جمع بندی زیبایی های کربلا

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زیبایی های کربلا

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
حضرت زینب ع فرمودند : ما رایت الا جمیلا
زیبایی های کربلا چه بود ؟
یا علیم
[/][/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صالح

پرسش:
حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمودند: "ما رایت الا جمیلا " زیبایی های کربلا چه بود؟

پاسخ:
زیبائی های عاشورا بسیار زیاد و شامل همه حرکات و سکنات امام حسین و بنی هاشم و یاران (سلام الله علیهم) است، در ادامه به بخشهائی از آنها اشاره می شود:
1. زیباترین توبه، حر بن یزید ریاحی و زهیر بن قین.
2. زیبائی حرکت در خواست و اراده خدا.(1)
3. زیباترین خطبه ها مشتمل بر خطبه های گوناگون امام حسین و حضرت سجاد و حضرت زینب (سلام الله علیهم).
4. زیباترین تجلی رضا به رضای الهی.(2)

5. زیباترین وصیّت ها، شامل وصیت امام حسین (سلام الله علیه) و یاران که حاوی مطالب بسیار مهم توحیدی و عمیق نسبت به معاد و ایمان به هدف است.
6. زیباترین ایثار، سراسر کربلا ایثار جان و مال و ناموس در راه معشوق است.
7. زیبائی آزادگی و از بند هوای نفس رستن.
8. زیبائی جدائی حق از باطل.
(3)
9. زیباترین اصلاح گری در پرتو حماسه.(4)


امام حسین (سلام الله علیه) فرمودند: إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب‏...، مناقب آل ابیطالب (سلام الله علیه) ج 4 ص 89. = همانا من از سر غرور و سرمستي، تكبر و خودبزرگ بيني، فسادطلبي و ستمگري خروج نكرده و از اطاعت سر نپيچيده ام؛ بلكه فقط براي اصلاح امور امت جدم قیام کرده ام، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده و به سیره جد و پدرم عمل نمایم.

خلاصه اینکه آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین. آیا این زیبا نیست؟ لحظه لحظه های عاشورا، به صورت یک «مکتب» در آمد، که به انسان «آزادگی»، «وفا»، «فتوت »، «ایمان »، «شجاعت»، «شهادت طلبی»، ... و «بصیرت» آموخت.

___________
(1) هنگامی که برادر امام حسین (سلام الله علیه) سوال کرد این راه را نرو، آنها می خواهند خون شما را بریزند، حضرت فرمود خدا دوست دارد مرا کشته ببیند، برادر سوال کرد: چرا اهل بیتت را همراه خود می بری که جواب شنید: خدا دوست دارد اینها را اسیر ببیند. ر.ک: اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 65.
(2) هنگامی که امام حسین (سلام الله علیه) از اسب به زیر افتاد چنین زمزمه کرد که الهی راضیم به رضای تو و تسلیمم به امر تو.
(3) قیام سیده الشهداء باعث شد غبارهای فتنه که هدف را بر رهپویان حقیقت مشتبه می کرد از بین برود.

