جمع بندی کدام درست است؟ (ساعت اول روز)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام درست است؟ (ساعت اول روز)

با سلام خدمت کارشناس محترم

تصویر زیر از کتاب کشف الهدایه است

http://www.askdin.com/gallery/images/18641/4_1.jpg

و تصویر دوم از کتاب جناب میرداماد است

http://www.askdin.com/gallery/images/18641/2_mirdamad.jpg

اولی ساعت اول را اول روز گرفته و دومی ساعت یک بعد از ظهر؟!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

علی مع الحق;750931 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم

تصویر زیر از کتاب کشف الهدایه است

http://www.askdin.com/gallery/images/18641/4_1.jpg

و تصویر دوم از کتاب جناب میرداماد است

http://www.askdin.com/gallery/images...2_mirdamad.jpg

اولی ساعت اول را اول روز گرفته و دومی ساعت یک بعد از ظهر؟!


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛

مقصود از آنجایی که اول روز را از 1 بعد از ظهر محاسبه نموده است، اولِ نحس است چون بعد از زوال است لذا اول نحس، بعد از زوال (یک بعد از ظهر) قلمداد شده است؛ و آنجا که اول روز را بعد از طلوع قرار داده است، بنا بر اولِ سعد محاسبه گردیده است.
پس بر اساس سعد و نحس، دو زمان مختلف به عنوان اول روز تلقی گردیده است (یکی بعد از زوال و دیگر بعد از طلوع).

حافظ;751246 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم؛

مقصود از آنجایی که اول روز را از 1 بعد از ظهر محاسبه نموده است، اولِ نحس است چون بعد از زوال است لذا اول نحس، بعد از زوال (یک بعد از ظهر) قلمداد شده است؛ و آنجا که اول روز را بعد از طلوع قرار داده است، بنا بر اولِ سعد محاسبه گردیده است.
پس بر اساس سعد و نحس، دو زمان مختلف به عنوان اول روز تلقی گردیده است (یکی بعد از زوال و دیگر بعد از طلوع).

سلام و عرض ادب

با تشکر از پاسختان
پس در واقع این دو جدول یکی هستند و جدول کاملتر این دو نیز به صورت شکل زیر میباشد:
http://www.askdin.com/gallery/images/18641/1_mirdamad4.jpg

تایید می فرمائید؟

لطفا در مورد صحت ساعات این جداول هم اظهار نظر بفرمائید

و همچنین توضیحاتی در مورد کاربردش بین عرفا و...

پرسش:
در مورد بعضی جدول هایی که در کتاب های قدیم ساعات شبانه روز را به سعد و نحس تقسیم بندی نمودند توضیحاتی بفرمائید

پاسخ:
ارزیابی این جداول و اثبات حجیت هر یک از حیطه تخصص حقیر خارج است اما به نظر می‌رسد این جدول ها یکدیگر را هم‌پوشانی می‌کنند و در رفع نقصان های یکدیگر مفید‌اند.

فی الجمله می‌توان گفت احکام نجومی (نتایج گرفته شده توسط حرکات افلاک و ستارگان؛ مثلا با استفاده از افلاک و ستارگان بیان می‌کنند که در امسال چه حوادثی رخ خواهد داد) و همچنین احکام هیئت (بحث های ریاضی مربوط به آسمان‌ها) در میان عرفا به خصوص قدماء تلقی به قبول بوده است و این سخن را به اشارات وحیانی مستند ساخته‌اند همچنان که خداوند در قرآن می‌فرماید: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ ...»(1)

عطار می‌گوید: "چون حساب نحس کرد و سعد از آن/// گوشه آن تخته گیرد بعد از آن"(2)
وجه چنین باوری به نحوه هستی‌شناسی عارفان باز می‌گردد؛ چرا که هر آنچه که در این دنیا واقع می‌گردد از عوالم بالاتر نشأت خواهد گرفت.(3)
مثلا مزاج و طبایعی که ملائکه در یک آسمان ایجاد می کنند و طبق بیان قرآنی که امر از آنجا به پایین می آید، همه اینها در حوادث مادون موثر است. پس اصل این مطلب یقینی است اما خدشه تنها در تطبیقات است.
این رشته، به صورت فن، چندان ضابطه‌ای ندارد لذا امر را بر طالبین صعب و مستعصب جلوه داده است اما برای کسانی که به صورت مقام با شهود خویش به آن دست یافته‌اند دارای ضابطه مقامی است و هیچ سختی و صعوبتی ندارد.

افرادی مانند فارابی و بوعلی این‌گونه احکام را ظنی و تخمینی دانسته‌اند؛ اما عارفان به صورت جدی‌تر به این مباحث پرداخته‌اند. عارفان بر آنند این احکام قابل انکار نبوده دارای واقعیت بیرونی است.

دستورات شریعت در رابطه با زمان انعقاد نطفه از دلائل واقعیت داشتن چنین مباحثی است.

