جمع بندی کتاب عصر ظهور

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتاب عصر ظهور

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام ! عزاداریهاتون قبول

نظرتون در باره کتاب عصر ظهور و نویسنده این کتاب (جناب علی کورانی) را بفرمائید ! میشه به این کتاب استناد کرد ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

shamim313;752671 نوشت:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام ! عزاداریهاتون قبول

نظرتون در باره کتاب عصر ظهور و نویسنده این کتاب (جناب علی کورانی) را بفرمائید ! میشه به این کتاب استناد کرد ؟


بسم الله الرحمن الرحیم



با سلام و طلب توفیق الهی برای شما



در باره این کتاب می توان به دو شکل می توان نظر داد. نظر اول در باره روایاتی است که نویسنده محترم در این کتاب از آن بهره برده است که البته از روایات مستند و قابل اعتماد استفاده کرده است و می تواند مصدری برای مطالعه باشد.



نظر دوم در باره تحلیل ها و تفسیرهای نویسنده و برعهده خود ایشان است و می توان آن را امری ظنی و برخاسته از فهم مولف در مسیر استنباط از روایات مختلف تلقی کرد.



باید پذیرفت همه تحلیل های مربوط به عصر ظهور هم چون تحلیل های عصر غیبت،از جمله مسایلی است که ممکن است تابع فهم اشخاص یا تابع فهم پذیرفته عموم باشد.با این حال موضوع بسیار مهمی را که همه چیزش در پس پرده غیب قرار دارد، نمی توان به روشنی تبیین کرد و از آن نتیجه گرفت مگر در همان چار چوب روایات مطالبی را به ذهن سپرد. و الله العالم.



با سلام


کتاب "عصر ظهور" دکتر کورانی یکی از کتاب هایی است که در حوزه مهدویت معروف است و بارها تجدید چاپ شده است، نویسنده کتاب دکتر علی کورانی نیز یکی از علمای اهل لبنان است که الان در ایران و قم اقامت دارد.
این کتاب علی رغم بزرگواری نویسنده مشکلاتی دارد.
یکی از مشکلات کتاب این است که میان احادیث شیعه و سنی فرق نگذاشته و احادیثی شیعه که نقل شده و احادیث اهل سنت که حجیت ندارد را مخلوط هم بیان کرده است.

