خرگوش خوری عمر

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خرگوش خوری عمر

خرگوش خوری عمر

راى خليفه درباره خرگوش

فِي بَاب قبُول الصَّيْد فَإِنَّهُ أخرجه هُنَاكَ عَن سُلَيْمَان بن حَرْب عَن شُعْبَة إِلَى آخِره.

قَوْله: (أنفجنا) من الإنفاج بالنُّون وَالْفَاء وَالْجِيم وَهُوَ التهييج والإثارة فِي رِوَايَة مُسلم استنفجنا وَهُوَ من بَاب الاستفعال وَمِنْه يُقَال: نفج الأرنب إِذا ثار وَعدا وانتفج كَذَلِك وأنفجته أَنا أثرته من مَوْضِعه، وَوَقع فِي (شرح مُسلم للمازري) بعجنا، بِالْبَاء الْمُوَحدَة وَالْعين الْمُهْملَة وَالْجِيم، وَفَسرهُ بالشق من بعج بَطْنه إِذا شقَّه، ورده عِيَاض وَنسبه إِلَى التَّصْحِيف لفساد الْمَعْنى لِأَن الَّذِي يشق بَطْنه كَيفَ يسْعَى خَلفه؟ قَوْله: (بمر الظهْرَان) ، قد فسرناه عَن قريب بِأَنَّهُ اسْم مَوضِع على مرحلة من مَكَّة. قَوْله: (فلغبوا) ، بِفَتْح الْغَيْن الْمُعْجَمَة وَكسرهَا. أَي: تعبوا وَوَقع فِي رِوَايَة الْكشميهني بِلَفْظ: تعبوا قَوْله: (فأخذتها) ، وَزَاد فِي كتاب الْهِبَة فأدركتها فأخذتها وَفِي رِوَايَة مُسلم: فسعيت حَتَّى أدركتها وَفِي رِوَايَة أبي دَاوُد وَكنت غُلَاما حزورا أَي: مراهقا. قَوْله: (إِلَى أبي طَلْحَة) ، هُوَ زوج أم أنس، واسْمه زيد بن سهل الْأنْصَارِيّ. قَوْله: (فذبحها) ، وَفِي رِوَايَة الطَّيَالِسِيّ: فذبحها بمروة. قَوْله: (أَو بفخذيها) ، شكّ من الرَّاوِي. قَوْله: (فقبلها) ، أَي: الْهَدِيَّة وَتقدم فِي الْهِبَة قلت: وَأكل مِنْهُ؟ قَالَ: وَأكل مِنْهُ.

وَاخْتلفُوا فِيهِ فعامة الْعلمَاء على جَوَاز أكل الأرنب وَكَرِهَهُ عَمْرو بن الْعَاصِ وَابْنه وَعبد الرَّحْمَن بن أبي ليلى وَعِكْرِمَة، وَحكى الرَّافِعِيّ عَن أبي حنيفَة أَنه حرمهَا وغلطه النَّوَوِيّ فِي النَّقْل عَن أبي حنيفَة. قلت: هَذَا جدير بالتغليظ فَإِن أَصْحَابنَا قَالُوا: لَا خلاف فِيهِ لأحد من الْعلمَاء قَالَ الْكَرْخِي: وَلم يرَوا جَمِيعًا بَأْسا بِأَكْل الأرنب، وَأَنه لَيْسَ من السبَاع وَلَا من أَكلَة الْجِيَف.

