***** تکریم ، پدر + مادر = تعظیم ربوبی *****

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***** تکریم ، پدر + مادر = تعظیم ربوبی *****

ضرورت کریم پدر و مادر ؟

به چند دلیل باید به والدین احترام گذاشت وآنها را تکریم نمود :
1-لزوم سپاس گزاری از والدین:
انسان همیشه تحت تأثیر احسان و نیکی دیگران قرار دارد. اگر کسی به ما یک دسته گل هدیه بدهد یا با خوش‏رویی به ما سلام کند یا در انجام کاری به ما کمک کند، بی‏اختیار خوشحال می‏شویم و دوست داریم نیکی او را حتی در حد تشکر زبانی جبران کنیم. به ویژه اگر او هیچ چشم‏داشتی نداشته باشد و محبتش را رایگان در اختیار ما بگذارد.
بالعکس ما انسان‏ها از کسی که خودخواه و متکبر است و در مقابل خوبی‏ها و محبت‏های دیگران بی‏تفاوت است بدمان می‏آید. اگر کسی جواب سلام ما را ندهد به شدت عصبانی می‏شویم.
علتش این است که روحیه تشکر و قدردانی در سرشت ما قرار دارد. در عالم هستی بعد از خدا هیچ کس با محبت ‏تر و نیکوکارتر از پدر و مادر نیست. حتی اگر پدر یا مادر نشده باشیم می‏توانیم با کمی تأمل در رفتار پدر و مادرها به راحتی این مطلب را درک کنیم.
والدین، به ویژه مادران گاهی تمام خوشی‏ها و لذت‏های خود را رها می‏کنند و برای آسایش فرزندشان هزینه می‏کنند. بارها دیده‏ایم که مادران نخوابیده‏اند تا فرزندشان را بخوابانند، نخورده‏اند تا فرزندشان را سیر کنند. در بسیاری از خطرات خود را سپر بلای فرزند قرار داده‏اند. عاطفه مادر به فرزند حتی در حیوانات دیده می‏شود، اما هرگز به اندازه انسان نیست.
در این جا چند نمونه از نیکی‏های والدین را یادآوری می‏کنیم:
اـ ایام بارداری مادر با تمام سختی‏ها و فشارها و حتی گاهی بیماری‏ها، در حالی که فرزند هرگز رنج مادر را درک نمی‏کند.
ب ـ زحمات پدر در ایام بارداری مادر و رسیدگی‏ها و پذیرایی‏های از مادر برای این که فرزندی سالم به وجود آید.
پ ـ ولادت فرزند که سخت‏ترین درد را بر مادر تحمیل می کند. این در حالی است که مادر می‏توانست باردار نشود و درد نداشته باشد، ولی برای بقای نسل انسان تلاش کرد و خود را به رنج انداخت.
ت ـ شیر دادن و بی‏خوابی کشیدن و تحمل گریه‏ها و ناله‏های کودک و مداوای بیماری‏های او و تر و خشک کردن‏ها و بهداشت و تمیزی کودک،نیز دور کردن او از خطرات زیاد و هزاران خدمتی که مادر و پدر در دوران نوزادی و کودکی فرزند می‏کشند تا رشد کند و بزرگ شود .اگر یکی از این نیکی‏ها نبود هرگز بچه زنده نمی‏ماند.
ث ـ تربیت فرزند، یاد دادن مهارت‏های کلامی مثل سخن گفتن و مهارت‏های حرکت مثل راه رفتن و خواندن و نوشتن و تهیه لباس و خوراک و وسایل رفاهی و راحتی و خوشی او، همه به کوشش‏های پدر و مادر انجام می‏شود.
ج ـ ادامه داشتن محبت‏ها تا پایان عمر به شکل‏ها و قالب‏های متفاوت حتی در حق فرزندان او یعنی نوه‏ها تا حد توان بیانگر بزرگی الطاف آنان است.
2- دستور خدا :
خداوند با دستور به احسان به والدین، انسانها را به این واسطه های فیض و رحمت خود، راهنمایی نموده است. خداوند در قرآن کریم، که کتاب هدایت انسانهاست، به احسان به والدین سفارش کرده و فرموده است : "وبالوالدین‌احساناً"(1)
3- احترام به والدین سبب تحکیم نهاد خانواده وانسجام نظام اجتماعی می گردد.

منابع :
1- اسراء(17) آیه 23

در آموزه های دینی استحکام نظام خانواده و رعایت حقوق دیگران از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ از این رو فرزندان نسبت به والدین وظایفی دارند که رعایت آن ها نقش بنیادی در استحکام نظام خانوادگی دارد. همان گونه که والدین نسبت به فرزندان وظایفی دارند.(1) که با انجام آن ها نقش اساسی در تربیت فرزندان و ایجاد جامعه­ای ارزشی دارند. در این جا به برخی وظایف فرزندان نسبت به والدین اشاره می شود:
1) شناخت مقام والدین
یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین شناخت مقام و حق آنان است. در اسلام والدین جایگاه بس بلندی دارند تا آنجا که نگاه نمودن به والدین عبادت شمرده شده است. پیامبر(ص) فرمود :"... و النّظر الی الوالدین برأفة و رحمةٍ عبادةٌ؛(2) نگاه نمودن بر صورت والدین با مهربانی و لطف، عبادت است".
از سوی دیگر در آیات(3) و روایات(4) به رعایت جایگاه بلند پدر و مادر سفارش شده است، چنانکه در روایتی آمده که "بهشت زیر پای مادران است".(5) امام سجاد(ع) یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین را حق‌شناسی
آنان دانست.
امام سجاد(ع) فرمود: "و حق مادر این است که بدانی او تو را در جایی برداشته که کسی را بر نمی دارد. او از میوة دل خود به تو داده که کسی به دیگری نمی­دهد. تو را به همة‌اعضای خود نگهبانی کرده و باکی نداشته است که گرسنه ماند اما تو را سیر کند، و خود تشنه ماند و تو را سیراب کند، و برهنه باشد و تو را بپوشاند. خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیداری کشد و تو را از گرما و سرما نگهدارد: پس جز به یاری خدا و توفیق او از عهدة سپاس مادر بر نخواهی آمد".(6)
2) احترام به والدین
در آموزه های دینی به احترام والدین سخت اهمیت داده شده است؛ تا آن جای که در آیات متعدد(7) احترام به والدین در کنار توحید قرار گرفته(8) و به فرزندان سفارش شده است که پدر و مادر فریاد نزنند: "... فلا تقل لهما أفٍّ و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریماً؛(9) و بر آن ها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیدة بزرگوارانه به آن ها بگو".
در آیة دیگرسفارش شده است که فرزندان در برابر والدین متواضع باشند: "بال‌های تواضع خویش را برایشان از محلت و لطف فرود آور، و بگو: پروردگارا، همان گونه که آن‌ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمت شان قرار ده!".(10)
در بعضی روایات به مصادیق، و نمودهایی از احترام اشاره شده است. از رسول‌خدا(ص) سوال شد: حق والد بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: "پدر و مادر را به اسم شان صدا نزند و در هنگام راه رفتن جلوتر از آن ها حرکت نکند و در هنگام نشستن در جلسه ای قبل از والدین ننشیند و اعمالی انجام ندهد که دیگران به خاطر اعمال فرزند، پدر و مادر را دشنام دهند".(11)
3) احسان به والدین
یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین، احسان به آنان است، از این رو قرآن و روایات همگان را به احسان به والدین فرا خوانده و از آن به عنوان جهاد یاد کرده است.(12)
در قرآن آمده است: "لا تعبدون إلاالله و بالوالدین احساناً؛(13) جز خداوند یگانه پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید". نیز: "چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید".(14)
احسان به والدین بدان جهت اهمیت دارد که والدین در شکل گیری زندگی و تربیت فرزندان نقش بنیادی داشته و فرزندان مدیون زحمات طاقت فرسای والدین هستند.
بر اساس ضرورت احسان به والدین است که بزرگان دین به والدین احترام گذاشته و به آنان احسان می کردند. مرحوم شیخ اعظم انصاری، مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده، می ایستاد تا او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسی مادر می آمد و صبح با اجازه او از خانه بیرون می­رفت. شیخ انصاری به رغم آن که کار و تدریس بسیار داشت، ولی تمام نمازهای واجب عمر مادرش را قضا کرد.
4) اطاعت از والدین
یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین اطاعت است. فرزندان وظیفه دارند که خواسته های مشروع والدین را بر آورند و از دستورهای آنان سرپیچی نکنند. حتی اگر پدر و مادرفرزند خویش از انجام عمل مستحبی نهی کنند،‌فرزند نباید آن را انجام دهد. البته اگر اطاعت والدین موجب معصیت و نافرمانی خدا شود و یا با یکی از واجبات الهی تعارض پیدا کند، اطاعت آنان واجب نیست.(15)
انجام ندادن وظایف نسبت به والدین، گاهی به عاق والدین شدن منجر می شود.
علامه مجلسی در شرح کافی می گوید: عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، نافرمانی نماید و این عقوق از گناهان کبیره است و دلیل بر حرمت آن، کتاب و سنت و اجماعِ خاصه و عامه است.(16)
در برخی از روایات به آثار و پیامدهای عاق والدین تصریح شده است. پیامبر(ص) فرمود: "کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدای را به غضب در آورده است".(17)
همو فرمود: "کسی که والدین خود را بیازارد، مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازاد، خدا را آزار داده و آزار کنندة خدا ملعون است".(18)
در مورد ارتباط بین آزار و اذیت پدر و مادر و ناراحت کردن آن ها و قبول نشدن اعمال، امام صادق(ع) فرمود: "کسی که به پدر و مادرش از روی غیظ بنگرد و بر والدین ستم کرده باشد، خداوند نماز او را نمی پذیرد".(19)
همچنین پیامبر(ص) فرمود: "عاق والدین هر عملی که می خواهد، به جا آورد، زیرا هرگز داخل بهشت نخواهد شد".(20)
پی‌نوشت‌ها:

1. کنز العمال، ج 16، ص 444؛ مکارم الاخلاق، ص 220.
2. بحارالانوار، ج 74، ص 45.
3. اسراء (17) آیة 23؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 72 به بعد.
4. کافی، ج 2، ص 158.
5. گناهان کبیره، ج 1 - 2، ص 127.
6. جعفر شهیدی، زنگانی علی بن الحسین(ع)، ص 180.
7. بقره(2) آیة‌83 ؛ نسا (4) آیة 36؛ انعام (6) آیة 151.
8. تفسیر نمونه، ج 12، ص 78.
9. اسراء (17) آیة 23.
10. همان، آیة 24.
11. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
12. کافی، ج 2، ص 158.
13. بقره (2) آیة 83.
14. انعام (6) آیة 151.
15. تفسیر نمونه، ج 12، ص 79.
16. گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 120.
17. گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 118.
18. مستدرک الوسایل، کتاب نکاح، باب 75.
19. گناهان کبیره، ج 1-2، ص 119.
20. مستدرک الوسایل، کتاب النکاح، باب 75.


فرزند خوب،فردی است که به وظیفه خود در قبال والدین عمل کند.
آنان را ناراحت و خشمگین نکند و با رفتار و گفتارش آن ها را رنجیده خاطر نسازد . اگر کاری کرد که آن ها دلگیر و ناراحت شدند، با توبه و استغفار از کارهای گذشته و با نیکی و احسان به والدین، آن را جبران کند.
پیامبر اسلام(ص) می‏فرمایند: «نیکی به والدین کفاره گناهان است»، (بحارالانوار، ج 26).
برخی از وظایف فرزند نسبت به والدین‏ عبارت است از:

1- دوستی و محبت و مهرورزی و فروتنی نسبت به پدر و مادر،
2- کمک و مساعدت و یاری به والدین در اداره امور خانه و خانواده،
3- در حد امکان مطابق نظر پدر و مادر عمل نمودن
4- انجام ندادن رفتار و گفتاری که موجب رنجش و آزردگی آنها می‏شود،
5- دعا کردن در حق والدین.

بهشت زیر پای مادران ومسله حق حضانت ؟

به نظر نمی‌رسد که بیان این دو مطلب تضادی وجود داشته باشد. شاید تصور شما ناشی از عدم شناخت کامل از این دو موضوع باشد، مثلاً در مورد حضانت شاید ندانید که این حق (و یا در واقع مسئولیت) هم برای پدر هست و هم برای مادر. مسئله بهشت زیر پای مادران نیز اشاره به اهمیت و ارزش و مقام مادر دارد.
ما این دو مسئله را به صورت جداگانه برایتان بیان می‌کنیم و امیدواریم که شبهه و اشکال‌تان برطرف شود.
دلیل این که گفته‌اند: بهشت زیر پای مادران است چیست؟
مادر این موهبت الهی،‌ و این فرشته زمینی در قرآن و روایات به کرّات مورد تمجید قرار گرفته و خدا ضمن ارج نهادن به مقام و منزلت والدین، تکالیف فراوانی بر عهده فرزند قرار داده است. رسول خدا(ص) و ائمه‌اطهار(ع) در روایات فراوانی به بیان منزلت والدین پرداخته اند. یکی از این احادیث، روایت شریفه "الجنه تحت اقدام الأمّهات" می‌باشد.(1) در تفسیر این حدیث دو وجه به نظر می‌رسد:
اوّل: در ضرب المثل‌ها برای شخص آگاه به وضعیت جغرافیایی و مکانی شهر می‌گویند: "فلانی همه شهر زیر پایش است". کنایه از این که شخص بر تمام مکان‌های شهر و نقاط مختلف آن مسلط است. حال در مورد مقام مادر فرمود: بهشت زیر پای مادران است، کنایه از این که مادر بر بهشت مسلط است. اگر فرزند آرزوی بهشت دارد، باید مادر از او راضی باشد، و رضایت او شرط ورود به بهشت است. اگر رضایت والدین نباشد، فرزند وارد بهشت نمی‌شود.
دوّم: روایت دیگری در مورد مادر وارد شده که "در زیر پای مادران، باغی از باغ‌های بهشت است"(2) از مجموع این دو روایت می‌توان برداشت که رضایت پدر و مادر شرط ورود به بهشت است، زیرا در این روایت فرموده: در زیر پای مادران باغی از باغ‌های بهشت است. طبق روایات،‌بهشت دارای درجات مختلف می‌باشد که هر درجه به فراخور مقام و استحقاق به افراد تعلّق می‌گیرد. این مرتبه از جنت،‌مستحق کسانی است که مادر از آن‌ها راضی باشد.
با توجه به مطالب بالا، روشن می‌گردد که معنای روایت این نیست که هر زنی بمیرد،‌وارد بهشت می‌شود، بلکه فقط اهمیت مقام مادر را نسبت به فرزند یادآور می‌شود.
این که گفته "بهشت زیر پای مادر است" و نگفته "بهشت در دست مادر است" شاید می‌خواهد بگوید آن قدر باید
در برابر مادرت متواضع باشی که حتی کف پای او را به صورت بمالی یا ببوسی و این قدر به او احترام بگذاری!
نکته‌دیگر: به فرزندان گوشزد می‌کند، مبادا به خاطر این که مادر در اثر پیری یا جهات دیگر، حرف‌ها یا کارهایی که شما نمی‌پسندید، انجام دهد، نسبت به او بی اعتنا باشی و یا پدر را بر او ترجیح دهی یا زنت یا شوهرت را بر او ترجیح دهی!
پیامبر فرمود: "إذا کنت فی صلوة التصوع فإنْ دعاک والدک فلا تقطعها و إن دعتک و الدتک فاقطعها؛ (3)هنگامی که نماز مستحبی می‌خوانی، اگر پدرت تو را صدا کرد، نمازت را قطع نکن،‌ولی اگر مادرت تو را صدا زد،‌نمازت را قطع کن و به او جواب بده".
امام خمینی فرمود: "در دامن زن، مرد به معراج می‌رود" یعنی اگر زن (مادر) اخلاق نیکو داشته، فرزند را درست تربیت کند،‌عاقبت فرزند، بهشت و خوشبختی است. از این رو رَحِم (زهدان) پاک است که فرزندانی بهشتی تربیت می‌کند.
چرا بعد از طلاق، فرزند پس از مدتی بعد از سنی به دست پدرش سپرده می‌شود؟چرا قوانین کشورهای دیگر به این ترتیب نیست؟
پاسخ: حضانت در لغت به معنی دامن گرفتن کودک است، و در اصطلاح، مسئولیت شرعی سرپرستی و نگهداری پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهداری آن بر پدر اولویت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئولیت پدر می‏باشد.(4) و این تقسیم بندی به جهت مصلحت و نیاز کودک تعیین شده است. بنابراین روشن می‏شود که مسئولیت حضانت تنها برای پدر نیست، بلکه مادر نیز در انجام آن در مدتی مسئولیت دارد و در زمانی که فرزند نیاز بیشتری به مادر دارد، اولویت نگهداری فرزند به او داده شده و در عین حال در همین مدت، تأمین هزینه زندگی کودک برعهده پدر است.
همان گونه که از این حکم به دست می‌آید، در اینجا احکام اسلامی بر طبق مصالح فرزندان تنظیم شده است و چون
در کودکی نیاز فرزند به مادر بیشتر است،مسئولیت سرپرستی به مادر داده شده و در سنین بالاتر که فرزند نیاز به
لوازم زندگی دارد، مسئولیت آن به پدران داده شده است. البته اگر هر کدام از پدر و مادر نخواهند این مسئولیت را بپذیرند، از این جهت که به زندگی فرزند آسیب می‌رساند، حاکم شرع و قاضی این مسئو لیت را بر دیگری می‌گذارد.
بنا بر این تا زمان بلوغ فرزندان،‌مسئله‏ای که مطرح است سرپرستی و حفظ و نگهداری آنان است و این بین والدین تقسیم شده است. در پسران تا پانزده سال، دو سال و در دختران از نه سال، هفت سال مربوط به مادران است و بقیه برعهده پدران می‏باشد.
قوانین مذکور در صورت عدم توافق والدین در نگهداری کودک است و در صورت توافق طبق توافق، عمل کردن اشکال ندارد. هم چنین این حق حضانت به صورت مطلق نیست،بلکه اگر صلاحیت مرد برای حاکم شرع و قاضی محرز نشود، حضانت را بر عهده زن قرار می‌دهد یا بالعکس.
اما پس از بلوغ، فرزندان مستقل هستند و پیش هر یک از والدین می‏توانند زندگی کنند یا مستقل باشند.
پی‌نوشت‌ها:
1. کنز العمال، ج 16، ص 461،‌ح 45439؛ مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180.
2. مستدرک الوسائل،‌ج 15، ص 178.
3. المستدرک‌، ج 15، ص 181.
4. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 4، ص 574، ماده حضانت. تحریر الوسیله امام خمینی، ج 2، حقوق اولاد.

فرزند خوب،فردی است که به وظیفه خود در قبال والدین عمل کند.
آنان را ناراحت و خشمگین نکند و با رفتار و گفتارش آن ها را رنجیده خاطر نسازد . اگر کاری کرد که آن ها دلگیر و ناراحت شدند، با توبه و استغفار از کارهای گذشته و با نیکی و احسان به والدین، آن را جبران کند.
پیامبر اسلام(ص) می‏فرمایند: «نیکی به والدین کفاره گناهان است»،
(بحارالانوار، ج 26).

با سلام

محبت و مهربانی با پدر و مادر، امری است که عقل و شرع به ضرورت آن اقرار می کنند. خداوند مهربان در قرآن مجید می فرماید: وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ (اسراء: 24) از روی محبت و مهربانی، بال فروتنی را برای پدرو مادرت فرود آور.
بی تردید، اگر انسان به زحمت ها و رنج های بی شائبه والدین توجه کند، هرگز نیکی های آنان را از یاد نمی برد. امام زین العابدین علیه السلام می فرماید: حق مادرت آن است که بدانی، او به گونه ای تو را حمل کرد که هیچ کس کسی را چنین حمل نکرده است و چنان ثمره ای از قلبش را به تو داده است که هیچ کس به کسی نمی دهد. او با جوارحش تو را حفظ کرده و هراسی از آن نداشته است که با وجود گرسنگی، تو را سیر و با وجود تشنگی، تو را سیراب کند و تو را بپوشاند. در حالی که خود برهنه است، خویشتن را در آفتاب، سایبان تو سازد و از برای تو از خواب دست کشد و تو را از گرما و سرما حفظ کند تا برای او باقی بمانی و تو نمی دانی سپاسش را به جای آری، مگر به یاری و توفیق الهی.
اگر شخصی کوچک ترین نیکی و احسانی در حق انسان به جای آورد، عقل تشکر و قدردانی از او را لازم می داند، حال با توجه به این که پدر و مادر سمبل نیکی و احسان به فرزند هستند و از جان خود برای پرورش او مایه می گذارند، سزاوارترین انسان ها برای احترام و قدردانی اند.

احترام به والدین را هم شرع تأکید می کند و هم عقل سفارش.

1. باید در همه حال با پدر و مادر، رفتاری شایسته داشت، چه رفتار آنها موافق میل فرزند باشد و چه برخلاف میل فرزند.
2. از توصیه های اسلامی، نگریستن به والدین از روی عطوفت و مهربانی و سپاس گزاری و قدردانی از آنهاست.

3. سپردن والدین به خانه سالمندان، نیازمندی آنان را به محبت و دست گیری و مهربانی تأمین نخواهد کرد.

4. بعد از فوت پدر و مادر نیز باید در حق آنان نیکی کرد، همانند: طلب آمرزش برای آنان، نماز خواندن، حج کردن از طرف آنان و صدقه دادن.

نفرین پدر به استجابت نزدیک است،‌ همان طور که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از نفرین پدر بترسید که از ابر بالاتر می رود و خداوند به آن بنگرد و بفرماید: آن را نزد من آورید تا اجابت نمایم. پس از نفرین پدر سخت بر حذر باشید که از شمشیر برنده‌تر است».(1) اما این تأثیر در جایی است که نفرین به حق باشد، یعنی فرزند کار خلافی انجام داده و پدر را آزرده باشد اما اگر فرزند به وظیفة خود عمل کرده و پدر به ناحق نفرین کند، تأثیری نخواهد داشت. خداوند بر اساس عدل و حکمت دعا را مستجاب می کند.
در عین حال احترام به پدر و مادر لازم است، حتی اگر بدی کنند چه این از نفرین پدر در هر ص.دت باید هراس ناک بودوباید رضایت اورا جلب نمود .

