جمع بندی سؤال در مورد بلند کردن صدا در نزد پیامبر

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سؤال در مورد بلند کردن صدا در نزد پیامبر

سلام. در آیات 2 تا 4 سوره حجرات، از بالاتر بردن صدا از صدای پیامبر نهی می شود.

اینجا سه مسئله نقل می شود، که بنده می پرسم با توجه به اینکه نوع صدا در نزد پیامبر، مسئلۀ کوچکی است، اساس و فلسفۀ این سه مسئله چیست:

1.کسانی که صدایشان را بالا ببرند دچار حبط عمل می شوند

2.کسانی که صدایشان را بالا نبرند پاداش عظیمی دریافت می کنند

3.کسانی که صدایشان را از پشت حجره ها بالا می برند، اکثرشان عقل ندارند

متشکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیقین

سلام به شما پرسشگر گرامی


يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ
إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ
إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (حجرات/2تا5)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏ كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى‏ دانيد
آنها كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مى‏ كنند همان كسانى هستند كه خداوند دل هايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است
(ولى) كسانى كه تو را از پشت حجره‏ ها بلند صدا مى‏ زنند، بيشترشان خردورزی نمی کنند
اگر آنها صبر مى‏ كردند تا خود به سراغشان آيى، براى آنان بهتر بود و خداوند آمرزنده و رحيم است


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زحمت ها کشید تا آداب درست زندگی کردن و آداب معاشرت صحیح و آداب انضباط دینی و روحیه اطاعت‌پذیری در برابر فرامین الهی را به پیروانش یاد دهد؛ افرادی که تازه از محیط بت پرستی و جاهلیت و سوسمارخواری و دختر کُشی و هزار و یک خرافه و باطل دیگر، بیرون آمده بودند و به دامان مهر و رحمت پیامبر پناه آورده بودند. تربیت این افراد، کار آسانی نبود!

گاهی دستوراتش را انجام نمی دادند! گاهی جلوی او با یکدیگر نزاع می کردند! گاهی بعضی هایشان می آمدند پشت درب خانه پیامبر و فریاد می زدند: "محمد! محمد! بیا بیرون با تو کار داریم!" پیامبر در عین حال که از سطح پایین آداب اجتماعی این جماعت رنج می برد، اما به خاطر همان اخلاق بزرگی که خدای متعال آن را در آیات سوره قلم و سوره های دیگر ستوده، به آنها با دیده مهر و عطوفت می نگریست و برای جلب قلوب آنها به اسلام، از هیچ کوششی فروگذاری نمی کرد.

خدای متعال در آیات مورد اشاره، هم شیوه انضباط و فرمانبرداری مسلمانان در برابر دستورات خدای متعال و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را تعلیم داده، و هم شیوه صحیح معاشرت با رسول و فرستاده خدا را.

آیه آغازین می آموزد که مسؤوليت انضباط رهروان در برابر رهبران _آن هم يك رهبر بزرگ الهى_ ايجاب مى‏ كند كه در هيچ كار و هيچ سخن و برنامه، بر آنها پيشى نگيرند، و شتاب و عجله نكنند. منظور از مقدم نداشتن چيزى در برابر خدا و پيامبر، پيشى نگرفتن بر آنها در كارها، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پيامبر است.

آیه دوم اشاره به اين است كه صدای خود را از صداى پيامبر بالاتر نبرید كه يک نوع بى ادبى در محضر مبارک او است؛ پيامبر كه جاى خود دارد، اين كار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نيز مخالف احترام و ادب است.

در آيه 2 تعبير به «نبى» شده، و در آیه 3 تعبير به «رسول اللَّه»، که اشاره به اين نكته دارد كه پيامبر فرستاده خدا و پيام‏ آور اوست پس اسائه ادب در برابر او، در واقع اسائه ادب نسبت به خداست، و رعايت ادب نسبت به او، رعايت ادب در برابر پروردگار حکیم است.

روشن است اگر اينگونه اعمال به قصد توهين به مقام شامخ نبوت باشد موجب كفر است، و بدون چنان قصدی موجب ايذاء و گناه؛ در صورت اول، علت حبط و نابودى اعمال روشن است زيرا كفر موجب حبط و از ميان رفتن ثواب عمل نيک مى‏ شود، و در صورت دوم نيز مانعى ندارد كه چنين عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسيارى از اعمال نیک دیگر گردد؛ چه اینکه مطابق آیات و روایات، ثواب بعضى از اعمال به خاطر بعضى از گناهان از بین می رود، همانگونه كه نابود شدن اثر بعضى از گناهان به وسيله اعمال صالح نيز قطعى است؛ البته اين معنى به صورت يک قانون كلى در همه حسنات و سيئات ثابت نشده اما در مورد بعضى از حسنات و سيئات مهم، دلائلى نقلى وجود دارد و دليلى عقلی بر خلاف آن وجود ندارد. *

------------------
* با استفاده از: تفسیر نمونه، ج 22، ص 131 تا 141

این آیات یک نکته راهبردی و کلیدی درباره ارزیابی عملکرد صحابه، پیش روی ما قرار می دهد؛ صحابه ای که از نظر بسیاری از اهل سنت، همگی عادل اند و رفتار آنها با دیده انتقادی، نباید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و همه اعمال و رفتارشان را با «إن شاء الله چنین و چنان است» توجیه می کنند!

