جمع بندی چگونه می توان الهامات شیطانی را تشخیص داد؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه می توان الهامات شیطانی را تشخیص داد؟

با سلام خدمت کارشناس محترم بحث

سوالی در زمینه شیطان شناسی دارم

همه ما در زندگی ، برای انجام امور زندگی ، از امور جزئی گرفته تا کلان ، برای تصمیمات زندگی ، برای انتخابهای ریز و درشت و زندگی و خلاصه در جریان زندگی ، نجواها و الهامات درونی به ما میشود که مثلا به ما میگوید ، الان اینکار را بکن ، یا نکن ، الان این تصمیم را بگیر یا فلان تصمیم را بگیر و.....

از استاد اخلاقی شنیدم که برخی از این نجواها و الهامات ، بر خلاف تصور ما ، نجوای پاک و مقدسی نیست ، برعکس ، نجواها و القائات شیطانی هست ....
از طرفی در بعضی جاهای دیگر نقل میشود که مثلا در دو راهی های زندگی ، در جاهایی که برای تصمیم گیری مردد هستید ، به قلب و ندای درونی خود توجه کنید....

حال چگونه میتوان تشخیص داد که نداها و نجواهای درونی ما ، نجواهای شیطانی است یا اینکه منشا پاک و مقدس دارند و واقعا قابل اعتماد و اعتنا هستند؟

با تشکر.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: جناب استاد

مولکول 68;750902 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم بحث

سوالی در زمینه شیطان شناسی دارم

همه ما در زندگی ، برای انجام امور زندگی ، از امور جزئی گرفته تا کلان ، برای تصمیمات زندگی ، برای انتخابهای ریز و درشت و زندگی و خلاصه در جریان زندگی ، نجواها و الهامات درونی به ما میشود که مثلا به ما میگوید ، الان اینکار را بکن ، یا نکن ، الان این تصمیم را بگیر یا فلان تصمیم را بگیر و.....

از استاد اخلاقی شنیدم که برخی از این نجواها و الهامات ، بر خلاف تصور ما ، نجوای پاک و مقدسی نیست ، برعکس ، نجواها و القائات شیطانی هست ....
از طرفی در بعضی جاهای دیگر نقل میشود که مثلا در دو راهی های زندگی ، در جاهایی که برای تصمیم گیری مردد هستید ، به قلب و ندای درونی خود توجه کنید....

حال چگونه میتوان تشخیص داد که نداها و نجواهای درونی ما ، نجواهای شیطانی است یا اینکه منشا پاک و مقدس دارند و واقعا قابل اعتماد و اعتنا هستند؟

با تشکر.


سلام علیکم
مشخص است که اگر الهامی در راستای کار صحیحی بود الهیست و اگر در راستای خطا و گناه شیطانی یا نفسانیست.اما سوال در مواردیست که نمی دانیم کار پیش رو درست است یا نه؟
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان درباره چنین مواردی می گویند:
الـهـامات الهي چون با فطرت پاك انسان و ساختمان جسم و روح او آشناست هنگامي كه در قلب پـيدا مي شود يك حالت انبساط و نشاط به او دست مي دهد در حالي كه وسوسه هاي شيطان چون هـمـاهـنـگ با فطرت و ساختمان او نيست به هنگام ايجاد در قلبش , احساس تاريكي , ناراحتي و سـنـگـيني در خود مي كند و اگر تمايلات او طوري تحريك گردد كه درهنگام انجام گناه اين احساس براي او پيدا نشود بعد از انجام عمل براي او دست مي دهد .

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

به نام خدا وسلام به دوست عزيز و گرامي

پاسخ به موضوع


قلبى نیست جز آنکه دو گوش دارد، بر سر یکى از آن دو فرشته ای است راهنما و بر سر دیگرى شیطانی است فتنه انگیز. این فرمانش دهد و آن بازش دارد. شیطان به گناهان فرمانش می دهد، و فرشته از آنها بازش می دارد .
گفتنی است «هدایت ربوبی» در مراتب مختلف و در شئون گوناگون جهان هستی، ساری و جاری است، چنان که قرآن می فرماید:
«...رَبُّنَا الَّذِى أَعْطى کلَّ شىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»(1)؛ «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است».
انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، از دستگاه مخصوص و وجود خاصی برخوردار بوده و بر حسب آن در ابعاد، شئون و مراتب مختلف از این هدایت ربوبی برخوردار است که به مراحلی از آن اشاره می شود:
کسی که در مرحله ی اوّل طالب حقیقت است، ولی هنوز ایمان نیاورده و می خواهد حقیقت را بفهمد و بیابد؛ خدا برای چنین شخصی پیامبران را ارسال فرموده تا به حق و حقیقت هدایت فرماید. در عین حال فرشتگان هدایتگر نیز به یاری او می آیند و او را در مسیر اندیشیدن و یافتن حقیقت، هدایت می کنند؛ هر چند انسان ها بدین حقیقت واقف نباشند(مگر معدودی از آنها)، ولی به هر حال خداوند متعال از طریق ملائکه هدایت کننده - که مظهر اسم «هادی» حضرت حق اند - در پشت پرده او را هدایت می کند.
آیه ی ذیل ناظر به این مرحله از هدایت است:
(قُلْ هَلْ مِن شرَکائکم مَن یهْدِى إِلى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یهْدِى لِلْحَقِّ...) (2)؛ «بگو: آیا از شریکان شما کسى هست که به سوى حق رهبرى کند؟ بگو: «خداست که به سوى حق رهبرى مى ‏کند».
مرحله ی بعدی هدایت ربوبی، هدایت بعد از ایمان است که آدمی را به این رهنمون می شود که: چگونه باشد و چگونه نباشد، چه بکند و چه نکند، چطور به لوازم ایمان ملتزم باشد و به چه صورت راه مستقیم و حقیقی را طی کند.