پی‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 71، ص 83.

قرآن مجید احسان به پدر و مادر را وظیفة مردم می داند و می فرماید: "پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند، بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".[1]
امام صادق(ع) در مورد معنای احسان می‌فرماید: "احسان آن است که با آنان رفتار نیکو داشته باشید و آنها را مجبور نکنی چیزی را که احتیاج دارند، از تو بخواهند، اگرچه بی‌نیاز باشند، یعنی پیش از این که بخواهند، در اختیارشان قرار دهی".(2)
امام صادق(ع) می فرماید: "اگر چیزی کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می کرد و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است".[3]
در روایت دیگر یکی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آن ها ذکر شده است؛ امام صادق(ع) می فرماید: "کسی که پدر و مادرش راغمناک کند، نافرمانی آن ها را کرده است".[4]
علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتار یا رفتار برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است".[5]
شخصی از رسول اکرم(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نکند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را دشنام دهند".[6]
البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد بلکه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) می فرماید:
"بنده ای د رحال حیات پدر و مادرش به آن ها نیکوکار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می کند و بدهی ایشان را نمی پردازد و برای آن ها طلب رحمت نمی کند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بندة دیگری در حال حیات عاق والدین است ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می کند، خداوند او را نیکی کننده به والدین ثبت خواهد کرد".[7]

پی نوشت ها:

[1] اسراء(17) آیة 23 و 24.
2. اصول کافی، ج 3، ص 230.
[3] مرآت العقول، ج 10، ص 375.
[4] بحارالانوار، ج 75، ص 204.
[5] گناهان کبیره، ج 1، ص 120.
[6] بحارالانوار، ج 71، ص 45.
[7] اصول کافی، ج 3، ‌ص 238.

مرحوم سید رضی تمام سخنان امام علی(ع) را در نهج البلاغه نیاورده، از این رو تنها حقوق متقابل پدر و فرزند را بیان داشته، ذکری از حق مادر نیامده است، گرچه تفاوتی میان حقوق پدر و مادر نیست. امام علی می­فرماید:
«انّ للولد على الوالد حقّاً وأنّ للوالد على الوَلَدِ حقّاً فحقُّ الوالد على الوَلَدِ أنْ یُطیعه فی کلّ شیءٍ إلاّ فی معصیةِ الله وحقُّ الولدِ على الوالدِِِِ أن یُحَسِّّن اسمه ویحسّن أدبه ویُعلّمه القرآن؛(1) فرزند را بر پدر و پدر را بر فرزند حقوقی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همة امور جز نافرمانی خدا از پدر اطاعت کند امّا حقوق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر فرزند نهد و خوب تربیتش کند و او را قرآن بیاموزد».
این سخن به طور مستقیم دربارة حقوق متقابل پدر و فرزند است اما سخنان دیگری در نهج البلاغه هست که به طور تضمنی یا التزامی بر حقوق والدین و فرزند دلالت دارد که پژوهنده می­تواند از آنها بهره گیرد. در این زمینه تألیفاتی هم صورت پذیرفته است که با مراجعه به شرح‌های نهج البلاغه یا استفاده از نرم‌افزار منهاج النور یا دانشنامة علوی می توانید با آنها آشنا شوید.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد دشتی، نهج البلاغه، ص 724.

خداوند خالق ،آفریدگار و وجود دهنده انسان است که از طریق پدر و مادر انسان را به دنیا می آورد و خلق می کند .درباره آفرینش انسان در آغاز خلقت او درقرآن کریم چنین فرمود :
"ربکم الذی خلقکم من نفس واحده وخلق منها زوجها وبث منها رجالا کثیرا ونساءا"(1)
خدایی که شما را از یک تن بیافرید .جفت او را هم از آن خلق کرد .از آن دوتن خلق بسیاری در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت .
درخلقت همه انسان ها خداوند خالق و پدر و مادر واسطه خلقت خداوند است .
اما تحلیل مسئله با رویکرد فلسفی این است:
بر اساس مبانی فلسفی علت از یک نظر به دو قسم علت حقیقی و علت اعدادی تقسیم می‌شود، زیرا علت گاهی به موجودی اطلاق می‌شود که وجود معلول وابستگی حقیقی به آن دارد ، به گونه‌ای که جدایی معلول از آن، محال است، مانند علیت نفس برای اراده و صورت‌های ذهنی که نمی‌توانند جدای از نفس، تحقق یابند و یا باقی بمانند، در این صورت آن را ، علت حقیقی می‌نامند،
گاهی به موجودی اطلاق می ‌شود که در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول موثر است ، ولی وجود معلول وابستگی حقیقی و جدایی ناپذیر ، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند . در این صورت آن را علت اعدادی و یا «معدّه» می‌خوانند.(2)
بر اساس این رویکرد باید گفت :خداوند علت حقیقی و علت هستی بخش و وجود دهنده انسان است . پدر و مادر علت اعدادی و زمینه ساز است. یعنی وجود انسان وابستگی به پدر و مادر ندارد . چه بسا ممکن است خداوند که وجود دهنده انسان و علت هستی بخش اوست ،انسانی را بدون پدر و مادر خلق کند ، چنان که آدم را آفرید یا تنها از مادر بدون نقش پدر بیافریند، چنان که عیسی ع را آفرید.
سنت عمومی خداوند به آن تعلق گرفته است که آدمیان از طریق علل اعدادی از جمله پدر و مادر به وجود آیند. در هر صورت نقش پدر و مادر در به دنیا آمدن انسان نقش علت معدّه است.

پی‌نوشت ها:
1. نسا ( 4 ) آیه 1 .
2. آموزش فلسفه، ج 2، ص 20.

قرآن مجید احسان به پدر و مادر را وظیفه مردم می داند و می فرماید: "پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند، بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
امام صادق(ع) می فرماید: "اگر چیزی کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می فرمود و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است".(2)
در روایت دیگر یکی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آن ها ذکر شده است؛ امام صادق(ع) می فرماید: "کسی که پدر و مادرش را محزون کند، نافرمانی آن ها را کرده است".(3)
علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتار یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است".(4)
شخصی از رسول اکرم(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نکند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را دشنام دهند".(5)
البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد بلکه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) می فرماید:
"بنده ای در حال حیات پدر و مادرش به آن ها نیکوکار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می کند و بدهی ایشان را نمی پردازد و برای آن ها طلب رحمت نمی کند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بنده دیگری در حال حیات عاق والدین است ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می کند. خداوند او را نیکی کننده به والدین ثبت خواهد فرمود".(6)
احترام به مادروپدر مطلق است یعنی به هر مادر و پدری باید احترام کرد خواه خوب باشد و خواه بد .
هر چند پدر و مادر رفتار صحیحی با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گرامیداشت والدین و کسب رضایت آنان است و نمی تواند مقابله به مثل نماید. فردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادری دارم که با آن ها رابطه خوبی دارم، ولی آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در این صورت خداوند تو را رها خواهد کرد.
مرد عرض کرد: پس چه کنم؟
حضرت فرمود: به کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای . با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن . از کسی که به تو ستم کرد، درگذر. اگر چنین کنی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(7)
البته تحمل بدرفتاری والدین، نیاز به صبر و بردباری دارد ، به خصوص برای جوان که زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضایت خدا را در نظر داشته باشد و انگیزه الهی را در کار خود قرار دهد، همه چیز را برای خدا تحمل می کند. نه تنها برای او سخت نخواهد بود، بلکه گاهی از آن لذت می برد .
بنابراین توصیه می کنیم بدرفتاری والدین را بر مشکلات زندگی ، سن بالا یا ضعف اعصاب و یا موارد دیگر حمل کنید . با مدد گرفتن از نیروی ایمان و صبر، و با چشم پوشی از لغزش والدین، به وظیفه الهی خویش که احسان و نیکوکاری آنان است، عمل نمایید که خیر دنیا و آخرت شما در آن است.
از روایات معصومان استفاده می‌شود که والدین چه مؤمن باشند و چه کافر و چه نیکوکار و چه معصیت کار باید مورد احترام قرار گیرند و استثنا بردار نیست. امام‌رضا(ع) می‌فرماید: "نیکی به والدین واجب است گرچه مشرک باشند، ولی در معصیت خدا نباید آنان را اطاعت کرد".(8)
قرآن مجید تنها در یک مورد مخالفت با پدر و مادر را جایز دانسته و آن در صورتی است که پدر و مادر فرزند را به شرک فرا خوانند، ولی در سایر موارد به رفتار پسندیده توصیه نموده است.(9)

امام باقر(ع) می‌فرماید: "سه چیز است که خداوند درباره آن‌ها برای مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نیکوکار و بد کردار،‌ وفا به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار و خوش رفتاری با پدر و مادر، نیکوکار باشند یا بد کردار".(10)
فرزند می‌تواند با رعایت ادب و متانت و حفظ جایگاه پدر و مادر، نظر خود را در موضوعات مختلف بیان کند و از منطق خود دفاع نماید. والدین نیز نباید توقع داشته باشند که فرزندشان همیشه پیرو نظریات آن‌ها باشد. مهم حفظ حدود و رعایت تواضع و فروتنی است. هرگز قرآن و روایات معصومان از فرزندان نمی خواهد تمام نظریات پدر و مادر را بپذیرند، بلکه آیة‌"فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتبعون احسنه".(11) بندگانی را بشارت می‌دهد که سخنان را می ‍‌شنوند و بهترین را انتخاب می کنند، فرزندان را نیز در بر می گیرد. فرزندان باید از جدل و بحث های بیهوده که ممکن است به تیرگی روابط و موجب ناراحتی پدر و مادر بیانجامد،خوداری ورزند، یعنی برای پدر و مادر حریم قائل شوند.
.با احترام به مادران، حق فرزندان از بین نمی رود.البته احترام گذاشتن به پدر و مادر به معنای قبول همه نظریات آنان نیست. فرزندان با رعایت ادب می توانند به آنان تذکر دهند ویا از بزرگ تر ها برای جلوگیری از آزار و اذیت آنان کمک بگیرند.
اما حق فرزند :
از نظر اسلام، همان طوری که فرزندان به دلیل عدم رعایت حقوق والدین، عاق آن ها می شوند، والدین نیز در اثر بی توجهی به حقوق فرزندان عاق آنان می گردند، چون همیشه حق طرفینی است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «یلزم الوالدین من العقوق لولدهما - اذا کان الولد صالحا - ما یلزم الولد لهما؛ همچنان که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند ،پدر و مادر نیز نباید به فرزند خود - در صورتی که فرزند صالح باشد - بی حرمتی روا دارند» (12.
حضرت در جای دیگر می فرماید: "خداوند رحمت کند پدری را که به فرزندش در راه خیر کمک کند، به این که به او احسان کند و رفیق وی باشد و او را بیاموزاند و مؤدب نماید".(13)
امام علی(ع) حق فرزند بر پدر را سه چیز می داند: "نام نیک گذاردن و ادب آموزی و آموزش قرآن".(14) پیامبر اکرم(ص) در روایتی حق فرزند بر پدر را نام نیک نهادن و علم آموزی و فراهم کردن زمینة ازدواج دانسته اند.(15) در روایت دیگر شغل و کار مناسب نیز از حقوق فرزندان یاد شده است.(16)
البته تربیت عنوان کلی است که شیوه های خاصی را می طلبد و حق سنگینی است که متوجه والدین است. در این راستا مهر ورزی، وفای به عهد، رعایت عدالت بین فرزندان، احترام به فرزند، تشویق و تنبیه، کنترل دوستان، آموزش دین و احکام و قرآن دارای اهمیت است. تربیت قبل از تولّد فرزند شروع می شود و بدون هیچ وقفه ای باید از سوی والدین دنبال گردد.
حال اگر پدر و مادری در انجام حقوقی که خداوند نسبت به فرزندان بر عهده آنها گذاشته است کوتاهی کنند و از انجام آن سر باز زنند و سستی به خرج دهند ،مسؤول و مورد مؤاخذه الهی خواهد بود چون فرزندان امانت خداوند و گل های زیبایی در دستان والدین هستند که باید در حفظ و پرورش و به کمال رساندن آنها نهایت تلاش و کوشش را داشته باشند . اگر این گونه نباشند، در امانت الهی خیانت کرده و مورد خشم و عذاب الهی خواهند بود .

پی نوشت ها:
1. اسراء(17) آیه 23 و 24.
2. مرآت العقول، ج 10، ص 375.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
4. گناهان کبیره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
6. اصول کافی، ج 3، ‌ص 238.
7 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
8. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
9. لقمان(31) آیه 15.
10. اصول کافی، ج 3، ص 236.
11. زمر (39) آیه 18.
12. بحارالانوار‍، ج 101، ص 93.
13. مستدرک الوسایل، ج 15، ص 169.
14. نهج البلاغه، قصار 391، فیض الاسلام.
15. میزان الحکمه، ج 4، ص 3679.
16. بحارالانوار، ج 71، ص 85.

عاق والدین ؟

قرآن مجید احسان به پدر و مادر را وظیفه مردم می داند و می فرماید: "پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند، بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
امام صادق(ع) می فرماید: "اگر چیزی کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می فرمود و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است".(2)
در روایت دیگر یکی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آن ها ذکر شده است؛ امام صادق(ع) می فرماید: "کسی که پدر و مادرش را محزون کند، نافرمانی آن ها را کرده است".(3)
علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتار یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است".(4)
شخصی از رسول اکرم(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نکند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را دشنام دهند".(5)
البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد بلکه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) می فرماید:
"بنده ای در حال حیات پدر و مادرش به آن ها نیکوکار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می کند و بدهی ایشان را نمی پردازد و برای آن ها طلب رحمت نمی کند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بنده دیگری در حال حیات عاق والدین است ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می کند. خداوند او را نیکی کننده به والدین ثبت خواهد فرمود".(6)
احترام به مادروپدر مطلق است یعنی به هر مادر و پدری باید احترام کرد خواه خوب باشد و خواه بد .
هر چند پدر و مادر رفتار صحیحی با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گرامیداشت والدین و کسب رضایت آنان است و نمی تواند مقابله به مثل نماید. فردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادری دارم که با آن ها رابطه خوبی دارم، ولی آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در این صورت خداوند تو را رها خواهد کرد.
مرد عرض کرد: پس چه کنم؟
حضرت فرمود: به کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای . با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن . از کسی که به تو ستم کرد، درگذر. اگر چنین کنی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(7)
البته تحمل بدرفتاری والدین، نیاز به صبر و بردباری دارد ، به خصوص برای جوان که زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضایت خدا را در نظر داشته باشد و انگیزه الهی را در کار خود قرار دهد، همه چیز را برای خدا تحمل می کند. نه تنها برای او سخت نخواهد بود، بلکه گاهی از آن لذت می برد .
بنابراین توصیه می کنیم بدرفتاری والدین را بر مشکلات زندگی ، سن بالا یا ضعف اعصاب و یا موارد دیگر حمل کنید . با مدد گرفتن از نیروی ایمان و صبر، و با چشم پوشی از لغزش والدین، به وظیفه الهی خویش که احسان و نیکوکاری آنان است، عمل نمایید که خیر دنیا و آخرت شما در آن است.
از روایات معصومان استفاده می‌شود که والدین چه مؤمن باشند و چه کافر و چه نیکوکار و چه معصیت کار باید مورد احترام قرار گیرند و استثنا بردار نیست. امام‌رضا(ع) می‌فرماید: "نیکی به والدین واجب است گرچه مشرک باشند، ولی در معصیت خدا نباید آنان را اطاعت کرد".(8)
قرآن مجید تنها در یک مورد مخالفت با پدر و مادر را جایز دانسته و آن در صورتی است که پدر و مادر فرزند را به شرک فرا خوانند، ولی در سایر موارد به رفتار پسندیده توصیه نموده است.(9)

امام باقر(ع) می‌فرماید: "سه چیز است که خداوند درباره آن‌ها برای مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نیکوکار و بد کردار،‌ وفا به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار و خوش رفتاری با پدر و مادر، نیکوکار باشند یا بد کردار".(10)
فرزند می‌تواند با رعایت ادب و متانت و حفظ جایگاه پدر و مادر، نظر خود را در موضوعات مختلف بیان کند و از منطق خود دفاع نماید. والدین نیز نباید توقع داشته باشند که فرزندشان همیشه پیرو نظریات آن‌ها باشد. مهم حفظ حدود و رعایت تواضع و فروتنی است. هرگز قرآن و روایات معصومان از فرزندان نمی خواهد تمام نظریات پدر و مادر را بپذیرند، بلکه آیة‌"فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتبعون احسنه".(11) بندگانی را بشارت می‌دهد که سخنان را می ‍‌شنوند و بهترین را انتخاب می کنند، فرزندان را نیز در بر می گیرد. فرزندان باید از جدل و بحث های بیهوده که ممکن است به تیرگی روابط و موجب ناراحتی پدر و مادر بیانجامد،خوداری ورزند، یعنی برای پدر و مادر حریم قائل شوند.
.با احترام به مادران، حق فرزندان از بین نمی رود.البته احترام گذاشتن به پدر و مادر به معنای قبول همه نظریات آنان نیست. فرزندان با رعایت ادب می توانند به آنان تذکر دهند ویا از بزرگ تر ها برای جلوگیری از آزار و اذیت آنان کمک بگیرند.
اما حق فرزند :
از نظر اسلام، همان طوری که فرزندان به دلیل عدم رعایت حقوق والدین، عاق آن ها می شوند، والدین نیز در اثر بی توجهی به حقوق فرزندان عاق آنان می گردند، چون همیشه حق طرفینی است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «یلزم الوالدین من العقوق لولدهما - اذا کان الولد صالحا - ما یلزم الولد لهما؛ همچنان که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند ،پدر و مادر نیز نباید به فرزند خود - در صورتی که فرزند صالح باشد - بی حرمتی روا دارند» (12.
حضرت در جای دیگر می فرماید: "خداوند رحمت کند پدری را که به فرزندش در راه خیر کمک کند، به این که به او احسان کند و رفیق وی باشد و او را بیاموزاند و مؤدب نماید".(13)
امام علی(ع) حق فرزند بر پدر را سه چیز می داند: "نام نیک گذاردن و ادب آموزی و آموزش قرآن".(14) پیامبر اکرم(ص) در روایتی حق فرزند بر پدر را نام نیک نهادن و علم آموزی و فراهم کردن زمینة ازدواج دانسته اند.(15) در روایت دیگر شغل و کار مناسب نیز از حقوق فرزندان یاد شده است.(16)
البته تربیت عنوان کلی است که شیوه های خاصی را می طلبد و حق سنگینی است که متوجه والدین است. در این راستا مهر ورزی، وفای به عهد، رعایت عدالت بین فرزندان، احترام به فرزند، تشویق و تنبیه، کنترل دوستان، آموزش دین و احکام و قرآن دارای اهمیت است. تربیت قبل از تولّد فرزند شروع می شود و بدون هیچ وقفه ای باید از سوی والدین دنبال گردد.
حال اگر پدر و مادری در انجام حقوقی که خداوند نسبت به فرزندان بر عهده آنها گذاشته است کوتاهی کنند و از انجام آن سر باز زنند و سستی به خرج دهند ،مسؤول و مورد مؤاخذه الهی خواهد بود چون فرزندان امانت خداوند و گل های زیبایی در دستان والدین هستند که باید در حفظ و پرورش و به کمال رساندن آنها نهایت تلاش و کوشش را داشته باشند . اگر این گونه نباشند، در امانت الهی خیانت کرده و مورد خشم و عذاب الهی خواهند بود .

پی نوشت ها:
1. اسراء(17) آیه 23 و 24.
2. مرآت العقول، ج 10، ص 375.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
4. گناهان کبیره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
6. اصول کافی، ج 3، ‌ص 238.
7 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
8. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
9. لقمان(31) آیه 15.
10. اصول کافی، ج 3، ص 236.
11. زمر (39) آیه 18.
12. بحارالانوار‍، ج 101، ص 93.
13. مستدرک الوسایل، ج 15، ص 169.
14. نهج البلاغه، قصار 391، فیض الاسلام.
15. میزان الحکمه، ج 4، ص 3679.
16. بحارالانوار، ج 71، ص 85.

قرآن مجید احسان به پدر و مادر را وظیفة مردم می داند و می فرماید: "پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند، بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".[1]
امام صادق(ع) در مورد معنای احسان می‌فرماید: "احسان آن است که با آنان رفتار نیکو داشته باشید و آنها را مجبور نکنی چیزی را که احتیاج دارند، از تو بخواهند، اگرچه بی‌نیاز باشند، یعنی پیش از این که بخواهند، در اختیارشان قرار دهی".(2)

امام صادق(ع) می فرماید: "اگر چیزی کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می کرد و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است".[3]
در روایت دیگر یکی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آن ها ذکر شده است؛ امام صادق(ع) می فرماید: "کسی که پدر و مادرش راغمناک کند، نافرمانی آن ها را کرده است".[4]
علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتار یا رفتار برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است".[5]
شخصی از رسول اکرم(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نکند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را دشنام دهند".[6]
البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد بلکه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) می فرماید:
"بنده ای د رحال حیات پدر و مادرش به آن ها نیکوکار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می کند و بدهی ایشان را نمی پردازد و برای آن ها طلب رحمت نمی کند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بندة دیگری در حال حیات عاق والدین است ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می کند، خداوند او را نیکی کننده به والدین ثبت خواهد کرد".[7]

پی نوشت ها:

[1] اسراء(17) آیة 23 و 24.
2. اصول کافی، ج 3، ص 230.
[3] مرآت العقول، ج 10، ص 375.
[4] بحارالانوار، ج 75، ص 204.
[5] گناهان کبیره، ج 1، ص 120.
[6] بحارالانوار، ج 71، ص 45.
[7] اصول کافی، ج 3، ‌ص 238.