سلام
بنده در این مورد نظراتی دارم
زیبایی های کربلا
وقتی یزید در مجلس شام ، خاندان رسالت را بخاطر شهادت و اسارت و شکست ظاهری ، خوار و ذلیل شمرد حضرت زینب کبری سلام الله علیها جمله ای فرمود که هم موجب سرافکندگی آن ملعون و هم باعث حیرت اهل نظر و اندیشه شده است . وآن جمله معروف این است: ما رایت الا جمیلا
آشنایان با لغت و ادبیات عرب می دانند که نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند. در این جمله کوتاه نیز کلمه نکره جمیلا در سیاق نفی آمده است لذا جمله دلالت بر عموم زیبایی در نگاه حضرت زینب سلام الله علیها نسبت به وقایع کربلا و حوادث پس از آن دارد. معنای ساده این کلام شگفت آنستکه : من در آنچه بر ما حادث شد جز زیبایی ندیدم . همه چیز در نگاه و منظر من زیبا بود. آمدن به کربلا، تشنگی، جنگ ،شهادت ، اسارت ووو همه و همه زیبا بود.
سوال این است که چگونه می توان این همه زشتی های صحنه کربلا را نادیده گرفت ؟ چگونه می توان سبعیت شمر را ندید؟ چگونه میشود عمر سعد و دنیا پرستیش را ندید؟ چگونه می توان لشکر دشمن و جنایاتش را ندید ؟ چگونه میشود تهاجم به زن و فرزند و کودک را زیبا دید؟ ووو
احتمالاتی در معانی این جمله وجود دارد :
1. منظور حضرت ابعاد مثبت کربلا بوده و نه ابعاد منفی آن
یعنی اینکه شهادت زیبا بوده اسارت زیبا بوده کشته شدن حسین ع و یارانش در راه خدا زیبا بوده است نه اینکه جنایتها و ظلمها و حق کشی های دشمن نیز زیبا بوده است. این معنا معنای نزدیکی به نظر می آید چون در کلام یزید ، خاندان رسالت بواسطه همین امورمورد شماتت قرار گرفتند . اما این معنا با عموم کلام چندان سازگار نیست. عمومی که در کلام وجود دارد با استثناء سر سازگاری ندارد. این معنا با توجه به استناد به دلالتهای لفظی یک پاسخ کلامی محسوب می شود.
بر این مبنا منظور حضرت چنین بوده که :
درست است صحنه کربلا صحنه ای سیاه و سفید بوده که در یکسوی آن سپیدی حق و در سوی دیگر سیاهی باطل بوده است اما از آنجا که همه این امور که تو مایه ذلت ما می پنداری برای خدا و حفظ دین بر ما روا داشته شده زیبا به نظر می رسد هرچند افعال و اوصاف بدان به بدی و زشتی و بطلان خود پابرجاست.
2. منظور حضرت نور کمالات و زیبایی های لشکر حق بوده که ظلمت لشکر باطل را نیز می پوشانده است
یعنی اینکه شهادت و اسارت و حتی ذلت ظاهری که به خاندان رسالت تحمیل شد بخاطر نیات و اغراض خالصانه و الهی سیدالشهدا و یارانش همه متنور به نور الهی بوده است. نوراین حرکت الهی چنان بوده که زشتی اعمال دشمن را هم پوشانده و بر کل صحنه کربلا حاکم شده است لذا چیزی جز زیبایی اخلاص و توحید اهل الله در صحنه کربلا به چشم نمی آید. صحنه کربلا تماما زیبا بوده است چرا که نوری جز نور مشعشع عشق و ایثار در آن به چشم نمی رسد. این معنا به لحاظ قرب به معنای عمومیت ، وسط است. این پاسخ ، پاسخی ذوقی است.
منظور زینب کبری بر این اساس آن بوده که من در تمام صحنه های کربلا چیزی جز نور مشعشع نیکان و افعال نورانی آنها چیزی نمی دیدم. ظلمت بدان در شعاع نور خوبان محو شده بود و به چشم نمی آمد.
3. منظور حضرت ، جوهر و اصیل بودن خوبی ها و عرض و غیر اصیل بودن زشتی ها بوده است
