`*۩๑ روضه خوان عاشورا ๑۩*´ویژه نامه شهادت سیدالساجدین امام زین العابدین علیه السلام

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
`*۩๑ روضه خوان عاشورا ๑۩*´ویژه نامه شهادت سیدالساجدین امام زین العابدین علیه السلام

class: grid width: 500 align: center

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یا زَیْنَ الْعابِدینَ

[TD="align: right"] موضوعات و گفتگوها:[/TD]
[TD="align: right"] زندگي نامه ي امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] امام زين العابدين علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] چهل حديث گهربار منتخب از امام علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] رساله حقوق امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] مناجات های زیبای امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه[/TD]
[TD="align: right"] الگو: کنترل خشم توسط امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] بهترين دوست از منظر امام سجاد عليه‌السلام[/TD]
[TD="align: right"] خداگونه شدن از منظر امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] بهترين زندگى در پرتو سخنان امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] دعایی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به امام سجاد علیه السلام آموخت[/TD]
[TD="align: right"] صحیفه ی سجادیه- امام سجاد علیه السلام + توصيه امام زمان(عج)[/TD]
[TD="align: right"] سخنان شورانگیز امام سجاد علیه السلام در دوران اسارت[/TD]
[TD="align: right"] نقش امام سجاد عليه السّلام در رساندن پيام كربلا[/TD]
[TD="align: right"] آيا مادر امام سجاد علیه السلام شهربانو است ؟ چرا رد مي كنند؟[/TD]
[TD="align: right"] چرا امام سجاد علیه السلام به جای مختار قیام نکرد؟[/TD]
[TD="align: right"] چرا مختار بعد از قيام خلافت را به امام سجاد علیه السلام تحويل نداد؟[/TD]
[TD="align: right"] امام سجاد علیه السلام با حاکمان زمانشان بیعت کردند؟[/TD]
[TD="align: right"] نقش امام سجاد (عليه السّلام) در رساندن پيام كربلا[/TD]
[TD="align: right"] خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه [/TD]
[TD="align: right"] خطبه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید [/TD]
[TD="align: right"] اگر حضرت علی اكبر زنده میماند امام میشد ؟[/TD]
[TD="align: right"] آیا مادرامام سجاد علیه السلام (شهربانو) در کربلا حضور داشت ؟[/TD]
[TD="align: right"] زمان بازگشت امام سجاد علیه السلام براي دفن پيكر مطهر شهداي كربلا كي بود؟[/TD]
[TD="align: right"] هر روز با یک درس از صحیفه سجادیه[/TD]
[TD="align: right"] مناجات پانزده گانه امام سجاد(ع)[/TD]
[TD="align: right"] چه مصلحتی در بیماری امام سجاد (ع) در کربلا بوده است؟[/TD]
[TD="align: right"] فرهنگی و نرم افزار:[/TD]
[TD="align: right"] صحيفه سجاديّه[/TD]
[TD="align: right"] كتاب موبايل چهل حديث امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] کتابخانه حضرت امام سید ا لساجدین علیه ا لسلام[/TD]
[TD="align: right"] مداحی در سوگ شهادت امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] پیامک شهادت امام سجادعلیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] تصاویر ویژه شهادت امام سجاد علیه السلام [/TD]
[TD="align: right"] خطابه های عاشورایی[/TD]
[TD="align: right"] نرم افزار سیدالساجدین علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] کارت پستال صوتی ویژه امام سجاد علیه السلام[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1388[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1389[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1390 (1)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1390 (2)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391 (1)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1391 (2)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1392 (1)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1392 (2)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1393 (1)[/TD]
[TD="align: right"] ویژه نامه سال 1393 (2)[/TD]

[b]content[/b]


دانلود صوت



دل سوخته، شبیه دل خیمه ها شده

مانند پاره پیرهنی نخ نما شده
دارم هنوز بر سرم عمامه ای که سوخت
بغض گلوی سوخته ام بی صدا شده
دارم به روی گردن خود دست می کشم
دیدم که زخم کهنۀ سر بسته وا شده
با یاد شام سینۀ من تیر می کشد
این سینه زخم خوردۀ آن کوچه ها شده
وای از کمان و حرمله و نیش خند او
وای از رباب و اصغرِ از نی رها شده
دیدم طنابِ دورِ گلوی رقیه را
زنجیر داغ، مرحم یک زخم پا شده
مانند خواهرم کمرم درد می کند
گویی که مهرۀ کمرم جا به جا شده

[h=2]محرم و صفر ماه حزن و غم آل الله می باشد که اعظم مصیبات در این ایام بر اهل بیت علیهم السلام نازل شد. محرم سال 61 هجری، واقعه کربلا به وقوع پیوست که داغی بر دلهای اولیاء الله و شیعیان و موالیان آنان گذاشت که هیچگاه فراموش و خاموش شدنی نیست.[/h]

یکی از فرزندان حضرت سید الشهداء، امام علی ابن الحسین، زین العابدین علیهماالسلام است که در این واقعه با سنی حدود 22 سال حضور داشتند و بنا بر مصلحت و حکمت باری تعالی برای امتداد مسیر امامت و ولایت دچار بیماری شدند و همین باعث تداوم حیات ایشان شد که در نتیجه علَم و پرچم اسلام به دست ایشان منتقل شد تا راوی ظلم و ستم بنی امیه بر ایشان باشد و چهره واقعی حاکمان ظلم و ستم را به طور صحیح در صفحه تاریخ ترسیم و نمایان کند. الان بعد از حدود چهارده قرن، کربلا نه در یک قطعه از زمین باقی ماند نه در صفحه ای از تاریخ؛ بلکه در همه ی زمانها و مکانها ساری و جاری گشته است. این اتفاق امری دفعتاً و بی علت نیست بلکه معلول حرکات و افعالیست که منجر به این فراگیری در اعصار مختلف گردیده است که در این گفتار به اقدامات و فعالیت های ایشان در تثبیت و تبیین این امر می پردازیم.
[h=2]علمدار یادگاران عاشورا[/h] بعد از شهادت حضرت اباعبدالله علیه السلام، شمر به قصد کشتن امام سجاد علیه السلام نیز حمله برد. امام زین العابدین علیه السلام در بستر بیماری به سر می برد و حمید بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گردید. عمر بن سعد آن حضرت را در حالی که از بیماری رنج می برد با اهل بیت علیهم السلام به کوفه انتقال داد.(1) و امام سجاد علیه السلام بعد از دوران مریضی خود حدود 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمین را عهده دار شد.
[h=2]1- گریه های روشنگر[/h] امام زین العابدین علیه السلام فعالیّت خود را در بیدار کردن افکار مردم و محکوم ساختن روش امویان از همان نخستین روزهای امامت شروع می کند و او با اینکه به ظاهر در چنگال خون آلود دشمن اسیر است ولی آنچنان دارای نیرو و قدرت است که در همان لباس اسارت و در مرکز قدرت امویان، تبلیغات عمیق و مؤثر خود را علیه این خاندان ستمگر شروع می کند

شیعیان و اطرافیان امام زین العابدین علیه السلام نسبت به برخوردها و حالات امامان علیهم السلام در زمانها و شرایط مختلف حساس و دقیق هستند و از این حرکات و سکنات به ملاک و معیارهای حق و اعمال صحیح پی می برند. بعد از واقعه کربلا ایشان دارای یک شیوه و رویه ی ممتدی در زندگانی خود شدند که همیشه همراه با حزن و گریه بوده است.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: زین العابدین علیه السلام بیست سال گریه كرد. وقت غذا پیش آن جناب می نهادند اشک می ریخت؛ بالاخره یكى از غلامانش عرض كرد: فدایت شوم یابن رسول الله من می ترسم از بین روى! فرمود: اندوه و ناراحتى خود را به خدا شكایت می كنم، چیزهائى را از جانب خدا می دانم كه شما خبر ندارید، من هر وقت یادم از قتلگاه عزیزان زهراء مى آید گریه مجالم نمی دهد. (2)
این رفتار نشان دهنده ی عمق و شدت مصیبت و تاثر حضرت را نشان می دهد و صفحه تاریخ را با ابراز ناراحتی خود همیشه باز نگه داشته و در پیش روی شیعیان قرار می دهد.
[h=2]2- خطبه های آتشین[/h] امام زین العابدین علیه السلام با آنکه همه ابزار خود را برای تبلیغ و ترویج دین از دست داده بودند باز هم حرکت اسلام و مسیر توحید را ادامه دادند و از اسارت و واقعه عاشورا که آنها برای تحقیر و از بین بردن قداست آل الله فراهم کرده بودند در جهت تثبیت شیوه و روش مسیر معصومین علیهم السلام و انحطاط حکومت طاغوت و ظالم بنی امیه استفاده کردند. در آنجا بهترین و کارآمدترین روش با بنی امیه استفاده از تجمع و حضور مردم بود که با انجام خطبه ها به صورت چهره به چهره ظهور پیدا کرد.
1-2 سخنان شورانگیز در کوفه
اولین صحنه حضور و تجلی حضرت سجاد علیه السلام بعد از عاشورا در شهر کوفه و در برابر مردم بود. در آنجا اولین حرکت فرهنگی سیاسی توسط حضرت با ایراد خطبه و سخنرانی آغاز شد. اولین حرکت و اولین موضع گیری صریح ایشان با اعلام کردن پاره ای از ماجرای عاشورا و نشان دادن رذالت و پستی اعمال بنی امیه در برخورد با پدر بزرگوارشان بود. آگاه کردن مردم نسبت به اعمالی که اعراب هم در جنگ های زمان خود از انجامش سرباز می زدند و بنی امیه با افتخار تمام انجام داد. آنقدر این اعمال جانسوز و سخت بود که بعد از ایراد آن ایشان اینطور شروع کردند:
« ای مردم! آن که مرا می شناسد که می شناسد; و آن که مرا نمی شناسد، من علی فرزند حسین علیه السلام هستم. همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی آن که جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند! من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک شد; آرامش او ربوده شد; و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت».
تا کلام به جایی رسد که صدای کوفیان به گریه بلند شد و وجدان های خفته برای چندمین بار بیدار شد. آن ها یکدیگر را سرزنش می کردند و به همدیگر می گفتند: تباه شدید و نمی دانید. (3)
در ادامه، کوفیان خود را مطیع اوامر امام سجاد علیه السلام اعلام می کنند که با عدم پذیرش حضرت واقع می شود و طعم تلخ شهادت اهل بیت علیهم السلام را برای آنها یادآوری می کند.
2-2 پاسخ دندانشکن به دشمن
مورخ مشهور طبری، آورده است: «با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله، عبیدالله به امام سجاد علیه السلام رو کرد و پرسید: نامت چیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: علی بن الحسین. عبیدالله گفت: مگر خداوند علی ابن الحسین علیهما السلام را در کربلا نکشت؟ امام علیه السلام لحظه ای سکوت کرد. عبیدالله خطاب به امام علیه السلام گفت: چرا پاسخ نمی دهی؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: «الله یتوفی الانفس حین موتها» «خداوند جان ها را به هنگام مرگ دریافت می کند»(4) «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله » «هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن الهی». (5) که در این لحظه حضرت زینب علیهاالسلام خود را بر روی برادرزاده می اندازد و ابن زیاد را مورد شماتت قرار می دهد. (6)
[h=2]روشنگری در شام تار[/h] کوفیان خود را مطیع اوامر امام سجاد علیه السلام اعلام می کنند که با عدم پذیرش حضرت واقع می شود و طعم تلخ شهادت اهل بیت علیهم السلام را برای آنها یادآوری می کند

کاروان اسرا وارد شام شد. شهری که در و دیوارش از شنیدن لعن و بدگویی از امیرالمومنین علیه السلام پر شده بود. شهری که دشمنان اهل بیت علیهم السلام را در دامان خود پرورش می داد که دوری کردن از امامان معصوم را امری حتم و واجب بر خود می شمردند. در چنین شهری که در اوج دشمنی با اهل بیت علیهم السلام هستند نحوه برخورد امام زین العابدین علیه السلام و تاثر آنها بسیار درس آموز و راهگشا است.
پیرمردی شامی جلو امام سجاد علیه السلام آمدند و شروع کرد به صحبت کردن و خداوند را حمد کرد برای کشته شدن خاندان حضرت. امام علیه السلام تحمل و صبر کردند تا تمام کلام خود را بگوید؛ در ادامه حضرت در پاسخ به او آیات بسیاری را تلاوت کردند و در آنها مصداق "ذوی القربی" و آیه تطهیر و بسیاری از آیات دیگر را بر خود تطبیق کردند . تا در نهایت ان پیرمرد خطاب به حضرت گفت: خدایا به سوی تو باز می گردم، خدایا به سوی تو باز می گردم، خدایا به سوی تو باز می گردم از دشمنی خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و بیزاری می جویم و به سوی تو رو می آورم از کشندگان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله. من روزگاران دراز قرآن تلاوت کرده ام ولی تا امروز مفاهیم و معارف آن را درک نکرده بودم.» (7)
[h=2]آثار تاریخی مجاهدات پیشوای چهارم[/h] در اینجا به صورت بسیار مختصر و موجز بعض از کلمات و رفتار های امام سجاد علیه السلام را دیدیم ولی نکته مهم و پایانی آثار و اهداف این اقدامات بود که به شمارش در می آوریم:
یک: خشم و نفرت مردم از بنی امیه و قاتلان کربلا.
دو: رسوایی حکومت بنی امیه.
سه: احیای سنت شهادت.
چهار: بیداری جامعه اسلامی.
پی نوشت:
1. طبقات ابن سعد، ج 5، ص 163
2 .بحار الانوار ج46 ص 108
3 . لهوف ص 66
4. زمر آیه 42
5 . آل عمران آیه 145
6 . تاریخ طبری، ج 4، ص 350; انساب الاشراف، ج 3، ص 206 و طبقات ابن سعد، ج 5، ص 757.
7. مقتل خوارزمی، ص 61 و 62 و احتجاج طبرسی، ج 2، ص 305

