جمع بندی معیار سنجش دین!

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معیار سنجش دین!

سلام

ما بارها شنیدیم که وقتی میگن فلان چیز درون مذهب توجیه علمی نداره، میگن بخاطر نقصان عقله!! از طرفی اصلی ترین و شاید تنها ابزار سنجش محیط، عقله!
بالاخره ما چطور باید در دین داشتن، بیدینی و تشخیص دین درست به نتیجه برسیم!!؟
اصلا اولین کسایی که به ادیان جذب شدن چطوری بود!!؟ فقط چون خوششون اومد!!؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

Masood11;744667 نوشت:
ما بارها شنیدیم که وقتی میگن فلان چیز درون مذهب توجیه علمی نداره، میگن بخاطر نقصان عقله!! از طرفی اصلی ترین و شاید تنها ابزار سنجش محیط، عقله!

با سلام
عرض ادب و احترام
اقا مسعود بزرگوار دقت نمایید
عقل یکی از اساسی ترین راهنمای انسان برای رسیدن به سعادت است.
همین عقل دو نوع کاربرد دارد
یکی قبل از ورود به دین
دیکری بعد از ورود به دین

مهمترین کارکرد عقل قبل از ورود به دین است
یعنی تحقیق و تفحص و تدبر و اندیشه در مورد سه اصل مهم توحید نبوت و معاد
عقل انسان وقتی به یکانگی خدا پی برد و با استدلال و برهان وجود خدا را ثابت کرد و همچنین با دلیل و برهان پیامبر ارسالی از طرف خدا را به اثبات رساند
و رابطه بین خدا و نبوت که همانا وحی است را با دلایل عقلی اثبات کرد

همین عقلی که به اثبات خدا و وحی و نبوت می پردازد همین عقل هم پیروی از خدایی را که با براهین عقلی اثبات شده است را جایز می داند
هرچند دلیل و حکمت ان را نداند و این اصل عقلی است که جاهل از عالم تبعیت نماید

Masood11;744667 نوشت:
بالاخره ما چطور باید در دین داشتن، بیدینی و تشخیص دین درست به نتیجه برسیم!!؟

این رسیدن به دین و قبول خدا و وحی و نبوت و معاد و....برعهده عقل است
عقل بعد از
رسیدن به خدا اطاعت از فرامین این خدا را جایز می شمارد
دقت نمایید
عقل خدایی را قبول می کند که این خدا خالق و قادر و حکیم و علیم و رحیم و ....است

و برای انسان برنامه هدایت جامعه ای فرستاده است
خب وقتی این چنین مطالبی را عقل درک می کند و همه این مطالب را مثل قطعات پازل کنار هم قرار می دهد و می گوید این خدا درصدد هدایت بشریت است و هر دستوری از این خدا می رسد درجهت هدایت انسان است

ولذا چه حکمت ان فعل را بداند و چه حکمت ان فعل را نداند می تواند به ان دستور خدا اعتماد نماید
وان را اعتماد عقل به وحی گویند
این اصل اعتماد عقل به وحی هم بار مورد تایید عقل است

Masood11;744667 نوشت:
اصلا اولین کسایی که به ادیان جذب شدن چطوری بود!!؟ فقط چون خوششون اومد!!؟

کسانی که به دین گرویده اند فقط از طریق عقل بوده و استدلال و استنباط عقل و با برهان و دلیل عقلی .

محراب;745132 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
اقا مسعود بزرگوار دقت نمایید
عقل یکی از اساسی ترین راهنمای انسان برای رسیدن به سعادت است.
همین عقل دو نوع کاربرد دارد
یکی قبل از ورود به دین
دیکری بعد از ورود به دین

مهمترین کارکرد عقل قبل از ورود به دین است
1- یعنی تحقیق و تفحص و تدبر و اندیشه در مورد سه اصل مهم توحید نبوت و معاد
عقل انسان وقتی به یکانگی خدا پی برد و با استدلال و برهان وجود خدا را ثابت کرد و همچنین با دلیل و برهان پیامبر ارسالی از طرف خدا را به اثبات رساند
و رابطه بین خدا و نبوت که همانا وحی است را با دلایل عقلی اثبات کرد

همین عقلی که به اثبات خدا و وحی و نبوت می پردازد همین عقل هم پیروی از خدایی را که با براهین عقلی اثبات شده است را جایز می داند
هرچند دلیل و حکمت ان را نداند و این اصل عقلی است که جاهل از عالم تبعیت نماید

این رسیدن به دین و قبول خدا و وحی و نبوت و معاد و....برعهده عقل است
عقل بعد از
رسیدن به خدا اطاعت از فرامین این خدا را جایز می شمارد
دقت نمایید
عقل خدایی را قبول می کند که این خدا خالق و قادر و حکیم و علیم و رحیم و ....است

و برای انسان برنامه هدایت جامعه ای فرستاده است
خب وقتی این چنین مطالبی را عقل درک می کند و همه این مطالب را مثل قطعات پازل کنار هم قرار می دهد و می گوید این خدا درصدد هدایت بشریت است و هر دستوری از این خدا می رسد درجهت هدایت انسان است

ولذا چه حکمت ان فعل را بداند و چه حکمت ان فعل را نداند می تواند به ان دستور خدا اعتماد نماید
وان را اعتماد عقل به وحی گویند
این اصل اعتماد عقل به وحی هم بار مورد تایید عقل است

2- کسانی که به دین گرویده اند فقط از طریق عقل بوده و استدلال و استنباط عقل و با برهان و دلیل عقلی .


سلام

1- خب ببینید، این یه مسئله ی همگانیه و همه ی انسانها مثل هم نیستن، پس نمیشه اینطور نتیجه گرفت! هزاران نوع تفکر تو دنیا هست که دوتای مربوط به بحث ما جزئی نگری و کلی نگریه! آقای الف ذهنش کلی نگره و مثلا وقتی میبینه یه خونه دیوار و سقف داره نتیجه میگیره که محکمه!! ولی آقای ب وقتی یه دیوار میبینه میره ببینه از چه جنسیه و بعد اگه جنسش خوب بود میگه این دیوار مستحکمه!! به این طریق، فقط آقای الف ممکنه به دینی جذب بشه، چون فرایندی کلی نگرانه ست و مخصوص اون!!

2- این کسانی که مد نظرمه حتی اولینای اسلامم مد نظرم نیست! خیلی قبلتر از اون!! اون موقع که علم چندانی نبوده و در نتییجه راه های تفکر خیلی محدود بوده و هر تراوش ذهنیتی غیرقابل اعتماد!!
به نظرم بیشتر جذب پیامبرا شدن، نه خدایی که تبلیغشو میکنن؛ همونطور که الانم هر دانشمندی کلی مرید و مقلد داره! یعنی به اصطلاح این دین دار شدن، از اتفاقات جانبی بوده نه اصلی!!

[=arial]

Masood11;745248 نوشت:
خب ببینید، این یه مسئله ی همگانیه و همه ی انسانها مثل هم نیستن، پس نمیشه اینطور نتیجه گرفت!


با سلام
عرض ادب و احترام

بنده یک سوال از شما دارم
ایا عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف ایا در برابر 1+1=2 می گیرد یا نه؟؟؟
ایا شما سرغ دارید عقلی که 1+1=5نتیجه بدهد؟؟؟ قطعا نه
پس عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف نتایج واحدی هم دارد که مبانی بنیادی تعقل و اندیشه انسان را شکل می دهند و همه انسانها بر روی انها یکی هستند و مشترک

براهین و استدلالهایی که برای اثبات خدا به کار میرود را همه انسانها می توانند درک نمایند
براهینی که خدا را اثبات می کند و وجود خدایی برای عالم را اثبات می کند

Masood11;745248 نوشت:
هزاران نوع تفکر تو دنیا هست که دوتای مربوط به بحث ما جزئی نگری و کلی نگریه! آقای الف ذهنش کلی نگره و مثلا وقتی میبینه یه خونه دیوار و سقف داره نتیجه میگیره که محکمه!! ولی آقای ب وقتی یه دیوار میبینه میره ببینه از چه جنسیه و بعد اگه جنسش خوب بود میگه این دیوار مستحکمه!! به این طریق، فقط آقای الف ممکنه به دینی جذب بشه، چون فرایندی کلی نگرانه ست و مخصوص اون!!

عرض شد که جزیی نگری و کلی نگری در این مساله خللی وارد نمی کند زیرا اصول و مبانی یکسانی دارد

Masood11;745248 نوشت:
این کسانی که مد نظرمه حتی اولینای اسلامم مد نظرم نیست! خیلی قبلتر از اون!! اون موقع که علم چندانی نبوده و در نتییجه راه های تفکر خیلی محدود بوده و هر تراوش ذهنیتی غیرقابل اعتماد!!


انسان در هر مرحله از زندکی خودش دلایلی را برای اثبات خداوند به راهنمایی پیامبران مد نظر داشت
مثلا برهان فطرت یکی از این دلایل است که انسان فطرتا گرایش به خداپرستی دارد
این برهان درونی است و هر انسانی بدان پایبند است
یا مثلا برهان نظم در زمان های خیلی دور هم به راحتی قابل درک بود

Masood11;745248 نوشت:
به نظرم بیشتر جذب پیامبرا شدن، نه خدایی که تبلیغشو میکنن؛ همونطور که الانم هر دانشمندی کلی مرید و مقلد داره! یعنی به اصطلاح این دین دار شدن، از اتفاقات جانبی بوده نه اصلی!!

بزرگوار این مطلب هم نظر شخصی شماست و اگر دلیلی دارید ارایه نمایید
چطور مردم می توانند جذب پیامبر شوند وقتی که این پیامبر بارها و بارها از خدایی سخن می گفت که از طرف او امده است
از طرفی عمده مشکل و دعوای پیامبران با مردم سرخدا بود و پیامبر می فرمود من از طرف خدایی امده ام که یکانه است و عالم و خالق و ...است ولی مردم معتقد به خدایی بودند که بت بود مادی بود و....
تاریخ گواهی می دهد که عمده مشکل پیامبر با مردم در مورد خداوند است.
وجود مرید برای دانشمند را نمی توان دلیل بر مطلب ای که گفتید دانست

محراب;745296 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام

بنده یک سوال از شما دارم
ایا عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف ایا در برابر 1+1=2 می گیرد یا نه؟؟؟
ایا شما سراغ دارید عقلی که 1+1=5نتیجه بدهد؟؟؟ قطعا نه
پس عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف نتایج واحدی هم دارد که مبانی بنیادی تعقل و اندیشه انسان را شکل می دهند و همه انسانها بر روی انها یکی هستند و مشترک

براهین و استدلالهایی که برای اثبات خدا به کار میرود را همه انسانها می توانند درک نمایند
براهینی که خدا را اثبات می کند و وجود خدایی برای عالم را اثبات می کند

عرض شد که جزیی نگری و کلی نگری در این مساله خللی وارد نمی کند زیرا اصول و مبانی یکسانی دارد


انسان در هر مرحله از زندکی خودش دلایلی را برای اثبات خداوند به راهنمایی پیامبران مد نظر داشت
مثلا برهان فطرت یکی از این دلایل است که انسان فطرتا گرایش به خداپرستی دارد
این برهان درونی است و هر انسانی بدان پایبند است
یا مثلا برهان نظم در زمان های خیلی دور هم به راحتی قابل درک بود

بزرگوار این مطلب هم نظر شخصی شماست و اگر دلیلی دارید ارایه نمایید
چطور مردم می توانند جذب پیامبر شوند وقتی که این پیامبر بارها و بارها از خدایی سخن می گفت که از طرف او امده است
از طرفی عمده مشکل و دعوای پیامبران با مردم سرخدا بود و پیامبر می فرمود من از طرف خدایی امده ام که یکانه است و عالم و خالق و ...است ولی مردم معتقد به خدایی بودند که بت بود مادی بود و....
تاریخ گواهی می دهد که عمده مشکل پیامبر با مردم در مورد خداوند است.
وجود مرید برای دانشمند را نمی توان دلیل بر مطلب ای که گفتید دانست


سلام
اینی که میفرمایید همه ی مولفه هاش مشخصه!! در مورد بحث ما ؟+؟=؟ ـه! کل، اون علامت جلوی مساویه و جزء، دو مولفه جمع شده! اینجا هر کدوم از ؟ـها میتونن هر عددی باشن، پس وقتی جلوی مساوی بنویسیم 5، اون دو مولفه ی دیگه بی نهایت حالت دارن، در صورتی که اگه اون دو مولفه ی جمع شده رو داشته باشیم، فقط یه جواب بدست میاد!! اینکه بگیم چون جواب جمع شده (فرضا) 5 پس دو مولفه 2 و 3 هستن میتونه درست باشه ولی تنها جواب درست نیست!! پس کل شد:(در این مثال!) جواب 5 است! ولی جزء شد: 1 و 4 __ 2 و 3 __ -3 و 8 __ و....(بی نهایت!) و همه ی اینها وقتیه که مطمئن باشیم که جواب صحیح همون 5ـه نه چیز دیگه!!(اطمینان از صحت ادعا!!) پس عملا توجه به کل، بدون بررسی جزء، به بینهایت راه میرسه!! و البته افراد کلی نگر، میگن جواب شده 5 پس قبوله، در حالی که جزئی نگرا میگن چجوری و اون قضیه ی بینهایت راه!!

