جمع بندی آیا استفاده از صفت صدیق برای ابوبکر صحیح است یا خیر؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا استفاده از صفت صدیق برای ابوبکر صحیح است یا خیر؟

باسلام وعرض خسته نباشید

کتاب صحیحین از دیدگاه اهل سنت از اول تا آخرش صحیحه
صحیح مسلم و صحیح بخاری

نظر امیرالمومنین درباره خلفا
میگه خلیفه دوم گفت من جانشین پیامبر هستم وشما دونفر (منظور حضرت علی(ع) و عباس) اعتقاد داشتین که من و ابوبکر دروغگو ، گناهکار ، مکار و خائن هستیم یعنی خلیفه دوم داره میگه که نظر حضرت علی (ع) درباره آن دو این بود وآنها این صفات رو داشتند صحیح مسلم جلد 3 صفحه 1378 حدیث 1757
درجایی دیگه آورده که خلیفه دوم به حضرت علی (ع) وعباس میگه که ابوبکر گفت من جانشین پیامبر هستم وشما پندار غلطتان این بود که
او(یعنی ابوبکر) یک ظالم وفاجر است بعد از ابوبکر من به ولایت رسیدم وشما باز گفتید من ظالم و فاجر هستم

مورد بعدی صحیح بخاری
حضرت علی (ع) یک نفر رو فرستاد پیش ابوبکر اگه میخای بیای بیا اما عمر رو باخودت نیار که کراهت دارم ببینمش صحیح بخاری جلد 4 صفحه 1549 حدیث 3998
چه فرقی داشتند این دو باهم؟ یکی آمر بود ویکی عامل(در قضیه آتش زدن درخانه) و کسی که زده دیدنش درد بیشتری داره
در ادامه امام به ابوبکر میفرماید که تو استبداد کردی در امر ما یعنی خلافت
همچنین در نامه 53 نهج البلاغه آمده است:
این دین قبل از من دست اشرار اسیر شده بود که بانام دین به هوا پرستی پرداخته ودنیای خود را بدست می آوردند
وخطبه 150 نهج البلاغه

وبنیان اسلامی را تغییر داده ودر جای دیگری بنا نهادند آنان کانون هر خطا و گناه و پناه هر فتنه جو بودند که سرانجام در سرگردانی فرو رته ودر غفلت مستی به روش وآیین فرعونیان درآمده یا ازهمه بریده ودل به دنیا بستند ویا پیوند خود بادین گسستند
با این اوصاف وبراساس این اسناد آیا حضرت از ابوبکر با عنوان شجاع یاد کرده اند؟

دراینجا صفات جناب ابوبکر زیرسوال رفته و نفی میشه ودیگر با دروغگو دانستن ابوبکرو عمر توسط حضرت امیر ابوبکر صدیق معنی نمیدهد

حال درباره صدیق بودن ابوبکر بفرمایید صحیح است یا خیر
باتشکر


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

navid69;740820 نوشت:

دراینجا صفات جناب ابوبکر زیرسوال رفته و نفی میشه ودیگر با دروغگو دانستن ابوبکرو عمر توسط حضرت امیر ابوبکر صدیق معنی نمیدهد

حال درباره صدیق بودن ابوبکر بفرمایید صحیح است یا خیر

با سلام و عرض ادب

1) قرآن کریم صفت«صدّیق:بسیار راستگو» را در مورد انبیا[1] و اوصیای الهی[2] و برگزیدگان[3]بکار برده است؛ آنان که به واسطه ی پاکی از گناه و معصوم بودن از خطا و اشتباه همواره با صدق و راستی همراه بوده و ذره ای از کدورتها و ناپاکی ها دامان آنان را آلوده نساخته است.

در این میان از امیر المؤمنین(علیه السلام) که نفس نفیس پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) و اولین تصدیق کننده ی آنحضرت است؛ در روایات فریقین به «صدیق اکبر» و «فاروق اعظم» یاد شده، چه اینکه آنحضرت وصی حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه وآله) بوده، که چنین امری خود برتری مطلق آنحضرت بر سایر اوصیاء و اولیاء را اقتضاء می نماید.