وَرويت فِيهِ أَحَادِيث وأخبار كَثِيرَة. مِنْهَا: مَا رَوَاهُ التِّرْمِذِيّ من رِوَايَة الشّعبِيّ عَن جَابر بن عبد الله أَن رجلا من قومه صَاد أرنبا أَو ثِنْتَيْنِ فذبحهما بمروة فقطعهما حَتَّى لَقِي رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، فَسَأَلَهُ فَأمره بأكلهما وَانْفَرَدَ التِّرْمِذِيّ بِهِ. وَمِنْهَا: مَا رَوَاهُ ابْن مَاجَه من حَدِيث الشّعبِيّ عَن مُحَمَّد بن صَيْفِي قَالَ: أتيت النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، بأرنبين فذبحتهما بمروة فَأمرنِي بأكلهما. وَمِنْهَا: مَا رَوَاهُ ابْن أبي شيبَة بِإِسْنَاد جيد من حَدِيث عمار قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، فأهدى إِلَيْهِ رجل من الْأَعْرَاب أرنبا فأكلناه. فَقَالَ الْأَعرَابِي: إِنِّي رَأَيْت بهَا دَمًا فَقَالَ صلى الله عَلَيْهِ وَسلم: (لَا بَأْس) . وَمِنْهَا: مَا رَوَاهُ الدَّارَقُطْنِيّ من حَدِيث ابْن عَبَّاس عَن عَائِشَة. قَالَت: أهدي إِلَى رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، أرنب وَأَنا نَائِمَة فخبا لي مِنْهَا الْعَجز فَلَمَّا قُمْت أَطْعمنِي، وَفِي سَنَده زيد بن عِيَاض وَهُوَ ضَعِيف. وَمِنْهَا: مَا رَوَاهُ ابْن أبي شيبَة حَدثنَا وَكِيع عَن إِبْرَاهِيم أَن رجلا سَأَلَ عبد الله بن عُمَيْر عَن الأرنب؟ فَقَالَ: لَا بَأْس بهَا قَالَ: إِنَّهَا تحيض؟ قَالَ: إِن الَّذِي يعلم حَيْضهَا يعلم طهرهَا، وَإِنَّمَا هِيَ حاملة من الْحَوَامِل وَعَن ابْن الْمسيب عَن سعد أَنه كَانَ يأكلها. قيل لسعد: مَا تَقول؟ قَالَ: كنت آكلها وَعَن عبيد بن سعد أَن بِلَالًا رأى أرنبا فذبحها فَأكلهَا وَعَن الْحسن أَنه كَانَ لَا يرى يأكلها بَأْسا وَقَالَ طَاوُوس: الأرنب حَلَال. وَقَالَ حسن بن عَليّ، رَضِي الله تَعَالَى عَنْهُم: أَنا أعافها وَلَا أحرمهَا على الْمُسلمين وَقَالَ ابْن حزم: وَصَحَّ من حَدِيث أبي هُرَيْرَة أَنه عَلَيْهِ السَّلَام أَتَى بأرنب مشوية فَلم يَأْكُل مِنْهَا. وَأمر الْقَوْم بأكلها. وَأما مَا رَوَاهُ عِكْرِمَة عَن النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم أَنه أَتَى بأرنب فَقيل لَهُ: إِنَّهَا تحيض فكرهها فمرسل، وَمَا رَوَاهُ عبد الرَّزَّاق عَن إِبْرَاهِيم بن عمر عَن عبد الْكَرِيم بن أُميَّة قَالَ: سَأَلَ جرير بن أنس النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم، عَن الأرنب فَقَالَ: لَا آكلها انبئت أَنَّهَا تحيض. فَقَالَ ابْن حزم: أَبُو أُميَّة هَالك، وَذكر حَمْزَة الْأَصْبَهَانِيّ أَن الْجِنّ تهرب من لعب الأرنب، وَذَلِكَ أَن الأرنب لَيست من مطايا الْجِنّ لِأَنَّهَا تحيض. " عمده القارى ج 21 ص 136" الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت


از موسى بن طلحه روايت شده كه مردى از عمر از خرگوش پرسيد پس عمر گفت:

اگر نبود كه من زياد كنم در حديث يا كم كنم از آن مي گفتم و من به زودى مي فرستم براى تو به سوى مردى كه تو را خبر دهد، پس عقب عمار فرستاد و آمد و گفت:

ما با پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم و در محلى چنين و چنان فرود آمديم پس مردى از اعراب خرگوشى هديه به پيامبر نمود و ما آن را خورديم. پس اعرابى گفت:

اى رسول خدا من ديدم آن را كه خون مي بيند يعنى حيض مي شود پس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود عيبى به آن نيست!!!.