السلام علي علي بن الحسين

آهی کشید و ناله اش آتش به صحرا زد
پلکی گشود و آسمان یکباره خود را زد

نفرین به آن بادی که بعد از ظهر عاشورا
از پیش چشمش خیمه را آرام بالا زد

از زیر چادر صحنه هایی تلخ را می دید
می دید مرد مشک بر دوشی به دریا زد

یا آن سپیدیِ گلویی را که تیرانداز
با قدرت تیر خودش سنجید... اما زد

پلکی زد و یک قطره روی گونه اش افتاد
آنجا که دستی رنگ خون را بر ثریا زد

چشمان بیمارش هنوز این صحنه را می دید
جایی که در گودال جسمی دست و پاها زد

در شعله وقتی خیمه ها می سوخت، آنسوتر
یکبار دیگر یک نفر سیلی به زهرا زد

با دستهای بسته در بازار راه افتاد
هی نامه های کوفیان را خواند و هی تا زد

در طول عمرش هر کجا ذبحی به چشمش خورد
بر سر زد و فریادهای "واحسینا" زد

در سجده هایش آنقدر بارید تا آخر
یک سنگ را جای مزار خویشتن جا زد

#سید_سعید_صاحب_علم

شهادت امام سجاد علیه السلام

اگرچه شمع از آتش به روی سر دارد
منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد

پس از تو نوبتِ سی سال گریه یِ من بود
پس از تو در همه احوال گریه یِ من بود

شبیه گریه یِ طفلان خیزران خورده
شبیه گریه یِ پیرِ زنِ جوان مُرده

تمام شهر از این گریه ها خبر دارد
که گریه بر جگرِ سنگ هم اثر دارد

پس از تو گوشه یِ سجاده ام پُر از اشک است
پس از تو قامتِ اُفتاده ام پُر از اشک است

پس از تو صحبت بازار می کنم هر روز
شکایت از غم انظار می کنم هر روز

#حسن_لطفی

بغضش شکست زخم دلش بی حساب شد
سجاده اش معطرِ با اشک ناب شد

او سید البکاء حسینیه ی خداست
گریه سپاه او شد و پا در رکاب شد

صفحه به صفحه ادعیه های صحیفه اش
ناگفته های مرثیه بود و کتاب شد

عمری ز داغ روضه سخت تنور سوخت
ذره به ذره یاد لب تشنه آب شد

عکس غروب روز دهم بین چشم او
با عکس آن هلال سر نیزه قاب شد

یادش نمیرود بدن بی سر حسین
یا آن محاسنی که به خونش خضاب شد

رگهای روی حنجر زخمی گواه بود
در بردن سر پدر او شتاب شد

سینه زده برای تنش مثل بادها
وقتی که نوحه خوان تنش آفتاب شد

دیگر لبش به آب خنک! نه نخورد و رفت
او روضه دار دائم طفل رباب شد

خاک فلک به روی سرم که نوشته اند
با دست بسته وارد بزم شراب شد

#محسن_حنیفی

[h=1]زینت عابدان در میدان سیاست[/h]
کاروان اُسَرای نهضت حسینی در روز اوّل صفر سال 61 قمری به شام رسیدند، در این هنگام، حکومت، در تدارک تهیّه مقدّماتی بود تا بتواند جشنی بزرگ را برگزار کند؛ جشنی به مناسبت کشتن فرزند دختر رسول الله صلّی الله علیه و آله.


[/HR] وقایع گوناگونی در شام روی داده است که در این فرصت، به دو واقعه اشاره می شود. امّا قبل از آن، به بیان هدف یزید بن معاویه، از آوردن خانواده امام حسین علیه السّلام به مرکز خلافت، در لباس اسارت، می پردازیم:
یکی عقده گشایی و تشفّی خاطر (١) و القای حسّ پیروزی بر دودمان حسینی؛ و دیگری اینکه چون امام حسین علیه السّلام، از نظر شأن و مقام، بسیار برتر از دیگر مخالفان بود، یزید می خواست با یک مانور تبلیغاتی، دیگران را مرعوب کند و از آنها، زهر چشم بگیرد.

[h=2]آفتاب هدایت در بند جاهلان[/h] زمانی که کاروان اُسرا را وارد شهر کردند، در ورودی مسجد جامع، بر سکّویی که محلّ نگهداری اُسرا بود، جای دادند تا در معرض دید عموم مردم، قرار گیرند. در این موقعیّت، پیرمردی نزد کاروان حسینی آمد و گفت: شکر خدای را که شما را کشت و نابود کرد و مردم را از شرّتان، آسوده و امیر مومنان [یزید بن معاویه] را بر شما، پیروز کرد.(٢)
امام سجّاد علیه السّلام به او فرمودند: ای پیرمرد، آیا قرآن خوانده ای؟
گفت: آری.
فرمود: پس این آیه را می شناسی: «قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی»(٣)
گفت: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام فرمود: ای پیرمرد، خویشان پیغمبر صلّی الله علیه و آله ماییم. سپس فرمود: آیا در سوره بنی اسرائیل (اِسراء)، این آیه را خوانده ای؟: «و آت ذا القربی حقّه...»(٤)
گفت: آری؛ خوانده ام.
فرمود: ای پیرمرد، ذی القربی و خویشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله ماییم. سپس فرمود: آیا این آیه را خوانده ای: «وَ اعلَموا أنّما غنمتم من شیء فأنّ لله خُمُسَه و للرّسول و لذی القربی...»(٥)
گفت: آری.
فرمود: ای پیرمرد، ما همان ذی القربی هستیم. سپس فرمود: آیا این آیه را خوانده ای: «إنّما یُرید الله لِیُذهِبَ عنکم الرِّجسَ أهلَ البیت و یطهِّرکم تطهیراً»(٦)

آنقدر با عظمت خود را معرّفی کرد تا اینکه صدای گریه و ناله مردم بلند شد و یزید ترسید این قضیّه، موجِب فتنه شود؛ پس به موذّن فرمان داد با أذان گفتن، کلام امام علیّ بن الحسین علیهما السّلام را قطع، و او را ساکت کنند

گفت: این آیه را هم خوانده ام.
فرمود: ما همان اهل بیتی هستیم که خدا این آیه را درباره شان آنان نازل کرده است.
پیرمرد پس از شنیدن این کلمات، مدّتی خاموش ماند و از سخنان خویش پشیمان شد و گفت: شما را به خدا قسم، آیا این آیات قرآن، در شأن شماست؟
امام فرمود: [بلی،] ما خاندانی هستیم که این آیات در شأن ما نازل شده است.
پیرمرد گریست و سپس سَر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا در پیشگاه تو از دشمنان آل محمّد، چه جِنّی و چه اِنسی، بیزاری می جویم. پس از آن به حضرت سجّاد علیه السّلام عرض کرد: آیا توبه من قبول می شود؟
حضرت فرمود: آری؛ اگر توبه کنی، خداوند قبول می کند و تو با ما هستی.
پیرمرد گفت: من توبه کردم.
برخی گفته اند یزید به محض آگاهی از این امر، دستور داد او (پیرمرد) را به قتل برسانند.
[h=2]
آنگاه که سنگر دشمن به هم می ریزد[/h] یزید، خطیبی را فراخواند و به او دستور داد که بالای منبر برود و مردم را از بدی های امام علی و امام حسین علیهماالسّلام و اعمال آنها آگاه کند. خطیب نیز چنین کرد و از علیّ بن أبی طالب و امام حسین علیهماالسّلام، به زشتی یاد کرد. در این هنگام حضرت علیّ بن الحسین علیهماالسّلام بر او بانگ زد و فرمود:
وای بر تو، ای خطیب، خشنودی آفریده را به خشم آفریدگار خریدی و برای خود جایی در دوزخ آماده کردی. سپس امام به یزید فرمود: رُخصَت بده بالای این چوب ها (٧) بروم و سخنانی بگویم که در آن خشنودی خدا و رضایت حاضران و اجر و ثواب باشد.
گرچه یزید در ابتدا، قبول نکرد ولی با اصرار مردم، اجازه داد. حضرت سیّد السّاجدین علیه السّلام بالای چوب ها تشریف بردند و آن خطبه تاریخی و سرنوشت ساز را ایراد کردند. پس از حمد و ثَنای الهی فرمود:
ای مردم، به ما (اهل بیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله) شش چیز عَطا شده و با هفت چیز، برتری داده شده ایم: دانش، بردباری، بزرگواری، فصاحت در گفتار، شجاعت، و محبّت در دل محبّان، به ما عَطا شده است؛ و برتری داده شده ایم به اینکه پیامبرِ برگزیده، محمّد صلّی الله علیه و آله، از ماست؛ علیِّ صدّیق از ماست؛ جعفر طیّار از ماست؛ شیر خدا و شیر رسول از ماست؛ سَرور زنان عالَم، فاطمه بَتول از ماست؛ و دو سِبط پیامبر این امّت و دو سَرور اهل بهشت، از ما هستند. پس هر کس مرا می شناسد که می شناسد و کسی که مرا نمی شناسد، او را از حَسَب و نَسَبَم آگاه می کنم...
آنقدر با عظمت خود را معرّفی کرد تا اینکه صدای گریه و ناله مردم بلند شد و یزید ترسید این قضیّه، موجِب فتنه شود؛ پس به موذّن فرمان داد با أذان گفتن، کلام امام علیّ بن الحسین علیهما السّلام را قطع، و او را ساکت کنند.
وقتی موذّن گفت: «الله اکبر»، امام فرمود: بزرگ شمردی، بزرگی را که با کسی قیاس نمی شود و با حواسّ، درک نمی گردد و هیچ چیزی از خدا، بزرگ تر نیست.

با این سخنان زین العابدین علیه السّلام، غوغایی در قلوب به راه افتاد و اساساً اوضاع برگشت، به گونه ای که یزید از طرفی به دلجویی از اهل بیت امام حسین علیه السّلام پرداخت و از طرف دیگر، برای تبرئه خود از قتل امام حسین علیه السّلام، عبیدالله بن زیاد را مورد آماج لعن و نفرین قرار داد

وقتی موذّن گفت: «أشهد أن لا إله الّا الله»، امام فرمود: مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوانم به این امر، شهادت می دهد.
و زمانی که موذّن گفت: «أشهد أنّ محمّداً رسولُ الله»، امام از همان بالای منبر رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید، این محمّد، جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر بگویی جدّ توست، دروغ گفته ای و اگر بگویی جدّ من است، پس چرا عترت او را کُشتی؟
با این سخنان زین العابدین علیه السّلام، غوغایی در قلوب به راه افتاد و اساساً اوضاع برگشت، به گونه ای که یزید از طرفی به دلجویی از اهل بیت امام حسین علیه السّلام پرداخت و از طرف دیگر، برای تبرئه خود از قتل امام حسین علیه السّلام، عبیدالله بن زیاد را مورد آماج لعن و نفرین قرار داد و بیان کرد: من نگفته بودم که حسین را بکُشید بلکه زیر نظر عبیدالله، این قتل، روی داده است.

[h=2]سرانجام کار[/h] در پایان به نقل حدیثی از امام صادق علیه السّلام، می پردازیم. ایشان فرمودند: چون علیّ بن الحسین علیهماالسّلام پس از شهادت حسین علیه السّلام بیامد (ظاهراً به مدینه)، ابراهیم بن طلحة بن عبیدالله، به استقبال او رفت و گفت: ای علیّ بن الحسین، (در جریان عاشورا) چه کسی غالب شد؟
علیّ بن الحسین علیهماالسّلام فرمود: هر گاه خواستی بدانی چه کسی غالب شد، هنگام نماز، اذان و اقامه بگو (یعنی ببین در اذان، نام چه کسی برده می شود). (٨)

پی نوشت:
1) یزید در آن مجلس که اُسَرا حضور داشتند، کفر و کینه خود را نتوانست پنهان نگاه دارد؛ از این رو با وام گرفتن ابیاتی از عبدالله بن الزِّبَعری، چنین سرود:
...کاش بزرگان من که در بدر کشته شدند (به دست امیرالمومنین علی علیه السّلام یا دیگر مسلمانان)، امروز بودند و می دیدند که خزرجیان چگونه از درد نیزه ها می نالند.
کاش برخیزند و از شادی فریاد بزنند: ای یزید دست مریزاد...
هاشمیان [تنها چند روزی] با سلطنت بازی کردند؛ و گرنه نه خبری [از آسمان] آمده و نه وحی نازل شده است.
2) ملاحظه می فرمایید این گونه سخن گفتن این پیر مرد، حاکی از مدیریّت فرهنگی معاویة بن أبی سفیان است که در مدّت چهل سال در شام آن طور که می خواست، مردم را تربیّت کرد.
3) شوری/23 (بگو من هیچ پاداشی از شما در برابر رسالتم، درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم {اهل بیتم}).
4) اِسراء/26 (حقّ نزدیکان را بپرداز).
5) اَنفال/41 (بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خُمس آن برای خدا، و برای پیامبر و برای ذی القربی و... است).
6) اَحزاب/33 (خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد).
7) امام، آن منبر را چوب می خواند چرا که منبر، جایی است که در آن سخن حقّ گفته می شود نه باطل.
Dirol شعرانی، میرزا ابوالحسن، دَمع السُّجوم در ترجمه نَفَس المهموم شیخ عبّاس قمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم، 1390ش، ص396.


[/HR] منابع:
- پیشوایی، مهدی، و گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیّد الشّهداء علیه السّلام، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اوّل،1391 ش.
- شعرانی، میرزا ابوالحسن، دَمع السُّجوم در ترجمه نَفَس المهموم شیخ عبّاس قمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم، 1390ش.

[h=1]منم فرزند آنكه حرمتش را شكستند[/h]

خطبه حضرت امام سجاد علیه السلام در کوفه


[/HR] ای مردم نیرنگ باز و مکار! به خواسته های دل خویش نخواهید رسید. می خواهید به من نیرنگ بزنید همچون گذشته که به پدرانم زدید؟ به خدای شتران راهوار، چنین چیزی دیگر پیش نمی آید! هنوز زخم دل بهبودی نیافته، همین دیروز بود که پدرم را با افراد خانواده اش کشتید، هنوز سوگ رسول الله و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است. هنوز این غصه ها گلوگیر من است و این اندوه ها در سینه ام جوشان است و دلم از این غم ها خروشان است، آنچه از شما می خواهم این است که نه با ما باشید و نه بر ما.