نمونه های پیشی گرفتن بر سخن و فرمان رسول خدا و مخالفت با دستورات ایشان، در تاریخ مسلم شیعه و سنی به صورت متعدد نقل شده که یک نمونه معروفش، داستان قلم و دوات است که عمر بن خطاب به صراحت در برابر دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) موضع گرفت و مخالفت کرد، اما علمای اهل سنت بر این رخداد مسلم تاریخی که مخالف صریح دستور آیه قرآن است، چشم می پوشند و با بهانه های مختلف، سعی در توجیه آن دارند! در اینجا به نقل روایتی از صحیح مسلم اکتفا نموده و قضاوت را به خواننده گرامی و فهیم واگذار می کنیم:

«لما حضر رسول اللَّه و فى البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى (ص) هلم اكتب لكم كتابا لا تضلون بعده، فقال عمر ان رسول اللَّه (ص) قد غلب عليه الوجع! و عندكم القرآن، حسبنا كتاب اللَّه! فاختلف اهل البيت، فاختصموا، فمنهم من يقول قربوا يكتب لكم رسول اللَّه (ص) كتابا لن تضلوا بعده، و منهم من يقول ما قال عمر، فلما اكثروا اللغو و الاختلاف عند رسول اللَّه (ص) قال رسول اللَّه قوموا»

هنگامى كه وفات پيامبر نزديک شد گروهى در خانه نزد او بودند از جمله عمر بن خطاب، پيامبر فرمود: نامه ای بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: "بيمارى بر پيامبر غلبه كرده! [العياذ باللَّه یعنی هذیان و سخنان ناموزون مى‏ گويد!] قرآن نزد شما است و همين كتاب الهى ما را كفایت می کند!" در اين هنگام در ميان حاضران در خانه، اختلاف افتاد؛ بعضى گفتند بياوريد تا پيامبر نامه خود را بنويسد تا هرگز گمراه نشويد، در حالى كه بعضى ديگر سخن عمر را تكرار مى‏ كردند! هنگامى كه سخنان ناموزون و اختلاف بالا گرفت، پيامبر فرمود برخيزيد و از من دور شويد! *

-----------------------
* صحيح مسلم، ج 3، كتاب الوصيه، حديث 22 (ص 1259) ؛ اين حديث با مختصر تفاوتى در صحیح بخارى نیز آمده است؛ صحيح بخارى، ج 6، باب مرض النبى و وفاته، ص 11.

پرسش:
سه مسئله در آیه 2 الی 4 سوره حجرات هست که خواهشمندم اساس و فلسفه این مسائل را بیان فرمائید.
1. کسانی که صدایشان را بالا ببرند دچار حبط عمل می شوند.
2. کسانی که صدایشان را بالا نبرند پاداش عظیمی دریافت می کنند.
3. کسانی که صدایشان را از پشت حجره ها بالا می برند، اکثرشان عقل ندارند.

پاسخ:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ * إِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏ كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى‏ دانيد.
آن ها كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مى‏ كنند همان كسانى هستند كه خداوند دل هايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است.
(ولى) كسانى كه تو را از پشت حجره‏ ها بلند صدا مى‏ زنند، بيشترشان خرد ورزی نمی کنند.
اگر آن ها صبر مى‏ كردند تا خود به سراغشان آيى، براى آنان بهتر بود و خداوند آمرزنده و رحيم است.


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زحمت ها کشید تا آداب درست زندگی کردن و آداب معاشرت صحیح و آداب انضباط دینی و روحیه اطاعت‌ پذیری در برابر فرامین الهی را به پیروانش یاد دهد؛ افرادی که تازه از محیط بت پرستی و جاهلیت و سوسمار خواری و دختر کُشی و هزار و یک خرافه و باطل دیگر، بیرون آمده بودند و به دامان مهر و رحمت پیامبر پناه آورده بودند. تربیت این افراد، کار آسانی نبود!.

گاهی دستوراتش را انجام نمی دادند! گاهی جلوی او با یکدیگر نزاع می کردند! گاهی بعضی هایشان می آمدند پشت درب خانه پیامبر و فریاد می زدند: "محمد! محمد! بیا بیرون با تو کار داریم!" پیامبر در عین حال که از سطح پایین آداب اجتماعی این جماعت رنج می برد، اما به خاطر همان اخلاق بزرگی که خدای متعال آن را در آیات سوره قلم و سوره های دیگر ستوده، به آن ها با دیده مهر و عطوفت می نگریست و برای جلب قلوب آن ها به اسلام، از هیچ کوششی فرو گذار نمی کرد.

خدای متعال در آیات مورد اشاره، هم شیوه انضباط و فرمان برداری مسلمانان در برابر دستورات خدای متعال و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را تعلیم داده، و هم شیوه صحیح معاشرت با رسول و فرستاده خدا را.

