جمع بندی عاقبت ابراهیم بن مالک اشتر

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عاقبت ابراهیم بن مالک اشتر

سلام
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی نهایتا عاقبت به خیر شد یا عاقبت به شر؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مقداد

رهـگذر;751039 نوشت:
سلام
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی نهایتا عاقبت به خیر شد یا عاقبت به شر؟


علیک سلام.

اگر مراد شما این است که بعد از مرگ چه جایگاهی دارد،نمی توان اظهار نظر قطعی کرد.

با سلام و عرض ادب

ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی(ع) است.

ابراهیم سرور قبیله نخع و یکه تاز آنان از فرماندهان شریف و با سیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود. بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده اند. و از قهرمانی ها و شجاعت هایش در میدان جنگ که به مانند صاعقه بی امان بر قلب دشمن می تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می ساخت با شگفتی یاد کرده ، سخن ها گفته اند.

از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن که نوجوانی کم سن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین(ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ها از خود نشان داد.

ابراهیم نه تنها در شجاعت و شهامت ؛ بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت(ع) نیز برترین مردم عراق بود

شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجسته ای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آن ها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام می دانستند، پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند ؛ از این رو پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت.

با تشکر

رهـگذر;751039 نوشت:
سلام
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی نهایتا عاقبت به خیر شد یا عاقبت به شر؟

سلام

[h=1]ابراهیم بن مالک اشتر[/h]
[h=1]تحلیل شخصیت و سر انجام ابراهیم بن مالک اشتر-در برنامه هنگام درنگ[/h]

مقداد;751232 نوشت:
اگر مراد شما این است که بعد از مرگ چه جایگاهی دارد،نمی توان اظهار نظر قطعی کرد.

مگه آخرش نپیوست به زبیریان؟
آخرشم تو جنگ بین زبیریان و امویان کشته شد
وقتی دو طرف باطل هستند چرا نمی‌توان اظهارنظر کرد؟

رهـگذر;751039 نوشت:
سلام
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی نهایتا عاقبت به خیر شد یا عاقبت به شر؟

رهـگذر;751366 نوشت:
مگه آخرش نپیوست به زبیریان؟
آخرشم تو جنگ بین زبیریان و امویان کشته شد
وقتی دو طرف باطل هستند چرا نمی‌توان اظهارنظر کرد؟


با سلام دوستان گرامی توجه بفرمایند
در این تاپیک مفصل در مورد ابراهیم بن مالک اشتر نخعی مطلب آمده

http://www.askdin.com/thread10839.html

..

رهـگذر;751366 نوشت:
مگه آخرش نپیوست به زبیریان؟
آخرشم تو جنگ بین زبیریان و امویان کشته شد
وقتی دو طرف باطل هستند چرا نمی‌توان اظهارنظر کرد؟

با عرض سلام و ادب.

بله بعد از شکست قیام مختار،مصعب بن زبیر و عبدالملک مروان هر دو به ابراهیم نامه نوشتند و از او خواستند تا به آنها بپیوندد و با توجه به اینکه هدف ابراهیم مبارزه با امویان بود و چون به تنهایی امکان این کار را نداشت،لذا به مصعب پیوست تا بتواند با استفاده از کمک آنها به مبارزه با امویان بپردازد.که سرانجام در راه مبارزه با امویان هم کشته شد.با این حال هم نمی توان در مورد سرنوشتش در آن دنیا اظهار نظر قطعی کرد،چرا که هدفش از پیوستن به زبیریان،مبارزه با گروه باطل دیگری بوده است و از نیت و قصد باطنی اش اطلاعات مستندی در دست نداریم.

ابراهیم بن مالک آدم بی بصیرتی بود مثل خیلی از کوفیان اون زمان اول که به کمک امام حسین نرفت بعد هم حب قدرت گرفت و با مختار اختلاف پیدا کرد و تو بدترین موقعیت به کمک مختار نرفت تا مختار کشته شد در حالی که مختار چندین بار ازش تقاضای کمک کرده بود بعد هم آل زبیر که اینهمه از یاران قیام امام حسین رو کشته بود هیچ توجیهی واسه بیعت نداشت فقط به شرط حکومت موصل با مصعب بیعت کرد و در همین راه هم کشته شد. به فیلم مختار زیاد استناد نکنید چون خیلی از واقعیت های تاریخی رو به دلخواه خودشون تغییر داده بودن. مخصوصا جاهایی که از رستم دستان حرف میزدن خیلی ضایع بود چون هنوز شاهنامه نوشته نشده بود اون زمان یا پرچم ایران که از زمان صفوی به این شکل بود یا دوئل مضحک مختار با حرمله که هیچ جای تاریخ اینطوری نبوده یا کشته شدن شمر که در دیگ روغن بوده تو فیلم ب شکل دیگه بود. سعی کرده بودن از ابراهیم یه چهره مثل مالک بسازن ولی اصلا ابراهیم اینجوری نبوده با مطالعه و تحقیقی که آقای رجبی دوانی تو تاریخ انجام دادن به همین نتیجه رسیدن که توضیح دادم

مصیب قاسمی;751838 نوشت:
با مطالعه و تحقیقی که آقای رجبی دوانی تو تاریخ انجام دادن به همین نتیجه رسیدن که توضیح دادم

اگه مطلبشو همین جا بذاری ممنون میشم

مقداد;751753 نوشت:

بله بعد از شکست قیام مختار،مصعب بن زبیر و عبدالملک مروان هر دو به ابراهیم نامه نوشتند و از او خواستند تا به آنها بپیوندد و با توجه به اینکه هدف ابراهیم مبارزه با امویان بود و چون به تنهایی امکان این کار را نداشت،لذا به مصعب پیوست تا بتواند با استفاده از کمک آنها به مبارزه با امویان بپردازد.که سرانجام در راه مبارزه با امویان هم کشته شد.با این حال هم نمی توان در مورد سرنوشتش در آن دنیا اظهار نظر قطعی کرد،چرا که هدفش از پیوستن به زبیریان،مبارزه با گروه باطل دیگری بوده است و از نیت و قصد باطنی اش اطلاعات مستندی در دست نداریم.

[=B Nazanin]اگر فرد بصیری بود با اعتقاد به یاری مختار می آمد و دعوت هر دو را رد می کرد. چون بالاخره عبدالملک سرکرده بنی امیه است که جنایت فجیع کربلا را مرتکب شدند مصعب هم از یک طرف دشمن مختار و از سویی دشمن اهل بیت (ع) محسوب می شد.

[=B Nazanin]پس ابراهیم دعوت هر دو را باید رد می کرد و آن ها نباید مورد تایید او قرار می گرفتند. حداقل او می بایست از امام زمان خودش (امام سجاد (ع)) کسب تکلیف می کرد ولی ایشان احساس می کند چاره ای ندارد جز این که به یکی از این دو قدرت بپیوندد.

رهـگذر;751892 نوشت:
اگر فرد بصیری بود با اعتقاد به یاری مختار می آمد و دعوت هر دو را رد می کرد.

با عرض سلام و ادب

دقت داشته باشیم نامه های عبدالملک و مصعب به ابراهیم اشتر بعد از شکست قیام مختار بود نه زمان قیام تا بگوییم ابراهیم بخاطر بی بصیرتی با دریافت این نامه ها دست از مختار برداشت.

سلام
خوبه دوستان مستند فرمایشاتشون رو بیاورند

مقداد;752075 نوشت:

با عرض سلام و ادب

دقت داشته باشیم نامه های عبدالملک و مصعب به ابراهیم اشتر بعد از شکست قیام مختار بود نه زمان قیام تا بگوییم ابراهیم بخاطر بی بصیرتی با دریافت این نامه ها دست از مختار برداشت.

سلام
ابراهيم در ماجراي قيام مختار هم كوتاهي، و به وي خيانت كرد و در مدت چهار ماهي كه مختار محاصره بود به كمك او نيامد و بدتر از آن اينكه بعد از شهادت مختار به قاتل مختار پيوست.
ابراهيم بن مالك پس از شهادت مختار جاي مهلب را در سپاه مصعب بن زبير پر كرد و سردار سپاه زبيريان شد، گفت: اگر ابراهيم بن مالك اشتر ولايتمدار بود و با انگيزه قصاص قاتلان امام حسين (ع) به مختار و قيام او پيوسته بود، حتي اگر به سبب عذري نمي توانست خود را به مختار برساند، توقع مي رفت به عنوان يك شيعه قدرتمند، از امام زمان خويش كسب تكليف كند.

مصیب قاسمی;751838 نوشت:
ابراهیم بن مالک آدم بی بصیرتی بود مثل خیلی از کوفیان اون زمان اول که به کمک امام حسین نرفت بعد هم حب قدرت گرفت و با مختار اختلاف پیدا کرد و تو بدترین موقعیت به کمک مختار نرفت تا مختار کشته شد در حالی که مختار چندین بار ازش تقاضای کمک کرده بود بعد هم آل زبیر که اینهمه از یاران قیام امام حسین رو کشته بود هیچ توجیهی واسه بیعت نداشت فقط به شرط حکومت موصل با مصعب بیعت کرد و در همین راه هم کشته شد. به فیلم مختار زیاد استناد نکنید چون خیلی از واقعیت های تاریخی رو به دلخواه خودشون تغییر داده بودن. مخصوصا جاهایی که از رستم دستان حرف میزدن خیلی ضایع بود چون هنوز شاهنامه نوشته نشده بود اون زمان یا پرچم ایران که از زمان صفوی به این شکل بود یا دوئل مضحک مختار با حرمله که هیچ جای تاریخ اینطوری نبوده یا کشته شدن شمر که در دیگ روغن بوده تو فیلم ب شکل دیگه بود. سعی کرده بودن از ابراهیم یه چهره مثل مالک بسازن ولی اصلا ابراهیم اینجوری نبوده با مطالعه و تحقیقی که آقای رجبی دوانی تو تاریخ انجام دادن به همین نتیجه رسیدن که توضیح دادم

