جمع بندی فصاحت و بلاغت قرآن کریم

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فصاحت و بلاغت قرآن کریم

با سلام خدمت کارشناسان محترم سایت
خواهشمند است ابتدا لینک زیر رو مطالعه کنید
http://www.andalibonline.com/static-70.html
آیا کارشناسان محترم سایت اطلاعات ارائه شده درلینک فوق را در مورد فصاحت و بلاغت قرآن کریم قبول دارند یا نه ؟
هچنین درلینک فوق ادعا شده که صاحب نظران و ... نتوانسته اند به اندک معانی آیات قرآن دسترسی پیدا کنند ( با توجه به وجود تفاسیر مختلف ). نظر شما در این مورد چیست ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد یاسین

abbas222;744940 نوشت:
با سلام خدمت کارشناسان محترم سایت
خواهشمند است ابتدا لینک زیر رو مطالعه کنید
http://www.andalibonline.com/static-70.html
آیا کارشناسان محترم سایت اطلاعات ارائه شده درلینک فوق را در مورد فصاحت و بلاغت قرآن کریم قبول دارند یا نه ؟
هچنین درلینک فوق ادعا شده که صاحب نظران و ... نتوانسته اند به اندک معانی آیات قرآن دسترسی پیدا کنند ( با توجه به وجود تفاسیر مختلف ). نظر شما در این مورد چیست ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

در مورد مطالب مطرح شده در لینک ارجاعی؛ برخی مطالب صحیح و برخی نا صحیح به نظر می رسد، بنابراین نمی توان به صورت کلی همه مطالب را تایید یا رد کرد.
در مورد سوال دومتان؛ اینکه هیچ کسی نتوانست حتی به اندک معنی قرآن دست پیدا کند، صحیح به نظر نمی رسد. چون اگر قرار بود هیچ کس به اندک معنی قرآن دست پیدا نکند، نزول قرآن چه فایده و ثمره ای داشت؟!
قرآن در آیات متعدد انسانها را به تامل و تفکر در قرآن دعوت می کند، این دعوت در صورتی معقول خواهد بود که امکان فهم قرآن برای افراد وجود داشته باشد.

با سلام به نام خداونده بخشنده مهربان

«فصاحت» به معناى شيوايى كلمات و روانى تلفظ آن‏ها و گوش نواز بودن سخن و خالي بودن آن از پيچيدگي و دشواري و «بلاغت» به معناى رسايى و گويايى و دقت تعابير در فهماندن مقصود است.
علماي معاني در تفسير فصاحت و بلاغت مي گويند: فصاحت كه گاهي توصيفي براي كلمه، و گاه توصيفي براي كلام است، عبارت است از خالي بودن كلام از حروف و كلمات ثقيل و سنگين و نامأنوس، و بد آهنگ و ناموزون، و همچنين تعبيرات ركيك و سبك و نفرت انگيز و گوش خراش و ناهماهنگ و پيچيده وگنگ و مبهم.
و بلاغت عبارت است از تناسب كلام با مقتضاي حال، و هماهنگي كامل با هدفي كه سخن به خاطر آن گفته مي شود.
علم بلاغت به چهار بخش عمده تقسيم مي شود: 1-معاني: مطابقت كلام با مقتضاي حال 2- بيان: ايراد معني واحد به طرق مختلف 3- بديع: علم زيبائي و آرايش سخن 4- عروض: ميزان سخن منظوم.(1)
در يك جمله فصاحت مربوط به كلام و سخن است كه بهترين و زيباترين باشد و بلاغت يعني بهترين و زيباترين شيوه رساندن اين كلام به مخاطب.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

در مورد مطالب مطرح شده در لینک ارجاعی؛ برخی مطالب صحیح و برخی نا صحیح به نظر می رسد، بنابراین نمی توان به صورت کلی همه مطالب را تایید یا رد کرد.



با سلام خدمت کارشناس محترم و تشکر از پاسختان
لطفا مطالبی را که ناصحیح می باشد با ذکر دلیل بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم
این موارد صحیح است؛
قرآن كريم، از حيث فصاحت و بلاغت و آيات و علوم، معجزه است.
ـ قرآن كتابي است فصيح و بليغ.
قرآن، داراي زباني شيوا و فصيح است.
كتابي است كه مضامين و معاني آن بسيار در هم تنيده و سرشار از طراوت تكرار است.
ـ قرآن، كتابي است كه ظاهرش آراسته و زيبا و روح پرور است.

