جمع بندی چکار کنم تا استرس نداشته باشم؟

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چکار کنم تا استرس نداشته باشم؟

عرض سلام وخداقوت به همه دوستان:Gol:

align: right


وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.:Ghamgin:
align: right

[TR]
[TD] بدجوراسترس میگیرم.حتی وقتی که اصلانگران نمره نیستم.حالادانشگاه کلاساپسرهم داره اماوقتی دبیرستان هم بودم وهمه دخترودبیرخانم بودندبازم استرسوداشتم.
align: right

[TR]
[TD]
استرسم ربطی به بلدبودنونبودن یانمره نداره.کلاهمینکه میرم جلوارائه بدم قلبم تندمیزنه وگرماوجودمومیگیره وصدام میلرزه.اگه راه حلی دارین لطفابگین چون امروزم رفتم جلوکلاس وصدام لرزیدکه استادگفت چیزی نیست اروم باشین واسترس نداشته باشین.:Ghamgin:

یاموقع امتحان رانندگی.دفعه اول که نشستم پشت فرمون که (اقاپلیسه)ازم

امتحان توشهری روبگیره بقدری استرس داشتم که وقتی دروبستم هرچی دنبال کمربندمیگشتم دیدم نیست:Gig: که بعدمتوجه شدم دروکه بستم رفته بیرون در:khandeh!:بعدم ماشینوهرکارکردم روشن نشد:Ghamgin:موقع تمریناخوب بودم اماموقع امتحان استرسم زدخراب کرد:Narahat az:

جلودوستام وفامیل مشکلی ندارم وصدام موقع حرف زدن نمیلرزه:ok:

یکبارتودانشگاه ارائه دادم :Sokhan:صدام لرزیدومتوجه شدم پسرامیخندن:Narahat:

من راحت میرم جلوکلاس تاارائه بدمو...اماصدام خراب میکنه:Ghamgin:

اگه راه حلی داریدلطفابگید(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)



[/TD]
[/TR]

[/TD]
[/TR]

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیدوار

زهرا73;744661 نوشت:
عرض سلام وخداقوت به همه دوستان:Gol:

align: right


وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.:Ghamgin:
align: right

[TR]
[TD] بدجوراسترس میگیرم.حتی وقتی که اصلانگران نمره نیستم.حالادانشگاه کلاساپسرهم داره اماوقتی دبیرستان هم بودم وهمه دخترودبیرخانم بودندبازم استرسوداشتم.
align: right

[TR]
[TD]
استرسم ربطی به بلدبودنونبودن یانمره نداره.کلاهمینکه میرم جلوارائه بدم قلبم تندمیزنه وگرماوجودمومیگیره وصدام میلرزه.اگه راه حلی دارین لطفابگین چون امروزم رفتم جلوکلاس وصدام لرزیدکه استادگفت چیزی نیست اروم باشین واسترس نداشته باشین.:Ghamgin:

یاموقع امتحان رانندگی.دفعه اول که نشستم پشت فرمون که (اقاپلیسه)ازم

امتحان توشهری روبگیره بقدری استرس داشتم که وقتی دروبستم هرچی دنبال کمربندمیگشتم دیدم نیست:Gig: که بعدمتوجه شدم دروکه بستم رفته بیرون در:khandeh!:بعدم ماشینوهرکارکردم روشن نشد:Ghamgin:موقع تمریناخوب بودم اماموقع امتحان استرسم زدخراب کرد:Narahat az:

جلودوستام وفامیل مشکلی ندارم وصدام موقع حرف زدن نمیلرزه:ok:

یکبارتودانشگاه ارائه دادم :Sokhan:صدام لرزیدومتوجه شدم پسرامیخندن:Narahat:

من راحت میرم جلوکلاس تاارائه بدمو...اماصدام خراب میکنه:Ghamgin:

اگه راه حلی داریدلطفابگید(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)


[/TD]
[/TR]

[/TD]
[/TR]

بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت شما خواهر محترم
خب همونطور که اشاره کردید این وضعیت معلول اضطراب است. ممکن است شما به صورت ژنتیک فردی اضطرابی باشید و یا اضطراب شما از نوع اضطراب یا هراس اجتماعی(social phobia) باشد که طبعا تشخیص و ارزیابی دقیق و نیز مدیریت آن مستلزم مشاوره حضوری است.

اما در مجموع می توان گفت که چنین وضعیتی با سطح اعتماد به نفس و حرمت خود (عزت نفس) شما ارتباط مستقیم دارد. به این معنا که شما آنگونه که باید برای خود ارزش و اعتبار قائل نیستید و متاسفانه خود را دست کم می گیرید. کمالگرایی و دقت زیاد باعث می شود که هم برای موفقیتهای خود ارزش قائل نشوید و هم از اشتباهات خود فاجعه بسازید. بنابراین برای کاهش سطح این مسئله لازم است؛

1- از کمالگرایی و توقعات بیش از اندازه از خود اجتناب کنید (مطالعه کتاب غلبه بر کمال خواهی پیشنهاد می شود)

2- فنون کاهش اضطراب را فرا بگیرید. تغذیه و خواب مناسب، ورزش، تفریح، تنفس عمیق، ریلکسیشن و... از جمله روشهای مورد نظر هستند

3- خود را یک انسان بدانید! درست مانند دیگر افراد... همه افراد عادی بشر دارای ضعف و نقص خاص خود هستند و وجود کامل خدای بی همتاست.

4- برای غلبه بر اضطراب صحبت کردن، هنگام صحبت کردن یا ارائه کنفرانس و...به نشانه های بدنی مانند لرزش صدا و...توجه نداشته باشید و سعی در کاهش دان این نشانه ها نکنید. هرقدر که به این علائم دقت کنید و یا سعی کنید میزان ان را کاهش دهید، درگیری شما بیشتر می شود. پس به جای تمرکز و مدیریت بر بدن به مطالب متمرکز شوید و بدانید بعد از چند ثانیه علائم به صورت خودکار از بین خواهد رفت.

5- با نام و یاد خدای متعال آغاز کنید و به هنگام شروع یک نفس عمیق بکشید.

6- گاهی اوقات و در فرصت مناسب روی بدترین وضعیت ممکن فکر کنید. فکر می کنید بدترین حالتی که ممکن است تجربه کنید چه خواهد بود؟ فکر می کنید چنین وضعیتی چه میزان در سرنوشت شما تاثیرگذار است و مثلا خنده و تمسخر دیگران قرار است تا چه اندازه مهم باشد؟ به شرایط بعد از کنفرانس فکر کنید، شرایطی که شما واقعا چیزی را از دست نداده اید. در واقع لازم است شما فکر و ذهنتان را مدیریت کنید و به سمت مثبت اندیشی سوق دهید...

7- در مورد این موضوع با دیگران صحبت کنید. گفتگوی پیرامون مسئله مذکور اضطراب و ابهام موضوع را کاهش می دهد.

8- از تصویر سازی مثبت کمک بگیرید. خود را در شرایط کاملا مسلط و خونسرد تصور کنید به نحوی که نه به حالات و نشانگان بدنی اهتمام دارید و نه به قضاوت دیگران. سعی کنید در موقعیتهای واقعی نیز از این الگو استفاده کنید.

9- هرقدر که از موضوع فاصله بگیرید و اجتاب کنید، ترس شما بیشتر خواهد شد. بنابراین ضرورت دارد تا دامنه مواجهه خود را افزایش دهید، و میزان کنفرانس و گفتگوی بیشتری را تجربه کنید.

10- امور را به خدای بزرگ واگذار کنید.