آن چيزي كه خليفه را ترسانيده از زياد و كم كردن در حديث آن بى معرفتى او به حكم بوده است. و من نميگويم كه عمار بيناتر از او در قضيه بوده و امين تر از او در روايت و نقل. و نميگويم: كجا بود اين احتياط از او در غير خرگوش از آنچه را كه مستبد محكم آن شده بدون هيچ توجه و اعتنائى از صدها مسائل در اموال و نفوس و عقود و ايقاعات و حال آنكه او ميدانست كه او علمى به ان ندارد لكن من اين را واگذار ميكنم به وجدان آزاد تو.

همچنین مدعی اند بر جواز خوردن گوشت خرگوش و آن قول چهار امام عامه "1- ابو حنيفه 2- شافعى 3- مالك 4- احمد بن حنبل" و همه علماء آنهاست مگر آنچه كه حكايت شده از عبد الله بن عمرو بن العاص و عبد الرحمن بن ابى ليلى و عكرمه مولا ابن عباس كه ايشان خوردن آنرا مكروه دانسته اند.



با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

اسنا;754776 نوشت:


راى خليفه درباره خرگوش

فِي بَاب قبُول الصَّيْد فَإِنَّهُ أخرجه هُنَاكَ عَن سُلَيْمَان بن حَرْب عَن شُعْبَة إِلَى آخِره.




با سلام و عرض و ادب

1) بر خلاف فقه شیعه در تحریم خوردن گوشت خرگوش؛ خوردن گوشت این حیوان در نزد جمهور اهل سنت حلال دانسته شده است. در موسوعه کویتیه در وجه حلیت آن آمده است: علاوه بر آنکه روایات صحیحی بر حلیت گوشت آن وارد شده، این حیوان حیوانی پاک بوده که دارای دندانهایی که بواسطه ی آن نیز شکار نماید نیست و روایت صریح و صحیحی نیز در حرمت گوشت آن وارد نشده است و این ملاکها موجب حکم به حلیّت گوشت این حیوان خواهد بود. و در میان صحابه «سعد بن ابی وقاص» از گوشت آن خورده و «ابو سعیدخدری» و «ابن مسیّب» و «لیث» و «ابو ثور» و «ابن منذر» نیز حکم به حلیّت خوردن گوشت این حیوان نموده اند.[1]

2) سند حلیّت آن در منابع اهل سنت روایاتی است که با اسناد صحیح در نزد آنان نقل شده است. در صحیح بخاری در سه موضع روایت حلیّت گوشت خرگوش تکرار شده است. بخاری در سه موضع این خبر را ذکر نموده است.[2] وی در باب قبول هدیه از طریق انس بن مالک روایت می کند:

«...عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَنْفَجْنَا أَرْنَبًا بِمَرِّ الظَّهْرَانِ، فَسَعَى القَوْمُ، فَلَغَبُوا، فَأَدْرَكْتُهَا، فَأَخَذْتُهَا، فَأَتَيْتُ بِهَا أَبَا طَلْحَةَ، فَذَبَحَهَا وَبَعَثَ بِهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِوَرِكِهَا أَوْ فَخِذَيْهَا - قَالَ: فَخِذَيْهَا لاَ شَكَّ فِيهِ - فَقَبِلَهُ ، قُلْتُ: وَأَكَلَ مِنْهُ؟ قَالَ: وَأَكَلَ مِنْهُ، ثُمَّ قَالَ بَعْدُ: قَبِلَهُ».[3]از انس روایت است که وی گفت: در «مرّالظهران» خرگوشی را رماندیم. مردم در پی آن دویدند تا آنکه خسته شد. من به آن رسیدم و آنرا گرفتم و برای ابو طلحه آوردم. وی آنرا ذبح نمود و برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرستاد.(بالای بدن آنرا، یا هر دو ران آنرا). انس گفت: هر دو ران آنرا و در‌آن شکی نیست و حضرت آنرا پذیرفتند. (هشام) گوید به انس گفتم: آیا آنحضرت از گوشت آن خورد. انس گفت: از گوشت آن خورد. سپس انس در خوردن آن شک نمود و گفت آنرا پذیرفت.

