جمع بندی خدای اسلام و تورات

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدای اسلام و تورات

سلام

قرآن

وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُ‌جْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ‌ سُوءٍ آيَةً أُخْرَ‌ىٰ

وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُ‌جْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ‌ سُوءٍ

اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُ‌جْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ‌ سُوءٍ

وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِندِ اللَّـهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِندِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ

مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ

تورات

سفر اعداد فصل 5 از آیه یک تا 58

و خداوند موسی را خطاب کرد و گفت که بنی اسرائیل را امر فرما که هر مبروص و هر علیل جریان و هر کسی که از میته ناپاک باشد از اردو اخراج نمایند چه مرد و چه زن بیرون نمایید ایشان را به خارج از اردو بیرون نمایید تا انکه اردوهای خود را که من در میان انها ساکنم ملوث نسازند

سفر لویان فصل 13

و خداوند به موسی و هارون بدین مضمون گفت چون کسی را در پوست بشرش اماس و یا جرب و یا لکه درخشنده باشد و در پوست بشرش مثل علت برص باشد انگاه بهارون کاهن و یا به یکی از پسرانش کاهنان اورده شود و کاهن به علت پوست بشرش بنگرد و هرگاه مو در جای علت سفید گردیده است و نمایش علت از پوست بشرش عمیق تر نماید علت برص است و کاهن بر او نگریسته او را ناپاک خواهد گفت و اگر ان لکه درخشنده در پوست بشرش سفید باشد و نمایشش از پوست عمیق تر ننماید و مویش سفید نگردیده است انگاه کاهن ان صاحب علت را هفت روز محجوب دارد ..... تا آیه 58 در همین رابطه است.

سفر لویان فصل 14

سفر لویان فصل 22

و در جایی از تورات در مورد مبروص شدن خواهر موسی است به علت نافرمانی که متاسفانه پیدا نکردم.


روایات

در روایات شیخ صدوق اگر اشتباه نکنم بدین مضمون آمده است.

برص در شیعه ی ما نیست.

برص شبه لعنت است.

در تاریخ خوانده ایم کسی که ولایت امیر المومنین را منکر شد به برص مبتلا گشت.

در تاریخ خوانده ایم که شمر به برص مبتلا شده بود.

پاسخ دین داران و کارشناس محترم چیست ؟
آیا خداوند مهربان است یا عادل است ؟
آیا این یک نوع نژاد پرستی نیست ؟


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مبشر

با سلام و عرض ادب و احترام
ایام سوگواری شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش را به تمام دوستان گرامی تسلیت عرض می نمایم .
پرسشگر محترم
سؤال شما کمی مبهم و نامفهوم است در صورت امکان کمی سؤال خود را توضیح دهید زیرا متوجه منظور حضرتتعالی بویژه ربط بین آیات قرآن کریم و روایات و همچنین بخشهای منقول از کتاب مقدس نشدم .
با تشکر
:Gol:

مبشر;743057 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام
ایام سوگواری شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش را به تمام دوستان گرامی تسلیت عرض می نمایم .
پرسشگر محترم
سؤال شما کمی مبهم و نامفهوم است در صورت امکان کمی سؤال خود را توضیح دهید زیرا متوجه منظور حضرتتعالی بویژه ربط بین آیات قرآن کریم و روایات و همچنین بخشهای منقول از کتاب مقدس نشدم .
با تشکر
:Gol:

من هم سلام عرض می کنم و ایام را تسلیت می گویم

چرا خداوند این چنین نگاهی به یک بیماری دارد ؟

قرآن و تورات و روایات در یک راستا هستند و همگی نگاه خداوند را نسبت به این بیماری نشان می دهد.

حالا چرا باید به این چنین خدایی ایمان بیاوریم ؟ آیا شما به این چنین خدایی ایمان دارید ؟ با چه توجیهی؟

به نام خداوند بخشنده مهربان
از توضیح شما پرسشگر گرامی سپاسگزارم

کاوه دادگر;743959 نوشت:
چرا خداوند این چنین نگاهی به یک بیماری دارد ؟

پرسشگر گرامی چگونه به این نتیجه رسیدید که خداوند نگاه نامناسبی به این بیماری دارد ؟ در حالی که برای پذیرش روایات باید سند آنها مورد بررسی قرار گیرد و نقل شدن روایت در یک کتاب ، به تنهایی دلیل کافی برای صحت و پذیرش آن نیست .

کاوه دادگر;743959 نوشت:
قرآن و تورات و روایات در یک راستا هستند و همگی نگاه خداوند را نسبت به این بیماری نشان می دهد.

پرسشگر محترم و عزیز در کدام آیه از آیات قران نگاه خداوند به این بیماری همراستا با نگاه تورات است؟؟(درباره روایات نیز باید صحت و سقم آن از لحاظ سند و درایه نیز مورد بررسی قرار گیر ) .
آیات مذکور در قرآن کریم که حضرتعالی نقل کرده اید همگی درباره معجزه و کرامت سخن می گویند که طی آنها خداوند متعال درخشان شدن دست حضرت موسی علیه السلام را به عنوان معجزه ایشان معرفی می کند ؟ در کدام قسمت از آیات مذکور خداوند متعال به بیماری پیسی یا برص اشاره نموده اند ؟؟؟ آیا سفید و درخشان شدن دست حضرت موسی علیه السلام به معنای مبتلا شدن ایشان به بیماری برص است ؟؟:Moteajeb!:

کاوه دادگر;743959 نوشت:
حالا چرا باید به این چنین خدایی ایمان بیاوریم ؟ آیا شما به این چنین خدایی ایمان دارید ؟ با چه توجیهی؟

پاسخ این پرسش شما واضح است که خداوند متعال در قرآن کریم هیچگاه در آیاتی که شما ذکر کرده اید درباره بیماری برص سخنی نگفته اند .
درباره اینکه چرا در تورات چنین نگاهی به این بیماری وجود دارد نیز اجازه دهید دو نکته را عرض نمایم :
1. ما به عنوان مسلمان ملزم به پذیرش اعتقادات و نظریات یهودیان درباره مسائل مختلف از جمله بیماریها نیستیم .
2. باید از یهودیان بپرسید که چرا کتاب مقدس آنها چنین نگاهی به این بیماری دارد .

مبشر;745759 نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان
از توضیح شما پرسشگر گرامی سپاسگزارم

پرسشگر گرامی چگونه به این نتیجه رسیدید که خداوند نگاه نامناسبی به این بیماری دارد ؟ در حالی که برای پذیرش روایات باید سند آنها مورد بررسی قرار گیرد و نقل شدن روایت در یک کتاب ، به تنهایی دلیل کافی برای صحت و پذیرش آن نیست .

پرسشگر محترم و عزیز در کدام آیه از آیات قران نگاه خداوند به این بیماری همراستا با نگاه تورات است؟؟(درباره روایات نیز باید صحت و سقم آن از لحاظ سند و درایه نیز مورد بررسی قرار گیر ) .
آیات مذکور در قرآن کریم که حضرتعالی نقل کرده اید همگی درباره معجزه و کرامت سخن می گویند که طی آنها خداوند متعال درخشان شدن دست حضرت موسی علیه السلام را به عنوان معجزه ایشان معرفی می کند ؟ در کدام قسمت از آیات مذکور خداوند متعال به بیماری پیسی یا برص اشاره نموده اند ؟؟؟ آیا سفید و درخشان شدن دست حضرت موسی علیه السلام به معنای مبتلا شدن ایشان به بیماری برص است ؟؟:Moteajeb!:

پاسخ این پرسش شما واضح است که خداوند متعال در قرآن کریم هیچگاه در آیاتی که شما ذکر کرده اید درباره بیماری برص سخنی نگفته اند .
درباره اینکه چرا در تورات چنین نگاهی به این بیماری وجود دارد نیز اجازه دهید دو نکته را عرض نمایم :
1. ما به عنوان مسلمان ملزم به پذیرش اعتقادات و نظریات یهودیان درباره مسائل مختلف از جمله بیماریها نیستیم .
2. باید از یهودیان بپرسید که چرا کتاب مقدس آنها چنین نگاهی به این بیماری دارد .

سلام

فکر کردم قصد مزاح دارید اما به هر حال از شما سپاسگزارم.

برای اینکه بهتر مقصودم را متوجه شوید خدمت شما کارشناس محترم عرض می کنم.

آیه قرآن می گوید من غیر سوء یعنی بیماری از سوء است. ( یعنی پیامبر اگر دستش نورانی و سفید است به خاطر سوء و بیماری برص نیست)

کتاب مقدس کلا اشتباه نیست. این مطالب در اسفار امده و خیلی تفصیلی است . برای اینکه تحریفش اثبات شود باید دلیل داشته باشید.

شما فقط می گویید نمی دانید این روایات درست است یا نه ؟ یا می گویید نمی دانید تورات در این موضوع تحریف شده است یا نه ؟

پس شما به عنوان یک کارشناس کلام دلیل عقلی و کلامی بر بطلان و دروغ بودن این روایات و تورات ندارید.

اگر دلیل کلامی داشتید خیلی راحت می گفتید این روایات دروغ است یا این بخش تورات دروغ است.

اما چون دلیل کلامی ندارید من را غیر مستقیم به کارشناس روایت و ... ارجاع می دهید.

من این سوال را از کارشناس روایت می پرسم اما شما دلیل کلامی نداشتید تا کذب اینها را ثابت کنید.

کارشناس محترم و عزیز

اگر خداوند اینطوری که در این روایات و تورات و قرآن نیست به صراحت بگویید این روایات و تورات کذب است یا ثابت کنید منظور قران چیز دیگری است.