موارد دیگر که با این موارد ذکر شد، به نظر صحیح و دقیق نمی رسد.

به نام خدا
لطفا مواردی را که غلط می باشد را با ذکر علت آن بفرمایید
به طور مثال در مورد تکرار آیات قرآن کریم مواردی را دراینترنت پیدا کردم که به نظر صحیح می باشد

تكرار آيات مخل فصاحت قرآن نيست؟

استاد مولايي نيا: در مورد تکرار در قرآن، کتاب‌هاي فراواني نوشته شده ‌است. «المتشابهات في القرآن» چاپ قديمي و «اسرار التکرار في القرآن الکريم» چاپ جديد کتابي است که در اين زمينه در قـرن پنجم تـوسط محمود بن حمزه کرماني (505 هجري قمري) نوشته شده ‌است. در قرآن هرگز تکرار مطلق نداريم. هر آيه با توجه به ماقبل و مابعد، معنايي غير از معناي ديگر دارد. مرحوم طباطبايي معتقد است «بسم الله الرحمن الرحيم» 114 بار در قرآن آمده و در هر سوره با توجه به هدف آن معني مي‌دهد. همه‌اش يک معنا ندارد.

هرگز دو کلمه، دو جمله، دو آيه از جميع جهات با هم يکي نيستند. حتي هر يک از آيات «فباي آلاء ربکما تکذبان» پاسخ پرسش آية پيشين است. گذشته از آن در زبان عرب نظريه‌اي است بدين مضمون که اصلا مرادف وجود ندارد. مثلاً داستان حضرت موسي چهل بار در قرآن آمده؛ اين داستان گاه در يک صفحه، گاه در يک جمله آمده است. تکرار اين داستان، نشان مي‌دهد که در هر سوره و هر بار تکرار به معني و مفهوم خاصي به کار رفته‌است.

چرا خداوند در قرآن کریم عبارت « إنّ الله علی کلّ شیءٍ قدیرٌ» را این همه به کار برده است؟ مگر ما به ق

پاسخ:تکرار این آیه و آیات دیگر حکمت های مختلفی ذکر شده است که اشاره می کنم:
الف:تكرار يك آيه ميتواند به جهت مبالغه و تأكيد باشد. بعضي از مفسران بر اين اعتقادند كه يك آيه در هر بار تكرار، معناي ويژه اي را القاء ميكند.( تفسير نمونه، ج 25، ص 431. )
ب:تكرار، يكي از فنون فصاحت است كه بعضي مواقع براي فهماندن و مؤثرتر كردن مطلب بسيار مهم است;خداوند متعال، در جاهايي كه لازم بوده مطالب را بيش از يك بار به ما انسانهاي فراموش كار و غافل گوشزد كند، آيات خود را تكرار فرموده است.( تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 23، ص 114ـ115، نشر دارالكتب الاسلامية)
ج: اين عبارت در خيلي جاهاي قرآن خطاب به عموم است و حال آنکه همه انسانها در ايمان به خدا يکسان نيستند. ايمان يک امر مشکک است. از ميان انسانها، برخي در بسياري از مواضعي که قرار مي گيرند به قدرت خدا شک دارند و برخي شک ندارند و برخي هم تنها به بخشي از قدرت خدا ايمان دارند. از اينرو اين آيه در جاهاي مختلف قرآن تکرار و تأکيد شده و قدرت خدا را به صورت مطلق و در برابر همه چيز توصيف کرده است.
د: اگر هم بخواهيد آن را تکرار حساب کنيد، مي توان گفت تکرار نيست؛ بلکه معراج و تعميق است. وقتي که شما يک کتاب را براي دفعه اول مطالعه مي کنيد، کلياتي از مطالب آن را متوجه مي شويد و به خاطر مي سپاريد. اما حتماً اين را تجربه کرده ايد که در تکرار مطالعه يک مطلب در دفعات بعدي، نکات ظريف تري به چشم مي خورد و اين به خاطر تمرکزي است که در دفعات قبلي پيدا کرديد و در تکرار مطالعه، مجال دقت بيشتر در باطن آن مطالب را داريد و به معرفت بيشتري دست پيدا کرده، متوجه ظرافتهاي بيشتر و جديدتر در آن مطالب مي شويد. تکرار ( ان الله علی کل شیء قدیر) نيز ميتواند چنین نقشی داشته باشد.

بسم الله الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

abbas222;751230 نوشت:
به طور مثال در مورد تکرار آیات قرآن کریم مواردی را دراینترنت پیدا کردم که به نظر صحیح می باشد

ببخشید این سوال را می پرسم؛ هدفم رسیدن به پاسخ سوال شماست.