3) ابن شیبه در کتاب«المصنف» روایت می کند: مردی از عمر دررابطه با خرگوش سؤال نمود. عمر در پاسخ گفت: اگر نبود کراهتم که می ترسم چیزی را از حدیث کم و یا زیاد نمایم حکم آنرا برایت بازگو می کردم؛ اما به زودی به سوی کسی می فرستم (که او پاسخ سوال تو را خواهد داد). پس عمر شخصی را به سوی عمار فرستاد و وی به نزد خلیفه آمد. پس عمار گفت: ما به همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودیم پس در جایی برای استراحت توقف نمودیم. شخصی از اعراب برای آنحضرت خرگوشی را به هدیه آورد که ما آنرا تناول نمودیم. در اینجا شخص اعرابی گفت که من دیدم این حیوان خون می بیند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند اشکالی بر آن نیست.[4]

4) نکته ای که در این روایت به چشم می خورد ترس خلفه ی دوم از بیان روایت است؛ زیرا که وی به قدرت حفظ خود اعتماد ندارد؛ لذا شخصی را بدنبال عمار می فرستد که او بهتر از وی این داستان را بیاد دارد و در مسائل حرام و حلال از وی پیشتاز است؛‌ اما چنین رویه ای همیشه وجود نداشته ودر مورد شخص عمار عملکردی متغایر را شاهد هستیم.

در«صحيح بخارى» و «صحيح مسلم» و «سنن ابى ‏داوود»و «مسنداحمد» و...از «عبدالرحمان‏ بن أبزى» از پدرش روايت كنند كه گفت: «مردى نزد عمر آمد و يادآور شد كه در سفر بوده و جنب شده و آب نيافته است. عمر گفت: در چنين حالى نماز مگزار.
عمّار به او گفت: يا اميرالمؤمنين!به یاد نداری که من و تو در جنگی بودیم،‌جنب شدیم و آبی نیافتیم و تو نماز نخواندی و من در خاک غلطیدم و نماز خواندم؛‌ آنگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: همانا تو را کافی بود دو دستت را به زمین می زدی و بر آن پف می کردی و آنگاه با آن صورت و دو کفّت را مسح می نمودی.
عمر گفت: ای عمار از خدا بترس؟! عمار گفت: اگر بخواهی دیگر این حدیث را نقل نمی کنم ».[5]

که در این روایت بخلاف خبر اول، دیگر خبری از احتیاط خلیفه ی دوم نیست؛ بلکه سخن از برتری فهم و اجتهاد وی در مقابل نصوص است.

موفق باشید.


[/HR] [1] . الموسوعة الکویتیة، ج5، ص133:« الأْرْنَبُ حَلاَلٌ أَكْلُهَا عِنْدَ الْجُمْهُورِ...وَقَدْ أَكَلَهَا سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَرَخَّصَ فِيهَا أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ وَعَطَاءٌ وَابْنُ الْمُسَيَّبِ وَاللَّيْثُ وَأَبُو ثَوْرٍ وَابْنُ الْمُنْذِرِ».

[2] . باب قبول الهدیه؛‌ باب ما جاء فی التصیّد؛ باب الارنب.

[3] . صحیح البخاری، کتاب الهبة، باب قبول هدیة الصید،‌ح2572، دار طوق النجاة.

[4] . مُصنف ابن أبي شيبة،‌أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة العبسي الكوفي (159 ـ 235 هـ)، ج8، ص59،ح:24760:« حَدَّثَنَا وَكِيعٌ ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ يَحْيَى ، عَنْ مُوسَى بْنِ طَلْحَةَ ؛ أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ عُمَرَ عَنِ الأَرْنَبِ ؟ فَقَالَ عُمَرُ : لَوْلاَ أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَزِيدَ فِي الْحَدِيثِ ، أَوْ أَنْقُصَ مِنْهُ ، وَسَأُرْسِلُ لَكَ إِلَى رَجُلٍ ، فَأَرْسَلَ إِلَى عَمَّارٍ فَجَاءَ ، فَقَالَ : كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَنَزَلْنَا فِي مَوْضِعِ كَذَا وَكَذَا ، قَالَ : فَأَهْدَى إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الأَعْرَابِ أَرْنَبًا فَأَكَلْنَاهَا ، فَقَالَ الأَعْرَابِيُّ : إِنِّي رَأَيْتُ دَمًا ، فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم : لاَ بَأْسَ».