به نام خداوند دادگر
سلام
بین ایات قران و تورات تفاوت فاحشی در مورد بیماری برص وجود دارد، بطوری که كلمه (الأبرص) در دو سوره قرآن مجيد آيات 49 آل عمران و 110 مائده آمده است و هر دو آيه درمورد معجزات حضرت عيسى(ع) واز دلايل اثبات حقانيت و پيامبرى او مى باشد كه آن حضرت به اذن پروردگار متعال، كور مادرزاد را درمان مى كرد وبه زنده كردن مردگان مى پرداخت واز گِل، شكل پرنده اى مى ساخت و درآن مى دميد كه به صورت موجود زنده اى در مى آمد و(برص) را نيز درمان مى كرد.
اما در تورات همانطور که شما بیان کردید کسی که مبتلا به برص باشد را از جامعه طرد میکردند(البته شاید به این دلیل بوده که درمان نداشته و یا باعث مبتلا شدن دیگران میشده) به هر حال اثبات اینکه این قسمت تورات تحریف شده یا نه کار مشکلی است.
اما برخورد ائمه ما با کسانی که به بیماری های اینچنینی مبتلا میشدند با ایات تورات بسیار متفاوت است؛ مثلا امام سجاد(ع) هنگامی که به عده ای جزامی میرسد انها را به خانه خود دعوت کرده و به انها احترام گذاشته و به خدمت کار خود دستور میدهد تا غذای لذیذی برای انها تهیه کند.(فرازهایی برجسته از سیره امامان، ج ۲، ص ۲۰۵)

کاوه دادگر;741226 نوشت:
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُ‌جْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ‌ سُوءٍ آيَةً أُخْرَ‌ىٰ

به نظر میرسد این ایه و ایاتی شبیه این که ذکر فرمودید ربطی به بیماری برص ندارد. البته بنده در تفاسیر هم چنین نسبتی ندیدم.

کاوه دادگر;741226 نوشت:
در روایات شیخ صدوق اگر اشتباه نکنم بدین مضمون آمده است.
برص در شیعه ی ما نیست.
برص شبه لعنت است.

بنده چنین روایاتی ندیدم اگر لطف کنید سند اونها رو بیان کنید قابل بررسی خواهند بود.
اما در برخی از روایات راههایی برای درمان و یا پیش گیری برص گفته شده که اتفاقا دلالت میکند در برخی نزدیکان و اصحاب و یا شیعیان ائمه(ع) این بیماری وجود داشته، از جمله:
در روایتی از رسول اکرم (ص) به پنج عامل پیسی اشاره شده است. از حضرت نقل شده که پنج چیز است که پیسی می آورد: نوره کشیدن در روز جمعه و چهارشنبه، وضو گرفتن و غسل کردن با آبی که با آفتاب گرم شده است، خوردن در حال جنابت، آمیزش با زن در هنگام حائض بودنش، و خوردن در حال سیری. (محمد محمدی ری شهری، دانش نامه احادیث پزشکی، ترجمه دکتر حسین صابری ، قم دارالحدیث،چاپ ششم، 1385، ج2، ص379).
پیامبر اکرم (ص) فرمود: یا علی! غذا را با خوردن مقداری نمک شروع کن و با نمک به پایان برسان!زیرا این کار باعث شفا و عافیت از هفتاد نوع بلا و بیماری است که یکی از آن ها برص می باشد. (الکافی، ج6 ، ص326).

کاوه دادگر;741226 نوشت:
در تاریخ خوانده ایم کسی که ولایت امیر المومنین را منکر شد به برص مبتلا گشت.
در تاریخ خوانده ایم که شمر به برص مبتلا شده بود.

البته این دو روایت وجود دارد:
در برخي از روايات، اولياي الهي ابتلا به برص را براي معاندان حق خواستار شدند و به اين صورت آنها را نفرين کردند؛ مثلا هنگامي که امام علي(ع) به بصره رسيد، از انس بن مالک خواست به سراغ طلحه و زبير رود و حديثي را که از رسول خدا(ص) درباره آنها شنيده بود، يادآورشان شود.
فلوي عن ذلک فرجع اليه فقال: اني انسيت ذلک الامر. فقال(ع): ان کنت کاذبا فضربک الله بها بيضاء لامعه لاتواريها العمامه؛
انس سرپيچي کرد و بازگشت و بهانه آورد که آن حديث فراموشم شده است. مولا فرمود: اگر دروغ مي گويي، خدا تو را به لکه اي سفيد دچار کند که دستارش نپوشاند.( نهج البلاغه، کلمات قصار 312)
اینکه حضرت(ع) او را نفرین کرد و او مبتلا شد ربطی به خصوص بیماری برص ندارد، زیرا نفرین معمولا به چیزی تعلق میگیرد که درمان نداشته باشد و ممکن بود حضرت(ع) چیز دیگری را به عنوان نفرین در نظر بگیرد و این نشانه ای بر حقانیت نفرین کننده است همانطور که مباهله دلیل بر صحت قول نفرین کننده دارد. به هر حال این بلایی که بر سر انس امد هم حقانیت امیر المومنین(ع) را ثابت کرد و هم عناد انس را با حق!

کاوه دادگر;741226 نوشت:
آیا خداوند مهربان است یا عادل است ؟

خداوند هم مهربان است و هم عادل...
گاهی ظلم کردن شخصی در دنیا باعث میشود خدا او را در این دنیا به بلایا و مشکلاتی مبتلا کند. در حديثي نوراني آمده است: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للاولياء درجه؛ گرفتاري و زيان ها براي ستمگر موجب ادب و مكافات عمل اوست و براي مؤمن امتحان و آزمايش است و براي اولياء خدا موجب ترفيع مقام و درجه است...».
البته همین بلا برای تنبه و اگاهی ظالم است که برگردد و دیگر ظلم نکند.
در پناه حق

کاوه دادگر;743959 نوشت:
چرا خداوند این چنین نگاهی به یک بیماری دارد ؟
قرآن و تورات و روایات در یک راستا هستند و همگی نگاه خداوند را نسبت به این بیماری نشان می دهد.

قران و تورات در این مساله به هیچ وجه در یک راستا نیستند، بلکه قران با انجیل در این مورد شباهتی از نظر ظاهری داشته و از نظر مبنایی تفاوت عمده ای دارد. در قرآن كريم آمده است:
(… أنّى أخلق لكم من الطين كهيئة الطير فأنفخ فيه فيكون طيراً باذن الله و أبرئ الأكمه و الأبرص و أحى الموتى باذن الله… ) آل عمران/ 49
براى شما از گل، چون شكل مرغى مى سازم، پس مى دمم در آن و به اذن خدا پرنده اى شده (به پرواز در مى آيد) و كور مادرزاد و پيس (جذام) را بهبود مى بخشم و مردگان را با اذن الهى زنده مى سازم.
در انجيلهاى چهارگانه نيز به شكل گسترده اى به معجزه هاى اين پيامبر عظيم الشأن اشاره شده است كه از نظر مصداق، كم و بيش، همانند قرآن كريم است:
(… چون فرود آمد يسوع از كوه، متابعت او كردند جمعى كثير. دراين وقت كسى كه مبتلا به برص بود آمد به خدمت او… پس دراز كرد يسوع دست خود را و ماليد به او و گفت: خواستم پاك شدن تو را، پس پاك شو. همان وقت پاك شد از برص…)
(انجيل متى، فصل پانزدهم، باب هشتم، صفحه 81، ت . خ)
و نيز در فصل بيست و پنجم همين انجيل، چنين مى خوانيم:
(… وچون بيرون رفت يسوع از آن خانه، از عقب او دو نابينا بيرون آمدند و فرياد مى كردند كه رحم كن بر ما اى پسر داود، چون داخل خانه شد، آمدند نزد او. و گفت يسوع كه شما اقرار داريد به اين كه من مى توانم چشم شما را شفا داد، گفتند: بلى اى پروردگار، در اين وقت دست ماليد بر چشمهاى ايشان و گفت: به علت ايمانى كه داريد به من، چشم شما بينا مى شود، پس بينا شد چشم ايشان.) (همان/ 86)
و در فصل سى ام نيز آمده است:
(… جواب گفت يسوع كه برويد و اعلام كنيد به يوحنا آنچه ديده و شنيده ايد كه كوران را بينا كرده ام، و گروه لنگ را به نحوى شفا داده ام كه راه مى روند، و مبروصين را از برص پاك كرده ام، و كران را شفا داده ام كه مى شنوند، ومردگان را زنده كرده ام به نحوى كه برمى خيزند… )

تفاوت عمده اى كه دراين خصوص بين قرآن كريم و انجيل ديده مى شود، اين است كه در قرآن، مقيد به (اذن الله) شده و در انجيل بسته به اراده شخص عيسى(ع) دانسته شده: (خواستم پاك شدن تو را). و اين خود حكايت از اختلاف بنيادين خداشناسى و پيامبرشناسى قرآن و انجيل دارد كه اولى تصريح به توحيد و يكتاپرستى دارد و دومى پندار چندگانه پرستى را در خيال مى پروراند.

