جمع بندی دست دادن امام حسين (ع) با عمر بن سعد در روز عاشورا

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دست دادن امام حسين (ع) با عمر بن سعد در روز عاشورا

[="Tahoma"][="Black"]آيا امام حسين(عليه السلام) با عمر بن سعد دست داد؟
اسناد و مدارك تاريخي در اين رابطه چه روايتي دارند؟
[/][/]


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مقداد


سلام

ابا عبدالله(ع) در آن ساعات آخر هم استنصار مي خواهد و نداي هل من ناصر ينصرني سر مي دهد كه بيايند براي او شهيد شوند نه اينكه او را نجات دهند. حبيب بن مظاهر رفت و با كلام شيوايش توانست نود يار جمع آوري كند، همان وقت مردي از بني اسد به عمر سعد خبر داد و عمر سعد چهارصد نفر سوار به سوي بني اسد فرستاد جنگ سختي بين آنها در گرفت كه نيروهاي عمر سعد غلبه كردند و آنها گريختند وقتي به امر ابن سعد آب فرات را به حضرت و ياران بستند تشنگي به حدي حسين (ع) و اصحابش را رنج مي داد كه امام مجبور شدند پشت خيمه بروند و به اذن خدا كرامتي از خود نشان دهند گوشه اي را كندند و چشمه آب شيريني جوشيد و همه نوشيدند و مشكها را پر نمودند . راوي مي گويد حتي آنها غسل نمودند، سپس حضرت چشمه را نهان كرد.
اين خبر كرامت به ابن زياد رسيد و كسي را نزد عمر سعد فرستاد و گفت كه به من خبر رسيده حسين (ع) چاه كنده و خود را سيراب نموده اند لذا وقتي نامه ام به تو رسيد تا مي تواني بر آنان سخت بگير، و چنان عمل كن كه با عثمان آن گونه كردند. امام پيغام داد به عمر سعد كه تو را مي خواهم تنها ببينم شبانه امام ساعتها با او صحبت كرد و به عمر سعد فرمود: بر يزيد خروج كن و با من همراه شو. ولي متاسفانه در تاريخ اين نصايح و سخنان گهربار امام ضبط نشده است . عمر سعد چون نمي خواست دستش به خون حسين (ع) آغشته شود بعد از بازگشت از نزد امام، به ابن زياد نامه نوشت به اين مضمون: اما بعد، خدا آتش را خاموش كرد و اختلاف كلمه را برداشت و حسين (ع) به من قول داده يا به همان جا برود كه از آنجا آمده يا او را به يكي از سرحدات اسلامي بفرستي و در آنجا بمانند و مانند يك مسلمان به سر برد، اين پيشنهاد پسند شما و صلاح امت است.
ابن زياد وقتي نامه را خواند به فكر فرو رفت تا شايد غائله مسالمت آميز حل شود ولي شمر ذي الجوشن گفت: آيا از عمر سعد اين مطلب را مي پذيري؟ در حاليكه حسين در كنار توست بخدا اگر از قلمرو تو خارج شود ديگر دست به او نمي يابي الآن شيعيان پدرش در اين سرزمين كم نيستند اگر دور او جمع شوند ديگر از عهده او بر نخواهي آمد. ولي پيشنهاد كن با همراهانش تسليم شوند آنوقت مي تواني آنها را عقوبت كني يا از آنها بگذري.

همچنين :