بنابراین نمی توان تشخیص داد چه مقدار از مطالب را از منابع شیعه آورده و چه مقدار از احادیث از اهل سنت است.
این کتاب نیز به روایات ضعیف سند استناد کرده و حتی روایاتی که اهل سنت هم آن را قبول نکردند را بیان می کند، حتی روایاتی در این کتاب نقل شده که منبع حدیثی ندارد و در واقع مخلوطی از مطالب روایی و غیر روایی است.
دکتر کورانی در این کتاب برداشت های خاصی از روایات دارند. ایشان برداشت هایی دارند که فهم شخص ایشان است و برای دیگران مشخص نیست و ربط دادن روایات نیز در این کتاب ذوقی و سلیقه ای است و علمی نیست، همچنین تطبیق های ایشان در این کتاب با روایات، آسیب های خاص خود را دارد. درحالی که تطبیق مساله علمی و محتاطانه است.مطالب ذکر شده در این کتاب هم به لحاظ اعتبار و سند و هم به لحاظ دلالت و معنای روایات مشکلاتی دارند و مستند به روایات معتبر نیستند. مثلا ربط دادن پرچم های سیاه به خراسانی از برداشت های ایشان است، بنابراین این کتاب، کتاب معتبری نیست.امام زمان(ع) در عالم هستی به صورت نور هستند یا جسم؟
یکی از اعتقادات شیعیان این است که امام زمان(ع) با بدن طبیعی و عادی در روی زمین زندگی می کنند و همین بدن با همه ویژگی ها برای امام عصر(ع) نیز وجود دارد و روی همین کره خاکی به صورت عادی زندگی می کنند.
د
ر روایات است که اگر امام از روی زمین برداشته شود، زمین اهل خود را در خود فرو می برد.در کتاب کافی، جلد اول امام باقر(ع) در روایتی فرمودند: اگر امام لحظه ای از روی رمین برداشته شود. زمین مواج می شود و اهلش را در موج های خود غرق می کند. همان طور که وقتی دریا مواج شود، اهلش را غرق می کند.
بنابراین آرامش زمین به خاطر این است که امام بر روی زمین قرار دارد.
همچنین در کتاب کافی، جلد اول امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: امام زمان(ع) صاحب این امر شباهتی به حضرت یوسف(ع) دارد. چرا این امت انگار می کنند اینکه خداوند همان کاری که با حضرت یوسف کرد، با حجت دیگرش که صاحب امر است، انجام دهد.
اینکه امام در بازار آنها قدم بزند یعنی با بدن عادی راه برود و پا بگذارد بر فرش ها و بساط های آنها تا اینکه خدا اجازه دهد حضرت خود را معرفی کند. مانند حضرت یوسف که بعد از اجازه خدای متعال به بردارانش معرفی شد.
منظور از غیبت امام این نیست که امام بدنشان در میان ما نیست، بلکه حضرت در این عالم زندگی می کنند ولی به طور ناشناس در بین مردم هستند.آیا ما هر روز امام زمان(ع) را می بینیم؟یکی از نکات این است که اگر امام غایب با بدن عادی بین مردم حرکت می کند و در بازار راه می رود. معلوم است که افراد او را می بینند اما نمی شناسند. پس معنای این روایات این نیست که ما امام را هر روز می بینیم. اینطور نیست. ولی ممکن است که انسان در طول زندگی خود بارها امام را مشاهده کرده باشد ولی او را نشناخته باشد.
در کمال الدین شیخ صدوق نیز امام صادق(ع) در روایتی امام عصر(ع) را به حضرت یوسف تشبیه می کنند که اشاره کردیم. از این روایات استفاده می شود که وقتی حضرت ظهور می کنند، عده ای یادشان می افتد که این چهره را قبلا جایی دیده بودند.
یا روایتی در کمال الدین است که امام صادق(ع) امام عصر(ع) را به حضرت یوسف تشبیه می کنند و می فرمایند شباهت بین امام عصر(ع) و حضرت یوسف(ع) حجابی بود بین آنها و مردم به این معنی که مردم آنها را می دیدند ولی نمی شناختند.
آیا از علائم ظهور تا به حال موردی اتفاق افتاده است؟
در رابطه با علائم باید گفت که علائم ظهور به حتمی که طبق روایات محتوم است و حتما واقف می شوند و علائمی که مشروط هستند که اگر اتفاقاتی بیفتد، این علائم هم اتفاق می افتد و اگر نیفتد این نشانه هم اتفاق نمی افتد، تقسیم می شوند. بنابراین همه نشانه ها در روایات به این معنا نیست که همه آنها باید رخ دهد.
شاید بعضی از علائم به خاطر مردم و اجتماع رخ ندهد. عیر از علائم حتمی که باید رخ دهد.
علائم حتمی 5 نشانه ای هستند که 6 ماه قبل از ظهور رخ می دهند. به این معنا که تا 6 ماه قبل از ظهور نشانه حتمی نداریم، شورش سفیانی، قیام یمانی، ندای آسمانی، خسف بیدا و قتل نفس زکیه نشانه های حتمی هستند که تا به حال رخ نداده و اتفاقاتی که ادعا می شود، علائم ظهور است. چیزهایی است که ثابت شده نیست و علائم ظهور را با مباحث علمی نمی شود ثابت کرد.
بعضی از اتفاقات با توجه به روایات عام می توان گفت، علامت است. ولی تا به حال اتفاقی نیفتاده که بگوییم از نشانه های ظهور است.

محسن;754887 نوشت:
باید پذیرفت همه تحلیل های مربوط به عصر ظهور هم چون تحلیل های عصر غیبت،از جمله مسایلی است که ممکن است تابع فهم اشخاص یا تابع فهم پذیرفته عموم باشد.با این حال موضوع بسیار مهمی را که همه چیزش در پس پرده غیب قرار دارد، نمی توان به روشنی تبیین کرد و از آن نتیجه گرفت مگر در همان چار چوب روایات مطالبی را به ذهن سپرد. و الله العالم.

