جمع بندی اعتماد به اعتقاد قلبی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اعتماد به اعتقاد قلبی

  1. در دین ما اسلام به معنای کامل شدن از لحاظ عقلی و ایمانی برای بندگی خداست تا بتوانیم از این راه زود تر به خدا و بهتر خدار را درک کنیم: حال اگر شخصی از لحاظ مفهومی در بعضی از مسائل چه ان مسئله مربوطه به دین باشد چه کار های روز مره خود با نظر شخصی خود تا حدی که با مبنای اسلامی یعنی حد و حدود کار به شخصی دیگر صدمه نزند و این نظر فقط به خود شخص مربوط باشد و با گفتن ان احساس کند که قلبا و یاد خدا در دلش و فکرش زنده شده آیا این رفتا مشکل دارد .و کلا در کاری که انسان احساس کند دارد به خدا نزدید میشود ان هم به صورت احساس چون با عملی که انجام میشود عکس العملی دیده میشود کاری انجام شده و نتیجه ان یک حاله ای از آرامش که مربوطه به این که قلبن به خدا ختم میشود این طرز رفتار که با تفکر باشد اشکال دارد؟
چون من میدانم میگویند برای هر کاری دین ما راهی گذاشته با قبول به این اصل باز هم این کار من مشکل دارد یا نه؟


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

rs2013;740731 نوشت:

  1. در دین ما اسلام به معنای کامل شدن از لحاظ عقلی و ایمانی برای بندگی خداست تا بتوانیم از این راه زود تر به خدا و بهتر خدار را درک کنیم: حال اگر شخصی از لحاظ مفهومی در بعضی از مسائل چه ان مسئله مربوطه به دین باشد چه کار های روز مره خود با نظر شخصی خود تا حدی که با مبنای اسلامی یعنی حد و حدود کار به شخصی دیگر صدمه نزند و این نظر فقط به خود شخص مربوط باشد و با گفتن ان احساس کند که قلبا و یاد خدا در دلش و فکرش زنده شده آیا این رفتا مشکل دارد .و کلا در کاری که انسان احساس کند دارد به خدا نزدید میشود ان هم به صورت احساس چون با عملی که انجام میشود عکس العملی دیده میشود کاری انجام شده و نتیجه ان یک حاله ای از آرامش که مربوطه به این که قلبن به خدا ختم میشود این طرز رفتار که با تفکر باشد اشکال دارد؟
چون من میدانم میگویند برای هر کاری دین ما راهی گذاشته با قبول به این اصل باز هم این کار من مشکل دارد یا نه؟

با سلام،
آیا مقصود شما از سؤال فوق این است که «آیا می‌‌توان از طریق شیوه‌هایی شخصی، تا جایی که با اصول و مبانی دین تعارض نداشته باشد، باورمان به خدا را تقویت کرده، به خدا نزدیک شویم»؟
در صورت منفی بودن پاسخ، سؤال خود را به صورت روشن‌تر بیان کنید. با تشکر

اینم سوالی است که من پرسیدم:
آیا می‌‌توان از طریق شیوه‌هایی شخصی، تا جایی که با اصول و مبانی دین تعارض نداشته باشد، باورمان به خدا را تقویت کرده، به خدا نزدیک شویم؟
بله دقیقا به همین ظرافتی که گفتید؟
و اینکه ایا همیشه درست است کسی که گناه میکند در با اینکه در ان غرق شده به عظمت خداوند قسم در ان حالتم دیدگاه و علائمی از خدا در ان گناه به چشم میخورد وقتی چنین مسئله ای هست چگونه با این دید که خود شخص با تمام بدها خداوند به ان هنوز نظر لطف دارد.
و به دنباله حسی هستم که تمام فقها میگویند بهترین حالت به خدا نزدیک شدن در نماز است ولی چطور نمازی که زمان خواندنش را به ثانیه حساب میکنیم و ارزش خدا را با ان میسنجیم ولی کسی که در حالت گناه وقتی به فکر خدا می افتند ان حس تجلی پیدا میکند و همان حسی هست که در نماز باید داشته باشد
نمیدانم این گفته تا چه حد صحیح هست ولی خدا هر کسی یک جور دوست داره اما دوست داشتن کافی نسیت چطور این دوستو خوشحال نگه داری و از دست ندی هنره
من میخوام اول دوست داشته باشم بعد نگهش دارم چون تا دوست نداشته باشی چطور میخوای برای نگه داشتنش کاری کنی
برای همین منظور از این ژرسش برای این کار استفاده میکنم:
آیا می‌‌توان از طریق شیوه‌هایی شخصی، تا جایی که با اصول و مبانی دین تعارض نداشته باشد، باورمان به خدا را تقویت کرده، به خدا نزدیک شویم؟
در کنار اینها مقام قران و ائمه نیز قبول داریم ولی خود شخص هم قدرت تفکر واختیار دارد در کنار اینها اوج میگیرد؟
ولی به چه صورت خودش شخص باید تعین کند شاید چند سال طول بکشد ولی مهم نیت و کشش انسان است.