[/HR] حضرت على بن الحسین، امام سجاد علیه السلام را در حالى كه بر شتر برهنه و خشتى سوار كرده و غل و جامعه در گردنش افكنده و دستهایش را نیز بسته و به گردن آویخته بودند و در اثر سایش زنجیر خون از رگهاى گردنش مى جوشید در کوفه آوردند. آن حضرت در آغاز مردم را امر به سكوت فرمود، پس از آن حمد و ثناى خداوند را به جاى آورده و بر پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله درود فرستاد و سپس فرمود:
ایها الناس من عرفنى فقد عرفنى، و من لم یعرفنى فانا على بن الحسین بن على بن ابیطالب، انا ابن من انتهكت حرمته، و سلیت نعمته و انتهب ماله، و سبى عیاله. انا ابن المذبوح بشط الفرات من غیر ذخل و لا ترات. انا ابن من قتل صبراً، و كفى بذلك فخراً.
ای مردم! هر کسی که مرا شناخت که شناخته است و هر کس که نمی شناسد خودم را به او معرفی می کنم.
من فرزند حسین بن علی بن ابی طالب هستم.
من پسر کسی هستم که هتک حرمت کردید و اموالش ربوده شده و دارائیش به غارت رفت و اهل و عیالش اسیر گردید.
من پسر کسی هستم که او را در کنار رود فرات بدون پیشینه کینه و عداوت سر بریدند.
من فرزند کسی هستم که او را با شکنجه کشتند و همین فخر او را بس است.

أیها الناس! تاشدتكم الله هل تعلمون انكم كتبتم الى ابى و خدعتموه وأعطیتموه من انفسكم العهد و المیثاق و البیعه، و قاتلتموه و خذلتموه؟ فتباً لكم لما قدمتم ینفسكم و سوءه لرأبكم، یأبه عین تنظرون الى رسول الله، اذ یقول لكم: قتلتم عترتى، و انتهكتم حرمتى، فلستم من أمتى.
ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که به راستی این شما بودید نامه به پدرم نوشتید و به او نیرنگ زدید و با او پیمان بستید و بیعت نمودید و به جنگ با او برخاستید؟ مرگ بر شما این کرداری که از پیش خویش فرستادید! و ننگ بر اندیشه شما! با چه دیده ای به روی رسول خدا نگاه خواهید کرد؟ هنگامی که به شما بگوید: چون عترت مرا کشتید و احترام آنان را از میان بردید، پس از امت من نیستید.

هنوز زخم دل بهبودی نیافته، همین دیروز بود که پدرم را با افراد خانواده اش کشتید، هنوز سوگ رسول الله و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است. هنوز این غصه ها گلوگیر من است و این اندوه ها در سینه ام جوشان است و دلم از این غم ها خروشان است

سخن كه بدین جا رسید صداى گریه و شیون از سر تا سر جمعیت بلند شد و به یكدیگر مى گفتند: خودتان را نابود كردید و نفهمیدید!
پس از اندكى درنگ دوباره رشته سخن را بدست گرفت و چنین فرمود:
رحم الله امرء نصیحتى، و حفظ وصیتى فى الله و فى رسوله و اهل بیته، فان لنا فى رسول الله أسوة حسنة.
خدای رحمت کند کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و وصیتم را درباره خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر خدا پاس دارد. که به راستی رسول خدا برای ما الگوی نیکوئی است.
اهل كوفه گفتند:
« فانا سامعون معیطون حافظون لذمامك ... فانا حرب لحربك و سلم لسلمك. نبرأ ممن ظلمك و ظلمنا».

ای پسر پیامبر خدا! ما همه گوش به تو داریم و فرمان تو می بریم و از حرمت و آبروی تو نگاهبانی می کنیم که ما دوستدارت هستیم و از تو رویگردان نیستیم، پس هر دستوری داری بفرما، خداوند تو را رحمت کند، پس به تحقیق ما با کسی که بخواهد با تو بجنگد جنگ کنیم و با کسی که بخواهد با تو بسازد سازش کنیم. ما به یقین از یزید که لعنت حق بر او باد، بازخواست می کنیم و از کسی که نسبت به تو و ما ستم رواداشته بیزاری می جوییم.
پس از سخنان اهل كوفه، مجدداً امام به سخن آمد و فرمود:
هیهات هیهات، ایها الغدرة المكرة، حیل بینكم و بین شهوات أنفسكم، اتریدون أن تأتوا الى كما ائیتم الى ابى من قبل؟ كلا و رب الراقصات، فان الجرح لما یندمل، قتل أبى بایمس و اهل بیته معه، و لم ینس ثكل رسول الله و ثكل أبى و بنى ابى، ان وجده و الله بین لهاتى، مرارنه بین حناجرى و حلقى تجرى فى فراش صدرى، و مسألتى: ان لا تكونو لنا و لا علینا.
هیهات! هیهات! ای مردم نیرنگ باز و مکار! به خواسته های دل خویش نخواهید رسید. می خواهید به من نیرنگ بزنید همچون گذشته که به پدرانم زدید؟ به خدای شتران راهوار، چنین چیزی دیگر پیش نمی آید! هنوز زخم دل بهبودی نیافته، همین دیروز بود که پدرم را با افراد خانواده اش کشتید، هنوز سوگ رسول الله و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است. هنوز این غصه ها گلوگیر من است و این اندوه ها در سینه ام جوشان است و دلم از این غم ها خروشان است، آنچه از شما می خواهم این است که نه با ما باشید و نه بر ما.

آنگاه اشعاری این چنین قرائت فرمود:

شگفت نیست کشته شدن حسین
زیرا پدرش از او بهتر و بزرگوارتر بود
پس شما ای کوفیان شادمان نشوید
از مصیبت های حسین که بزرگ ترین مصائب است
جان به فدای آنکه در کنار فرات کشته شد
پاداش کشندگان او آتش دوزخ است ...

[h=1]آورده‌اند که ...[/h]
شناخت و معرفت چهارده معصوم علیهم ‏السلام، امری واجب و ضروری است و هیچ عذر و بهانه ‏ای در ترك این امر پذیرفته نیست و هر كسی كه بدون معرفت و شناخت امام از دنیا برود، مرگ او همانند مرگ زمان جاهلیت و مرگ گمراهان و كافران و منافقان می باشد. (اصول كافی ج 1 ص 180)


[/HR] هدف از این نوشتار این است تا حدودی هر چند ناچیز امام خود را بشناسیم و از چاه تاریك و ظلمانی بی معرفتی نسبت به مقامات والای اهل بیت علیهم السلام بیرون آییم و با خورشید و نور آن آشنا شویم و حقایق را دیده و درك كنیم و خود را به وصال و قرب روحی آن حضرات برسانیم.

[h=2]رها از بند[/h] ابن شهاب زهری نقل می كند كه عبدالملك مروان گروهی را از شام به مدینه فرستاد كه امام سجاد علیه السلام را به شام ببرند. آنها حضرت را غل و زنجیر نموده به شام بردند. من به نگهبانان التماس كردم كه مرا اجازه دهید تا جهت عرض سلام خدمت ایشان برسم، اجازه دادند. وقتی خدمت حضرت رسیدم ایشان را در غل و زنجیر دیدم و گریستم و عرض كردم: دوست دارم كه این غل و زنجیر بر من باشد و شما از آن در اذیت نباشید. حضرت تبسم نموده و فرمود:
ای زهری گمان می كنی كه این غل و زنجیر را رهایی نیست نه چنین است بعد پاها ودست های خود را از غل و زنجیر بیرون آورد و فرمود: وقتی برای شما چنین چیزی پیش آمد عذاب خدا را یاد كنید و از آن بترسید و تو مطمئن باش كه من دو روز بیشتر با این ها همراه نخواهم بود.
روز سوم دیدم كه نگهبانان و مامورین عبدالملك سراسیمه به مدینه برگشتند و به دنبال حضرت می گشتند و از وی نشانی نمی یافتند و گفتند كه ما دور ایشان نشسته بودیم و ناگهان مشاهده كردیم فقط غل و زنجیر در جای او هست و از خودش اثری نیست.
بعد از مدتی من به شام رفتم. عبدالملك مروان را دیدم از من احوال حضرت را پرسید. من آنچه دیده بودم برای او نقل كردم. عبدالملك گفت: به خدا قسم همان روز كه ماموران من به دنبال او می گشتند در شام به خانه ی من آمد و به من گفت: تو با من چه كاری داری؟ من گفتم: دوست دارم با من باشی. فرمود: من دوست ندارم با تو باشم، این را گفت و از نزد من رفت. به خدا قسم چنان هیبتی از وی در دل من ایجاد شد كه وقتی به خلوت آمدم لباس خود را آلوده دیدم.
زهری می گوید: من گفتم: علی بن الحسین علیهماالسلام با خدای خود مشغول است به او گمان بد مبر، عبدالملك گفت: خوشا به حال كسی كه مانند او مشغول باشد. (مناقب ابن شهر آشوب)

شناخت و معرفت چهارده معصوم علیهم ‏السلام، امری واجب و ضروری است و هیچ عذر و بهانه ‏ای در ترك این امر پذیرفته نیست و هر كسی كه بدون معرفت و شناخت امام از دنیا برود، مرگ او همانند مرگ زمان جاهلیت و مرگ گمراهان و كافران و منافقان می باشد

[h=2]سنگی نشان از دوست[/h] ابونمیر علی بن یزید می گوید: «من در خدمت حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام در وقتی كه از شام به مدینه‏ی طیبه می رفت بودم و در طول سفر برای ملاحظه و رعایت احترام زنانی كه همراه آن حضرت بودند، قدری از ایشان دورتر فرود می آمدم.
چون به مدینه وارد شدند، آن حضرت مقداری حلی و زیور به من اعطاء كردند ولی من قبول نكردم و گفتم: «اگر حسن سلوكی در این مقام از من ظاهر گشت محض خشنودی خدای تعالی بود.»
در این هنگام آن حضرت، سنگی سیاه و سخت برگرفت و با خاتم مبارك خود بر آن نقش نهاد و فرمود: «این را بگیر و هر حاجتی كه پیدا كردی از آن بخواه.»
قسم به آنكه محمد صلی الله علیه و آله و سلم را مبعوث به حق فرمود كه من در سرای تاریك از آن سنگ طلب روشنایی می كردم، روشنایی می داد و بر قفل ها آن را می گذاشتم باز می شد و آن را به دست می گرفتم و در حضور سلاطین می رفتم از ایشان بدی نمی دیدم. (مدینة المعاجز)
[h=2]
هدایای جنیان[/h] وقتی كه امام سجاد علیه‏السلام از مدینه به مكه می رفت در منزلی كه غسفان گویند غلامانشان خیمه در طرفی زده بودند. آن حضرت فرمود: «چرا اینجا خیمه زده‏ اید؟ این جا محل جمعی از جنیان است كه از دوستان و شیعیان هستند مبادا از ما اذیتی به ایشان برسد.»
ناگهان از طرفی صدایی آمد و گوینده آن ناپیدا بود كه: «ای فرزند رسول خدا از بودن شما در این مكان برای ما كمال سرور و خوشحالی است، پس خواهشمندیم بگذارید خیمه را در جای خود باشد و دیگر آنكه هدیه‏ی ما را قبول نمایید و از آن میل بفرمایید.»
در همان حال دو طبق پر از انار و انگور و دیگر میوه‏های تر و تازه حاضر شد و امام سجاد علیه‏السلام و اصحابی كه همراه آن حضرت بودند همه از آن میوه ها خوردند و لذت بردند. (حدیقة الشیعة)

زهری می گوید: من گفتم: علی بن الحسین علیهماالسلام با خدای خود مشغول است به او گمان بد مبر، عبدالملك گفت: خوشا به حال كسی كه مانند او مشغول باشد

[h=2]بر سر مزار صاحبِ مهربان[/h] از ابو عماره از مردی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می كند كه: حضرت زین العابدین علیه السلام در شب وفات به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: پسر جان! آبی برای وضوی من بیاور؛ من برخاستم و آبی آوردم. فرمود: این آب را نمی خواهم كه در آن میته است. بیرون رفتم و در نور چراغ نگاه كردم، موش مرده ای در آن دیدم. آب دیگری آوردم. حضرت فرمود: پسرم! این شبی است كه به من وعده ی وفات داده اند و درباره ی شتر خود سفارش كرد كه حظیره ای برای آن تهیه كنند و به علف او رسیدگی كنند.
پس از وفات حضرت، شتر را در حظیره كردند، طولی نكشید كه بیرون آمد و بر سر قبر آن حضرت رفت و گردن به قبر می زد و صدا می كرد و اشك از چشمانش می ریخت. به حضرت باقر علیه السلام خبر دادند. ایشان آمد و به شتر فرمود: آرام باش. الان برخیز، خداوند در تو بركت قرار دهد! پس شتر دیگر جزع و بی تابی نكرد. حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم بر آن سوار می شد و به مكه می رفت و تازیانه را به بار می بست و تا هنگامی كه به مدینه بر می گشت، او را نمی زد.
چنانکه محمد بن یعقوب كلینی در كافی از زراره از حضرت باقر علیه السلام روایت می كند كه: حضرت سجاد علیه السلام شتری داشت كه بیست و دو مرتبه با آن به حج رفته بود؛ و هرگز آن را نزده بود. پس از وفات آن حضرت، شتر بر سر قبر ایشان رفت و ما متوجه نشدیم. جز این كه بعضی مستخدمین یا غلامان گفتند: شتر بیرون رفته و بر سر قبر علی بن الحسین علیه السلام خوابیده و گردن به قبر می زند و صدا می كند. گفت: قبل از این كه دشمنان خبردار شوند و ببینند، شتر را بیاورید. و فرمود: در حالی كه شتر قبلا هرگز قبر را ندیده بود.