با سلام
دوست گرامی قبل از اینکه بر کرسی سخن بنشینیم باید خیلی مراقب باشیم !!در مورد تاریخ بارها متذکر شدیم که حرف اول را منابع میزند آنهم از نوع دست اول !متاسفانه بسیاری از اساتید حتی در حیطه دانشگاه منصفانه و دقیق در مورد خیلی از مطالب تاریخی تحقیق نمیکنند و همین میشود که خیلی از جوانان ما بی آنکه از حقانیت یک مطلب تاریخی آگاه باشند صرف اینکه فلان استاد این حرف را زده قبول کرده و تحقیق را تمام شده اعلام میکنند, البته بنده هیچ اطلاعی از سخنان این استاد ندارم و نشنیده ام اما آنچه از ایشان نقل قول کرده اید کاملا اشتباست

در مورد ابراهیم همین بس که علما در مورد او چنین گفته اند حتی علمای اهل سنت :Sham:


علامه سید محسن امین: ابراهیم، مردی شجاع، سلحشور و با شهامت بود. او رئیس و مدافع قبیله اش بوده او طبعی والا و همتی بلند داشت و حامی حق و حقیقت بود. او دارای زبانی فصیح و شاعری شیرین زبان و هوادار و دوستدار اهل بیت بود. ابراهیم همانند پدرش دارای همه این ویژگی ها بود و چنین فرزندی باید شبیه پدرش باشد.۱

علامه مجلسی از قول ابن نما، (فقیه بزرگ شیعه) می گوید: ابراهیم (رحمة اللّه علیه) مظهر شجاعت مقاومت، و سلحشوری قاطع بود. او محب و دوست دار اهل بیت پیامبر و پرچمدار و دلباخته آنان بود.۲

محمد حرزالدین: ابراهیم اشتر فردی شجاع و یکّه تاز میدان نبرد و دوستدار اهل بیت بود. او در شیعه بودنش محکم و مطمئن بود؛ و نه تنها از لحاظ اخلاقیات شبیه پدرش بود، بلکه صورت و هیکل ظاهرش نیز همانند پدرش مالک اشتر بود.۳

ذهبی از عالمان اهل سنّت: ابراهیم همانند پدرش از قهرمانان و بزرگان بود. او شیعه فاضلی بود.۴

ابن جوزی از عالمان اهل سنّت: ابراهیم بن الاشتر دارای صدایی پر هیبت، گیرا و پر جذبه بود.۵

بلاذری از عالمان اهل سنّت: ابراهیم در حالی که جوانی نوسال بود، شجاع نیز بود.۶

علامه مجلسی: ابراهیم شخصی نبود که در دین خودش شک کند. او در اعتقادش گمراه نشد و هیچ گاه یقینش را از دست نداد. او در انتقام گرفتن از خون امام حسین علیه السلام مشارکت کرد.۷


۱ ـ اعیان الشیعه، ج 2، ص 36.
۲ ـ بحارالانوار، ج 45، ص 366.
۳ ـ مراقد المعارف، ج 1، ص 36.
۴ ـ سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج 5، ص 81.
۵ ـ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، ج 6، ص 52.
۶ ـ انساب الاشراف، بلاذری، ج 5، ص 224.
۷ ـ بحارالانوار، ج 45، ص 349.




از طرفی در مورد رابطه او با مختار آنچه در تاریخ نمایان است را خدمتتان ارائه میدهم

[=century gothic]آنچه مشخص است دشمنان موفق به این جدایی شده اند [=century gothic]واقعیت هر چه باشد ما درباره ی موضع ابراهیم نسبت به مختار، با اطلاعات پراکنده ای در منابع اصلی روبه رو هستیم.[=century gothic] ! ,چرا که روایتی که اهل سنت آورده اند همه ساخته و پرداخته [=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] است,که همگی نظر[=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] در مورد مختار میدانیم

براي تخريب چهره مختار مطالب بسيار زيادي توسط دشمنان او جعل شده است .

پس در مورد جدایی ابراهیم از مختار نمیتوانیم به آنها استناد کنیم
:Sham:[=century gothic][=century gothic]
اما آنچه از تاریخ نمایان میشود
[=century gothic]پس از پیکار خازر نام ابراهیم، به عنوان فرمانده ای مشهور، آشکار گردید و عبدالملک بن مروان و رقیب سرسخت او عبداللّه بن زبیر، می خواستند او را به سوی خود جلب کنند.
[=century gothic]گفتنی است که پس از این جنگ، میان ابراهیم و مختار جدایی افتاد.
تمام مورخان به این حقیقت اشاره کرده اند که ابراهیم، از مختار جدا شد و او را در برابر سرنوشت حتمی اش در مقابله با یورش مصعب بن زبیر و نیروهای بصری او، تنها گذاشت.
داشته های تاریخی ما، بسیار اندک و ناکافی است، به طوری که پژوهش گرِ تاریخ را در کشف علل این جدایی و دادن صورت روشنی از انگیزه های ابراهیم، در شانه خالی کردن از یاریِ مختار، با مشکل مواجه می سازد.
این جدایی و کناره گیری در حساس ترین لحظات زندگی مختار که با خطر یورش مصعب از بصره مواجه شده بود، به انجام رسید.
[=century gothic]

اما نباید فراموش کرد که :
[=Century Gothic]نظر اكثريت قريب به اتفاق علماى شيعه، بر اين است كه مختار، يك انسان وارسته، مخلص داراى ويژگيهاى همانند شجاعت، صداقت، ايمان،‌ ايثار و عشق به اهل بيت عليهم السلام، ولايت مدار و معتقد به امامت على بن الحسين عليه السلام بوده است.
[=Century Gothic]حركت عظيم و بى نظيرش نيز با اجازه امام سجاد عليه السلام به وقوع پيوست و از اين جهت يك قيام مشروع به حساب مى‌آيد كه هدفى جز خونخواهى و كشتن قاتلان حضرت سيد الشهداء عليهم السلام،‌ هدف ديگرى همانند: رياست، حكومت و دنيا خواهى نداشته است؛ به اين جهت امام سجاد و امام باقر عليهما السلام او را مورد تمجيد و مستحق تجليل قرار داده و از دشنام و نسبت دادن تهمت به او نهى كرده و خود از خداوند رحمت و رضوانش را براى او در خواست كرده اند.
از اين جا روشن مى شود كه مختار از هر نگاهى مورد تأييد ائمه عليهم السلام بوده است.

[=Verdana]
[=century gothic]
و همچنین در مورد بیعت کردن ابراهیم با مصعب روایتهای متفاوتی آورده شده که جای تحقیق دارد!!

[=century gothic]پس از کشته شدن مختار در کوفه، تمام عراق و توابع آن زیر سیطره ی زبیریان در آمد.
در این هنگام، مصعب لازم دید که به ابراهیم نامه بنویسد و او را به سوی خود جذب کند.
بنا بر روایت ابن اعثم، مصعب ابتدا به پسر مالک اشتر، نامه نوشت. او متن نامه را آورده که در آن از کشته شدن مختار یاد کرده و ابراهیم را، ضمن دادن امان، به بیعت با خویش دعوت می کند.
در صورت پاسخ مثبت به دعوت مصعب، سرزمین جزیره و آنچه از سرزمین مغرب، که با شمشیر بر آن دست یافته است، تا زمانی که آل زبیر حکومت دارند، در اختیار ابراهیم باشد.1
بلاذری نیز روایت کرده است که مصعب بن زبیر با ابراهیم مکاتبه کرد.
روایت طبری و بلاذری با آنچه ابن اعثم نقل کرده، تفاوتی در مضمون ندارد، گر چه در برخی الفاظ با هم مختلف اند.2
دینوری روایتی مخالف با آنچه مورخانِ یاد شده گزارش کرده اند، آورده است؛ او می نویسد:

[=century gothic]این ابراهیم بود که پس از اطمینان از شکست و کشته شدن مختار، به مصعب نامه نوشت و از او امان خواست.3
[=century gothic]به نظر ما، روایت دینوری پذیرفتنی نیست؛ زیرا ابراهیم مجبور به نوشتن نامه به مصعب و درخواست امان از وی نبود، چون در موضع ضعیفی قرار نداشت و عبدالملک بن مروان، خلیفه ی اموی، دوست داشت فرماندهی هم چون ابراهیم را به سوی خود جلب کند.
او تلاش خود را به کار گرفت، اما در برابر اصول گرایی ابراهیم شکست خورد.

[=century gothic]از سوی دیگر درمی یابیم که عبدالملک دنبال فرصت بود تا اوضاع عراق با کشته شدن مختار، آشفته و بحرانی گردد.
از این رو به ابراهیم، نامه نوشت.
متن نامه ی او چنان که مورخان نخستین آورده اند، در سبکِ نگارش، از آغاز تا پایان همانند نامه ی مصعب بن زبیر است.
خلیفه ی اموی بر شایستگی آل مروان در حکومت، تأکید دارد و پسر مالک اشتر را به فرمان برداری از خود دعوت می کند.
او پیشاپیش ابراهیم را تطمیع کرده که در صورت پذیرش، عبدالملک تمام سرزمین مشرق و هر جا که او بر آن سلطه دارد، تا زمانی که آل مروان حکومت دارند، در اختیار ابراهیم باشد.4

[=century gothic]ابراهیم نظر یاران و سربازان خویش را، در برابر این تحولات، جویا شد؛ زیرا این مسأله شخصی نبود، بلکه برای همه ی آنها اهمیّت داشت. او نامه ی مصعب و عبدالملک و پیشنهادهای آنان را به یارانش نشان داد.
اطرافیان او بر یک رأی هم داستان نبودند؛ گروهی پیشنهاد پیوستن به عبدالملک را داشتند و گروهی، خواستار پیوستن به مصعب بودند.5
ابراهیم توانست موضع قاطع خویش را با اعلان نظرِ روشن، نشان دهد. او تصمیم گرفت که به مصعب بن زبیر بپیوندد، با این استدلال که شهر و عشیره اش در عراقند و تمام زندگی او در آنجا سپری شده و نمی تواند به آسانی تمام این ارزش ها را فراموش کرده، به عنوان پیشتیبانِ عبدالملک بن مروان، به او بپیوندد.:Sham:
از سوی دیگر، پیوستن به شامیان را جایز نمی دانست، چون در پیکار خازر آنان را آزرده و بر جان خود امنیت نداشت.6
شاید پاسخ او به یارانش، دیدگاه وی را در این موضوع، روشن سازد.
او خطاب به آنها گفت: قبیله ای در شام نیست مگر این که من با آن درگیر شده و مردانشان را در جنگ با عبیدالله بن زیاد کشته ام. بنابراین با کسی که سرزمینی به جز سرزمین من و طایفه ای به جز طایفه ی من برگزیند، همراه نخواهم بود و پیوستن به عراق را بیش تر دوست داشته و با آن خو گرفته ام.7
از این نقطه نظر، ابراهیم پسر اشتر، طرفی را برگزید که با مواضع پیشین او متناقض نبوده و او را در کشمکش، با اصول و سیره ی قبلی قرار ندهد.
از این رو، به کوفه رفت و با مصعب بن زبیر بیعت کرد.
مصعب او را نزدیک خود نشاند و به او خلعت بخشید و دستور داد هدایای نفیسی به او بدهند و وی را به منزلش روانه کرد.
مصعب، گزارش این مسأله را به برادرش عبدالله بن زبیر نوشت، او بسیار خوشحال گردید.8

