سوگواری در سیره معصومین(ع)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوگواری در سیره معصومین(ع)

عزاداری، مرثیه سرایی و سوگواری از دیرباز در میان ملت های مختلف جهان معمول بوده و بخشی از ادبیات و فرهنگ و آداب و رسوم همه اقوام را به خود اختصاص داده است. هرچند سوگواری ها به لحاظ تعدد و تنوع فرهنگ ها و ادیان و باورهای مذهبی و ملی اشکال و نمودهای متنوع و متفاوتی دارد، حقیقت همه آنها یکی است و آن عبارت است از ابراز اندوه و حزن درونی در پی حادثه ای ناگوار یا از دست دادن شخصی عزیز و ارزشمند. این حزن و اندوه که بر گرفته از عاطفه انسانی و احساسات درونی است با گریه، مرثیه سرایی، سیاهپوشی و برپایی مجالس تعزیه و ختم ابراز می گردد. تبلیغاتی که امروزه در جوامع مسلمان از طریق وهابیت و در جوامع غربی از کانال شیطان پرستی انجام می شود، در پی از میان بردن این احساسات و عواطف است. شرک دانستن کارهایی نظیر گریه بر اموات، زیارت قبور، خواندن دعا و فاتحه برای ایشان توسط سلفی ها و گروه های تندرو موجب شده که بررسی این مسئله از دیدگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اهمیت بیشتری داشته باشد.
* جنبه های فردی: نخستین مسئله در برخورد با مصائب، واکنش شخصی افراد است که بر گرفته از عواطف و احساسات آنهاست. این مسئله در زندگی معصومان(ع) نیز دیده می شود؛ واکنش هایی که با وجود شخصی بودن، بر تعالیم اسلامی و رضایت الهی تکیه دارند و دربردارنده درس های آموزنده ای هستند.
1. گریه: گریه از عمده ترین نمادهای بروز غم و اندوه درونی در هنگام مصیبت است، بنابراین نقش مهمی در تمام عزاداری ها دارد. گریستن از اندوه مصیبت می کاهد و تحمل آن را برای انسان آسان می کند. این امر مهم مورد توجه رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نیز بوده است. پیامبر اسلام(ص) در از دست دادن فرزندشان ابراهیم بسیار گریستند و این عمل را رحمت و شفقت پدرانه توصیف نمودند. در سیره حضرت زهرا(س) آمده است، زمانی که ایشان مادر گرامی خود حضرت خدیجه(س) را از دست داد، خود را در آغوش پدر انداخت و در حالی که می گریست، سراغ مادر را گرفت. تاریخ از گریه و اندوه عمیق امیرالؤمنین(ع) بر فاطمه زهرا(س) و گریستن آن حضرت بر جناب عمار حکایت دارد.
گریه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) و سایر خاندان رسالت بر حضرت سیدالشهدا(ع) و استمرار عزاداری و گریه امامان بعدی بر مصیبت عاشورا نمونه هایی از این شیوه عزاداری در سبک زندگی اهل بیت(ع) است.
2. ترک زینت: کنار گذاشتن زینت، امری است که از گذشته میان مردم در سوگواری ها مرسوم بوده است. صاحبان عزا برای نشان دادن غم و اندوه خود، زینت را ترک می کردند. امامان معصوم(ع) نیز این رسم را تأیید و به آن عمل می کردند. امیرالمؤمنین(ع) در سوگ پیامبر(ص) سر و محاسن خود را خضاب نکرد و دلیل آن را عزای رسول اکرم(ص) بیان می داشت. امام صادق(ع) درباره سوگواری زنان بنی هاشم بر امام حسین(ع) فرمودند: در سوگ سید الشهدا هیچ زن هاشمی ای به چشمانش سرمه نزد و به موهایش حنا نمالید تا اینکه عبیدالله بن زیاد کشته شد.
3. پوشیدن لباس سیاه: در روایتی از اسماء آمده است: در پی شهادت جعفر بن ابی طالب، رسول خدا(ص) به ایشان امر فرمود که سه روز لباس سیاه بپوشد و پس از گذشت سه روز هر لباسی که خواست برتن کند. همچنین در شهادت امام حسن مجتبی(ع) زنان بنی هاشم یک ماه سوگواری کردند و تا یک سال لباس سیاه پوشیدند.
4. برداشتن عبا از روی دوش: از آداب پسندیده ای که در سیره عزاداری معصومان(ع) وجود داشت، برداشتن عبا از روی دوش بود. امام صادق(ع) برداشتن عبا توسط صاحب مصیبت را امری شایسته دانسته است؛ چرا که این عمل موجب تشخیص میان صاحب مصیبت از دیگران می شود. آن حضرت خود نیز در سوگواری اسماعیل، بدون عبا از منزل خارج شدند.
5. ترک کسب و کار: یکی از سنت های رایج در جوامع اسلامی و در عصر و سیره معصومان(ع) ترک کسب و کار و بستن مغازه ها در وفات شخصیت های بزرگ مذهبی و علمی به ویژه امامان بود. مردم مدینه هنگام شهادت امام حسن مجتبی(ع) هفت روز مغازه های خود را تعطیل کردند. همچنین ائمه اطها(ع) به شیعیان سفارش می کردند که در روز عاشورا، کسب و کار را رها کنند و حالت غم و عزا به خود بگیرند.

* جنبه های اجتماعی:
جنب های اجتماعی سوگواری، مهم تر از جنبه های فردی آن است و کارکرد آن در رفع کاستی ها و آلام جامعه بیشتر از جنب های فردی است. شناخت دیدگاه معصومان(ع) در این باره اهمیت زیادی دارد و رعایت سنت های اجتماعی ایشان، ما را به سمت برگزاری مراسم عزاداری شایسته و دور از خرافات و بدعت ها رهنمون می سازد.

1. اطلاع دادن به خانواده میت: مهمترین وظیفه ای که بر عهده اطرافیان است، خبردادن به خانواده مصیبت دیده است. شیوه اطلاع دادن به خانواده میت اهمیت ویژه ای دارد. زیرا ممکن است شخص یا خانواده ای را با مشکلات روحی و روانی مواجه کند، نگاهی به سیره اهل بیت(ع) بیانگر این است که بزرگان به گونه ای عمل می کردند که به خانواده مصبت دیده آسیبی وارد نشود.