[5] . صحیح البخاری، کتاب التیمم، ح331؛ صحیح مسلم، کتاب التیمم، ح 846 و847؛ مسند احمد، ح18358، موسسة قرطبةو...متن صحیح مسلم بدین صورت است:«حَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَاشِمٍ الْعَبْدِىُّ حَدَّثَنَا يَحْيَى - يَعْنِى ابْنَ سَعِيدٍ الْقَطَّانَ - عَنْ شُعْبَةَ قَالَ حَدَّثَنِى الْحَكَمُ عَنْ ذَرٍّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَجُلاً أَتَى عُمَرَ فَقَالَ إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً. فَقَالَ لاَ تُصَلِّ. فَقَالَ عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَنَا وَأَنْتَ فِى سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فَلَمْ نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّكْتُ فِى التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ. فَقَالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم) « إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ ». فَقَالَ عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ. قَالَ إِنْ شِئْتَ لَمْ أُحَدِّثْ بِهِ».

صدرا;757452 نوشت:
1) بر خلاف فقه شیعه در تحریم خوردن گوشت خرگوش؛ خوردن گوشت این حیوان در نزد جمهور اهل سنت حلال دانسته شده است. در موسوعه کویتیه در وجه حلیت آن آمده است: علاوه بر آنکه روایات صحیحی بر حلیت گوشت آن وارد شده، این حیوان حیوانی پاک بوده که دارای چنگال هایی که بواسطه ی آن نیز شکار نماید نیست و روایت صریح و صحیحی نیز در حرمت گوشت آن وارد نشده است و این ملاکها موجب حکم به حلیّت گوشت این حیوان خواهد بود. و در میان صحابه «سعد بن ابی وقاص» از گوشت آن خورده و «ابو سعیدخدری» و «ابن مسیّب» و «لیث» و «ابو ثور» و «ابن منذر» نیز حکم به حلیّت خوردن گوشت این حیوان نموده اند.[1]

باسلام واحترام
ممنون از شما
فقط یک سوال برام پیش اومده
روایات صحیح؟؟؟
اگه روایات صحیحی وجود داره چرا فقه شیعه حرام میدونند؟
بالاخره حرامه یا حلال؟

اسنا;757560 نوشت:
باسلام واحترام
ممنون از شما
فقط یک سوال برام پیش اومده
روایات صحیح؟؟؟
اگه روایات صحیحی وجود داره چرا فقه شیعه حرام میدونند؟
بالاخره حرامه یا حلال؟

با سلام و عرض ادب

منظور از صحیح، صحیح در نزد اهل سنت است و نه صحیح در نزد شیعه؛ زیرا روایات بسیاری در صحیحین وجود دارد که از نظر شیعه نه تنها صحیح نمی باشند؛ بلکه از احادیث موضوعه و ساختگی ای می باشد که جاعلین حدیث آنها را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت داده اند.

منتهی از آنجا که ما مساله را از دیدگاه اهل سنت بیان نمودیم و این روایات نیز در صحیح بخاری و مسلم آمده است؛ تبعا این اخبار از احادیثی اند که اهل سنت شکی در صحت آنها ندارند؛ اما در فقه شیعه خوردن گوشت خرگوش و سوسمار بواسطه ی روایات اهل بیت(علیهم السلام) حرام دانسته شده است.

موضوعات مشابه:

http://www.askdin.com/thread48389.html
http://www.askdin.com/thread41891.html

موفق باشید.

سلام

خرگوش كه سهله ....

در اخبار سنت ببينيد كه سوسمار (چلپاسه ) وكفتار وموش و سگ و... مورد توجه اصحاب بوده است ! بر خلاف دستور رسول الله ص ، چون ايشان اجتهاد ميكردند برخلاف نص امر خاتم الانبياء ص .

سلام
می بخشید زمان پیامبر خوردن گوشت خرگوش و.... چه حکمی داشته؟؟؟
مگه نباید بر اساس حکم خدا و سنت پیامبر رفتار نمود؟؟؟
اگر زمان پیامبر حرام بوده :
پس چنین چیزی دلیل بر قبول نداشتن اسلام راستین و سخن پیغمبر حق است.