[=century gothic]با پیوستن ابراهیم به مصعب، قدرت زبیریان در عراق افزایش یافت و دولت عربی به صورت زیر تقسیم گردید: موصل، جزیره، عراق، حجاز، یمن، ارمینیه و آذربایجان در قلمرو ابن زبیر، و شام، مصر و مغرب نیز در تصرف عبدالملک بن مروان قرار گرفت.9
[=century gothic]

[=century gothic]
[=century gothic]1.[=Verdana]طبری، ، ج 6[=Verdana]، ، ص 111.
[=Verdana]2. [=Verdana]بلاذری، انساب الاشراف، ج 6[=Verdana]، ص 341؛ ابن اعثم،[=Verdana]کتاب الفتوح، ج 6[=Verdana]، ص 190.
[=Verdana]3. [=Verdana]ابوحنفیه دینوری، الاخبار الطوال[=Verdana]، ، ص 450.
[=Verdana]4. [=Verdana]ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج 6[=Verdana]، ، ص 201؛ طبری، همان، ص 111.
[=Verdana]5. طبری، همان، ص 111.
[=Verdana]6. همان، ص 112.
[=Verdana]7. ابن اعثم، همان، ص 201.
[=Verdana]8. همان، ص 202.
[=Verdana]9. همان.

رضا;752167 نوشت:
بنده هیچ اطلاعی از سخنان این استاد ندارم و نشنیده ام اما آنچه از ایشان نقل قول کرده اید کاملا اشتباست

سلام علیکم
تا حالا عکسش هم ندیدید؟!
تو برنامه های مختلف صدا و سیما حضور داشته.

رضا;752167 نوشت:
این جدایی و کناره گیری در حساس ترین لحظات زندگی مختار که با خطر یورش مصعب از بصره مواجه شده بود، به انجام رسید.

خب این استاد هم که همینو گفته پس چرا میگید: آنچه از ایشان نقل قول شده است کاملاً اشتباه است. وقتی می فرمائید: کاملاً، یعنی هیچ نقطه ی مثبتی نداره و از بیخ و بن اشتباهه.

نقل قول:
:Lflasher:در سپاه مختار هم رشادت های فراوانی از خود نشان می دهد.
او سر عبیدا... بن زیاد را از بدن جدا می کند حصین بن نمیر را که به کعبه هتک حرمت کرده و از جنایتکاران کربلا بود، کشت.
شرحبیل بن ذی الکلاع آن سردار معروف معاویه را به دست خودش از بین برد ولی با توجه به این که طبق نقل تاریخ، جنگ مختار با مصعب بن زبیر حدود ۴ماه طول کشید، در این مدت ابراهیم بن مالک که فرمانروای موصل و آذربایجان و ارمنستان بود، می توانست به یاری مختار بیاید.
به نظر می رسد که در این زمینه هم او کوتاهی کرده، لذا مختار وقتی شکست خورد و کشته شد، عبدالملک مروان و مصعب بن زبیر که دو قدرت رقیب آن زمان بودند هر دو از ابراهیم بن مالک دعوت می کنند که به آن ها بپیوندد و ابراهیم در این زمان دچار بی بصیرتی شد.

رضا;752167 نوشت:
متاسفانه بسیاری از اساتید حتی در حیطه دانشگاه منصفانه و دقیق در مورد خیلی از مطالب تاریخی تحقیق نمیکنند و همین میشود که خیلی از جوانان ما بی آنکه از حقانیت یک مطلب تاریخی آگاه باشند صرف اینکه فلان استاد این حرف را زده قبول کرده و تحقیق را تمام شده اعلام میکنند

شما بگویید صحبت این استاد با صحبت شما چه تفاوتی داره؟
در ضمن من متنتون رو کامل خوندم و تقریبا همون حرفای این استاد هست.ولی متوجه نشدم اختلاف نظر شما با این استاد چیه؟
و چه چیزی باعث شده بگید کاملاً اشتباه است؟
فقط اختلافتون اینه که این استاد میگه ابراهیم بی بصیرت بوده به خاطر عدم یاری مختار در موقعیت حیاتی. ولی شما میگید که بی بصیرت نبوده.

رضا;752167 نوشت:
ابراهیم توانست موضع قاطع خویش را با اعلان نظرِ روشن، نشان دهد. او تصمیم گرفت که به مصعب بن زبیر بپیوندد، با این استدلال که شهر و عشیره اش در عراقند و تمام زندگی او در آنجا سپری شده و نمی تواند به آسانی تمام این ارزش ها را فراموش کرده، به عنوان پیشتیبانِ عبدالملک بن مروان، به او بپیوندد.

چرا در زمان محاصره مختار به این فکر نبود؟

مقداد;752075 نوشت:
با عرض سلام و ادب

دقت داشته باشیم نامه های عبدالملک و مصعب به ابراهیم اشتر بعد از شکست قیام مختار بود نه زمان قیام تا بگوییم ابراهیم بخاطر بی بصیرتی با دریافت این نامه ها دست از مختار برداشت.


سلام علیکم
ما هم که داریم میگیم چرا در زمان محاصره مختار به یاری مختار نیامد. بعد چرا با قاتل مختار و منتقمان امام حسین (علیه السلام) بیعت کرد و فرمانده لشکرشان شد؟
رهـگذر;752156 نوشت:
:Lflasher:ابراهيم در ماجراي قيام مختار هم كوتاهي، و به وي خيانت كرد و در مدت چهار ماهي كه مختار محاصره بود به كمك او نيامد و بدتر از آن اينكه بعد از شهادت مختار به قاتل مختار پيوست.
ابراهيم بن مالك پس از شهادت مختار جاي مهلب را در سپاه مصعب بن زبير پر كرد و سردار سپاه زبيريان شد، اگر ابراهيم بن مالك اشتر ولايتمدار بود و با انگيزه قصاص قاتلان امام حسين (ع) به مختار و قيام او پيوسته بود، حتي اگر به سبب عذري نمي توانست خود را به مختار برساند، توقع مي رفت به عنوان يك شيعه قدرتمند، از امام زمان خويش كسب تكليف كند.

رهـگذر;752156 نوشت:
سلام
ابراهيم در ماجراي قيام مختار هم كوتاهي، و به وي خيانت كرد و در مدت چهار ماهي كه مختار محاصره بود به كمك او نيامد و بدتر از آن اينكه بعد از شهادت مختار به قاتل مختار پيوست.

به سوی نور;752405 نوشت:

خب این استاد هم که همینو گفته پس چرا میگید: آنچه از ایشان نقل قول شده است کاملاً اشتباه است. وقتی می فرمائید: کاملاً، یعنی هیچ نقطه ی مثبتی نداره و از بیخ و بن اشتباهه.

شما بگویید صحبت این استاد با صحبت شما چه تفاوتی داره؟
در ضمن من متنتون رو کامل خوندم و تقریبا همون حرفای این استاد هست.ولی متوجه نشدم اختلاف نظر شما با این استاد چیه؟
و چه چیزی باعث شده بگید کاملاً اشتباه است؟
فقط اختلافتون اینه که این استاد میگه ابراهیم بی بصیرت بوده به خاطر عدم یاری مختار در موقعیت حیاتی. ولی شما میگید که بی بصیرت نبوده.

چرا در زمان محاصره مختار به این فکر نبود؟

با سلام
اخوی آنچه شما نقل قول کرده اید اشتباست گویا خودتان متوجه سخنانتان نیستید
کجا بنده ابراهیم را در گفتارم خیانت کار دانستم ؟
اختلاف نظر من با سخنانی بود که شما نقل قول کرده اید
ابراهیم نه خیانت کرده و ...!.....عشق او به خاندان نبوت بر هیچ کسی که اهل تحقیق باشد پوشیده نیست

رضا;752425 نوشت:
ابراهیم نه خیانت کرده و ...!.....عشق او به خاندان نبوت بر هیچ کسی که اهل تحقیق باشد پوشیده نیست

یاری نکردن مختار چه معنایی غیر از خیانت داره؟
حتماً به خاطر عشقش به اهل بیت با مصعب بیعت کرد.

به سوی نور;752426 نوشت:

یاری نکردن مختار چه معنایی غیر از خیانت داره؟
حتماً به خاطر عشقش به اهل بیت با مصعب بیعت کرد.