در روایتی که حاکم نیشابوری،[4] ابن ماجه قزوینی،[5] و دیگران نقل نموده اند آمده است که امام علی(علیه السلام) فرمودند: «عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَعْبُدَهُ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛[6] من بنده خدا و برادر رسول خدايم، و من صدّيق اکبرم، کسي بعد از من اين ادعا را به جز بسيار دروغگو و افترا زننده نمي ‏کند. به تحقيق من هفت سال قبل از مردم نماز به جاي آوردم.

در روایت دیگری از طریق ابوذر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که آنحضرت به امام علی(علیه السلام) فرمودند:«أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَأَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَأَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْكُفَّارِ»؛[7]تو اولین شخصی هستی که که به من ايمان آورده، تو اولین کسی هستی که روز قیامت با من مصافحه می کند و تو صدیق اکبر و فاروقی که حق و باطل را از هم جدا خواهی کرد و توآقا و سرپرست دین هستی؛ همچنان که اموال دنیا رئیس کفار می باشد.

همچنین در روایت دیگری عبدالرحمن بن ابي ليلي ازرسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت نموده که آنحضرت فرمودند:«الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ: حَبِيبُ بْنُ مُرِّيٍّ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ، وَخِرْتِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الثَّالِثُ، وَهُوَ أَفْضَلُهُمْ»؛[8]راستگویان سه نفر می باشند؛ حبیب بن مری نجار مومن آل یاسین؛ خرتیل مومن آل فرعون و علی بن ابی طالب که سومین آنها و افضل آنان می باشد.

2) ىر مقابل اين روايات حديث سرايان، اخبارهم مضمونی در مورد خلفا جعل نموده و در صدد کم فروغ نمودن و قرار دادن عدلی در مناقب امیر المومنین(علیه السلام) برآمده اند؛ همچنان که لقب صدیق و فاروق را که از القاب امیرالمومنین(علیه السلام) است را در مورد خلیفه اول و دوم جعل نموده اند که ما به دو مورد اشاره می کنیم:

الف: ديلمي در خبری ازپيامبر(صلي الله عليه وآله )نقل کرده که حضرت فرمود: «خداوند ابوبکر را در آسمان صادق و در روي زمين صدّيق ناميد». [9] اين خبراز اخبار دروغین و موضوع می باشد که «ابن عراق» آنرا در کتاب «تنزیه الشریعة...»؛[10] در ذکر اخبار موضوع ذکر نموده است.

ب: خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد روایت می کند که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِلا عَلَى كُلِّ وَرَقَةٍ مِنْهَا مَكْتُوبٌ؛ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ، عُمَرُ الْفَارُوقُ، عُثْمَانُ ذُو النُّورَيْنِ»؛[11]در بهشت درختی نیست مگر آنکه بر روی هر برگ آن نوشته شده: لااله الاالله، محمد رسول الله، ابوبکر الصدیق،‌عمر الفاروق، و عثمان ذو النورین.

«خطیب بغدادی»بعد از نقل این خبر می نویسد: «الْحَسَن بن عَبْد الرَّحْمَنِ بن عباد يعرف بالاحتياطي، يسرق الحديث، منكر عَنِ الثقات، ولا يشبه حديثه حديث أهل الصدق»؛[12]حسن بن عبدالرحمن(که یکی از راویان این خبر است) اهل جعل اخبار موضوع از راویان ثقه بوده و اخبار وی شباهتی به خبر راویان راستگو ندراد.

«ابن حبان» در کتاب «المجروحین» که در موضوع ذکر راویان ضعیف می باشد، بعد از ذکر خبر می نویسد:«وَهَذَانِ خبران باطلان موضعان لَا شَكَّ فِيهِ»،[13]این دو خبر(در تمجید ابوبکر) از اخبار موضوع و باطلی است که شکی در بطلان آن وجود ندارد.

«شمس الدین ذهبی» نیز بعد از ذکر این خبر می نویسد:«قلت: هذا باطل، والمتهم به حسين»؛[14]این خبر باطل می باشد و متهم در جعل آن حسين بن عبد الله بن يزيد بن الأزرق القطان الرقي، می باشد.

3) موضع گیری خلیفه ی اول و دوم در مقابل امیر المومنین(علیه السلام) و حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) در حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خود بزرگترین دلیل در عدم راستگویی شیخین بوده که بیان آن در کتابهای حدیثی و تاریخی اهل سنت آمده است.