2. حضور در تشییع جنازه: از جنبه های اجتماعی سوگواری، تشییع جنازه است. در سخنان معصومان(ع) بر حضور در تشییع جنازه، گرفتن چهارگوشه تابوت، نماز بر میت و دفن میت تأکید شده است و خود آنها نیز در این امر مهم مبادرت می ورزیدند. امام باقر(ع) هر قدمی را که در تشییع جنازه مؤمن برداشته شود، سزاوار پاداش دانستند و خود نیز به این مسئله اهتمام داشت و در سیره معصومان(ع) تیششع جنازه به صورت پیاده و حرکت در پشت جنازه انجام می شده است.
3. دلداری به صاحب عزا: یکی از مهم ترین وظایف اطرافیان و حتی صاحبان عزا، دلداری به شخصی است که بیشتر آسیب و اندوه مصیبت را دیده است. این دلداری باعث آرامش روح و در نتیجه احساس سبکی مصیبت دیده می شود. این امر مهم که نشان دهنده همبستگی اجتماعی نیز است، جایگاه ویژه ای در سیره اهل بیت(ع) دارد و آنان سفارشاتی نز در این باره داشته اند. پیامبر(ص) به این مسئله پایبند بودند و گاه با آنکه خود داغدار بود، دیگران را دلداری می دادند.
4. تأسف بر از دست دادن شخصیت های ممتاز: اظهار ناراحتی و غمگینی در هنگام درگذشت افراد و دوستان و آشنایان و اندوه در مرگ آنان بیانگر قدرشناسی فرد از ایشان است. اهل بیت(ع) نیز اهتمام ویژه ای به این مسئله داشتند و با توجه به ارزشی که برای دوستان راستین خویش قائل بودند و در هنگام از دست دادن آنان اندوهگین و غصه دار می شدند و این غم و اندوه خود را اظهار می کردند.
5. قدرشناسی از زحمات متوفی: قدرشناسی از دوستان و نزدیکان به زمان حیات آنها اختصاص ندارد. یکی از وظایف انسان ها در برابر اطرافیان، به ویژه درگذشتگان قدرشناسی از زحمات آنها و ارج نهادن به اقدامات آنان است که در سیره معصومان(ع) نیز جایگاه ویژه ای دارد.
قدرشناسی رسول خدا(ص) از زحمات حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد(س) از صفحات درس آموز زندگی آن حضرت در این باره است.
6. بازگو نمودن شخصیت میت برای مردم: نقل فضایل و مناقب و بازگو نمودن شخصیت متوفی بر مردم برای تجلیل و بزرگداشت وی، در سیره رسول خدا(ص) و امامان(ع) وجود داشته است. این سنت نیکو که امروزه نیز در میان مردم متداول است، باید از غلو و کذب به دور باشد.
7. ترغیب به عزداری برای انسان های والا: امروزه برخی با فهم نادرست سیره رسول خدا(ص) عزاداری را بدعت و حرام و گناه می دانند، در حالی که سیره اهل بیت(ع) به ویژه رسول خدا(ص) خلاف آن را نشان می دهد. در سیره رسول خدا(ص) تکریم انسان های والا اهمیت بسزایی دارد. رسول خدا به عزاداری بر آنها دستور می دادند، چنانکه در مورد شهادت حمزه(ع) مردم را به عزاداری برای تکریم مقام این شخصت بزرگ ترغیب می کردند.
8. برپایی مجلس عزا (عزاداری دسته جمعی): از دیگر سنت های اجتماعی که در سیره اهل بیت(ع) نیز وجود دارد، برقراری مجلس عزاداری است. برپایی مجالس متعدد عزاداری برای سید الهشدا(ع) توسط امامان معصوم(ع) به ویژه امام باقر، امام صادق و امام رضا(ع) نشان دهنده اهتمام معصومان به برپایی مجلس عزا و بیان فضائل و مناقب اهل بیت(ع) و ذکر مصائب سید الشهدا(ع) در این مجالس است.
9. عزداری خانوادگی: یکی از مهمترین و تأثرگذارترین شیوه های عزاداری که نقش مهمی در کاستن از آلام مصیبت ها دارد، گردهمایی صاحبان عزا و نزدیکان افراد درگذشته است. در زندگانی اهل بیت(ع) نیز این امر دیده می شود. اجتماع بنی هاشم هنگام رحلت پیامبر(ص)، همدردی آنها با امیرالمؤمنین(ع) پس از شهادت حضرت زهرا(ص) و نیز حضور در عزای امام حسن مجتبی(ع) از نمونه های آن است.
10. نوحه خوانی: از جنبه های اجتماعی عزاداری، نوحه خوانی است. نوحه خوانی و ذکر مصیبت که غالباً با خواندن اشعار همراه است، روش بسیار خوبی در سوگواری است. در عصر ائمه اطهار(ع) عزاداری ها به ویژه عزاداری امام حسین(ع) بیشتر در قالب شعر بوده و شاعران شیعه مرثیه می خواندند. تعدادی نیز که خود شاعر نبودند، اشعار شاعران بزرگ را می خواندند که به آنها «منشد» گفته می شد.
11. تبیین معارف الهی: در سیره رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) از هر فرصتی برای بیان معارف اسلام آگاه نمودن مردم استفاده می شد. این روش که امروزه در قالب سخنرانی در مراسم عزادرای است، متأسفانه کمتر شده است و حتی در برخی مناطق کشور در حال از بین رفتن است.
12. زیارت قبور: زیارت قبور و خواندن قرآن و سوگواری در کنار آنها از سنت های اجتماعی، مستحب و مورد تأکید اهل بیت(ع) بوده است. منابع از حضور پیامبر(ص) بر مزار مادرش آمنه(س) خبر می دهند، فاطمه(س) نیز قبر عموش حمزه را هر جمعه زیارت می کرد.
* پایان سخن: از آنچه بیان شد، می توان گفت معصومان(ع) در عزادرای و سوگواری ضمن توجه به تعالیم اسلامی و دوری از اموری که مورد رضایت الهی نیست، به جنبه های فردی و اجتماعی توجه داشتند.
حمیدرضا مطهری، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
محمد حسین توکلیان، دانشجوی دکتری دانشگاه معارف اسلامی

ریشه قرانی عزاداری ؟

آن‌چه اکنون تحت عنوان مراسم عزاداری انجام می‌شود، دست تأیید چند گروه از آیات را بالای سر خود دارد:
الف) آیاتی که به فریاد کردن علیه ظلم، امر می‌کنند یا مجوز می‌دهند.(1)
ب) آیاتی که تحکیم ولایت را هدف خود قرار داده‌اند.(2)
ج) آیاتی که بر مودّت اهل ‌بیت تأکید کرده‌اند.(3)
د) آیاتی که دلالت بر سوگواری بعضی از انبیا یا دیگر اولیای الهی داشته‌اند; مانند سوگواری حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف.(4)
هـ) آیاتی که بزرگ داشت شعائر الهی را تأکید می‌کنند.(5)
آیات نیز هستند که از طریق روایات معصومین(علیهم السلام)، به نوعی با عزاداری مرتبط شده‌اند; اما از آن‌جا که در این باب نیستند، به آنها نمی‌پردازیم; مانند آیه‌ای که خداوند از بندگانش، درباره خون‌ریزی و... پیمان می‌گیرد.(6) در تفسیر برهان، ذیل این آیه آمده است:
وقتی این آیه نازل شد، پیامبر فرمود: «یهود، عهد خدا را نقض و رسولان او را تکذیب کردند و اولیای الهی را کشتند. آیا به شما خبر بدهم به مشابه آنان از یهود این امت؟» گفتند: بله یا رسول‌الله! حضرت فرمود:
قومی از امت من، که خود را از اهل ملت من می‌دانند، افاضل ذریه مرا می‌کشند، شریعت و سنت مرا عوض می‌کنند، فرزندانم حسن و حسین را می‌کشند، همان‌گونه که یهود، زکریا و یحیی را کشتند.(7)
در تفسیر آیه «فتلقی آدم من ربه کلمات‏»(8)نیز این گونه روایت‏شده است:
حضرت آدم ساق عرش و اسم‏های پیامبر و ائمه علیهم السلام را دید، پس جبرئیل به او تلقین کرد که بگو:
یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی ،یا فاطر بحق فاطمة ،یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان ؛
ای ستایش شده به حق محمد، ای بلند مرتبه به حق علی، ای آفریننده به حق فاطمه، ای احسان کننده به حق حسن و حسین و احسان از توست.» همین که حسین علیه السلام را یاد کرد، اشک‏هایش جاری شد و قلبش خاشع گردید و گفت: ای برادرم جبرئیل! در یاد کردن از پنجمین نفر، قلبم می‏شکند و اشکم جاری می‏شود.
جبرئیل گفت: این فرزندت به مصیبتی برخورد می‏کند که همه مصیبت‏ها در مقابل آن کوچک است. گفت: ای برادر! آن چه مصیبتی است؟ گفت: تشنه، غریبانه و تنها کشته می‏شود، در حالی که یار و یاوری ندارد. ای آدم! اگر او را می‏دیدی، مشاهده می‏کردی که می‏گوید: «واعطشاه، واقلة ناصراه‏» تا عطش مثل دود بین او و آسمان حائل شود، پس کسی او را جواب ندهد جز با شمشیرها.»(9)
پی نوشت ها:
1. مثل (لا یُحِبُّ اللّهُ الجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ) (نساء (4) آیه 148) و نیز شعراء (26) آیه 227; هود (11) آیه‌; حج (22) آیه 39.
2. مثل (إِنَّما وَلِـیُّـکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ...) (مائده (5) آیه 55) و نیز نساء (4) آیه 59; بقره (2) آیه 254.
3. ( قُلْ لاأَسْأَلـُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی...) (شوری (42) آیه 23).
4. مثل (وَقالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُـفَ وَابْیَضَّـتْ عَیْناهُ مِنَ الحُزْنِ فَهُوَ کَظِـیمٌ) (یوسف (12) آیه 84 ـ 85).
5. مثل (وَمَنْ یُعَـظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّـها مِنْ تَقْوی القُلُوبِ) (حج (22) آیه 32).
6. ( وَ‌إِذْ أَخَذْنا مِـیثاقَـکُمْ لاتَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَلاتُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ...) (بقره (2) آیه 84).

8. بقره،1/ 37.
9.بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 44 - ص 245.

[h=1]سیره ائمه اطهار علیهم السلام در زنده نگه داشتن عاشورا[/h]


در میان حوادثى كه در طول تاریخ بشریّت به وقوع پیوسته است، هیچ نهضت و حركتى به پویایى و برجستگى قیام عاشورا نیست، نهضتى كه در سرزمینى محدود، زمانى كوتاه و با فداكارى افراد معدودى رخ داد، امّا توانست الگویى عملى براى آزادمردان جهان ارائه كند و براى همیشه به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارك تاریخ بشر بدرخشد.
آن چه بیش از همه حادثه كربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى‏دهد، سیره ائمه اطهار علیهم السلام است در زنده نگه داشتن این حماسه زیبا و احیاى فرهنگ آن. امامان معصوم علیهم السلام على‏رغم این كه در دوران امامت خویش در محدودیت‏هاى شدیدى به سر مى‏بردند و حاكمان مستبد اموى و عباسى سایه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند، ولى با اتخاذ صحیح‏ترین تصمیم‏ها و موضع‏گیرى‏هاى مناسب و با استفاده از مؤثرترین شیوه‏ها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاى ارزشمند آن به صورت شایسته پاسدارى كنند و راه حماسه آفرینان كربلا را تداوم بخشند.
در سیره اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هرچه بیشتر تفحّص گردد، مشاهده مى‏شود كه آن بزرگواران براى ترویج فرهنگ عاشورا و تطبیق آن بر مصادیقش بر اساس مقتضیات هر عصر، اهتمامى وافر و تأكیدى مصرّانه داشته‏اند. امام باقر علیهم السلام در تعقیب این هدف و توجه دادن مردم به ستمى كه بر اهل‌بیت علیهم السلام روا شده، وصیّت مى‏كند تا ده سال در موسم حج در منا براى امام حسین علیهم‌السلام و همراهانش عزادارى كنند.