در پناه خدای بزرگ موفق باشید

زهرا73;744661 نوشت:
اگه راه حلی داریدلطفابگید(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)
بله همونطوری که قبلا خدمتتون گفتم اگه نیاز بود{یعنی راهکارهای روان درمانی که استاد امیدوار گفتن} با وجود اونها هنوزم احساس کردید آامش ندارید و صداتون میلرزه یا تپش قلب دارید و یا کف دست هاتون عرق میکنه و... میتونید یه نیمساعت قبل از قرار گرفتن در موقعیت استرس زا به دونه قرص پروپرانولول استفاده کنید....

اميدوار;746626 نوشت:
2- فنون کاهش اضطراب را فرا بگیرید. تغذیه و خواب مناسب، ورزش، تفریح، تنفس عمیق، ریلکسیشن و... از جمله روشهای مورد نظر هستند

سلام
خیلی ممنونم استادامیدوار.میشه لطف کنین واین فنونوبیشتربگید؟امکان داره 2هفته بعدارائه برم بدم.بایدکلی مطلب بگم.تابهش فکرمیکنم دوباره ازاینکه لرزش صدام شروع میشه موقع ارائه ناراحت میشم:Ghamgin:

با سلام

در جمع فایل مشکلی ندارید

کند و کاو کنید در وجد خودتون و ببینید چرا در جمع غریبه مشکل دارید ؟

ایا ترس از زیر سوال رفتن ؟

ترس از عملکردی که باعث جلب توجه میشود ؟

ترس از عملی غیر منتظره که ممکن هست دیگران شما را دست کم بگیرند ؟

چه ؟

گاهی نگران رخدادی هستیم که اصلا قرار نیست اتفاق بیوفتد ؟

بر فرض اتفاق بیوفتد مگر قرار هست چه بشود ؟ چه ارزشی دارد ؟

.

من هرگز مغلوب اضطراب و استرس نمیشوم و در هر موقعیتی بهترین عملکرد رو دارم

سعی کنید به استرس فکر نکنید

ابوالفضل;746641 نوشت:
کند و کاو کنید در وجد خودتون و ببینید چرا در جمع غریبه مشکل دارید ؟

سلام
نمیدونم.تودانشگاه خندیدن پسرا اعصابم داغون میشه.:Narahat:خوشم نمیادمنی که اصلاحرف نمیزنم باهاشون بعدکه میام ارائه بدم میخندن:Narahat:اماتودبیرستان جلودختراهم همینجوری بودم .پس نمیتونم بگم چون کلاس پسرداره اینجوری استرس میگیرم.واقعانمیدونم چمه:Ghamgin:

زهرا73;746643 نوشت:
سلام
نمیدونم.تودانشگاه خندیدن پسرا اعصابم داغون میشه.:Narahat:خوشم نمیادمنی که اصلاحرف نمیزنم باهاشون بعدکه میام ارائه بدم میخندن:Narahat:اماتودبیرستان جلودختراهم همینجوری بودم .پس نمیتونم بگم چون کلاس پسرداره اینجوری استرس میگیرم.واقعانمیدونم چمه:Ghamgin:

خب باید با خودتون روراست باشیید و تمام راه هارو روی کاغذ بیاورید و مسیرهارو دنبال کنید ( چه میشود که اینجور میشوید ؟ )

تا به ریشه ی مشکل برسید
.
.

بر فرض :

اگر ریشه یابی کردید که ترس از این دارید که نتونید درست ارایه بدید ===> خودتون رو قوی کنید از لحاظ درسی

اگر به ریشه ی مشکل رسیدید و حساس هستید که دیگران در مورد شما چه قضاوتی خواهند کرد ؟ ===> همیشه توی ذهنتون مرور کنید که من عملکرد درستی داشتم و قضاوت دیگران مهم نیست

و الی اخر . . .

.

خب نباید بیشتر روی موضوعی تمرکز کنید و حساس باشید .

رفتارهای بی مورد دیگران نباید روی انسان تاثیر بزاره ===> من هیچ موقع تحت تاثیر رفتارهای دیگران نیستم و برایم یه مساله ی عادی هستند
اگر بخندند و . .

هیچ چیز نمی تواند ارامش و خونسردی مرا بر هم بزند

.

چون همیشه بهترین عملکرد رو دارم

[=microsoft sans serif]استرس یه چیزه روحی روانیه .قرص نخور.اعتماد به نفست پایینه.بهترین کار اینه که با این استرس و ترست مقابله کنی.مثلا هرموقع استاد داوطلب خاست بری پا تخته.همش تو جمع باش و سعی کن بیشتر بحرفی.و ازینجور کارها.و اینکه سعی کن با همه رفاقتی داشته باشی.اینجوری اکثرا رفیقات هستن و استرس نمیگیری.
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]میدونم مردم آزارم دیگه.

mohsen1990;746667 نوشت:
استرس یه چیزه روحی روانیه .قرص نخور.اعتماد به نفست پایینه.بهترین کار اینه که با این استرس و ترست مقابله کنی.مثلا هرموقع استاد داوطلب خاست بری پا تخته.همش تو جمع باش و سعی کن بیشتر بحرفی.و ازینجور کارها.و اینکه سعی کن با همه رفاقتی داشته باشی.اینجوری اکثرا رفیقات هستن و استرس نمیگیری.

میدونم مردم آزارم دیگه.


اتفاقابادخترادوستم.وراحت باهاشون حرف میزنم.خب چجوری اعتمادبه نفسموبالاببرم؟؟؟؟؟؟؟؟
خداهمه روبه راه راست هدایت کنه:ok:

mehrant;746633 نوشت:
بله همونطوری که قبلا خدمتتون گفتم اگه نیاز بود{یعنی راهکارهای روان درمانی که استاد امیدوار گفتن} با وجود اونها هنوزم احساس کردید آامش ندارید

ببخشیددکترازکجابدونم این استرسم ژنتیکی هست یانه؟

زهرا73;746696 نوشت:
ببخشیددکترازکجابدونم این استرسم ژنتیکی هست یانه؟

باید ببینید پدر مادر یا بادر خواهرتون اینجوری بودن یا نه

زهرا73;746679 نوشت:
اتفاقابادخترادوستم.وراحت باهاشون حرف میزنم.خب چجوری اعتمادبه نفسموبالاببرم؟؟؟؟؟؟؟؟
خداهمه روبه راه راست هدایت کنه:ok:

[=microsoft sans serif]همش به خودت بگو.من بهترینم.من زیباترینم.من از همه نظر عالی ام.من خودمو دوس دارم.به نقاط مثبتت فکر کن.همش بخند یا لبخند بزن.اصلا به نکات منفی فکر نکن.

[=microsoft sans serif]به رنگ سفید نوشتمخط قبل..هدفشون چی بوده رنگ سفیدم گذاشتن!گفتم استفاده کنم حروم نشه رنگش!:khaneh:

[="DarkSlateBlue"]درسات چه جوریه؟ نمره هات؟
تو دبیرستان شاگرد تنبل بودید یا زرنگ؟

یحتمل یه بار درس بلد نبودی اینجوری شدی بعد دیگه کلا استرسی شدید

درساتو خوب بخون و مسلط باش رو بحثت . حله[/]

mehrant;746707 نوشت:
باید ببینید پدر مادر یا بادر خواهرتون اینجوری بودن یا نه

نه.هیچکدومشون مشکل لرزیدن صداو......روندارن.مامانوباباکه معلمنوراحت بودن موقع تدریس ویاموقع تحصیل استرس نداشتن.

mohsen1990;746708 نوشت:
همش به خودت بگو.من بهترینم.من زیباترینم.من از همه نظر عالی ام.من خودمو دوس دارم.به نقاط مثبتت فکر کن.همش بخند یا لبخند بزن.اصلا به نکات منفی فکر نکن.