قال أبو مخنف حدثني المجالد بن سعيد الهمداني والصقعب بن زهير أنهما كانا التقيا مرارا ثلاثا أو أربعا حسين وعمر بن سعد قال فكتب عمر بن سعد إلى عبيدالله بن زياد أما بعد فإن الله قد أطفأ النائرة وجمع الكلمة وأصلح أمر الأمة هذا حسين قد أعطاني أن يرجع إلى المكان الذي منه أتى أو أن نسيره إلى أي ثغر من ثغور المسلمين شئنا فيكون رجلا من المسلمين له ما لهم وعليه ما عليهم أو أن يأتي يزيد أمير المؤمنين فيضع يده في يده فيرى فيما بينه وبينه رأيه وفي هذا لكم رضا وللأمة صلاح قال فلما قرأ عبيدالله الكتاب قال هذا كتاب رجل ناصح لأميره مشفق على قومه نعم قد قبلت قال فقام إليه شمر بن ذي الجوشن فقال أتقبل هذا منه وقد نزل بأرضك إلى جنبك والله لئن رحل من بلدك ولم يضع يده في يدك ليكونن أولى بالقوة والعزة ولتكونن أولى بالضعف والعجز فلا تعطه هذه المنزلة فإنها من الوهن ولكن لينزل على حكمك هو وأصحابه فإن عاقبت فأنت ولي العقوبة وإن غفرت كان ذلك لك والله لقد بلغني أن حسينا وعمر بن سعد يجلسان بين العسكرين فيتحدثان عامة الليل فقال له ابن زياد نعم ما رأيت الرأي رأيك ..شمر به عمر سعد میگوید که اگر امام ع از این محل برود دیگر نمیتوانی بیعتش را بگیری وقوی میشود و...

بنابراين مذاكره شده اما دست دادن نيست ، شايد هم برخي افراد مقصودشان از دست دادن همين مذاكره است !

Download

به دنبال مذاکرات هسته‌ای،‌ برخی کوشیده‌اند تا برخی ابعاد آن و حتی حواشی غیرمرتبط را با رخدادهای صدر اسلام تطبیق دهند. برای نمونه در یکی از آخرین موارد، تلاش شده تا برای دست‌دادن وزیر محترم خارجه ایران با رئیس جمهور آمریکا، نمونه تاریخی ذکر کنند و در این باره ادعا شده که امام حسین(ع) هم با عمرسعد دست داده‌اند؛ ‌پس این دست دادن با رئیس جمهور آمریکا بدون اشکال است.

ولی با مراجعه به منابع تاریخی ثابت می شود که ادعای دست دادن کاملاً غیرمستند است.

اما بررسی منابع تاریخی:

در منابع اسلامی مطلبی به نام مذاكره امام حسین (ع) با عمر بن سعد به معنای امروزی نیامده است، بلكه در منابع "دعوت" آمده است. ابن اعثم كوفی نقل می‌كند كه امام حسین(ع) ابن سعد را خواست شبانه بین دو اردو ملاقات كردند و امام حسین (ع) به ابن سعد نهیب زد: "وای بر تو" یا به عبارتی «ویحك» كه كلمه ترحم و دلسوزی در مقابل «ویل» است و فرمودند: «ای پسر سعد آیا از خداوندی كه بازگشت تو به سوی اوست نمی‌ترسی كه می‌خواهی با من بجنگی؟ در حالی كه می‌دانی من پسر كیستم. اینان را رها كن و به من بپیوند من تو را به درگاه خداوند نزدیك می‌كنم». ابن سعد بهانه آورد و امام بهانه‌های او را جواب دادند، ولی ابن سعد بازگشت و امام حسین (ع) او را نفرین كرد. (1).

طبری هم همین ملاقات را نقل می‌كند و اضافه می‌كند كه بعد از این ملاقات شایعاتی شد، از جمله این‌كه امام حسین پیشنهاد كرد یا اجازه بدهید به جایی كه آمده‌ام بروم یا به یكی از مرزها بروم یا دست در دست یزید بگذارم. اما طبری برای رد این شایعات بلافاصله از عقبة بن سمان یكی از بازماندگان كربلا نقل می‌كند كه من از مدینه یا كربلا و شهادت امام حسین (ع) با او بودم، «به الله قسم كه این چیزهایی كه مردم می‌گویند و گمان می‌كنند درخواست نكرد.» (2)

در ارشاد شیخ مفید هم این ملاقات نقل شده، ولی هیچ چیز از متن ملاقات را ذكر نكرده، بلكه نامه عمر بن سعد به عبیدالله را آورده كه به احتمال زیاد عمر بن سعد به دنبال ترك مخاصمه بوده است (3)