گرایش به خداپرستی یا چیزای دیگه در اصل جبر جغرافیاییه نه فطری! وگرنه ما این همه بی دین و بی خدا و... نداشتیم! تازه در صورتیه که مسیحیا و یهودیا رو هم از نظر اسلام مذهب معتبری بدونیم!!
در اصل شما اگه کتب مذهبی رو جلوی یه نوزاد بذارین، پاره شون میکنه! پس این که من یا شما خداپرستیم بخاطر آموزشیه که بهمون دادن نه طبیعت فطریمون!!

این مطلبو در کتب مذهبی هم دیدم تا حدودی! اینکه اگه پیامبر خدا فرد فاسقی باشه، چی میشه و...!
من اگه 20تا پرونده ی دزدی داشته باشم و بعد ادعای پیامبری کنم، کسی بهم ایمان میاره!!؟
بطور کلی مثلا من مرید شما هستم و به مرور به تمام حرفاتون ایمان آوردم! شما یه روز میگید یه چاهی هست که اگه بپرم داخلش میرم به سیاره ای دیگه! اگه از شما اسطوره ساخته باشم(که در مورد پیامبر همیشه میشه!)، قطعا به این حرف ایمان میارم!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب.

Masood11;744667 نوشت:
بالاخره ما چطور باید در دین داشتن، بیدینی و تشخیص دین درست به نتیجه برسیم!!؟

[این سوال برای جهت دهی به بحث است و نه یک پاسخ سر بالا]

اصلاً شما چرا به دنبال دین هستید؟ خوب راحت زندگی خود را بفرمائید. چرا می خواهید دین داشته باشید که تازه بخواهید درست بودن یا غلط بودن آن را تشخیص دهید و برای خود دردسری جدید نسبت به دغدغه های جاری خود درست کنید؟ نیازی به دین احساس می کنید؟ اگر نیازی احساس نمی کنید بهتر است برای خود دردسر جدید درست نکنید.

با احترام

Naghi;745352 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب.

[این سوال برای جهت دهی به بحث است و نه یک پاسخ سر بالا]

اصلاً شما چرا به دنبال دین هستید؟ خوب راحت زندگی خود را بفرمائید. چرا می خواهید دین داشته باشید که تازه بخواهید درست بودن یا غلط بودن آن را تشخیص دهید و برای خود دردسری جدید نسبت به دغدغه های جاری خود درست کنید؟ نیازی به دین احساس می کنید؟ اگر نیازی احساس نمی کنید بهتر است برای خود دردسر جدید درست نکنید.

با احترام


سلام

خواه ناخواه دین بر زندگی هر ایرانی تاثیرگذاره!! شاید دین انفرادی کسی رو اذیت نکنه، ولی دین اجتماعی، ناگزیر توی زندگی همه تاثیرگذاره! تا وقتی دین هر کس برای خودشه و به کسی در موردش نمیگه، خوبه ولی اینکه هر کس بخواد دین خودشو به دیگران بقبولونه نیازمند بررسی درست یا غلط بودنشه!
پس دردسر درست شده، خواه ناخواه!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؛

Masood11;745432 نوشت:
سلام

خواه ناخواه دین بر زندگی هر ایرانی تاثیرگذاره!! شاید دین انفرادی کسی رو اذیت نکنه، ولی دین اجتماعی، ناگزیر توی زندگی همه تاثیرگذاره! تا وقتی دین هر کس برای خودشه و به کسی در موردش نمیگه، خوبه ولی اینکه هر کس بخواد دین خودشو به دیگران بقبولونه نیازمند بررسی درست یا غلط بودنشه!
پس دردسر درست شده، خواه ناخواه!!

تقریباً در اکثر سوالاتی که با بن مایه دینی مطرح می شود، سوال اصلی و واقعی چیز دیگری است و سوال کننده، سوال خود را در فرمی دیگر مطرح می کند. در واقع برای شخص شما این سوال مطرح نشده است که "من چگونه می توانم دین درست را تشخیص دهم؟"؛ چرا که اگر برای کسی این سوال ایجاد شود، پاسخ در خود سوال است و راه زیادی تا رسیدن به پاسخ وجود ندارد.

اما فرمایش اصلی شما بزرگوار همین است که در این پست به صورت صادقانه مطرح فرمودید؛ شما از دین و دینداران (کاری به این ندارم که دینداران درست عمل کرده اند یا نه) در حالت اذیت شدن هستید و به گونه ای می خواهید هم خود و هم دیگران را از شر این موجود راحت کنید تا هم احتمالاً خودتان به آرامش برسید و هم دیگران. در واقع اگر صادقانه و واقعی به موضوع نظر کنیم و شما را در نیت خود دلسوز بدانیم، می خواهید به دیگران توصیه کنید که دست از سر این بردارند تا هم خودشان راحت شوند هم شما؛ فرمایش شما سوالی نیست که در وجود شما نسبت به نحوه شناخت دین وجود داشته باشد؛ بلکه اصل فرمایش قلبی شما یک توصیه دلسوزانه (در خوشبینانه ترین حالت) است.

از این نظر هر نوع پاسخی که به "سوال ظاهری" شما از سوی دوستان داده شود، با توجه به اینکه سوال اصلی شما نیست، قلب شما را آرام نخواهد کرد.

در واقع پاسخ سوال شما مباحث عقلی و نقلی پیچیده نیست؛ بلکه به صورت کاملاً روشن اینست که:

"از دلسوزی شما ممنونم و امیدوارم خداوند متعال همه ما را به دین مورد قبول خود هدایت فرماید و به شما نیز نسبت به این دلسوزی خود، اجر فراوان عنایت فرماید."

و یا سوال حقیقی شما اینست که:

"چرا می خواهید دین خود را به دیگران بقبولانید؟"

که حداقل پاسخ واقعی بنده به سوال واقعی شما اینست که بنده اصلاً شما را نمی شناسم که بخواهم دینم را به شما بقبولانم.

یعنی در هر صورت، شما در قلب خود به دنبال رسیدن به پاسخ مطروحه در صدر تاپیک نیستید و پاسخگویی به سوال صدر تاپیک، به جمع بندی منجر نخواهد شد؛ چون اصلاً سوال شما آن نیست.

Naghi;745445 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؛

تقریباً در اکثر سوالاتی که با بن مایه دینی مطرح می شود، سوال اصلی و واقعی چیز دیگری است و سوال کننده، سوال خود را در فرمی دیگر مطرح می کند. در واقع برای شخص شما این سوال مطرح نشده است که "من چگونه می توانم دین درست را تشخیص دهم؟"؛ چرا که اگر برای کسی این سوال ایجاد شود، پاسخ در خود سوال است و راه زیادی تا رسیدن به پاسخ وجود ندارد.

اما فرمایش اصلی شما بزرگوار همین است که در این پست به صورت صادقانه مطرح فرمودید؛ شما از دین و دینداران (کاری به این ندارم که دینداران درست عمل کرده اند یا نه) در حالت اذیت شدن هستید و به گونه ای می خواهید هم خود و هم دیگران را از شر این موجود راحت کنید تا هم احتمالاً خودتان به آرامش برسید و هم دیگران. در واقع اگر صادقانه و واقعی به موضوع نظر کنیم و شما را در نیت خود دلسوز بدانیم، می خواهید به دیگران توصیه کنید که دست از سر این بردارند تا هم خودشان راحت شوند هم شما؛ فرمایش شما سوالی نیست که در وجود شما نسبت به نحوه شناخت دین وجود داشته باشد؛ بلکه اصل فرمایش قلبی شما یک توصیه دلسوزانه (در خوشبینانه ترین حالت) است.

از این نظر هر نوع پاسخی که به "سوال ظاهری" شما از سوی دوستان داده شود، با توجه به اینکه سوال اصلی شما نیست، قلب شما را آرام نخواهد کرد.

در واقع پاسخ سوال شما مباحث عقلی و نقلی پیچیده نیست؛ بلکه به صورت کاملاً روشن اینست که:

"از دلسوزی شما ممنونم و امیدوارم خداوند متعال همه ما را به دین مورد قبول خود هدایت فرماید و به شما نیز نسبت به این دلسوزی خود، اجر فراوان عنایت فرماید."

و یا سوال حقیقی شما اینست که:

"چرا می خواهید دین خود را به دیگران بقبولانید؟"

که حداقل پاسخ واقعی بنده به سوال واقعی شما اینست که بنده اصلاً شما را نمی شناسم که بخواهم دینم را به شما بقبولانم.

یعنی در هر صورت، شما در قلب خود به دنبال رسیدن به پاسخ مطروحه در صدر تاپیک نیستید و پاسخگویی به سوال صدر تاپیک، به جمع بندی منجر نخواهد شد؛ چون اصلاً سوال شما آن نیست.



سلام

اگه دقت کنید تو پست اولم گفتم که بین انتخاب دین درست و بیدینی!! یعنی چطور به این مطالب برسیم با ابزاری که داریم!

من سعی میکنم سوالامو قدم به قدم بپرسم و بعد تکه های پازلو بچسبونم! الان سوال واقعی این تاپیکم همینه که تو پست اوله!! اون شاید پرسش نهاییم باشه ولی نه در این تاپیک!

[="Microsoft Sans Serif"]

محراب;745132 نوشت:
کسانی که به دین گرویده اند فقط از طریق عقل بوده و استدلال و استنباط عقل و با برهان و دلیل عقلی .
ابوسفیان گفت: در این امر هنوز هم کمی تردید دارم. عباس گفت: وای بر تو! پیش از آنکه گردنت را بزند، اسلام بیاور؛ و ابوسفیان اسلام آورد!(بن خلدون، 1/ 451)

دینی که میگه:

  • یا ایمان بیار
  • یا با خفت و خاری جزیه بده تا در امان باشی
  • یا میکشمت
چه سازگاری با عقل داره؟

[=arial]

Masood11;745346 نوشت:
اینی که میفرمایید همه ی مولفه هاش مشخصه!! در مورد بحث ما ؟+؟=؟ ـه! کل، اون علامت جلوی مساویه و جزء، دو مولفه جمع شده! اینجا هر کدوم از ؟ـها میتونن هر عددی باشن، پس وقتی جلوی مساوی بنویسیم 5، اون دو مولفه ی دیگه بی نهایت حالت دارن، در صورتی که اگه اون دو مولفه ی جمع شده رو داشته باشیم، فقط یه جواب بدست میاد!! اینکه بگیم چون جواب جمع شده (فرضا) 5 پس دو مولفه 2 و 3 هستن میتونه درست باشه ولی تنها جواب درست نیست!! پس کل شد:(در این مثال!) جواب 5 است! ولی جزء شد: 1 و 4 __ 2 و 3 __ -3 و 8 __ و....(بی نهایت!) و همه ی اینها وقتیه که مطمئن باشیم که جواب صحیح همون 5ـه نه چیز دیگه!!(اطمینان از صحت ادعا!!) پس عملا توجه به کل، بدون بررسی جزء، به بینهایت راه میرسه!! و البته افراد کلی نگر، میگن جواب شده 5 پس قبوله، در حالی که جزئی نگرا میگن چجوری و اون قضیه ی بینهایت راه!!

با سلام
ببینید بزرگوار
این یک مثال بود
مطلبی که مد نظر بنده بود نتیجه گیری واحدی است که همه عقول از ان دارند
مثلا 2متر کوچکتر از 3متر است
5کیلو کمتر از 7کیلو است و....
مثالهایی که همه عقول بدان واقفند و نتیجه گیری واحدی از ان دارند

Masood11;745346 نوشت:
گرایش به خداپرستی یا چیزای دیگه در اصل جبر جغرافیاییه نه فطری!

این مطالب شما ادعای بدون دلیل است
برهان و استدلال ارائه نمایید

Masood11;745346 نوشت:
وگرنه ما این همه بی دین و بی خدا و... نداشتیم! تازه در صورتیه که مسیحیا و یهودیا رو هم از نظر اسلام مذهب معتبری بدونیم!!