شما خودتان اهل قرآن خواندن هستید؟ یعنی مثلاً برنامه تلاوت منظم قرآن دارید؟

  • اگر اینگونه است، آیا تا به حال وقتی به عنوان مثال به ان الله علی کل شی قدیر برخورد نموده اید در وجود خودتان گفته اید که "ای بابا؛ چقدر باید این جمله را بشنوم؟"؛ اصلاً تجربه چنین حالتی را داشته‌اید؟ عرضم اینست که شما خودتان در قرائت خودتان با این تکرار ملال آور مواجه نشده اید؛ بلکه با یک سوال ذهنی غیرواقعی از سوی دیگران مواجه شده اید.
  • و اگر اینگونه نیست (یعنی اهل تلاوت منظم قرآن حکیم نیستید)، لطفاً در یک دوره منظم مثلاً 6 ماهه سعی بفرمائید هر شب حداقل یک یا چند آیه را با توجه تلاوت بفرمائید و بعد به این سوال خودتان پاسخ بفرمائید. یعنی ببینید در این دوره 6 ماهه آیا از تکرار برخی مطالب قرآن خسته و دلزده شده اید؟

این نوع سوالات و خاستگاه آن از جانب کسانی است که اصلاً قرآن را نمی‌خوانند و به قرآن، مومن نیستند (منظورم کسانی است که اصل این سوالات را اولین بار ایجاد نموده اند؛ نه امثال شما بزرگوار که در معرض سوالهای ایجاد شده از طرف غیرمومنان قرار گرفته اید)؛ فقط کافی است قرآن را با حالت استماع و انصات بخوانیم؛ ساختار و نظام اینگونه سوالات در نزد ما فرو می‌ریزد.

در واقع پاسخ مسئله در خواندن خود قرآن است و نه مباحث ذهنی تصوری غیرواقعی. کسانی که اهل قرائت قرآن باشد (چه کم، چه زیاد؛ چه با توجه، چه بی توجه) هرگز مواجه با تکرار ملالت آور نمی شوند بلکه هر تکرار مانند هر دم و بازدم تکراری که مفرح ذات است و ممد حیات، سبب جان افزایی مجدد می شود؛ اگر محبوب شما از خودش برای شما تعریف کند و بار بعد به یک مناسبت دیگر هم مجدداً همان مطلب را بگوید، این تکرار و این شنیدن تکراری فضائل محبوب از محبوب ابداً ملال آور نیست؛ و اتفاقاً در هر بار جان تازه ای می گیریم؛ بنده که در هر بار خواندن و شنیدن و توجه به "ان الله علی کل شی قدیر" جان تازه می یابم که البته هذا من فضل ربی لیبلونی ا اشکر ام اکفر.

در پناه خداوند متعال سبحان قدوس:Gol:

abbas222;750319 نوشت:
به نام خدا
لطفا مواردی را که غلط می باشد را با ذکر علت آن بفرمایید

بسم الله الرحمن الرحیم

این موارد به نظر صحیح نمی رسد:
قرآن، اساس زبان، و دستور زبان و علوم زباني و بلاغي و ادبي است.
اگرچه قرآن فصیح ترین و بلیغ ترین کلام عربی است، اما نمی توان گفت که قرآن اساس زبان و دستور زبان عربی است، زیرا قبل از نزول قرآن، زبان عربی وجود داشت و اعراب بر اساس قواعد مورد قبولشان سخنان و اشعار فصیح و بلیغ می سرودند.

قرآن، تنها نگه دارنده و حافظ و عامل حيات و بقاي زبان عربي است.

زبان عربی قرنها قبل از نزول قرآن و جود داشت و به حیات خود ادامه داد. نمی توان ادعا کرد که اگر قرآن نبود حتما زبان عربی از بین می رفت، زیرا زبانهای دیگری مانند زبان چینی از همان دوران و قبل از نزول قرآن وجود داشت، و با وجود اینکه در زبان چینی قرآن وجود ندارد، اما این زبان به حیات خود ادامه داد و امروزه بقاء دارد.

البته وجود کتابی با عظمت در یک زبان و داشتن پیروان بسیار آن کتاب در طول تاریخ، عامل مهمی در زنده ماندن آن زبان محسوب می شود ولی نمی توان ادعا کرد که اگر این پیروان نبودند حتما آن زبان از بین می رفت.