با تشکر

استاد;751530 نوشت:
الـهـامات الهي چون با فطرت پاك انسان و ساختمان جسم و روح او آشناست هنگامي كه در قلب پـيدا مي شود يك حالت انبساط و نشاط به او دست مي دهد در حالي كه وسوسه هاي شيطان چون هـمـاهـنـگ با فطرت و ساختمان او نيست به هنگام ايجاد در قلبش , احساس تاريكي , ناراحتي و سـنـگـيني در خود مي كند و اگر تمايلات او طوري تحريك گردد كه درهنگام انجام گناه اين احساس براي او پيدا نشود بعد از انجام عمل براي او دست مي دهد .

با سلام و تشکر از پاسخ جنابعالی

همین که میفرمایید که اگر الهام الهی باشد ، به انسان احساس نشاط دست میدهد و گرنه احساس تاریکی میکند، خوب این چیزها از جنس حس هستند و شهودی نیستند ... از کجا میتوان فهمید که مثلا این حس نشاط یا این حس سنگینی و تاریکی که به من دست داده ، خود همین حسها ، القائات شیطان نیستند و قابل اطمینان هستند؟

مولکول 68;751554 نوشت:
از کجا میتوان فهمید که مثلا این حس نشاط یا این حس سنگینی و تاریکی که به من دست داده ، خود همین حسها ، القائات شیطان نیستند و قابل اطمینان هستند؟

بسمه الحق

با سلام

در امور دنیا باید به وظیفه ی الهی-انسانی و عقلی عمل کرد،در مواردی هم که مشکوک است جانب احتیاط را رعایت کرد

به بیش از این مأمور نیستیم.الهام و وسوسه تنها ملاک عمل نیست،چه اینکه نفس ملهمه ی انسام مؤید به عقل و شرع است

در دین گفته نشده است هنگام اقدام به امری ببین دلت سیاه شده و یا سپید؟

آنچه دستور است،انجام و ظیفه است با تعقل و عاقبت اندیشی و مشورت و توکل،سایر امور هم فقط

برای اهل دل و کشف و شهود ملاک شخصی قرار می گیرد،که هر که اهلش باشد دیگر شک هم نمی کند،

اما برای ما مردم عادی نمی تواند ملاک قرار گیرد.

استاد;751530 نوشت:
سلام علیکم
مشخص است که اگر الهامی در راستای کار صحیحی بود الهیست و اگر در راستای خطا و گناه شیطانی یا نفسانیست.اما سوال در مواردیست که نمی دانیم کار پیش رو درست است یا نه؟
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان درباره چنین مواردی می گویند:
الـهـامات الهي چون با فطرت پاك انسان و ساختمان جسم و روح او آشناست هنگامي كه در قلب پـيدا مي شود يك حالت انبساط و نشاط به او دست مي دهد در حالي كه وسوسه هاي شيطان چون هـمـاهـنـگ با فطرت و ساختمان او نيست به هنگام ايجاد در قلبش , احساس تاريكي , ناراحتي و سـنـگـيني در خود مي كند و اگر تمايلات او طوري تحريك گردد كه درهنگام انجام گناه اين احساس براي او پيدا نشود بعد از انجام عمل براي او دست مي دهد .

باسلام

اگر هنگام الهامات هیچ حسی به انسا ن دست ندهد از کجا فرق بین الهام الهی و شیطانی مشخص می شود ؟

حبیبه;751596 نوشت:
بسمه الحق

با سلام

در امور دنیا باید به وظیفه ی الهی-انسانی و عقلی عمل کرد،در مواردی هم که مشکوک است جانب احتیاط را رعایت کرد

به بیش از این مأمور نیستیم.الهام و وسوسه تنها ملاک عمل نیست،چه اینکه نفس ملهمه ی انسام مؤید به عقل و شرع است

در دین گفته نشده است هنگام اقدام به امری ببین دلت سیاه شده و یا سپید؟

آنچه دستور است،انجام و ظیفه است با تعقل و عاقبت اندیشی و مشورت و توکل،سایر امور هم فقط

برای اهل دل و کشف و شهود ملاک شخصی قرار می گیرد،که هر که اهلش باشد دیگر شک هم نمی کند،

اما برای ما مردم عادی نمی تواند ملاک قرار گیرد.

با سلام و سپاس

بعید میدونم جنابعالی یا سایر عزیزان ، در سر دو راهی ها و چند راهی های زندگی ، در انتخاب ها و تصمیمات زندگی ، ندایی از درونتون بلند نشه که به شما الهام کنه الان فلان کار رو بکن یا نکن .... حال شما میفرمایید این نداها و الهامات درونی رو شما در تصمیم گیریها لحاظ نمیکنید ؟ آیا اینها در تصمیمات شما وزنی ندارند؟ اگر اثر گذار هستند ، چه مبنایی برای درستی یا نادرستی این الهامات دارید و اگر هم کلا این الهامات رو بایکوت میکنید و نادید میگیرید که بالتبع دیگه بحثی مطرح نیست.

و البته در زندگی واقعی ، بعضی تصمیمات چنان مبهم هست که عقل و مشورت ، باز هم گره ای از کار برای انتخاب باز نمیکنه و اگر بخوای شجاعت خرج بدی و حتما اقدام کنی ، چاره ای نیست به دستاویزهایی هرچند غیر محکم و غیر موثق مثل همین نداها و الهامات گوش فرابدی و اگر بخوای از جنبه ترس و احتیاط وارد بشی که توقف میکنی و به هیچ ندایی گوش نمیدی و نتیجتا تصمیم پیش برنده ای هم نمیگیری.

مولکول 68;751648 نوشت:
با سلام و سپاس

بعید میدونم جنابعالی یا سایر عزیزان ، در سر دو راهی ها و چند راهی های زندگی ، در انتخاب ها و تصمیمات زندگی ، ندایی از درونتون بلند نشه که به شما الهام کنه الان فلان کار رو بکن یا نکن .... حال شما میفرمایید این نداها و الهامات درونی رو شما در تصمیم گیریها لحاظ نمیکنید ؟ آیا اینها در تصمیمات شما وزنی ندارند؟ اگر اثر گذار هستند ،1- چه مبنایی برای درستی یا نادرستی این الهامات دارید و اگر هم کلا این الهامات رو بایکوت میکنید و نادید میگیرید که بالتبع دیگه بحثی مطرح نیست.