ما در عالم بی دین و بی خدا به معنایی که شما می فرمایید و مدنظرتان است نداریم
همه انسانها فطرتا خدباوراند و خدا پرست کویا در تعیین مصداق راه به خطارفته اند

دقت نمایید
انسان فطرتا شکر منعم را واجب می داند و در مقابل کسی که نعمتی به وی عطا فرموده است تشکر را واجب می داند
انسان فطرتا می داند که موجودی است که به انسان نعمت چشم وکوش و دندان و دهان و ریه و غذا واب و هوا و خورسید و...... عطا کرده است و شکر این نعمت را واجب می داند
گویا به علل مختلف در تعیین مصداق این ولی نعمت و خدا به اشتباه می رود و لذا می بینید انسانهایی را که بت پرستند و کاو پرستند و خورشید و ماه و ستاره و.......پرستش می کنند
اینها فطرتا به دنبال خدا هستند ولی به علل مختلف در تعیین مصداق خدا به خطا می روند ولذا یکی از وظایف پیامبر تذکر است به انسانها که مسیر این خدا را به انسانها نشان بدهد و تلنگری به فطرت ها باشد.

((اندکی دقت نمایید و تامل ))))


Masood11;745346 نوشت:
در اصل شما اگه کتب مذهبی رو جلوی یه نوزاد بذارین، پاره شون میکنه! پس این که من یا شما خداپرستیم بخاطر آموزشیه که بهمون دادن نه طبیعت فطریمون!!

اشتباه نکنید !!!!!چرا شما فکر می کنید
خداپرستی در کتابهاست ؟!!؟!؟
انچه در کتاب است قوانین و احکام الهی است نه خود خداپرستی
خداپرستی مساله ای درونی و فطرتی است که انسان ها بدان خلق شده اند
انسانها ابتدا خداپرست می شوند و سپس به دنبال احکام الهی که مندرج در کتابهاست می روند
اصل خداپرستی فطرتی است

Masood11;745346 نوشت:
این مطلبو در کتب مذهبی هم دیدم تا حدودی! اینکه اگه پیامبر خدا فرد فاسقی باشه، چی میشه و...!
من اگه 20تا پرونده ی دزدی داشته باشم و بعد ادعای پیامبری کنم، کسی بهم ایمان میاره!!؟
بطور کلی مثلا من مرید شما هستم و به مرور به تمام حرفاتون ایمان آوردم! شما یه روز میگید یه چاهی هست که اگه بپرم داخلش میرم به سیاره ای دیگه! اگه از شما اسطوره ساخته باشم(که در مورد پیامبر همیشه میشه!)، قطعا به این حرف ایمان میارم!!


این حرفها ادعا است که متاسفانه بی خبری وبی اطلاعی از تاریخ انبیا و نوع گرایش انسانها بدان هم امیخته شده است.
تاریخ انبیا را مطالعه نمایید بدین نتیجه رهنمون خواهید شد که

مردم به سادکی از دین وایین خود دست نکشیده و به پیامبران الهی ملحق نمی شدند
بلکه با درخواست دلیل و برهان ومنطق و استدلال و نشانه پیامبران قبلی و معجزه و.....به مردم اثبات می شد که این واقعا فرستاده خداست و مولفه هایی را که بیان می کند از طرف خدایی است که خالق است و واقعا راههای هدایت بشر را بیان می کند
مولفه هایی که در زمان ما هم باز راهکشا و گرهکشای بشریت است
(((با اندکی تاریخ پیامبران و گرایش انسانها به ایشان را مطالعه نمایید مطلب حل شدنی است)))

[=arial]

Masood11;745432 نوشت:
خواه ناخواه دین بر زندگی هر ایرانی تاثیرگذاره!! شاید دین انفرادی کسی رو اذیت نکنه، ولی دین اجتماعی، ناگزیر توی زندگی همه تاثیرگذاره! تا وقتی دین هر کس برای خودشه و به کسی در موردش نمیگه، خوبه ولی اینکه هر کس بخواد دین خودشو به دیگران بقبولونه نیازمند بررسی درست یا غلط بودنشه!
پس دردسر درست شده، خواه ناخواه!!

با سلام
عرض ادب و احترام
چند نکته عرض کنم خدمتتان در مورد مطالبی که اقا مسعود عزیز بیان کردن

1-انسان یا باید در اجتماع زندکی نکند و یا اگر انسان به صورت اجتماعی زندکی می کند رفتار و گفتار و نگاه کردن وسخن گفتن و همه و همه انسانها بر همدیکر تاثیر گزار است
انسان با اعمال خود به دیکر انسانها یا تاثیر می گذارد یا تاثیر می پذیرد
یا این نوع نگاه شما دین فردی ندارید و نمی توانید داشته باشید.

2- وقتی از دین صحبت می کنید یعنی روش زندکی انسانی و حیات طیبه انسانی در دنیا که اصول وفروعش از طرف خداوند برانسان نازل شده است و هیچ عملی از انسان نیست که خارج از محدوده دین باشد و دین بدان برنامه نداشته باشد.

3-وقتی دین همه ابعاد زندکی انسانی را دربرگرفته است و از شگفتیهای دین و برنامه هدایت بشر این است که احکامی برای تخلی هم صادر کرده است --که متاسفانه برخی از جاهلان همین احکام را نکته ضعف دین می دانند درصورتی که این مساله نکته قوت دین است که برای تمام ابعاد زندکی انسان برنامه دارد-- خب وقتی دین چنین برنامه جامع ای است چطور انسان می تواند ادعا نماید که دین شخص یا فردی وجود دارد؟؟؟

4-انسان درصدد قبولاندن دین خود به دیگران نیست بلکه حکم الهی است به انسانها که ای انسان تو نمی تواند نسبت به زندکی و رفتار و گفتار و نگاه کردن و....همنوع خود بی تفاوتی باشد زیرا انسانها از هم تاثیر می پذیرند ولذا تو باید مجاهدت نمایی و دین اسلام را که برنامه جامع هدایت بشر است را به دیکر هم نوعان خود اموزش دهی و انها را به دین اسلام هدایت نمایی و از این مساله در دین با عنوان امر به معروف و نهی ازمنکر یاد می شود

5-ولذا می بینید که اجباری ازطرف انسان نیست بلکه حکم الهی است چون خدای خالق انسان برنامه ای برای هدایت بشر فرستاده است تا انسان با نصب العین قرار دادن ان برنامه جامع هدایت شود و در مسیرتعالی قرار گیرد و خداوند هم به هر انسانی که در مسیر تعالی قرار گرفت حکم می کند که برو ودیکر انسانها را نیز هدایت نما.

6-با این زاویه نگاه نه دردسری است و نه مشکلی و نه اجباری

[=arial]

آبـرنـگـ;745668 نوشت:
ابوسفیان گفت: در این امر هنوز هم کمی تردید دارم. عباس گفت: وای بر تو! پیش از آنکه گردنت را بزند، اسلام بیاور؛ و ابوسفیان اسلام آورد!(بن خلدون، 1/ 451)

دینی که میگه:

یا ایمان بیار
یا با خفت و خاری جزیه بده تا در امان باشی
یا میکشمت
چه سازگاری با عقل داره؟

با سلام

این مطالب قطعاتی پاره پاره از تاریخ است که متاسفانه برخی از کاربران ان را مطرح می کنند.
برای خارج نشدن موضوع تایپک از بحث اصلی جوابی به این سوالات داده نمی شود

Masood11;744667 نوشت:
سلام

ما بارها شنیدیم که وقتی میگن فلان چیز درون مذهب توجیه علمی نداره، میگن بخاطر نقصان عقله!! از طرفی اصلی ترین و شاید تنها ابزار سنجش محیط، عقله!
بالاخره ما چطور باید در دین داشتن، بیدینی و تشخیص دین درست به نتیجه برسیم!!؟
اصلا اولین کسایی که به ادیان جذب شدن چطوری بود!!؟ فقط چون خوششون اومد!!؟

سلام
خود عقل شهادت میده که همه چیز رو نمیفهمه!
چرا که ما به خیلی از چیزها علم نداریم...
خداوند هم در قران میفرماید:
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (اسرا/85)
و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما نداده‏ اند.
بحث از جهان بینی و دین یک امر کلی است که هر انسانی به ان قائل است، حتی بی دین هم به تعبیری دین خاص خود را دارد! پس فکر کردن در باره دین امری اجتناب ناپذیر است.
کلیاتی مانند اصل وجود خدا و معاد و ... را هر انسانی میتواند بحث کند اما دین از اجزاء بی شماری تشکیل شده که حتی اگر عقل انسان هم برای ان منافع و نتایجی بدست اورد مستلزم چندین هزار سال وقت و هزینه بی شمار است... از طرفی کسی که خدا را قبول کرده و او را حکیم بداند با یک استدلال کلی به چیزهایی که درک نمیکند پاسخ میدهد و انهم اینست که خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده انجام نمیدهد پس تمامی فروع دین حکیمانه بوده و توجیه عقلی و حکمی دارند.
در هر حال جهان بینی با جزء نگری به نتیجه نمیرسد زیرا عمر هیچ کس کفاف نمیدهد تا تمام اعمال، رفتار و گفتار خوب و بد را مورد بررسی قرار دهد (البته بر فرض کافی بودن عقل انسان برای کسب نتیجه مطلوب)و از کنار هم گذاشتن بی نهایت پازل به نتیجه مطلوب برسد.

انسانهای اولیه هم عقل و وجدان داشته اند!
اگر پیامبران چیزهایی میگفتند که با عقل صریح انها تناقض داشت نمیپذیرفتند.
البته ممکن بود عقل انها نسبت به برخی احکام جزئی حکم خاصی نداشته باشد اما در مورد اصول کلی مسلما ادراک داشته اند.
ثانیا دینداری انسانهای اولیه ناقض این حرف است که دین داری منطقه ای و جغرافیایی است!
از طرفی بسیاری از انسانها که متدین به دین غالب منطقه خود هستند، دین خود را تغییر میدهند پس معلوم میشود که دین توسط عقل پذیرفته میشود نه اینکه جغرافیایی است.

Masood11;745248 نوشت:
این کسانی که مد نظرمه حتی اولینای اسلامم مد نظرم نیست! خیلی قبلتر از اون!! اون موقع که علم چندانی نبوده و در نتییجه راه های تفکر خیلی محدود بوده و هر تراوش ذهنیتی غیرقابل اعتماد!!

هر چقدر هم که به قبل بروید انسان انسان است و درارای عقل پس اولیات و بدیهیات رو قبول دارد...
اینکه هر پدیده و مخلوقی دارای خالق و علت است؛
هر منظومه ای دارای ناظم است؛
و...

Masood11;745248 نوشت:
به نظرم بیشتر جذب پیامبرا شدن، نه خدایی که تبلیغشو میکنن؛ همونطور که الانم هر دانشمندی کلی مرید و مقلد داره! یعنی به اصطلاح این دین دار شدن، از اتفاقات جانبی بوده نه اصلی!!

البته شخصیت پیامبران در جذب افراد موثر بوده است:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏ ...(ال عمران/159)
[اى پيامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرم خوى شدى، و اگر درشت خوى و سخت دل بودى از پيرامونت پراكنده مى‏شدند.
اما این مساله انقدر قدرت ندارد که عقل انسانها را تعطیل کرده و چندین هزار سال ادامه پیدا کرده باشد!
بلکه اصل، عقلانی بودن دین است و اخلاق و روش پیامبر موید این گرایش.

محراب;745739 نوشت:
[=arial]

با سلام
ببینید بزرگوار
این یک مثال بود
مطلبی که مد نظر بنده بود نتیجه گیری واحدی است که همه عقول از ان دارند
مثلا 2متر کوچکتر از 3متر است
5کیلو کمتر از 7کیلو است و....
مثالهایی که همه عقول بدان واقفند و نتیجه گیری واحدی از ان دارند


[=arial]سلام
منظور شما رو متوجه شدم ولی مثال رو غیر دقیق دیدم و خواستم دقیقترش کنم! این نتیجه گیری های واحد در اثر قبول جزئیاته!! مثلا اینکه وزن چیه!؟ کیلو چیه و....! تا جزئیات تایید نشه نمیشه به این کلها رسید!