سلام و ممنون .
در مورد نبرد قیرقیسیامطلبی در کتاب عصر ظهور دیدم با مشخصه موقعیت جغرافیایی کامل .
روایات در این زمینه تا چه اندازه است ؟
[SPOILER]در روايات مربوط به سفيانى ، جنگ قرقيسيا كه در مرزهاى سوريه عراق تركيه بوقوع مى پيوندد حادثه اى خارج از روال طبيعى جنبش سفيانى و حوادث زمان ظهور بنظر مى رسد.. از اين رو هدف اصلى سفيانى از جنگ عراق سلطه يافتن برآن كشور و ايجاد مقاومت در برابر نيروهاى ايرانى و زمينه سازان ظهور حضرت ، كه از مسير عراق به سوى سوريه و قدس پيش ‍ مى روند خواهد بود. ولى در راه عراق در اثر حادثه عجيبى جنگ قرقيسيا رخ مى دهد و آن حادثه پيدا شدن گنجى در مجراى فرات و يا نزديك مجراى رود فرات است . بطوريكه عده اى از مردم براى دست يافتن به آن ، دست به تلاش مى زنند و آتش جنگ بين آنها شعله ور مى شود و بيش از صدهزارتن از آنها كشته مى شوند و هيچ يك به پيروزى قطعى نمى رسند و به آن گنج دست نمى يابند. بلكه همگى از آن منصرف شده و به مسائل ديگر مشغول مى شوند.
منطقه قرقيسيا بطورى كه در معجم البلدان آمده ، شهر كوچكى است در نزديكى مدخل نهر خابور در رود فرات و امروز خرابه هاى آن نزديك شهر ((ديرزور)) سوريه قرار دارد و نزديك مرزهاى سوريه عراق است و به مرزهاى تركيه سوريه نيز نسبتا نزديك مى باشد.
با وجود پيچيدگى و ابهام برخى از جوانب نبرد قرقيسيا، همچون انگيزه ايجاد آن و طرفهاى درگير آن غير از سفيانى و پايان آن .. روايات ، وقوع آن را به صراحت و قاطعيت بيان مى كند و با اوصاف بزرگى آن را وصف مى نمايد. مانند روايت ذيل كه از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((همانا خداوند، در قرقيسيا سفره پر از طعامى دارد كه سروش ‍ آسمانى از آن خبر مى دهد و ندا مى كند اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمين بشتابيد براى سير شدن از گوشت تن ستمگران )) (143)
اينكه صحنه نبرد قرقيسيا به خوان و سفره الهى توصيف شده از اين جهت است كه درگيرى ستمگران با هم و ضعيف كردن نيروهاى يكديگر از تقديرات خداوند متعال است كه به شكست آنها بدست حضرت مهدى (عليه السلام ) كمك مى كند. از اين رو سفيانى بعد از اين جنگ وارد عراق مى شود در حاليكه بخشى از نيروهاى خود را از دست داده است ، ايرانيان زمينه ساز، او را شكست مى دهند.. آنگاه حضرت مهدى (عليه السلام ) با تركان كه پس از شكست سفيانيان در نبرد قرقيسيا طرف درگير در آن كار زار بوده اند. وارد نبرد مى شود.
چنانكه روايت اشاره مى كند، عرضه نبرد، بيابان خشك و بى آب و گياه است و آنها اجساد كشتگان خود را دفن نمى كنند و يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان و درندگان زمينى از گوشت لاشه هاى آنها شكم خود را سير مى كنند و اينكه سربازان كشته شده نيز ستمگرند زيرا كه آنها سربازان جباران و ستم پيشگان مى باشند. يا اينكه در ميان آنها شمار زيادى از افسران و فرماندهان ستمكار از دو طرف وجود دارد.
از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
((سپس سفيانى با ابقع روبرو مى شود و با يكديگر كارزار مى كنند، سفيانى او و همراهانش و اصهب را به قتل مى رساند. آنگاه هيچ تصميمى جز حمله به عراق ندارد سپاه خود را به قرقيسيا رسانده و در آنجا وارد نبرد مى شود، در اين درگيرى صدهزار ستمگر كشته مى شود... و سفيانى لشكرى به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوى كوفه گسيل مى دارد.)) (144)
برخى روايات ، تعداد كشتگان را يكصد و شصت هزار و بعضى بيش از آن ياد مى كنند، چه بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه كه اين روايت مى گويد و بقيه از سربازان عادى و مزدوران و ساير مردم محروم باشند.
اما گنج مورد نزاع ، رواياتى چند در اين باره آمده است كه روشن ترين آنها در نسخه خطى ابن حماد از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است كه فرمود:
((رود فرات ، از كوهى از طلا و نقره پرده برمى دارد و آن را آشكار مى سازد بر سر آن جنگ و درگيرى بوجود مى آيد بگونه ايكه از هر نه تن هفت تن كشته مى شوند. پس هرگاه شما آن را درك كرديد به آن نزديك نشويد.)) (145)
و نيز در همين نسخه آمده است :
((فتنه چهارم هيجده سال بطول مى انجامد، سپس در آن هنگام كه بايد پايان مى پذيرد و تحقيقا نهر فرات از كوهى از طلا پرده برمى دارد و مردم براى رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند و از هر نه تن هفت تن كشته مى شوند.))
مراد از فتنه چهارم در اين روايت ، اگر سلطه و استيلاى غرب و ديگر ملتها برمسلمانان باشد، چنانكه روايات به آن تصريح مى كند، آن فتنه طولانى خواهد بود. و اينك حدود يك قرن بر آن مى گذرد. و اگر منظور فتنه داخلى سرزمين شام باشد كه ناشى از فتنه چهارم ، يعنى فتنه فلسطين است ، كه در اين جهت ممكن است جنگ داخلى لبنان ، آغاز اين هيجده سال باشد.
و احتمال دارد آن گنج ياد شده ، معادن طلا و نقره اى باشد كه در آنجا كشف خواهد شد و مورد اختلاف بين سه دولت و حاميان آنها واقع مى گردد، يا اينكه آن گنج ، نفت و يا معادن ديگر باشد.. من شنيده ام منطقه قرقيسيا از لحاظ نفت و ديگر معادن حتى اورانيوم غنى مى باشد و عمليات حفارى و تحقيقات در آن ، در حال اجراء بوده و از نتايج مثبتى برخوردار است .. منزه است خدايى كه مقدار و مالكيت هر چيز در دست اوست .