درست است که خوبی خوبان را می توان اصل و غرض و هدف هستی دانست اما این نیکیها و خوبی ها و کمالات باید در زمینه ای ظهور کنند. مثلا باید فقر و نیازی باشد که ایثار و فداکاری جلوه کند یا صحنه باطلی پیش آید که سربازان حق به جانفشانی بپردازند و غیر این از مواردی که نشان از لزوم ابعاد منفی برای ظهور ابعاد مثبت است. حال اگر نسبت حق و باطل ، خوبی و بدی را نسبت فاعل و قابل یا نسبت جوهر و عرض بدانیم می توان با اغماض از اعراض ، فقط به جوهر نیکی نیکان توجه و صحنه را بر اساس آن تفسیر کرد ؛ آنگاه است که می توان مدعی شد صحنه کربلا چیزی جز شرایط مطلوب برای ظهور ایثار و جانبازی اهل الله در راه حفظ دین خدا نبود و بقیه امور، اعراض یا زمینه های ظهور این نیکی ها بودند. بر مبنای این معنا ، صحنه گردان کربلا سیدالشهدا علیه السلام است . او جوهر نوری حقایق کربلاست که جلوه گری کمالات درونش نیازمند به صحنه آمدن همه خوبان و بدان است. خوبان در این جلوه گری نقشی دارند بدان هم نقشی ، همه به مراتب کمال و نقص خویش پروانه وار بر گرداگرد این مصباح هدایت جمع آمده اند. بر این اساس کربلا هم جلوه ای از یوم الجمع است که خوبان و بدان در آن جمع اند . این معنا ، اوسط و با توجه به اشاره به مباحث فلسفی یک پاسخ فلسفی محسوب می شود.
معنای کلام حضرت زینب بر این مبنا عبارتست از :
من چیزی جز جوهر خوبان و و نیکان و افعال و اوصاف آنها را ندیدم. هرچند اعراض بدی و بدان هم وجود داشتند و زمینه جلوه گری جواهر پاک خوبان را فراهم می کردند اما چون اصالت نداشتند ملحوظ نظر ما نبود.
4. منظور حضرت جلوه گری حق تعالی در آوردگاه کربلا به توحید ذاتی بوده است
از منظر اهل توحید در دار وجود یک حقیقت بیش نیست و آن حق تعالی است و چیزی جز ذات و صفات و افعال او در دار وجود نیست . در این نگاه دو سوی جبهه حق و باطل یک حقیقت حضور دارد. در یکسو لباس ظاهر حق پوشیده و در سوی دیگر لباس ظاهری باطل و از آنجا که در هردو سو ، چهره اش به جمال یا جلال جلوه گر است پس در صحنه جز رخ زیبای یار نیست . این رتبه و مقام از شهود حق و حقیقت خاص اهل الله است و جز ایشان کسی را به معاینه آن راه نیست . این مقام را اهل الله با تحمل رنجهای بسیار بدست آورده اند . این گنجی است که نمی توان با هیچ ثمن مادی آنرا خرید ، گوهری است که جز در کوره صبر بدست نیاید :
و لا یلقاها الا الصابرون و لا یلقاها الا ذو حظ عظیم
صحنه گردان کربلا در این معنا خود خداوند یگانه یکتاست . اوست که با چهره جمال و جلال ظاهر شده تا خوبان و بدان را به نهایت درجه کمال مناسب خویشتن رهنمون سازد. او خدای خالقی است که : الذی خلق کل شی ثم هدی. حبیب را به حبیب جان پاکش و شمر را به حمیم باور و عقیده اش ، نائل می سازد. خلاصه خود اوست در جلوه گری تا که را توفیق یار شود و در بارقه ای سبوحی او را ببیند نه سایه اغیار را.
چنین به نظر می رسد که در هیچ صحنه تاریخی حق تعالی به این اجتماع اسماء جمالی و جلالی ظهور نکرده است ؛ هر یک از طرفین صحنه کربلا شاهی از شاهان جلوه های، جمال و جلال و هدایت و ضلالت بوده اند و به نهایت درجه ظهور ظاهر شده اند.
این معنا از جمله حضرت زینب کبری که ملقب به ام المصائب و جلوه صبر و حظ عظیم است اقرب معانی از نظر اهل بصر و ابعد آن در اندیشه اهل ظاهر است والجمع مهما امکن الخیر . این پاسخ با توجه به ابتنای آن بر مبانی عرفانی یک پاسخ عرفانی به پرسشهای آغازین است. بر مبنای این نگاه مقصود حضرت زینب آنستکه :
من در صحنه کربلا و بعد از آن چیزی جز جلوه گری ذات و صفات و اسماء الهی را ندیدم و چون او در همه مظاهرش زیباست لذا من جز زیبایی ندیدم.

یا علیم

موضوع قفل شده است