rs2013;741777 نوشت:
اینم سوالی است که من پرسیدم:
آیا می‌‌توان از طریق شیوه‌هایی شخصی، تا جایی که با اصول و مبانی دین تعارض نداشته باشد، باورمان به خدا را تقویت کرده، به خدا نزدیک شویم؟
بله دقیقا به همین ظرافتی که گفتید؟

ضروری ست این شیوه‌های متعدد، بر اساس نسبتشان با مبانی و اصول تربیتی و شیوه‌های سلوکی بیان شده در اسلام، دسته بندی گردند:
دسته اول: شیوه‌هایی که به هیچ وجه با مبانی و اصول تربیتی اسلام قرابت و سنخیت ندارند؛ به طوری که جزء مستحسنات شخصی به حساب آمده، مصداق «إن تطیعوه تهتدوا»[1] نمی‌باشند. وجه بطلان آن نیز روشن است، زیرا حتی با تعدد رسل و شرائع نیز اصول و مبانی تغییر ناپذیرند و به اصطلاح، تمام ادیان در باطن، از یک چشمه تغذیه می‌گردند و مجموعه‌ی ادیان، ناقض یکدیگر نیستند تا جایی که خداوند در قرآن، پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله را موظف به تبعیت از دین حضرت ابراهیم می‌کند؛[2] زیرا در اصول و مبانی، مغایر یکدیگر نمی‌باشند؛ اگر چه در احکام و فروع و به حسب ازمنه و طبائع پیروانشان، متفاوت اند. پس در بطلان چنین طریقه‌ای شکی نیست.
دسته دوم: آن است که اختلاف طرق و شیوه‌ها در آن، روبنایی بوده، هیچ‌گونه تنافی در باطن ندارند. تنها تفاوت، تفاوت شیوه‌ها به حسب نوع نگرش‌ها و سلائق است. به نظر می‌رسد این قسم،‌ نه تنها ممنوع نبوده، بلکه می‌توان در تأیید آن، شواهدی از روایات نیز برای آن ارائه کرد. بر همین اساس، مربیان تربیتی، در پاسخ به درخواست نسخه‌‌های سلوکی و تربیتی، برخی را مثلاً بر شیوه حزن و خوف، و برخی را بر شیوه محبت و عشق یا رجاء، توصیه نموده‌اند. یا برخی طریقه سکوت را توصیه کرده اما برخی شیوه حضور در اجتماعات و حتی عرصه‌ سیاست را توصیه می‌نمایند. روشن است چنین اختلافی، به اختلاف در طبایع افراد و همچنین به تنوع تجربیات اساتید و مربیان تربیتی وابسته است.
روشن است در هیچ یک از شیوه‌های متعدد که در عرض یکدیگر قرار دارند، دیگر ابعاد معرفتی و گرایشی در وجود انسان تعطیل نخواهد شد؛ بلکه مربی تنها یک جهت از جهات و شئون متعدد انسانی را برجسته‌تر می‌سازد.
در عین حال، به طور کلی، مربیان تربیتی، بر مبنای کریمه‌ی «و نیسرک للیسری»[3]، شریعت سمحه‌ی سهله را آسان‌ترین طریق جهت نائل شدن به مقصود معرفی می‌نمایند.[4]
می‌توان چنین مطلبی را به حدیث شریف نبوی «الطرق الی الله بعدد أنفاس الخلائق» مستند کرد؛ به این معنا که هر شخصی می‌توان مانند ارتباط نقاط مختلف دایره با مرکز دایره، با خداوند مرتبط باشد؛ اما نباید از چنین مطلبی در مسیر نسبی بودن حق، بهره‌برداری کرد؛ چرا که صراط مستقیم یکی بیش نبوده، در جای خود ثابت شده است بطلان جواز انتخاب هر عقیده‌ای برای هر شخص انسانی.[5]
نکته ضروری در مورد حدیث مذکور آن‌که این حدیث، تنها و تنها در صدد اِخبار از عالم واقع بوده، به هیچ عنوان در صدد امضاء و تأیید راههای اختراعی غیر شرعی نمی‌باشد.
نکته پایانی:
با توجه به حیله‌ها و نیرنگ‌های زیرکانه‌ی نفس، اتخاذ روش‌های سلوکیِ غیر متعارف و خلاف مشیِ قاطبه‌ی مؤمنین (اعم از عوام و خواص)، محلی برای لغزش بوده، عقل سلیم و طبع تسلیم اقتضای آن دارد تا هر گونه برنامه و شیوه‌ای، با نظر دین و کارشناسان دینی هماهنگ بوده، تحت نظر و مشورت متخصص و مربی ماهر انجام پذیرد. در غیر اینصورت (اگر اتخاذ شیوه‌های سلوکی، خودسرانه و تحت اشراف استاد فن نباشد)، اگر چه ممکن است در برخی موارد، به منافعی مقطعی دست یابیم؛ اما در مجموع، به دلیل خطیر بودن محتمل (به بیراهه افتادن انسان)، حذر از آن ضروری است.


[/HR][1]. نور/ 54.

[2]. «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين» (نحل/ 123).

[3]. «و ما در سر هر دو راهى تو را به راه آسان‏تر دعوت، سوق مى‏دهيم و انتخاب آن را به فطرت پاكت الهام مى‏كنيم» (اعلی/8).