موفق باشید.


[/HR] [1]. یوسف(12)،46:« يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيق...».

[2]. النساء(4)، 69:« «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»؛ و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده، از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان، و آنها رفيقهاى خوبى هستند».

[3].المائدة(5)،75:« مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»؛مسيح فرزند مريم، فقط فرستاده (خدا) بود پيش از وى نيز، فرستادگان ديگرى بودند، مادرش، زن بسيار راستگويى بود هر دو، غذا مى‏خوردند (با اين حال، چگونه دعوى الوهيّت مسيح و پرستش مريم را داريد؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشكار مى‏سازيم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مى‏شوند.

[4]. المستدرك على الصحيحين، أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)، ج2،ص120، ح:45584،دار الكتب العلمية – بيروت.

[5]. سنن ابن ماجه، أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني (المتوفى: 273هـ)، ح:120، شعيب الأرنؤوط، دار الرسالة العالمية.

[6]. همان.

[7]. مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبيد الله العتكي المعروف بالبزار (المتوفى: 292هـ)، ج9، ص342، مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة.

[8]. فضائل الصحابة، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)،ح:1072، مؤسسة الرسالة – بيروت.

[9]. الفردوس بمأثور الخطاب، أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا، سنة الولادة 445 هـ/ سنة الوفاة 509 هـ،ج5، ص394، ح:8417، مكان النشر بيروت«أبو أمامة يا أبا أمامة إن الله شرف أبا بكر فجعله في السماء صادقا وفي الأرض صديقا فهو لهذه الأمة من بعدي».

[10]. تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، نور الدين، علي بن محمد بن علي بن عبد الرحمن ابن عراق الكناني (المتوفى: 963هـ)،ج1، ص389، دار الكتب العلمية – بيروت.

[11]. تاریخ بغداد، الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)،‌ج7،ص347، دار الكتب العلمية – بيروت.

[12]. همان.

[13]. المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)، ج2، ص116، دار الوعي – حلب.

[14]. ميزان الاعتدال في نقد الرجال،‌شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)،ج1، ص540، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان.

صدرا;743359 نوشت:
صدّیق:بسیار راستگو

صدرا;743359 نوشت:
«خطیب بغدادی»بعد از نقل این خبر می نویسد: «الْحَسَن بن عَبْد الرَّحْمَنِ بن عباد يعرف بالاحتياطي، يسرق الحديث، منكر عَنِ الثقات، ولا يشبه حديثه حديث أهل الصدق»؛[12]حسن بن عبدالرحمن(که یکی از راویان این خبر است) اهل جعل اخبار موضوع از راویان ثقه بوده و اخبار وی شباهتی به خبر راویان راستگو ندراد.

«ابن حبان» در کتاب «المجروحین» که در موضوع ذکر راویان ضعیف می باشد، بعد از ذکر خبر می نویسد:«وَهَذَانِ خبران باطلان موضعان لَا شَكَّ فِيهِ»،[13]این دو خبر(در تمجید ابوبکر) از اخبار موضوع و باطلی است که شکی در بطلان آن وجود ندارد.

«شمس الدین ذهبی» نیز بعد از ذکر این خبر می نویسد:«قلت: هذا باطل، والمتهم به حسين»؛[14]این خبر باطل می باشد و متهم در جعل آن حسين بن عبد الله بن يزيد بن الأزرق القطان الرقي، می باشد.

3) موضع گیری خلیفه ی اول و دوم در مقابل امیر المومنین(علیه السلام) و حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) در حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خود بزرگترین دلیل در عدم راستگویی شیخین بوده که بیان آن در کتابهای حدیثی و تاریخی اهل سنت آمده است.


