چند سوال وجواب با قرآن

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چند سوال وجواب با قرآن

بنام خدا چند سوال وجواب قرآنی 1 کدام پیغمبر از کافران بود ؟ حضرت موسی : حضرت موسی جواب اصلی سوال واز کافرین بود زیرافرعون به او می گوید تو کافری ! وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ (الشعراء/19) می گویند در دروازه را میشه بست ولی در دهن مردمو نمی شه بست یعنی همین دیگه هر کس وناکسی به راحتی هوا خوردن! طرف مقابل را کافر می خواند از کجا معلوم تو خودت کافر نباشی آقا جان به قول شاد روان حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز ما کجاییم وملامتگر بیکار کجاست !! 2 کدام پیغمبرپیش ازپیامبری از گمراهان (ضالین) بودند؟ حضرت موسی و حضرت محمد: در سوره شاعران موسی به فرعون می گوید قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (الشعراء/20) گفت در آن هنگامی که آنرا انجام دادم از ره نیافتگان بودم در سوره ی ضحی خطاب به پیامبر ما می فرماید وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (الضحی/7) 3 کدام پیغمبر هلاک شد ؟ حضرت یوسف: وَلَقَدْ جَاءَکُمْ یوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَینَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ...(غافر/34) چرا از مرگ آن همه پیغمبر فقط در موردیوسف هلک بکار رفته است؟ این یک حکمتی داردبه نظر اینجانب آن به خاطر این است که یوسف زیباترین پیامبران وعزیز وپادشاه و رییس و...... بوده و آیه از این طریق می خواهد به مردم بفهماند این مسائل ظاهری زیبایی ومال منال ومقام وحکومت نمی تواند از نیستی، هلاکت ومرگ جلوگیری نماید ودیر یا زود به قول شاد روان خیام : خاک گل کوزه گران خواهید شد .(خدا آگاهتر است) 4 آیا همیشه کسانی که ما فکر می کنیم ازاشرار و یا اراذل واوباش هستند به دوزخ می روند ؟ نه وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ (ص/62) آنها می‌گویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار می‌شمردیم (در این دوزخ) نمی‌بینیم؟! نتیجه : اینطور نیست هر که با ذهنیت ما جزو اشرار وبد کرداران بود خدا هم او رامستقیما به دوزخ بفرستد !!حقیقت کار خدا یی که به دست وذهن من وشما نیست ! ممکن است ما خود به دوزخ برویم و اشرار واراذل ذهنی ما به بهشت به قول شاد روان حافظ: مکن حافظ از جور دوران شکایت چه دانی تو ای بنده کار خدایی 5 کدام پیغمبر ستاره شناس بود ؟ حضرت ابراهیم فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ(الصافات/88) (سپس) نگاهی به ستارگان افکند... 6 در قرآن غیر از پیامبران به چه کسانی وحی شده است؟غیر از پیامبران در قرآن به مادر موسی، زمین ،زنبور، آسمانها ،حواریون و از شیاطین به دوستانشان ویکدیگروحی شده است 7 آیا خضر پیغمبر است ؟ نه فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا(الکهف/65) 8 جد پروردگار ما کیست؟ بزرگی وشکوه خود او وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا(الجن/3) 9- آیا همیشه شفاعت شفاعت کنندگان(مثلا شفاعت حضرت محمد وامام حسین) برای گناه باران موثر است ؟ نه فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(المدثر/48) تهیه وتنظیم : غلامعلی نوری

غلامعلی نوری *;24733 نوشت:
بنام خدا چند سوال وجواب قرآنی: 9- آیا همیشه شفاعت شفاعت کنندگان(مثلا شفاعت حضرت محمد وامام حسین) برای گناه باران موثر است ؟ نه فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(المدثر/48) تهیه وتنظیم : غلامعلی نوری

با سلام:Gol:

شفاعت مخصوص خداوند است و کسانی که خداوند به ایشان اذن شفاعت داده است، بدون شک طبق آیاتی از قران و روایات، انبیاء و اوصیاء، شهدا و مقربان درگاه الهی و ... شفاعت کنندگان روز قیامت هستند. و کسانی هم که مورد شفاعت قرار می گیرند باید صلاحیت شفاعت را داشته باشند به عبارتی کسانی که صلاحیت شفاعت را ندارند، در میزان و حساب الهی از لیست شفاعت حذف می شوند.