[h=1]او که «عبادت» را آبرو بخشید[/h]


[/HR] امام سجاد علیه السلام نه تنها مایه زینت عبادت كنندگان بود و ملقب به «زین العابدین» بلكه با عبادت خود، عبادت را آبرو و با سجده هایش ، سجده را زینت بخشید و با ادعیه بی مثالش ، دعا را در ذائقه بشر شیرین نمود و با گریه های طولانیش جزء پنج گریه كننده عالم قرار گرفت!
[/HR]
امام خمینی (ره) در همین رابطه می فرماید :
«ما مفتخریم ادعیه حیات بخش كه آن را قرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین ماست، ما [مفتخریم] به [این كه] مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی علیهماالسلام و صحیفه سجادیه این زبور آل محمد و صحیفه فاطمیه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ماست ». (1)
و در جایی دیگر راجع به مناجات ابوحمزه می فرمایند : «دعای ابوحمزه... از بالاترین مظاهر عبودیت است و دعایی بدین مثابه در لسان عبودیت و ادب بَین یدی الله در بین بشر نیست».(2)
زیباترین ادعیه و مناجات ها در عالم اسلام و بلكه در بین بشریت از آن امام سجاد علیه السلام است كه زینت دین اسلام می باشد. چگونه می توان زیبایی های مناجات ابوحمزه و مناجات شعبانیه و دعای مكارم الأخلاق و مناجات خمس عشر و سائر ادعیه منقول از حضرتش را شرح داد و چه كسی را توانایی آن است كه الحان عندلیب باغ بهشت را تقریر نماید و دعوی این را بنماید كه جرعه ای از این بحر بی كران نوشیده است ؟!
قریب به صد دعای مفصل كه بعضی از آن ها بسیار طولانی است از امام سجاد، علی بن الحسین علیهماالسلام به ما رسیده است كه باید قدر این گنجینه از جانب شیعه دانسته شود و در اطلاع یافتن بر آن و تدبر در آن و نشر و ترویجش در بین سائر فرق اسلامی و غیر اسلامی كوتاهی ننماید !
اگر روش اعجازآمیز امام سجاد علیه السلام در دعا كردن نبود، ما امروز ادب حرف زدن با خدا و حاجت خواستن را نمی دانستیم و نمی توانستیم با خدا بهتر از آن گونه كه آن شبان هم عصر موسی علیه السلام مناجات می نمود ، مناجات نماییم !

من نمی گویم مناجات آن بزرگواران برای تعلیم عباد است زیرا این كلام بی مغز باطلی است كه صادر شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت ، خوف و خشیت آنها از همه كس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر كس بیشتر تجلی نموده، لكن می گویم باید بندگان خدا از آنها كیفیت عبودیت و سلوك الی الله را تعلم كنند

مشاهده كن كه حضرتش با آن همه عبادت كه به شمه ای از آن در نوشته قبلی اشاره نمودیم (3) در دعایی كه به ابوحمزه ثِمالی تعلیم نمود، می فرماید : «و ما أنا یا ربّ و ما خطری» یعنی خدایا من چیستم و چه اهمیتی دارم ؟!
شاید بتوان گفت كه این جملات متواضعانه در برابر خداوند اوج این دعا می باشد !
در جای دیگری از همین دعا می فرمایند : «فمن یكون أسوأ حال منی إن أنا نقلت علی مثل حالی إلی قبری» چه كسی حالش از من بدتر خواهد بود اگر من با همین حالت فعلی ام به عالم قبر منتقل شوم !!
چون سخن بدین جا منتهی شد بسیار مناسب می دانم برخی از فرمایشات امام خمینی (ره) را در این مقال بگنجانم :
«آیا نجات از عقوبات الهی و گریز از عقبات هولناك و آتش جهنم به آسانی ممكن خواهد بود؟ شما خیال می كنید گریه های ائمه طاهرین و ناله های حضرت سجاد علیه السلام برای تعلیم بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند ؟!

آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی كه داشتند از خوف خدا می‌گریستند و می دانستند راهی كه در پیش دارند ، پیمودنش چقدر مشكل و خطرناك است؛ از مشكلات، سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط ، كه یك طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می باشد و از جهنم می گذرد، خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ ، قیامت و عواقب هولناك آن آگاه بودند. از این رو هیچ گاه آرام نداشته ، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می برده اند» (4)
و همچنین :
«قدری تفكر كن در حالات علی بن الحسین و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق و دعاهای لطیف آن سرور كه كیفیت آداب عبودیت را به بندگان خدا تعلیم می‌كند. من نمی گویم مناجات آن بزرگواران برای تعلیم عباد است زیرا این كلام بی مغز باطلی است كه صادر شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت ، خوف و خشیت آنها از همه كس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر كس بیشتر تجلی نموده، لكن می گویم باید بندگان خدا از آنها كیفیت عبودیت و سلوك الی الله را تعلم كنند. وقتی ادعیه و مناجات های آنها را می خوانند لقلقه لسان نباشد بلكه تفكر كنند در چگونگی معامله آنها با حق و اظهار تذلل و عجز و نیاز نمودن آنها با ذات مقدس .

اگر روش اعجازآمیز امام سجاد علیه السلام در دعا كردن نبود، ما امروز ادب حرف زدن با خدا و حاجت خواستن را نمی دانستیم و نمی توانستیم با خدا بهتر از آن گونه كه آن شبان هم عصر موسی علیه السلام مناجات می نمود ، مناجات نماییم !

و لعمر الحبیب كه جناب علی بن الحسین از بزرگترین نعمتهایی است كه ذات مقدس حق بر بندگان خود به وجودش منت گزارده وآن سرور را از عالم قرب و قدس نازل فرموده برای فهماندن طرق عبودیت به بندگان خود و «لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» و اگر از ما سۆال شود كه قدر این نعمت را چرا ندانستید و استفاده از این بزرگوار چرا نكردید، جوابی نداریم جز آن كه سر خجلت به پیش افكنیم و به نار پشیمانی و تأسف بسوزیم و در آن وقت پشیمانی نتیجه ندارد» (5) .
و همچنین :
«چه شده كه ما این قدر در خواب غفلت و جهالتیم ؟ آیا ملكی مثل رسول الله و جبرئیل بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ایمن كرده ؟ با اینكه رسول خدا و اولیاء او تا آخر عمر هم از خدا قرار نداشتند و خواب و خوراك نداشتند ، ولیِّ كارخانه خدا از خوف غش می كرد علی بن الحسین علیهماالسلام، امام معصوم، گریه ها و زاری هایش و مناجات و عجز و ناله هایش دل را پاره پاره می كند ، ما را چه شده كه هیچ حیا نكرده در محضر ربوبیت این قدر هتك حرمات و نوامیس الهی را می كنیم؟ ای وای بر ما و بر غفلت ما ! ای وای بر ما و بر شدت سكرات موت ما ! ای وای بر حال ما در برزخ و سختیهای آن و در قیامت و ظلمتهای آن ! ای وای بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن !» (6)

پی نوشت ها :
1-صحیفه امام ، ج21 ، ص397 .
2- شرح جنود عقل وجهل ، ص146 .
3- مقاله مظهر تمام و كمال عبودیت (212744( از نویسنده .
4- جهاد اكبر ، ص57 .
5- آداب الصلوة ، ص151و152 .
6- چهل حدیث ، ص24 .

[h=1]امام سجاد علیه السلام، مشعلدار جهاد در راه خدا[/h]
همه ما امام حسین علیه السلام را مجاهد فی سبیل الله می‌خوانیم که صفتی درست و بجاست. در اینجا می‌خواهیم یکبار دیگر به معنای جهاد توجه کنیم و ببینیم آیا شامل سایر ائمه علیهم السلام نیز می‌شود یا خیر و با معرفی یک کتاب به طور ویژه به جهاد امام زین العابدین علیه السلام می‌پردازیم.


[/HR]
[h=2]تهمت "نامجاهد" به امام[/h] اگر کسی بخواهد با دید ظاهری به زندگی امام سجاد علیه السلام بپردازند، آن حضرت را شخصی غیرمجاهد می‌خواند و سابقه این تهمت مطابق روایات حتی به زمان زنده بودن ایشان بر می‌گردد(کافی، 4، 257و نیز ج5، ص22)
در کتاب کافی می‌خوانیم که شخصی به نام "عباد بصری" حضرت زین العابدین علیه السلام را در راه مکه دید و به آن حضرت اینگونه اعتراض کرد: "جهاد و سختی آن را رها کرده‌ای و به سراغ حج و آسانی آن آمده‌ای؛ سپس آیه 111 سوره توبه را به آن حضرت گوشزد کرد که توصیه به جهاد و پاداش الهی برای جهادگران است:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُۆْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِكُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم‏».
امام سجاد علیه السلام در جواب او فرمود: آیه را تمام بگو. در ادامه آیه آمده است:
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُۆْمِنِینَ ».
هرگاه این افراد که وصفشان در قرآن آمده است را دیدیم، جهاد کردن به همراهشان از حج پرفضیلت‌تر است.

[h=2]معنای جهاد[/h] برای اینکه نشان دهیم که آن حضرت حقیقتاً جهادگر بوده‌است نیازمندیم که اولا قدری با این واژه آشنا شویم. جهاد از ریشه «جهد» و به معنای سختکوشی است. به کسانی که در جبهه‌های جنگ در راه خدا می‌جنگند جهادگر گفته می‌شود زیرا مشغول اجرای فرمانی الهی هستند که برای خیلی از مردم سخت می‌نماید. قرآن به توبیخ منافقانی می‌پردازد که به دنبال هر بهانه‌ای به دنبال ترک جهاد و جنگ در راه خدا بوده‌اند و از این لحاظ می‌فهمیم که دلالت واژه جهاد بر جنگ،‌ قطعی و روشن است.
در زیارت جامعه که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام قرائت می‌شود اینگونه می‌گوییم: « وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ : نهایت حد ممکن از جهاد که ممکن بوده است را شما انجام داده‌اید». این سخن به معنای آن است که ائمه طاهرین علیهم السلام همگی بلااستثناء جهادگر بوده‌اند؛ چه آنان که مانند سالار شهیدان علیه السلام شمشیر به دست گرفته‌اند و چه آنانکه چنین نکرده‌اند

با این حال وقتی آیات دیگر قرآن و روایات معصومین علیهم السلام را مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که جهاد یک معنای کلی دارد و شامل حالات مختلف انسان می‌شود و در بین مۆمنان کسانی هستند که در زمان صلح هم جزو مجاهدان هستند. به عنوان مثال در آیه شریفه 69 از سوره عنکبوت می‌خوانیم: « وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏ ».
در کتاب کافی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی را به جنگ فرستاده بودند. زمانی که بازگشتند ایشان فرمودند: خوش آمد باد به کسانی که جهاد اصغر را انجام داده‌اند و جهاد اکبر هنوز باقی است. آنها پرسیدند منظور شما از جهاد اکبر چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: جهاد نفس(ج5، ص12)

تو با دشمن نفس همخانه چه در بند پیکار بیگانه

جالب آن است که مرحوم کلینی،‌ گردآوردنده کتاب کافی، این حدیث را در فصلی به عنوان "وجوه جهاد" گنجانده است و در این فصل احادیثی را آورده است که نشان می‌دهد که جهاد تنها مخصوص جبهه جنگ نیست و انواع مختلفی دارد مانند ایجاد کردن و نگهداری از رسوم پسندیده، جهادهای مخصوص زنان و جهاد نفس.

[h=2]امامان همگی جهادگر بوده‌اند[/h] بی‌شک یکی از عمومی‌ترین مصادیق جهاد، همان جهاد نفس است و اهل بیت علیهم السلام قهرمانان عرصه جهاد نفس می‌باشند؛ به علاوه، این چهارده انسان پاک سرشت همواره بهترین و کاملترین نوع جهاد را انجام داده‌اند؛ همانگونه که در زیارت جامعه که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام قرائت می‌شود اینگونه می‌گوییم:
« وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ : نهایت حد ممکن از جهاد که ممکن بوده است را شما انجام داده‌اید».
این سخن به معنای آن است که ائمه طاهرین علیهم السلام همگی بلااستثناء جهادگر بوده‌اند؛ چه آنان که مانند سالار شهیدان علیه السلام شمشیر به دست گرفته‌اند و چه آنانکه چنین نکرده‌اند.

وقتی آیات دیگر قرآن و روایات معصومین علیهم السلام را مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که جهاد یک معنای کلی دارد و شامل حالات مختلف انسان می‌شود و در بین مۆمنان کسانی هستند که در زمان صلح هم جزو مجاهدان هستند

در قسمت دیگری از این زیارتنامه به ائمه اطهار می‌گوییم: " وَ سَاسَةَ الْعِبَاد" یعنی شما سیاستمدارترین مردم(به معنای مثبت) هستید. به بهترین وجهی که ممکن بود مطابق شرایط زمانه خودتان دین را به پا داشتید.

[h=2]یک کتاب مفید[/h] کسانی که به مطالعه اقدامات سیاسی و جهادی امام سجاد علیه السلام علاقه دارند، می‌توانند به کتاب جهاد امام سجاد علیه السلام نوشته سید محمدرضا حسینی جلالی مراجعه کنند که توسط موسی دانش به فارسی ترجمه شده و توسط بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس به چاپ رسیده است.
در این کتاب به دورانهای مختلف زندگی امام زین العابدین علیه السلام پرداخته شده است. نویسنده در بیان علت نگارش کتاب خود می‌گوید: "متوجه شدم که عده‌ای از پژوهشگران تأکید می‌کنند که زندگی آن حضرت خالی از هر گونه عملکرد سیاسی است" او برای نشان دادن اشتباه آنان،‌ کتابی نوشت که در آن اثبات می‌شود که زندگی آن امام همام پر از جهاد در راه خدا و مبارزات سیاسی بوده است.