با سلام
اخوی مثل اینکه شما معنی کلمه خیانت را به درستی در نیافتید ؟
دقت بفرماید !
در جبهه باطل، بزرگان بنی امیه و عاملین قتل امام حسین علیه السلام حاضر بودند؛ افرادی چون: ابن زیاد که کردارش بر هیچ کس پوشیده نیست، حُصین بن نمیر، کسی که مانع شد امام از فرات آب بردارد و کسی که روز عاشورا تیری به دهان مبارک امام حسین علیه السلام افکند و امام او را نفرین کرد.،... شرحبیل بن ذی الکلاع و...
در جبهه حق، چهره شاخص، ابراهیم فرزند مالک اشترِ قهرمان بود که برای انتقام خون امام حسین علیه السلام قیام کرده بود.
آیا کسی که حُصین بن نمیر، شرحبیل بن ذی الکلاع، ابن حوشب، غالب الباهلی ابی الاشرس را که همه از جانیان و عاملان حادثه کربلا بودند، با دست خود به هلاکت رساند.
از همه این ها مهم تر افتخار کشتن ابن زیاد بود که به ابراهیم رسید.خیانت کار است ؟


فکر کنم شما بیشتر از علما تحقیق کرده اید و میدانید که چنین شخصیتی را خیانت کار میدانید ؟

مدرک معتبری نداریم که مختار از او کمک خواسته و او در انجام وظیفه و کمک به مختار سستی کرده باشد.
مختار فرماندهی جنگ با مصعب را به احمر بن شمیط که مرد شجاع و از محبان اهل بیت بود، واگذار کرد
و از ابراهیم نخواست که فرماندهی این جنگ را به عهده بگیرد. شاید به جهت حساسیت و اهمیت منطقه موصل بود.

شاید هم اشتباه مختار بود که فرماندهی این نبرد مهم را به ابراهیم واگذار نکرد.

شاید هم علل دیگری در کار بوده که ما اگاهی نداریم . هیچ کدام عهد شکنی نکردند و عهد و پیمانی در کار نبوده و از هر دو در تاریخ به عظمت یاد شده است .

امیدوارم قبل از اینکه به بزرگانی چون ابراهیم فرزند مالک اشترِ توهین کنید گفتار خود را سندی کنید که در حق کسی جفا نکرده باشیم
از طرفی جالب که نقل قول از استادی میکنید بدون ذکر منبع بنده بعید میدانیم که این استاد ابراهیم را خیانت کار دانسته باشد که چناچه اینگونه باشد سخت در اشتباست هر کسی که باشد
یا علی ع


رضا;752428 نوشت:
از طرفی جالب که نقل قول از استادی میکنید بدون ذکر منبع بنده بعید میدانیم که این استاد ابراهیم را خیانت کار دانسته باشد که چناچه اینگونه باشد سخت در اشتباست هر کسی که باشد

اشتباهات تاریخی سریال مختارنامه چه بود؟
طبق این لینک و چند لینک دیگه که معرفی کردم خودش این حرفا رو زده.
رضا;752428 نوشت:
فکر کنم شما بیشتر از علما تحقیق کرده اید و میدانید که چنین شخصیتی را خیانت کار میدانید ؟

رضا;752425 نوشت:
گویا خودتان متوجه سخنانتان نیستید

بسیار سپاس گزارم که بدون نیش و کنایه پاسخ می دهید. بنده هم دیگه صحبتی ندارم.

به سوی نور;752430 نوشت:

اشتباهات تاریخی سریال مختارنامه چه بود؟
طبق این لینک و چند لینک دیگه که معرفی کردم خودش این حرفا رو زده.

بسیار سپاس گزارم که بدون نیش و کنایه پاسخ می دهید. بنده هم دیگه صحبتی ندارم.

با سلام
اشتباهات آمده در سریال مختار چه ارتباطی با تاریخ و اسناد تاریخی در مورد ابراهیم دارد؟
قبلا در سایت در مورد این اشتباهات سخن به اندازه کافی آمده است اما چنین چیزی که ابراهیم خیانت کار بوده را در هیچ کجای از کتب تاریخی و هیچ عالمی بنده ندیده ام
چنانچه سخنی دارید لطفا ان را سندی کنید نه صرف گفتار اشخاص تاریخ سند میخواهد آنهم از نوع عالم پسند
یا علی ع

[="Tahoma"][="Black"]به نام خدا
سلام

اي بسا امكان لشكر كشي نبوده لشكر كشي الكي نيست بايد جوانب نظامي سياسي اقتصادي اجتماعي جغرافيايي و... را در نظر گرفت.
ضمن اينكه اتهام خيانت اتهام كوچكي نيست وقايع تاريخ را نمي شود با حدسيات و فرضيات تفسير كرد.[/]

رهـگذر;752156 نوشت:
سلام
ابراهيم در ماجراي قيام مختار هم كوتاهي، و به وي خيانت كرد و در مدت چهار ماهي كه مختار محاصره بود به كمك او نيامد و بدتر از آن اينكه بعد از شهادت مختار به قاتل مختار پيوست.

علیک سلام.

در رابطه با برخی مسائل تاریخی بخاطر محدود بودن اطلاعات و شرایط خاص آن زمانی که حادثه مورد نظر در آن واقع شده است،نمی توان به راحتی و با قطعیت اظهار نظر کرد.ماجرای عدم برگشت ابراهیم اشتر از موصل به سمت کوفه و تنها ماندن مختار در محاصره مصعب،از نمونه های بارز اینگونه حوادث است.لذا نمی توان با قاطعیت حکم به خیانتکار بودن ابراهیم کرد.

در مورد پیوستن ابراهیم به مصعب بعد از شکست مختار،هر چند دلیل و سند مستندی نداریم،ولی با توجه به شرایط و موقعیت حساس آن دوره و نیز عدم امکان ارتباط راحت با امام سجاد(علیه السلام) و سیاست امام مبنی بر خودداری از اظهار نظر صریح در مورد قیامهایی که صورت می گرفت،به نظر می رسد،ابراهیم مطمئن بود که به تنهایی و با تکیه بر نیروهای خودش همزمان نمی تواند با دو دشمن بجنگد،لذا تصمیم می گیرد با پیوستن به زبیریان که لااقل در ریخته شدن خون شهدای کربلا نقشی نداشتند،هدف قیام مختار را که گرفتن انتقام خون شهدای کربلا از امویان بود،ادامه دهد و شاید این برنامه را هم داشت که بعد از پایان کار امویان و فراهم شدن شرایط،به جنگ با زبیریان بپردازد.( درست همان کاری که مختار قبل از شروع قیام کرده بود و مدتی در دستگاه زبیریان حضور داشت).لذا به مصعب پیوست تا با استفاده از نیروها و امکانات او با امویان بجنگد.بنابراین نمی توان به راحتی کار ابراهیم را حمل بر خیانت کرد.

توضیحی پیرامون دلایل عدم کمک ابراهیم به مختار:
نمي توان گفت كه علت نيامدن ابراهيم بن اشتر به كوفه براي ياري كردن مختار اين بود كه وي در جريان جنگ و به محاصره در آمدن مختار قرار نگرفته بود؛ زيرا مسلّما در آن مدت طولاني خبرها به ابراهيم رسيده بود، اما وي يقين نداشت كه مختار شكست مي خورد؛ همان طوري كه خود مختار نيز گمان نمي كرد كه از مصعب شكست بخورد، چون آنچه از سخنان مختارقبل از حمله مصعب در مسجد كوفه به دست مي آيد اين است كه او به پيروزي نيروهاي خود در اين جنگ اطمينان داشت.1 پس با وجود اين اطمينان كمك خواستن از ابراهيم بن اشتر با توجه به اين كه پيش بيني حمله امويان در صورت نبودن او در موصل قطعي به نظر مي رسيد به صلاح نبود و ابراهيم نيز نمي توانست بدون دستور و درخواست مختار موصل را رها سازد و به سوي كوفه بيايد، زيرا او در برابر حفظ و اداره موصل كه به دوشش سپرده شده بود و از نظر موقعيت نظامي و سوق الجيشي داراي اهميت ويژه اي بود خود را در برابر مختار و همچنين در برابر محمدبن حنفيه ـ كه در شروع نهضت مختار طي نامه اي مسئوليت سرزمين هايي كه او فتح مي كرد به عهده اش سپرده بود2 ـ پاسخگو مي دانست.
اما مختار زماني كه در جنگ با ابن زبير شكست خورد و به سوي كوفه عقب نشيني كرد ظاهرا نامه اي به ابراهيم نوشته و در آن او را از موقعيت خود با خبر ساخته و از او كمك خواسته بود و بنا داشت تا در نخستين فرصت آن نامه را به ابراهيم بن اشتر برساند، اما در آن زمان از ياران مختار جز شمار اندكي كه در محاصره سخت نيروهاي مصعب در قصر دارالاماره قرار داشتند و ارتباط شان با خارج از قصر كاملاً قطع شده بود كسي ديگري با او باقي نمانده بود؛ همه يا تسليم شده و در خدمت مصعب در آمده بودند يا از ترس جان خود در خانه هاي خويش پنهان شده بودند و حاضر به هيچ گونه همكاري با مختار نبودند؛ زيرا مي دانستند كه نيروهاي مصعب و شورشيان در كوفه تمام حركات و رفت و آمدهاي افرادي را كه قبلاً در كنار مختار بودند زير نظر دارند. گذشته از اين، در آن زمان نيروهاي مصعب تمام راه هاي ورودي و خروجي كوفه را در كنترل خود گرفته بودند؛ به همين دليل زمينه فرستادن آن نامه به ابراهيم در آن زمان براي مختار پيش نيامد. ابن نما نيز به اين موضوع چنين اشاره مي كند:
وقتي ابراهيم بن اشتر، عبيداللّه بن زياد را كشت و نيروهاي شام را قتل عام نمود در همان نواحي مستقر شد و مختار تصميم گرفت تا بدون ابراهيم، خود كار جنگ با مصعب را با نيروهايي كه در كوفه باقي مانده بود به پيش ببرد.
...اما وقتي [مختار شكست خورد و ياران او يا كشته شدند يا از او به علت ترس از جان خود روي گردانيدند و حتي بسياري از آن ها به او خيانت كردند]، جز عدّه كمي به دور او باقي نماندند. او در قصر پناه گرفت و در آن جا به محاصره نيروهاي دشمن در آمد، و چون كسي پيدا نشد تا نامه او را به ابراهيم برساند صبرش به سر آمد و با نوزده تن از ياران خود از قصر بيرون آمدند و تا پاي جان جنگيدند و سرانجام به شهادت رسيدند.

از قسمت اخير سخنان ابن نما به روشني پيداست كه مختار براي اين كه ابراهيم بن اشتر را در جريان كار خود قرار دهد و او را به كوفه بطلبد نامه اي به او نوشته و از او خواسته بود تا به كمكش در كوفه بشتابد؛ به همين علت مدت ها در اين انتظار به سر مي برد تا توسط قاصدي آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعيت دشواري كه او و يارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن كار نگرديد و وقتي از فرستادن نامه نا اميد شد تصميم گرفت تا خود با همان عدّه كمي از نيروها كه در كنارش باقي مانده بودند دست به كار شود.(1)

پی نوشتها:
1. ذوب النضار، ص 149 .