و البته در زندگی واقعی ، بعضی تصمیمات چنان مبهم هست که عقل و مشورت ، باز هم گره ای از کار برای انتخاب باز نمیکنه و اگر بخوای شجاعت خرج بدی و حتما اقدام کنی ،2- چاره ای نیست به دستاویزهایی هرچند غیر محکم و غیر موثق مثل همین نداها و الهامات گوش فرابدی و اگر بخوای از جنبه ترس و احتیاط وارد بشی که توقف میکنی و به هیچ ندایی گوش نمیدی و نتیجتا تصمیم پیش برنده ای هم نمیگیری.

به نام حق

با سلام

1-بله خیلی پیش آمده است شاید بتوان گفت اغلب اوقات،منتهی بحث سر این است و سؤال حضرتعالی هم در همین راستا بود

که از کجا بدانیم حق است ؟چون قرار است ملاک عمل قرار گیرد!

و عرض بنده هم این است کاری که شبهه ناک است یعنی درستی و نادرستی آن را نمی دانی بهتر است انجام ندهی.

البته عرض بنده نیست من این را در سخنان حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه دیدم.

در قران کریم هم به این نکته اشاره شده است:"اتقوا الله و یعلمکم الله" چیزی که قدرت تشخیص انسان را صافی می کند

تقوا است،پرهیزگاری به انسان قدرت تشخیص درست و بصیرت در امور را می دهد،اگر چنین بینشی را نداریم بهتر است

طبق دستور عمل کنیم.

2-چرا چاره ای هست،امور دنیا با عقل و مشورت پیش می رود وقتی اقدام به کاری کردید(به تعبیر امام صادق علیه السلام) استخاره کنید

استخاره هم به این معنا که به خداوند توکل و از او طلب خیر کنیم.

اگر قرار باشد همیشه و در هر کاری نهایتا همانی را انتخاب کنیم که دلمان می گوید،خب دل نا مهذب انسان معمولا اشتباه می کند.

سیره و سنت اهل بیت علیهم السلام در امور دنیا به ما می گوید:عقل-مشورت-توکل-اقدام.قران هم همین را می فرماید.


سلام

این موضوع فوق العاده باریک وخطرناک است چون بنص قران ، الهامات والقائات شیطانی باعث تفسیر شیطانی از آیات و تحریف دین میشوند :

تفسیرشیطانی از قرآن کریم ! تفسیر وهابی وداعشی و خارجی از آیات وتکفیر و قتل وغارت مخالفین و پیشگویی رسول خدا ص از صحاح سنت :

اگر در آیات 52 و53 سوره حج دقت کنید خدای متعال میفرماید که بعضی افراد مریض دل تحت تاثیر القائات شیطان ، تفسیری شیطانی از آیات میکنند :

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ {الحج/52} لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ {الحج/53}

ما هيچ رسول و نبیی را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هر گاه آرزو مى كرد شيطان القائاتى در آن مى كرد، اما خداوند القائات شيطان را از ميان مى برد سپس آيات خود را استحكام مى بخشيد و خداوند عليم و حكيم است .

تا آنچه را كه شيطان القاء مى كند براى كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و براى سنگدلان مايه ابتلاء كند كه ستمگران در خلافى بى نهايتند (53).

همچنين أيه 112 انعام :

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شياطين الانس و الجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

بدينگونه هر پيغمبرى را دشمنى نهاديم از ديونهادان انس و جن كه براى فريب ، گفتار آراسته به يكديگر القا مى كنند، اگر پروردگار تو ميخواست چنين نمى كردند پس ايشان را با چيزهايى كه مى سازند واگذار !

مثلا در جریان همین توسل میبینید با وجود اینکه رسول خدا واصحابش باسناد صحیح بخاری ومسلم و ابن حجر وابن کثیر ، به رسول خدا در زمان حیاتش وبه قبرش در زمان مماتش متوسل شده وحاجت گرفتند اما وهابیون بر خلاف تفسیر صحیح آیات فتوا به شرک توسل میدهند ؟؟؟!!!!

یعنی تفسیری شیطانی از آیات :

وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا {الجن/18}

وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ {الذاريات/51}

در حالیکه خواندن در اینجا به معنی عبادت است همچنانکه مفسرین بزرگ ومقدم اهل سنت ذکر کرده اند .

حتی شیخ الاسلام ابن تیمیه هم گفته که شیطان بر زبان عمر سخن میگفت :

ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی می‌نویسد:

وَإِذَا أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّةِ أَحَدِهِمْ شَيْئًا فِي الْقَلْبِ: لَمْ يُنْسَخْ مِنْهُ بَلْ أَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ. كَمَا قَالَ تَعَالَى وَكَمَا بَيَّنَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي حَدِيثِ الْكُهَّانِ لَمَّا قَالَ: {إنَّهُمْ يَزِيدُونَ فِي الْكَلِمَةِ مِائَةَ كِذْبَةٍ} بِخِلَافِ الرَّسُولِ وَالنَّبِيِّ وَالْمُحَدِّثِ كَمَا فِي قِرَاءَةِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَغَيْرِهِ: {فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ} . وَالْقِرَاءَةُ الْعَامَّةُ لَيْسَ فِيهَا الْمُحَدِّثُ؛ إذْ يَجُوزُ أَنْ يُقَرَّ عَلَى بَعْضِ الْخَطَأِ وَيُدْخِلَ الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ بَعْضَ مَا يُلْقِيهِ فَلَا يُنْسَخُ بِخِلَافِ الرَّسُولِ وَالنَّبِيِّ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ نَسْخِ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ وَأَنْ يُحْكِمَ اللَّهُ آيَاتِهِ لِأَنَّهُ حَقٌّ وَالْمُحَدِّثُ مَأْمُورٌ بِأَنْ يَعْرِضَ مَا يُحَدِّثُهُ عَلَى مَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ. وَلِهَذَا أَلْقَى الشَّيْطَانُ لِعُمَرِ وَهُوَ مُحَدِّثٌ فِي قِصَّةِ الْحُدَيْبِيَةِ وَقِصَّةِ مَوْتِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقِصَّةِ اخْتِلَافِهِ وَهِشَامَ بْنِ حَكِيمِ فِي سُورَةِ الْفُرْقَانِ فَأَزَالَهُ عَنْهُ نُورُ النُّبُوَّةِ. مجموع الفتاوى ج 2 ص 52

میگوید قرائت ابن عباس از قران چنین بوده آیه 52 حج : وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ ولا محدث إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ {الحج/52}
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ {الحج/53}

به همین دلیل است که شیطان سخن خود را در صلح حدیبیه بر زبان عمر جاری ‌کرد؛ در حالی که عمر محدث بود ! و همچنین در جریان وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله و قضیه اختلاف عمر با هشام بن حکیم در باره سوره فرقان { که بقول رسول الله ص شیطان کلام خود را از زبان عمر جاری کرد ؛ اما نور نبوت آن را نابود کرد !!!!!

این کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه بسیار قابل تعمق و تفکر است !وموید عقیده شیعه ، چرا که بنص آیات وروایات متواتری مانند حدیث ثقلین و حدیث صحیح علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا صححه الذهبی ، هیچ کس ظاهر وباطن قران ومعنی وتفسیر دقیق آنرا بجز از ثقل ثانی یا همان شرکای قران نمیدانند وعلت بروز اینهمه اختلاف وتفرقه وتفاسیر شیطانی از قرآن ، از روز اول در اسلام هم همین دور کردن اهل بیت از مقام امامت الهیشان بود .بزبان دیگر ابن تیمیه میگوید که در زمان رسول خدا ص نور نبوت رسول پیامبر، القاء شیطانی عمر را نابود ساخت سوال مهم اینست که بعد از ختم نبوت مثلا در زمان سقیفه و خلافت ابوبکر وعمر وعثمان اگر دوباره القاء شیطانی بر خلیفه شود چه کسی باید آنرا زائل سازد ؟ همچنانکه خود ابوبکر میگفت مرا شیطانیست که دائم در حال اغوای منست !

پس اینهم دلیل قاطع دیگری بر اینکه رهبر جامعه اسلامی باید موید به فیض الهی ومنصوص ومعصوم باشد تا بتواند تفسیری درست نه شیطانی از آیات قران بجهت سعادت مردم تا قیامت ارائه دهد .

انفر شيطان انفر شيطان انفر شيطان يا عمر القرآن كله صواب ما لم يجعل المغفرة عذابا والعذاب مغفرة (البغوى عن إسحاق بن حارثة الأنصارى عن أبيه عن جده)


مولکول 68;751554 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ جنابعالی

همین که میفرمایید که اگر الهام الهی باشد ، به انسان احساس نشاط دست میدهد و گرنه احساس تاریکی میکند، خوب این چیزها از جنس حس هستند و شهودی نیستند ... از کجا میتوان فهمید که مثلا این حس نشاط یا این حس سنگینی و تاریکی که به من دست داده ، خود همین حسها ، القائات شیطان نیستند و قابل اطمینان هستند؟


سلام علیکم
اگر آن قطعیت را می خواهید راهش را قرآن کریم اینچنین فرموده است:
سوره مبارکه الأنفال آیه ۲۹
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا وَيُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيَغفِر لَكُم ۗ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمی‌دهد؛ (روشن‌بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) و گناهانتان را می‌پوشاند؛ و شما را می‌زمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!

یکی از آثاری که بر تقوا مترتّب است، این است که خدای متعال به کارهای ما برکت می‌دهد. اگر انسان آثاری را که در قرآن - کلام الهی - بر تقوا مترتّب شده است، ملاحظه کند، خواهد دید که جواب همه احتمالات و خواطر و وسوسه‌های ذهنی او داده شده است: «ان تتقوا اللَّه یجعل له فرقانا»(انفال/29)، اگر تقوا پیشه کنیم، خدای متعال برای ما فرقان - یعنی فارق بین حقّ و باطل - به وجود خواهد آورد. راه حقّ و باطل برای ما مشتبه نخواهد شد؛ راه باز خواهد شد. وقتی انسان فهمید حق کدام است، باطل کدام است، با شجاعت بیشتری حرکت می‌کند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا»(طلاق/2)؛ انسان را از تنگناها خارج می‌کند و برای او فَرَج و گریزگاه به وجود می‌آورد: «و یرزقه من حیث لا یحتسب»(طلاق/3)؛ از آن‌جایی که محاسبه نکرده، او را روزی خواهد داد.(2/6/1378 -مقام معظم رهبری حفظه الله)

آن بحث حس بالاخره خطا پذیر است،اگر قطعیت می خواهید راهش همین تقواست.مدتی در تمام اموری که می دانید تقوا پیشه کنید اثرش را خواهید دید.
در همه ی کارهایی که برایتان مشکوک است به اندازه ای که علم دارید یا دسترسی به علم دارید(مثل کتاب یا عالم دینی)و همچنین میزان درک عقلتان عمل کنید،اگر اشتباه در آمد دیگر مسئول نیستید.البته در مواردی که انجام کار ضروری نیست می توان احتیاط کرد.اما اگر مقام فرقان می خواهید راهش همان است که قرآن کریم فرمود.

**گلشن**;751602 نوشت:
باسلام

اگر هنگام الهامات هیچ حسی به انسا ن دست ندهد از کجا فرق بین الهام الهی و شیطانی مشخص می شود ؟


سلام علیکم
راهش رجوع به علم یا عالم است که بررسی شود آن فکر یا خطور یا الهام موافق عقل و دین است یا مخالف.پست قبل نیز در مورد مقام فرقان قابل توجه است.
موفق باشید.

استاد;751785 نوشت:
راه حقّ و باطل برای ما مشتبه نخواهد شد؛ راه باز خواهد شد. وقتی انسان فهمید حق کدام است، باطل کدام است، با شجاعت بیشتری حرکت می‌کند

سلام و عرض ادب استاد گرامی
ولی مواردی هست که دو انتخاب و دو تصمیم کاملا و 100% در مقابل هم نیستند.و شاید نشه گفت یکی حق است آن دیگری باطل.
بله فرمودید که عمل به احتیاط. ولی موضوع این است که معلوم نیست کدام یک احتیاط است.مثلا آیا نفس خودم را نجات دهم یا نفس دیگری را؟
میدونم خیلی مبهم صحبت میکنم ولی معذورم.
یه مثال در این مورد دارم که در خصوصی عرض میکنم اگر صلاح بود ممنون میشم پاسخ بفرمایید.