آنان این واقعه را به دید معجزه نگریسته‏اند و در سیره عملى خود به عنوان راهكارهاى مؤثّر و زنده براى مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره جسته‏اند كه در این مقال به روش‏هاى عملى آنان جهت حفظ این نهضت از تحریفات و زنده نگه داشتن آن اشاراتى گذرا خواهیم داشت.

[h=2]توصیه به سوگوارى و عزادارى‏[/h]عاشورا، دهم ماه محرم‌الحرام است كه از دیر باز مورد توجه و احترام مردم بوده است. ولى در فرهنگ شیعه به خاطر شهادت سومین پیشواى شیعیان و اصحاب او در سرزمین كربلا، این روز از جایگاه والایى برخوردار است. دهم ماه محرم با رخداد قیام سیدالشهدا علیه السلام در بین امامان علیهم السلام و دوستداران اهل‌بیت علیهم السلام به عظیم‏ترین روز سوگوارى و ماتم تبدیل شد.(1) پیشوایان معصوم علیهم السلام همواره جهت زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره عاشورا، شیعیان را به سوگوارى و عزادارى توصیه نموده و اثرات و ثمرات این شعایر را تشریح مى‏نمودند. راز این كه ائمه هدى علیهم السلام بر ماتم‌سرایى شهداى كربلا تأكید نموده‏اند این است كه: اوّلاً دشمنان و مخالفان اهل‌بیت علیهم السلام این روز را به جشن و سرور سپرى مى‏كردند و ثانیاً این عزادارى‏ها و سوگوارى‏ها اگر آگاهانه، خالصانه و سازنده باشد، دل صاحب عزا را با دل حماسه‏سازان دشت نینوا پیوند مى‏دهند و این ارتباط خود باعث ازدیاد معرفت و قرب به بارگاه ملكوتى خواهد شد.
امام صادق علیهم السلام در توصیف مصایب روز عاشورا این گونه فرمودند: «وَ اَمّا یَومَ عاشوراءَ فَیَومٌ اُصیبَ فیه الحُسین صریعاً بینَ اَصحابِهِ و اصحابُهُ حَولَهُ صَرعى عُراةٌ(2)؛ امّا روز عاشورا روزى است كه در آن حسین علیهه السلام میان یارانش كشته بر زمین افتاد و یاران او نیز اطراف او بر خاك افتاده و عریان بودند.»
امام سجّاد علیهم السلام در مناسبت‏هاى گوناگون بر عزیزانش گریه مى‏كرد. اشك‏هاى آن حضرت عواطف را بر مى‏انگیخت و در اذهان مخاطبان مظلومیّت شهداى كربلا را ترسیم مى‏نمود. امام سجّاد علیه السلام بنیانگذار فرهنگ گریه در میان مؤمنان بود و طى 35 سال امامتش به این روش ادامه داد تا جایى كه یكى از «بكّائین پنجگانه تاریخ» نامیده شد. وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى‏پرسیدند، حضرت مصایب جانگداز كربلا را بازگو مى‏كرد و مى‏فرمود: مرا ملامت نكنید. یعقوب علیه السلام پس از آن كه یك فرزند خود را از دست داد، آن قدر گریست تا از غصّه چشم‏هایش سفید شد. در حالى كه یقین به مرگ فرزندش نداشت. ولى من به چشم خود در نصف روز دیدم كه چهارده نفر از اهل‌بیت مرا سر بریدند.

امام رضا علیهم السلام در این‏باره مى‏فرماید: «من ترك السّعى فى حوائجه یوم عاشوراء قضى اللّه له حوائج الدّنیا و الآخرة و من كان عاشوراء یوم مصیبته جعل اللّه عزّ و جلّ یوم القیامة یوم فرجه و سروره(3)؛ هر كس تلاش در رفع نیازهایش را در عاشورا به خاطر به پاداشتن عزا ترك كند، خداوند حوایج دنیا و آخرتش را برآورده سازد و هر كس عاشورا را روز مصیبت خویش قرار دهد، خداوند تبارك و تعالى روز قیامت را روز شادى و خوشحالى او قرار مى‏دهد.»
هم چنین امام صادق علیهم السلام فرمودند: «انّ یوم الحسین اعظم مصیبةً من جمیع سائر الایّام(4)؛ روز شهادت امام حسین علیه السلام سوزناك‏ترین روزهاست.»
در سیره اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هرچه بیشتر تفحّص گردد، مشاهده مى‏شود كه آن بزرگواران براى ترویج فرهنگ عاشورا و تطبیق آن بر مصادیقش بر اساس مقتضیات هر عصر، اهتمامى وافر و تأكیدى مصرّانه داشته‏اند. امام باقر علیهم السلام در تعقیب این هدف و توجه دادن مردم به ستمى كه بر اهل‌بیت علیهم السلام روا شده، وصیّت مى‏كند تا ده سال در موسم حج در منا براى امام حسین علیه‌السلام و همراهانش عزادارى كنند.
آن حضرت مبلغی را براى چنین امرى اختصاص داد. عزادارى گروهى در ایام حج و سرزمین حسّاس منا، سؤالات معنادارى را در اذهان ترسیم مى‏كند و این خود بهترین نوع مبارزه غیر مستقیم ائمه علیهم السلام براى توجه دادن افكار عمومى بر ضد جنایات اموى بود.
ائمه هدى علیهم السلام غیر از آن كه قولاً و عملاً در سیره و رفتار خود در جهت برپایى مجالس سوگوارى براى اباعبدالله علیهم السلام تأكید و اصرار داشته‏اند، از مردم خواسته‏اند كه در این امر مهم كوتاهى نكنند و به آنان نوید داده‏اند كه براى عزاداران حسینى پاداش بسیار ویژه‏اى در نظر گرفته شده است.
امام سجاد مى‏فرمود: «هر مؤمنى كه بر شهادت حسین علیه السلام بگرید به طورى كه اشك بر گونه‏هایش جارى شود، خداوند براى او غرفه‌هایى در بهشت آماده مى‏سازد كه تا ابد در آن اقامت خواهد گزید.»

از منابع روایى چنین برمى‏آید هر كس بر مصایب ائمه خصوصاً امام حسین علیه السلام بگرید و از این بابت محزون گردد:
1- در روز جزاء با ائمه هدى علیهم السلام محشور خواهد بود.
2- حضرت سیدالشهداء علیه السلام براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مى‏كند.
3- عزادار اباعبدالله علیهم السلام مصداق كسى است كه در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناك و محزون است.
4- در هنگام احتضار سوگوار اباعبدالله علیه السلام، ائمه هدى علیهم السلام حاضر مى‏شوند و عزرائیل را به مراعات حال وى توصیه مى‏كنند به حدى كه ملك الموت از مادر نسبت به او رئوف‏تر است.
5- سوگوار حماسه‌ساز عاشورا، از آب گواراى كوثر جرعه‏هایى مى‏نوشد و به میوه‏هاى جنّت متنعم مى‏شود.
6- شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله شامل عزاداران امام حسین علیه السلام مى‏شود.
7- قبر ماتم‌دار كربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مى‏باشد.
8 - خداوند از این كه عزادار امام حسین علیه السلام را عذاب كند، پروا مى‏كند.

9- سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبدالله هستند.(5) گریستن و گریاندن‏ براى مصایب امام حسین علیه السلام نوعى پیوند با راه و روش و هدف آن حضرت است كه باعث آمادگى براى مبارزه و جهاد در راه خدا مى‏شود و نیروى ایمان و عقیده را از هر جهت بسیج مى‏كند و ناامیدى و زبونى را از انسان دور مى‏نماید. از آن‏جا كه شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش از منظر عمومى، آثار ویرانگرى براى حكومت بنى‏امیه و سال‏ها بعد براى بنى عباس داشت و مشروعیّت حاكمان این دو سلسله را زیر سؤال برده بود، براى این كه این تراژدى غمبار به دست فراموشى سپرده نشود، امامان علیه‌السلام با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره جانبازى‏هاى آنان اهداف شهیدان كربلا را دنبال مى‏كردند. عظمت حادثه كربلا به قدرى دلخراش بود كه شاهدان آن مصیبت تا زنده بودند آن را فراموش نكردند.
امام سجّاد علیه السلام در مناسبت‏هاى گوناگون بر عزیزانش گریه مى‏كرد. اشك‏هاى آن حضرت عواطف را بر مى‏انگیخت و در اذهان مخاطبان مظلومیّت شهداى كربلا را ترسیم مى‏نمود. وی بنیانگذار فرهنگ گریه در میان مؤمنان بود و طى 35 سال امامتش به این روش ادامه داد(6) تا جایى كه یكى از «بكّائین پنج گانه تاریخ»(7) نامیده شد. وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى‏پرسیدند، حضرت مصایب جانگداز كربلا را بازگو مى‏كرد و مى‏فرمود: مرا ملامت نكنید. یعقوب علیه السلام پس از آن كه یك فرزند خود را از دست داد، آن قدر گریست تا از غصّه چشم‏هایش سفید شد. در حالى كه یقین به مرگ فرزندش نداشت. ولى من به چشم خود در نصف روز دیدم كه چهارده نفر از اهل‌بیت مرا سر بریدند.(8)
او نه تنها خود در سوگ شهداى كربلا مى‏گریست، بلكه شیعیان و مؤمنان را نیز ترغیب به گریستن بر آن شهدا مى‏كرد و مى‏فرمود: «هر مؤمنى كه بر شهادت حسین علیه السلام بگرید به طورى كه اشك بر گونه‏هایش جارى شود، خداوند براى او غرفه‌هایى در بهشت آماده مى‏سازد كه تا ابد در آن اقامت خواهد گزید.»(9)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «على بن الحسین علیهماالسلام به یاد عاشورا بیست سال گریست و هرگز طعامى نمى‏خورد مگر این كه گریه مى‏كرد.»(10)
همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: «فعلى مثل الحسین فلْیَبك الباكون فانّ البكاء علیه یحطّ الذّنوب العظام(11)؛ گریه كنندگان باید بر كسى همچون حسین علیه السلام گریه كنند، زیرا گریستن بر او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد.»
باز امام صادق علیه السلام فرمودند: «كلّ الجزع و البكاء مكروهٌ سوى الجزع و البكاء على الحسین(12)؛ هر ناله و گریه‏اى مكروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام.»
امام صادق علیه السلام در روایتى به صحابى بزرگوارش زراره فرمودند: «اى زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام گریست و زمین چهل روز با سیاهى و خورشید چهل روز با سرخى و كسوف و كوه‏ها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند و ملائكه چهل روز بر حسین علیه السلام گریستند.»

این اشك‏ها و گریه‏ها در عزاى مظلوم كربلا، فریاد مداوم علیه ستمگران و ابلاغ پیام خون مطهر شهدا بود. اگر گریه‏هاى ائمه علیهم السلام نبود، حادثه عاشورا از خاطره‏ها محو مى‏شد و شعاع این مشعل فروزان فروكش مى‏كرد.

[h=2]بیان گریه نظام هستى[/h]مسأله گریه نظام هستى به ویژه گریه آسمان بر شهادت حضرت اباعبدالله علیه السلام در روایات منقول از ائمه هدى علیهم السلام منعكس شده است. راز این گریه اظهار عظمت مصیبت است به نحوى كه در جزء جزء عالم هستى داراى تأثیر بوده است.
پس از بازگشت اهل‌بیت عصمت و طهارت از كربلا و ورود به مدینه امام سجاد علیه السلام ضمن خطبه‏اى چنین فرمودند: «اى مردم! پس از این مصیبت عظمى كدام یك از مردانتان تواند شاد بود یا كدامین چشم مى‏تواند اشكش را حبس كند؟ همانا آسمان‏هاى هفتگانه بر قتل او گریستند و دریاها با امواجشان و آسمان‏ها با اركانشان و زمین با پهنه وسیعش و درختان با شاخه‏هایشان و ماهیان اعماق دریا و ملائكه و اهل آسمان بر شهادت او گریستند.»(13)
امام صادق علیه السلام در روایتى به صحابى بزرگوارش زراره فرمودند: «اى زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام گریست و زمین چهل روز با سیاهى و خورشید چهل روز با سرخى و كسوف و كوه‏ها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند و ملائكه چهل روز بر حسین علیه السلام گریستند.»(14)
هم چنین امام رضا علیه السلام در روایتى به گریه آسمان‏هاى هفتگانه و زمین اشاره نموده‏اند.(15)
از روایاتى كه گذشت مى‏توان چنین استنباط كرد كه اصل مسأله گریه هستى بر شهادت امام حسین علیه‌السلام امرى است قطعى كه خود سند متقنى است براى زنده نگه‌داشتن این قیام.

[h=2]ترغیب شاعران به سرودن شعر و مرثیه‏[/h]برپایى مجالس نوحه خوانى و خواندن شعر و مرثیه از عباداتى است كه داراى ثواب و پاداش فراوانى در نزد پروردگار است.
امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «الحمدلله الّذى جعل فى النّاس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى لنا(16)؛ حمد و ستایش خداوندى را كه در میان مردم كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آیند و ما را مدح مى‏كنند و براى ما مرثیه مى‏خوانند.».
این نشان دهنده جایگاه «مرثیه» و «مدح» در فرهنگ شیعه و در راستاى احیاى فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام است.
بیان مصایب و مراثى سرور شهیدان امام حسین علیهم السلام به اندازه‏اى مهم و ضرورى است كه پیشوایان معصوم علیهم‌السلام همواره بدان سفارش كرده و خواستار زنده نگه داشتن نام و یاد آن امام علیهم السلام به این شیوه شده‏اند. آنان خود نیز بدین امر پایبند بوده و در بزرگداشت این واقعه جانسوز قلبى سوزان و زبانى نوحه‏گر داشته‏اند.
استاد شهید آیت‌ الله مرتضى مطهرى(ره) در این زمینه مى‏نویسد: «ائمه دین خواستند قیام امام حسین علیه السلام به صورت یك مكتب و به صورت یك مشعل فروزان همیشه باقى بماند. این یك چراغى است از حق، از حقیقت دوستى و از حقیقت خواهى. این یك ندایى است از حق‏طلبى، از حرّیت و آزادى، این مكتب آزادى و این مكتب مبارزه با ظلم را خواستند براى همیشه باقى بماند. در زمان خود ائمه اطهار علیهم‌السلام كه این دستور صادر شد، سبب شد كه جریان زنده و فعّال و انقلابى به وجود آید. نام امام حسین علیه السلام شعار انقلاب علیه ظلم گشت، یك عدّه شاعر انقلابى به وجود آمدند مانند: كمیت اسدى، دعبل خزایى، سیّد حمیرى و ...؛ كمیت اسدى مى‏دانید كیست؟ همان كسى كه با اشعارش از یك سپاه بیشتر براى بنى امیّه ضرر داشت.»(17)
مشهور است كه چون اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام از شام به مدینه بازگشتند، در حوالى مدینه براى مدتى كوتاه اقامت نمودند. اهالى مدینه با شور و شوق خاصى به استقبال آنان رفتند. در میان استقبال كنندگان فردى بود به نام «بشیر بن جذلم» كه چون امام سجاد علیه السلام او را دید، فرمود: اى بشیر! پدرت شاعر بود. آیا تو هم از شاعرى بهره‏ دارى؟ وى جواب داد: آرى! خود نیز شاعر هستم. حضرت فرمودند: ابیاتى بسراى و خبر ورود اهل‌بیت علیهم‌السلام و مصیبت جانگداز كربلا را اعلام كن. بشیر مى‏گوید بر مركب خود سوار و با عجله وارد مدینه شدم و صدا به گریه بلند كردم و این اشعار را خواندم:
یا اهل یثرب لامقام لكم بها قتل الحسین و ادمعى مدرار
الجسم منه بكربلا مضرّج و الرأس منه على القناة یدار
یعنى: اى اهل یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید چون حسین علیه السلام كشته شد. پس اشك فراوان از گونه‏ها جارى كنید. بدنش در كربلا آغشته به خون شده و سر مطهرش را بر سر نیزه كردند.
بعد از این مرثیه، شهر مدینه شكل ماتم به خود گرفت. همه اهل شهر از منازل بیرون آمدند و به گریه و زارى پرداختند و این ماتم‏سرایى تا چندین روز ادامه داشت.
در عصر امامت ائمه علیهم السلام شعرایى چون كمیت اسدى، سیّد حمیرى، دعبل خزایى و ... به سفارش آن بزرگواران براى فداكاران كربلا به مرثیه‌گویى پرداختند. اشعار حماسى و عمیق این یاران اهل‌بیت علیهم السلام بنى امیّه و بنى عباس را در هراس افكنده بود.(18)
شاعر و مدّاح اهل‌بیت علیهم السلام «دعبل خزایى» این گونه نقل كرده است: ایام محرم بود كه به زیارت امام هشتم على بن موسى الرضا علیه السلام رفتم. دیدم آن حضرت با حالت حزن و اندوه نشسته و اصحاب هم دور او جمع شده‏اند. چون مرا دید، فرمود: اى دعبل! دوست دارم شعرى بخوانى، زیرا این روزها غم و اندوهى است كه بر خاندان ما رفته است و كسى كه بر مصیبت جدّم امام حسین علیه السلام بگرید، خداوند گناهان او را مى‏آمرزد. سپس آن حضرت از جاى خویش برخاست و پرده‏اى را نصب كرد و اهل خانه را در پشت آن پرده قرار داد تا در مصایب جدّشان عزادارى كنند. در این حال رو به سوى من كرد و فرمود: براى جدّم حسین علیه السلام مرثیه‏اى بخوان. دعبل مى‏گوید: اشعارى خواندم به طورى كه صداى گریه امام رضا علیه السلام و اهل‌بیت او بلند شد.(19)
زید شجام مى‏گوید: «با جمعى از كوفیان نزد امام جعفر صادق علیه السلام بودیم كه جعفر بن عفان وارد شد. امام صادق علیه السلام او را نزدیك خود جاى داد. سپس فرمود: شنیده‏ام تو درباره عزادارى امام حسین علیه السلام خوب شعر مى‏گویى، گفت: بلى! فرمود: بگو! پس جعفر شعرى درباره امام حسین علیه السلام سرود به طورى كه امام صادق علیه السلام و تمام اطرافیان گریستند. سپس امام فرمود: اى جعفر! به خدا قسم دیدم ملائكه اشعار تو را درباره حسین علیه السلام مى‏شنوند و آن‏ها هم گریه مى‏كنند.
اى جعفر! خداوند همین الآن بهشت را بر تو واجب كرد و گناهانت را بخشید.»(20)