نقل قول:

[=arial]این مطالب شما ادعای بدون دلیل است
برهان و استدلال ارائه نمایید

ما در عالم بی دین و بی خدا به معنایی که شما می فرمایید و مدنظرتان است نداریم
همه انسانها فطرتا خدباوراند و خدا پرست کویا در تعیین مصداق راه به خطارفته اند

دقت نمایید
انسان فطرتا شکر منعم را واجب می داند و در مقابل کسی که نعمتی به وی عطا فرموده است تشکر را واجب می داند
انسان فطرتا می داند که موجودی است که به انسان نعمت چشم وکوش و دندان و دهان و ریه و غذا واب و هوا و خورسید و...... عطا کرده است و شکر این نعمت را واجب می داند
گویا به علل مختلف در تعیین مصداق این ولی نعمت و خدا به اشتباه می رود و لذا می بینید انسانهایی را که بت پرستند و کاو پرستند و خورشید و ماه و ستاره و.......پرستش می کنند
اینها فطرتا به دنبال خدا هستند ولی به علل مختلف در تعیین مصداق خدا به خطا می روند ولذا یکی از وظایف پیامبر تذکر است به انسانها که مسیر این خدا را به انسانها نشان بدهد و تلنگری به فطرت ها باشد.

((اندکی دقت نمایید و تامل ))))


[=arial]به نظر من اون چیزی که فطریه در واقع دلیلگراییه نه خداپرستی! هر انسانی میخواد دلیل همه چیزو بدونه و ساده ترین جواب اینه: خدا! پس اگه جلوی راهش این کلمه رو بذاریم به احتمال زیاد تنبلی برش غلبه میکنه و میگه دلیلشو میدونم!! از طرفی در جوامع دیندار، خدا جای کلمه ی نمیدونم رو گرفته که باعث میشه این باور حفظ بشه!!! از مطلب سبز رنگتون هم تا حدودی میشه این دلیلگرایی رو استنباط کرد!

نقل قول:

[=arial]اشتباه نکنید !!!!!چرا شما فکر می کنید
خداپرستی در کتابهاست ؟!!؟!؟
انچه در کتاب است قوانین و احکام الهی است نه خود خداپرستی
خداپرستی مساله ای درونی و فطرتی است که انسان ها بدان خلق شده اند
انسانها ابتدا خداپرست می شوند و سپس به دنبال احکام الهی که مندرج در کتابهاست می روند
اصل خداپرستی فطرتی است


[=arial]قبول دارم که این مثالم کج رفت! در حقیقت اینجا شما باید مثالی بزنید که ثابت کنه فطریه و من درباره ش فکر کنم! فقط باید چیزی باشه که بین همه مشترک باشه نه اینکه فقط یه جا و یه بار!!

نقل قول:

[=arial]این حرفها ادعا است که متاسفانه بی خبری وبی اطلاعی از تاریخ انبیا و نوع گرایش انسانها بدان هم امیخته شده است.
تاریخ انبیا را مطالعه نمایید بدین نتیجه رهنمون خواهید شد که

مردم به سادکی از دین وایین خود دست نکشیده و به پیامبران الهی ملحق نمی شدند
بلکه با درخواست دلیل و برهان ومنطق و استدلال و نشانه پیامبران قبلی و معجزه و.....به مردم اثبات می شد که این واقعا فرستاده خداست و مولفه هایی را که بیان می کند از طرف خدایی است که خالق است و واقعا راههای هدایت بشر را بیان می کند
مولفه هایی که در زمان ما هم باز راهکشا و گرهکشای بشریت است
(((با اندکی تاریخ پیامبران و گرایش انسانها به ایشان را مطالعه نمایید مطلب حل شدنی است)))


این مطلبتون تا حد زیادی اثبات حرف منه!!(قسمتی که سبز کردم!) مردم نشانه ای برای اثبات پیامبر بودن شخص میخواستن نه خدایی که تبلیغش میکنه!! در این تواریخ مردم خدا رو قبول دارن و بین واقعی و دروغیش موندن! ولی منظور من بین مردمیه که خدا رو قبول ندارن!!

(قسمتی از مطلبم بخاطر قطع شدن دسترسیم به سایت و سیو نشدنشون حذف شد!! به همین دلیل ممکنه مشکلاتی داشته باشه!!

Masood11;745346 نوشت:
در اصل شما اگه کتب مذهبی رو جلوی یه نوزاد بذارین، پاره شون میکنه! پس این که من یا شما خداپرستیم بخاطر آموزشیه که بهمون دادن نه طبیعت فطریمون!!

واقعا احسنت به این استدلال!!!!
یعنی اگه کتابهای فیزیک و ریاضی رو هم جلوی نوزاد بذاریم و پاره کنه، به این معناست که این کتابها غلط و غیر معتبر اند؟!!! و با فطرت نوزاد در تناقض اند؟!!!
یا مثلا چون نوزاد به مسائل جنسی و شهوانی واکنشی نشان نمیدهد پس شهوت غریزی او نیست!
شرایط محیطی در ادراکات انسان موثر است اما نه تا این اندازه که عقل او را نا کارامد کند.

Masood11;745902 نوشت:
به نظر من اون چیزی که فطریه در واقع دلیلگراییه نه خداپرستی! هر انسانی میخواد دلیل همه چیزو بدونه و ساده ترین جواب اینه: خدا! پس اگه جلوی راهش این کلمه رو بذاریم به احتمال زیاد تنبلی برش غلبه میکنه و میگه دلیلشو میدونم!! از طرفی در جوامع دیندار، خدا جای کلمه ی نمیدونم رو گرفته که باعث میشه این باور حفظ بشه!!! از مطلب سبز رنگتون هم تا حدودی میشه این دلیلگرایی رو استنباط کرد!

نظر شما محترم اما...
فطریات منحصر در یک چیز نیستند که شما با اثبات یکی(دنبال دلیل بودن) حکم به کاذب بودن بقیه بکنید.
ملاک فطری بودن:
ملاک فطری بودن اینست که انسان به طرف آن کارها گرایش دارد. کارهایی که اولاً با ساختار درونی انسان هماهنگ است و ثانیاً با هدفی که در پیش دارد مناسب و سازگار است (جوادی آملی 1386، 20)
ادراکاتفطری دارای مولفه های زیر می باشند: الف) به صورت همگانی در اذهان موجودند. ب)اکتسابی نیستند. ج) یا بدیهی یا اولی هستند.

​اگر خدا در جوامع دیندار جای نمیدانم را گرفته بود ممالک اسلامی در صده های اولیه به اوج رشد و شکوفایی نمیرسیدند!

آبـرنـگـ;745668 نوشت:
ابوسفیان گفت: در این امر هنوز هم کمی تردید دارم. عباس گفت: وای بر تو! پیش از آنکه گردنت را بزند، اسلام بیاور؛ و ابوسفیان اسلام آورد!(بن خلدون، 1/ 451)

دینی که میگه:

یا ایمان بیار
یا با خفت و خاری جزیه بده تا در امان باشی
یا میکشمت

چه سازگاری با عقل داره؟

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

عذر میخواهم میشود بفرمایید شما کدام دین را میگویید؟ اگر اسلام اساس اسلام را باید در قرآن و سنت معصوم جست نه در یک نقل تاریخی!!!!!!!!!!!!!!

[=arial black][=comic sans ms][=arial black][=comic sans ms]خدای سبحان در بزرگترین منشور اسلامی و الهی برای بشر یعنی قرآن کریم بیش از 700 آیه (دقت بفرمایید بیش از 700 آیه به تحقیق علامه جعفری) در باب این صحبت کرده که:
تفکر کنید-تدبر کنید-اندیشه کنید-چرا فکر نمیکنید-چرا کور کورانه تقلید میکنید-به فطرت و وجدان خود توجه کنید-با علم و دانش باشید و ...

به این آیات مبارکات توجه کنید:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ 22

بى چون بدترين جنبندگان نزد خدا كرها و گُنگ هايى اند كه خردورزى نمى كنند. انفال آیه 22


فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ 30

پس چهره ى (انسانى) خود را به - حالِ رويگردانى از هر باطلى - براى دين استوار بدار: فطرت و سرشت خدا ساخته(اى) را كه مردم را بر پايه ى آن (استوار) ساخت. هرگز تبديلى براى (اين) آفريده ى (ويژه ى) خدا نيست. اين (همان) دين پر ارزشِ استوارِ پاى برجاست
ولى بيشتر مردمان نمى دانند. روم آیه 30


فَبَشِّرْ عِبَادِ 17 الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُو أُوْلَـلـءِكَ الَّذِينَ هَدَلـهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَـلـءِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ 18

پس بندگانم را بشارت ده، 17 كسانى كه به سخن (حق) گوش فرا مى دهند، پس بهترينش را پيروى مى كنند. اينانند كه خدايشان (آنان را) راه نموده، و ايشانند، (هم)اينان انديشمندان خالص. 18 سوره زمر

این ها نمونه ای کوچک از آیات فراوان قرآن کریم در باب تفکر و تعقل و فطرت و وجدان و دین داری است!!

(آیات و ترجمه آن از سایت علوم قرآن و ترجمه آیت الله دکتر صادقی تهرانی است)

دینی که میگه:

یا ایمان بیار
یا با خفت و خاری جزیه بده تا در امان باشی
یا میکشمت

چه سازگاری با عقل داره؟

روایات هم در این باب بسیار زیاد است:
مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره)نقل کردند(بنده نقل به مضمون میکنم):
شخصی به رسول الله صلوات الله علیه وآله و سلم عرض کرد: یا رسول الله فلان کس نمازش این طور است روزه اش این طور است عبادتش آن طور است(مقصود از کثرت عبادت شخصی نزد پیامبر سخن گفته شد)
رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم فرمود: عقلش چه طور؟

ببنید تفکر و اندیشه در اسلام چه قدر مهم است در دین چقدر مهم است!!(البته این به معنای نفی روزه و نماز نیست بلکه عظمت عقل را نشان میدهد)
توصیه میکنم حتما کتاب حدیثی تحف العقول شیخ حرانی را مطالعه کنید!

این معیار دین است! مطابقت با عقل و اندیشه! مطابقت دادن با فطرت و وجدان! مطابقت دادن با اخلاق! همه بر محور کتاب الله!

Masood11;744667 نوشت:
اصلا اولین کسایی که به ادیان جذب شدن چطوری بود!!؟ فقط چون خوششون اومد!!؟

در داستانهای خود دینها مثل اسلام یا معجزه و کارهای متحیرالعقول میدیدن ایمان می آوردن یا یک کار اخلاقی میدیدن مثلا با امام علی راه میرفته میدیده امام بعد اینکه راهشون با هم تموم شد چند قدم بدرقه اش میاد به همین کشکی ایمان می آوردن
موارد دیکه مثلا طی جنگ از ترس کشته شدن یا به کنیزی گرفتن همسر یا گرفتن مالیاتهای وحشتناک سنگین از اهل کتاب. یا پیوستن و همراهی با اسلام که در جنگها غنیمت بگیرن و غارت کنن یا رئیس قبیله شون که ایمان میاورده بقیه هم تابع بودن و ایمان می آوردن.

صفائی;745896 نوشت:
سلام
خود عقل شهادت میده که همه چیز رو نمیفهمه!
چرا که ما به خیلی از چیزها علم نداریم...
خداوند هم در قران میفرماید:
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (اسرا/85)
و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما نداده‏ اند.
بحث از جهان بینی و دین یک امر کلی است که هر انسانی به ان قائل است، حتی بی دین هم به تعبیری دین خاص خود را دارد! پس فکر کردن در باره دین امری اجتناب ناپذیر است.
کلیاتی مانند اصل وجود خدا و معاد و ... را هر انسانی میتواند بحث کند اما دین از اجزاء بی شماری تشکیل شده که حتی اگر عقل انسان هم برای ان منافع و نتایجی بدست اورد مستلزم چندین هزار سال وقت و هزینه بی شمار است... از طرفی کسی که خدا را قبول کرده و او را حکیم بداند با یک استدلال کلی به چیزهایی که درک نمیکند پاسخ میدهد و انهم اینست که خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده انجام نمیدهد پس تمامی فروع دین حکیمانه بوده و توجیه عقلی و حکمی دارند.
در هر حال جهان بینی با جزء نگری به نتیجه نمیرسد زیرا عمر هیچ کس کفاف نمیدهد تا تمام اعمال، رفتار و گفتار خوب و بد را مورد بررسی قرار دهد (البته بر فرض کافی بودن عقل انسان برای کسب نتیجه مطلوب)و از کنار هم گذاشتن بی نهایت پازل به نتیجه مطلوب برسد.

انسانهای اولیه هم عقل و وجدان داشته اند!
اگر پیامبران چیزهایی میگفتند که با عقل صریح انها تناقض داشت نمیپذیرفتند.
البته ممکن بود عقل انها نسبت به برخی احکام جزئی حکم خاصی نداشته باشد اما در مورد اصول کلی مسلما ادراک داشته اند.
ثانیا دینداری انسانهای اولیه ناقض این حرف است که دین داری منطقه ای و جغرافیایی است!
از طرفی بسیاری از انسانها که متدین به دین غالب منطقه خود هستند، دین خود را تغییر میدهند پس معلوم میشود که دین توسط عقل پذیرفته میشود نه اینکه جغرافیایی است.