اما طرف مقابل سفيانى در اين نبرد: از نظر اكثر روايات تركان هستند. ولى منظور از تركان در اينجا چيست ؟ آنچه به نظر مى رسد و به طبيعت امور نزديك تر است اينكه آنها سپاهيان ترك زبان هستند، چرا كه درگيرى و نزاع بر سر دارائى اى است كه نزديك مرزهاى سوريه و تركيه وجود دارد اما طرف سوم كه در عراق است درگير اوضاع داخلى خود و وجود دو دستگى در آن مى باشد، دسته اى طرفداران يمنى ها و ايرانيان زمينه ساز ظهور حضرت گروهى هواداران سفيانى مى باشند. اما قرينه هاى زيادى وجود دارد كه اين احتمال كه مراد از تركان در اينجا روسها باشد را تاييد مى كند. بويژه رواياتى كه خاطرنشان مى سازد آنها قبل از خروج سفيانى ، در جزيره ربيعه يا ديار بكر نزديك قرقيسيا فرود مى آيند. و رواياتى كه مى گويد سفيانى با تركان به نبرد مى پردازد و سپس بدست حضرت مهدى (عليه السلام ) ريشه كن مى شوند و نخستين لشكرى را كه آن حضرت براى جنگ با تركان گسيل مى دارد آنها را شكست مى دهند و ظاهرا منظور از جزيره كه در روايات متعدد ياد شده است و نيروهاى ترك زبان قبل از سفيانى در آنجا فرود مى آيند، همان منطقه اى است كه به اين اسم ناميده شده و با توجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به اسم ديگر، جزيرة العرب و مانند آن نيست ، چنانكه مراد از فرود آمدن نيروهاى رومى در رمله چنانكه از روايات استفاده مى شود، همان رمله فلسطين است .
آرى از روايات گذشته مربوط به گنج و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مسلمانان را از شركت در نزاع برسر آن گنج نهى فرمود و از عبارت ((مردم براى رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند)) استفاده مى شود كه طرفهاى درگير برسر گنج ، مسلمانان مى باشند ولى اين مطلب مانع از آن نيست كه دولت تركيه طرف درگير نباشد و تركان روسى و يا هواداران تركان ، آن دولت را يارى نكنند، چنانكه اين تعبير درباره آنان ، در روايات فرو آمدن نيروهاى آنان در جزيره وارد شده است . اما روميان و مغربى ها كه در برخى از روايات آمده است ، از طرفهاى درگير در جنگ قرقيسيا هستند اما آن نشانه ها اندك و ضعيف است . و ممكن است ورود آنان براى كمك به سفيانى يا ديگران باشد.
اما نيروهاى اصلى و دشمنان سفيانى و هواداران و ياوران حضرت مهدى (عليه السلام )، يمنى ها و ايرانيان هستند كه در نبرد قرقيسيا دخالت نمى كنند چرا كه آن جنگ ميان دشمنان آنها برقرار است ولى انگيزه مهمتر با توجه به ظواهر روايات ، اشتغال آنان به حوادث ظهور در حجاز و تلاش ‍ براى ارتباط و ايجاد وحدت نيروها با نيروى امام مهدى (عليه السلام ) است كه آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مكه مى باشد. البته ممكن است علت آن ، شعله ور شدن جنگ جهانى باشد كه احتمال بيشتر مى دهيم بخشى از آن در اين مرحله بوقوع بپيوندد. (كه در اين باره سخن خواهيم گفت .)
ابن حماد از على (عليه السلام ) روايت مى كند كه حضرت فرمود:
((وقتى سواران سفيانى به سوى كوفه بحركت درآيند او گروهى را در پى اهل خراسان مى فرستد در حاليكه اهل خراسان به طلب حضرت مهدى (عليه السلام ) بيرون مى آيند.)) (146)