عامل;747145 نوشت:
به نام خداوند دادگر
سلام
بین ایات قران و تورات تفاوت فاحشی در مورد بیماری برص وجود دارد، بطوری که كلمه (الأبرص) در دو سوره قرآن مجيد آيات 49 آل عمران و 110 مائده آمده است و هر دو آيه درمورد معجزات حضرت عيسى(ع) واز دلايل اثبات حقانيت و پيامبرى او مى باشد كه آن حضرت به اذن پروردگار متعال، كور مادرزاد را درمان مى كرد وبه زنده كردن مردگان مى پرداخت واز گِل، شكل پرنده اى مى ساخت و درآن مى دميد كه به صورت موجود زنده اى در مى آمد و(برص) را نيز درمان مى كرد.
اما در تورات همانطور که شما بیان کردید کسی که مبتلا به برص باشد را از جامعه طرد میکردند(البته شاید به این دلیل بوده که درمان نداشته و یا باعث مبتلا شدن دیگران میشده) به هر حال اثبات اینکه این قسمت تورات تحریف شده یا نه کار مشکلی است.
اما برخورد ائمه ما با کسانی که به بیماری های اینچنینی مبتلا میشدند با ایات تورات بسیار متفاوت است؛ مثلا امام سجاد(ع) هنگامی که به عده ای جزامی میرسد انها را به خانه خود دعوت کرده و به انها احترام گذاشته و به خدمت کار خود دستور میدهد تا غذای لذیذی برای انها تهیه کند.(فرازهایی برجسته از سیره امامان، ج ۲، ص ۲۰۵)

سلام

بله من هرگز نگفتم برخورد ائمه با کسانی که این بیماری را داشته اند بد بوده است. در تورات وقتی خواهر موسی نافرمانی کرد مبتلا به برص شد و بعد با توبه و انابه شفا یافت.

در تورات برای بیماران روالی وجود دارد برای پاکی و ...

به نظر میرسد این ایه و ایاتی شبیه این که ذکر فرمودید ربطی به بیماری برص ندارد. البته بنده در تفاسیر هم چنین نسبتی ندیدم.

قبلا گفتم که سفیدی دست موسی من غیر سوء است یعنی بیماری نیست اما گفته است من غیر سوء یعنی این بیماری از سوء است.

بنده چنین روایاتی ندیدم اگر لطف کنید سند اونها رو بیان کنید قابل بررسی خواهند بود.

من با چشم خودم دیدم در کتابی فکر کنم نامش صفات الشیعة بود از شیخ صدوق. امید دارم شما روایت و سند آن را بررسی کنید.
برص در شیعه ما نیست.
برص شبه لعنت است.

اما در برخی از روایات راههایی برای درمان و یا پیش گیری برص گفته شده

این را انکار نکرده ام. اتفافا در همین مفاتیح که دست همه است فکر کنم راه کار داده اند.

خداوند هم مهربان است و هم عادل...
گاهی ظلم کردن شخصی در دنیا باعث میشود خدا او را در این دنیا به بلایا و مشکلاتی مبتلا کند. در حديثي نوراني آمده است: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للاولياء درجه؛ گرفتاري و زيان ها براي ستمگر موجب ادب و مكافات عمل اوست و براي مؤمن امتحان و آزمايش است و براي اولياء خدا موجب ترفيع مقام و درجه است...».
البته همین بلا برای تنبه و اگاهی ظالم است که برگردد و دیگر ظلم نکند.
در پناه حق

خداوند مهربان و عادل است
اما می خواهم شما تکلیف این روایات و آیات را روشن کنید.

تا بدانیم مهربانی و عدالت خدا این چنین نگاهی است یا خیر ؟

تذکره;745602 نوشت:

...

کارشناس محترم سلام

در موضوعی خواستم روایاتی را بررسی کنید اما بررسی نکردید و موضوع را بسته اید.

لطفا همینجا پاسخ بدهید یا موضوع را باز کنید.

یک منبری داستانی را نقل کرد که یک مبتلا به برص به حمام می رود و از امام رضا می خواهد که شفا بگیرد و امام رضا علیه السلام اب می ریزند روی تن او و تمام بیماری درمان میشود.

لطفا سند این روایت را پیگیر باشد.

اما در کنار این روایت آن دو روایت که عرض کردم را پیگیری کنید.

[="Tahoma"][="Navy"]

کاوه دادگر;741226 نوشت:
پاسخ دین داران و کارشناس محترم چیست ؟
آیا خداوند مهربان است یا عادل است ؟
آیا این یک نوع نژاد پرستی نیست ؟

سلام
منظور از شیعه در اصطلاح روایات اغلب شیعیان و مومنان کامل است لذا مساله شامل غیر ایشان نمی شود
و دیگر اینکه بیماری به هر حال یک نوع نقص است و می تواند علت وقوع آن در برخی موارد عقوبت الهی باشد اما این قابل تعمیم به همه موارد ابتلای به این بیماری نیست
موفق باشید
یاعلیم[/]

سلام
قبل از هر چیز باید چند نکته رو در نظر گرفت:
1. بیماری برص که در قرآن از ان یاد شده به چه معناست؟ آیا همین که رنگ پوست انسان تغییر کند نشانه برصی است که در قرآن به آن اشاره شده؟
در پزشكى عارضه تغيير رنگ، بر اثر اختلال در رنگ دانه هاى پوست (چه افزايش وچه كاهش و ازبين رفتن سلولهاى حاوى رنگدانه) به دو گونه ايجاد مى شود:
الف) گاهی به دلیل بروز برخی بیماریها تغییر رنگ در پوست اتفاق می افتد.
ب) گاهی بواسطه بيمارى مادرزادى و ارثى ايجاد مى گردد. در نوع البينيسم (albinism) اختلال، درمان نهايى ندارد، ولى در نوعى كه با از بين رفتن بدون علتِ رنگدانه و سفيد شدن موضعى پوست ايجاد مى شود (vitiligo) در بررسيهاى آمارى مشخص شده كه تا حدود يك سوم موارد ممكن است خود به خود به تدريج خوب شود و رنگدانه هاى پوست، به حالت طبيعى بازگشت نمايد.
اكنون بايد ارزيابى نمود كه آيا كنار هم نهادن كارهايى همانند شفا دادن كور مادرزاد وزنده كردن مردگان وهمچنين از گِلى بى جان، پرنده اى جاندار ساختن، با بيمارى پوستى از نوع اوليه سفيد شدن موضعى پوست (vitiligo) ـ كه خود به خود نيز قابل خوب شدن است و به طور عموم زيان و آسيب مشخصى به سلامتى فرد نمى رساند وقابل سرايت به ديگران نيز نمى باشد و تنها يك تغيير رنگ پوستى در بعضى قسمتهاى بدن است ـ با سنگينى و صلابت و استوارى آيات الهى درمورد سه امرى كه انجام آن براى بشر محال است، تناسبى دارد؟!
از همین رو در كتاب (معجم الفاظ القرآن كريم) چاپ مصر (1290 هجرى، 1970 م) نيز در شرح كلمه (الابرص) آمده است:
البرص هو ابيضاض الجلد من فقد خضابه و يحدث على شكل بقع مختلفة الحجوم وهو عرض من أعراض الجذام المتعددة والابرص هو المصاب بذلك الداء.
برص عبارت است از سفيد شدن پوست در اثر از بين رفتن رنگ طبيعى آن و به صورت لكه هايى در اندازه هاى مختلف پديدار مى گردد واين نوعى از انواع چندگانه جذام است و (ابرص) به چنين بيمارى گفته مى شود.
براساس اين نكته هاى علمى وقرائن موجود در آيات چنين مى نمايد كه (برص) بايد نوعى بيمارى صعب العلاج باشد ونه تنها تغيير رنگ پوست.

2. منظور از شیعه در روایات چیست؟ آیا صرف اعتقاد به امامت اهل بیت(ع) کافی است؟ یا رهرو واقعی را شیعه میگویند؟
شخصی به نام ابواسماعیل می گوید در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم و عرض کردم شیعیان در آنجایی که ما زندگی می کنیم بسیار هستند. امام باقر(ع) فرمودند : آیا ثروتمندان آنها نسبت به مستمندان مهربان هستند و به آنها توجه می کنند؟ و آیا نیکوکاران نسبت به گناهکاران گذشت دارند؟ آیا آنها نسبت به هم دیگر همکاری و برادری دارند؟
ابواسماعیل عرض کرد خیر. این ویژگیها در میانشان نیست امام فرمود:
لیس هؤلاء شیعۀ، الشیعۀ من یفعل هذا.
اینها شیعه نیستند شیعه کسی است که این ویژگیها را داشته باشد.
امام صادق(ع) می فرماید:
اِمتحنوا شیعتنا عند ثلاث. عند مواقیت الصلاۀ کیف مُحافَظَتُهُم علیها و عند اسرارهم کیف حفظهم لها عند عدوّنا و الی اموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها.
شیعیان ما را در سه چیز امتحان نمایید 1- در مواظبت بر اوقات نماز 2- در نگهداری اسرارشان از دشمنان ما 3- در همدردی و کمک مالی به برادرنشان.
بدین ترتیب گاهی منظور روایات شیعه واقعی است نه شیعه زبانی!

کاوه دادگر;747895 نوشت:
من با چشم خودم دیدم در کتابی فکر کنم نامش صفات الشیعة بود از شیخ صدوق. امید دارم شما روایت و سند آن را بررسی کنید.
برص در شیعه ما نیست.
برص شبه لعنت است.

روایاتی که اشاره کردید:
1) حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْآدَمِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّيَّارِيِ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْفَى شِيعَتَنَا مِنْ سِتِّ خِصَالٍ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ‏ وَ الْأُبْنَةِ وَ أَنْ يُولَدَ لَهُ مِنْ زِنًا وَ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ بِكَفِّهِ. (ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، 2جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش.)
ترجمه: محمد بن يحيى از كسى و او از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه فرمود: همانا خداوند شيعه ما را از شش خصلت بدور كرده است: جنون و جذام و برص‏ و ابنه بودن و اينكه زنازاده باشد و اينكه سائل به كف باشد.
اما در سند این حدیث آمده (عَمَّنْ أَخْبَرَهُ) که در اصل در سلسله سند فرد مجهول وجود دارد و این باعث ضعف حدیث میشود.

2) حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ حُبَابٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع‏) قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ( ع‏): الْبَرَصُ‏ شِبْهُ اللَّعْنَةِ لَا يَكُونُ فِينَا وَ لَا فِي ذُرِّيَّتِنَا وَ لَا فِي شِيعَتِنَا.( ابن بابويه، محمد بن على، صفات الشيعة، 1جلد، أعلمى - تهران، چاپ: اول، 1362ش.)
ترجمه: برص شبیه لعنت بوده و در ما و ذریه ما و شیعیان ما نخواهد بود.
اینکه میفرماید: شبیه لعنت است ظاهرا منظور نوعی است که غیر قابل درمان بوده و باعث دوری مردم از بیمار میشود.

بر فرض صحت سند این روایات و طبق مقدمات ذکر شده میتوان گفت: از آنجایی که در روایت اول، امام(ع) برص را در کنار جذام قرار داده پس منظور یک بیماری لا علاج است(نه صرف تغییر رنگ پوست) که باعث طرد انسان از جامعه و انزجار دیگران از انسان میشود، و این حالت در شیعیان خالص رخ نخواهد داد.(البته این با مساله نژاد پرستی تفاوت زیادی دارد، چرا که ایمن بودن از یک بیماری لا علاج به سبب تقوا یک چیز است و برتری نژادی بدون دلیل منطقی و فقط به خاطر یک نژاد خاص یک چیز دیگر! همانطور که خداوند به مومنان عزت در دنیا را به سبب ایمان انها و توکل به خداوند متعال عنایت میکند و البته در آخرت ثوابی بی پایان عطا خواهد نمود.)

کاوه دادگر;747895 نوشت:
قبلا گفتم که سفیدی دست موسی من غیر سوء است یعنی بیماری نیست اما گفته است من غیر سوء یعنی این بیماری از سوء است.

" وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‏ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى‏".
علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: كلمه" سوء" به معناى هر بدى و زشتى است، بعضى (فخر رازی) گفته‏اند: اين تعبير در آيه شريفه كنايه از برص است و معنايش اين است كه دست خود را جمع كن، و آن را داخل‏ گريبان و زير بغلت ببر، و آن را نورانى بيرون آر، بدون اينكه دچار برص و يا هر حالت بد ديگرى شده باشد.(الميزان، ج‏14، ص: 201)
از آنجایی که بیماری نوعی نقص محسوب میشود و هر نقصی بد و زشت است، خداوند میفرماید درخشش دست حضرت موسی(ع) از باب معجزه است نه نقص و بیماری.
البته بیماری در ظاهر بد و ناخوشایند است. با این حال گاهی خداوند متعال برای امتحان بندگان خود، آنها را به برخی بیماریها مبتلا میکند. همانطور که یکی از بهترین بندگان خود یعنی حضرت ایوب(ع) را به بیماری دچار نمود.
امام رضا(ع) در ثواب صبر بر بیماری میفرماید: أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرْضَى أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ‏ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَابِ الْعَلِيلِ.( الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام؛ ص341).
ترجمه: روز قیامت کسانی که مبتلا به بیماری و بلایا بودند هنگامی که ثواب بی شمار خداوند را به بیماران مشاهده میکنند، آرزو میکنند ای کاش گوشت ما را با قیچی تکه تکه میکردند!

کاوه دادگر;747895 نوشت:
اما در برخی از روایات راههایی برای درمان و یا پیش گیری برص گفته شده

این را انکار نکرده ام. اتفافا در همین مفاتیح که دست همه است فکر کنم راه کار داده اند.

با قبول این مطلب معلوم میشود برخی از اطرافیان حضرت(ع) مبتلا بوده و با مراجعه به ایشان(ع) راهکار خواسته اند و این خود، وجود این بیماری را در برخی شیعیان(و یا بهتر بگوییم محبان ائمه) ثابت میکند. البته این مساله بصورت یک حکم کلی در روایات آمده که با برخی دلایل و مسائل تخصیص میخورد، مثلا رعایت نکردن برخی مسائل بهداشتی و یا مورد امتحان قرار گرفتن مومن و ...

کاوه دادگر;747895 نوشت:
بله من هرگز نگفتم برخورد ائمه با کسانی که این بیماری را داشته اند بد بوده است. در تورات وقتی خواهر موسی نافرمانی کرد مبتلا به برص شد و بعد با توبه و انابه شفا یافت.

در تورات برای بیماران روالی وجود دارد برای پاکی و ...

در ذيل حديث ثقلين آمده است : ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا أبداً؛ یعنی: اگر به كتاب خدا و عترت او چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، در نتيجه وجود اهل‌بيت در كنار قرآن به معناى گرامى داشتن آنان و چنگ زدن به ريسمان و گرفتن راهنمايى از آنان بوده و ایندو نمایانگر یکدیگرند. به عبارتی قرآن در اهل بیت(ع) ظهور یافته و متجلی شده است. پس اگر عملی از آنها سر بزند مطابق قرآن خواهد بود و حتی میتوان گفته های آنها را با اعمال آنها تفسیر و تبیین نمود. بنابراین اگر امام سجاد(ع) با افراد جزامی اینطور برخورد میکند، میتوان نتیجه گرفت که در قرآن یا روایات هیچ گونه دید بدی نسبت به این گونه بیماریها نیست.

کاوه دادگر;747895 نوشت:
خداوند مهربان و عادل است
اما می خواهم شما تکلیف این روایات و آیات را روشن کنید.
تا بدانیم مهربانی و عدالت خدا این چنین نگاهی است یا خیر ؟

بسیاری از بیماریها و بلایایی که به سر انسان می آید ساخته و پرداخته خود اوست: وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ (شوری/30)؛ و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده‏ ايد، و از بسيارى [از همان اعمال هم‏] درمى‏ گذرد. اما اگر خداوند متعال در مواقعی فردی را به بیماری مبتلا کند، طبق روایت امام رضا(ع) بر درجات او افزوده و بهشت جاودان را نصیب او خواهد کرد. و این هیچ منافاتی با مهربانی و عدالت خداوند ندارد.

کاوه دادگر;747899 نوشت:
یک منبری داستانی را نقل کرد که یک مبتلا به برص به حمام می رود و از امام رضا می خواهد که شفا بگیرد و امام رضا علیه السلام اب می ریزند روی تن او و تمام بیماری درمان میشود.

لطفا سند این روایت را پیگیر باشد.

در کتاب شمس ولایت داستانی در مورد شفا گرفتن یک غیر شیعه توسط امام رضا(ع) نقل شده اما بنده این داستان را در کتب روایی پیدا نکردم.
داستان چنین است: در بغداد يک مردي حمامي به نام رجب که از مخلصين امام رضا عليه‏السلام بود وجود داشت. وقتي که امام رضا عليه‏السلام در مسافرتي از بغداد عبور مي‏کرد، آن مرد حمامي به پيشواز آن حضرت رفت و در سه فرسخي بغداد درک شرف کرد و حضرت را به خانه‏ي خود برد. شيعيان بغداد از حضرت درخواست چند روز توقف کرده و ايشان را نگهداشتند. روزي امام رضاعليه‏السلام به رجب فرمود: «حمام را گرم و حوض‏ها را پر آب کن تا امشب به حمام تو بيايم.» پس رجب حمام را آماده کرد، اتفاقا در حوالي حمام مردي از بيماري برص، اعضايش سفيد شده بود و بوي گند بسياري از او مي‏آمد و از نفرت مردم، کم بيرون مي‏آمد. او چون شنيد که امام رضا عليه‏السلام به حمام مي‏آيد، پنهاني به [ صفحه 46] حمام رفت و در حمام جائي پنهان شد تا وقتي که امام رضا عليه‏السلام مي‏آيد نظر به او بکند و شفا يابد. چون شب شد چراغها روشن، حوضها پرآب، مشک و عنبر سوزاندند، امام رضا عليه‏السلام تشريف آورد، ناگاه آن شخص مبتلا به مرض برص، از پنهانگاه خود بيرون شد و در برابر حضرت ايستاد و عرض کرد:«اي يادگار اميرالمؤمنين و فرزند رسول خدا! شما منبع معجزات و کرامات هستيد، استدعا دارم نظري به حال اين بيچاره کنيد و از رنج خلاصم نمائيد.» چون رجب او را ديد، بسيار خجل شد و خواست او را بزند ولي حضرت منعش کرد. سپس آن معدن فيض کاسه‏ي آب از حوض برداشت و سوره‏ي حمد را بر آن خواند و بر سر او ريخت. به امر حق تعالي و برکت امام رضا عليه‏السلام فورا برص از او زايل شد، چنان که گويي هرگز او دچار نبوده است و بدنش سرخ و سفيد و بصورت نيک و زيبائي در آمد. سپس امامرضا عليه‏السلام به رجب فرمود: «از سر کار ما يک [ صفحه 47] دست لباس بگير و به او بپوشان.» و رجب به فرموده‏ي امام رضا عليه‏السلام عمل کرد. وقتي که امام رضا عليه‏السلام از حمام بيرون آمد، آن مرد به دست و پاي حضرت افتاد، و چون خويشاوند آن مرد اطلاع يافتند، پانصد نفر مرد و زن، شيعه‏ي خالص آن حضرت شدند.

اما روایت دیگری در بحار و کتب دیگر نقل شده که کمی متفاوت است و در این روایت هم شخص مبتلا به برص معلوم نیست شیعه است یا نه.
مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُ‏ إِنَّهُ ظَهْرَ بِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ سُرَّمَنْ‏رَأَى بَرَصٌ‏ فَتَنَغَّصَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ فَجَلَسَ يَوْماً إِلَى أَبِي عَلِيٍ‏ الْفِهْرِيِّ فَشَكَا إِلَيْهِ حَالَهُ فَقَالَ لَهُ لَوْ تَعَرَّضْتَ يَوْماً لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا ع فَسَأَلْتَهُ أَنْ يَدْعُوَ لَكَ لَرَجَوْتُ أَنْ يَزُولَ عَنْكَ. فَجَلَسَ‏ يَوْماً فِي الطَّرِيقِ وَقْتَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ دَارِ الْمُتَوَكِّلِ فَلَمَّا رَآهُ‏ قَامَ لِيَدْنُوَ مِنْهُ فَيَسْأَلَهُ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ وَ أَشَارَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ وَ أَشَارَ إِلَيْهِ بِيَدِهِ تَنَحَّ عَافَاكَ اللَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. فَرَجَعَ‏ الرَّجُلُ وَ لَمْ يَجْسُرْ أَنْ يَدْنُوَ مِنْهُ وَ انْصَرَفَ فَلَقِيَ‏ الْفِهْرِيَّ فَعَرَّفَهُ الْحَالَ وَ مَا قَالَ فَقَالَ قَدْ دَعَا لَكَ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَ فَامْضِ فَإِنَّكَ سَتُعَافَى.
(عنه اثبات الهداة: 6/ 242 ح 40، و البحار: 50/ 145 ح 29.)