سلام
درسته که عقل خیلی چیزا رو نمیفهمه ولی دلیلی برای غیرممکن بودن فهم وجود نداره!!
بی دینی بدون کار خاصی و فقط با مطالعه ی علم هم میاد و نمیشه گفت یجور دینه!!

جواب این مطلب همون مثالیه که زدم! میگیم a+b=5 ! حالا به هیچ طریق نمیشه گفت a و b چین! در صورتی که اگه اول a و b رو بدست بیاریم، جواب قطعیه!!

عقل و وجدان داشتن ولی مثلا مفهوم برقو میدونستن!؟ این مطلب از این دسته!

نحوه دینداری اونا هم مورد سوالمه!!

با این بسیاری مخالفم!! حتی 0.01 درصد از دیندارا هم اینکارو نمیکنن!! اصلا واسه اسلام که مجازات اینکار اعدامه!!

صفائی;745903 نوشت:
واقعا احسنت به این استدلال!!!!
یعنی اگه کتابهای فیزیک و ریاضی رو هم جلوی نوزاد بذاریم و پاره کنه، به این معناست که این کتابها غلط و غیر معتبر اند؟!!! و با فطرت نوزاد در تناقض اند؟!!!
یا مثلا چون نوزاد به مسائل جنسی و شهوانی واکنشی نشان نمیدهد پس شهوت غریزی او نیست!
شرایط محیطی در ادراکات انسان موثر است اما نه تا این اندازه که عقل او را نا کارامد کند.

فیزیک و ریاضی هیچوقت ادعای تقدس نداشتن!
اتفاقا شرایط محیطی میتونن تا 70 80 درصد عقلو ناکارامد کنن! وگرنه توصیه نمیکردن که بچه های کوچیکی که هنوز قدرت تفکر و تصمیم گیری ندارن روبا دین آشنا کنیم!(و لازم نیست بگم که فقط قسمتای مثبتش!!)

(در پست بعدیم گفتم که این مثالم مشکل داره!)

صفائی;745911 نوشت:
نظر شما محترم اما...
فطریات منحصر در یک چیز نیستند که شما با اثبات یکی(دنبال دلیل بودن) حکم به کاذب بودن بقیه بکنید.
ملاک فطری بودن:
ملاک فطری بودن اینست که انسان به طرف آن کارها گرایش دارد. کارهایی که اولاً با ساختار درونی انسان هماهنگ است و ثانیاً با هدفی که در پیش دارد مناسب و سازگار است (جوادی آملی 1386، 20)
ادراکاتفطری دارای مولفه های زیر می باشند: الف) به صورت همگانی در اذهان موجودند. ب)اکتسابی نیستند. ج) یا بدیهی یا اولی هستند.

​اگر خدا در جوامع دیندار جای نمیدانم را گرفته بود ممالک اسلامی در صده های اولیه به اوج رشد و شکوفایی نمیرسیدند!

خب تنبلی فطریه و در همه مشترکه!!

گفتم جوامع نه خواص!! تو هر جامعه ای دانشمند هست و به ازای هر دانشمند هزاران عوامم هست که اصلا گوششون به علما بدهکار نیست!!
البته این به اوج رسیدن و شکوفایی رو قبول ندارم!! چون مسیری بوده که قبل از اسلام شروع شده بوده و بیشترشم بر اساس علوم یونان بوده!!

رضا ثقلین;745955 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

عذر میخواهم میشود بفرمایید شما کدام دین را میگویید؟ اگر اسلام اساس اسلام را باید در قرآن و سنت معصوم جست نه در یک نقل تاریخی!!!!!!!!!!!!!!

[=arial black][=comic sans ms][=arial black][=comic sans ms]خدای سبحان در بزرگترین منشور اسلامی و الهی برای بشر یعنی قرآن کریم بیش از 700 آیه (دقت بفرمایید بیش از 700 آیه به تحقیق علامه جعفری) در باب این صحبت کرده که:
تفکر کنید-تدبر کنید-اندیشه کنید-چرا فکر نمیکنید-چرا کور کورانه تقلید میکنید-به فطرت و وجدان خود توجه کنید-با علم و دانش باشید و ...

به این آیات مبارکات توجه کنید:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ 22

بى چون بدترين جنبندگان نزد خدا كرها و گُنگ هايى اند كه خردورزى نمى كنند. انفال آیه 22


فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ 30

پس چهره ى (انسانى) خود را به - حالِ رويگردانى از هر باطلى - براى دين استوار بدار: فطرت و سرشت خدا ساخته(اى) را كه مردم را بر پايه ى آن (استوار) ساخت. هرگز تبديلى براى (اين) آفريده ى (ويژه ى) خدا نيست. اين (همان) دين پر ارزشِ استوارِ پاى برجاست
ولى بيشتر مردمان نمى دانند. روم آیه 30


فَبَشِّرْ عِبَادِ 17 الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُو أُوْلَـلـءِكَ الَّذِينَ هَدَلـهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَـلـءِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَـبِ 18

پس بندگانم را بشارت ده، 17 كسانى كه به سخن (حق) گوش فرا مى دهند، پس بهترينش را پيروى مى كنند. اينانند كه خدايشان (آنان را) راه نموده، و ايشانند، (هم)اينان انديشمندان خالص. 18 سوره زمر

این ها نمونه ای کوچک از آیات فراوان قرآن کریم در باب تفکر و تعقل و فطرت و وجدان و دین داری است!!

(آیات و ترجمه آن از سایت علوم قرآن و ترجمه آیت الله دکتر صادقی تهرانی است)


سلام

دیگه این مطلب که انکارناپذیره! حکم ارتداد، و همینطور تو تمام جنگا اسرا دو راه داشتن! مردن یا مسلمان شدن!
این آیات مکی ن و قبل از شروع جنگه!!

باسلام
لطفا استارتر بفرمایند
تعریف شما از دین ، اسلام ، پیامبر، خدا چیه؟واگر اینها باشند خوب است چرا؟ خوب نیست چرا؟
آیا شما دوران کودکی غذا، آب ، پوشاک خودتان را بااین دقت میخورید و می‌پوشیدید؟
چرا هنگام ترس یا خوشحالی به آغوش مادرتان میرفتید؟ از کجا این اعتماد را نسبت به او کسب کردید؟
آیا چون همه بچه ها در هنگام ترس سراغ مثلا مادرشان میروند شما هم رفته اید؟

Masood11;745991 نوشت:
سلام

دیگه این مطلب که انکارناپذیره! حکم ارتداد، و همینطور تو تمام جنگا اسرا دو راه داشتن! مردن یا مسلمان شدن!
این آیات مکی ن و قبل از شروع جنگه!!

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

کاربر گرامی!مطالبی را فرمودید که بهتر بود بیشتر درباره آنها تحقیق میکردید اما بنده نکاتی عرض میکنم:

1- در باب مرتد و حکم ارتداد از دیدگاه شرع صحیح قرآنی:

مرتد كسى است كه پس از مسلمان شدن از روى عقيده، دين ديگرى اختيار كند
و اگر مرتد «فطرى» باشد ولى در دامن پدر و مادر مسلمان تربيت نشده و عقيده اى ايمانى كامل نداشته و كافر گردد مرتد نخواهد بود،
و بالاخره در صورتى كه ارتداد با علم و عناد باشد به خصوص اگر تكرار گردد توبه اش پذيرفته نيست
و برحسب نص قرآن اگر كسى با علم و اعتقاد ايمان آورد و سپس با عناد كافر گردد و بعد ايمان آورده و دوباره كافر گردد و كفرش را در جامعه زياد نمايد و انتشار دهد، در صورتى كه اين ارتداد گمراه كننده ى ديگران باشد موجب قتل است،
زيرا «الفتنة اكبر من القتل» و «اشد من القتل» است.
(نقل از رساله عملیه آیت الله العظمی دکتر صادقی سایت علوم قرآن)

2- در باب آیاتی که نقل کردم اولا سوره انفال سوره ای مدنی است!
وانگهی مگر فقط همین 3 آیه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! اگر به نوشته بنده دقت میکردید عرض کردم حدود 700 آیه در قرآن در این باب(اندیشه-فطرت-تعقل-تدبر-تفقه و...) وجود دارد! آیه همه مکی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
از سویی دیگر مگر قرآن کریم فقط مخصوص به زمان نزول است؟؟؟؟؟؟! اگر فقط مخصوص به زمان نزول است پس اساسا نمیتواند معجزه زنده باشد! ولی این گونه نیست! بلکه قرآن متعلق به کل زمان ها از هنگام نزول تا رستاخیز است! پس این مطلب شما(مکی بودن آیات تدبر و اندیشه و...) اساسا مورد پذیرش نیست!

3-در جنگها هم که فرمودید به آن شدت و حالت نیست که مفصل است و بنده در این خصوص مطالبی را برای تان با رفرنس های صحیح میفرستم!

رضا ثقلین;746188 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام علیکم

کاربر گرامی!مطالبی را فرمودید که بهتر بود بیشتر دربره آنها تحقیق میکردید اما بنده نکاتی عرض میکنم:

1- در باب مرتد و حکم ارتداد از دیدگاه شرع صحیح قرآنی:

مرتد كسى است كه پس از مسلمان شدن از روى عقيده، دين ديگرى اختيار كند
و اگر مرتد «فطرى» باشد ولى در دامن پدر و مادر مسلمان تربيت نشده و عقيده اى ايمانى كامل نداشته و كافر گردد مرتد نخواهد بود،
و بالاخره در صورتى كه ارتداد با علم و عناد باشد به خصوص اگر تكرار گردد توبه اش پذيرفته نيست
و برحسب نص قرآن اگر كسى با علم و اعتقاد ايمان آورد و سپس با عناد كافر گردد و بعد ايمان آورده و دوباره كافر گردد و كفرش را در جامعه زياد نمايد و انتشار دهد، در صورتى كه اين ارتداد گمراه كننده ى ديگران باشد موجب قتل است،
زيرا «الفتنة اكبر من القتل» و «اشد من القتل» است.
(نقل از رساله عملیه آیت الله العظمی دکتر صادقی سایت علوم قرآن)

2- در باب آیاتی که نقل کردم اولا سوره انفال سوره ای مدنی است!
وانگهی مگر فقط همین 3 آیه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!! اگر به نوشته بنده دقت میکردید عرض کردم حدود 700 آیه در قرآن در این باب(اندیشه-فطرت-تعقل-تدبر-تفقه و...) وجود دارد! آیه همه مکی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
از سویی دیگر مگر قرآن کریم فقط مخصوص به زمان نزول است؟؟؟؟؟؟! اگر فقط مخصوص به زمان نزول است پس اساسا نمیتواند معجزه زنده باشد! ولی این گونه نیست! بلکه قرآن متعلق به کل زمان ها از هنگام نزول تا رستاخیز است! پس این مطلب شما(مکی بودن آیات تدبر و اندیشه و...) اساسا مورد پذیرش نیست!

3-در جنگها هم که فرمودید به آن شدت و حالت نیست که مفصل است و بنده در این خصوص مطالبی را برای تان با رفرنس های صحیح میفرستم!


سلام
چون از بحث دور میشیم در این قسمت نظری نمیدم!(اگه تاپیکی با این موضوع پیدا شد در این مورد بحث میکنم!)

اصلاح میکنم! بیشتر اون آیات مکی ن!!

اللیل والنهار;746038 نوشت:
باسلام
لطفا استارتر بفرمایند
تعریف شما از دین ، اسلام ، پیامبر، خدا چیه؟واگر اینها باشند خوب است چرا؟ خوب نیست چرا؟
آیا شما دوران کودکی غذا، آب ، پوشاک خودتان را بااین دقت میخورید و می‌پوشیدید؟
چرا هنگام ترس یا خوشحالی به آغوش مادرتان میرفتید؟ از کجا این اعتماد را نسبت به او کسب کردید؟
آیا چون همه بچه ها در هنگام ترس سراغ مثلا مادرشان میروند شما هم رفته اید؟

سلام

دین: راه، روش، فرهنگ! اسلام: یه راه! پیامبر: رهبر این راه! خدا: هدف این راه!! هم میتونن خوب باشن و هم میتونن بد باشن! بسته به استفاده ی جامعه داره که در حال حاضر خوب نیست!! در حال حاضر وقتی خوبن که با تفکر باشن نه از روی متن!!(چرایی خدا رو نمیتونیم بفهمیم، بقیه چیزا که میشه بپرسیم چرا!!)(برای عرب جاهلی و عربستان الان، همون از روی متنم کافیه و باعث پیشرفتشونه!!)
با این دقت نه چون الان دقتم بیشتر شده و باهوشتر شدم ولی اون موقع هم دقتی در حد سنم به خرج میدادم!!
در عمل بهم ثابت شده بود!!
نه!