زیباترینم چه ربطی به لرزیدنونلرزیدن صدام موقع ارائه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig::Moteajeb!:
موقع ارائه دادن بخندم؟؟؟؟؟؟؟:Narahat:

asad;746710 نوشت:
درسات چه جوریه؟ نمره هات؟
تو دبیرستان شاگرد تنبل بودید یا زرنگ؟

یحتمل یه بار درس بلد نبودی اینجوری شدی بعد دیگه کلا استرسی شدید

درساتو خوب بخون و مسلط باش رو بحثت . حله


دبیرستان که تیزهوشان بودم.مخ نبودم .نمیدونم ازکی استرسی شدم:Gig:مسلطم باشم همینه.اخه یکبارارائه دادم واستادگفت ازروبخونین.(فقط میخواست مابیاییم ارائه بدیم تاترسمون بریزه واشکالاتوبگیره)اونجاهم صدام لرزید:Ghamgin:

زهرا73;746714 نوشت:
زیباترینم چه ربطی به لرزیدنونلرزیدن صدام موقع ارائه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig::Moteajeb!:
موقع ارائه دادن بخندم؟؟؟؟؟؟؟:Narahat:

به لرزیدن صدا کاری نداره.شما دخترا چرا اینجوری هستین اصلا دقت نمیکنین به نوشته و حرفا!به بالا رفتن اعتماد به نفس کمک میکنه.و اینکه انرژی مقبت اطرافتو بالا میبره خود به خود استرس هم که جزء انرژی های منفیه از بین میبره.

لبخند بزن کلن تو زندگی.خنده ی قه قه حتما نباید باشه.

سلام زهرا جون

این که بری جلوی جمع بخوای چیزی رو ارائه بدی کار سختیه و استرس تو کاملا طبیعیه

پیشنهادم بهت اینه وقتی میخوای کاری رو انجام بدی تو دلت به خودت امیدواری بده و تا سه بشمر و کارتو شروع کن

به هیچ عنوان به صدای خنده های جمع توجه نکن و کارتو نصف و نیمه رها نکن این باعث میشه همه چی خراب شه

هر طوری دوس داری ادامه بده حتی با وجود خراب کردناتم ادامه بده و مطلب رو به اخر برسون

مطمئنم جواب میده و دیگه عادت میکنی

منم وقتی میخواستم برای اولین بار تو دانشگاه کنفرانس بدم حس میکردم که صدام داره میلرزه حتی نفسم نمیکشیدم

نفسام خیلی کوتاه بود و این باعث میشد نفس برای حرف زدن نداشته باشم و کارو سخت میکرد

تو اون لحظات سخت دوس داشتم خودم رو برای خودم اثبات کنم که من میتونم

و شروع کردم به سوال پرسیدن

یه جاهایی صدامو بلند میکردم یه جاهایی آروم یه جاهایی خیره میشدم

و این که به چشمای تک تک دانشجوها زل میزدم

خلاصه که این کارا باعث موفقیت من شد

و باعث شد من نه تنها تو دانشگاه بلکه تو جاهای دیگه هم قدرت بیان خوبی داشته باشم و این اعتماد به نفسمو زیاد کرد

سعی کن از چیزی نترسی

یک دو سه ... بعدش شروع کن

ضمن اینکه وقتی چیزی رو داری توضیح میدی به این فکر کن که هیچ کس به اندازه تو حالیش نیست

تو از همه بیشتر میدونی تو از همه بهتر درسو بلدی تو از همه بهتر میتونی

تو نمونه ای

پس باید بتونی

فریاد سکوت;746729 نوشت:
یه جاهایی آروم یه جاهایی خیره میشدم

و این که به چشمای تک تک دانشجوها زل میزدم


سلام ابجی جونم.:hamdel::Gol:ممنونم.ارومم کردی.اماابجی من چندباررفتم ارائه دادم.اصلااااااااانمیتونم به دانشجوهانگاه کنم.فکرشومیکنم که موقع ارائه به دانشجوهانگاه کنم کم میارم ونمیتونم چه برسه واقعابخوام انجام بدم.یکباررفتم ارائه دادم چون میشدازروخوندفقططططططط سرموتوورق کردموخوندموتموم.:Ghamgin:

سلام زهرا جان

خیلی از مشکلات روحی ما اکتسابی هستن ، در طول دوران زندگیمون خواسته یا نخواسته دچار مسائلی میشیم که یک چیزایی رو در وجودمون به درست یا غلط حک میکنه ...

راه حل بنده استفاده از تکنیک تصویرسازی یا خودالقایی ست ، علمیش میشه خودهیپنوتیزم اما خیلیا به دلیل دید و علم اشتباهی که در این مورد دارن از اسمش میترسن !! :Nishkhand:

شما کتابهای آنتونی رابینز رو بگیر و مرتب بخون ... کلمه به کلمه ی مطالبش انرژی داره ... و کتاب خودهیپنوتیزم و یا خودالقایی از آنتونی رابینز یا امیل کوئه یا کابوک ( یکیشو ) گیر بیار و انجام بده ...

من یه شرحی برات میدم ...

شما به مدت یا بیست و یک روز یا چهل روز ... وقتی که اعصابت آرومه وخسته نیستی یه جای راحت دراز بکش ( طاق باز ) و به یک نقطه در آخرین حدی که چشمت دید داره به بالای سرت نگاه کن ، انقدر نگاه کن تا چشمات خسته شه و بسته شه ... و اونوقت به مدت بیست دقیقه شروع کن به تصویرسازی مثبت و از بین بردن تصاویر منفی ..

تصاویر منفی شامل ضعفهای خودت رو سیاه سفید تصور کن و بی روح ، و یک آتیش تصور کن تو ذهنت و این تصاویر و مشکلات منفی رو توی آتش بسوزون ... و بجاش تصاویر مثبت و دلخواهت رو رنگی و واضح و شفاف وزیبا تصور کن و بزرگشون کن توی ذهنت و عین لباس تنت کن ...

مرتب باید این تصاویر و تلقین های مثبت رو تا غلبه به نقطه ضعف های منفی درونت ، تکرار کنی ... بجایی میرسی که جلوی هزارنفر هم سخنرانی کنی ، همرو شکل گاو وگوسفند میبینی و نمیترسی :khandeh!: ( بلا نصبت )

اگر مادرت یا خواهرت این کلمات رو و این تصویر سازی هارو با لحنی آرام و ملایم و مهربان و تاثیر گذار ، بتونن برات بگن و تو انجام بدی بسیار خوبه ...

وسط خودهیپنوتیزم ، نباید بپری ، یهویی بیدار شی یا کسی صدات کنه ... وقتی هم که کارت با تصاویر تمام شد به آرامی بدنت رو بیدار میکنی و به آرامی میشینی و البته فراموش نکن که اول و آخر ، با یاد و نام خدا شروع کنی کارتو و ازش مدد بخوای ...

در کنار اینها ، هرزگاهی دم کرده هایی مثل بهارنارنج ، اسطوخدوس ، بابونه .. مصرف کن ...

بعد از مدتی توپ هم تکونت نمیده چه برسه به دو سه تا پسر ژیگولِ بچه ننه !! :khaneh:

:Gol:

مشک;746738 نوشت:
سلام زهرا جان

سلام ابجی جون.خیلی ممنون ازراهنماییهات.مهم اینه وقتی میرم اون لحظه بتونم اروم باشم.این کارا که گفتی نیازداره واقعاسکوت باشه.(فکرنکنم بشه همون موقع که میخوام انجام بدم بتونم انجام بدم.)

زهرا73;746748 نوشت:
سلام ابجی جون.خیلی ممنون ازراهنماییهات.مهم اینه وقتی میرم اون لحظه بتونم اروم باشم.این کارا که گفتی نیازداره واقعاسکوت باشه.(فکرنکنم بشه همون موقع که میخوام انجام بدم بتونم انجام بدم.)