[h=2]سفارش به زیارت سالار شهیدان‏[/h]از شیوه‌هایى كه امامان علیهم السلام براى احیاى نهضت عاشورا به كار گرفتند، توجه فراوان به زیارت امام حسین علیه السلام بود. سفارش‏هاى فراوانى كه از خاندان عترت و طهارت در باب بزرگداشت مقام آن حضرت و زیارت آن امام مظلوم در اوقات مختلف به ما رسیده است، عمق و میزان مقام الهى سالار عشق را به وضوح بیان مى‏كند.
امام سجاد علیه السلام در سخنان گهربار خویش، سفارش زیادى به زیارت امام حسین علیه السلام داشت. ایشان بعد از بازگشت به مدینه در بیرون شهر خیمه‏اى برپا كرد و چندین سال در آن اقامت گزید تا ملاقاتى با دشمنان عترت نداشته باشد. حضرت پیوسته در طول این مدت به قصد زیارت پدر و جدّ خویش به عراق مى‏آمد، ولى كسى متوجّه نمى‏شد.(21)
امام صادق علیه السلام فرموده‏اند: «لو یعلم النّاس ما فى زیارة قبر الحسین علیه السلام من الفضل لماتوا شوقاً(22)؛ اگر مردم فضیلت زیارت قبر امام حسین علیه السلام را مى‏دانستند از شوق جان مى‏باختند.»
شهید مرتضى مطهرى(ره) مى‏نویسد: «ائمه دین خواستند قیام امام حسین علیه السلام به صورت یك مكتب و به صورت یك مشعل فروزان همیشه باقى بماند. این یك چراغى است از حق، از حقیقت دوستى و از حقیقت خواهى. این یك ندایى است از حق‏طلبى، از حرّیت و آزادى، این مكتب آزادى و این مكتب مبارزه با ظلم را خواستند براى همیشه باقى بماند. در زمان خود ائمه اطهار علیهم‌السلام كه این دستور صادر شد، سبب شد كه جریان زنده و فعّال و انقلابى به وجود آید. نام امام حسین علیه السلام شعار انقلاب علیه ظلم گشت، یك عدّه شاعر انقلابى به وجود آمدند مانند: كمیت اسدى، دعبل خزایى، سیّد حمیرى و ... كمیت اسدى مى‏دانید كیست؟ همان كسى كه با اشعارش از یك سپاه بیشتر براى بنى امیّه ضرر داشت.»

سدیر صیرفى مى‏گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: اى سدیر! آیا هر روز حسین علیه السلام را زیارت مى‏كنى، عرض كردم فدایت شوم نه، فرمود: چقدر جفاكار هستى! سپس فرمود: آیا هر جمعه او را زیارت مى‏كنى؟ عرض كردم نه، فرمود: آیا هر ماه او را زیارت مى‏كنى؟ عرض كردم نه. فرمود: آیا هر سال او را زیارت مى‏كنى؟ عرض كردم گاهى. حضرت فرمود: شما به حسین علیه السلام چقدر جفا مى‏كنید! آیا نمى‏دانى كه خداوند عزّ و جلّ دو میلیون فرشته دارد كه پریشان حال بر حسین گریه مى‏كنند و او را زیارت مى‏كنند و خسته نمى‏شوند؟
چه مانعى دارد كه قبر حسین علیه السلام را در هر جمعه پنج بار و یا در هر روز یك بار زیارت كرده باشى؟ عرض كردم: فدایت شوم. میان ما و قبر حسین علیه السلام بسیار فاصله است. حضرت فرمود: زیارت را از راه دور انجام بده و آن بدین گونه است: برو بالاى پشت بام و به راست و چپ توجه كن. آن وقت سر به طرف آسمان بلند كن سپس به طرف قبله توجه كن و بگو: «السلام علیك یا اباعبدالله الحسین. السلام علیك و رحمة اللّه و بركاته» اگر چنین كنى براى تو یك زیارت مى‏نویسند معادل یك حج و یك عمره.(23)
امام رضا علیه السلام فرمودند: «من زار قبر ابى عبدالله بشطّ الفرات كان كمن زار اللّه فوق عرشه(24)؛ هر كس قبر امام حسین علیه السلام را در كنار رود فرات زیارت كند، مانند كسى است كه خداوند را در بالاى عرش زیارت كرده است.»
در عصر امامت ائمه علیهم السلام شعرایى چون كمیت اسدى، سیّد حمیرى، دعبل خزایى و ... به سفارش آن بزرگواران براى فداكاران كربلا به مرثیه‌گویى پرداختند. اشعار حماسى و عمیق این یاران اهل‌بیت علیهم السلام بنى امیّه و بنى عباس را در هراس افكنده بود.

آرى از سیاست‏هاى ثابت و تغییرناپذیر امامان معصوم علیهم السلام بعد از شهادت سالار شهیدان احیاء این نهضت بود. تأكید آنان بر عزادارى، گریه، فضایل، زیارت و ... از عاشورا مشعلى جاویدان ساخت و كربلا را به صورت بزرگ‏ترین دژ مقاومت امت اسلامى در برابر كفر و نفاق و بیداد در آورد. امروزه با استفاده از سیره ائمه هدى علیهم السلام عاشوراى حسینى سمبل ظلم ستیزى و عدالت خواهى و راه رهایى مظلومان جهان از سلطه مستكبران شناخته مى‏شود. اگرچه در طول تاریخ از سوى كوردلان تلاش‏هایى براى فراموش شدن نام حسین علیه السلام و خاموشى این مشعل هدایت صورت گرفته است، امّا همه این تلاش‏هاى مذبوحانه نشان وحشت آنان از جوشش خون پاك حسینى در رگ‏هاى نسل جوان است و على‏رغم همه این كوشش‏ها هر روز گرایش دل‏هاى صالحان و مؤمنان به سوى عاشورا و محرم افزون‏تر و گسترده‏تر مى‏گردد و محبت حسینى دل‏هاى مظلومان جهان را شیداى فرزند فاطمه علیهاالسلام مى‏كند.

[h=2]پى‏نوشت‏ها:[/h]1. ماهنامه مبلّغان، شماره 39، ص 71.
2. اصول كافى، كلینى، ج 4، ص 147.
3. عیون اخبار الرّضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 298.
4. همان، ص 225.
5. مجله پاسدار اسلام، شماره‏هاى 267 و 268(اسفند 82 و فروردین 83) ص 29 - 27، برگرفته از مقاله جارى با جرعه‏هاى عاشورا، غلامرضا گلى زواره.
6. امالى شیخ صدوق، ص 140.
7. حضرت آدم علیه السلام، حضرت نوح علیه السلام، حضرت یعقوب علیه السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و امام سجاد علیه السلام.
8. امالى شیخ صدوق، ص 140.
9. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 83.
10. بحارالانوار، مجلسى، ج 46، ص 108.
11. همان، ج 44، ص 283.
12. همان، ج 45، ص 313.
13. عوالم العلوم و المعارف، عبدالله بحرانى، ج امام حسین علیه السلام، ص‏459.
14. بحارالانوار، ج 45، ص 207 - 206.
15. همان، ج 44، ص 286.
16. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 10، ص 469.
17. ده گفتار، شهید مطهرى، ص 252 - 251.
18. مجله پاسدار اسلام، شماره 163، تیر 1374، ص 32.
19. بحارالانوار، ج 45، ص 275.
20. وسایل الشیعه، ج 4، ص 594.
21. الامام زین العابدین، علّامه مقدم، ص 42.
22. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 319.
23. وسایل الشیعه، ج 10، ص 386.
24. مأخذ قبل، ص 183.