محراب;745296 نوشت:
ایا عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف ایا در برابر 1+1=2 می گیرد یا نه؟؟؟
ایا شما سرغ دارید عقلی که 1+1=5نتیجه بدهد؟؟؟ قطعا نه
پس عقل با همه اندیشه های متفاوت و مختلف نتایج واحدی هم دارد که مبانی بنیادی تعقل و اندیشه انسان را شکل می دهند و همه انسانها بر روی انها یکی هستند و مشترک

براهین و استدلالهایی که برای اثبات خدا به کار میرود را همه انسانها می توانند درک نمایند
براهینی که خدا را اثبات می کند و وجود خدایی برای عالم را اثبات می کند


سلام
چه کسی به شما اجازه داده گزاره های ریاضی رو با گزاره های فلسفی مشابه بگیرید
ببینید در دنیای ریاضی اختلاف نظر اگر نگیم صفره خیلی کمه اما در فلسفه نه
شما محکم ترین دلیل وجود خدا رو در نظر بگیرید برهان صدیقین چند تا تقریر این برهان داره ؟من ی کتابی دیدم که بیش از 5 تقریر از این برهان آورده بود
از خود ملاصدرا ملا هادی سبزواری علامه طباطبایی و ... بعد تقریر ها با هم مطابق نبود یعنی یکی وحدت شخصی رو قبول داشت یکی تشکیکی رو و با اون مقدمات اثبات کرده بودن
یکی بدون وحدت وجود جلو رفته بود و ... شما که میگید مثلا فلان عقیده اسلامی اصلا ی عبارت گنگی رو میگید! اسلام طبق کدوم تفسیر؟
کلا نه فلسفه مثل ریاضیه نه برهان های شما در حدی هست که یقین 100 درصد بیاره
به نظرم با توجه به پیچیدگی مسائل بیشتره میشه به حقیقت نزدیک شد تا اینکه یقین 100 درصدی در ی موضوع فلسفه ای اونم به سختی و پیچیدگی اثبات خدا پیدا کرد

Masood11;745346 نوشت:
سلام
در اصل شما اگه کتب مذهبی رو جلوی یه نوزاد بذارین، پاره شون میکنه! پس این که من یا شما خداپرستیم بخاطر آموزشیه که بهمون دادن نه طبیعت فطریمون!!

یا شما دوران کودکی غذا، آب ، پوشاک خودتان را بااین دقت میخورید و می‌پوشیدید؟
چرا هنگام ترس یا خوشحالی به آغوش مادرتان میرفتید؟ از کجا این اعتماد را نسبت به او کسب کردید؟
آیا چون همه بچه ها در هنگام ترس سراغ مثلا مادرشان میروند شما هم رفته اید؟

Masood11;746317 نوشت:
سلام
با این دقت نه چون الان دقتم بیشتر شده و باهوشتر شدم ولی اون موقع هم دقتی در حد سنم به خرج میدادم!!
در عمل بهم ثابت شده بود!!
نه!

کاری به اونهایی که دین فقط براشون یک ابزار هست ندارم

آیا یک انسان بالغ به اندازه یک کودک در انتخابش نقش نداره
چطور هست که یک کودک به اندازه هوشش در سن پایین دقت داره یه بزرگسال نداره
چطوره یک بچه بدون آموزش میدونه به مادرش با توجه به عمل ثابت میشه ولی برای یک بزرگسال با دیدن این همه نشانه وجود خدا و به قول شما راه و روش رهبر راه و هدف راه روشن نمیشه
و...
یک بچه بدون آموزش میتونه به نیاز مادر در شرایط مختلف هست ولی در مورد وجود و نیاز به خدا نیست

Masood11;745986 نوشت:
سلام
درسته که عقل خیلی چیزا رو نمیفهمه ولی دلیلی برای غیرممکن بودن فهم وجود نداره!!
بی دینی بدون کار خاصی و فقط با مطالعه ی علم هم میاد و نمیشه گفت یجور دینه!!
پ

سلام
کی گفته فهم غیر ممکنه؟
ما میگیم برخی چیزها رو که فعلا نمیفهمه حق نداره انکار کنه.
بی دینی از هر راهی بیاد یه جور دینه البته دین به معنای اعم. چون بالاخره یه نحوه جهان بینی خواهد بود.

Masood11;745986 نوشت:
عقل و وجدان داشتن ولی مثلا مفهوم برقو میدونستن!؟ این مطلب از این دسته!

برای فهم مسائل کلی جهان مثل خداشناسی و اینکه انسان برای چی به این دنیا امده احتیاجی به فهمیدن برق و امثال ان نیست...

Masood11;745986 نوشت:
با این بسیاری مخالفم!! حتی 0.01 درصد از دیندارا هم اینکارو نمیکنن!! اصلا واسه اسلام که مجازات اینکار اعدامه!!

وجود همین یک درصد و یا یک دهم درصد که دین خود رو تغییر میدن ادعای جغرافیایی بودن دین رو نقض میکنه.
دقت کنید برای نقض یک مدعی وجود یک نمونه هم کافی است.

اللیل والنهار;746339 نوشت:

آیا یک انسان بالغ به اندازه یک کودک در انتخابش نقش نداره
چطور هست که یک کودک به اندازه هوشش در سن پایین دقت داره یه بزرگسال نداره
چطوره یک بچه بدون آموزش میدونه به مادرش با توجه به عمل ثابت میشه ولی برای یک بزرگسال با دیدن این همه نشانه وجود خدا و به قول شما راه و روش رهبر راه و هدف راه روشن نمیشه
و...
یک بچه بدون آموزش میتونه به نیاز مادر در شرایط مختلف هست ولی در مورد وجود و نیاز به خدا نیست


یه درخت اسیر نهالیه که روزی بوده!!

این نشانه ها همگی توضیح علمی دارن و این جمله اثبات همون حرف منه که گفتم خدا جای نمیدونم رو گرفته!! و این تنبلیه که بجای بررسی علمی پدیده ها و کشف حقیقتشون، فقط بگیم خدا!!

Masood11;745988 نوشت:
خب تنبلی فطریه و در همه مشترکه!!

گفتم جوامع نه خواص!! تو هر جامعه ای دانشمند هست و به ازای هر دانشمند هزاران عوامم هست که اصلا گوششون به علما بدهکار نیست!!
البته این به اوج رسیدن و شکوفایی رو قبول ندارم!! چون مسیری بوده که قبل از اسلام شروع شده بوده و بیشترشم بر اساس علوم یونان بوده!!

معنی بدیهی و اولی رو متوجه شدید که مثال به تنبلی میزنید؟
ثانیا با مثال تنبلی انحصار در دلیل گرایی رو نقض میکنید...

اگر نسبت و درصد عالمان یک جامعه بالا رفته و شرایط برای تحقیق و کار انها فراهم باشد جامعه رشد خواهد کرد، پس در دیگر قرون یکی از این شرایط و یا شروط دیگری نبوده که رشدی صورت نگرفته.
خود یونان چنین رشدی نکرد! چطور ما با علوم انها به چنین اعتلایی رسیدیم؟!
ثانیا بیشترین چیزی که از یونان در عصر ترجمه(زمان مامون عباسی) به ممالک اسلامی وارد شد مباحث فلسفی بود، نه کتابهایی در همه عرصه های علمی!
حتی اگر در همه عرصه ها هم کتاب ترجمه شده باشد این تشنگی مسلمانها رو برای کسب علم و افزودن به ان نشان میدهد، همانطور که

پیامبر فرمودندصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم:کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجد ها فهو احق بها: همانا دانش راستین گمشدة مؤمنین است. هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است. و همچنین حضرت علی(ع) می‌فرماید:خذوا الحکمه و لو من المشرکین حکمت را بیاموزید حتی از مشرکین.
به عنوان مثال میتوان به ارتقاء و پیشرفت علوم ذیل اشاره کرد:
[=YekanNumbers]1- ریاضیات:
[=YekanNumbers]نقش «دَرهَم آمیختن» ریاضیات اسلامی بین مکتب‌های ریاضی شرق(هند) و غرب(یونان)، از ارزنده ترین دستاورد‌های ریاضیات اسلامی برای نوع بشر به حساب می‌آمد. این نقش بسیار مهم ریاضیات اسلامی بود که توانست دانسته های ریاضیات هندسی، و از همه مهمتر،‌شیوه عدد نویسی ده دهی را با دیگر مفاهیم ریاضی طرح شده در یونان در هم آمیزد و از آن صورت واحدی در آورد و به غرب ارائه دهد. زیرا نبود یک روش عدد نویسی ساده مانع پیشرفت علم اعداد در یونان شده بود. به طور کلی دستاورد‌های ریاضیدانان اسلامی را در شاخه‌های گوناگون دانش ریاضیات چنین می‌توان عنوان کرد:
[=YekanNumbers]اصلاح دستگاه عدد نویسی هندی با تکمیل حساب دستگاه اعشاری آن، از جمله ابداع کسرهای اعشاری ؛ بوجود آوردن مفاهیم جدید در تئوری اعداد؛ به وجود آوردن علم جبر؛ کشفیات مهم و جدید در دانش مثلثات و نیز علم کره ها و ابداع روشهای گوناگون برای یافتن پاسخ های عددی معادلات درجه دو و سه. و ...
[=YekanNumbers]2- نجوم:
[=YekanNumbers]امروزه تقریبا اثبات شده است که کپلر و کوپرنیک پایه گذاران مهم‌ترین کشف نجومی عالم، با عنوان «مدل خورشیدمرکزی» منظومه شمسی، در ارائه آرای خود تحت تاثیر دانشمندان اسلامی و از همه مهم‌تر خواجه نصیر الدین طوسی(شیعه مذهب) بوده‌اند.
[=YekanNumbers]3- علوم قرآنی و تفسیر:
[=YekanNumbers]همانگونه که می‌دانید حروف در ابتدا نقطه نداشتند. این مسئله سبب آن شده بود که یک متن به صورت های گوناگون و گاه بسیار سخت فهمیده و خوانده شود. نخستین کسی که اقدام به نقطه گذاری روی حروف کرد «ابوالاسود دُوئلی» بود. با این کار نسل جدیدی از قرآن‌های با نقطه و سایر نوشته‌ها به مردم عرضه شد.
[=YekanNumbers]در زمینه تفسیر قرآن می‌توان به این افراد که همگی شیعه نیز هستند اشاره نمود: ابن عباس- ابن مسعود- میثم تمار- سعیدبن جبیر – طاووس بن کیسان- جابر جعفی- ابو حمزه ثمالی – علی بن مهزیار- فضال و ... اشاره نمود.
[=YekanNumbers]4- علم نحو:
[=YekanNumbers]به اتفاق همه محققین،‌ واضع «علم نحو» امیر المومنین علی بن ابی‌طالب بوده که کلیات این علم را به «ابوالاسود دُوئلی» که یکی از شاگردان دانشمندش بوده،‌ آموخت و به او فرمود: روی این اساس آن را تکمیل کن. او هم علم نحو را تکمیل کرده وبه گروهی از قبیل: عطاء بن ابی الاسود، یحیی بن یعمر، عنبسه بن معدان و ... آموخت.
[=YekanNumbers]5- طب :
[=YekanNumbers]دستور العمل های فراوانی که در قرآن و متون احادیث اسلامی، درباره رعایت بهداشت و فواید و یا مضرات پاره‌ای از چیزها آمده آن قدر زیاد است که دانشمندان اسلامی کتاب های مستقلی درباره آن ها نوشته‌اند که از آن جمله می‌توان به این کتب اشاره کرد: «طب النبی(ص)»، «طب الصادق(ص)»، «طب الرضا(ع)» و... .
[=YekanNumbers]دکتر گوستاولبون فرانسوی می‌نویسد: «احکامی که در قرآن به نظر می‌رسد،‌ از قبیل: وضو، غسل، تحریم مسکرات، به نهایت درجه حکیمانه و برای حفظ صحت مفید و نافع می‌باشند. دستورات و تعلیماتی هم که در این باب از شخص پیغمبر اسلام رسیده تماما متین و غیر قابل اعتراض است». به هر حال این توجه خاص اسلام به حفظ سلامت و بهداشت به دانشمندان اسلامی میدان داد در پیشرفت طب و پزشکی،‌ قدم های موثری برداشته و آثار گران‌بهایی از خود به یادگار بگذارند که تا قرن‌ها مورد استفاده مردم اروپا و غرب قرار گیرد.
[=YekanNumbers]همچنین می‌توان به این علوم نیز اشاره کرد:
[=YekanNumbers]جغرافیا، فیزیک، مکانیک، کیمیا، فلسفه،‌ منطق، تاریخ، ادبیات، فقه ،‌اصول، کلام، تصوف، عرفان و ... که جهت مطالعه در این موارد و کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به این منابع مراجعه فرمایید:
[=YekanNumbers]1- علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام وایران، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1382، چ3. این کتاب در 4جلد چاپ شده و برای رسیدن به پاسخ‌تان می‌توانید از آن استفاده‌های فراوانی ببرید.
[=YekanNumbers]2- علی اکبر ولایتی،‌ فرهنگ و تمدن اسلامی، قم،‌ نشر معارف، 1383ش.
[=YekanNumbers]3- زین العابدین قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، نشر سایه،‌ 1385ش.
[=YekanNumbers]4- مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373ش.
[=YekanNumbers]5- سیدمحمد صادق سجادی، طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی، تهران، چاپخانه کاویان، 1360ش.
[=YekanNumbers]6- محمد رضا جوهری زاده، تمدن و علوم اسلام.