احترام به پدر و مادر و حفظ حقوق ایشان بر فرزند واجب است. فرزند هر چه در طول زندگی به ایشان
احترام کند، اما نمی‏تواند از عهده حقی که برایش واجب شده برآید.
خدا در قرآن بعد از سفارش به پرستش، اولین نکته‏ای را که بیان فرموده، احترام به پدر و مادر است: "پروردگارت مقرر دانست که جز او رانپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
هر گاه تا تو زنده هستی، هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند. آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگوی".(1)
در جایی دیگر خدا شکر خود و پدر و مادر را با هم طلب کرده است: "و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم که شکر برای من و برای پدر و مادرت را به جا آور".(2)
با توجه به سفارش دین نسبت به احترام فرزندان به پدر و مادر اگر فرزندی مورد عاق و نفرین پدر و مادر قرار گیرد، در دنیا و آخرت خسارت سنگینی خواهد دید. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "بترسید از این که عاق پدر و مادر و مغضوب آن‏ها شوید، زیرا بوی بهشت از پانصد سال را به مشام می‏رسد، ولی هیچ گاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند، نخواهد رسید".(3)
علامه طباطبایی در مورد احترام به پدر و مادر می‏نویسد: "معلوم می‏شود مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحید، واجب‏ترین واجبات است، هم چنان که مسئله عقوق (نفرین) بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگ‏ترین گناهان کبیره است و به همین جهت این مسئله را بعد از مسئله توحید و قبل از سایر احکام اسم برده و این نه تنها در این آیات چنین کرده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است".(4)
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود:"سه گناه است که خداوند عقوبت آن‏ها را در دنیا تعجیل می‏فرماید: عقوق والدین، ظلم به بندگان خداو بدی کردن در مقابل احسان".(5)
شاید حکمت در تعجیل این عقوبت‏ها برای عبرت دیگران است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: "از نفرین پدر بترسید که از ابر بالاتر می‌رود و خداوند به آن بنگرد و بفرماید: آن را نزد من آرید تا اجابت نمایم، پس از نفرین پدر سخت بر حذر باشید که از شمشیر برنده تر است".(6)
در باب فضیلت دعای مشلول رسیده که این دعا را حضرت امیر المؤمنین(ع) به جوانی که مورد عاق پدر و مادر
قرار گرفته، تعلیم فرمود. جوان در اثر نفرین پدر دست راستش شَل شد و سه سال مبتلا بود. پس از فوت پدرش در مسجد الحرام شب‏ها به خداوند استغاثه می‏کرد. حضرت بر او ترحم فرمود و این دعا را به او یاد داد و خداوند او را شفا داد.(7)
البته اگر فرزند توبه کند و از والدین خود عذرخواهی نماید خداوند نیز او را می‌بخشد و از عقوبت وی صرفنظر خواهد کرد.

پی‌نوشت‏ها:
1 . اسراء (17)، آیه 23.
2 . لقمان (31)، آیه 14.
3 . تفسیر نمونه، ج 12، ص 80.
4 . ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 135.
5 . بحار الانوار ، ج 70، ص 373
6. همان ، ج71، ص 83
7. همان، ص 126.

بی‌احترامی نوعی «بدرفتاری» یا «رفتار نابهنجار» است که از نظر محققان علوم اجتماعی و روان‌شناسی رفتاری،(1) بازتاب فرهنگ اجتماعی و آموزش‌های مستقیم یا غیر مستقیم رسانه‌های «گفتاری» و «دیداری» است که غالباً باعث ارضا نشدن نیازهای ذاتی و شخصیتی است، و پیدایش عقده‌های گوناگون و احساس تنش و بی قراری و ایجاد عدم تعادل روانی و رفتاری و اخلاقی می‌شود.
به طور کلی موقعیت فرزند در خانواده، تعداد فرزندان و جنسیت آنان، ترتیب تولد آنها،(2) روابط بین آنان و با والدین، وجود ارزش‌ها و معیارهای صحیح اخلاقی و اعتقادی در خانواده، حضور دیگر افراد فامیل در خانه و میزان تأثیرگذاری آنان، عوامل اقتصادی و فرهنگی و محیط‌های آموزشی و جامعه و رسانه‌های گفتاری و دیداری همگی در شکل‌دهی شخصیت افراد مؤثرند.
به بیان دیگر: فرزندان ما مشکلی ندارد؛ مشکلات رفتاری، اخلاقی، فکری و اعتقادی آنها ریشه در مشکلات خانواده، محیط فرهنگی و پرورشی، اجتماعی و اقتصادی آنها دارد.
بی‌اعتنایی به توقعات نوجوانان و جوانان و عدم پاسخگویی صحیح به نیازهای مادی و معنوی آنان یا رها کردن و به اصطلاح دادن آزادی مطلق به آنان و نداشتن احساس مسئولیت در برابر فرزندان زمینه را برای «بدرفتاری و بی‌احترامی و بداخلاقی» فراهم می‌سازد. در ذیل به برخی عوامل آن اشاره می‌کنیم:
1ـ چالش و تقابل فرهنگ کوچک‌ترها و بزرگ‌ترها
جوانان شناخت ویژه‌ای از زندگی و چرایی و چگونگی آن دارند و می‌خواهند با معیارهایی که خود می‌اندیشند، تصمیم بگیرند. نیز شیوة زندگی، نوع شغل، رشتة تحصیلی، دوست، همسر، فرم لباس و طرز آرایش خویش را، خود انتخاب کنند، به همین دلیل ممکن است با معیارهای معلمان، والدین و سایر بزرگترها تقابل و اختلاف داشته

باشد و گاه به بی‌احترامی و ستیزهایی منجر شود. چالش دو فرهنگ، زمینه‌ساز تحوّل نظام اخلاقی است.
والدین و سایر بزرگترها می‌خواهند فرزندان‌شان را با معیارهای ارزشی که خود با آن پرورش یافته اند، تربیت کنند، ولی جوانان آن معیار­ها را پذیرا نیستند و خود معیارهای ارزشی و فرهنگی جدیدی خلق کرده و پذیرا هستند، به همین دلیل در اثر چالش دو فرهنگ، ستیزه و بی ادبی و جدال ممکن است جایگزین جدال نیکو(3) و بهره‌وری مشاوره و هم‌فکری گردد.
2ـ ناهماهنگی توسعة صنعتی با توسعة فرهنگی
رشد صنعت و تجارت و توسعة و پیشرفت در امر حمل و نقل و فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات اجتماعی، مردم را از جهت رفاه و آسایش و استفاده آسان و بی‌مشقت از ابزارهای جدید معیشتی، در وضعیتی کاملاً نو و بی‌سابقه قرار داده، ولی به تناسب این رشد و توسعه، فرهنگ اجتماعی و آداب و رسوم اخلاقی و دین، هماهنگ با آن توسعه نیافته است. این تغییر و تحول ناهماهنگ اغلب مشکلات و مسایل جدیدی را برای جامعه ایجاد می‌کند که بی‌احترامی و بدرفتاری نسل جدید (که شیفتة «تحوّل» و پذیرای توسعه و نوآوری در همة زمینه‌ها است) نسبت به نسل قدیم یکی از آن مشکلات است.
3ـ پس‌افتادگی فرهنگی(4)
شکاف در سازش بین دو فرهنگ (خواه هر دو مادی یا هر دو غیر مادی و یا یکی مادی و دیگری غیر مادی) سرانجام به «پس‌افتادن» یکی از آن دو منجر می‌شود.
پس‌افتادگی گاهی ممکن است ناشی از نگرش جامعه به تفاوت‌های گروهی و طبقاتی باشد که یک فرهنگ یا گروه و طبقه‌ای را «پیشرو»، «پویا» و «امروزی» بنامد اما فرهنگ یا گروه و طبقة اجتماعی دیگر را «واپس‌گرا»، «ایستا» و «قدیمی» به شما آورد. طبیعی است که عده‌ای عمدتاً بزرگترها، به خاطر حفظ منافع مادی یا معنوی و اجتماعی و یا به هر دلیل دیگر، برای جلوگیری از ایجاد تغییر و تحول، تلاش کنند و بخشی دیگر از افراد جامعه که غالباً جوانان هستند خواستار دگرگونی و تحوّل گردند. در نتیجه شکاف میان دو فرهنگ و تقابل دو طیف اجتماعی و پس افتادن یکی از آن دو، باعث تنش و درگیری، بی‌حرمتی و بد اخلاقی می‌گردد.

4ـ طرد شدگی(5)
هنگامی که نیاز کودک به «محبت و امنیت» تهدید می‌شود و با بی‌توجهی و بی‌اعتنایی و اشکال‌های زیاد و تنبیه و تهدید و تحقیر بزرگ‌ترها رو به رو می‌شود و احساس می‌کند که نیاز فطری به «محبت و امنیتش» در معرض خطر قرار گرفته است، در میان انبوه جمعیت احساس بی‌پناهی و تنهایی می‌کند. این احساس یا او را به سمت خود کم‌بینی، بی‌عرضه‌گی، ضعف اراده و شخصیت، تسلیم‌پذیری و افسردگی سوق می‌دهد و یا عامل پیدایش عقده‌هایی در درون او می‌شود، که همانند زخم پس از شکل‌گیری و چرکین شدن، در دوران بلوغ یا جوانی سرباز می‌کند و او را به سوی نافرمانی، بی‌ادبی و پرخاشگری نسبت به بزرگترها و انجام اعمال خلاف قانون، اخلاق و عرف می‌کشاند.
5ـ از هم گسیختگی خانوادگی:
فرزندانی که والدین آنها به علت طلاق یا هر علت دیگری جدا از یکدیگر زندگی می‌کنند، یا کودکی که در خانواده‌ای بزرگ می‌شود که بین والدینش اغلب ستیزه و نزاع وجود دارد، این رفتار نامطلوب والدین با یکدیگر از یک طرف و با فرزندان از طرف دیگر به صورت طبیعی به ناسازگاری فرزندان منجر می‌شود و به تدریج با رشد جسمی آنان به صورت نافرمانی و بی‌احترامی به بزرگترها ظاهر می‌شود.
6ـ ایجاد محدودیت زیاد
والدین که خود احساس نا امنی و اضطراب دارند، اغلب در مورد فرزندان خود سخت‌گیر خواهند بود. این گونه پدر و مادرها، خواسته‌های مادی فرزندان خود را به هر ترتیبی شده برآورده می‌سازند، ولی از بازی کردن فرزندان با همسالان‌شان یا رفتن بیرون از خانه و معاشرت با دیگران، به هر دلیلی محدودیت ایجاد می‌کنند.
گاهی ناآگاهی خانواده و اطرافیان از مسایل دقیق تربیتی و برداشت‌های نادرست از مسایل دینی باعث رفتارهای افراطی و حساسیت می‌شود. این گونه فرزندان در دوران نوجوانی و جوانی یا خجول، افسرده و گوشه گیرند و یا پرخاشگر، و نسبت به بزرگترها بی‌ادب، نافرمان و حرمت‌شکن، پرتوقع و خودخواه می‌گردند.
7ـ عیوب و نقایص شخصی و خانوادگی
کودک یا جوانی که از لحاظ جسمی یا ذهنی نتواند وظیفه‌ای را که به او محوّل شده است انجام دهد و همانند هم‌سن و سال‌هایش خود را مطرح سازد، مطمئناً احساس ناامنی می‌کند.(6) در نتیجه به سمت ناسازگاری‌های رفتاری، اخلاقی و عدم تعادل روانی کشیده می‌شود، چنان که کودک معصومی که از طریق نامشروع، سلول نطفه‌اش بسته شده است و از آغاز تولد با نگاه‌ها و رفتارهای نامطلوب عاطفی و کُنش‌های نامناسب اجتماعی روبرو می‌شوند، طبیعی است که در دورة جوانی فردی ناسازگار خواهد شد.
8ـ فقر اقتصادی
بسیاری از افراد که در دوران بلوغ و جوانی ناسازگاری‌های رفتاری و بداخلاقی و حرمت شکنی دارند و یا مرتکب جرایمی می‌شوند، وقتی به گذشته زندگی آنها توجه می‌کنیم، می‌بینیم که از اوضاع نامساعد اقتصادی و اجتماعی برخوردار بوده‌اند.
محرومیت از امکاناتی که کودکان دیگر داشتند و اینها فاقد آن بودند، باعث شکل‌گیری عقده‌هایی درون‌شان می‌شود که در سن بلوغ یا جوانی به گونه‌های مختلف خود را نشان می‌دهند.
9ـ همانند سازی و الگوپذیری
همانندسازی عبارت است از ارتباط و پذیرش روانی، عاطفی یا احساسی یا فرد، گروه و با نهاد دیگر. همانندسازی یکی از مهم‌ترین و نیرومندترین عوامل در تشکیل و رشد شخصیت است و بدین ترتیب کودک می‌تواند ارزش‌ها، اعتقادات، رفتار و کردار والدین و بزرگ‌ترهای خود را فراگیر، چنان که متأسفانه نقاط ضعف دیگران را نیز فرا خواهد گرفت، مانند دورویی، پرخاشگری، دروغگویی و بد اخلاقی.(7)
اگر والدین و اطرافیان، انسان‌های متعادل و مهذّبی باشند، رسانه‌های دیداری و گفتاری از رادیو، تلویزیون، سینما، اینترنت و ماهواره تا مطبوعات و عملکرد برخی احزاب و تشکل‌های سیاسی، زمنیه‌ساز بداخلاقی‌ها و حرمت‌شکنی‌ها و ناسازگاری‌های رفتاری می‌باشند.
نکتة مهم:
اوضاع به تنهایی علت ناسازگاری نیست، بلکه نگرش و برداشت و فهم جوان و هر فردی از وضع خود است که واکنش‌های او را تعیین می‌کند.
پی‌نوشت‌ها:
1. به کتاب‌های آسیب‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی انحرافات دکتر محمد حسین فرجاد، و رفتارهای بهنجار و نابهنجار دکتر شکوه نوابی نژاد، رجوع شود.
2. وضع فرزندان اوّل، آخر و تک فرزندن بودن با سایر فرزندان یکسان نیست.
3. نحل (16) آیه 125.
4. دکتر محمدحسین فرجاد، آسیب‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی انحرافات، چاپ هشتم، ص 98.
5. دکتر شکوه نوابی‌نژاد، رفتارهای بهنجار و نابهنجار.
6. همان، ص 205.
7. همان، ص 139.

دوباره یاد آوری کنیم...

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) می‌فرمودند: روزی هنگام ظهر، مادرم گفت: پدر را برای ناهار صدا کن به طبقه بالا رفتم تا پدر را صدا بزنم، دیدم در حال مطالعه به خواب رفته اند، اگر ایشان را صدا نمی زدم ، شاید مادرم ناراحت می شد و اگر بیدارش می کردم، شاید موجب رنجش پدر می شد.

خم شدم، لب‌هایم را کف پای پدر گذاشتم و چند بوسه زدم تا اینکه به آرامی بیدار شده و فرمودند: شهاب الدین! تو هستی؟

گفتم بله آقا

پدرم وقتی این علاقه و احترام من را دید، دستش را به سمت آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم، خدا عزتت را زیاد کند و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد.

مرحوم آیت‌الله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) می فرمودند: هرچه دارم از برکت آن دعای پدر است.

خداوند حکیم در قرآن می فرمایند:

وَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا احقاف/15

(انسان را به نیکی کردن به پدر و مادر سفارش کردیم)

از آن­جا که زحمات مادر در مقایسه با پدر از اهمیت بیش­تری برخوردار است، اسلام بر احترام و احسان به مادر تأکید زیادتری به عمل آورده است، مثلاً در آیه «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.»(1)
در آغاز آیه سخن از والدین است اما در ادامه لزوم حق­شناسی در برابر مادر را توصیه کرده و می فرماید :« مادر او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و دوران حمل واز شیر باز گرفتنش سی ماه است».
هر چند پدر نیز نسبت به فرزند متحمل مشکلاتی می شود اما مهم مادر بیش­تر است. از این رو در روایات معصومین نیز بر این نکته تأکید شده است. مردی به پیامبر (ص)گفت: به چه کسی نیکی کنم ؟ فرمود:به مادرت. عرض کرد: بعد از او به چه کسی ؟ فرمود: به مادرت برای سومین بار عرض کرد: بعد ازاو به چه کسی؟ باز فرمود: به مادرت و در چهارمین باروقتی این سؤال را تکرار کرد گفت: به پدرت.(2)

پی نوشت­ها:
1. احقاف(46)آیه 15.
2. وسائل الشیعه، ج15، ص207.