آیه آغازین می آموزد که مسؤوليت انضباط رهروان در برابر رهبران _آن هم يك رهبر بزرگ الهى_ ايجاب مى‏ كند كه در هيچ كار و هيچ سخن و برنامه، بر آن ها پيشى نگيرند، و شتاب و عجله نكنند. منظور از مقدم نداشتن چيزى در برابر خدا و پيامبر، پيشى نگرفتن بر آن ها در كارها، و ترک عجله و شتاب در مقابل دستور خدا و پيامبر است.

آیه دوم اشاره به اين است كه صدای خود را از صداى پيامبر بالاتر نبرید كه يک نوع بى ادبى در محضر مبارک او است؛ پيامبر كه جاى خود دارد، اين كار در برابر پدر و مادر و استاد و معلم نيز مخالف احترام و ادب است.

در آيه 2 تعبير به «نبى» شده، و در آیه 3 تعبير به «رسول اللَّه»، که اشاره به اين نكته دارد كه پيامبر فرستاده خدا و پيام‏ آور اوست پس اسائه ادب در برابر او، در واقع اسائه ادب نسبت به خداست، و رعايت ادب نسبت به او، رعايت ادب در برابر پروردگار حکیم است.

روشن است اگر اين گونه اعمال به قصد توهين به مقام شامخ نبوت باشد موجب كفر است، و بدون چنان قصدی موجب ايذاء و گناه؛ در صورت اول، علت حبط و نابودى اعمال روشن است زيرا كفر موجب حبط و از ميان رفتن ثواب عمل نيک مى‏ شود، و در صورت دوم نيز مانعى ندارد كه چنين عمل زشتى باعث نابودى ثواب بسيارى از اعمال نیک دیگر گردد؛ چه این که مطابق آیات و روایات، ثواب بعضى از اعمال به خاطر بعضى از گناهان از بین می رود، همان گونه كه نابود شدن اثر بعضى از گناهان به وسيله اعمال صالح نيز قطعى است؛ البته اين معنى به صورت يک قانون كلى در همه حسنات و سيئات ثابت نشده اما در مورد بعضى از حسنات و سيئات مهم، دلائلى نقلى وجود دارد و دليلى عقلی بر خلاف آن وجود ندارد.(1)

_ جهت مطالعه بیشتر


این آیات یک نکته راهبردی و کلیدی درباره ارزیابی عملکرد صحابه، پیش روی ما قرار می دهد؛ صحابه ای که از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، همگی عادل اند و رفتار آن ها با دیده انتقادی، نباید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد!.

نمونه های پیشی گرفتن بر سخن و فرمان رسول خدا و مخالفت با دستورات ایشان، در تاریخ مسلم شیعه و سنی به صورت متعدد نقل شده که یک نمونه معروفش، داستان قلم و دوات است که عمر بن خطاب به صراحت در برابر دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) موضع گرفت و مخالفت کرد، اما علمای اهل سنت بر این رخداد مسلّم تاریخی که مخالف صریح دستور آیه قرآن است، چشم می پوشند و با بهانه های مختلف، سعی در توجیه آن دارند! در این جا به نقل روایتی از صحیح مسلم اکتفا نموده و قضاوت را به خواننده گرامی و فهیم واگذار می کنیم:

«لما حضر رسول اللَّه و فى البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى (صلی الله علیه و آله) هلم اكتب لكم كتابا لا تضلون بعده، فقال عمر ان رسول اللَّه (ص) قد غلب عليه الوجع! و عندكم القرآن، حسبنا كتاب اللَّه! فاختلف اهل البيت، فاختصموا، فمنهم من يقول قربوا يكتب لكم رسول اللَّه (ص) كتابا لن تضلوا بعده، و منهم من يقول ما قال عمر، فلما اكثروا اللغو و الاختلاف عند رسول اللَّه (ص) قال رسول اللَّه قوموا»

هنگامى كه وفات پيامبر نزديک شد گروهى در خانه نزد او بودند از جمله عمر بن خطاب، پيامبر فرمود: نامه ای بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: "بيمارى بر پيامبر غلبه كرده! [العياذ باللَّه یعنی هذیان و سخنان ناموزون مى‏ گويد!] قرآن نزد شما است و همين كتاب الهى ما را كفایت می کند!" در اين هنگام در ميان حاضران در خانه، اختلاف افتاد؛ بعضى گفتند بياوريد تا پيامبر نامه خود را بنويسد تا هرگز گمراه نشويد، در حالى كه بعضى ديگر سخن عمر را تكرار مى‏ كردند! هنگامى كه سخنان ناموزون و اختلاف بالا گرفت، پيامبر فرمود برخيزيد و از من دور شويد!.(2)

___________
(1) با استفاده از: تفسیر نمونه، ج 22، ص 131 تا 141
(2) صحيح مسلم، ج 3، كتاب الوصيه، حديث 22 (ص 1259) ؛ اين حديث با مختصر تفاوتى در صحیح بخارى نیز آمده است؛ صحيح بخارى، ج 6، باب مرض النبى و وفاته، ص 11.

موضوع قفل شده است