[h=1]شمشیر حق در محراب[/h]
حضرت امام علی بن الحسین علیهما‏السلام، چهارمین پیشوای شیعه و ششمین آفتاب عصمت است كه در بحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام عهده دار امر امامت گردید و قافله اهل ولایت را از ظلمات دوران حكومت بنی امیه به سلامت عبور داد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون داشت. در روزگاری كه همه صداها خاموش شده بود و امویان دارهایی را كه ریخته بودند نمی شستند تا درس عبرتی باشد برای همه آنان كه هنوز نفسی در سینه دارند و زمزمه ای زیر لب!
آری، امام سجاد علیه ‏السلام در چنین روزگاری که اجازه نداشت در میان یارانش و در جمع پیروانش حضوری بایسته و علنی داشته باشد، و در روشنایی روز ندای حقیقت را بر فراز منبر جدش رسول الله صلی الله علیه وآله باز گوید، قافله سالار راهیان کوی دوست شد و در دل شب با دعا و نیایش، عالی ترین رموز دینداری و حق جویی را به یارانش ابلاغ كرد. و با راز و نیازهای شبانه اش، صحیفه ای از معارف و رهنمودها و عبرتها و درسها تدارك دید و با خلوت خویش جمع امویان را متشتت ساخت و آرامش آنان را برهم زد!
او براستی محراب نیایش را به میدان رویارویی با سیاستها و تبلیغات و تعالیم امویان مبدل ساخت محراب و از دعا كه نرمترین شیوه گفتاری است حربه ای برنده علیه دشمنان دین و منكران ولایت پدید آورد. به گونه ای که هر گاه صدایش به نیایش بلند می شد، همه دردها و رنجهایی كه از سوی غاصبان خلافت و دشمنان ولایت بر خاندان عصمت رفته بود، دوباره مجسم می گردید در نوای گرم دعاهایش پیام توحیدی رسول خدا صلی الله علیه وآله و صلایت امیرالمومنین و رنجهای حسن بن علی و مظلومیتهای حسین سالار شهیدان كربلا علیهم ‏السلام، موج می زد. به طور كلی می توان محورهای عملیاتی امام سجاد علیه ‏السلام را بدین گونه شرح داد:

[h=2]حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی[/h] بررسی سیره امام سجاد علیه ‏السلام با تاكید به متونی از قبیل دعای موسوم به اهل ثغور (دعا برای مرزداران و مرزبانان) گویای آن است كه علی رغم حاكمیت خلفای متقلب اموی و مروانی اما چون خطر گسستگی ملی و در هم ریختگی مرزهای جغرافیایی قلمرو اسلام از ناحیه‏ اغیار و بیگانگان تا حدود بسیار زیادی قطعی می نمود، وحدت و تمامیت ارضی نیز تهدید می شد، از این رو آن امام همام، اختلافات مذهبی را نادیده گرفته و بر پایه‏ مصالح كلی جامعه اسلامی، مرزدارانی را كه علی القاعده جزو ارتش حزب حاكم اموی و مروانی بودند، در قالب دعا و نیایش تشویق و به مرزبانی تحریك كرده و فنون جنگ و رزم ‏آوری و دفاع را هم به آنان آموزش داده است.

او در مجلس یزید - ظالمانه ترین و بی رحم ترین دادگاه تاریخ - با چنان شهامت و شجاعتی از حریم شهیدان كربلا، دفاع كرد كه طنین سخنانش برای همیشه در گوش زمان باقی ماند. امام سجاد علیه ‏السلام، در آن مجلس و نیز در بقیه عمر خویش به اثبات رسانید كه در علم، حلم بخشش، فصاحت، شجاعت و محبوبیت اجتماعی چونان اجداد طاهرینش، سرآمد خلق است

[h=2]آراسته سازی نرم افزاری[/h] با دقت در ارثیه فرهنگی امام سجاد علیه السلام، به ویژه، مجموعه‏ صحیفه سجادیه، می توان به وضوح دریافت كه آن امام بزرگوار از طریق دعا دست اندر كار بیان معارف و نشر حقایق فكری گشته است. و در عصر حقوق پایمال شده انسانیت و شرافت و دیانت، رساله حقوق آن گرامی، مایه پند و درس آموزی همه آنان شد كه تا همیشه تاریخ در اندیشه تدوین حقوق انسانند.

[h=2]سازماندهی فكری و نهادی مرجع[/h] پس از شهادت امام حسین علیه السلام، امر امامت حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام بر بسیاری از شیعیان مخفی بوده، و بحران فكری بر ایشان مستولی گشته است. با توجه به این نكته، امام سجاد علیه ‏السلام متوجه پرورش عالمانی شد كه بتوانند در نهاد مرجعیت قرار گرفته و امور فكری و اجتماعی را سازماندهی كنند.
نگاهی اجمالی به تاریخچه زندگی اصحاب امام سجاد علیه السلام در كنار همه درسها و نكته های آموزنده ای كه به همراه دارد، این حقیقت را می نمایاند كه امام در حیات علمی خویش دو نقش اساسی را ایفا كرده است:


الف: استمرار بخشیدن به حیات علمی نیروهایی كه محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را درك كرده بودند و برای تحكیم مبانی فكری و عقیدتی و عبادی خویش نیازمند مرجعی چون علی بن الحسین علیهماالسلام بودند. همانند چهره هایی چون:
سلیم بن قیس هلالی، ابوالاسود دوئلی، حبیب بن ابی ثابت، جابربن عبدالله انصاری، رشید هجری، سالم بن ابی الجعد الشجعی، صهیب ابو حكیم الصیرفی الكوفی، عامربن واثله كنانی.
ب: تجدید بنای پایه های معرفت در میان نسل هایی كه در دره استبداد امویان و مروانیان گام در محیط دینی و فرهنگی جامعه می گذاشتند. امام سجاد علیه السلام می بایست این نیروها را به سوی دانش حقیقی و استوار خویش كه متكی به دانش پیامبر صلی الله علیه وآله بود، جذب كند و نگهبان اندیشه های نورسته ای باشد كه در آینده باید از نیروهای مطمئن و كارآمد مكتب علمی باقر العلوم و امام صادق علیهماالسلام به شمار آیند.
این گونه است كه ما در میان اصحاب امام سجاد علیه السلام با چهره های جوانی آشنا می شویم كه نام آنان در میان اصحاب امامان پیشین نیست ولی زمانی كه پی می گیریم چهره ایشان در میان اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام همچنان پیداست و چه بسا از میان همین گروه برخی از روشن ترین چهره های اصحاب امام صادق علیه السلام را باید جستجو كرد، همانند: ابان بن تغلب، اسماعیل بن عبدالرحمن، ابان بن ابی عیاش، اسماعیل بن عبدالخالق، برد الاسكاف، ابو حمزه ثمالی، حسین بن علی بن الحسین، حبیب سجستانی، ربیعه بن ابی عبدالرحمان، سالم بن ابی حفص، سعد بن طریف خنظلی، عبدالله بن شبرمه، عبدالمومن، ابو محمد فرات، قاسم بن محمد، منهال بن عمرو، میمون القداح و...

او براستی محراب نیایش را به میدان رویارویی با سیاستها و تبلیغات و تعالیم امویان مبدل ساخت محراب و از دعا كه نرمترین شیوه گفتاری است حربه ای برنده علیه دشمنان دین و منكران ولایت پدید آورد. به گونه ای که هر گاه صدایش به نیایش بلند می شد، همه دردها و رنجهایی كه از سوی غاصبان خلافت و دشمنان ولایت بر خاندان عصمت رفته بود، دوباره مجسم می گردید

امام سجاد علیه السلام در حقیقت پس از شكست ظاهری نهضت سیاسی شیعه علیه خلفای جور، نهضتی فرهنگی و علمی را آغاز كرد كه بعدها توسط امام باقر علیه السلام تداوم یافت و به وسیله امام صادق علیه السلام به اوج شكوفایی خود رسید.

[h=2]حفظ روحیه جهادی[/h] محور مهم دیگری كه امام سجاد علیه ‏السلام بدان پرداخته است حفظ و نشر و وجه جهادی و گسترش اندیشه عاشورایی بود. در زمان حكومت یزید ملعون و پس از شهادت امام حسین علیه ‏السلام، جامعه اسلامی به سوی نابودی پیش می رفت. یزید و والیان او تا جایی كه می توانستند بر ضد فرزندان پیامبر صلی الله علیه و اله اقدامات ضد دینی و علوی انجام می دادند.
در این زمان بود كه جامعه، نیاز به فردی داشت كه بر ضد یزید، دست به قیامی پنهانی و مبارزه ‏ای در خاموشی بزند؛ زیرا در آن زمان، مبارزه‏ آشكار به زودی شكست می خورد.
همچنین قیام پرشور امام حسین علیه ‏السلام، باید به نوعی به گوش مردم می رسید در این حال فردی كه یادگار به حق آن بزرگوار بود به بهترین روش ممكن، آغاز به كار كرد. آن حضرت در ابتدا پس از اسارت خود در هر موقعیتی كه مناسب بود با حرف‏ها و اعمال خود، حكومت یزید را رسوا می كرد و قیام حضرت سیدالشهدا علیه ‏السلام را برای مردم تبیین می كرد و دلایل این قیام را برای مردم شرح می داد. او در مجلس یزید - ظالمانه ترین و بی رحم ترین دادگاه تاریخ - با چنان شهامت و شجاعتی از حریم شهیدان كربلا، دفاع كرد كه طنین سخنانش برای همیشه در گوش زمان باقی ماند.
امام سجاد علیه ‏السلام، در آن مجلس و نیز در بقیه عمر خویش به اثبات رسانید كه در علم، حلم بخشش، فصاحت، شجاعت و محبوبیت اجتماعی چونان اجداد طاهرینش، سرآمد خلق است.

[h=1]مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (علیه السلام)
[/h]
[h=2]امام سجاد (علیه السلام) تداوم بخش اهداف حسینی
[/h]از بزرگترین حوادث تلخ جهان اسلام که همواره یاد و خاطر آن، قلب و جان آدمی را به درد می آورد، حادثه جانسوز کربلا است.
حادثه جانگداز کربلای خونین، یک حادثه عظیم و بی نظیری است که وقتی انسان با چشمانی باز و دلی سرشار از ایمان به آن می نگرد، به روشنی می یابد که چنین حادثه ای در طول تاریخ بشریت بی سابقه است. آنچه به این جریان بی نظیر، تداوم بخشیده و آن را جاودانه ساخته است، هدف پاک و مقدس قهرمان پدید آورنده آن، یعنی حسین بن علی (علیه السلام) است، زیرا سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از این قیام خونین هدفی جز، حفظ دین و بر پا نگاه داشتن اسلام ناب محمّدی (صلی الله علیه و آله) و احیاء مذهب حقّه تشیّع نداشته است، که در این امر برای هر انسان عاقلی، جای هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد.
سالار شهیدان، خود در وصیت نامه ای به برادرش محمد بن حنیفه، این حقیقت را به زیبایی بیان می فرماید: (انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدّی، اُرید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدّی و أبی)1. همانا قیام کردم برای اینکه می خواهم امّت جدّم را اصلاح کنم، من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
بنابراین چنانچه ملاحظه فرمودید، هدف مقدس امام حسین(علیه السلام) چیزی نیست جز، اصلاح امّت اسلام و احیاء فرهنگ زیبای امر به معروف و نهی از منکر، تا در سایه ی انجام آنها، اسلام ناب حفظ و احکام و دستورات این دین کامل و بی نقص در جامعه اجرا شود.
نکته ی حائز اهمیّت این است که پس از شهادت مظلومانه حسین بن علی(علیه السلام) فرزند بزرگوارشان امام سجاد (علیه السلام) با عهده دار شدن وظیفه ی خطیر امامت، اهداف بلند سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) را پیش گرفته و در انجام آنها لحظه ای از خود دریغ نشان نداد.
در حقیقت این دو امام عزیز در هدف، کاملاً با یکدیگر متحد و هماهنگ بوده و هر دو یک هدف را دنبال می کردند با این تفاوت که امام حسین (علیه السلام) در میدان جنگ و نبرد و با سلاح شمشیر این هدف اساسی و حیاتی را جامعه ی عمل پوشاند و امام سجاد (علیه السلام) در میدان سخن و خطابه و با سلاح بیان، این هدف مقدس را در جامعه محقّق ساخت. بنابراین می توان گفت: وجود مطهر امام چهارم (علیه السلام) مکملی بسیار کارآمد بود که توانست قیام خونین عاشورا را به نحود احسن و بدون هیچ نقص و عیبی تکمیل نماید، که در اثر آن هم بساط حکومت ظالمانه یزید ویران شد و هم درس ادبی شد برای سایر جباران و ستمگران که بداند ظلم ماندنی نیست، چنان چه خداوند متعال می فرماید: (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً).2
برای پی بردن به این حقیقت، در ادامه توجه شما خواننده عزیز را به سخنرانی های آتشین امام سجاد (علیه السلام) در کوفه و شام جلب می نمایم.
من پسر کسی هستم که او را کنار شط فرات بی آنکه از او خونی طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسی هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار برای ما کافی است

[h=2]سخنرانی جانانه امام سجاد(ع) کوفیان را رسوا ساخت

[/h]وقتی اسرای کاروان حسینی وارد کوفه شدند، زینب کبری، فاطمه صغری دختر امام حسین(علیه السلام) و ام کلثوم خواهر بزرگ امام حسین(علیه السلام) به سخنرانی پرداخته، و با سخنان دندان شکن خود، پرده از عمق جنایات کوفیان برداشته و نقاب از چهره ی شیطانی آنها کنار زده و آنها را به خاک سیاه مذلّت و رسوایی نشاندند. بعد از سخنرانی ام کلثوم بود که روای می گوید: در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم برخاست. زنها گیسو پریشان کرده و خاک بر سر پاشیدند و صورت خویش را خراشیده و صورت به سیلی زدند و فریاد (واویلا) سر دادند. مردها گریه کردند و موهای محاسن خود را کندند، هیچ وقت دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند. بعد از این سخنرانی های آتشین نوبت به سخنرانی امام سجاد(علیه السلام) می رسد. امام چهارم به مردم اشاره کرد که خاموش شوند. مردم سکوت کردند و آن حضرت ایستاد و حمد و ثنای الهی را بجا آورد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نام برده و بر او درود فرستاد و سپس فرمود:
ای مردم! هرکه مرا می شناسد، می داند که من کیستم و هر کس مرا نمی شناسد خود را به او معرفی می نمایم: من علی بن الحسین پسر علی بن ابی طالبم. من فرزند آن کسی هستم که حرمت او را شکنند و نعمت او را گرفتند و اموال او را به غارت بردند و اهل بیتش را اسیر کردند.
من پسر کسی هستم که او را کنار شط فرات بی آنکه از او خونی طلب داشته باشند، به قتل رساندند. من فرزند کسی هستم که با زجر و زحمت کشته شد و همین افتخار برای ما کافی است.
ای مردم! شما را به خدا سوگند؛ آیا می دانید که شما برای پدر من نامه نوشتید و چون به سوی شما آمد، با او خدعه و مکر نموده و آنگاه او را کشتید؟
مردم! هلاکت بر شما باد با این ذخیره ای که در عالم آخرت برای خود فرستادید و چه فکر و اندیشه ی زشت و ناپسندی دارید! شما با کدام چشم به چهره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نگاه می کنید، هنگامی که به شما بگوید: فرزندان مرا کشتید و هتک حرمت من نمودید و شما از امّت من نیستید؟
راوی می گوید: در این موقع بود که از هر طرف صدای گریه بلند شد و بعضی به بعضی دیگر گفتند: هلاک شدید و ندانستید.
حضرت سجاد (علیه السلام) سخنان خود را ادامه دادند تا اینکه خطاب به مردم کوفه فرمودند: هیهات! هیهات! ای غدّارهای حیله باز که جز خدعه و مکر خصلتی در شما نیست! آیا می خواهید آنچه را که با پدران من نمودید با من نیز روا دارید؟ به خدا قسم چنین امری ممکن نیست، زیرا هنوز جراحاتی را که از اهل بیت پدرم بر دل من وارد آمده است بهبود نیافته و مصیبت جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پدرم و برادرانم فراموش نشده و تلخی آن از کام من برنخاسته است و سینه و گلویم را تنگ فشرده است و غصه آن در سینه من جریان دارد.
من از شما می خواهم که نه ما را یاری کنید و نه با ما بجنگید...3
از امام سجاد(علیه السلام) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام)

[h=2]سخنرانی آتشین امام سجاد (علیه السلام) در شام، یزید را خانه خراب کرد
[/h]امام چهارم(علیه السلام) در شام، در شرایطی به سخنرانی پرداخت که حدود چهل سال در شام و اطراف آن بر ضد امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبلیغات مسموم صورت گرفته بود و معاویه، تعدادی خطیب پول پرست را مأمور ساخته بود که به مقام و منزلت شامخ حضرت علی(علیه السلام) توهین و جسارت کنند و آن حضرت را مورد فحّاشی و بدگویی قرار دهند.
وقتی امام سجاد(علیه السلام) را وارد مسجد کردند، یزید نشسته بود و به خطیب مزدور خود گفت: بر بالای منبر برو و آنچه خواستی نسبت به علی و حسین(علیهماالسلام) بدگویی کن و از ناسزاگویی به آنها کم نگذار.