منبع : كتاب عصر ظهور

[/SPOILER]

shamim313;756031 نوشت:
سلام و ممنون .
در مورد نبرد قیرقیسیامطلبی در کتاب عصر ظهور دیدم با مشخصه موقعیت جغرافیایی کامل .
روایات در این زمینه تا چه اندازه است ؟
[SPOILER]در روايات مربوط به سفيانى ، جنگ قرقيسيا كه در مرزهاى سوريه عراق تركيه بوقوع مى پيوندد حادثه اى خارج از روال طبيعى جنبش سفيانى و حوادث زمان ظهور بنظر مى رسد.. از اين رو هدف اصلى سفيانى از جنگ عراق سلطه يافتن برآن كشور و ايجاد مقاومت در برابر نيروهاى ايرانى و زمينه سازان ظهور حضرت ، كه از مسير عراق به سوى سوريه و قدس پيش ‍ مى روند خواهد بود. ولى در راه عراق در اثر حادثه عجيبى جنگ قرقيسيا رخ مى دهد و آن حادثه پيدا شدن گنجى در مجراى فرات و يا نزديك مجراى رود فرات است . بطوريكه عده اى از مردم براى دست يافتن به آن ، دست به تلاش مى زنند و آتش جنگ بين آنها شعله ور مى شود و بيش از صدهزارتن از آنها كشته مى شوند و هيچ يك به پيروزى قطعى نمى رسند و به آن گنج دست نمى يابند. بلكه همگى از آن منصرف شده و به مسائل ديگر مشغول مى شوند.
منطقه قرقيسيا بطورى كه در معجم البلدان آمده ، شهر كوچكى است در نزديكى مدخل نهر خابور در رود فرات و امروز خرابه هاى آن نزديك شهر ((ديرزور)) سوريه قرار دارد و نزديك مرزهاى سوريه عراق است و به مرزهاى تركيه سوريه نيز نسبتا نزديك مى باشد.
با وجود پيچيدگى و ابهام برخى از جوانب نبرد قرقيسيا، همچون انگيزه ايجاد آن و طرفهاى درگير آن غير از سفيانى و پايان آن .. روايات ، وقوع آن را به صراحت و قاطعيت بيان مى كند و با اوصاف بزرگى آن را وصف مى نمايد. مانند روايت ذيل كه از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((همانا خداوند، در قرقيسيا سفره پر از طعامى دارد كه سروش ‍ آسمانى از آن خبر مى دهد و ندا مى كند اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمين بشتابيد براى سير شدن از گوشت تن ستمگران )) (143)
اينكه صحنه نبرد قرقيسيا به خوان و سفره الهى توصيف شده از اين جهت است كه درگيرى ستمگران با هم و ضعيف كردن نيروهاى يكديگر از تقديرات خداوند متعال است كه به شكست آنها بدست حضرت مهدى (عليه السلام ) كمك مى كند. از اين رو سفيانى بعد از اين جنگ وارد عراق مى شود در حاليكه بخشى از نيروهاى خود را از دست داده است ، ايرانيان زمينه ساز، او را شكست مى دهند.. آنگاه حضرت مهدى (عليه السلام ) با تركان كه پس از شكست سفيانيان در نبرد قرقيسيا طرف درگير در آن كار زار بوده اند. وارد نبرد مى شود.
چنانكه روايت اشاره مى كند، عرضه نبرد، بيابان خشك و بى آب و گياه است و آنها اجساد كشتگان خود را دفن نمى كنند و يا قادر به دفن آنها نيستند، از اين رو پرندگان آسمان و درندگان زمينى از گوشت لاشه هاى آنها شكم خود را سير مى كنند و اينكه سربازان كشته شده نيز ستمگرند زيرا كه آنها سربازان جباران و ستم پيشگان مى باشند. يا اينكه در ميان آنها شمار زيادى از افسران و فرماندهان ستمكار از دو طرف وجود دارد.
از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
((سپس سفيانى با ابقع روبرو مى شود و با يكديگر كارزار مى كنند، سفيانى او و همراهانش و اصهب را به قتل مى رساند. آنگاه هيچ تصميمى جز حمله به عراق ندارد سپاه خود را به قرقيسيا رسانده و در آنجا وارد نبرد مى شود، در اين درگيرى صدهزار ستمگر كشته مى شود... و سفيانى لشكرى به تعداد هفتاد هزار نفر را به سوى كوفه گسيل مى دارد.)) (144)
برخى روايات ، تعداد كشتگان را يكصد و شصت هزار و بعضى بيش از آن ياد مى كنند، چه بسا صد هزار تن از ستمگران باشند همانگونه كه اين روايت مى گويد و بقيه از سربازان عادى و مزدوران و ساير مردم محروم باشند.
اما گنج مورد نزاع ، رواياتى چند در اين باره آمده است كه روشن ترين آنها در نسخه خطى ابن حماد از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است كه فرمود:
((رود فرات ، از كوهى از طلا و نقره پرده برمى دارد و آن را آشكار مى سازد بر سر آن جنگ و درگيرى بوجود مى آيد بگونه ايكه از هر نه تن هفت تن كشته مى شوند. پس هرگاه شما آن را درك كرديد به آن نزديك نشويد.)) (145)
و نيز در همين نسخه آمده است :
((فتنه چهارم هيجده سال بطول مى انجامد، سپس در آن هنگام كه بايد پايان مى پذيرد و تحقيقا نهر فرات از كوهى از طلا پرده برمى دارد و مردم براى رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند و از هر نه تن هفت تن كشته مى شوند.))
مراد از فتنه چهارم در اين روايت ، اگر سلطه و استيلاى غرب و ديگر ملتها برمسلمانان باشد، چنانكه روايات به آن تصريح مى كند، آن فتنه طولانى خواهد بود. و اينك حدود يك قرن بر آن مى گذرد. و اگر منظور فتنه داخلى سرزمين شام باشد كه ناشى از فتنه چهارم ، يعنى فتنه فلسطين است ، كه در اين جهت ممكن است جنگ داخلى لبنان ، آغاز اين هيجده سال باشد.
و احتمال دارد آن گنج ياد شده ، معادن طلا و نقره اى باشد كه در آنجا كشف خواهد شد و مورد اختلاف بين سه دولت و حاميان آنها واقع مى گردد، يا اينكه آن گنج ، نفت و يا معادن ديگر باشد.. من شنيده ام منطقه قرقيسيا از لحاظ نفت و ديگر معادن حتى اورانيوم غنى مى باشد و عمليات حفارى و تحقيقات در آن ، در حال اجراء بوده و از نتايج مثبتى برخوردار است .. منزه است خدايى كه مقدار و مالكيت هر چيز در دست اوست .