فرزندان بر والدین حقوقی دارند که والدین باید رعایت کنند. (1) در مورد والدین به ترغیب و تشویق در رعایت حقوق فرزندان نیاز نیست‌، زیرا ا نجام آن ‌ها طبق سرشت و طبع والدین است‌. فرزندان پارة تن والدین هستند و والدین حتی در مواردی تا پای جان از فرزندان نگه ‌داری و محا فظت می‌کنند.
برخی ا ز حقوق فرزندان بر وا لدین عبارت است ا ز:
1. تابعیت خانوادگی‌; (2)
امام سجاد می فرماید: حق فرزندت بر تو ا ین است که بدانی از تو به وجود آمده و در نیک و بد زندگی وابسته به تو است‌.(3)
2. انتخاب نام شایسته‌ ;
ا مام کاظم ‌می ‌فرما ید: نخستین احسان و نیکی که پدر در حق فرزندش روا می‌دا رد، ا نتخاب نام زیبا برای ا وست‌، پس لازم است هر یک ا ز شما نام نیکو برای فرزند خود انتخاب کند.(4)
3. دو سال نوزاد را شیر دادن‌:
قرآن کریم در این باره می فرماید "وَالْوَ َلِدَ َت‌ُ یُرْضِعْن‌َ أَوْلَـَدَهُن‌َّ حَوْلَیْن‌ِ کَامِلَیْن‌...;(5) مادران‌، فرزندان خود را تا دوسال تمام شیر بدهند..."
4. تربیت و آموزش‌:
حضرت ا میرا لمؤمنین‌ می‌فرماید: حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر فرزند نهد، ا و را خوب تربیت کند و به ا و قرآن بیاموزد.(6)
5. محبت و مهرورزی نسبت به کودکان ;
پیامبر می فرماید: کودکان را دوست بدا رید و آنان را مورد لطف و رحمت قرار دهید.(7)
6. انتخاب همسر برای فرزند:
"وَ أَنکِحُواْ الاَْیَـَمَی‌َ مِنکُم‌ْ وَ الصَّـَـلِحِین‌َ مِن‌ْ عِبَادِکُم‌ْ وَ إِمَآئکُم‌...;(8) بی‌همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید..."(9)
7. وجوب حفظ جان فرزند و حرمت کشتن او به علت فقر:
قرآن کریم می فرماید : " وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلَـَدَکُم‌ْ خَشْیَة‌َ إِمْلَـَق‌ٍ نَّحْن‌ُ نَرْزُقُهُم‌ْ وَإِیَّاکُم‌ْ إِن‌َّ قَتْلَهُم‌ْ کَان‌َ خِطْاً کَبِیراً; (10) از بیم تنگ‌دستی فرزند خود را نکشید. ماییم که به آنها و شما روزی می‌بخشیم‌. آری کشتن آنها خطا و گناهی بزرگ است‌." مبادا فرزند به خاطر این که دختر است یا از جهت فقر ا قتصادی کشت‌. همان گونه که ا عراب جاهلی چنین می‌کردند.
8. تلاش برای نجات فرزندان از خطرهای جانبی و اخلاقی‌:
قرآن کریم می فرماید : " وَنَادَی‌َ نوح‌ٌ ابْنَه‌ُ وَکَان‌َ فِی مَعْزِل‌ٍ یـَبُنَی‌َّ ارْکَب‌ْ مَعَنَا وَلاَ تُکُن مَع‌َ الْکَـَفِرِین‌َ; (11) کشتی ایشان را در میان موجی کوه‌آسا می‌برد و نوح پسرش را که در کناری بود بانگ زد: ای‌! پسرک من !با من سوا ر شو و با کافران مباش‌." در حا لی که سیل همه جا را فرا گرفته ،حضرت نوح‌ درکشتی نجات بود، یک لحظه از وضعیت فرزندش غا فل نشد و برای نجات جسم او از غرق شدن و جان ا و ا ز کفر ،خطاب به ا و آیه ذکر شده را بیان فرمود.
9. مرا قبت بر نماز خوا ندن فرزندان‌:
" وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَة‌ِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا; (12) خانواده ( زن و فرزندان‌ ) خود را به نماز فرمان بده و خود برآن شکیبا باش‌."
" یَـَبُنَی‌َّ أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ; ( 13) حضرت لقمان به فرزندش گفت‌: پسرم نماز را به پادار."
10. ا صلاح و رشد گرایش ‌های ا عتقادی فرزند با پند و اندرز:
حضرت لقمان برای انجام دادن وظایف ا عتقادی خود در برابر فرزندش نکات مهمی دربارة توحید ا لهی و معاد برای او بیان می‌کند ، از جمله می‌فرماید:
" وَ إِذْ قَال‌َ لُقْمَـَن‌ُ لاِ بْنِه‌ِی وَ هُوَ یَعِظُه‌ُو یَـَبُنَی‌َّ لاَ تُشْرِکْ بِا للَّه‌ِ; (14) هنگامی‌که لقمان به پسر خویش در حالی که او را اندرز می‌داد گفت‌ : ای‌پسرک من‌، به خدا شرک میاور که به را ستی شرک ستمی بزرگ است‌." همچنین آیه 16 همین سوره دربارة معاد و بازگشت انسان‌ها و اعمالشان به سوی خداست‌.
11. آموزش احکام شرعی‌:
"یَـَبُنَی‌َّ أَقِم‌ِ ا لصَّلَوَة‌َ وَ أْمُرْ بِا لْمَعْرُوف‌ِ وَا نْه‌َ عَن‌ِ ا لْمُنکَرِ وَا صْبِرْ عَلَی‌َ مَآ أَصَابَکَ; (15) ای پسرک من‌، نماز را به پای‌دار و به کار پسندیده امر کن و ا ز کار ناپسند و حرام نهی نما و بر آسیبی که بر تو وارد می‌شود صبر کن‌." در این آیه‌، حضرت لقمان فرزندش را با وظایف و احکام فردی و اجتماعی آشنا می‌نماید.
12. آموزش رفتارها و روحیات صحیح اخلاقی‌:
حضرت لقمان در آیات 18 و 19 سورة لقمان چند نکته اخلاقی مهم را به فرزندش گوشزد می‌کند و ضرورت مراقبت پدر را نسبت به رفتارها و روحیات اخلاقی فرزندش آشکار می‌سازد:
ـ نسبت به مردم بی‌ا عتنا نباش و روی از آنان مگردان‌: "لاتصعِّر خدّکَ للناس‌"
ـ مغرورانه روی زمین راه مرو: "و لا تمش فی الارض مرحا"
ـ در راه رفتن اعتدال را رعایت کن‌: " و اقصد فی مشیک"
ـ در سخن گفتن نیز اعتدال را رعایت کن و با صدای بلند حرف مزن‌: " و اغضض من صوتک"
13. مشورت کردن با فرزندان و توجه به دیدگاه‌های آنان‌:
پس ا ز آن ‌که حضرت موسی‌ از مجا زات فرعون می‌گریزد و به قریه حضرت شعیب‌ می‌رسد، به دختران حضرت در بالا کشیدن آب از چاه کمک می‌کند. آن‌گاه یکی از دخترا ن حضرت شعیب‌ ، داستان را برای پدر تعریف می‌کند. بدین سبب حضرت ‌، موسی را به خانه دعوت می‌کند و سپس با دختران جوان خود مشورت می‌کند که با این جوان چه رفتاری کنیم‌؟
قرآن سخن یکی از دختران را چنین نقل می‌کند:
« قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ » یکى از آن دو دختر (فرزند شعیب) گفت: اى پدر! او را استخدام کن زیرا بهترین کسى که استخدام مى‏کنى. آن کسى است که نیرومند و امین باشد [و او داراى این صفات است.] (16)
حضرت شعیب‌‌، پیشنهاد دخترش را می‌پذیرد. این داستان‌ قرآنی نشان می‌دهد که چگونه حضرت شعیب با آن ‌که پیامبر بود و می‌توا نست بهترین تصمیم را بگیرد، به دختران خود شخصیت داد و با مشورت آنان‌، درباره حضرت موسی‌تصمیم گرفت‌.
14. پرهیز از ا فراط در محبت‌:
" یَـََّأَیُّهَا الَّذِین‌َ ءَا مَنُواْ لاَ تُلْهِکُم‌ْ أَ مْوَ َلُکُم‌ْ وَ لاَ َّ أَوْلَـَدُکُم‌ْ عَن ذِکْرِ ا للَّه‌ِ وَ مَن یَفْعَل‌ْ ذَ َلِکَ فَأُوْلَئکَ هُم‌ُ الْخَـَسِرُون‌َ; (17) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مبادا ا موال و فرزندا نتان‌، شما را از یاد خدا غافل گرداند . هر کسی چنین کند از زیان کاران است‌."
این آیه‌، مسلمانان را از محبت و علاقه زیاد به مال و فرزند که از یاد خدا غافل شوند، برحذر می‌دارد.
15. توجه به آینده فرزندان و امنیت آنها:
"وَ إِذْ قَال‌َ إِبْرَ َهِیم‌ُ رَب‌ِّ اجْعَل‌ْ هَـَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِی‌َّ أَن نَّعْبُدَ الاَصْنَام‌َ; (18) یاد کن هنگامی را که ابراهیم گفت‌: پروردگارا این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور دار."
این آیه نگرا نی حضرت ابراهیم‌را از آینده فرزندا نش بیان می‌کند. وی از خداوند برای فرزندا نش امنیت‌، سلامت جسمی و اخلاقی را درخواست می‌کند.
16. برخورد دوستانه پدر و مادر با فرزند به گونه ‌ای ‌که او اسرار خود را به آنها بگوید:
آیه چهارم سوره یوسف از روابط بسیار نزدیک و صمیمانه حضرت یوسف با پدرش‌حکایت می‌کند، به گونه‌ای که حضرت یوسف خواب عجیب و پر رمز و راز خود را تنها برای پدرش نقل می‌کند. "إِذْ قَال‌َ یُوسُف‌ُ لاَبِیه‌ِ یَـََّأَبَت‌ِ إِنِّی رَأَیْت‌ُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْس‌َ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُم‌ْ لِی سَـَجِدِین‌َ"
17. فراهم آوردن زمینه مناسب برای بازی و گردش فرزندان‌:
هنگامی‌که بردران حضرت یوسف از پدرشان درخواست می‌کنند که حضرت را به بازی و گردش (یرتع و یلعب‌) ببرند ،پدر، آنان را از این کار منع نمی‌کند; تنها نگرانی خودش را از وجود حوادث احتمالی اظهار می‌نماید. این جملات نشان می‌دهد که حضرت یعقوب به عنوان یک پدر نسبت به این حق فرزندش آگاهی داشته و از آن استقبال کرده ‌. آیه مورد نظر چنین است‌: "أَرْسِلْه‌ُ مَعَنَا غَدَاً یَرْتَع‌ْ وَیَلْعَب‌ْ وَإِنَّا لَه‌ُ لَحَـَفِظُون‌َ." ا مام صادق ‌می فرماید: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد.(19)
18. سرزنش فرزندان در برا بر سهل ا نگاری ‌ها:
در آیات 18 و 83 سوره یوسف‌، جمله یکسانی از حضرت یعقوب‌خطاب به فرزندانش نقل می‌شود. ایشان در برابر کوتاهی فرزندان در مراقبت از حضرت یوسف (آیه 18) و برادرش بنیامین (آیه 83) خطاب به آنها می‌گوید: "بَل‌ْ سَوَّلَت‌ْ لَکُم‌ْ أَنفُسُکُم‌ْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیل‌ٌ"; چنین نیست که می‌گویید، بلکه نفس شما امری را به اشتباه برای شما آراسته است‌."
گرچه داستانی که آنان برای کشته شدن حضرت یوسف ساخته بودند ،دروغ بود و جریانی را که درباره بنیامین و سرقت جام به دست وی نقل می‌کردند ،حقیقت داشت (حداقل به خیال خودشان‌) امّا در هر دو مورد دچار شتابزدگی و اشتباه در تصمیم‌گیری شده بودند . امری را که نادرست بود، درست پنداشته بودند. در چنین شرایطی است که حضرت یعقوب تذکر لازم رابه آنها داده‌، با سرزنش آنان و مذمت کار نادرستشان وظیفه پدری خود را در برابرشان انجام می‌دهد.
19. پذیرش قول و تعهد فرزندان (حتی در مواردی که قبلاً تخلف کرده باشند):
آیات 14 و 66 سوره یوسف از پیمان‌ سپاری فرزندان حضرت یعقوب به ایشان خبر می‌دهد. آیه 14 دربارة تعهد آنان به مواظبت از یعقوب در برابر گرگ‌ها و آیه 66 درباره پیمان آنها برای محافظت از جان بنیامین سخن می‌گوید. در هر دو مورد، حضرت یعقوب‌با قرار دادن شرایطی قول و تعهد فرزندان را می‌پذیرد; با این که در مرحله دوم‌، سابقه بدقولی و پیمان شکنی نیز داشته‌اند; امّا باز هم حضرت یعقوب قسم و پیمان آنها را می‌پذیرد.
قرآن کریم با نقل این ماجرا، وظیفه پدران و مادران را در اعتماد به تعهدها و پیمان‌های فرزندان گوشزد می‌کند و بر تأثیر تربیتی این عمل در رشد و فضایل اخلاقی و اعتماد به نفس آنها صحه می‌گذارد.
20. امیدوار کردن فرزندان به حل مشکلات‌:
هنگامی‌که برادران حضرت یوسف نا ا میدانه از یافتن حضرت و نجات بنیامین سخن می‌گفتند و همه چیز را از دست رفته می‌دیدند، حضرت یعقوب‌دوباره آن‌ها را به مصر روانه کرد. از آنان خواست که از رحمت خدا نا امید نشوند . نا امیدی از رحمت بیکران الهی نشانه کفر و ناسپاسی است‌: "وَ لاَ تَاْیَْسُواْ مِن رَّوْح‌ِ ا للَّه‌ِ إِنَّه ‌ُو لاَ یَاْیَْس‌ُ مِن رَّوْح‌ِ ا للَّه‌ِ إِلآ ا لْقَوْم‌ُ ا لْکَـَفِرُون‌َ" (20)
این رفتار پسندیده حضرت یعقوب از وظیفه دایمی پدران در برابر فرزندان خود خبر می‌دهد. وظیفه‌ای که طی آن والدین و به خصوص پدر باید با القای روح امید و کوچک نمایی مشکلات‌، فرزندان خود را در پیمودن راه پرپیچ و خم زندگی یاری رساند.
21. طلب بخشش گناهان (استغفار) برای فرزندان‌:
دعای پدر و مادر بیش از هر کس دیگر در حق فرزندان مستجاب می‌شود. بنابر روایات متعدد، خداوند با دعای پدر و مادر، گناهان بسیاری را از فرزندان می‌بخشد; از این رو والدین موظفند که در صورت مشاهده آثار پشیمانی و توبه در رفتار و گفتار فرزندان برای آنان استغفار کرده‌، بخشش گناهان آنان را از خداوند بخواهند. آیات 97 و 98 سوره یوسف درباره تقاضای برادران یوسف از پدر برای استغفار و پذیرش آن از سوی حضرت یعقوب حکایت می‌کند.
فرزندان نیز وظیفه دارند احترام وا لدین را رعایت کنند، حتی اگر آنان حقوق فرزندان را رعایت نکنند. قرآن کریم می‌فرماید: "وَ قَضَی‌َ رَبُّکَ أَلآ تَعْبُدُوَّاْ إِلآ َّ إِیَّاه‌ُ وَبِالْوَ َلِدَیْن‌ِ إِحْسَـَنًا إِمَّا یَبْلُغَن‌َّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ کِلاَ هُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُف‌ٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا;(21) و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید. اگر یکی از آنان یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند، با آنان حتی "اوف‌" مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنان سخنی شایسته بگوی‌."
امام صادق‌در تفسیر این آیه می‌فرماید: اگر تو را به تنگ آوردند ،به آنان اف مگو . اگر تو را زدند ،با آنان درشتی مکن و به آنان بگو: خدا شما را بیامرزد. این سخن کریمانه و محترمانه است‌.(22).
مورد فرزندان به ترغیب و تشویق در رعایت حقوق وا لدین نیاز است‌. نگه‌داری پدر و مادر پیری که پر توقع شده‌، اخلاقش تند گشته و... بر طبق طبع و میل فرزند نیست‌.باید فرزندان را به رعایت حقوق والدین ترغیب و تشویق نمود. از این رو، در هشت آیه قرآن احسان و نیکی به والدین تکرار و تأکید شده است (بقره‌، 83;نسأ،36;انعام ،151;اسرأ،23; لقمان ،14; مریم ،14; عنکبوت ،8; احقاف ،15)

پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه‌، حکمت 399
2. کنزالعمال‌، متقی هندی‌، ج 16، ص 473، حدیث 45512، مؤسسة الرسالة‌، بیروت‌.
3. تحف العقول‌، ابن شعبه حرانی‌، ص 263، دفتر انتشارات اسلامی‌.
4. کافی‌، ثقة الاسلام کلینی‌، ج 6، ص 18، دارالکتب الاسلامیة‌.
5. بقره‌،233
6. نهج البلاغه‌، ترجمة محمّد دشتی‌، حکمت 399
7. کافی‌، ج 6، ص 49.
8. نور،32.
9. جهت آگاهی بیشتر ر.ک‌: بهرام محمدیان‌، نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام‌، انتشارات انجمن اولیا و مربیان‌.
10. اسرأ، 31.
11. هود، 42.
12. طه‌، 132.
13. لقمان‌، 17.
14. لقمان‌، 13.
15. لقمان‌، 17.
16. اسرا ء 26.
17. منافقون‌، 9.
18.ابراهیم‌، 35.
19.وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌، ج 15، ص 194، دارالکتب الاسلامیة‌.
20. یوسف‌،87.
21. اسراء،23.
22. کافی‌، ج 2، ص 157.


قرآن مجید احسان به پدر و مادر را وظیفه مردم می داند و می فرماید: "پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیری برسند، بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو و بال های تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
امام صادق(ع) می فرماید: "اگر چیزی کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می فرمود و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است".(2)
در روایت دیگر یکی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آن ها ذکر شده است؛ امام صادق(ع) می فرماید: "کسی که پدر و مادرش را محزون کند، نافرمانی آن ها را کرده است".(3)
علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتار یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه کبیره است".(4)
شخصی از رسول اکرم(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نکند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم پدرش را دشنام دهند".(5)
البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد بلکه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) می فرماید:
"بنده ای در حال حیات پدر و مادرش به آن ها نیکوکار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می کند و بدهی ایشان را نمی پردازد و برای آن ها طلب رحمت نمی کند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بنده دیگری در حال حیات عاق والدین است ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می کند. خداوند او را نیکی کننده به والدین ثبت خواهد فرمود".(6)
احترام به مادروپدر مطلق است یعنی به هر مادر و پدری باید احترام کرد خواه خوب باشد و خواه بد .
هر چند پدر و مادر رفتار صحیحی با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گرامیداشت والدین و کسب رضایت آنان است و نمی تواند مقابله به مثل نماید. فردی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادری دارم که با آن ها رابطه خوبی دارم، ولی آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در این صورت خداوند تو را رها خواهد کرد.
مرد عرض کرد: پس چه کنم؟
حضرت فرمود: به کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای . با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن . از کسی که به تو ستم کرد، درگذر. اگر چنین کنی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.(7)
البته تحمل بدرفتاری والدین، نیاز به صبر و بردباری دارد ، به خصوص برای جوان که زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضایت خدا را در نظر داشته باشد و انگیزه الهی را در کار خود قرار دهد، همه چیز را برای خدا تحمل می کند. نه تنها برای او سخت نخواهد بود، بلکه گاهی از آن لذت می برد .
بنابراین توصیه می کنیم بدرفتاری والدین را بر مشکلات زندگی ، سن بالا یا ضعف اعصاب و یا موارد دیگر حمل کنید . با مدد گرفتن از نیروی ایمان و صبر، و با چشم پوشی از لغزش والدین، به وظیفه الهی خویش که احسان و نیکوکاری آنان است، عمل نمایید که خیر دنیا و آخرت شما در آن است.
از روایات معصومان استفاده می‌شود که والدین چه مؤمن باشند و چه کافر و چه نیکوکار و چه معصیت کار باید مورد احترام قرار گیرند و استثنا بردار نیست. امام‌رضا(ع) می‌فرماید: "نیکی به والدین واجب است گرچه مشرک باشند، ولی در معصیت خدا نباید آنان را اطاعت کرد".(8)
قرآن مجید تنها در یک مورد مخالفت با پدر و مادر را جایز دانسته و آن در صورتی است که پدر و مادر فرزند را به شرک فرا خوانند، ولی در سایر موارد به رفتار پسندیده توصیه نموده است.(9)

امام باقر(ع) می‌فرماید: "سه چیز است که خداوند درباره آن‌ها برای مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نیکوکار و بد کردار،‌ وفا به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار و خوش رفتاری با پدر و مادر، نیکوکار باشند یا بد کردار".(10)
فرزند می‌تواند با رعایت ادب و متانت و حفظ جایگاه پدر و مادر، نظر خود را در موضوعات مختلف بیان کند و از منطق خود دفاع نماید. والدین نیز نباید توقع داشته باشند که فرزندشان همیشه پیرو نظریات آن‌ها باشد. مهم حفظ حدود و رعایت تواضع و فروتنی است. هرگز قرآن و روایات معصومان از فرزندان نمی خواهد تمام نظریات پدر و مادر را بپذیرند، بلکه آیة‌"فبشّر عباد الّذین یستمعون القول فیتبعون احسنه".(11) بندگانی را بشارت می‌دهد که سخنان را می ‍‌شنوند و بهترین را انتخاب می کنند، فرزندان را نیز در بر می گیرد. فرزندان باید از جدل و بحث های بیهوده که ممکن است به تیرگی روابط و موجب ناراحتی پدر و مادر بیانجامد،خوداری ورزند، یعنی برای پدر و مادر حریم قائل شوند.
.با احترام به مادران، حق فرزندان از بین نمی رود.البته احترام گذاشتن به پدر و مادر به معنای قبول همه نظریات آنان نیست. فرزندان با رعایت ادب می توانند به آنان تذکر دهند ویا از بزرگ تر ها برای جلوگیری از آزار و اذیت آنان کمک بگیرند.

پی نوشت ها:
1. اسراء(17) آیه 23 و 24.
2. مرآت العقول، ج 10، ص 375.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
4. گناهان کبیره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
6. اصول کافی، ج 3، ‌ص 238.
7 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
8. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
9. لقمان(31) آیه 15.
10. اصول کافی، ج 3، ص 236.
11. زمر (39) آیه 18.

در آموزه های دینی استحکام نظام خانواده و رعایت حقوق دیگران از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ از این رو فرزندان نسبت به والدین وظایفی دارند که رعایت آن ها نقش بنیادی در استحکام نظام خانوادگی دارد. همان گونه که والدین نسبت به فرزندان وظایفی دارند.(1) که با انجام آن ها نقش اساسی در تربیت فرزندان و ایجاد جامعه­ای ارزشی دارند. در این جا به برخی وظایف فرزندان نسبت به والدین اشاره می شود:
1) شناخت مقام والدین
یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین شناخت مقام و حق آنان است. در اسلام والدین جایگاه بس بلندی دارند تا آنجا که نگاه نمودن به والدین عبادت شمرده شده است. پیامبر(ص) فرمود :"... و النّظر الی الوالدین برأفة و رحمةٍ عبادةٌ؛(2) نگاه نمودن بر صورت والدین با مهربانی و لطف، عبادت است".
از سوی دیگر در آیات(3) و روایات(4) به رعایت جایگاه بلند پدر و مادر سفارش شده است، چنانکه در روایتی آمده که "بهشت زیر پای مادران است".(5) امام سجاد(ع) یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین را حق‌شناسی
آنان دانست.
امام سجاد(ع) فرمود: "و حق مادر این است که بدانی او تو را در جایی برداشته که کسی را بر نمی دارد. او از میوة دل خود به تو داده که کسی به دیگری نمی­دهد. تو را به همة‌اعضای خود نگهبانی کرده و باکی نداشته است که گرسنه ماند اما تو را سیر کند، و خود تشنه ماند و تو را سیراب کند، و برهنه باشد و تو را بپوشاند. خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیداری کشد و تو را از گرما و سرما نگهدارد: پس جز به یاری خدا و توفیق او از عهدة سپاس مادر بر نخواهی آمد".(6)
2) احترام به والدین
در آموزه های دینی به احترام والدین سخت اهمیت داده شده است؛ تا آن جای که در آیات متعدد(7) احترام به والدین در کنار توحید قرار گرفته(8) و به فرزندان سفارش شده است که پدر و مادر فریاد نزنند: "... فلا تقل لهما أفٍّ و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریماً؛(9) و بر آن ها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیدة بزرگوارانه به آن ها بگو".
در آیة دیگرسفارش شده است که فرزندان در برابر والدین متواضع باشند: "بال‌های تواضع خویش را برایشان از محلت و لطف فرود آور، و بگو: پروردگارا، همان گونه که آن‌ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمت شان قرار ده!".(10)
در بعضی روایات به مصادیق، و نمودهایی از احترام اشاره شده است. از رسول‌خدا(ص) سوال شد: حق والد بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: "پدر و مادر را به اسم شان صدا نزند و در هنگام راه رفتن جلوتر از آن ها حرکت نکند و در هنگام نشستن در جلسه ای قبل از والدین ننشیند و اعمالی انجام ندهد که دیگران به خاطر اعمال فرزند، پدر و مادر را دشنام دهند".(11)
3) احسان به والدین
یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین، احسان به آنان است، از این رو قرآن و روایات همگان را به احسان به والدین فرا خوانده و از آن به عنوان جهاد یاد کرده است.(12)
در قرآن آمده است: "لا تعبدون إلاالله و بالوالدین احساناً؛(13) جز خداوند یگانه پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید". نیز: "چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید".(14)
احسان به والدین بدان جهت اهمیت دارد که والدین در شکل گیری زندگی و تربیت فرزندان نقش بنیادی داشته و فرزندان مدیون زحمات طاقت فرسای والدین هستند.
بر اساس ضرورت احسان به والدین است که بزرگان دین به والدین احترام گذاشته و به آنان احسان می کردند. مرحوم شیخ اعظم انصاری، مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده، می ایستاد تا او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسی مادر می آمد و صبح با اجازه او از خانه بیرون می­رفت. شیخ انصاری به رغم آن که کار و تدریس بسیار داشت، ولی تمام نمازهای واجب عمر مادرش را قضا کرد.
4) اطاعت از والدین
یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین اطاعت است. فرزندان وظیفه دارند که خواسته های مشروع والدین را بر آورند و از دستورهای آنان سرپیچی نکنند. حتی اگر پدر و مادرفرزند خویش از انجام عمل مستحبی نهی کنند،‌فرزند نباید آن را انجام دهد. البته اگر اطاعت والدین موجب معصیت و نافرمانی خدا شود و یا با یکی از واجبات الهی تعارض پیدا کند، اطاعت آنان واجب نیست.(15)
انجام ندادن وظایف نسبت به والدین، گاهی به عاق والدین شدن منجر می شود.
علامه مجلسی در شرح کافی می گوید: عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، نافرمانی نماید و این عقوق از گناهان کبیره است و دلیل بر حرمت آن، کتاب و سنت و اجماعِ خاصه و عامه است.(16)
در برخی از روایات به آثار و پیامدهای عاق والدین تصریح شده است. پیامبر(ص) فرمود: "کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدای را به غضب در آورده است".(17)
همو فرمود: "کسی که والدین خود را بیازارد، مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازاد، خدا را آزار داده و آزار کنندة خدا ملعون است".(18)
در مورد ارتباط بین آزار و اذیت پدر و مادر و ناراحت کردن آن ها و قبول نشدن اعمال، امام صادق(ع) فرمود: "کسی که به پدر و مادرش از روی غیظ بنگرد و بر والدین ستم کرده باشد، خداوند نماز او را نمی پذیرد".(19)
همچنین پیامبر(ص) فرمود: "عاق والدین هر عملی که می خواهد، به جا آورد، زیرا هرگز داخل بهشت نخواهد شد".(20)

پی‌نوشت‌ها:
1. کنز العمال، ج 16، ص 444؛ مکارم الاخلاق، ص 220.
2. بحارالانوار، ج 74، ص 45.
3. اسراء (17) آیة 23؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 72 به بعد.
4. کافی، ج 2، ص 158.
5. گناهان کبیره، ج 1 - 2، ص 127.
6. جعفر شهیدی، زنگانی علی بن الحسین(ع)، ص 180.
7. بقره(2) آیة‌83 ؛ نسا (4) آیة 36؛ انعام (6) آیة 151.
8. تفسیر نمونه، ج 12، ص 78.
9. اسراء (17) آیة 23.
10. همان، آیة 24.
11. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
12. کافی، ج 2، ص 158.
13. بقره (2) آیة 83.
14. انعام (6) آیة 151.
15. تفسیر نمونه، ج 12، ص 79.
16. گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 120.
17. گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 118.
18. مستدرک الوسایل، کتاب نکاح، باب 75.
19. گناهان کبیره، ج 1-2، ص 119.
20. مستدرک الوسایل، کتاب النکاح، باب 75.

