساکن هستند. قلمرو ظلمت هم از پنج طبقه روی همدیگر به وجود آمده که از بالا به پایین عبارت است از دود پایه و آتش بلعنده و باد مخرب و آب لجنی و ظلمات (مانی و دین او، صفحه 39 - 40)

زهرا22;755642 نوشت:
سلام
در زمان ساسانیان دین های مانی و مزدک در ایران طرف داران و مخالفانی داشتند. آیا این دو یکتا پرست بودند؟؟
دین بودا چطور؟

با سلام
آئین مزدک شاخه ای از آئین مانی است.
مزدک بر روی دو نقطه حساس انگشت نهاد و نهضتش را بر آن بنا نهاد. نخست آنکه جهان از آن خداست و مردم بندگان خدایند. خدا نعمت هایش را به جهان می فرستد تا همه بندگان بدون امتیازی از آن برخوردار گردند.
خدا همان گونه که باران را از آسمان می فرستد و بر کوه و دشت و دره و کشتزار و شوره زار می ریزد، نعمت هایش را نیز برای همه بندگانش بدون توجه به عقیده و مرامشان می فرستد و چنین می خواهد که همه به طور مساوی از این نعمتها بهره مند شوند.
اگر کسانی با اعمال زور و مردم فریبی برخی از این نعمتها را به انحصار خودشان در آورده و دیگران را از آنها محروم کرده اند کارشان خلاف اراده خداست و باید از آن جلوگیری کنند و بر بندگان نیک اندیش است که جلوی زیاده روی ها و زور گویی ها را بگیرند و نگذارند که زورمندان با ستمگری شان هم مردم را در محرومیت نگه دارند و هم خدا را از خود ناخشنود سازند.

جلوگیری از ستم آنها کاری است که سودش هم به خود آنها می رسد و هم به توده های محروم، زیرا از طرفی مانع ادامه گناهکاری های آنها می شود و آنها را مجبور می سازد که به نیکوکاری روی آورند تا خدا را خشنود سازند و هم مردم از زیر بار ستم بیرون می آمدند.
این اصل ستم ناپذیری و مبارزه با ستم ریشه در تعالیم زرتشت داشت و همان اصلی را تشکیل می داد که ما آن را امر به معروف و نهی از منکر می نامیم.
مزدک خداى خود را چنین تصور مى کرد که بر تختى در عالم بالا نشسته است، چنان که خسرو در این عالم مى نشیند و در حضورش چهار قوه تمیز و فهم و حافظه و سرور هستند، چنان که در نزد خسرو چهار شخص، یعنى موبدان موبد و هیربدان هیربد و سپاهید و رامشگر حضور دارند.

این چهار قوه، امور عالم را به واسطه هفت وزیر خویش مى گردانند که عبارتند از
سالار (رئیس) و پیشکار (سرپرست) و بارور (باربر؟) و پروان (مامور) و کاردان (کارشناس) و دستور (مشاور) و کودگ (غلام و خادم)،
و این هفت تن در دایره دوازده تن روحانیان دور مى زنند از این قرار: خواننده، دهنده، ستاننده، برنده، خورنده، دونده، خیزنده، کشنده، زننده، کننده، آینده، شونده و پاینده. در هر انسانى این چهار قوه مجتمع است و آن هفت و دوازده در عالم سفلى مسلط هستند.
همچنان که در این نظام روحانى دیده مى شود، دهقانان و لااقل مسئول ادارى ایشان (که واستریوشان سالار نامیده مى شد) هیچ جایگاهى ندارند و این امر دیدگاه و خاستگاه کاملا اشرافى مزدک را نشان مى دهد.
در نتیجه، منطقا نمى توانیم خیزش دهقانى اى را که مقارن مزدک در ایران به وجود آمد، تماما به پاى آموزه هاى او بنویسیم و مزدک را چون رهبر یک انقلاب دهقانى در نظر آوریم.
معتقدات بنیادی خداشناسی مزدکی را می توان چنین خلاصه کرد:

۱) اعتقاد به بنیادی که جدا از دوگانه انگاری زرتشتی یا مانوی نیست.
۲) باور داشتن به عناصر سه گانه که می توان آن را با چهار عنصر یا پنج عنصر مانوی مقایسه کرد.
۳) اعتقاد به منزه بودن خدای بزرگ آن گونه که از فرض دو مدبر خیر و شر بر می آید.
۴) عقیده به عالم کبیر روحانی که در جهان خاکی مظهر کوچکی و آدمی مظهر کوچکتر آن است.
۵) اعتقاد به نیروی نمادی حروف، کلمات و اعداد که کلیدهای دانش و رستگاری هستند.
۶) عقیده به اینکه شناخت مکاشفهای ماهیت یا راز دین به دست آمد، تکلیف شرعی برداشته می شود و فرامین دینی معنی ظاهری خود را از دست می دهند. این اعتقادات، آیین مزدکی را آشکارا در شمار ادیان التقاطی درآورد که در سده های نخستین مسیحی با آمیزه ای از اندیشه های ایرانی، بابلی، سریانی و یونانی پدید آمده بود.
مزدک عالم روحانی را بسان عالم زمینی دانسته و به خدای کرسی نشین در آسمان که 4 نیروی تمیز، عقل، حافظه و سرور در خدمتش و 7 وزیر به نامهای سالار، پیشکار، پلوان، کاردان، دستور و کودک اجرا کننده اوامرش بودند اعتقاد داشت.
دکتر باقری که از پژوهشگران پر آوازه ایران در خصوص ادیان پیش از اسلام می باشد، عقاید مزدک را بیشتر موشکافی می کند:
«مزدک انسانها را برابر می دانست و آنها را به برابری و درستی و برادری بین خود دعوت و نوع دوستی و مساعدت و تعاون و مهمان نوازی و دوری جستن از تعلقات مادی و امور دنیوی را به هواداران خود سفارش می کرد.
در آموزه های مزدک حتی رعایت حال جانوران نیز تاکید شده بود و مروت بر حیوانات عاملی برای افزوده شدن بر خیر درونی بشر تلقی می گردید. به دید مزدک خداوند روزی را برای هر کس برابر آفریده تا انسانها به گونه برابر از آن بهره مند شوند.
و در دراز مدت زیاده خواهی شماری باعث شده که غنی و تهی دست به وجود آید.
مزدک مخالف وجود حرمسراها بود و به این باور داشت که حتی زنان اضافی را باید از ثروتمندان گرفت و به گونه برابر در میان توده مردم و فقرا داد تا در جهان برابری پدید آید. پایه و اساس تعالیم مزدک بر اصلاحات اجتماعی بود که می توان آن را یک نوع مسلک اشتراکی دانست.
در تعالیم وی، جنبه اجتماعی بیشتر از جنبه دینی و فلسفی مورد توجه بوده است.
در نهضتی که مزدک در زمان قباد پدید آورد، یک رشته درخواستها و نظرهای اجتماعی دیده می شود.
وی معتقد بود که موجب اختلاف بین مردم دو چیز است: یکی مال و خواسته، دیگری زن و برای فرو خواباندن تناقض و بیزاری و اختلاف، همه مردم باید از ثروت و همسر برخوردار باشند. همان طور که مردم از آب و آتش و باد به تساوی بهره می گیرند، باید از زن و مال نیز به بهره بگیرند. مهمترین جنبه تعالیم مزدک مردم گرایی او بوده است.»

منابع
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان، مانویت
عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان، دین مانی
عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل-ترجمه افضل‏ الدین صدرترکه اصفهانى- تصحیح جلالى نایینى- تابان 1335
آرتور کریستن‏سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى- نشر صداى معاصر 1378

پرسش:
آیا مزدکیان و مانویان که در زمان ساسانیان وجود داشتند یکتاپرست بودند؟

پاسخ:
مانی که ابتدا مورد حمایت شاپور پادشاه ساسانی و شاهان بعدی ساسانی بود این دین را که آموزه های آن برگرفته از زرتشت، مسیحیت، بودا بود بوجود آورد و پیروان زیادی پیدا کرد. و قرنها نیز ادامه داشت.
از جمله اعتقادات مانوی ها اعتقاد به جنگ خیر و شر یا همان ایزد و اهریمن و به تعبیر دیگر ظلمت و نور بود. و آنها در زمره یکتاپرستان نبودند. و عقاید آنها با صابئی ها و بت پرست ها مناسب تر بود تا خداپرستان. لذا نمی توان آنها در موحد و خداپرست دانست.
مانی در نهایت مورد غضب بهرام پادشاه ساسانی قرار گرفت و کشته شد. ولی آیینش قرن ها ادامه داشت.

مزدک بعد از مانی بود و آیین او هم چون مانند مانی در جامعه طبقاتی ایران به فقراء بیشتر توجه داشت. پیروان زیادی پیدا کرد. و آنها نیز که به نوعی منشعب از مانوی ها بودند. ثنویت داشتند. وب حث ظلمت و نور در بین آنها هم مهم و از اعتقادات اساسی بود. لذا نمی توان گفت یکتاپرست بودند.
نتیجه اینکه هیچ یک از ادیان مانی و مزدک یکتاپرست نبودند.

برای مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:
1- آشنایی با ادیان بزرگ از استاد حسین توفیقی
2- ادیان بزرگ زنده دنیا.
3- الملل و النحل شهرستانی
4- ادیان در گذر زمان از آغاز تا اکنون، از محمد اسماعیل صالحی مقدم

موضوع قفل شده است