جمع بندی کفر چیست و چگونه ممکن است؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کفر چیست و چگونه ممکن است؟

سلام
بعضی افراد خداباور نیستند. در اصطلاح دینی به آنها کافر می گویند. کافر از کفر به معنای پوشاندن است و چون کافر حق و حقیقت را با زبان یا قلب انکار می کند و می پوشاند کافرش گویند. شاید تا اینجا مساله کفر و کافر سخت نباشد اما در نوعی نگاه دینی که جهان تمامی نشانه حق است مانند دلالت لبخند بر شادی انسان ( نه مثل دلالت دو چیز جدا از هم ) کفر چیست و چگونه ممکن است ؟
در این مورد اگر نظری دارید بیان کنید.
یا علیم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صالح

با سلام به شما دوست عزیز

محی الدین;747592 نوشت:
کافر از کفر به معنای پوشاندن است و چون کافر حق و حقیقت را با زبان یا قلب انکار می کند و می پوشاند کافرش گویند. شاید تا اینجا مساله کفر و کافر سخت نباشد

سخت هست!! زیرا:
اولا
کفر به معنای پوشاندن آن چیزی است که برای شخص ثابت گشته و در واقع لجبازی و خودخواهی بیجا مانع اقرار است.

ثانیا
کفر فقط شامل انکار خدا نیست، لذا مساله کفر و کافر شامل نبوت (رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بعنوان خاتم الانبیاء) و معاد نیز می شود، ضمن اینکه انکار ضروری دین نیز به کفر می انجامد چون به انکار رسالت می انجامد.
ثالثا
یافتن و پذیرفتن خدا وقتی مشخص می شود که اقرار صورت پذیرد، و اگر اقراری نباشد ایمانی وجود نخواهد داشت.

رابعا
اگر کسی خداوندی خدا برایش ثابت گشته و به آن اقرار نماید نمی تواند حکمت و قدرت او را نپذیرد و پذیرش قدرت و حکمت، همان مقدمات قطعی پذیرش نبوت و سائر مسائل ضروری دین خواهد بود.

پس کفر انکاری سه ضلعی شامل انکار توحید، نبوت و معاد می شود.

حال اگر کسی به تعبیر حضرتعالی:

محی الدین;747592 نوشت:
اما در نوعی نگاه دینی که جهان تمامی نشانه حق است مانند دلالت لبخند بر شادی انسان ( نه مثل دلالت دو چیز جدا از هم ) کفر چیست و چگونه ممکن است ؟

نتواند خدا را انکار کند، زیرا همه چیز جلوه اوست، اما این چه دخلی به انکار نبوت دارد؟! جالب اینجاست که اغلب منکرین دین و شریعت (که راحت طلبی و کامجوئی مانع تسلیم آنان است) با نبوت مشکل دارند و الا اگر دینی (همان شریعت منبعث از نبوت) باشد که امر و نهی چندانی در آن نباشد بسیار مطلوب خواهد بود (شاید یکی از دلائل پر رهرو بودن آئین مسیحیت همین نکته باشد!)

خلاصه اینکه مسائل عقیدتی زنجیره ای متصل به هم هستند که نمی توان با پذیرش بخشی از پذیرش بخشی دیگر شانه خالی نمود.

موفق باشید.

با سلام برادران و خواهران اسلامی!