نیکی کردن به والدین، از مهم‌ترین واجبات بعد از توحید.
احسان به پدر و مادر بعد از توحید خدا واجب‏ترین واجبات است، هم‌چنان که عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از گناهان کبیره است، به همین جهت خدا این مساله را پس از توحید و پیش از سایر احکام اسم برده، این نکته را نه تنها در این آیات متذکر شده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است.
در سوره انعام پیرامون تفسیر آیه 151 شبیه به آیه مورد بحث است گفتیم رابطه عاطفی میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگ‌ترین روابط اجتماعی است که استواری جامعه انسانی بدان‌ها است، و همین وسیله‏ای است طبیعی که زن و شوهر را به حال اتحاد نگهداشته و نمی‏گذارد از هم جدا شوند، بنا بر این از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام کند و به ایشان احسان نماید زیرا که اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را بکنند قطعا عاطفه از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته می‏گردد.
«إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً».
کلمه" کبر" به معنای بزرگسالی است، و کلمه" اف" مانند کلمه" آخ" در فارسی، انزجار را می‏رساند، و کلمه" نهر" به معنای رنجاندن است که یا با داد زدن به روی کسی انجام می‏گیرد و یا با درشت حرف زدن. اگر حکم را اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سخت‏ترین حالات را دارند، و بیشتر احساس احتیاج به کمک فرزند می‏نمایند، زیرا در بسیاری از کارهای زندگی خود ناتوانند، و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود آرزو می‏کنند. آری روزگاری که پرستاری از فرزند را می‏کردند و روزگار دیگری که مشقات آنان را تحمل می‏نمودند، و باز در روزگاری که زحمت تربیت آنها را به دوش می‏کشیدند، در همه این ادوار که فرزند از تامین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را در سر می‏پروراندند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند.
پس آیه شریفه نمی‏خواهد حکم را منحصر در دوران پیری پدر و مادر کند، بلکه می‏خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت احترام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدت فرزند و چه در هر حال دیگر، و معنای آیه روشن است.
«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً».
کلمه" خفض جناح" (پر و بال گستردن) کنایه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی، و این معنا از همان صحنه‏ای گرفته شده که جوجه بال و پر خود را باز می‏کند تا مهر و محبت مادر را تحریک نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، به همین جهت کلمه جناح را مقید به ذلت کرده و فرمود:" جَناحَ الذُّلِّ" و معنای آیه این است که :انسان باید در معاشرت و گفتگوی با پدر و مادر طوری روبرو شود که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند، و بفهمند که او خود را در برابر ایشان خوار می‏دارد، و نسبت به ایشان مهر و رحمت دارد.
این در صورتی است که" ذل" به معنای خواری باشد، و اگر به معنای لطف و مهر باشد از گستردن بال مرغان جوجه‏دار ماخوذ شده که به سبب مهر و محبت، بال خود را برای جوجه‏های خود باز می‏کنند تا آنها را زیر پر خود جمع آوری نمایند، و از سرما و شکار شدن حفظ کنند.
در اینکه فرمود:"بگو پروردگارا! ایشان را رحم کن، چنان که ایشان مرا در کوچکی تربیت کردند" دوران کوچکی و ناتوانی فرزند را به یادش می‏آورد، و به او خاطر نشان می‏سازد در این دوره که پدر و مادر ناتوان شده تو به یاد دوره ناتوانی خود باش و از خدا بخواه که خدا ایشان را رحم کند، چنان که ایشان تو را رحم نموده و در کوچکی تربیت کردند.
در مجمع البیان می‏گوید: این آیه دلالت دارد بر اینکه دعای فرزند برای پدر و مادرش که از دنیا رفته‏اند مسموع (مستجاب) است، زیرا اگر مسموع نبود و برای آنها اثری نداشت معنا نداشت که در این آیه امر به دعا کند.(1)
لیکن آیه بیش از این دلالت ندارد که دعای فرزند احتمالاً مستجاب است و چنین دعائی بی‏خاصیت نیست، زیرا هم گفتیم که ممکن است به اجابت رسد و هم اینکه ادبی است دینی که فرزند از آن استفاده می‏برد، گرچه در موردی مستجاب نشود، و پدر و مادر از آن بهره‏مند نگردند، علاوه بر این، مرحوم طبرسی دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر و مادر دانسته، و حال آنکه آیه شریفه مطلق است."
در جمله" فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً" کلمه" اوابین" به معنای برگشت کنندگان به سوی خداست که در هر گناهی که می‏خواهند انجام دهند به یاد خدا افتاده و بر می‏گردند. این تعبیر از قبیل بیان عام در مورد خاص است.
معنایش این است که اگر صالح باشید و خداوند هم صلاح را در روح شما ببیند و در لغزشی که نسبت به والدین خود مرتکب شدید، به سوی خدا بازگشت کرده و توبه نمودید، خداوند شما را می‏آمرزد، برای اینکه همواره در بارة بازگشت کنندگان، غفور و بخشنده بوده است.(2)
امر به نیکی به والدین و نهی از پیروی ایشان در شرک ورزیدن به خدا
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما"
یعنی ما دستور دادیم به اینکه به پدر و مادر احسان شود.
وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ..."- این جمله تتمه همان توصیه است، که آن را به انسان خطاب کرده، و انسان را نهی کرده از اینکه پدر و مادر را در شرک اطاعت کند، چون توصیه قبلی در معنای امر است و ممکن است کسی خیال کند اینکه دستور داده‏اند پدر و مادر را اطاعت کنند، این اطاعت در صورتی هم که پدر و مادر فرزند را دعوت به شرک کردند واجب است، از این رو دنبالش از این گونه اطاعت نهی کرده، و فرموده اگر اصرار کردند که شرک بورزی اطاعتشان مکن.
معنای جمله این است که: ما انسان را نهی کردیم از شرک هر چند شرک ورزیدنش اطاعت پدر و مادرش باشد.
معنای آیه این است که: ما به انسان‏ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبی کردیم، و دستور دادیم که به پدر و مادر احسان کنند، و اگر کوشش کردند که به من شرک بورزید، اطاعتشان مکنید.
امام صادق (ع) فرمود: «یکی از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکی دیگر نومیدی از رحمت خدا، و یکی ایمنی از مکر اوست».(3)
امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد رسول اکرم (ص) رفت و گفت: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود به پدرت.(4)
پی‌‌نوشت‌ها:
1. مجمع البیان، ج 6، ص 410.
2. ترجمه المیزان، ج‏13، ص 110 ـ 111.
3. اصول کافی، ج 2، ص 278، ح 4.
4. کافی، ج 2، ص 159، ح 9.نیکی کردن به والدین، از مهم‌ترین واجبات بعد از توحید.
احسان به پدر و مادر بعد از توحید خدا واجب‏ترین واجبات است، هم‌چنان که عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از گناهان کبیره است، به همین جهت خدا این مساله را پس از توحید و پیش از سایر احکام اسم برده، این نکته را نه تنها در این آیات متذکر شده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است.
در سوره انعام پیرامون تفسیر آیه 151 شبیه به آیه مورد بحث است گفتیم رابطه عاطفی میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگ‌ترین روابط اجتماعی است که استواری جامعه انسانی بدان‌ها است، و همین وسیله‏ای است طبیعی که زن و شوهر را به حال اتحاد نگهداشته و نمی‏گذارد از هم جدا شوند، بنا بر این از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام کند و به ایشان احسان نماید زیرا که اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را بکنند قطعا عاطفه از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته می‏گردد.
«إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً».
کلمه" کبر" به معنای بزرگسالی است، و کلمه" اف" مانند کلمه" آخ" در فارسی، انزجار را می‏رساند، و کلمه" نهر" به معنای رنجاندن است که یا با داد زدن به روی کسی انجام می‏گیرد و یا با درشت حرف زدن. اگر حکم را اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سخت‏ترین حالات را دارند، و بیشتر احساس احتیاج به کمک فرزند می‏نمایند، زیرا در بسیاری از کارهای زندگی خود ناتوانند، و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود آرزو می‏کنند. آری روزگاری که پرستاری از فرزند را می‏کردند و روزگار دیگری که مشقات آنان را تحمل می‏نمودند، و باز در روزگاری که زحمت تربیت آنها را به دوش می‏کشیدند، در همه این ادوار که فرزند از تامین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را در سر می‏پروراندند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند.
پس آیه شریفه نمی‏خواهد حکم را منحصر در دوران پیری پدر و مادر کند، بلکه می‏خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت احترام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدت فرزند و چه در هر حال دیگر، و معنای آیه روشن است.
«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً».
کلمه" خفض جناح" (پر و بال گستردن) کنایه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی، و این معنا از همان صحنه‏ای گرفته شده که جوجه بال و پر خود را باز می‏کند تا مهر و محبت مادر را تحریک نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، به همین جهت کلمه جناح را مقید به ذلت کرده و فرمود:" جَناحَ الذُّلِّ" و معنای آیه این است که :انسان باید در معاشرت و گفتگوی با پدر و مادر طوری روبرو شود که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند، و بفهمند که او خود را در برابر ایشان خوار می‏دارد، و نسبت به ایشان مهر و رحمت دارد.
این در صورتی است که" ذل" به معنای خواری باشد، و اگر به معنای لطف و مهر باشد از گستردن بال مرغان جوجه‏دار ماخوذ شده که به سبب مهر و محبت، بال خود را برای جوجه‏های خود باز می‏کنند تا آنها را زیر پر خود جمع آوری نمایند، و از سرما و شکار شدن حفظ کنند.
در اینکه فرمود:"بگو پروردگارا! ایشان را رحم کن، چنان که ایشان مرا در کوچکی تربیت کردند" دوران کوچکی و ناتوانی فرزند را به یادش می‏آورد، و به او خاطر نشان می‏سازد در این دوره که پدر و مادر ناتوان شده تو به یاد دوره ناتوانی خود باش و از خدا بخواه که خدا ایشان را رحم کند، چنان که ایشان تو را رحم نموده و در کوچکی تربیت کردند.
در مجمع البیان می‏گوید: این آیه دلالت دارد بر اینکه دعای فرزند برای پدر و مادرش که از دنیا رفته‏اند مسموع (مستجاب) است، زیرا اگر مسموع نبود و برای آنها اثری نداشت معنا نداشت که در این آیه امر به دعا کند.(1)
لیکن آیه بیش از این دلالت ندارد که دعای فرزند احتمالاً مستجاب است و چنین دعائی بی‏خاصیت نیست، زیرا هم گفتیم که ممکن است به اجابت رسد و هم اینکه ادبی است دینی که فرزند از آن استفاده می‏برد، گرچه در موردی مستجاب نشود، و پدر و مادر از آن بهره‏مند نگردند، علاوه بر این، مرحوم طبرسی دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر و مادر دانسته، و حال آنکه آیه شریفه مطلق است."
در جمله" فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً" کلمه" اوابین" به معنای برگشت کنندگان به سوی خداست که در هر گناهی که می‏خواهند انجام دهند به یاد خدا افتاده و بر می‏گردند. این تعبیر از قبیل بیان عام در مورد خاص است.
معنایش این است که اگر صالح باشید و خداوند هم صلاح را در روح شما ببیند و در لغزشی که نسبت به والدین خود مرتکب شدید، به سوی خدا بازگشت کرده و توبه نمودید، خداوند شما را می‏آمرزد، برای اینکه همواره در بارة بازگشت کنندگان، غفور و بخشنده بوده است.(2)
امر به نیکی به والدین و نهی از پیروی ایشان در شرک ورزیدن به خدا
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما"
یعنی ما دستور دادیم به اینکه به پدر و مادر احسان شود.
وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ..."- این جمله تتمه همان توصیه است، که آن را به انسان خطاب کرده، و انسان را نهی کرده از اینکه پدر و مادر را در شرک اطاعت کند، چون توصیه قبلی در معنای امر است و ممکن است کسی خیال کند اینکه دستور داده‏اند پدر و مادر را اطاعت کنند، این اطاعت در صورتی هم که پدر و مادر فرزند را دعوت به شرک کردند واجب است، از این رو دنبالش از این گونه اطاعت نهی کرده، و فرموده اگر اصرار کردند که شرک بورزی اطاعتشان مکن.
معنای جمله این است که: ما انسان را نهی کردیم از شرک هر چند شرک ورزیدنش اطاعت پدر و مادرش باشد.
معنای آیه این است که: ما به انسان‏ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبی کردیم، و دستور دادیم که به پدر و مادر احسان کنند، و اگر کوشش کردند که به من شرک بورزید، اطاعتشان مکنید.
امام صادق (ع) فرمود: «یکی از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکی دیگر نومیدی از رحمت خدا، و یکی ایمنی از مکر اوست».(3)
امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد رسول اکرم (ص) رفت و گفت: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود به پدرت.(4)
پی‌‌نوشت‌ها:
1. مجمع البیان، ج 6، ص 410.
2. ترجمه المیزان، ج‏13، ص 110 ـ 111.
3. اصول کافی، ج 2، ص 278، ح 4.
4. کافی، ج 2، ص 159، ح 9.نیکی کردن به والدین، از مهم‌ترین واجبات بعد از توحید.
احسان به پدر و مادر بعد از توحید خدا واجب‏ترین واجبات است، هم‌چنان که عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از گناهان کبیره است، به همین جهت خدا این مساله را پس از توحید و پیش از سایر احکام اسم برده، این نکته را نه تنها در این آیات متذکر شده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است.
در سوره انعام پیرامون تفسیر آیه 151 شبیه به آیه مورد بحث است گفتیم رابطه عاطفی میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگ‌ترین روابط اجتماعی است که استواری جامعه انسانی بدان‌ها است، و همین وسیله‏ای است طبیعی که زن و شوهر را به حال اتحاد نگهداشته و نمی‏گذارد از هم جدا شوند، بنا بر این از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام کند و به ایشان احسان نماید زیرا که اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را بکنند قطعا عاطفه از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته می‏گردد.
«إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً».
کلمه" کبر" به معنای بزرگسالی است، و کلمه" اف" مانند کلمه" آخ" در فارسی، انزجار را می‏رساند، و کلمه" نهر" به معنای رنجاندن است که یا با داد زدن به روی کسی انجام می‏گیرد و یا با درشت حرف زدن. اگر حکم را اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سخت‏ترین حالات را دارند، و بیشتر احساس احتیاج به کمک فرزند می‏نمایند، زیرا در بسیاری از کارهای زندگی خود ناتوانند، و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود آرزو می‏کنند. آری روزگاری که پرستاری از فرزند را می‏کردند و روزگار دیگری که مشقات آنان را تحمل می‏نمودند، و باز در روزگاری که زحمت تربیت آنها را به دوش می‏کشیدند، در همه این ادوار که فرزند از تامین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را در سر می‏پروراندند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند.
پس آیه شریفه نمی‏خواهد حکم را منحصر در دوران پیری پدر و مادر کند، بلکه می‏خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت احترام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدت فرزند و چه در هر حال دیگر، و معنای آیه روشن است.
«وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً».
کلمه" خفض جناح" (پر و بال گستردن) کنایه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی، و این معنا از همان صحنه‏ای گرفته شده که جوجه بال و پر خود را باز می‏کند تا مهر و محبت مادر را تحریک نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، به همین جهت کلمه جناح را مقید به ذلت کرده و فرمود:" جَناحَ الذُّلِّ" و معنای آیه این است که :انسان باید در معاشرت و گفتگوی با پدر و مادر طوری روبرو شود که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند، و بفهمند که او خود را در برابر ایشان خوار می‏دارد، و نسبت به ایشان مهر و رحمت دارد.
این در صورتی است که" ذل" به معنای خواری باشد، و اگر به معنای لطف و مهر باشد از گستردن بال مرغان جوجه‏دار ماخوذ شده که به سبب مهر و محبت، بال خود را برای جوجه‏های خود باز می‏کنند تا آنها را زیر پر خود جمع آوری نمایند، و از سرما و شکار شدن حفظ کنند.
در اینکه فرمود:"بگو پروردگارا! ایشان را رحم کن، چنان که ایشان مرا در کوچکی تربیت کردند" دوران کوچکی و ناتوانی فرزند را به یادش می‏آورد، و به او خاطر نشان می‏سازد در این دوره که پدر و مادر ناتوان شده تو به یاد دوره ناتوانی خود باش و از خدا بخواه که خدا ایشان را رحم کند، چنان که ایشان تو را رحم نموده و در کوچکی تربیت کردند.
در مجمع البیان می‏گوید: این آیه دلالت دارد بر اینکه دعای فرزند برای پدر و مادرش که از دنیا رفته‏اند مسموع (مستجاب) است، زیرا اگر مسموع نبود و برای آنها اثری نداشت معنا نداشت که در این آیه امر به دعا کند.(1)
لیکن آیه بیش از این دلالت ندارد که دعای فرزند احتمالاً مستجاب است و چنین دعائی بی‏خاصیت نیست، زیرا هم گفتیم که ممکن است به اجابت رسد و هم اینکه ادبی است دینی که فرزند از آن استفاده می‏برد، گرچه در موردی مستجاب نشود، و پدر و مادر از آن بهره‏مند نگردند، علاوه بر این، مرحوم طبرسی دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر و مادر دانسته، و حال آنکه آیه شریفه مطلق است."
در جمله" فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابِینَ غَفُوراً" کلمه" اوابین" به معنای برگشت کنندگان به سوی خداست که در هر گناهی که می‏خواهند انجام دهند به یاد خدا افتاده و بر می‏گردند. این تعبیر از قبیل بیان عام در مورد خاص است.
معنایش این است که اگر صالح باشید و خداوند هم صلاح را در روح شما ببیند و در لغزشی که نسبت به والدین خود مرتکب شدید، به سوی خدا بازگشت کرده و توبه نمودید، خداوند شما را می‏آمرزد، برای اینکه همواره در بارة بازگشت کنندگان، غفور و بخشنده بوده است.(2)
امر به نیکی به والدین و نهی از پیروی ایشان در شرک ورزیدن به خدا
وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما"
یعنی ما دستور دادیم به اینکه به پدر و مادر احسان شود.
وَ إِنْ جاهَداک لِتُشْرِک بِی ..."- این جمله تتمه همان توصیه است، که آن را به انسان خطاب کرده، و انسان را نهی کرده از اینکه پدر و مادر را در شرک اطاعت کند، چون توصیه قبلی در معنای امر است و ممکن است کسی خیال کند اینکه دستور داده‏اند پدر و مادر را اطاعت کنند، این اطاعت در صورتی هم که پدر و مادر فرزند را دعوت به شرک کردند واجب است، از این رو دنبالش از این گونه اطاعت نهی کرده، و فرموده اگر اصرار کردند که شرک بورزی اطاعتشان مکن.
معنای جمله این است که: ما انسان را نهی کردیم از شرک هر چند شرک ورزیدنش اطاعت پدر و مادرش باشد.
معنای آیه این است که: ما به انسان‏ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبی کردیم، و دستور دادیم که به پدر و مادر احسان کنند، و اگر کوشش کردند که به من شرک بورزید، اطاعتشان مکنید.
امام صادق (ع) فرمود: «یکی از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکی دیگر نومیدی از رحمت خدا، و یکی ایمنی از مکر اوست».(3)
امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد رسول اکرم (ص) رفت و گفت: به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، عرض داشت: سپس به چه کسی؟ فرمود به پدرت.(4)

پی‌‌نوشت‌ها:
1. مجمع البیان، ج 6، ص 410.
2. ترجمه المیزان، ج‏13، ص 110 ـ 111.
3. اصول کافی، ج 2، ص 278، ح 4.
4. کافی، ج 2، ص 159، ح 9.

چه کار کنیم پدر و مادر ثواب بنویسند؟

در ذیل به برخی از کارها اشاره می کنیم:
1- ادای «حق الله» مثل نماز، روزه، حج یا کفارات و نذوراتی که در ذمّه آن بوده است.
2- ادای حق الناس که به عهد? آنان بوده، و هم چنین پرداخت خمس مال، اگر خمس به آن تعلق گرفته و نداده بودند.
3- رعایت تقوا، دین داری و خوش اخلاقی فرزندان و خدمتگزاری و خوش رفتاری با مردم سبب می شود که مردم پدر و مادر را مورد دعای خیر خود قرار دهند.
4- انجام هر کار خیر و مستحبی و هدیه کردن ثواب آن.
امام صادق(ع) می فرمایند:«یدخل علی المیّت فی قبره الصلوه و الصوم و الحج و الصدقه و البرّ و الدعا و یکتب اجره للذی یفعله و للمیّت؛
نماز، روزه، حج، صدقه، انجام کارهای خیر و نیک و دعا (و هدیه کردن ثواب آن به میّت) به قبر میّت وارد می­شود و پاداش آن برای کسی که انجامش داده است، هم چنین برای میّت نوشته می شود».