عزیزم ... قرار نیست که همون موقع انجام بدی ... شما وقتی خونه ای در طول روز انجام بده .. اون تاثیرشو میزاره ... زمان خاصی نداره اصلا

زهرا73;744661 نوشت:
عرض سلام وخداقوت به همه دوستان:Gol:

align: right

[/TD]
[TD]
وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.:Ghamgin:
align: right

[TR]
[TD] بدجوراسترس میگیرم.حتی وقتی که اصلانگران نمره نیستم.حالادانشگاه کلاساپسرهم داره اماوقتی دبیرستان هم بودم وهمه دخترودبیرخانم بودندبازم استرسوداشتم.
align: right

[TR]
[TD]
استرسم ربطی به بلدبودنونبودن یانمره نداره.کلاهمینکه میرم جلوارائه بدم قلبم تندمیزنه وگرماوجودمومیگیره وصدام میلرزه.اگه راه حلی دارین لطفابگین چون امروزم رفتم جلوکلاس وصدام لرزیدکه استادگفت چیزی نیست اروم باشین واسترس نداشته باشین.:Ghamgin:

یاموقع امتحان رانندگی.دفعه اول که نشستم پشت فرمون که (اقاپلیسه)ازم

امتحان توشهری روبگیره بقدری استرس داشتم که وقتی دروبستم هرچی دنبال کمربندمیگشتم دیدم نیست:Gig: که بعدمتوجه شدم دروکه بستم رفته بیرون در:khandeh!:بعدم ماشینوهرکارکردم روشن نشد:Ghamgin:موقع تمریناخوب بودم اماموقع امتحان استرسم زدخراب کرد:Narahat az:

جلودوستام وفامیل مشکلی ندارم وصدام موقع حرف زدن نمیلرزه:ok:

یکبارتودانشگاه ارائه دادم :Sokhan:صدام لرزیدومتوجه شدم پسرامیخندن:Narahat:

من راحت میرم جلوکلاس تاارائه بدمو...اماصدام خراب میکنه:Ghamgin:

اگه راه حلی داریدلطفابگید(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)


[/TD]
[/TR]

[/TD]
[/TR]



فکر میکنم تنها راه حلش قورت دادن مطالب و بررسی تمامی سئولات احتمالیه
نفس عمیق قبل از ارائه و توکل به خدا و اینکه به خودت تلقین کنی با این توکل هر نمره ای بگیری عالیه
با قرص های الکی الکی خودتو داغون نکن
عوضش قرآن زیاد بخون
خصوصا سوره احقاف که تعریف زیادی و معجزه های خوبی ازش شنیدم

زهرا73;744661 نوشت:
یاموقع امتحان رانندگی.دفعه اول که نشستم پشت فرمون که (اقاپلیسه)ازم
امتحان توشهری روبگیره بقدری استرس داشتم که وقتی دروبستم هرچی دنبال کمربندمیگشتم دیدم نیست که بعدمتوجه شدم دروکه بستم رفته بیرون دربعدم ماشینوهرکارکردم روشن نشد

سلام
آبجی خدا بگم چیکارتون نکنه مردم از خنده نصف شبی
:mah:
این که استرس دارید طبیعی هستش، مردا هم استرس می گیرن، منم یه زمانی مثل شما بودم اما الان به راحتی صحبت میکنم مگر اینکه مطلب نداشته باشم برای صحبت که البته کم اتفاق میفته
من به یه جمعیت هزار نفره یا بیشتر این طوری نگاه میکنم
هزار نفر مساوی است با یک نفر
وقتی به جمعیت نگاه میکنی و جفت جفت چشم رو می بینی که زل زدن بهت هول نکن یادت باشه هر جفت چشم مال یه مغزه، فقط یه مغز پس هیچ فرقی نداره که ما با یه مغز به تنهایی صحبت کنیم یا با یه مغز که نشسته وسط مغزای دیگه!!:eyes:

گفتی دکتر بهت گفته قرص بخوری؟ عجب! به نظرم کار درستی نیست مریض نیستی که دارو بخوری دختر:Graphic (37):

به سخنرانی در جمع های بزرگ فکر کن و سعی کن ازش لذت ببری اون وقت دیگه صحبت کردن واسه ده پونزده نفر دستپاچت نمیکنه، آقایون هم اگه دلشون خواست وسط صحبتت بخنندند اصلا اهمیت نده،

اینقد سخت به موضوع نگاه نکن :Graphic (26)::Graphic (38):

سعی کن مهارت های کلامیت رو ارتقا بدی، بعد همه شیفته سخنرانیت میشن، ان شاءالله موفق باشی:Graphic (62):

دختری از جنس خاک;746833 نوشت:
گفتی دکتر بهت گفته قرص بخوری؟ عجب! به نظرم کار درستی نیست مریض نیستی که دارو بخوری دختر
بله من به ایشون گفتم ولی دقت کنید اینو گفتم
mehrant;746633 نوشت:
همونطوری که قبلا خدمتتون گفتم اگه نیاز بود{یعنی راهکارهای روان درمانی که استاد امیدوار گفتن} با وجود اونها هنوزم احساس کردید آرامش ندارید و صداتون میلرزه یا تپش قلب دارید و یا کف دست هاتون عرق میکنه و... میتونید یه نیمساعت قبل از قرار گرفتن در موقعیت استرس زا به دونه قرص پروپرانولول استفاده کنید....
و قبلا بهشون تاکید هم کردم نیازی نیست همیشه مصرف کنن فقط اگر رون درمانی جواب نداد و قرص هم فقط یه دونه و فقط قبل از موقعیت استرس زا

mehrant;746836 نوشت:
بله من به ایشون گفتم ولی دقت کنید اینو گفتمو قبلا بهشون تاکید هم کردم نیازی نیست همیشه مصرف کنن فقط اگر رون درمانی جواب نداد و قرص هم فقط یه دونه و فقط قبل از موقعیت استرس زا

سلام
من که از پزشکی سر در نمیارم برادر ولی می دونم خیلی از ناراحتی ها با تغییر نگرش ما به زندگی عوض میشه، نگاه کردن به مشکلات زندگی به عنوان بدبختی فقط آدم رو بیچاره میکنه و زمین گیر، باید به مشکلات به عنوان سوالات جذاب زندگی نگاه کنیم و براشون راه حل پیدا کنیم.
دست شما درد نکنه برای زحماتی که در سایت می کشید.

سلام بنده همین مشکل رو داشتم تا این که یک بار داستان جالبی پیش آمد ما رفته بودیم مسافرت و بنده وقت کافی برای درس خواندن نداشتم اما بنده خوش اخلاقی را حفظ کردم و در کمال ناباوری دیدم با وجود آسان بودن امتحان همه خراب کردند و اصلا معلم برگه ها رو نداد. اینه که اگه یه موقع بهانه ی منطقی ای برای کم کاری هاتون داشتید خدا می پذیره.

زهرا73;746817 نوشت:
ممنون.دیگه نظرنمیخوام.ازهمه دوستان تشکرمیکنم نظردادن.
فقط بعضیابلدن دل ادموبشکنن بامسخره کردنشون وحرفاشون.اقای محترم نه بیانظراتموبخون ونه تاپیکم بیا.حتمابرام این مسئله مهمه که تاپیک زدم وبرای هرپیشنهادازدوستان منم جوابومیدم.احترام هم خوب چیزیه.درضمن خیلی هم ناراحت شدم ازاین حرفاتون

ای جوووونم دختر تو چرا اینقدر زود رنجی

تو فکر کن اینم یه جور تمرینه ... اینجا تمرین کن که چجور خونسرد باشی

یادت باشه ادمی که نقطه ضعفشو نشون نده با خونسردی و مودبانه جواب

یکی رو بده هم جواب دندون شکنی میتونه بده هم دیگران در مورد شخصیتش قضاوت نمیکنن

خونسرد باش

مثلا به همین آقا بگو ممنون ولی نمیتونم حرفاتونو قبول کنم شدنی نیست :khaneh::khaneh: ( خب داری میبینی این حرفا حساسش کردن )