از اینرو کسانی را که پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) مورد شفاعت قرار می دهند قبلاً صلاحیت آنها مورد بررسی قرار گرفته لذا بدون استثناء مورد شفاعت قرار می گیرند. بعلاوه اینکه از مقام عصمت و احاطۀ علمی این بزرگواران بدور است که درخواست شفاعت خارج از مدار صلاحیت فرد از خداوند بکنند.

پس هر کسی مورد اشارۀ انگشت شفاعت پیامبر و امامان و ... قرار گیرند مشمول شفاعت قرار می گیرند.

موفق باشید ...:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

باتوجه به اینکه جناب نوری چندین سوال و جواب بدون در نظر گرفتن برخی آیات دیگر نوشته اند یک سوال و جواب دیگر هم بنده میارم :

در قرآن بر چه کسانی وای گفته شده است ؟ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (سوره ماعون آیه 4) وای بر نمازخوانان!!!:Cheshmak:

باتشکر - یاعلی

سلام شما ادامه آیه را نخوانده اید چون در ادامه می گوید« الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراوون ویمنعون الماعون » منظور کسانی است که در نمازشان سستی دارند چون نماز باید با حضور قلب وتوجه به ذات خداوند خوانده شود نه از روی کسالت وبی توجهی آیه دیگر در سور نسا می فرماید لا تقربوا الصلوه وانتم سکاری«43» پس باید گفته شود که نماز نخوانیم ؟درصورتی که آیه میگوید در حالت مستی نماز نخوانید چون آدم مست متوجه نمی شود که چه میگویید وپرت وپلا میگوید

اعتماد;31495 نوشت:
سلام شما ادامه آیه را نخوانده اید چون در ادامه می گوید« الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراوون ویمنعون الماعون » منظور کسانی است که در نمازشان سستی دارند چون نماز باید با حضور قلب وتوجه به ذات خداوند خوانده شود نه از روی کسالت وبی توجهی آیه دیگر در سور نسا می فرماید لا تقربوا الصلوه وانتم سکاری«43» پس باید گفته شود که نماز نخوانیم ؟درصورتی که آیه میگوید در حالت مستی نماز نخوانید چون آدم مست متوجه نمی شود که چه میگویید وپرت وپلا میگوید

سلام

کاملا حق با شماست

اما اگر به تمام متن نگاه بیندازید متوجه می شوید که این سوال وجواب ها یک سری نکته های ظریفی

را می خواهد نشان دهد

منظور من هم در بند آخر اگر دوباره نگاه کنید توجه دادن به این نکته است که شفاعت

[="red"]همیشگی [/]، مطلق و بدون حساب و کتاب نیست

( تنها محبت اهل بیت و اشک ریختن برای مورد شفاعت قرار گرفتن کافی نیست عمل می خواهد )

غلامعلی نوری *;31498 نوشت:
( تنها محبت اهل بیت و اشک ریختن برای مورد شفاعت قرار گرفتن کافی نیست عمل می خواهد )

بسم الله الرحمن الرحیم

غلامعلی گرامی

اگر تنها اشک ریختن بود که خوردن پیاز ثواب حساب می شد.:Ealam:

اما از دیگر کسانیکه می توانند شفاعت کنند مادر و پدر هستند در حق فرزند.
کلا
صاحبان حق به گردن دیگران ( کسانیکه به فرمان خدا کاری در حق بندگان انجام داده اند ) می توانند حقشان را مطالبه کنند یا درگذرند.

اما اگر کسی می خواهد محب اهل بیت باشد کسی باید باشد که محب خدا باشد.
اگر محب خدا نباشد نمی تواند اهل بیت را دوست داشته باشد چراکه اهل بیت بر له او هستند.

و اگر کسی را خداوند دوست داشته باشد اهل بیت نیز او را دوست خواهندداشت.