پی نوشت ها:
1. جامع الاحادیث الشیعه، ج8 ، ص 399.

جوانی در حال احتضار بود. او نمی توانست شهادتین را بر زبان جاری کند. رسول خدا(ص) متوجه مشکل آن جوان شد. مادرش را طلبید و رضایتش را گرفت. آن گاه جوان توانست شهادتین را بگوید. پیامبر(ص) خطاب به او دستور داد تا چنین دعا کند: «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منّی الیسیر واعف عنّی الکثیر إنّک أنت الغفور الرّحیم». آن جوان این دعا را فراگرفت و زیر لب زمزمه کرد و خداوند گناهانش را بخشید [امالی طوسی 65].

پدر و مادر و فرزندان از نظر اسلام هر کدام حقوقى نسبت به یکدیگر دارند که اگر رعایت نکنند شرعاً مسؤول هستند. وظیفه پدر و مادر عبارت است از:
1- تربیت صحیح فرزندان و راهنمایى آنان به وظایف دینى واجتماعى و.....
2- انتخاب نام خوب براى آنها،
3- تعلیم و تربیت آنها، مخصوصاً آشنا کردن آنان با قرآن،
4- فراهم نمودن مخارج معمولى زندگى فرزندان در حد توان،
5- مساعدت وفراهم نمودن زمینه مناسب برای ازدواج فرزندان،
6- فراهم کردن زمینه مناسب برای یادگیری حرفه وفن و پیدا کردن شغل،
وظیفه فرزندان نیز عبارت است از:
1- احترام به پدر و مادر و قدردانى از زحمات آنان،
2- تواضع و خوشخویى و گشاده‏رویى در برابر آنان،
3- تلاش براى تأمین نیازهاى آنان پیش از درخواست والدین،
4- اطاعت از فرمان‏هاى ایشان، جز در مورد گناه ومعصیت خدا،
حد نیکی و احترام به والدین
احترام و نیکی به پدر و مادر حتی اگر کافر و مشرک باشند، لازم است. بی‌احترامی و قهر کردن با والدین یا برادر و خواهر غیر مسلمان جایز نیست.
قرآن کریم برای دفع این توهم که ممکن است برخی از فرمان قرآن در مورد عدم اطاعت از دستور پدران و مادرانی که می‌خواهند فرزندان‌شان را به سوی گناه و معصیت بکشانند جواز شدت عمل و بی‌حرمتی نسبت به والدین را برداشت کنند می‌فرماید: "وَصاحِبهما فی الدنیا معروفاً"؛(1) با آنها در دنیا به طرز شایسته و آمیخته با احترام و انسانیت و محبت رفتار کنید".
عدم اطاعت از آنها در گناه و کفر و معصیت، دلیل بر قطع رابطه با آنها نیست. فردی از امام خمینی(ره) می‌پرسد: "آیا صله رحم با خویشاوندی که کافر یا مرتد محسوب می‌شود، نیز واجب است"؟ امام می‌فرماید: "صله رحم مطلقاً واجب است"(2)

پی نوشت ها:
1- لقمان/آیه 15
2- استفتائات از محضر امام خمینی/ج 1،فصل احکام امر به معروف/مسئله 17

آرى، احترام به والدين از حقوق انسانى است،از حقوق دائمى است، نه از حقوق موسمى و موقت. در روايات مى خوانيم كه احسان به والدين در همه حال لازم است، هرچند والدين خوب باشند يا بد، زنده باشند يا مرده. در قرآن تماثيل و تشبيهات زيبايى درخصوص لزوم كرنش در برابر والدين و احترام ويژه به آنها يافت مى شود. خداوند در آيات ۸۳ سوره بقره، ۳۶ سوره نساء ، ۱۵۱ سوره انعام و ۲۳ سوره اسراء در رابطه با احسان به والدين سفارش بسيارى به مومنان نموده است ولى در سوره لقمان، احسان به والدين به صورت وصيت الهى مطرح شده است. به انسان امر شده تادربرابر پدر و مادر خويش همچون كبوترى باشد كه بالهاى تواضع و فروتنى را گسترده است. همچنين ازماخواسته تا در گفتارمان نسبت به آنها، حتى از گفتن كوچكترين عبارتى كه موجب بى ادبى و بى احترامى به آنها شود، خوددارى نماييم. قرآن اين كتاب انسان ساز، با شيوه خاصى كه براى تربيت انسان برگزيده است، با تعيين ارزشها وتاكيد برميزان اهميت آنها، دروهله اول شيوه ونوع رفتاراو را دردو بعد فردى واجتماعى معلوم ساخته ودر گام بعدى، با تعيين قواعدى بر رفتار او، راه نيل به زندگى سعادتمند در دو جهان را براى او مهيا نموده است. با اين حال دامنه تاكيد و ارزشگذارى قرآن براى مسائل و موضوعات مختلف با يكديگر داراى تفاوتهاى فاحشى است و اين مساله بر هيچ ذهن روشنى پوشيده نيست.

نفرین پدر به استجابت نزدیک است،‌ همان طور که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از نفرین پدر بترسید که از ابر بالاتر می رود و خداوند به آن بنگرد و بفرماید: آن را نزد من آورید تا اجابت نمایم. پس از نفرین پدر سخت بر حذر باشید که از شمشیر برنده‌تر است».(1) اما این تأثیر در جایی است که نفرین به حق باشد، یعنی فرزند کار خلافی انجام داده و پدر را آزرده باشد اما اگر فرزند به وظیفة خود عمل کرده و پدر به ناحق نفرین کند، تأثیری نخواهد داشت. خداوند بر اساس عدل و حکمت دعا را مستجاب می کند.
در عین حال احترام به پدر و مادر لازم است، حتی اگر بدی کنند.

پی‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار، ج 71، ص 83.


استاد! چرا در دین اسلام به مساله حترام به والدین توصیه موکد شده است؟
همانطور که بر همه ما روشن است، اسلام دین مهربانی و رافت است و یکی از زیباترین آموزه های دین اسلام نیکی به پدر و مادر است رعایت حقوق والدین آن قدراهمیت دارد که برابر با حرمت خانه خدا قلمداد شده است.
بنابراین وظیفه هر مسلمان این است که به پدر و مادرش نیکی کند، با آنان بهترین رفتار را داشته باشد بلکه باید نهایت تلاش در گرامیداشت آنان را داشته باشد به گونه ای که در هر لحظه ای به انجام خواست آنها بپردازد و ذره ای از تکریم والدین دریغ نداشته باشد.

و امام رضا(ع) در این زمینه ما را به چه نکاتی رهنمون شده اند؟
به نکته خوبی اشاره کردید چرا که همه معصومین(ع) در مسیر تحقق احکام متعالی اسلام گام برمی داشتند. امام رضا(ع) نیز همچون اجداد طاهرین خود همواره مردم را به حفظ حرمت والدین توصیه می فرمودند.
آن حضرت در ذیل حدیثی گرانقدر فرمودند: " نیکى به پدر و مادر بر فرزند واجب است، گرچه هر دو مشرک باشند و اطاعت مخلوق در معصیت خدا جایز نیست."
و باز در حدیث دیگری تاکید فرمودند: " بر تو باد به طاعت کردن از پدر و نیکى و فروتنى و خضوع و بزرگ شمردن و احترام به او، و همیشه صداى خود را در حضور وى آهسته کن زیرا که پدر ریشه فرزند است و فرزند شاخه اى از او مى باشد.
اگر او نبود، خدا تو را مقدر نمى کرد و جاه و جان و اموال را در راه او نثار کن .
" بنابراین اوج توجه امام هشتم و توصیه اکید ایشان به حفظ حرمت والدین به خوبی بر همه ما روشن است.

ثامن الحجج(ع) تاکید دارند به پدر و مادر احترام بگذاریم حتی اگر مشرک باشند؛ این تاکید چه مفهومی دارد؟
ببینید حفظ حرمت والدینی که ما را به این دنیا آوردند واجب است. چرا که مادر دوران سخت حمل و شیردادن فرزند را پشت سرگذرانده و پدر وظیفه تامین معاش او را به عهده داشته است. بنابراین حفظ حرمت آنها واجب است چرا که جوانی والدین به پای رشد و نمو فرزندان به پیری می رسد.
ضمن این که در دین اجباری نیستو مثلا مشرک بودن پدرومادر مجوز بی حرمتی به آنها و ندیده گرفتن حقوقشان نیست بلکه در این کگلام نورانی امام هشتم(ع) درک و شناخت عمیق از حقوق انسانی والدین مورد نظر است.

از دیدگاه هشتمین پیشوای شیعه(ع) فرزندان چه تکالیفی در قبل والدین خود دارند؟
والدین زحمات بسیاری برای فرزندان خود متحمل می شوند و باید از همه وجودمان برای تکریم آنها بهره برداری کنیم. امام رضا(ع) تکلیف فرموده اند که ضمن نیکی به والدین از زحمات آنها در هر فرصتی قدردانى و تشکر کنیم. توصیه می کنند موجب رنجش آنها نشویم که عقوق را در پی داشته باشد.
عقوق در لغت به معناى نافرمانى، آزردن، استخاف و ترک نیکى و مهربانى است . دل پدرو مادر خود را نشکنیم، درشت گویی نکنیم که این اعمال موجب عقوق والدین می شود. آن امام مهربان از پدرش، از جدش، امام صادق(ع) حدیثی را ارائه این چنین فرمودند:
" اگر خداوند براى جلوگیرى از رنجش و آزار پدر و مادر کلمه اى را کوتاهتر از «اف» مى دانست، آن را در قرآن شریف مى آورد. بنابراین حتی اجازه نداریم به پدرومادر خود اخم کنیم چه برسد به این که دل آنها را برنجانیم.

آیا نیکی کردن به والدین پس از مرگ آنها نیز ادامه دارد؟
بله حتما همین طور است چنانکه در قرآن از فرزندان صالح به عنوان باقیات الصالحات پدرومادر یاد شده است.
امام هشتم(ع) نیز در این زمینه تاکید فرموده اند: " پس از مرگ پدرو مادر به زیارت قبر آنها بروید و در کنار مزارشان ضمن دعا برای آنها از خداوند خواسته های خود را طلب کنید که قطعا به واسطه دعای خیر آنها اجابت خواهد شد."

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداكار و زحمتكش كه تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری كه در چندین آیه قرآن كریم، بر لزوم اطاعت و تكریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأكید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأكیدات قرآن درخصوص ضرورت تكریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره كرده است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.
جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه كنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل كرد.

زکریا ، پسر ابراهیم ، با آنکه پدر و مادر و همه فامیلش نصرانی بودند و خود او نیز بر آن دین بود ، مدتی بود که در قلب خود تمایلی نسبت به‏ اسلام احساس می‏کرد ، وجدان و ضمیرش او را به اسلام می‏خواند . آخر بر خلاف‏ میل پدر و مادر و فامیل ، دین اسلام اختیار کرد و به مقررات اسلام گردن‏ نهاد .
موسم حج پیش آمد . زکریای جوان به قصد سفر حج از کوفه بیرون آمد و در مدینه به حضور امام صادق علیه السلام تشرف یافت . ماجرای اسلام خود را برای امام تعریف کرد . سپس گفت : " پدر و مادر و فامیلم همه نصرانی (مسیحی) هستند ، مادرم کور است ، من با آنها محشورم و قهراً با آنها هم غذا می‏شوم تکلیف من در این صورت چیست ؟ "
- " آیا آنها گوشت خوک مصرف می‏کنند ؟ "
- " نه یا ابن رسول الله ، دست هم به گوشت خوک نمی‏زنند " .
- " معاشرت تو با آنها مانعی ندارد " .
آنگاه فرمود : " مراقب حال مادرت باش ، تا زنده است به او نیکی کن‏ ، وقتی که مرد جنازه او را به کسی دیگر وامگذار ، خودت شخصا متصدی تجهیز جنازه او باش "
ایام حج به آخر رسید و جوان به کوفه مراجعت کرد . سفارش امام را به‏ خاطر سپرده بود . کمر به خدمت مادر بست ، و لحظه‏ای از مهربانی و محبت‏ به مادر کور خود فروگذار نکرد . با دست خود او را غذا می‏داد و حتی شخصا جامه‏ ها و سر مادر را جستجو می‏کرد که شپش نگذارد . این تغییر روش پسر ، خصوصا پس از مراجعت از سفر مکه ، برای مادر شگفت آور بود ؟ یک روز به‏ پسر خود گفت : " پسر جان ! تو سابقا که در دین ما بودی و من و تو اهل یک دین و مذهب به شمار می‏رفتیم ، این قدر به من مهربانی نمی‏کردی ؟ اکنون چه شده‏
است که با اینکه من و تو از لحاظ دین و مذهب با هم بیگانه‏ایم ، بیش از سابق با من مهربانی می‏کنی ؟ "
- " مادر جان ! مردی از فرزندان پیغمبر ما به من اینطور دستور داد " .
- " خود آن مرد هم پیغمبر است ؟ "
- " نه ، او پیغمبر نیست ، او پسر پیغمبر است " .
- " پسرکم ! خیال می‏کنم خود او پیغمبر باشد ، زیرا اینگونه توصیه‏ها و سفارشها جز از ناحیه پیغمبران از ناحیه کس دیگری نمی‏شود " .
- " نه مادر ، مطمئن باش او پیغمبر نیست ، او پسر پیغمبر است . اساسا بعد از پیغمبر ما پیغمبری به جهان نخواهد آمد " .
- " پسرکم ! دین تو بسیار دین خوبی است ، از همه دینهای دیگر بهتر است . دین خود را بر من عرضه بدار " . جوان شهادتین را بر مادر عرضه کرد . مادر مسلمان شد . سپس جوان آداب‏ نماز را به مادر کور خود تعلیم کرد . مادر فرا گرفت ، نماز ظهر و نماز عصر را به جا آورد . شب شد توفیق نماز مغرب و نماز عشاء نیز پیدا کرد . آخر شب ناگهان حال مادر تغییر کرد ، مریض شد و به بستر افتاد . پسر را طلبید و گفت :
- " پسرکم ، یک بار دیگر آن چیزهایی که به من تعلیم کردی تعلیم کن " .
پسر بار دیگر شهادتین و سایر اصول اسلام یعنی ایمان به پیغمبر و فرشتگان‏ و کتب آسمانی و روز بازپسین را به مادر تعلیم کرد . مادر همه آنها را به‏ عنوان اقرار و اعتراف بر زبان جاری و جان به جان آفرین تسلیم کرد .
صبح که شد ، مسلمانان برای غسل و تشییع جنازه آن زن حاضر شدند . کسی که‏ برجنازه نماز خواند و با دست خود او را به خاک سپرد ، پسر جوانش زکریا بود .

تقدم حق مادر بر پدر

در ذیل به بیان چند حدیث، درخصوص تقدم حق مادر بر حق پدر می‏پردازیم:
1- جاء رجل آخر قائلاً یا رسول اللَّه علیه السلام من احق الناس بحسن صحابتی؟« قال: »أمک« قال: »ثم من؟« قال: »امک« قال: »ثم من؟« قال: »امک« قال: »ثم من؟« قال: »ابوک«.(1)
2- جاء رجل فسأل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن برالوالدین فقال »ابرر امک، ابررامک، ابرر امک، ابرر اباک، ابرر اباک، ابرر اباک«. (2)
در این حدیث نیکی به مادر قبل از نیکی به پدر ذکر شده و تکرار هر دو نشانگر اهمیت نیکی به والدین است.
3- عن الامام الباقر)ع(: »ان موسی بن عمران قال: »یا رب اوصنی« قال: »اوصیک بی« قال: »یا رب اوصنی« قال: »اوصیک بی« ثلاثاً قال: »یا رب اوصنی« قال: »اوصیک بامک« قال: »یا رب اوصنی« قال: »اوصیک بامک« قال: »یا رب اوصنی« قال: »اوصیک بأبیک«.(3)
در این حدیث خداوندY ابتدا دو مرتبه حضرت موسی علیه السلام را سفارش به خودش می‏کند سپس دو مرتبه پیامبرش را سفارش به مادر می‏کند آنگاه یک مرتبه او را سفارش به پدر می‏کند.«
نکته های زیر از این حدیث بدست می‏آید:
الف خداوند سفارش به مادر را قبل از سفارش به پدر ذکر می‏کند.
ب خداوند سفارش به مادر را همردیف سفارش به خود قرار داده است.
ج خداوند حضرت موسی علیه السلام را - که هم پیامبر است و هم معصوم از خطاست - به مادرش سفارش می‏کند و این سفارش را دو مرتبه، تکرار می‏کند که این امر اهمیت حق مادر را می‏رساند.
4- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: »حق مادر دو برابر حق پدر است.«(4)
5- قال علی‏بن الحسین)ع(: »اوجبها علیک حق امک ثم حق ابیک«.(5)
6- جاء رجل الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: »یا رسول اللَّه: ایّ الوالدین اعظم حقاً. قال : »التی حملته بین الجنبین.« (6)
7- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: »یوصیکم اللَّه بامهاتکم ثم یوصیکم بامهاتکم، ثم یوصیکم بامهاتکم ثم یوصیکم بالأقرب فالأقرب«
8- در کتاب فقه الرض علیه السلام آمده است که: »و اعلم أن حق الأم الزم الحقوق و اوجب«
9- خداوند به موسی علیه السلام می‏فرماید: »ألا ان رضاها رضائی و سخطها سخطی« یعنی »ای موسی آگاه باش که رضای مادر رضای من است و خشم مادر خشم من است«.

ناتوانی در ادای حق مادر
امام سجاد علیه السلام در رسالة الحقوق در مورد حقوق مادر می‏فرماید: »حق مادرت این است که بدانی او به گونه‏ای تو را حمل کرده است که هیچ کس چنین لطفی به دیگری نمی‏کند و او تو را حفظ و نگهبانی کرد و باکی نداشت که خود گرسنه باشد و تو را سیر سازد و خود تشنه بماند و تو را سیراب سازد و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند و خود در معرض تابش شدید آفتاب قرار گیرد ولی برای تو سایه‏ای از محبت ایجاد کند و خود رنج بیداری کشد ولی آسایش تو را فراهم سازد و از سرما و گرما حفظت کرد تا از آنِ او باشی. پس هر آینه توان سپاسگزاری او را نداری مگر به کمک خدا و مددرسانی او«.(7)
در روایت آمده است که روزی فردی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: »ما حق الوالدة؟« پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جواب دادند: »هیهات هیهات لو أنه عدد رمل عالج و قطر المطر أیام الدنیا قام بین یدیها ما عدل ذلک یوم حملته فی بطنها«. یعنی هرگز نخواهی توانست!هرگز نخواهی توانست! اگر فرزند به تعداد ریگهای بیابان و قطرات باران در جهان، در ادای حق مادر بکوشد معادل روزی که مادر فرزند را در شکمش حمل می‏کرد نمی‏شود«.(8)
همچنین روزی فردی به پیامبراکرم eگفت: »من مادر پیرم را به پشتم حمل می‏کنم و از روزی‏ام به او می‏خورانم. آیا حق مادرم را به جا آورده‏ام؟« پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: »نه، زیرا که مادرت نیز تو را حمل کرد و نیز از شیره جانش به تو خورانید.« بنابراین هر چه انسان در دوران پیری در حق مادر بکوشد مادر نیز در دوران کودکی آن را برای فرزند انجام داده است. در ادامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: »و کانت تصنع ذلک لک و هی تحبّ حیاتک و انت تصنع هذا بها و تحب مماتها«، یعنی: »مادرت در تمامی مراحل، کارهایی که برای تو می‏کرد آرزوی زنده ماندنت را می‏کرد، در حالی که تو آن کارها را می‏کنی و آرزوی مرگ مادر پیرت را داری«.(9)

پی نوشت ها:


[/HR]
1) ابوالفضل علی الطبرسی. مشکاة الانوار فی غرر الاخبار. نجف: مکتبة الحیدریه، 1385 ق، ص 277.
2) حسن علی قپانچی. شرح رسالة الحقوق امام سجاد)ع(. دارالتفسیر، 1374،ج1، ص 548.
3) ابوالفضل علی الطبرسی. همان.
4) قپانچی. ج 1، ص 505.
5) محمد سپهری. ترجمه و شرح رساله الحقوق امام سجاد. قم: دارالعلم، 1375، ص 139.
6) محمدباقر مجلسی. بحارالانوار. بیروت: موسسه الوفاء، 1403 ق، ج71، ص 3.
7) قپانچی، ج1، ص 549.
Dirol حسین نوری طبرسی. مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل. قم: موسسه آل البیت، 1408
ق، ج15، ص 203.
9) همان. ص 179.

