جمع بندی مستندات دینی و علمی نحس بودن قمر در عقرب

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مستندات دینی و علمی نحس بودن قمر در عقرب

سلام
1- نحس بودن ایام قمر در عقرب ، مشهوره. آیا این موضوع ، دلیل علمی داره؟ یا دلیل نقلی؟ اگه دلیلش از روایات است ، آیا میشه در قرآن هم این مفهوم را ردیابی کرد؟ چون روایات در حقیقت شرح قرآنند. آیا جدای از دین ، منجمین هم به این امر معتقدند؟ مبنا و دلیل منجمین برای این امر چیست؟

2- نحوست قمر در عقرب ، مصداقی از "سعد و نحس بودن زمان ها و ساعت ها" است. چرا دین ، به طور کلی نحس بودن و سعد بودن زمانها را قبول ندارد ( داستان منجمی که امام علی (ع) را از حرکت دادن لشکر به سوی دشمن در ساعت خاصی نهی کرد و جوابی که امام به او فرمودند) اما این مورد خاص (قمر در عقرب) را قبول دارد؟

3- قمر در عقرب ، چیزی نیست جز وضع خاص اجرام سماوی. آیا اوضاع ستارگان ، در عملکرد ما و نتیجه آن ، اثر دارد؟ آن مطلبی که در داستان تولد حضرت خضر و تولد ذوالقرنین (که پسرخاله هم بوده اند) ذکر شده است ، چه ارتباطی با این مسأله دارد؟ اصولاً چه علمی عهده دار بررسی و مطالعه این مسأله است؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد آلاء

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و ادب خدمت دوست محترم و گرامي ؛‌

یاقوت احمر;747276 نوشت:
نحس بودن ایام قمر در عقرب ، مشهوره. آیا این موضوع ، دلیل علمی داره؟ یا دلیل نقلی؟ اگه دلیلش از روایات است ، آیا میشه در قرآن هم این مفهوم را ردیابی کرد؟ چون روایات در حقیقت شرح قرآنند. آیا جدای از دین ، منجمین هم به این امر معتقدند؟ مبنا و دلیل منجمین برای این امر چیست؟

در اين زمينه توجهتان را به نكات زير جلب مي كنيم:
1. عقرب یکی از برجها(صورتهای فلکی) دوازده گانه منطقة البروج است. و منطقة البروج نواری (کمربندی)دایره شکل در آسمان است که در راستای خط استوار قرار گرفته و محل حرکت نزولی و صعودی ماه و خورشید است. خورشید در کوتاهترین روز زمستان ، نزدیکترین مدار نسبت به افق جنوب را طی می کند لذا در این روز ، اشیاء روی زمین ، بلندترین سایه را دارند. همچنین در بلندترین روز تابستان ، خورشید دورترین مدار نسبت به افق جنوب را می پیماید. در بقیه روزهای سال ، مدار خورشید بین این دو مدار قرار دارد. بنا بر این ، حرکت ظاهری خورشید در فصول مختلف ، روی یک نوار فرضی بر طاق آسمان است. این نوار فرضی را منطقة البروج می نامند. در طول این نوار فرضی ، دوازده صورت فلکی قرار گرفته است که هر کدام آنها را یک برج می نامند. خورشید در هر ماه شمسی در مقابل یکی از این برجها قرار می گیرد ؛ لذا هر ماه شمسی با یکی از این برجها نامگذاری می شود. اسامی این برجها به ترتیب چنین است: حمل‚ ثور‚ جوزا‚ سرطان‚ اسد‚ سنبله‚ ميزان‚ عقرب‚قوس‚ جدي‚ دلو‚ حوت. در حقیقت منطقة البروج نمود ظاهری دو حرکت زمین است . حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و حرکت زاویه ای زمین. که اوّلی پدید آورنده سال و دومی پدید آورنده فصول است.(توضیح مفصّل مطلب را در کتب نجومی و کتب هیئت ملاحظه فرمایید.)

