آيا در تورات و تلمود و اناجيل، توسل به حضرت موسی ع وعيسی و ... آمده است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا در تورات و تلمود و اناجيل، توسل به حضرت موسی ع وعيسی و ... آمده است؟

با سلام

آيا در اديان ابراهيمي قبل از اسلام از وسيله بودن انبياء و صالحين چيزي آمده است ؟

مثلا توسل بحضرت موسي ع يا توسل بحضرت هارون ع ؟

من در تورات ديديم كه فقط هارون ونسلش بايد كاهن شوند واعمال معبد را انجام دهند و....

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مبشر

با سلام خدمت دوستان گرامی
به صورت مختصر باید خدمتتان عرض کنم که در کتاب مقدس و همچنین در تلمود و سایر کتب ادیان به شفاعت و شفیع بودن انبیا اشاره شده است
از دیدگاه یهودیان حضرت موسی علیه السلام بزرگترین شفیع آنهاست .

با سلام

به دو نكته در رابطه با اين سوال توجه فرمائيد :
در روايتي آمده است : « أن الله تعالى أمر آدم أن‏ يصلي إلى المغرب و نوحا يصلي إلى المشرق و إبراهيم أن يجمعهما و هي الكعبة فلما بعث موسى أمره أن يحيي دين آدم و لما بعث عيسى أمره بأن يحيي دين نوح و لما بعث محمدا أمره أن يحيي دين إبراهيم‏.» ، " خداي متعال امر كرد به آدم كه به سمت مغرب نماز بگذارد و به نوح امر كرد كه به سمت مشرق نماز بگذارد و به ابراهيم امر كرد كه بين اين دو جمع كند كه همان نماز گذاردن به سمت كعبه است ، سپس وقتي موسي عليه السلام را براي نبوت مبعوث كرد امر كرد كه روش آدم را احيا كند و زماني كه عيسي را مبعوث فرمود امر كرد كه روش نوح را احيا كند و وقتي محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود امر كرد كه روش ابراهيم را احيا كند.
در شريعت هاي مختلفي كه براي انبياء نازل شده است لزومي بر ذكر و اشاره به همه مواردي كه در شريعت هاي ديگر مورد توجه و اهميت است ، وجود ندارد. به اين معنا كه از آن جهت كه قبله در شريعت حضرت موسي و عيسي عليهم السلام مكاني بوده است غير از كعبه ، و در انجام فرائض ديني خود به سمتي غير از سمت كعبه مي ايستادند و كعبه چند سال بعد از بعثت پيامبر خاتم ،‌ و در مدينه به سمت كعبه تغيير مسير يافت ، لزوم چنداني وجود نداشته است كه در باره آن توضيحي هم در اين شريعتها و كتاب هاي آسماني آنها آورده شود.
هر كدام از انبياء عظام ماموريتي در زمان نبوت خود داشته اند و قوم آن ها نيازهائي داشته اند كه براساس آن ماموريت و نيازها ، مساله اي را پررنگ تر از مسائل ديگر و مساله اي ديگر را كم رنگتر بيان مي كردند و اين به معني كم رنگ بودن و بي اهميت بودن آن مساله در ديگر شريعتها نمي باشد.
همانگونه كه گفتيم لزومي بر ذكر كعبه در دو شريعت حضرت موسي و عيسي عليهما السلام وجود ندارد ، دليلي هم بر عدم ذكر آن از طرف اين دو بزرگوار در دست نيست بلكه احتمال ذكر با توجه به اهميت كعبه ،‌مي رود. حال به بررسي اين احتمال و دليل عدم ذكر آن از طرف ايشان ، مي پردازيم.
نخست:
پس از مطالعه داستان ابراهيم در قرآن و مراجعه به تورات و انجيل پيرامون داستان حضرت و مقايس? قرآن کريم و عهدين روشن مي‌شود که برخي از قسمت‌هاي اصلي و مهم داستان در تورات و انجيل ذکر نشده؛ ناقص است، در حالي که قرآن کريم به عنوان بخش‌هاي مهم زندگي خليل خدا از آن ياد مي‌کند؛ از جمله: مناظره با قوم بت پرست و «لااحبّ الافلين» گفتنِ ابراهيم، به آتش افکندن او، بناي کعبه :
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ نيز چگونگي زنده شدن مردگان .
در قسمت‌هايي که در قرآن کريم و عهد قديم بازتاب يافته است، گاه تفاوت‌هاي چشمگيري در نوع روايت و جزئيات داستان به چشم مي‌خورد. در روايت تورات، ابراهيم تنها منزلت يک شخصيت تاريخي را دارد که گاه متوسل به دروغ مي‌شود (در ماجراي ساره و حاکم حرّان)، گاه در رفتارش نسبت به همسر و فرزندش نوعي ظلم و بي عدالتي روا مي‌دارد (در ماجراي هجرت هاجر که پس از خواست? ساره مبني بر اخراج هاجر و پسرش از خانه. خداوند ابراهيم را تنها به دليل اين که «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد» به شنيدن سخن ساره فرا مي‌خواند.
از سوي ديگر، در تورات از بناي کعبه هيچ ذکري به ميان نيامده است .هجرت هاجر بدون در نظر گرفتنِ بناي کعبه کاري بيهوده است، در صورتي که خداوند هرگز بنده‌اش را به کار عبث فرمان نمي‌دهد.
اما شخصيت ابراهيم در قرآن کريم از هر گونه عيب و نقصي مبرّاست . در هم? بخش‌هاي داستان حکمت الهي به چشم مي‌خورد. نگاه قرآن بسيار لطيف‌تر و دقيق‌تر از عهدين است . در هيچ کجاي داستان خليل الله متهم به هيچ گناهي نيست؛ بلکه سراسر زندگي او پوشيده از آزمايش‌هاي الهي است که اين پيامبر از هم? آن ها سربلند بيرون آمده و هر بار خود را به پروردگارش نزديک تر يافته ‌است.
کعبه که مسجدي براي عبادت همه‌ انسان‌ها بود، وقتي قبله شد که دين اسلام محمدي (ص) که آخرين دين و براي جهانيان است، ظهور يافت. دليلي نداشت که کعبه براي حضرات موسي و عيسي (ع) که هر دو فقط براي قوم «بني‌اسرائيل» و گستره‌ آن ارسال شده بودند ، قبله باشد و حج آن واجب شده باشد. هر چند که «حج» در اديان گذشته نيز بوده است، اما مكان حج ممكن است متفاوت باشد.
پس مي توان گفت شايد ضرورتي بر ذكر داستان آن نبوده است

مبشر;772083 نوشت:
با سلام خدمت دوستان گرامی
به صورت مختصر باید خدمتتان عرض کنم که در کتاب مقدس و همچنین در تلمود و سایر کتب ادیان به شفاعت و شفیع بودن انبیا اشاره شده است
از دیدگاه یهودیان حضرت موسی علیه السلام بزرگترین شفیع آنهاست .

با سلام وتشکر

آیا مثل شیعه قبول دارند ؟

کدام سفر و آیات یا متن تلمود اشاره شده است ؟

موضوع قفل شده است