یکی دیگه.;751794 نوشت:
یه مثال در این مورد دارم که در خصوصی عرض میکنم اگر صلاح بود ممنون میشم پاسخ بفرمایید.

سلام خواهرم

ما هم می خواهیم استفاده کنیم! لطفا مثالی انتخاب کنید که بشود در عمومی هم پاسخ داد.

تشکر

یکی دیگه.;751794 نوشت:
سلام و عرض ادب استاد گرامی
ولی مواردی هست که دو انتخاب و دو تصمیم کاملا و 100% در مقابل هم نیستند.و شاید نشه گفت یکی حق است آن دیگری باطل.
بله فرمودید که عمل به احتیاط. ولی موضوع این است که معلوم نیست کدام یک احتیاط است.مثلا آیا نفس خودم را نجات دهم یا نفس دیگری را؟
میدونم خیلی مبهم صحبت میکنم ولی معذورم.
یه مثال در این مورد دارم که در خصوصی عرض میکنم اگر صلاح بود ممنون میشم پاسخ بفرمایید.

سلام علیکم و رحمة الله
در چنین مواردی با ذکر مصادیق،از عالم دینی تکلیف خود را بپرسید.اگر آن عالم هم متحیر ماند نوبت به استخاره می رسد.
در واقع استخاره برای زمانیست که عقل انسان متحیر بماند،با اهل آن کار هم مشورت کند و باز هم متحیر بماند آنوقت می تواند با استخاره مسیر را برای خودش مشخص کند.

سلام

نفس انساني، در طي قوس صعود، بر مبناي حرکت جوهري و اشتدادي خود، به مرتبه اي دست مي يابد که آماده دريافت انواع خطورات مي گردد.
«خاطر» بر دو نوع است.
دسته اي الهي است که از جانب خداوند بر قلب آدمي وارد مي گردد که «الهام» نامند و دسته اي نيز از جانب شيطان بر قلب انسان فرود مي آيد که «القاء» نامند.
گاهي الهامات قدسي با واسطه صورت مي پذيرد و گاهي نيز بدون واسطه. در الهامات قدسي با واسطه، نيازمند وسائطي هستيم که الهامات را از جانب حق تعالي بر قلب آدمي وارد سازد. يکي از وسائط الهام، «ملائکه» هستند.
نقطه مقابل الهام، القاء مي باشد که از جانب شيطان صورت مي پذيرد. کشمکش ميان سپاه فرشته و جنود شيطان، در نفس آدمي، هميشگي است. زماني که نفس به ذکر خداوند مشغول باشد، شيطان از او دور گشته و الهام فرشته صورت مي پذيرد.
اين در حالي است که شاهد همکاري همه جانبه قواي نفس، تحت سيطره «قوه قدسيه» باشيم. در مقابل،
هنگامي که نفس به واسطه شهوانيات، از ياد خداوند غافل گردد، شيطان به واسطه تسخير «قوه وهميه»، مجال القاء از راه هاي گوناگون را مي يابد. کشمکش شيطان و فرشته در نفس آدمي تا جايي ادامه مي يابد که يکي از اين دو، فاتح کارزار نفس گردند که در اکثر آدميان، به جهت غلبه شهوت، فاتح اصلي، شيطان و جنود او مي باشد.

الهامات قدسي و القائات شيطاني از ديدگاه ملاصدرا


استاد;751785 نوشت:
یکی از آثاری که بر تقوا مترتّب است، این است که خدای متعال به کارهای ما برکت می‌دهد. اگر انسان آثاری را که در قرآن - کلام الهی - بر تقوا مترتّب شده است، ملاحظه کند، خواهد دید که جواب همه احتمالات و خواطر و وسوسه‌های ذهنی او داده شده است: «ان تتقوا اللَّه یجعل له فرقانا»(انفال/29)، اگر تقوا پیشه کنیم، خدای متعال برای ما فرقان - یعنی فارق بین حقّ و باطل - به وجود خواهد آورد. راه حقّ و باطل برای ما مشتبه نخواهد شد؛ راه باز خواهد شد. وقتی انسان فهمید حق کدام است، باطل کدام است، با شجاعت بیشتری حرکت می‌کند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا»(طلاق/2)؛ انسان را از تنگناها خارج می‌کند و برای او فَرَج و گریزگاه به وجود می‌آورد: «و یرزقه من حیث لا یحتسب»(طلاق/3)؛ از آن‌جایی که محاسبه نکرده، او را روزی خواهد داد.(2/6/1378 -مقام معظم رهبری حفظه الله)

آن بحث حس بالاخره خطا پذیر است،اگر قطعیت می خواهید راهش همین تقواست.مدتی در تمام اموری که می دانید تقوا پیشه کنید اثرش را خواهید دید.
در همه ی کارهایی که برایتان مشکوک است به اندازه ای که علم دارید یا دسترسی به علم دارید(مثل کتاب یا عالم دینی)و همچنین میزان درک عقلتان عمل کنید،اگر اشتباه در آمد دیگر مسئول نیستید.البته در مواردی که انجام کار ضروری نیست می توان احتیاط کرد.اما اگر مقام فرقان می خواهید راهش همان است که قرآن کریم فرمود.

با سلام و احترام خدمت شما بزرگوار گرامی.

من تا بحال چیزی که متوجه شدم اینکه ، اگر ما قصد تشخیص در مسیرها ، الهامات الهی ، القائات شیطانی را داریم ، راهش این هست که تقوا پیش کنیم تا خداوند برای ما فرقان بوجود اورد.