[=arial]
با توجه به اینکه صدیق یعنی بسیار راستگو
[=arial]
[=arial] واینکه این اسناد که القاب صدیق و فاروق برای خلیفه اول ودوم جعل شده و اهل سنت هم میگن راویان دروغگو بوده اند و شرط وثوق روایت هم راستگویی راویان است
وباتوجه به ماجرای فدک و جسارتی که به دختر رسول الله (ص) شد واهل سنت هم قبول دارند دلیل اصرارشان بر اینکه این القاب را بر خلیفه اول و دوم نسبت میدهند و تأکید هم دارند چیست
آیا کسی که میداند چیزی اشتباه است و آن را انجام میدهد مصداق والضالین نیست؟ که مورد غضب خدا هم هست؟(سوره حمد)
توجیه اهل سنت درباره این قضیه چیست؟

navid69;743402 نوشت:
[=arial]
با توجه به اینکه صدیق یعنی بسیار راستگو
[=arial] واینکه این اسناد که القاب صدیق و فاروق برای خلیفه اول ودوم جعل شده و اهل سنت هم میگن راویان دروغگو بوده اند و شرط وثوق روایت هم راستگویی راویان است
وباتوجه به ماجرای فدک و جسارتی که به دختر رسول الله (ص) شد واهل سنت هم قبول دارند دلیل اصرارشان بر اینکه این القاب را بر خلیفه اول و دوم نسبت میدهند و تأکید هم دارند چیست
آیا کسی که میداند چیزی اشتباه است و آن را انجام میدهد مصداق والضالین نیست؟ که مورد غضب خدا هم هست؟(سوره حمد)
توجیه اهل سنت درباره این قضیه چیست؟


با سلام و عرض ادب

اهل سنت صفت راستگویی خلیفه ی اول را امری مفروض دانسته و بواسطه ی چنین امری اشکالات وارده را به گونه ای توجیه می کنند که منافاتی با عدالت و صداقت آنها نداشته باشد.

مثلا «سیوطی» در کتاب«تاریخ الخلفا» نقل می کند: گفته شده لقب«صدّيق» را ابوبکر در زمان جاهليّت، به واسطه ی راستگوییش داشته است و در گفته ی دیگری آمده که وی بواسطه ی مبادرت و اقدام به تصدیق پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) صدیق نامیده شده است؟![1] یعنی این افراد هرچند اخبار صدیق بودن ابوبکر را موضوع و یا ضعیف دانسته؛ ولی با این حال این امر خللی در اعتقاد آنها نسبت به این امر ندارد.

در موضوعات تاریخی نیز اهل سنت معتقدند که خلیفه ی اول و دوم بر اساس دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عمل نمودند و عمل آنها صحیح و بر اساس رعایت مصالح مسلمانان بوده است، و این در حالی است که در مقابل دستگاه خلافت عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار گرفته اند، افرادی که قرآن شهادت بر پاکی آنها داده و چگونه ممکن است که آنان در خواسته ی خویش به حق نبوده باشند.

موفق باشید.


[/HR] [1]. تاریخ الخلفاء، السیوطی، ج1، ص32، مطبعة السعادة – مصر:«و أما الصديق فقيل : كان يلقب به في الجاهلية لما عرف منه من الصدق ذكره ابن مسدي و قيل : لمبادرته إلى تصديق رسول الله صلى الله عليه و سلم فيما كان يخبر به».

مرسی از پاسخگویی شما
یاعلی

سؤال اول:
صفت «صدیق» بودن،‌در قرآن و روایات در مورد چه کسانی بیان شده است؟
جواب:

قرآن کریم صفت:«صدّیق:بسیار راستگو» را در مورد انبیا[1] و اوصیای الهی[2] و برگزیدگان[3]بکار برده است؛ آنان که به واسطه ی پاکی از گناه و معصوم بودن از خطا و اشتباه همواره با صدق و راستی همراه بوده و ذره ای از کدورتها و ناپاکی ها دامان آنان را آلوده نساخته است. در این میان از امیر المؤمنین(علیه السلام) که نفس نفیس پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) و اولین تصدیق کننده ی آنحضرت است؛ در روایات فریقین به «صدیق اکبر» و «فاروق اعظم» یاد شده، چه اینکه آنحضرت وصی حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه وآله) بوده، که چنین امری خود برتری مطلق آنحضرت بر سایر اوصیاء و اولیاء را اقتضاء می نماید.
در روایتی که حاکم نیشابوری،[4] و ابن ماجه قزوینی،[5] و دیگران نقل نموده اند آمده است که امام علی(علیه السلام) فرمودند:«عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:«إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَعْبُدَهُ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛[6] من بنده خدا و برادر رسول خدايم، و من صدّيق اکبرم، کسي بعد از من اين ادعا را به جز بسيار دروغگو و افترا زننده نمي ‏کند. به تحقيق من هفت سال قبل از مردم نماز به جاي آوردم.
در روایت دیگری از طریق ابوذر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است که آنحضرت به امام علی(علیه السلام) فرمودند:«أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَأَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَأَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْكُفَّارِ»؛[7]تو اولین شخصی هستی که که به من ايمان آورده، تو اولین کسی هستی که روز قیامت با من مصافحه می کند و تو صدیق اکبر و فاروقی که حق و باطل را از هم جدا خواهی کرد و توآقا و سرپرست دین هستی؛ همچنان که اموال دنیا رئیس کفار می باشد.
همچنین در روایت دیگری عبدالرحمن بن ابي ليلي ازرسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت نموده که آنحضرت فرمودند:«الصِّدِّيقُونَ ثَلَاثَةٌ: حَبِيبُ بْنُ مُرِّيٍّ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يَاسِينَ، وَخِرْتِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الثَّالِثُ، وَهُوَ أَفْضَلُهُمْ»؛[8]راستگویان سه نفر می باشند؛ حبیب بن مری نجار مومن آل یاسین؛ خرتیل مومن آل فرعون و علی بن ابی طالب که سومین آنها و افضل آنان می باشد.