[h=1]ارزش گريستن بر حسين (عليه السلام)[/h]
گريستن و مرثيه‌خوانى بر امام حسين (عليه السلام) از باب پيروى از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) و خاندان پاكش، مستحب مؤكّد و از لوازم ايمان به پيامبر(صلي الله عليه و آله) است .
سيّد شرف الدّين عاملى در مقدمه كتاب "المجالس الفاخره" گويد:
«به مقتضاى اصل عملى، گريه، مرثيه‌خوانى، ذكر مناقب و مصائب و به سوگ نشستن بر همه درگذشتگان مؤمن و دادن خيرات و مبرّات به نيابت آنان مباح است. هيچ دليلى بر خلاف اين اصـل وجـود ندارد، بلكه رفتار و گفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله) و امامان نيز آن را تاييد مى‌كند. حتى از برخى روايات، مستـحب بودن اين كارها نيز به ويژه در صورتى كه متوفّا، داراى آثارى سودمند باشد استفاده مى‌شود.
اين امر با مبانى مدنيـّت و اصـول عمران نيز مطابقت دارد. زيرا بزرگداشت شايستگان موجب تشويق ديگران است و اداى حقوق آنان سبب افزايش نظايرشان مى‌شود؛ و ذكر اخبار مربوط به آنان جهانيان را به پيروى از آنان رهنمون مى‌گردد. يادمان مصايبى كه پيشوايان در راه تعالى ملّت مى‌كشند، روح ايمان و هدايت را در آنان برمى‌انگيزد و مردم را سرسپرده و دلبرده آنان مى‌گرداند، هر چند روزگارى دراز بـر آن گـذشته باشد. در اين زمينه پنج موضوع در خور بررسى است؛ گريستن، مرثيه‌خوانى، يادكرد فضايل و مصايب، سوگوارى و مال بخشيدن از سوى متوفّا در راه خير؛ و اينها دقيقا همان امورى هستند كه شيعيان در مجالس حسينى(عليه السلام) بدانها مى‌پردازند.»(1)
در اين مقدمه در پى آنيم كه استحباب شرعى اين امور را اثبات كنيم و نشان دهيم كه شيعه در ايـن موارد پـيـرو خاندان عصمت و طهارت است، همچنين بيان كنيم كه اين قضيّه درباره مرد و زن يكسان است؛ و سوگوارى‌هاى شيعيان مبانى عقلى و فلسفى استوارى دارد.
مستحب بودن گريه بر گذشتگان
در جايز بودن گريه بر مؤمن هيچ ترديدى نيست زيرا اين امر در موارد متعدّدى از سيره پيامبر ديده مى‌شود و در اينجا فهرست‌وار به آنها اشاره مى‌گردد:
1- هنگام فوت عمو و سرپرستش، حضرت ابوطالب.(2)
2- هنگام شهادت عمويش، حضرت حمزه، در جنگ احد.(3)
3- هنگام شهادت پسر عمويش جعفر و شهادت زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه در جنگ موته. (4)
4 - هنگام وفات پسرش، ابراهيم .
«نقل است كه با مشاهده گريه پيامبر(صلي الله عليه و آله) عبدالرّحمان بن عوف گفت: اى پيامبر خدا شما هـم؟! حضرت فرمود: "اى پسر عوف! اين اشك مهر است." سپس به گريستن ادامه داد و فرمود: "چشم مى‌گريد و دل مى‌سوزد، امّا آنچه پروردگار نمى‌پسندد، بر زبان نمى‌آوريم. اى ابراهيم! از جدايى تو بسيار اندوهناكيم.» (5)
5- آن حـضرت در زيارت قبر مادرش، آمنه، به اندازه‌اى گريست كه اطرافيان را به گريه انداخت.(6)
6- در وفات يكى از دخترانش چشمانش غرق اشك شد.(7)
دربـاره اين كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بر گذشتگان گريسته‌اند، روايات بسيارى وجود دارد كه در بـيشتر آنها ديگران نيز به گريستن تشويق شده‌اند. از اين روايت‌ها چنين نتيجه مى‌گيريم كـه گريه سنّت آن حضرت بوده است؛ و بدين لحاظ در جاى جاى سيره امامان (عليهم السلام) به چشم مى‌خـورد. آن بـزرگـواران بـه ويـژه در سـوگـوارى حـضـرت امـام حسين (عليه السلام) سفارش كرده‌اند كه دوسـتـانـشـان نـسـل بـعـد از نـسل، به عزادارى بپردازند. ميان صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز حالت طـبـيعى گريستن بر اموات، يك سنّت جارى بود. مرثيه‌سرايى و خواندن شعرهاى حزن انگيز براى گذشتگان نيز ميان آنان رايج بوده است.

7- آن حـضـرت در وفـات يـكـى از نوادگان دختريش مى‌گريست. سعد كه چنين ديد. گفت: "اى پـيـامـبـر خـدا! ايـن چـه اشكى اسـت؟" حـضـرت فـرمـود: "مِهرى است كـه خـدا در دل بـنـدگـان قـرار داده اسـت. همانا خداوند از مـيـان بـنـدگـان خـود، بـه مـهـرورزان مـهر مى‌ورزد."(8)
8- در بـيمارى سعد بن عباده، آن حضرت با شمارى از صحابيان به عيادت وى رفت. حضرت گـريـسـت و يـاران نـيـز گـريـسـتـنـد. آنگـاه فـرمود: "خدا كسى را به خاطر اشك چشم و سوز دل عذاب نمى‌كند."(9)
9- هـنـگـامـى كـه رقـيـّه دخـتـر پـيـامـبر درگذشت، زنان بر وى مى‌گريستند و عمر آنها را با تـازيـانـه مـى‌زد و منع مى‌كرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه خود به آنان اجازه گريستن داده بود، فرمود: "بـگـذار تا بگريند."
سپس فرمود: "هر چه از دل و چشم باشد از خدا و از مهر است." سپس كنار قبر نشست . حضرت فاطمه (سلام الله عليها) نيز در كنارش بود و مى‌گريست و پدر اشك‌هاى وى را از سر مهر با جامه خويش پاك مى‌كرد.(10)
10- هـنـگامى كه عثمان بن مظعون درگذشت. پيامبر(صلي الله عليه و آله) چنان گريست كه اشك بر گونه‌هاى آن حضرت جارى شد.(11)

11- هنگام درگذشت دخترش ام كلثوم، بر قبرش نشسته بود و مى‌گريست.(12)
12- هنگامي كه فاطمه دختر اسد بن هاشم، مادر حضرت على(عليه السلام) درگذشت، پيامبر خدا، با پيراهن خود وى را كفن كرد و بر او نماز گزارد و بر وى هفتاد تكبير گفت و درون قبر رفت و بـه اطـراف آن بـه گـونه‌اى اشاره مى‌كرد كه گويا آن را فراخ و صاف كند؛ و چون از قبر بيرون آمد چشمانش اشكبار بود.(13)
دربـاره اين كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) بر گذشتگان گريسته‌اند، روايات بسيارى وجود دارد كه در بـيشتر آنها ديگران نيز به گريستن تشويق شده‌اند. از اين روايت‌ها چنين نتيجه مى‌گيريم كـه گريه سنّت آن حضرت بوده است؛ و بدين لحاظ در جاى جاى سيره امامان (عليهم السلام) به چشم مى‌خـورد. آن بـزرگـواران بـه ويـژه در سـوگـوارى حـضـرت امـام حسين (عليه السلام) سفارش كرده‌اند كه دوسـتـانـشـان نـسـل بـعـد از نـسل، به عزادارى بپردازند. ميان صحابه پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيز حالت طـبـيعى گريستن بر اموات، يك سنّت جارى بود. مرثيه‌سرايى و خواندن شعرهاى حزن انگيز براى گذشتگان نيز ميان آنان رايج بوده است.

[h=2]سوگوارى و گريستن بر امام حسين (عليه السلام)[/h]ابن عباس گويد: هنگام ولادت حـسين بن على (عليهماالسلام) قابله‌اش يعنى صفيّه دختر عبدالمطّلب، او را نزد پيامبر آورد. حـضرت فرمود: "اى عمّه! فرزندم را به من ده." عرض كرد: "پدران و مادران به قربانت، چـطـور او را به تو بدهم در حالى كه هنوز او را پاكيزه نساخته‌ايم؟" فرمود: "به آن كسى كـه جـان مـحـمـّد(صلي الله عليه و آله) در دسـت اوسـت سـوگـنـد! كـه خـداى مـتـعـال او را از عـرش خود پاكيزه ساخته است." پس دست‌ها را جلو آورد و گرفت و سر را سوى نـوزاد بـرد و شـروع بـه بـوسـيـدن چـشـمـان و گـونه‌هايش كرد و زبانش را مى‌مكيد چنان كه گويى دارد عسل يا شير مى‌مكد. سپس حضرت براى مدّتى گريست و چون به خود آمد گفت: خدا قاتلان تو را بكشد. صفيّه گويد: گفتم: "محمّد عزيزم! چه كسانى خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را مى‌كشند؟" فرمود: گروه ستمگر بنى اميه.(14)
پيامبر براى مدّتى گريست و چون به خود آمد گفت: خدا قاتلان تو را بكشد. صفيّه گويد: گفتم: "محمّد عزيزم! چه كسانى خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را مى‌كشند؟" فرمود: گروه ستمگر بنى اميه.