در این روایت شخصی مبتلا به برص خود را به توصیه فرد دیگر سر راه امام رضا(ع) قرار میدهد و با دعای ایشان شفا پیدا میکند.
در هر دو روایت حرفی از شیعیان حضرت(ع) نیست.

با سلام و درود

تحلیل من این است

نکته اول :

تعبیر سوء در مورد هر چیزی که بد باشد استفاده میشود. در آیه ی مذکور این تعبیر صرف بد بودن را مد نظر دارد نه اینکه بیماری از نگاه خداوند بد باشد. در برخی ترجمه ها دیده میشود که تعبیر به نقص و بیماری میشود.

نکته دوم :

همانطور که کارشناس محترم اشاره کرده اند این بیماری محصول دو سبب کلی است.
اسباب مادی و طبیعی و اسباب معنوی
اسباب مادی در روایاتی که کارشناس ذکر کرده اند و شاید روایات دیگر آمده است.
اسباب معنوی همان گناه است که گفته شده حتی خواهر موسی نیز به همین سبب گرفتار بیماری شده است.

نکته سوم

از نگاه قرآن و اهل بیت ارزش انسان به تقوا و اعمال اوست. و این همه گرفتاری وبیماری و مصیبت نشان می دهد که برای خداوند اینها ملاک نیست.
اما برخی بیماری ها به سبب کوته نظری مردم از پیامبران و برخی انسان ها برداشته شده است.
من باب مثال حضرت ایوب مبتلا به بیماری شد اما از بیماری هایی که مورد نفرت مردم باشد مصون ماند. دلیل عمده همان نقش نبوت و نگاه مردم است. که این نگاه مردم اشتباه است.

نکته چهارم :

همانطور که دوست عزیزی گفتند و کارشناس اشاره کرده اند شیعه به معنای شیعه ای که در عرف ما است معنا نمیشود.
می توانم برداشتم را با این بیان به شما بگویم
برص در شیعه ی ما نیست.
یعنی :
اگر کسی شیعه شود ( شیعه کامل) حتما و حتما خداوند به او شفا میدهد. در واقع این روایت یک راه شفا یافتن از این بیماری را بیان می دارد.

اما در روایتی که کارشناس اورده اند گفته شده
نه در ما و نه در ذریه ما و نه در شیعه ما
بنا به نکته سوم
به خاطر نسبتی که ذریه ی اهل بیت با انها دارند این بیماری به خاطر نگاه مردم و فضیلت اهل بیت از انها دور شده است.
پس می توان حدس زد سبب دوری این بیماری از ذریه ی اهل بیت یا فضیلت یا شفاعت اهل بیت است یا اینکه نگاه مردم و هدایت انها مسبب این مصونیت بوده است کما اینکه در قضیه ایوت نبی اینگونه علتی ذکر شده است.

اما مسئله پیش می اید
لازمه ی این سخن این است که کسی که مبتلا به برص باشد نمی تواند سید باشد اما بعید می دانم همه سید های ایرانی یا غیر ایرانی مصون از برص باشند
پس یا باید بگوییم این سید ها ٰ سید نیستند و در شجره نامه ی انها اشتباهی رخ داده است یا جعلی است.
یا بگوییم این روایت مشکل دارد.
الا اینکه بخواهیم ذریه را یک تعبیر استعاری بدانیم مثل فرزند نوح که گفته شد فرزند نوح نیست. که بعید به نظر میرسد.

در مورد تقسیمی که کارشناس کرده است موافق نیستم. اینکه بیماری را تقسیم کنیم در اصل ماجرا تفاوت چندانی نمی کند.

اما شبه لعنت
احتمالا همان بازخورد بد مردم نسبت به این بیماری است. یعنی چون این بیماری از نظر مردم مطرود و مقبوح است از اهل بیت دور شده است.پس به این معنا نیست که این بیماری نشانه قهر خداوند است. شاید هم این تعبیر ارتباطی با اسباب روحی این بیماری دارد که باید از دکتر متخصص و روانشناس ها جویا شد.

نکته پایانی

مطمئن باشید اگر خبط و گناهی است از مردم است این مردم هستند که نگاه بدی نسبت به بیماری دارند. شاید در گذشته که دانش پزشکی پیشرفتی نداشت قابل پذیرش بود اما اکنون نگاه بد مردم به خاطر جهل انها است.

و طاها;748369 نوشت:
اما مسئله پیش می اید
لازمه ی این سخن این است که کسی که مبتلا به برص باشد نمی تواند سید باشد اما بعید می دانم همه سید های ایرانی یا غیر ایرانی مصون از برص باشند پس یا باید بگوییم این سید ها ٰ سید نیستند و در شجره نامه ی انها اشتباهی رخ داده است یا جعلی است. یا بگوییم این روایت مشکل دارد.

سلام دوست عزیز
ممنون از تذکرات مفید شما:Gol:

بررسی سند حدیث به عهده کارشناسان حدیث است؛
اما با فرض صحت سند حدیث، میتوان گفت:
حدیث بصورت عام میفرماید برص در ذریه ما نیست که این عموم قابل تخصیص است(به عبارتی ابا از تخصیص ندارد) و از آنجایی که «البلاء للولاء ثمّ للاوصياء ثمّ للامثل فلأمثل»، يعنى: بلاياى دنيا، اوّل متوجّه است به پيغمبران كه بهترين خلق هستند، و بعد از ايشان به اوصياى ايشان، و بعد از اوصيا از براى شيعيان و دوستان ايشان است به تفاوت ضعف و قوّت ايمان كه هر كه تشبّهش به ايشان، بيشتر است و ايمانش كاملتر، آزار و زحمتش در دنيا بيشتر است. و حديث: «البلاء للولاء كاللّهب في الذّهب»(شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى ؛ ص356)، نيز مؤيّد اين است.
و یا میتوان با روایاتی که بلا و مریضی را برای مومن امتحان و برای ظالم ادب میداند تخصیص بخورد. بنابراین برخی سادات شاید از باب امتحان الهی مبتلا شوند و یا برخی به سبب ظلم، اما حکم کلی بری بودن آنهاست.
اما پیامبران همانطور که به درستی اشاره کردید مبتلا به بیماری های تنفر آمیز نمیشوند، زیرا باید محل مراجعه مردم باشند.

و طاها;748369 نوشت:
در مورد تقسیمی که کارشناس کرده است موافق نیستم. اینکه بیماری را تقسیم کنیم در اصل ماجرا تفاوت چندانی نمی کند.


این تقسیم بندی برای این بود که به صرف تغییر رنگ پوست حکم نکنیم فلانی مبتلا به شبه لعنت و ... شده است. قبل از هر چیز باید دانست که لغتی که در عرف قرآن و روایات به کار برده شده در چه معنایی استعمال شده و به کار رفته است. زیرا اگر موضوع شناسی دقیق نباشد جواب درستی داده نخواهد شد.

[=georgia]

عامل;748410 نوشت:
سلام دوست عزیز
ممنون از تذکرات مفید شما:Gol:

بررسی سند حدیث به عهده کارشناسان حدیث است؛
اما با فرض صحت سند حدیث، میتوان گفت:
حدیث بصورت عام میفرماید برص در ذریه ما نیست که این عموم قابل تخصیص است(به عبارتی ابا از تخصیص ندارد) و از آنجایی که «البلاء للولاء ثمّ للاوصياء ثمّ للامثل فلأمثل»، يعنى: بلاياى دنيا، اوّل متوجّه است به پيغمبران كه بهترين خلق هستند، و بعد از ايشان به اوصياى ايشان، و بعد از اوصيا از براى شيعيان و دوستان ايشان است به تفاوت ضعف و قوّت ايمان كه هر كه تشبّهش به ايشان، بيشتر است و ايمانش كاملتر، آزار و زحمتش در دنيا بيشتر است. و حديث: «البلاء للولاء كاللّهب في الذّهب»(شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى ؛ ص356)، نيز مؤيّد اين است.
و یا میتوان با روایاتی که بلا و مریضی را برای مومن امتحان و برای ظالم ادب میداند تخصیص بخورد. بنابراین برخی سادات شاید از باب امتحان الهی مبتلا شوند و یا برخی به سبب ظلم، اما حکم کلی بری بودن آنهاست.
اما پیامبران همانطور که به درستی اشاره کردید مبتلا به بیماری های تنفر آمیز نمیشوند، زیرا باید محل مراجعه مردم باشند.


این تقسیم بندی برای این بود که به صرف تغییر رنگ پوست حکم نکنیم فلانی مبتلا به شبه لعنت و ... شده است. قبل از هر چیز باید دانست که لغتی که در عرف قرآن و روایات به کار برده شده در چه معنایی استعمال شده و به کار رفته است. زیرا اگر موضوع شناسی دقیق نباشد جواب درستی داده نخواهد شد.