[4]. تأویلات عبدالرزاق (موسوم به تفسیر ابن عربی)، ج2، ص ص 425.

[5]. از جمله دلائل، آن است که اگر قرار بر حق بودن هر عقیده‌ای از سوی هر انسانی باشد، لازمه‌ی این سخن آن است که هیچ یک از انسان‌ها هیچ مزیتی بر یکدیگر نخواهند داشت (حتی انبیاء و اولیاء). بعلاوه، موجب تعطیلی احکام شریعت و قوانین الهی می‌گردد. (ر.ک: سید حیدر آملی، تفسیر محیط اعظم، ج6، ص 58)


سؤال:
آیا همه راه‌های وصول به حق‌تعالی و قرب به حق‌تعالی حجت است؟

پاسخ:
شیوه‌های متعدد سلوک، بر اساس نسبتی که با اصول و مبانی شریعت دارند به دو دسته تقسیم می‌شوند:
اول:
شیوه‌هایی که به هیچ وجه با مبانی و اصول تربیتی اسلام قرابت و سنخیت ندارند؛ به طوری که جزء مستحسنات شخصی به حساب آمده، مصداق «... إن تطیعوه تهتدوا ...»[1] نبوده، بلکه مصداق «الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»[2]می‌باشند؛[3] زیرا حتی با تعدد انبیاء و شرائع، در اصول و مبانی، جابجایی و تغییر صورت نمی‌گیرد و به اصطلاح، تمام ادیان در باطن، برآمده از یک سرچشمه اند. پس هیچ یک از ادیان، ناقض یکدیگر نیستند تا جایی که خداوند در قرآن، پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله را موظف به تبعیت از دین حضرت ابراهیم علیه السلام می‌کند؛[4] زیرا در اصول و مبانی، مغایر یکدیگر نمی‌باشند؛ اگر چه در احکام و فروع و به حسب ازمنه و طبائع پیروانشان، متفاوت اند.
دوم:
شیوه‌هایی که ناقض اصول و مبانی نبوده، با حفظ تبعیت از کلیه دستورات وارد در شریعت، مورد یا مواردی به طور خاص برجسته می‌شود. به نظر می‌رسد این قسم،‌ نه تنها ممنوع نبوده، بلکه می‌توان در تأیید آن، شواهدی بر حجیت آن در منابع دینی ارائه کرد.[5]
بر همین اساس، مربیان تربیتی، در پاسخ به درخواست نسخه‌‌های سلوکی و تربیتی، برخی را بر شیوه حزن و خوف، و برخی را بر شیوه محبت و عشق، و یا در برخی موارد، آنان را به اذکار مخصوصی توصیه می‌نمایند.
روشن است که در همه این موارد، مربیان و متربیان پا را فراتر از چارچوب شریعت فرا نگذاشته، قسمت‌هایی از آن را برجسته می‌سازند. همچنین، با برجسته‌سازی برخی ابعاد، دیگر ابعاد معرفتی و گرایش مغفول واقع نمی‌گردند.
به طور کلی می‌توان گفت بر مبنای کریمه‌ی «و نیسرک للیسری»[6]، شریعت سمحه‌ی سهله، آسان‌ترین طریق جهت نائل شدن به مقصود، یعنی قرب و وصل به حق‌تعالی است.
از منظر عقل نیز تبعیت از چنین شیوه‌هایی صحیح است؛ زیرا با اتخاذ شیوه‌های وصف‌شده، هیچ گونه نقض غرضی نسبت به جعل شریعت و ارسال انبیاء پیش نخواهد آمد.
نکته حائز اهمیت آن‌که نباید در این حقانیت و حجیتِ مذکور افراط نموده، با تمسک به مدل‌های مختلف از نسبیت‌گرایی و تکثرگرایی، همه طرق منسوخ و باطل از نظر شریعت را چه در ساحت معرفت و چه در ساحت عمل حق بیانگاریم.

نتیجه:
اتخاذ طریقی خاص از طرق معرفتی و گرایشی که با اصول و مبانی دین در تعارض نباشد و قدم بر فراتر از چارچوب شریعت ننهد، مورد تأیید و پذیرش دین است.

منابع:
[1]. نور: 24/ 54. ترجمه: «... اگر او را اطاعت كنيد هدايت يابيد ...»

[2]. کهف: 18/ 104. ترجمه: «همان كسان كه كوشش ايشان در زندگى اين دنيا تلف شده و پندارند كه رفتار نيكو دارند».

[3]. مثلا در برخی روش‌ها و شیوه‌ها، شریعت نادیده گرفته می‌شود و در برخی موارد، احکام وارد در شریعت نقض می‌گردد.

[4]. «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين» (نحل: 16/ 123).

[5]. مانند این کریمه شریفه: «ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّيْنا بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ وَ جَعَلْنا في‏ قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون» (حدید:57/ 27)؛ و نبوی شریف: «الطرق الی الله بعدد أنفاس الخلائق»(صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، ج1، ص 104)؛ و ... .

[6]. اعلی: 87/8.


موضوع قفل شده است