حلال بودن گوشت خرگوش در منابع و احادیث شیعه هم با سند صحیح آمده است. اگرچه معمولا اینگونه روایات توسط فقهای شیعه حمل بر تقیه می شود به این معنی که بر حسب نظر آن فقها امام معصوم به پیامبر اسلام دروغ بسته است که این نظر تبعات بسیار منفی تری نسبت به حلال بودن گوشت خرگوش برای آنها دارد.

عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَزُوفَ النَّفْسِ وَ كَانَ يَكْرَهُ الشَّيْ‌ءَ وَ لَا يُحَرِّمُهُ فَأُتِيَ بِالْأَرْنَبِ فَكَرِهَهَا وَ لَمْ يُحَرِّمْهَا. ( تهذیب الاحکام ج9 ص 43)

ترجمه: امام صادق فرمودند رسول خدا خویشتندار بودند و گاهی چیزی را مکروه می دانستند ولی آن را حرام نمی کردند و هنگامی که خرگوشی برایش آوردند آن را مکروه داشت ولی آن را حرام نکرد.

اعتبار سند حدیث: صحیح ( ملاذ الاخیار ج14 ص202)

با این احادیث شیعه هم حلال بودن گوشت خرگوش به استفاضه می رسد:

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يُؤْكَلَ مِنَ الدَّوَابِّ لَحْمُ الْأَرْنَبِ وَ الضَّبِّ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ لَيْسَ بِحَرَامٍ كَتَحْرِيمِ الْمَيْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ لُحُومِ الْحُمُرِ الْأَهْلِيَّةِ وَ لَيْسَ بِالْوَحْشِيَّةِ بَأْسٌ.( تهذیب الاحکام ج9 ص42 و 43)

ترجمه: امام صادق فرمودند از گوشت جانوران گوشت خرگوش و سوسمار و اسب و قاطر مکروه هستند ولی حرام نیستند آنچنان که مردار و خون و گوشت خوک حرام شده اند. و رسول خدا از خوردن گوشت الاغ های اهلی نهی کرده بود ولی خوردن گوشت الاغ های وحشی اشکالی ندارد.

اعتبار سند حدیث: ضعیف به جهت ضعف علی بن ابی حمزه

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سِبَاعِ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ حَتَّى ذُكِرَ لَهُ الْقَنَافِذُ وَ الْوَطْوَاطُ وَ الْحَمِيرُ وَ الْبِغَالُ وَ الْخَيْلُ فَقَالَ لَيْسَ الْحَرَامُ إِلَّا مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ خَيْبَرَ عَنْ أَكْلِ لُحُومِ الْحَمِيرِ وَ إِنَّمَا نَهَاهُمْ مِنْ أَجْلِ ظُهُورِهِمْ أَنْ يُفْنُوهُ وَ لَيْسَتِ الْحُمُرُ بِحَرَامٍ ثُمَّ قَالَ اقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ-(( قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ ( انعام:145) ‌)). (تهذیب الاحکام ج9 ص42 و نیز استبصار ج4 ص74 و75 )

ترجمه: از امام باقر درباره ی پرندگان و جانوران وحشی سوال شد تا این که صحبت از جوجه تیغی و خفاش و الاغ و قاطر و اسب به میان آمد . پس فرمود : هیچ چیز جز آنچه خداوند در کتابش حرام کرده است حرام نیست و این که رسول خدا در روز خیبر از خوردن گوشت الاغ نهی کرده بود فقط به این دلیل بود که آنها را از بین نبرند و گوشت الاغ حرام نیست. سپس حضرت آیه ی 145 سوره ی انعام را قرائت نمود.

اعتبار سند حدیث: صحیح ( ملاذ الاخیار ج14 ص 201)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ أَنَّهُمَا سَأَلَاهُ عَنْ أَكْلِ لُحُومِ الْحُمُرِ الْأَهْلِيَّةِ فَقَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ خَيْبَرَ- وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَكْلِهَا لِأَنَّهَا كَانَتْ حَمُولَةً لِلنَّاسِ وَ إِنَّمَا الْحَرَامُ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْقُرْآنِ‌. ( تهذیب الاحکام ج9 ص 41)

ترجمه: محمد بن مسلم و زراره از امام باقر درباره ی خوردن گوشت الاغ اهلی سوال کردند پس فرمود رسول خدا از خوردن آن در روز خیبر نهی کرده بود و این نهی تنها به دلیل آن بود که آنها برای مردم باربری می کردند .و فقط آنچه خداوند عزوجل در قرآن حرام نموده حرام هستند.