صفائی;746398 نوشت:

سلام
کی گفته فهم غیر ممکنه؟
ما میگیم برخی چیزها رو که فعلا نمیفهمه حق نداره انکار کنه.
بی دینی از هر راهی بیاد یه جور دینه البته دین به معنای اعم. چون بالاخره یه نحوه جهان بینی خواهد بود.

برای فهم مسائل کلی جهان مثل خداشناسی و اینکه انسان برای چی به این دنیا امده احتیاجی به فهمیدن برق و امثال ان نیست...

وجود همین یک درصد و یا یک دهم درصد که دین خود رو تغییر میدن ادعای جغرافیایی بودن دین رو نقض میکنه.
دقت کنید برای نقض یک مدعی وجود یک نمونه هم کافی است.


سلام

بینهایت حالت وجود داره که ما نمیدونیم که باشه یا نه! یعنی باید با همه کنار بیایم!؟؟ مثلا من میگم اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود داره و اون کهکشانا رو جا به جا میکنه!!
ببینید مثلا در بحث وجود خدا؛ شما میگید خدا هست و من میگم خدا نیست! طبق این حرف شما، نه من میتونم حرف شما رو رد کنم و نه شما میتونید حرف منو رد کنید! پس چرا فقط وقتی یکی میگه خدا نیست فقط بحث میشه!؟ این نشون میده که این جمله فقط نوعی مغالطه ست!!

برای فهمیدن نه ولی برای پرسیدن چرا!! و ساده ترین جواب یه کلمه ست که گفتم زیاد بجای نمیدونم استفاده میشه!!

تا اونجا که میدونم اصول احتمال اینطور کار نمیکنن! 99درصد یعنی وقوع کامل و با 0.01 و امثالش تغییری نمیکنه!

جوجه اردک زشت;746335 نوشت:
سلام
چه کسی به شما اجازه داده گزاره های ریاضی رو با گزاره های فلسفی مشابه بگیرید
ببینید در دنیای ریاضی اختلاف نظر اگر نگیم صفره خیلی کمه اما در فلسفه نه

سلام
گزاره های ریاضی وام دار گزاره های منطقی و فلسفی اند!
اگر شما اصل امتناع تناقض رو نپذیرید به هیچ وجه نمیتوانید حکم کنید که 2+2=4 است.
از طرفی هیچ ادم عاقلی رو پیدا نمیکنید که در آن واحد بگوید الان هم شب است و هم روز است ویا خدا هم هست و هم نیست.
بنابراین از نظر بداهت مبانی ایندو علم شبیه هم بلکه ریاضی فرع بر منطق و فلسفه است.
همچنین اگر عده ای مساله بدیهی رو نفهمن اشکالی به بدیهی وارد نمیشود.
اما نتایجی که از بدیهیات گرفته میشه همیشه یکسان نیست چرا که فهم افراد و دقت انها در این برداشت موثر است. البته این تفاوت برداشت در علومی مثل ریاضی و فیزیک هم رخ میدهد.

Masood11;746405 نوشت:
بینهایت حالت وجود داره که ما نمیدونیم که باشه یا نه! یعنی باید با همه کنار بیایم!؟؟ مثلا من میگم اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود داره و اون کهکشانا رو جا به جا میکنه!!
ببینید مثلا در بحث وجود خدا؛ شما میگید خدا هست و من میگم خدا نیست! طبق این حرف شما، نه من میتونم حرف شما رو رد کنم و نه شما میتونید حرف منو رد کنید! پس چرا فقط وقتی یکی میگه خدا نیست فقط بحث میشه!؟ این نشون میده که این جمله فقط نوعی مغالطه ست!!

برای یک بحث درون دینی این مثالها جای نداره و ما رو بیشتر از بحث دور میکنه.
شما با احکامی روبرو هستید مانند دو رکعت بودن نماز صبح و یا از اذان تا اذان روزه گرفتن و ...
در این موارد ما میگوییم اگر حکمت و دلیل این اعمال را فهمیدیم که خدا را شکر! اما اگر عقل ما دلیل انرا نفهمید حق انکار نداریم... چرا که خدا حکیم است و حتما دلیلی برای این کار دارد.
اما بحث اگر در اصل وجود خدا باشد دیگر این حکیم بودن و ... راه ندارد و باید با عقل پیش رفت و قابل مباحثه و رد و نقض است، نه اینکه یکی بگوید خدا هست و دیگری بگوید نیست و هر کدام به دنبال کار خود بروند!!!!

Masood11;746405 نوشت:
ساده ترین جواب یه کلمه ست که گفتم زیاد بجای نمیدونم استفاده میشه!!

این صرفا نظر شماست!
بنده میگویم اگر دلیل رو فهمیدیم که فبها وگر نه حق انکار نداریم و باید بگوییم من نمیدانم شاید درست باشد...
جغرافیا و محیط در ادراک انسان موثر است ولی عقل را از بین نمیبرد شما در هر شرایطی باشید خوب و بد را تشخیص میدهید.

صفائی;746415 نوشت:
برای یک بحث درون دینی این مثالها جای نداره و ما رو بیشتر از بحث دور میکنه.
شما با احکامی روبرو هستید مانند دو رکعت بودن نماز صبح و یا از اذان تا اذان روزه گرفتن و ...
در این موارد ما میگوییم اگر حکمت و دلیل این اعمال را فهمیدیم که خدا را شکر! اما اگر عقل ما دلیل انرا نفهمید حق انکار نداریم... چرا که خدا حکیم است و حتما دلیلی برای این کار دارد.
اما بحث اگر در اصل وجود خدا باشد دیگر این حکیم بودن و ... راه ندارد و باید با عقل پیش رفت و قابل مباحثه و رد و نقض است، نه اینکه یکی بگوید خدا هست و دیگری بگوید نیست و هر کدام به دنبال کار خود بروند!!!!

این صرفا نظر شماست!
بنده میگویم اگر دلیل رو فهمیدیم که فبها وگر نه حق انکار نداریم و باید بگوییم من نمیدانم شاید درست باشد...
جغرافیا و محیط در ادراک انسان موثر است ولی عقل را از بین نمیبرد شما در هر شرایطی باشید خوب و بد را تشخیص میدهید.


در بحث درون دینی هم من میگم فلان چیز تحریفه و چند نفر با هم هماهنگ کردن که در کتاباشون باشه!! اگه از منظر عقلی و نه تعصب نگاه کنیم پس شما هم نمیتونید این مطلبو رد کنید!!
همیشه واقعیت یکیه ولی این یکی از بین بینهایت مورده!!

یعنی اگه من درباره ی اون اسب از شما بپرسم میگید نمیدونم!!؟
خوب و بد یه تعریف کلیه و اعمالی که خوب و بد شمرده میشه در هر منطقه یجوره!! مثلا دست دادن با زنا توی ایران و آمریکا هر دو خوب یا بده!!؟ قطعا نه!

Masood11;746433 نوشت:
در بحث درون دینی هم من میگم فلان چیز تحریفه و چند نفر با هم هماهنگ کردن که در کتاباشون باشه!! اگه از منظر عقلی و نه تعصب نگاه کنیم پس شما هم نمیتونید این مطلبو رد کنید!!

متوجه نشدم بیشتر توضیح بدید.

Masood11;746433 نوشت:
همیشه واقعیت یکیه ولی این یکی از بین بینهایت مورده!!

اینکه واقعیت بین موارد بسیاری باشه مانع از این نیست که ما دنبالش باشیم...

Masood11;746433 نوشت:
یعنی اگه من درباره ی اون اسب از شما بپرسم میگید نمیدونم!!؟

در عالم هستی شاید موجوداتی عجیب و غریب تر این مورد که شما گفتید باشه...
پس ما چاره ای جز نمیدانم نداریم.

Masood11;746433 نوشت:
خوب و بد یه تعریف کلیه و اعمالی که خوب و بد شمرده میشه در هر منطقه یجوره!! مثلا دست دادن با زنا توی ایران و آمریکا هر دو خوب یا بده!!؟ قطعا نه!

خوب و بد نسبی نیست. بلکه در نهاد انسانها قرار داده شده که خوب را از بد تشخیص بدهند:
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (شمس/8)
پس بزه‏كارى و پرهيزكارى‏ اش را به او الهام كرد.
اما دین، فرهنگ و رسومات اقوام و ملت ها روی برخی موارد خوبی یا بدی تاثیر میگذارد. مثل همین مثالی که شما زدید. ولی در مورد قتل و زنا و ... هیچ کس تردیدی در بد بودنش ندارد هر چند برخی انجامش میدهند اما در عین حال بد بودنش رو میدانند.

[=Microsoft Sans Serif]

محراب;745854 نوشت:
[=arial]با سلام
این مطالب قطعاتی پاره پاره از تاریخ است که متاسفانه برخی از کاربران ان را مطرح می کنند.
شما فرمودید: «همه کسانی که به اسلام ایمان آوردند، از روی عقلانیت بود». منم نمونه‌‌ای از صدها نمونه ی نقض برای گفته‌ی شما آوردم.
نقل قول:
[=arial]برای خارج نشدن موضوع تایپک از بحث اصلی جوابی به این سوالات داده نمی شود
من سوال نپرسیدم!
پرسشی‌ام اگر در ظاهر هست، پرسش استفهامی می‌باشد :ok:.

صفائی;746597 نوشت:
متوجه نشدم بیشتر توضیح بدید.

اینکه واقعیت بین موارد بسیاری باشه مانع از این نیست که ما دنبالش باشیم...

در عالم هستی شاید موجوداتی عجیب و غریب تر این مورد که شما گفتید باشه...
پس ما چاره ای جز نمیدانم نداریم.

خوب و بد نسبی نیست. بلکه در نهاد انسانها قرار داده شده که خوب را از بد تشخیص بدهند:
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (شمس/8)

پس بزه‏كارى و پرهيزكارى‏ اش را به او الهام كرد.
اما دین، فرهنگ و رسومات اقوام و ملت ها روی برخی موارد خوبی یا بدی تاثیر میگذارد. مثل همین مثالی که شما زدید. ولی در مورد قتل و زنا و ... هیچ کس تردیدی در بد بودنش ندارد هر چند برخی انجامش میدهند اما در عین حال بد بودنش رو میدانند.


توضیح بیشترش همون خط بعدیشه!!

وجود یه چیزه، موثر بودن یه چیز دیگه! این اسب تو مثال من در زندگی ما موثره چون کهکشانا رو جابه جا میکنه!!

مثلا همین قتلی که گفتید در مجازاتهایی مثل سنگسار و ارتداد و... هم هست ولی تابحال ندیدم مرجعی این مجازاتا رو رد کنه و پیروهاشونم این کارو درست میدونن!! یا مثلا تو تمام جنگا کشتن هم هست و اگه من بگم پیامبر کار بدی کرده(قتل در جنگ!) قطعا مسلمونها قبول نمیکنن و میگن کار درستی انجام داده!!
دین و فرهنگ و... تاثیرش خیلی بیشتر از "برخی"ـه که میگید!!

Masood11;746754 نوشت:

مثلا همین قتلی که گفتید در مجازاتهایی مثل سنگسار و ارتداد و... هم هست ولی تابحال ندیدم مرجعی این مجازاتا رو رد کنه و پیروهاشونم این کارو درست میدونن!! یا مثلا تو تمام جنگا کشتن هم هست و اگه من بگم پیامبر کار بدی کرده(قتل در جنگ!) قطعا مسلمونها قبول نمیکنن و میگن کار درستی انجام داده!!
دین و فرهنگ و... تاثیرش خیلی بیشتر از "برخی"ـه که میگید!!