اسماء دختر عميس گويد:
يك سال پس از ولادت امام حسن (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) به دنيا آمد و پيامبر(صلي الله عليه و آله) نزد من آمد و فرمود: اى اسـمـاء! پـسـرم را بـيـاور. مـن نوزاد را كه در قنداقه‌اى سفيد پيچيده بود به ايشان دادم. حـضـرت در گـوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس او را بر دامن نهاد و گريست! گـفـتـم: پدر و مادرم فدايت! چرا مى‌گريى؟ گفت: بر فرزندم. گفتم: او نوزاد است و بـايـد شـادمـانى كرد. چرا بر او مى‌گريى؟ فرمود: اى اسماء! او را گروه ستم پيشه - كه خـدا از شـفـاعـتم محروم‌شان كند- خواهند كشت. و افزود: اى اسماء! اين خبر را به فاطمه مگو، زيرا تازه فرزند به دنيا آورده است.(15)
همچنين همسر عباس بن عبدالمطّلب گويد:
حـضـور پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) رسيدم و گفتم: يا رسول الله! ديشب خواب بدى ديدم. فرمود: چه خوابى؟ گفتم: خوابى سخت! فرمود: چه خوابى؟ گفتم: ديدم كه گويا پاره‌اى از تن شـمـا بـريـده و در دامـن من نهاده شد.
پيامبر فرمود: "خوب خوابى ديده‌اى، فاطمه - به خواست خدا - پسرى مى‌آورد كه در دامن تو قرار خواهد گرفت." همان شد. حضرت فاطمه (عليهاالسلام)، حـسـيـن (عليه السلام) را بـه دنـيـا آورد و او چـنـان كـه پـيـامـبر(صلي الله عليه و آله) فرموده بود، در دامن من قرار گرفت .(16)

[h=2]مواردي در باب سوگوارى امام حسين عليه السلام[/h]ائمه اطهار در دوران زندگى‌شان بر آن حضرت مى‌گريستند و مجلس عزا بر پا مى‌كردند.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرموده است:
"پـسـرم حـسين پشت كوفه كشته خواهد شد. واى بر كشنده‌اش و واگذارنده‌اش و هر كسى كه از يارى او دست بردارد." (17)
ابن عباس گفته است:
مـا و هـمـه خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) هيچ شكى در اين نداشتيم كه حسين (عليه السلام) فرزند على (عليه السلام) در" طَفّ" كشته خواهد شد.(18)
در روز رسـتـاخـيـز، خـدا هـمـه گـذشـتگان و آيندگان را در دشتى گرد مى‌آورد و ندا مى‌دهد كه چـشـمـانتان را فرو ببنديد و سرهاتان را به زير افكنيد، تا فاطمه (عليهاالسلام)، دختر محمّد(صلي الله عليه و آله) از صـراط بـگـذرد. پـس چشمانشان را مى‌پوشانند و فاطمه (عليهاالسلام)، بر مركبى از مركب‌هاى رهوار بـهـشـت مـى‌آيـد و در آن حـال هـفـتاد هزار فرشته او را همراهى مى‌كنند و در جايى بلند از جايگاه رستاخيز مى‌ايستد. سپس از مركب پياده مى‌شود و مى‌گويد: "پروردگارا! اين پيراهن فرزند من است. كه تو مى‌دانى چه بر سرش آورده‌اند." پس از سوى خداى - عزّوجلّ - خطاب مى‌رسد كه اى فـاطـمـه! مـن تـو را خشنود مى‌سازم.
مى‌گويد: "پروردگارا! از قاتلش انتقام مرا بگير." خـداى مـتـعـال بـه شعله‌اى از آتش امر مى‌فرمايد و آن شعله از دوزخ زبانه مى‌كشد و چنان كه پـرنـده دانـه بـرمى‌چيند قاتلان حسين بن على را بر مى‌چيند و سپس آنها را با خود به دوزخ بـاز مى‌گرداند تا به انواع عذاب شكنجه شوند. سپس حضرت فاطمه (عليهاالسلام) بر مركبش سوار مـى‌شـود، تـا به بهشت مى‌رسد. در اين حال فرشتگان و فرزندان و دوستانش از چپ و راست او را همراهى مى‌كنند.(19)
جبرئيل به پيامبر خـبـر داد كـه حـسـيـن (عليه السلام) در ساحل فرات كشته خواهد شد. و گفت: آيا مى‌خواهى كه بوى تربتش را به مشامت برسانم؟ گـفـتـم: بـله. پـس دسـت دراز كـرد و مـشتى خاك برگرفت و به من بخشيد. از اين رو است كه توان خوددارى از ريختن اشكم را ندارم.

ابوحِبره گفته است :
هنگام آمدن على (عليه‌السلام) به كوفه با وى همراه بودم. حضرت به منبر رفت و پس از حمد و ستايش خـداونـد، فـرمود: هنگامى كه تبار پيامبرتان ميان شما فرود آيند، چگونه رفتار خواهيد كرد؟
گفتند: از آزمون خداوند درباره ايشان به خوبى بيرون خواهيم آمد.
فرمود: سوگند بدان كسى كـه جانم در دست اوست، به يقين آنان ميان شما فرود خواهند آمد و شما هم به سوى آنان خواهيد شتافت. سپس شعر زير را زمزمه كرد:
هُمْ اءَوْرَدُوهُمْ بِالْغُرُورِ و عَرَّدُوا احَبُّوا نَجاةً لا نَجاةً و لاعُذْرٍ(20)
آنان با فريب واردشان ساختند و گريختند. نجاتى را دوست داشتند كه نه نجاتى باقى ماند و نه پوزشى.
عبدالله حضرمى از پدرش كـه در جنگ صفّين پيشكار حضـرت عـلى (عليه السلام) بـوده، چـنـيـن نقل مى‌كند:
چـون عـلى (عليه السلام) در راه صـفـّيـن بـه نـيـنـوا رسـيـد، فـريـاد بـرآورد: اى ابوعبدالله! در سـاحـل فـرات شكيبا باش.
گفتم: منظور شما از ابوعبدالله كيست؟
فرمود: روزى به خدمت پـيـامـبـر خـدا رسـيـدم و ديـدم كـه چـشـمـانش اشكـبار اسـت. گـفـتـم: يـا رسـول الله! آيـا كـسـى شـمـا را بـه خـشـم آورده اسـت؟ فـرمـود: نـه! بـلكـه جـبـرئيـل انـدكـى پـيـش، از نـزدم بـرخـاسـت. او بـه مـن خـبـر داد كـه حـسـيـن (عليه السلام) در ساحل فرات كشته خواهد شد. و گفت: آيا مى‌خواهى كه بوى تربتش را به مشامت برسانم؟ گـفـتـم: بـله. پـس دسـت دراز كـرد و مـشتى خاك برگرفت و به من بخشيد. از اين رو است كه توان خوددارى از ريختن اشكم را ندارم. (21)

همچنين حضرت على (عليه السلام) در دوره حضور در كوفه به دخترش زينب فرمود:
دختركم! سخن همان است كه امّ ايمن به تو گفته است. گويى تو و زنان خاندانم را در همين شـهـر اسير و خوار و سرگردان و از بيم ربوده شدن در هراس مى‌بينم. پس بسيار بسيار شكيبا باشيد. (22)
نقل شده است كه روزى امام حـسين (عليه السلام) بـه ملاقات برادرش امام حسن (عليه السلام) رفت. چون به وى نگريست، شروع بـه گريستن كرد. امام حسن (عليه السلام) گفت: اى ابوعبداللّه! چرا مى‌گريى؟
پـاسخ داد: به خاطر بلايى كه بر سر تو مى‌آورند. امام حسن (عليه السلام) فرمود: بلايى كه بر سر من مى‌آورند، اين است كه مرا با خوراندن زهر مى‌كشند. ولى اى اباعبدالله هيچ روزى همچون روز تـو نيست! سى هزار تن كه خود را از امّت جدّمان محمّد(صلي الله عليه و آله) مى‌خوانند و به اسلام منسوب مى‌دانند گروه گروه سوى تو مى‌شتابند و براى كشتن و ريختن خونت و بى احترامى به حَرَمت و اسارت زن و فرزندت و چپاول اموال ارزشمندت اجتماع مى‌كنند. آن هنگام است كه فرزندان اميّه بـه لعـنـت خـدا گـرفـتـار مـى‌شـونـد و از آسمان خاكستر و خون فرو مى‌بارد و همه چيز، حتّى حيوانات بيابان و ماهيان دريا بر تو مى‌گريند.(23) همچنين به گزارش مسعودى (24) و ديگران .(25)
حضرت على (عليه السلام) در دوره حضور در كوفه به دخترش زينب فرمود:
دختركم! سخن همان است كه امّ ايمن به تو گفته است. گويى تو و زنان خاندانم را در همين شـهـر اسير و خوار و سرگردان و از بيم ربوده شدن در هراس مى‌بينم. پس بسيار بسيار شكيبا باشيد.