*** اما پاسخ به شبهه دست دادن امام حسین (ع) با ابن سعد

در هیچ‌یك از منابع سخنی از دست دادن ذكر نشده، بلكه برعكس سخنی از دست ندادن است كه كنایه از بیعت نكردن یا تسلیم نشدن است. قیس بن اشعث به امام پیشنهاد سازش با ابن زیاد را داد. امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم هرگز دست ذلیلانه به شما نخواهم داد و مانند بردگان فرار هم نخواهم كرد» (4)

روز نهم كه پیام ابن زیاد به ابن سعد رسید كه یا جنگ یا تسلیم حسین، ابن سعد پیام ابن زیاد را تسلیم امام حسین (ع) كرد. حضرت در پاسخ فرمودند: «آیا حكم پسر زنازاده را گردن بنهم. به خداوند سوگند كه چنین نخواهم كرد. مرگ از تسلیم شدن برای من راحت‌تر و شیرین‌تر است.» (5) روز عاشورا هم حضرت آن خطبه بالابلند را رو در روی سپاه ابن زیاد خواند كه یك جمله‌ی‌ آن این بود:‌ «الا انّ دعی بن دعی قد ركزنی بین السلیة و الذّله و هیهات مناالذله» (6)

بنابراین هم ادعای مذاکره امام حسین(علیه السلام) به معنای امروزی بی پایه و اساس است هم ادعای دست دادن آن حضرت با عمربن سعد دروغی بزرگ.

پی نوشتها:
(1). ابن اعثم كوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۱۴۷.
(2). طبری، ج ۳، ص ۳۱۲.
(3). شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۸۷.
(4). شیخ مفید، همان، ص ۹۷.
(5). ابن قتیبه دینوری، الامام والسیاسه، ج ۲، ص ۱۱.
(6). ابن شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص ۲۴۴.

با سلام

در این گزارش آمده است که بین دو لشکر فقط یک دیدار صورت گرفته شده است که هیچ کس از محتوای آن اطلاعی ندارند.بعدها شایعاتی مطرح شد که خود عمرسعد آن را گسترش داد. بنده تمام اسناد را بررسی نمودم که اصلا خود عمر سعد مسئله دست دادن را مطرح نمی کند،نمی دانم این تاریخ سازی را از کجا آورده اند!حتی خود عمرسعد این را مطرح نکرده است و می بینید که اینان از عمرسعد هم جلوتر زده اند!

داستان از اینجا شروع شد که امام حسین(ع) عمرو بن قرظه را خواست و به ایشان فرمود نزد عمر سعد برو و بگو امشب بیاید تا بین دو لشکر ملاقات کنیم. عمرسعد با ۲۰ اسب سوار آمد و امام حسین(ع) هم تعدادی همراه داشت. وقتی این دو به هم رسیدند، حضرت به اصحاب دستور داد از آنها دور شوند؛ عمرسعد هم به همراهانش دستور داد از آن جا دور شوند. فقط امام حسین(ع) ماند و عمرسعد. این دو مدت زیادی باهم صحبت کردند به طوری که پاسی از شب گذشت. بنابراین کسی از محتوای این مجلس خبر نداشت.

پس وقتی که حتی از محتوای مذاکرات هم خبری وجود ندارد،‌ به طریق اولی ادعای دست دادن هم نمی‌تواند مستند و دقیق باشد؟

پرسش:
آيا در اسناد و منابع تاریخی آمده است که امام حسين (عليه السلام) با عمر بن سعد دست داد؟


پاسخ:
به دنبال مذاکرات هسته‌ای،‌ برخی کوشیده‌اند تا برخی ابعاد آن و حتی حواشی غیر مرتبط را با رخدادهای صدر اسلام تطبیق دهند. برای نمونه در یکی از آخرین موارد، تلاش شده تا برای دست‌ دادن وزیر محترم خارجه ایران با رئیس جمهور آمریکا، نمونه تاریخی ذکر کنند و در این باره ادعا شده که امام حسین (عليه السلام) هم با عمرسعد دست داده‌اند؛ ‌پس این دست دادن با رئیس جمهور آمریکا بدون اشکال است.
ولی با مراجعه به منابع تاریخی ثابت می شود که ادعای دست دادن کاملاً غیرمستند است.