سلام و درود خدا بر شما و رحمت و برکتهایش نیز

تقسیم بندی نکته درستی است
[=georgia]

[=georgia]

[=georgia]

[=georgia]من با تورق و تتبع مختصری که داشتم یک تحلیل دومی هم دارم که متمرکز بر تورات است.

[=georgia]

[=georgia]نکته اول

[=georgia]

[=georgia]در تورات آمده است تا اردوگاه مرا ملوث نسازند

[=georgia]

[=georgia]سه معنا می توان برای ان تصور کرد

[=georgia]

[=georgia]معنای اول

[=georgia]

[=georgia]آلوده نسازند چون مطرود خداوند هستند. که معنای اشتباهی است.

[=georgia]

[=georgia]معنای دوم

[=georgia]

[=georgia]آلوده نسازند با بیماری چون ناپاکی و میته و مردگی در آنها است. و نباید در محل عبادت حضور یابند یا هر مسجدی یا مسجد جامع. یعنی همانطور که زن حائض یا مرد جنب نباید در مسجد بروند چون ناپاکی دارند و باید پاک شوند. مثلا زن باید حیضش تمام شود.

[=georgia]

[=georgia]در این مورد بیماران حداقل هفت روز باید در مکانی جداگانه باشند و پاک شوند. و بعد به اجتماع باز می گردند.

[=georgia]

[=georgia]همانطور که میدانید احکام طهارت در بنی اسرائیل سختگیرانه تر بوده است. به گونه ای که در یک روایت که احتمالا جعلی باشد یا من درست به خاطر ندارم اما به هر صورت اینگونه یادم است که اگر نجاست به اعضای آنها می رسید باید آنها را می بریدند. اما به طور کلی مشخص است که تکالیف قوم بنی اسرائیل سخت تر بوده است همانطور که معجزات و کرامات برای آنها بیشتر بوده است.

[=georgia]

[=georgia]معنای سوم

[=georgia]

[=georgia]آلوده نسازند با بیماری چون باید ناقل بودن یا نبودن ناپاکی یا بیماری مشخص شود و نباید در محل اجتماع یا محل عبادت باشند.

[=georgia]

[=georgia]تعبیر ناقل بودن تعبیر شخصی من است و الا در تورات این مسئله نیامده است. در برخی آزمون هایی که برای یک نوع از بیماری دیده میشود می توان دید کاهن به دنبال این است که میته و مردگی به پیرامون بیمار منتقل میشود یا خیر. یعنی تلاش اصلی تشخیص انتقال ناپاکی است نه مسری بودن بیماری. قرائن دیگری نیز در انواع دیگر و نوع تطهیر وجود دارد که همگی نشان می دهد کاهن در صدد تشخیص سرایت ناپاکی است نه سرایت بیماری. که همگی معنای دوم را تایید می کند.

[=georgia]

[=georgia]تشخیص ناقل بودن یا نبودن به عهده کاهنان و علمای بنی اسرائیل است. و بیماری بنا به رنگ و نوع دارای تقسیماتی است که بعد از مدتی پاکی یا ناپاکی آنها اعلام میشود. این میته یا ناپاکی طیف رنگی مختلف دارد : سفید عمیق ، سفید سطحی، زرد، سرخ، طلائی و تیره و سیاه و نام های برص ، بهق،جرب،اماس و ... دارد. دارای وسعت های مختلف است.

[=georgia]

[=georgia]می بینیم که طیف بیماران گسترده است و تمام کسانی که به نوعی پوست آنها درگیر باشد باید این سیر را طی کنند تا نوع بیماری مشخص شود و واگیردار بودن یا نبودن نیز مشخص شود.

[=georgia]

[=georgia]پس بیماران به جامعه باز می گردند. احتمالا این حکم فقهی اگر به سبب پاکی و طهارت از مقوله عبادات ( مثل جنابت و حیض ) نباشد به خاطر حفظ امنیت سلامت جامعه و بازخورد مردمی نسبت به این بیماران بوده است. چون پوست درگیر میشده است و مردم اطلاعی از بیماری ها نداشتند و ترس داشته اند و بعید نیست به خاطر امنیت روانی مردم بوده باشد.

[=georgia]

[=georgia]این حکم فقهی در تورات چه به سبب ناپاکی و چه به سبب امنیت روانی و سلامت جامعه بوده باشد در اسلام نیست و نسخ شده است.

[=georgia]

[=georgia]بر اساس یک روایت بنی اسرائیل از برص در میان خودشان شکایت کردند و خداوند دستورات و پرهیزات غذایی داده است تا از برص جلوگیری شود و درمان گردد.

[=georgia]

[=georgia]

[=georgia]

[=georgia]نکته دوم

[=georgia]

[=georgia]بر اساس دانسته های محدودم از طب قدیم احتمالا سه فرض برای این بیماران متصور است.

[=georgia]

[=georgia]فرض اول :
نشست بلغم یا سودا یا صفرا در پوست و اعضا. این مورد هم با علم جدید موافقت دارد و هم دیدگاه غالت و مستند در طب سنتی دارد.

[=georgia]

[=georgia]فرض دوم :
این بیماری مثل جذام است و یک بیماری خود ایمنی است. از نگاه طب جدید این بیماری و گروهی از بیماری ها از نوع بیماری خود ایمنی هستند مثلا دیابت هم جزو همین گروه است. و اگر در طب قدیم برخی گفته باشند مثل جذام است به این معنا نیست که مثل جذام مسری است. احتمالا مسری بودن از برداشت اشتباه مردم بوده است.

[=georgia]

[=georgia]فرض سوم :
این بیماری مثل جذام است و یک بیماری خود ایمنی است و مثل جذام مسری است. این فرض را در جایی ندیدم و فکر کنم وجود ندارد.

[=georgia]

[=georgia]در طب جدید و دانش پزشکی امروزی

[=georgia]

[=georgia] بیماری ویتیلیگو ، یک بیماری خود ایمنی است و به هیچ عنوان مسری و واگیر نیست. و یک سبب عمده در آن تاثیرات ژنتیکی است.

[=georgia]

[=georgia]نکته سوم

[=georgia]

[=georgia]در روایات به اسباب مادی این بیماری اشاره شده است و راهکارهای طبی و غذایی برای درمان و پیشگیری داده شده است.

[=georgia]

[=georgia]در برخی موارد ادعیه خاص داده شده است. در برخی موارد با کرامت و معجزه بوده است.

[=georgia]

[=georgia]در آیات قرآن این بیماران به سبب لطف خداوند شفا یافته اند.
همگی اینها نشان می دهد که این بیماران مورد توجه بوده اند و طرد نمیشدند. اگر چه ممکن است مردم نگاه خوبی به آنها نداشته باشند.

[=georgia]

[=georgia]نکته چهارم

[=georgia]

[=georgia]گفته شده بود خواهر موسی مبتلا شده و شفا گرفته است من نگاه کردم و خوشبختانه این بخش را یافتم
لطفا کارشناس این سوال را پاسخ بدهند

[=georgia]

[=georgia]مریام کیست ؟ چه نسبتی با هارون و موسی دارد ؟ آیا از فرزندان یعقوب یا اسحاق است ؟


[=georgia]

[=georgia]و سوالات دیگر صرفا برای تفکر و تدبر مطرح میشود

[=georgia]

[=georgia]آیا سوال هارون سوال استفهامی است یا اعتراضی ؟ ( مثل سوال موسی از خضر در قرآن که استفهامی است نه اعتراضی )

[=georgia]

[=georgia]آیا هارون سوال اعتراضی کرده است ( یعنی با عصمت او موافق است یا خطا بوده و خطا مخالف عصمت نیست ) یا این بخش از تورات تحریف شده است و سوال آنها استفهامی بوده است ( و شاید کلا تحریف بوده و هارون اضافه شده است؟ ) ؟

[=georgia]

[=georgia]آیا سلامت ماندن هارون از برص به خاطر پیامبر بودن او و نسبت فامیلی است ؟ یا به این خاطر که مریام تحمل عتاب خدا را نداشته است و ترس از دوری او از رحمت خدا باعث شده مبتلا شود ؟

[=georgia]

[=georgia]سفر اعداد فصل 12

[=georgia]

[=georgia]
و مریام و هارون بر موسی درباره زن حبشیه که گرفته بود گفتگو کردند زیرا که زن حبشیه را گرفته بود و گفتند که آیا خداوند به تنهایی به واسطه ی موسی فرموده است آیا با ما نیز نفرموده است و خداوند این را شنید اما موسی از تمامی مردمانی که بر روی زمین بودند بیشتر حلیم بود و خداوند به ناگهانی به موسی و هارون و مریام گفت که شما هر سه به خیمه مجمع بر آیید و ایشان هر سه برآمدند و خداوند در ستون ابر نزول نمود به در خیمه ایستاد و هارون و مریام را طلب داشت که ایشان هر دو بیرون امدند و گفت که حال سخنان مرا بشنوید که اگر کسی از شما از پیغمبران باشد من که خداوندم خویشتن را به آن کس در عالم رویا نمودار مینمایم و یا با او در خواب تکلم می کنم اما بنده من موسی چنین نیست چه او در تمامی خاندان من امین است با وی بالمشافهه و آشکارا تکلم می کنم نه به رموز تجلی خداوند را مشاهده می کند پس چرا از اعتراض بر بنده من موسی نترسیدید ؟ و غضب خداوند به ایشان افروخته شد و رفت و ابر از بالای خیمه برخاست و اینک مریام مثل برف مبروص شد و چون هارون به مریام نگریست اینک مبروص بود پس هارون به موسی گفت که دریغ ای آقایم تمنا این که بار این گناه را به ما نگذاری چون که به بی عقلی و خطا رفتار کردیم تمنا اینکه مثل میته نباشد که چون از رحم مادرش می افتد نصف بدنش پوسیده باشد و موسی به خداوند استغاثه کرده گفت که ای خدا اکنون تمنا اینکه او را شفا دهی و خداوند به موسی گفت که اگر پدرش فی الواقع خیو به رویش می انداخت آیا تا هفت روز خجل نمی شد تا هفت روز خارج از اردو گرفته شود و بعد از آن داخل شود پس مریام هفت روز بیرون از اردو گرفته شد و قوم تا رجعت مریام نکوچیدند و بعد از آن قوم از حصیروث کوچیدند و در بیابان پاران اردو زدند.