پس تنها راهش همین است وگرنه بقیه پیاز است.:Ealam:

یاحق:Gol:

غلامعلی نوری *;24733 نوشت:
بنام خدا چند سوال وجواب قرآنی 1 کدام پیغمبر از کافران بود ؟ حضرت موسی : حضرت موسی جواب اصلی سوال واز کافرین بود زیرافرعون به او می گوید تو کافری ! وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ (الشعراء/19) می گویند در دروازه را میشه بست ولی در دهن مردمو نمی شه بست یعنی همین دیگه هر کس وناکسی به راحتی هوا خوردن! طرف مقابل را کافر می خواند از کجا معلوم تو خودت کافر نباشی آقا جان به قول شاد روان حافظ تو خود حجاب خودی از میان برخیز ما کجاییم وملامتگر بیکار کجاست.
در جواب آقای نوری میگویم : منظور از" ضال" در اينجا خطاى در موضوع است، يعنى من ضربه‏اى را كه به آن مرد قبطى زدم به قصد قتل نبود بلكه به عنوان حمايت از مظلوم بود، و نمى‏دانستم منجر به قتل او مى‏شود، بنا بر اين" ضال" در اينجا به معنى" غافل" و منظور غفلت از عاقبت كار است.
در ثانی همیشه ظلالت به معنی گمراهی نیست بلکه به معنی محبت هم می آید چنان که در آیه 8 سوره یوسف به معنی محبت آمده «لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
يوسف: 8 منظورشان اين بود: كثرت علاقه پدرمان نسبت بيوسف و برادرش با آنكه ما گروهى قوى و كار كن هستيم انحراف و مبالغه است. هكذا آنگاه كه كاروان از مصر بسوى كنعان رهسپار شد و خير پيدا شدن يوسف و نيز پيراهن وى را همراه داشت، يعقوب فرمود: اگر سفيهم نشماريد من بوى يوسف را احساس ميكنم.
گفتند: «تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ يوسف: 95. يعنى بخدا تو در مبالغه و انحراف ديرين خود هستى و همان فرط علاقه بيوسف باين خيال و اين سخن سبب شده است.پيداست كه ضلال در آيه بمعنى كفر نيست و بعيد است كه بمعنى عصيان باشد.بلكه ظاهرا غرضشان مبالغه در حبّ يوسف و برادرش بود و بنظرشان چنان علاقه مورد نداشت كه آنها جمعيّت نيرومندى بوده و كار يعقوب را اداره ميكردند. و ميبايست پدرشان آنها را بيشتر يا اقلا مثل يوسف و برادرش دوست بدارد.
مراد از ضالين اين به نظر ميرسد كه چون قبطى قصد قتل ديگرى را داشت و او از من طلب نصرت كرد و دفع ظلم ظالم از مظلوم بحكم عقل لازم است و تصور ميكردم كه موجب خشنودى تو ميشود كه من مظلوم را نصرت كردم يعنى تو بايد خشنود شوى و عمل من پسنديده تو باشد ولى بعد از اينكه مورث خشم تو شد و در صدد قتل من بر آمدى:

کدام پیغمبرپیش ازپیامبری از گمراهان (ضالین) بودند؟ حضرت موسی و حضرت محمد: در سوره شاعران موسی به فرعون می گوید قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (الشعراء/20) گفت در آن هنگامی که آنرا انجام دادم از ره نیافتگان بودم در سوره ی ضحی خطاب به پیامبر ما می فرماید وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (الضحی/7)
در جواب آقای نوری زاده باید گفت که :منظور از ایه 7 ضحی« و تو را گمشده يافت و هدايت كرد" (وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‏).این است که ایه میگوید:
آرى تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودى، و ما اين نور را در قلب تو افكنديم كه به وسيله آن انسانها را هدايت كنى چنان كه در جاى ديگر مى‏فرمايد:
ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا:" تو نه كتاب را مى‏دانستى و نه ايمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مى‏كنيم" (شورى- 52).
روشن است كه پيامبر ص قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهى بود، خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود، و به اين مقام نشاند، چنان كه در آيه 3 سوره يوسف مى‏خوانيم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ:
" ما بهترين داستانها را براى تو از طريق وحى اين قرآن بازگو كرديم، هر چند پيش از آن از غافلان بودى".مسلما اگر هدايت الهى و امدادهاى غيبى دست پيامبر ص را نمى‏گرفت.او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى‏يافت.بنا بر اين منظور از" ضلالت" در اينجا نفى ايمان و توحيد و پاكى و تقوى نيست، بلكه به قرينه آياتى كه در بالا به آن اشاره شد نفى آگاهى از اسرار نبوت، و قوانين اسلام، و عدم آشنايى با اين حقايق بود، همانگونه كه بسيارى از مفسران گفته‏اند، ولى بعد از بعثت به كمك پروردگار بر همه اين امور واقف شد و هدايت يافت‏
علاوه بر این:
مراد از" ضلال" در اينجا گمراهى نيست بلكه مراد عدم هدايت است، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا (ص)، حال خود آن جناب است، و يا صرفنظر از هدايت الهى مى‏خواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد تو و هيچ انسانى ديگر از پيش خود هدايت نداريد مگر به وسيله خداى سبحان، پس رسول خدا (ص) هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بى راه بود، هر چند كه هيچ روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظه‏اى كه خلق شده بود ملازم با آن بود:Nishkhand:

3 کدام پیغمبر هلاک شد ؟ حضرت یوسف: وَلَقَدْ جَاءَکُمْ یوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَینَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ...(غافر/34) چرا از مرگ آن همه پیغمبر فقط در موردیوسف هلک بکار رفته است؟ این یک حکمتی داردبه نظر اینجانب آن به خاطر این است که یوسف زیباترین پیامبران وعزیز وپادشاه و رییس و...... بوده و آیه از این طریق می خواهد به مردم بفهماند این مسائل ظاهری زیبایی ومال منال ومقام وحکومت نمی تواند از نیستی، هلاکت ومرگ جلوگیری نماید ودیر یا زود به قول شاد روان خیام : خاک گل کوزه گران خواهید شد .(خدا آگاهتر است)
در جواب این سوال هم باید گفت که :هلاک به معنی مرگ عادى‏ هم به کار می رود از جمله موارد اين كلمه در قرآن مجيد مرگ معمولى است: إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ نساء: 176. و نيز وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ جاثيه: 24. و همچنين إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ مائده: 17. در همه اين آيات هلاك بمعناى مرگ معمولى است‏ ودر زمان نزول وحتی بعد از نزول قرآن به همین معنی (مرگ عادی )به کار می رفته است . در سيره ابن هشام كه در اواخر قرن دوم هجرى نوشته شده اين عبارات هست: «هلك عبد الله ابو رسول الله صلّى اللّه عليه و آله»- «هلك ابو طالب- هلك خديجة بنت خويلد» از اين معلوم ميشود كه هلاك در آن عصر بمعنى مرگ عادى بوده است.در لسان العرب که یکی از مهمترین کتب لغت است امده :هلك: الهَلْكُ: الهلاك. قال أَبو عبيد: يقال الهَلْك و الهُلْكُ أو المُلْكُ و المَلْكُ هَلَكَ يَهْلِكُ هُلْكاً و هَلْكاً و هَلاكاً: مات‏(لسان العرب ج10ص503)
پس باید نتیجه گرفت که هلاک به معنی مرگ عادی به کار میرفته ومعنای ذم وناپسند بعد ها در مورد آن به کار رفته است .:Nishkhand:

آیا همیشه کسانی که ما فکر می کنیم ازاشرار و یا اراذل واوباش هستند به دوزخ می روند ؟ نه وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ (ص/62) آنها می‌گویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار می‌شمردیم (در این دوزخ) نمی‌بینیم؟! نتیجه : اینطور نیست هر که با ذهنیت ما جزو اشرار وبد کرداران بود خدا هم او رامستقیما به دوزخ بفرستد !!حقیقت کار خدا یی که به دست وذهن من وشما نیست ! ممکن است ما خود به دوزخ برویم و اشرار واراذل ذهنی ما به بهشت به قول شاد روان حافظ: مکن حافظ از جور دوران شکایت چه دانی تو ای بنده کار خدایی .
این آیه آن طور که سیاق ولحن آن پیداست سخن اهل آتش است كه چون مؤمنان را در آتش نمى‏بينند مى‏گويند مردانى را كه در دنيا از اشرار مى‏دانستيم چرا نمى‏بينيم؟ آيا آنها را در دنيا مسخره گرفتيم و در اينكار خطا كرديم و آنها اهل نجات بودند؟ يا با ما در آتشند ولى چشم ما آنها را نمى‏بيند؟
مجمع البيان در معنى: أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا كه با همزه استفهام است فرموده: «اتخذناهم هزءا فى الدنيا فاخطأنا>یعنی ما در دنیا آن ها را مسخره میکر دیم در صورتی که در خطا واشتباه بودیم
دیل این مطلب آیه بعد آن است : آيا ما آنها را به سخريه گرفتيم يا به اندازه‏اى حقير بودند كه چشمهاى ما آنها را نمى‏ديد" (أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ)آرى ما اين مردان بزرگ و با شخصيت را به باد مسخره مى‏گرفتيم، و بر حسب و وصله اشرار بودن به آنها مى‏زديم، و گاه حتى از اين مرحله نيز پائين‏تر مى‏شمرديم آنها را افراد حقيرى مى‏دانستيم كه اصلا به چشم نمى‏آمدند، اما معلوم شد هوا و هوسها و جهل و غرور بر چشم ما پرده سنگينى افكنده بود، آنها مقربان درگاه خدا بودند و الان بهشت جايگاهشان است.