بنا بر آنچه گفته شد پدید قمر در عقرب زمانی رخ می دهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار می گیرد. تقویمهای ویژه ای وجود دارند که مواقع قمر درعقرب را مشخص نموده اند. دیگر سیارات قابل رویت با چشم غیر مسلّح نیز بر روی این صور فلکی قرار می گیرند ؛ که در این حالت از تعابیری چون زحل در عقرب ، مشتری در عقرب و ... استفاده می شود.

ادامه دارد ............

بسم الله الرحمن الرحيم

از روایات اهل بیت(ع) چنین استفاده می شود که علم احکام نجوم علمی الهی است که توسط فرشتگان و انبیاء(ع) به بشر تعلیم داده شده است ؛ ولی کسانی که به آن احاطه داشته باشند اندکند.
در برخی روایات تصریح شده که علم نجوم را جز دو خاندان به درستی نمی دانند ، خاندانی در هند و خاندانی در عرب. و گویا مراد از خاندان عرب ، اهل بیت (ع) هستند. در روایات زیادی از ترتیب اثر دادن به گفته های منجّمین نهی شده است ؛ ولی نه از آن جهت که این علم نادرست است بلکه از آن جهت که اوّلاً اکثر مدّعیان علم نجوم به خاطر پیچیدگی فراوان آن ، در محاسبات خود دچار اشتباه می شوند. و ثانیاً در گذشته به دعای حضرت داود (ع) خورشید مدّتی از حرکت باز ایستاده لذا حساب نجوم به هم ریخته است. در جریان ردّ الشمس نیز حساب نجوم درهم شده است ؛ لذا محاسبات منجمین فعلی همه بر ظنّ و گمان است و تنها کسی قادر به محاسبه درست است که مقدار استادن و بازگشت خورشید عالم است. ثالثاً زیان این علم برای مردم بیش از سود آن است.
« قيس بن سعد، گفت: بسيار مي شد كه با أمير المؤمنين عليه السّلام در هر سفرى که مي رفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسيديم و من آن روز همدوش او بودم، مردمى از دهقانان به پيشواز او آمدند، و چند استر پيشكش آوردند و آنها را پذيرفت، و يكى از دهقانان مدائن بنام «سرسفيل» كه پارسيان رأى او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آينده به او مراجعه مي كردند وجود داشت. چون امير المؤمنين عليه السّلام را ديد گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: اى دهقان براى چه؟ گفت: يا أمير المؤمنين ستاره‏ها كه بر آمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنين روزى بايد نهان شد و بر جاى نشست، اين روز تو كشنده است، و در آن ستاره جنگجو قِران كردند، بهرام در برج ميزان شرف يافته و از برج تو آتش فروزد و براى تو جاى نبرد نيست. أمير المؤمنين عليه السّلام لبخندى زد و فرمود: اى دهقانِ خبرگزار و بيم ده از مقدّرات ، ديشب در آخر برج ميزان چه فرود آمد، و كدام ستاره در سرطان ورود كرد؟ گفت: من آن را بررسى كنم، و از آستين خود اسطرلابى و تقويمى برآورد. امام عليه السّلام به او فرمود: تو ستاره‏ها را سيّاره مي گردانى؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حكمفرمائى؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و در وي اش از مطالع و مراجع ؛ زهره چه نسبتى دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمي دانم فرمود: چيست ميان سرارى و درارى ، و ميان ساعات تا معجرات ، و چه اندازه است پرتو مبدرات؟ و چه اندازه حاصل مى‏شود سپيده دم در بامدادان؟ گفت:نميدانم. فرمود: اى دهقان مي دانى كه امروز پادشاهى چين ، از خاندانى به خاندانى منتقل شد و برج ماجين وارو شد، و خانه‏هائى در زنج سوخت، و چاه سرانديب جوشيد، و دژ اندلس ويران شد، و مورچه شيح به هيجان آمد، و مراق هندى گريزان شد، و پيشواى يهود در ايله مفقود گرديد ، و سردار روم در روميه نابود شد، و راعب عموريه كور شد و كنگره‏هاى قسطنطنيه فرو ريخت، تو اين حوادث را مي دانى ؛ و چه چيز آنها را پديد آورده شرقى يا غربى فلك؟ گفت من اينها را نمي دانم، فرمود:به كدام اختر بالاى قطب قضاوت مي كنى، و به كدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت:من آن را نمي دانم. فرمود: مي دانى امروز 72 عالم خوش شدند كه در هر عالمى هفتاد عالم است برخى در خشكى و برخى در دريا، و بعضى در كوهها، و بعضى در بيشه‏ها، و بعضى در آباديها، و چه خوش كرد آنها را؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: اى دهقان به گمانم با قِران مشترى و زحل قضاوت كردى كه در آغاز شب برايت روشن شدند و درخشانى مريخ و شرقى بودنش در سحر بر تو پديد شد، و سير كرد و جرمش بجرم تربيع ماه پيوست، و اين دليل است كه امروز يك مليون آدمى زادند و مانند آنها بميرند، و با دستش اشاره كرد به جاسوس معاويه كه در لشكر او بود، و فرمود اين هم مي ميرد، زيرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان كرد كه فرمود: او را بگيريد، و دلش گرفت و نفسش در سينه‏اش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: اى دهقان به تو ننمايم نمونه‏هاى تقدير را در صورتى كامل؟ گفت: چرا يا امير المؤمنين، فرمود: اى دهقان، همانا ما پديدار قطبيم، و آنچه ديشب پنداشتى كه از برج من آتش فروزد بايدت كه به سود من قضاوت كنى، زيرا روشنى و تابشش نزد من است و شعله‏اش از من مي رود، اى دهقان اين قضيه‏اي است دشوار، آن را حساب كن و از آن نتيجه بگير اگر دانائى به اكوار و ادوار، فرمود:اگر اين را بدانى مي دانم كه بندهاى نى اين نيزار را شماره توانى کرد.امير المؤمنين عليه السّلام گذشت و خوارج نهروان را شكست داد و كشت و با غنيمت و پيروزى برگشت، و دهقان گفت: اين دانشى نيست كه در دست مردم زمان ما است، اين دانش مايه‏اش از آسمانست. »( آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏2، ص: 196 و 197)
از این روایت بر می آید که علم نجوم واقعیّت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گرددند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
زندیقی به امام صادق (ع) گفت: در علم نجوم چه فرمائى؟ فرمود: آن دانشى است كم سود و پر زيان زيرا جلو مقدّر را نگيرد و از ناگوارى پرهيز ندهد، اگر منجم به بلائى خبر دهد از قضايش رهائى نبخشد، اگر به خيرى گزارش دهد، نتواند در آن شتاب ورزد، و اگر بدو بدى رسد، دفعش نتواند، منجم با علم خدا در مبارزه است كه پندارد قضاى خدا را از خلقش مي گرداند.»( آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار ؛ج‏2 ؛ص191)
« به على بن ابى طالب عليه السّلام گفته شد: آيا براى علم نجوم پايه‏اى هست؟ فرمود: آرى، پيغمبرى بود كه قومش به وى گفتند ما به تو ايمان نياريم تا آغاز آفرينش هر كس و مدت عمر آنها را به ما بياموزى، و خدا عز و جلّ به ابرى فرمود تا بدانها باريد، و در گرد كوه آبى زلال جمع شد و خدا به خورشيد و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب روان شدند.(تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزّوجلّ به آن پيغمبر وحى كرد كه با قومش بر كوه بالا روند بالا رفتند و بر سر آن آب ايستادند تا آغاز آفرينش و مدت عمرها را از مجارى خورشيد و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر كدامشان مي دانست كى مي ميرد و كى بيمار مى‏شود، و چه فرزندى برايش زاده مى‏شود و چه زاده نمي شود، و روزگارانى بدين وضع بودند تا به حضرت داود كافر شدند و با آنها جنگيد، و در هر روز نبرد كسانى كه عمرشان بسر نرسيده بود به ميدان مى‏آمدند و آنان كه عمرشان بسر رسيده بود در خانه جا مي گذاشتند، و از ياران داود كشته مي شد و از آنها كشته نمي شد. داود عليه السّلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پيكار می كنم، و آنها به نافرمانى تو پيكار كنند، از يارانم كشته مى‏شود و از آنها كسى كشته نمي شود، خداى عزوجل جريان را به او وحى كرد و فرمود: هر كه مرگش رسيده به ميدان نمى‏آورند تا كشته شود، داود عليه السّلام گفت: خدايا به چه وسيله بدانها آموختى؟ فرمود: از مجارى خورشيد و ماه و اختران و ساعات شب و روز . گفت: داود به درگاه خدا دعا كرد تا خورشيد را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آميخت و اندازه فزونى را ندانستند، و حسابشان در هم شد، على عليه السّلام فرمود: از اين رو است كه مطالعه در نجوم بد است. »( آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار؛ ج‏2 ؛ص199)
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب « آسمان و جهان ؛ ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الانوار ؛ ج‏2 ؛ص 185 به بعد»

