جمع بندی دیدگاه عجیب راجع به ازدواج در ناخودآگاه من

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیدگاه عجیب راجع به ازدواج در ناخودآگاه من


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام علیکم
ایام محرم رو تسلیت عرض میکنم

مشکل بنده این هست که تا بحال یکی دوبار در سالهای گذشته علاقه مند شدم جنس مخالف (دو مرتبه یعنی دو مورد) ولی چون شرایط ازدواج نداشتم و سنم هم زیاد نبود مجبور شدم بیخیال ماجرا بشم.
از اون ماجراها به بعد هر وقت یکم مشکلاتم زیاد میشه یا سرم شلوغ میشه یا مجبور میشم کاری که علاقه ندارم رو انجام بدم یا... (بعنوان مثال در ایام امتحانات !) این فکر به صورت بسیار جدی و قوی میاد سراغم که ای کاش الان متاهل بودم و ای کاش همسرم کنارم بود الان و...
ولی وقتی مسئله حل میشه یا رفع میشه اصلا و ابدا چنین فکری به ذهنم خطور نمیکنه و ذره ای این احساس رو ندارم.... حتی میگم خوبه که مجرد هستم و راحت!
بعضی دوستانم به شوخی بهم میگن وقتی که مسئله جنسی بهت فشار میاره به اون فکر میوفته ولی اصلا اینطور نیست یعنی هیچ ربطی به مسئله جنسی نداره. یعنی احساس میکنم اگر متاهل بودم این مشکل و سختی کاری که به وجود آمده به وجود نمیومد یا زود حل میشد و...

درباره ی این مسئله یکم فکر کردم دیدم در ازدواج قرار هست که خانم به بنده تکیه کنه ولی این تصوری که گاهی میاد سراغم برعکس هست و انگار در مشکلات من میخوام به او تکیه کنم ، لذا احساس میکنم از اساس این مسئله و این احساس نسبت به حقیقت و واقعیت و اونچه که باید باشه وارونه هستش ، درسته؟ چه توصیه ای دارید به بنده؟ امکان ازدواج ندارم سنم هم 22 سال.
البته شاید مشکلم یکم خنده دار و ساده به نظر برسه ولی در ایامی که گره در کارم میوفته این ذهنیت کل فکرم رو مشغول میکنه همراه با حسرت عمیق. یعنی ازدواج رو حلال تمام مشکلات تصور میکنم اون زمان یه جورایی...

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

پرسش:
افکار متفاوتی در ازدواج آینده در سرم می پروانم مثلا این که من باید تکیه گاه همسرم باشم ولی تصور می کنم او تکیه گاه من خواهد بود و یا در شرائط یا مشکلات می گویم ای کاش متاهل بودم ولی بعد از رفع مشکل از اینکه مجردم خوشحال می شوم و ...

پاسخ:
از باب مقدمه عرض کنم که ازدواج طبق فرمایش الهی در قرآن کریم: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ»؛ و از نشانه های او این که از (نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این (نعمت) برای مردمی که می اندیشند قطعا نشانه هایی است.(1)
ازدواج باعث آرامش انسان می شود، و این آرامش یک طرفه نیست بلکه زن و شوهر چنین حس آرامش ثابت را احساس می کنند و اینکه هر فردی نیاز به آرامش دارد یک چیز فطری و طبیعی است و باید به شکل صحیح و منطقی تامین شود.

اما با توجه به سوال خوب شما که فرمودید که در شرایطی مثل: در ایام امتحانات و یا موقعیت هایی که مشکلات خاصی دارید، تصور نیاز به ازدواج در وجود شما حتمی می شود، عرض کنم که عامل شکل گیری این نیاز می تواند عواملی مثل: اضطراب یا استرس و یا نیاز به آرامش باشد که شما رفع این مشکل را در کنار همسر می دانید.
اشاره کنم که تا حدودی در چنین مسائلی مساله ازدواج در ایجاد آرامش می تواند موثرباشد. ولی علت و عامل رفع کننده اصلی نیست.

در حقیقت این تصور شما و احساس نیاز به ازدواج در چنین شرایطی با این ایده ای که فرمودید، تصور کامل و صحیحی نیست؛ بلکه مصادیقی بوده اند که با فرض داشتن همسر دچار دلهره و یا اضطراب بوده اند.
ما باید علل اصلی را در چنین مواقعی کاملا بررسی کنیم تا بتوانیم موضوع را به صورت اساسی حل کنیم.
اما به هر حال با توجه به اینکه قسمتی از غرایز انسان با مساله ازدواج درگیر هستند و تعادل و آرامش آنها وابسته به ازدواج هست، خود ازدواج در موقعیت های مختلف زندگی و در تعادل بخشی و تسکین برنامه های زندگی خیلی موثر و مفید است.

اما با توجه به مطلبی که در مورد متکی بودن همسر به شوهر فرمودید، و با این توصیف که شما در مسائل و مشکلات خودتان نیاز به تکیه گاه دارید پس چگونه می توانید تکیه گاه فردی باشید.
نکته خوبی است،اما شما باید توجه داشته باشید که زن و مرد در کنار هم مکمل یکدیگرند، و وجود کاملی را تشکیل می دهند و به تعادل احساس و هیجان می رسند.
در حقیقت وقتی تعادل احساس و هیجان شکل گرفت هر کدام به نوبه و جایگاه خودش می تواند تکیه گاه خوبی باشند. زندگی تک محوری نیست زن و مرد در کنار همدیگر با توجه به ویژگی های خلقتی و فطری همدیگر را درک و در زندگی پیش می روند.

شما نگران این موضوع نباشید که نیازمندی شما در عرصه مشکلات مانع تکیه گاه شدن شما در زندگی باشد، نه این طور نیست چون شما به تعادل احساس و هیجان نرسیده اید چنین حالاتی پیش می آید و چنین تصوری در ذهنتان خطور می کند، البته داشتن اعتماد به نفس قوی و همت بالا و ارداه قوی در این مباحث و موضوعات لازم و ضروری است.
پس به طور کلی یک سری از این مسائل و مشکلاتی را که فرمودید در شرایط قبل ازدواج طبیعی است، ولی نگران کننده برای آینده نمی باشد.

______
(1) روم/ 21.

موضوع قفل شده است