مقداد;752536 نوشت:
علیک سلام....

سلام علیکم
از صحبت های شما قانع شدم.
البته بهتر بود خودتان که کارشناس بحث بودید زودتر وارد بحث می شدید و این توضیحات رو می دادید.
ما هر چه از آقا رضا این سوالو پرسیدیم جواب قانع کننده ای ندادند.
ما که قصد دعوا و جنجال نداشتیم دو تا سوال پرسیده بودیم.
و شما با متانت و توضیح خوب پاسخ دادید که به نظر قانع کننده است.
به هر حال ممنون.

مقداد;752536 نوشت:
از قسمت اخير سخنان ابن نما به روشني پيداست كه مختار براي اين كه ابراهيم بن اشتر را در جريان كار خود قرار دهد و او را به كوفه بطلبد نامه اي به او نوشته و از او خواسته بود تا به كمكش در كوفه بشتابد؛ به همين علت مدت ها در اين انتظار به سر مي برد تا توسط قاصدي آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعيت دشواري كه او و يارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن كار نگرديد و وقتي از فرستادن نامه نا اميد شد تصميم گرفت تا خود با همان عدّه كمي از نيروها كه در كنارش باقي مانده بودند دست به كار شود.(1)

این دلیل بهتری می‌باشد
ای کاش از ابتدا خودتون پاسخ میدادید
چون پاسخ
رضا پاسخ یار انجمن تاریخ اسلام سراسر تناقض و ابهام بود.
ممنون از لطفتون

با سلام
شما اگر به دنبال جواب سوالات بودید تاپیک تکراری و سوال تکراری ایجاد نمیکردید و قبل از ایجاد تاپیک در سایت جستجو میکردید در همان اول بنده دو تا تاپیک گذاشتم ولی دقت نکردید
چطور شخصیتی مثل ابراهیم را خیانت کار میدانستید در صورتی که سخنانی که استاد مقداد آورده بودند خیلی کلی تر در ان تپیکها آمده بود
پس پا فشاری برای خیانت کار بودن ابراهیم به چه دلیل بود؟


باز اینجا مجددا تاکید کردم اما باز هم دقت نکردید

رضا;751468 نوشت:

با سلام دوستان گرامی توجه بفرمایند
در این تاپیک مفصل در مورد ابراهیم بن مالک اشتر نخعی مطلب آمده

http://www.askdin.com/thread10839.html

..

به این نوشته ها دقت نکردید و با ابراهیم را خیانت کار دانستید

رضا;752167 نوشت:
با سلام
دوست گرامی قبل از اینکه بر کرسی سخن بنشینیم باید خیلی مراقب باشیم !!در مورد تاریخ بارها متذکر شدیم که حرف اول را منابع میزند آنهم از نوع دست اول !متاسفانه بسیاری از اساتید حتی در حیطه دانشگاه منصفانه و دقیق در مورد خیلی از مطالب تاریخی تحقیق نمیکنند و همین میشود که خیلی از جوانان ما بی آنکه از حقانیت یک مطلب تاریخی آگاه باشند صرف اینکه فلان استاد این حرف را زده قبول کرده و تحقیق را تمام شده اعلام میکنند, البته بنده هیچ اطلاعی از سخنان این استاد ندارم و نشنیده ام اما آنچه از ایشان نقل قول کرده اید کاملا اشتباست

در مورد ابراهیم همین بس که علما در مورد او چنین گفته اند حتی علمای اهل سنت :Sham:


علامه سید محسن امین: ابراهیم، مردی شجاع، سلحشور و با شهامت بود. او رئیس و مدافع قبیله اش بوده او طبعی والا و همتی بلند داشت و حامی حق و حقیقت بود. او دارای زبانی فصیح و شاعری شیرین زبان و هوادار و دوستدار اهل بیت بود. ابراهیم همانند پدرش دارای همه این ویژگی ها بود و چنین فرزندی باید شبیه پدرش باشد.۱

علامه مجلسی از قول ابن نما، (فقیه بزرگ شیعه) می گوید: ابراهیم (رحمة اللّه علیه) مظهر شجاعت مقاومت، و سلحشوری قاطع بود. او محب و دوست دار اهل بیت پیامبر و پرچمدار و دلباخته آنان بود.۲

محمد حرزالدین: ابراهیم اشتر فردی شجاع و یکّه تاز میدان نبرد و دوستدار اهل بیت بود. او در شیعه بودنش محکم و مطمئن بود؛ و نه تنها از لحاظ اخلاقیات شبیه پدرش بود، بلکه صورت و هیکل ظاهرش نیز همانند پدرش مالک اشتر بود.۳

ذهبی از عالمان اهل سنّت: ابراهیم همانند پدرش از قهرمانان و بزرگان بود. او شیعه فاضلی بود.۴

ابن جوزی از عالمان اهل سنّت: ابراهیم بن الاشتر دارای صدایی پر هیبت، گیرا و پر جذبه بود.۵

بلاذری از عالمان اهل سنّت: ابراهیم در حالی که جوانی نوسال بود، شجاع نیز بود.۶

علامه مجلسی: ابراهیم شخصی نبود که در دین خودش شک کند. او در اعتقادش گمراه نشد و هیچ گاه یقینش را از دست نداد. او در انتقام گرفتن از خون امام حسین علیه السلام مشارکت کرد.۷


۱ ـ اعیان الشیعه، ج 2، ص 36.
۲ ـ بحارالانوار، ج 45، ص 366.
۳ ـ مراقد المعارف، ج 1، ص 36.
۴ ـ سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج 5، ص 81.
۵ ـ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن جوزی، ج 6، ص 52.
۶ ـ انساب الاشراف، بلاذری، ج 5، ص 224.
۷ ـ بحارالانوار، ج 45، ص 349.




از طرفی در مورد رابطه او با مختار آنچه در تاریخ نمایان است را خدمتتان ارائه میدهم

[=century gothic]آنچه مشخص است دشمنان موفق به این جدایی شده اند [=century gothic]واقعیت هر چه باشد ما درباره ی موضع ابراهیم نسبت به مختار، با اطلاعات پراکنده ای در منابع اصلی روبه رو هستیم.[=century gothic] ! ,چرا که روایتی که اهل سنت آورده اند همه ساخته و پرداخته [=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] است,که همگی نظر[=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] در مورد مختار میدانیم

براي تخريب چهره مختار مطالب بسيار زيادي توسط دشمنان او جعل شده است .

پس در مورد جدایی ابراهیم از مختار نمیتوانیم به آنها استناد کنیم
:Sham:[=century gothic]
اما آنچه از تاریخ نمایان میشود
[=century gothic]پس از پیکار خازر نام ابراهیم، به عنوان فرمانده ای مشهور، آشکار گردید و عبدالملک بن مروان و رقیب سرسخت او عبداللّه بن زبیر، می خواستند او را به سوی خود جلب کنند.
[=century gothic]گفتنی است که پس از این جنگ، میان ابراهیم و مختار جدایی افتاد.
تمام مورخان به این حقیقت اشاره کرده اند که ابراهیم، از مختار جدا شد و او را در برابر سرنوشت حتمی اش در مقابله با یورش مصعب بن زبیر و نیروهای بصری او، تنها گذاشت.
داشته های تاریخی ما، بسیار اندک و ناکافی است، به طوری که پژوهش گرِ تاریخ را در کشف علل این جدایی و دادن صورت روشنی از انگیزه های ابراهیم، در شانه خالی کردن از یاریِ مختار، با مشکل مواجه می سازد.
این جدایی و کناره گیری در حساس ترین لحظات زندگی مختار که با خطر یورش مصعب از بصره مواجه شده بود، به انجام رسید.
[=century gothic]

اما نباید فراموش کرد که :
[=Century Gothic]نظر اكثريت قريب به اتفاق علماى شيعه، بر اين است كه مختار، يك انسان وارسته، مخلص داراى ويژگيهاى همانند شجاعت، صداقت، ايمان،‌ ايثار و عشق به اهل بيت عليهم السلام، ولايت مدار و معتقد به امامت على بن الحسين عليه السلام بوده است.
[=Century Gothic]حركت عظيم و بى نظيرش نيز با اجازه امام سجاد عليه السلام به وقوع پيوست و از اين جهت يك قيام مشروع به حساب مى‌آيد كه هدفى جز خونخواهى و كشتن قاتلان حضرت سيد الشهداء عليهم السلام،‌ هدف ديگرى همانند: رياست، حكومت و دنيا خواهى نداشته است؛ به اين جهت امام سجاد و امام باقر عليهما السلام او را مورد تمجيد و مستحق تجليل قرار داده و از دشنام و نسبت دادن تهمت به او نهى كرده و خود از خداوند رحمت و رضوانش را براى او در خواست كرده اند.
از اين جا روشن مى شود كه مختار از هر نگاهى مورد تأييد ائمه عليهم السلام بوده است.

[=Verdana]
[=century gothic]
و همچنین در مورد بیعت کردن ابراهیم با مصعب روایتهای متفاوتی آورده شده که جای تحقیق دارد!!