بسم الله الرحمن الرحيم

. آیا سعد و نحس ایّام و ساعات صحّت دارد؟
از مطالب بالا روشن می شود که این مطلب نیز به خودی خود صحیح است ؛ ولی راه فهمیدن آن علم نجوم یا علم غیب است ؛ علم غیب که به اذن خدا مختصّ انسانهای خاصّی است ؛ احکام علم نجوم نیز چنان که دانسته شده قطعی نیست. لذا در حال حاضر جز آنچه معصومین (ع) گفته اند بقیّه سخنان در این باب گمانه زنیهایی بیش نیستند.
با نظر به روایات معصومین (ع) در این باب ، به نظر می رسد که حضرات معصومین (ع) آنچه را که در این باب قطعی و به حال مردمان مفید بوده را بیان نموده اند.
روایات این باب بسیار فراوان است لذا ذکر آن در این نامه نمی گنجد. برای مطالعه روایت این باب مراجعه فرمایید به کتاب« « آسمان و جهان ؛ ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الانوار ؛ ج‏2، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56»

با تشکر از استاد محترم
لطفا در زمینه این موضوع ،؛ از دو بعد علمی و روایی ، منابع بیشتری معرفی فرمایید ( به زبان فارسی)
متشکرم.

بسم الله الرحمن الرحيم

باعرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامي؛

یاقوت احمر;749032 نوشت:
از دو بعد علمی و روایی ، منابع بیشتری معرفی فرمایید ( به زبان فارسی

نسبت به سوال شما بايد عرض کنم نسبت به بعد علمي قطعا بايد از دوستاني که اطلاعات نجومي دارند و در اين زمينه اطلاعات دارند منبع يابي بفرماييد اما در خصوص بحث روايي نيز به کتاب آسمان و جهان ؛ ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الانوار ؛ ج‏2، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56 مراجعه بفرماييد اين منبع تعداد زيادي روايت را در اين موضوع با ترجمه فارسي در اختيار شما قرار مي دهد . موفق باشيد .

آلاء;748494 نوشت:
آیا سعد و نحس ایّام و ساعات صحّت دارد؟
از مطالب بالا روشن می شود که این مطلب نیز به خودی خود صحیح است ؛ ولی راه فهمیدن آن علم نجوم یا علم غیب است ؛ علم غیب که به اذن خدا مختصّ انسانهای خاصّی است ؛ احکام علم نجوم نیز چنان که دانسته شده قطعی نیست. لذا در حال حاضر جز آنچه معصومین (ع) گفته اند بقیّه سخنان در این باب گمانه زنیهایی بیش نیستند
سلام
پس از اونجایی که اکثریت افراد علم به این موضوعات ندارن ، حتی در دین هم بحث شانس وجود داره
مثلاً یه نفر از شانس خوبش در ساعتی ازدواج میکنه که خیلی خوبه و در نتیجه تاثیر مثبتی در زندگیش میذاره
و یکی دیگه از شانس بدش در ساعتی ازدواج میکنه که نحسه و ازدواجش به مشکل برمیخوره

عجیبه که بارها شنیدیم هر روز روز خداست ، بعد میگن بعضی روزا نحسه!