سلام
منظور قتل انسان بی گناهه اونم به ناحق!
نه هر قتلی ...
یا دروغ گویی بدون هیچ مصلحتی و ...
ظلم رو هیچ عاقلی خوب نمیداند، اگر تو این بحث دقت نکنید دچار مغالطه میشید...

صفائی;747108 نوشت:
سلام
منظور قتل انسان بی گناهه اونم به ناحق!
نه هر قتلی ...
یا دروغ گویی بدون هیچ مصلحتی و ...
ظلم رو هیچ عاقلی خوب نمیداند، اگر تو این بحث دقت نکنید دچار مغالطه میشید...

سلام
این همون تاثیریه که گفتم!!
هر انسانی حق داره یه فرصت دیگه داشته باشه حتی اگه بدترین انسان روی زمین باشه!! از شما میپرسم، اگه ازتون بخوان یکی رو اعدام کنید، با خوشحالی میپذیرید یا با اکراه رد میکنید!!؟ منکه دومی رو انتخاب میکنم!
دروغ گویی هم همونه! کلا بده! راههایی بهتر از دروغم هست!
کارایی که گفتیدم ظلمه!!

[=arial]

Masood11;745902 نوشت:
به نظر من اون چیزی که فطریه در واقع دلیلگراییه نه خداپرستی! هر انسانی میخواد دلیل همه چیزو بدونه و ساده ترین جواب اینه: خدا! پس اگه جلوی راهش این کلمه رو بذاریم به احتمال زیاد تنبلی برش غلبه میکنه و میگه دلیلشو میدونم!! از طرفی در جوامع دیندار، خدا جای کلمه ی نمیدونم رو گرفته که باعث میشه این باور حفظ بشه!!! از مطلب سبز رنگتون هم تا حدودی میشه این دلیلگرایی رو استنباط کرد!

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار شما عزیز ابتدا فرق بین فطرت و عقل را ملاحظه نمایید
بنده اندکی توضیح عرض می کنم خدمتتان مفصلا خودتان مطالعه نمایید

[=arial] فطرت یعنی ساختار ویژه و خلقت خاص بشری که انسان بر آن ویژگی ها خلق شده است. قرآن مجید در این باره می فرماید :" فطرةالله التی فطر الناس علیها (1)عنی :"این (دین حنیف) فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است ".

[=arial] [=arial] فطرت انسان دارای دو حوزه احساس و ادراک یا فطرت قلب و فطرت عقل است. آدمی اموری را می پذیرد که هیچ گونه استدلالی برای آنها ندارد مثلاً می گوید کل از جزء بزرگتر است و یا اجتماع دو ضد در یک زمان و مکان و موضوع و... امکان ندارد ولی قادر به استدلال برای این امور نیست.

یعنی بشر به گونه ای خلق شده است که تا این مطالب را تصور کند تصدیق هم خواهد کرد و این همان فطرت است. پس در واقع امور و مبانی اولیه و اساسی ادارک عقل که امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین است و هر امر محالی ناچار به آن بر می گردد، از فطریات بشر است و عقل به این معنا جزء فطرت است.

[=arial] [=arial] اما عقل نظری که با کاوش و استدلال به نتائجی دست می یابد فطری نیست و اکتسابی خواهد بود.


[=arial] [=arial] فطرت آدمی تبدیل ناپذیر است و هرگز در آن انحراف رخ نخواهد داد. آن چه که هست این فطرت بر اثر هجوم عوامل ضد فطرت مانند هواهای نفسانی و خواهشهای درونی مدفون شده و مغلوب واقع می شود و هر گاه این دل از عوامل بیگانه گرفته شود بار دیگر فطرت تجلی خواهد کرد.

[=arial] [=arial] برای آگاهی بیشتر به کتاب فطرت نوشته استاد شهید مطهری مراجعه فرمائید.

[=arial]
پی نوشت:
1-سوره روم/30

[=arial]

Masood11;745902 نوشت:
این مطلبتون تا حد زیادی اثبات حرف منه!!(قسمتی که سبز کردم!) مردم نشانه ای برای اثبات پیامبر بودن شخص میخواستن نه خدایی که تبلیغش میکنه!! در این تواریخ مردم خدا رو قبول دارن و بین واقعی و دروغیش موندن! ولی منظور من بین مردمیه که خدا رو قبول ندارن!!

(قسمتی از مطلبم بخاطر قطع شدن دسترسیم به سایت و سیو نشدنشون حذف شد!! به همین دلیل ممکنه مشکلاتی داشته باشه!!

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار دقت فرمایید

1- پیامبر یعنی چی؟؟
یعنی پیام اور
یعنی اگر این مدعی از طرف کسی که امده است نشانه ای بدهد که این نشانه ها دلالت بکند که سخنانی که می گوید از طرف موجودی است که انسان نیست

2- معجزه هایی را که انجام می داد از قدرت انسان خارج است
مثل تبدیل عصا به اژدها که متخصصین فن یعنی ساحران و تردستان به معجزه بودن این عمل اذعان می کنند
مثل زنده کردن مردگان
مثل به دنیا امدن عیسی بدون پدر
مثل شق القمر
مثل ........

اینها اعمالی است که انسانهای ان زمان متوجه می شدند که این اعمال از قدرت انسان عادی خارج است

محراب;747236 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار شما عزیز ابتدا فرق بین فطرت و عقل را ملاحظه نمایید
بنده اندکی توضیح عرض می کنم خدمتتان مفصلا خودتان مطالعه نمایید

[=arial] فطرت یعنی ساختار ویژه و خلقت خاص بشری که انسان بر آن ویژگی ها خلق شده است. قرآن مجید در این باره می فرماید :" فطرةالله التی فطر الناس علیها (1)عنی :"این (دین حنیف) فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است ".

[=arial]فطرت انسان دارای دو حوزه احساس و ادراک یا فطرت قلب و فطرت عقل است. آدمی اموری را می پذیرد که هیچ گونه استدلالی برای آنها ندارد مثلاً می گوید کل از جزء بزرگتر است و یا اجتماع دو ضد در یک زمان و مکان و موضوع و... امکان ندارد ولی قادر به استدلال برای این امور نیست.

یعنی بشر به گونه ای خلق شده است که تا این مطالب را تصور کند تصدیق هم خواهد کرد و این همان فطرت است. پس در واقع امور و مبانی اولیه و اساسی ادارک عقل که امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین است و هر امر محالی ناچار به آن بر می گردد، از فطریات بشر است و عقل به این معنا جزء فطرت است.

[=arial] اما عقل نظری که با کاوش و استدلال به نتائجی دست می یابد فطری نیست و اکتسابی خواهد بود.


[=arial] فطرت آدمی تبدیل ناپذیر است و هرگز در آن انحراف رخ نخواهد داد. آن چه که هست این فطرت بر اثر هجوم عوامل ضد فطرت مانند هواهای نفسانی و خواهشهای درونی مدفون شده و مغلوب واقع می شود و هر گاه این دل از عوامل بیگانه گرفته شود بار دیگر فطرت تجلی خواهد کرد.

[=arial] برای آگاهی بیشتر به کتاب فطرت نوشته استاد شهید مطهری مراجعه فرمائید.

[=arial]
پی نوشت:
1-سوره روم/30


سلام

خب اون فطرت خداپرستی چطوره!؟ آخه ندیدم بچه ای دور از آموزش درباره ی خدا بپرسه یا حرف بزنه!! اون چیزی که در فطرتشه اینه که اون به دنیا اومده ولی نمیدونه چجوری!(نمیتونه استدلالی در موردش طرح کنه!) و اینجاست که به اون دلیلگرایی که گفتم میرسه!
خواه ناخواه فطرت یه سیم داره که به آموزش متصله!! خیلی از قسمتاش اصلا توی ژنه که مال هر انسان متفاوته!!

محراب;747238 نوشت:
[=arial]

با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار دقت فرمایید

1- پیامبر یعنی چی؟؟
یعنی پیام اور
یعنی اگر این مدعی از طرف کسی که امده است نشانه ای بدهد که این نشانه ها دلالت بکند که سخنانی که می گوید از طرف موجودی است که انسان نیست

2- معجزه هایی را که انجام می داد از قدرت انسان خارج است
مثل تبدیل عصا به اژدها که متخصصین فن یعنی ساحران و تردستان به معجزه بودن این عمل اذعان می کنند
مثل زنده کردن مردگان
مثل به دنیا امدن عیسی بدون پدر
مثل شق القمر
مثل ........

اینها اعمالی است که انسانهای ان زمان متوجه می شدند که این اعمال از قدرت انسان عادی خارج است

سلام

خب اینجا سوالی پیش میاد که پس چرا چند دینی داریم!! چرا مثلا یهودیا جذب پیامبر اسلام نشدن و...! یعنی از خداش خوششون نمیاومد!؟ یا از پیامبرش!؟

Masood11;747115 نوشت:
هر انسانی حق داره یه فرصت دیگه داشته باشه حتی اگه بدترین انسان روی زمین باشه!! از شما میپرسم، اگه ازتون بخوان یکی رو اعدام کنید، با خوشحالی میپذیرید یا با اکراه رد میکنید!!؟ منکه دومی رو انتخاب میکنم!

اگه یه نفر مثلا خدای نا کرده تمام خانواده شما رو به طرز فجیعی به قتل برسانه باز هم شما بهش یه فرصت دیگه میدید؟!!!!
به صدام که هزاران نفر رو ظالمانه کشته شما یه فرصت دیگه میدید؟!!!!
ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسفندان

صفائی;747805 نوشت:
اگه یه نفر مثلا خدای نا کرده تمام خانواده شما رو به طرز فجیعی به قتل برسانه باز هم شما بهش یه فرصت دیگه میدید؟!!!!
به صدام که هزاران نفر رو ظالمانه کشته شما یه فرصت دیگه میدید؟!!!!
ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسفندان

من با منطق باهاش برخورد میکنم نه با شمشیر!! دلیلش رو میپرسم؛ اگه چیزی رو اشتباه فهمیده، سعی میکنم بهش بفهمونم و در آخر اگه نفهمید جایی زندانیش میکنم!!(اگه امکانش باشه!) کشتن مثل پاک کردن صورت مسئله ست و به هیچ عنوان راه حل نیست! قرار نیست که اگه نکشتیمش درجا ببریمش توی جامعه رهاش کنیم!!
شبانی با پدر گفت ای خردمند / مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا نیکمردی کن نه چندان / که گردد چیره گرگ تیزدندان

جمع بندی

سوال
ما چطور باید در دین داشتن، بی دینی و تشخیص دین درست به نتیجه برسیم!!؟

پاسخ

با سلام
عرض ادب و احترام

عقل یکی از اساسی ترین راهنمای انسان برای رسیدن به سعادت است.
همین عقل دو نوع کاربرد دارد
یکی قبل از ورود به دین
دیکری بعد از ورود به دین
مهمترین کارکرد عقل قبل از ورود به دین است
یعنی تحقیق و تفحص و تدبر و اندیشه در مورد سه اصل مهم توحید نبوت و معاد
عقل انسان وقتی به یکانگی خدا پی برد و با استدلال و برهان وجود خدا را ثابت کرد و همچنین با دلیل و برهان پیامبر ارسالی از طرف خدا را به اثبات رساند و رابطه بین خدا و نبوت که همانا وحی است را با دلایل عقلی اثبات کرد
همین عقلی که به اثبات خدا و وحی و نبوت می پردازد همین عقل هم پیروی از خدایی را که با براهین عقلی اثبات شده است را جایز می داند
هرچند دلیل و حکمت ان را نداند و این اصل عقلی است که جاهل از عالم تبعیت نماید

این رسیدن به دین و قبول خدا و وحی و نبوت و معاد و....برعهده عقل است
عقل بعد از
رسیدن به خدا اطاعت از فرامین این خدا را جایز می شمارد
دقت نمایید
عقل خدایی را قبول می کند که این خدا خالق و قادر و حکیم و علیم و رحیم و ....است و این صفات با دلایل عقلی اثبات می شود وهمین خدا برای انسان برنامه هدایت جامعه ای فرستاده است که دین نامیده می شود
خب وقتی این چنین مطالبی را عقل درک می کند و همه این مطالب را مثل قطعات پازل کنار هم قرار می دهد و می گوید این خدا درصدد هدایت بشریت است و هر دستوری از این خدا می رسد درجهت هدایت انسان است
ولذا چه حکمت ان فعل را بداند و چه حکمت ان فعل را نداند می تواند به ان دستور خدا اعتماد نماید
وان را اعتماد عقل به وحی گویند
این اصل اعتماد عقل به وحی هم باز مورد تایید عقل است
در نتیجه راه تشخیص دین از غیر دین برای انسان عقل است ابتدا به ساکن و در ادامه مسیر ایات و روایات هم کم کار هستند.

موضوع قفل شده است