هر مسلمان با خودش این طور فکر می کند و شما هم حتما” این طور فکر می کنید که مقام یک نفر مسلمان بالاتر از مقام کافر است. خدا فقط مسلمان را دوست دارد در صورتی که کافر را دوست ندارد. مسلمان آمرزیده می شوددر حالی که کافر مستحق آمرزش نمی باشد. مسلمان به بهشت می رود و کافر به دوزخ فرستاده می شود. امروز می خواهم که شما به این نکته توجه کنید که آخر فرق به این بزرگی بین یک نفر مسلمان و یک نفر کافر برای چیست؟ همان گونه که شما یکی از فرزندان آدم هستید کافر هم فرزند آدم است. همان طور که شما یک انسان هستید کافر هم فرزند آدم است. او هم مثل شما دارای دست و پا و چشم و گوش است. او هم در همین محیط نفس می کشد، همین آب را می خورد، روی همین زمین راه می رود، از همین محصول کشاورزی تغذیه می کند؟ همین طور متولد می شود و همین طور می میرد. همان خدایی که شما را خلق کرده او را نیز به وجود آورده است. در این صورت چرا مقامش پست تر و مقام شما بلند تر است؟ شما چرا به جنت فرستاده می شوید و او به جهنم انداخته می شود؟( موفق باشید )

[="Tahoma"][="Navy"]

yalda solimani;748959 نوشت:
هر مسلمان با خودش این طور فکر می کند و شما هم حتما” این طور فکر می کنید که مقام یک نفر مسلمان بالاتر از مقام کافر است. خدا فقط مسلمان را دوست دارد در صورتی که کافر را دوست ندارد. مسلمان آمرزیده می شوددر حالی که کافر مستحق آمرزش نمی باشد. مسلمان به بهشت می رود و کافر به دوزخ فرستاده می شود. امروز می خواهم که شما به این نکته توجه کنید که آخر فرق به این بزرگی بین یک نفر مسلمان و یک نفر کافر برای چیست؟ همان گونه که شما یکی از فرزندان آدم هستید کافر هم فرزند آدم است. همان طور که شما یک انسان هستید کافر هم فرزند آدم است. او هم مثل شما دارای دست و پا و چشم و گوش است. او هم در همین محیط نفس می کشد، همین آب را می خورد، روی همین زمین راه می رود، از همین محصول کشاورزی تغذیه می کند؟ همین طور متولد می شود و همین طور می میرد. همان خدایی که شما را خلق کرده او را نیز به وجود آورده است. در این صورت چرا مقامش پست تر و مقام شما بلند تر است؟ شما چرا به جنت فرستاده می شوید و او به جهنم انداخته می شود؟( موفق باشید )

سلام
تفاوت در ابعاد ظاهری جسمانی که شما به آن اشاره کردید نیست بلکه به اندیشه باور و عمل است چیزی که هویت اصلی روح و روان جاودانه انسان را می سازد
بی شک مومن و کافر از این جهت زمین تا آسمان فرق دارند
موفق باشید
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

صالح;748939 نوشت:
نتواند خدا را انکار کند، زیرا همه چیز جلوه اوست، اما این چه دخلی به انکار نبوت دارد؟! جالب اینجاست که اغلب منکرین دین و شریعت (که راحت طلبی و کامجوئی مانع تسلیم آنان است) با نبوت مشکل دارند و الا اگر دینی (همان شریعت منبعث از نبوت) باشد که امر و نهی چندانی در آن نباشد بسیار مطلوب خواهد بود (شاید یکی از دلائل پر رهرو بودن آئین مسیحیت همین نکته باشد!)

خلاصه اینکه مسائل عقیدتی زنجیره ای متصل به هم هستند که نمی توان با پذیرش بخشی از پذیرش بخشی دیگر شانه خالی نمود.


سلام
قاعدتا کفر در فرض ما از عدم المعرفه والاقرار به آن حقیقتی است که سراسر وجود به او اشاره دارد
و البته می تواند همراه با اقسام کفر دیگر که شما فرمودید هم باشد
یا علیم[/]

محی الدین;749092 نوشت:

سلام
تفاوت در ابعاد ظاهری جسمانی که شما به آن اشاره کردید نیست بلکه به اندیشه باور و عمل است چیزی که هویت اصلی روح و روان جاودانه انسان را می سازد
بی شک مومن و کافر از این جهت زمین تا آسمان فرق دارند
موفق باشید
یا علیم