روز نحس در زندگی تاثیر داره
طلسم و جادو در زندگی تاثیر داره
آخرش هم میگن شما اختیار کامل داری!

یه پیرمردی تو فامیل داریم که پدر جوان ها رو درآورده! برای هر روز یه داستانی داره که نباید در اون روز فلان کار رو انجام بدی
شنبه برای نمیدونم چی چی نحسه
یکشنبه برای یه چیز دیگه
دوشنبه برای یه چیز دیگه
و............

فرض بگیریم گفته میشه شنبه برای مسافرت نحسه (روز رو از باب مثال میگم)
خب بابا شاید شرایط شغلی من اقتضا کنه فقط در همین روز بتونم به مسافرت برم
آخه من برم مدیرعامل شرکت رو از کجا پیدا کنم براش توضیح بدم که شنبه نحسه؟!!!

بسم الله الرحمن الرحيم

باعرض ادب و سلام خدمت دوست محترم

Reza-D;749271 نوشت:
س از اونجایی که اکثریت افراد علم به این موضوعات ندارن ، حتی در دین هم بحث شانس وجود داره

در پاسخ فرمايش شما بايد عرض کنم که همان گونه بيان شد و در پست هاي بالا و مطالب ان موجود است؛ به اين نکته اشاره شد که پرداختن به حرکات
نجومي و اتفاقات آن امري است که تنها اهل فن آن بايد در آن نظر دهند و آن هم مخصوص اهل بيت است . اگر از مجراي روايات صحيح آنها مطلبي در

خصوص زمان و يا تاريخ خاصي به دست آيد اين مطلب حق و حقيقت است و اگر خير در بوته شک و ترديد است و اصلا شايد به همين دليل بوده است که

ائمه فقهاي اصحاب را از اين علم مطلع نکرده اند اما از ساير علوم خود به آنها در حد بالا تعليم داده اند تا جايي که آنها را در منصب افتاء به جاي خود

نشانده اند .

يعني شايد دليل اصلي عدم انتقال اين علم عسر و حرجي بوده است که در زندگي مردم ايجاد مي شده و اين منافاتي با فرمايش شما ندارد تا لازم باشد

شما براي رفع آن به سختي بيوفديد .

موفق باشيد .

آلاء;749288 نوشت:
ائمه فقهاي اصحاب را از اين علم مطلع نکرده اند اما از ساير علوم خود به آنها در حد بالا تعليم داده اند تا جايي که آنها را در منصب افتاء به جاي خود

نشانده اند .


نکته مهمی است. درباره تفاوت بین علوم مختلف.

Reza-D;749271 نوشت:
حتی در دین هم بحث شانس وجود داره

اتفاقا من از یه روحانی شنیدم که ما در دینمون راجع به همه مسایل - هر چی که فکرشو بکنی- حدیث داریم الا شانس.

بسم الله الرحمن الرحيم

با عرض ادب و سلام . حق با شماست ؛‌در بحث از شانس در مستندات روايي و قرآني آثري وجود ندارد .

بسم الله الرحمن الرحيم

اگر در اين خصوص نظري داشته باشيد که ما هم استفاده کنيم خوشحال ميشيم بفرماييد .