[=century gothic]پس از کشته شدن مختار در کوفه، تمام عراق و توابع آن زیر سیطره ی زبیریان در آمد.
در این هنگام، مصعب لازم دید که به ابراهیم نامه بنویسد و او را به سوی خود جذب کند.
بنا بر روایت ابن اعثم، مصعب ابتدا به پسر مالک اشتر، نامه نوشت. او متن نامه را آورده که در آن از کشته شدن مختار یاد کرده و ابراهیم را، ضمن دادن امان، به بیعت با خویش دعوت می کند.
در صورت پاسخ مثبت به دعوت مصعب، سرزمین جزیره و آنچه از سرزمین مغرب، که با شمشیر بر آن دست یافته است، تا زمانی که آل زبیر حکومت دارند، در اختیار ابراهیم باشد.1
بلاذری نیز روایت کرده است که مصعب بن زبیر با ابراهیم مکاتبه کرد.
روایت طبری و بلاذری با آنچه ابن اعثم نقل کرده، تفاوتی در مضمون ندارد، گر چه در برخی الفاظ با هم مختلف اند.2
دینوری روایتی مخالف با آنچه مورخانِ یاد شده گزارش کرده اند، آورده است؛ او می نویسد:

[=century gothic]این ابراهیم بود که پس از اطمینان از شکست و کشته شدن مختار، به مصعب نامه نوشت و از او امان خواست.3
[=century gothic]به نظر ما، روایت دینوری پذیرفتنی نیست؛ زیرا ابراهیم مجبور به نوشتن نامه به مصعب و درخواست امان از وی نبود، چون در موضع ضعیفی قرار نداشت و عبدالملک بن مروان، خلیفه ی اموی، دوست داشت فرماندهی هم چون ابراهیم را به سوی خود جلب کند.
او تلاش خود را به کار گرفت، اما در برابر اصول گرایی ابراهیم شکست خورد.

[=century gothic]از سوی دیگر درمی یابیم که عبدالملک دنبال فرصت بود تا اوضاع عراق با کشته شدن مختار، آشفته و بحرانی گردد.
از این رو به ابراهیم، نامه نوشت.
متن نامه ی او چنان که مورخان نخستین آورده اند، در سبکِ نگارش، از آغاز تا پایان همانند نامه ی مصعب بن زبیر است.
خلیفه ی اموی بر شایستگی آل مروان در حکومت، تأکید دارد و پسر مالک اشتر را به فرمان برداری از خود دعوت می کند.
او پیشاپیش ابراهیم را تطمیع کرده که در صورت پذیرش، عبدالملک تمام سرزمین مشرق و هر جا که او بر آن سلطه دارد، تا زمانی که آل مروان حکومت دارند، در اختیار ابراهیم باشد.4

[=century gothic]ابراهیم نظر یاران و سربازان خویش را، در برابر این تحولات، جویا شد؛ زیرا این مسأله شخصی نبود، بلکه برای همه ی آنها اهمیّت داشت. او نامه ی مصعب و عبدالملک و پیشنهادهای آنان را به یارانش نشان داد.
اطرافیان او بر یک رأی هم داستان نبودند؛ گروهی پیشنهاد پیوستن به عبدالملک را داشتند و گروهی، خواستار پیوستن به مصعب بودند.5
ابراهیم توانست موضع قاطع خویش را با اعلان نظرِ روشن، نشان دهد. او تصمیم گرفت که به مصعب بن زبیر بپیوندد، با این استدلال که شهر و عشیره اش در عراقند و تمام زندگی او در آنجا سپری شده و نمی تواند به آسانی تمام این ارزش ها را فراموش کرده، به عنوان پیشتیبانِ عبدالملک بن مروان، به او بپیوندد.:Sham:
از سوی دیگر، پیوستن به شامیان را جایز نمی دانست، چون در پیکار خازر آنان را آزرده و بر جان خود امنیت نداشت.6
شاید پاسخ او به یارانش، دیدگاه وی را در این موضوع، روشن سازد.
او خطاب به آنها گفت: قبیله ای در شام نیست مگر این که من با آن درگیر شده و مردانشان را در جنگ با عبیدالله بن زیاد کشته ام. بنابراین با کسی که سرزمینی به جز سرزمین من و طایفه ای به جز طایفه ی من برگزیند، همراه نخواهم بود و پیوستن به عراق را بیش تر دوست داشته و با آن خو گرفته ام.7
از این نقطه نظر، ابراهیم پسر اشتر، طرفی را برگزید که با مواضع پیشین او متناقض نبوده و او را در کشمکش، با اصول و سیره ی قبلی قرار ندهد.
از این رو، به کوفه رفت و با مصعب بن زبیر بیعت کرد.
مصعب او را نزدیک خود نشاند و به او خلعت بخشید و دستور داد هدایای نفیسی به او بدهند و وی را به منزلش روانه کرد.
مصعب، گزارش این مسأله را به برادرش عبدالله بن زبیر نوشت، او بسیار خوشحال گردید.8

[=century gothic]با پیوستن ابراهیم به مصعب، قدرت زبیریان در عراق افزایش یافت و دولت عربی به صورت زیر تقسیم گردید: موصل، جزیره، عراق، حجاز، یمن، ارمینیه و آذربایجان در قلمرو ابن زبیر، و شام، مصر و مغرب نیز در تصرف عبدالملک بن مروان قرار گرفت.9
[=century gothic]

[=century gothic]
[=century gothic]1.[=Verdana]طبری، ، ج 6[=Verdana]، ، ص 111.
[=Verdana]2. [=Verdana]بلاذری، انساب الاشراف، ج 6[=Verdana]، ص 341؛ ابن اعثم،[=Verdana]کتاب الفتوح، ج 6[=Verdana]، ص 190.
[=Verdana]3. [=Verdana]ابوحنفیه دینوری، الاخبار الطوال[=Verdana]، ، ص 450.
[=Verdana]4. [=Verdana]ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج 6[=Verdana]، ، ص 201؛ طبری، همان، ص 111.
[=Verdana]5. طبری، همان، ص 111.
[=Verdana]6. همان، ص 112.
[=Verdana]7. ابن اعثم، همان، ص 201.
[=Verdana]8. همان، ص 202.
[=Verdana]9. همان.



به سوی نور;752405 نوشت:

سلام علیکم

خب این استاد هم که همینو گفته پس چرا میگید: آنچه از ایشان نقل قول شده است کاملاً اشتباه است. وقتی می فرمائید: کاملاً، یعنی هیچ نقطه ی مثبتی نداره و از بیخ و بن اشتباهه.

شما بگویید صحبت این استاد با صحبت شما چه تفاوتی داره؟
در ضمن من متنتون رو کامل خوندم و تقریبا همون حرفای این استاد هست.ولی متوجه نشدم اختلاف نظر شما با این استاد چیه؟
و چه چیزی باعث شده بگید کاملاً اشتباه است؟
فقط اختلافتون اینه که این استاد میگه ابراهیم بی بصیرت بوده به خاطر عدم یاری مختار در موقعیت حیاتی. ولی شما میگید که بی بصیرت نبوده.

چرا در زمان محاصره مختار به این فکر نبود؟

در جواب سخنان آمده تاکید کرده اید که بنده هم سخنان شما تاکید کرده ام که در جواب گفتم کجا بنده ابراهیم را خیانت کار دانستم

رضا;752425 نوشت:
با سلام
اخوی آنچه شما نقل قول کرده اید اشتباست گویا خودتان متوجه سخنانتان نیستید
کجا بنده ابراهیم را در گفتارم خیانت کار دانستم ؟
اختلاف نظر من با سخنانی بود که شما نقل قول کرده اید
ابراهیم نه خیانت کرده و ...!.....عشق او به خاندان نبوت بر هیچ کسی که اهل تحقیق باشد پوشیده نیست

باز بدون اینکه به مطالب دقت کنید توهین به ابراهیم کرده و باز او را خیانت کار دانستید

به سوی نور;752426 نوشت:

یاری نکردن مختار چه معنایی غیر از خیانت داره؟
حتماً به خاطر عشقش به اهل بیت با مصعب بیعت کرد.

رضا;752428 نوشت:
با سلام
اخوی مثل اینکه شما معنی کلمه خیانت را به درستی در نیافتید ؟
دقت بفرماید !
در جبهه باطل، بزرگان بنی امیه و عاملین قتل امام حسین علیه السلام حاضر بودند؛ افرادی چون: ابن زیاد که کردارش بر هیچ کس پوشیده نیست، حُصین بن نمیر، کسی که مانع شد امام از فرات آب بردارد و کسی که روز عاشورا تیری به دهان مبارک امام حسین علیه السلام افکند و امام او را نفرین کرد.،... شرحبیل بن ذی الکلاع و...
در جبهه حق، چهره شاخص، ابراهیم فرزند مالک اشترِ قهرمان بود که برای انتقام خون امام حسین علیه السلام قیام کرده بود.
آیا کسی که حُصین بن نمیر، شرحبیل بن ذی الکلاع، ابن حوشب، غالب الباهلی ابی الاشرس را که همه از جانیان و عاملان حادثه کربلا بودند، با دست خود به هلاکت رساند.
از همه این ها مهم تر افتخار کشتن ابن زیاد بود که به ابراهیم رسید.خیانت کار است ؟


فکر کنم شما بیشتر از علما تحقیق کرده اید و میدانید که چنین شخصیتی را خیانت کار میدانید ؟

مدرک معتبری نداریم که مختار از او کمک خواسته و او در انجام وظیفه و کمک به مختار سستی کرده باشد.

مختار فرماندهی جنگ با مصعب را به احمر بن شمیط که مرد شجاع و از محبان اهل بیت بود، واگذار کرد
و از ابراهیم نخواست که فرماندهی این جنگ را به عهده بگیرد. شاید به جهت حساسیت و اهمیت منطقه موصل بود.

شاید هم اشتباه مختار بود که فرماندهی این نبرد مهم را به ابراهیم واگذار نکرد.

شاید هم علل دیگری در کار بوده که ما اگاهی نداریم . هیچ کدام عهد شکنی نکردند و عهد و پیمانی در کار نبوده و از هر دو در تاریخ به عظمت یاد شده است .