به نام خدا
با تشکر از آقایان یاسین و نقی به خاطر پاسخهایشان
آقای یاسین خواهشمند است سه مورد زیر (از لینک ارائه شده)نیز پاسخ دهید( دلیل غلط بودن آنها را بفرمایید)
1- وجود آیات و کلمات مجمل و متشابه را مخالف فصاحت قرآن کریم دانسته اند
2-وجود آیات غیر مرتبط با موضوع قبل و پراکندگیها در قرآن کریم رامخالف بلاغت گفته اند
3- زیبایی و طراوت قرآن را در قرائت و استماع آن می داند( معجزه بودن قرآن را فقط در صوت ولحن زیبای آن می داند)

آقای نقی لینک ارائه شده از سایتی به ظاهر مذهبی می باشد و حتی حدیثی از امام محمد باقر (ع) را ارائه کرده است .
ممکن است با خواندن آن مطالب برای هر کسی این سئوالات پیش بیاید و همچنین بایستی اینگونه حرفها بی جواب نماند

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضى از آيات، متشابه است؛ يعنى دلالت آنها روشن نيست؛ بلكه دلالت بر معنايى مى‏ كند كه در آن شك و ترديد است و بايد با مراجعه به آيات محكم، مقصود آن روشن و شبهه برطرف شود. اين كار از عهده هركس برنمى ‏آيد و به اهل بیت(عليهم السّلام) و علماى راستين مربوط است كه به موازين، احكام، عقايد شرعى و به روش تأويل متشابهات آشنايى كافى دارند.

حكمت وجود متشابهات در قرآن چيست؟

پاسخ مبتنى بر مقدماتى است:
1. راه تفهيم و تفاهم در ميان ما انسان‏ها به كارگيرى الفاظ است. خداوند حكيم نيز پيام خود را از همين طريق با استفاده از پيامبرى از سنخ خودمان و با الفاظ خودمان به ما مى ‏رساند.

2. ترديدى نيست كه الفاظ محدود بوده، ولى مفاهيم و معانى حقايق عالم هستى نامحدودند، و انسان‏ها در درك مفاهيم متنوع و متفاوتند؛ يعنى در مواردى،ممكن است دو نفر از يك لفظ، دو معنا را بفهمند و هرچه تلاش و دقت شود تا لفظ به گونه‏ اى آورده شود كه همه از آن مفهوم واحدى بفهمند، باز هم تا حدودى نمى ‏توان جلو آن را گرفت و اين اختصاص به كتاب خدا ندارد؛ بلكه در گفتار عادى بشر، شعر شاعران و ... نيز چنين است؛ براى نمونه مى‏ توان به شعر حافظ اشاره كرد كه در مفاهيم آن ميان ادبا و شعرا اختلافات فراوانى وجود دارد.

3. قرآن كريم، حامل معارفى والا و نامحدود است؛ لكن براى تفهيم به ما انسان‏ها در قالب الفاظ تنزل يافته و به ما عرضه شده است.

4. چون الفاظ، از گنجايش حقايق و معارف قاصرند، آيات متشابه پيدا شده است؛ آياتى كه يك لفظ با معانى و احتمالات بسيارى داشته؛ مثل تعبير نور براى خداوند كه نامحدود و كمال مطلق است و تعبيرى را مى‏ طلبد كه در عين گويايى، مشكل ترديد و شبهه ‏انگيزى را نداشته باشد؛ ناگزير براى تقريب به ذهن شنونده از اين تعبير كه نوعى تشبيه معقول به محسوس است استفاده مى ‏كند.[1]

بنابراین وجود آیات متشابه منافاتی با فصاحت و بلاغت قرآن ندارد.



[/HR][1] -سيد محمد حسن جواهرى‏، پرسمان علوم قرآنى، ص: 156-157.


abbas222;751746 نوشت:
2-وجود آیات غیر مرتبط با موضوع قبل و پراکندگیها در قرآن کریم رامخالف بلاغت گفته اند

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن كتاب هدايت است و هدف كلى آن راهنمايى نوع بشر به راه فلاح و رستگارى مى‏ باشد. هر يك از سوره‏ ها با پيش كشيدن موضوعات مختلف، گوشه‏ اى از اين هدف كلى را محقق ساخته‏ اند؛ موضوعاتى كه در برآوردن هدف سوره، هماهنگى و اتفاق كامل دارند.