سوال:
1- نحس بودن ایام قمر در عقرب ، آیا دلیل علمی داره؟ یا دلیل نقلی؟ اگه دلیلش از روایات است ، آیا میشه در قرآن هم این مفهوم را ردیابی کرد؟ چون روایات در حقیقت شرح قرآنند. آیا جدای از دین ، منجمین هم به این امر معتقدند؟ مبنا و دلیل منجمین برای این امر چیست؟
2- نحوست قمر در عقرب ، مصداقی از "سعد و نحس بودن زمان ها و ساعت ها" است. چرا دین ، به طور کلی نحس بودن و سعد بودن زمانها را قبول ندارد ( داستان منجمی که امام علی (ع) را از حرکت دادن لشکر به سوی دشمن در ساعت خاصی نهی کرد و جوابی که امام به او فرمودند) اما این مورد خاص (قمر در عقرب) را قبول دارد؟
3- قمر در عقرب ، چیزی نیست جز وضع خاص اجرام سماوی. آیا اوضاع ستارگان ، در عملکرد ما و نتیجه آن ، اثر دارد؟

پاسخ:
عقرب یکی از برجها(صورتهای فلکی) دوازده گانه منطقة البروج است. و منطقة البروج نواری (کمربندی)دایره شکل در آسمان است که در راستای خط استوار قرار گرفته و محل حرکت نزولی و صعودی ماه و خورشید است. خورشید در کوتاهترین روز زمستان ، نزدیکترین مدار نسبت به افق جنوب را طی می کند لذا در این روز ، اشیاء روی زمین ، بلندترین سایه را دارند. همچنین در بلندترین روز تابستان ، خورشید دورترین مدار نسبت به افق جنوب را می پیماید. در بقیه روزهای سال ، مدار خورشید بین این دو مدار قرار دارد. بنا بر این ، حرکت ظاهری خورشید در فصول مختلف ، روی یک نوار فرضی بر طاق آسمان است. این نوار فرضی را منطقة البروج می نامند. در طول این نوار فرضی ، دوازده صورت فلکی قرار گرفته است که هر کدام آنها را یک برج می نامند. خورشید در هر ماه شمسی در مقابل یکی از این برجها قرار می گیرد ؛ لذا هر ماه شمسی با یکی از این برجها نامگذاری می شود. اسامی این برجها به ترتیب چنین است: حمل‚ ثور‚ جوزا‚ سرطان‚ اسد‚ سنبله‚ ميزان‚ عقرب‚قوس‚ جدي‚ دلو‚ حوت. در حقیقت منطقة البروج نمود ظاهری دو حرکت زمین است . حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و حرکت زاویه ای زمین. که اوّلی پدید آورنده سال و دومی پدید آورنده فصول است.
بنا بر آنچه گفته شد پدیده­ی قمر در عقرب زمانی رخ می دهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار می گیرد. تقویمهای ویژه ای وجود دارند که مواقع قمر درعقرب را مشخص نموده اند. دیگر سیارات قابل رویت با چشم غیر مسلّح نیز بر روی این صور فلکی قرار می گیرند ؛ که در این حالت از تعابیری چون زحل در عقرب ، مشتری در عقرب و ... استفاده می شود.از روایات اهل بیت(ع) چنین استفاده می شود که علم احکام نجوم علمی الهی است که توسط فرشتگان و انبیاء(ع) به بشر تعلیم داده شده است ؛ ولی کسانی که به آن احاطه داشته باشند اندکند.(1)
در برخی روایات تصریح شده که علم نجوم را جز دو خاندان به درستی نمی دانند ، خاندانی در هند و خاندانی در عرب. و گویا مراد از خاندان عرب ، اهل بیت (ع) هستند. در روایات زیادی از ترتیب اثر دادن به گفته های منجّمین نهی شده است ؛ ولی نه از آن جهت که این علم نادرست است بلکه از آن جهت که اوّلاً اکثر مدّعیان علم نجوم به خاطر پیچیدگی فراوان آن ، در محاسبات خود دچار اشتباه می شوند. و ثانیاً در گذشته به دعای حضرت داود (ع) خورشید مدّتی از حرکت باز ایستاده لذا حساب نجوم به هم ریخته است. در جریان ردّ الشمس نیز حساب نجوم درهم شده است ؛ لذا محاسبات منجمین فعلی همه بر ظنّ و گمان است و تنها کسی قادر به محاسبه درست است که مقدار استادن و بازگشت خورشید عالم است. ثالثاً زیان این علم برای مردم بیش از سود آن است.