خطیب بالای منبر رفت و آنچه توان داشت در حضور مردم و امام سجاد(علیه السلام) از امیر متقیان علی ابن ابی طالب(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) بدگویی کرد و معاویه و یزید را مدح و ستایش نمود.
امام سجاد(علیه السلام) در همان پایین منبر فریاد زد: (وای بر تو ای سخنران، خشنودی مخلوق را به خشم خالق خریدی، پس جایگاهت را آتش فرا گرفت) سپس امام سجاد(علیه السلام) با جرأت و شهامت تمام به یزید فرمود: ای یزید! به من اجازه بده تا بالای این چوبها بروم، و سخنانی بگویم که در آن خشنودی خدا باشد و برای حاضران موجب اجر و پاداش گردد.
یزید این تقاضا را رد کرد، ولی حاضران گفتند: اجازه بده او بالای منبر رود شاید ما از او چیزی بشنویم.
یزید گفت: اگر او بالای منبر رود، فرود نمی آید مگر این که من و دودمان ابوسفیان را به رسوایی بکشاند. شخصی گفت: ای امیر هرچه این شخص بگوید چندان اهمیّت ندارد، بگذار برود و سخنی بگوید.
یزید گفت: این شخص از خاندانی است که علم و کمال را با تمام وجود به کام خود آورده اند. مردم مرتب اصرار کردند تا یزید اجازه داد.
امام سجاد(علیه السلام) بعد از اینکه بالای منبر رفت، ابتدا خداوند را مورد حمد و ثناء قرار داد و سپس فضایل و ویژگی اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را برای مردم بازگو فرمود، بعد از ذکر این فضائل فرمود: هر کس که مرا شناخت که شناخت و هر کس که نشناخت او را به حسب و نسبم خبر می دهم: ای مردم من پسر مکه و منا هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم ... حضرت سخنان خود را ادامه دادند و با این سخنان جدّ بزرگوارش، پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) را به زیبایی توصیف نمودند و سپس فرمود: من فرزند علی مرتضی (علیه السلام) هستم، من پسر کسی هستم که سران مشرکین را کوبید تا گفتند: معبودی جز خدای یکتا نیست، من پسر کسی هستم که در پیشاپیش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دو شمشیر می جنگید ... بعد از این جملات زیبا که در وصف جدّ بزرگوار خویش، امیر المؤمنین(علیه السلام) بیان نمود، به معرفی پدر با عظمت خویش، امام حسین(علیه السلام) پرداخت و فرمود: من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند کسی هستم که از روی ظلم کشته شد، من پسر کسی هستم که سرش از قفا بریده شد، من پسر تشنه کامی هستم که با لب تشنه به شهادت رسید...
امام سجاد(علیه السلام) همچنان ادامه داد تا اینکه مردم زار زار گریستند و صدای گریه و ناله بلند شد، یزید ترسید که فتنه و آشوب به پا شود، به مؤذّن فرمان داد: اذان بگو. مؤذّن گفت: الله اکبر الله اکبر. حضرت فرمود: هیچ چیزی بزرگتر از خدا نیست. مؤذّن گفت: اشهد ان لا اله الا الله. امام فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم به یکتایی خدا گواهی می دهد.
مؤذن گفت: اشهد ان محمداً رسول الله. حضرت به مؤذّن فرمود: تو را به حق محمّد(صلی الله علیه و آله) ساکت باش، تا من سخنی بگویم، سپس از بالای منبر متوجه یزید شد و فرمود: ای یزید محمد (صلی الله علیه و آله) جد من است یا جد تو؟! اگر می گویی جد تو است، دروغ می گویی و کفر می ورزی، و اگر اعتقاد داری که جد من است، پس چرا خاندان او را کشتی؟! چرا پدرم را کشتی و حرم او و مرا اسیر کردی؟!
این را فرمود و دست به گریبان برد و جامه خود را چاک زد و گریه کرد، سپس خطاب به مردم فرمود: ای مردم! آیا در میان شما کسی هست که جدش و پدرش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد؟!
صدای شیون و گریه از مجلس برخاست. آنگاه حضرت فرمود: به خدا قسم در جهان جز من کسی نیست که جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد، پس چرا این شخص(یزید) پدر مرا کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد، ای یزید این کارها را می کنی باز می گویی محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا است؟ و رو به قبله می ایستی، وای بر تو که در روز قیامت، جدم و پدرم طرف دعوای تو هستند.4
با این سخنان دندان شکن و آتشین، مُهر خاموشی بر دهان کثیف و آلوده یزید خورده و توان هرگونه سخن را از آن ملعون گرفت و تنها چیزی که توانست بگوید این بود که ای مؤذن اقامه بگو، هیاهو و صدای اعتراض از مجلس برخاست، برخی با یزید نماز خواندند گروهی نماز نخوانده و پراکنده شدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت

[h=2]مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (علیه السلام)
[/h]در روایت آمده: از امام سجاد(علیه السلام) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام)

در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
3- زن های شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید...
6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم...5

align: center

[TD="align: right"] ای یــاد تــــو در عــالم، آتش زده بر جانها

[/TD]

[TD="align: left"]هـر جــا ز فــراق تــو چاک است گریبانها [/TD]
[TD="align: right"] ای گلشن دین، سیراب با اشک محبانت

[/TD]

[TD="align: left"]از خون تو شد رنگین، هر لاله به بستانها [/TD]


[/HR]پی نوشت ها:
1- مقتل الحسین، مقرّم، ص156
2- سوره اسرا، آیه 81
3- لهوف، سید بن طاووس، ص186
4- سوگنامه آل محمد، نوشته محمدی اشتهاردی، ص476
5- همان، ص

[h=1]چرا و چگونه خدا را بپرستم؟![/h]


[/HR] هرگاه نام امام چهارم شیعیان برده می شود ناخداگاه عبادتهای ایشان در ذهن تداعی می شود. القاب ایشان هم نشان دهنده اوج اهتمام حضرت بر عبادت و بندگی خداست. عبادت حقیقی با معبود هستی را باید از ایشان آموخت. زیرا که ایشان مجسمه عبادت و بنده به تمام معنای خداوند متعال بودند.
[/HR] بعد از جدشان رسول الله و امیرالمۆمنین و پدرشان علیهم السّلام کسی را نتوان همتراز و هم رتبه در عبادت حضرت سجاد علیه السّلام دانست. این امام همام هم در مقدار و کمیت و هم در کیفیت در اعلی درجه عبودیت است. از طرفی آن حضرت در کلمات چه بصورت خطابی و پند و موعظه و چه بصورت مناجات با خدا و دعا انسانها را به بندگی تنها معبود سزاوار پرستش یعنی الله جل جلاله دعوت کرده اند. در ذیل گوشه ای از سخنان امام علی بن الحسین علیهماالسلام در رابطه با عبادت و نیز حالات ایشان در عبادت تقدیم می گردد.

[h=2]چرا خدا را می پرستم؟[/h] امام سجاد علیه السّلام فرمود: من كراهت دارم كه خداوند را عبادت كنم و مقصود رسیدن به ثواب او باشد، اگر چنین باشم مانند بنده‏اى طمع كار خواهم بود كه براى مزد كار مى‏كند، و اگر به او مزدى ندهند كار نمى‏كند و علاقه ‏اش را نشان نمى‏دهد.
از طرف دیگر كراهت دارم كه خداوند را براى ترس از عقاب و یا عذابش عبادت كنم، و اگر چنین كنم مانند بنده‏اى بدكار خواهم بود كه اگر نترسد كارى نمى‏كند، گفته شد پس چرا خداوند را عبادت مى‏كنید فرمود براى اینكه او را شایسته عبادت مى‏دانم و به من نعمت داده است.[1]
همچنین حسن بن محبوب، از یونس بن ابى فاخته‏ روایت كرده كه گفت: امام سجّاد را دیدم كه وقتى به گورستان رسید، گریه سختى نمود و فرمود: آه! چرا عمر خود را در غیر طاعت خدا تباه كردم و چنانچه سزاوار بود او را عبادت نكردم، تا هم از عذاب او نجات یابم و هم به درجات عالیه برسم‏.[2]

امام سجاد علیه السّلام فرمود: من كراهت دارم كه خداوند را عبادت كنم و مقصود رسیدن به ثواب او باشد، اگر چنین باشم مانند بنده‏اى طمع كار خواهم بود كه براى مزد كار مى‏كند، و اگر به او مزدى ندهند كار نمى‏كند و علاقه ‏اش را نشان نمى‏دهد

[h=2]چگونه خدا را بپرستم[/h] الامام السجاد علیه السّلام: اللّهمّ صلّ على محمّد و آله! و ارزقنی صحّة فی عبادة، و فراغا فی زهادة، و علما فی استعمال، و ورعا فی إجمال. [3]
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست! و مرا تندرستیى براى عبادت‏، و آسایش خاطرى براى زهد، و دانشى براى كار بستن، و ورعى براى كار خوب كردن ارزانى دار! [4]
أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِینَ لَكَ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِینَ لَكَ، وَ... [5]
خدایا! از تو مى‏خواهم خوف و خشیت عابدان را به من ارزانى دارى و عبادت خاشعان را ...[6]
[h=2]
همچون خوشه گندم[/h] به امام سجّاد علیه السّلام «ذو الثّفنات» (صاحب پینه‏هاى زانو) مى‏گفتند، زیرا «ثفنات» جمع «ثفنه» به معنى زانو است، و سجده‏هاى طولانى امام سجّاد علیه السّلام روى زانوانش اثر عمیق كرده بود.
زهرى [دانشمند معروف عصر آن حضرت‏] مى‏گوید: «در میان بنى هاشم، شخصى را برتر از امام سجّاد علیه السّلام ندیدم».
امام باقر علیه السّلام فرمود: پدرم امام سجّاد علیه السّلام در یك روز، هزار ركعت نماز مى‏خواند.
روایت شده: آن حضرت، داراى پانصد درخت خرما بود، در كنار هر درختى، دو ركعت نماز مى‏خواند، [و بر اثر اندام لاغرى كه داشت‏] باد آن حضرت را مانند خوشه گندم حركت مى‏داد، و هرگاه وضو مى‏گرفت، رنگش زرد مى‏شد.
خانواده‏اش به او مى‏گفتند: این چه حالى است كه هنگام وضو بر تو عارض مى‏شود؟.
در پاسخ مى‏فرمود: أتدرون بین یدى مَن أرید أن اقوم؟!‏ «آیا مى‏دانید كه در پیشگاه چه كسى مى‏خواهم بایستم؟!».[7]
فاطمه یكى از دختران حضرت على- علیه السّلام- وقتى كه دید برادرزاده‏اش چگونه خود را در عبادت خدا به سختى انداخته است به جابر گفت: برو و به على بن حسین- كه یادگار پدرش است و از كثرت عبادت و سجده، بینى‏اش شكافته و پیشانى و زانوانش پینه بسته- بگو از خودش مواظبت نماید و خود را این قدر در عبادت خدا به رنج و زحمت نیندازد.[8]
هنگامى كه جابر بن عبد اللَّه وارد شدند امام سجاد علیه السّلام در محراب عبادت بودند، جابر مشاهده كرد امام علیه السّلام از عبادت زیاد لاغر شده است، حضرت سجاد علیه السّلام از جاى خود برخاست و از حال او جویا شد و او را در كنار خود نشانید.
جابر متوجه او شد و گفت: یا ابن رسول اللَّه این عبادت زیاد براى چیست و چرا خود را این چنین به مشقت افكنده‏اید، مگر نمى‏دانى كه خداوند بهشت را براى شما خلق كرده و براى كسانى كه شما را دوست مى‏دارند و دوزخ را هم براى دشمنان شما آفریده است.