اما طرف مقابل سفيانى در اين نبرد: از نظر اكثر روايات تركان هستند. ولى منظور از تركان در اينجا چيست ؟ آنچه به نظر مى رسد و به طبيعت امور نزديك تر است اينكه آنها سپاهيان ترك زبان هستند، چرا كه درگيرى و نزاع بر سر دارائى اى است كه نزديك مرزهاى سوريه و تركيه وجود دارد اما طرف سوم كه در عراق است درگير اوضاع داخلى خود و وجود دو دستگى در آن مى باشد، دسته اى طرفداران يمنى ها و ايرانيان زمينه ساز ظهور حضرت گروهى هواداران سفيانى مى باشند. اما قرينه هاى زيادى وجود دارد كه اين احتمال كه مراد از تركان در اينجا روسها باشد را تاييد مى كند. بويژه رواياتى كه خاطرنشان مى سازد آنها قبل از خروج سفيانى ، در جزيره ربيعه يا ديار بكر نزديك قرقيسيا فرود مى آيند. و رواياتى كه مى گويد سفيانى با تركان به نبرد مى پردازد و سپس بدست حضرت مهدى (عليه السلام ) ريشه كن مى شوند و نخستين لشكرى را كه آن حضرت براى جنگ با تركان گسيل مى دارد آنها را شكست مى دهند و ظاهرا منظور از جزيره كه در روايات متعدد ياد شده است و نيروهاى ترك زبان قبل از سفيانى در آنجا فرود مى آيند، همان منطقه اى است كه به اين اسم ناميده شده و با توجه به مطلق بودن و اضافه نشدن آن به اسم ديگر، جزيرة العرب و مانند آن نيست ، چنانكه مراد از فرود آمدن نيروهاى رومى در رمله چنانكه از روايات استفاده مى شود، همان رمله فلسطين است .
آرى از روايات گذشته مربوط به گنج و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مسلمانان را از شركت در نزاع برسر آن گنج نهى فرمود و از عبارت ((مردم براى رسيدن به آن به جان يكديگر مى افتند)) استفاده مى شود كه طرفهاى درگير برسر گنج ، مسلمانان مى باشند ولى اين مطلب مانع از آن نيست كه دولت تركيه طرف درگير نباشد و تركان روسى و يا هواداران تركان ، آن دولت را يارى نكنند، چنانكه اين تعبير درباره آنان ، در روايات فرو آمدن نيروهاى آنان در جزيره وارد شده است . اما روميان و مغربى ها كه در برخى از روايات آمده است ، از طرفهاى درگير در جنگ قرقيسيا هستند اما آن نشانه ها اندك و ضعيف است . و ممكن است ورود آنان براى كمك به سفيانى يا ديگران باشد.
اما نيروهاى اصلى و دشمنان سفيانى و هواداران و ياوران حضرت مهدى (عليه السلام )، يمنى ها و ايرانيان هستند كه در نبرد قرقيسيا دخالت نمى كنند چرا كه آن جنگ ميان دشمنان آنها برقرار است ولى انگيزه مهمتر با توجه به ظواهر روايات ، اشتغال آنان به حوادث ظهور در حجاز و تلاش ‍ براى ارتباط و ايجاد وحدت نيروها با نيروى امام مهدى (عليه السلام ) است كه آغاز نهضت ظهور آن حضرت در مكه مى باشد. البته ممكن است علت آن ، شعله ور شدن جنگ جهانى باشد كه احتمال بيشتر مى دهيم بخشى از آن در اين مرحله بوقوع بپيوندد. (كه در اين باره سخن خواهيم گفت .)
ابن حماد از على (عليه السلام ) روايت مى كند كه حضرت فرمود:
((وقتى سواران سفيانى به سوى كوفه بحركت درآيند او گروهى را در پى اهل خراسان مى فرستد در حاليكه اهل خراسان به طلب حضرت مهدى (عليه السلام ) بيرون مى آيند.)) (146)