البته من کاری با حرف جناب اسد ندارما به خودشون مربوطه چی بگن چی نگن

طرف حرفم تویی زهرا جون

دوس دارم کمکی برات کرده باشم تا خونسرد باشی و بتونی کاراتو انجام بدی

زهرا73;746734 نوشت:
سلام ابجی جونم.:hamdel::Gol:ممنونم.ارومم کردی.اماابجی من چندباررفتم ارائه دادم.اصلااااااااانمیتونم به دانشجوهانگاه کنم.فکرشومیکنم که موقع ارائه به دانشجوهانگاه کنم کم میارم ونمیتونم چه برسه واقعابخوام انجام بدم.یکباررفتم ارائه دادم چون میشدازروخوندفقططططططط سرموتوورق کردموخوندموتموم.:Ghamgin:

ما هم اینجا داریم بهت کمک میکنیم که نمیتونم هاتو بتونی

یعنی باید بتونی

چیه مگه

تا جایی که مطالبتو خوندم گفتی با دخترا راحتی و میتونی

پس مشکل تو اینه که پیش پسرا نمیتونی کنفرانس بدی

خب مگه پسرا کین که تو اینقدر خودتو دسته کم گرفتی

مثلا دو تا بچه ژیگول بهت بخندن چی میشه ؟

اصلا خودت داوطلب شو به استادتون بگو جلسه بعدی من میخوام فلان مبحثو ارائه بدم

بعدشم برو جلو دقیقا به چشمای اونایی که میخندن زل بزن

و ارائتو بده دقیقا از همون افراد هم سوال بپرس

قریب به یقین نمیتونن جواب بدن ...

تو یه بار سعی کن نترس قول میدم نمیری :khandeh!:

زهرا73;746986 نوشت:
خودت ابجی نگاه کن تاپیکارو.ببین چه راحت بعضیامیانوبی احترامی میکنن.خیلی ناراحت شدم ازدستشون.اشک ادمودرمیارن.نمیتونن مودبانه حرف بزنن خب نزنن.ازبعضیاکلی سوال میپرسم بااحترام جوابمومیدن.امابعضیا............
فکرمیکنن کشته مرده نظراتشونم.نخیرمن فقط برای اینکه بتونم زودنربااسترسم کناربیاموغلبه کنم باهاش نظرخواستم.

دختر خوب همه که قرار نیست با شخصیت باشن

هر کسی تا جایی میتونه مودب باشه که شخصیتش اجازه میده

اینم ناراحتی نداره بهترین جواب اینه که بحث رو با این افراد ادامه ندی

از قدیم گفتن جواب ابلهان خاموشیست

اصلا ببین ارزش داره به خاطر یکی دیگه ادم گریه کنه؟

زیادی حساسی یه کم بی خیال باش

مثلا من وقتی ناراحت میشم میگم وله بابا نینیم اخه ( ولش کن بابا چیکار کنم اخه )

دو تا گوش داری از یکی حرفارو بفرست تو از یکی بنداز بیرون نذار اون تو بمونن

زهرا جان سلام

من کاملا شما رو درک میکنم
استرس امری طبیعیه. سعی کن بزرگش نکنی. بجای اینکه همش بگی نمیشه و نمیتونم سعی کن تغییر کنی
به حرفای استاد گوش کن و مراحل رو تمرین کن. سعی کن همه رو عملی کنی. از همین الان تصمیم بگیر

من هم مثل شما بودم. و میدونم وقتی برای هر راهکاری جواب منفی داری یعنی چی! میدونم وقتی میگی بازم نمیشه یعنی چی! و کاملا درکت میکنم.

اما موضوعی که هست اینه که باید یک تصمیم بگیری و شروع به تغییر کنی. کسی غیر از خودت نمیتونه مسئله رو حل کنه. و راهکاری نداری جز همان هایی که استاد و دوستان محترم گفتن. معجزه ای رخ نمیده. پس باید دست به کار شی. با تمام سختی اش که میدونم در چه حده!
ریشه این مشکلات در اعتماد به نفسه. اعتماد به نفس هم چیزی نیست که به راحتی بالا و پایین شه. همش توی فکرمونه. تلقین تلقین تلقین. باید به جایی برسی که تلقین بشه دیگه استرس نداری!

اگر تو به من اعتماد کامل داشته باشی و من یک لیوان آب دستت بدم و بگم اگه بخوری دیگه استرس نداری و تو به باور برسی، از اون لحظه همه استرسات برطرف میشه. چون به این باور رسیدی!
این معجزه ی فکره. معجزه ی تلقین. معجزه انرژی مثبت.... بنده هم با کتابهای آنتونی رابینز موافقم. بخون و انرژی مثبت ها رو جمع کن

میدونی اصلی ترین کار قرص پروپرانول قبل از ارائه چیه؟!!
به تو تلقین میکنه قرص خوردی و دیگه اضطراب نخواهی داشت....

حالا به جای قرص خودت یه معجزه دیگه پیدا کن!

مثلا معجزه کلاس فن بیان
معجزه کتابهای بالا بردن اعتماد به نفس

اما بهترین معجزه همون معجره فکره
معجزه در درون توست
معجزه خود تویی..تو...

maedeh-r;747051 نوشت:
زهرا جان سلام

سلام.خیلی ممنونم ابجی.اره میخوام حتماموقع ارائه دادنم دانشجوهارونگاه کنم.بایداسترسموازبین ببرم.ممنونم که درکم میکنین.چجوری اعتمادبه نفسموبالاببرم؟میشه چندتاراه کاربدین؟

زهرا73;744661 نوشت:
وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.

سلام علیکم
من هم مثل شما بودم و هنوز هم کمی هستم
چون وقتی سر کلاس هستم و حتی استاد میگه روخونی کن همچین چیزی رو دارم و این از وقتی برای من رقم خورده که وارد دانشگاه شدم
یعنی قبل اون همیشه برای تمامی امتحانات و دروس و حتی اگه نخونده بودم خیلی راحت میرفتم به عنوان داوطلب پاسخ میدادم
حتی اگه اون درس رو نخونده بودم..واقعا اعتماد به نفس خیلی بالایی دارم تو این یه مورد
ولی از وقتی رفتم دانشگاه میرم پای تخته یه صدام میلرزه که اون هم وقتیه که بخوام از روی متن بخونم
وگرنه برای توضیح هزاران مطلب لرزش صدا ندارم فقط لرزش پام خیلی خیلی برام ترسناک هستش
راهش هم هیچی نیست جزء اینکه فرض کنید همه ی اعضا کلا مهم نیستن مهم شما هستید که دارید حرف میزنید
اینطوری تونستم غلبه کنم
ولی هنوز هم تو کلاسهایی که جمعیت بالای 100نفر باشه و استادش هم آقا باشه همچین مشکلی رو دارم
لرزش صدا
لرزش پای سمت چپ به صورت تیک عصبی
وای بعد از اتمامش به خودم به خاطر این حالتام میخندم و واقعا دلیلش رو هم نمیدونم
و جالبیش هم اینه فقط محیط دانشگاه برای من اینطوری هست نه محیط کار نه محیط همایشها که هزار نفر هم باشه چون خیلی راحتم ولی کلاس درس واسه من مشکل هستش
شما هم بررسی کنید ببینید دقیقا در چه زمانهایی این حالت رو دارید و با کمی بالا بردن اعتماد به نفستون این مشکل رو حل کنید