کدام پیغمبر ستاره شناس بود ؟ حضرت ابراهیم فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ(الصافات/88) (سپس) نگاهی به ستارگان افکند...
در جواب این سوال می گوییم: با توجه به اعتقادات مردم بابل و رسوم و عادات آنها روشن است، آنها در علم نجوم مطالعاتى داشتند، و حتى مى‏گويند بتهاى آنها نيز" هياكل" ستارگان بود، و به اين خاطر به آنها احترام مى‏گذاشتند كه سمبل ستارگان بودند.
البته در كنار اطلاعات نجومى خرافات بسيار نيز در اين زمينه در ميان آنها شايع بود، از جمله اينكه ستارگان را در سرنوشت خود مؤثر مى‏دانستند، و از آنها خير و بركت مى‏طلبيدند، و از وضع آنها بر حوادث آينده استدلال مى‏كردند.
ابراهيم ع براى اينكه آنها را متقاعد كند طبق رسوم آنها نگاهى به ستارگان آسمان افكند تا چنان تصور كنند كه پيش بينى بيمارى خود را از مطالعه اوضاع كواكب كرده است و قانع شوند
چون مراد حضرت ابراهیم قانع کردن انها بود چون نجوم از علومی است که در روایات مذموم شمرده شده است وحتی گغته اند المنجم کذاب

در قرآن غیر از پیامبران به چه کسانی وحی شده است؟غیر از پیامبران در قرآن به مادر موسی، زمین ،زنبور، آسمانها ،حواریون و از شیاطین به دوستانشان ویکدیگروحی شده است
در پاسخ به این سوال میگوییم :
در مورد وحی به مادر موسی وحى در اينجا همان الهام و تفهيم خفى است كه خدا به قلب مادر موسى عليه السّلام انداخت و آن مصداقا نظير آن بود كه به دل انبياء عليهم السّلام انداخته ميشد و همانطور كه باو الهام شده بود تحقق واقعى پيدا كرد.
در مورد وحی به زمین :آنروز زمين اخبار خويش را حكايت كند كه خدايت بوى وحى كرده است در روز قیامت زمين در اثر تكامل سخن خواهد گفت در اين صورت وحى بمعنى تفهيم و اشاره خواهد بود
در مورد وحی به زنبور عسل در جواب می گوییم مثل وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً نحل: 68.
مراد از وحى تفهيم ذاتى است كه خداوند در ذات زنبور عسل گذاشته و طريق عسل سازى را بوى آموخته است و لفظ «أوحى» دلالت دارد كه كار عسل گيرى اين حشره تصادفى نيست بلكه با تفهيم و تعليم خدائى است.
در مورد وحی به آسمان ها در این مورد ذات باری تعالی میگوید فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها ( فصلت )12 مراد از وحى خلقت و ايجاد است يعنى: در هر آسمان امر و تدبير آنرا ايجاد كرد،كار هر آسمان را به اهل آسمان كه ملائكه باشند وحى كرد در اينصورت وحى بمعنى متعارف آن است.
ناگفته نماند: در «سماء» گفته شد كه مراد از سبع سماوات آسمانهاى هفتگانه محيط بر زمين‏اند و در هر يك از آنها آثارى است غير از آثار آنديگرى و همه در زندگى و تدبير حيات ارضى دخيل‏اند بنظر نگارنده مراد از «اوحى» القاء و قرار دادن آن آثار و خصوصيات در هر يك از طبقات جوّ است.
در مورد وحی به حواریون : وحى: عبارتست از إلقاء أمرى در باطن شخصى، خواه اين إلقاء بتكوين و مقارن خلق باشد، و يا پس از تكوين بوارد كردن در قلب او شود، و إلقاء نور و علم و ايمان باشد، و يا وسوسه و شكّ و نفاق، و در مورد انسان باشد، و يا غير او از ملائكه و مراد در اينجا إلقاء بقلوب حواريان است. ودر روایا ت هم بع همین معنا آمده است عن محمد بن يوسف الصنعاني عن أبيه قال سألت أبا جعفر ع «إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ» قال: ألهموا
در مورد وحی شاطین :وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ انعام: 121. آيه در خوردن ذبيحه‏اى است كه نام خدا بر آن برده نشده ممكن است مراد از شياطين انسانهاى بد كار و يا شياطين جنّ باشد يعنى از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخوريد شياطين بدوستان خود القاء وسوسه ميكنند تا در باره خوردن ميته با شما مجادله كنند.
هم چنین در آیه :وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ ...
انعام: 112. مراد از وحى در هر دو آيه كلام خفى و وسوسه است.