اعتبار سند حدیث: حسن ( ملاذ الاخیار ج14 ص 198)

عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ فَضَالَةَ وَ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:مَا حَرَّمَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا الْخِنْزِيرَ وَ لَكِنَّهُ النَّكَرَةُ. ( تهذیب الاحکام ج9 ص43)

ترجمه : امام باقر فرمودند هیچ جانوری به جز خوک در قرآن حرام نشده است ولی آن چیزی است که انکارش می کنند.

اعتبار سند حدیث: صحیح (ملاذ الاخیار ج14 ص202)

عصران;758853 نوشت:
حلال بودن گوشت خرگوش در منابع و احادیث شیعه هم با سند صحیح آمده است. اگرچه معمولا اینگونه روایات توسط فقهای شیعه حمل بر تقیه می شود به این معنی که بر حسب نظر آن فقها امام معصوم به پیامبر اسلام دروغ بسته است که این نظر تبعات بسیار منفی تری نسبت به حلال بودن گوشت خرگوش برای آنها دارد.

عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَزُوفَ النَّفْسِ وَ كَانَ يَكْرَهُ الشَّيْ‌ءَ وَ لَا يُحَرِّمُهُ فَأُتِيَ بِالْأَرْنَبِ فَكَرِهَهَا وَ لَمْ يُحَرِّمْهَا. ( تهذیب الاحکام ج9 ص 43)

ترجمه: امام صادق فرمودند رسول خدا خویشتندار بودند و گاهی چیزی را مکروه می دانستند ولی آن را حرام نمی کردند و هنگامی که خرگوشی برایش آوردند آن را مکروه داشت ولی آن را حرام نکرد.

اعتبار سند حدیث: صحیح ( ملاذ الاخیار ج14 ص202)

با سلام و عرض ادب

با اینکه روایات بیانگر حلیت گوشت خرگوش در منابع شیعی با سند صحیح نیز آمده؛ اما به واسطه ی معارضه این اخبار با روایات دال بر حرمت گوشت این حیوان؛[1] صاحبان این کتب و فقهای شیعه روایات حلیت را بر سه وجه حمل نموده اند.[2] 1

) مرحوم شیخ طوسی بعد از نقل این روایات در کتاب:«تهذیب الاحکام» این روایات را بیانگر حرمت گوشت خرگوش و نه حلیت آن دانسته و در وجه آن می نویسد: و آنچه همچون این روایات مشتمل بر لفظ کراهت و نفی تحریم و منع است، مراد از آن نفی تحریم­خاصی است که مقدم گردید که مقتضای ظاهر قرآن است(همچون حرمت گوشت خوک و میته و خون) و این روایات بیانگر تحریم در مرتبه ی پائینتر از آن نخواهد بود.[3]

همچنان که روایت ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) که حضرت فرمودند: گوشت خرگوش و ...همچون مردار و گوشت خوک حرام نیست مؤید این سخن می باشد:«وليس بحرام كتحريم الميتة والدم ولحم الخنزير» .

مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب:«وسائل الشیعة» این روایات را تحت عنوان:«بَابُ تَحْرِيمِ لُحُومِ الْمُسُوخِ وَ بَيْضِهَا مِنْ جَمِيعِ أَجْنَاسِهَا...»، آورده که بیانگر نظر ایشان در استفاده ی حرمت از این روایات است. ایشان در ذیل همین روایت می نویسند: این روایت حمل می شود بر اینکه گوشت خرگوش و سوسمار نیز حرام می باشند؛ ولی تحریم این دو (در شدت تحریم)کمتر از حرمت مردار است.[4]

2) مرحوم شهید ثانی عدم حرمت در این روایات را ناظر به خوردن گوشت این حیوان ندانسته؛ بلکه ناظر به حلیت پوست این حیوان به واسطه ی ذبح شرعی دانسته اند.[5]