حال سوالی مطرح میشود اینکه ما افراد زیادی در طول تاریخ داشته ایم که تقوا داشته اند ، اما در گرد و غبارهای عصر خویش ، در فتنه ها و.... نتوانسته اند راه درست را از نادرست تشخیص دهند و گمراه شده اند ، دلیلش چیست؟

یا یک مثال زنده تر اگر بخواهم بزنم اینکه ، مثلا همین الان در مذاهب اسلامی غیر شیعی ، افراد ان فرقه ها ، به انچه میدانند ، بسیار پایبند هستند ، حتی گاها از بسیاری از شیعیان هم بیشتر .. مثل بحث نماز ، روزه ، حج ، حجاب و..... اما با وجود این همه تقوا ظاهرا برای اینها فرقانی حاصل نمیشود که مثلا بتوانند به ان اصل کاری ، یعنی ولایت و حقانیت ولایت ائمه معصومین ، برسند .. چرا اینگونه است و خداوند ان وعده فرقان را ظاهرا در موردشان محقق نمیکند؟

البته این مثالها شاید زیاد ربطی به بحث الهامات الهی و شیطانی نداشته باشه، اما چون به این نقطه رسیدیم که تقوا کلید حل مشکل ما جهت تشخیص مسیر درست هست ، این سوالات فوق ، پدید امد.

با تشکر.

مولکول 68;754785 نوشت:
مثلا همین الان در مذاهب اسلامی غیر شیعی ، افراد ان فرقه ها ، به انچه میدانند ، بسیار پایبند هستند ، حتی گاها از بسیاری از شیعیان هم بیشتر .. مثل بحث نماز ، روزه ، حج ، حجاب و..... اما با وجود این همه تقوا ظاهرا برای اینها فرقانی حاصل نمیشود که مثلا بتوانند به ان اصل کاری ، یعنی ولایت و حقانیت ولایت ائمه معصومین ، برسند .. چرا اینگونه است و خداوند ان وعده فرقان را ظاهرا در موردشان محقق نمیکند؟

سلام و عرض ادب
با کسب اجازه از محضر استاد گرامی
فکر نمی کنم تقوا بدون ولایت معنا داشته باشد چرا که:

در سوره ی شعراء بارها و بارها آمده است «اتقو الله و اطیعون». تقوا پیشه کنید و از من اطاعت کنید.

و در سوره ی نساء داریم:«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» و خداوند اطاعت از رسول و اولی الامر را در ردیف اطاعت از خود قرار داده است.

مولکول 68;754785 نوشت:
حال سوالی مطرح میشود اینکه ما افراد زیادی در طول تاریخ داشته ایم که تقوا داشته اند ، اما در گرد و غبارهای عصر خویش ، در فتنه ها و.... نتوانسته اند راه درست را از نادرست تشخیص دهند و گمراه شده اند ، دلیلش چیست؟

بسمه البصیر

با سلام

آنها دقیقا از همان جایی منحرف شدند که در آن حق تقوا را نگاه نداشته اند.

(حتی در یک موضوع)،انسان ممکن است با کوچکترین لغزش سقوط کند.

نداشتن بصیرت در دین و عدم شناخت مواضع تقوا و بی تقوایی،اغلب باعث

سقوط انسانهای به ظاهر با تقوا بوده است،و یادمان نرود شیطان هم بیکار ننشسته است.

یکی دیگه.;754804 نوشت:
سلام و عرض ادب
با کسب اجازه از محضر استاد گرامی
فکر نمی کنم تقوا بدون ولایت معنا داشته باشد چرا که:

در سوره ی شعراء بارها و بارها آمده است «اتقو الله و اطیعون». تقوا پیشه کنید و از من اطاعت کنید.

و در سوره ی نساء داریم:«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» و خداوند اطاعت از رسول و اولی الامر را در ردیف اطاعت از خود قرار داده است.

احسنت

حبیبه;755098 نوشت:
بسمه البصیر

با سلام

آنها دقیقا از همان جایی منحرف شدند که در آن حق تقوا را نگاه نداشته اند.

(حتی در یک موضوع)،انسان ممکن است با کوچکترین لغزش سقوط کند.

نداشتن بصیرت در دین و عدم شناخت مواضع تقوا و بی تقوایی،اغلب باعث

سقوط انسانهای به ظاهر با تقوا بوده است،و یادمان نرود شیطام هم بیکار ننشسته است.



احسنت

مولکول 68;754785 نوشت:
با سلام و احترام خدمت شما بزرگوار گرامی.

من تا بحال چیزی که متوجه شدم اینکه ، اگر ما قصد تشخیص در مسیرها ، الهامات الهی ، القائات شیطانی را داریم ، راهش این هست که تقوا پیش کنیم تا خداوند برای ما فرقان بوجود اورد.

حال سوالی مطرح میشود اینکه ما افراد زیادی در طول تاریخ داشته ایم که تقوا داشته اند ، اما در گرد و غبارهای عصر خویش ، در فتنه ها و.... نتوانسته اند راه درست را از نادرست تشخیص دهند و گمراه شده اند ، دلیلش چیست؟

یا یک مثال زنده تر اگر بخواهم بزنم اینکه ، مثلا همین الان در مذاهب اسلامی غیر شیعی ، افراد ان فرقه ها ، به انچه میدانند ، بسیار پایبند هستند ، حتی گاها از بسیاری از شیعیان هم بیشتر .. مثل بحث نماز ، روزه ، حج ، حجاب و..... اما با وجود این همه تقوا ظاهرا برای اینها فرقانی حاصل نمیشود که مثلا بتوانند به ان اصل کاری ، یعنی ولایت و حقانیت ولایت ائمه معصومین ، برسند .. چرا اینگونه است و خداوند ان وعده فرقان را ظاهرا در موردشان محقق نمیکند؟

البته این مثالها شاید زیاد ربطی به بحث الهامات الهی و شیطانی نداشته باشه، اما چون به این نقطه رسیدیم که تقوا کلید حل مشکل ما جهت تشخیص مسیر درست هست ، این سوالات فوق ، پدید امد.

با تشکر.