[=georgia]

[=georgia]نکته :
نمی توان به خاطر تعبیر به امدن و ایستادن خدا ، حکم به تحریف داد چون این تعبیر در قرآن نیز آمده است و در اینجا نیز به تجلی اشاره شده است که نشان می دهد مراد جسم نیست.

[=georgia]

[=georgia]گرچه به صراحت شفا یافتن مریام نیامده است اما احتمالا بعد از هفت روز شفا یافته باشد. اما به هر حال بعد از هفت روز بخشیده شده است و به میان قوم بازگشته است.


[=georgia]

سلام به همه ی خوانندگان

از همه ممنون و سپاسگزارم من قانع شدم از آقای وطاها ممنونم.
از همه میخوام برای مریض ها دعا کنن
التماس دعا

و طاها;748749 نوشت:
معنای دوم
آلوده نسازند با بیماری چون ناپاکی و میته و مردگی در آنها است. و نباید در محل عبادت حضور یابند یا هر مسجدی یا مسجد جامع. یعنی همانطور که زن حائض یا مرد جنب نباید در مسجد بروند چون ناپاکی دارند و باید پاک شوند. مثلا زن باید حیضش تمام شود.
در این مورد بیماران حداقل هفت روز باید در مکانی جداگانه باشند و پاک شوند. و بعد به اجتماع باز می گردند.
همانطور که میدانید احکام طهارت در بنی اسرائیل سختگیرانه تر بوده است. به گونه ای که در یک روایت که احتمالا جعلی باشد یا من درست به خاطر ندارم اما به هر صورت اینگونه یادم است که اگر نجاست به اعضای آنها می رسید باید آنها را می بریدند. اما به طور کلی مشخص است که تکالیف قوم بنی اسرائیل سخت تر بوده است همانطور که معجزات و کرامات برای آنها بیشتر بوده است.

سلام مجدد
متشکر از مطالب ارزندتون واقعا استفاده کردم.
قطع عضو به سبب نجاست رو من در منابع یهود پیدا نکردم، اما از نظر یهودیان هر آنچه دارای حیات بوده و سالم باشد، فاقد هرگونه نجاستی است و هر اندازه که شی ء به مرگ نزدیک می شود، نجاست آن فزونی می یابد. بر این اساس، مطابق اصطلاح شناسی تلمود، ناپاک ترین شی ء (اوی اوت هطومئا) «بزرگ ترین سبب نجاست»، جسد است و در مرحله بعد از آن، جذامی، زاو (فردی که بی اختیار از آلت او مایعی مانند منی جاری باشد) و لاشه حیوانات و خزندگان قرار دارد.(آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383)
از نظر یهودیان مراحل حاد برص که شبیه جزام میشود و قسمتهایی از بدن حیات خود را از دست میدهد، را میتوان مشمول آن احکام سخت دانست.

برخی از سوالات چندان ارتباطی با تاپیک نداره و باعث دور شدن از موضوع میشه، اما سعی میکنم بطور مختصر پاسخ بدم.

و طاها;748749 نوشت:
گفته شده بود خواهر موسی مبتلا شده و شفا گرفته است من نگاه کردم و خوشبختانه این بخش را یافتم
لطفا کارشناس این سوال را پاسخ بدهند
مریام کیست ؟ چه نسبتی با هارون و موسی دارد ؟ آیا از فرزندان یعقوب یا اسحاق است ؟

در منابع یهودی-مسیحی، نام خواهر موسی «مریم» یا «میریام» ذکر شده است، و در منابع اسلامی به این موضوع اشاره شده است، ولی روایات اسلامی شیعه( تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۳۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۳۹)و سنی( الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۲۱، فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۸۷.) همگی نام او را کلثوم یا کلثم یا کلثمه دانسته‌اند؛ و تفاسیر شیعه( اطیب البیان، ج ۴، ص ۴۳۸ و ج ۱۰، ص ۲۱۲؛ تفسیر جامع، ج ۲، ص ۴۴۲؛) و سنی( تفسیر روح البیان، ج ۶، ص ۳۸۷؛ الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۲۵۷؛) هم این نام را ذکر نموده‌اند.

و طاها;748749 نوشت:
و سوالات دیگر صرفا برای تفکر و تدبر مطرح میشود
آیا سوال هارون سوال استفهامی است یا اعتراضی ؟ ( مثل سوال موسی از خضر در قرآن که استفهامی است نه اعتراضی )
آیا هارون سوال اعتراضی کرده است ( یعنی با عصمت او موافق است یا خطا بوده و خطا مخالف عصمت نیست ) یا این بخش از تورات تحریف شده است و سوال آنها استفهامی بوده است ( و شاید کلا تحریف بوده و هارون اضافه شده است؟ ) ؟
آیا سلامت ماندن هارون از برص به خاطر پیامبر بودن او و نسبت فامیلی است ؟ یا به این خاطر که مریام تحمل عتاب خدا را نداشته است و ترس از دوری او از رحمت خدا باعث شده مبتلا شود ؟

طبق اعتقاد شیعه پیامبران از خطا و نسیان و سهو به دور اند(هر چیزی که باعث عدم اعتماد مردم به فرستاده حق شود، از پیامبران به دور است.) بنابراین حضرت هارون(ع) نباید خطایی مرتکب شده باشد، در حالی که طبق عبارت هر دو(هارون و خواهرش) به موسی(ع) اعتراض کردند. اما اینکه بگوییم هر دو خطا کردند ولی به دلیل پیامبری هارون(ع) خداوند او را مبتلا نکرد هم از عدالت خداوند به دور است و هم با عصمت هارون(ع) سازگار نیست. و اگر بگوییم هیچ کدام مرتکب خطا نشدند ولی خواهر موسی(ع) مبتلا شد، اینهم بلای بدون علت خواهد بود.
در هر حال داوری در مورد این متن تورات که تحریف شده یا نه کار ساده ای نیست. اما با مبانی ما چندان سازگار نیست خصوصا اینکه خداوند در مقابل ایندو ظاهر شده و با آنها علنا صحبت کرده باشد(خداوند در ستون ابر نزول نمود به در خیمه ایستاد و هارون و مریام را طلب داشت که ایشان هر دو بیرون امدند و گفت که حال سخنان مرا بشنوید) چندان با مبانی مسلمین و آیات قرآن نمیسازد!
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (اعراف/143)؛ و چون موسى به وعده گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا خودت را به من بنما كه ترا بنگرم، گفت: هرگز مرا نخواهى ديد ولى به اين كوه بنگر اگر بجاى خويش برقرار ماند شايد مرا توانى ديد و همين كه پروردگارش بر آن كوه جلوه كرد آن را متلاشى نمود و موسى بيهوش بيفتاد و چون به خود آمد گفت: منزهى تو، سوى تو باز مى‏ گردم و من اولين مؤمن هستم .

کاوه دادگر;748806 نوشت:
سلام به همه ی خوانندگان

از همه ممنون و سپاسگزارم من قانع شدم از آقای وطاها ممنونم.
از همه میخوام برای مریض ها دعا کنن
التماس دعا

در پناه حق باشید...
اللهم اشف کل مریض بحق الحسین(علیه السلام)

[=georgia]

عامل;748887 نوشت:
سلام مجدد
متشکر از مطالب ارزندتون واقعا استفاده کردم.

در هر حال داوری در مورد این متن تورات که تحریف شده یا نه کار ساده ای نیست. اما با مبانی ما چندان سازگار نیست خصوصا اینکه خداوند در مقابل ایندو ظاهر شده و با آنها علنا صحبت کرده باشد(خداوند در ستون ابر نزول نمود به در خیمه ایستاد و هارون و مریام را طلب داشت که ایشان هر دو بیرون امدند و گفت که حال سخنان مرا بشنوید) چندان با مبانی مسلمین و آیات قرآن نمیسازد!
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (اعراف/143)؛ و چون موسى به وعده گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا خودت را به من بنما كه ترا بنگرم، گفت: هرگز مرا نخواهى ديد ولى به اين كوه بنگر اگر بجاى خويش برقرار ماند شايد مرا توانى ديد و همين كه پروردگارش بر آن كوه جلوه كرد آن را متلاشى نمود و موسى بيهوش بيفتاد و چون به خود آمد گفت: منزهى تو، سوى تو باز مى‏ گردم و من اولين مؤمن هستم .

سلام و درود خدا بر شما

شما لطف دارید من هم واقعا استفاده کردم.

اما در مورد آمدن و ایستادن خدا نمی توانم سخن شما را رد کنم اما تعبیر تورات به گونه ای است که می توان گفت تعبیرات استعاری هستند.

مثل این آیات قرآن

[=georgia]هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الامُورُ


[=georgia]و جاء ربک[=georgia] و الملک صفا صفا [=georgia]

الرحمن علی العرش استوی




ا

سلام

و طاها;749134 نوشت:
اما در مورد آمدن و ایستادن خدا نمی توانم سخن شما را رد کنم اما تعبیر تورات به گونه ای است که می توان گفت تعبیرات استعاری هستند.