آن حضرت، داراى پانصد درخت خرما بود، در كنار هر درختى، دو ركعت نماز مى‏خواند، [و بر اثر اندام لاغرى كه داشت‏] باد آن حضرت را مانند خوشه گندم حركت مى‏داد، و هرگاه وضو مى‏گرفت، رنگش زرد مى‏شد

امام‏ سجاد علیه السّلام فرمودند: اى همنشین رسول خدا! مگر نمى‏دانى كه جدم رسول خدا همه اعمال گذشته و آینده‏اش مورد رضایت خداوند بود ولى باز هم در عبادت‏ كوشش مى‏كرد، پدرم فداى او باد كه به اندازه‏اى عبادت كرد تا ساقهایش ورم كرد.
به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله عرض شد تو این گونه خدا را عبادت مى‏كنى در حالى كه گناهان گذشته و آینده‏ات آمرزیده است، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: درست است ولى من نباید بنده شاكرى باشم؟![9]

[h=2]در خانه تو[/h] از جمله مناجات امام علیه السلام در بیت اللّه الحرام، مناجاتى است كه طاووس نقل كرده، مى‏گوید: «در تاریكى شب وارد حجر اسماعیل شدم، ناگاه على بن حسین علیهما السلام را دیدم كه وارد شد و سرپا ایستاد هر چه خدا بخواهد نماز خواند، سپس به سجده رفت و سجده طولانى كرد، من با خودم گفتم‏ مرد صالحى از خاندان نبوت است گوش بدهم ببینم چه مى‏گوید شنیدم كه مى‏گفت: «خدایا! بنده‏ات در خانه تو آمده و درمانده و درمانده، گدا و نیازمند به تو در خانه تو ایستاده است ...»
طاووس، این مناجات كوتاه را حفظ كرد، مناجاتى كه از خود فراموشى و اقرار به بندگى بى‏قید و شرط خداوند متعال حكایت مى‏كند، و همواره بهنگام حاجتى این دعا را مى‏خواند و به گفته خودش، هر گرفتارى و اندوهى كه برایش پیش مى‏آمد، خداوند بدان وسیله برطرف مى‏كرد. [10]

پی نوشت:
1.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر ( ترجمه كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى)، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش. ج‏2 ؛ ص10
2. دیلمى، حسن بن محمد - سلگى نهاوندى، على، إرشاد القلوب / ترجمه سلگى، 2جلد، ناصر - قم، چاپ: اول، 1376ش. ج‏1 ؛ ص151
3.الصحیفة السجادیة ، ناشر: الهادى‏، چاپ: اول‏- قم ‏1418 ق‏، ص100
4.حكیمى، محمدرضا و حكیمى، محمد و حكیمى، على - آرام، احمد، الحیاة / ترجمه احمد آرام، 6جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامى - تهران، چاپ: اول، 1380ش.ج‏1 ؛ ص519
5.الصحیفة السجادیة، ص260
6.الصحیفة السجادیة-ترجمه آیتى ( نیایش پنجاه و چهارم‏)، ناشر: سروش‏- تهران‏، چاپ: دوم‏1375 ش‏، ص 378
7.الأنوار البهیة ، ص : 155
8.جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص : 210
9.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر ( ترجمه كتاب الإیمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى)، 2جلد، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش، ص 184
10. باقر شریف قرشى، تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیه السلام، مترجم محمدرضا عطائى، ناشر: آستان قدس رضوى‏-مشهد، سال چاپ: 1372 ش‏، ‏ج‏1 ص 383 و384

ای مضمون یگانه پرستش!
ای اشک بی‌پایان تهجّد!
گویا تمام بغض‌های غریبانه علی و فاطمه علیهماالسلام از حنجره معصوم تو سردرآورده‌اند.
گویا تمام معرفت بی‌ شباهت حسین علیه السلام در رگ‌های تو به جوش و خروش درآمده است.
گریه‌‌های بی‌پایان علی علیه السلام و شب‌زنده‌داری‌ های پیوسته فاطمه علیهاالسلام، اقیانوس عبادت تو را آفرید.
تو فرزند روزه‌های مداوم رسولی. فرزند مناجات عارفانه حیدر. فرزند بی‌خوابی‌های سجاده‌نشین کوثر.
چگونه در این همه توحید تو حیران شویم؟
امام مهربان سجده‏ ها و سلوک‏ها!

يا امام زين العابدين؛

آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود
آب می دید به یاد جگر سقا بود
چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت
تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود

از زبان امام سجاد سلام الله علیه؛

از هر طرف رفتم غمي آمد به جانم!
از اين طرف عمه،از آن سو خواهرانم!
در پيچ و تاب چشمهاي هرزه بايد؛
جوشن براي معجر زنها بخوانم...

یا امام سجاد؛

تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم و جامه دریدن سخت است . . .

ای اقتدار کربلا در جریان لحظه ‏ها!
امام صبور گریه ‏ها و رکوع‏ها!
هنوز مرثیه سی ساله ‏ات، گدازنده ‏تر است از هرم آفتاب ظهر تابستان.
ادامه اشک‏هایت، اندوه همیشگیِ نینواست...

[h=1]وارث خون خدا، از کربلا تا شهادت[/h]


[/HR] در زندگی پرفراز و نشیب سیدالساجدین حضرت امام زین العابدین علیه السلام نکات بسیار مهمی برای بحث و بررسی وجود دارد. در اینجا گوشه ای از نقش احیاگر امام زین العابدین علیه السلام را از کربلا تا شهادت را مورد بررسی قرار می دهیم.

[/HR] [h=2]وارث امامت[/h] امام سجاد علیه السلام بر اثری بیماری در كربلا نتوانست به میدان رود و در ركاب پدرش با دشمن تا سر حد شهادت نبرد كند. ولی در مورد شجاعت و روحیه عالی ایشان روایاتی آمده است كه به ذكر آن می‌پردازیم.
هنگامی كه در روز عاشورا، امام حسین علیه السلام با شهادت یارانش از بنی‌‌هاشم و غیر بنی‌هاشم روبرو شد و تنها ماند، به هر سو نگاه كرد، یار و یاوری برای خود ندید، پس در این هنگام صدا زد:
“آیا كسی هست تا از حرم رسول خدا حمایت و دفاع كند؟”‌
در این هنگام امام سجاد علیه السلام كه سخت بیمار و بستری بود، با زحمت برخاست تا به سوی میدان برود. ولی امام حسین علیه السلام به وی فرمود:
پسرم! تو بیمار هستی و جهاد بر تو واجب و روا نیست، تو حجت و امام بر شیعیان من هستی. تو پدر امامان و سرپرست یتیمان هستی. تو باید آنها را به مدینه برسانی و نباید زمین از حجت و امام از نسل من خالی بماند.
بنابراین بیماری امام سجاد علیه السلام گرچه بسیار رنج آور بود ولی گویی مصلحت بود تا امام سجاد علیه السلام در كربلا كشته نشود و با زنده بودن او، نهضت حسینی به رهبری و نظارت او با بهترین روش، ادامه یافته و تكمیل گردد.
تاسیس عزاداری و تشكیل مجالس سوگواری از كارهای دیگر حضرت زینب علیهاالسلام و امام سجاد علیه السلام بوده است و به نظرمی رسد همین استواری و ثابت بودن نهضت عاشورا كه امروزه در كشورهای اسلامی دیده می‌شود به دلیل همین مراسم‌های سوگواری می‌باشد كه از آن دو بزرگوار باقی مانده است

[h=2]تازیانه آتشین سخن[/h] امام سجاد علیه السلام در كوفه خطبه‌ای بر مردم ایراد كردند به طوری كه برای اولین بار، رگبار سرزنش را بر مردم بی‌وفای كوفه فرو ریخت و به آنها هشدار سختی داد و در همین كوفه بود كه امام علیه السلام با ابن‌زیاد برخورد شدیدی كرد. امام سجاد علیه السلام بعد از كوفه در شهر شام كه پایتخت یزید بود خطبه كوبنده خود را ایراد فرمود. یزید به مردم فرمان داده بود كه برای پیروزیش جشن گرفته و امام سجاد علیه السلام و همراهانش را به صورت اسیر وارد شام كنند. و مردم به همدیگر تبریك بگویند. بطوریکه وقتی از امام سجاد علیه السلام سوال شد كه در سفر كربلا در كجا به شما بسیار سخت گذشت، آن بزرگوار سه بار فرمود: الشام، الشام، الشام.
ناگفته نماند كه در تمام این سفرها امام سجاد علیه السلام تنها نبود و یار همیشگی ایشان، حضرت زینب علیهاالسلام به دنبال او بود.
[h=2]
عذرخواهی ظالم[/h] پس از آنكه اوضاع سیاسی و اجتماعی شام، بر اثر سخنان حضرت زینب علیهاالسلام و امام سجاد علیه السلام دگرگون شد. یزید پس از عذرخواهی‌‌های ظاهری، به امام سجاد علیه السلام عرض كرد: آماده‌ام كه سه حاجت تو را روا كنم.
امام سجاد علیه السلام از این فرصت بهره جست و سه پیشنهاد زیر را به یزید نمود:
1- می‌خواهم سر مقدس پدرم را زیارت كنم.
2- آنچه از ما غارت شد، آنها را به ما بازگردان، زیرا در میان آنها پارچه دستبافت و روسری و گردنبند حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد.
3- اگر تصمیم كشتن مرا داری مردی را تعیین كن تا اهل بیت مرا به حرم جدمان (مدینه) برساند.
از این سه درخواست یزید پیشنهاد اول را رد كرد و در روایتی نیز آمده است كه این پیشنهاد نیز پذیرفته شد ولی اختلاف در این مورد زیاد است.

[h=2]بانی مجلس سوگ مظلوم[/h] تاسیس عزاداری و تشكیل مجالس سوگواری از كارهای دیگر حضرت زینب علیهاالسلام و امام سجاد علیه السلام بوده است و به نظرمی رسد همین استواری و ثابت بودن نهضت عاشورا كه امروزه در كشورهای اسلامی دیده می‌شود به دلیل همین مراسم‌های سوگواری می‌باشد كه از آن دو بزرگوار باقی مانده است.

بیماری امام سجاد علیه السلام گرچه بسیار رنج آور بود ولی گویی مصلحت بود تا امام سجاد علیه السلام در كربلا كشته نشود و با زنده بودن او، نهضت حسینی به رهبری و نظارت او با بهترین روش، ادامه یافته و تكمیل گردد

امام سجاد علیه السلام پس ازماجرای عاشورا، برای بیداری مردم و رسوا نمودن یزیدیان و حاكمان جبار بنی‌امیه، بهره‌برداری بسیار نمود و خاطره شورانگیز كربلا و نهضت امام حسین علیه السلام را زنده نمود و از آن به عنوان یك حربه نیرومند تبلیغاتی بر ضد رژیم‌های باطل استفاده كرد. در آن هنگام كه آوردن نام امام حسین علیه السلام قدغن بود و مزدوران بنی‌امیه از امام حسین علیه السلام بدگویی می‌كردند، امام سجاد علیه السلام همواره از آن حضرت یاد می‌كرد.

[h=2]روش خاص برای تبلیغ[/h] پس از حادثه جانگداز عاشورا، خلفای بنی‌امیه زمام امور امامت اسلامی را به دست گرفته و با استبداد و دیكتاتوری سخت، بی‌اندازه خونریزی و ظلم كرده و به تعالیم اسلامی لطمه زدند. امام سجاد علیه السلام در این شرایط با حالی جانسوز در گوشه خانه به سر می‌برد، كسی به محضرش نمی‌رفت و خود آن حضرت هم بر اثر بعضی از مسائل، آزاد نبود كه به میان مردم برود. به ناچار برای خود، این روش را انتخاب كرد كه به وسیله دعا دستورهای قرآن و معارف اسلام و روش خاندان رسالت را نشر دهد. این روش، یگانه ابتكاری بود كه امام علیه السلام بی‌آنكه بهانه‌ای به دست دشمنان بیفتد به نشر معارف اسلام پرداخت.

[h=2]بسوی پدر[/h] اسوه علم و حلم، امام زین العابدین علیه السلام، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشری، به دست هشام و یا ولید بن عبدالملک مسموم و در (25 محرم سال 95 ه ق) به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبی علیه السلام در بقیع به خاک سپردند.

[h=1]هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست
تدبیر خدا بود که در تب باشد
[/h]

[h=1]

بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
همه از کربلا تا شام گفتند:
امام عشق، زین‌العابدینی
[/h]

[h=1]غصه دار غصه های بی قرینه[/h]

من کربلا را یادگار آخرینم

من یادگار روزهای خاک وخونم
من یادگار چهره های لاله گونم
من تشنگی را در حرم احساس کردم
یاد دو دست خونی عباس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشییع جنازه
اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
گرچه کنون مسموم از زهر هشامم
من کشته ویران ای در شهر شامم
من روضه خوانی در منا بر پا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم
من سوختم از داغ بانوی مدینه
سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه
حالا که نقش زهر کین در جسم مانده
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده
یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده
در مجلس مستی مرا دعوت نموده
زهر عدو خون کرده قلب آتشین را
گریان نموده چشم زین العابدین را

[/HR]
حبیب الله موحد

[h=1]امام سجاد علیه السلام، احیاگر بزرگ حقیقت[/h]


[/HR] بیماری که بعد از مصیبت هولناک کربلا تنها کارش حزن و اندوه بوده، هرگاه غذایی می دید یا آبی می نوشید به یاد عزیزانش گریه می کرد تا آنجا که اطرافیانش ترسیدند از شدت غصه آسیبی به او برسد؛ شاید بتوان گفت این اولین و گاه تنها تصویری است که با شنیدن نام «امام سجاد» در ذهن ارادتمندان خاندان اهل بیت علیهم السلام شکل می گیرد. تصویری که با آگاهی از سیر تحولات تاریخی زندگی آن امام بزرگوار تغییر می کنند.(1)
[/HR]
[h=2]او کیست؟[/h] امام سجاد علیه السلام در سال 38 هجری پا در عالم خاکی نهاد. در انتهای دوران امامت امام حسن علیه السلام نوجوانی دوازده ساله بود، و در واقعه عاشورا یازده سال امامت پدرش را دیده بود. ایشان در سن 23 سالگی به امامت رسید و در سن 57 سالگی با شهادت از این دنیا کوچ فرمود.
مهمترین دوران زندگی امام زین العابدین علیه السلام، دوران امامت ایشان است که با شهادت جان گداز پدر گرامیش در عاشورای سال 61 هجری آغاز شده، سی و چهار سال ادامه یافت.