با سلام

مردم چهار دسته هستند: 1- مؤمن 2- كافر 3- منافق 4- فاسق
عدهاي هم عقايد را قبول دارند و هم احكام را ميپذيرند و عمل ميكنند. عدهاي نه عقايد دارند و نه احكام را ميپذيرند. عدهاي عقايد را قبول ميكنند ولي به احكام عمل نميكنند. عدهاي به عقايد معتقد نيستند ولي عملاً احكام را قبول ميكنند.
1- اگر كسي هم عقايد را پذيرفت و هم عمل كرد مومن است.
2- اگر كسي نه عقيده داشت و نه عمل كرد، كافر است.
3- اگر كسي عقيده داشت و عمل نداشت فاسق است.
4- اگر كسي عقيده نداشت و ظاهراً عمل كرد منافق است.

با سلام خدمت دوستان عزیزی که این تابیک را دنبال میکنند.

مرگ برای مۆمن مانند بوی خوشی است که آن را استشمام کند و از بوی خوش آن عطسه کند و از رنج و محنت دنیا آسوده میگردد، و لیکن برای کافر مانند این است که مارها و افعی ها او را بگزند و عقربها نیش خود را به او فرو کنند.

محی الدین;749093 نوشت:
قاعدتا کفر در فرض ما از عدم المعرفه والاقرار به آن حقیقتی است که سراسر وجود به او اشاره دارد
و البته می تواند همراه با اقسام کفر دیگر که شما فرمودید هم باشد
یا علیم

یک وقت بحث برون دینی داریم، خب مطلب دیگری است زیرا آنوقت کلمه کافر کاربرد ندارد، اما شما در سوالتان با استفاده از واژه "کفر" و "کافر" بحث را خود به خود درون دینی کردید و وقتی درون دینی شد استفاده از عباراتی مانند فرض ما و می تواند جائی ندارد، کفر در قاموس دین، انکار سه اصل اولیه (توحید - نبوت - معاد) و هرچیزی است که به انکار آن سه بیانجامد.

[="Tahoma"][="Navy"]

yalda solimani;749113 نوشت:
با سلام

مردم چهار دسته هستند: 1- مؤمن 2- كافر 3- منافق 4- فاسق
عدهاي هم عقايد را قبول دارند و هم احكام را ميپذيرند و عمل ميكنند. عدهاي نه عقايد دارند و نه احكام را ميپذيرند. عدهاي عقايد را قبول ميكنند ولي به احكام عمل نميكنند. عدهاي به عقايد معتقد نيستند ولي عملاً احكام را قبول ميكنند.
1- اگر كسي هم عقايد را پذيرفت و هم عمل كرد مومن است.
2- اگر كسي نه عقيده داشت و نه عمل كرد، كافر است.
3- اگر كسي عقيده داشت و عمل نداشت فاسق است.
4- اگر كسي عقيده نداشت و ظاهراً عمل كرد منافق است.


سلام
خوب بقیه اش ؟[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

صالح;749296 نوشت:
یک وقت بحث برون دینی داریم، خب مطلب دیگری است زیرا آنوقت کلمه کافر کاربرد ندارد، اما شما در سوالتان با استفاده از واژه "کفر" و "کافر" بحث را خود به خود درون دینی کردید و وقتی درون دینی شد استفاده از عباراتی مانند فرض ما و می تواند جائی ندارد، کفر در قاموس دین، انکار سه اصل اولیه (توحید - نبوت - معاد) و هرچیزی است که به انکار آن سه بیانجامد.

سلام
منظوز از فرض ما فرض مطرح شده در پست اول است
یا علیم[/]

صالح;749296 نوشت:

کفر در قاموس دین، انکار سه اصل اولیه (توحید - نبوت - معاد) و هرچیزی است که به انکار آن سه بیانجامد.