امیدوارم قبل از اینکه به بزرگانی چون ابراهیم فرزند مالک اشترِ توهین کنید گفتار خود را سندی کنید که در حق کسی جفا نکرده باشیم
از طرفی جالب که نقل قول از استادی میکنید بدون ذکر منبع بنده بعید میدانیم که این استاد ابراهیم را خیانت کار دانسته باشد که چناچه اینگونه باشد سخت در اشتباست هر کسی که باشد
یا علی ع

و در آخر بجای اینکه به اشتباه خود پی ببرید با ویرایش پیامی مبهم چنین نوشته اید
یا علی ع

رهـگذر;752640 نوشت:

این دلیل بهتری می‌باشد
ای کاش از ابتدا خودتون پاسخ میدادید
چون پاسخ
رضاپاسخ یار انجمن تاریخ اسلام سراسر تناقض و ابهام بود.
ممنون از لطفتون


یا علی ع

رضا;752705 نوشت:
با سلام
شما اگر به دنبال جواب سوالات بودید تاپیک تکراری و سوال تکراری ایجاد نمیکردید و قبل از ایجاد تاپیک در سایت جستجو میکردید در همان اول بنده دو تا تاپیک گذاشتم ولی دقت نکردید
چطور شخصیتی مثل ابراهیم را خیانت کار میدانستید در صورتی که سخنانی که استاد مقداد آورده بودند خیلی کلی تر در ان تپیکها آمده بود

پس پا فشاری برای خیانت کار بودن ابراهیم به چه دلیل بود؟

سلام علیکم
اولاً تشکر می کنم از استاد رضا برای وقتی که می گذارند.
دوم اینکه چرا می گویید من دنبال جواب نبودم؟ یعنی دارید به بنده تهمت می زنید که دنبال جنجال بودم؟
سوم اینکه بنده هر دو تاپیک رو مطالعه کردم ولی پاسخ قانع کننده ای دریافت نکردم. سوالم این بود: چرا ابراهیم به یاری مختار نیامد؟

حالا مطالب اون دو تاپیک :
بیشتر مطالب مربوط به ماجرای بیعت ابراهیم با مختار و همچنین رشادت های فراوان ابراهیم در مواجهه ی با دشمنان بود.
استاد عزیز ما هم می دونیم ابراهیم چه رشادت هایی داشته و موفق به کشتن ابن زیاد ، حصین بن نمیر ، شرحبیل بن ذی کلاع و خیلی از جنایتکاران کربلا شده. ما که منکر این نیستیم.
در اون دو تاپیکی که معرفی کردید عمدتاً همین ها بود.


در حالی که در مورد چرایی یاری نکردن مختار اینگونه صحبت شده بود
تاپیک ابراهیم بن مالک اشتر :
نقل قول:
[=verdana]شهادت مختار و حکومت مصعب بن زبیر در کوفه
[=verdana]در نبود ابراهیم، شورشیان باقی مانده کوفه به بصره رفتند و با تحریک مصعب بن زبیر به کوفه حمله کردند و مختار را به شهادت رساندند و مصعب، حکومت آن خطه را نیز به دست گرفت.30

همچنین:

نقل قول:
[=century gothic]آنچه مشخص است دشمنان موفق به این جدایی شده اند [=century gothic]واقعیت هر چه باشد ما درباره ی موضع ابراهیم نسبت به مختار، با اطلاعات پراکنده ای در منابع اصلی روبه رو هستیم.[=century gothic] ![=century gothic],چرا که روایتی که اهل سنت آورده اند همه ساخته و پرداخته [=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] است,که همگی نظر[=Century Gothic]زبيريان[=century gothic] در مورد مختار میدانیم
براي تخريب چهره مختار مطالب بسيار زيادي توسط دشمنان او جعل شده است .
پس در مورد جدایی ابراهیم از مختار نمیتوانیم به آنها استناد کنیم
[=century gothic]
اما آنچه از تاریخ نمایان میشود
[=century gothic]پس از پیکار خازر نام ابراهیم، به عنوان فرمانده ای مشهور، آشکار گردید و عبدالملک بن مروان و رقیب سرسخت او عبداللّه بن زبیر، می خواستند او را به سوی خود جلب کنند.
[=century gothic]گفتنی است که پس از این جنگ، میان ابراهیم و مختار جدایی افتاد.
تمام مورخان به این حقیقت اشاره کرده اند که ابراهیم، از مختار جدا شد و او را در برابر سرنوشت حتمی اش در مقابله با یورش مصعب بن زبیر و نیروهای بصری او، تنها گذاشت.
داشته های تاریخی ما، بسیار اندک و ناکافی است، به طوری که پژوهش گرِ تاریخ را در کشف علل این جدایی و دادن صورت روشنی از انگیزه های ابراهیم، در شانه خالی کردن از یاریِ مختار، با مشکل مواجه می سازد.
این جدایی و کناره گیری در حساس ترین لحظات زندگی مختار که با خطر یورش مصعب از بصره مواجه شده بود، به انجام رسید.

حالا در این تاپیک : تحلیل شخصیت و سر انجام ابراهیم بن مالک اشتر-در برنامه هنگام درنگ

استاد عماد این گونه فرمودند:

عماد;124784 نوشت:
جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد .[1]
ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد و آنجا را فتح کرد .[2]
دشمن از هر ابزاری برای تفرقه استفاده می کند !
در میان راه دشمن ، در میان مختار وابراهیم اختلاف افکنده وبه تفرقه افکنی پرداخت .این حیله دشمن موجب شد که میان ابراهیم ومختار جدایی وفاصله ایجاد شده و گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید[3] و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب ، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت .[4]
همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار ، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود ، را با خود همراه سازند ؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد .[5]

حالا این مطالبی بود که در این دو لینک بود.
خب وقتی پاسخ قانع کننده ای دریافت نکردم به ناچار صحبت استاد رجبی دوانی تحلیلگر تاریخ اسلام رو قبول کردم که یاری نکردن مختار رو ناشی از بی بصیرتی و خیانت ابراهیم ذکر کرده بود. در ضمن خود استاد رجبی هم گفته بود که ابراهیم شخصیتی تاثیر گذار در قیام مختار بوده و همچنین موفق به شکست بنی امیه و همچنین کشتن ابن زیاد ، حصین بن نمیر ، شرحبیل بن ذی کلاع و دیگر جنایتکاران کربلا شده بود.

اما سوال من این نبود که آیا ابراهیم اینها رو کشته یا نه؟ بلکه پرسیدیم علت یاری نکردن مختار چه بود؟

تا اینکه استاد مقداد شرحی درباره این ماجرا ارائه کردند که بنده قانع شدم:

مقداد;752536 نوشت:
توضیحی پیرامون دلایل عدم کمک ابراهیم به مختار:
نمي توان گفت كه علت نيامدن ابراهيم بن اشتر به كوفه براي ياري كردن مختار اين بود كه وي در جريان جنگ و به محاصره در آمدن مختار قرار نگرفته بود؛ زيرا مسلّما در آن مدت طولاني خبرها به ابراهيم رسيده بود، اما وي يقين نداشت كه مختار شكست مي خورد؛ همان طوري كه خود مختار نيز گمان نمي كرد كه از مصعب شكست بخورد، چون آنچه از سخنان مختارقبل از حمله مصعب در مسجد كوفه به دست مي آيد اين است كه او به پيروزي نيروهاي خود در اين جنگ اطمينان داشت.1 پس با وجود اين اطمينان كمك خواستن از ابراهيم بن اشتر با توجه به اين كه پيش بيني حمله امويان در صورت نبودن او در موصل قطعي به نظر مي رسيد به صلاح نبود و ابراهيم نيز نمي توانست بدون دستور و درخواست مختار موصل را رها سازد و به سوي كوفه بيايد، زيرا او در برابر حفظ و اداره موصل كه به دوشش سپرده شده بود و از نظر موقعيت نظامي و سوق الجيشي داراي اهميت ويژه اي بود خود را در برابر مختار و همچنين در برابر محمدبن حنفيه ـ كه در شروع نهضت مختار طي نامه اي مسئوليت سرزمين هايي كه او فتح مي كرد به عهده اش سپرده بود2 ـ پاسخگو مي دانست.
اما مختار زماني كه در جنگ با ابن زبير شكست خورد و به سوي كوفه عقب نشيني كرد ظاهرا نامه اي به ابراهيم نوشته و در آن او را از موقعيت خود با خبر ساخته و از او كمك خواسته بود و بنا داشت تا در نخستين فرصت آن نامه را به ابراهيم بن اشتر برساند، اما در آن زمان از ياران مختار جز شمار اندكي كه در محاصره سخت نيروهاي مصعب در قصر دارالاماره قرار داشتند و ارتباط شان با خارج از قصر كاملاً قطع شده بود كسي ديگري با او باقي نمانده بود؛ همه يا تسليم شده و در خدمت مصعب در آمده بودند يا از ترس جان خود در خانه هاي خويش پنهان شده بودند و حاضر به هيچ گونه همكاري با مختار نبودند؛ زيرا مي دانستند كه نيروهاي مصعب و شورشيان در كوفه تمام حركات و رفت و آمدهاي افرادي را كه قبلاً در كنار مختار بودند زير نظر دارند. گذشته از اين، در آن زمان نيروهاي مصعب تمام راه هاي ورودي و خروجي كوفه را در كنترل خود گرفته بودند؛ به همين دليل زمينه فرستادن آن نامه به ابراهيم در آن زمان براي مختار پيش نيامد. ابن نما نيز به اين موضوع چنين اشاره مي كند:
وقتي ابراهيم بن اشتر، عبيداللّه بن زياد را كشت و نيروهاي شام را قتل عام نمود در همان نواحي مستقر شد و مختار تصميم گرفت تا بدون ابراهيم، خود كار جنگ با مصعب را با نيروهايي كه در كوفه باقي مانده بود به پيش ببرد.
...اما وقتي [مختار شكست خورد و ياران او يا كشته شدند يا از او به علت ترس از جان خود روي گردانيدند و حتي بسياري از آن ها به او خيانت كردند]، جز عدّه كمي به دور او باقي نماندند. او در قصر پناه گرفت و در آن جا به محاصره نيروهاي دشمن در آمد، و چون كسي پيدا نشد تا نامه او را به ابراهيم برساند صبرش به سر آمد و با نوزده تن از ياران خود از قصر بيرون آمدند و تا پاي جان جنگيدند و سرانجام به شهادت رسيدند.

از قسمت اخير سخنان ابن نما به روشني پيداست كه مختار براي اين كه ابراهيم بن اشتر را در جريان كار خود قرار دهد و او را به كوفه بطلبد نامه اي به او نوشته و از او خواسته بود تا به كمكش در كوفه بشتابد؛ به همين علت مدت ها در اين انتظار به سر مي برد تا توسط قاصدي آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعيت دشواري كه او و يارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن كار نگرديد و وقتي از فرستادن نامه نا اميد شد تصميم گرفت تا خود با همان عدّه كمي از نيروها كه در كنارش باقي مانده بودند دست به كار شود.(1)

پی نوشتها:
1. ذوب النضار، ص 149 .