بلا;747070 نوشت:
کمی بالا بردن اعتماد به نفستون این مشکل رو حل کنید

سلام.تشکر.لطفابگیدچجوری بالاببرم؟راه کارمیخوام

زهرا73;747073 نوشت:
لطفابگیدچجوری بالاببرم؟راه کارمیخوام

تنها راهکار فکر شماست
و اینکه چون براش ما صحبت کردن تو جمع غریبه این کشل زیاده
باید یک تصوری رو داشته باشید
یا فک کنید که این اشخاصی که نشستن و نگاه میکنند منتظر حرفای من و اینکه از من ایراد بگیرن نیستن
بلکه این ها هم مثل من دانشجو هستند و حتی اگه تپش قلب داشته باشند من هم متوجه نمیشم و این مشکلیه برای همه ی افراد پس زیاد مهم نیست برای من
پس راحت میتونم کنفرانس بدم و حتی مهم هم نباشه کسی میخنده به من یا نه
کسی نگاه میکنه به حرفام یا نه
چون من که بلدم پس تنها کارم اینه که توکل بر خدا ارائه بدم دروس رو و نیازی به تفکر و اندیشه های دیگران ندارم
و اگه این کمبود اعتماد به نفستون از چیزی سر چشمه میگیره
یک صدا
یک ته لهجه
من خودم از شیرین زبونی که توی ادای برخی حروف دارم اعتماد به نفسم پایین اومده بود تو دانشگاه و فک میکردم با حرف زدنم مورد تمسخر خیلی ها به خصوص افرادی که اصلا مهم نبودن برام قرار میگیرم (فهمیدین که کدوم دسته رو میگم؟)
ولی بعد فهمیدم این ها که مهم نیست مهم اینه که من با همین توانایی هام خودم رو به خودم ثابت کنم و به همه ی افراد نشون بدم که من خیلی خیلی برتر هستم و باید این رو اثبات کنم
برای همین تونستم با خودم بگم هر کسی با یک سری ویژگی هایی افریده شده که با اون ها میتونه اهداف بزرگی که بر عهدش گذاشته شده رو انجام بده
پس با چند بار تلقین کردن به خودم
و فکر کردن به عواقب این تلقین ها تونستم خیلی از مشکلات رو حل کنم و خدا رو شکر تا حدودی موفق هم شدم
شما هم به دنبال این باشید که چرا اعتماد به نفستون پایینه
و ایا اون چیزی که پیدا کردیدبه عنوان عامل کمبود اعتمادبه خودتون اینقدر مهمه؟
امیدوارم موفق بشید

سلام علیکم و رحمه الله
چندتا تاپیک مشابه این تاپیک هم در آرشیو هست. اگه فرصت کردید پیداشون کنید شاید مفید باشه.
یک سوال:
اگر این موقعیت را داشتید که مثلا 100 بار سمینار ارائه کنید, آیا به نظرتون بعد از اون باز هم استرس داشتید؟
مسلما خیر....ولی الآن نه فرصتش هست و نه امکانش....
در یک مرکز تحقیقات روانشناسی یک آزمایش جالب را انجام دادند ه براتون توضیح می دم.
احتمالا برای دوستان دیگر هم جالب و مفید خواهد بود.
3 گروه 10 نفره از افراد هم سطح که هیچکدام تجربه بازی بسکتبال را نداشتند انتخاب کردند.
هر گروه را جداگانه مورد آزمایش قرار دادند.
به هر فرد 5 توپ بسکتبال دادند تا از فاصله 8 متری توپ را پرتاب کنه به داخل سبد.
نتایج :
گروه اول.....35% گل زدند.
گروه دوم....32% گل زدند.
گروه سوم...26% گل زدند.
-------------------
بعد با گروه اول خداحافظی کردند.
برای گروه دوم و سوم 3 ساعت کلاس آموزش تئوری گذاشتند.
بعد از گروه دوم خواستند که به مدت 10 روز هر روز 3 مرتبه و هر بار 15 دقیقه در یک محل خلوت با تمرکز بنشینند و در ذهنشان تصور کنند که در سالن تمرین هستند و به طور ذهنی طبق همان اصول آموزشی تمرین کنند و توپ را در سبد بیندازند.
از گروه سوم هم خواسته شد که برای 10 روز هر روز 3 مرتبه و هر بار 15 دقیقه در سالن طبق همان اصول آموزشی با توپ و سبد واقعی تمرین کنند.
------------------
بعد از 10 روز دوباره هر سه گروه فراخوانده شده و مورد آزمایش قرار گرفتند.
نتایج:
گروه اول ......37% گل زدند...(تغییر محسوسی نداشتند)
گروه دوم.....50% گل زدند....(تغییر خوب بود....فقط تمرین ذهنی)
گروه سوم...65% گل زدند...(پیشرفت عالی...تمرین با توپ واقعی)
----------------
نتیجه:
شما اگر امکانش را دارید در ساعات استراحت از دوستان و همکلاسیها بخواهید که در یک کلاس خالی شرایط سمینار را تمرین کنید و یا در خانه برای اطرافیان ...سعی کنید حتی المقدرو همان شرایط واقعی را ایجاد کنید.
در صورت عدم امکان : در ذهن خودتون شرایط سمینار را ایجاد کنید و ارئه دهید...نکته: سعی کنید تمام جزئیات را مجسم کنید...حتی دمای اتاق, سروصدای محیط...صدای تنفس خودتون...تن صداتون...چهره بچه ها...استاد...حتی رنگ لباس دوستان...شرایط کلاس رنگ در و دیوار...هر چه دقیقتر....نتیجه بهتر...
فقط تمرین و تمرین.
راستی یک مطلب دیگه: زیر آوارتارتون حالت زودرنج را انتخاب کرده اید...اگر واقعا زودرنج هستید, به نظرم استرستون بی ارتباط با این خصیصه نیست و به نظرم درمان کردن اون نیز اولویت بالاتری داره...در این مورد هم تاپیکها خوبی هست..اگر فرصت کردید پیدا کنید.
فقط....زیاد اطرافیان رو جدی نگیر...:Cheshmak:
اونها هم مثل خودتن....میخورن, میخوابن, ناراحت میششن, شاد میشن, مریض میشن, گریه میکنن, هول میشن,خیل یچیزا رو بلد نیستن, بعضی چیزارم بلدن...هممون مثل همیم,...ترس نداره....
موفق باشید:Gol:

عارف;747106 نوشت:
راستی یک مطلب دیگه: زیر آوارتارتون حالت زودرنج را انتخاب کرده اید...اگر واقعا زودرنج هستید, به نظرم استرستون بی ارتباط با این خصیصه نیست و به نظرم درمان کردن اون نیز اولویت بالاتری داره...در این مورد هم تاپیکها خوبی هست..اگر فرصت کردید پیدا کنید.

خیلی خیلی ممنونم که اومدین وراهنماییم کردین.عالی بود.بله متاسفانه خیلییییی زودرنجم طوری که زودی اشکم درمیاد.توهمین تاپیک یک کاربربی احترامی کرددیشب خوندم نظرشوبغضم گرفتو....نمیدونم چجوری پیداکنم تاپیکاروکه ازقبل زدن:Gig:

زهرا73;744661 نوشت:
عرض سلام وخداقوت به همه دوستان:Gol:

align: right


وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.:Ghamgin:
align: right

[TR]
[TD] بدجوراسترس میگیرم.حتی وقتی که اصلانگران نمره نیستم.حالادانشگاه کلاساپسرهم داره اماوقتی دبیرستان هم بودم وهمه دخترودبیرخانم بودندبازم استرسوداشتم.
align: right

[TR]
[TD]
استرسم ربطی به بلدبودنونبودن یانمره نداره.کلاهمینکه میرم جلوارائه بدم قلبم تندمیزنه وگرماوجودمومیگیره وصدام میلرزه.اگه راه حلی دارین لطفابگین چون امروزم رفتم جلوکلاس وصدام لرزیدکه استادگفت چیزی نیست اروم باشین واسترس نداشته باشین.:Ghamgin:

یاموقع امتحان رانندگی.دفعه اول که نشستم پشت فرمون که (اقاپلیسه)ازم

امتحان توشهری روبگیره بقدری استرس داشتم که وقتی دروبستم هرچی دنبال کمربندمیگشتم دیدم نیست:Gig: که بعدمتوجه شدم دروکه بستم رفته بیرون در:khandeh!:بعدم ماشینوهرکارکردم روشن نشد:Ghamgin:موقع تمریناخوب بودم اماموقع امتحان استرسم زدخراب کرد:Narahat az:

جلودوستام وفامیل مشکلی ندارم وصدام موقع حرف زدن نمیلرزه:ok:

یکبارتودانشگاه ارائه دادم :Sokhan:صدام لرزیدومتوجه شدم پسرامیخندن:Narahat:

من راحت میرم جلوکلاس تاارائه بدمو...اماصدام خراب میکنه:Ghamgin:

اگه راه حلی داریدلطفابگید(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)


[/TD]
[/TR]

[/TD]
[/TR]

سلام والا من متخصص نیستم کارشناس محترم بهتر راهنمایی میکنند فقط نظر شخصی دارم میدم درسته یا نه دیگه چیزی هست که من اینطوری با استرس برخورد میکنم :khandeh!:
تو توضیحاتی که دادی اول نوشته ها مثل اینکه با لرزه :Nishkhand: بعدا دیگه خیلی عالی :Kaf::Nishkhand:
خب یکم رو استارت کار کن :ok::Nishkhand:

قبل از شروع به توضیح این رو بگو

ربّ اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی

استرس واسه چی ؟
اولین بار که کنفرانس دادم خیلی جالب بود خیس آب شدم گلوم خشک شده بود حالا خوبه همه خانوم بودن شما که وضعیت بهتری داری ولی الان نه انتظار که از خودم دارم بجا هست قبلا انتظار بالا بود خرابکاری هم میشد از استرس
نمیدونم خودت بهتر میدونی چرا اینطوری میشه
خنده بقیه برات مهمه ؟ خب اگه اشتباهاتی ازت سر زد خودت هم بخند برای همه از این اتفاقات میفته نگرانی نداره
قبل شروع هر کاری آیه که تو ورود به سایت میخونی بخون
یاحق

[="Tahoma"][="Black"]سلام
کارشناس محترم خیلی خوب هم شما را شناسایی کردند و هم راهکارها را کامل گفتند.

حین کنفرانس باید به این نکته هم توجه کنی افرادی که در حال گوش دادن و گرفتن مطالب شما هستند از نظر علمی در سطح خودتان هستند ، چه بسا چون شما خود را برای ارائه کنفرانس آماده کرده اید تسلط بیشتری نیز در آن مبحث دارید. بنابراین فقط چیزی را که در حال بحث و گفتگو هستید را بصورت محاوره ای (نه رسمی و کتابی) ارائه بدین تا خودتان نیز با جمع احساس راحتی بهتری داشته باشید.

ضمنا افراد دیگه رو که برا کنفرانس میان زیر نظر داشته باش همه اشون که کامل و در حد استاد توضیح نمیدن ، بعضیاشون که از رو می خونن یا همونو رو کاغذ پیاده میکنن و می خونن .

خیلی سخت نگیر بعد این مشاوره اولین بار که بصورت عملی خواستی کنفرانس بدی مطمئن باش فقط همون اولش (دو سه دقیقه ) سخته بعدش خودت مشتاق پذیرفتن این ارائه دادنا میشی.[/]

زهرا73;746679 نوشت:
اتفاقابادخترادوستم.وراحت باهاشون حرف میزنم.خب چجوری اعتمادبه نفسموبالاببرم؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
من به واژه اعتماد به نفس هیچ اعتمادی ندارم:negah:

چطور به نفسی اعتماد کنم که نه میتونه خودش رو از فراموشی دور کنه و نه خیلی با من رفیقه؟ اون همش منو به سمت بدیها دعوت میکنه!! شدیدا هم آلزایمر داره!!!!!:natars:

نمیدونم کارشناساتون حرفم رو قبول دارند یا نه، اما تنها چیزی که باعث میشه من بتونم در جمع های غریبه صحبت کنم و تپش قلب و ..... نگیرم اینه که به خدا اعتماد میکنم. براتون مهم نباشه حرفی که میزنید دیگران می پسندند یا نه، فقط بگید خدا می پسنده یا نه، اگه خدا پسندید پس دیگه مهم نیست که بقیه خوششون بیاد یا نه، حالا این وسط بعضی ها بخندند، تمسخر کنند، تیکه بزنند یا هر چی اصلا مهمه؟

نه عصبانیت اونها از حرف حقتون مهم باشه و نه به دنبال تشویق اونها باشید :narahat: :kaf:

اوهوم، این روش منه:bale:

سلام

خب سریع بریم سراغ راه کار:
:ok:

1- افرادی که قبل سخنرانی یا صحبت تو جمع ، تو ذهنشون ، جمع رو در نظر میگیرن و به این فکر میکنن که الان همه من و نگاه میکنن و مثلا فلانی من و داره نگاه می کنه

این باعث میشه طرف تپش قلبش بره بالا و وقتی تپشش بره بالا دستاش میلرزه و تا حدودی هم صداش به لرزه می افته .. پاهاشم سست میشه ..

پس بهترین راه کار در این مورد اینه که اصلا به هیچی فکر نکنین ، به دیگران ، به نگاه کردنشون فکر نکنین .. از قبل فکر نکنین من چطور عمل کنم چطوری نگاه کنم کجا وایستم نه

فی البداهه انجام بدین و فکرتونو تا زمانی که میرین جلوی کلاس پرت کنین به سمت مثلا بگین یه ساعت دیگه وقت نمازه یادم باشه اول وقت بخونم:Nishkhand: و کارهای اینچنینی

دومین راه کار در مورد این ، این هستش که وقتی تپش قلبتون رفتش بالا ، نفستونو نگه دارین چن ثانیه بعد آروم بدین بیرون .. چند بار اینکار و انجام بدین ...

بعد چند بار از عمد سرفه کنین .. :Gol:

2- افرادی که اعتماد بنفسشون پایینه ، افرادی هستن که همیشه دوست دارن دیگران تاییدشون کنن، دوست دارن نظر همه رو جلب کنن ، و معمولا زودرنج هستن .. نظر دیگران

براشون خیلی مهمه ، اگر کسی ازشون انتقاد کنه شدیدا تو خودشون بهم میریزن ممکنه تو فکر برن و اذیت میشن ... بهترین راهکار اینه که بی توجه بشن به اطرافیان ..

تو ذهنشون بگن ممکنه من اشتباه برداشت کردم ، ممکنه من اگه جای اون بودم همین حرف و میزدم ، دنبال این نباشه و بدونه که نقطه ضعفهایی هم داره .. یعنی

باید قبول کنیم ما نقطه ضعفهایی داریم و بدونیم همیشه افرادی هستند که نظر ما رو رد میکنن و قبول ندارن ...