امام رضا(عليه السلام) ضمن حديثى فرموده‌اند:گـريـه كنندگان، بايد بر مثل حسين (عليه السلام) بگريند، زيرا گريه بر او گناهان بزرگ را مى‌شويد.
نيز آن حضرت فرموده است:
«هـرگـاه مـاه مـحـرم فـرا مـى‌رسـيـد، پـدرم موسى بن جعفر(عليهماالسلام)، خندان ديده نمى‌شد و پيوسته انـدوهناك بود، تا ده روز سپرى مى‌گشت و روز دهم، روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش بود و مى‌گفت: عاشورا روز شهادت حسين (عليه السلام) است.» (26)
همچنين آن حضرت فرموده است:
«مـحـرم مـاهـى اسـت كه مردم دوران جاهليّت هم جنگ را در آن حرام مى‌شمردند، ولى (برخى از) اين امـّت، در ايـن ماه، ريختن خون ما را حلال شمردند و احترام ما را هتك كردند و زن و فرزندان ما را بـه اسـارت بـردنـد و چـادرهـامـان را آتـش زدنـد و اشياى قيمتى ما را به غارت بردند و احترام پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) را درباره ما ناديده گرفتند. روز شهادت حسين (عليه السلام)، پلك‌هامان را خست و اشك ما را روان سـاخـت و عـزّت‌مـان را در سـرزمـيـن كـرب و بـلا(اندوه و گرفتـارى) بـه خـوارى مبدّل ساخت و براى هميشه، روزگار اندوه و گرفتارى را براى ما به ارث گذارد؛ بنابراين گـريـه كنـنـدگـان، بـايد بر مثل حسين (عليه السلام) بگريند؛ زيرا گريستن بر آن حضرت گناهان بزرگ را مى‌شويد. (27)

پي‌نوشت‌ها:
1- المجالس الفاخره، سيد شرف الدين عالمى، 12، دار النعمان، نجف، 1386 ق .
2- السيرة الحلبيّه، حلبى، على بن برهان الدين، 1/382، مكتبه تجارى كبرى، مصر، 1382 ق ؛ السيرة، دحلانى، سيد احمد زينى، 1/97، مكتبه تجارى كبرى، مصر، 1382 ق .
3- همان، 2/268؛ السـيـرة، دحـلانى، 2/71 ؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، 3/395، دار احياء التراث العربى، بيروت؛ مـسند، ابن حنبل، 2/40 ؛ الطّبقات الكبرى، ابن سعد، 3/11 ؛ المستدرك ، حاكم ، 3/159؛ مجمع الزوائد، هيثمى، 6/118؛ ذخائر العقبى، 180.
4- مغازى، واقدى، 2/766، نشر دانش، اسلامى، 1405 ق؛ تاريخ الاسلام، 2/488، 496، 884 ؛ مـختـصـر تـاريـخ دمـشـق، ابن منظور، 6/73، 12/73، 9/357 ؛ صحيح، بخارى،2/92، دار احـيـاء التـراث العربى، بيروت؛ الاسـتـيـعـاب، ابـن عـبـدالبـر، 2/546، دار الجيل، اول، 1412 ق .
5- المـنـتـخـب مـن مـسـنـد، عـبـد بـن حـمـيـد، 309، عـالم الكـتـب، بـيـروت، اول، 1408 ق؛ مـسـنـد، ابـويـعـلى، 6/42؛ مـسـنـد، ابـن حـنـبـل، 2/273، 3/194، 147؛ سنن، ابوداوود، 3/193، تحقيق: محمد محيى الدين، عبدالحميد، دار احـيـاء السـنـّة النـبـويـّة؛ صـحـيـح، بـخارى، 1/155 ؛ الطّبقات الكبرى، 1/137 ؛ فتح البارى، ابن حجر، 3/173، اشراف: عبد العزيز بن عبداللّه، دارالمعرفة، بيروت .
6- صـحيـح، مـسلم، 1/359، 2/671؛ مـسنـد، ابـن حـنـبـل، 359 ؛ الطـّبـقـات الكـبـرى، ابـن سـعـد، 1/116 ؛ دلائل النبوة، بيهقى، 1/188؛ مختصر تاريخ دمشق، 15/31 ؛ سنن النسائى، سيوطى، 4/90 ؛ السنن الكبرى، نسائى 1/654.
7- صـحـيـح، بـخـارى، 2/100 ؛ مـسـنـد، ابـن حـنـبـل ، 45/132، 157، 5/41، 204 ؛ السـنـن، ابـن مـاجـه، 1/505، 06 ؛ السـنـن الكبرى، نسائى، 1/605 ؛ صحيح، مسلم، 2/635 ؛ مجمع الزوائد، هيثمى، 3/17-18.
8- صحيح، بخارى، 2/100 ؛ صحيح، مسلم، 1/340 .
9- همان، 2/106؛ صحيح، مسلم، 1/341، 2/636 .
10- مـسـنـد، ابـن حنبل،1/335،5/41؛ الطّبقات الكبرى، ابن سعد، 3/290؛ مجمع الزوائد، 3/17،9/302،سنن، ابوداوود،3/192.
11- هـمـان، 6/43، 55، 206 ؛ المـعـجـم الكـبـير، 10/405، 25/146؛ سير اعلام النبلاء، 5/481.
12- الطّبقات الكبرى، 8/38؛ الغدير، علامه امينى، 8/231، مكتبة الا مام اميرالمؤمنين (عليه السلام)، تـهـران، چهارم، 1396ق؛ مسند، ابن حنبل، 3/126؛ المستدرك، حاكم، 4/47؛ السنن الكبرى، 4/53.
13- مـسـتـدرك، حـاكـم، 3/108؛ المـعجم الاوسط، 1/151، مجمع الزوائد، 9/256؛ مختصر تـاريـخ دمـشـق، 12/73 ؛ تـاريـخ المـديـنـة المـنـورة، ابن شبّه، عمر، 1/123، دار الفكر، قم،1410ق؛ وفـاء الوفـاء، سـمـهـودى، عـلى بـن احـمـد، 3/797، دار احـيـاء التـراث العربى، بيروت، چهارم، 1404ق ؛ مغازى واقدى، 2/766؛ تاريخ الا سلام، ذهبى، 2/489 - 488.
14- مناقب اميرالمؤمنين (عليه السلام)، محمّد بن سليمان، (متوفاى 320ق )، 2/234 .
15- عـيـون اخـبـار الرضـا(عليه السلام)، صـدوق، مـحـمد بن على، 2/28، مؤسسه اعلمى، بيروت، اول ،1404ق .
16- ام الفضل از شير فرزندش، به امام حسين (عليه السلام) نيز مى‌داد.
17- ترتيب الا مالى، المرشد باللّه، 177، 183، 184.
18- المـسـتـدرك، حـاكـم نـيـشـابـورى، 3/179 ؛ مـقـتـل الحـسـيـن، خـوارزمـى، فصل 8 ؛ الخصائص الكبرى، سيوطى، عبدالرحمن بن ابى بكر، 2/126، دار الكتب العلمية، بيروت .
19- المعجم الكبير، 3/117 ؛ ترتيب الامالى، 2/82 ؛ مجمع الزوائد، 9/191.
20- همان .
21- المـسـنـد، ابـوبـكـر البـّزار، 3/101، مـؤسـسـة عـلوم القـرآن، بـيـروت، اوّل، 1409 ق ؛ كـشـف الاستار، 3/231 ؛ ترتيب الا مالى، 1/184؛ المصنّف، 15/97 ؛ المسند، ابـن حـنـبل، 1/85 ؛ الملاحم و الفتن، ابن طاووس، على بن موسى، 93، مطبعه حيدريه، نجف، سوم، 1382 ق؛ مجمع الزوائد، 9/187.
22- بحارالانوار، علامه مجلسى ، 45/383.
23- الامالى، شيخ صدوق، 101، مؤسسة الاعلمى، بيروت، پنجم، 1410 ق .
24- اثبات الوصية، مسعودى، على بن حسين، 135، مطبعه حيدريه، نجف .
25- بحارالانوار، 44/331 ؛ اللهوف، 21.
26- وسائل الشيعه، 5/394 ؛ علل الشرائع، 2/225.
27- همان، 5/392؛ أمالى، صدوق، 64.
برگرفته از كتاب سرشك خوبان،‌ محمدباقر محمودي، با تصرف .

[h=3][=Century Gothic]با سلام [/h]
[h=3]عزاداری امام حسین (ع) در عصر دیگر امامان[/h]

.