علت اصلی بدی و انحراف فرزند نوح را باید در عوامل گوناگونی دید که نتیجه آن مخالفت و نافرمانی او با اوامر و نواهی الهی که توسط پدر ابلاغ شده بود ، همان طور که در آیات الهی و روایات، بدان اشاره شده است.
سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسى، از حسن بن على الوشاء نقل کرده :
از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: پدرم فرمود: حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام فرمود:
خداوند عزّ و جلّ به نوح علیه السّلام فرمود: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ(فرزندت از اهل تو نیست) زیرا مخالفت پدرش را نمود .(1)
در جایی دیگر نوشته شده است:
فرزند نوح، نصیحت و اندرز پدر را نشنید و تا آخرین نفس دست از لجاجت و خیره‏سرى بر نداشت.(2)
هر یک از افراد بشر در اثر عقیده... و التزام به اعمال صالح و طالح (غیر صالح) در عالم دیگر محشور خواهد شد:«انهم ابناء ما عملوا و ثمرات ما فعلوا».هر فردى از بشر به صورت عقیده و عمل خود در عالم دیگر محشور خواهد بود و آیه کریمه (إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ) فرزند نوح را معرفى فرمود . او را به صورت و سیرت کفر و انکار اعلام فرمود . طریق ذاتى سیر و سلوک بشر همانا حرکات ارادى و افعال اختیارى او است .(3)
فرزند نوح عملی غیر صالح بود:
انحراف و بدی فرزند نوح آن اندازه آشکار و علنی شده بود که خدای متعال او را عملی غیر صالح معرفی کرد ،یعنی عصیان او به اندازه ای بود که حتی در وجود خارجی اش هم اثر گذاشته بود.
بعضى از مفسران معتقدند که در آیه کلمه‏اى در تقدیر است، در اصل مفهومش چنین است:« انه ذو عمل غیر صالح: فرزند تو داراى عمل غیر صالح است».
با توجه به اینکه گاهى انسان در انجام یک کار آن چنان پیش مى‏رود که گویا عین آن عمل مى‏شود ،در ادبیات زبان هاى مختلف به هنگام مبالغه این تعبیر فراوان دیده مى‏شود، مثلا گفته مى‏شود فلان شخص سر تا پا عدل و سخاوت است، و یا فلان شخص سر تا پا دزدى و فساد است، گویى چنان در آن عمل غوطه‏ور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است.
این پیامبر زاده نیز آن قدر با بدان بنشست و در اعمال زشت و افکار نادرست شان غوطه‏ور گشت که گویى وجودش تبدیل به یک عمل غیر صالح شد.
بنابراین تعبیر فوق در عین اینکه بسیار کوتاه و مختصر است، گویاى یک واقعیت مهم در مورد فرزند نوح مى‏باشد، یعنى اى نوح! اگر نادرستى و ظلم و فساد در وجود فرزند سطحى بود، امکان شفاعت در باره او مى‏رفت، اما اکنون که سر تا پا غرق فساد و تباهى است، جاى شفاعت نیست، اصلا حرفش را نزن!.
سخن مفسران پیرامون او حاوی نکاتی آموزنده است که نمونه هایی ذکر می شود .
فرزند (نوح)..... وضع کاملا مشخصى نداشته، گاهى با مؤمنان و گاهى با کافران بود، چهره منافق گونه او، هر کس را ظاهرا به اشتباه مى‏انداخت.(4)
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل حدیثى فرمود: مجالسة الابرار للفجّار تلحق الابرار بالفجّار.
متابعت، بلال حبشى را داخل و مخالفت، ابو لهب قرشى را خارج نمود.(5)
قرابت و خویشاوندى و اخوّت دینى و برادرى در راه خدا از قرابت و خویشاوندى نسبى حتّى پدر و فرزندى قوی تر و نیرومندتر است. مؤمنان و مؤمنات بستگان و اولیا یکدیگراند و پسر نوح چون کافر شد، به حکم إلهى از پسرى نوح و از خاندان و اهل او هم بیرون شد.
سعدى (ره) چه نیکو سرود:
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد
سگ أصحاب کهف روزى چند ** پى نیکان گرفت و مردم شد(6)
سالم بودن خانواده به تنهایى کافى نیست، محیط کفرآلود مایه‏ بسیارى از انحرافات مى‏شود: «لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ»(7)
در نتیجه فرزند نوح به دلیل مخالفت با پدر که در اصل مخالفت با خدای متعال بود ،هم از اهلیت فرزند پیامبر بودن افتاد و هم تبدیل به عملی غیر صالح شد. علت نا اهلی اش هم به محیط و هم به معاشرتش با افراد بد نام بر می گشت .

پی نوشت ها:
1. علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص: 125.
2. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 348.
3. درخشان پرتوى از اصول کافى، ج‏3، ص: 471.
4. تفسیر نمونه، ج‏9، ص: 118.
5. تفسیر اثنا عشری، ج‏6، ص: 77.
6. تفسیر خسروی، ج‏4، ص: 294 .
7. تفسیر نور، ج‏5، ص: 324.

در اسلام آنقدر که به احترام و تکریم پدر و مادر توصیه و سفارش شده، نسبت به دیگران توصیه نشده است و آثار مطلوب و بزرگی که در پی این احترام و قدردانی نصیب انسان می شود. بر کسی پوشیده نیست و از آن اموری است که در نزد خدای حسابگر، جایگاه عظیمی دارد.

قرآن شریف نیز در آیات قابل توجهی مانند: 83 سوره بقره، 36 سوره نساء، 151 سوره انعام، 23 سوره شعراء، 14 سوره لقمان و... سخن از والدین و احسان و نیکی در حق آنها را به میان می آورد.
و البته حق هم همین است که قرآن کریم نسبت به پدر و مادری که از ابتدای تولد فرزند زحمت ها و مشقت هایی را متحمل شده اند، این گونه عنایت داشته باشد و امر به احسان و تکریم این دو بزرگوار را بعد از دعوت به توحید و یکتاپرستی خدای (جلّ و اعلی) قرار دهد.
در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: [=me_quran]«وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا...».
اهمیت احترام و نیکی به پدر و مادر در این آیه و آیات مشابه دیگر به بهترین وجه ممکن نمودار شده و بیان می شود که پس از دستور به عبودیت و یگانه پرستی، آنچه که در مرتبه بعد قرار می گیرد و اولویت دارد، احسان و تکریم مقام بلند پدر و مادر است.
قابل توجه این که این سیاق و بیان در چند جای دیگر قرآن کریم نیز تکرار شده و به همین آیه بسنده نمی شود.
بیان زیبای دیگر قرآن در این مورد آیه کریمه [=me_quran]«وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا».(سوره اسراء/23)
باز هم سخن از توحید و بلافاصله پس از آن امر به تواضع و احسان و تجلیل از والدین و کمک به آنها در امور زندگی و نهی از رنجش و آزار آنان، حتی با کوچکترین کلام نامناسب است. بلکه باید با نرمی و کلامی نیکو و مؤدبانه با آنان سخن گوید؛ «قولاً کریماً».
و این کمترین خدمتی است که فرزند می تواند در حق پدر و مادری که او را از کودکی تربیت و رشد داده اند و به بلوغ رسانده اند انجام دهد. «کما ربّیانی صغیراً» همچنین است در ذکر اوصاف حضرت یحیی علیه السلام که یکی از آنها نیکویی و تعزیز والدین خود می باشد: [=me_quran]«وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا × وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا».(سوره مریم/13و14)
اما به طور مسلم زحمتی که مادر به خصوص در ایام کودکی در قبال فرزندان خود متحمل می شود. نسبت به پدر بیشتر است و این زحمت و مشقت بیشتر، تکریم و احترام بیشتری را می طلبد؛ چنان که در روایات متعدد نسبت به احترام به مادر سفارش های ویژه ای شده است.
قرآن کریم نیز به این مسئله توجه نموده و می فرماید: [=me_quran]«وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ».(سوره لقمان/ 14)
این آیه به مشقت های مادر هنگام بارداری و پس از آن اشاره کرده و آن را جداگانه ذکر می کند، تا انسان را به یاد گذشته خویش بیندازد و از این طریق بیشتر قدردان زحمت ها و رنج های مادرش باشد.
در ادامه آیه شریفه نیز مجدداً به تشکر و قدرشناسی از والدین پس از شکرگذاری از خدای تعالی توصیه و بر آن تأکید می نماید.

عواطف انسانی و حق شناسی دو مسئله ارزشمندی است که برای رعایت احترام به والدین کافی است و لی از آن جهت که در مکتب اسلام عزیز روی مسائل که عقل در آن استقلال دارد و عاطفه هم آن را در می یابد به عنوان تاکید حکم دارد و سکوت را ناروا می داند و در مسئله احترام والدین تاکیدات دارد که در جای دیگر کمتر دیده می شود.
در قرآن کریم سوره لقمان آیه 15 می فرماید: « ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی الدنیا معروفاً» در این آیه شریفه توصیه می کند حتی اگر پدر و مادر کافر باشد احترام آنها لازم است: امام صادق علیه السلام می فرماید: « لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنه و هو من ادنی العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد نظر الیهما» اگر چیزی کمتر از اف وجود داشت خداوند از آن نهی می کرد اف کمترین اظهار ناراحتی است و این حداقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است و از اسن جمله نظر تند و غضب آلود به آنها است. (مکارم شیرازی/ تفسیر نمونه/ ج 12/ ص 96)
جهاد یکی از مهمترین برنامه های اسلامی مادام که وجوب عینی پیدا نکند خدمت پدر و مادر و رسیدگی بامور آنها اهم از آن است حتی اگر جهاد رفتن موجب ناراحتی آنها شود جائز نیست.
امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب جوان که شور جهاد در دل داشت ولی پدر و مادر ناتوان داشت که خیلی با و انس و علاقه داشت فرمود:
« فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله سنه»
قسم به آنکه مرا به حق مبعوث ساخته است اگر یک شب مادر با تو مانوس باشد از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است(مکارم شیرازی/ تفسیر نمونه/ج 12/ ص 96)
موثر ترین نفرین، نفرین پدر ومادر درباره فرزند است. اگر والدین برای فرزند نفرین کند او در بهشت راه ندارد نه تنها راه ندارد بلکه از بوی بهشت از فاصله های دور محروم می گردد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ایاکم و عقوق الوالدین ریح الجنه لوجد من مسیره الف عام و لا یجرها عاق» بترسید از اینکه عاق پدر و مادر قرار گیرید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام می رسد ولی به مشام عاق والدین نخواهد رسید.( مکارم شیرازی/ تفسیر نمونه/ ج12 ص 97)
خداوند منان و حکیم نسبت به یکتاپرستی و احترام والدین از انسان این گل سرسبد عالم خلقت تعهد و پیمان گرفته است و آن هم در جایی مطرح ست که مطلوب و مقصود دلداری اهمیت وارزش باشد والا تعهد و پیمان معنی و مفهوم ندارد.
خداوند در کتابش می فرماید: «و اذا اخذنا میثاق ببنی اسرائیل ان لا تبعدون الا الله و بالوالدین احسانا ..» (بقره/ 83)
به یاد آور زمانی را که ازبنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
گر چه شأن نزول آیه درباره ی بنی اسرائیل است اما در حقیقت یک برنامه کلی الهی را درباره ی تمام جوامع بشری بیانگر است:
از آن جایی که اخترام به پدر ومادر در مکتب اسلام جایگا ویژه دارد لازم دیدیم در این مورد بحث داشته باشم گر چه نمی توانم حق مطلب را ادا کنم. و من الله توفیق.
احترام و نیکی به پدر و مادر

احترام و نیکی به پدر و مادر یکی از اصول بسیار مهم و ارزشمند اخلاقی است که معصومین و ائمه هدی علیهم السلام در گفتار و کردار خود اهمیت و بهاء زیادی به آن داده اند وبرای روشن شدن این مطلب لازم است از جهات مختلف مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد:
الف: نیکی به پدر و مادر معنی وسیعی دارد
احترام به پدر و مادر معنی گسترده و وسیعی دارد به طور خلاصه هر شکل و ... هر نوع بی احترامی و هر چیزی که موجب ناخشنودی و نارضایتی آنها شود باید از آن دوری جست و در برابر آنها کاملاً خاضع و به خودش به آنها مودبانه و شایسته باشد و به تعبیر قرآن کریم:
« و لا تقل لهما اف»(1)
ترجمه: به پدر و مادر اف نگو.
یعنی از ریزترین و کوچک ترین سخن و حرکتی که باعث آزردگی و بخش خاطر آنها گردد اجتناب کن.
واژه ی اف بی مقدارترین و سبکترین تعبیر نامودبانه است که برای ابراز درد با ناراحتی گفته می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود:«لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنه و هو من ادنی العقوق و من العقوق ان ینظر الرجل الی والدیه فیحد النظر الیها» (2)
ترجمه: « اگر در آزردن پدر و مادر خداوند چیزی را کمتر از اف میدانست از آن نهی می کرد» و از جمله آزردن این است که انسان یا چشم خیره بآنها بنگرد. اف گفتن از کمترین و بی مقدارترین موراد آزردن است از مفهوم این روایت فهیمده یم شود که احترام و نیکی به پدر و مادر تا چه اندازه وسعت و گسترش دارد.
خلاصه این روایت بیانگر وسعت گسترش معنای بی احترامی به پدر و مادر است.
ب: احترام و نیکی به پدر و مادر از دیدگاه قرآن
در سیزده مورد ، قرآن کریم یاد از احترام و نیکی به پدر و مادر نموده و جالب اینکه در هفت مورد پس از دعوت به یکتایی و شکر خدا، بدون فاصله دعوت به احسان و تشکر از پدر و مادر می کند این مطلب بیانگر ارزش فوق العاده ی احترام به پدر و مادر است که بعد از اعتقاد به یکتای خدای منان مطرح و بیان شده است.
1-و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل الا تعبدون الا الله و بالوا لدین احساناً و ذالقربی» (3)
ترجمه: « به یادآورید زمان اینکه از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای یگانه پرستش نکنید و به پدر ومادر و نزدیکان ... نیکی کنید».
در این آیه سخن از پیمان است که خداوند از بنی اسرائیل گرفته و آنها را بواسطه ی شکاستاندن این پیمان شدیداً مورد سرزنش قرار میدهد در این پیمان چندین مطلب آمده است من جمله دو مورد ذیل:
1-پیمان می گیرد که خدای یگانه را پرستش کنید و در برابر هیچ بتی سر تعظیم فرود نیاورد.
2- نسبت به پدر و مادر احترام ونیکی کنید.
برنامه ای برای زنده ماندن ملت ها
این آیه شریفه شأننزول آن درباره ی یهود است و در عین حال یک سلسله قوانین کلی و عمومی را برای همه ی ملل دنیا در بردارد، عوامل زنده ماندن، بقاء و سرافرازی ملت ها و رمز شکست آنان را یادآور می شود .
الف: ازدیدگاه قرآن، سرافرازی و سربلندی ملتها در صورتی امکان پذیر است که خود را به قوی ترین قدرت و ریشه دارترین نیرو متکی سازند و در هر فراز و نشیبی زندگی با او مرتبط باشد واز او مدد جویند به قدرت تکیه کند که فنا و زوال در او راه نداشته باشد.
اگر چنین کنند از هیچ کسی ترس و وشت نخواهد داشت و پیروزی و موفقیت آنها تضمین شده است و معلوم و هویدا است که چنین مبدئی جز آفریدکار جهان نخواهد بود آری این تکیه گاه خداوندا ست.
ب: و از طرف دیگر ، برای بقاء و جاودانگی ملت ها هم بستگی خاصی بین ملت ها و افراد لازم است این عمل در صورت ممکن است که هر کس و هر فردی نسبت به پدر و مادر که شعاع زندگی آنها ست و بعد نسبت به خویشاوندان و اقربا و بعد از آنها نسبت به تمام افراد اجتماع و جامعه احترام بگذارد و با نیکی رفتار کند تا اینکه : همه بال و پر یکدیگر باشند.
2- و اعبدوالله و لاتشرکوا به شیئاً و بالوالدین احسانا!» (4)
ترجمه: « و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر ومادر نیکی کنید...»
در آیه فوق چندین مورد از حقوق اسلامی اعم از حق الهی و بندگان او و آداب معاشرت با مردم اشاره شده است.
1-نخست مردم را به عبادت و پرستش ذات باری تعالی و ترک شرک و بت پرستی که ریشه ی اصلی تمام برنامه های اسلامی است دعوت می کند دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک و نیّت را خالص، اراده را قوی و تصمیم را برای انجام هر کاری و برنامه ی مفیدی محکم می سازد از آنجا که آیه بیانگر یک سلسله از حقوق اسلامی است قبل از همه حقوق خداوند بر مردم را اشاره نموده و فرمود: « واعبدوالله و لا تشرکوا به شیئاً»
2- به جق پدر و مادر اشاره کرده و توصیه میکند: « نسبت به آنها نیکی کیند» « و بالوالدین احسانا»
کمتر موضوع در قرآن مثل حق والدین مورد تاکید قرار گرفته است اینکه حق والدین در چندین مورد بعد از دعوت به پرستش خدای یگانه قرار می گیرد بیانگر اهمیت آن است علاوه بر این از چنین تعبیرهایی مکرر استفاده می شود میان یگانه پرستی و احسان والدین ارتباط و پیوندی وجود دارد و در حقیقت این چنین هم است چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه ی خدا است و در مراحل بعد به پدر وادر ارتباط دارد ، زیرا فرزند بخشی از وجود پدر ومادر است.
بنابراین ترک حقوق پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا است.
3-« قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (5)
ترجمه:« بگو بیائید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برای تان بخوانم اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر ومادر نیکی کنید...»
در این آیه به بخشی از محرمات الهی اشاره شده و جالب توجه این است که شرک به خدا و احترام به والدین را در ردیف اول قرار داده و احترام به والدین را بعد از شرک بیان می کند.
نخست می فرماید به آنها بگو: بیائید تا آنچه را خدا بر شما تحریم کرده است برایتان بخوانم و بر شمارم « قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم»
1-«اینکه هیچ چیز را شریک و هم تای خدا قرار ندهید» «الا تشرکوا به شیئاً»
2- «نسبت به پدر ومادر نیکی کنید» « وبالوالدین احساناً»
اگر در بیان محرمات الهی از شرک شروع می شود و نکته رمز قرآن این است که در واقع شرک سرچشمه اصلی همه ی مفاسد اجتماعی است و ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی همانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت می آید دلیل بر اهمیت فوق العاده ی حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است این موضوع وقتی روشن می شود که می بینیم به جای تحریم آزار پدر و مادر که هم آهنگ با سایر تحریم های این آیه است موضوع احسان و نیکی کردن، ذکر شده است یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنها حرام است بلکه علاوه بر آن احسان و نیکی در مورد آنان نیز لازم و ضروری است.
4- وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریما» (اسراء/23)
ترجمه: « پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری برسد کمترین اهانت بآنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو».
و اخفض لهما جناج الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا» (اسراء / 24)
ترجمه: و بالهای تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنها فرود آر بگو: پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.

پي نوشت ها :

(1)-اسری/ 23.
(2)- تفسیر نمونه/ج12/ ص 96، ناصر مکارم شیرازی، انتشار 1385: ناشر دارالکتب الاسلامیه- تهران
(3)- بقره/ 83 ، تفسیر نمونه/ج1/ ص 382ـ 387
(4)- نساء/36، تفسیر نمونه/ج3/ ص 479
(5)- انعام/ 151 ، تفسیر نمونه/ج6/ ص 43ـ 48

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «حق پدر این است که از او در طول زندگی اطاعت کنی و اما حق مادر را هرگز نمی توانی ادا کنی. حتی اگر به تعداد شن های بیابان و قطره های باران، روزها در خدمتش بایستی، تنها به جای زحمات طاقت فرسای دوران بارداری او نخواهد بود». شخصی به پیامبر از کج خلقی مادر شکایت کرد، حضرت فرمود: «او در آن نُه ماه که بار تو را تحمل می کرد و آن دو سال که تو را شیر داد و شب هایی که بیداری کشید و روزهایی که برای تو تحمل تشنگی کرد، کج خلق نبود». مرد گفت: من جزای زحماتش را پرداخته ام و او را دوبار بر دوش گرفته و به حج برده ام. حضرت فرمود: «حتی جزای یک ناله او را هنگام وضع حمل نپرداخته ای».

حقوق والدین
از اربعین سلیمانى نقل شده که والدین را بر فرزند, هشتاد حق است: چهل, در حال حیات ایشان و چهل, در حال ممات آنها. اما آن چهل که در حال حیات است, ده تا به تن, ده تا به زبان, ده تا به دل و ده تا به مال است.

آن ده که به تن است, عبارت است از:
1 ـ به آنان خدمت کند, زیرا حق تعالى فرموده است: (و اخفض لهما جناح الذّل ّ من الرّحمه)15;
2 ـ حرمتشان را نگه دارد;
3 ـ جلو ایشان ننشیند;
4 ـ فرمان آنها را اگر شرع نهى نکرده, انجام دهد و از نهیشان, اگر واجب نیست, خوددارى کند;
5 ـ روزه مستحبى را با اجازه آنان بگیرد;
6 ـ چون ظاهر شوند, برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند;
7 ـ بى رضاى ایشان به سفر (غیر واجب عینى) نرود;
8 ـ در وقت راه رفتن, پشت سر آنان حرکت کند;
9 ـ همیشه با مهربانى به آنان بنگرد;
10 ـ همواره آماده خدمت کردن به آنان باشد.

اما آن ده حق که به زبان است, عبارت اند از:
1 ـ با آنان به نرمى سخن بگوید;
2 ـ صداى خود را بر آنها بلند نکند;
3 ـ گستاخى و پر چانگى نکند;
4 ـ آنان را به نام نخواند, بلکه مثلاً بگوید پدر جان, پدر بزرگوارم;
5 ـ سخن ایشان را قطع نکند;
6 ـ گفته ایشان را رد نکند;
7 ـ به امر و نهى, آنان را خطاب نکند;
8 ـ همیشه آنان را دعا کند;
9 ـ به آن دو اُف نگوید و روى خود را از آنان بر نگرداند;
10 ـ با ایشان مؤدبانه سخن بگوید.

اما آن ده چیز که به دل است, عبارت اند از:
1 ـ همیشه نسبت به آن دو نرم دل باشد و ترحم کند;
2 ـ همواره آنان را دوست بدارد, اگر چه از حیث اقتصادى در مضیقه باشند;
3 ـ به شادى آنان شاد باشد;
4 ـ در غم آن دو شریک و غمخوارشان باشد;
5 ـ با دشمنان آنها دوستى نکند که آن دو مى رنجند;
6 ـ از بدگویى یا کج خویى آنان نرنجد;
7 ـ اگر به او ستم کردند, بر آنان خشم نگیرد, حتى اگر او را زدند, دستشان را ببوسد;
8 ـ هر چند حق آن دو را رعایت مى کند, اما باز هم بیم تقصیر داشته باشد;
9 ـ همیشه در دل قصد کسب رضاى آنان را بنماید;
10 ـ در دل, طول عمر آنان را بخواهد, هر چند از زحمت و فقر و بیمارى آن دو به تنگ آمده باشد.