3) گروهی از فقها همچون صاحب جواهر روایت:«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَزُوفَ النَّفْسِ وَ كَانَ يَكْرَهُ الشَّيْ‌ءَ وَ لَا يُحَرِّمُهُ فَأُتِيَ بِالْأَرْنَبِ فَكَرِهَهَا وَ لَمْ يُحَرِّمْهَا»،[6] را حمل بر تقیه نموده اند.[7]
واین به معنای تقیه ی در مروی است؛ یعنی امام خود در نقل سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) تقیه نموده و سخنی را که عامه به پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت می دهند را نقل قول می فرماید؛ همچنان که امام صادق(علیه السلام) در روایتی حدیث ضحضاح،[8] که عامه در مورد حضرت ابوطالب نقل نموده اند را بیان می فرمایند(که بطلان چنین امری در نظر اهل بیت علیهم السلام امری مشخص است) که این عمل تقیه در روایت می باشد؛ نه نسبت کذب(نعوذبالله) به پیامبر(صلی الله علیه وآله).

موفق باشید.


[/HR] [1] . روایات دال بر حرمت گوشت خرگوش بیانگر آنند که گوشت همه ی حیوانان مسخ شده حرام می باشد وخرگوش نیز از جمله مسخ شدگان می باشد، بنابراین گوشت این حیوان حرام می باشد. در وسائل الشیعه بابی با عنوان:«باب تحريم لحوم المسوخ ، وبيضها من جميع أجناسها ، وتحريم لحوم الناس». آمده و در حدیث: سسس30091 وعنه ، عن أبيه ، عن ابن محبوب ، عن سماعة بن مهران ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) - في حديث - قال : وحرم الله ورسوله المسوخ جميعا . ورواه الشيخ باسناده عن الحسن بن محبوب ، عن سماعة ، عن الرضا( عليه السلام ) مثله .(وسائل الشیعة، ج24، ص105).
[2] . این امر صرف نظر از اعراض مشهور از محتوای این خبر می باشد که بر اساس این امر هر گاه مشهور از روایت صحیحی اعراض نمایند موجبات ضعف بیشتر آنرا فراهم می سازد.
[3] . تهذیب الاحکام، الطوسی، ج9، ص44:« «وما جرى مجرى هذه الأخبار مما يتضمن لفظ الكراهية لهذه الأشياء دون الحظر وما يتضمن من نفي التحريم ، فالمراد بها التحريم المخصوص الذي قدمناه مما اقتضاه ظاهر القرآن ، ولم يرد نفي التحريم الذي هو دون ذلك».
[4] . وسائل الشیعة، العاملی، ج24، ص113.
[5] . الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شهید ثانی، ج7، ص235.
[6] . رسول خدا خویشتندار بودند و گاهی چیزی را مکروه می دانستند ولی آن را حرام نمی کردند و هنگامی که خرگوشی برایش آوردند آن را مکروه داشت ولی آن را حرام نکرد.
[7] . جواهر الکلام، ج36، ص296.
[8] . «ضحضاح» به معناى گودالى است كه عمق آن، كمتر از قامت انسان است. در منابع عامه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد حضرت ابوطالب آمده که ایشان در گودالی ازآتش قرار دارند؟!!:«وَجدتُهُ فى غَمرات مِنَ النّارِ فَأَخّرَجتهُ إلى ضَحْضاح لَعَلَّهُ تَنْفَعهُ شَفَاعَتى يَوْمَ القِيامَهِ فَيُجْعَل فى ضَحْضاح مِنَ النّارِ يَبْلُغُ كَعْبَيْهِ يَغلى مِنْ دِماغِهِ»، او (ابوطالب) را در انبوهى از آتش يافتم، پس وى را به ضحضاح(پاياب) منتقل نمودم. شايد در روز رستاخيز، شفاعت من به او ابوطالب سودى رساند پس در پايابى از آتش قرار گيرد، كه گودى آن تا برآمدگى پاهاى وى مى رسد؛ به طورى كه مغز او به جوش مى آيد. این روایت را عامه نقل نموده اند؛ در حالی که شیعه معتقد به ایمان حضرت ابوطالب می باشد؛ حال امام صادق(علیه السلام) بر خلاف اعتقادشان این روایت را از روی تقیه نقل نموده، که به این نوع از تقیه تقیه ی در مروی می گویند.
موضوع قفل شده است