خسته نباشی اعتماد خوش باشی

خوب سرت بکار خودت گرمه وبا کسی هم کار نداری

:Ealam: با توجه به فراوانی نظرات و توضیحات سازنده ی در این تاپیک شما را بدینوسیله به عنوان

صاحب نظر این تاپیک منصوب می نمایم !!!!!!

[="Red"]زنده باشی[/]

حضرت خضر از پیامبران بود به چند دلیل :
الف: كسى كه استاد پيامبرى همچون موسى مى‏شود حتماً ازپيامبر آن است.
ب: تعابير «عَبْدِنا، عَبْدِهِ، عِبادِنا» در قرآن، غالباً مخصوص پيامبران است. مانند تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا(ا/فرقان )و هم جنین آیه وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصار(45/ص)
ج: خضر به موسى گفت: تمام كارهاى خارق‏العاده كه از من ديدى و صبر نكردى، همه طبق‏ فرمان و رأى خدا بوده، نه رأى من. «ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي»
د: موسى به خضر قول داد كه من خلاف دستور تو كارى انجام نمى‏دهم، «لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً» و كسى كه پيامبر اولو العزمى، تسليم بى‏چون و چراى او مى‏شود، حتماً معصوم و پيامبر است.
ه: علم لدنّى، مخصوص انبياست. خداوند درباره خضر فرمود: «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا» و: بعضى از مفسّران نيز مراد از «رَحْمَةً» را نبوّت دانسته‏اند. «آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا»

با سلام خدمت دوستان عزیز وخوبم
سوالی دارم که از دوستان خواهش میکنم هر چه زوددتر به این سوال پاسخ دهند:Gol:
فقط تا یقین نکردید پاسخ سوالی که می دهید درست است ای خیر لطفا از ارسال پاسخ خودداری نمایید:Gig:
مضمون سوال:

کدام آیه قرآنی هجوم به خانه ی امیر المومنین(ع) را پیش بینی ونهی نموده؟

منتظر پاسخ سریع دوستان هستم.
التماس دعا
یا علی

سلام
فکر کنم در قرآن چنین چیزی نیست.
ولی در دعای کمیل شاید چیزی پیدا کنید با این موضوع.

غلامعلی نوری *;24733 نوشت:
کدام پیغمبرپیش ازپیامبری از گمراهان (ضالین) بودند؟ حضرت موسی و حضرت محمد: در سوره شاعران موسی به فرعون می گوید قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (الشعراء/20) گفت در آن هنگامی که آنرا انجام دادم از ره نیافتگان بودم در سوره ی ضحی خطاب به پیامبر ما می فرماید وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (الضحی/7)

سلام عليكم
جناب غلامعلي يك سوالي از شما دارم
در روايت آمده است :
الحكمة ضالة المومن معناي اين روايت چيست ؟
آيا معناي آن اين است كه حكمت مومن را گمراه مي كند ؟ در حالي كه در قرآن تمجيد ويژه اي از حكمت شده است ؟

سلام دوستان

بازم ممنون از اینکه پیگیر سوالم شدید.دستتون دردنکنه:Gol:
البته شاید در یک آیه بصورت مفهومی باشه. حتما تو قرآن هست که یه همچین سوالی رو طرح کردن!!!
حالا یه خورده تحقیق کنید شاید یه چیزی گیرتون اومد.لطفا
اگرم پیدا نکردید خودم تاچند مدت دیگه جواب بعد ازاینکه کار از کار بگذره میزارم.
تابدانید در قرآن هم پاسخ چنین سوالایی هست.
التماس دعا
یا علی