سؤال دوم:
آیا لقب«صدیق» را پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد خلیفه اول بیان فرمودند؟

جواب:
در مقابل روايات صدیق بودن امام علی(عليه السلام)حديث سرايان، اخبار هم مضمونی در مورد خلفا جعل نموده و در صدد کم فروغ نمودن و يا قرار دادن عدلی در مناقب امیر المومنین(علیه السلام) برآمده اند؛ همچنان که لقب صدیق و فاروق را که از القاب امیرالمومنین(علیه السلام) است را در مورد خلیفه اول و دوم جعل نموده،که ما به دو مورد اشاره می کنیم:
الف: ديلمي در خبری ازپيامبر(صلي الله عليه وآله )نقل کرده که حضرت فرمود: «خداوند ابوبکر را در آسمان صادق و در روي زمين صدّيق ناميد». [9] اين خبراز اخبار دروغین و موضوع می باشد که «ابن عراق» آنرا در کتاب «تنزیه الشریعة...»؛[10] در ذکر اخبار موضوع ذکر نموده است.
ب: خطیب بغدادی در کتاب:«تاریخ بغداد» روایت می کند پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِلا عَلَى كُلِّ وَرَقَةٍ مِنْهَا مَكْتُوبٌ؛ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ، عُمَرُ الْفَارُوقُ، عُثْمَانُ ذُو النُّورَيْنِ»؛[11]در بهشت درختی نیست مگر آنکه بر روی هر برگ آن نوشته شده: لااله الاالله، محمد رسول الله، ابوبکر الصدیق، ‌عمر الفاروق، و عثمان ذو النورین.
«خطیب بغدادی»بعد از نقل این خبر می نویسد: «الْحَسَن بن عَبْد الرَّحْمَنِ بن عباد يعرف بالاحتياطي، يسرق الحديث، منكر عَنِ الثقات، ولا يشبه حديثه حديث أهل الصدق»؛[12]حسن بن عبدالرحمن(که یکی از راویان این خبر است) اهل جعل اخبار موضوع و دروغين از راویان ثقه بوده و اخبار وی شباهتی به خبر راویان راستگو ندارد.
«ابن حبان» در کتاب «المجروحین» که در موضوع ذکر راویان ضعیف می باشد، بعد از ذکر این خبر و روایتی دیگر که هر دو در تمجید ابو بکر است می نویسد:«وَهَذَانِ خبران باطلان موضعان لَا شَكَّ فِيهِ»،[13]این دو خبر از اخبار موضوع و باطلی است که شکی در بطلان آنها نيست.
«شمس الدین ذهبی» نیز بعد از ذکر این خبر می نویسد:«قلت: هذا باطل، والمتهم به حسين»؛[14]این خبر باطل می باشد و متهم در جعل آن حسين بن عبد الله بن يزيد بن الأزرق القطان الرقي، می باشد.
البته موضع گیری خلیفه ی اول و دوم در مقابل امیر المومنین(علیه السلام) و حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) در حوادث بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خود بزرگترین دلیل در عدم راستگویی شیخین بوده که بیان آن در کتابهای حدیثی و تاریخی اهل سنت آمده است.