علماى علم اعجاز بيشترين وجه اعجاز را ترتيب و ترصيف آيات دانسته‏ اند و مى ‏گويند اگر آيات قرآن را مجموعه ‏اى از مطالب آشفته و پراكنده و نامربوط بدانيم، بزرگترين نقص را نسبت به اعجاز قرآن و فصاحت و بلاغت آن قائل شده‏ ايم. از نظر فخر رازى بيشترين لطايف قرآن در ترتيب و ارتباط آيات وجود دارد.[1]

مولف کتاب « مناهل العرفان فى علوم القرآن‏» درباره پراکندگی مطالب در سوره ها می گوید:«يكپارچگى فنى هر سوره يا مجموعه‏ اى از آيات و تأمين و پاسخ‏گويى به همه نيازها و خواست‏هاى بشرى على‏ رغم اين‏كه پراكندگى موضوعات در سراسر كتاب و بدون فصل‏ بندى معين عادتا عدم انسجام مطالب و فراموش شدن و از دست رفتن بخشى از مقاصد تأليف و اهداف نويسنده را اقتضا مى‏كند، اين امور وجه جديدى از وجوه اعجاز قرآن را برابر خواننده آشكار مى ‏سازد. و هركس كه تجربه تأليفى داشته و يا با آثار مؤلفان آشنا باشد از سر آگاهى و درك كامل به اين وجه از اعجاز ايمان مى‏آورد. تكرار امور مهمى كه سزاوار تكرار هستند، تا آن‏كه به درون نفوس عاصى و گريزان از حق راه يافته آن را فرمان‏بردار خود سازد و تسليم خود كند. نمونه و مثال اين امر ثبات بخشيدن قرآن به عقيده توحيد و ريشه‏ كن ساختن شرك به وسيله مكرر گفتن از آنهاست. گاه بانگ برمى ‏دارد و گاه به آرامش مى‏ گويد، گاه به ايجاز مى ‏گويد و گاه به اطناب، گاه عقيده توحيد را بدون ذكر دليل بيان مى‏دارد و گاه آن را با دليل مبرهن مى‏ سازد؛ گاه آن را با يك دليل م ى‏آورد و گاه با مجموعه ‏اى از دلايل، گاه براى آن مثال‏هايى ذكر مى‏ كند و گاه درباره آن داستان نقل مى‏ كند؛ گاه آن را با وعده پاداش همراه مى ‏سازد و يا عقاب؛ و ...».[2]


[/HR][1] - البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 35- 52، به نقل از عبد الكريم بى آزار شيرازى‏، قرآن ناطق، ص: 397.

[2] - محمد عبد العظيم الزرقانى،(مترجم: محسن آرمين‏)، ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، متن، ص: 983



با سلام

فصیح یعنی روشن و بلیغ یعنی رساننده مقصود .

البته تا معنی کلمه قران دانسته نشود این اشکالات هم جوابی نخواهند داشت !

قران یا قرائت رسول الله ص هم فصیح است هم بلیغ ... اما باید از بین قرائات مختلف امروز و روایات وشواهد به قران رسول ص دست یافت .

همانگونه که امام باقر ع فرمودند :

پس همانا بر مردم است كه قرآن را همانگونه كه نازل شده بخوانند. و هروقت به تفسير آن نياز پيدا كردند ـ كه با آن هدايت شوند ـ ، هدايت آنان از سوي ما و به وسيله ما صورت مي‌گيرد اي عمرو .

رابطه حجیت قران و تحریف آن ، نقض غرض

به نام خدا
با سلام
کارشناس محترم آقای یاسین و دیگر دوستان ، به خاطر پاسخ های کامل و بی نقصی که دادید کمال تشکر را دارم

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب



تاپیک جمع بندی


بسم الله الرحمن الرحیم


فصاحت، زيبائى و شيوائى كلمات و جملات است كه در علم بيان از آن گفتگو مى ‏شود. بلاغت متناسب بودن سخن است با مورد آن كه در علم معانى از آن بحث مى ‏شود.[1]


تكرار عبارات قرآن‏


عبارات قرآنى با آن‏كه در مواردى در موضوع واحدى، تكرار شده است، امّا هركدام در اوج فصاحت هست. درحالى ‏كه اگر شاعر در يك موضوعى شعر فصيحى را سرود، اگر همان موضوع را در قالب الفاظ ديگرى تكرار نمايد، كلام و شعر دوم آن فصيح به حساب نمى ‏آيد و تكرار آن موجب ملالت و آزرده ‏خاطرى است.