به هر حال بله بنده اشتباه کردم که حرف استاد رجبی مبنی بر بی بصیرتی و خیانت ابراهیم رو قبول کردم.
پس خواهش مندم دیگه نفرمایید من به دنبال جواب نبودم.
از شما هم ممنونم.

به سوی نور;752597 نوشت:

سلام علیکم
از صحبت های شما قانع شدم.
البته بهتر بود خودتان که کارشناس بحث بودید زودتر وارد بحث می شدید و این توضیحات رو می دادید.
ما هر چه از آقا رضا این سوالو پرسیدیم جواب قانع کننده ای ندادند.
ما که قصد دعوا و جنجال نداشتیم دو تا سوال پرسیده بودیم.
و شما با متانت و توضیح خوب پاسخ دادید که به نظر قانع کننده است.
به هر حال ممنون.

علیکم السلام.

ضمن تقدیر و تشکر از حضور فعال شما در بحث.بنده وارد بحث شده بودم و مطالب اخیر را هم عرض کرده بودم،ولی مشکلی که بوجود آمده بود و بنده متوجه نشده بودم این بود که درست همان زمانی که بنده گزینه ارسال پست را زده بودم اعتبار اینترنتم تمام شده بود و بنده متوجه نشده بودم و بعد از گذشت مدتی متوجه عدم ارسال این پست و پستی که از دوستان بخصوص آقا رضای عزیز درخواست کرده بودم در بحث صبوری بیشتری داشته باشند،شدم.

امیدوارم این عذر بنده را پذیرا بوده و بنده را عفو فرمایید.

رهـگذر;752640 نوشت:

این دلیل بهتری می‌باشد
ای کاش از ابتدا خودتون پاسخ میدادید
چون پاسخ
رضا پاسخ یار انجمن تاریخ اسلام سراسر تناقض و ابهام بود.
ممنون از لطفتون

با عرض سلام و ادب

ضمن تشکر از شما،دلیل این مشکل را در پست 31 عرض کردم که امیدوارم حضرتعالی و دوستان بزرگوار این مشکل ناخواسته را عفو بفرمایید.

با عرض سلام و ادب خدمت دوستان بزرگوار

ضمن تقدیر و تشکر از همه شرکت کنندگان در بحث بخصوص سروران عزیز رهگذر،بسوی نور و رضا، با توجه به طرح مطالب مورد نیاز پیرامون موضوع اصلی تاپیک و قانع شدن پرسشگر بزرگوار،موضوع بسته می شود.

پرسش:
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی نهایتا عاقبت به خیر شد یا عاقبت به شر؟ با توجه به اینکه وی به مختار خیانت کرد و به مصعب بن زبیر پیوسته بود؟

پاسخ:
بعد از شکست قیام مختار، مصعب بن زبیر و عبدالملک بن مروان هر دو به ابراهیم نامه نوشتند و از او خواستند تا به آنها بپیوندد و با توجه به اینکه هدف ابراهیم مبارزه با امویان بود و چون به تنهایی امکان این کار را نداشت، لذا به مصعب پیوست تا بتواند با استفاده از کمک آنها به مبارزه با امویان بپردازد. که سرانجام در راه مبارزه با امویان هم کشته شد. با این حال نمی توان در مورد سرنوشتش پس از مرگ اظهار نظر قطعی کرد، چرا که هدفش از پیوستن به زبیریان، مبارزه با گروه باطل دیگری بوده است و از نیت و قصد باطنی اش اطلاعات مستندی در دست نداریم. لذا اگر منظور شما از عاقبت بخیری، جایگاه ایشان در آن دنیا باشد، نمی توانیم اظهار نظر قطعی کنیم.

اما در پاسخ به این مطلب که با قاطعیت ایشان را متهم به خیانت کرده اید، توضیحاتی بیان می کنیم:
در رابطه با برخی مسائل تاریخی بخاطر محدود بودن اطلاعات و شرایط خاص آن زمانی که حادثه مورد نظر در آن واقع شده است، نمی توان به راحتی و با قاطعیت اظهار نظر کرد. ماجرای عدم برگشت ابراهیم اشتر از موصل به سمت کوفه و تنها ماندن مختار در محاصره مصعب، از نمونه های بارز اینگونه حوادث است. لذا نمی توان با قاطعیت حکم به خیانتکار بودن ابراهیم کرد.

توضیحی پیرامون دلایل عدم کمک ابراهیم به مختار:
نمی توان گفت كه علت نيامدن ابراهيم بن اشتر به كوفه برای ياری كردن مختار اين بود كه وی در جريان جنگ و به محاصره در آمدن مختار قرار نگرفته بود؛ زيرا مسلّما در آن مدت طولانی خبرها به ابراهيم رسيده بود، اما وی يقين نداشت كه مختار شكست می خورد؛ همان طوری كه خود مختار نيز گمان نمی كرد كه از مصعب شكست بخورد، چون آنچه از سخنان مختار قبل از حمله مصعب در مسجد كوفه به دست می آيد اين است كه او به پيروزی نيروهای خود در اين جنگ اطمينان داشت.

پس با وجود اين اطمينان كمك خواستن از ابراهيم بن اشتر با توجه به اين كه پيش بيني حمله امويان در صورت نبودن او در موصل قطعی به نظر می رسيد به صلاح نبود و ابراهيم نيز نمی توانست بدون دستور و درخواست مختار موصل را رها سازد و به سوی كوفه بيايد، زيرا او در برابر حفظ و اداره موصل كه به دوشش سپرده شده بود و از نظر موقعيت نظامی و سوق الجيشی دارای اهميت ويژه ای بود خود را در برابر مختار و همچنين در برابر محمد بن حنفيه ـ كه در شروع نهضت مختار طی نامه ای مسئوليت سرزمين هايی كه او فتح می كرد به عهده اش سپرده بود پاسخگو مي دانست.

اما مختار زمانی كه در جنگ با ابن زبير شكست خورد و به سوی كوفه عقب نشينی كرد ظاهرا نامه ای به ابراهيم نوشته و در آن او را از موقعيت خود با خبر ساخته و از او كمك خواسته بود و بنا داشت تا در نخستين فرصت آن نامه را به ابراهيم بن اشتر برساند، اما در آن زمان از ياران مختار جز شمار اندكی كه در محاصره سخت نيروهای مصعب در قصر دارالاماره قرار داشتند و ارتباط شان با خارج از قصر كاملاً قطع شده بود كسی ديگر با او باقي نمانده بود؛ همه يا تسليم شده و در خدمت مصعب در آمده بودند يا از ترس جان خود در خانه های خويش پنهان شده بودند و حاضر به هيچ گونه همكاری با مختار نبودند؛ زيرا می دانستند كه نيروهای مصعب و شورشيان در كوفه تمام حركات و رفت و آمدهای افرادی را كه قبلاً در كنار مختار بودند زير نظر دارند. گذشته از اين، در آن زمان نيروهای مصعب تمام راه های ورودی و خروجی كوفه را در كنترل خود گرفته بودند؛ به همين دليل زمينه فرستادن آن نامه به ابراهيم در آن زمان برای مختار پيش نيامد.

ابن نما نيز به اين موضوع چنين اشاره می كند:
وقتی ابراهيم بن اشتر، عبيداللّه بن زياد را كشت و نيروهای شام را قتل عام نمود در همان نواحی مستقر شد و مختار تصميم گرفت تا بدون ابراهيم، خود كار جنگ با مصعب را با نيروهايی كه در كوفه باقی مانده بود به پيش ببرد.
...اما وقتی [مختار شكست خورد و ياران او يا كشته شدند يا از او به علت ترس از جان خود روی گردانيدند و حتی بسياری از آن ها به او خيانت كردند]، جز عدّه كمی به دور او باقی نماندند. او در قصر پناه گرفت و در آن جا به محاصره نيروهای دشمن در آمد، و چون كسی پيدا نشد تا نامه او را به ابراهيم برساند صبرش به سر آمد و با نوزده تن از ياران خود از قصر بيرون آمدند و تا پای جان جنگيدند و سرانجام به شهادت رسيدند.

از قسمت اخير سخنان ابن نما به روشنی پيداست كه مختار برای اين كه ابراهيم بن اشتر را در جريان كار خود قرار دهد و او را به كوفه بطلبد نامه ای به او نوشته و از او خواسته بود تا به كمكش در كوفه بشتابد؛ به همين علت مدت ها در اين انتظار به سر می برد تا توسط قاصدی آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعيت دشواری كه او و يارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن كار نگرديد و وقتی از فرستادن نامه نا اميد شد تصميم گرفت تا خود با همان عدّه كمی از نيروها كه در كنارش باقی مانده بودند دست به كار شود.(1)

در مورد دلیل پیوستن ابراهیم به مصعب بعد از شکست مختار، هر چند دلیل و سند مستندی نداریم، ولی با توجه به شرایط و موقعیت حساس آن دوره و نیز عدم امکان ارتباط راحت با امام سجاد (علیه السلام) و سیاست امام مبنی بر خودداری از اظهار نظر صریح در مورد قیامهایی که صورت می گرفت، به نظر می رسد، ابراهیم مطمئن بود که به تنهایی و با تکیه بر نیروهای خودش همزمان نمی تواند با دو دشمن بجنگد، لذا تصمیم می گیرد با پیوستن به زبیریان که لااقل در ریخته شدن خون شهدای کربلا نقشی نداشتند، هدف قیام مختار را که گرفتن انتقام خون شهدای کربلا از امویان بود، ادامه دهد و شاید این برنامه را هم داشت که بعد از پایان کار امویان و فراهم شدن شرایط، به جنگ با زبیریان بپردازد. (درست همان کاری که مختار قبل از شروع قیام کرده بود و مدتی در دستگاه زبیریان حضور داشت). لذا به مصعب پیوست تا با استفاده از نیروها و امکانات او با امویان بجنگد. بنابراین نمی توان به راحتی کار ابراهیم را حمل بر خیانت کرد.

__________
(1) ذوب النضار، ابن نما، جعفر بن محمد،چاپ جامعه مدرسین قم، ص 149.

موضوع قفل شده است