بالاتر از سخن خدا سخنی نداریم اما میبینیم افرادی هستند که سخن خدا رو رد میکنن افرادی هستن که پیامبر رو مورد انتقاد قرار میدن پس ما که مقاممون پایینتر هستش طبیعیه

منتقد داشته باشیم و ... ببخشید بیشتر از این حرف نمیزنم تا طولانی نشه خسته نشید ممنون:Gol:

قبل از کنفرانس همه چیزو بسپارین به خدا و بهش بگین من تمام تلاشمو کردم بقیش با خودت خدا جون
اون وقت بگین چه بد بشه چه خوب، من راضی ام چون خدا اونجوری خواسته. حتی اگه صدام به بدترین شکل ممکن بلرزه بازم اشکالی نداره چون خدا اونجوری خواسته
من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد
راضی باشید به رضای خدا
خوندن این تاپیک هم شاید بتونه بهتون کمک کنه و خالی از لطف نباشه
http://www.askdin.com/thread33363.html

زهرا73;746635 نوشت:
سلام
خیلی ممنونم استادامیدوار.میشه لطف کنین واین فنونوبیشتربگید؟امکان داره 2هفته بعدارائه برم بدم.بایدکلی مطلب بگم.تابهش فکرمیکنم دوباره ازاینکه لرزش صدام شروع میشه موقع ارائه ناراحت میشم:Ghamgin:

بسمه تعالی
با سلام و تحیت
لطفا مراجعه نمائید:
http://www.askdin.com/thread33363.html
http://www.askdin.com/thread41067.html
http://www.askdin.com/thread34983.html

زهرا73;744661 نوشت:
(البته جناب دکترگفتن قرص بخورم)

سلام علیکم
ی بار یادمه برا اولین بار که رفتم جلو جمع(دقیقا جمع دوستان و اساتید مدرسه) صحبت کنم , همه دقیقا منتظر بودند کلی بخندند:Gig:
چون دفعه اولم بود و غالبا بل اکثرا دفعه اولشون دیدن داشت...
منم با کمال پر رویی که داشتم و البته اعتماد به نفس زیاد گفتم هیچی نمیشه
اما همینکه رو بهر وی جمعیت قرار گرفتم حجم جمعیت و کل جمعیت در نگام سنگین آمد...چند لحظه عمدا مکث کردم...تا شاید استرس و اضطراب بره
اما دیدم نه داره گرمتر میشم و ضربان قلب میره بالا...
نمی دونم عنایت خدا بود , چی بود...
به تک تک افراد چشم دوختم
اه اینکه محسنه
اونم که استاد خودمه
سید رو نگاه چطوری می خنده بهم
باورتون نمیشه
دفعات بعد هم همه منتظر بودن من بیام بخندند
نه از تپق زدنم
از مثالها و بیان خارج از کلاسیک
............
حتما کارشناس و استاد محترم راهنمایی های لازم رو کردند
اما خیلی از عیب ها دردی نیست که با قرص حل بشه,
اصلا عیب نیست,
مثلا شما موقع نوشتن مطلب استرس دارید
مسلما نه
چون نوشتن براتون شده ملکه یا حداقل مهارت لازم رو دارید
اکثرا ما ها
فن خیلی از امور رو در حد تسلط پیدا نمی کنیم
مثلا من هیچ موقع دست فنی خوبی نداشتم
حتی بعضی موقع اطرافیان میگن از توی با سواد بعید نتونی اینو درست انجام بدی
خوب حالا یعنی من بیسوادم و سوادم گره خورده به مهارت فنی خاصی...
نه!
خیلی واضح هست
کنفرانس و سخنوری هم ی مهارته
باید کسب بشه تحصیل بشه, در اثر تمرین
شما این بار از عمد (یعنی متوجه بشن مخاطبین ,که شما از عمد می خوای بخندونی شون) مطلب خنده دار مثال خنده دار سلام و احوال پرسی خنده دار
بگو
وقتی خندیدن نه به تو که به حرف تو
خیلی از حجم استرس کم میشه
چون با محیط تا حدودی مچ میشید, اون غول محیط و توهم انبوه جمعیت براتون میشه رفیق

عنوان: استرس و هراس اجتماعی

پرسش:
وقتی استادمنوبرای ارائه یاجواب دادن درس صدامیکنه که بیام جلوکلاس صدام میره رو ویبره.

class: cms_table align: right

بدجوراسترس میگیرم.حتی وقتی که اصلانگران نمره نیستم.حالادانشگاه کلاساپسرهم داره اماوقتی دبیرستان هم بودم وهمه دخترودبیرخانم بودندبازم استرسوداشتم.
class: cms_table align: right

[TR]
[TD]
استرسم ربطی به بلدبودنونبودن یانمره نداره.کلاهمینکه میرم جلوارائه بدم قلبم تندمیزنه وگرماوجودمومیگیره وصدام میلرزه.

[/TD]

[/TR]

پاسخ:
بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت شما خواهر محترم
خب همونطور که اشاره کردید این وضعیت معلول اضطراب است. ممکن است شما به صورت ژنتیک فردی اضطرابی باشید و یا اضطراب شما از نوع اضطراب یا هراس اجتماعی(social phobia) باشد که طبعا تشخیص و ارزیابی دقیق و نیز مدیریت آن مستلزم مشاوره حضوری است.

اما در مجموع می توان گفت که چنین وضعیتی با سطح اعتماد به نفس و حرمت خود (عزت نفس) شما ارتباط مستقیم دارد. به این معنا که شما آنگونه که باید برای خود ارزش و اعتبار قائل نیستید و متاسفانه خود را دست کم می گیرید. کمالگرایی و دقت زیاد باعث می شود که هم برای موفقیتهای خود ارزش قائل نشوید و هم از اشتباهات خود فاجعه بسازید. بنابراین برای کاهش سطح این مسئله لازم است؛

1- از کمالگرایی و توقعات بیش از اندازه از خود اجتناب کنید (مطالعه کتاب غلبه بر کمال خواهی پیشنهاد می شود)

2- فنون کاهش اضطراب را فرا بگیرید. تغذیه و خواب مناسب، ورزش، تفریح، تنفس عمیق، ریلکسیشن و... از جمله روشهای مورد نظر هستند

3- خود را یک انسان بدانید! درست مانند دیگر افراد... همه افراد عادی بشر دارای ضعف و نقص خاص خود هستند و وجود کامل خدای بی همتاست.

4- برای غلبه بر اضطراب صحبت کردن، هنگام صحبت کردن یا ارائه کنفرانس و...به نشانه های بدنی مانند لرزش صدا و...توجه نداشته باشید و سعی در کاهش دان این نشانه ها نکنید. هرقدر که به این علائم دقت کنید و یا سعی کنید میزان ان را کاهش دهید، درگیری شما بیشتر می شود. پس به جای تمرکز و مدیریت بر بدن به مطالب متمرکز شوید و بدانید بعد از چند ثانیه علائم به صورت خودکار از بین خواهد رفت.

5- با نام و یاد خدای متعال آغاز کنید و به هنگام شروع یک نفس عمیق بکشید.

6- گاهی اوقات و در فرصت مناسب روی بدترین وضعیت ممکن فکر کنید. فکر می کنید بدترین حالتی که ممکن است تجربه کنید چه خواهد بود؟ فکر می کنید چنین وضعیتی چه میزان در سرنوشت شما تاثیرگذار است و مثلا خنده و تمسخر دیگران قرار است تا چه اندازه مهم باشد؟ به شرایط بعد از کنفرانس فکر کنید، شرایطی که شما واقعا چیزی را از دست نداده اید. در واقع لازم است شما فکر و ذهنتان را مدیریت کنید و به سمت مثبت اندیشی سوق دهید...

7- در مورد این موضوع با دیگران صحبت کنید. گفتگوی پیرامون مسئله مذکور اضطراب و ابهام موضوع را کاهش می دهد.

8- از تصویر سازی مثبت کمک بگیرید. خود را در شرایط کاملا مسلط و خونسرد تصور کنید به نحوی که نه به حالات و نشانگان بدنی اهتمام دارید و نه به قضاوت دیگران. سعی کنید در موقعیتهای واقعی نیز از این الگو استفاده کنید.

9- هرقدر که از موضوع فاصله بگیرید و اجتاب کنید، ترس شما بیشتر خواهد شد. بنابراین ضرورت دارد تا دامنه مواجهه خود را افزایش دهید، و میزان کنفرانس و گفتگوی بیشتری را تجربه کنید.

10- امور را به خدای بزرگ واگذار کنید.

نکته:
برای خودتان زندگی کنید نه برای دیگران!
تایید را از دورن خود بیابید نه از بیرون! [1]

1- سایت گفتگوی دینیف انجمن مشاوره، کارشناس: امیدوار، 94/9/1

موضوع قفل شده است