استعمال استعاره معمولا به طوری است که با اندکی دقت قابل بازگشت از معنای ظاهری باشد، به خلاف جایی که صراحت داشته و تاویل پذیر نیست.
در قرآن استعاره های بکار رفته به این نحو صراحت در جسمانیت و قابل مشاهده بودن، نمیکنند.
در هر حال اگر هم این قسمت از تورات قابل تاویل باشد، زحمت زیادی می طلبد! هر چند با وجود تاویل باز هم اشکالات مطرح شده(مثل عدم عصمت هارون(ع) و ...) باقی خواهد بود.
البته ایه شریفه

و طاها;749134 نوشت:
هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الامُورُ

از زبان کفار و یا مشرکین گفته شده که آنها چنین انتظاری دارند...
به نظر میرسد باقی آیات هم چنین صراحتی در جسمانیت ندارند.

عرض سلام و ادب

و طاها;749134 نوشت:
اما در مورد آمدن و ایستادن خدا نمی توانم سخن شما را رد کنم اما تعبیر تورات به گونه ای است که می توان گفت تعبیرات استعاری هستند.

یک مطلبی به خاطر بنده آمد خدمت بزرگواران عرض میکنم کم و کاست آن را امیدوارم ببخشایند

پيدايش 17 - عهد ختنه‌
1 و چون‌ ابرام‌ نود و نه‌ ساله‌ بود، خداوند بر ابرام‌ ظاهر شده‌، گفت‌: «من‌ هستم‌ خدای‌ قادر مطلق‌. پیش‌ روی‌ من‌ بخرام‌ و کامل‌ شو.
(---- ادامه گفتمان )
22 و چون‌ خدا از سخن‌ گفتن‌ با وی‌ فارغ‌ شد، از نزد ابراهیم‌ صعود فرمود.

خروج فصل 20 - ده فرمان

18 و جمیع‌ قوم‌ رعدها و زبانه‌های‌ آتش‌ و صدای‌ کَرِنّا و کوه‌ را که‌ پر از دود بود دیدند، و چون‌ قوم‌ این‌ را بدیدند لرزیدند، و از دور بایستادند.
19 و به‌ موسی‌ گفتند: «تو به‌ ما سخن‌ بگو و خواهیم‌ شنید، اما خدا به‌ ما نگوید، مبادا بمیریم‌.»
20 موسی‌ به‌ قوم‌ گفت‌: «مترسید زیرا خدا برای‌ امتحان‌ شما آمده‌ است‌، تا ترس‌ او پیش‌ روی‌ شما باشد و گناه‌ نکنید.»
21 پس‌ قوم‌ از دور ایستادند و موسی‌ به‌ ظلمت‌ غلیظ که‌ خدا در آن‌ بود، نزدیک‌ آمد.
22 و خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: «به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو: شما دیدید که‌ از آسمان‌ به‌ شما سخن‌ گفتم‌:
23 با من‌ خدایان‌ نقره‌ مسازید و خدایان‌ طلا برای‌ خود مسازید.

مرئی بودن , جا و مکان و حرکت و عدد همگی عوارض جسمانی است
ولی با اینحال مساله ای همچون کشتی گرفتنانشان با خدا در همان مساله یهو با یعقوب ( سفر پیدایش ،باب 32 ، ایه 24تا32 ) با تعبیر و تفسیر همراه میشود .

کاوه دادگر;741226 نوشت:
سلامپاسخ دین داران و کارشناس محترم چیست ؟آیا خداوند مهربان است یا عادل است ؟آیا این یک نوع نژاد پرستی نیست ؟
سلام خدمت شما کاوه دادگرخوندم . مطالب دیگران رو هم اجمالا مطالعه کردمالحمدلله همه اهل فضل هستند و فعلا استفاده میکنیم. وفقکم الله تعالی

کاوه دادگر;741226 نوشت:
سلامپاسخ دین داران و کارشناس محترم چیست ؟آیا خداوند مهربان است یا عادل است ؟آیا این یک نوع نژاد پرستی نیست ؟
سلام خدمت شما کاوه دادگرخوندم . مطالب دیگران رو هم اجمالا مطالعه کردمالحمدلله همه اهل فضل هستند و فعلا استفاده میکنیم. وفقکم الله تعالی

پرسش:
تورات
سفر اعداد فصل 5 از آیه یک تا 58
و خداوند موسی را خطاب کرد و گفت که بنی اسرائیل را امر فرما که هر مبروص و هر علیل جریان و هر کسی که از میته ناپاک باشد از اردو اخراج نمایند چه مرد و چه زن بیرون نمایید ایشان را به خارج از اردو بیرون نمایید تا انکه اردوهای خود را که من در میان انها ساکنم ملوث نسازند
و هچنین در کتاب تورات سفر لویان فصل 13 مطلبی به این مضمون وارد شده است و در جایی از تورات در مورد مبروص شدن خواهر موسی است به علت نافرمانی که متاسفانه پیدا نکردم.

در روایات شیخ صدوق اگر اشتباه نکنم بدین مضمون آمده است. برص در شیعه ما نیست. برص شبه لعنت است. در تاریخ خوانده ایم کسی که ولایت امیر المومنین را منکر شد به برص مبتلا گشت. در تاریخ خوانده ایم که شمر به برص مبتلا شده بود.
قرآن و تورات و روایات در یک راستا هستند و همگی نگاه خداوند را نسبت به این بیماری نشان می دهد.
حالا چرا باید به این چنین خدایی ایمان بیاوریم؟ آیا این یک نوع نژاد پرستی نیست ؟

پاسخ:
بین آیات قرآن و تورات تفاوت فاحشی در مورد بیماری برص وجود دارد، بطوری که كلمه (الأبرص) در دو سوره قرآن مجيد آيات 49 آل عمران و 110 مائده آمده است و هر دو آيه در مورد معجزات حضرت عيسى (علیه السلام) و از دلايل اثبات حقانيت و پيامبرى او مى باشد.
اما در تورات کسی که مبتلا به برص باشد را از جامعه طرد می کردند (البته شاید به این دلیل بوده که درمان نداشته و یا باعث مبتلا شدن دیگران می شد.) بنابراین قرآن و تورات در یک راستا نیستند.
در برخی روایات بیماری برص از شیعیان نفی شده، که پاسخ آن در گرو روشن شدن معنای برص و شیعه است.

برص: عبارت است از سفيد شدن پوست در اثر از بين رفتن رنگ طبيعى آن و به صورت لكه هايى در اندازه هاى مختلف پديدار مى گردد. و اين نوعى از انواع چندگانه جذام است و (ابرص) به چنين بيمارى گفته می شود.(1)
بر این اساس (برص) بايد نوعى بيمارى صعب العلاج باشد و نه تنها تغيير رنگ پوست.
از طرفی ممکن است منظور از شیعه در روایات شیعه واقعی باشد که مبتلا به برص نمی شود، از همین رو شخصی به نام ابو اسماعیل می گوید در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم و عرض کردم شیعیان در آنجایی که ما زندگی می کنیم بسیار هستند. امام باقر (علیه السلام) فرمودند : آیا ثروتمندان آنها نسبت به مستمندان مهربان هستند و به آنها توجه می کنند؟ و آیا نیکوکاران نسبت به گناهکاران گذشت دارند؟ آیا آنها نسبت به هم دیگر همکاری و برادری دارند؟
ابو اسماعیل عرض کرد خیر. این ویژگی ها در میانشان نیست امام فرمود: «لیس هؤلاء شیعۀ، الشیعۀ من یفعل هذا»؛ اینها شیعه نیستند شیعه کسی است که این ویژگی ها را داشته باشد.

بدین ترتیب گاهی منظور روایات شیعه واقعی است نه شیعه زبانی، پس ممکن است کسی که اسماً شیعه است مبتلا به این بیماری شود.
همچنین بسیاری از بیماری ها و بلایایی که به سر انسان می آید ساخته و پرداخته خود اوست: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»؛ و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده‏ ايد، و از بسيارى [از همان اعمال هم‏] درمى‏ گذرد.(2)
اما اگر خداوند متعال در مواقعی فردی را به بیماری مبتلا کند، طبق روایت امام رضا (علیه السلام) که فرمود: «أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرْضَى أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ‏ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَابِ الْعَلِيلِ»؛ روز قیامت کسانی که مبتلا به بیماری و بلایا بودند هنگامی که ثواب بی شمار خداوند را به بیماران مشاهده می کنند، آرزو می کنند ای کاش گوشت ما را با قیچی تکه تکه می کردند!(3) بر درجات او افزوده و بهشت جاودان را نصیب او خواهد کرد. و این هیچ منافاتی با مهربانی و عدالت خداوند ندارد.
البته گاهی ظلم کردن شخصی در دنیا باعث می شود خدا او را در این دنیا به بلایا و مشکلاتی مبتلا کند. در حديثي نورانی آمده است: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للاولياء درجه»؛ گرفتاری و زيان ها برای ستمگر موجب ادب و مكافات عمل اوست و برای مؤمن امتحان و آزمايش است و برای اولياء خدا موجب ترفيع مقام و درجه است.(4)

از آنجایی که در آیات و روایات برص در کنار جذام قرار داده شده، پس منظور یک بیماری لاعلاج است (نه صرف تغییر رنگ پوست) که باعث طرد انسان از جامعه و انزجار دیگران از انسان می شود، و این حالت در شیعیان خالص رخ نخواهد داد. البته این با مساله نژاد پرستی تفاوت زیادی دارد، چرا که ایمن بودن از یک بیماری لاعلاج به سبب تقوا یک چیز است و برتری نژادی بدون دلیل منطقی و فقط به خاطر یک نژاد خاص یک چیز دیگر! همانطور که خداوند به مومنان عزت در دنیا را به سبب ایمان آنها و توکل به خداوند متعال عنایت میکند و البته در آخرت ثوابی بی پایان عطا خواهد نمود.

_____________
(1) معجم الفاظ القرآن كريم،چاپ مصر، 1970 م.
(2) شوری/ 30.
(3) الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام؛ ص341.
(4) جامع الأخبار (للشعيری)، ص: 114.

موضوع قفل شده است