سلام علیکم
دوستان پاسخ سوال خوب و بجای شما را دادند و نیاز به اضافه گویی بنده نیست.اما به رسم ادب عرض کنم:
اولا بحث ولایت از اصول دین است و نپذیرفتن آن به معنای تقوا نداشتن است و بر اساس صریح قران خداوند اعمال را فقط از متقین قبول می کند(
إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )مائده-27 («خدا فقط از تقواپيشگان مى‏پذيرد.)
لذا تکلیف فرقه های دیگر مشخص است(البته بحث قاصرین و انهایی که حقیقت به ایشان نرسیده و به هیچ وجهی امکان دسترسی به ان را ندارند مستثنی ست).
ثانیا(
وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا
- و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت!)احزاب-62 ،عطای مقام فرقان در مقابل تقوا سنت الهی ست و قاعده ای تخلف ناپذیر است،پس اگر برای شخصی متقی فرقان حاصل نشد تقوایش لنگ بوده نه اینکه وعده ی الهی تخلف کرده باشد.
موفق باشید.

مولکول 68;750902 نوشت:
حال چگونه میتوان تشخیص داد که نداها و نجواهای درونی ما ، نجواهای شیطانی است یا اینکه منشا پاک و مقدس دارند و واقعا قابل اعتماد و اعتنا هستند؟

با تشکر.


سلام علیکم
تلقینات شیطان خیلی دقیق هست..
گاهی در ذهن افراد چندین شاهد رو حاضر میکنه تا اونو به سمت انتخاب یک کاری تشویق کنه
غالبا تو مهم و اهم این تردد پیش می آد, مثلا درس خواندن یا کار
کمک به فلانی یا نماز اول وقت,
و صد البته تشخیص این تلقینات سخته و هیچ راهی هم جز توکل و استمداد از ذوات مقدسه ائمه علیهم السلام نیست...

استاد;755612 نوشت:
سلام علیکم
دوستان پاسخ سوال خوب و بجای شما را دادند و نیاز به اضافه گویی بنده نیست.اما به رسم ادب عرض کنم:
اولا بحث ولایت از اصول دین است و نپذیرفتن آن به معنای تقوا نداشتن است و بر اساس صریح قران خداوند اعمال را فقط از متقین قبول می کند(إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ )مائده-27 («خدا فقط از تقواپيشگان مى‏پذيرد.)
لذا تکلیف فرقه های دیگر مشخص است(البته بحث قاصرین و انهایی که حقیقت به ایشان نرسیده و به هیچ وجهی امکان دسترسی به ان را ندارند مستثنی ست).
ثانیا( وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا - و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت!)احزاب-62 ،عطای مقام فرقان در مقابل تقوا سنت الهی ست و قاعده ای تخلف ناپذیر است،پس اگر برای شخصی متقی فرقان حاصل نشد تقوایش لنگ بوده نه اینکه وعده ی الهی تخلف کرده باشد.
موفق باشید.

با سلام و احترام

سخنی از ایت الله بهجت هست که مضمونش این هست : که شما به انچه میدانید عمل کنید ، تا خداوند نادانسته ها رو برای شما روشن کنه ....

حال سوالی مطرح هست:

یک نوجوان یا جوان سنی مذهب رو در نظر بگیرید...
با توجه به سابقه و محیط خانواده و جامعه ایشان ، ایشان قائل به امامت و ولایت نیست ، چون علم به این موضوع نداره ... اما ایشان به همان دانسته های خودش بسیار پایبند هست ، بسیار اهل نماز و روزه و سایر واجبات و محرمات دینی هست....

حال از یک طرف طبق تعریف ما ، ما میگیم ایشون تقوا نداره ، چون به یکی از اصول و پایه های تقوا یعنی بحث ولایت ، قائل نیست ، پس در نتیجه در همون خطای تشخیص مسیری که هست باقی میمونه و راه گشایی براش حاصل نمیشه.
اما از یک طرف طبق گفته اقای بهجت (ره) راه برای ایشون باز میشه چون ایشون عامل به همون علم ناقص خودشون هستند ....

حال تکلیف چیه؟ چه اتفاقی میفته و کدوم فرمول عمل میکنه؟

اما شاید اینجا این بحث مطرح بشه که ، این فرد خودش مقصر هست و خودش کوتاهی میکنه که نمیره تحقیق کنه که ببینه ایا تشیع به حق هست یا تسنن...
باز هم اینجا یک سوال دیگه مطرح میشه
اگر اون نوجوان یا جوان سنی بابت این تحقیق و بررسی نکردن مقصر باشه و مواخذه بشه ، من جوان شیعه نوعی هم به همون اندازه احتمالا مقصر هستم. چرا؟
چون اون فرد سنی ، اون فرد وهابی و.... اونها هر کدوم خودشون رو به حق میدونن و سایرین رو باطل میدونن ، همونطور که ما شیعیان خودمون رو به حق میدونیم و سایرین رو در بعضی امور جاهل و باطل میدونیم ، حال ایا همونطور که از اون فرد سنی مذهبی انتظار هست که بره منابع شیعه رو مطالعه کنه تا به حقانیت شیعه پی ببره ، ایا از من جوان شیعه هم این انتظار هست که بریم مثلا کتابهای اهل تسنن یا وهابیت رو مطالعه کنیم و ببینیم که چرا اونها خودشون رو برحق میدونن؟

با تشکر.

مولکول 68;756698 نوشت:
با سلام و احترام

سخنی از ایت الله بهجت هست که مضمونش این هست : که شما به انچه میدانید عمل کنید ، تا خداوند نادانسته ها رو برای شما روشن کنه ....

حال سوالی مطرح هست:

یک نوجوان یا جوان سنی مذهب رو در نظر بگیرید...
با توجه به سابقه و محیط خانواده و جامعه ایشان ، ایشان قائل به امامت و ولایت نیست ، چون علم به این موضوع نداره ... اما ایشان به همان دانسته های خودش بسیار پایبند هست ، بسیار اهل نماز و روزه و سایر واجبات و محرمات دینی هست....

حال از یک طرف طبق تعریف ما ، ما میگیم ایشون تقوا نداره ، چون به یکی از اصول و پایه های تقوا یعنی بحث ولایت ، قائل نیست ، پس در نتیجه در همون خطای تشخیص مسیری که هست باقی میمونه و راه گشایی براش حاصل نمیشه.
اما از یک طرف طبق گفته اقای بهجت (ره) راه برای ایشون باز میشه چون ایشون عامل به همون علم ناقص خودشون هستند ....