خیلی از مناسبات نجوم و هیئت، از طریق آثار، قابل شناسایی می‌باشند و نمی‌توان به عینه اصل آن را مشخص کرد؛ به عنوان نمونه «جوزهرین» از همین قبیل است؛ در واقع جوزهرین مانند صحت و سقم است که آثار بیماری و سلامت را می‌توان نشان داد اما خودش را نه. (منظور از جوزهرین، جوزهرین قمر و شمس است) مثلا اگر در صدد دانستن خسوف ماه باشیم باید دید کجا جوزهر است.

به دلیل اختلاف در نحوه محاسبه این احکام نجومی، یکسانی و اتفاق اقوال در این زمینه مورد توقع نیست ولی می‌توان کلیت آن را فی‌الجمله پذیرفت. هرچند برخی آراء این بزرگان با دستاوردهای جدیدِ علم نجوم ناسازگار است، اما نمی‌توان به یکباره آن را مخدوش اعلام کرده بلکه نیازمند کار اجتهادی بیشتری است.

گفتنی‌است وجه تکثر آراء در علم هیئت و نجوم از آن جا ناشی شده است که برخی از دستاوردهای نجومی و هیوی عارفان (مانند ابن‌عربی) از طریق مکاشفه و شهود است ولی دسته‌ای دیگر، از این طریق نبوده بر اساس دستاوردهای علوم حصولی می‌باشد (از علوم طبیعی آن روز گرفته شده است) از این رو ابن عربی در بسیاری از موارد تعبیر «الله أعلم» را ذکر نموده است. بدین لحاظ، نوعی به هم آمیختگی (اینکه آیا مستند به شهود است یا مستند به علوم طبیعی و حصولی) در بحثهای این بزرگان مشاهده می‌شود که قضاوت نهایی در مورد نظریات آنان را دشوار نموده است.

شواهد بسیاری را می‌توان یافت که نشان می‌دهد بسیاری از آراء این بزرگان بر اساس مراجعه به علوم روز و از نوع تطبیق بوده است. این سخن ما را به این مطلب رهنمون می‌نماید که نمی‌توان به این دستاوردها به عنوان نظری قطعی و «لاریب‌ فیه» نگاه کرد؛ اما فی‌الجمله می‌توان به این مطلب اذعان کرد که این افلاک و ستارگان دارای آثاری در کره زمین مي‌باشند.

لازم به ذکر است عارفان بر این عقیده اند با اطلاع از چنین احکامی راه بر اختیار و قدرت انسان بسته نخواهد شد. پدر مولانا در بیان زیر بر همین مضمون تأکید داشته است:
«در بيان نجوم سعد و نحس‏، آسمان را بيشه‏اى انگاشتم كه پر از پلنگ [و] شيرند به يكديگر برمى‏تازند هر يكى در حق خود سعدند و بحق آن ديگر نحس‏، مشترى از جانب مقابله با مرّيخ نحس‏ است و در حق خود سعد مرّيخ با خود سعد و در حق مشترى نحس، آفتاب را خود پادشاه گرفتم كدام پادشاه كلاه بر خود راست داشت، ماه را وزير گرفتم كدام وزير نيك بود كه بمصادره و گرفتارى مبتلا نشد، عطارد را مستوفى گرفتم كدام مستوفى بود كه منحوس بكنجى باز نماند، آسمان را خود خريطه مار و كژدم گرفتم چه تدبير خواهد آمدن ازيشان‏ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»‏(4) "يعنى هرچه نه سبيل اللّه گيريد همه در ظلمات رويد و راه باز نيابيد باللّه آييد تا راه باز يابيد و به قرآن و فرمان اللّه آييد تا راه باز يابيد كه راه به نور توان يافتن نور عبارت از همه راحت هاست گويند در آن كار خود را روشنايى مى‏يابى يعنى راحتى مى‏يابی."(5)

عارفان بر آنند کارگردانی عالم از طریق سلسله اسباب نه آنکه بر عهده خلق جسمانی افلاک و ستارگان؛ بلکه هر فلکی دارای ارواح و ملائکه مختص به خود بوده که از طریق این ارواح مختص به هر فلک، امور بایستنی در مادون انجام می‌پذیرد. پس نمی‌توان این احکام جاری در مادون را مستند به جسم مادی افلاک و نجوم دانست.(6)

______
(1) سجده/ 5.
(2) عطار، منطق الطیر، ص 319.
(3) ر.ک: فناری، مصباح الانس، ص 667 – 669؛ همچنین فصل هجدهم از کتاب سی‌فصل خواجه.
(4) نور/ 35.
(5) بهاء الدین محمد بلخی (پدر مولانا)، معارف، ج1، ص 253.
(6) با استفاده از المیزان، ذیل آیه « اوحی فی کل سماء‌ امرها»، ج17، ص 367.

سلام و عرض ادب خدمت کارشناس محترم جناب حافظ
از پاسخ جامعتون ممنونم
:Gol:

با سلام

بنده جواب سوال را میدانم ولی نمیگویم و باز هم میگویم باید استاد داشته باشید. میخواید شیاطین جنّی حالت رو بگیرند؟! وادی علوم غریبه و دعانویسی وادی خطرناکی است!

موضوع قفل شده است