« قيس بن سعد، گفت: بسيار مي شد كه با أمير المؤمنين عليه السّلام در هر سفرى که مي رفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسيديم و من آن روز همدوش او بودم، مردمى از دهقانان به پيشواز او آمدند، و چند استر پيشكش آوردند و آنها را پذيرفت، و يكى از دهقانان مدائن بنام «سرسفيل» كه پارسيان رأى او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آينده به او مراجعه مي كردند وجود داشت. چون امير المؤمنين عليه السّلام را ديد گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: اى دهقان براى چه؟ گفت: يا أمير المؤمنين ستاره‏ها كه بر آمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنين روزى بايد نهان شد و بر جاى نشست، اين روز تو كشنده است، و در آن ستاره جنگجو قِران كردند، بهرام در برج ميزان شرف يافته و از برج تو آتش فروزد و براى تو جاى نبرد نيست. أمير المؤمنين عليه السّلام لبخندى زد و فرمود: اى دهقانِ خبرگزار و بيم ده از مقدّرات ، ديشب در آخر برج ميزان چه فرود آمد، و كدام ستاره در سرطان ورود كرد؟ گفت: من آن را بررسى كنم، و از آستين خود اسطرلابى و تقويمى برآورد. امام عليه السّلام به او فرمود: تو ستاره‏ها را سيّاره مي گردانى؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حكمفرمائى؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و در وي اش از مطالع و مراجع ؛ زهره چه نسبتى دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمي دانم فرمود: چيست ميان سرارى و درارى ، و ميان ساعات تا معجرات ، و چه اندازه است پرتو مبدرات؟ و چه اندازه حاصل مى‏شود سپيده دم در بامدادان؟ گفت:نميدانم. فرمود: اى دهقان مي دانى كه امروز پادشاهى چين ، از خاندانى به خاندانى منتقل شد و برج ماجين وارو شد، و خانه‏هائى در زنج سوخت، و چاه سرانديب جوشيد، و دژ اندلس ويران شد، و مورچه شيح به هيجان آمد، و مراق هندى گريزان شد، و پيشواى يهود در ايله مفقود گرديد ، و سردار روم در روميه نابود شد، و راعب عموريه كور شد و كنگره‏هاى قسطنطنيه فرو ريخت، تو اين حوادث را مي دانى ؛ و چه چيز آنها را پديد آورده شرقى يا غربى فلك؟ گفت من اينها را نمي دانم، فرمود:به كدام اختر بالاى قطب قضاوت مي كنى، و به كدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت:من آن را نمي دانم. فرمود: مي دانى امروز 72 عالم خوش شدند كه در هر عالمى هفتاد عالم است برخى در خشكى و برخى در دريا، و بعضى در كوهها، و بعضى در بيشه‏ها، و بعضى در آباديها، و چه خوش كرد آنها را؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: اى دهقان به گمانم با قِران مشترى و زحل قضاوت كردى كه در آغاز شب برايت روشن شدند و درخشانى مريخ و شرقى بودنش در سحر بر تو پديد شد، و سير كرد و جرمش بجرم تربيع ماه پيوست، و اين دليل است كه امروز يك مليون آدمى زادند و مانند آنها بميرند، و با دستش اشاره كرد به جاسوس معاويه كه در لشكر او بود، و فرمود اين هم مي ميرد، زيرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان كرد كه فرمود: او را بگيريد، و دلش گرفت و نفسش در سينه‏اش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: اى دهقان به تو ننمايم نمونه‏هاى تقدير را در صورتى كامل؟ گفت: چرا يا امير المؤمنين، فرمود: اى دهقان، همانا ما پديدار قطبيم، و آنچه ديشب پنداشتى كه از برج من آتش فروزد بايدت كه به سود من قضاوت كنى، زيرا روشنى و تابشش نزد من است و شعله‏اش از من مي رود، اى دهقان اين قضيه‏اي است دشوار، آن را حساب كن و از آن نتيجه بگير اگر دانائى به اكوار و ادوار، فرمود:اگر اين را بدانى مي دانم كه بندهاى نى اين نيزار را شماره توانى کرد.امير المؤمنين عليه السّلام گذشت و خوارج نهروان را شكست داد و كشت و با غنيمت و پيروزى برگشت، و دهقان گفت: اين دانشى نيست كه در دست مردم زمان ما است، اين دانش مايه‏اش از آسمانست. »(2)
از این روایت بر می آید که علم نجوم واقعیّت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گرددند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
زندیقی به امام صادق (ع) گفت: در علم نجوم چه فرمائى؟ فرمود: آن دانشى است كم سود و پر زيان زيرا جلو مقدّر را نگيرد و از ناگوارى پرهيز ندهد، اگر منجم به بلائى خبر دهد از قضايش رهائى نبخشد، اگر به خيرى گزارش دهد، نتواند در آن شتاب ورزد، و اگر بدو بدى رسد، دفعش نتواند، منجم با علم خدا در مبارزه است كه پندارد قضاى خدا را از خلقش مي گرداند.»(3)
« به على بن ابى طالب عليه السّلام گفته شد: آيا براى علم نجوم پايه‏اى هست؟ فرمود: آرى، پيغمبرى بود كه قومش به وى گفتند ما به تو ايمان نياريم تا آغاز آفرينش هر كس و مدت عمر آنها را به ما بياموزى، و خدا عز و جلّ به ابرى فرمود تا بدانها باريد، و در گرد كوه آبى زلال جمع شد و خدا به خورشيد و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب روان شدند.(تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزّوجلّ به آن پيغمبر وحى كرد كه با قومش بر كوه بالا روند بالا رفتند و بر سر آن آب ايستادند تا آغاز آفرينش و مدت عمرها را از مجارى خورشيد و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر كدامشان مي دانست كى مي ميرد و كى بيمار مى‏شود، و چه فرزندى برايش زاده مى‏شود و چه زاده نمي شود، و روزگارانى بدين وضع بودند تا به حضرت داود كافر شدند و با آنها جنگيد، و در هر روز نبرد كسانى كه عمرشان بسر نرسيده بود به ميدان مى‏آمدند و آنان كه عمرشان بسر رسيده بود در خانه جا مي گذاشتند، و از ياران داود كشته مي شد و از آنها كشته نمي شد. داود عليه السّلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پيكار می كنم، و آنها به نافرمانى تو پيكار كنند، از يارانم كشته مى‏شود و از آنها كسى كشته نمي شود، خداى عزوجل جريان را به او وحى كرد و فرمود: هر كه مرگش رسيده به ميدان نمى‏آورند تا كشته شود، داود عليه السّلام گفت: خدايا به چه وسيله بدانها آموختى؟ فرمود: از مجارى خورشيد و ماه و اختران و ساعات شب و روز . گفت: داود به درگاه خدا دعا كرد تا خورشيد را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آميخت و اندازه فزونى را ندانستند، و حسابشان در هم شد، على عليه السّلام فرمود: از اين رو است كه مطالعه در نجوم بد است. »(4)
با نظر به روایات معصومین (ع) در این باب ، به نظر می رسد که حضرات معصومین (ع) آنچه را که در این باب قطعی و به حال مردمان مفید بوده را بیان نموده اند.(5)
منابع:
1. توضیح مفصّل مطلب را در کتب نجومی و کتب هیئت ملاحظه فرمایید.
2. آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏2، ص: 196 و 197
3. همان؛ص191.
4. همان؛ص199.
5. همان، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56.

موضوع قفل شده است