سؤال سوم:
اگر این روایات دروغین است چگونه اهل سنت چنین مناقبی را در مورد خلفا بیان می دارند؟
جواب:
اهل سنت صفت راستگویی خلیفه ی اول را امری مفروض دانسته و بواسطه ی چنین امری اشکالات وارده را به گونه ای توجیه نموده که با عدالت و صداقت آنها منافاتی نداشته باشد. مثلا «سیوطی» در کتاب«تاریخ الخلفا» نقل می کند: گفته شده لقب«صدّيق» را ابوبکر در زمان جاهليّت، به واسطه ی راستگوی اش داشته است و در گفته ی دیگری آمده که وی بواسطه ی مبادرت و اقدام به تصدیق پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) صدیق نامیده شده است؟![15] یعنی چنین عالمانی هرچند اخبار صدیق بودن ابوبکر را موضوع و یا ضعیف دانسته؛ ولی با این حال این امر خللی در اعتقاد آنها نسبت به این امر نداشته است.
در موضوعات تاریخی نیز اهل سنت معتقدند که خلیفه ی اول و دوم بر اساس دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عمل نمودند و عمل آنها صحیح و بر اساس رعایت مصالح مسلمانان بوده است، و این در حالی است که در مقابل دستگاه خلافت عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار گرفته اند، افرادی که قرآن شهادت بر پاکی آنها داده و چگونه ممکن است که آنان در خواسته ی خویش به حق نبوده باشند.

منابع:

[1]. یوسف(12)،46:« يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيق...».
[2]. النساء(4)، 69:«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»؛ و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده، از پيامبران و صديقان و شهداء و صالحان، و آنها رفيقهاى خوبى هستند».
[3].المائدة(5)،75:« مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»؛مسيح فرزند مريم، فقط فرستاده (خدا) بود پيش از وى نيز، فرستادگان ديگرى بودند، مادرش، زن بسيار راستگويى بود هر دو، غذا مى‏ خوردند (با اين حال، چگونه دعوى الوهيّت مسيح و پرستش مريم را داريد؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشكار مى‏ سازيم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مى‏ شوند.
[4]. المستدرك على الصحيحين، أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)، ج2،ص120، ح:45584،دار الكتب العلمية – بيروت.
[5]. سنن ابن ماجه، أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني (المتوفى: 273هـ)، ح:120، شعيب الأرنؤوط، دار الرسالة العالمية.

[6]. همان.
[7]. مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبيد الله العتكي المعروف بالبزار (المتوفى: 292هـ)، ج9، ص342، مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة.
[8]. فضائل الصحابة، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)،ح:1072، مؤسسة الرسالة – بيروت.
[9]. الفردوس بمأثور الخطاب، أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الديلمي الهمذاني الملقب إلكيا، سنة الولادة 445 هـ/ سنة الوفاة 509 هـ،ج5، ص394، ح:8417، مكان النشر بيروت«أبو أمامة يا أبا أمامة إن الله شرف أبا بكر فجعله في السماء صادقا وفي الأرض صديقا فهو لهذه الأمة من بعدي».
[10]. تنزيه الشريعة المرفوعة عن الأخبار الشنيعة الموضوعة، نور الدين، علي بن محمد بن علي بن عبد الرحمن ابن عراق الكناني (المتوفى: 963هـ)،ج1، ص389، دار الكتب العلمية – بيروت.
[11]. تاریخ بغداد، الخطيب البغدادي (المتوفى: 463هـ)،‌ج7،ص347، دار الكتب العلمية – بيروت.
[12]. همان.
[13]. المجروحين من المحدثين والضعفاء والمتروكين، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)، ج2، ص116، دار الوعي – حلب.
[14]. ميزان الاعتدال في نقد الرجال،‌شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)،ج1، ص540، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان.
[15]. تاریخ الخلفاء، السیوطی، ج1، ص32، مطبعة السعادة – مصر:«و أما الصديق فقيل : كان يلقب به في الجاهلية لما عرف منه من الصدق ذكره ابن مسدي و قيل : لمبادرته إلى تصديق رسول الله صلى الله عليه و سلم فيما كان يخبر به».

موضوع قفل شده است