حال تکلیف چیه؟ چه اتفاقی میفته و کدوم فرمول عمل میکنه؟

اما شاید اینجا این بحث مطرح بشه که ، این فرد خودش مقصر هست و خودش کوتاهی میکنه که نمیره تحقیق کنه که ببینه ایا تشیع به حق هست یا تسنن...
باز هم اینجا یک سوال دیگه مطرح میشه
اگر اون نوجوان یا جوان سنی بابت این تحقیق و بررسی نکردن مقصر باشه و مواخذه بشه ، من جوان شیعه نوعی هم به همون اندازه احتمالا مقصر هستم. چرا؟
چون اون فرد سنی ، اون فرد وهابی و.... اونها هر کدوم خودشون رو به حق میدونن و سایرین رو باطل میدونن ، همونطور که ما شیعیان خودمون رو به حق میدونیم و سایرین رو در بعضی امور جاهل و باطل میدونیم ، حال ایا همونطور که از اون فرد سنی مذهبی انتظار هست که بره منابع شیعه رو مطالعه کنه تا به حقانیت شیعه پی ببره ، ایا از من جوان شیعه هم این انتظار هست که بریم مثلا کتابهای اهل تسنن یا وهابیت رو مطالعه کنیم و ببینیم که چرا اونها خودشون رو برحق میدونن؟

با تشکر.


سلام علیکم
بله اگر آن سنی مذهب یا مسیحی یا یهودی یا ادیان دیگر در عمل به آنچه می دانند صادق باشند خداوند متعال مسیر هدایت ایشان را فراهم می کند و اینکه خود بخواهند هدایت شوند یا نه؟ به اختیار خودشان است.
هدف خداوند از خلقت انسان چیست؟رسیدن به کمال الهی،پس خداوند در این مسیر حجت را بر همه تمام می کند و اگر کسی به هیچ وجه اسباب هدایت برایش فراهم نشد و در آنچه می دانست صادق و عامل بود یقینا مورد عقاب و عذاب واقع نخواهد شد.
این یک اصل عقلائیست و خدایی که خالق عقل است نیز بدان عمل می کند.
من و شما هم که به لطف الهی در مملکت شیعی به دنیا آمده ایم اگر از روی معرفت حقیقی مسیر تشیع را پیش برویم ثواب و آثار اعمالمان را به تمامه خواهیم دید و هر چقدر معرفت کمتر باشد ثواب و آثار تکوینی اعمال نیز کمتر است.اما چون بالاخره در مسیر صحیح هستیم مانند آن سنی مذهب که حجت بر وی تمام شده نخواهیم بود.
اگر بخواهید سوال کنید چرا ما اینجا به دنیا آمده ایم و دیگری آنجا؟بحث کاملا کلامیست و باید با کارشناسان انجمن کلام و عقاید مطرح بفرمایید.اما اجمالا عرض کنم که در پاسخ به اینگونه سوالات بحث عالم ذر و استحقاق باطنی ارواح را مطرح می کنند.

جمع بندی
______________________________________________________________________
الهام
پرسش
چگونه می توان تشخیص داد که نداها و نجواهای درونی ما ، نجواهای شیطانی است یا اینکه منشا پاک و مقدس دارند و واقعا قابل اعتماد و اعتنا هستند؟
پاسخ
مشخص است که اگر الهامی در راستای کار صحیحی بود الهیست و اگر در راستای خطا و گناه شیطانی یا نفسانیست.اما سوال در مواردیست که نمی دانیم کار پیش رو درست است یا نه؟
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان درباره چنین مواردی می گویند:
الـهـامات الهي چون با فطرت پاك انسان و ساختمان جسم و روح او آشناست هنگامي كه در قلب پـيدا مي شود يك حالت انبساط و نشاط به او دست مي دهد در حالي كه وسوسه هاي شيطان چون هـمـاهـنـگ با فطرت و ساختمان او نيست به هنگام ايجاد در قلبش , احساس تاريكي , ناراحتي و سـنـگـيني در خود مي كند و اگر تمايلات او طوري تحريك گردد كه درهنگام انجام گناه اين احساس براي او پيدا نشود بعد از انجام عمل براي او دست مي دهد .
در قرآن کریم آمده است:
سوره مبارکه الأنفال آیه ۲۹
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا وَيُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيَغفِر لَكُم ۗ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمی‌دهد؛ (روشن‌بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) و گناهانتان را می‌پوشاند؛ و شما را می‌زمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!

یکی از آثاری که بر تقوا مترتّب است، این است که خدای متعال به کارهای ما برکت می‌دهد. اگر انسان آثاری را که در قرآن - کلام الهی - بر تقوا مترتّب شده است، ملاحظه کند، خواهد دید که جواب همه احتمالات و خواطر و وسوسه‌های ذهنی او داده شده است: «ان تتقوا اللَّه یجعل له فرقانا»(انفال/29)، اگر تقوا پیشه کنیم، خدای متعال برای ما فرقان - یعنی فارق بین حقّ و باطل - به وجود خواهد آورد. راه حقّ و باطل برای ما مشتبه نخواهد شد؛ راه باز خواهد شد. وقتی انسان فهمید حق کدام است، باطل کدام است، با شجاعت بیشتری حرکت می‌کند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا»(طلاق/2)؛ انسان را از تنگناها خارج می‌کند و برای او فَرَج و گریزگاه به وجود می‌آورد: «و یرزقه من حیث لا یحتسب»(طلاق/3)؛ از آن‌جایی که محاسبه نکرده، او را روزی خواهد داد.

آن بحث حس بالاخره خطا پذیر است،اگر قطعیت می خواهید راهش همین تقواست.مدتی در تمام اموری که می دانید تقوا پیشه کنید اثرش را خواهید دید.
در همه ی کارهایی که برایتان مشکوک است به اندازه ای که علم دارید یا دسترسی به علم دارید(مثل کتاب یا عالم دینی)و همچنین میزان درک عقلتان عمل کنید،اگر اشتباه در آمد دیگر مسئول نیستید.البته در مواردی که انجام کار ضروری نیست می توان احتیاط کرد.اما اگر مقام فرقان می خواهید راهش همان است که قرآن کریم فرمود.

موضوع قفل شده است