اما آن ده چیز که به مال تعلق دارد, عبارت اند از:
1 ـ لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند; 2 ـ آنان را از طعام خویش (بلکه بهتر) بخوراند, زیرا در هر انفاقى, آنان جلوترند; 3 ـ قرض آن دو را بدهد; 4 ـ مخارج سفرشان را چه واجب و چه مستحب, از زیارت بدهد ; 5 ـ اگر فوت کردند و حج و نماز یا روزه دارند, از جانب آن دو نایب بگیرد یا خود انجام دهد; 6 ـ با مال خود به آن دو عزت بخشد; 7 ـ اگر مسکن ندارند, برایشان تهیه کند یا اجاره خانه شان را بدهد; 8 ـ از مال خود در اختیارشان بگذارد که هر گاه نیاز یابند رفع نیاز کنند; 9 ـ امور گوناگون آنان را انجام دهد یا مخارج آنها را بپردازد; 10 ـ مال خود را مال ایشان بداند و هر چه از اموال او بردارند یا تصرف کنند, به روى آنان نیاورد.
اما آن چهل حق که بعد از وفات ایشان است, عبارت اند از:
1 ـ در غسل و کفن و دفنشان تسریع کند; 2 ـ از هزینه زیاد کفن و دفن آنها ناراحت نشود; 3 ـ مراسم تدفین آنان را به دستور شرع انور انجام دهد; 4 ـ طبق وصیتشان عمل کند و خلاف آن را انجام ندهد; 5 ـ شب دفن, نماز وحشت بخواند و آنان را دعا کند; 6 ـ مخارج و هزینه هاى مراسم را بپردازد و از انجام دهندگان و کمک کنندگان سپاس گزارى نماید; 7 ـ حساب آنان را فوراً تسویه کند تا گرفتار دِین نباشند; 8 ـ اگر سفارش به ثلث کرده فوراً جدا کنند و حق هر وارث را به خودش دهند; 9 ـ براى آنها هر روز قرآن بخواند; 10 ـ بعد از هر نماز براى آنها دعا کند, به ویژه در نماز شب و اوقات دعا; 11 ـ هر روز به نیابت آنها صدقه بدهد; 12 ـ اگر توانست هر روز نماز والدین را بخواند; 13 ـ بر مصایب آنان صبر نماید; 14 ـ قضاى نمازهاى واجب او را بخواند یا اجیر بگیرد; 15 ـ روزه هاى مانده او را قضا کند یا اجیر بگیرد; 16 ـ به زیارت قبر آنها برود که ثوابى برابر حج دارد; 17 ـ در قبرستان, آیة الکرسى و قرآن بخواند و صلوات بفرستد و براى آنان هدیه کند; 18 ـ هنگامى که به زیارت مشاهد مشرفه مى رود, به نیابت آنان هم زیارت کند; 19 ـ به نیابت از آنان عمره به جاى آورد و اگر در حج واجب است, در وقت فراغت طواف کند; 20 ـ اگر حج واجب خود را انجام داده و توانایى دارد, به نیابت از آنان حج واجب برود; 21 ـ اگر کسى را ناراحت کرده اند یا بر شخصى ستمى روا داشته اند, با زبان یا وجه یا هر امر دیگر, او را راضى کند; 22 ـ به عنوان رد مظالم, وجهى را به فقیر بدهد تا اگر حقى از کسى به گرنشان است ادا شود; 23 ـ تا حد امکان اگر مجلس روضه و عزادارى به صورت هفتگى یا ماهانه داشته است, آن را ادامه دهد; 24 ـ اگر طعام سالیانه داشته و یا گوسفندى قربانى مى کرده, سنت هاى خوب او را به پا دارد; 25 ـ اگر کار خیر ناتمامى از او مانده, به اتمام برساند; 26 ـ اگر آنان مالى را غصب کرده اند و بداند, باید براى خلاصى شان آن را به صاحبانش رد کند; 27 ـ اگر خمس یا زکات بدهکارند, حتما آن را رد کند; 28 ـ به پدر و مادر کسى بد نگوید که به پدر و مادرش بد بگویند; 29 ـ کارى نکند که بدگویى مردم را در باره پدر و مادرش به دنبال داشته باشد; 30 ـ با مردم به نیکى رفتار نماید تا پدر و مادر او را دعا کنند; 31 ـ دوستان و آشنایان پدر و مادرش را احترام کند; 32 ـ احتمال گرفتارى آنها را بدهد و در صدد ن
جاتشان برآید; 33 ـ آثار به جا مانده از آنان را حفظ نماید; 34 ـ به جاى زیارت پدر و مادر به زیارت عمو, عمه, دایى و خاله برود و خوبى هاى پدر و مادرش به آنان را نیز او به نیابت انجام دهد; 35 ـ اگر در حال حیات در حق آن دو کوتاهى کرده, بعد از فوتشان بکوشد تا رضایتشان را به دست آورد; 36 ـ سعى کند تا آنان را به خواب ببیند تا از حالشان آگاه شود; 37 ـ خیرات, مبرّات و صدقات را براى آنان تداوم بخشد و فراموش نکند; 38 ـ احترام اسامى و قبور آنان را بهتر از زمان حیاتشان داشته باشد و نگذارد کسى آنان را به بدى یاد کند; 39 ـ چنانچه آنان مؤمن بوده اند, شوق لقاى آنها را داشته باشد; همان گونه که ائمه& شوق پدران خود را داشتند; 40 ـ چنانچه قبر آنان ویران شده, ترمیم نماید. (1)

حقوق والدین ص136

سلام استاد

حرفهای شما منو یاد فیلم " گهواره ای برای مادر " که خانم حمیدی بازی کردن میندازه ...

متشکرم از شما ...

روشهای احسان و تکریم والدین

احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.
فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(علیه السلام) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

و از طرف مادران و پدران هم احترام آنها اختصاصی به پدران و مادران مسلمان ندارد بلکه هر کس که پدر و مادر است باید مورد احترام فرزندان قرار گیرد چون در آیات سخن از «والدین» است بدون هیچ قیدی به ایمان و اسلام.
در احادیث، در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نکوهش به عمل آمده است: پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول است. رضایت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مى‏کند و سبب مى‏شود که فرزندان نیز به ما احسان کنند.
در احادیث آمده است: حتّى اگر تو را زدند، تو «افّ» نگو، خیره نگاه مکن، دست بلند مکن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، کارى مکن که مردم به آنان دشنام دهند، پیش از آنان منشین و پیش از آنکه از تو چیزى بخواهند به آنان کمک کن.
مردى مادرش را به دوش گرفته طواف می داد، پیامبر را در همان حالت دید، پرسید: آیا حقّ مادرم را ادا کردم؟ فرمود: حتّى حقّ یکى از ناله ‏هاى زمان زایمان را ادا نکردى.
از پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله سؤال شد: آیا پس از مرگ هم احسانى براى والدین هست؟ فرمود: آرى، از راه نماز خواندن براى آنان و استغفار برایشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهی هایشان و احترام دوستانشان.
مردى از پدرش نزد پیامبر شکایت کرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پیر گفت: روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم کمک مى‏ کردم، امّا امروز او پولدار شده و به من کمک نمى‏ کند. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله گریست و فرمود: هیچ سنگ و شنى نیست که این قصه را بشنود و نگرید! سپس به آن فرزند فرمود: «انت و مالک لابیک» تو و دارایى‏ات از آن پدرت هستید.
در حدیث آمده است: حتّى اگر والدین فرزند خود را زدند، فرزند بگوید: «خدا شما را ببخشد» که این کلمه همان «قول کریم» است. احسان به والدین، از صفات انبیاست. چنان که در مورد حضرت عیسى علیه السلام، توصیفِ «بَرًّا بِوالِدَتِی» و در مورد حضرت یحیى علیه السلام «بَرًّا بِوالِدَیْهِ» آمده است.
والدین، تنها پدر و مادر طبیعى نیستند. در برخى احادیث، پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام پدر امّت به حساب آمده ‏اند. هم چنان که حضرت ابراهیم، پدر عرب به حساب آمده است. «مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ» . اگر والدین توجّه کنند که پس از توحید مطرحند، انگیزه‏ى دعوت فرزندان به توحید در آنان زنده مى‏شود.

صادق;780471 نوشت:
جلو ایشان ننشیند;

بسمه الرحیم

با سلام و ادب

استاد گرامی مقصود از این کلام چیست؟

یعنی جلوتر از ایشان ننشیند طوری که پشتش به والدین باشد؟ یا مقصود دیگری است؟

با تشکر

حبیبه;781343 نوشت:
بسمه الرحیم

با سلام و ادب

استاد گرامی مقصود از این کلام چیست؟

یعنی جلوتر از ایشان ننشیند طوری که پشتش به والدین باشد؟ یا مقصود دیگری است؟

با تشکر

باسلام وتشکر .
درست بیان نموده اید بیان نموده اید .
در هر صورت مراد این که که در نشست وبر خواست ها ادب مراعات شود وخلاف ادب در حضور والدین ننشیند .
ممکن است هر جامعه در این باب اداب ورسوم خاص خود را داشته باشد.

احترام زوجین نسبت به یکدیگر را در تکریم آینده آنها از سوی فرزندان مهم دانست و خاطرنشان کرد: تربیت فرزندان، قبل از تولد آغاز می‌شود و تربیت فرزندانی که پدر و مادر خود را محترم بشمارند در صورتی محقق خواهد شد که همسران حرمت یکدیگر را در مقابل فرزندان حفظ کنند چنان که در احادیث آمده است «اگر پدر کافر و مرتد باشد حفظ احترامش در حضور فرزندان نیز واجب است.»
وی افزود: در گذشته زن و شوهر یکدیگر را با «خانم» و «آقا» خطاب می‌کردند؛ و با ضمیر مفرد صدا نمی‌زدند تا حرمت‌ها نشکند و همواره احترام متقابل و حریم‌ها در از سوی فرزندان نیز رعایت شود.
اگر ابهت و شخصیت پدر یا مادر نزد فرزندان تخریب شود و احترامشان در خانواده حفظ نشود، فرزندان در آینده از آنها حرف‌شنوی نخواهند داشت و در تربیت دچار آسیب خواهند شد.

قوانین الهی را براساس حکمت است در اسلام باید و نبایدهایی برای تکریم به والدین بیان شده است و همه این مقررات حکمت‌ دارد که تحکیم بنیان خانواده و اجتماع سودمند از این حکمت‌‌ها است.
گرامی‌داشتن والدین، نورانیت، آرامش و انرژی مثبتی را به خواست خداوند در انسان ایجاد می‌کند که بی‌بدیل است.
احترام به والدین، برآوردن خواسته‌های آنها و خدمت رسانی به پدر و مادر از ابعاد تکریم ظاهری و عملی والدین است.
اگر فضای خانه بر مدار احترام و تکریم افراد خانواده بچرخد، محیطی آرام، صمیمی و مطلوب برای اعضای آن فراهم می‌شود و سبک مدیریت خانواده توسط پدر و مادر به نحو شایسته‌ای صورت می‌گیرد.
محیط خانوادگی بهترین فضا برای یادگیری احترام در مناسبات فردی و اجتماعی است هنگامی که افراد در خانواده تکریم والدین را بیاموزند، در اجتماع، محیط کاری و آموزشی نیز احترام به بزرگان و علمای جامعه را نگه خواهند داشت.
پدر و مادر واسطه‌های نعمت بزرگ حیات هستند، قدردانی از واسطه‌های نعمت‌های خداوند مقدمه شکرگزاری آن نعمت‌ها‌ از پرودگار است از این رو گرامی‌داشتن والدین نیز لازمه شکر نعمت هستی محسوب می‌شود.

از منظر اهل بیت (ع) حفظ حرمت و رعایت «حقوق والدین غیر مؤمن» و «والدین از دنیا رفته»[1] نیز مورد توجه قرار گرفته است. اشارات تاریخی زیر برای تثبیت بیشتر مطلب ارائه گردیده است:1. جوانی در حال احتضار بود. او نمی توانست شهادتین را بر زبان جاری کند. رسول خدا(ص) متوجه مشکل آن جوان شد. مادرش را طلبید و رضایتش را گرفت. آن گاه جوان توانست شهادتین را بگوید. پیامبر(ص) خطاب به او دستور داد تا چنین دعا کند: «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منّی الیسیر واعف عنّی الکثیر إنّک أنت الغفور الرّحیم». آن جوان این دعا را فراگرفت و زیر لب زمزمه کرد و خداوند گناهانش را بخشید[2].

2. جریان هم غذا نشدن امام سجاد(ع)با مادر بزرگوارش نمونه ای دیگر از تکریم والدین از منظر اهل بیت (ع) است. آن حضرت تمایلی نداشت تا با مادرش در یک ظرف غذا بخورد. شخصی پرسید: شما که بهترین مردم در نیکی و احسانید، چرا با مادرتان غذا نمی خورید؟ امام فرمود: دوست ندارم دستم بر غذایی سبقت بگیرد که مادرم آن را اراده کرده است.[3]

3. زنی نزد پیامبر(ص) آمد. حضرت از دیدن او بسیار خوشحال شد و عبایش را زیر پای او انداخت و در حالی که تبسّم بر لب داشت، با او به گفتگو پرداخت. بعد از آنکه آن زن مجلس پیامبر را ترک کرد، برادر آن زن به حضور حضرت مشرّف شد؛ ولی رسول خدا(ص) بسان خواهرش با او برخورد نکرد. به حضرت گفتند: چرا همان رفتار را با برادر نداشتی؟ فرمود: احترام بیشتر من به خواهر به این دلیل بود که او بیش از برادرش به پدرش نیکی می کرد.[4]
1- بحار ج17 ص86
2- املی شیخ طوسی ص65
3- الخصال ج2ص517
4- بحار ج 2ص281

امام باقر(ع): ثلاث لم یجعل اللّه عزّوجلّ لأحد فیهنّ رخصة أداء الأمانة إلی البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبّر والفاجر و برّ الوالدین برّین کانا أو فاجرین؛ سه چیز است که خداوند عزّوجل برای هیچ فردی اجازه ترک آن را نداده است: ادای امانت به صاحب آن، خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، وفای به عهد و پیمان چه با نیکوکار باشد و چه با بدکار و نیکی به والدین، خواه نیکوکار باشند و خواه بدکار؛
رسول خدا(ص): سیدالأبرار یوم القیامة رجل برّ والدیه بعد موتهما؛ سرور نیکان در روز قیامت کسی است که پس از مرگ پدر و مادرش به آنها نیکی کند؛ (2)
1- اصول کافی، ج 2، ص 162؛ التهذیب، ج 6، ص 350؛ بحارالانوار، ج 71، ص 56).
2 - بحارالانوار، ج 71، ص 86).

علل ذكر نيكى به والدين بعد از وجوب عبادت پروردگار
فخر الدين رازى مى گويد: به چند دليل, بعد از وجوب عبادت پروردگار, نيكى به پدر و مادر ذكر شده است:

1 ـ نعمت هاى پروردگار, بالاترين نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم, پدر و مادر كه ريشه و سبب وجود فرزند هستند, نعمت هاى برتر عالم مى باشند. پس شكر اوّلين نعمت (خداوند) و بعد از آن, شكر نعمت هاى برتر عالم (پدر و مادر) واجب است.
2 ـ خداوند, مؤثر حقيقى در وجود انسان و پدر و مادر, مؤثر وجود او در ظاهر (طبيعت) هستند, پس آن جا كه نام مؤثر حقيقى ذكر شده, بعد از آن مؤثر ظاهرى را آورده است.
3 ـ خداوند در مقابل نعمت هاى خود, از بنده چيزى نمى خواهد, پدر و مادر نيز در مقابل نعمت خود از فرزند چيزى طلب نمى كنند (نه طلب مالى و نه طلب ثوابى) لذا اين نعمت آنها شبيه نعمت خداوند است.
4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دريغ نمى دارد, اگر چه بدترين گناهان را انجام داده باشد. همچنين است جاى پدر و مادر كه نعمت و فداكارى خود را از كودكشان دريغ نمى دارند, هر چند به آنها بد كرده باشد.
5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مى كند تا سود بيشترى عايد وى شود و از ضايع شدن مال او جلوگيرى مى كند. خداوند نيز در اعمال عبادى بنده خود تصرف مى كند و آن را از آفات دور مى سازد و عملش را زيادتر مى نمايد, زيرا خود فرموده است: مَثَل كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند مانند دانه گندمى است كه هفت خوشه از آن مى رويد و در هر خوشه, صد دانه گندم وجود دارد.
6 ـ نعمت وجود خداوند, بالاتر از نعمت والدين است و اين امر, با دليل و برهان ثابت و معلوم مى گردد. اگر چه نعمت والدين نيز معلوم و مشهود است, اما رجحان با نعمت پروردگار است; از اين رو نعمت والدين پس از نعمت خدا ذكر شده است. (1)
1- تفسیر کبیر ج1 ص100

امام باقر(ع): ثلاث لم یجعل اللّه عزّوجلّ لأحد فیهنّ رخصة أداء الأمانة إلی البرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبّر والفاجر و برّ الوالدین برّین کانا أو فاجرین؛ سه چیز است که خداوند عزّوجل برای هیچ فردی اجازه ترک آن را نداده است: ادای امانت به صاحب آن، خواه نیکوکار باشد خواه بدکار، وفای به عهد و پیمان چه با نیکوکار باشد و چه با بدکار و نیکی به والدین، خواه نیکوکار باشند و خواه بدکار؛ (اصول کافی، ج 2، ص 162؛ التهذیب، ج 6، ص 350؛ بحارالانوار، ج 71، ص 56).

رسول خدا(ص): سیدالأبرار یوم القیامة رجل برّ والدیه بعد موتهما؛ سرور نیکان در روز قیامت کسی است که پس از مرگ پدر و مادرش به آنها نیکی کند؛ (بحارالانوار، ج 71، ص 86).

قال الله تعالی:
و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما، او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما...
سوره اسراء: 23.

و خدای تو حکم فرموده که، هیچ کس را جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید اگر هر دو یا یکی از آنها به پیری برسند (که موجب رنج و زحمت باشند) زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگو و کمترین آزار به آنان مرسان و با ایشان با احترام و بزرگوارانه سخن بگو.
و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم رحمت و مهربانی فرما، آنگونه که آنان مرا در کوچکی تربیت کردند.

پیشگفتار :
گرچه هستی ما از خداست، لیکن سبب زندگی و وجود ما، پدر و مادر است و ما شاخه ای از وجود این دو عزیزیم و میوه ای از بوستان محبت و تربیت و مهر و عاطفه بی نظیر پدر و مادریم.
انسان فراموشکار، وقتی به قدرت و موقعیتی رسید، دوران عجز و کوچکی خویش را از یاد می برد و پدر و مادر و زحمات طاقت فرسای آنان را فراموش می کند، و چه ناسپاسی و کفرانی بدتر از این؟
انسانیت و اخلاق ایجاب می کند که پاسدار این دو گوهر باشیم و در حال حیاتشان از نیکی و احسان و پس از مرگشان از صدقات و یاد نیک غفلت نکنیم. ما امتداد وجودی والدین خودیم و فرزندان ما تداوم وجود مایند، چگونگی برخورد ما با پدر و مادر و احترام و نیکی ما به آنان سبب می شود: که فرزندان ما نیز در نسل آینده، حق شناس و قدردان و نیکوکار به بار آیند. فرزندان ما همانگونه خواهند بود که ما با والدین خویش رفتار می کنیم.
باری... ادای حق والدین و انجام سپاس زحمات آنان نیز مانند حق خدا و شکر نعمتهایش از عهده توانائی ما خارج است و تنها باید زبان به عجز بگشائیم و بال تواضع و فروتنی به زیر پای آندو فرشته بگستریم.
با اینحال، توجه به مقام پدر و مادر و شناخت قدر و منزلت آنان نزد خداوند، زمینه ادای بخشی از حق بزرگ آنان را فراهم می سازد.
روایاتی که در این مجموعه چهل حدیث والدین مطالعه می کنید، ما را با گوشه ای از وظایف خود در برابر والدین آشنا می کند.
توفیق الهی یارمان باد که از نیکوکاران به پدر و مادر خویش به حساب آئیم چرا که رضایت خدا در رضایت آنان است.
خدایا! ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.
خدایا! ما را به تربیت نسلی با ایمان و حق شناس و پاکدل و نیکوکار موفق بدار.

1. بزرگترین واجب
قال امیر المؤمنین علی(ع):
بر الوالدین اکبر فریضة.
امیر المؤمنین علی(ع) فرمود:
بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.
میزان الحکمة، ج 10، ص 709.


احسان و تكریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حكم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تكریم پدر و مادر اشاره كرده و حكم می كند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد كرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی كه از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم كه جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیكی كنند.
در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی كه خداوند به مردمان فرمان می دهد كه تنها او را بپرستند، بی درنگ حكم و فرمان احسان و نیكی به پدر و مادر را مطرح می سازد كه بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا كه پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در كنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.
اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را كه می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در كنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش كسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی كه چنین امری كفر و شرك است خداوند فرمان می دهد كه به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است كه پس از پرستش می توان تصور كرد. به این معنا كه احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حكم به آن می شد و چون امكان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأكید قرار گرفته است. امور دیگری كه جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشكر لی و لوالدیك؛ از من و پدر و مادرتان تشكر كنید.
برخی از مفسران باتوجه به نكره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند كه نكره آوردن به معنای آن است كه فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بكنند و چیزی را فروگذار نكنند. این حكم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را كه ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می كند كه حداقل در حق پدر و مادر خویش به حكم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.
روشهای احسان و تكریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است كه می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به كارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر كردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به كار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری كه ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اكرام و احترام به پدر و مادر است.
فریاد زدن و درشتی كردن و اف و اخ كردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز كشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد كه می بایست از آنها پرهیز كرد.اطاعت كامل از پدر و مادر امری است كه قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی كه استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نكند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی كند دستور آنها به كفر خداست كه در این مورد می توان از حكم و فرمانشان اطاعت نكرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت كرد و فرمان برد.
در روایت اهل بیت(علیه السلام) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیكو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول كریم به معنای طلب مغفرت آمده است.
تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نكردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (كافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تكریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است كه از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تكریم و احترام به پدر و مادر امری است كه بیش از هر كار دیگری بدان تأكید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و بركت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.