_ اما بررسی منابع تاریخی:
در منابع اسلامی مطلبی به نام مذاكره امام حسین (عليه السلام) با عمر بن سعد به معنای امروزی نیامده است، بلكه در منابع "دعوت" آمده است. ابن اعثم كوفی نقل می‌كند كه امام حسین (عليه السلام) ابن سعد را خواست؛ شبانه بین دو اردو ملاقات كردند و امام حسین (عليه السلام) به ابن سعد نهیب زد: "وای بر تو" یا به عبارتی «ویحك» كه كلمه ترحم و دلسوزی در مقابل «ویل» است و فرمودند: «ای پسر سعد آیا از خداوندی كه بازگشت تو به سوی اوست نمی‌ترسی كه می‌خواهی با من بجنگی؟ در حالی كه می‌دانی من پسر كیستم. اینان را رها كن و به من بپیوند من تو را به درگاه خداوند نزدیك می‌كنم». ابن سعد بهانه آورد و امام بهانه‌های او را جواب دادند، ولی ابن سعد بازگشت و امام حسین (عليه السلام) او را نفرین كرد.(1).

طبری هم همین ملاقات را نقل می‌كند و اضافه می‌كند كه بعد از این ملاقات شایعاتی شد، از جمله این‌كه امام حسین (عليه السلام) پیشنهاد كرد یا اجازه بدهید به جایی كه آمده‌ام بروم یا به یكی از مرزها بروم یا دست در دست یزید بگذارم. اما طبری برای رد این شایعات بلافاصله از عقبة بن سمان یكی از بازماندگان كربلا نقل می‌كند كه من از مدینه تا كربلا و در زمان شهادت امام حسین (عليه السلام) با او بودم، «به الله قسم كه این چیزهایی كه مردم می‌گویند و گمان می‌كنند درخواست نكرد.»(2)
در ارشاد شیخ مفید هم این ملاقات نقل شده، ولی هیچ چیز از متن ملاقات را ذكر نكرده، بلكه نامه عمر بن سعد به عبیدالله را آورده كه به احتمال زیاد عمر بن سعد به دنبال ترك مخاصمه بوده است (3)

_ اما پاسخ به شبهه دست دادن امام حسین (عليه السلام) با ابن سعد
در هیچ‌یك از منابع سخنی از دست دادن ذكر نشده، بلكه بر عكس سخنی از دست ندادن است كه كنایه از بیعت نكردن یا تسلیم نشدن است. قیس بن اشعث به امام پیشنهاد سازش با ابن زیاد را داد. امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم هرگز دست ذلیلانه به شما نخواهم داد و مانند بردگان فرار هم نخواهم كرد.»(4)

روز نهم كه پیام ابن زیاد به ابن سعد رسید كه یا جنگ یا تسلیم حسین، ابن سعد پیام ابن زیاد را تسلیم امام حسین (عليه السلام) كرد. حضرت در پاسخ فرمودند: «آیا حكم پسر زنا زاده را گردن بنهم. به خداوند سوگند كه چنین نخواهم كرد. مرگ از تسلیم شدن برای من راحت‌تر و شیرین‌تر است.»(5)؛ روز عاشورا هم حضرت آن خطبه بلند بالا را رو در روی سپاه ابن زیاد خواند كه یك جمله‌ی‌ آن این بود:‌ «أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ.»(6)

بنا بر این هم ادعای مذاکره امام حسین (عليه السلام) به معنای امروزی بی پایه و اساس است هم ادعای دست دادن آن حضرت با عمربن سعد دروغی بزرگ.

_________
(1) ابن اعثم كوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۱۴۷.
(2) طبری، ج ۳، ص ۳۱۲.
(3) شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۸۷.
(4) شیخ مفید، همان، ص ۹۷.
(5) ابن قتیبه دینوری، الامام والسیاسه، ج ۲، ص ۱۱.
(6) ابن شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص ۲۴۴.

موضوع قفل شده است