منبع : كتاب عصر ظهور

[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام مجدد خدمت شما.

باید گفت:

درروایات نام قرقیسیا به عنوان شهری که هنگام ظهور حوادثی را به خود می بیند، ذکر شده است.

با این حال نام این دیار در برخی از روایات آمده است که البته ارتباطی با مسایل مربوط به عصر ظهور ندارد. بلکه به زمان خودش مربوط است. مولای متقیان سلام الله علیه(رجوع شود به نهج البلاغه نامه 61)در نامه ای به کمیل ابن زیاد نخعی،از شهر قرقیسیا نام برده است.

و اما در احادیث منسوب به اولیای الهی مباحث مفصلی در باره حوادث آخر الزمان و عصر ظهور و حضور بیان شده است.اما این روایات تا چه اندازه می تواند به طور کامل با آن چه ما از آن استنباط می کنیم تطبیق کند، قابل تحلیل نیست و همان طور که در پاسخ کوتاه قبلی اشاره شد،نمی توان از حوادث و مسایل مربوط به امام زمان سلام الله علیه تفسیر روشنی ارایه کرد و مسئولیت تحلیل های مربوطه بیشتر بر عهده بزرگان صاحب فن و نویسندگان این عرصه است.

پس رای صواب این است که ما در باره حوادث آخر الزمان سخن قطعی نگوییم و سعی نکنیم حتی اگر تحلیل ظنی هم داریم آن را بر افکار دیگران تحمیل کنیم.

در معارف حرف اول رو در روایات متن می زنه نه سند
در ملاحم وفتن باز خاص تر است فقط متن دیده میشه چون غیر معصوم علیه السلام حرفی برا گفتن نداره
ما کلا وهیچ فقیهی حق ندارد برداشت وفهم خود را بر روایت تحمیل کند
بله به عنوان احتمال طوری نیست
ونکنته جالب که اقای محسن اشاره کردند "

پس رای صواب این است که ما در باره حوادث آخر الزمان سخن قطعی نگوییم و سعی نکنیم حتی اگر تحلیل ظنی هم داریم آن را بر افکار دیگران تحمیل کنیم.