سلام
کدوم پیامبر رو به معراج بردند ؟
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبر که خدا و ملائکه براش سلام وصلوات میفرستند
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبر که خاتم همه پیامبرانه؟
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبره که دینش همه دنیا رو میگیره؟
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبره که یهود بدترین دشمنشه
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبره که معجزش هنوز باقیه و تا قیامت هم باقی میمونه؟
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبره که به دعای مشترک حضرت ابراهیم بت شکن و اسمائیل ذبیح الله بدنیا امد؟
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
کدوم پیامبر بود که سر کلاس هیچ معلمی غیر از خدا نرفت
پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی اللهم صل علی محمد و ءال محمد
پس قربونت برم یا رسول الله
اللهم صل علی محمد و ءال محمد

:Gol:حداقل یه نشانی بدید برم سوالم اونجا پرسم.لطفا:Gol:

:Ghamgin:کسی نیست؟:Ghamgin:

جد پروردگار ما کیست؟ بزرگی وشکوه خود او وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا(الجن/3)
در جواب آقای نوری خوب بود ایشان ابتدا معنای کلمه جد را می فهمدیند یا حداقل به کتب لغت مراجعه می کردند سپس اشکال میگرفتند . راغب در مفردات گويد: جدّ بمعنى قطع زمين هموار است و از همين است كه گويند:
«جدّ فى سيره و جدّ فى امره» و ثوب جديد در اصل بمعنى ثوب مقطوع است سپس بهر تازه جديد گفته‏اند در اقرب الموارد بمعنى كوشش، شدّت، عظمت و غيره گفته است عين عبارت اين است «جدّ فى سيره و فى امره ... جدّا: اجتهد و- به الامر: اشتدّ و- فى عيون النّاس جدّا: عظم ...»
آيه 3 سوره جنّ ميگويد: اصل جدّ بمعنى قطع است، عظمت را از آن جدّ گويند چون از هر عظمت منقطع است كه مقامش از همه والاست،
(وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً)حقّا كه مقام و عظمت پروردگار ما والاست زنى و فرزندى براى خود نگرفته است. اين آيه از اقوال جنّ است كه در قرآن نقل شده و مراد از جدّ عظمت و مقام است در صحاح و نهايه و اقرب الموارد از انس بن مالك نقل است كه: «كان الرّجل منّا اذا قرء البقرة و آل عمران جدّ فينا» اگر مردى از ما سوره بقره و آل عمران را ميخواند و ياد ميگرفت در نظر ما عظيم ميبود.
ولى از آنجا كه اين تعبير به هر حال معنى معروف" جد" كه همان پدر بزرگ است تداعى مى‏كند در بعضى از روايات آمده است كه طايفه جن از روى نادانى چنين تعبير نامناسبى را برگزيدند، يعنى شما هرگز اين گونه درباره خداوند تعبير نكنيد.
به هر حال استعمال اين كلمه در معنى مجد و عظمت مطلبى است كه هم با متون لغت هماهنگ است و هم با موارد استعمال آن.
قابل توجه اينكه گويندگان جن در اينجا مخصوصا روى اين مطلب تكيه مى‏كنند كه خداوند همسر و فرزندى ندارد، و اين تعبير احتمالا اشاره به نفى خرافه‏اى است كه در ميان عرب وجود داشت، مى‏گفتند: ملائكه دختران خدا هستند از همسرى از جن كه خداوند براى خود برگزيده‏


جناب عقیل این را دانلود کن تا دو زاریه بیفته



http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3415&d=1278619973

712 کیلو بایته زیپش کردم تا راحت دانلود کنی
این آدم با اموات ملاقات داشته

ولی این دلیل بر توسل از نوعی
نیست که گفتم
:Ealam:
توسل به غیر خدا بطوریکه آن شخص یا موجود را دارای قدرت تکوینی بدانیم
و او را تنها پناه خود بپنداریم:Ealam:
و به او چنگ بزنیم بجای حبل الله:Ealam:

این توسل جائز نیست

یاحق:Gol:

موضوع قفل شده است