نمونه ای از فصاحت و بلاغت در آيات قرآن:


«وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ »[2] و گفته شد: اى زمين، آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران‏] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گذارده شد و [كشتى‏] بر جودى قرار گرفت و گفته شد: مرگ بر قوم ستمكار.

تعبيرات آيه آن‏چنان رسا و جذاب و مختصر و گويا و با تمام زيبايى آن‏قدر تكان‏ دهنده و كوبنده است كه عده ‏اى از دانشمندان و اديبان عرب، آن را فصيح‏ترين و بليغ‏ترين آيات قرآن شمرده ‏اند.

بخشى از صنايع بديعى كه در آيه به كار رفته، عبارتند از: 1. مناسبت تام در دو فعل «ابلعى و اقلعى»؛ 2. مطابقت لفظى در ذكر «سماء و ارض»؛ 3. استعاره در «ابلعى و اقلعى» براى «ارض و سماء»؛ 4. مجاز در «يا سماء»؛ 5. اشاره در «غيض الماء»؛ 6. ارداف در «و استوت على الجودى»؛ 7. تمثيل در «و قضى الامر»؛ 8. تعليل- فرو رفتن آب علت، استوار و استقرار كشتى است؛ 9. صحت تقسيم؛ 10. احتراس در «قيل بعدا للقوم الظالمين»؛ 11. انفصال؛ 12. حسن نسق؛ 13. تركيب لفظ با معنا؛ 14. ايجاز؛ 15. تهذيب؛ 16. حسن بيان؛ 17. تمكين؛ 18. تفهيم؛ 19. اعتراض؛ 20. تعريض؛ 21. تمكين؛ 22. انسجام؛ 23. ابداع.‏[3]

همان‏گونه كه مشاهده مى ‏شود، بيست و سه نوع از انواع صنايع علم بديع در اين آيه يافت مى‏ شود و حال آن‏كه هفده لفظ بيش‏تر نيست و اين نحو از كلام در غير گفتار خداوند يافت نشده است.

پراكندگى و تكرار در داستان‏

«داستانهاى قرآن به صورت قطعه‏ قطعه و پراكنده در سراسر قرآن پخش است. گاه بخشى از يك داستان در يك سوره و بخش ديگر در سوره‏ هاى ديگر نقل مى‏ گردد، گاه يك حلقه از فرازهاى يك قصه در سوره‏اى ذكر شده و بقيه مطرح نگرديده است. گاهى فصلى از نيمه و گاهى فصلى از پايان يك داستان نقل مى ‏شود به ‏طورى كه يك داستان كامل از تركيب فصلهاى پراكنده در قرآن به دست مى ‏آيد.»[4] به گفته صاحب كتاب هنر در قلمرو مكتب: «در قصص قرآنى اين پراكندگى‏ها و تكرارها نقص نيست بلكه دليل اصالت دادن به محتوا و فصلهاى عبرت‏ آموز و تجربه ‏دار قصه است نه اصالت قالب داستانى».[5]


جهت آشنايى بهتر نمونه ‏اى از تكرار در قرآن يادآور مى ‏شود كه در سوره النّمل عبارت: «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ» پنج بار تكرار شده است تا عقيده به توحيد را- در ضمن رشته ‏اى از آيات- در اذهان تثبيت كند چنانكه در سوره هود نيز دعوت به يكتاپرستى و عبادت خداوند، چهار مرتبه از زبان پيامبران- اما با عباراتى واحد- خطاب به ملت هايشان ذكر شده است. در مورد علّت اصلى تكرار بايد متذكر شد كه: «قرآن يك كتاب تاريخى نيست كه يك بار يك حادثه را كلا بيان كرده و ديگر به سراغ آن نرود بلكه يك كتاب تربيت و انسان‏سازى است و مى ‏دانيم كه در مسائل تربيتى گاه شرايط ايجاب مى ‏كند كه يك حادثه را بارها و بارها يادآور شوند، از زواياى مختلف به آن بنگرند و در جهات گوناگون از آن نتيجه‏ گيرى كنند»[6]



[/HR] [1] - جواهر البلاغه نوشته سيد احمد هاشمى بيك چاپ سال 1358 قمرى ص 4.

[2] - سوره هود،آیه44.

[3] - : سيد محمد حسن جواهرى‏، پرسمان علوم قرآنى، ص: 111.

[4] - هنر در قلمرو كتب، 158.

[5] - همانجا.

[6] - مجيد معارف‏، مباحثى در تاريخ و علوم قرآنى، ص: 278 .



موضوع قفل شده است