[=arial]سلام علیکم ورحمه الله

[=arial]وجود مقدس اما م علیه السلام واسطه فیض وجود است بین ذات مقدس واقدس خداوند متعال با هر انچه هست (هرکس به اندازه فهمش انچه می فهمد از هر انچه هست )
[=arial]سوال بنده اینه " که ایا می شود هر انچه واسطه فیض وجوش حضرت علیه السلام هست را ارض امکان بنامیم ؟
[=arial]ممنون از پاسخ شما
سلام علیکم و رحمة الله
الاشیاء تعرف بمقابلاتها، اگر منظور از (ارض) جهت سفل و پایین باشد که شاید با معنای اصلی لغوی آن هم مناسب است، و در قبال آن (سماء) جهت علو باشد، این معنی یکی از جامعترین معانی است، یعنی آسمان وجوب و غناء و خالقیت، و ارض امکان و فقر و مخلوقیت، و حجت، مقام یلی الرب تمام عالم امکان است کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است. و الله العالم
سلام علیکم
اگر ممکنه این فرمایشتون را توضیح بیشتر بدهید وربطش با حجت علیه السلام ممنون از شما
کما اینکه مقام یلی الخلق هویت غیبیة الهیة است.
ممنون از پاسخ شما جزاک الله خیرا
اصلا قوام وساطت به این است که یک نحو ارتباط با طرفین داشته باشد، لذا طبق تعبیر روایت که حجت را واسطه فیض قرار میدهد پس حجت دو جهت دارد، یک روی به سوی مفیض، و یک روی به سوی مفاض، و مفیض توسط او فیض به مفاض میدهد(که بنابر این حجت میشود جهت یلی الخلقی مفیض)، و کذا مفاض توسط او فیض از مفیض میگیرد (که بنابر این حجت میشود جهت یلی الربي مفاض) ، و هر کدام از مفیض و مفاض یک جهت نفسي و ذاتی دارند که یکی ثبات مطلق ذاتی و دیگری فناء مطلق ذاتی است، که در بعض تعبیرات به این دو میگویند: فوق جعل(۱)، و دون جعل(۲)، در قبال وجود امکانی(۳) که مجعول است، و وجود منبسط(۴) که عین جعل است، جعل، مجعول، فوق جعل، دون جعل.
سلام علیکم ورحمة الله
ببخشیذ این فرمایش شما "
وجود منبسط(۴) که عین جعل است
مراد از وجود منبسط عین جعل ؛مفیض است یا غیر مفیض
ممنون از پاسخ شما
هیچکدام، بلکه همان مقام وساطت فیض است که خودش عین فیض است، نه مفیض است و نه مفاض، و المشیة بنفسها.
.

سوال:
نظرتون در باره کتاب عصر ظهور و نویسنده این کتاب (جناب علی کورانی) را بفرمائید ! میشه به این کتاب استناد کرد ؟

پاسخ:

با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کار بران گرامی


در باره این کتاب به دو شکل می توان نظر داد. نظر اول در باره روایاتی است که نویسنده محترم در این کتاب از آن بهره برده است که البته سعی کرده تا حد ممکن از روایات مستند و قابل اعتماد استفاده کند اگر چه در این بین ورود برخی از روایات ضعیف غیر قابل اجتناب بوده است اما شاید نگاه مولف محترم به کلیت موضوع غیبت بوده است.در هر صورت اثر مذکور می تواند یکی از منابع مطالعاتی در حوزه مهدویت باشد.

نظر دوم در باره تحلیل ها و تفسیر های نویسنده می باشد که بعضا از اجتهاد و فهم شخصی یا برداشت های کلی ایشان از فضای روایات ناشی شده است که مسئولیت آن بر عهده نویسنده می باشد.

بنا بر این، تحلیل های مربوط به عصر غیبت و نیز عصر ظهور ،جزء تفاسیر حدسی و ظنی و تابع فهم اشخاص یا فهم عموم مردم است.زیرا موضوع مهم غیبت که تمام زوایای آن پنهان است،قابل تبیین نیست.

و اما در باره نبرد قیر قیسیا و نگاه روایات در باره آن، می توان گفت:


در روایات نام قرقیسیا به عنوان شهری که هنگام ظهور حوادثی را به خود می بیند، آمده است.که البته حوادث این دیار ارتباطی به عصر ظهور ندارد. بلکه به زمان خودش مربوط است. مولای متقیان (سلام الله علیه) در نامه ای (رجوع شود به نهج البلاغه نامه 61) به کمیل ابن زیاد نخعی،از شهر قرقیسیا نام برده است.
درست است که در احادیث وارده مباحث مفصلی در باره حوادث آخر الزمان و عصر ظهور و حضور بیان شده است،اما این روایات به طور دقیق چه تفسیری دارد،از حوزه فهم ما دور است و همان طور که در پاسخ قبلی اشاره شد،در این باره نمی توان تفسیر روشنی ارایه کرد.پس نظر درست این است که ما در باره حوادث آخر الزمان سخن قطعی نگوییم و اگر هم تحلیل ظنی داریم که مطابق با درک از روایت باشد؛به عنوان رای قطعی اعلام نکنیم.
موضوع قفل شده است