سلام
آیا این مطلب گواه اینه که حتی اگه شخصی با تحقیق و تفحص دلیلی برای این سه اصل پیدا نکرد، گناهکار و جهنمیه!!؟

محی الدین;747592 نوشت:
سلام
بعضی افراد خداباور نیستند. در اصطلاح دینی به آنها کافر می گویند. کافر از کفر به معنای پوشاندن است و چون کافر حق و حقیقت را با زبان یا قلب انکار می کند و می پوشاند کافرش گویند. شاید تا اینجا مساله کفر و کافر سخت نباشد اما در نوعی نگاه دینی که جهان تمامی نشانه حق است مانند دلالت لبخند بر شادی انسان ( نه مثل دلالت دو چیز جدا از هم ) کفر چیست و چگونه ممکن است ؟
در این مورد اگر نظری دارید بیان کنید.
یا علیم

سلام خدمت شما

چطور ممکنه انسان ، انسانی که فطرتا خداجو و حقیقت طلب هست نشانه های وجود خالق و عالم غیب رو نبینه ؟

میبینه و میفهمه و درک میکنه اما کفر میورزه و میپوشونه ، میدونید چرا ؟ چون ایمان به خدا ، مسئولیت میاره ، عمل و تفکرِ غنی میطلبه ، عدالت در رفتار میخواد ، اقرار به اشتباهات گذشته و اینکه یکهو چهره اش تغییر میکنه در بین مردم و طاقت و تحمل این هجمه رو نداره ، ... اینها خضوع و خشوع میخواد . انسان متکبر و مغرور ، فکرشم نمیتونه بکنه که بخواد سبک زندگیشو تغییر بده وهمینطور ترس از تغییر ، جرات نداشتن و محکم نبودن ، اون شخص رو متقاعد به ماندن در کفرش میکنه ...

این همه دلیل بر بودن خدا و غیب ، این همه نشانه ، این فطرتی که صددرصد به دلیل عدل الهی همه به مساوات ازش ارث بردن ، فدای چند لغت میشه : " تکبر و ترس "

سوال
در نوعی نگاه دینی، جهان تمامی نشانه حق است، مانند: دلالت لبخند بر شادی انسان، در این صورت کفر چیست و چگونه ممکن است؟

پاسخ
بله هر چیزی که در عالم وجود دارد نشانه ای از حق است، اما این منافاتی با کفر برخی از انسان ها ندارد، برای روشن شدن مطلب باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
همواره در بیرون از ذهن انسان حقائقی وجود دارد، اما تا کسی آن را در درون خود جای نداده و گزاره های آن را نپذیرد به آن گزاره ها و حقائق معتقد نخواهد بود، پس کفر ناظر به عالم اثبات است، نه عالم ثبوت، بله در عالم ثبوت و عالم واقع، بدون شک موجودی وجود دارد که حقیقت هستی اوست، و بقیه نشانه ها و شئون او هستند، اما این ربطی به کفر و ایمان ندارد، چرا که کفر و ایمان در درون فرد تعریف می شود، لذا تا کسی در عالم اثبات این حقیقت عالم ثبوت را نپذیرد مومن نخواهد بود.
با این اوصاف روشن میشود در نگاهی که می فرمایید وجود حقیقی یک چیز است و بقیه شئون او هستند، اما کافر آن حقیقت واحده و حقیقی را انکار می کند، و وجودات عالم را به عنوان نشانه نمی پذیرد، می بینید که هر مشکلی هست در درون آن کافر است، نه در بیرون از او.

نکته دوم:
کفر در انکار خداوند خلاصه نمی شود، بلکه انکار نبوت و معاد و هر ضرورتی را که پیامبر(ص) آن را آورده باشد شامل می شود.(1) لذا بر فرض اگر کسی نتواند خدا را انکار کند، زیرا همه چیز جلوه اوست، اما این چه دخلی به انکار نبوت و معاد دارد؟! مسائل عقیدتی زنجیره ای متصل به هم هستند که نمی توان با پذیرش بخشی از پذیرش بخشی دیگر شانه خالی نمود.

_________________________________
1. فاضل سیوری، مقداد، ارشاد الطالبین، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى (ره‏)، 1405ق، قم، ص443.

موضوع قفل شده است