[h=2]زمینه‌ساز انقلابی عظیم[/h] مقایسه اوضاع جامعه در ابتدای دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام با انتهای آن به وضوح بیانگر وسعت فعالیت آن حضرت در طول این 34 سال است. زین العابدین علیه السلام بیانی دارد که اوضاع مردم را در زمان امامت ایشان روشن می کند:
«در مکه و مدینه بیست نفر که ما را دوست داشته باشند نیست!»(2)

شیوه مواجهه امام با حاکمان بسیار بیرحم دوران خود، جهت گیری هدف دار در برابر عالمان دنیا زده، راهنمایی های دقیق و تشکیلات ساز ایشان به اندک شیعیان باقی مانده و برخورد آن جناب با عموم مردم، در کنار هم، مجموعه ای منسجم و کاملا برنامه ریزی شده از اقدامات را نشان می دهد که نتیجه اش را امام باقر و امام صادق علیهماالسلام برداشت کردند

این در حالی است که محضر درس فرزندش امام باقر علیه السلام، حلقه تجمع افراد بسیاری است که به شوق فراگیری معرفت، نزد حضرت جمع شده اند. روشن است که چنین تغییری یک شبه اتفاق نمیافتد. تلاش های سی و چهار ساله امام سجاد علیه السلام نقش بیسار مهمی در این تغییر داشته است. شیوه مواجهه امام با حاکمان بسیار بیرحم دوران خود، جهت گیری هدف دار در برابر عالمان دنیا زده، راهنمایی های دقیق و تشکیلات ساز ایشان به اندک شیعیان باقی مانده و برخورد آن جناب با عموم مردم، در کنار هم، مجموعه ای منسجم و کاملا برنامه ریزی شده از اقدامات را نشان می دهد که نتیجه اش را امام باقر و امام صادق علیهماالسلام برداشت کردند.
[h=2]قیام برای اصلاح احوال جامعه[/h]
خطبه های بسیار تند امام در مجلس ابن زیاد و یزید -که لعنت خدا بر آنها باد- از سویی و موضع گیری بسیار نرم و محتاطانه در برابر مسرف بن عقبه(3) نشان از تغییر وسیع شرایط حکام زمان امام سجاد علیه السلام دارد. سخنان سید ساجدان با عالمان دوران خود - عالمانی که با بیانات و احادیث خودساخته شان، دربار ظلم را تأیید می کردند- موضعی است که قسمتی دیگر از نقشه جامع امام را تکمیل می کند.(4) توصیه های خاص و کاملا جهت دار امام به شیعیان که مانند آن را نمی توان در سخنان آن حضرت با عامه مردم و یا در سخن با عالمان درباری دید، مانند توصیه به دوری از دستگاه ظلم (5) و پرهیز از گرفتار شدن در دام هواهای نفس یا مبتلا گشتن به عافیت طلبی و از دست دادن روحیه جهاد و مقاومت، فراخواندن به تبری از حکومت ظلم و پیروی از امام حق و دعوت به تشکیلات منسجم حول محور امام از توصیه هایی است که امام آنها را به شیعیان گوشزد می فرمود.(6)
در مجموعه فعالیت های امام برای اصلاح احوال جامعه، برخورد با فرهنگ عمومی مردم و تلاش برای زنده کردن روح اسلام جایگاه پررنگی دارد. «بزرگترین نقش امام سجاد علیه السلام این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و بقیه چیزها را تدوین کرده است».(7) مردمی که از دینداری دور افتاده، غرق در مادیات شده اند محتاج شنیدن معارف ناب اسلامی اند.

توصیه به دوری از دستگاه ظلم و پرهیز از گرفتار شدن در دام هواهای نفس یا مبتلا گشتن به عافیت طلبی و از دست دادن روحیه جهاد و مقاومت، فراخواندن به تبری از حکومت ظلم و پیروی از امام حق و دعوت به تشکیلات منسجم حول محور امام از توصیه هایی است که امام آنها را به شیعیان گوشزد می فرمود

[h=2]نجات جامعه ای رو به انحطاط[/h] کنترل اوضاع جامعه بعد از رحلت رسول مکرم اسلام در دست حاکمانی قرار گرفت که هرگز دغدقه دین نداشتند. به خصوص از زمان حکومت معاویه به بعد، فساد حکام به عالمان و از آنجا به مردم سرایت کرد. «از بس تعلیم دین و تعلیم ایمان و تفسیر آیات و بیان حقایق... مهجور شد مردم از لحاظ اعتقاد و مایه های ایمانی به شدت پوچ و توخالی شده بودند.»(8) مردم آنچنان سرگرم امور دنیایی بودند که معنویت و ارتباط عمیق با خداوند از ذهن ها پاک شده بود.
در بازه زمانی سال 50 تا 110 هجری بزرگترین خواننده ها، نوازنده ها و عیاشهای دنیای اسلام اهالی مکه و مدینه بودند! مطالعه احوال و وقایع نقل شده در مورد عمر بن ابی ربیعه مخزومی از شاعران عریان سازی آن دوران اطلاعات تاسف باری در مورد اوضاع جامعه اسلامی ارائه می دهد.(9) نکته قابل توجه این است که عمر بن ابی ربیعه از اشراف، محترمین و بزرگان مکه به شمار می رفت در حالی که شاعری هرزه و فردی مشهور به زنبارگی بوده است!!(10)
آنگاه که خبر مرگ این فرد فاسد به مدینه رسید، در مدینه عزای عمومی اعلام شده، مردم در این غصه گریه کردند! نقل شده کنیزی از این غصه به شدت گریان بود. به او گفتند غمگین نباش که جوانی از نسل عثمان پیدا شده که مانند عمر بن ربیعه خوش ذوق و غزل سرا و اهل شعرگفتن درباره زنان است. کنیز شاد شد و گفت: «سپاس خدایی را که حرمش را خالی نگذاشت از جوانمردی که زینت بخش آن باشد و با اهلش انس گیرد و زیبایی زنانش را بگوید!!!» (11)
امام سجاد علیه السلام برای هدایت چنین جامعه ای بسیار زیرکانه عمل کرده، از راه موعظه و دعا وارد شد تا معنویت ضعیف شده در جامعه را آرام آرام زنده کند. موعظه مردم و توجه دادنشان به جایگاه والای انسان و یادآوری آخرت در صحبت ها و کلمات آن حضرت و همچنین دعاهای فراوانی که از ایشان صادر شده است بسیار واضح دیده می شود. صحیفه سجادیه، مناجات های خمس عشر (12)، رساله حقوق (13) و موعظه های آن حضرت برخی از مواردی است که در جهت تغییر فضای دنیایی حاکم بر مردم می توان شمارد.

پی نوشت:
1) به عنوان مثال اگر دقت کنیم که امام حسین علیه السلام بعد از برادر خود امام حسن علیه السلام ، صلح با معاویه را به مدت ده سال و تا مرگ معاویه ادامه داد و تنها با تغییر شرایط به علت روی کار آمدن هتاکی بی سیاست چون یزید دست به قیام زد سۆال فوق از بین می رود.
2) ابراهیم بن محمد ثقفى، الغارات(چاپ جدید)/ج2/ص573.
3) مسلم بن عقبه فرمانده ی خبیث و بیرحم یزید بود که به دستور او مرتکب جنایات فراوانی شد. او به فرمان یزید به مدینه حمله نمود و در این حمله به مدت سه روز جان و مال و ناموس اهل مدینه را بر لشکریان خود حلال نمود! از شدت ظلمش در تاریخ به جای مسلم او را مسرف نامیدند.
4) عالمانی چون حسن بصری که مردم او را در زمره زاهدان روزگار می شناختند یا محمد بن شهاب زهری که کتب احادیثش آنقدر زیاد بود که برای جابجای آنها از دربار ولید، از چهارپایان استفاده می کردند و ...
5) شنأ الحیاة مع القوم الظالمین.
6) به عنوان مثال مراجعه کنید به نامه امام سجاد علیه السلام: کافی (چاپ الاسلامیة)/ج8/ص15 تا 17.
7) انسان 250 ساله، بیانات مقام معظم رهبری درباره ی زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه ی معصومین علیهم السلام،ص 195.
Dirol همان، ص 181.
9) برای نمونه مراجعه کنید به: التذکرة الحمدونیة/ج6/ص203: ماجرای ملاقات عمر بن ابی ابیعه با دوست دیرینش در ایام حج(!) و حسرتی در دل دوستش باقی است از همنیشینی با زنی زیبا رو! همچنین خزانة الادب و لب لباب لسان العرب/ج8/ص389 که در آن ماجرای گروهی از شعرا را نقل می کند که عازم حج(!) شده، در راه اشعار باطل و هرزه یکدیگر و ماجراهای پشت پرده اش را به رخ هم می کشند!
10) شرح حال مفصل این فرد در انساب الاشراف ج10/ص189 تا ص 197 و الاغانی ج1/ص78 تا ص205 آمده است.
11) انساب الاشراف/ ج10/ ص 197 و الاغانی ج1/ص300.
12) تمام این 15 مناجات بسیار عالی و در عین حال کوتاه در اوایل کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی آمده است.
13) این رساله که نوشته ای از امام سجاد علیه السلام است بیانگر حقوقی است که بر گردن انسان است مانند حقوق تک تک اعضای بدن انسان، حقوق هر یک از عبادات، حقوق زیر دستان انسان و بالا دستان او بر او، حقوق خویشان و... می توانید این رساله را در کتاب تحف العقول (نشر جامعه مدرسین)/ ص255 ببینید. البته این رساله مستقلا هم چاپ شده است.

مرثیه امام سجاد (ع)

حاج غلامرضا سازگار

دریا به دیده ی تر من گریه می کند

آتش ز سوز حنجر من گریه می کند

سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام

بر زخم تازه ی سر من گریه می کند

از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک

زنجیر هم به پیکر من گریه می کند

ریزد سرشک دیده ی اکبر بر نوک نی

اینجا به من برادر من گریه می گند

وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام

دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند

رأس حسین بر همه سر می زند ولی

چون می رسد برابر من گریه می کند

ای اهل شام پای نکوبید بر زمین

کاینجا ستاده مادر من گریه می کند

زنهای شام هلهله و خنده می کنند

جایی که جد اطهر من گریه می کند

[h=1]شهادت حق الیقین است[/h]

شهادت حق الیقین است

عزای زین العابدین است
این ناله ی روح الامین است
وا اماما واشهیدا
دُردانه ی حسین مظلوم
چهارمین امام معصوم
از زهر کین گردیده مسموم
وا اماما واشهیدا
این وارث خون و قیام است
اسیر کربلا و شام است
زخمی سنگ لب بام است
وا اماما واشهیدا
مدینه شد کرب و بلایش
زهرا شده صاحب عزایش
به یاد زخم ساق پایش
وا اماما واشهیدا
سر پدر به نیزه دیده
تلاوت قرآن شنیده
از ساق پایش خون چکیده
وا اماما واشهیدا
بر پیکرش نشانه دارد
آثار تازیانه دارد
داغ گل ویرانه دارد
وا اماما واشهیدا
مدینه می گرید ز داغش
مرغ دلم گیرد سراغش
سراغ قبر بی چراغش
وا اماما واشهیدا

[h=1]الشام، الشام[/h]

هنگامی که از امام سجاد (ع) سؤال کردند در این سفر کجا از همه بیشتر

به شما سخت گذشت،امام فرمودند : الشام ، الشام ، الشام.


(سوگنامه آل محمد، ص408؛ ناسخ التواریخ، ص304)

[CENTER]ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
[/CENTER]
تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام
[CENTER]منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت می‌کند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت می‌کند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت می‌کند: الشام الشام
در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت می‌کند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت می‌کند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت می‌کند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت می‌کند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت می‌کند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت می‌کند: الشام الشام
جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت می‌کند: الشام الشام
کنج تنوری حنجری آتش گرفته
ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
[/CENTER]

[h=1]نقش دعا در زمانه امام[/h]
نام امام سجاد(ع) چهارمین امام شیعیان تداعی كننده مناجات و راز و نیاز و دعا است. آن امام، مجالی برای فعالیت های علنی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیافت و عمر شریف خود را در محراب عبادت و نیایش سپری ساخت. عبادت و دعایش، در عین حالی که سیرالی الله بود، رویی به خالق و سویی به سوی خلق داشت و برای هدایت آنان بود.
او با حبل دعا مردم را با خدایشان مرتبط می‌ساخت و این حبل از چنان استحكام و عمقی برخوردار است كه پس از گذشت قرن ها، طراوت، اتقان و ژرفای خود را از دست نداده است. البته نمی‌توان گفت همه دعاها و نیایش های امام به دست ما رسیده است؛ بلكه دعاهای منسوب به آن حضرت قطره ای از دریای ژرف نیایش های او است. دلیل این سخن مستدركات بسیار صحیفه كامله سجادیه است.
حكومت بنی امیه به طور كامل امام را در عزلت سیاسی قرار داده بود به نحوی كه در تمام مدت عمر شریفش فقط یك بار از روی ناچاری از پیشنهاد كارساز امام استقبال كردند و آن موقعی بود كه: عبدالملك خلیفه اموی با پادشاه روم درگیری پیداكرد, و پادشاه روم او را تهدید كرد كه نقدینه های آنان را برای تحقیر مسلمانان از كشور روم وارد كند و در مقابل آن, هر قراردادی كه خواست با آن ها ببندد. در اینجا عبدالملك متحیر و بیچاره شد. لذا مسلمانان را دعوت به گردهمایی كرد و با آن ها به مشورت پرداخت. هیچ كدام نظری كه بتواند آن را به كار ببندد, اظهار نكردند. در آن جا مردم به او گفتند: توخود می‌دانی راه فرار از این مشكل به دست چه شخصی است. فریاد برداشت: وای بر شما! از چه كسی این كار ساخته است؟ گفتند: بازمانده اهل بیت پیامبر(ص). گفت: راست گفتید. او برای رفع این مشكل به امام زین العابدین(ع) پناهنده شد. امام(ع) فرزند خود محمدبن علی الباقر(ع) را به شام گسیل داشت و تعلیمات لازم را به او داد. در آن جا امام باقر(ع) طرحی نو, برای تنظیم پول مسلمانان ارائه داد و كشور اسلامی ‌را از موقعیت استعماری نجات داد. این قضیه نشان می‌دهد كه اگر موقعیت اجتماعی و سیاسی برای امام فراهم بود, تنها به دعا و مناجات نمی‌پرداخت و از دانش و معرفت و تدبیر الهی خود امت اسلامی ‌را بهره‌مند می‌ساخت. اما افسوس كه حكام مستبد بنی امیه این موقعیت را از امام سلب كردند و امت اسلامی‌را از خورشید وجودش محروم ساختند.
به هرصورت، به قول شهید سیدمحمدباقر صدر (ره)، صحیفه سجادیه را باید به عنوان بزرگترین عمل اجتماعی زمان و موقعیت امام(ع) معرفی كرد. این كتاب یگانه میراث فرهنگ الهی، یك منبع بزرگ مكتبی, یك مشعل هدایت ربانی و یك مدرسه اخلاق و تربیت اسلامی‌است كه با گذشت روزگاران پایدار می‌ماند. انسانیت پیوسته به آن نیازمند است و هرچه گمراهی های شیطان و فریبندگی دنیا فزونتر گردد، نیاز به آن بیشتر می‌شود.